ای مهربان فرجت نزدیک باد.شعر رضا قارزی
ای مهربان فرجت نزدیک باد
شاها نظری کن دل مسکین گدا را بگذار به چشمان ترم ، آن کف پا را
از بهر ظهور تو دعا می کنم هر شب یک بار اجابت بنما خواهش ما را
ای خاک درت تاج سرم مهدی زهرا نومید مکن از درت این بی سر و پا را
مولایم دلنگرانی ام بابت تاخیر تو نیست
می دانم می آیی
ولی دلم شور میزند
برای خودم برای ثانیه ای که قرار میشود بیایی و من هنوز با تو قرن ها ، فاصله دارم
کوه و دریا ،دشت و صحراانسان و ملک ،همه در محضرت بنده اند خدایا
مانند رخت نیست وجودی یارب
نزدیک توام، مونس والا
نظری کن
عمری ست لبخندهای خود رادر دل ذخيره میكنم.باشد برای روز مبادا . اما ، در صفحهی تقويمروزی به نام روز مبادا نيست. آن روز هر چه باشد.روزی شبيه ديروز ، روزی شبيه فرداروزی درست مثل همين روزهای ماست.اما كسی چه میداند شايدامروز نيز روز مبادا باشد. مهدی جان ( عج )وقتی تو نيستی ، نه هست های ماچونان كه بايدند نه بايدهاهر روز بی تو روز مباداست .یارب خلق نمودی زمین و زمان، گیتی و ارض و تمام سما،همره عشقت منم یا خدا،تابع شور حرمین و حسین.
آقای ما بوی کدامین شکوفه ای هردفتری می نویسم نام تو بوی عطر زهرا می دهی مهدی جان
رضا قارزی
