نجوم وکیهان شناسی در اسلام-رضا قارزی(بخشی از کتاب آسمان شناسی )

نجوم وکیهان شناسی در اسلام-رضا قارزی(بخشی از کتاب آسمان شناسی )

نجوم وکیهان شناسی در اسلام

  تفسير چند آيه قرآن کریم درباره نجوم

«انّا زَيَّنا السَّماء الدُّنياء بِزينه الكَواكِب[i]»ما آسمان پائين را با ستارگان تزئين كرديم.

در اين آيه مي‌گويد «آسمان پائين را با كواكب تزئين كرديم» در حاليكه فرضيه‌اي كه در آن زمان بر افكار دانشمندان حاكم بود مي‌گفت فقط آسمان بالا آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضيه بطليموس)ولي چنانكه مي‌دانيم بطلان اين فرضيه اثبات شده و عدم پيروي قرآن از فرضيه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زنده‌اي از اين كتاب آسماني است.

نكته جالب ديگر اينكه از نظر علم امروز مسلم است كه چشمك زدن زيباي ستارگان بخاطر قشر هوايي است كه اطراف زمين را فرا گرفته و آنها را به اين كار، وا مي‌دارد و اين، با تعبير «السماء الدنيا» (آسمان پائين) بسيار مناسب است اما در بيرون جو زمين، ستارگان خيره خيره نگاه مي‌كنند و فاقد تلألو هستند....

«والشمس و ضحها و القَمَر اذا تلها»

به خورشيد و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام كه بعد از آن در آيد«خورشيد» مهم‌ترين و سازنده‌ترين نقش را در زندگي انسان و تمام موجودات زنده زميني دارد. علاوه بر اينكه منبع نور و حرارت است و اين دو از عوامل اصلي زندگي انسان به شمار مي‌روند، منابع ديگر حياتي نيز از آن مايه مي‌گيرند. وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گياهان، حركت رودخانه‌ها و آبشارها و حتي پديد آمدن منابع انرژي را همچون نفت و زغال سنگ هركدام اگر درست دقت كنيم، بصورتي با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوريكه اگر روزي اين چراغ حياتبخش خاموش گردد، تاريكي و سكوت و مرگ همه جا را فرا مي‌گيرد.«ضحي» در اصل به معني گسترش نور آفتاب است و اين در هنگام است كه خورشيد از افق بالا بيايد و نور آن همه جا را فر گيرد. سپس به آن موقع از روز «ضحي» گفته مي‌شود...

تاريخ نجوم در اسلام

يكي از مباحث مهم در دانشهاي اسلامي، دانش نجوم اسلامي است. اين موضوع بدليل مسايل عبادي مهمي است كه در اين دين وجود دارد. نخستين علومي كه ساكنان بلاد اسلامي به آن اهتمام ورزيدند علومي مانند طب، كيميا و نجوم بود، كه احكام اين علوم را بر ديگر علوم ترجيح مي دادند.در خلال سال 180ميلادي تا قرن شانزدهم، اعراب در زمينه ي ستاره شناسي برتري يافتند. مركز فرهنگي شان بغداد بود، جايي كه در قرن هشتم كتاب المجسطي بطلميوس به زبان عربي ترجمه شد.البتاني929-850ميلادي پرآوازه ترين منجم عرب، تا حدود زيادي بر محتوي اين كتاب افزود. آنها ابزارهايي نظير اسطرلاب، را كه اختراع يونانيان باستان بود را تكامل بخشيده و دقيقتر از يونانيان موقعيت ستارگان را رصد كردند. اسطرلاب الگويي دو بعدي از آسمان شب است كه در قرون وسطي براي تعيين موقعيت خورشيد و ستارگان بكار مي رفت.اولين محاسبات دقيق قطر زمين توسط برادران بنو شاكر انجام گرفت.يكي از دلايل توجه ويژه به نجوم در دوران اسلامي تعيين تقويم و اوقات شرعي است كه مستلزم مشاهدات و محاسبات دقيق نجومي است.هندسه كروي كه توسط ابوالوفاي بوزجاني معرفي شد اين محاسبات را بطور عمده تكميل كرد....

 نظرات علمي قرآن در مورد بهداشت ودانش پزشكي و حشره شناسي

توجه به خوردن ميوه و مواد غذايي پروتئين دار(واقعه/21-20)و(طور/22)، اعجاز اثر انگشت(قيامت/4)، شدت احساس درد توسط پوست(نساء/56)،درمان موضعي بسياري از بيماريهاي پوستي در سرما(ص/42)،اندوه ورابطه ي آن با كوري(يوسف/84)،اشاره به زخمهاي ناشي از عدم تحرك(كهف/18)، تأثير رواني رنگ سبز(رحمن/76) ، (انسان/21)و (كهف/31)،اشاره به بيماري پيري زودرس در كودكان(مزمل/17)، و.. .

شگفتیهای آسمان از منظر قرآن
مناظر زیبا در عالم هستی فراوان است، اما هیچ منظره ای مانند آسمان ، جذاب ودلپذیر نیست. قرآن کریم که نقش بسیار موثری در تربیت غرایز و تمایلات فطری بشردارد، در میان زیباییهای بسیاری که در عالم آفرینش موجود است، به موضوع "زیباییآسمانها" تاکید فراوان دارد و در آیات خود از زیبایی کاخ پرشکوه آسمان سخن می گوید:
و زیناها للناظرین ما آسمانها را برای بینندگان زینت دادیم.
وزینا السماء الدنیا بمصابیح) ما آسمان نزدیک را به وجود نورافکنهایی آراستیم.
و لقد زینا السماء الدنیا ممصابیح) ما آسمان نزدیک را بوسیله چراغهایی تزئینکردیم.
انا زینا السما الدنیا بزینه الکواکب) ما آسمان نزدیک را به زیورستارگان آرایش دادیم.

منظور قرآن مجید از این تذکرات این است که توجه مردمرا به شگفتیهای این کاخ با عظمت جلب کند و افکار آنان را برای درک اسرار فضا وستارگانی که در این اقیانوس پهناور شناور می باشند بکار بیندازد.

 نظرات علمي قرآن در مورد فضا ومسافرت به فضا

تفاوت ستاره و سياره (يونس/5)و (فرقان/61)، گردش خورشيد،ماه،زمين وسيارگان در مدارهاي مشخص(يس/40-38)،(انبياء/33) و(تكوير/16-15)، پيش بيني مسافرت به فضا و عبور از جو(رحمن/33)و(انعام/125)،سقوط سنگهاي آسماني (رحمن/35)،شهابها(جن/8)،فقدان اكسيژن و هوا در ارتفاعات بالاي جو(انعام/125)تسخير كره ي ماه و احتمالاً خورشيد(ابراهيم/33)،مطالبي در مورد سياره ي زهره (طارق/3-1و..

 رمزهاي اعجاز آميز قرآن

1- اولين آيه قرآن « بسم الله الرحمن الرحيم » داراي 19 حرف عربي است.

2- قرآن مجيد از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد به 19 فابل قسمت است. (6× 19).

3- اولين سوره اي كه نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.

4- سوره علق 19 آيه دارد.

5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.

6- اولين باركه جبرئيل امين با قرآن فرود آمد 5 آيه اولي سوره علق را آورد كه شامل 19 كلمه است.

7- اين 19 كلمه ، 76 حرف (4× 19) دارد كه به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است....

 

ارتباط احکام شریعت اسلامی با مسائل نجومی
بر هرکس که حتی اندکی به مسائل دینی اسلامی توجه کرده باشد، این مطلب پوشیده نیست کهمیان بعضی از احکام عبادتی شریعت اسلامی با برخی از نمودهای آسمانی ارتباطی واضح وآشکار وجود دارد. اوقات نمازهای پنجگانه روزانه ، از یک شهر به شهر دیگر و از یکروز به روز دیگر ، تفاوت پیدا می کند. و محاسبه آن مستلزم شناختن عرض جغرافیاییمکان و حرکت خورشید در دایرة البروج و شفق و فلق است و از شرایط نماز گزاردن رو بهقبله ایستادن است.
دانستن جهت قبله خود مبتنی بر حل مسئله ای از مسائل علم نجوماست و به مثلثات کروی مربوط می شود و اینکه نماز کسوف و خسوف واجب است، خود مستلزمآن است که پیش از وقت آمادگی برای شناختن زمان این دو حادثه آسمانی را داشته باشند،که جز از راه شناختن حرکات خورشید و ماه و استفاده از زیجهای صحیح میسر نمی شود.
روزه گرفتن و روزه گشودن در ماه رمضان مسلمانان را به محاسبات فلکی بر میانگیزد. ابتدا و انتهای روزه با رویت هلال است، نه از روی گاهشماری عرفی و ... . خلاصه آنکه ، ارتباط بعضی از احکام شریعت اسلامی با مسائل نجومی ، سبب زیاد شدنتوجه مسامانان به شناسایی امور آسمانی و ستارگان شد و علمای دینی را بر آن داشت کهسودمندی این علم را مورد ستایش قرار دهند.

شگفتیهای آسمان از منظر قرآن
مناظر زیبا در عالم هستی فراوان است، اما هیچ منظره ای مانند آسمان ، جذاب ودلپذیر نیست. قرآن کریم که نقش بسیار موثری در تربیت غرایز و تمایلات فطری بشردارد، در میان زیباییهای بسیاری که در عالم آفرینش موجود است، به موضوع "زیباییآسمانها" تاکید فراوان دارد و در آیات خود از زیبایی کاخ پرشکوه آسمان سخن می گوید:

و زیناها للناظرین) ما آسمانها را برای بینندگان زینت دادیم.

وزینا السماء الدنیا بمصابیح) ما آسمان نزدیک را به وجود نورافکنهایی آراستیم.
و لقد زینا السماء الدنیا ممصابیح) ما آسمان نزدیک را بوسیله چراغهایی تزئینکردیم.
انا زینا السما الدنیا بزینه الکواکب) ما آسمان نزدیک را به زیورستارگان آرایش دادیم.
منظور قرآن مجید از این تذکرات این است که توجه مردمرا به شگفتیهای این کاخ با عظمت جلب کند و افکار آنان را برای درک اسرار فضا وستارگانی که در این اقیانوس پهناور شناور می باشند بکار بیندازد.

 

یکی از مباحث حائز اهمیت در دانشهای اسلامی ، دانش نجوم اسلامی است چرا که اهم سایل عبادی به این دانش وابسته است. نخستین علومی که ساکنان بلاد اسلامی به آنهاتوجه کردند،

علوم عملی و بخصوص طب و کیمیا و نجوم بود، که احکام این علوم را بردیگر علوم ترجیح می دادند.

 ·       مطالبی از کتاب انسان و درس:

قرآن کریم محکوم می کند آنان را که در فعالیتها فقط دنیا را هدف، قرار می دهند به آیات مربوطه زیر بهتر است توجه شود :

1- در سوره مبارکه هود آیه 16 :

مَن کانَ یُریدُ الحَیوهُ الدّنیا وَ زینَتَها نَوَّفَ اِلَیهِم اَعمالَهم فیها وَ هُم فیها لا یُبخَسون، اُولئِکَ لَیسَ لهم فی الاخِرَه اِلاالنار و حَبِطَ ما صَنَعوا فیها وَ باطِل ما کانوا یَعمَلون

 

کسانیکه زندگی دنیا و زینت آن رابخواهند نتیجه اعمالشان را در این دنیا بطور کامل به آنها می دهیم و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد، ولی آنها در آخرت جز آتش سهمی نخواهند داشت و آنچه را عمل می کردند باطل و بی اثر می شود.

 

در فرهنگ انبیاء دنیا هدف نیست وسیله است، دنیا آزمایشگاه است، دنیا بازار معامله انسانها با خداوند است، اطاعت و بندگی به انسان صلاحیت می دهد، صلاحیت ورود به میهمانی بزرگ الهی، بهشت، بهشت سرتاسری.

2- در سوره یونس آیه 7

اِنَّ الّذینَ لا یَرجُونَ لِقائِنا وَرَضُوا بالحَیوه الدُنیا وَ اَطماَ نَوّابِها وَ الّذینَهُم عَن ایاتِنا غافِلُون، اُولئِکَ مَاویهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکسِبون

 

آنها که ایمان بملاقات ما ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و برآن تکیه کردند و انها که از آیات ما غافلند، همه آنها جایگاهشان آتش است بخاطر کارهائیکه انجام می دادند.

3- مجموعه آیات سه گانه اول سوره ابراهیم : بچه ها از هفت سالگی در مکتب انبیاء با قوانین و سنت های الهیّه آشنا می شوند و با خدا انس می گیرند و در طول زندگی خود را تنها احساس نمی کنند و از تاریکیها به نور می آیند، نظام آموزشی کذائی غرب طبعاً این راه را سد می کند و انسان را به پرتگاه تاریک مادیت سوق می دهد دقت کنید :

المرا، کِتاب اَنزَلناهُ اِلَیکَ لِتُخرجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلی النُّور باِذنِ رَبِّهِم اِلی صِراطِ العَزیزِ الحمید اللهُ الذی لَهُ ما فِی السّمواتِ وَمافِی الاَرضِ وَ وَیلٌ لِلکافِرین مِن عذابٍ شدید

اَلَّذینَ یَستَحِبُّونَ الحیوهَ الدُّنیا عَلَی الاخِرهِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبیلِ اللهِ وَ یَبغُونَّها عِوَجاً اُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعید

ابراهیم

المرا، این کتابیست که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها بسوی روشنایی به فرمان پروردگارشان درآوری بسوی راه خداوند عزیز و حمید، همان خدائی که آنچه در آسمان و آنچه در زمین است از آن اوست، وای بر کافران از مجازات شدید همانها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و مردم را از خدا باز می دارند و میخواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهی دوری هستند.

1

2

3

4- رحمانیت پروردگار متعال اقتضا کرده دامن دنیا و زینتهای دنیا به روی کفار باز باشد، در این باره حتی به پیغمبر(ص) هم هشدار می دهد(آیات 196 و 197 آل  عمران ) که مبادا متعجب باشی و گول بخوری و غرب زده باشی ما خودمان چنین کردیم، متاع کمی است در دنیا و جایگاهشان آتش است و نیز مجموعه آیات 31 الی 37 زخرف است آنجا که عده ای مردم مکّه می گفتند چرا قرآن بیکی از ثروتمندان مکه نازل نشده است در جواب آنها آمد :

                                                                                    « 31- 37-زخرف ردیف 43»

 

وَ قالُوا لَو نَزَّلَ هذَا القُرآن عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتین عَظیمُ، اَهُم یَقسِمُونَ رَحمَهَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنا بینهم مَعیشَتَهُم فی الحیوهَ الدُّنیا وَ رَفَعنا بَعضَهُم بَعضاً سُخریا وَ رَحمُه رَبُّکَ خَیرَ مِمّا یَجمَعُونَ وَ لَولا اَن یَکُونَ النّاسُ اُمَّهً واحِدهً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرَ بِالرّحمانِ لِبیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّهٍ وَ مَعارجَ عَلَیها یَظهُروُنَ وَ لِبُیُتِهِم اَبواباً وَ سُرُراً عَلَیها یَتَّکِئُونَ وَ زُخرُفاً وَ اِن کُلُّ ذلِکَ لَما مَتاعُ الحیوه الدُّنیا وَ الاخِرَه عِندَ رَبَّکَ لِلمُمتَقَین وَ مَن یَعشُ عَنٍ ذِکر الرَّحمانِ نُقیض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینَ و اِنِّهُم .

 

 

و گفتند چرا فرو فرستاده نشد این قرآن بر مردمی از آن دو قریه که بزرگ است آیا ایشان قسمت میکنند رحمت پروردگار ترا ما قسمت کردیم میانشان وجه معاش ایشانرا در زندگانی دنیا و بلند گردانیدیم بعضی ایشان را بالای بعضی در مراتب تا بگیرند برخی شان برخی را به کار و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه جمع می کنند و اگر نه آن بودی که می شدند مردمان جماعتی واحد هر آینه گردانیده بودیم برای آنان که کافر می شوند به خدا برای خانه هاشان سقف ها از نقره و نردبانها که برآن برآیند و برای خانه هاشان درها و سریرها که بر آن تکیه کنند و زینت ها و نباشد همه آن مگر ما یه تعیّش زندگانی دنیا و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزکاران است و کسی که اعراض کند از ذکر خدا می گماریم برای او شیطان را پس اوست مراو را رفیق و به درستی که آنها باز می دارند ایشان را از راه در حالی که گمان می کنند که از هدایت یافتگانند . 

 

 

7- در سوره احقال آیه 20 حال و احوال محشری آنان را بازگو می کند:

وَیَومَ یَعرَضُ الّذینَ کَفَرُوا عَلَی النار اِذهَبتُم طَیِّباتِکُم فِی حیاتِکُمُ الدُّنیا وَ استَمتَعتُم بِها تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما کُنتُم تَستَکبَرُونَ فِی الَارضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ بِما کُنتُم تَفسُقُون

 

آنروز مردم کافر بر آتش عرضه می شوند شما لذتهاتان را، طیبات از خوردنیها و دیدنیهاتان را بردید و از آنها برخوردار شدید نتیجه آن امروز عذاب خوارکننده دارید بجهت خودبزرگ بینی و کبربنا حق تان و بسبب انحرافتان از راه اطاعت و بندگی

 

8- سوره طه 130 :

وَ لا تَمُدُنِّ عَینَیکَ اِلی ما مَتَّعنا بِهِ اَزواجاً مِنهُم زَهرَه الحَیوهَ الدّنیا لِنَفِتنَهم فیهِ وَ رِزقُ رَبک خَیرٌ وَ اَبقی

 

هرگز چشمهای خود را به نعمتهای مادی که به گروههای از آنان داده ایم میفکن اینها شکوفه های زندگی دنیا است تا آنان را در آن بیازمائیم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.

 

9- در سوره مبارکه آل عمران آیات 196- 197 :

لا یَغّرنَک تَقلُّبُ الّذینَ کَفَروا فِی البِلادِ- متاعٌ قَلیل ثُمَّ مَاویهُم جَهَنَّم وَ بَئِسَ المِهاد

لکنِ الّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فیها نُزُولاً مِن عِندِاللهِ وَ ما عِندَاللهِ خَیرٌ لِلاَبرار

169

 

 

 

 

 

 

رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرها تو را نفریبد این متاع ناچیز است و سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی هست

لکن آنان را که پروردگار خود را پائیدند و پروا گرفتند باغستانهایی است که از فرودستشان نهرها جاری است در آن مخلد خواهند بود. این نخستین پذیرائی است از سوی خداوند به آنها و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.

 

10- در سوره بینه آیه ششم همچنین :

اِنَّ الّذینَ کَفَروُا مِن اَهلِ الکِتابَ وَ المُشرِکینَ فی نار جَهَنم خالِدینَ فیها اُولئِکَ هُم شَر البَریَّه

 

کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند جاودانه در آن می مانند آنها بدترین مخلوقاتند

11- کفار بهر جا برسند خدا را عاجز نمی کنند : در سوره توبه پس از اعلام برائت و چهار ماه مهلت می فرماید : آیه 1

وَاَعلَمُوا اِنَّکُم غَیرُ مُعجِزی اللهَ وَ اَنَّ اللهَ مَخزی الکافِرین

 

بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید و از قدرت او فرار کنید و بدانید که خداوند خوارکننده کافران است

 در سوره انفال آیه پنجاه و نه و شصت پس از بیان این معنی : مسلمانان را بمجهز شدن در مقابل آنان وادار می کند، در حدیث آمده حتی ریش خود را رنگین کنید تا آنها خیال نکنند پیر و فرسوده شده اید :

وَ لا یَحَسَبنَّ الّذینَ کَفَروا سَبَقُوا اِنَّهُم لا یُعجَزُون، وَاَعدُّوالَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وِ مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهُ وَ عَدُوَّکُم و اخَرینَ مِن دونِِهِم لا تَعلَمُونَهم اللهُ یَعلَمُهُم و ما تُنفِقُوا مِن شی فی سَبیلِ الله یَوفَّ اِلَیکُم وَ اَنتُم لا تَظلَمون

 

 

 

و مپندارید البته آنان که کافر شدند که پیشی گرفتند به درستی که ایشان عاجز نمی کنند و آماده سازید برای ایشان آنچه بتوانید از اسباب توانایی از بستن اسبان که بترسانید به آن دشمن خدا و دشمنانتان را و دیگران از غیر ایشان نمی دانید ایشان را خدا می داند ایشان را و آنچه انفاق می کنید از چیزی در راه خدا تمام داده می شود به شما و شما ستم کرده نشوید

13- درباره آنها که به زرق و برق کفار شیفته شده و آنها را مخفیانه دوست می گیرند«سوره نساء از آیات 138- 141 »

بَشِّرِ المُنافِقین بِانَّ لَهُم عَذاباً اَلیماً اَلَّذینَ یَتَّخِدُونَ الکافرینَ اَولیاء مِن دُونَ المُومنین اَیَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّهَ فَاِنَّ العِزَّهَ للهِ جَمیعاً

اَلَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُم فَاِن کانَ لَکُم فَتَحٌ مِنَ اللهِ قالُوا اَلَم نَکُنَ مَعَکُم وَ اِن کانَ للکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا اَلَم نَستَحوذ عَلَیکُم وَ نَمنَعکُم مِنَ المُومنین فَاللهُ یَحکُم بَینَکُم یَومَ القیمَهَ وَ لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُومِنینَ سَبیلا

 

 

138

 

 

139

 

140

 

141

به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنها است همانا که کافران را به جای مومنان دوست خود انتخاب می کنند آیا عزّت و آبرو نزد آنان می جویند با اینکه همه عزتها از آن خدا است منافقان آنها هستند که پیوسته انتظار می کشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد می گویند مگر ما به شما نبودیم و اگر بهره ای نصیب کافران گردد به آنان می گویند مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مومنان تشویق نمی کردیم، خداوند در روز رستاخیز میان شما داوری می کند و خداوند هرگز کافران را بر مومنان تسلطی نداده است .

 

o   12- از گناهان نابخشودنی است که کسی در اثر شیفته شدن به زرق و برق ظاهری کفار این جمله را بگوید : روش کفار از اهل ایمان بهتر است یا تعبیراتی از آنها مثل جهان پیشرفته حال آنکه چگونه به ملتی که از خدا برگشته و از انبیاء که نمونه کامل بشریت هستند اعراض کرده پیشرفته می توان گفت ملتی که در بعضی از کشورها عمل لواطی را قانونی کرده ازدواج مرد با مرد را صحه گذاشته است و بی و بند و باریهای دیگر، از این اختراعاتی که بواسطه آنها پیشرفته خوانده می شوند چیزهائی نیست که بشریت به آنها نیازمند باشد. لذا بعضی را باور انیست که در جمع بندی ضرر آنها از نفعشان بیشتر است، بلکه در کل معادلات زندگی بشریت را بر هم زده است و اگر در بشریت لازم و ضروری بود انبیاء علیهم السلام و ائمه اطهار سلام الله علیهم مقدم بر همه انجام می دادند که ندادند.

درسی که ضرورت دارد، درسی است که انسان شدیداً به آن نیازمند است درس انبیا است

چه انسان همواره در هاله ای از ترس وغم بسر می برد و زجر می کشد بخصوص ترس از مرگ و زلزله ای که همیشه در کمین است فقط درس انبیا است که(فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون- 38 بقره) نجاتش می دهد آیه کریمه همزمان با فرود آدم و حوا بر زمین آمده یعنی هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد کسانیکه از آن پیروی کنند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین می شوند .

- انسان ناآرام و بی ثبات است پیوسته از عوارض داشتنیها و نداشتنیها رنج می برد فقط درس انبیا است که او را در حال(داشتن و نداشتن) آرام و تثبیت می نماید و به خطاب : (یا اَیَّتهَا النَّفسُ المُطمَئنَّه اِرجِعی اِلی رَبِّکَ راضیه مَرضیَّه فَادخُلی فی عبادی واُدخُلی جَنَّتی 30 سوره فجر) مشرف می نماید.

ترجمه : هان ای نفس مطمئنّه، بسوی پروردگارت که تو از او خشنودی و او از تو خشنود است برگد و در زمره بندگان من درآی و به بهشت من وارد شو.

- انسان در آتش است شعله های حرص و آزش همواره او را در کَبَد و زحمت و تعب قرار داده خود و دیگران را عذاب می دهد و می سوزاند سوره مبارکه «البلد» است که به راه آرامش هدایت می کند و عذاب رنج و تعب را از او برکنار نموده و منشأ خیر و برکت و در زمره (اُلئِکَ اَصحابَ المَیمَنه 20 البلد) قرار می دهد.

خلاصه فقط درس قرآن است، اخلاق قرآن، بهداشت قرآن، تاریخ قرآن، اقتصاد قرآن، احکام قضائی قرآن، کسب تجارت قرآن، حلال و حرام قرآن روانشناسی قرآن، جنگ و صلح قرآن، باید و نبایدهای قرآن است که حل مشکلات بشریت را کفایت می نماید.

قرآن آسان است : قرآن کریم پایه و اساس درس مااست .

فهم و درک قرآن همانقدر سهل و آسان است که عرب درس نخوانده در محضر رسول خدا(ص) با یکبار شنیدن ایات می فهمید و عقیده می کرد و متعهد به اجرای دستوراتش می شد، در جائیکه ابهام بنظرش می رسید یا در آیات متشابه، کلام رسول خدا(ص) توضیح و تفسیر می کرد در زمان ائمه اطهار علیهم السلام نیز بهمان کیفیت کلمات آنحضرات را مردم کوچه و بازار که اکثرا آنها درس نخوانده بودند میگرفتند و نقل حدیث می کردند کسی اگر کمترین آشنایی با روایات و راویان احادیث که همان اصناف، خیاط، حداد، عطار، بزّاز، طحان بودند داشته باشد این را خوب می فهمند. اما غیر عرب زبان مانند ما ایرانیها، طبق تحقیقی که بعمل آمده بهترین راه برای یادگیری زبان خارجی خواندن متن و روزنامه هایی به زبان موردنظر می باشد و خوشبختانه مسلمانان دنیا در هر زبانی متعهد هستند که قرآن بخوانند، حداقل در هر روز پنجاه آیه .

در وصیت نامه حضرت امیرالمومنین به فرزندش در این باره چنین آمده :

وَ عَلَیکَ بِقَرائَهِ القُران وَ العَمَلِ بِما فیهِ وَ لُزُومِ فَرائِضِهِ وَ شرایِعِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِه وَ اَمرِه وَ نَهیِ وَ التَّهَجُّد بِه وَ تَلاوَته فِی لَیلکَ وَ نَهارِک فَاِنَّهُ عَهدٌ مِنَ اللهِ تَعالی اِلی خَلقِه واجِب عَلی کُلِّ مُسلِمٍ اَن یَنظُرَ کُلِّ یَوم فی عَهدِه وَ لَو خَمسیَ آیَه وَ اعلَم اَنَّ دَرَجات الجَنَّهِ عَلی عَدَد آیات القُرانِ فَاِذا کانَ یَومَ القیمَهَ یُقال لِقارءِیِ القُران اِقرَءِ وَ ارقَ فَلایَکُونُ فِی الجَنَّه بَعدَ النَّبین و الصِّدیقینَ اَرفَع دَرَجهً مِنهُ الحَدیث

 

و بر تو باد که همواره قرآن بخوانی و به آن عمل نمایی و ملزم به فرائض و شرایع آن باشی و حلال و حرام آن را و امر و نهی آن را و شب زنده داری با آن و خواندن آن را در شب و روزت زیرا قرآن عهدی است از طرف خداوند بسوی خلقش آمده، واجب است بر هر مسلم که هر روز نگاه کند بعهدی که خداوند با او نموده ولو پنجاه آیه، بدان که درجات بهشت بعدد آیات قرآن است و چون روز قیامت شود به قاری قرآن گرفته شود بخوان و بالا بیا بنابراین در بهشت بعد از انبیاء و صدیقان کسی بالاتر از قاری قرآن درجه ای ندارد.

حاصل اینکه با تکرار قرائت آشنایی حاصل می شود بدون احتیاج به قواعد صرف و نحو که در حدیث آمده خیلی خود را در این امور مقدماتی معطل نکنید، درباره مقدمات صرف و نحو همینقدر که ملکه فهم کُلُ فاعِلٌ مَرفُوع وَ کُلُّ مَفعُولٌ مَنصُوبٌ وَ کُلُّ مٌضافٌ اِلَیه مَجرُوُر با توضیحی در پیرامون آن که با خواندن یک دوره جامع المقدمات تأمین می شود کافی است چه قرآن بزبان مردم عادی و عامی و بطور آسان نازل شده است :(وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرانَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِّر-17 سوره مبارکه قمر) بطور تکراری آمده یعنی ما قرآن را برای یادگیری و تذکر بسیار آسان کرده ایم آیا هست کسی که متذکر باشد و در سوره مبارکه مریم آیه 97 چنین آمده :

وَ اِنَّما یَسَّرناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقین وَ تُنذِر بِهِ قَوماً لُدّاً)(بلی بحث بطون قرآن مطلب دیگری است).

·       نکات از کتاب هی نگویید آنها پیشرفته اند و ما عقب مانده ایم .... :

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است .

سوره محمد آیه19 :

فَاعلَم اَنَّه لا الهَ الاّ اللهُ وَ استَغفِر لَذنبِک

 

پس بدانکه معبودی غیر از الله نیست، خیزی جز الله نیست پناهی جز الله نیست

تمام خیرها غیر از خدا عارضی و فانی است، قدرتها، زیبائیها و ... خداوند است که همه صفاتش ذاتی و باقی است، به آفتاب و ماه سجده نکنید بخدائی سجده کنید که آنها را آفریده است .

سوره فصلّت آیه 37 :

لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَر وَ اسجُدُوا لله الّذی خَلَقَهُنَّ اِن کُنتُم ایاهُ تَعبُدُون

 

نه به آفتاب و نه بماه سجده نکنید سجده بخدا کنید که آنها را آفریده است اگر فقط او را
می پرستید

شکوفائی انسان در اعتقاد به توحید است(قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللهَ تُفلِحُوا) انسان که به این علی رسد، خدا در نظرش عظیم می شود و غیر خدا هر چه باشد حقیر و کوچک، یعنی دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، اگر دیگران دارند، او ناراحت نمی شود حسد نمی کند و اگر خود دارد حریص نیست و بخل نمی ورزد و خصوصیتهای خوب و زیبای دیگر که همان شکوفائی انسان است .

بعبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت می باشد بهشت سرتاسری، (جزاء من تزکی 76 طه) آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش ، نماز، زکوه، حج، جهاد و ... حتی کسانی را هم که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد. زمان خلافت عمر بود. خلیفه طبق سنت رسول الله که بعد از نماز برمی گشتند و بمردم آیه و ارشادی داشتند، خلیفه متوجه شد که یکنفر بعد از نماز پا می شود و جمع را ترک می کند نه یک روز نه دو روز، عمر آن فرد را احضار می کند و علت را می پرسد آن مرد اول از جواب خودداری می کند و بالاخره با اصرار خلیفه، می گوید ما زن و شوهر یک لباس سرتاسری داریم همسری با من شرط کرده که تا نماز تمام شد بیا تا من هم نماز را اول وقت بخوانم، عمر دستور می دهد از بیت المال لباسی برایش آورند و تاکید کرد که از فردا بنشین و جمع را ترک نکن، اما زن، علت تاخیر را پرسید، او گفت از فردا هر دو در اول وقت نماز خواهیم خواند و لباس را تقدیم کرد وقتی از جریان باخبر شد برآشفت و گفت مگر آن روز از پیغمبر نشنیده بودی که فرمود هر کس بفقرش صبر کند روز قیامت با من خواهد بود که اشاره به دو انگشت خود کرد چرا لباس را گرفتی چرا این موقعیت بودن با پیغمبر را از دست دادی ؟

- آری شخص مسلمان در هر حال بنده خدا است داشتن و نداشتن پیش از او سواء است او دارای نفس مطمئنه است که بهر حال رضایت دارد خدا هم از او راضی است او در هر حال و در هر حادثه بخدا رجوع می کند خدائی که (لَهُ ما فیِ السّماواتِ وَ الارضَ وَ ما بینَهُما وَ ما ... آیه 6 طه ) او همواره مخاطب:(یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فَادخلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی، آیات 27 الی 30 سوره الفجر) است او قبل از بهشت موعود در دنیا هم در باغستانها است و مشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد.

اِنّ المُتَقینَ فی جنّاتٍ وَ نَهَرَ فی مَقَعَدِ صدِق عِند مَلیکَ مُتَدِر

 

بی گمان متقیان در باغها و نهرها هستند در مقام و منزلتی صدق نزد فرمانروای مقتدر

فی جناه و نهر : از رسول خدا که در ذیل این آیه آمده : نهر بمعنای وسعت است یعنی در هر حال چه فقر و چه غنا و چه صحت و چه مرض در باغ است امام صادق(ع) فرمودند : «دنیا برای شیعیان ما بهشت است، بهشت هم بهشت است او به مقام خلیفه اللهی رسیده است» در حدیث قدسی است : عبدی اطعتی حتی اجعلک مثلی من بچیزی می گویم باش، می شود تو هم بگوئی باش بشود. امام صادق(ع) فرمودند :«مومن اگر به این کوه بگوید بیا جلو می آید. دیدند کوه دارد جلو می آید حضرت با اشاره دست فرمود بایست، ایستاد، در زلزله مدینه که در بحار نقل کرده، مردم پناه به آن حضرت آوردند،حضرت دست گذاشت بر زمین، نهیب زد(هی اسکن) زمین ساکت شد، مردم خیلی تعجب کردند، فرمود تعجب نکنید من همان انسان هستم که در سوره زلزال آمده : اِذا زِلزِلتُ الاَرضُ زلزالها وَ اخرجَتُ الارضُ اَثقالَها وَ قالَ الاِنسانُ مالَها.

« علم به ماوراء توأم با حکمت عملی»

ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله بماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام، موسی علیه السلام تولدش، رشدش ... تا می رسد آنجا که فرعون تهدید می کند و موسی پیامبر خدا بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.

دشمن از عقب می رسد و موسی کنار دریا قوم مضطرب می شوند موسی علم به ماوراء دارد و می گوید کلا انّ معیَ ربی سیهدینی که خطاب می شود اضطرب بعصاک البحر، آب سنگ می شود ... در بیابان هم سنگ آب می شود، عیسی علیه السلام مجسمه از گل بصورت پرنده درست می کند و باذن خدا فوت می کند و پرنده می شود، یونس در بطن ماهی خدا را تسبیح می کند و پس از مدتی سالم از شکم ماهی بیرون می آید، فانجیناهُ منَ الغَمِّ وکَذلکِکَ نُنَجی المُومنین، امام صادق(ع) در ذیل این آیه فرماید تعجب می کنم از کسیکه گرفتار غم سنگینی می شود چرا از این آیه غافل است. عاصف بن برخیا در یک لحظه تخت بلقیس را از دوازده روز راه حاضر می کند(و قال الذی عندَهُ عِلمٌ منَ الکِتاب اَنا اتیکَ بهِ قَبلَ اَن یَرتَدِّ اِلَیکَ طرفک)به ابراهیم(ع) آتش سرد و سلام می شود .....

رسول خدا هم اعلان مقابله با دشمن می دهد و می گوید : اِنَّ وَلِیَّ اللهَ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلِّی الصالِحین متولی امور من کسیست که کتاب را نازل کرده و او متولی صالحان نیز می باشد(آیه 196 سوره اعراف) و خلاصه اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ امَنُوا فِی الحیوهِ الدُّنیا ... تمام اینها توام با حکمت عملی می باید باشد.(مجموعه آیات 22 الی 39 از سوره اسراء) گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل پای اشتر را ببند، امیرالمومنین وارد مسجد شد دید عده در گوشه مشغول ذکر هستند جلو آمد فرمود شما کیستید؟ عرض کردند ما متوکلان هستیم فرمود یعنی چه ؟ گفتند خداوند روزی رسان است اگر رسد می خوریم، نرسید صبر می کنیم، حضرت فرمود سگهای محل ما هم چنین اند، پا شوید بروید بیرون مشغول کاری بشوید. بلی کار و شغل نیز عبادت است بشرطی که بعنوان بندگی باشد، در این حال اگر گرهی در کار افتد او خود مشگل گشا است که وَ مَن یَتَّقِ الله یَجَعَلَ لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب. هر کس خدا را بپاید و تکالیف خود را انجام دهد خداوند در گرفتاری ها راه خروج بر او قرار می دهد از راه ماوراء که مافوق حساب های طبیعی است به او روزی می دهد حضرت مریم هم گفت : هُوَ مِن عِندَ اللهِ انَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءِ بِغَیرِ حِساب. و آیا دیگر که سرتاسر قرآن مشحون است با این آیات نورانی .

امروز کشور ایران بحمدالله از موقعیتی برخوردار است که بعد از زمان ائمه سلام لله علیهم هیچگاه این موقعیت را نداشت.

و در زمان بعد از زمان ائمه تا زماننا هذا سلاطین جور از صفویه ها و پهلویها همیشه مسلط بودند و مراجع عظام همواره محکوم به سکوت بودند اما امروز بحمدالله در رأس کشور ولی فقیه است مرجعی وارسته و فرمانده کل قوا و بحمدالله سپاه و بسیج و ارتشی و قوای انتظامی نیرومند تحت فرمان ..

بدبخت و بیچاره است کسی که با داشتن موقعیت ایران ترسی هراسی بخود راه دهد و از هیاهوی دشمن بترسد آنها مانند ضعفای بنی اسرائیل هستند که مضطرب می شوند. غافل از آنکه هزارها موسی در کشور هستند و دریاها را می شکافند و ...

 سخنی در نظام آسمان (آسمان و هدایت انسان ها)

از کتاب انسان و درس تألیف  استا عظییم الشاءنمان منجم شهیرعلامه حضرت آیت الله حاج سید جواد سید فاطمی تبریزی

در این عصر انسان از دیدار آسمان و مناظر زیبای آن و از هدایتی که بواسطه آن باید نصیبش شود محروم مانده است توجه کنید :

مطالبی پیرامون سوره مبارکه «الطارق»

17 آیه دارد، در مکه نازل شده است این سوره منشور مستقلی است برای هدایت انسانها .

آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند و با توجه به نظام و انضباطی که در سرتاسر آن بکار رفته انسانها را به عدالت و خودسازی و تزکیه تداعی می نماید(تزکیه کلید بهشت است بهشت سرتاسری آیه 76 طه)

در سوره مبارکه الرحمان آیه 7 : (وَالسَّماء رَفَعَها وَ وَضَعَ المیزان الاّ تَطغَوا فِی المیزان) آسمان را برافراشت و میزان در آن نهاد تا شما در میزان طغیان نکنید در سوره مبارکه طارق این دعوت با تعبیر دیگر است که می خوانید.

بسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم

وَالسّماء وَالطّارِق و ما اَدریکَ مَاالطارق النَّجمُ الثاقِب اِن کُلُّ نفَسِ لَمّا علیها حافِظ

 

قسم به آسمان و شباینده، و تو چه دانی شباینده چیست، ستاره شکافنده است، قسم که هیچ انسانی نیست مگر اینکه برای او نگهبانی است.

قسم به آسمان و قسم به طارق که همه انسانها بدون استثناء زیر نظرند و یله و رها نیستند.

- اَلنَّجمُ الثّاقِب : در تمام آسمان تعداد بیست ستاره بعنوان طارق(قدر اول) شناخته شده، ستاره شناسان از دیرباز ستاره های آسمان را به شش دسته تقسیم کرده و هر دسته را قدر نامیده اند و به این ترتیب تعداد معین کرده اند قدر اول بیست ستاره قدر دوم تقریباً دو برابر کمی بیش از آن و قدر سوم دو برابر قدر دوم می باشد تا آخر که حدود دو هزار ستاره در تمام آسمان با چشم عادی دیده می شود البته با دوربین های قوی تعداد خیلی بیش از اینها است.

جالب اینکه ستاره های بیست گانه قدر اول که روشنترین ستاره ها است(و در اینجا بعنوان طارق معرفی شده) در تمام آسمان پراکنده است طوریکه در هیچ فصل شبها خالی از این ستاره ها نیست، اول شب، نصف شب،آخر شب، این ستاره ها پرده تاریکی را می شکافند و زمین را تا حدی روشن می کنند(به شکل شماره 1 توجه کنید)

نکته : اگر در حدیث شریف،ستاره زحل را که از سیارات است بعنوان طارق آورده است بخاطر اینست که سیارات هم غالباً نور نافذ دارند.

شایان توجه است : وقتیکه آسمان ابریست و بارانی و نور ستارگان پوشیده می باشد برای رهروان در شب هر چند دقیقه برقی در آسمان می زند وصدها متر پیش روی مسافر ما روشن می کند و تا مسافر به آخرین نقطه برسد برق دیگر می زند و به این ترتیب در زمان ابری بودن آسمان نیز، انسانها هدایت می شوند .

آری شکوفائی و رستگاری انسان موقعیست که موضع خود را در این جهان پهناور بداند و بداند که بنده خدا است و اعمال و کردارش زیر نظر است و بالاخره حسابش رسیدگی خواهد شد در روزی که پنهانیها آشکار می شود و بهشت به اهلش نزدیک و جهنم بهر بیننده ظاهر می گردد و تا یقین به چنین روزی حاصل نشود گذشتن از شهوات مشگل است اگر محال نباشد در این زمینه سخن قرآن کریم است آیه 74 سوره مومنون:(وَاِنَّ الّذینَ لایُومِنونَ بِالاخرَهِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون ترجمه : مسلما آنها که ایمان به آخرت ندارند از صراط مستقیم منحرف می شوند)، درست است که وقت مشخصی برای قیامت تعیین نشده اما احتمال نزدیک بودنش تصریح شده است : (لَعَلَ السّاعهَ قَریب 17 سوره 42- عَصی اَن یَکُونَ قریباً 51 سوره بنی اسرائیل و درجائی فرماید: لا یَاتیکُم اِلاّ بَغنَهً 187 سوره اعراف و نظائر آیات) بهرحال نباید درباره آنروز تردید کرد، چه خدائی که او را از نیستی بوجود آورده قادر است بار دیگر خلعت هستی بر او بپوشاند که آیات بعدی چنین است و در این باره :

فلینظرالانسان ممّ خُلق خلقَ مِن ماء دافق یخرجُ من بین الصُلب والترائب انّه علی رجعه لقادر.

یوم تبلی السرائر فماله من قوه ولا ناصر

 

پس انسان بنگرد که ازچه چیز آفریده شده است از آبی جهنده آفریده شده است که از میانه پشت و سینه ها بیرون آید.

بیگمان او بر بازگرداندن وی توانا است.

روزی که رازها از پرده برون افتد آنگاه او را یارا و یاوری نیست.

 

 

اِنَّهُ علی رَجعِهِ لَقادِر: استفاده های متفرقه از آیات ..

 

مشرکان و کفار مکه که منافع نامشروع خود را در خطی می دیدند پیوسته در مقابله با دعوت رسولخدا بعناوین مختلف کارشکنی می کردند، با گفتن شاعر، کذّاب و ساحر و مانند آن، آیات 11 تا آخر سوره در جواب آنها است، قسمت به نظامهای دیگر آسمان و زمین از بارش و رویش که این سخن حاکم و فیصله دهنده حق و باطل است نه سخنی هزل و بیهوده

والسّماء ذات الرّجع والارض ذات الصَدع اَنّه لقول فصل و ما هو بالهزل اّنّهُم یکیدون کیدا و اکیدُ کیدا فمهّلِ الکافِرینَ اَمهِلهُم رُوَیدا

 

و سوگند به آسمان باران دار و سوگند به زمین برشکافته بگیاه که قرآن سخنی قاطع است و هزل نیست آنان نیرنگیمی سگالند من نیز تدبیری می کنم، پس کافران را مهلت ده و اندک زمانی فروگذارشان

 - اِنَّهُم یَکیدون کَیدا : لفظ یکیدون : صیغه مضارع و استمرار را می رساند یعنی همیشه عده ای هستند و خواهند بود که در مقابل دعوت حق پیغمبران می ایستند و نظیر آیات در سوره مبارکه صف آیه 8 و 9 است :

یُریدونَ لیطفوا نوراللهِ بِافواهِهِم وَاللهُ مُتِّم نورهِ و لشوکره الکافرُون. هُوَ الّذی ارسل رسوله بالهُدی وَ دین الحقَ لیُظهرهُ علی الذین کُلِّه وَ لَوکرِه المُشرِکون

 

میخواهند نور الهی را با سخنان خویش خاموش کنند حال آنکه خداوند کمال بخش نور خویش است ولو آنکه کافران ناخوش داشته باشند او کسیست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند ولو مشرکان ناخوش داشته باشند.

 

- سخنی در نظام آسمان : خورشید ره نمای نظم در آسمان است، همه ما می دانیم وقتی آفتاب به چهار یک آسمان طرف شرق رسید ساعت 9 روز است و چون ببالای سر رسید ساعت 12 و در چهار یک طرف غرب ساعت 15 را اعلام می دارد.

با غروب آفتاب آرام آرام ستاره ها ظاهر می شوند، شما در مسیر آفتاب اولین ستاره را نشان کنید وقتی به ربع شرقی رسید سه ساعت از شب رفته است و همان ستاره بالای سر که رسید حدود نصف شب[1] و به ربع غربی که سرازیر شد وقت سحر را اعلام می کند.

آفتاب با آن عظمت خود نیز لابلای ستارگان حرکت می کند با این فرق که قدری سنگین تر و با وقارتر و حدود چهار دقیقه عقب تر و نتیجه این تأخیر ایجاد چهار فصل است، بهرحال آسمان با تمام ستارگان در بیست و چهار ساعت یکبار می گردد و محور این حرکت خطی است که از قطب شمال و جنوب می گذرد و این حرکت از شرق به غرب است .

جدول بندی و فهرست شکلهای آسمان

حرکت آفتاب در وسط آسمان و به اصطلاح نجومی در منطقه البروج است که از دوازده برج تشکیل یافته به ترتیب : حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، جوت و هر ماه در یک برج است .

در فروردین آفتاب در برج حمل است با غروب آفتاب برج حمل نیز با آفتاب در افق فرو می رود طبعاً برج های سرطان، اسد و سنبله بتوالی بالای سر می آیند. در ماه اسفند آفتاب در برج ثور است تا آخر ..

روی این حساب و با استفاده کردن از کلام نورانی حضرت صادق(ع) در حدیث مفصلی، این جدول تنظیم شده و تقدیم می گردد.(در صفحه 8)

مردم ما از دیرباز با آسمان و ستارگان انس و آشنایی به خصوصی داشتند. در ادبیات فارسی از ستارگان و مجموعه آنها زیاد استفاده شده که اگر جمع آوری گردد، کتاب قطوری می شود.

شاعر مجموعه ثریا(پروین) را بچشم بیدار تشبیه کرده و گفته است.

همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت

                                                انکه در خواب نشد چشم من و پروین است

(پروین در قسمت شماره 4 شکل پیدا است) شاعر دیگری درباره تسلی شاگرد مدرسه که معلمی بنام سهیل او را سیلی زده بود گفته است

دلتنگ از آنی که سهیلت زده سیلی

                                                                        سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد

ستاره سهیل نیز در قسمت شماره 4 شکل است و در لنگر شکل تخیلی کشتی قرار دارد. طلوع سهیل در فصل پاییز می باشد که با سیبهای پاییزی همزمان است.

 

دب اکبر- جدی- ذات الکرسی

اگر دو ستاره مقدم دب اکبر را با خطی مستقیم بهم وصل کنید و آن خط را بطرف قطب شمال امتداد دهید بستارۀ جدی برخورد می کند، در هر حال ستارۀ جدی بین صورت ذات الکرسی و دب اکبر قرار گرفته است.

خلاصه و تکمله

عالم زیباست و زیبائیها در انسان خلاصه شده است

توجه به نظام عالم چه در آسمان و چه در زمین توجه به زیبایی است طبق حدیث : انسان خلاصه جهان است.(مأخذ حدیث بحارالانوار ج61 صفحه 253 ) و زیبائیها در انسان خلاصه شده است .

انسان زیبای جهان است، تحقق این زیبایی موقعیست که تزکیه شود و زندگیش در خط عدالت باشد که : (بِالعَدلِ قامت السَّماواتِ وَ الارض) و انسان به عدالت امر شده است : (اِنَّ اللهَ یَامُرُ بِالعَدل آیه 90 سوره نحل) زیبایی انبیا و اولیا بخصوص خاتم ایشان حضرت محمدبن عبدالله(ص) و خاندانش گواه روشنی است ثم الامثل فالامثل

در شان نزول آیه 69 از سوره نساء چنین آمده است : یکی از صحابه ی پیغمبر که نسبت به حضرت علاقه ی شدیدی داشت روزی با حال پریشان خدمتش رسید پیغمبر از سبب ناراحتی او سوال نمود در جواب عرض کرد زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم ناراحت می شوم امروز در این فکر فرو رفته بودم که فردای قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شما را هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیف روشن است . آیه فوق الذکر نازل شد و ناراحتی صحابه برطرف گردید.

آیه 69 سوره نساء

وَ مَن یُطِعِ اللهُ والرَّسول فَاُولئِکَ مَعَ الّذین اَنعَم الله عَلَیهم مِنَ النَبیینَ وَ الصّدیقین والشُّهداء والصّالِحینَ و حسن اولئک رفیقا

 

و کسی که خدا و پیغمبر را اطاعت کند همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده از پیغمبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند

 

هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر این که صدای زیبا داشت :

داود(ع) قاری و خواننده بهشت است که وقتی زبور را قرائت می کرد پرندگان دورش جمع می شدند و با آن همصدا بودند کوهها نیز (وَلَقَد اتینا داوُدَ منّا فَضلاً یا جِبالَ اَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیرَ وَ اَلَنّالَه الحدید آیه 10 سوره سباء) در حق ائمه هدی علیهم السلام نقل شده که صدای قرآن زیبایی داشتند که هر مرورکننده را میخکوب می کرد و بعضاً غش می کردند، گفتند رسول خدا چگونه بوده امام فرمود آن حضرت صدای خود را به اندازه تحمل و طاقت انسانها ظاهر می کرد والا کسی تاب و تحمل آن صدا را نداشت و هوش از سرش می پرید.

زیبائی در ائمه اطهار (علی و آل علیهم السلام) بقدری بالاست که از عهده افراد عادی ارزیابی آن بیرون است، زیارت جامعه کبیره بمراتبی از آن زیبائیها آگاه می کند.[2]

اینک فرازهائی از آن را از نظر می گذرانیم :

مَو الیَّ لااُحصی ثَناءِکُم وَ لا اَبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم وَ مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم وَ اَنتُم نُورُ الاَخیار وُ هداهُ الاَبرارِ، اِلخ ...

ترجمه : پیشوایان من صفات کمالیه و زیبائی شما آنقدر است که شما نتوان کرد و به کنه آن نتوانیم رسید و شمائید نور اختیار و هدایت کننده ابرار و حجتهای خدای مقتدر،آفرینش را بجهت شما ایجاد و با شما ختم نمود ببرکت شما باران را می فرستد و به برکت شما آسمان را نگه داشته که جز به امرش فرو نیاید و بواسطه شما غم و اندوه و رنجها از دلها برطرف می گردد و پیش شما است آنچه بر پیغمبران نازل شده و آنچه را ملائکه آورده اند و به جد شما روح الامین نازل گردیده، خدا به شما داده آنچه را که به احدی از اهل عالم نداده، هر شخص شریفی پیش شرف مقام شما سر فرود آورده و هر سرکش متکبری به اطاعت شما سرنهاد و هر جبار گردن فرازی مقابل فضل و کمال شما خاضع و همه چیز پیش شما فروتن گشت و زمین بنور شما روشن گردید و رستگاران عالم به ولایت و حجت شما رستگار شدند پیروی شما سلوک راه بهشت و رضوان و انکار ولایت شما خشم و غضب خدای رحمان است، پدر و مادر وجان و اهل و مالم همه فدای شما باد، در حلقه داکران عالم از سماوات و ارض همه جا ذکر خیر شما است . نامهای شما در میان نامها و جسدهای شما در میان اجساد روح بزرگ شما در میان ارواح و نفوس قدسی شما در میان نفوس،آثار وجودی شما در میان آثار و قبور شما در میان قبور پس چقدر نام های شما شیرین و نفوس شما با کرامت و شأن و مقامتان بزرگ و قدر و منزلت شما با جلال و عهد شما با وفاترین عهد و وعد و پیمان شما راست و با حقیقت، سخن شما نوربخش دلها و امر و فرمان شما هدایت و ارشاد خلق، کار شما نیکو عادات شما نیکی و احسان، فطرت شما کرم و بخشش و شان ذاتی شما حق و صدق و موافقت و شفقت، قول و دستور شما حکم حتمی لازم الاجراء، رای و اندیشه شما علم و دانش و بردباری و مال اندیشی است . اگر ذکری از خیر و نیکوئی شود اول مقام نیکی را دارید و اصل و فرع و معدن و محل و مبداء و منتهای هر خیر و نیکوئی شمائید، پدر و مادر و جانم فدای شما چگونه مدح و ثنای شما را توان وصف کرد و شئونات رفیع و جمیلتان را توان بشمار آورد در صورتیکه بواسطه شما خدا ما را از ذلت و کفر و عصیان نجات داد و غم و اندوههای شدید ما را برطرف ساخت و از وادی مهالک عالم و آتش و دوزخ رهانید. پدر و مادر و جانم فدای شما بواسطه ولایت و پیشوائی شما خدا معالم و حقایق دین را بما آموخت و هر آنچه از امور دنیای ما فاسد و پریشان بود اصلاح فرمود و ما را از فقر و ذلت و جهالت بعلم و عزت و دولت رسانید و بواسطه ولایت و پیشوائی شما کلمه توحید و معارف الهیه بحد کمال رسید و نعمت بزرگ دین و دنیا و آخرت بخلق عطا گردید و پراکندگی عقاید و آراء امت به الفت و اتحاد مبدل گشت و بولایت و دوستی شما طاعت و فریضه خلق پذیرفته می شود و خدا، دوستی شما را بر خلق واجب کرد و بشما درجات رفیع و مقام محمود و منزلت عالی معلوم نزد خدای  عزوجل و جاه و عزت بزرگ و شان عظیم و مقام شفاعت مقبول عطا گردید...

آنجا که معادلات بهم می خورد :

در تایید آن عده که می گویند صنعتی شدن زندگی بشری، معادلات را بر هم زده که مسئله این نشریه است و در هر جا و هر منطقه که برق کشیده شده مردم آنجا از تماشای آسمان محروم شده اند و از آثار تربیتی آن و همچنین شب را روز و روز را شب، که اکثر مردم شبها تا ساعت یک و دو بعد از نصف شب بیدار و روز تا دوازده خوابند و معادلات دیگر که بهم خورده است...

ائمه هدی صلوات الله علیهم با اینکه علم اولین و آخرین را داشتند ولی در عمل فقط بندگی خدا بوده و چیزی و صنعتی از خود اختراع ننمودند چه هر آنچه در زندگی انسان به او نیاز است خداوند تبارک و تعالی بدون دخالت انسان ایجاد کرده است که در این مقاله اشاره می شود . ابتدا از کلام امیرالمومنین(ع) بهره می گیریم: در نصیحت آنحضرت به فرزندش امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودهاست : از جمله مواعظ لقمان فرزندش را است که به او گفت ای فرزند باید عبرت گیرد کسی که یقینش قاصر است و بینشش در طلب روزی ضعیف است از اینکه خداوند تبارک و تعالی او را در احوالات سه گانه آفریده و روزیش را داده و در یکی از این احوال از و کسبی و حیله نبوده بداند که خداوند تبارک و تعالی در حالت چهارم هم روزیش را خواهد داد اما اول این حالات این بوده که در رحم مادرش او را روزی داده در آن قرارگاه کذایی آنجا که سرما و گرما آزارش نمی داد سپس از آنجا بیرونش آورد و از شیر مادرش او را غذا داد و با آن اکتفا می کرد و او را رشد می داد و بحال می آورد و از تلف شدن حفظ می کرد بدون اینکه خود طفل در آن مدخلتی داشته باشد سپس از شیر گرفته شد و جاری کرد روزی را از کسب پدر و مادرش با رافت و رحمتی از پدر و مادرش و غیر از این هم از آن دو انتظار نبوده حتی بعضا او را بر خود مقدم می داشتند تا اینکه وقتی بزرگ شد و با عقل خود مشغول کسب کردن شد کارش بر او تنگ شد و گمانهایی به پروردگار خود داشت وحقوق واجبه را نداد و بخودش و عیالش زندگی را تنگ نمود از ترس کمی روزی و نداشتن یقین به عوض دادن از اطراف خدایتعالی چه در دنیا و چه در آخرت،چه بد بنده ای است این ای فرزند من (ج13 بحار صفحه 414)

در حدود چهارصد سال است که جهان غرب بازار صنعت را باز کرده و هر روز نوآوری می کند و صنعت خود را عرضه می نماید. که ظاهرش زیبا و در باطن خالی از ضرر نیست و مردم دنیا استقبال می کنند و توجه بضرر و زیانش نمی کنند.

چنانکه گذشت در هر مورد خدای تبارک و تعالی آنچه بشر به او نیاز دارد بدون دخالت او در این خانه بزرگ که خداوند برای انسان و پذیرایی او قرار داده است آورده اینک در آیات ذیل توجه کنید :

در سوره مبارکه بقره آیه 36 و اعراف آیه 24 چنین آمده : گفتیم در زمین فرود آئید که در آنجا برای شما قرارگاه و بهره است تا مدتی

ولکُم فِی الارضِ مُستَقَرُّ وَ مَتاعٌ الی حین

 

پائین روید که شما تا مدتی در زمین قرارگاه و بهره دارید

 و...

ادامه مطلب  را در کتاب آسمان شناسی رضا قارزی

 


(1) در این باره حدیثی هم از امام ششم حضرت جعفربن محمدالصادق سلام الله علیه آمده

1- زیارت جامعه کبیره شیخ صدوق در فقیه و عیون روایت کرده از موسی ابن عبدا... نخعی که گفت عرض کردم خدمت حضرت امام علی النقی علیه السلام که یابن رسول ا... مرا تعلیم فرما زیارتی با بلاغت کامل باشد که هرگاه خواستم زیارت کنم یکی از شما را بخوانم فرمود چون به درگاه رسیدی بایست و بگو شهادتین را و با حال غسل باشی و چون داخل حرم شوی و قبر را به بینی به ایست و سی مرتبه الله اکبر بگو پساندکی راه برو و گامها را کوتاه بردار و با بیست و سی مرتبه تکبیر بگو، پس نزدیک قبر مطهر برو و چهل مرتبه الله اکبر بگو تا صد تکبیر تمام شود، پس بگو السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ... الخ و از راه دور هم توصیه شده است بخوانید زیارت جامعه را

 

کتابچه آشنایی با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

 سلام علی آل یاسین

- اسم مبارک: حضرت هم نام پیامبر اکرم (ص) می باشد که درزمان غیبت نباید ذکر شود.«م.ح.م. د. علیه السلام»

- لقب حضرت : حضرت القاب بسیار زیادی دارد ازجمله : قائم، منصور، حجت، صاحب الزمان و..

- کنیه حضرت : ابوالقاسم علیه السلام

- پدر گرامی حضرت : حضرت امام حسن عسگری علیه السلام

- مادر گرامی حضرت: نرجس خاتون علیها السلام از نسل شمعون وصی حضرت عیسی علیه السلام.

- زمان تولد : جمعه وقت طلوع فجر، نیمه شعبان سال دویست وپنجاه و پنج (868 میلادی).

- محل تولد حضرت: سامراء از شهرهای عراق

- محل غیبت حضرت: سامرا سرداب مقدس

- محل ظهور وحکومت و سکونت حضرت امام عصر (عج):

امام زمان (عج) درشهرمکه در مسجد الحرام ظهورمی نماید و مدت کوتاهی درآنجا توقف نموده وبه مدینه منوره تشریف می آورند و بعد ازمدت کوتاهی به نجف اشرف وشهر کوفه و آنجا را پایگاه ومرکز حکومت خود قرار می دهند.  حضرت ولی عصر (عج) تمام معجزات پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام را دارا می باشند.

امام باقر (ع) فرمودند : مهدی (عج) درمکه قیام می نماید ونخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است. آنگاه 313 نفر بیعت می کنند. (یوم الخلاص، ج 1، ص 599).

امام صادق (ع) فرمودند:  مرکز سلطنت امام قائم (عج) کوفه است. مرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه است ومحل تقسیم غنایم جنگی مسجد سهله است ومحل خلوت او  تپه های سفید ونورانی نجف اشرف می باشد. ( یوم الخلاص، ص 923).

امام صادق (ع) فرمودند:گوئی قائم (ع) را با چشم خود می بینم که با اهل وعیالش در مسجد سهله فرود می آید آنجا منزل حضرت ادریس است وآنجا منزل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است. خداوند هیچ پیغمبری نفرستاد جز اینکه درمسجد سهله نمازگزار ده است. آنجا منزل حضرت خضر است.

 نواب خاص حضرت

1-  عثمان بن سعید الاسدی 2- محمد بن عثمان بن سعید 3- حسین بن روح نوبختی 4- علی ابن محمد السمیری

نواب عام :

در زمان غیبت کبری مجتهدین جامع الشرایط نیابت از امام دارند. دراین مورد سه روایت ذکر می کنیم:

1- امام عصرحجه ابن الحسن (ع) درضمن پاسخ به سئوالات اسحق بن یعقوب که ازبزرگان شیعه بود فرمودند:

« واما الحوادث الواقعه فارجعوا علی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم).

از این روایت استفاده می شود که چون اسلام برای هرحادثه ای اعم از اقوال وافعال ونیات حکم ودستوری دارد، حکم آن درزمان غیبت ازمتخصصین در احادیث لازم است سؤال شود.

2- از امام حسن عسگری (ع) نقل شده که فرمودند :

«واما من کان من الفُقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوا»

3- از امام پنجم حضرت امام باقر (ع) روایت شده که فرمودند :

«اُنظُروا الی من کانَ منکم قدرُوی حدیثنا ونظرفی حلالنا وحرامنا وعَرَفَ احکامنا فارصنوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما».

«فاذا حکم بحکمنا فلم یقبَل منه فانما بحکم الله استخف وعلینا رُدَّ والرّادَّ علینا راد علی الله وهو فی حدالشِّرکِ بالله. »

ترجمه و توضیح حدیث دوم وسوم

درحدیث دوم شرایط نایب امام (ص) ذکر شده 1- فقاهت 2- خویشتن دار درمقابل مال ومقام وذخایردنیوی 3- حافظ دین، وقتی احساس خطر برای دین می کند از همه هستی خود درمقام دفاع می ایستد. 4- نسبت به هواهای نفسانی وشهوانی خود دشمن است. 5- فرمانبردار دستورات الهی است. امام عسگری (ع) بعد ازذکر شرایط برای نائب امام تقلید و پیروی از اورا به تمام مکلفین که خود واجد شرایط اجتهاد نیستند واجب نموده است. درحدیث سوم امام پنجم  مرجع احکام وحوادث واقعه را عارفین به احکام واهل نظر دراحادیث معرفی فرموده واورا به عنوان حاکم تعیین نموده و دستور فرمود اورا با کمال میل ورغبت به عنوان حاکم بپذیرید.(کتاب سپیده دم ظهور)

 امکان طول عمر حضرت مهدی (عج)

اگر سال تولد امام عصر 255 ه.ق باشد اکنون که ما درسال 1432 ه.ق زندگی می کنیم از عمر مبارک آن حضرت 1177 سال می گذرد برای اینکه شبهه ای در اذهان بوجود نیاید امکان طول عمررا از دیدگاه آیات، تاریخ و طب یادآور می شویم:

1-قرآن کریم: درمورد حضرت یونس آمده «فلولا انه من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون»  می دانیم از انبیاء و امامان گناه صادر نمی شود. از برخی ازآنان ترک اولی مشاهده شده. البته ترک اولی آثار وضعی نامطلوب به دنبال خواهد داشت.

از حضرت یونس ترک اولی صادر شد وآن عمل موجب شد که گرفتار شکم ماهی گردد. وقتی ماهی اورا بلعید ودرآن حال مشغول ذکر وتسبیح خداوند شد. پروردگار متعال می فرماید اگر او ازتسبیح کنندگان درشکم ماهی نبود اورا تا قیامت درشکم ماهی زنده نگه می داشتیم یعنی خداوند قادراست یک انسان را درشک ماهی تا قیامت زنده نگه بدارد.

ونیز در مورد حضرت نوح قرآن کریم می فرماید: «لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فبهم الف سنه وخمسین عاما». ترجمه: تحقیقا فرستادیم نوح را به سوی قومش پس زندگی کرد بین قوم خود هزار سال مگرپنجاه سال. یعنی حضرت نوح فقط 950 سال پیامبری کرد. خداوندی که قادر است حضرت یونس را اگر بخواهد تا قیامت عمر بدهد وبه حضرت نوح 950 سال عمر بدهد قادر است به حضرت مهدی (عج) آنقدر عمر دهد که جهان آماده قیام حضرت شود اگرچه هزاران سال بطول انجامد.

2- از نظر تاریخ: درابتدای کتاب الشیعه والرجعه، تعدادی از معمرین عالم را ذکر کرده به عنوان نمونه عمرحضرت لقمان را 4500 سال نقل نموده بنابراین از نظر تاریخ نیز طول عمر ممکن است.

3- ازنظر طب: دانشمندان می گویند سلول های بدن انسان، به  نوعی خلق شده اند که اگر موادغذایی لازم به آنها برسد وآنچه که مضر است نرسد امکان هزاران سال عمر برای انسان وجود دارد.

بنابراین علم با موضع گیری هایش نشان می دهد که ازجنبه نظری دلیلی برای نفی امکان طول عمر اقامه نمی کند. پس ازآنکه امکان علمی و منطقی عمر طولانی مشخص شد ودریافتیم که دانش نیز درراهی است که این امکان نظری رابه امکان عملی مبدل سازد.

4- فوق الادگی حضرت (عج):

در اینجا یادآورمی شویم پیشی گرفتن علم حضرت مهدی (عج) دربکارگیری عوامل طول عمر بممکن است ما مشاهده می کنیم مجموعه شریعت اسلامی چندین سده از حرکت علم وتحول طبیعی اندیشه های انسانی پیشی گرفت وپیامبر اسلام به کشف وبازگویی رازهای آفرینش پرداخت، رازهایی که ازخاطره هیچ انسانی نگذشته بود وپس ازسیرتکاملی دانش به اثبات رسید. پس چگونه دشوارمی‏دانیم که مهدی (عج) بردانش زمان پیشی نگیرد.

5- معجزه بودن طول عمر حضرت (عج):

حال اگر استدلال های گذشته را نادیده بگیریم دراین صورت طول عمر امام معجزه خواهد بود. مانند از کار افتادن تاثیر حرارت آن هنگام که ابراهیم را درآتش افکندند و دریا برای حضرت موسی شکافته شد وپیامبر اکرم که ازخانه خویش خارج شد وانبوه قریشیان که درکمین او بودند تا بروی بتازند وکسی اورا ندید. هریک ازاین امور نشان دهنده تعطیل یکی ازقوانین طبیعی است ممکن است قانون پیری وفرسودگی یکی ازاین نمونه ها باشد.

امام احیاگر اسلام راستین

امام با کتاب جدید می آید

امام (ع) با دین جدید وکتاب جدید می آید معنایش این نیست که کتابی ودینی غیر آنچه که رسول خدا (ص) آورده خواهد آمد بلکه معنایش این است آثار واحکام الهی را که به فراموشی سپرده شده احیا می کند وچه بسا احکامی که درعصر آن حضرت اجرا می شود دراثر به فراموشی سپرده شدن آنها بعضی تصور می کنند این احکام وجود نداشته و جدید است.

 یاوران امام زمان  ارواحنا فداه چه کسانی هستند؟

یاوران امام زمان ارواحنا فداه به سه دسته تقسیم می شوند:

الف- یاوران درجه یک که 313 نفر هستند.

ب- یاوران درجه دو که ده هزار نفر هستند.

ج- یاوران درجه سه که هزاران نفر هستند.

بعضی از پیغمبران خدا هم مانند حضرت خضر وعیسی علیهما السلام امام زمان ارواحنا فداه را یاری خواهند نمود.

حضرت جبرئیل و میکائیل واسرافیل علیهم السلام از یاوران درجه یک آن بزرگوار هستند.

گروه زیادی از جن وفرشتگان هم امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.

بیش از هفتاد هزار نفر از مردگان هم زنده شده و امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.

اصحاب کهف هم به یاری امام زمان ارواحنا فداه می شتابند.

ابر وباد وخورشید وماه و کوه ودریا ودرندگان وپرندگان و تمام موجودات عالم دراختیار امام زمان ارواحنا فداه هستند.

لازم به ذکر است که گروهی از خانم های مومنه هم امام زمان را یاری مینمایند.

 نحوه ولادت ولادت فرزند امام حسن عسگری (ع) حضرت حجه ابن الحسن العسگری سلام الله علیه:

وجود مقدس ونازنین حضرت مهدی (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری پا به عرصه دنیا گذاشت.

حکیمه خاتون – دخترامام جواد (ع) وعمه امام حسن عسگری (ع)- کیفیت وچگونگی ولادت حضرت مهدی (عج) را چنین نقل می کند:امام حسن عسگری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب ( نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را برمن آشکار می کند.

پرسیدم: این موجود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس.عرض کردم: من درنرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم!حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم. من درحالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم درآورد وگفت: بانوی من! حالتان چطور است؟

گفتم : تو بانوی من وخانواده‏ام هستی.

او ازسخن من تعجب کرد وناراحت شد وگفت: این چه سخنی است؟گفتم : خداوند امشب به تو فرزندی عطا می کند که سرور وآقای دنیا وآخرت خواهد شد.

بعد از افطار، نماز عشارا به جای آوردم وبه بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد ازتعقیب نماز به خواب رفتم ودوباره بیدار شدم. دراین هنگام، نرجس نیز بیدار شد ونماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم. ازطلوع فجر که با خبرشدم، دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس درخواب است. ناگاه این سئوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی دردلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسگری (ع) از آن اتاق فریاد زد: « ای عمه! شتاب نکن که موعد نزدیک است.»من نیز نشستم وسوره های «سجده» و«یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد.من با شتاب خودم را به او رساندم وپرسیدم: چیزی احساس می کنی؟نرجس گفت: آری.

گفتم: نام خدا را برزبان جاری کن؛ این همان موضوعی است که اول شب به توگفتم. مضطرب نباش و دلت را آرام کن.

در این هنگام پرده نوری میان من واو کشیده شد. ناگاه متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. [1]

2- چرا خبر ولادت امام مهدی (عج) را اعلان نکردند؟

همه مسلمانان سینه به سینه، از پدران خویش شنیده بودند که پیامبر (ص) فرمودند: فرزندم مهدی ( عج) با براندازی حکومتهای ستمگر، اقامه عدل می کند و دوازدهمین جانشین پیامبر (ص) خواهد بود.

همه می دانستند که او فرزند امام حسن عسگری (ع) است، از این روف تمام کسانی که نگران تاج وتخت خود بودند- به ویژه نظام ظالمانه بنی عباس که درآن زمان حکومت را دردست داشت وچند امام را به شهادت رسانده بود- درصدد بودند به هرقیمتی که شده نگذارند از امام حسن عسگری(ع) فرزند پسری باقی بماند.

به همین منظور بنی عباس همیشه مراقب آن حضرت وخانواده ایشان بودند؛ حتی زمانی که امام حسن عسگری(ع) شهید شدند، دستور دادند منزل آن حضرت را بازرسی نمایند و نوزادی را که همه در انتظار تولدش بودند ، بیابند وبکشند.

  شگفتی‏های ولادت امام دوازدهم (ع) ؟

یکی از شگفتی های اندکی قبل ازولادت حضرت، این است که حکیمه خاتون در ضمن روایتی می گوید: نرجس را درهنگام ولادت مضطرب دیدم، لذا اورا درآغوش گرفته، نام الهی را براو خواندم؛ ناگاه امام حسن عسگری (ع) صدا زد: ای عمه! سوره «اناانزلنا فی لیله القدر» را بخوان. از نرجس پرسیدم : حالت چطور است؟ گفت: اثر وضع حمل معلوم است؟ وقتی شروع به خواندن سوره قدر کردم، شنیدم که آن طفل، درشکم مادر با من همراهی می کرد وسوره قدر را می خواند. ترسیدم.

امام حسن عسگری(ع) فرمود: از قدرت الهی تعجب نکن که طفلان ما را به حکمت، گویا می گرداند! [2]

اولین سخن فرزند امام حسن عسگری(ع) پس از تولد:

حضرت مهدی (عج) مانند اجداد معصوم خود، پس از به دنیا آمدن، شهادتین را برزبان جاری ساخته، رو به قبله به سجده افتاده، فرمودند:

«اَشهَدُ اَن لااله الاالله وحده لاشریک له وَاَنَّ جدی رسول الله واَنَّ ابی امیرالمومنین وصی رسول الله ».

گواهی می دهم به یگانگی خداوند بی همتا ورسالت جدم محمد (ص) وامامت پدرم امیر مؤمنان.

سپس حضرت یک یک امامان را نام بردند، تا به خود رسیده، فرمودند:

«اللُّهُمَّ انجِز لی وَعدی وَاَتمَم لی اَمری وَ ثَببِت وطاتی وَاَملاءِ الارضَ بی عَدلاً وَقِسطَاً».

ترجمه :

خدایا! به وعده خود درباره ظهور من وفا کن وامر امامت وخلافت را بر من تمام گردان و زمین را به وسیله من پراز عدل وداد نما. [3]

چون امام حسن عسگری (ع) نورچشم خود را درآغوش گرفتند، فرمودند: فرزندم! سخن بگو وایشان این آیه را تلاوت فرمودند:

« وَنُریدُ اَن نَمُنُّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الارضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّه وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ». [4]

این آیه اشاره به داستان حضرت موسی(ع) است که درقرآن آمده وخداوند درآن وعده داده است که ستمگران جهان را نابود کند واداره جهان را به دست با کفایت بندگان صالح خدا بسپارد. این آیه شریفه ازنمونه آیاتی است که درباره حضرت مهدی (عج) وحکومت او بیان شده است.

القاب وکنیه های امام زمان (عج)

نام اصلی حضرت « محمد» است؛ نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن حضرت گذاشتند وفرمودند: اسم او اسم من، وکنیه او کنیه من (ابوالقاسم) است.

القاب حضرت بسیار است، ازجمله :

مهدی، مشهورترین لقب حضرت است. مهدی، اسم مصدر هدایت است، به معنی کسی که به وسیله خدا هدایت شده باشد.

امام صادق (ع) درضمن حدیثی فرمودند: « آن حضرت را مهدی گویند؛ زیرا او مردم را به امری که گم کرده اند، هدایت می کند.»

ونیز امام باقر(ع) فرمودند: «اورا مهدی نامیدند، برای اینکه به امری پنهان ( اسلام راستین) هدایت می کند. »[5]

قائم: یعنی قیام کننده به حق.

رسول خدا (ص) می فرمایند:« ازاین جهت قائم را قائم نامیدند، که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند.»[6]

و امام جواد (ع) درجواب این پرسش که چرا او را «قائم » می نامند؟ چنین فرمودند:«زیرا بعد ازآن که نامش از خاطره ها فراموش شود واکثر معتقدان به امامتش، از دین خدا برگردند، قیام می کند.»[7] ( کمال الدین ، ص 378).

منصور: امام باقر (ع) درتفسیر آیه «فَقَد جَعَلنا» فرمودند:« او حسین بن علی (ع) است، و مقصود از بقیه آیه « فقد جعلنا لولیه سلطانا و لایسرف فی القتل انّه کان منصورا» ، امام زمان (عج) است که نامش دراین آیه «منصور» می باشد؛ چنان که خداوند احمد ومحمد را محمود و عیسی را مسیح خوانده است. »[8]

منتظر: ازامام جواد(ع) پرسیدند چرا وی را منتظر می گویند؟ فرمودند:« زیرا وی برای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان به وی منتظر ظهورش خواهند بود؛ و آن ها که تردید دارند، انکارمی کنند...»[9]

بقیه الله : روایت شده است که چون آن حضرت خروج نمایند، پشت به کعبه کرده سیصد وسیزده مرد به دورایشان جمع می شوند، واولین کلامی که می فرمایند، این آیه است:

« بقیَّهُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین». [10]

آن گاه می فرمایند: منم بقیه الله وحجت او وخلیفه او برشما. پس هیچ سلام کننده ای به او سلام نمی کند، مگر این که می گوید: «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه». [11]

بعضی گفته اند: لقب آن حضرت «حجت الله » است، نقش خانم آن جنابف« انا حجه الله » است.

آن حضرت،القاب دیگری چون خلف صالح، شرید( رانده شده)، غریم( طلب کار)، مؤمل ( منتظر، وآرزو برآورده شده)، منتقم، ماه معین ( آب ظاهر وجاری برروی زمین)، ولی الله، صاحب الامر و صاحب الزمان نیز دارند.

کنیه های آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم، ابوصالح، ابوعبدالله، ابوابراهیم، ابوجعفر وابوالحسین.

چرا امام زمان (عج) معروف به قائم شده اند؛ حال آن که تمام ائمه (ع) قائم به حق هستند؟

شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع از ابوحمزه ثمالی نقل می کند:

از حضرت امام محمد باقر(ع) پرسیدم: مگر شما ائمه قائم به حق نیستید؟ فرمودند: بلی.

عرض کردم: پس چرا فقط امام منتظر (ع) قائم نامیده شده است؟

فرمودند: چون جدم امام حسین (ع) شهید شدند، فرشتگان به درگاه الهی نالیدند وگفتند: پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت وزاده اشرف وبرگزیدگانت را به حال خود وامی گذاری؟

خداوند به آن ها وحی فرستاد که ای فرشتگان من!آرام گیرید. به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت؛ هرچند بعد از گذشت زمان ها باشد.

آن گاه پروردگار عالم، امامان اولاد امام حسین(ع) را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور گشتند. یکی ازامامان ایستاده، نماز می گذارد. خداوند فرمود:« بذلک القائِمُ اَنتَقِم مِنهُم» : به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم.

درکتاب معانی الاخبار شیخ صدوق این روایت آمده است:

«سُمِّی القائِمُ قائِماً لاِنَّهُ یَقُوم بعد موتِ ذِکره» : از این جهت اورا «قائم» می‏گویند که پس از فراموش شدن نامش، قیام می کند. [12]

 چرا زمانی که نام «قائم» را می برند، بلندشده دست برسرمی گذارند؟

این رفتار در بین تمام شیعیان موسوم بوده و هست ونقل شده که امام رضا(ع) دریکی از مجالس خراسان حضورداشتند که کلمه «قائم» برده شد.

پس آن حضرت ایستادند و دست مبارک بر سرنهاده فرمودند:

«اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَه وسَهِّل مَخرَجَه».

این عمل درعصر امام صادق (ع) هم معمول بوده است. خدمت آن جناب عرض شد: علت چیست که درموقع ذکرقائم باید قیام کرد؟

آن حضرت فرمودند:

«صاحب الامرغیبتی طولانی خواهند داشت ودرآن زمان هرکس ایشان را به لقب «قائم» یاد کند- که این نام یادی از دولت امام زمان (عج) واظهار تأسفی است از غربت او- آن حضرت هم نظر لطفی به او خواهند کرد وچون دراین حال مورد توجه امام (ع) واقع می شود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد وتعجیل فرج را از خدا بخواهد.»[13]

پس این رفتارشیعیان، ریشه روایی دارد.

  امام دوازدهم (ع) درچند سالگی غیبت صغرایشان شروع گردید؟

بعد ازشهادت امام عسگری (ع) درماه ربیع الاول سال 260 ه.ق امام زمان (ع) که پنج سال پیش تر نداشتند، آمدند وبر پیکر پدر نماز خواندند. بسیاری از مردمی که تا آن هنگام خبر ازولادت آن حضرت نداشته، یا اطمینان حاصل نکرده بودند، متوجه تولد ایشان شدند. از طرفی عده ای که رابطه خوشی با آن بزرگوار نداشتند، واز جمله «جعفر کذاب» عموی امام مهدی (ع) که داعیه جانشینی امام عسگری (ع) را داشت، ماجرارا خبر داده ودستگاه خلافت برای دستگیری حضرت وکشتن اوسریعا اقدام کرد، ونیروهایی را به خانه امام عسگری (ع) اعزام نمود.

اما ازآنجا که خداوند اراده کرده بود آخرین حجت خود را حفظ کند، آن حضرت را از دیدگان دشمنان پنهان داشت و هرچه جست و جو کردند وخانه را زیر ورو نمودند، آن حضرت را نیافتند.

از فضائل حضرت مهدی (عج) درروایات:

1- خداوند متعال هنگام معرفی انوار اوصیاء حضرت رسول اکرم (ص) در معراج درباره نور مقدس حضرت مهدی (عج) خطاب به حبیبش پیامبر(ص) فرمود: ای محمد، مهدی را دوست بدار زیرا من او را دوست دارم و نیز هرکس اورا دوست داشته باشد، دوستش دارم. [14]

2- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:خوشا به احوال آن کس که قائم اهل بیت مرا درحالی دریابد که دردوران غیبت، حضرت را پیروی می کرده ودوستان آن حضرت را دوست ودشمنانش را دشمن می داشته است. [15]

3- حضرت رضا (ع) فرمودند: از علامات حضرت مهدی (ع) سن زیاد وچهره جوان می باشد به طوری که هربیننده ای می پندارد که چهل سال یا کمتر دارد. [16]

4- حضرت امام موسی ابن جعفر(ع) فرمودند: حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت از چشم مردم پنهان می گردد و لکن یادش در دل مؤمنان پوشیده نمی ماند. [17]

5- حضرت علی (ع) فرمودند: چون حضرت امام زمان (ع) ازپس پرده غیبت بیرون آید هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند ورای را به قرآن برمی گرداند زمانی که مردم از قرآن چشم پوشیده وآن را به رای واندیشه خود مبدل کرده باشند. [18]

6- حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: اوکسی است که خدای عزوجل ولادتش را مخفی وخودش را پنهان می دارد تا درزمان ظهور بیعت هیچ کس برگردن او نباشد. [19]

7- حضرت امام حسین (ع) فرمودند: خدای متعال امر فرج حضرت مهدی(ع) را دریک شب اصلاح می فرماید. [20]

8- حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: آن کس که ازسرصدق بگوید: اگر زمان حضرت مهدی (ع) را درک می کردم اورا یاری می نمودم، مانند کسی است که پیروزمندانه پیشاپیش حضرتش شمشیر بزند، وبلکه مانند کسی است که به همراه حضرتش شهید گردد. [21]

9-حضرت مهدی (ع) فرمودند: ما دررسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما ازخاطرمان نمی رود واگر غیر ازاین بود بلاها ومصائب برشما نازل می گردید ودشمنان برشما چیره می شدند. [22]

10- حضرت صادق (ع) فرمودند: اگر مهدی (ع) را درک می کردم  تمامی روزهای عمرم را به خدمت او می پرداختم. [23]

11- حضرت موسی کاظم (ع) فرمودند: خوشا به حال آن شیعیان ما که درغیبت قائم ما به ریسمان ما تمسک جویند و بردوستی ما وبیزاری از دشمنان ما پایدار باشند. آنان ازما هستند وما ازآنان. خوشا به حال آنان! سوگند به ا لله که آنان درروز قیامت با ما، دردرجات ما باشند. [24]

12- امام صادق (ع) فرمودند:آن گاه که قائم (ع) قیام کند، حکمش به عدل باشد، وستم درروزگار اورخت بربندد، وراهها ایمنی یابد، وزمین برکات خویش را ظاهر سازد وهرحقی به صاحبش برگردانده شود، واهل ادیان همگی به اسلام روی آورند وبه ایمان اقرار کنند. [25]

13- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: هرکه قائم از فرزندانم را انکار کند، مرا انکار کرده است. [26]

14- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر ازعمر جهان نمانده باشد جز یک روز خدا درآن روز مردی از اهل بیت مرا برانگیزد که عرصه زمین را لبریز از عدل کند، آن گونه که ازستم پر شده باشد. [27]

15- حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: صبح وشام منتظر امام زمان (ع) باش.

16- حضرت سجاد (ع) فرمودند: انتظار فرج، خود بزرگترین گشایش است.[28]

17- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است. [29]

18- حضرت امام هادی (ع) فرمودند: آن گاه که امام زمان شما دردوران حکومت ظلم وستم از نظرها پنهان شد منتظر فرج باشید. [30]

19- امام موسی الکاظم (ع) فرمودند: بهترین عبادت بعد ازشناخت خداوند، انتظار فرج وگشایش است. [31]

 20- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: همانا قائم ازما است، او همان مهدی، این است که واجب است درزمان غیبتش منتظرش باشند ودروقت ظهورش اطاعتش کنند واو سومین نفر از اولاد من است. [32]

21- حضرت باقر (ع) فرمودند: صبر کنید برگزاردن احکام شرع، وشکیبایی ورزید دربرابر دشمنان وآماده وحاضریراق باشید برای امامتان که درانتظار او هستید. [33]

22- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه دوست دارد از یاران قائم (ع) باشد، باید انتظار کشد وازگناه پرهیز کند و براخلاق ونیکو باشد درحالی که منتظر است، پس اگر چنین کسی پیش از قیام حضرت مهدی (ع) درگذرد، اورا پاداشی باشد مثل پاداش کسی که حضرت قائم (ع) را درک کرده باشد. پس کوشش کنید وانتظار کشید که گوارایتان باد ای گروه مورد رحمت. [34]

23- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه ازشما براین آیین (تشیع) بمیرد، درحالی که منتظرباشد، همانند کسی است که درخیمه قائم (ع)، درخدمت آن حضرت باشد. [35]

24- حضرت علی (ع) فرمودند: منتظر فرج وگشایش باشید وازرحمت الهی نومید مشوید، چه محبوب ترین اعمال نزد خدای عزوجل انتظار فرج است، هنگامی که بنده با ایمان برآن مداومت ورزد. [36]

25- رسول اکرم (ص) فرمودند: برترین  عبادت انتظار فرج است. [37]

26- حضرت علی (ع) فرمودند: کسی که درانتظار ظهور دولت فرزندم مهدی (ع) باشد مانند کسی است که درراه خدا به خون خویش بغلتد. [38]

27- امام صادق (ع) می فرماید: کسانی که درانتظار دولت قائم می باشند چون آنانند که درخدمت قائم باشند و چون آنانند که دررکاب مهدی شمشیر زده باشند و چون آن کسانند که درخدمت رسول اکرم (ص) به شهادت رسیده باشند. [39]

28- امام صادق (ع) فرمودند:بی تردید مردم زمان غیبت مهدی (ع) که امامت اورا باوردارند ومنتظر ظهور اویند از مردمان دیگر زمان ها برترند و افضل تر.

29- حضرت امام حسن عسگری (ع) فرمودند: به خدا سوگندهرآینه برای مهدی (ع) غیبتی واقع خواهد شد که درآن غیبت نجات نخواهند یافت مگرآنان که خداوند ایشان را برقول به امامت حضرت مهدی (عج) ثابت دارد و اورا بردعای فرج حضرت موفق فرماید. [40]

30- حضرت مهدی (ع) فرمودند: بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج. زیرا که همان، گشایش شماست. [41]

31- امام صادق (ع) فرمودند: هرکس برای فرج حضرت مهدی (عج) دعا کند آن حضرت هم درحق او دعا می کنند.

32- امام صادق (ع) :دعا برای فرج باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است.

33- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

34- امام صادق (ع) دعا برای فرج خراش انداختن به صورت ابلیس است.

35- امام صادق (ع) :دعا کننده برای فرج ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شده است.

36- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج سبب جاودانگی در بهشت است.

37- امام حسن عسگری (ع): خداوند متعال به این عمل ارزنده (دعا برای فرج حضرت مهدی ) به فرشتگان مباهات می کند.

38- امام صادق (ع): دعا کننده برای فرج رستگاری به شفاعت فاطمه زهرا (ع) پیدا خواهد کرد.

 

آیا چنانچه برخی پنداشته اندموعود جهانی همان عیسی ابن مریم (ع) است؟

با روایات متواتری که درکتب شیعه وسنی آمده، جای هیچ تردید باقی نمی ماند که :

1- موعود جهانی ازخاندان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است.

2- بعد ازظهور موعود جهانی، حضرت عیسی پشت سرآن حضرت نماز می گذارد.  پس موعود جهانی حضرت مهدی فاطمه حجه ابن الحسن العسگری است.  

چرا به موعود جهانی، «قائم آل محمد (ص)» گفته می‏شود؟

امام جواد (ع) فرمودند:

« چون قیام می کند، پس ازآن که نام وی مرده باشد، وبیشتر معتقدان به امامتش مرتد شده باشند». [42]

وامام صادق (ع) فرمودند:

«قائم خوانده شده است، چرا که قیام به حق می کند». [43]

با وجود قرآن و سنت چه نیازی به امام ورهبر دینی( آن گونه که شیعه معتقد است) وجود دارد؟

همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیازمردم به امام نیز می باشد زیرا از سویی اسلام آخرین دین وحضرت پیامبر اعظم (ص) نیز آخرین پیامبر خداست. بنابراین اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده است وتبیین وتوضیح آن به پیامبر(ص) واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر بعنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرافت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است ولازم است برای او جانشینان لایقی باشد که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند، تا آنچه را پیامبر (ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان پاسخ گویند. همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جامانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسرحقیقی قرآن کریم هستند، تا دین خدا دستخوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد واین سرچشمه زلال تا قیامت، پاک وپاکیزه باقی بماند.

به علاوه امام به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست، تربیت گردد و درپرتوراهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.

با این بیان معلوم می گردد نیاز به امام یک نیاز حیاتی می باشد.

  چه نیاز به شناخت امام زمان (ع) و وجود آن حضرت داریم؟

آموزه های آفتاب‏گون قرآن ومعارف دریاوش مکتب اهل بیت (ع) به ما می آموزد که هدف ازآفرینش، بندگی خداوند است.[44] واساس وپایه این بندگی، شناخت پروردگار است.[45]وعالی ترین تبلور این شناخت، در معرفت پیامبر خاتم (ص) واوصیای او است. زیرا انسان از راه این بزرگان آموزه های دینی را فرا می گیرد و از همین دانش و آگاهی ها به خدای متعال شناخت پیدا می کند.

حقیقت یاد شده به زیبایی تمام درفرمایش امام باقر (ع) منعکس شده است که فرمود:

همانا کسی خدا را بندگی می کند که ازاو شناخت داشته باشد...( مراد ازشناخت خدا) تصدیق خدا و رسولش و پیروی از علی (ع) وامام دانستن او وسایر امامان هدایت و برائت ازدشمنان آنها است. وخدا این گونه شناخته می شود. [46]

امام حسین بن علی (ع) نیز به اصحاب خود درباره شناخت خداوند متعال چنین فرمود: ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر برای آن که اورا بشناسند پس درآن هنگام که اورا شناختند بندگی اورا خواهند کرد. وآن هنگام که اورا بندگی کردند با عبادت او ازعبادت غیراو بی نیاز می گردند.

شخصی پرسید: « ای پسر رسول خدا! پدرومادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان درپاسخ فرمود:

شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هرزمانی از امامی که اطاعتش برآنها واجب است. [47]

بنابراین به روشنی معلوم می شود که شناخت امام ازشناخت خداوند متعال جدا نیست، بلکه یکی ازابعاد آن است.

چنان که دعای معرفت، اشاره لطیفی به آن دارد:

اللّهُمَّ عَرَّفنی نفسک فَاِنَّکَ ان لَم تَعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللُّهمبَ عرفنی رسولک فانک ان لم تُعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی»[48]

از این دعا نکته های ارزشمندی استفاده می شود:

نخست: دردوران غیبت می بایست شناخت خدا ورسول وامام را ازخدا خواست. بنابراین نباید به دانش و آگاهی های خود درزمینه خداشناسی وپیامبرشناسی وامام شناسی بسنده کرد و خود را ازعنایت های خداوند بی نیاز دانست.

دوم: دراین دعا لازمه شناخت خدا، شناخت پیامبر(ص) ولازمه شناخت پیامبر، شناخت امام (ع) وحجت دانسته شده است. بنابراین، اگر امام عصر(ع) شناخته نشود، پیامبر وخدا نیز به درستی شناخته نشده وانسان درگمراهی و ضلالت خواهد بود.

با توجه به نقشی که امامت درحفظ نظام وکمال بشر وسیراو به سوی خدا واجرای احکام خدا دارد، وبا توجه به اینکه اطاعت امر امام از نگاه شرع واز نگاه عقل واجب است، دروجوب معرفت امام نیز برحسب حکم عقل و شرع جای هیچ گونه تردید وشبهه ای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است که واجب است، وهم برحسب آنچه درروایات استفاده می شود بالخصوص نیز واجب است. [49]

وچنان که درنهج البلاغه است، داخل بهشت شدن، دایرمدار شناختن امامان و ورود به آتش نیز دائر مدار انکار آنها است. [50]

هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) ازبخشی مقامات امام این گونه پرده برمی دارد:

«… امام، امانت‏دار الهی درمیان خلقش، وحجت او بربندگانش، وخلیفه او در سرزمین هایش، ودعوت کننده به سوی خدا ودفاع کننده ازحقوق واجب او بربندگان است. امام پاک گردیده از گناه وبرکنار گشته ازعیب هاست. که همه علم اختصاص به او دارد وبه حلم شناخته می شود. امام نظام دهنده به دین وباعث سربلندی مسلمانان وخشم منافقان وازبین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچ کس درمقام به منزلت او نزدیک نمی شود وهیچ عالمی با او برابری نمی کند. وجایگزین برای او پیدا نمی شود وشبیه ومانند ندارد. همه فضیلت ها مخصوص اوست بدون آن که آنها را طلب کرده باشد، بلکه این امتیازی است ازطرف فضل کننده بسیار بخشنده برای امام..»[51]

امام صادق (ع) درباره کمترین درجه شناخت امام این گونه فرموده‏اند:

«...کمترین مقدار شناخت امام این است که (بدانی) امام، همطراز پیامبر(ص) است مگر درنبوت و وارث او به شمارمی‏آید واین که اطاعت ازامام، اطاعت از خداوند و پیامبر خدا (ص) است. وباید درهرکاری تسلیم او باشیم و حکم کارها را ازاو بخواهیم واز فرمانش پیروی کنیم...»[52]

به راستی اگر فقط همین چند ویژگی را که برشمردیم خوب متوجه شویم، گام بلندی درراه شناخت امام برداشته ایم. آنگاه درپس شناخت است که نوبت به اطاعت و فرمانبرداری می رسد. [53]

  آیا محبت ودوستی امام (ع) مهم ترین اثر شناخت است؟

یکی از مهمترین احساس های شیعه دربرابر امام خود، دلدادگی، شیدایی، محبت ودوست داشتن است وبی گمان از برجسته ترین آثار معرفت امام، محبت به آن وجود مقدس است. حال به هرمیزان این شناخت بیشتر باشد، محبت آنها بیشتر، وهرقدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. همچنین هرمیزان که سنخیت با آن ذوات مقدس افزایش یابد، نشان ازتقرب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است.

رسول اکرم (ص) به عنوان اشرف پیامبران و واپسین فرستاده الهی، آن گاه که سخن از واپسین وصی خود به میان می آورد درنهایت احترام از صمیمی ترین واژگان محبت یعنی «بابی واُمّی/ پدر ومادرم فدای او» بهره برده است.

ونیز علی ابن ابی طالب (ع) چنین فرمود:

«شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنها ساکت شدن ودرخانه نشستند شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر ازشما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، گشایش می بخشد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است.» [54]

درکتاب غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی آمده است  حضرت حسین بن علی (ع) فرمود: «مردی نزد علی (ع) آمد و اوصاف مهدی (ع) ازاو پرسید. وقتی علی (ع) صفات حضرت مهدی (ع) را ذکرکرد، با حالتی سرشار ازعشق وشیدایی آهی کشید و ازشدت اشتیاق خود به ایشان، به سینه خود اشاره کردند.» [55]

شخصی گوید:

از امام صادق (ع) سئوال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ فرمود:« خیر! اگر اورا درک می کردم درتمام ایام زندگانیم خدمت‏گزار او می بودم. »[56]

در روایتی شگفت انگیزتر، پنجمین آفتاب سپهر ولایت وامامت به هنگام گفت وگو از یاران خراسانی فرموده اند: به درستی که اگر من آن روز را درک می کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‏داشتم. [57]

امام علی ابن موسی الرضا (ع) فرمود: «پدرومادرم فدای تو که همنام جدم وشبیه من و شبیه موسی بن عمرانی ....» [58]

 چه نیازی به وجود امام در هرزمان است؟

همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیاز مردم به «امام» نیز هست، زیرا از سویی، اسلام آخرین دین وحضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست، بنابر این، اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد.

از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام ومعارف الهی را بیان کرده است و تبیین وتوضیح آن به پیامبر واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر (ص) به عنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرفیت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشینان لایقی باشند که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند تا آنچه را پیامبر(ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند ونیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان، پاسخ گویند.

همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جا مانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسر حقیقی قرآن کریم هستند تا دین خدا دست خوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد و این سرچشمه زلال تا قیامت پاک وپاکیزه باقی ماند.

به علاوه «امام» به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی درهمه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که با دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست تربیت گردد ودرپرتو راهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.

شباهت های میان پیامبران الهی (ص) وامام مهدی (ع)

بی گمان حضرت مهدی عصاره همه خوبی ها وخوبان عالم است. او شبیه بسیاری از پیامبران است که درراه برپایی نظام توحیدی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند.

اگرچه روایاتی پرشمار در این باره دردست است اما دراین جا به دوروایت اشاره می شود:سعید بن حبیر می گوید از امام زین العابدین (ع) شنیدم که فرمود:

در قائم ما چند سنت از سنن پیغمبران است: سنتی از آدم وسنتی از نوح وسنتی از ابراهیم، وسنتی از موسی، وسنتی ازعیسی و سنتی از ایوب وسنتی از محمد (ص) اما آن سنتی که ازآدم ونوح دارد طول عمر است. از ابراهیم پنهان بودن ولادتش ودوری گزیدن وی ازمردم است، ازموسی ترس وغیبت ازمردم، از عیسی اختلافی که مردم درباره او دارند، از ایوب، فرج بعد از شدت، وازمحمد (ص) قیام با شمشیر است.

محمد بن مسلم روایت نموده که گفت: خدمت امام باقر(ع) رسیدم تا درباره قائم آل محمد (ص) ازآن حضرت پرسشی کنم. پیش ازآن که سئوالی کنم فرمود:

ای محمد بن مسلم، درقائم آل محمد(ع) پنج شباهت از پیغمبران است: شباهت یونس بن متی، یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی ومحمد (ص).

شباهتی که به یونس دارد، غیبت اوست که بعد ازپیری به صورت جوانی به سوی قریش بازگشت. شباهت او به یوسف، غیبت و پنهانی او ازخواص خود وعموم مردم وبرادرانش واشکالی بود که کاراو برای پدرش یعقوب پدید آورده بود، با این که مسافت بین او وپدر وکسان وعلاقه مندانش نزدیک بود. شباهتی که به موسی دارد، ترس ممتد او ازمردم وغیبت طولانی ومخفی بودن ماجرای ولایتش، وپنهان گشتن پیروان او به واسطه آزار وخواری که بعد ازوی به آنها رسید؛ تا جایی که خداوند متعال، فرمان را صادر کرد و بردشمنانش پیروز داشت. شباهت او به عیسی، اختلافی است که مردم درباره او دارند. زیرا جماعتی گفتند: او متولد نشده، وعده ای گفتند: اومرده است، وگروهی نیز گفتند: اورا کشتند وبه دارآویختند. ..»[59]

 

ماجرای ازدواج امام حسن عسگری (ع) با شاهزاده رومی

روایات، حکایت ازآن دارد که مادر امام مهدی (ع) شاهزاده ای رومی است به نام «ملیکه» دختریشوعا نوه قیصر روم که جد مادری وی «شمعون» وصی حضرت عیسی است که به گونه ای اعجاز آمیزبه بیت شریف امام عسگری(ع) راه یافته است و به نام «نرجس» خوانده شده است.

اینکه به جهت زیبایی واعجاز، متن کامل این ماجرا را به نقل ازشیخ صدوق می آوریم:

شیخ صدوق درکتاب کمال الدین وتمام النعمه، حکایت مادر حضرت مهدی (ع) را ضمن داستانی مفصل این گونه نقل کرده است: بشر بن سلیمان نخاس گفت : من ازفرزندان ابوایوب انصاری ویکی ازموالیان امام هادی وامام عسگری (ع) وهمسایه آن ها در«سُرّمَن رَای» (سامرا) بودم. مولای ما امام هادی مسائل بنده فروشی را به من آموخت ومن جزبا اذن او، خرید وفروش نمی کردم. از این رو ازموارد شبهه ناک اجتناب می کردم تا آن که معرفتم دراین باب کامل شد و فرق میان حلال وحرام را نیکو دانستم.

یک شب که در«سامرا» درخانه خود بودم وپاسی ازشب گذشته بود، کسی درخانه را کوفت. شتابان به پشت درآمدم، دیدم کافور فرستاده امام هادی است که مرا به نزد آن حضرت می خواند. لباس پوشیدم وبرایشان وارد شدم. دیدم با فرزندش ابومحمد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفت وگو می کند. وقتی نشستم، فرمود: ای بِشر! تو از فرزندان انصاری واعتقاد به ولایت ائمه پشت درپشت، درمیان شما بوده است وشما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید. من می خواهم تورا مشرف به فضیلتی سازم که بدان بر دیگر شیعیان درموالات ما سبقت بجویی. تورا از سری آگاه می کنم وبرای خرید کنیزی گسیل می دارم. آن گاه نامه ای به خط وزبان رومی نوشت وآن را به هم پیچیدو با خاتم خود مهر کرد. دستمال زرد رنگی راکه درآن 220 دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر وبه بغداد برو وظهر فلان روز، درمعبر نهرفرات حاضر شود وچون زورق های اسیران آمدند، گروهی ازوکیلان فرماندهان بنی عباس وخریداران وجوانان عراقی دور آنها را بگیرند.

وقتی چنین دیدی، سراسر روز شخصی به نام عمربن یزید برده فروش را زیر نظربگیر وچون کنیزی را که صفتش چنین و چنان است ودوتکه پارچه حریر دربر دارد. برای فروش عرضه بدارد وآن کنیز از گشودن رو ولمس کردن خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مشتری مهلت بده وتأملی کن. بنده فروش، آن کنیز را بزند واو به زبان رومی ناله وزاری کند و گوید: وای از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید: من اورا سیصد دینار خواهم خرید که عفاف او باعث فزونی رغبت من شده است واو به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان وکرسی سلطنت او جلوه کنی، درتو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره چیست؟ گریزی از فروش تونیست، آن کنیز گوید: چرا شتاب می کنی باید خریداری باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، دراین هنگام برخیز وبه نزد عمربن یزید برو وبگو: من نامه ای سربسته ازیکی از اشراف دارم که به زبان وخط رومی نوشته وکرامت ووفا وبزرگواری وسخاوت خود را درآن نوشته است.

نامه را به آن کنیز بده تا درخلق وخوی صاحب خود تأمل کند. اگر بدومایل شد وبدان رضایت داد، من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را برای وی خریداری کنم.

بشر بن سلیمان گوید: همه دستورهای مولای خود امام هادی را درباره خرید آن کنیز به جای آوردم و چون درنامه نگریست، به سختی گریست و به عمربن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! وسوگند اکید برزبان جاری کرد که اگر اورا به صاحب نامه نفروشد، خود را خواهد کشت. درمورد بهای آن گفت وگو کردم تا آن که برهمان مقداری که مولایم دردستمال زرد رنگ همراهم کرده بود، توافق کردیم. ودینارها را ازمن گرفت و من هم کنیز راخندان وشادان تحویل گرفتم. وبه حجره ای که دربغداد داشتم آمدیم و چون به حجره درآمد، نامه مولایم را از جیب خود درآورده، آن را می بوسید وبه گونه ها وچشمان وبدن خود می نهاد و من ازروی تعجب به اوگفتم: ایا نامه کسی را می بوسی که اورا نمی شناسی؟ گفت: ای درمانده وای کسی که به  مقام اولاد انبیاء معرفت کمی داری!

به سخن من گوش فرادار و دل به من بسپار که من« ملیکه» دختر«یشوعا» قیصر روم هستم. مادرم از فرزندان حواریون (شمعون وصی مسیح) است. برای تو داستان شگفتی نقل می کنم: جدم قیصر روم می خواست مرا درسن سیزده سالگی به عقد برادرزاده اش درآورد. ودرکاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: سیصد تن اولاد حواریون وکشیشان و رهبانان، هفتصد تن ازرجال وبزرگان وچهارهزارتن از امیران لشکری وکشوری وامیران عشایر. تخت زیبایی که با انواع جواهرآراسته شده بود، درپیشاپیش صحن کاخش وبربالای چهل سکو قرار داد وچون برادرزاده اش بربالای آن رفت وصلیب ها افراشته شد وکشیش ها به دعا ایستادند وانجیل ها را گشودند؛ ناگهان صلیب ها به زمین سرنگون شد وستون ها فرو ریخت و به سمت میهمانان افتاد و آن که بربالای تخت رفته بود، بی هوش برزمین افتاد. رنگ از روی کشیشان پرید و پشتشان لرزید و بزرگ آنها به جدم گفت: ما را ازملاقات این نحس ها که دلالت بر زوال دین مسیحی ومذهب ملکانی دارد معاف کن! جدم از این حادثه فال بد زد وبه کشیش ها گفت: این ستون ها را برپا سازید و صلیب ها را برافرازید و برادر این بخت برگشته بدبخت را بیاورید تا این دختررا به ازدواج او درآورم و نحوست اورا به سعادت آن دیگری دفع سازم. چون دوباره مجلس جشن برپا کردند، همان پیشامد اول برای دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند وجدم قیصراندوهناک گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده ها افکنده شد.

من درآن شب درخواب دیدم که مسیح و شمعون وگروهی از حواریون درکاخ جدم گرد آمدند و درهمان موضعی که جدم تخت را قرار داده بود، منبری نصب کردند که ازبلندی سربه آسمان می کشید. پس حضرت محمد به همراه جوانان وشماری از فرزندانش وارد شدند.

مسیح به استقبال اوآمد وبا اومعانقه کرد. آن گاه محمد به اوگفت: ای روح الله! من آمده ام تا ازوصی توشمعون دخترش ملیکا را برای این پسرم خواستگاری کنم وبا دست خود اشاره به ابومحمد صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد توآمده است یا رسول خدا خویشاوندی کن. گفت : چنین کردم، آن گاه محمد برفراز منبر رفت وخطبه خواند ومرا به پسرش تزویج کرد. مسیح وفرزندان محمد وحواریون همه گواه بودند وچون از خواب بیدارشدم، ترسیدم اگر این رؤیا را برای پدر وجدم بازگو کنم، مرا بکشند. آن را دردلم نهان ساخته وبرای آنها بازگو نکردم.

سینه ام از عشق ابومحمد لبریز شد تا به غایتی که دست ازخوردن ونوشیدن کشیدم وضعیف ولاغرشدم وسخت بیمارگردیدم. درشهرهای روم طبیبی نماند که جدم اورا بر بالین من نیاورد ودرمان مرا ازوی نخواست وچون ناامید شد، به من گفت: ای نورچشمم! آیا آرزویی دراین دنیا داری تا آنرا برآورده سازم؟ گفتم: ای پدر بزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه وزنجیر را از اسیران مسلمانی که درزندان هستند، برمی داشتی وآنان را آزاد می کردی، امیدوارم که مسیح ومادرش شفا وعافیت به من ارزانی کنند. چون پدر بزرگم چنین کرد، اظهار صحت وعافیت کردم واندکی غذا خوردم. پدر بزرگم بسیار خرسندشد وبه عزت واحترام اسیران پرداخت. پس ازچهار شب دیگر سیده النساء را درخواب دیدم که به همراهی مریم وهزار خدمتکار بهشتی از من دیدارکردند. مریم به من گفت: این سیده النساء مادر شوهرت ابومحمداست. من به اودرآویختم وگریستم وگلایه کردم که ابومحمد به دیدارم نمی آید، سیده النساء فرمود: تا تو مشرک وبه دین نصارا باشی، فرزندم ابومحمد به دیدار تو نمی آید. این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّی می جوید.

اگر تمایل به رضای خدای تعالی ورضای مسیح و مریم داری و دوست داری که ابو محمد تورا دیدار کند، پس بگو:« اشهدان لااله الاالله و اشهدان محمدا رسول الله ».

چون این کلمات را گفتم، سید النساء مرا درآغوش گرفت ومرا خوشحال کرد و فرمود:اکنون درانتظار دیدار ابومحمد باش که اورانزد تو روانه می سازم . پس ازخواب بیدار شدم وگفتم: واشوقاه به دیدار ابومحمد! وچون فردا شب فرا رسید، ابومحمد درخواب به دیدارم آمد. گویا به اوگفتم: ای حبیب من! پس از آن که همه دل مرا به عشق خود مبتلا کردی، درحق من جفا کردی! او فرمود: تأخیر من برای شرک توبود. حال که اسلام آوردی، هرشب به دیدار تو می آیم تا آن که خداوند وصال ظاهری را میسر گرداند. ازآن زمان تاکنون هرگز دیدار او ازمن قطع نشده است.

بشر گوید از او پرسیدم: چگونه درمیان اسیران درآمدی؟ او پاسخ داد: یک شب ابومحمد به من گفت:پدربزرگت درفلان روز لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد وخود هم درپی آنان می رود. وبرتو است که درلباس خدمتگزاران درآیی وبه طورناشناس از فلان راه بروی ومن نیز چنان کردم. طلایه داران سپاه اسلام برسرما آمدند و کارم بدان جا رسید که دیدی. هیچ کس جز تو نمی داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطلاع تو رسانیدم. آن مردی که من درسهم غنیمت اوافتادم، نامم را پرسید ومن آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است واوگفت : این نام کنیزان است.

گفتم: شگفتا تورومی هستی؛ اما به زبان عربی سخن می گویی! گفت : پدر بزرگم درآموختن ادبیات به من حریص بود وزن مترجمی را برمن گماشت و هرصبح وشامی به نزد من می آمد و به من عربی می آموخت تا آن که زبانم برآن عادت کرد.

بشر گوید: چون اورا به «سرمن رای» رسانیدم وبرمولایمان امام هادی (ع) وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزت اسلام وذلت نصرانیت وشرافت اهل بیت محمد (ص) را به تو نمایاند؟ گفت: ای فرزند رسول خدا! چیزی راکه شما بهتر می دانید، چگونه بیان کنم؟

فرمود: من می خواهم تورا اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست داری: ده هزار درهم؟ یا بشارتی که درآن شرافت ابدی است؟ گفت: بشارت را. فرمود: بشارت باد تورا به فرزندی که شرق وغرب عالم را مالک شود وزمین را پر از عدل وداد نماید، هم چنان که پر ازستم و جورشده باشد. گفت: ازچه کسی؟ فرمود: ازکسی که رسول خدا در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی، تورا برای او خواستگاری کرد.پرسید: از مسیح وجانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصی او تورا به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابومحمد! فرمود: آیا او را می شناسی؟ گفت: ازآن شب که به دست مادرش سیده النساء اسلام آورده ام شبی نیست که اورا نبینم.

امام هادی (ع) فرمود: ای کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان و چون حکیمه آمد..اورا زمانی طولانی درآغوش کشید و به دیداراو مسرورشد، پس ازآن مولای ما فرمود: ای دختر رسول خدا اورا به منزل خود ببر وفرایض وسنن را به وی بیاموز که اوزوجه ابومحمد و مادر قائم است. 

علت تولد پنهانی حضرت مهدی (ع) چه بوده وآیا این اتفاق پیش ازآن سابقه داشته است؟

شکی نیست که فشار سیاسی بر امام حسن عسگری (ع) وکنترل آن حضرت برای دسترسی به فرزند گرامی اش امام مهدی ( ع) به حدی شدید بود که ایشان به شیعیان و اصحاب خود سفارش کرده بود حتی درملاء عام براو سلام نکنند یا با دست به سمت ایشان اشاره نکنند. زیرا در غیر اینصورت درامان نخواهند بود. [60]وشدت وفشار به جایی رسیده بود که گاهی امام حسن عسگری (ع) برای ملاقات با اصحاب خود، کسی را به سراغ آنان می فرستاد ومی فرمود: درفلان شب درفلان موضع بعد ازنماز عشا جمع شوید که مرا درآنجا خواهید دید. [61]

دراین موقعیت حساس باید امام مهدی (ع) به دنیا می آمد. کسی که آخرین حجت خدا وموعودی بود که پیامبر ظهور وعدالت گستری اورا وعده داده بود. امامی که بیعت هیچ کس برگردن او نبوده وبا آمدنش بساط ظلم وحکومتهای ستمگر را برمی چید.

با توجه به مبنای بشارتهای کتب پیشینیان، وهمچنین احادیث اسلامی، اشتهار یافته بود که ازامام یازدهم فرزندی پدید آید، که ویران کننده تختها و فروافکننده تاج ها وپایمال کننده قدرت هااست.. وبنای حکومت وقت برجلوگیری از ولادت ونابودی این نوزاد با استفاده از جاسوسان بسیار بود اما خداوند با قدرت خود این نوزاد را به جهان هدیه کرد.

بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی (ع) دورانی که درشکم مادربزرگوار خود بود وسپس تولد او همه وهمه، ازمردم نهان داشته می شد، وجز چند تن معدود، از نزدیک یا شاگردان واصحاب خاص امام عسگری(ع) کسی اورا پس از به دنیا آمدن نمی دید. آنان نیز مهدی را گاه گاه می دیدند، نه پیوسته وبه صورت عادی. [62]

درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین گزارشی که می توان ارائه کرد سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار حضرت حکیمه (ع)- عمه امام عسگری (ع) است.

شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را اززبان آن بانوی بزرگ چنین آورده است: حکیمه دختر امام جواد (ع) گوید :امام حسن عسگری مرا به نزد خود فرا خواند وفرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را که حجت اودرروی زمین است ظاهر سازد. گتفم : مادراوکیست؟ فرمود: نرجس . گفتم: فدای شما شوم اثری در اونیست، فرمود: همین است که به تومی گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم ونشستم، نرجس آمد کفش مرا بردارد وگفت: ای بانوی من وبانوی خاندانم حالتان چطور است؟

گفتم: تو بانوی من وبانوی خاندان من هستی. گوید: از کلام من ناخرسند شد وگفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ گوید: بدوگفتم: ای دخترجان!  خدای تعالی امشب به توفرزندی عطا فرماید که دردنیا وآخرت آقاست. گوید : نرجس خجالت کشید و حیا کرد.

وچون از نماز عشا فارغ شدم، افطارکردم و دربستر خود قرارگرفته و خوابیدم. دردل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ درحالی که نرجس خوابیده بود ورخدادی برای وی نبود. سپس برای تعقیبات نشستم وپس ازآن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدارشدم. او هم چنان خواب بود، پس برخاست و نمازگذارد و خوابید.

حکیمه گوید: بیرون آمدم و درجست وجوی فجربه آسمان نگریستم و دیدم فجر اول دمیده است و اودرخواب است. شک بردلم عارض گردید، ناگاه ابومحمد ازمحل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که این جا کارنزدید شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره «الم سجده» و سوره« یس» پرداختم. دراین میان او هراسان بیدار شد و من به نزد اوپریدم وبدوگفتم: اسم الله برتوباد، آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن ودلت را استوار دار که همان است که با توگفتم. حکیمه گوید: مرا و نرجس را ضعفی فراگرفت و به آواز سرورم به خود آمدم وجامعه را ازروی او برداشتم و ناگهان سرور خود را دیدم که درحال سجده است ومواضع سجودش برزمین است. اورا درآغوش گرفتم، دیدم پاک ونظیف است. ابومحمد فریاد برآورد: ای عمه! فرزندم را به نزد من آورد!اورا به نزد وی بردم و او دوکف دستش را گشود وفرزند را درمیان آن قرارداد و دوپای او را به سینه خودنهاد. پس زبانش را دردهان اوگذاشت و دستش را برچشمان وگوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت:« اشهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له واشهد ان محمدا رسول الله».  سپس درود برامیرالمؤمنین وائمه (ص) فرستاد تا آن که برپدرش رسید وزبان درکشید. [63]

معمولا کسی که دارای فرزند می شود، خویشان، دوستان و همسایگان ازآن آگاه می شوند، به ویژه اگرشخص دارای موقعیت اجتماعی ممتازباشد، این مسأله ازکسی پوشیده نمی ماند. اما با توجه به آنچه یاد شد ازمهمترین ویژگی های ولادت حضرت مهدی (ع) مخفی بودن آن است

خداوند متعال می دانست اگرامامان پیشین ظاهرشوند ازکشته شدن درامان خواهند بود برخلاف مهدی (ع) که اگرظاهر شود کشته می شود واگر یکی از پدران مهدی کشته می شد حکمت وتدبیر الهی اقتضامی کرد دیگری به جای اونصب گردد ولی اگر مهدی کشته شود مصلحت وتدبیر امورانسان ها اقتضا نمی کرد که خداوند امام دیگری به جای وی نصب نماید.

امام عسگری (ع) با بیانی لطیف این حقیقت را درپاسخ به حکیمه خاتون عمه خویش که پرسیده بود: ازچه کسی حضرت مهدی ( ع) متولد می شود ومن درنرجس آثار بارداری نمی بینم؟ این گونه بیان فرموده است:« از همان نرجس، نه از دیگری». حکیمه گوید: به نزد او رفتم وپشت وشکم او را وارسی کردم وآثار بارداری دراو ندیدم، به نزد امام بازگشتم و کارخود را به او گزارش کردم، تبسمی فرمود وگفت:« درهنگام فجر آثار بارداری برایت نمودار خواهد گردید. زیرا مثل او مثل مادرموسی (ع) است که آثار بارداری دراو ظاهر نگردید و کسی تا هنگام ولادتش ازآن آگاه نشد، زیرا فرعون در جست وجوی موسی، شکم زنان باردار را می شکافت و این نظیر موسی (ع) است». البته این پنهان بودن ولادت درموارد فراوانی نقل شده که می توان ازآن جمله به ولادت پنهانی ابراهیم خلیل  (ع) از ترس کشته شدن به دست پادشاه زمانش وهمچنین به ولادت پنهانی موسی بن عمران (ع) از ترس کشته شدن به دست فرعون اشاره کرد.

 ویژگی های جسمانی حضرت مهدی علیه السلام:

اگرچه ولادت و زندگانی پنهانی حضرت مهدی (ع) راه را برفهم دقیق وشفاف ویژگی های جسمانی آن حضرت تا حدود زیادی بسته است اما از آنچه ازروایات معصومین (ع) که دردست است می توان به پاره ای از این ویژگی ها این گونه اشاره کرد.

مرحوم کلینی درکتابش از مردی از اهل فارس نقل کرده که برخی اوصاف حضرت رادر نوزادی این گونه بیان کرده است:«... پسربچه سفید زیباروی..مویی از بالای سینه تا ناف او به رنگ سبز، نه سیاه، روییده بود..».[64]

 

آیا ممکن است انسانی درسن کودکی به مقام نبوت یا امامت نائل شود؟

از دیدگاه شیعه، «امامت» امرومنصبی الهی است وناگزیر باید خداوند کسی راکه شایسته می داند، برگزیند و به وسیله پیامبر اکرم (ص) شخص اورا برای مردم معرفی کند. بنابراین خداوند مقام امامت وولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی ویژه عطا فرموده وفقط از طرف ذات اوست که امام برجامعه نصب می گردد.

در این دیدگاه تصریح شده که پیامبر اکرم (ص) درموارد فراوان ومواضع گوناگون، به خلافت وجانشینی حضرت علی (ع) وامامت وولایت او برمؤمنان وسپس یازده تن از فرندان معصوم وی تصریح کرده است. براساس روایات قطعی و متواتر، ثابت است که خلیفه و جانشین پیامبر(ص) وامام و پیشوای مسلمانان، حضرت علی (ع) وسپس یازده فرزند معصوم اوست که آخرین آنان حضرت مهدی (ع) است.

پیامبر اکرم (ص) درروایات فراوانی به معرفی امامان معصوم (ع) پرداخته و به ویژه به امامت و پیشوایی امام مهدی (عج) تصریح وتأکید کرده است.

همانا جانشینان واوصیای من وحجت های خداوند بربندگان پس ازمن، دوازده تن هستند، نخستین آنان برادرم وواپسین ایشان فرزندم می باشد. گفته شد: ای رسول خدا برادرت کیست؟ فرمود: علی ابن ابیطالب. گفته شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را ازعدل وداد آکنده می سازد؛ همان گونه که پر ازظلم وستم شده باشد. [65]

درروایات دیگری نیز به نام همه آنها تصریح شده است. [66]

افزون برآنچه درروایات آمده شواهد فراوان تاریخی نیز براین گواه است که برخی ازآن پیشوایان درسن پیش ازبلوغ جسمانی به نبوت وامامت رسیده اند. وبدون شک به پیشوایی آنان تأکید شده است.

نبوت حضرت عیسی (ع) درسنین کودکی

دربخشی از داستان حضرت مسیح (ع) اززبان آن پیامبر الهی درجواب منکران چنین می خوانیم:

«قال انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا» (کودک) گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده ومرا پیامبر قرار داده است.

یزید کناسی می گوید ازامام باقر(ع) پرسیدم: آیا عیسی بن مریم (ع) هنگامی که درگهواره سخن می گفت حجت خدا براهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر وحجت غیرمرسل خدا بود ( یعنی درآن زمان مأمور به تبلیغ ودعوت نبود) مگر نمی شنوی گفته خوداورا که می گوید: من بنده خدایم خدا به من کتاب داده وپیغمبر ساخته وهرجا باشم پربرکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز وزکات سفارش کرده است.

عرض کردم: درآن زمان ودرهمان حالی که درگهواره بود، حجت خدا بود بر زکریا؟ فرمود: عیسی درهمان حال آیه ای بود برای مردم و رحمت خدا بود برای مریم، زمانی که  سخن گفت و ازسوی اودفاع کرد وپیغمبر بود وحجت برهر که سخنش را درآن حال شنید. سپس سکوت نمود تا دوساله شد، سخن نگفت وحجت خدای عزوجل برمردم پس از سکوت عیسی تا دوسال زکریا بود، سپس زکریا درگذشت وپسرش یحیی، کتاب وحکمت را از او به ارث برد، درحالی که کودکی خردسال بود. مگر نمی شنوی خدای عزوجل را؟) ای یحیی کتاب ( تورات) را با قوت بگیرد وما حکم نبوت را درکودکی به اودادیم.

چون عیسی هفت ساله شد وخدای تعالی به اووحی فرستاد، از نبوت ورسالت خود سخن گفت، وبریحیی وهمه مردم حجت
گشت... [67]

 

دادن کتاب ومقام نبوت به حضرت یحیی (ع) درکودکی

خداوند دراین باره خطاب به حضرت یحیی می فرماید:

« یا یحیی خُذِالکتابَ بِقُوَّه وآتیناهُ الحُکم صَبیا»[68] ای یحیی کتاب خدا رابه جد وجهد بگیر! ما از کودکی به وی حکم (نبوت) دادیم.»

بنابراین همان‏گونه که خداوند متعال مقام نبوت را به کودک خردسالی عطا فرمود، مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، درسن کودکی عطا فرماید.[69]

البته پیش ازحضرت مهدی (ع) دوامام (امام جواد وامام هادی ) نیز پیش از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی درسن کودکی بوده است.

نخستین امامی که درسن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود وازآنجا که این مسأله دردوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرارگرفت، ولی کم‏کم با هدایتهای امام رضا (ع) وسخنانی ازخود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.

معمربن خلاد گوید:

از امام رضا (ع) شنیدم که مطلبی راجع به امر امامت بیان کرد وسپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خودنشانیده، وقائم مقام خود ساخته ام وفرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث می برند. [70]

روایت یادشده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی ویا زیادی سن ندارد.

البته انسان های وارسته فراوانی بوده اند که دربرابر فرمایش امام، سر تعظیم و پذیرش فرود می آوردند و دربرابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.

شیخ کلینی از محمد بن حسن عمار نقل کرده که گوید:

من دوسال نزد علی ابن جعفربن محمد ( عموی امام رضا (ع)  ) بودم و هرخبری که او از برادرش موسی بن جعفر شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم. ابوجعفر محمد ابن علی الرضا درمسجد رسول خدا براو وارد شد. علی ابن جعفر برجست وبدون کفش وعبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد.

ابو جعفر به اوفرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. اوگفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟

چون علی ابن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش اورا سرزنش کرده وگفتند:

شما عموی پدر او هستید وبا او این گونه رفتار می کنید؟!او دست به ریش خود گرفت وگفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست واین کودک را سزاوار دانست وبه او چنان مقامی داد، من فضیلت را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده اوهستم. [71]

البته امامان معصوم (ع) تا حدود زیادی زمینه را مساعد کرده وشیعیان را برای درک این مسأله آماده ساخته بودند.

امام باقر (ع) دراین باره فرموده بود صاحب این امر کم سن وسالترین وگمنام ترین ماست. [72]

با توجه به روایات یاد شده وتولد آن حضرت درسال 255 ق وشهادت امام عسگری (ع) درسال 260 ق، آن حضرت درسن پنج سالگی به امامت رسید.

 

کودکان نابغه انسان هایی استثنایی

یکی از اساتید معاصر پس از بیان آیات وروایات، از کودکان نابغه به عنوان موید رخداد بالا، چنین می نویسد: دربین اطفال عادی هم گاهی افراد کمیابی دیده می شوند که ازحیث استعداد، حافظه، نابغه عصرخویش بوده و قوای دماغی وادراکات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است.

ابوعلی سینا فیلسوف نامی را ازاین افراد شمرده اند. از وی نقل است که گفته : چون به حد تمیز رسیدم، مرا به معلم قرآن سپردند و پس ازآن به معلم ادب. پس هرچه را شاگردان براستاد ادیب قرائت می کردند من همه را حفظ می نمودم. به علاوه آن استاد مرا به کتاب های زیرتکلیف کرد: الصفات، غریب المصنف، ادب الکاتب، اصلاح المنطق، العین، شعروحماسه، دیوان ابن رومیف تصریف مازنی ونحوسیبویه.

پس همه را درمدت یکسال ونیم ازبر کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر ازاین مدت حفظ می کردم وبه ده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخارا بودم پس ازآن شروع کردم به یاد گرفتن فقه وچون به دوازده سالگی رسیدم برطبق مذهب ابی حنیفه فتوا می دادم. پس ازآن شروع کردم به علب طب و قانون را درسن شانزده سالگی تصنیف نمودم و درسن بیست وچهارسالگی خودم را درتمام علوم متخصص می دانستم.

درباره فاضل هندی گفته شده : پیش از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول ومنقول را تکمیل کرده بود وپیش از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.

«توماس یونگ» که باید اورا از جمله بزرگترین دانشمندان انگلستان محسوب داشت از کودکی اعجوبه ای بود. از دوسالگی خواندن را می دانست ودرهشت سالگی، خود به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی اوقات فراغت خویش را در بین فواصل کوتاه ساعات درس به آموختن زبان های فرانسه وایتالیایی وعبری وفارسی و عربی صرف کرد وزبان های مذکور را به خوبی یاد گرفت. در بیست سالگی مقاله ای درباره تئوری رؤیت به جامعه پادشاهی فرستاد ودرآن شرح داد که چگونه می توان به وسیله تغییر انحنای زجاجیه چشم همواره تصویر را واضح دید.

اگر صفحات تاریخ شرق وغرب را ورق بزنید از امثال ونظائر این نوابغ فراوان خواهید دید.

 

آیا امکان دارد که یک انسان قرن ها زندگی کند؟ تا حضرت مهدی (ع) را مصداق چنین عمری بگیریم؟

یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه بوده، مسأله طول عمر حضرت مهدی (عج) است. طبق روایات ودیدگاه شیعیان، حضرت مهدی (ع) که درآخرالزمان ظهورکرده وجهان را پراز عدل وداد خواهد ساخت فرزند یازدهمین پیشوای معصوم امام حسن عسگری(ع) است که درسحرگاه نیمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شده است. معنای روشن این گفتار آن است که آن منجی موعود، دارای عمری طولانی خواهد بود.

برای بررسی وتبیین مسأله طول عمر امام زمان (ع)، بایستی پیرامون دو مسأله بحث شودک یکی این که آیا ممکن است انسانی سال ها وقرن های طولانی که ازحد معمول عمر همه انسان ها متجاوزاست، عمر کرده وزنده بماند؟ ودوم این که، به فرض امکان، آیا این مسأله درطول تاریخ به وقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد یا نه؟ اگر این دومسأله ثابت گردد، مسلم می شود که هیچ گونه استبعادی ندارد که امام غایب حضرت حجه ابن الحسن (ع) نیز از چنین عمر طولانی برخوردار باشد.


ما ابتدا به مسأله امکان طول عمر می پردازیم؛ وسپس به نمونه های متعددی که درطول تاریخ بوده اند وبه نام «معمرین» شهرت یافته اند اشاره می کنیم.

درباره طول عمر باید بگوییم چنانچه دانشمندان بیان کرده اند پیری یک پدیده فیزیولوژیکی است وربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا می رسد و گاهی نیز با فاصله زمانی بیشتری آشکارمی گردد. تا آن جا که برخی از سالمندان را می بینیم که نشانه های پیری براعضای آنان ظاهرنشده و ازنرمی وتازگی برخوردارند؛ امروزه درعلم طب ثابت شده که عمرانسان به 70-80 سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جدا جدا برای یک زندگی طولانی ساخته شده است وعلت اصلی مرگف حدوث اختلال هایی است که درهمه اعضای رئیس بدن یا یکی ازآنها رخ می دهد، وتا آن اختلال ها حادث نشود مرگ فرا نمی رسد.

در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمرطبیعی در موجودات زنده داشتند. مثلا پاولوف عقیده داشت عمرطبیعی انسان صد سال است. مچینکوف می گفت: عمرطبیعی یک انسان 150 تا 160 سال وکوفلاندف پزشک آلمانی دویست سال، فلوگر، فیزیولوژیست معروف ششصد سال، وبیکن، فیلسوف ودانشمند انگلیسی هزارسال برای عمر طبیعی انسان، معین کرده اند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز درهم شکسته شده ومسأله حد ثابت درعمر طبیعی ابطال گردیده است. به گفته پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا، همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده ووسایل نقلیه ای با سرعتی مافوق صوت بوجود آمد، یک روز دیوار سن انسانی نیز شکسته خواهد شد، وازآنچه تاکنون دیده ایم فراتر خواهد رفت. [73]

بنابراین مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز ازآن محال باشد معین نشده است. از آزمایش های دکترالکسیس کارل درموسسه علمی راکفلر نیویورک که روی قسمتی از بدن جوجه وهمچنین اجزاء مقطوع ازجسم انسان مانند عضلات، قلب، پوست وکلیه انجام شد، نتایج زیر به دست آمد:

1- این اجزای سلولی، تاهنگامی که سبب مرگ آنها- از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها- تحقق نیابد، زنده باقی می ماند.

2- نه تنها زنده می مانند، بلکه سلول های آنها درحال رشد وتکثیر هستند، گویی که درجسم حیوان قرار دارند.

3- شدت وضعف رشد وتکثیر سلول ها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارد.

4- گذشت زمان درناتوانی وپیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری در باره پیری آنها آشکار نیست، ودرهر زمان مانند زمان های قبل رشد وتکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی ازآن است که تا هروقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، وآنها را غذای کامل می دادند، هم چنان به زنده بودن ادامه می دادند. [74]

دراین جا سزاوار است نظریه بعضی از دانشمندان را درباره طول عمر بازگو کنیم.

برنارد شو می گوید: « از اصول علمی ثابت نزد تمام علمای بیولوژی آن است که عمر انسان ممکن نیست که برای اوحد ثابتی باشد، طول عمر مسأله ای است که حد نمی پذیرد.» [75]

وایزمن دانشمند معروف آلمانی می گوید:« هیچ تلازمی بین مرگ وقوانین طبیعی نیست؛ زیرا ما درعالم طبیعت، عمری می بینیم که بین یک لحظه تا خلود علی الدوام پایین و بالا می رود..» [76]

دکتر کیلورد هاوز آمریکایی می گوید: « علم طب می تواند قیدها و حدودی راکه مانع از طول عمر انسان است با کمک دانش تغذیه از بین ببرد. ما امروز امیدواریم که برخلاف عمر پدران واجدادمان به چنین طول عمری دست
یابیم». [77]

پروفسور اتینگر می گوید:« نسل جدید همان گونه که به سفرهای فضایی ایمان آورد، درآینده ای نه چندان دور ایمان خواهد آورد که خلود انسان درحیات دنیوی امر بعیدی نیست؛ زیرا با پیشرفت تکنولوژی که امروز مشاهده می کنیم  می توان عمر انسان را درقرن آینده به هزاران سال رساند.»[78]

دیمند وبرل از اساتید دانشگاه جونس هبکنس می گوید:« تمام اجزای اصلی انسان بدون استثناء با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است، ویا حداقل قابل عمری طولانی تر ازاین مقدار است..» [79]

اما در مورد بخش دوم سوال باید بگوییم نخستین دانشمندی که به طور جدی مسأله طول عمر امام زمان (ع) را مطرح کرد شیخ صدوق (م 381 ه.ق) است. وی درکتاب کمال الدین و تمام النعمه به تفصیل درباره طول عمر بحث کرده وبه پرسش های مخالفان طول عمر امام مهدی (ع) پاسخ گفته است.

وی، فصل جامعی از کتاب یاد شده را به زندگی «معمرین» اختصاص داده است ودهها نفر ازمعمرین راکه عمری بیش از 120 سال داشته اند نام می برد وشرح حال وزندگی هریک ازآنان را به صورت مختصر ذکر می کند.

پس از وی این روش از سوی دانشمندانی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، فیض کاشانی، علامه مجلسی، ودیگر بزرگان شیعه ادامه یافت.

آنچه این بزرگان دربحث های خود مطرح کرده اند، به طورعمده بررسی طول عمر از دیدگاه قرآن ونگاه روایات بوده است.

درقرآن به برخی ازکسانی که دارای عمری طولانی و غیرطبیعی بوده اند این گونه اشاره کرده است:

درباره حضرت نوح (ع) می فرماید:

«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما..» وبه راستی، نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس درمیان آنان 950 سال درنگ کرد.[80]

از امام سجاد نقل شده است که فرمود: درقائم سنتی از نوح است وآن طول عمر است. [81]

درمورد حضرت عیسی (ع) می فرماید:

وگفته ایشان که : ما مسیح عیسی ابن مریم، پیامبر خدا را کشتیم» وحال آنکه آنان اورا نکشتند ومصلوبش نکردند، لکن امر به آنان مشتبه شد وکسانی که درباره اواختلاف کردند، قطعا درباره آن دچار شک شده اند وهیچ علمی بدان ندارند، جزآن که ازگمان پیروی می کنند ویقینا اورا نکشتند، بلکه خدا اورا به سوی خود بالا برد و خدا توانا وحکیم است وازاهل کتاب کسی نیست مگر آنکه پیش ازمرگ خود، حتما به او ایمان می آورد، وروز قیامت (عیسی نیز) برآنان شاهد خواهد بود. [82]

حال که ازعمر حضرت عیسی (ع) افزون بر دوهزار سال می گذرد، عمر هزاروچند ساله حضرت مهدی (ع) چگونه امربعیدی خواهد بود.

از جمله کسانی که عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» است. [83]

درقرآن آیه‏ای هست که نه تنها از عمرطولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می دهد وآن آیه درباره حضرت یونس (ع) است که می فرماید:

اگر او (یونس ) درشکم ماهی تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز درشکم ماهی می ماند. [84]

بنابراین آیه شریفه عمری بسیار طولانی ( ازعصر یونس تا روز رستاخیز) که دراصطلاح زیست شناسان عمرجاویدان نامیده می شود برای انسان وماهی ازنظر قرآن کریم امکان پذیر است.

علاوه برقرآن درتورات وانجیل نیز سخن ازانسان هایی که عمر طولانی داشته اند مطرح گردیده است.

در تورات آمده است:

تمام ایام آدم که زیست نهصدو سی سال بود که مرد... جمله « انوش» نهصد وپنج سال بود که مرد.. وتمامی ایام «قینان» نهصد وده سال بود که مرد.. پس جمله ایام «متوشالح» نهصد وشصت ونه سال بود که مرد..[85]

بنابراین تورات صریحا به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال ) اعتراف می کند.

در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشان ازآن است که عیسی (ع) پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده وبه آسمان بالا رفته است.[86] ودر روزگاری فرود خواهد آمد ومسلم است که عمر آن بزرگوار ازدوهزار سال بیشتر است.

با این بیان روشن می شود که پیروان دوآیین یهود ومسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.

گذشته ازاین که طول عمر ازنظر علمی وعقلی پذیرفتنی است ودرگذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، درمقیاس قدرت بی نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم دراختیار خداوند است وتأثیر همه سبب ها وعلت ها به اراده اوبستگی دارد و اگر او نخواهد سبب ها از تأثیر باز می ماند ونیز بدون سبب وعلت طبیعی، ایجاد می کند ومی آفریند.

چنانچه درآیات نورانی قرآن کریم آمده است:« او. خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون می آورد و آتش سوزنده را برابراهیم  (ع) سرد وسلامت می سازد ودریا را برای موسی وپیروانش خشک می کند و آنها را میان دو دیوار آبی عبور می دهد!» [87] آیا ازاین که به عصاره انبیاء واولیاء وآخرین ذخیره الهی ونهایت آمال وآرزوی همه نیکان وتحقق بخش وعده بزرگ قرآن را عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!

امام حسن مجتبی (ع) فرموده است:

... خداوند عمراورا (مهدی «ع») دردوران غیبتش طولانی می گرداند، سپس به قدرت خدایی اش اورا درسیمای جوانی زیرچهل سال آشکارمی سازد تا مردمان دریابند که خداوند برهرکاری تواناست. [88]

روایات  پیامبر اکرم (ص) نیز برطول عمر انسان، صحه می گذارد وآن را امری ممکن می شمارد. یکی ازکسانی که درسخنان پیامبر (ع) درمنابع اهل سنت به طول عمر اواشاره شده «دجال» است. اهل سنت، براساس همین روایات، عقیده دارند که دجال درعصر پیامبر (ع) متولد شده و به زندگی خود ادامه می دهد تا درآخرالزمان خروج کند. [89]

حال اگر این احادیث درست باشد چنان که اهل سنت براین باورند دراین صورت شایسته نیست که آنان درحیات وعمرطولانی امام مهدی (ع) تردید کنند! ازطرفی حال که دشمن خدا، به جهت مصالحی، می تواند بیش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده وخلیفه وولی خدا نتواند عمرطولانی داشته باشد؟![90]

در پایان این بخش باید گفت دانشمندان گفته اند:

بهترین دلیل برامکان هرچیزی، واقع شدن آن چیز است. همین که طول عمر درمیان پیشنیان روی داده وتاریخ، افراد زیادی را به ما نشان می دهد که عمری طولانی داشته اند، خود دلیل روشنی است براین که طول عمر ازدیدگاه عقل امری ممکن است. خواجه نصیرالدین طوسی دراین باره گفته است:« طول عمر، درغیر مهدی (ع) اتفاق افتاده ومحقق شده است چون چنین است، بعید شمردن طول عمر درباره مهدی (ع) جهل محض است.[91]

 

 


[1] - بحارالانوار، ج 51، ص 19؛ نوادرالاخبار، ص 215

[2] همان

[3] بحارالانوار، ج 51، ص 36

[4] قصص، 5

[5] اثبات الهداه، ج 7، ص 110

[6] معانی الاخبار، ص 65

[7] کمال الدین ، ص 378

[8] تفسیر فرات کوفی، ص 240

[9] کمال الدین ، ص 378

[10] هود، 86

[11] منتهی الامال، ج 2، ص 286

[12] بحارالانوار، ج 51 ، ص 30

[13] دادگستر جهان، ص 125، به نقل از الزام الناصب، ص 81

[14] غایه المرام، باب 23، حدیث 105

[15] کمال الدین، ج 2

[16] همان باب 57، حدیث 12

[17] همان، باب 34، حدیث 6

[18] نهج ا لبلاغه، خطبه 138

[19] کمال الدین، باب 29، حدیث 2

[20] کمال الدین

[21] همان، باب 55، حدیث 2

[22] بحارالانوار، ج 53

[23] غیبه النعمانی

[24] کمال الدین.

[25] کشف الغمه

[26] کمال الدین

[27] سنن ابوداود.

[28] کمال الدین، باب 21

[29] همان، باب 36

[30] همان، باب 37

[31] تحف العقول.

[32] مسند امام الجواد

[33] غیبه النعمانی

[34] همان

[35] همان

[36] الاحتجاج

[37]  کمال الدین

[38] همان

[39] بحارالانوار، ج 52

[40] کمال الدین، باب 38

[41] همان.

[42] کفایه الاثر، ص 279

[43] ارشاد مفید، ص 385

[44] وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ، ذاریات، آیه 56

[45]  اول عباده الله معرفته، توحید صدوق، ص 34.

[46] کافی، ج 1، ص 180

[47] علل الشرایع، ج 1، ص 9

[48]  کافی، ج 1، ص 342

[49] پیرامون معرفت امام، ص 69

[50] نهج البلاغه، ص 212، خطبه 152

[51] کافی، ج 1، ص 198

[52] کفایه الاثر، ص 263

[53] کامل ترین متن امام شناسی زیارت جامعه کبیره است.

[54] شرح نهج البلاغه،  ج 7، ص 58

[55] بحار الانوار، ج 51، ص 148

[56] همان، ص 148

[57] همان،ج 52، ص 243

[58] دلائل الامامه، ص 245

[59] کمال الدین، ج 1، ص 327

[60]  الخرائج، ج 1، ص 435

[61] بحارالانوار،  ج50، ص 304 و ج34، ص 269

[62] خورشید مغرب، ص 2221، با تصرف.

[63] کمال الدین وتمام النعمه، ج 2، ص  424

[64] کافی، ج 1، ص  329

[65] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 280

[66] همان، ج 1، باب  28.

[67] کافی، ج 1، باب حالات ائمه (ع) فی السن.

[68] مریم، آیه 12

[69] درسنامه مهدویت، ج 2، درس اول.

[70] کافی، ج 1، ص 320

[71] همان،  ص 322، ح 12

[72] نعمانی ، الغیبه، ص 184

[73] حکومت جهانی مهدی(ع)، ص 200

[74] دادگستر جهان،  ص 190

[75]  عمر المهدی بین العلم والادیان، ص 6

[76] همان،، ص 6

[77] راهی به سوی حیات نو، ص 4

[78] مجله دانشمند،  سال 6، شماره 6

[79] مجله المقتطف، جزء 3 از سال 59

[80] عنکبوت، آیه 14

[81] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 322

[82] نساء، آیه  157-159

[83] کهف، آیه 65

[84]  الصافات، آیه 144

[85] زنده روزگاران، ص 132 به نقل ازتورات، ترجمه فاضل خانی

[86] زنده روزگاران، ص 134 به نقل از عهد جدید

[87] انبیاء ،آیه 69 وشعراء آیه 63

[88] الاحتجاج، ج 2، ص 289

[89] مسند احمد، ج 4، ص 444

[90] غیبت شیخ طوسی، ص 114

[91] خورشید مغرب، ص 214