کتابچه غرب شناسی وغرب‌ستیزی(حمله جهاني تمام عیار غرب به اسلام و وجوب مقابله اسلام با آن)-رضا قارزی


کتابچه غرب شناسی وغرب‌ستیزی  

(حمله جهاني تمام عیار غرب به اسلام و وجوب مقابله اسلام با آن) 
رضا قارزی 
علامه طباطبايي با بيان شيفتگي و حيرت‌زدگي برخي افراد،نسبت به فن‌آوري ها و تكنولوژي هاي مادي و دنيوي مغرب زمين ، در مقام بيان مغالطه ايشان برآمده چنين اظهار مي‌دارد: 
« واَمّا اِستعِجابُهم بما يرونَ مِن الصدق والصفاء والامانه و البشرو غيرذلك فيما بين افراد الملل المترقيه، فقد  اخلتط عيلهم حقيقه الأمر فيه، و ذلك انّ جلّ المتفكرين من باحثينا معاشر الشرقيين لا يقدرون علي التفكر الاجتماعي و انّما يتفكّرون تفكّراً فرديّاً. فالذي يراه الواحد منّا نصب العين، انّه موجود انساني مستقلٌ عن كل الاشياء، غيرمرتبط بها ارتباطاً تبطل استقلاله الوجودي (مع انّ الحق خلافه)، ثمّ لا يتفكر في حياته الا لجلب المنافع الي نفسه و دفع المضار عن نفسه، فلا يشتغل الا بشأن نفسه، و هوالتفكز الفردي و يستتبع ذلك ان يقيس غيره علي نفسه ، فيقضي فيه بما يقضي علي هذا النحو من الاستقلال؛ و هذا القضاء ان صحّ فأنّما يصح فيمن يجري في تفكره هذا المجري، و امّا من يتفكّر تفكراً اجتماعياً ليس نصب عينيه الا انه جزء غيرمنفك و لا مستقل عن المجتمع و انّ منافعه جزء من منافع مجتمعه، يري خيرالمجتمع خير نفسه و شرّه شرِّ نفسه و كل وصفٍ و حالٍ له، و صفاً و حالاً لنفسه، فهذا الانسان يتفكر نحواً آخر من التفكر و لا يشتغل في الارتباط بغيره الا بين هو خارج عن مجتمعه و اما اشتغاله بأجزاء مجتمعه فلا يهتمّ به و لا يقدره شيئاً » 

ترجمه: « و اما شيفتگي و دل‌دادگي چنين افرادي از مشرق زمين، نسبت به صدق و صفا و امانت و خوشي ( ظاهري ) و مانند آن كه در بين افراد ملل مترقي (مغرب زمين) مشاهده مي‌كنند، در واقع حقيقت مسأله بر آنها مشتبه شده است؛ زيرا اغلب انديشمندان ما- مشرق زمينان- توانايي تفكر اجتماعي ( ديني )  نداشته و فقط در حيطه تفكر فردي به سر مي‌بردند. (فكر فردي، تفكري است كه) هر يك از ما فقط خودش را به عنوان موجود انساني، مستقل از هر موجود ديگر ببيند، به طوري كه ارتباط با آنها را از بين برنده استقلال خود حساب كند (با اين كه حق، غير از اين است). چنين انديشه‌اي او را وا مي‌دارد كه جز به جلب منفعت خويش و دفع ضرر از خود نينديشد؛ در نتيجه جز به شئون خويش به چيزي مشغول نمي‌شود و اين همان تفكر فردي است و لازمه چنين تفكري، آن است كه ديگران را نيز به خود قياس كند و همان استقلالي را كه براي خود قايل است براي آنها هم قايل باشد.
چنين انديشه‌اي- اگر صحيح باشد- در مورد كساني مي‌تواند درست باشد كه چنين فكر فردي داشته باشند؛ اما كسي كه از تفكر اجتماعي ( ديني ) بهره‌مند است، يعني هيچ‌گاه خود را منفك و مستقل از جامعه نبيند، بلكه منافع خود را جزيي از منافع جامعه بشمارد، چنين فردي خيروشر جامعه را خير و شر خود دانسته و هر نوع ويژگي و حالتي از جامعه را وصف و حال خود مي‌داند. چنين انساني، به گونه‌اي ديگر مي‌انديشد. او در ارتباط با غير خود، در درون اجزاي جامعه خويش اهتمام نمي‌ورزد، بلكه براي او (نحوه سلوك با) بيرون از جامعه خويش مهم است.»
مرحوم علامه در اين تحليل، نحوه تفكر را به دو دسته فردي و اجتماعي تقسيم كرده است و عيب و ايراد انديشه بسياري از متفكران (و يا عموم) مشرق زمين را در دور بودن از تفكر اجتماعي ( ديني ) مي‌داند.
او هم چنين، جامعه و افراد را به انسان و اعضايش تشبيه كرده، مي‌گويد: هر يك از اجزا و اعضاي جسم انسان مثل چشم، گوش، دست، پا و غيره، در خدمت انسان بوده و خواهان چيزي هستند كه انسان خواهان آن است؛ يعني دنبال خيروشر بيرون از خويشند. اما روابط اين اجزا با خود و با انسان، به گونه‌اي است كه به ندرت باعث ضرر و آسيب يكديگر مي‌شوند. آن‌گاه مي‌گويد: «وفي حكمه حال افراد مجتمع انساني اذا تفكروا تفكراً اجتماعياً، فصلاحهم و تقويهم أو فسادهم و اجرامهم و احسانهم و اسائتهم، انّما هي ما لمجتمهم من هذه الأوصاف اذا أُخِذَ ذا شخصيهٍ واحده»
ترجمه: « افراد جامعه چنين حكمي را دارند ، يعني اگر تفكر اجتماعي ( ديني ) داشته باشند و براي جامعه شخصيت واحد قايل باشند؛ صلاح و تقوا، فساد و جرم، و احسان و اسائة خود را همان صلاح و تقوي، فساد و انحراف، و نيكي و بدي جامعه خواهند ديد.»
همان‌طوري كه ملاحظه مي‌شود، علامه درصدد بيان نوعي از تفكر صحيح و حقيقي است كه در واقع وجود دارد و بايد به آن نايل شد. آن‌گاه جهت تثبيت و تقرير اين مطلب، از قرآن هم استشهاد مي‌آورد: «و هكذا صنع القرآن في قضائه علي الأمم و الأقوام الّتي الجأتهم  التعصبات المذهبيه اَو القوميه، ان يتفكروا تفكراً اجتماعياً كاليهود و الأعراب و عدّه من الأمم السالفه، فتراه يؤاخد اللاّحقين بذنوب السابقين.» 

ترجمه: « قرآن هم، در معامله و برخورد با امت‌ها و اقوامي كه تعصبات مذهبي و قومي آنها را وادار به تفكر اجتماعي كرده است، مثل يهود، اعراب وبرخي از امت‌هاي گذشته، چنين اسلوبي از تفكر را به كار برده است؛ لذا لاحقان و حاضران را به خاطر گناه پيشينيان مورد مؤاخذه قرار مي‌دهد.»
نتيجه‌اي كه علامه از اين تحليل دارد، نقدوبررسي همان كساني است كه شيفته صلح و صفا و زيبايي ( ظاهري و دنيوي )  درون ملل مغرب زمين شده‌اند. او براساس تفكيكي كه بين انديشه فردي و اجتماعي انجام داده است، گوشزد مي‌كند كه مبادا از تفكر اجتماعي ( ديني ) دور شويم و فقط روابط افراد غربي با يكديگر را مشاهده كرده، از شخصيت اجتماعي ( مادي و دنيوي ) و نحوه معاشرت جوامع آنها با  ديگر جوامع- مشرق زمين و غيرآن- غفلت كنيم:
« ويتبين ممّا ذكرنا القضاء بالصلاح و الفلاح علي افراد المجتمعات المتمدنه الراقيه، علي خلاف افراد الأمم الأخري لا ينبغي ان يبني علي ما يظهره من معاشرتهم و مخالطتهم فيما بينهم و عيشتهم الداخليه ، بل بالبناء علي شخصيتهم الاجتماعيه البارزه في مماستها و مصاكتها سائر الأمر الضعيفه و مخالطتها الحيويه سائر الشخصيات الأجتماعيه في العالَم»
ترجمه: « از آنچه كه گذشت، روشن مي‌شود كه نمي‌توان با مشاهده نحوه سلوك و معاشرت افراد با يكديگر درون جوامع ( بظاهر ) متمدن ( دنيوي و مادي ) مغرب زمين، حكم كرد كه آنها برخلاف افراد ساير ملل از صلاح و سعادت و ياشقاوت و نكبت برخوردارند؛ بلكه چنين حكمي بايد باتوجه به شخصيت بارز اجتماعي آنها در برخورد و مواجهه با ساير ملت‌هاي ضعيف و نحوه روابط حياتي‌شان با ديگر شخصيت‌هاي اجتماعي دنيا، صورت گيرد به شرط آنكه طبق دين و حكم الهي باشد .» علاوه سرانجام باتوجه به چنين مبنا و ملاكي به ارزيابي غرب مي‌نشيند و چنين اظهار مي‌دارد:
« وَلَعَمري، لو طالع المطالع المتأمّل تاريخ الأجتماعيه من لدن النهضه الحديثه الاوروبيه و تعمّق فيما عاملوا به غيرهم من الأمم و الأجيال المسكينه الضعيفه، لم يلبث دون ان يري انّ هذه المجتمعات التي يظهرون أنّهم امتلؤوا رأفه و نصحاً للبشر يفدون بالدماء و الأموال في سبيل الخدمه لهذا النوع و اعطاء الحريه و الأخذ بيد المظلوم المهضوم حقّاً و الغاء سنه الاسترقاق و الأسر، يري انّهم لا همّ لهم الا استعباد الامم الضعيفه مساكين الارض ما وجدوا اليه سبيلاً بما وجدوا اليه من سبيل، فيوماً بالقهر و يوماً بالأستعمار و يوماً بالاستملاك و يوماً بالقيمومه و يوماً باسم حفظ المنافع المشتركه و يوماً باسم الأعانه علي حفظ الاستقلال و يوماً باسم حفظ الصلح و دفع ما يهدّده و يوماً باسم الدفاع عن حقوق الطبقات المستأصله المحرومه و يوماً .... و يوماً....؛ و المجتمعات التي هذا شأنها، لا ترتضي الفطره الانسانيه السلميه  ان تصفها بالصلاح اَو تذعن لها بالسعاده و ان اغمضت النظر عمّا يشخصه قضاء الدين و حكم الوحي والنبوه من معني السعاده.»
ترجمه: « و به جانم سوگند، اگر مطالعه كنندة اهل تأمل، تاريخ اجتماعي غربي‌ها را از آغاز نهضت جديد در اروپا مورد مطالعه قرار داده ونحوه رفتارشان را با امت‌هاي ضعيف و درمانده مورد مشاهده و تعمق قرار دهد، برخلاف ادعاهاي ظاهرشان كه جز رأفت و خير بشر را نمي‌خواهند و در راه حريت و آزادي انسان‌ها و نجات مظلومان و شكستن سنت بردگي و اسيري، از جان و مالشان مايه مي‌گذراند، آنها را جز افرادي كه هرروز با اسمي خاص، در صدد به بندگي كشيدن ملت‌هاي ضعيفند، نخواهد يافت. روزي از طريق قهرو غلبه، روز ديگر از راه استعمار؛ روزي از طريق ادعاي مالكيت و روزي ديگر از راه ادعاي قيمومت و سرپرستي؛ روزي به اسم حفظ منافع مشترك و روز ديگر با نام كمك در حفظ استقلال كشور ديگر؛ روزي با اسم حفظ صلح و آرامش و دفع تهديدها و روز ديگر با نام دفاع از طبقات محروم و هر روز به بهانه‌اي؛ و جوامعي كه چنين ويژگي‌هايي دارند، فطرت انساني هرگز آنها را به صلاح نشناخته و حكم به سعادت آنان نخواهد كرد، اگر چه از حكم دين و وحي و نبوت درباره معناي سعادت نيز صرف نظر شود.»
 مدرنيسم و پست مدرنيسم
مكاتب مختلف فكري و هنري غيرالهي ( مادي و دنيوي ) موجود غرب را در يك تقسيم‌بندي كلي مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد: نخست مدرنيسم(نوگرايي) وديگري پست مدرنيسم(ناباوري به وجود حق مطلق). مطالب حاضر، به بررسي مفهوم و ماهيت، زمينه‌هاي ظهور، شاخصها و نقد هريك از اين دو دسته خواهد پرداخت. مدرنيسم
الف) مفهوم و ماهيت
مدرنيسم از نظر لغت به معني امروزي بودن، معاصر بودن، در زمان حال زندگي كردن، به آخرين مدها و مدل‌ها توجه كردن، انديشه، شخصيت و يا عمل مدرن؛ و طرفداري از ايده‌ها، عملكردها و يا استانداردهاي مدرن است. مدرنيسم از نظر اصطلاح عبارت است از تلاش براي بازسازي و تغيير غير طبيعي جهان ( ساخته شده توسط خداوند ) بدون توجه به قوانين الهي . 
در صورتي كه جهان خلقت را خداوند در احسن وجه آفريده و غربيها تلاشي در بهم زدن اين قوانين جلو مي روند .
ب) زمينه‌هاي ظهور
برخي از زمينه‌هاي ظهور مدرنيسم عبارت‌اند از:
اول- گسترش صنعت چاپ: اختراع صنعت چاپ دراواخر قرن پانزدهم ميلادي و توسعه‌ي تدريجي آن، به پيدايش و گسترش انديشه‌هاي مدرنيسم كمك شاياني نمود.
دوم- گسترش جهانگردي: اين صنعت كه در سده‌هاي اخير به دليل تفريح، تجارت، استثمارمناطق ديگر و... رواج فراواني يافت، سبب آشنايي اروپاييان با تمدن‌هاي مختلف بشري، از جمله كتاب‌هاي علمي مسلمانان وديگر تمدن‌هاي بشري گرديد. غريبان با انتقال اين علوم و دستاوردها به غرب گسترش آنها، زمينه‌ي تغيير در همه‌ي جوانب زندگي و صنعت و حتي فرهنگ خود را فراهم آوردند. بديهي است كه اين تغيير در نگرش و عمل، در ديگر نقاط جهان نيز تأثير گذاشت.
سوم- اختراع روش تحقيق و ابداع: پيدايش و گسترش دانش روش تحقيق در قرون اخير به گسترش مرزهاي دانش تجربي كمك شاياني كرد و در كنار دو عامل قبل، منجر به گسترش ابداعات صنعتي گرديد.
چهارم- احساس نياز: غربي‌ها وقتي به استثمار جهان سوم پرداختند، متوجه شدند كه پيشرفت آنان در علم و صنعت مي‌تواند به آنان كمك كند تا بسيار آسان‌تر و سريع‌تر بر كشورهاي جهان سوم سلطه پيدا كنند. اما با مشكلات زيادي در رفت‌وآمد، بسته‌بندي، حمل‌ونقل و نگهداري كالاها نيز روبه‌رو شدند كه زمينه‌ساز اختراعاتي چون خودرو، هواپيما، كشتي‌هاي پيشرفته و.... گرديد.
ج) شاخص‌ها
شاخص‌هاي مدرنيسم عبارت‌اند از:
-     شيوه‌اي نو و كارآمد براي مطالعه و تحقيق در امر طبيعت (مبتني بر مشاهده، تجربه و آزمايش)
-     فن‌آوري‌هاي ماشيني نو
-     شيوه‌هاي نو در توليد صنعتي
-     بالا رفتن سطح زندگي مادي‌ (در نتيجه‌ي سه خصلت قبلي)
-     اقتصاد سرمايه‌داري و بازار آزاد
-     مردم سالاري ليبرال و غيرديني
-     فرهنگ و تفكر دنيوي و اين جهاني(سكولاريسم)
-     فردگرايي ( نفس پرستي )
-     عقل‌گرايي صرفاً حسي و تجربي و تحقيق و برنامه‌ريزي عقلاني (قائل به عقل جزئي، استدلال‌گر و ابزاري) منهاي دين
-     انسان‌گرايي و انسان محوري به جاي خدا محوري و دين محوري (اومانيسم)
د) نقد
در نقد مدرنيسم مي‌توان به سه موضوع « انكار بديهي‌ترين اصل عقلي»، «تفرعن انسان» و « دين ستيزي» اشاره كرد.
اول- انكار بديهي‌ترين اصل عقلي: طرفداران مدرنيسم به رغم تأكيد بر عقلانيت، بديهي‌ترين اصل عقلي را كه وجود خدا باشد، انكار مي‌كنند. مي‌گويند از پيرزني كه در حال كاركردن با دوك‌نخ‌ريسي بود، پرسيدند به چه دليل خدا وجود دارد؟ او از كار ايستاد. چرخ هم از كار ايستاد. او گفت وقتي گردش اين دوك نخ‌ريسي، گرداننده نياز دارد، چطور جهان با اين عظمت گرداننده نمي‌خواهد؟
به نظر مي‌رسد آنچه موجب انكار خدا توسط مدعيان مدرنيسم شده است، عقل‌گرايي نيست، بلكه غرق شدن در انواع فساد اخلاقي است كه اعتقاد به خدا، با آن فسادها منافات دارد. آنان براي اين‌ كه خود را از زير بار دين و تكاليف الهي آزاد كرده باشند، خدا را انكار مي‌كنند.
درعين حال، آنچه موجب خوشحالي است، اين است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و فروپاشي كمونيسم، ميزان اعتقاد به خدا ومعنويت در سطح جهان و از آن جمله در كشورهاي غربي رو به افزايش است.
دوم- فرعونیت انسان: تأكيد مدرنيسم بر انسان و آزادي او بدون در نظر گرفتن بنده بودن انسانها در پيشگاه الهي سبب شده است عده‌اي از مدعيان مدرنيسم، هواي نفس خود را خداي خود قرار دهند و در عين داشتن علم، گمراه گردند و خود را ليبرال(آزاد از تكاليف الهي) قلمداد كنند. 

سوم- دين ستيزي: غربي‌ها با جداسازي دين از سياست، بخش عظيمي از مسائل اجرايي دين را غيرقابل اجرا اعلام كردند و اعلام ناتواني علم از بررسي قضاياي اخلاقي و ماوراي طبيعت، اين گونه قضايا را غيرعلمي خواندند و اعتبار آنها رادر اذهان مردم زير سؤال بردند و خواسته يا ناخواسته بر بي‌اعتقادي در جامعه دامن زدند.
پست مدرنيسم
الف) مفهوم وماهيت
پست مدرنيسم از نظر لغت عبارت است ازمعرفي مجدد عناصر سنتي يا اصيل مادي و بشري در شيوه و روش و يا دگرگون ساختن شيوه‌ها و عملكردهاي جديد به جديد‌تر. پست مدرنيسم در اصطلاح به معناي ناباوري به وجود حق مطلق مي‌باشد.
ب) زمينه‌هاي ظهور
جلورفت سريع مدرنيسم و مادي‌گري ودهه‌هاي اخير، بسياري از متفكران غرب را به تأمل واداشت. آشكار شدن مضرات زيست محيطي و اخلاقي مدرنيسم غربي نيز بردامنه‌ي اين انتقادات افزود و عده‌اي از متفكران غربي برگزينش جنبه‌هاي بهتر مدرنيسم و يا ورود جنبه‌هاي اصيل و سنتي مادي و بشري درآن تأكيد ورزيد كه از دهه 1960 م. به بعد، به نام « پست مدرنيسم» مشهور شد.
ج) شاخص‌ها
عناصر زير مي‌توانند در شناخت پست مدرنيسم به ما كمك كنند:
الف- ناباوري به معناي قطعي و نهايي چيزها، رخدادها، سخن‌ها و متن‌ها ؛
ب- نفي صريح ارزش‌هايي كه در سده‌هاي اخير بر انديشه، فرهنگ و هنر غرب مسلط بود؛
ج- داشتن ديدگاه‌هاي نقادانه، بنياد ستيزانه و قدرت ستيزانه؛
د- اكتفا به دولت حداقلي (دولت فقط در سياست خارجي، اداره‌ي ارتش و نيروهاي امنيتي و سياسي و پولي دخالت داد.)
ﻫ - هر پديده‌اي من جمله فرهنگ يك وجود سياسي هم دارد.
در اين بين، شاخصه‌ اول، اصلي‌ترين شاخصه است.
د) نقد
تفكر پست مدرنيسمي از جنبه‌هاي ذيل قابل نقد است:
الف- شك زياد: پست مدرنيسم به واسطه‌ي شك زياد در همه چيز، از اصول ثابتي برخوردار نيست . به نظر مي‌رسد پست مدرن‌ها كه عادت كرده‌اند در همه چيز شك كنند، در دين هم شك مي‌كنند .
ب- نسبي‌گرايي: به عقيده‌ي پست مدرنيسم هيچ ديدگاهي حق مطلق نيست. به نظر آنان اگر يك ديدگاه پديده‌اي نظير فساد اخلاقي در غرب را زشت ديد و ديگري آن را زيبا ديد، هر دو محق هستند و هيچ يك بر ديگري برتري ندارند. واقعيت اين است كه اين زير سؤال بردن دين و عقل سليم است. دزدي از نظر يك دزد، كار زيبا و هنرمندانه‌اي است! اما آيا در حقيقتِ امر نيز همين‌طور است؟
با توجه به مباحث گذشته، تمدن غرب، عناصر بحران خيزي را در درون خود مي‌پروراند كه اگر براي آنها چاره‌ي مشخصي نينديشد و رو به دين اصيل الهي نياورد و به همان سرنوشتي دچار خواهد شد كه نازيسم، فاشيسم، كمونيزم و... دچار شدند و امروزه نيز به آن سرنوشت دچار گرديده شده و به قول مقام معظم رهبري ؛ دوران اضمحلال ليبرال دموكراسي ( غرب ) .
 
روش‌هاي استعمار قديم
الف) چپاول و غارت مستقيم ثروت‌ها
كشورهاي اروپايي و به ويژه بازرگانان كه افسانة گنج‌هاي بي‌پايان شرق، حرص آنان را برانگيخته بود، به دنبال دست‌يابي به اين ثروت‌ها، از قرن پانزدهم رهسپار كشورهاي آمريكاي جنوبي، آسيا و آفريقا شدند.
اسپانيا و پرتغال در اين راه پيشقدم شده، با كشف دماغه‌ي سبز در غرب آفريقا و اميدنيك در جنوب اين قاره، خود را به اين مناطق ثروتمند رساندند. اين دو كشور، براي مشروعيت بخشيدن و تأييد غارت و چپاول خود، از پاپ كمك گرفتند و پاپ در سال 927 ﻫ .ش/ 1493 م. فرماني صادر كرد كه براساس آن، تمام آمريكاي شمالي، مركزي و قسمت عمده‌ي آمريكاي جنوبي به اسپانيا، و چين، هند، ژاپن و ساير سرزمين‌هاي شرقي به علاوة تمام آفريقا به پرتغال اعطا شد كه به « فرمان تقسيم» معروف گشت.
بعدها فرانسه، انگليس، آلمان و بلژيك نيز به آن دو كشور اضافه شده و هركدام در يك يا چند قاره، ثروت‌هاي مردم بومي را مانند طلاف نقره، مس، عاج، الماس و... غارت كردند و فرهنگ و تمدن بوميان مانند امپراتوري «مايا» در مكزيك و «اينكا» در پرو را نابود كردند.
بدين ترتيب، استعمارگران اروپايي از قرن پانزده تا نوزدهم ميلادي، با غارت و چپاول ثروت مردم ساير قاره‌ها، به ثروت‌هاي زيادي دست يافتند و همين ثروت‌ها باعث وقوع انقلاب شوم صنعتي رنسانس در انگليس گرديد. كه باعث كنار گذاشتن دين ( سكولاريسم ) و دين مداري و روي آوردن به دنيا و دنيا پرستي دنياسازي غير ضروري و كفر و استكبار جهاني است .
ب) تجارت برده
داستان كشورهاي آفريقايي و آسيايي در مقابل استعمارگران از يك سوء حكايت ظلم، ستم، شقاوت و بي‌شرمي استعمارگران و از سوي ديگر، داستان مظلوميت، فقر، مرگ و تقلاي مردم تحت ستم است. استعمارگران از همان آغاز تسلط خود بر آسيا و به ويژه آفريقا، دست به اقداماتي زدند كه از يك سو، ثروت و پيشرفت را براي خودشان به ارمغان آورد و از سوي ديگر، چنان ضربه‌هايي به كشورهاي استعمارزده وارد كردند كه آثار شوم آن تاكنون نيز باقي است و هنوز هم نتوانسته‌اند از نتايج مصيبت‌بار اين فجايع رها شوند. يكي از موارد فاجعه‌آميز، تجارت برده از اين كشورها است.
پرتغال نخستين كشوري بود كه شروع به تجارت برده از آفريقا كرد. نخستين محموله برده و طلا در سال 1441 م. وارد ليسبون پايتخت آن شد. بريتانيا، هلند، فرانسه، اسپانيا، دانمارك و آمريكا بعد از پرتغال وارد تجارت برده شدند. سوداگران برده با وجود تلفات سنگين اسيران، ثروت زيادي از اين گونه تجارت به دست آوردند؛ زيرا هر برده را 70 تا 200 فرانك در آفريقا مي‌خريدند و ده برابر قيمت آن در كشورهاي اروپايي و آمريكايي مي‌فروختند. 

به درستي نمي‌توان گفت كه چه تعدادي از مردم كشورهاي آفريقا و نقاط ديگر جهان از اين طريق به اروپا و امريكا انتقال پيدا كرده‌اند. اما آمارهاي جديدي كه كشورهاي استعماري اعلام كرده‌اند، پانزده ميليون نفراست. ولي با توجه به جنگ و درگيري و زخمي شدن برده‌ها در هنگام اسيرشدن، راه طولاني حمل آنها، كشتي‌هاي نامناسب براي حمل و بي‌سرپرست شدن بسياري از خانواده‌ها و... تخمين زده مي‌شود كه حدود 100 تا 150ميليون نفر از مردم آفريقا از اين طريق تلف شده‌اند. و بدين ترتيب، ضربه وحشتناكي به اين كشورها از نظر نيروي انساني جوان وارد شده است.
ج) تحميل نظام تك محصولي
سلطه كشورهاي استعماري بر كشورهاي آفريقا، آسيا و آمريكاي جنوبي طي چند قرن داراي نتايج و پيامدهايي بوده است. به عبارت ديگر، هدف كشورهاي سلطه‌گر از حضور در اين گونه كشورها به يك يا چند مورد ختم نمي‌شود، بلكه تجاوزگران با توجه به زمان و مكان حضور خود، اهدافي را دنبال مي‌كردند. به طور مثال، آنها، نخست به فكر غارت ثروت اين گونه كشورها و سپس اسيركردن مردم آن بودند. اما بعد از اينكه از طريق غارت اين گونه ثروت‌ها به رشد و توسعه و توليد انبوه دست يافتند، هدف اصلي آنها، تأمين مواد اوليه صنايع خود و فروش توليدات صنعتي خود به اين كشورها شد. لازمه‌ي اين كار، محدود كردن توليدات كشورهاي ديگر يا از هم پاشيدن نظام اقتصاد كشاورزي خود كفا و در مواردي، جايگزين شدن آن با نظام توليد غلات و محصولات زراعي به منظور صادرات بود.
در حقيقت، تك محصولي شدن اين مناطق و صدور محصولات كشاورزي توسط عوامل دولت‌هاي وابسته از يك سو، تراكم انباشت سرمايه در اين گونه كشورها را مختل كرد. نتيجه اين عمل اين بود كه گردش سرمايه‌گذاري اين گونه كشورها با مشكل روبرو شود. علاوه بر اين، استعمارگران محدوديت‌هاي تجاري نيز براي كشورهاي ديگر به وجود آوردند. آنها با تصوير قوانين و اعمال شرايط استثمار كننده، هرگونه تجارتي را كه نياز كشورهاي استعمارگر را تأمين نمي‌كرد، ممنوع مي‌كردند.
استعمارگران در اين دوران طولاني، اثرات تخريبي عميق و پايداري بر ساختار اقتصادي و پيشرفت اين گونه كشورها به جا گذاشتند؛ به طوري كه حتي امروز هم مسأله حجم مبادلات بين‌المللي يكي از مشكلات اساسي بين كشورهاي استعمارگر و كشورهاي استعماري است.
د) ترويج استعمال موادمخدر
تاريخ شروع و توسعه مصرف مواد مخدر از جمله ترياك، هروئين، حشيش، شيره و.... در كشورهاي تحت سلطه همزمان با ورود اروپائيان به اين سرزمين‌ها است، زيرا قبل از ورود استعمار به اين كشورها، ترياك و مشتقات آن تنها به عنوان يك ماده پزشكي در اين گونه كشورها شناخته شده بود.
آغاز كننده گسترش كشت و استعمال موادمخدر در كشورهاي تحت سلطه، شركت هند شرقي انگلستان بوده است. اين شركت پس از ورود به هند، مشوق كاشت و تجارت ترياك در هندوستان و عامل توسعه‌ي مصرف آن در اين كشور و ساير كشورهاي آسيائي شد. هرچند ژاپن توانست مردم كشور خود را تا حدودي از اعتياد دورنگه دارد، ولي مبارزه چين عليه توسعه‌ي مصرف ترياك با استعمار انگليس منجر به دو جنگ مهم بين آن دو كشور و در نتيجه شكست چين در هر دو جنگ در سال‌هاي 1840م. و1858م. شد و پس از آن، تجارت ترياك در چين نيز به صورت قانوني درآمد. همزمان با انگلستان، كشورهاي استعماري ديگر در مناطق تحت سلطه‌ي خود، كشت و مصرف آن را گسترش دادند.
اعتياد به موادمخدر در ايران از زمان قاجاريه شروع شد و اين مقارن با زماني است كه استعمار انگليس مي‌كوشيد كشورهاي همسايه‌ي هند را تضعيف كند. در سال 1249 ﻫ. ش/1870م. قرارداد تجاري بين شركت هند شرقي و ناصرالدين شاه منعقد شد كه بخشي از آن مربوطه به ترياك بود. اين قرارداد از چند جهت باعث گسترش مصرف ترياك در ايران شد. اول اين كه از اين زمان به بعد، درآمد دربار ايران وابسته به درآمد حاصل از فروش ترياك شد. دوم اين كه خشخاش كه تا اين زمان در ايران يك گياه خودرو بود، به صورت يك محصول زراعي درآمد و زمين‌هاي زيادي به زير كشت آن رفت. سوم اين كه عوامل دولت انگلستان، شيره ترياك را كه ناشي از مصرف آن بود، گران‌تر از خود ترياك مي‌خريدند و بدين ترتيب عده‌اي براي فروش شيره ترياك، به صورت حرفه‌اي به كشيدن ترياك روي آوردند. 

نوع ديگر تشويق مردم به مصرف اين ماده‌ي زهرآگين، معرفي اين ماده‌ي تخدير كننده به عنوان درمان هر دردي بود! به دليل كمبود پزشك و دارو، عده‌اي از مردم براي تسكين دردهاي خود به ترياك روي مي‌آوردند و آن را به طور مداوم استفاده مي‌كردندو نتيجه آن بود كه افراد بدان معتاد شوند.
بدين ترتيب استعمارگران به وسيله زور، قانون، تشويق و تبليغ، كشت و تجارت و مصرف مواد مخدر را در كشورهاي تحت سلطه گسترش دادند و بدينسان در بي‌قيدوبند نمودن جوانان اين گونه كشورها تا حد زيادي موفق شدند.
 
استعمار نو و روش‌هاي آن
استعمار نو يا جديد (New- colonialism) به روش‌هاي جديد اطلاق مي‌شود كه استعمارگران براي بهره‌كشي ملت‌هاي ديگر در پيش گرفته‌اند. استعمار نو در مقابل استعار قديم يا كلاسيك به كاربرده مي‌شود، زيرا پس از جنگ جهاني دوم و بروز تحولات جديد در جهان، استعمار ديگر نمي‌توانست بي‌پرده و آشكار منافع دولت‌هاي جهانخوار را تأمين كند. به همين دليل آنها راه‌هاي جديدي را انتخاب كردند كه به طور كلي به آن استعمار جديد يا نئوكُلُنياليسم مي‌گويند. 

عوامل متعددي موجب تغييرروش كشورهاي استعمارگر و جايگزيني استعمار نو(غيرمستقيم) با استعمار كلاسيك (مستقيم) گرديد؛ كه برخي از آنها عبارتند از: راه يافتن افكار روش‌هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي جديد به مناطق تحت استعمار، بروز تحولات جديد پس از جنگ جهاني دوم در مناطق مذكور، و توسعه‌ي نهضت‌هاي ضد استعماري. استعمار جديد تاكنون از روش‌هاي گوناگوني استفاده كرده كه در اينجا به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌شود.
الف) دست نشاندگان داخلي و بومي
استعمار نوين با خارج كردن نيروهاي نظامي و عوامل شناخته‌ شده‌ي خود از مناطق استعمارزده، دست نشاندگان و سرسپردگان داخلي و بومي خود را روي كار مي‌آورد؛ كساني كه به ظاهر داعيه‌ي تأمين منافع ملي داشته و خود را دلسوز مردم و كشور خود جلوه مي‌دهند، ولي در واقع، جز تأمين منافع اربابان خود سودائي در سر ندارند. ويژگي اين روش آن است كه اولاً هزينه و بدنامي كمتري براي استعمارگران دارد ثانياً كشورهاي مستعمره، به ظاهر داراي استقلال سياسي به نظر مي‌رسند، ولي در باطن، وابستگي آنها حفظ مي‌شود.
ب) ايجاد تفرقه و درگيري بين كشورها
ايجاد تفرقه و درگيري بين مردم و حكومت يك كشور، از روش‌هاي قديمي استعمار بود. اما استعمار جديد، علاوه برادامه‌ي شيوه قديم، نوع ديگري از تفرقه و جدايي بين دولت‌هاي جديد را در پيش گرفت. استعمار نوين با تحريك انگيزه‌هاي قبيله‌اي، مذهبي و ديني و ايجاد نزاع‌ها و كشمكش‌هاي ناحيه‌اي بين كشورهاي تحت نفوذ، باعث برخوردها و درگيري‌هاي نظامي بين آنها و در نتيجه تضعيف اركان نظامي، اقتصادي و اجتماعي مستعمرات قديم شده است. به طور مثال، تقريباً تمام كشورهاي خاورميانه و خليج فارس داراي اختلافات ارضي و مرزي با يكديگر مي‌باشند. اين امر باعث شده كه كانون بحران‌هاي منطقه‌اي هميشه داغ بوده و هر لحظه امكان درگيري بين اين گونه كشورها وجود داشته باشد.
ج) اتمام نقض حقوق بشر
در حال حاضر يكي از اهرم‌هاي فشار كشورهاي استعمارگر، به ويژه آمريكا عليه كشورهايي كه حاضر به پذيرفتن سلطه آن كشور نيستند، اهرم حقوق بشر است. اگر سياست‌هاي داخلي و خارجي  كشوري در راستاي منافع غرب نباشد و يا به ضرر آنها باشد، با استفاده از اين ابراز چنان به حيثيت آن لطمه وارد مي‌آوردند كه سرانجام ناچار شود خود را با غرب يا منافع آنها هماهنگ كند. به عنوان مثال ، آمريكا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و به دليل صدماتي كه در اين راستا متحمل شده است، از اين حربه بسيار استفاده مي‌كند. در سال‌هاي اخير و استناد به گزارش‌هاي نمايندگان كميسيون حقوق بشر، منافقين و ضدانقلاب فراري، بارها جمهوري اسلامي ايران را به نقض حقوق بشر متهم كرده است. در نظر آنان، موارد زير از مصداق‌هاي نقض حقوق بشر بوده است: اجراي برخي احكام قضائي اسلام، اعدام قاچاقچيان موادمخدر و جداسازي زنان و مردان در اتوبوس‌هاي شركت واحد و مانند آن.
د) اتهام ترورو تروريسم
ترور از نظر لغوي به معناي ترس و وحشت و از نظر اصطلاحي به حالت وحشت فوق‌العاده‌ اطلاق مي‌شود كه ناشي از دست زدن به خشونت و خون‌ريزي از سوي يك گروه، حزب يا دولت به منظور رسيدن به هدف‌هاي سياسي، كسب و يا حفظ قدرت است. اشخاصي كه دست به تروريست ناميده مي‌شوند.
تروريسم (Terrorism) به معناي نظام حكومت ترور و اعتقاد به لزوم آدم‌كشي و ايجاد وحشت در ميان مردم و يا نظام فكري بوده كه هر نوع عملي را براي رسيدن به هدف سياسي مجاز مي‌داند. 
يكي از جديدترين روش‌هايي كه استعمارگران، به ويژه آمريكا پس از فروپاشي شوروي عليه كشورهاي مستقل مثل ايران به كار مي‌برند، اتهام ترور و تروريسم عليه آنها است. آمريكا پس از حوادث 20 شهريور 1380 ﻫ. ش. و فروريختن ساختمان‌هاي مركز تجارت جهاني در نيويورك، به مردم گرسنه، بي‌پناه و آواره افغانستان حمله كرد تا به اصطلاح دولت حامي تروريست طالبان به سرگروهي گروه القاعده را كه خود و هم پيمانانش در روي كار آمدن آن نقش داشتند، سرنگون كند. پس از آن با معرفي كردن عراق، ايران و كره شمالي به عنوان كشورهاي محور شرارت، درصدد ضربه زدن به اين كشورها، به ويژه عراق برآمدند و به آنجا حمله ور شدند . 
علت عمده‌ي اين گونه ديدگاه‌هاي امريكا پس از فروپاشي شوروي، تحول در نگرش‌هاي حاكم در آن كشور، به ويژه نگرش جمهوري خواهان پس از روي كارآمدن جرج دبليوبوش است. آنها در چارچوب نظريه‌ي نظم نوين جهاني، ديدگاه‌هاي نظامي‌گري (ميلتاريستي)، يك جانبه‌گرايي، درون نگري و... داشتند .
ﻫ) استفاده از ابزار تهاجم فرهنگي
اين اصطلاح مترادف با امپرياليسم فرهنگي يا امپرياليسم فرهنگي و خبري است. امپرياليسم فرهنگي عبارت است از: « اعمال قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي براي اشاعه ارزش‌ها و فرهنگ مربوطه به آن در ميان ملت ديگر براي جدا كردن مردم از ريشه‌هاي فرهنگي، قطع پيوندهاي سنتي و اجتماعي و بيگانه كردن مردم از يكديگر. تهاجم فرهنگ يعني اعمال قدرت به منظور اشاعه‌ي ارزش‌هاي فرهنگي كشورهاي امپرياليسم در ميان كشورهاي جهان سوم و خفه كردن فرهنگ اين ملت‌ها.»
امپرياليسم آمريكا پس از پيروزي انقلاب اسلامي، روش‌هاي گوناگوني را براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران از جمله ترور، كودتا، جنگ، درگيري داخلي درگيري هاي قومي ، فشار و تحريم هاي اقتصادي  و... به كار برد. اما زماني كه از راه‌هاي مذكور به نتيجه نرسيد، مسأله تهاجم فرهنگي و به تعبير مقام معظم رهبري «شبيخون فرهنگي» را در پيش گرفت تا از اين طريق نسل دوم و سوم انقلاب را از آن جدا كرده، فرهنگ و ارزش‌هاي غربي را ترويج كند. ماهواره، اينترنت، نشريات غربي ، مراكز و گروهها و عوامل دروني  رسانه‌هاي غربي، نوارهاي ويدئويي و كاست سي دي ها ( نرم افزار ، تصويري ، صوتي و اطلاعاتي )  و.... از جمله ابزارهاي اين كار مي‌باشند.
و) دعوت به نافرماني مدني
نافرماني مدني يا مقاومت منفي، به هر اقدام قانون شكنانة آشكار و عمدي گفته مي‌شود كه با هدف جلب توجه همگان به نامشروع بودن برخي قوانين و يا نادرستي آنها از جنبه‌ي اخلاقي و عقلاني انجام مي‌شود. 

ساموئل هانتينگتون در كتاب « براندازي رژيم‌هاي اقتدارگرا» مي‌نويسد: « در جايي كه اصلاح طلبان حضور ندارند و يا به بن بست رسيده‌اند، نافرماني مدني فعال مي‌شود. تكيه‌گاه اصلي نافرماني مدني، جنبش‌هاي جوانان، دانشجويان، كارگري و قومي است. در نافرماني مدني، سعي مي‌شود رژيم حاكم تا جايي كه ممكن است اهل خشونت و فساد نشان داده شود، ولي مخالفان، محترم‌تر و مسئول‌تر جلوه داده شوند تا حاميان رژيم جذب مخالفان شوند.» وي تأكيد مي‌كند كه ليبرال‌ها بايد عدم خشونت را تبليغ كنند، ولي خود اهل آن باشند و نيز از هر فرصتي از جمله انتخابات براي نشان دادن مخالفت خود استفاده برند و سرانجام زماني كه افكار عمومي مساعد شد، با استفاده از تمام ظرفيت قانوني، قدرت را به دست گيرند. 

 بحران‌هاي اخلاقي غرب
1. بحران خانواده
يكي از مهمترين بحران‌هاي اخلاقي كه جوامع غربي را به شدت با تهديد، آشفتگي و نابساماني‌هاي اخلاقي فراواني مواجه ساخته است بحران خانواده است. نهاد خانواده كانون استوار دفاع از انسان در برابر تنهايي و انزوا و انحراف و موهبتي خدادادي و بي‌بديل جهت اقناع نيازهاي غريزي و خواسته‌هاي عاطفي و معنوي كسب آرامش و موده و رحمت الهي و حفاظت از نسل انسان است. بي‌ترديد سلامت بنياد خانواده تضمين كننده‌ي سلامت اجتماع از بسياري از آسيب‌هاي احتمالي خواهد بود. نمايان شدن آثار فروپاشي نهاد خانواده منشأ پديدآمدن بحران‌هاي فراواني در بطن جوامع مرفه و مدرن غرب گرديده است، از جمله اين بحرانها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
افزايش آمار طلاق: طلاق، بخشي از سرگذشت غم‌انگيز خانواده‌هاي امريكايي است. مسأله‌ي بچه‌هاي غيرشرعي و به اصطلاح «حرامزاده» كه اكثراً پدران مجهول يا گريخته‌اي دارند و بارگران مخارج خانه و تعليم و تربيت فرزنداني كه تحت تكفل تنها مادر قرار گرفته‌اند و همچنين مسئوليت سنگين نگاهداري بچه‌هايي كه مادرانشان آنان را گذاشته و رفته‌اند و تنها پدر بايد آنها را بزرگ كند و نيز وجود فقروبيكاري بويژه در ميان سياهپوستان امريكايي، وقتي با زناشويي‌هاي منجر به طلاق و باداري و بچه‌داري آميخته مي‌شود بخش‌هاي بسيار غم‌انگيز ديگري از غمنامه‌ي اوضاع خانوادگي و طلاق در امريكاست.
« پل كرول» يكي از نويسندگان ماهنامه‌ي «حقيقت» در شماره مه 1987 اين مجله مي‌نويسد:
در ايالات متحده‌ي امريكا كه كانون طلاق درجهان امروز شناخته شده است هر روز شش هزار و پانصد نفر امريكايي متأهل و بيشتر داراي يك يا چند فرزند، بر شمار طلاق دادگان يا طلاق گرفتگان اين كشور افزوده مي‌شود. گزارشها و آمار رسمي نيز حكايت مي‌كنند كه از هر ده نفر زن امريكايي در سنين سي تا چهل كه امروز شوهر دارند، در فرداي نه چندان دوري شش نفر از شوهر خود جدا مي‌شوند. چنانكه سه چهارم زنان سي‌وپنج ساله تا چهل ساله در امريكا، هم اكنون مطلقه هستند.
طبق گزارش تأسف‌انگيز ديگري كه توسط مركز آمار ايتاليا و انستيتو «ماركت ليتر» اتريش تهيه شده، تنها در سال 1993 تعداد 170 هزار طلاق در انگلستان به صورت رسمي به ثبت رسيده است و در همين سال در كشور فرانسه آمار ازدواج به نصف تقليل يافته، اما آمار طلاق به سه برابر سالهاي پيش از آن رسيده است. در كشور اتريش يك سوم در ايتاليا يك چهارم زوجين از هم جدا مي‌شوند.
بنابراين خانواده‌هايي كه به توسط زنان مطلقه يا مردان مجرد اداره مي‌شود، در امريكا و ساير كشورهاي غربي به قدري روي به فزوني نهاده است كه به صورت يك « اپيدمي» درآمده است.
2-1. افزايش و زندان بي‌سرپرست: خبر تلخ و ناگوار ديگر درباره‌ي بحران خانوادگي در امريكا بيانگر اين است كه خانواده‌هايي كه به توسط تنها پدر يا تنها مادر اداره مي‌شوند و خانواده‌هايي كه پدرومادر هر دو در خارج از خانه كار مي‌كنند، در امريكا نوعي جديد از انواع زندگي را پديد آورده‌اند و آن « فرزندان كليددار» هستند. كودكان كليددار معرف خانواده‌هايي هستند كه نوجوانان آنها كه در طول مدت غيبت پدران و مادران خود، در خانه تنها مي‌مانند و بي‌سرپرست و بي‌نگهبان هستند كليدي برگردنشان آويخته است و يا در جيب دارند كه كليد  خانه است تا به توسط آن بتوانند سري به خارج از خانه بزنند.
براساس اعلام نتايج تحقيقات مركز آمار جمعيت انگليس، بررسي محققان و آسيب شناسان اجتماعي نشان مي‌دهد كه در اروپا 31% كودكاني كه در سه ماه اول 1993 م. به دنيا آمده‌اند پدر مشخصي ندارند. 

«حورئل من» متخصص امور تعليم وتربيت دانشگاه بيلفرد آلمان هم با اشاره به معضل فوق در جامعه‌ي آلمان اظهار مي‌دارد:
  يك پنجم، كودكان در آلمان پدرومادر مشخصي ندارند.« پت فگان» از اعضاي بنياد هرتيج امريكا با بيان ناهنجاري‌هاي اخلاقي در ميان كودكان و تصريح به اين واقعيت كه از كودكان استفاده جنسي مي‌شود، گفت:
در سال 1959از هر صد كودكي كه متولد مي‌شد دوازده نفرشان يا فرزندان طلاق بودند يا فرزندان ناخواسته كه به طور نامشروع متولد شده بودند. اما در سال 1992 اين رقم چهاربرابر شده است و اگر سقط جنين را نيز در اين محاسبه بياوريم اين به 92 درصد مي‌رسد.
دكتر «آنتوانت ساندرز» در اين باره مي‌نويسد:
در امريكا در سال 1990 بيش از يك چهارم كودكان زير هيجده سال يا فقط با يكي از والدين خود و يا بدون هيچ يك به سر مي‌برند.
3-1. افزايش نوجوانان و جوانان فراري از خانه: با انحطاط نهاد خانواده در غرب جمع كثيري از نوجوانان و جوانان براي فرار از اعمال خشونت و شكنجه و حتي سوء استفاده‌هاي جنسي از سوي محارم و نزديكان خود به آغوش خيابان‌ها و گوشه پياده‌روهاي شهرهاي بزرگ و كوچك پناه مي‌برند.
« جان راس شرود» با اشاره به پديده جوانان فراري و آواره غربي مي‌نويسد:
صدهزار جوانان اروپايي غربي در خيابان‌ها به سر مي‌برند كه بيشترشان از خانه فرار كرده‌اند. درانگلستان سالانه سيزده تا پانزده هزار نفز از منزل فرار مي‌كنند و اين رقم در آلمان غربي به بيست‌هزار جوان زير شانزده سال در هر سال مي‌رسد. در كپنهاگ دانمارك مراكز روزانه و شبانه مخصوص جوانان هر ساله با 1500 جوان فراري از منزل سروكار دارند. در اروپاي غربي تعداد دختران فراري دو برابر پسران فراري مي‌باشند. اين دختران دست به خودفروشي مي‌زنند كه منافع آن هم به جيب دلالان جنسي مي‌رود.
براساس گزارش‌هاي موجود در شهر برلن در آلمان سه هزار كودك و جوان دوازده تا 21 ساله در خيابان مي‌خوابند كه اكثر آنان به دليل تجاوز جنسي و شكنجه وعدم برخورداري از محبت خانوادگي از خانه خود فرار كرده‌اند.
براساس آمار معتبر:
در امريكا سالانه بيش از يك ميليون نوجوان از خانواده‌هاي خود فرار مي‌كنند كه نيمي از آنها دختران نوجواني هستند كه به علت سن پايين نمي‌توانند شغلي داشته باشند و لذا... به دزدي و مبادله‌ي مواد مخدر و فحشا روي مي‌آورند. 80 درصد نوجواناني كه از خانواده‌هاي خود فرار مي‌كنند و يا اخراج مي‌شوند براي زنده ماندن، خودفروشي مي‌كنند. 

در كانادا نيز درشهر مونترال كه حدود دو ميليون جمعيت دارد، سالانه بيش از سي هزار كودك و نوجوان رانده شده از كانون خانواده تحت عنوان بچه‌هاي خياباني وجود دارد.
2. بحران مسائل جنسي
از بحران‌ها و مسائل ديگري كه در غرب امروز مشهود و محسوس است بحران مسائل جنسي است اين بحران‌ها عبارتند از:
1-2. روابط نامشروع دختران و پسران: اكنون در دنياي مدرن و جوامع تابع آنان روابط نامشروع دختران و پسران و زنان و مردان نه تنها امري قبيح نموده كه در اغلب موارد عدم ارتباط نامشروع با جنس مخالف امري مذموم تلقي مي‌گردد.
مطالعه‌ي دانشمندان علوم تربيتي نشان مي‌دهد مدارسي كه دختروپسر با هم درس مي‌خوانند، و مراكزي كه مرد و زن در آن كار مي‌كنند، بي‌بندوباري، آميزش جنسي، كم كاري، عقب‌ماندگي و عدم مسئوليت در آنجاها به خوبي مشهود است.تبعات سهمگين اين پديده‌ي شوم، جوامع را با بحران عظيمي مواجه نموده است، براساس گزارش‌هاي موجود تنها در يك قلم:
هر ساله 350 هزار دختر نوجوان امريكايي در سنين پانزده تا نوزده سال دوره دبيرستان به سبب ارتباط‌هاي نامشروع فرزندان غيرقانوني به دنيا مي‌آورند و اين آمار در دهه‌هاي اخير سال به سال در حال افزايش است[59].
عفت جنسي در غرب به شدت مورد تهديد قرارگرفته و غرب كاملاً از حريم اخلاق گام بيرون نهاده و تباهي و بحران در مسائل جنسي به اوج شدت خود رسيده است. بدين وسيله پاكدامني به كلي ارزش خود را از دست داده است و نوعاً براي كنترل اخلاق جنسي ضمانت اجرايي وجود ندارد. ويل دورانت دراين باره مي‌گويد:
 انگيزه‌هاي جنسي مردم در غرب، آنان را به داشتن رابطه‌ي جنسي نامشروع حريص‌تر كرده و درضمن، اجراي اين تمايل را به طرق نامشروع، جلوه داده است. 

سازمان دهندگان پديده‌ي زشت روابط نامشروع و فحشا در كشورهاي غربي با درنورديدن مرزهاي عفت و حياء، امروزه به سازماندهي خود و ادعاي مطالبات قانوني روي آورده‌اند. مجله‌ي آلماني اشپيگل در يكي از شماره‌هاي خود در دهه‌ي نود ميلادي ضمن چاپ گزارش ويژه‌اي پيرامون فعاليت‌هاي مراكز فاحشه‌گري در اروپا نوشت:
دومين كنگره جهاني فاحشه‌ها در بلژيك به مدت سه روز با شركت 150 فاحشه و يا بازرگانان اين حرفه تشكيل شد! شركت كنندگان در اين اجلاس برقانوني بودن اين پديده كثيف پاي فشردند.! 

مدعيان غربي صيانت از شرافت، حريت و حرمت بشر با توجيه كردن و دامن زدن به تمايلات نفساني انسان و با رونق بخشيدن به بازار فساد و فحشا « پديده و بردگي عصر مدرن» را رقم زده‌اند. يك كنفرانس جهاني وابسته به سازمان ملل متحد كه در دسامبر 1996 در سانتو دومينگو، پايتخت جمهوري دومينيكن، تشكيل شد به بررسي گسترش ولگردي و كشورهاي غني پرداخته و اعلام نمود زنان در كشورهاي فقيربه كشورهاي غني‌تر منتقل و در آنجا وادار به بردگي شده‌اند. اين زنان همگي اغوا و ارعاب شده به اميد اينكه كار و درآمد مشروع و بهتري به دست آورند گرفتار چنين سرنوشتي شده بودند. كنفرانس مذكور، اين عمل را بردگي در عصر دموكراسي و آزادي و نيز:
قاچاق انسان خوانده است كه عملي غيرانساني و فسادآلود و بيماري‌زاست. 

2-2. سوء استفاده گسترده از كودكان: افزايش اشتهاي سيري ناپذير غرايز رها شده و حيواني غرب، لكه ننگ ارتباط نامشروع با محارم و آزار جنسي كودكان و مخدوش شدن حريم خانواده را كه روزگاري حتي تصور آن براي بشر دشوار مي‌نمود بر پيشاني انسان عصر مدرن نشانده است.
روان‌شناس برجسته كشورمان در تشريح گوشه‌اي از واقعيت فوق، با بيان اين مطلب كه غربي‌ها در مسئله انحرافات واقعاً به بن بست رسيده‌اند به يكي ديگر از فجايع اخلاقي و مصاديق بارز انحطاط انسانيت در غرب اشاره نموده، اظهار مي‌دارد:
مسئله استفاده از كودكان در سال‌هاي اخير موضوعي بسيار جدي شده ‌است. بسال گذشته كه به دانشگاه مك گيل كانادا رفته بودم بيش از سي كتاب فقط در سال 1990 راجع به سوء استفاده از كودكان در آنجا منتشر شده بود. بيشترين سوء استفاده كنندگان را هم آشنايان و فاميل درجه اول ذكر كرده بودند!
اداره سرشماري امريكا به طور رسمي گزارش داده است كه مواردي چون شكنجه جسمي و سوء استفاده‌ي جنسي از كودكان در دهه‌ي 1990 بسيار افزايش يافته است.
شهروندان جوامع غربي امروز به صورت جدي با پديده‌ي تأسف بار سوء استفاده جنسي از كودكان حتي از سوي محارم و بستگان درجه يك خود مواجه گرديده‌اند. براساس گزارش كنگره‌ي اروپايي پزشكان امور جنسي در ايتاليا، روابط جنسي دختران فرانسوي با نزديكان و محارم خود به مسئله حادي تبديل مي‌شود و روند صعودي خود را طي مي‌كند و دختراني كه قرباني تجاوز روابط جنسي پدران خود بوده‌اند، 32 درصد، يعني بيشترين بخش افراد بررسي شده را شامل شده‌اند.
دكتر پاتريك ديكسون، پزشك انگليسي به گوشه‌هاي ديگري از پديده‌ي زشت و شرم‌آور سوءاستفاده‌ جنسي از كودكان در غرب اشاره نمود و مي‌گويد:
متأسفانه تجاوز جنسي به كودكان در غرب به طرز جنون‌آميزي در حال گسترش است و به دليل انهدام مباني اعتقادي و اخلاقي و رواج مفاسد اخلاقي بسياري از كودكان از طرف نزديكان خود مورد تجاوز قرار مي‌گيرند و به نابودي كشيده مي‌شوند.
3-2. شيوع گسترده پديده‌ي شنيع هم جنس‌بازي: كشورهاي غربي و مجالس قانونگذاري آنها با موجه جلوه دادن و قانوني نمودن همجنس بازي، برگي ديگر از انحطاط شديد اخلاقي و ارزش غرب را ورق زدند. براساس تحقيقات به عمل آمده يكي از معضلات جوامع غربي به ويژه جامعه كانادا معضل انحراف جنسي يا همجنسي بازي مي‌باشد و زنان و مردان بسياري را در برمي‌گيرد. براساس اين تحقيقات:
اداره‌ي بانك مونترال در كانادا كه يكي از مهم‌ترين نيروهاي اقتصادي در ايالت كبك در دوره‌ي كنوني مي‌باشد، همجنس بازي را با اعطاي تمامي حقوق و امتيازات اجتماعي براي كارمندان خود به رسميت شناخته است....
اين تحقيقات همچنين نشان مي‌دهد كه:
تعداد همجنس بازان تنها در يكي از ادارات دولتي به سي‌هزار نفر مي‌رسد كه رقم بسيار بالايي است و يكي از بزرگ‌ترين تشكيلات گروهي متحرك در اين اداره را تشكيل مي‌دهند.
مردم كشورهاي غربي به ويژه امريكا تحت تأثير اصول گمراه كننده‌ي «فرويد» كه شئون انسان را به حيوانيت و كليه رفتارش را به انگيزه‌ي جنسي توجيه مي‌نمود، در لجنزار تمايلات جنسي غوطه زدند و بدين ترتيب شئون جنسي از اخلاق جدا شد. به طوري كه:
هرسال در امريكا تعداد سي الي چهل هزار كودك در اثر بيماريهاي مقاربتي مي‌ميرند و ميزان تلفاتي كه از اين بيماريها در ايالات متحد واقع مي‌شود از مجموع تلفاتي كه از كليه‌ي امراض مختلف غير از سل حاصل مي‌شود، بيشتر است.
نخست وزير انگليس و وزراي همجنس باز با گسترش پديده‌ي فضاحت بار همجنس بازي در غرب به تدريج به تحكيم موقعيت سياسي خود و دستيابي به پست‌هاي حساس در كشورهاي غرب روي آورده‌اند تا آنجا كه رئيس جمهور زيمباوه « رابرت موگابه» در كنفرانس سران جامعه كشورهاي مشترك المنافع در افريقاي جنوبي طي سخنراني خود ضمن حمله شديد به توني بلر نخست وزير انگليس گفت:
بِلر، يك تشكيلات هم جنس بازان (هيئت دولت) را اداره مي‌كند!
سخنان موگابه در واقع به عضويت سه وزير همجنس‌باز در دولت توني بلر اشاره دارد. «پيترمندلسون» وزير امور ايرلند شمالي در دولت انگليس، « كريس اسميت» وزير فرهنگ، رسانه‌ها و ورزش و «نيك براون» وزير كشاورزي اين كشور همجنس باز هستند و « ران ديويس» وزير سابق امور « ولز» در دولت انگليس نيز كه چند ماه قبل به دنبال يك رسوايي اخلاقي مجبور به استعفا از دولت شد، چهارمين عضو همجنس باز دولت توني بلر به شمار مي‌رفت.
4-2. افزايش مبتلايان به بيماري ايدز: يكي ديگر از تبعات خطرناك و آزاردهنده بحران جنسي وولنگاري اخلاقي و گسترش ارتباطات نامشروع و بي‌حد و حصر در غرب، بيماري مهلك «ايدز» است كه هر روز تعدادي از شهروندان غربي را به كام مرگ مي‌كشاند. جان نكد، نويسنده و تحليل‌گر غربي در مقابله‌اي در اين باره مي‌نويسد:
انتشار ايدز در ايالات متحده و اروپا و ساير نقاط جهان خطر جدي در روابط اين جوامع به وجود آورده است. هزاران نفر و از جمله شخصيت‌هاي معروفي نظير«روك هادسون» هنرپيشه امريكايي به اين بيماري دچار شده‌اند. اكنون شانزده ميليون نفر در سنين مختلف در كشورهاي اروپايي و امريكا حامل ويروس ايدز هستند. وزارت بهداشت انگلستان اقدام به ارسال 25 ميليون نامه به منازل و مؤسسه‌ها جهت تشريح اين بيماري براي شهروندان نموده است. هراس از مواجهه با اين هيولاي خزنده به استوديوهاي هاليوود نيز كشانده شده است. آنجا كه پس از ابتلاي برخي از هنرمندان نامي، تمامي هنرپيشه‌هاي مرد و زن ملزم به ارائه‌ي گواهي نامه‌ي عدم ابتدا به ويروس ايدز هستند.
سؤالي كه اكنون شهروندان اروپايي و امريكايي و كشورهاي صنعتي با آن مواجه‌اند اين است كه: آيا از اين بيماري مسري جان سالم به در خواهند برد و اينكه آينده‌ي فرزندانشان در اجتماعي كه با مخاطرات بهداشتي رو به روست چه خواهد شد؟
جان نكد، نويسنده و تحليل‌گر غربي در ادامه مي‌گويد:
در كشورهاي اسكانديناوي از آنجا كه رعايت قيود اخلاقي در نازل‌ترين سطح خود قرار دارد خطر ابتلا به بيماري بيشتر است و در سوئد ونروژ و سوئيس تعداد مبتلايان هر سال افزايش مي‌يابد.
در خيابان‌هاي اصلي در شهرهاي بزرگ در اين كشورها پلاكاردهاي بزرگي مشاهده مي‌شود كه بر روي آنها اين عبارت به چشم مي‌خورد:
« مواظب ايدز باشيد، از روابط نامشروع بپرهيزيد» و يا « خانواده‌ها مواظب فرزندانتان باشيد!»اين نويسنده غربي در توضيح علل اصلي شيوع اين بيماري مهلك مي‌نويسد:
پزشكان بيشترين عوامل را در اين زمينه از ميان رفتن قيود اخلاقي و انتشار روابط نامشروع و ناسالم و اعتياد به موادمخدر در اين كشورها مي‌دانند.
گزارش هاي موجود در امريكا حاكي از آن است كه:
سينماي ايالات متحده در مقايسه با هر بخش ديگري از جامعه امريكا سه بار بيشتر در معرض آلودگي و خطر بيماري ايدز قرار دارد. در فاصله سال 1985 تاكنون، ايدز قربانيان زيادي از هاليوود گرفته است... در سال 1991 فقط آمار رسمي حاكي از 67 مرگ در هاليوود براثر مبتلاي به  ايدز بوده است. ده سال است كه بيماري مهلك ايدز از جمله به سوي افراد خلاق مي‌تازد.
بحران‌هاي سياسي و اقتصادي غرب
امروزه يكي از شعارهاي بسيار جذاب و پسنديده‌اي كه از سوي دولتمردان غربي مطرح مي‌شود، شعار دموكراسي است. زورمداران غربي در زير چتر تحكم سرمايه‌داري و شعار دموكراسي در غرب و با استفاده از رياكاري و مردم فريبي حكومت را به دست مي‌گيرند. سير تحولات سياسي و اجتماعي جوامع غربي شاهد صادقي بر اين مدعا است كه دموكراسي ( حگومت مردم بر مردم به جاي جكومت خدا بر مردم )  ادعايي غرب با شعار مردم سالاري با تناقضات و در نهايت به انحطاط نظام سياسي جوامع غربي منجر شده است. به همين علت غربي‌ها در اجراي دموكراسي مورد نظرشان در جوامع خود با شكست روبه‌رو شده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند ارزش‌هايي مانند عدالت، آزادي و مساوات را در جوامع خويش گسترش دهند بلكه روز به روز به انحطاط و زوال آنها افزوده مي شود . هدف ما در اينجا بيان واقعيت‌هايي كه حاكي از بحران عميق دروني دموكراسي در غرب مي‌باشد.
1- بحران‌هاي سياسي
1-1- دموكراسي ( ترك دين و بنا گذاشتن حكومت غيرالهي مردم بر مردم به جاي حاكميت الهي ) :
تجربه ثابت نموده است كه دولتمردان غربي كه در بسياري از موارد در تصميم‌هاي كلان خود نقش و جايگاه توده‌هاي مردم را ناديده گرفته‌اند همواره از شعار دموكراسي ومردم محوري به عنوان يك اهرم و ابزار فشار سياسي براي اعمال فشارهاي مورد نظر بر ديگر كشورها به ويژه در جهان سوم بهره گرفته‌اند. بسياري از تحليل‌گران بر همين مبنا معتقدند شعارهاي مردم سالارانه غرب بيشتر پوششي براي دست‌يابي و حفظ منافع نامشروع غربيان در اقصي نقاط دنيا مي‌باشد.
« ريچارد فاك» پژوهشگر مركز مطالعات بين‌المللي در دانشكده پرينشن در نيوجرسي امريكا در اين باره مي‌گويد:
آنچه در غرب به عنوان مردم سالاري مطرح مي‌شود، بي‌پايه و بي‌اساس است و تنها بر مبناي انتخاب و منافع كشورهاي غربي تعيين مي‌شود.
زشتي‌هاي دموكراسي ادعايي غرب، امروزه شرايطي را پديد آورده كه بسياري از نخبگان غرب با لحن صريح و اعتراض‌آميزي به نقد بلكه نفي آن پرداخته‌اند. دسته‌اي از صاحب‌نظران غربي با تأكيد بر اين كه:
دموكراسي و مردم سالاري در غرب يك دروغ بزرگ است.
جريان انتخابات رايج در كشورهاي بزرگ غربي همچون ايالات متحده را نمادي از يك مردم سالاري واقعي ندانسته‌اند. به همين علت دموكراسي در غرب با تناقضاتي مواجه است:
يكي از اين تناقص‌ها، دموكراسي به مفهوم حكومت مردم ( منهاي دين )‌ است اما در عمل حتي در نمونه‌هاي حكومت دموكراسي، حقوق ملت نقابي است كه در پس آن ثروتمندان پنهان شده‌اند.
دموكراسي غربي برخلاف شعارهاي خود هيچگاه نتوانست ارزش‌هايي مانند عدالت، آزادي و مساوات را در جوامع غربي گسترش دهد. به همين جهت غربيان دراجراي دموكراسي مورد نظرشان در جوامع خود با شكست روبه‌رو شده‌اند. احمد هوبر، روزنامه‌نگار و متفكر سوئيسي در زمينه بحران دموكراسي درغرب مي‌گويد:
دموكراسي در غرب با يك بحران دست و پنجه نرم مي‌كند، آنچه كه در تمام كشورهاي غربي از جمله سوئيس اتفاق افتاده بدين صورت است كه مردم در يك طبقه‌اند و سياسيون و قدرتمند در طبقه‌ي ديگر و هر چهار سال مردم مي‌توانند رأي دهند اما چيزي عوض نمي‌شود.
انديشمند فرانسوي « پل والري» معتقد است:
جامعه‌ي غرب امروز تحت تأثير دو حادثه تهديد كننده نظم ( ظاهري ) و بي‌نظمي قرار گرفته است و در جامعه غرب نه تنها مردم بلكه دولتمردان هم در اين چرخه بي‌نظمي سرگردان هستندو... و مردم نيز در تمدن غربي دچار يك نوع سرگرداني هستند.
2-1. مشاركت
بن‌بست دموكراسي غربي منجر به بحران‌هاي عميق وتازه‌اي در اين جوامع و دولت‌هاي غربي را با چالش‌هاي بسيار زياد مواجه ساخته است. به رغم تلاش دستگاه عظيم تبليغاتي غرب بر سرپوش نهادن بر واقعيت‌هاي موجود در اين زمينه، زشتي‌هاي برآمده از متن نظام سياسي و اجتماعي جوامع غربي، بر جهانيان آشكار گرديده است. كاهش چشم‌گير مشاركت عمومي در انتخابات‌هاي سرنوشت‌ساز، بدبيني فزاينده‌ي مردم به احزاب و سياستمداران، رويكرد اقشار مردم به تعقيب مطالبات خود از طريق افراطي‌گري و... بخشي از آثار شكست دموكراسي غربي و بحران‌هاي برآمده از آن مي‌باشد. چنان كه به عنوان نمونه مي‌توان به:
نارضايتي چشم‌گير 57 درصد از اقشار مختلف مردم آلمان از دموكراسي موجود در كشورشان اشاره كرد.
امروز مشاركت مردم در جامعه غرب به شدت آسيب‌پذير شده است كه اين آسيب‌پذيري ناشي از كاهش مشاركت مردم در انتخابات بود:
از چهل ميليون نفر جمعيت رأي دهنده فرانسه فقط 28 درصد در انتخابات شركت كردند. در امريكا فقط 34 درصد شركت داشتند.
جريان انتخابات رايج در كشورهاي بزرگ غربي مانند امريكا موجب عدم فعاليت سياسي مردم و كاهش نقش آنها در عرصه سياسي كشور شده است. بدين دليل:
نامزدهاي انتخاباتي با اتكا به مشاوران سياسي اجير شده يا به بازي گرفتن مردم ساده‌لوح و بي‌تفاوت، افكار آنها را با مهارت تحت كنترل خود درآورده و افكار بسياري از مردم را از مشكلات واقعي به سمت مسائل پر سروصدا و بي‌مفهوم سوق مي‌دهند.
3-1. تزلزل احزاب
احزاب در غرب با دو چشم و دو دست عمل مي‌كنند. يك چشم و يك دست را به سمت مردم دراز مي‌كنند تا رأي از مردم بگيرند و ايجاد مشروعيت نمايند؛ يك چشم و يك دست هم در حكومت دارند تا قدرت را به نفع صاحبان قدرت حفظ كنند. به عبارت ديگر، احزاب در غرب يك نهاد واسطه بين مردم و حكومت، بين صاحبان قدرت و حاملان قدرت هستند. رأي را از مردم مي‌گيرند. تبديل به قدرتش مي‌كنند و دوباره به حاكميت بر مي‌گردانند. از آنجا كه اين احزاب در غرب تحت سيطره‌ي نظام سرمايه‌داري و سياستمداران قدرتمند هستند:
نامزدهاي انتخاباتي با اتكا به مشاوران سياسي اجير شده، با به بازي گرفتن مردم ساده‌لوح و بي‌تفاوت افكار آنها را با مهارت ، تحت كنترل خود درآورده و افكار بسياري از مردم را از مشكلات واقعي به سمت مسائل پر سروصدا و بي‌مفهوم سوق مي‌دهند.
در نتيجه شعار دموكراسي و مردم محوري در غرب به عنوان يك اهرم و ابزار فشار سياسي براي جذب آراء انتخاباتي مردم عمل مي‌كند. همين امر موجب شده است كه مردم رغبتي به شركت در انتخابات از خود نشان ندهند، و همين عامل، ميدان گسترش و مطرح شدن را از احزاب سلب مي‌كند.
در كشورهاي غربي در دهه‌هاي اخير، اعتماد مردم به احزاب سياسي سير نزولي را پيموده است . گرايش مردم به گروه‌ها و جمعيت‌هاي جديد در انتخابات اخير برخي از كشورها، نمونه‌ي روي گرداني افكار عمومي از احزاب سياسي است.
سؤال مهمي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا احزاب سياسي با وجود سيطره حاكميت سرمايه داري برآنها، از ديدگاه مردم و افكار عمومي، دچار تزلزل و بحران شده‌اند؟ دلايل بسياري را در مورد نظامهاي مختلف سياسي و ملي مي‌توان مشاهده كرد كه عمده‌ترين آنها به قرار زير هستند:
1- از ديدگاه افكار عمومي، احزاب سياسي ابزار نفاق شده‌اند و نه وسيله تشكل و اتحاد .
2- احزاب سياسي جهت جلب و تحصيل قدرت سياسي،اصول اخلاقي و شرعي و عرفي را زير پا مي‌گذارند.
3- احزاب سياسي برنامه‌هاي مشخص و راه ‌حل‌هاي واقعي كه بتواند مشكلات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي جامعه و مردم را حل كند ندارند.
4- احزاب سياسي خود در فساد شخصي و گروهي غوطه‌ور هستند و تبهكاري و سوء استفاده‌هاي مالي در ميان رهبران احزاب سياسي، اعتماد مردم را به اين سازمانها تقليل داده است.
5- احزاب سياسي شخصيت بارز خود را در تماس و ارتباط مستقيم با مردم از دست داده، با استفاده از روشهاي بازاريابي و با پشتيباني عناصر و بنگاه‌هاي اقتصادي و مالي، ارتباطات انساني و گروهي را به نوعي داد و ستد و آگهي تبديل كرده‌اند.
6- گسترش شبكه‌هاي ارتباطي مخصوصاً وسايل ارتباط جمعي الكتروني توسط ماهواره وتلويزيون و حتي كامپيوترو موبايل و ... ، انحصار بسيج افراد و گروهها مختلف با تكيه به اين شبكه‌ها و سازمانهاي جديد، با احزاب رسمي و قديمي سياسي رقابت مي‌كنند.
7- رهبري احزاب، فاقد اقتدار معنوي و پيشوايي بوده و محبوبيت آنها به علت اينكه قدرت و استفاده شخصي را به منافع اجتماعي ترجيح مي‌دهند از ميان رفته است.
كشورهاي غربي به خصوص امريكا براي رهايي از بحران‌هاي سياسي چاره‌هايي انديشيده‌اند. پل والري متفكر فرانسوي مي‌گويد:
براي رها شدن از بحران‌هاي برخاسته از ليبرال دموكراسي راهي جز اين نداريم كه به دين و ارزشهاي ديني و اخلاقي بازگرديم. آسيب‌پذيري امروز جوامع غربي در نتيجه تضعيف مناسبات معنوي در جامعه هست و دولتمردان بايد به سمت تربيت عناصر جامعه به سمت دينداري و پاي‌بندي به اصول اخلاقي باشند... امروز بيشترين نگراني امريكا از درون خودش و ناشي از بحران معنويت در آن است.
اشپينگر به عنوان سردمدار ليبرال دموكراسي غرب اعتراف مي كند :
براي جلوگيري از انحطاط تمدن غربي بايستي به دو رويكرد جديد متوسل بشويم: يكي رويكرد انزوا گرايي است، به اين معني كه دولت‌هاي اروپايي از توجه به سرزمين‌هاي مستعمراتي و از نگاه سياست هژموني (سلطه) بر ديگران خودداري كنند، زيرا اين بيرون رفتن از خانه و پرداختن به سرزمينهاي بيگانه جامعه ما را دچار نوعي بي‌اخلاقي كرده است. رويكرد دوم اين است كه برگرديم به يك نوع حكومت به اصطلاح افلاطوني عالمانه و حكيمانه، يعني بايد تلاش كنيم تا صاحبان انديشه و عالمان فرهيخته بر مصادر حكومت تكيه زنند و حكومت كنند. 
كه بازهم به دين روي نمي آورند و پيرو دين كامل اسلام نمي شوند و در كفر و فسق خود غوطه ورند .
با گسترش روز افزون ميدان ظهور وبروز آثار ويرانگر انحرافات اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي در جامعه امريكا طرح مباحث مربوط به بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي در اين كشور و تحليل و بررسي آنها صورت جدي به خود گرفته است. در مجموع استمرار انحطاط فرهنگي و از هم گسيختگي معنوي و دين گريزي و سيرصعوي معضلات اجتماعي و تبعات ويرانگر آن ايالات متحده را به دو بحران عمده مواجه ساخته است:
4-1- كاهش اعتماد عمومي به زمامداران و نظام سياسي حاكم
ناتواني جدي و مشهور رهبران نظام سياسي ايالات متحده از مقابله با بحران‌‌هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي در اين جامعه از يك سو، و فساد آشكار و گسترده سياستمداران و كارگزاران امريكايي از سوي ديگر، كاهش چشمگير و اعتماد عمومي به نهادهاي سياسي و دولتي و زمامداران دولتي اين كشور را به دنبال داشته است. با گسترش و رشد جو بدبيني مردم امريكا نسبت به قواي حاكم بر اين كشور، امريكا در حقيقت دستخوش موج جديدي از بحران‌هاي خطرناك گرديده است. بنابر يك پرسش و آمار ملي كه  سال  (1376 ش) در امريكا صورت گرفت فقط 30% به قوه قضائيه و 20% به قوه مقننه و 18% به قوه مجريه اظهار اعتماد كرده‌اند. پديده كاهش اعتماد به نهادهاي سياسي و دولتي واقعيتي غيرقابل انكار بوده كه گزارش‌هاي تحقيقي و نظرسنجي‌هاي علمي صورت پذيرفته از سوي مراكز پژوهشي و تحقيقي و رسانه‌هاي جمعي ايالات متحده بيانگر آن است:
در حالي كه چهل ‌سال قبل 42% از امريكايي‌ها به كنگره اعتماد داشتند، اين رقم اكنون به 8% تنزيل يافته است.
عدم حضور مردم اين كشور به خصوص نسل جوان در صحنه‌هاي سياسي همچون انتخابات مجلس و رياست جمهوري داشته است، آشكار شدن بيش از پيش ناتواني رهبران و سياستمداران پرمدعاي امريكا از حل مشكلات گسترده اين كشور مي‌باشد. تلويزيون پربيننده بي‌بي‌سي طي گزارشي گفته بود :
مردم امريكا بيل كلينتون (از رئيس جمهوران اسبق امريكا) را دروغگو مي‌دانند و از سياست بازي‌هاي او خسته شده‌اند و در واقع معتقدند كه شركت در انتخابات بي‌فايده است ، زيرا آنها در هر حال هر كه بخواهند به مردم تحميل مي‌كنند . 
تحليلگران مسائل سياسي و اجتماعي جامعه امريكا در زمينه‌ي نگراني مردم امريكا از وعده‌هاي توخالي سياستمداران اعتقاد دارند:
همه پرسي اخير در سطح كل كشور و امريكا نشان مي‌دهد، جوانان 18 تا 24 ساله امريكايي از صحنه سياسي كشور رويگردان شده و تمايلي به رأي دادن نشان نمي‌دهند. كانديداهاي انتخاباتي گروه‌هاي ذينفع و حتي تجار و شركت‌هاي پرنفوذ هم قادر به جذب نسل جوان امريكا به صحنه سياسي كشور نشده‌اند .
طبق آمار موجود، 73% مردم امريكا از سقوط ارزش‌هاي اخلاقي رنج مي‌برند و نگران آينده خود هستند . همين امر به شدت بر نگراني‌ها و بي‌اعتمادي موجود مردم از زمامداران افزوده است. گزارش‌هاي موجود حاكي از اين واقعيت است كه بحران‌هاي موجود نگراني‌هاي شديدي را كه ميان شهروندان امريكايي پديد آورده است. در اين زمينه در اقدامي كم سابقه روزنامه واشنگتن پست به درج فهرست هشتاد مورد از نگراني‌هاي مردم امريكا در صفحه اول خود نموده و مي‌نويسد:
62% امريكايي‌ها از وضع آموزش‌وپرورش اين كشور كه در پرورش نسل ها اهميت دارد با شكست روبه‌رو شده است ابزار نگراني كرده‌اند. 61% هم نگراني خود را از ازدياد جنايت- كه توليد بي‌اعتمادي مي‌كند- بيان كرده‌اند.
5-1- مخالفت بين‌المللي با نظريه‌ي رهبري امريكا بر جهان
تحولات جاري در امريكا نه تنها استعداد و توانايي دولتمردان آن را در مهار بحران‌هاي گوناگون و گسترده و رفع ناهنجاري‌ها به شدت زير سؤال برده كه نظريه‌ي لزوم رهبري امريكا بر جهان معاصر را به ايده‌اي تمسخرآميز مبدل نموده است. نيوت گنگريج، رئيس اسبق مجلس نمايندگان امريكا، از شرايط بحراني جامعه امريكا مي‌گويد:
ايالات متحده بايد جهان را رهبري كند... اما با كشوري كه در آن دوازده ساله‌ها باردار مي‌شوند، پانزده ساله همديگر را مي‌كشند، هفده ساله‌ها به ايدز مبتلا مي‌شوند و هجده ساله‌ها ديپلم مي‌گيرند بدون اينكه بتوانند بخوانند و بنويسند هيچ كس را نمي‌شود رهبري كرد!
بحران مخاطره آميز و همه جانبه‌اي كه جهان غرب و به ويژه جامعه‌ي امريكا را احاطه نموده، عدم صلاحيت امريكا براي رهبري جهان است. برژينسكي نظريه‌پرداز امريكايي و مشاور اسبق امنيت ملي امريكا مي‌گويد:
امريكا و اروپا نبايد داعيه رهبري جهان را داشته باشند، زيراكشورهاي اروپايي و امريكايي در يك بحران عميق فرهنگي، معنوي، اجتماعي و اقتصادي گرفتار و مشغول شده‌اند.
باب هوك، نخست وزير پيشين استراليا، با اشاره به استفاده ابزاري امريكا از شعار حقوق بشر و وضعيت نابسامان اجتماعي اين كشور اظهار داشت:
امريكا درباره‌ي حقوق بشر دو رويي مي‌كند و اين مسئله در امريكا نابساماني تراز هر كشور ديگر است. امريكا درباره‌ي حقوق بشر در كشورهاي آسيايي سخن مي‌گويد در حالي كه وضعيت حقوق بشر در بسياري از كشورهاي آسيايي بهتر از امريكاست. در امريكا بي‌عدالتي حتي در پرداخت دستمزدها و برخورد با كارگران وجود دارد و از بيست سال پيش تاكنون اين وضعيت بدتر شده است. با اين وصف هرگاه كه از رهبران امريكا درباره‌ي شرايط بد حقوق بشر در جهان مي‌شنويد و مي‌توانيد به دورويي امريكا پي ببرند.
لذا انحطاط از دين ، فرهنگ و اجتماع و شرايط اسفبار ناشي از آن و رشد فزاينده‌ي نا به هنجاري‌هاي ويران كننده در جامعه امريكا، وضعيتي را پديد آورده است جمع كثيري از صاحب نظران و تحليل‌گران مسائل اجتماعي اين كشور ضمن اعتراف به وجود بيماري فرهنگي جامعه امريكا با تأكيد بر ضرورت درمان سريع آن، بازگشت به اعتقادات ديني و مذهبي و معنوي را يگانه راه نجات و يا بهترين عامل فائق آمدن بر مشكلات اجتماعي و فرهنگي آن كشور مي‌دانند. در اين قسمت به اعترافات برخي از شخصيت‌هاي امريكايي در اين زمينه مي‌پردازيم. ويليام مريكسون تحليل‌گر روزنامه دالماس موزنينگ عضو سنديكاي ملي روزنامه‌نگاران امريكا، با اشاره به اين موضوع كه فرهنگ امريكا نياز به بازنويسي دارد مي‌گويد:
امروزه بيش از پيش اين حقيقت نمايان شده كه پايه‌هاي فرهنگي در جامعه امريكا فرسوده و رو به زوال است... و ما بايد بپذيريم كه فرهنگ ما نياز به بازنويسي دارد. 

بخشي از نخبگان امريكا بر اين اعتقادند كه بيماري فرهنگي اين جامعه به حدي شديد است كه اگر اقدامي اساسي و انقلابي در جهت درمان آن صورت نپذيرد بايد در آينده‌اي نه چندان دور شاهد انحطاط كامل آن بود.
توماس سول، اقتصاد دان، تاريخ شناس و نويسنده معروف امريكايي در اين زمينه مي‌گويد:
استانداردهاي فرهنگي جامعه امريكا به حدي تنزل يافته كه تنها يك رهبر انقلابي باايجاد انقلاب اجتماعي نجات بخش مي‌تواند از انحطاط كامل جامعه‌ي امريكا جلوگيري كند.
اكنون تعداد زيادي از دانشمندان امريكا با آشكار شدن و گسترده شدن تبعات ويرانگر بيماري ابتذال فرهنگي و اجتماعي جامعه‌ي امريكا در پي راهكارهايي براي درمان بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي پرداخته‌اند. دكتر بنجامين اسپاك روان‌شناس معروف امريكايي، به نقش باارزش تعاليم مذهبي در ايجاد انسجام روحي و اجتماعي براي پيروان خود اشاره كرده، مي‌گويد:
مذهب، چهارچوب محكم و آرامش‌بخشي را در زندگي مردم ايجاد مي‌كند و علت اسرار و طبيعت را بيان مي‌كند و به روشني به مردم مي‌گويد كه خداي آنها و همنوعانشان چه توقعي از آنها دارند، پاداش اطاعت و فرمانبرداري چيست و جزاي نافرماني و سرپيچي چيست. 

ريچارد نيكسون، رئيس جمهور اسبق ايالت متحده امريكا، در توضيح مهمترين عوامل اساسي بحران موجود بر امريكا مي‌گويد:
امروزه مشكلات سهمگيني چون سقوط سيستم آموزشي، فروپاشي نظام خانواده افزايش تبهكاري و فقر گريبان‌گير جامعه امريكاست كه هسته‌ي اصلي آنها مسائل معنوي است نه مادي... كه حل اين مشكلات تنها با بازگشت به اصول و ارزش‌هاي اوليه (ديني)  امكان‌پذير است ولاغير... .
2. بحران‌هاي اقتصادي
بحران‌هاي بزرگ اقتصادي كه امروزه جوامع غربي را با تهديد و فروپاشي مواجه كرده است عبارتند از:
1-2. فساد و رشوه‌خواري
امريكاي پس از جنگ داخلي، سرزمين فساد و رشوه‌خواري واستثمار بي‌رحمانه‌ي كارگران و بحران‌هاي مكرر اقتصادي است. در فاصله‌ي سال‌هاي پس از جنگ داخلي تا آغاز قرن بيستم، ساختار اقتصادي- اجتماعي امريكا به سوي حاكميت انحصارات بزرگ اقتصادي و ظهور خانواده‌هاي ابر ثروتمند نظير « كارنگي»، «راكفلر» و «مورگان» ميل كرد. ابراهام لينكلن در زمينه بروز فساد و رشوه‌خواري در طبقات بالاي جامعه‌ي امريكا بويژه هيئت حاكمه چنين مي‌گويد:
من براي كشورم در آينده‌اي نزديك بحران بزرگي را پيش‌بيني مي‌كنم، بحراني كه من از آن بيمناكم و از اين كه اين بحران امنيت كشورم را به خطر خواهد انداخت، مي‌لرزم... كمپاني‌هاي بزرگ با برخوردهاي از همه‌ي امتيازات بر سر بر قدرت تكيه زده‌اند... نتيجه اين وضع آن خواهد شد كه روزبه‌روز فساد و رشوه‌خواري در طبقه‌ي بالاي جامعه و در دستگاه حاكمه رواج و رونق بيشتري پيدا كند... .
گورويدال يكي از برجسته‌ترين نويسندگان امريكايي با انتقاد از درماندگي رهبران ايالات متحده در سامان دهي اوضاع اقتصادي اين كشور مي‌گويد:
80 درصد مردم امريكا وضعيت اقتصادي خوبي ندارند، يعني در امريكا يك درصد از جمعيت كشور 60 درصد از ثروت كشوررا در دست دارند.
گستردگي فاجعه و عمق نابساماني‌هاي اقتصادي در كشورهاي غربي آنگاه بيشترمشخص مي‌شود كه بدانيم حتي بخشي از نهادهاي موظف به مبارزه با فساد و رشوه خواري خود در چنگال آن گرفتار آمده و از كارايي ساقط گشته‌اند.
« ايكه بلايبتروپي» رئيس اتحاديه مأموران جنايي آلمان ضمن هشدار نسبت به روند فزاينده فساد مافيايي و رشوه‌خواري در اداره‌هاي اين كشور گفت:
هيچ خطري بيشتر از رشوه‌گيري رؤساي ادارات، مأموران پليس و سياست‌مداران كشور آلمان را تهديد نمي‌كند. 

يا افشاي فساد مالي مقامات امريكايي در چند دهه اخير و به دفعات مكرر، موجبات حذف آنان را از صحنه‌ي سياسي كشور فراهم نموده است، چنان كه تنها:
در دو دهه‌ي 1970 و 1980 پانزده تن از سران و اعضاي كنگره امريكا به علت تخلف قانوني رشوه‌خواري و سوء استفاده‌ و فسادف از سمت خود استعفا داده و بركنار شده‌اند.2 

-2. فقرو بي‌خانماني
سياست‌هاي ناعادلانه‌ي كشورهاي غربي ضمن افزايش ناباورانه‌ي فاصله‌ي بين كشورهاي فقيروغني، عرصه را به شدت بر كشورهاي ديگر تنگ نموده است. آگاهي از بخشي از واقعيت‌هاي تلخي كه چهره دنياي غرب را به شدت زشت و كريه نموده است مي‌تواند ما را تا حدي با عمق فاجعه آشنا نمايد. در آستانه‌ي ورود به قرن بيست‌ويكم بيش از يك ميليارد و سيصدميليون نفر از مردم جهان در شرايط فقر به سر مي‌برند و اين رقم هر روز، رو به تزايد است حتي كارشناسان اشاره مي‌كنند كه ممكن است رقم فوق به دو ميليارد نفر برسد.
در جهان امروز در حالي فقر و فلاكت و قحطي و گرسنگي، حق حيات بخش وسعيي از مردم دنيا را از آنان سلب نموده كه هر كودكي كه در نيويورك و پاريس به دنيا مي‌آيد در طول عمر خود پنجاه برابر يك نوزاد متولد شده در يكي از كشورهاي درحال توسعه كالا مصرف مي‌نمايد. نخست وزير جامائيكا، جيپي پاترسون با زير سؤال بردن جهاني نمودن اقتصاد اظهار داشت:
كشورهاي ثروتمند غربي، كشورهاي ديگر را به سوي گورستان فقر مي‌برند.
دولت امريكا ميليونها دلار را براي نجات دلفين، وال، مرغابي، مرغان دريايي و غيره هزينه مي‌كند و قسمت عظيمي از اخبار رسانه‌هاي گروهي به اين گونه خبرها اختصاص مي‌يابد، در حالي كه چند ميليون نفر از شهروندان امريكايي در فقر بسر مي‌برند و تعداد زيادي از آنان، خانه و كاشانه‌اي نداشته و در خيابانها مي‌خوابند. جسي كارپنتر، فردي كه در جنگ جهاني دوم، جان تعداد زيادي از امريكايي‌ها را در بريتانيا و فرانسه نجات داد، در سن 61 سالگي بعد از 22 سال بي‌خانمان بودن و در به دري، در خيابان‌هاي امريكا جان خود را از دست داد.
جوامع غربي با وجود همه‌ي تلاش‌هايي كه براي مبارزه با فقر انجام داده‌اند، هنوز بر مشكل شكاف عميق طبقاتي پيروز نشده‌اند. يكي از بارزترين اين شكاف‌ها در شهر نيويورك وجود دارد كه به داشتن آسمان خراش‌هاي بلند مشهور است ، شايد كمتركسي بداند كه در كنار همين ساختمانهاي بلند، پانصدهزار بي‌خانمان وجود دارند كه اغلب سياه پوست هستند و شب‌ها را روي مقوا در كنار خيابان مي‌خوابند. 

3-2. اسراف در مصرف
از طريق تبليغات چنين وانمود كرده‌اند كه غرب از اقتصاد توانمند برخوردار است. اما واقعيت اين است كه در آن سوي اين ظاهر فريبنده بحران‌هايي نهفته است. به همين علت در غرب طبقاتي پديد آمده‌اند كه بحران‌هايي نهفته است. به همين علت در غرب طبقاتي پديد آمده‌اند كه نمي‌توانند درك كنند كه مصالح ملي آنها فوق مصالح شخصي باشد. مصرف گرايي و فردپرستي غربي از مكتب اصالت سود و اصلالت فرد سرچشمه مي‌گيرد. امروزه در خانه‌هاي امريكايي، هيچ كار اقتصادي صورت نمي‌گيرد. خانه‌ي امريكايي جاي توليد نيست بلكه فقط محل مصرف است.
در حالي كه جنگل‌هاي كشورهاي ديگر در نتيجه‌ي قطع درختان در حال نابودي است بيش از نيمي از چوب اين درختان در كشورهاي غربي مصرف مي‌شود. هزينه‌ي انواع عطرياتي كه توسط امريكا‌يي‌ها و اروپايي‌ها در سال مصرف مي‌شود به دوازده ميليارد دلار مي‌رسد كه اين رقم براي تأمين نياز آموزشي افراد بي‌سواد كره زمين كافي است. 

 يا به طور نسبي هر امريكايي معادل هفت برابر و هر اروپايي معادل پنج برابر نياز واقعي يك انسان مصرف مي‌كند. با اضافه موادغذايي جامعه‌ي امريكا مي‌توان تمام جمعيت هند و چين را تغذيه كرد. اين وضعيت هرچند كوتاه مدت ممكن است نشانه‌ي توان اقتصادي به حساب آيد اما در دراز مدت منجر به تضعيف سلامتي مردم، تضعيف اقتصاد و نيز رشد مخالفت‌هاي محرومان جهان خواهد گرديد.
پاسخ به يك سؤال
ممكن است سؤال شود اگر جوامع غربي  دچار اين همه بحران به خصوص بحران‌هاي اقتصادي هستند پس چرا دچار فروپاشي كامل نشده اند ؟ در پاسخ بايد گفت:
1-     برخي از بحران‌ها، به ويژه بحران‌هاي اقتصادي بالقوه هستند و به تدريج، در صورت عدم اتخاذ تدابير لازم بروز خواهند كرد.
2-     سنت « مهلت دادن خداوند به بندگان» برآن قرار كه ظالمان گاه مهلت مي‌يابند تا ظلم بيشتري در پرونده‌ي اعمال خود درج كنند و يا اين كه توبه كنند و امروز وقت آن آمد كه مسلمانان بر عليه اين متجاوزان به كشورهاي اسلامي و غارتگران بپا خيزند . 
3-     غربي‌ها به طور نسبي با هم وحدت مادي و دنيوي ظاهري دارند كه نمونه‌ي بارز آن اتحاديه اروپاست كه كشورهاي اروپايي در حال فروريختن مرزهاي مشترك هستند.
روژه‌گارودي فيلسوف مشهور فرانسه در كتاب « هشدار به زندگان» به مردم غرب و آنان كه در ديگر سرزمين‌ها بر روال غربيان مي‌روند اعلام خطر مي‌كند و مي‌گويد:
اگر غربيان شيوه‌ي زندگي خود را تغيير ندهند يعني از پرخوري و افزون خواهي و رفاه‌طلبي و لوكس پسندي و پول پرستي و مال دوستي و خودكامگي و نظاير اين گونه شهوات بهيمي دست برندارند، جهان قرن بيست‌ويكم نخواهد داشت، يعني شيوه‌ي زندگي امروزه غرب، جهان و جهانيان را سرانجام به سوي نيستي مي‌كشاند. 

 
بررسي بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي در غرب
شيوع و گسترش بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي در غرب، از جمله عوامل مؤثري در نابود كردن كرامت و ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي انسانها، در كل دنيا مي‌باشد. امروزه جوامع غربي، بويژه امريكا، از برخي بحران‌هاي مهم فرهنگي و اجتماعي به صورت بالقوه، يا بالفعل رنج مي‌برند. در اينجا به مهمترين بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي در غرب اشاره مي‌كنيم.
 
 
1. دين ستيزي
از زماني كه جامعه غرب دين را كنار گذاشت و بر موج خروشان حركت علوم و تجربي ناشي از تحولات منحوس رنسانس در اروپا سوار شد و سكان اين كشتي را به دست گرفت، رابطه‌اش با خداپرستي و دين ترك شد و از سويي ديگر، عملكرد ناصواب كليسا منسوخ و انديشه‌ي تفكيك ميان علم و ايمان ضمن تشكيك در فوايد كلي ايمان‌گرايي بلكه نفي كلي آن، عناصري همچون چهل و خرافه و عقب‌ماندگي مادي و ديكتاتوري مذهبي را به عصر ايمان منتسب داشت و عناصري همچون آزادي، تكامل، پيشرفت علمي و تفكيكي، و رفاه مادي و.... را به عصر پشت پا زدن به باورهاي ديني يا عصر علم ( تجربي و حسي )  منسوب نمود. به ترتيب زمينه‌ي لازم براي غلبه‌ي تفكر علوم تجربي و تكنيكي، البته با ويژ‌ه‌ ستيزه‌جويي با دين و باورهاي ديني در غرب فراهم آمد و غرب بدين صورت از حقيقت دين فاصله گرفت. سردمداران حركت صنعتي غرب! مذهب را عنوان نيروي ارتجاعي و ضد علوم تجربي و ضد دمكراتيك محكوم كرده سكولاريزم را نشان واقعي فرهنگ غرب قرار دادند:
اين جنگ عظيم فرهنگي كه بيش از دو قرن شدت داشت، رفته‌رفته به پيروزي مدرنيسم ( فرهنگ صنعت‌گرايي ) انجاميد. به همراه آن، مدارس غير مذهبي و نهادهاي دنيوي پديدار شد و مذهب در كشورهاي غربي، عموماً عقب‌نشيني كرد.
غربيها برخلاف آنچه ادعا مي‌كنند، تنها لائيك و مروج حكومتهاي غيرديني نيستند بلكه دين ستيز هستند و مبارزه با مذهب و نهادهاي ديني را در متن فرهنگ كنوني خود جاي داده‌اند و حتي نفرت و دين ستيزي خويش را به همه‌ي اديان گسترش دادند و با قراردادهاي رسمي آن را نهادينه كردند. دانشمندي مانند فرانسيس بيكن فرانسوي با آن كه شعار انسان مداري وعلم ( تجربي ) و تجربه و بي‌نظري را در همه جا فرياد مي‌كند و بي‌غرضي را از شرايط تحقيق فرهنگ نوين غرب مي‌شمارد، در عمل در جايگاه متكلم متعصب و كينه‌توز قرار مي‌گيرد و بدون دليل و برهان، بر دين اسلام خرده گرفته، اين سخن واهي را به زبان مي‌آورد:
اسلام دين تحميلي است و پيروانش را از انديشه‌وري باز مي‌دارد.
بنابراين اعتماد مطلق غربيها برعلوم تجربي و نفي تعاليم معنويت بخش دين و مقابله با اعتقادات ديني خسارت‌هاي سنگيني براي غربيان به بار آورد و فرهنگ آنان به تدريج در دام پوچ‌انگاري نسبت به هستي و خلأ شديد معنوي و اعتقادي گرفتار آمد. امروزه از سوي بسياري از نسل جديد متفكران غربي با اعتراف به اينكه:
ما ره گم كردگاني هستيم كه در وراي خود و... آراي ضعيف خود در جست‌وجوي كانون‌هايي هستيم كه رفتار و انديشه‌ي ما را به سلاح اخلاق و معنويت مجهز سازد.
بر وجود فقر و  عميق معنوي و ديني غرب تأكيد مي‌گردد و با اشاره به اينكه: جوامع غربي با توجه به مسائل مادي و اقتصادي از معنويت دور شده‌اند بر لزوم وقوع يك تحول و انقلاب معنوي پافشاري مي‌شود. 

اكنون بسياري از شهروندان جوامع غربي با درك آثار ويرانگر بيگانگي با دين و معنويت و شرايط بغرنج حاصل از آن به اين نتيجه رسيده‌اند كه مي‌بايد به تصوري از جهان و انسان دست يابند كه در آن زندگي معنا و هدف يابد و ارزش‌هاي اخلاقي و معنوي پشتوانه‌ي جدي يابند. با تشديد بحران معنوي جوامع غربي و ظهوربيش از پيش علائم معنويت خواهي در غرب دانشمندان غربي اعتراف مي‌كنند:
حقيقتاً يك پوچي و رفاه مادي و يك نقص معنوي در غرب ديده مي‌شود و مردم در غرب خواهان معنا دادن به زندگي خود هستند.
پرفسور « دانيل دريسرباك» استاد دانشگاه آمريكن نيز معتقد است:
مردم غرب از مادي‌گرايي خسته شده‌اند و توجه و تمايل آنها به معنويات از همين وازدگي و خستگي سرچشمه مي‌گيرد. 

روزنامه‌ي واشنگتن پست نيز با اشاره به يكي از مصاديق عيني جريان معنويت خواهي بشر خسته از رنج پوچي و بي‌هدفي مي‌نويسد:
هم اكنون بيست ميليون نفر براي تغذيه‌ي روحي خود به راديوهاي مذهبي گوش مي‌دهند و بيشتر مردم دليل ناآرامي رواني، سرخوردگي روحي ناشي از زندگي پر دغدغه‌ي روزمره‌ي امريكا به گوش دادن به راديوهاي مذهبي پناه مي‌آورند تا خود را آرامش دهند و به دستورات مذهبي كه در جامعه اجرا نمي‌شود نزديك كنند.  
2. بحران هويت
انسان، آن‌گاه كه غرق در كارهاي خلاف دين و فطرت شد و خدا را فراموش كرد، دچار حالتي مي‌شود به نام بحران هويت يا از خود بيگانگي، چنين انساني كه مبدأ و خالق خود را فراموش كرده است، به هر دستاويز سستي چنگ مي‌زند تا روح سرگردان خود را التيام بخشد، گاه به موسيقي‌ رو مي‌كند و گاه به مشروبات الكي پناه مي‌برد و گاه با سگ و گربه همدم مي‌شود. يكي از مشكلات عمده جوامع غرب بحران هويت مي‌باشد كه وجود اين بحران در نظام فرهنگ و اجتماعي غرب ناشي از فريفتگي انسان آن عصر به علوم تجربي و دوري و بريدن از وحي و خداپرستي و سرگشتگي روحي و احساس پوچي و در نهايت دين زدايي و مقابله با دين مي‌باشد. مايك لي، كارگردان سرشناس انگليسي در اين باره مي‌گويد:
يكي از مشكلات جهان غرب به بحران هويت مربوط مي‌شود. بسياري از آدمهايي كه در محيط پيرامون  خود مي‌بينيم خويش را گم كرده‌اند و آدمهاي بي‌هدف هستند، نمي‌دانند از كجا آمده‌اند و چه كار مي‌كنند و به كجا مي‌خواهند بروند. و جامعه‌ي صنعت پرست غرب از آدمها، ماشين مكانيكي ساخته است. 

برژينسكي، نظريه پرداز معروف غرب و سياستمدار كهنه كار امريكايي معتقد است:
خلأ معنوي، تعبير دقيق‌تري از پوچي معنوي است. همان پوچي معنوي كه بخش بزرگي از فرهنگ غرب را فراگرفته است.
از همين رو بنجامين اسپاك، روان‌شناس معروف امريكايي نيز با تحليل وضعيت اجتماعي جامعه‌ي امريكا اين گونه نتجه‌گيري مي‌كند كه:
جامعه‌ي ما به شدت از فقدان ارزش‌هاي معنوي رنج مي‌برد... و دليل اصلي چهاربرابر شدن ميزان خوكشي در ميان نوجوانان امريكايي در بيست سال گذشته، قطعاً نشانه بيماري جدي اين جامعه يعني فقدان عقايد معنوي (بحران هويت) مي‌باشد.
يكي از نمادهاي روشن بحران هويت در جوامع غربي، احساس تنهايي است. يكي از محققان ايراني كه در سال 1379 ﻫ . ش. به چند كشور اروپايي مثل فرانسه، آلمان و سوئيس سفر كرده است، در اين باره مي‌گويد:
انسان دچار يك پارادوكس و تعارض مي‌شود كه اينها كه چنين تمدني دنيوي و مادي ساخته‌اند چرا افسرده‌اند و چرا اين همه تنها هستند؟... وقتي كه غروب‌ها به ميدان عمومي شهر مي‌روي احساس مي‌كني هيچ دونفري نيست كه با هم دوست باشند. نوعاً تنها هستند و يا با سگ و گربه بازي مي‌كنند. 

3. خودكشي
جوامع غربي و جهت فقر و خلأ معنوي در مقابله با فشارها و فراز و نشيب‌هاي زندگي و فشارهاي روحي و رواني شديداً ناتوان گرديده‌اند تا آن جايي كه اكنون بسياري از شهروندان جوامع مرفه، خودكشي را به عنوان تنها راه نجات خود از فشارهاي روحي بر مي‌گزينند. بنابر نظر روان‌شناسان غربي، ميزان خودكشي در اين جوامع آنچنان است كه كلمه‌ي « اپيدمي» براي توصيف آن خيلي كم به نظر مي‌رسد! امروز، معضل غيرقابل كنترل خودكشي در كشورهايي چون امريكا، آلمان، فرانسه و... شرايط فرهنگي و اجتماعي بغرنجي را پديد آورده است. براساس گزارش‌هاي منتشره در ايالات متحده‌ي امريكا در هر شش ساعت يك نفر زير نوزده سال به وسيله‌ي سلاح گرم دست به خودكشي مي‌زند. در سال 1990، تعداد 1447 نفر بين سنين ده الي نوزده سال به وسيله‌ي سلاح گرم خودكشي كرده‌اند.  

براساس آمار موجود، خودكشي دومين علت مرگ‌ومير در بين جوانان 15-24ساله در ايالات متحده امريكا مي‌باشد. از سوي ديگر آمار تكان دهنده‌ي خودكشي در امريكا حاكي از اين است كه ميزان خودكشي بين سالهاي 1970 تا 1980 در ميان گروه سني 15-20 ساله 50 درصد افزايش يافته است.
روزنامه‌ي فرانسوي لوپاريزين طي گزارش درباره‌ي معضل و بحران خودكشي در كشور فرانسه چنين مي‌نويسد:
در فرانسه در هر چهل دقيقه يك نفر خودكشي مي‌كند و خودكشي اولين دليلي مرگ نزد جوانان 25-34 ساله و دومين دليل مرگ جوانان 14 تا 25 ساله است. فرانسه با دوازده هزار مرگ به دليل خودكشي و 160 هزار اقدام به خودكشي از جمله كشورهاي صدرنشين در اين زمينه قرار داد و مرگ‌ومير به دليل خودكشي از  مرگ‌ومير به خاطر تصادفات جاده‌اي بيشتر است.
4. خشنونت و جنايت
خشنوت و جرم و جنايت به دليل ارتباط تنگاتنگ آموزه‌هاي فرهنگ مادي با تمايلات لجام گسيخته نفساني و ظهور و بروز تدريجي‌ترين شكل ناهنجاريها در بستر فرهنگ غرب از واقعيت‌هاي بديهي است. آوليوراستون، كارگردان و فيلم ساز سرشناس امريكايي نيز در اين باره مي‌گويد:
خشونت يك جزء مهم از جامعه غرب شده است و همه در گرداب مسائل غيراخلاقي فرو رفته‌اند. 

عملكرد رسانه‌هاي جمعي غرب به عنوان نمايندگان مكتوب و صوتي و تصويري فرهنگ ليبرالي غرب، شاهد ديگري بر صدق مدعي ما است. كارل پوپر فيلسوف و نظريه‌پرداز ليبراليسم با اعتراض شديد به عملكرد رسانه‌هاي گروهي اروپا مي‌گويد:
رسانه‌هاي گروهي به ويژه تلويزيون‌هاي اروپا مسئول ترويج تجاوز، جنايت و آموزش خشونت به نسل جوان مي‌باشند.
در سال‌هاي دهة شصت امريكا آبستن خشم و اعتراض و تلاطم‌هاي گسترده اجتماعي بود. در اين سال‌ها جنبش‌هاي اعتراضي عليه نژاد پرستي توسط سياهپوستان امريكايي، استفاده از روش‌هاي خشنونت بار در مبارزات بخشي از تشكل‌هاي مدافع حقوق سياهان و رقابت باندهاي مافيايي قدرت در ايالات متحده امريكا در مقياسي گسترده ظاهر گرديده و تحولات اساسي‌اي در اين قلمرو تحت عنوان «انقلاب جنسي» شكل گرفت. سابقه‌ي نظريه‌ي انقلاب جنسي در اروپا به جنگ جهاني اول و سالهاي پس از آن برمي‌گردد. در آن سالها، جلوه‌ها و مظاهر فرهنگي و اخلاقي بي‌بندوباري در جوامع اروپايي به خودنمايي مي‌پردازد. ليبراليسم با  اصالت دادن به حيوانيت آدمي و انكار حقيقت ساخت روحاني بشر از طريق انكار ضرورت هدايت بشر توسط وحي، در واقع نحوي خود بنيادي نفساني را اثبات مي‌كند و اصالت مي‌بخشد.
بنابراين، رشد پديده‌هايي چون خشونت، جنايت و... در جامعه‌ي بحران‌زده امريكا در قالب بحران‌هاي جديد و تسلسل‌وار، سرمايه‌هاي ارزشمند انساني اين كشور را به ورطة نابودي مي‌كشاند و بخش عمده‌اي از اين ناهنجاريهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه‌ي امريكا ريشه در سيستم آموزش و پرورش اين كشور دارد. به عبارتي ديگر، تلاطم و بحراني كه فرهنگ خشونت و جنايت در جامعه امريكا پديد آورده، ثمره‌ي شومي است كه بر شاخه‌هاي درخت كهن سال دين ستيزي سيستم آموزش‌وپرورش اين كشور نشسته و موجبات نگراني عميق شهروندان ايالات متحده را به وجود آورده است.
5. اعتياد
امروزه، اعتياد بلاي بزرگ قرن است كه بنيان جوامع انساني را از هم مي‌پاشد، ارزش‌هاي ملي و ديني هركشوري را تباه مي‌كند. شهروندان جامعه‌ي پرتنش امريكا كه از منابع آرامش بخش روحاني و معنوي و اتكا به اعتقادات ديني و مذهبي به معناي واقعي آن محروم مي‌باشند با سرعت به آغوش موادمخدر پناه مي‌برند.
« بارك مك كافوي» رئيس سازمان مبارزه با موادمخدر امريكا با ابزار ناخرسندي شديد از افزايش تعداد جوانان بزهكار در امريكا اظهار مي‌دارد كه:
تعداد كودكان زير هيجده سال كه رابطه با موادمخدر دستگير شده‌اند بين سال‌هاي 91-95 بيش از 37 درصد افزايش يافته است و اين نخستين موج ضعيف از يك طوفان ويران‌گر است. 

تنها در سال 1990، تعداد 978 نوجوان به جرم فروش موادمخدر در پايتخت امريكا دستگير شده كه اعتياد به كوكائين داشته‌اند[129]. و در نيويورك در مقابل پانصد هزار معتاد بدحال تنها 55 هزار تخت بيمارستاني وجود دارد[130]. منابع معتبر پزشكي رسماً اعلام نموده‌اند دو سوم  نوجوانان ايالات متحده قبل از اتمام دبيرستان يكي از اشكال داروهاي مخدر را استفاده مي‌كنند .

 بنابراين تجارت موادمخدر در بين جوانان امريكايي امري مرسوم شده است و امنيت داخلي در امريكا حتي در مدارس ابتدايي و متوسطه به وضع بحراني رسيده است.
اكنون بيشتر شهرهاي اروپايي از آمستردام گرفته تا برلن، رم، پاريس، لندن با اپيدمي هروئين بين جوانان روبه‌رو هستند. در فرانسه براساس برآورده پليس اين كشور، جوانان زير سي‌سال بيشترين گروه معتادان اين كشور را تشكيل مي‌دهند، به طوري كه 80 درصد از مصرف كنندگان هروئين در اين كشور را گروه سني 15تا25 تشكيل مي‌دهد. بيش از نيمي از نوجوانان انگليس از موادمخدر استفاده مي‌كنند. براساس تحقيقات انجام شده در انگلستان، روشن شد 31 درصد از دختران نوجوان انگليسي از داروهاي مخدر استفاده مي‌كنند. در كشور آلمان، جرم 30% از جوانان زنداني استعمال موادمخدر است و 80% از جواناني كه از زندان آزاد مي‌شوند از زمره‌ي مصرف‌كنندگان موادمخدر مي‌باشند. 
 
 منابع: 

1- نشريه آموزه 

2 –نيمه‌ي پنهان امريكا، شهريار زرشناس

 3- تفسير الميزان  

4- جريان شناسي .بررسي مقاومت بسيج
 
5- غرب شناسي، انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي ان، حميد پارسانيا 

6- مدرنيته: مدرنيته و انديشه‌ي انتقادي، بابك احمدي 

7- « مدرنيته، پست مدرنيته و تمدن عرب به نگاه نو »، عبدالحسين آذرنگ 

8- غرب‌شناسي، انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن 

9- فرهنگ معين 

10- فرهنگ علوم سياسي، علي آقا بخشي، 

11- فرهنگ علوم سياسي، غلامرضا علي بابايي 

 12-فرهنگ جامعه سياسي، محمود طلوعي 

13- امپرياليسم و عقب‌ماندگي، همايون الهي  

 14- نشريه صبح صادق

 15-به سوي تمدن جديد، الوين تافلر و هايدي تافلر، ترجمه‌ي محمدرضا جعفري 

16- ليبراليسم مدرن وافول امريكا در سراشيبي به سوي گومورا، ترجمه‌ي الهه‌ي هاشمي، فصل  

17-فرهنگ علوم اجتماعي،آلن بيرو،ترجمه‌ي باقر ساروخاني، ص73.
18 -محمد آراسته خو، نقد و نگرشي در فرهنگ اصطلاحات علمي- اجتماعي، ص193.
 19علي‌اكبر كسمايي، جهان امروز و فرداف ص144. 
  20-تفسير نمونه، ج21 

22- سيماي تمدن غرب، سيد مجتبي موسوي لاري، ص55. 
23-درغرب انسان به اسفل السافلين سقوط كرد. 28/9/1370كيهان هوايي 

 24-بحران جامعه مدرن،سيدعلي اصغر كاظمي 

25 -نماز و تربيت،محمود گلزاري

 26-پايان نظم، فرانسيس فوكوياما، ترجمه‌ي غلامعباس توسلي. 
27-ابوالفضل در ويژه، ايدز و ريشه‌يابي بحران‌هاي اخلاقي در غرب 

 28- علي بيگذلي، بحران در دموكراسي غرب 

29-نيكسون و روياي رهبري جهاني 

30- نيمه پنهان امريكا، شهريار زرشناس  

31 - سيداحمد، غرب شناسي، 

32-  جهان امروز و فردا، علي‌اكبر، كسمايي 

33- همايون الهي، امپرياليسم و عقب‌ماندگي، 

34- علي‌اكبر كسمايي، جهان امروز و فردا، 

35- الوين تافلر وهايدي تافلر، جنگ و ضدجنگ، ترجمه‌ي شهيندخت خوارزمي 

36- فرانسيس بيكن، احوال و آثار و آراء ترجمه‌ي محسن جهانگردي 

  37- دو چهره‌ي تمدن غرب، فصلنامه‌ي علوم سياسي 

کتابچه سرور زنان جهانیان (بررسی کوتاهی پیرامون حضرت فاطمه الزهراء سرور زنان جهانیان )-  رضا قارزی


 
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد  وعجل فرجهم 
 سرور زنان جهانیان  
(بررسی کوتاهی پیرامون حضرت فاطمه الزهراء سرور زنان جهانیان ) 
رضا قارزی
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره دينی ، علمی ، ادبی ، تقوايی و اخلاقی در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مي رود . شخصيت فاطمه زهرا ( ع ) سيده نساء العالمين ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگويی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين ( ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند ، و نيز زينب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يکتا در سخنوری و حق طلبی که پيام حسينی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ريا و پستی و دنياپرستی را از چهره يزيد و يزيديان به يک سو زد . کيست که نداند که مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادی  دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی  به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر ( ص ) از خديجه کبری  مي باشد . چه بگويم درباره پدری که پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سيه کاری بود ؟ چه بگويم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی  او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجايای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خديجه دختر خويلد از نيکوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستين زنی که به پيامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت - در راه پيشرفت اسلام - کريمانه بذل کرد . درجه وفاداری خديجه ( ع ) نسبت به پيامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستي اش ، تاريخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پيامبر اکرم نيز تا خديجه زنده بود زنی ديگر نگرفت و پيوسته از فداکاريهای او ياد مي کرد . از عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هيچ يک از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيکی ياد مي کرد و به حدی او را محترم مي شمرد که گويا زنی مانند خديجه نبوده است " . عايشه سپس نقل مي کند : روزی به پيغمبر ( ص ) گفتم : او بيوه زنی بيش نبوده است ، پيغمبر سخت برآشفت به طوری  که رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگويی  نسبت مي دادند ، او مرا تصديق کرد ، روزی که همه از من روی مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بی دريغ خرج کرد . خداوند از او دختری به من بخشيد که مظهر پاکی  و عفت و تقوا بود . عايشه سپس مي گويد : به پيغمبر عرض کردم از اين سخن نظر بدی  نداشتم و از گفته خود پشيمان شدم . باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنين مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خديجه از پيغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنيه ابو القاسم برای پيغمبر از همين فرزند پيدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله يا طيب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زينب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقيه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نيز به ازدواج عثمان - پس از رقيه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره اين ازدواج پر شوکت و برکت است . ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بيستم جمادی  الثانی سال پنجم بعثت مي دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوی يگانه نزديک نه سال بوده است . نامها و لقبهايی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوينده صفات و سجايای  ملکوتی اوست ، مانند : صديقه طاهره ، زکيه ، زهرا ، سيدة النساء العالمين و خير النساء و بتول ... . کنيه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنين ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابيها " يعنی " مادر پدرش " مي باشد که نشان دهنده علاقه بسيار زياد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و اين که با همه کمی سن از آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکيه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خديجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابيها را پيغمبر ( ص ) به دختر عزيزش عنايت کرد . چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار مي رود و مانند " ام الخبائث " که به شراب ( سرچشمه همه زيانها و بديها ) مي گويند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته مي شد ، بنابراين ام ابيها به معنی  منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولايت است ، و براستی زهرا ( س ) درخت سايه گستری بود که ميوه های شيرين امامت و ولايت را به بار آور   فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود - در جود و بخشش و بلندی نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجايای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پيامبر ( ص ) نقشی نبسته و از ناپاکی  دوران جاهليت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال ديگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی  در نشر تعليمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربيت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار مي گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربيتی اسلام پرورش يافته و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جايگزين شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادری سالخورده و کدبانويی آزموده که تمام دوره های زندگی را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان - توجه مي کرد و نيز آنچه را در بيرون خانه مي گذشت ، مورد توجه قرار مي داد و از حق خود و شوهرش دفاع مي کرد
پیامبر اکرم (ص) فرمود : دخترم از این جهت « فاطمه » نامیده شده که خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهایى بخشیده است .
معرفی حضرت
نام :  نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است. فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.کنیه : ام‏ابیها و ام ‏النّبى (ص) .القاب : زهرا ،صدیقه ، مبارکه ، طاهره ، راضیه ، مرضیه ، زکیّه ، محدّثه و بتول . و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون نیز ذکر شده است. زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
 مشهور ترین لقب آن حضرت « زهرا » است .تاریخ ولادت : حضرت فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد..برخى سال تولد آن حضرت را ، دوم بعثت و برخى دیگر پنج سال قبل از بعثت پیامبر (ص) ، سالى که قریش ، کعبه را تجدید بنا کرد ، مى‏ دانند . آن حضرت ، آخرین دختر پیامبر اکرم (ص) و محبوب ‏ترین آنان نزد رسول خدا (ص) بود . چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
منصب : معصوم سوم و یکى از پنج بانوى قدسى . همچنین آن حضرت ، دختر معصوم ، همسر معصوم و مادر معصوم نیز هست .محل تولد : مکه معظّمه ، در سرزمین حجاز ( عربستان سعودى کنونى ) .نسب پدرى : رسول خدا محمد مصطفى (ص) بن عبدالله بن عبد المطلب (ع) ادر : خدیجه بنت خویلد . این بانوى مکرّمه که ام‏ المؤمنین و جدّه ائمه ‏معصومین (ع) است ، نخستین همسر و یاور پیامبر اکرم (ص) بود که با جان و مال خویش در خدمت آن حضرت بوده و نهال اسلام را آبیارى و بارور کرد . به همین دلیل خداوند متعال وى را در ردیف زنان مقدس و عرشى قرار داده است . پیامبر اکرم (ص) درباره شخصیت خدیجه و خدماتش فرمود :وَاللّهِ ما أبدَلَنى اللّهُ خَیْراً مِنْها، امَنَتْ بى حینَ کَفَرَ النّاسُ وَ صَدَقَتْنى اِذْ کَذَبَنى النّاسُ وَ واسَتْنى بِمالِها اِذ حَرَمنى النّاسُ وَرَزَقَنى مِنْهاَ اللّهُ الْوَلَدَ دُونَ غَیْرِها مِنَ النِّساءِ .سوگند به خدا بهتر از او را خداوند براى من جایگزین نکرده است . او به من ایمان آورده بود در حالى که مردم کفر ورزیده بودند ؛ و مرا تصدیق کرده ، در حالى که مردم تکذیبم کرده بودند ؛ و با اموالش با من مواسات کرده ، در حالى که مردم محرومم کرده بودند ؛ و خداوند از او به من فرزندانى روزى کرد و از سایر زنان چنین موهبتى نصیبم نشد .همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.
 مدت همسرى با امام على (ع) : از سال دوم هجرى در سن نه سالگى تا سال یازدهم ، به مدت نه سال .تاریخ و علت شهادت : سوم جمادى الآخر سال ۱۱ هجرى ، ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به خاطر تألمات و رنج ‏هایى که پس از وفات رسول خدا (ص) و غصب خلافت امیرالمؤمنین على (ع) متحمل شده بود و پس از چهل ( یا ۴۵ ) روز بیمارى به شهادت رسید .محل دفن : نامعلوم است . ممکن است مزار آن حضرت ، در قبرستان بقیع یا در روضه پیامبر اکرم (ص) یا در منزل آن حضرت (ص) و یا در مکان دیگرى باشد که بنا به وصیت آن حضرت ، محل دفن ایشان از چشم دیگران پنهان مانده است .همسر ارجمند : امیرالمؤمنین ، امام على ‏بن ابى طالب (ع) . فرزندان : 1. امام حسن مجتبى (ع) . 2. امام حسین (ع) . 3. زینب کبرى (س) . 4. ام‏کلثوم (س) .همچنین حضرت فاطمه (س) فرزندى را حامله بود که پیامبر اکرم (ص) وى را « محسن » نامیده بود و پس از رحلت رسول خدا (ص) بر اثر فشار هاى روحى و قرار گرفتن حضرت فاطمه (س) بین در و دیوار خانه ، توسط مهاجمان ، سقط شد .اصحاب و یاران : 1. ام ‏هانى بنت أبى طالب . 2. أمامه بنت ابى العاص . 3. أسماء بنت عمیس . 4. ام ‏سلمه . 5. ام ‏ایمن . 6. فضّه . 7. سلمى بنت عمیس ( همسر حمزه سیّد الشهداء ) و ...زمامداران معاصر : 1. پیامبر اکرم ، حضرت محمد (ص) (۱۱-۱ق.) . 2. ابوبکربن ابى قحافه ( ۱۳-۱۱ق. ) .به خاطر مقام معنوى و عرفانى حضرت فاطمه زهرا (س) پدرش ، حضرت محمد (ص) او را بسیار گرامى مى‏ داشت و بر همگان برترى مى ‏داد . در این ‏باره ، روایات فراوانى است که به نقل چند روایت از آن ها بسنده مى ‏کنیم :1. قالَ رسول اللّه (ص) : یا فاطِمَة ! ألاتَرْضِینَ أن تَکُونی سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ وَسَیِّدَةُ نِساءِ هذِهِ الاُمّةِ وَ سیِّدَةُ نِساءِ الْمُؤمِنینَ .اى فاطمه ! آیا خوشحال نیستى از این‏ که سیّده بانوان دو جهان ( دنیا و آخرت ) و سیده زنان این امت ( اسلام ) و سیّده بانوان مؤمنان هستى ؟2. خَرَجَ النَّبِیُ (ص) وَهُوَ آخِذُ بَیَدِ فاطِمةَ ، فَقالَ : مَنْ عَرَفَ هذِهِ فَقَدْ عَرَفَها وَمْنَ لَمْ یَعْرِفْها فَهِىَ فاطِمَةُ بِنْتَ محُمَّدٍ وَ هِىَ بَضْعَةُ مِنّى ، وَ هِىَ قَلْبى ، وَ رُوحى اَلّتى بَیْنَ جَنْبى ، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَد آذى اللّه تَعالى‏ .پیامبر اکرم (ص) در حالى که دست فاطمه را گرفته بود ، از منزل بیرون آمد و فرمود : هر کسى این شخص را مى ‏شناسد ، که مى ‏شناسد ، و هر کسى او را نمى ‏شناسد ، بداند که او فاطمه ، دختر محمد مصطفى (ص) است . او نوردیده من ، قلب من و روح من در کالبد من است . هر کس او را بیازارد ، مرا آزرده است ، و هر کس مرا آزار دهد ، خداى سبحان را آزرده است .3. قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : یا فاطِمَة ! اَنَ‏اللّه عزَّوَجَلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضى لِرَضاکَ .اى فاطمه ! خداى عزّوجلّ با خشم تو به خشم خواهد آمد و با رضایت تو راضى خواهد شد .بدین گونه ، پیامبر اکرم (ص) فضیلت و برترى فاطمه زهرا (س) را بر اطرافیان و مسلمانان عصر خویش اعلام نمود ؛ اما پس از رحلت پیامبر گرامى (ص) و در عصر خلیفه اوّل ( ابى بکربن ابى قحافه ) فاطمه زهرا (س) در حالى که در فراق پدرش شدیداً اندوهگین بود ، مورد بى ‏مهرى و حتى اسائه ادب متولیان امور قرار گرفت . آنان هم از جهت سیاسى ، هم از جهت اقتصادى و هم از جهت عاطفى صدمات شکننده ‏اى بر آن حضرت روا داشتند ، به گونه ‏اى که این الگوى بانوان عالم پس از رحلت پدرش بیش از ۹۵ یا ۷۵ روز زنده نماند و از این مدت نیز حدود ۴۵ روز را در بستر بیمارى به سر برد .داستان ذیل که از منابع اهل سنّت نقل شده است ، نشان دهنده حرمان و آزار هایى است که فاطمه زهرا (س) از سوى زمامداران عصر خویش دیده و نیز نشانى است از عدم رضایت آن حضرت از آنان .اِنَّ فاطِمَةَ تَمسَّکَتْ بِحَقِّها بِالْکامِل، وَ عَلِمَتْ بِالْمُناقِشاتِ الَّتى دارَتْ بَیْنَ زَوجِها وَ الصّدیق وَ عُمَرِ، فَاعْتَکَفَتْ فى مَنْزِلِها وَ امْتَنَعَتْ عَنْ مُقابِلَةِ الصِدّیق، اِلى‏ أنَ قالَ عُمَر لاَبى بَکر: اِنْطَلِقْ بنا اِلى‏ فاطِمَة فَإنّا قَدْ اَغْضَبْناها وَ اسْتَأذَنا عَلى فاطِمَة فَلَمْ تَأذَنْ لَهُما. فَأِتیا عَلِیّاً فَکَلَّماهُ ... .فاطمه (س) خواهان تمام حقش بود و از مناقشاتى که بین همسرش ، على (ع) ( درباره خلافت ) و ابوبکر و عمر جریان داشت ، با خبر بود . آن حضرت ، معتکف خانه خویش شده و از روبه ‏رو شدن با خلیفه امتناع مى ‏ورزید تا این ‏که روزى عمر به ابى بکر گفت : بامن بیا تا نزد فاطمه (س) برویم ؛ چه این‏ که ما او را به خشم آورده‏ ایم . به درِ خانه فاطمه (س) آمدند و از او تفاضاى ملاقات نمودند . آن حضرت به آنها اجازه ملاقات نداد . آنان نزد على (ع) آمدند و با او سخن گفتند ( و از وى درخواست ملاقات با فاطمه (س) را نمودند ) . با وساطت على (ع) آنان اجازه ملاقات یافته و بر حضرت فاطمه (س) وارد شدند و روبه ‏روى آن حضرت نشستند . حضرت فاطمه (س) چهره از آنها به سوى دیوار برگرداند . آنان به فاطمه (س) سلام گفتند . فاطمه (س) با صداى ضعیفى جواب سلام داد .ابوبکر آغاز سخن کرد و گفت : اى دخت رسول خدا ! سوگند به خدا ، براى من قرابت پیامبر اکرم (ص) دوست داشتنى‏ تر است از قرابت با خود من ، و تو نزد من ، محبوب ‏تر از دخترم ، عایشه هستى . سوگند به خدا دوست داشتم روزى را که پدرت رسول خدا (ص) وفات یافت ، من هم مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم .آیا تو گمان دارى که من تو را بشناسم و فضل و شرفت را بدانم ، در عین حال از حقت و از میراث پدرت رسول خدا (ص) تو را باز دارم ؟ آیا تو از پدرت ، پیامبر اکرم (ص) نشنیدى که فرموده بود : « آنچه از ما به جاى مانده است ، ارث برده نمى ‏شود . آنها صدقه است ؟ »در این هنگام ، فاطمه (س) گفت : آیا مى ‏خواهید حدیثى را از رسول خدا (ص) براى شما روایت کنم تا شما آن را بدانید و به آن عمل نمایید ؟ آنها گفتند : بلى ، مى‏ خواهیم بشنویم .فاطمه (س) گفت : آیا از پیامبر اکرم (ص) نشنیده بودید که فرمود : « رضایت فاطمه ، رضایت من است و خشم فاطمه ، خشم من است . پس هر کس که فاطمه را دوست بدارد ، مرا دوست داشته است و هر کسى فاطمه را خشنود کند ، مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است » .آن دو گفتند : بلى این حدیث را از پیامبر (ص) شنیده بودیم .فاطمه (س) گفت : پس من خدا و فرشتگانش را گواه مى ‏گیرم که شما مرا به خشم آوردید و خشنودى مرا فراهم نکردید . هر آینه من در حالى پیامبر اکرم (ص) را دیدار مى‏ کنم که از شما در نزد او شکوه ‏مندم .ابوبکر گفت : اى فاطمه ! من از خشم پدرت و از خشم تو به خدا پناه مى‏ برم .در این هنگام ابوبکر به شدت گریست . او به قدرى گریه کرد که نزدیک بود جان به لب شود .باز فاطمه (س) به آنها گفت : به خدا سوگند در هر نمازى که بر پاى دارم ، شما را نفرین مى‏ کنم .آنان از نزد فاطمه (س) بیرون رفتند . ابوبکر در حالى که مردم ، اطرافش را گرفته بودند و او گریه مى‏ کرد ، گفت : هر یک از شما با محرم خویش شب را به صبح مى‏ رسانید و به خانواده خود شادمان هستید ، مرا ترک کردید . من در شادى شما نیستم . مرا به بیعت شما نیازى نیست ، بیعت مرا پس گیرید و....آرى ، این چنین بود وضعیت حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و متولیان امور . آنان در خصوص سفارش قرآن نسبت به اقربا و اهل بیت پیامبر (ص) ( قُلْ لا اَسْئَلُکُم عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى‏ ) این گونه عمل کرده و مزد رسالت را دادند !رویداد هاى مهم :1. سهیم بودن حضرت فاطمه (س) در تحمل رنج و آزار مسلمانان و تبعید و محاصره خاندان پیامبر اکرم (ص) در شعب ابوطالب ، به مدت سه سال ، توسط قریش .۲. درگذشت مادرش ، خدیجه کبرى (س) در سال دهم بعثت ، سه سال پیش از هجرت پیامبر اکرم (ص) ، پس از رهایى از محاصره شعب ابوطالب .۳. هجرت از مکه معظّمه به مدینه مشرّفه ، در ربیع الاول سال سیزدهم بعثت ، به ‏همراه خاندان پیامبر اکرم (ص) و سایر مسلمانان .۴. تسکین آلام و رنج ‏هاى پیامبر اکرم (ص) در مسافرت ‏ها و غزوات آن حضرت .۵. خواستگارى على بن ابى ‏طالب (ع) از حضرت زهرا (س) و موافقت پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) با آن .۶. برگزارىِ مراسم عقد ازدواج حضرت زهرا (س) با امام على (ع) در سال دوم هجرى .۷. تولد امام حسن مجتبى (ع) ، نخستین فرزند خانواده ، در نیمه رمضان سال سوم ( یا دوم ) هجرى .۸. تولد امام حسین (ع) در شعبان سال چهارم ( یا سوم ) هجرى ، زینب کبرى ، در سال پنجم هجرى و ام کلثوم ، در هفتم هجرى .۹. وقوع جنگ احد و کشته شدن برخى از یاران نزدیک پیامبر (ص) از جمله ، حمزه ، عموى آن حضرت ، در شوال سال سوم هجرى ، و اندوه و گریه فاطمه زهرا (س) در شهادت حمزه (ره).10. وقوع نبرد خیبر میان مسلمانان و یهودیان ، و پیروزى پیامبر اکرم (ص) در این جنگ ، و اعطاى باغ فدک ( از اراضى خیبر ) به دخترش فاطمه زهرا (س) ، در سال هفتم هجرى .۱۱. وقوع مباهله میان پیامبر اکرم (ص) و مسیحیان نجران ، و حضور حضرت على (ع) ، فاطمه زهرا (س) و حسنین (ع) به همراه پیامبر (ص) در این مباهله .۱۲. رحلت جانسوز پدرش ، حضرت محمد (ص) ، در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرى ، و اندوه شدید و سوگوارى حضرت فاطمه (س) در این مصیبت .۱۳. انتخاب ابى‏ بکر بن ابى قحافه به خلافت ، توسط گروهى از مهاجران و انصار مدینه ، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) ، در سال یازدهم هجرى .۱۴. اعتراض امام على (ع) و طرفداران اهل بیت (ع) به انتخاب ابى بکر و تحصن گروهى از صحابه پیامبر (ص) در خانه فاطمه زهرا (س).۱۵. حمله مأموران خلیفه اوّل به دستور عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا (س) جهت شکستن تحصن طرفداران اهل بیت (ع) و اخراج اجبارى امام على (ع) و بیعت ایشان با ابوبکر .۱۶. امتناع فاطمه (س) از اخراج اجبارى همسرش على (ع) و بستن درِ خانه بر روى مأموران حکومتى .۱۷. شکستن حرمت خاندان پیامبر اکرم (ص) از سوى مأموران خلیفه ، در سوزاندن درِ خانه فاطمه (س) و تخریب درِ نیم ‏سوز بر روى فاطمه (س)، و شکستن پهلوى آن حضرت ، در هنگام ورود اجبارى به خانه و بردن حضرت على (ع) به مسجد النبى (ص) .۱۸. سقط جنین فاطمه (س) در پى تهاجم وحشیانه مأموران خلیفه و فشار فاطمه‏ زهرا (س) بین دیوار و در نیم ‏سوز خانه آن حضرت .۱۹. غصب باغ فدک فاطمه زهرا (س) توسط حکومت وقت و اسائه ادب عمر بن خطاب به آن حضرت در پاره کردن سند ملکیت فدک .۲۰. رفتن فاطمه زهرا (س) به مسجد النبى (ص) و سخنرانى مستدل و اعتراض ‏آمیز آن حضرت به رفتار هاى نارواى خلیفه و اطرافیان وى .۲۱. آغاز بیمارىِ دراز مدت فاطمه زهرا (س) و عزلت ‏گزینى و دورى جستن آن حضرت از مردم .۲۲. عدم اجازه فاطمه زهرا (س) به ابوبکر بن أبى قحافه و عمر بن خطاب براى ملاقات با آن حضرت .۲۳. ملاقات ابوبکر و عمر با فاطمه زهرا (س) با وساطت امام على (ع) و اظهار صریح فاطمه زهرا (س) از عدم رضایت از آن دو .۲۴. وصیت فاطمه زهرا (س) به همسرش ، امام على (ع) ، در واپسین روز هاى زندگى خویش .۲۵. شهادت فاطمه زهرا (س) ، دختر جوان پیامبر اکرم (ص) ، تنها پس از گذشت ۹۵ روز از رحلت آن حضرت ، در سوم جمادى الثانى سال یازدهم هجرى .۲۶. غسل و کفن نمودن بدن مطهر فاطمه زهرا (س) به دست امام على (ع) با کمک اسماء بنت عمیس ، و تشییع جنازه وى توسط چند نفر از خواص شیعه ، و دفن شبانه آن حضرت به دور از چشم دیگران با سفارش خود فاطمه زهرا (س) .ولادت و دوران کودکی
حضرت فاطمه، دختر رسول خدا (ص) در روز جمعه، بیستم ماه جماد الثانی سال پنجم بعثت، در منزل وحی چشم به جهان گشود.[1] مادرش خدیجه (ع) دختر خویلد بود.
با تولد فاطمه (ع) خانه پیامبر و خدیجه بیش از بیش کانون مهر و محبت شد.
دوران کودکی آن حضرت، در دوران مبارزه و بحرانی صدر اسلام گذشت؛ دورانی که رسول خدا (ص) با مشکلاتی بزرگ و حوادثی سخت و خطرناک رو به رو بود. حضرت زهرا (ع) حدود دو سال داشت که در کنار پدر، در محاصره اقتصادی مشرکان قریش قرار گرفت.
در سال دهم بعثت، اندکی پس از نجات از «شعب ابی طالب»، مادر گرامی خویش را، که رنج ده سال مبارزه رنجورش ساخته بود، از دست داد. همچنین، در این سال ابوطالب، عمو و حامی پیامبر (ص) به سرای باقی شتافت. مرگ ابوطالب و خدیجه، این دو حامی بزرگ پیامبر (ص)، موجب شد که اذیت و آزار دشمنان شدت یابد؛ گاهی سنگش می زدند، گاهی خاک به صورت مبارکش می پاشیدند. در بیشتر اوقات، با چهره ای خسته وارد خانه می شد. فاطمه (ع) با دست های کوچکش خاک از سرو روی پدر می زدود و نوازشش می کرد و مایه آرامش و دلگرمی اش می شد؛ چنان که پدر گرامی اش او را « ام ابیها» لقب داد.[2]
فاطمه (ع) در خانه علی (ع)
در سال سوم هجرت، پیامبر (ص) فاطمه (ع) را به ازدواج امیر مومنان (ع) در آورد. پیش از آن، بسیاری از بزرگان به خواستگاری اش آمده بودند، ولی پیامبر (ص) نپذیرفته و فرموده بود : « ازدواج فاطمه، به دست خداست.»[3] بدین ترتیب حضرت فاطمه (ع) از مرکز نبوت به مرکز ولایت رفت و وظایفی سنگین تر را به عهده گرفت.
حضرت زهرا (ع) محیط خانه را کانون آسایش علی (ع) و فرزندانش ساخته بود، بدان حد که هر وقت، غم ها و رنج ها، دشواری ها و نابسامانی ها بر امام (ع) فشار می آورد، به سوی خانه آمد و لحظاتی با زهرا (ع) سخن می گفت و دلش آرام می گرفت.
او در طول زندگی خود، همفکر و همگام با علی (ع) بود و آن حضرت را در کارهایش یاری می داد، او را تحسین و تشویق می کرد و فداکاری ها و شجاعت هایش را می ستود و همواره به وسیله نوازش های بی شائبه اش روح آزرده و تن خسته اش را تسکین می داد.
مبارزه های حضرت فاطمه (ع)
پیامبر گرامی اسلام (ص) ، در حالی چشم از جهان فروبست که تشنگان قدرت و منتظران فرصت، در حالی که جسم پاک آن بزرگ پیامبر آسمانی دفن نشده بود- و علی (ع) و فاطمه (ع) مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند- در سقیفه گرد آمدند و در توطئه ای حساب شده قدرت را به دست گرفتند و در همان آغاز کار به قلع و قمع مخالفان پرداختند.
حال که سران سقیفه، قدرت و حکومت را به ناحق تصاحب نموده و مهاجران و انصار سکوت کرده اند و مصلحت نیست که علی (ع) دست به شمشیر برد، چه کسی باید از حریم ولایت دفاع کند؟ این جاست که نقش ارزنده فاطمه (ع) در دفاع از حریم ولایت تجلی می یابد. در زیر، به اختصار به مبارزه های حضرت فاطمه (ع) از حریم ولایت اشاره می کنیم:
1- دعوت برای همکاری (بسیج نیروها): حضرت زهرا (ع) برای دفاع از حریم ولایت به همراه علی (ع) و حسنین (ع) شبانه به خانه بزرگان و رجال مدینه می رفت و آنان را به یاری می خواند و سفارش ها و وصیت های پیامبر (ص) و حادثه غدیر را به آنان تذکر می داد.[4]
2- بحث و استدلال عقلی و قرآنی: سران سقیفه، با هدف محاصره اقتصادی اهل بیت، «فدک» را غصب کردند و برای توجیه این عمل ناپسند خود و فریب افکار عمومی، به جعل حدیث روی آوردند. فاطمه (ع) ساکت نماند و با استشهاد به آیات قرآن و اقامه شهود، با برهان استدلال ثابت کرد که فدک ملت اوست و اقدام دستگاه خلافت، غیر قانونی است.[5]
3- سخنرانی و افشاگری: پس از آن که برهان و استدلال حضرت فاطمه(ع) را با سیلی پاسخ دادند، آن حضرت با سخنرانی و افشاگری، سیمای حقیقی آنان را نمایاند و انحراف مسیر رهبری و عواقب و نتایج زیانبار حاکمیت سران سقیفه و محروم شدن مردم از ولایت عدل علی (ع) را به مردم گوشزد نمود.
4- مبارزه منفی: حضرت زهرا (ع) با روی گردانیدن از شیخین، به وجدان خفته مردم فهماند که اینان خلافت را غصب و مسیر رهبری را منحرف کرده اند.[6]
5- دفن شبانه: حضرت زهرا (ع) نه تنها تا آخرین ساعت زندگی از حریم ولایت دفاع کرد، بلکه دامنه مبارزه را تا روز ظهور فرزندش امام زمان (عج) توسعه داد. آن حضرت، در وصیت به علی (ع) گفت: « یا علی مرا شبانه غسل و کفن کن و مخفیانه به خاک بسپار. راضی نیستم کسانی که بر من ستم کرده اند، در تشییع جنازه ام حاضر شوند.» علی (ع) طبق وصیت، آن حضرت را شبانه دفن کرد و صورت چهل قبر تازه درست کرد تا مبدا قبرش را بیابند.[7]
صداق و مهریه آن حضرت
در کتاب ینابیع الموده باب ( پنجاه و پنج) از جمال الدین زرندی روایت کرده که: صداق حضرت فاطمه زهرا (ع) چهار صد مثقال نقره بود. در کتاب منتخب التواریخ می نویسد: یک مثقال شرعی هجده نخود است، بنابراین چهار صد مثقال شرعی، سیصد مثقال بیست و چهار نخود می شود و به حساب قران بیست و شش تومان و دو قران و نیم می شود. علامه مجلسی (ع) در بحار الانوار می نویسد: جبرئیل (ع) نزد پیغمبر (ص) آمد و فرمود: خدا می فرماید: « یک پنجم دنیا، یک سوم بهشت، نهر فرات، رود نیل، رود نهروان و نهر بلخ را صداق حضرت زهرا قرار دادم. یا محمد تو زهرا را با پانصد درهم به علی تزویج کن که بعد از این برای امت تو سنت و دستور باشد. و نیز علامه مجلسی قدس سره می نویسید: پیغمبر اکرم (ص) به امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) فرمود: خدا فاطمه را برای تو تزویج کرد و تمام زمین را صداق او نمود. کسی که روی زمین راه رود و دشمن تو باشد، راه رفتن او حرام است و نیز در همان کتاب می نویسد: صادق آل مُحَمَّد (ص) فرمود: « خدا یک چهارم دنیا و همه بهشت و جهنم را صداق فاطمه زهرا (ص) قرار داده، تا اینکه زهرا دوستان خود را در بهشت و دشمنان خویش را در جهنم داخل نماید.»
جهیزیه آن حضرت
موقعی که پیغمبر اسلام (ص) می خواست حضرت زهرا (ع) را برای امیر المومنین علی (ع) تزویج کند فرمود: یا علی، چقدر خرجی عروسی داری؟ حضرت فرمود: من یک اسب و زره دارم. پیغمبر فرمود: اسب را که لازم داری ولی بر خیززره را بفروش و پول آن را برای من حاضر کن. امیر المومنین علی (ع) می فرماید: من برخاستم، زره خود را فروختم. پول آن را به رسول خدا تقدیم نمودم. پیغمبر اکرم (ص) یک مبلغی از آن پول را به بلال داد و فرمود: برو و از برای زهرا (ع) خرید کن و مبلغی هم از آن پول را به ابوبکر داد و فرمود: می روی بازار و برای زهرا خرید عروس کن و عمار بن یاسر را با چند نفر از اصحاب دنبال ابوبکر روانه کرد.
پیراهنی به هفت درهم خریدند، مقنعه ای به چهارده درهم، تختی که میان آنها لیف خرما بود، دو عدد پشتی از جامه های مصری گرفتند که یکی از آنها با لیف خرما پر کرده بودند و دیگری را از پشم، قطفه خیبریه، چهار متکا از پوست طائف خریدند که محتویات آنها علف اذخر بود، پرده پشمی، حصیر هجری، یک دست آسیا، بادیه مسی، ظرف آب خوری که از پوست بود، کاسه چوبی برای شیر، مشک آب، آفتابه ای که به قیر اندود دشه بود، سبوی سبز، کوزه های سفالی. همین که تمام جهاز را خریدند و به حضور پیغمبر خدا آوردند آن حضرت آنها را به دست گرفت، ملاحظه کرد و فرمود: بار خدایا این جهاز را بر اهل بیت من مبارک گردان. جواد مغنیه می نویسد: امیر المومنین علی (ع) ریگ های خوبی کف حیاط ریخته بود و دو طرف چوبی را به دو دیوار برای رختی به کار برده بود زیرا کمد و جالباسی برای لباس عروس نبود. اگر پیغمبر اسلام (ص) فاطمه زهرا (ع) را برای آن رجالی که خواستگار آن بانو بودند تزویج می کرد، جهاز حضرت زهرا (ع) اولین جهاز آن زمان بود و به جای آن ریگهای گسترده ابریشم گسترده می شد و به جای آن چوب، چوب رختی آبنوس و عاج قرار می گرفت و به جای ظرف سفالی و شاخه خرما طلا و نقره بود و به جای آن مشک آ بخوری که سینه حضرت زهرا (ع) به وسیله آن سیاه شده بود و به جای آن آسیایی که به وسیله آن دست حضرت زهرا (ع) ورم کرده بود قصرهای برافراشته و خدمت گذاری آماده می گردید.
ولی حرف اینجاست آیا سعادت و وقار انسان در قصرهای مهم و زیبا خواهد بود؟!
از قدیم الایام گفته اند: « شَرَفُ المَکانِ بِالمَکین» یعنی ارزش مکان به قدر آن کسی است که در آن مکان نشسته باشد. مجنون به لیلی می گفت: هر مکانی که تو باشی همان جا مکان من است. در همین مکان و همین خانه ای که بیشتر اثاثیه آن سفالی بود پیغمبر اکرم (ص) خوشحال و مسرور می شد و برای نفس نفیس خود سعادت می یافت. محبت پدری را نسبت به پاره تن خود زهرا (ع) که برادر و وراث علم و حکمت و شریک در خصایص آن حضرت غیر از نبوت بود اظهار می کرد. در همین خانه ای که آل رسول و حسنین (ع) را در بر گرفته بود، پیغمبر اسلام می نشست و از دیدن اهل و اولاد خود برخوردار می گردید و در راه دعوت خود از مخالفین اذیت و آزارها می کشید.
در همین خانه بود که بزرگ خانه یعنی حضرت رسول اکرم (ص) با عائله خود می نشست، علی طرف راست آن حضرت و فاطمه سمت چپ و حسنین در کنار آن بزرگوار، گاهی حسن و گاهی حسین را می بوسید، برای آنان از خدا برکت می خواست، برای ایشان دعا می کرد. از خدا می خواست که بدی را از آنان دور کندو آنان را پاکیزه کند، یک نوع پاکیزه کردن مخصوص.
از همین خانه بود که پیغمبر اسلام به مسافرت می رفت و پسا از مراجعت برای اولین بار وارد همین خانه می شد. در همین خانه بود که جبرئیل (ع) وحی را از طرف خدا به قلب پیغمبر اکرم نازل می کرد. در همین خانه بود که ملائکه حسنین (ع) را که دو بزرگ جوان اهل بهشتند ، خدمت می کردند. از همین خانه بود که نور هدایت اسلام مدتها برای مردم پرتوافشانی می کرد در قصرهای مرتفع و برافراشته فسق و فجور تولید می شود. ولی در این خانه کوچک بود که زهرا (ع) و شوهر و فرزندانش صبح و شب خدا را تسبیح می گفتند.
بقیات الصالحات آن حضرت
امیر المومنین علی (ع) می فرماید: فاطمه زهرا (ع) که نزد پیغمبر اسلام محبوبترین مردم بود آنقدر با مشک آب آورد که اثر آن در سینه اش باقی ماند، آن قدر آسیاب کرد که دستهایش پینه بست، آن قدر خانه را جاروب کرد که لباسهایش سیاه شد و از فشار این گونه زحمتها دچار ضعف شدیدی می شد. یکی از روزها من به زهرا گفتم: برو از پدر خود تقاضا کن که کنیزی برای تو خریداری نماید تا کمک کار شما باشد.
وقتی که فاطمه زهرا به حضور رسول اکرم آمد دید یک عده در خدمت آن حضرت مشغول گفتگو هستند. فاطمه (ع) خجالت کشید با آن حضرت صحبت کند، لذا به جانب خانه خود برگشت. پیغمبر اکرم (ص) متوجه شد که حضرت زهرا حاجتی داشت لذا روز دیگر صبح زود نزد ما آمد و آنگاه فرمود: ای فاطمه چه حاجتی داشتی که دیروز پیش من آمدی؟ فاطمه زهرا (ع) خجالت کشید و چیزی نفرمود. من جریان را به عرض آن حضرت رسانیدم. پیغمبر خدا فرمود: آیا می خواهید که چیز بهتر از کنیز را به شما تعلیم دهم؟ ما گفتیم: آری. فرمودند: وقتی که می خواهید بخوابید سی و سه مرتبه سُبحانَ الله سی و سه مرتبه اَلحَمُدِالله و سی و چهار مرتبه الله اکبَر بگویید. فاطمه زهرا (ع) پس از شنیدن این موضوع سه مرتبه فرمود: از خدا و از رسول خدا راضی شدم.
مولف می گوید: بین فقها این طور مشهور است که سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه الحمدالله و سی و سه مرتبه سبحان الله گفته شود. حضرت فاطمه زهرا می فرماید: در یکی از شبها که من رختخواب خود را گسترده بودم و می خواستم بخوابم، پدر بزرگوارم نزد من آمد و فرمود: ای فاطمه قبل از اینکه بخوابی چهار عمل را انجام بده؛ اول یک قرآن ختم کن، دوم اینکه پیغمبران را برای خود شفیع کن، سوم اینکه مومنین را خشنود کن و چهارم اینکه یک حج عمره و یک حج تمتع به جای بیاور!
همین که این دستور را به من فرمود مشغول نماز شد، من صبر کردم تا آن بزرگوار از نماز خود فارغ شود گفتم: یا ر سول الله برای من مقدور نیست که فعلاً این دستور را انجام دهم! پیغمبر خدا (ص) لبخندی زد و فرمود: گفتم سه مرتبه قل هو الله احد را بخوانی مثل این است که یک قرآن را ختم کرده باشی، اگر به من و پیغمبران قبل از من صلوات بفرستی در روز قیامت ما شفیع تو خواهیم شد، اگر یک مرتبه بگویی : « سُبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله والله اکبر» مثل این است که یک حج عمره و تمتع به جا آورده باشی و اگر بر مومنین استغفار کنی از تو خشنود خواهند شد.
غصب فدک
محدث قمی در کتاب بیت الاحزان از قول صادق آل محمد (ص) می نویسد: موقعی که عده ای با ابوبکر بیعت کردند و کار خلافت او محکم شد و از مهاجرین و انصار بیعت گرفت، مامور فرستاد تا وکیل فاطمه زهرا (ع) را از فدک بیرون کردند. وقتی فاطمه زهرا (ع) این موضوع را شنید، نزد ابوبکر آمد و فرمود: چرا میراث پدرم را از من گرفتی؟ برای چه وکیل مرا از فدک بیرون کردی در صورتی که پیغمبر اسلام (ص) این ملک را به امر خدا به من داده بود. ابوبکر گفت: برای این ادعا شاهد بیاور. فاطمه زهرا (ع) ام ایمن را آورد، ام ایمن به ابوبکر گفت: من قبل از اینکه قول پیغمبر اکرم (ص) را که راجع به من فرموده نقل نکنم و بر تو اتمام حجت ننمایم حضرت زهرا شهادتی نخواهم داد.
و گفت: ای ابوبکر تو را به خدا قسم می دهد، آیا این چنین نیست که پیغمبر اسلام (ص) راجع به من فرموده : اُمِّ ایمن زنی از زنان بهشت است؟
ابوبکر گفت: همین طور است، من این را می دانم که رسول خدا (ص) درباره تو چنین سخنی فرموده بودند. ام ایمن گفت: من شهادت می دهم که خدای رئوف به رسول اکرم (ص) وحی فرستاد و این آیه شریفه را برای آن حضرت نازل کرد « و آتِ ذَالقُربی حَقَّه» الی آخر[8] رسول خدا (ص) به امر پروردگار خود فدک را به فاطمه زهرا (ع) بخشید، امیر المومنین علی (ع) هم آمد و همین شهادت را داد.
ابوبکر نامه ای راجع به فدک نوشت و به فاطمه زهرا (ع) داد. وقتی که عمر آن نامه را دید پرسید: این نامه چیست؟ ابوبکر گفت: فاطمه ادعای فدک کرده و برای صدق مدعای خود ام ایمن و علی بن ابی طالب (ع) را شاهد آورده ، آنان بر صدق مدعای زهرا شهادت دادند. لذا من این نامه را نوشتم و به زهرا دادم که فدک مال او باشد.
عمر پس از شنیدن این موضوع آن نامه را از دست حضرت زهرا (ع) گرفت و پاره پاره کرد و گفت: فدک غنیمتی است که مال همه مسلمین است.
صاحب منتخب التواریخ می نویسد: پس از آنکه فدک غصب شد، تا زمان عثمان بن عفان در دست غاصبین بود و عثمان بن عفان فدک را به پسر عمومی خود مروان بن حکم داد از آن به بعد تا زمان عمر ابن عبدالعزیز فدک در تصرف آل مروان بود، عمر بن عبد العزیز بر حق بودن حضرت زهرا (ع) را درباره فدک تصدیق کرد، لذا فدک را به امام باقر (ع) رد کرد. موقعی که عمر بن عبدالعزیز از دنیا رفت یزید بن عبد المک فدک را غصب نمود. همین که سفاح روی کار آمد فدک را به فرزندان علی بن ابی طالب (ع) رد کرد باز منصور در زمان خود فدک را غصب نمود و مهدی عباسی بعد از منصور فدک را به فرزندان فاطمه زهرا (ع) رد کرد. پس از مهدی پسرش هادی فدک را غصب نمود و مامون بعد از هادی فدک را به اولاد زهرا (ع) رد کرد.
فدک تا زمان متوکل در تصرف فرزندان فاطمه بود و ایشان را بی نیاز می کرد. وقتی که متوکل غصب خلافت نمود فدک را هم غصب نمود. ابن شهر آشوب می نویسد: هارون الرشید ( لعنت الله علیه) به حضرت موسی بن جعفر گفت: حدود فدک را معلوم کن، تا من آن را به شما رد کنم. حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: یک حد آن عدن است و حد دیگرش سمرقند، حد سوم افریقیه و حد چهارم آن سیف البحرات است. هارون گفت: پس از برای ما چیزی باقی نخواهد ماند. ( یعنی ای هارون تمام این مملکتی که در دست تو است در حکم فدک و غصب است و حق خانواده ما خواهد بود.)
جریان آتش
محدث قمی در کتاب بیت الاحزان می نویسد: عمر بن الخطاب برای معاویه نوشت؛ من در خانه امیر المومنین آمدم که علی را از خانه بیرون آورم، لذا به فضه ، کنیز آن حضرت گفتم: به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید، زیرا که همه مسلمین برای بیعت با ابوبکر اجتماع کرده اند.
فضه در جوابم گفت: علی مشغول به کاری می باشد و فعلاً نمی تواند به مسجد بیاید.
من گفتم: این حرفهای زنانگی را کنار بگذار و به علی بگو بیاید و با ابوبکر بیعت نماید، چنان چه بیرون نیاید، به طور اجبار او را بیرون خواهم آورد.
ما در این گفتگو بودیم که فاطمه زهرا پشت در آمد و فرمود: ای مردمان گمراه، ای مردمان که خدا و پیغمبر را تکذیب کردید، چه می گویید؟ از جان ما چه می خواهید؟
من گفتم: ای فاطمه، چرا پسر عمویت، تو را برای جواب گفتن فرستاده و خودش پشت پرده حجاب نشسته است؟
فاطمه زهرا فرمود: عمر، سرکشی تو بود که مرا از جای خود حرکت داد تا حجت را بر تو تمام نمایم.
من گفتم: ای فاطمه، این حرفهای باطل و قصه های زنانگی را رها کن، برو به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید.
فاطمه (ع) در جوابم فرمود: تو لیاقت دوستی و دشمنی نداری. عمر! تو مرا به وسیله حزب شیطان می ترسانی در صورتی که حزب شیطان سست و ضعیف است.
من به فاطمه گفتم: اگر علی بیرون نیاید، من هم هیزم فراوانی جمع می کنم و این خانه را با اهل آن می سوزانم، یا اینکه علی را به جهت بیعت نکردن با ابوبکر خواهم کشت!
پس از این گفتگوها تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه زهرا را با آن آزردم و بعد از آن با خالد بن ولید و دیگران هم گفتم: هیزم برای من جمع کنید.
سپس به فاطمه گفتم: الان این خانه را با اهلش به آتش می کشم.
فاطمه زهرا (ع) فرمود: ای عمر ای دشمن خدا و رسول و علی این را بگفت و با دو دست خود لنگه در را پیش کرد و از ورود ما جلوگیری کرد. من در را به شدت تمام فشار دادم، زهرا را عقب زدم، دستهای فاطمه را با تازیانه ای که در دست داشتم آزردم، بلکه لنگه در را رها کند. اما فاطمه زهرا در را نگشود. ولی صدای ناله و گریه او را از شدت درد تازیانه می شندیم.
ناله فاطمه آن چنان در دل من تاثیر کرد که نزدیک بود منقلب شوم و از در خانه آن حضرت برگردم. اما در این موقع بود که بیاد دشمنی های علی بن ابی طالب که راجع به ریختن خون بزرگان عرب داشت، افتادم، مکرو جادوهای محمد را متذکر شدم، لذا در آن حینی که فاطمه زهرا سینه و بازوی خود را برای جلوگیری از باز شدن در به پشت در چسبانیده بود. آنچنان با لگد به در زدم که صدای ضجه و ناله زهرا را شنیدم، از شنیدن این ناله گمان کردم که مدینه زیرورو شده و شهر به حرکت در امده است، در این موقع بود که زهرا فرمود:
« یا اَبَتاه یا رَسولَ الله! أَهکَذا یُفعَلُ بِحبیبَتِکَ وَ ابنَتِکَ؟! آه یا فِضَّهُ فَخُذِینی فَقَد قُتِلَ ما فی أَحشائی مِن حَملٍ:»
« ای پدر بزرگوار، ای رسول خدا، آیا روا باشد که با دختر و حبیبه تو این طور رفتار نمایند. آه ای فضه مرا بگیر! به خدا قسم آن بچه ای را که در شکم داشتم کشته شد.»
وقتی من در خانه زهرا را با فشار باز کردم دیدم زهرا به دیوار تکیه کرده و درد مخاض او را فرا گرفته است و در حال سقط جنین است. موقعی که وارد خانه شدم، فاطمه با آن حالی که داشت متوجه ورود من شد. ولی من پرده غضب جلوی چشمم را گرفته بود. وقتی که زهرا نزدیک من آمد آن چنان روی مقنعه سیلی به صورت زهرا زدم که گوشواره از گوش او افتاد و خود زهرا هم نقش زمین شد.
غم و اندوه آن حضرت
وقتی که رسول خدا (ص) به شهادت رسید و امیر المومنین علی (ع) بدن آن حضرت را از زیر پیراهن غسل می داد، فاطمه اطهر از علی خواهش کرد، که پیراهن پیغمبر خدا را به آن بانو نشان دهد. وقتی علی این موضوع را از زهرا مشاهده کرد، پیراهن رسول خدا را از نظر زهرا پنهان نمود. موقعی که پیغمبر اسلام به شهادت رسید، عزای عمومی در مدینه منوره اعلام شد.
عموم مردم خصوصاً بنی هاشم دچار مصیبت بزرگی شدند ولی در عین حال هیچ کس مثل فاطمه غرق دریای غم و اندوه نشد. غم و اندوه زهرا را درباره این مصیبت عظمی غیر از خدا کسی نمی دانست، غم و اندوه فاطمه زهرا تخفیف پیدا نمی کرد. هر روزی که فرا می رسید غم و حزن فاطمه از روز قبل بیشتر می شد. فاطمه زهرا مدت هفت روز از خانه بیرون نیامد، روز هشتم که فرا رسید، زهرای اطهر (ع) به قصد زیرات قبر پدر بزرگوارش از خانه خارج شد. با گریه و ناله به جانب قبر پیغمبر اکرم (ص) حرکت کرد، دامن لباسش بر زمین کشیده می شد، چادر آن حضرت به پاهایش می پیچید، آن قدر گریه می کرد که از زیادی اشک چشم آن حضرت جایی را نمی دید.
همین که حضرت زهرا (ع) به قبر پدر بزرگوارش نزدیک شد و چشمش به قبر پدر افتاد خود را به روی قبر پدر انداخت و غش کرد. زنان مدینه پس از مشاهده این صحنه، به طرف زهرا شتافتند. دور آن حضرت حلقه زدند، آب به صورت آن بانو پاشیدند و او را به هوش آوردند. وقتی که فاطمه زهرا (ع) به هوش آمد، با صدای بلند گریه کرد و پدر خود را مخاطب قرار دارد و فرمود:
« رُفِعَت قُوَّتی وَ خانَنی جَلَدی و شَمِتَ بی عَدُوّی وَ الکَمَدُ قاتِلی»
« قوت من برطرف شد و طاقتم به پایان رسید و دشمنم را شماتت و سرزنش کرد و غم و اندوه مرا می کشد.»
ای پدر بزرگوار، من بعد از تو سرگردان و حیران شدم، یکه و تنها گردیدم، صدای من خاموش شد و پشت من از مصیبت تو شکست.
«تَنَغَّصَ عیشی وَ تَکَدَّرَ دَهری»
« من از زندگانی ناکام شدم و روزگارم تیره و تار گردید.»
ای پدر بعد از تو انیس و مونسی برای وحشت خود ندارم، کسی نیست که مرا از گریه آرام کند و باز دارد، اشک چشمم از مصیبت تو خشک نمی شود.
بزرگان اهل مدینه به نزد حضرت امیر المومنین علی (ع) آمدند و گفتند: یا اباالحسن، فاطمه زهرا شب و روز گریه می کند، ما شبها از گریه فاطمه خواب نداریم و روزها از کثرت مشغله کار آرام نداریم. ما به شما می گوییم که به زهرا بگویید: یا شب گریه کند یا روز. علی فرمودند: بسیار خوب من پیغما شما را به فاطمه می رسانم. امیر المومنین علی (ع) موقعی نزد حضرت فاطمه زهرا (ع) وارد شد که آن حضرت مشغول گریه و زاری بود. وقتی چشم فاطمه به آن حضرت افتاد، اندکی گریه آن حضرت تخفیف یافت.
امیر المومنین علی به فاطمه زهرا فرمود: ای دختر پیغمبر (ع) بزرگان اهل مدینه به نزد من آمدند و از من خواسته اند از شما خواهش کنم در عزای پدرت یا شب گریه کنی یا روز. فاطمه (ع) فرمود: یا علی من چندان توقفی در میان این مردم نخواهم کرد عنقریب است که من از میان این مردم می روم، به خدا قسم که من از گریه و زاری ساکت نمی شوم تا به پدرم رسول خدا ملحق شوم. امیر المومنین علی (ع) فرمود: اختیار دار شما هستید.
آن حضرت اطاقی در بقیع برای فاطمه زهرا (ع) بنا کرد که آن را « بیت الاحزان ( خانه غم و اندوه) می گفتند: همین که صبح می شد فاطمه مظلومه (ع) امام حسن و امام حسین (ع) را از جلو روانه می کرد و خود آن بانو به دنبال ایشان با حالتی اندوهناک و چشمانی پر از اشک به جانب بقیع می رفت. از صبح تا شب میان قبرها می گردید و اشک می ریخت. موقعی که شب می شد، امیرا المومنین علی (ع) می آمد و ایشان را به منزل می آورد.
امام صادق (ع) می فرماید: اشخاصی که در عالم زیاد گریه می کردند پنج نفر بودند: « آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه زهرا، امام سجاد (ع) »
اما آدم (ع)؛
از فراق بهشت آن قدر گریه کرد که اثر گریه در گونه صورتش به جای ماند.
اما یعقوب (ع)؛
آن قدر از فراق یوسف گریه کرد که کور شد. به حضرت یعقوب گفتند که: به خدا قسم آن قدر تو از یوسف (ع) یاد می کنی، تا اینکه خود را دچار مشقت بزرگی کنی و هلاک شوی.
اما فاطمه زهرا (ع)؛
آن قدر در عزای پدر بزرگوار خود گریه کرد که اهل مدینه از گریه آن حضرت گله مند شدند. لذا به فاطمه گفتند: تو ما را به وسیله گریه کردن خود ناراحت می کنی. بعد از آن فاطمه زهرا (ع) می رفت سر قبر شهداء احد می رفت و هر چه که می خواست گریه و زاری می کرد.
اما یوسف(ع)؛
آنقدر گریه کرد که اهل زندان از گریه آن حضرت اذیت و ناراحت شدند لذا به حضرت یوسف (ع) گفتند: یا شب گریه کن که ما روز آرام داشته باشیم، یا روز گریه کن تا ما شب آرام باشیم.
اما امام سجاد (ع)؛
نزدیک چهل سال در عزای پدر خود گریه کرد. هرگز غذایی نزد آن حضرت نمی گذاشتند که گریه نکند و هرگز آبی نیاشامید که گریه ننماید.[9]
وصایای آن حضرت
موقعی که حضرت فاطمه اطهر (ع) مریض شد و مدت چهل روز از مریضی آن حضرت گذشت و یقین به موت کرد فرستاد تا امیر المومنین علی (ع) و ام ایمن و اسماء بنت عمیس را حاضر کردند. بعد از آن به علی فرمود: یا علی به من خبر مرگ رسیده، لذا عازم سفر آخرت می باشم، من از این مرض جان به در نخواهم برد تا به پدرم رسول خدا (ص) ملحق شوم یا علی وصیتهای مرا گوش کن.
امیر المومنین علی (ع) امر کرد تا هر که در اتاق است بیرون رود، آنگاه به بالین حضرت فاطمه زهرا نشست و فرمود : چه وصیتی داری؟ حضرت زهرا (ع) فرمودند: یا علی آن روز که با من معاشرت کردی، خیانتی از من ندیدی، من در این مدت به امر تو خلافت نکردم. حضرت فرمودند: من از تو گله مند نیستم، تو داناتر، نیکوتر، پرهیزگارتر و کریم تر از آن که من راجع به مخالفت خود تو را ملامت نمایم. من از فراق تو فوق العاده نگرانم ولی چه کنم این امر «موت» چاره پذیر نیست به خدا قسم که مصیبت پیغمبر (ص) و تو برای من خیلی بزرگ و ناگوار است از دست دادن تو برای من بی نهایت دشوار است، به خاطر همین می گویم:
« اِنا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون»
از این مصیبتی که مرا محزون کرد و دل مرا آتش زد، به خدا قسم این مصیبت یک نوع مصیبتی است که کسی نمی تواند آن را تخفیف دهد این یک نوع غم و اندوهی است که عوض پذیر نخواهد بود.
بعد از این گفتگوها علی و فاطمه هر دو گریه کردند، حضرت ساعتی سر مبارک فاطمه زهرا (ع) را به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و به آن بانو فرمود: هر وصیتی داری بکن، زیرا من وصیت های تو را انجام می دهم و بر کارهای خود مقدم می دارم. فاطمه زهرا (ع) فرمود: یا علی خدا تو را جزای خیر دهد من به تو وصیت می کنم که بعد از من با امامه دختر خواهرم ازدواج کن، زیرا مرد ناچار است که زن بگیرد. امامه مثل من نسبت به فرزندانم مهربان است. یا علی برای من تابوتی بساز که من دیدم ملائکه آن را برای من می ساختند و این تابوت اولین تابوتی بود که در زمین ساخته شد. یا علی، نگذار احدی از آن افرادی که در حق من ظلم کردند و حقم را غصب نمودند در تشییع جنازه من حاضر شوند و بر جنازه ام نماز گذارند. زیرا ایشان دشمن من و دشمن پیغمبر خدا (ص) می باشند. همین طور نگذار که احدی از تابعین ایشان بر بدنم نماز بخواند، یا علی مرا شبانه در آن موقعی که چشم همه مردم به خواب رفته دفن کن.
امام صادق (ع) می فرماید: وقتی که فاطمه زهرا به حال احتضار رسید، به امیر المومنین علی وصیت کرد: یا علی همین که من از دنیا رفتم، خودت مرا غسل می دهی و کفن می کنی و بر بدنم نماز می خوانی و مرا وارد قبر می نمایی. لحد مرا می پوشانی، خاک روی قبرم می ریزی و آن را هموار می کنی، وقتی که به خاکم سپردی، مقابل صورتم بنشین، زیرا قرآن و نماز بخوان، زیرا آن ساعت، ساعتی است که میت احتیاج به انس با زنده ها دارد و احدی را از محل دفن من تا روز قیامت آگاه مکن.
شهادت آن حضرت
شیعه و سنی از زن ابورافع ( اسماء بنت عمیس) روایت کرده اند که گفت: در آن بیماری که فاطمه مرضیه (ع) به وسیله آن به شهادت رسید من آن حضرت را پرستاری می کردم، یکی از روزها بود که بیماری آن بانو تخفیف کاملی پیدا کرده بود و علی بن ابی طالب (ع) هم دنبال کاری رفته بود. فاطمه زهرا (ع) به من فرمود: مقدرای آب بیاور من غسل کنم و بدن خود را شست و شو دهم. من برای آن حضرت آب آوردم، آن بانو بلند شد، غسل به جا آورد، لباسهای نو پوشید، بعد از آن به من دستور داد، که: رختخواب مرا در میان خانه بگستران. من امر آن بانو را انجام دادم و فاطمه مرضیه (ع) رو به قبله خوابیده و فرمود: من از دنیا خواهم رفت.
علامه مجلسی می نویسد: فاطمه اطهر (ع) ما بین مغرب و عشاء از دنیا رفت، موقعی که در حال احتضار ر سید، نظر تندی کرد و فرمود :
« السَّلامُ عَلی جَبرئیلُ ، اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ الله اَللهُمَّ مَعَ رَسُولِکَ فی رِضوانِکَ وَ جَوارِکَ وَ دارِکَ دارَ السَُلام»
بعد از این سخنان فرمود: آنچه را که من می بینم، شما هم می بینید؟ به آن بانو گفتم: مگر شما چه می بینید؟ فرمود: این موکب آسمان است. این جبرئیل (ع) است، این پیغمبر خدا (ع) است که به من می فرماید: ای دختر من نزد ما بیا، آن نعمت هایی که در جلو داری برای تو بهتر است.
 از زید بن علی بن الحسین (ع) روایت شده که : اهل مجلس در موقع رحت حضرت زهرا (ع) صدای آهسته ملائکه را می شنیدند و بهترین بوهای خوش را استشمام می کردند.
اسماء بنت عمیس می گوید: فاطمه مرضیه (ع) به من فرمود تا آب از برایش آورم و آن بانو غسل کرد و لباس خود را خشبو کرد بعد از آن رو به قبله خوابید و جامه ای روی خود کشید، به من فرمود، یک ساعتی صبر می کنی و مرا صدا می زنی، اگر دیدی جواب تو را نگفتم، بدان که از دنیا رفته ام و به پدر بزرگوارم ملحق شده ام. اسماء پس از ساعتی انتظار آن بانو را صدا زد ولی جوابی نشنید، برای دومین بار صدا زد، ای دختر محمد مصطفی (ص)، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر محمد بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته، ای دختر آن کسی که در شب معراج به مرتبه « قاب قَوسَینِ اَو اَدنی» رسیده. « یعنی پیامبر خدا به اندازه دو چشمان یا کمتر به خدا نزدیک بود.»
چون جواب نشنید، لذا آن جامه را از روی فاطمه اطهر (ع) برداشت، همین که جامه را برداشت دید که فاطمه زهرا از دنیا رفته است. اسماء خود را روی جنازه بی بی انداخت، پیکر آن حضرت را می بوسید و می گفت: موقعی که نزد پیغمبر خدا (ص) رفتی سلام مرا به آن حضرت برسان. در همین موقع بود که حسنین (ع) رسدند و فرمودند: ای اسماء چرا مادر ما در این موقع خوابیده است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته، بلکه به رحمت خدا واصل گردیده است. امام حسن مجتبی (ع) خود را روی جنازه مادر انداخت صورت مادر را می بوسید و می فرمود: ای مادر قبل از اینکه روح از بدنم پرواز کند با من حرف بزن. امام حسین (ع) نیز خود را روی پای مادر انداخت. پاهای مادر را می بوسید و می فرمود: ای مادر من فرزند تو حسینم، قبل از اینکه این دلم پاره شود و از دنیا بروم با من صحبت کن. اسماء به حسنین (ع) گفت: بروید و پدر بزرگوار خود را از وفات مادر خود خبر دار کنید. حسنین (ع) به جانب پدر خود حرکت کردند وقتی که نزدیک پدر سیدند، با صدای بلند گریه کردند. صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: خدا هرگز چشمان شما را گریان مکند، برای چه گریه می کنید؟ حسنین (ع) فرمودند: مادر را از دست داده ایم. وقتی که امیر المومنین علی (ع) این خبر وحشتناک را شنید بر روی در افتاد.
در این موقع بود که امیر المومنین علی (ع) فرمود: ای فاطمه من بعد از تو خود را به وسیله چه کسی تسلی دهم؟ طبق روایت دیگری آن حضرت در مسجد بود، همین که خبر وحشتناک را شنید، بیهوش گردید، آب به صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. بعد از آن حسنین (ع) را به دوش گرفت و به جانب فاطمه زهرا (ع) آمد.
علامه مجلسی در جلد دهم بحار می نویسد: موقعی که حضرت فاطمه زهرا (ع) از دنیا رفت، امیر المومنین علی (ع) ای اشعار را سرودند:
نَفسی علی زفراتها محبوسَهٌ              یا لَیتَها خرجَت مَعَ الزَّفَرات
لا خیر بعدِکِ فی الحیاهِ وَ اِنَّما                       ابکی مخافَه أَن تَطُولَ حیاتی
« جان من با ناله های خود حبس شده، ای کاش جان من با ناله هایم خارج می شد، بعد از تو خیری در زندگانی نخواهد بود، جز این نیست که از خوف طولانی شدن زندگی ام می گریم.»
قیامت و شفاعت آن حضرت
امام باقر (ع) می فرماید: حضرت فاطمه زهرا (ع) در روز قیامت در کنار جهنم خواهد ایستاد، در آن روز میان دو چشم هر کسی نوشته خواهد شد، مومن است یا کافر. در آن روز یکی از دوستداران اهل بیت را که گناه زیادی کرده باشد به طرف جهنم خواهند برد.
وقتی که او را نزدیک حضرت زهرا (ع) می رسانند، آن بانو در پیشانی آن شخص می خواند که این شخص دوست زهرا و فرزندان اوست. در این موقع است که فاطمه زهرا(ع) می فرماید: ای خدای من، تو مرا فاطمه نامیدی و وعده فرمودی که دوستان مرا از آتش جهنم نجات دهی و وعده تو حق است، و تخلف وعده نخواهی کرد.
خدای رئوف در جواب می فرماید: یا فاطمه راست گفتی، حقا که من تو را فاطمه نامیدم، تو و آن افرادی را که دوستدار تو و امامانی که از فرزندانت به وجود آمده باشند از آتش جهنم نجات داده ام وعده من بر حق است و خلف وعده نخواهم کرد. این شخص را از این جهت دستور دادم به جهنم ببرند که تو او را شفاعت کنی و من هم شفاعت تو را در حق او قبول نمایم، تا آن قدر و منزلتی که تو نزد من داری بر ملائکه و پیغمبران معلوم شود، هر کسی را که در پیش من می خوانی مومن است دست او را بگیر و داخل بهشت کن.
پیغمبر اکرم می فرماید: در صحرای محشر خواهد فرمود: بار خدایا قضاوت کن بین من و افرادی که در حق من ستم کرده اند بار خدایا یا حکم کن بین من و آن اشخاصی که فرزندان مرا شهید کردند.
از جانب خداوند سبحان ندا می رسد: ای حبیبه من و فرزند رسول من از من بخواه تا به تو عطا کنم نزد من شفاعت کن تا شفاعت تو را قبول کنم به عزت و جلال خودم قسم که امروز ظالم و ستمکار از زند من نخواهد گذشت مگر اینکه او را کیفر خواهم کرد.
در این موقع است که فاطمه اطهر (ع) می فرماید: پروردگارا فرزندان مرا و شیعیان فرزندانم و دوستداران فرزندانم را به من ببخش آن زمان از طرف خدای رئوف ندا خواهد رسید: فرزندان و شیعیان و دوستان زهرا و دوستان فرزندانش کجایند؟ ایشان در حال می ایند که ملائکه رحمت آنان را از هر طرف گرفته باشند، فاطمه مرضیه (ع) جلو خواهد افتاد و ایشان را به جانب بهشت راهنمایی می فرماید.
صادق آل محمد (ع) می فرماید: موقعی که قیامت به شود، خدای توانا خلق اولین و آخرین را در یک زمین جمع خواهد کرد، بعد از آن منادی از طرف خدای حکیم ندا می کند: چشمان خود را ببندید. در این موقع است که حضرت زهرا (ع) بر ناقه ای از ناقه های بهشت سوار شده و هفتاد هزار ملک به دنبال آن حضرت می آیند. فاطمه اطهر (ع) در یکی از موقفهای شریف قیامت پیاده خواهد شد، در حالی که پیراهن خون آلوده امام حسین (ع) را در دست دارد.
فاطمه مرضیه (ع) می  فرماید: خدایا این پیراهن فرزند من است و تو می دانی که با آن حضرت چه کرده اند، خدای رئوف می فرماید: من آنچه را که موجب خشنودی تو باشد انجام می دهم.
فاطمه اطهر می فرماید: بار خدایا انتقام مرا از کشندگان حسینم بگیر.
شمه ای از فضایل و معجزات آن حضرت
ابن شهر آشوب و قطب راوندی روایت کردند که : روزی حضرت امیر المومنین علی (ع) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه زهرا (ع) را به نزد مردی یهودی که نامش زید بود، رهن گذاشتند و مقداری جو قرض گرفتند. سپس یهودی آن چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت. چون شب شد زن یهودی به آن حجره آمد، دید نوری از آن چادر ساطع می شد که تمام حجره را روشن کرده بود، وقتی زن آن حالت غریب را دید ، به نزد شوهر خود رفت و آنچه را که دیده بود نقل کرد، مرد یهودی پس از شنیدن آن حالت تعجب کرد و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه (ع) در آن خانه است. به سرعت شتافت و داخل آن حجره شد و دید که شعاع چادر آن خورشید فلک عصمت است، که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده بود.
مرد یهودی از مشاهده این حالت تعجبش زیاد شد. سپس مرد یهوئدی و زنش به خانه خویشان خود دویدند و هشتاد نفر از ایشان را حاضر گردانید و از برکت شعاع چادر حضرت زهرا (ع) همگی به نور اسلام منور شدند.
ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (ع) روایت کرده است که حضرت فرمودند: در شب جمعه ماردم فاطمه (ص) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی و پیوست در رکوع، سجود، قیام و دعا بود، تا خورشید طلوع کرد. شنیدم پیوسته دعا می کرد، برای مومنین و مومنات و ایشان را نام می برد وبسیار دعایشان می کرد. سپس گفتم ای مادر چرا برای خودتان دعا نکردید، ولی برای دیگران دعا کردید، مادرم فرمودند: « یا بُنَّی الجّارُ ثُمَ الدّارُ» ای فرزندم، اول همایسه و آخر خود را باید دعا کرد. شیخل کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمودند: روی زمین گیاهی اشرف و پر منفعت مثل خرفه نیست و او سبزی مادرم فاطمه (ع) است. سپس فرمود خدا لعنت کند بنی امیه را که خرفه را «ببقله الحماء» نام گذاشتند به دلیل بغض و عداوتی که با ما و مادرم فاطمه (ع) داشتند.
روایت دیگر است که روزی رسول اکرم (ع) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمودند.
اصحاب گفتند: زن عورت است
فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیکتر است؟
اصحاب جواب را نمی دانستند، چون حضرت فاطمه این مطلب را شنید، عرض کرد: نزدیک ترین حالت زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نرود.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: فاطمه پاره تن من است.
از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که : چند روزی بر پیغمبر اکرم (ص) گذشت و طعامی میل نکرده بودند، به خانه زوجاتشان آمدند، چیزی برای خوردن پیدا نرکدند، پس به خانه حضرت زهرا (ع) تشریف آوردند، حضرت زهرا (ع) کاسه ای اورد که غذای گرم در آن بود.
پیامبر (ص) فرمود: « اِنی لَکِ هذا قالَتُ هُوَ مِن عِندِالله اِنَّ الله یَرزُق مَن یَشاءُ  بِغیرِ حِسابٍ» این طعام از کجاست؟ حضرت فرمود: از نزد خدا است همانا خدا روزی می دهد به هر کسی که بخواهد.
پیغمبر (ص) فرمود: « اَلحَمدُلله الَّذی لَم یَمُتنی حَتی رَاَیتُ فی اِبتَنی ما راهُ زَکَریا لِمَریم کان اذا اَدخَلَ عَلَیها وَجَدَ عَلَیها وَجدَ عِندَها رِزقاً». سپاس خدای را که مرا نمیراند تا اینکه دیدم در دخترم، آنچه زکریا برای مریم دید. چنان بود که هرگاه بر او وارد می شد، نزد او رزقی می یافت، می گفت: ای مریم این از کجا است؟ مریم (ص) می فرمود: از نزد خدا است، خدا هر کسی را که بخواهد بی حساب رزق می دهد.
بعد از آنکه ابوبکر فدک را غصب کرد و حضرت فاطمه (ص) اتمام حجت نمود و ابوبکر آخر ملزم شد نوشته ای در رد فدک به آن بانو بدهد. عمر سید و سند را گرفت، و با آن تفاصیل پاره کرد، بانوی مظلومه در حق عمر نفرین کرد و فرمود: « یَابنَ الخطابُ مُزَّقتُ کِتابی مَزَّقَ الله بِطنِکَ» ( ای پسر خطاب نامه مرا پاره کردی، خدا شکمت را پاره کند). لذا دعای حضرت به اجابت رسید و شکم عمر به دست توانای ابولولو کاشانی پاره شد.
سیف النظر طوسی در سنن المجامع آورده است که : یکی از منافقان مدینه حضرت امیر المومنین علی (ع) را در خواستگاریش از زهرا (ع) ملامت کرد. گفت: یا علی تو معدن فضل و ادبی و شجاعترین مبارزان عرب هستی، چرا زنی خواستی که چاشتش به شب نمی رسد. اگر دختر مرا می خواستی چنان می کردم که جهاز او از خانه من تا در خانه تو شتر پر از جهاز بود.
امیر المومنین علی (ع) فرمودند: این کار به تقدیر است نه به تدبیر، « الحُکمُ للهِ العَلیُّ الکبیر» ما را به مال و متاع دنیا نظر نیست، مقصود رضای حق تهالی است. فخر ما به اعمال است نه به اموال، و مباهات ما به کردار نیست نه به درهم و دینار.
چون امیر المونین علی (ع) رضایخ ود را به حکم قضا ظاهر کرد، ندایی به آن حضرت رسید. یا علی سر بردار تا قدرت حق را ببنیی و جهاز دختر حضرت محمد (ص) را بنگری. حضرت سرمبارکشان را بالا کردند و از بالای سر خود تا عرش خدا حجابها دید در نور ددیه و در زیر عرش میدانی وسیع به نظرش آمد، آن میدان پر از شترهای بهشتی بود، که بار آنها در، گوهر، مشک، و عنبر بود، و بر هر شتری کنیزکی چون مهر تابان و زمام هر شتری به دست غلامی چون سرو خرامان، ندا می کردند: « هذا جَهازُ فاطِمَهَ بِنتُ مُحَمَّدٍ المُصطَفی ( این جهاز فاطمه دختر پیغمبر خاتم است. امیر المومنین علی از مشاهده آن خوشحال شد و به حجره فاطمه (ع) آمد.
حضرت فاطمه زهرا (ع) فرمودند: اگرچه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدی اما جهاز ما را، عیان دیدی.
روزی حضرت امیر المومنین علی (ع) به خانه آمد، دید که حضرت زهرا (ع) بیمار است. چون شدت بیماری و تب آن بانو را دید سرش را به دامن گرفت و بر رخسارش نظر کرد و گریست و فرمود: یا فاطمه جان چه میل داری؟ از من بخواه.
آن معدن حیاء و عفت، عرض کرد: یا پسر عم چیزی از شما نمی خواهم. امیر المومنین علی (ع) مجدداً اصرار نمود. آن بانوی معظمه قبول نکرده، و فرمود پدرم رسول خدا (ص) فرمود: از شوهرت امیر المومنین علی خواهش نکن مبادا خجالت بکشد. حضرت فرمود: ای فاطمه جان تو را به جان من آنچه را که میل داری بگو. عرض کرد: حال که قسم دادی، چنان چه در این حالت اناری باشد خوب است. امیر المومنین علی (ع) از خانه بیرون آمد و از اصحاب خود جویای انار شد، عرض کردند: فصل آن گذشته، البته چند عدد انار برای شمعون آورده اند. حضرت خود را به در خانه شمعون رسانید و دق الباب کرد. شمعون بیرون آمد و دید اسدُ الله الغالِب ایستاده است، عرض کرد: چه باعث شده که خانه مرا روشن نمودی؟
 حضرت فرمود: شنیده ام از طائف برای تو انار آورده اند، اگر چیزی از آن باقی مانده است یک عدد به من بفروش که می خواهم برا بیماری عزیز ببرم. عرض کرد: فدایت شوم آنچه بود مدتی است که فروخته شده است. آن حضرت به علم امامت می دانست که یکی باقی مانده است. فرمود: جویا شو شاید یک عدد مانده باشد، و تو بی خبر باشی. عرض کرد: از خانه خود باخبرم.
زوجه اش پشت در ایستاده بود و گفتگو را شنید، صدا زد: ای شمعون یک انار در زیر برگها پنهان کرده ام، رفت وآن را خدمت حضرت آورد. حضرت چهار درهم به شمعون داد، شمعون گفت: یا علی قیمت این انار نیم درهم است. حضرت فرمود: زوجه ات برای خودش ذخیره کرده بود و روانه خانه شد.
اما در اثنای راه صدای ضعیف و ناله غریبی شنید، از پی آن رفت و تا داخل خرابه شد، شخصی بیمار غریب و تنها را دید که به خاک افتاده و از شدت ضعف و مرض می نالد. آن امام رحیم در بالین او نشست و سر او را در دامن گرفت ، پرسید: ای مرد چند روز است که بیمار شده ای ؟ آن مرد عرض کرد: ای جوان صالح من از اهل مدائن و بیمار هستم، به قرض افتاده ام و مدتی است به کشتی سوار و به این دیار آمده ام که شاید خدمت امیر المومنین علی (ع) برسم، تا علاج در قرض من نماید ولی مریض و ناچار گردیدم.
آن حضرت فرمود: یک عدد انار در این شهر بود که به جهت بیمار عزیزی می بردم، اکنون نمی توان تو را محروم کنم، نصف آن را به تو می دهم و نصف دیگر آن را برای او نگه می دارم. لذا انار را به دست مبارک دو نیم کرد و به دهان مرد مریض گذاشت تا آنکه نصف انار تمام شد، آنگاه فرمود: دیگر میل داری؟ عرض کرد: بسیار دلم بی قرار است، اگر نصف دیگر آن را احسان کنی، کمال امتنان را دارم.
آن حضرت سر خود را به زیر افکند به نفس خود خطاب کرد: یا علی این مریض در این خرابه غریب افتاده رعایت حالش را بکن. شاید برای فاطمه وسیله دیگر فراهم شود. سپس نصف دیگر انار را به او داد و چون تمام شد آن بیمار کور دعا کرد.
حضرت، با دست تهی، متفکر و متحیر که آیا چه جوابی به زهرا (ع) بگوید، چرا که به او وعده انار داده بود، از خرابه بیرون آمد. آهسته آهسته با عرق خجلت آمد تا به خانه رسید و از داخل شدن شرم داشت، لذا سر مبارک را از در خانه داخل نمود تا ببیند آن مخدره در خواب است یا بیدار. دید آن بانوی معظمه عرق کرده و نشسته، و طبقی از انار نزد آن بانو است که از جنس انار دنیا نیست و تناول می فرماید! خوشحال شد و از واقعه جویا شد.
حضرت فاطمه (ع) فرمود: هنگامی که تشریف بردید زمانی نگذشت که عرق سلامتی بر من عارض شد، ناگاه دق الباب شد، فضه رفت دید شخصی طبقی از انار آورده و می گوید از طرف علی است، داده که برای سیده نسوان فاطمه بیاورم.
چنان که خداوند می فرماید: « مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» ( هر کسی یک حسنه به جا آورد برایش در دنیا ده حسنه پاداش است.)
 
دعای نور آن حضرت
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ
بِسمِ اللهِ النُّور بِسمِ اللهِ نُورٌ عَلی نُور بِسمِ اللهِ الَّذی هُوَ مُدَبِّرُ الاُمورَ بِسمِ اللهِ الَّذی خَلَقَ النّورَ مِنَ النُّورِ اَلحمِدُ لِلهِ الَّذی خَلَقَ النُورَ مِنَ النُّورَ و انزَلَ النُّورَ عَلَیُ الطُّورَ کتابٍ مَسطُور فی رِقٍ مَنشُورِ بقدرٍ مَقدُور عَلی نَبِیٍ مَحبُور الحمَدُلِلهِ الَّذی هُوَ بِالعِّزِ مَذکُور وَ بِالفَخرِ مَشهُور وَ علی السَّرّاءِ وَ الضَّراءِ مَشکُور وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمَّدٍ و الِهِ الطّاهِرینَ.
صلوات بر حضرت فاطمه زهرا (ع)
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
اللهُمَ صَلِّ عَلَی الصِّدیقَهِ فاطِمَهَ الزَّکیَّهِ حبیبَهِ حَبیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ اَحِبائِکَ وَ اَصفِیائِکَ الَّتِی انتَجَبتَها وَ فَضَّلتَها وَ اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالَمینَ اللّهُمَ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّن ظَلَمَها وَ استَخَفَّ بِحَقِّها وَ کُنِّ التائِرَ اللهمَ بِدَمِ اَولادِها اللهُمَ وَ کما جَعَلتَها اُمَّ الاَئِمَهِ الهُدی وَ حَلیلَهَ صاحِبِ الِلّواءِ وَ الکَریمَهَ عِندَ المَلاَءِ الاعلی فَصَلِّ عَلَیها وَ عَلی اُمِّها صَلَوهً تُکرِمُ بِها وَجهَ ابیها مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ تُقِرُّبِها اَعیُنَ ذُرِّیَّتها وَ ابلِغهُم عَنّی فی هذِهِ السّاعَهِ اَفضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلامِ.
صلوات دیگر برای آن حضرت
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
الّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ اهلِ بَیتِهِ وَ صَلِّ علیُ البَتُولِ الطاهِرَهِ الصِّدِّیقَهِ المَعصُومَهِ التَقّیَّهِ النَّقیَّهِ الرَّضیَّهِ الزَّکیَّهِ الرَّشیدَهِ المَظلومَهِ المَقهُورَهِ المَغصُوبهِ حَقُّها المَمنُوعَهِِ اِرثُها المَکسُورَهِ ضِلعُها المَظلُومِ بَعلُها المَقتُولِ وَلَدِها فاطِمَهِ بِنتَ رَسُولِک وَ بِضعَهِ أَحمَدِ وَ صَمیمِ قَلبُهُ وَ فِلذَهِ کَبِدِ.[10] 
 
سیماى حضرت فاطمه علیها السلام در روز قیامتبرانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینده بشر است ، زمانى که معصومین علیهم‌ السلام همواره بدان مى اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مى شدند . فاطمه صلوات الله علیها نیز چنین بود و بیشتر به آن زمان مى اندیشید .فکر زنده شدن ، عریان بودن انسان ‌ها در قیامت ، عرضه شدن به محضر عدل الهى و ... او را در اندوه فرو مى برد . امیرمومنان على علیه السلام مى فرمایند : " روزى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیها السلام وارد شد و او را اندوهناک یافت . فرمود : دخترم ! چرا اندوهگینى ؟فاطمه علیها السلام پاسخ داد : پدر جان ! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز ، رنجم مى دهد .پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آرى دخترم ! آن روز ، روز بزرگى است . اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین کسى هستم که برانگیخته مى شوم . سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على بن ابى طالب . پس از آن ، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى فرستد . وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار مى سازد .آنگاه اسرافیل لباس‌ هاى بهشتى برایت مى آورد و تو آنها را مى پوشى . فرشته دیگرى به نام زوقائیل مرکبى از نور برایت مى آورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست . تو بر آن مرکب سوار مى شوى و زوقائیل آن را هدایت مى کند . در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچم ‌هاى تسبیح پیشاپیش تو راه مى روند .اندکى که رفتى ، هفتاد هزار حورالعین در حالى که شادمانند و دیدارت را به یکدیگر بشارت مى دهند ، به استقبالت مى شتابند . به دست هر یک از حوریان منقلى از نور است که بوى عود از آن برمى خیزد ... آنها در طرف راستت قرار گرفته ، همراهت حرکت مى کنند .فاطمه جان ، هنگامى که به وسط جمعیت حاضر در قیامت مى رسى ، کسى از زیر عرش پروردگار به گونه ‌اى که تمام مردم صدایش را بشنوند ، فریاد مى زند : چشم ‌ها را فرو پوشانید و نظر ها را پایین افکنید تا صدیقه فاطمه ، دخت پیامبر صلی الله و علیه و آله و همراهانش عبور کنند . هنگامى که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى ، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبالت مى آید و بر تو سلام مى گوید . آنها سمت چپت قرار مى گیرند و همراهت حرکت مى کنند . آنگاه مادرت خدیجه ، اولین زنى که به خدا و رسول او ایمان آورد ، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچم‌ هاى تکبیر در دست دارند ، به استقبالت مى آیند . وقتى به جمع انسان ‌ها نزدیک شدى ، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه نزدت مى آید و با تو رهسپار مى شود .جابر بن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبر خدا صلى الله و علیه و آله این حضور را چنین توصیف مى کند :روز قیامت دخترم فاطمه بر مرکبى از مرکب‌ هاى بهشت وارد عرصه محشر مى شود . مهار آن مرکب از مروارید درخشان ، چهار پایش از زمرد سبز ، دنباله ‌اش از مشک بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است . فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت خدایى است . بر فرازش تاجى از نور دیده مى شود که هفتاد پایه از در و یاقوت دارد که همانند ستارگان درخشان نور مى افشانند .در هر یک از دو سمت راست و چپ آن مرکب هفتاد هزار فرشته به چشم مى خورد . جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى کند : نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظر ها پایین افکنید . این فاطمه دختر محمد است که عبور مى کند . در این هنگام ، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى گیرند تا فاطمه صلوات الله علیها عبور مى کند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى گیرد .منبرى از نور براى فاطمه علیهاالسلامدر ادامه گفتگوى پیامبر صلی الله و علیه و آله با دختر گرامى اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت ، چنین مى خوانیم : سپس منبرى از نور برایت برقرار مى سازند که هفت پله دارد و بین هر پله‌ اى تا پله دیگر صف ‌هایى از فرشتگان قرار گرفته‌ اند که در دستشان پرچم ‌هاى نور است . همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مى کشند .آنگاه که بر بالاى منبر قرار مى گیرى ، جبرئیل مى آید و مى گوید : اى فاطمه ! آنچه مایلى از خدا بخواه .اولین درخواست فاطمه علیها السلام در روز قیامت ، پس از عبور از برابر خلق ، شکایت از ستمگران است .جابربن عبدالله انصارى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل مى کند : هنگامى که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى گیرد ، خود را از مرکب به زیر انداخته ، اظهار مى دارد : الهى و سیدى ، میان من و کسى که مرا آزرده و بر من ستم روا داشته ، داورى کن . خدایا ! بین من و قاتل فرزندم ، حکم کن ...بر اساس روایتى دیگر ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : دخترم فاطمه در حالى که پیراهن ‌هاى خونین در دست دارد ، وارد محشر مى شود . پایه‌ اى از پایه ‌هاى عرش را در دست مى گیرد و مى گوید : « یا عدل ، یا جبار ، احکم بینى و بین قاتل ولدى » ؛ اى خداى عادل و غالب ، بین من و قاتل فرزندم داورى کن .قال : « فیحکم لابنتى و رب الکعبه » به خداى کعبه سوگند ، به شکایت دخترم رسیدگى مى شود و حکم الهى صادر مى گردد .دیدار حسن و حسین علیهما السلامدومین خواسته فاطمه علیها السلام در روز قیامت از خداوند چنین است : خدایا ! حسن و حسین را به من بنمایان .در این لحظه ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه صلوات الله علیها مى روند ، در حالى که از رگ‌ هاى بریده حسین علیه السلام خون فوران مى کند .پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مى فرماید : هنگامى که به فاطمه گفته مى شود وارد بهشت شو ، مى گوید : هرگز وارد نمى شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه کردند ؟به وى گفته مى شود : به وسط قیامت نگاه کن .پس بدان سمت مى نگرد و فرزندش حسین را مى بیند که ایستاده و سر در بدن ندارد . دخت پیامبر صلی الله علیه و آله ناله و فریاد سر مى دهد .فرشتگان نیز ( با دیدن این منظره ) ناله و فریاد برمى آورند .امام صادق علیه السلام مى فرماید : حسین بن على علیهما السلام در حالى که سر مقدسش را در دست دارد ، مى آید . فاطمه علیها السلام با دیدن این منظره ناله‌ اى جانسوز سر مى دهد . در این لحظه ، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مومنى نیست مگر آن که به حال او مى گرید .در این موقعیت ، خداوند به خشم آمده ، به آتشى به نام « هبهب » که هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمى رود ، دستور مى دهد کشندگان حسین بن على را برگیر و جمع کن ... آتش به فرمان پروردگار عمل کرده ، همه آنها را برمى چیند ...شفاعت براى دوستان اهل‌ بیت علیهم السلامسومین درخواست فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت از پروردگار ، شفاعت از دوستان و پیروان اهل‌ بیت علیهم السلام است که مورد قبول حق قرار مى گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مى دهد . امام باقر علیه السلام مى فرماید : هنگامى که فاطمه به در بهشت مى رسد ، به پشت سرش مى نگرد . ندا مى رسد : اى دختر حبیب ! اینک که دستور داده‌ ام به بهشت بروى ، نگران چه هستى ؟ فاطمه صلوات الله علیها جواب مى دهد : اى پروردگار ! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم ، مقام و منزلتم معلوم شود . ندا مى رسد : اى دختر حبیبم ! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبش دوستى تو یا یکى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان .امام باقر علیه السلام در روایتى دیگر مى فرماید : در روز قیامت بر پیشانى هر فردى ، مومن یا کافر نوشته شده است . پس به یکى از محبان اهل‌ بیت علیهم السلام که گناهانش زیاد است دستور داده مى شود به جهنم برده شود . در آن هنگام ، فاطمه علیها السلام میان دو چشمش را مى خواند که نوشته شده است : دوستدار اهل ‌بیت . پس به خدا عرضه مى دارد : الهى و سیدى ! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‌ ات را زیر پا نمى نهى .ندا مى رسد : فاطمه ! راست گفتى ، من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو ، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم . وعده من حق است و هرگز تخلف نمى کنم .این که مى بینى دستور دادم بنده‌ ام را به دوزخ برند ، بدین جهت بود که درباره‌ اش شفاعت کنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان ، پیامبران ، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند .حال بنگر ، دست هر که بر پیشانى ‌اش « مومن » نوشته شده ، بگیر و به بهشت ببر .شفاعت دوستان فاطمه از دیگرانعظمت و مقام حضرت فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى دهد .امام باقر علیه السلام به جابر فرمود : جابر ! به خدا سوگند ، فاطمه علیها السلام با شفاعت خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى سازد . چنان که کبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى کند .عظمت و مقام حضرت فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى دهد .هنگامى که شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مى رسند ، خداوند در دلشان مى افکند که به پشت سر بنگرند . وقتى چنین کنند ، ندا مى رسد : دوستان من ! اکنون که شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم ، نگران چه هستید ؟آنان عرضه مى دارند : پروردگارا ! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشکار شود .ندا مى رسد : دوستانم ! برگردید و بنگرید و هر که به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا ، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده ، همراه خود وارد بهشت کنید .به سوى بهشتحضرت فاطمه علیها السلام ، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شکایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا ، با جلال و شکوه خاصى وارد بهشت مى شود . پیامبر اکرم صلوات الله علیه مى فرماید : روز قیامت دخترم فاطمه در حالى که لباس‌ هاى اهدایى خداوند را که با آب حیات آمیخته شده ، پوشیده ، محشور مى شود و همه مردم از مشاهده این کرامت تعجب مى کنند .آنگاه لباسى از لباس ‌هاى بهشت بر وى پوشانده مى شود . بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است : دختر پیامبر را به بهترین شکل ممکن و کامل ‌ترین هیبت و تمام ‌ترین کرامت و بیشترین بهره وارد بهشت سازید . پس ، فاطمه سلام الله علیها را به فرمان پروردگار در کمال عظمت و شکوه ، در حالى که پیرامونش هفتاد هزار کنیز قرار گرفته ، به بهشت مى برند .استقبال حوریان بهشتىرسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود : هنگامى که به در بهشت مى رسى ، دوازده هزار حوریه ، که تاکنون به ملاقات کسى نرفته و نخواهند رفت در حالى که مشعل‌ هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور که جهاز هایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهار هایشان از لولو و مروارید درخشان است سوارند ، به استقبالت مى شتابند .پس وقتى داخل بهشت شدى ، بهشتیان به یکدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت سفره‌ هایى از گوهر ، که بر پایه ‌هایى از نور برقرار ساخته‌ اند ، آماده مى سازند و در حالى که هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى اند ، آنان از غذا هاى بهشتى مى خورند .اولین سخن فاطمه در بهشتسلمان فارسى از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است :هنگامى که فاطمه داخل بهشت مى شود و آنچه خداوند برایش مهیا کرده ، مى بیند ، این آیه را تلاوت مى کند :« بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شکور الذى احلنا دارالمقامه من فضله لایمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب » ؛ ستایش و سپاس ویژه خدایى است که اندوهمان را زدود . همانا پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است . پروردگارى که در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى مان فرود آورد . ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى شویم .زیارت انبیا از فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشتآنگاه که همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت شدند ، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مى کنند . رسول خدا صلی الله و علیه و آله به فاطمه فرمود : هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند ، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مى شتابند .عنایات خداوند به فاطمه علیها السلام در بهشتپروردگار منّان به فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت . بخشى از آن عنایات چنین است :1- خانه ‌هاى بهشتىپیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هنگامى که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم ، به قصر فاطمه رسیدم . درون آن هفتاد قصر بود که تمام در و دیوار و طاق ‌هایش از دانه ‌هاى مروارید سرخ ساخته شده ، همه آنها به یک شکل زینت داده شده بود .2- همنشینى با پیامبر صلی الله و علیه و آلهپیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود : یا على ! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید . سپس این آیه را تلاوت فرمود : " برادران بر تخت ‌هاى بهشتى رو به روى هم مى نشینند . "3- درجه وسیلهرسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود : فِى الجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدعَى الوَسیلَةُ فَاِذَا سَاَلتُم اللهَ فَاساَلُوا لِىَ الوَسِیلَةَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَن یَسکنُ مَعَک فِیها؟ قَالَ علىً و فاطمةُ و الحَسَنُ و الحُسَین . در بهشت درجه‌ اى به نام « وسیله » است . هرگاه خواستید ، هنگام دعا ، چیزى برایم بخواهید ، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید . گفتند : یا رسول ‌الله ! چه کسانى در این درجه ( مخصوص ) با شما همنشین خواهند بود ؟ فرمود : على ، فاطمه ، حسن و حسین .علامه امینى در منقبت بیست و ششم مى نویسد :از مناقب حضرت زهرا علیها السلام همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است . آنجا پایتخت عظمت حضرت حق تبارک و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یک از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب کسى بدان راه نمى یابد .4- سکونت در حظیرة القدسسیوطى در مسند مى نویسد : « اِنَّ فاطمَةَ و علیاً و الحسنَ و الحسینَ فِى حَظِیرَةِ القُدسِ فِى قُبَّةٍ بَیضَاء سَقفُها عَرشُ الرَّحمنِ » ؛ فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام « حظیرة القدس » در زیر گنبدى سفید به سرمى برند که سقف آن عرش پروردگار است .پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله فرمود : در قیامت ، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است .نویسنده خصایص فاطمه ، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة القدس ، مى نویسد : والاترین جایگاه ‌ها در بهشت حظیرة القدس است .5- بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه علیها السلامطبرى از همام بن ابى على چنین نقل مى کند : به کعب الحبر گفتم :نظرت درباره شیعیان على بن ابى طالب علیه السلام چیست ؟گفت : اى همام ! من اوصاف شان را در کتاب خدا مى یابم . اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى اش شمرده مى شوند .اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند . خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت خویش آفرید .جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است . در خیمه‌ اى که اتاق ‌هایى از مروارید درخشان دارد ، زندگى مى کنند . آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام « رحیق مختوم » مى نوشند .رحیق مختوم چشمه‌ اى است که به آن « تسنیم » گفته مى شود و هیچ کس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهد کرد . تسنیم ، چشمه‌ اى است که خداوند آن را به فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله و علیه و آله و همسر على بن ابى طالب علیه السلام بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مى شود . آب آن چشمه چنان گواراست که به سردى کافور و طعم زنجفیل و عطر مُشک شباهت دارد ... .خدایا ما را از شفاعت آن دُر گرانبها بى نصیب مگذار .حضرت زهرا علیهاالسلام از منظر امیرالمومنینمنزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست ، یک زن می ‌تواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امام ( علیه السلام ) گردد . اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیها السلام در نزد حضرت علی علیه السلام خود تحقیق مستقلی می ‌طلبد لکن در اینجا فهرست‌ وار ، به ذکر پاره‌ ای از موارد ، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد .مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلامشخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیها السلام افتخار می ‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌ های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌ داند . برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرموده‌ اند عبارت است از :* در پاسخ نامه‌ ای به معاویه از جمله فضیلت‌ ها و امتیاز هایی که حضرت به آن اشاره می‌ فرمایند این است که « بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست . »* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود : « آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد ؟ » همگی پاسخ دادند : نه .* حضرت علی علیه السلام در ضمن پاسخ به نامه دیگر معاویه می ‌نویسد : « دختر پیامبر صلی الله علیه و آله همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است . نوادگان حضرت احمد ( صلی الله علیه و آله ) ، فرزندان من از فاطمه علیهاالسلام هستند ، کدامیک از شما سهم و بهره‌ ای چون من دارا هستید .»* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این‌ که باید بعد از پیامبر ، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده ‌دار شود به ابوبکر فرمود : « تو را به خدا سوگند می ‌دهم ! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [ علی ] در آورد من هستم یا تو ؟ ابوبکر پاسخ داد : تو هستی .تنها تسلی بخش علی علیه السلامحضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ایشان فرمودند :« بِمَنِ العَزاءُ‌ یا بِنتَ مُحمَد ؟ کنتُ بِک اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِک؟ » ؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد ؟ من به وسیله تو تسکین می‌ یافتم ؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم ؟غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاالسلامحضرت علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده که ایشان فرمودند :« انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها » ؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه ، خشمگین ؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می‌ شود .« خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد ، پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن‌ داری از دست رفته ، اما آنچنان که در جدایی تو صبر کردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره‌ ای ندارم شکیبایی بر من سخت است . پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می‌ نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی ‌گشاید . چشمم بی‌ خواب ، و دل از سوز غم سوزان است . تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند . مرگ زهرا ضربه‌ ای بود که دل را خسته و غصه‌ ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید ... و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند :« انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِک وَ یَرضی لِرِضاک » ؛ خداوند برای خشم تو ، خشمگین و برای خشنودی تو ، خشنود می ‌شود . 

منابع ، مدارک و مصادر: 

 1- قرآن کریم 2- مفاتیح الجنان 3- نهج البلاغه 4- نهج الفصاحه 5- منتهی الامال،ثقه الاسلام شیخ عباس قمی ره 6- اصول کافی 7-من لایحضره الفقیه التهذیب -8 9- اسرار آل محمد (ص):سلیم ابن قیس هلالی 10- بحار الانوار علامه محمد باقر مجلسی 11-نجم الثاقب 12-سوگنامه آل محمد(ص) 13- سیره عملی اهل بیت علیهم السلام ، سید کاظم ارفع 14-القطره:دریای بیکران فضائل اهل البیت س 15-مفاتیح الجنان،ثقه الاسلام شیخ عباس قمی ره15 -19 16-فضائل وسيره چهارده معصوم (ع) ،علامه حسن زاده آملی -20 17-شجره طیبه، زندگینامه چهارده معصوم و پیامبران، سید محسن حجازی زاده -21 18-ارشاد ، شیخ مفید 19- از فضائل پنج تن آل عبا 20- فقط امید به خدا 21- تاریخ تحلیلی پیشوایان، پژوهشکده تحقیقات اسلامی 22- امامت ورهبری، شهید مرتضی مطهری 23- استان ها وکتابهای شیرین از چهارده معصوم (ع) جواد باقری 24- شرح خطبه غدیر، محمد باقر انصاری 25- جایگاه زنان در اسلام، آیت الله حسین نوری همدانی 26- شجره طیبه، زندگینامه چهارده معصوم و پیامبران، سید محسن حجازی زاده 27- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ، محمد دشتی 28- منتخب الاحادیث، ابوالقاسم کردستانی 29- سیره وسخنان پیشوایان زندگی 14 مصعوم، محمد علی کوشا 30- کتاب رشد، معاونت آموزشی سپاه

[1] - بحار الانوار، ج 43، ص 6؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 357
[2] - الصحیح من سیره النبی، ج 4، ص 324
[3] - امرها الی رَبِّها ( کشف الغمه، ج 1، ص 353)
[4] - الامامه و السیاسه، ج 1، ص 19.
[5] - ر. ک. تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 154.
[6] - احتجام طبرسی، ج 1، ص 141؛ کشف الغمه، ج 1، ص 491.
[7] - دلایل الامامه، طبرسی، ص 46؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 363
[8] - سوره اسراء آیه 28
[9] - این پنچ بزرگوار را به لقب بکائین نامیده اند و حضرت امام سجاد (ع) را تاج البکی گفته اند.
[10] - اقبال الاعمال ص 626- بحار ج 100 ص 199.

کتابچه اهمیت نماز جماعت-رضا قارزی

کتابچه اهمیت نماز جماعت

 رضا قارزی


خواندن نماز جماعت و فضيلت آن

اسلام دين تک بعدي نيست به همان ميزان که در عبادات به اعمال فردي توجه شده به انجام عبادات به طور جمعي نيز تأکيد گرديده است و در تعاليم ديني مطابق بيان اهميت نماز براي برگزاري آن به جماعت تأکيد بسياري شده است. اشاره جوهره همه عبادات و خصوصاً نماز اين است که خودخواهي انسان شکسته شود. انسان تا در دايره تنگ و تاريک تمايلات شخصي، دنيايي و کوچک محصور راه به جهان نوراني سراي حکومت نمي برد و مدارج و مراحل کمال را طي نمي کند و به ارزش واقعي انسان دست نمي يابد. حضور در جمع و برگزاري نماز اين با فضيلت ترين عبادات در کنار ديگر نمازگزاران فرصت و امکان مناسبي فراهم مي سازد تا نمازگزار از حصار فرديت خويش بيرون آيد. نماز جماعت تحقق اين معناي نهفته در نماز است که «اسلام بر بندگان صالح خداوند» و بندگان صالح خداوند کساني هستند که نماز را برپا مي دارند و ايستادن در کنار نمازگزاراني که جمع بندگان صالح را عينيت مي بخشد اين امکان را فراهم مي سازد تا به برکت خلوص، حضور آنان خود نمازگزار در اين سير انفسي به سوي خود به فيوضات بيشتري دست يابد و نماز او به برکت تعالي ترين آراسته گردد. با نماز مکارم اخلاقي در انسان پديد مي آيد، رشد مي کند و به ثمر مي نشيند. خدمت به ديگران و رفع درد و رنج ديگران از برترين مکارم اخلاقي است. به عبارتي ديگر همانگونه که نماز برترين آيين بندگاني است نوعدوستي و خدمت به بندگان خدا نيز در زمره برترين مکارم اخلاقي قرار دارد. نماز جماعت زمينه ساز آشنايي با درد و رنج ديگر نمازگزاران است تا نمازگزاران در حد توان در رفع مشکلات و نگراني هاي آنان بکوشند و اگر در عمل گاهي نتواند بردارد در لحظات نوراني نيايش و مناجات با خدا دست به درگاه خداوندي بالا برد و از پروردگار مهربان عاجزانه بخواهد تا در جهت برطرف شدن سختي ها و مشکلاتي که ديگران با آن دست به گريبانند راه نجات و گشايش را فراهم آورد. نماز را در جمع ديگران خواندن، برکت ديگري نيز دارد و آن جمع قطره هاي کوچک و تشکيل درياي متحد از انسان هاي پاک و با فضيلت است. اين قدرت الهي فراهم آمده در کينه زمين هاي اجتماعي، فردي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي منشأ ثمرات مثبت و تعيين کننده بسياري خواهد بود. خواندن نماز به جماعت اثرات مثبت و سازنده بسياري در تربيت فردي، اجتماعي  انسان هاي موحد دارد. با فضيلتي که هر روز در کنار هم رو به قبله توحيد مي ايستند و به راز و نياز با خالق هستي ومشغول مي شوند. در معاشرت با يکديگر نيز تا حد بسياري موازين و مکارم اخلاقي را رعايت مي نمايند. ترويج و تبليغ نماز جماعت را احکامي است که بطور مشروح در رساله هاي عمليه بيان شده است. معني نماز جماعت قرار داده شده است تا اخلاص و يگانگي و اسلام و عبادت براي خداوند آشکار و باز ظاهر شود. معني نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازي که چهل سال در خانه خوانده شود عرض کردند يا رسول الله نماز يک روز؟ حضرت فرمودند: بلکه يک نماز.
در آغاز اسلام، مسلمانان هرگز نماز جماعت را ترک نمي کردند، حتي در ميدان جنگ، براي برپايي نماز جماعت دو گروه مي شدند.
گروهي مي جنگيدند و گروهي ديگر نماز را به جماعت با پيغمبر مي خواندند. امام حسن در ظهر عاشورا، در کنار پيکر پاک شهيدان به نماز جماعت ايستادند و با گروهي از ياران شجاع و وفادار خود نماز ظهر را خواندند. در احکام دين نيز به مسائلي برمي خوريم که اهميت نماز جماعت را مي رساند. مانند اين مسائل:
1- شرکت در نماز جماعت براي همه مستحب است به ويژه براي همسايگان مسجد.
2- حاضر نشدن در نماز جماعت از روي بي اعتنايي جايز نيست.
3- مستحب است صبر کنيم تا نماز را با جماعت برگزار کنيم.
4- نماز جماعتي که مختصر خوانده مي شود از نماز فرادي که طول داده مي شود بهتر است.
5- نماز جماعت هرچند اول وقت خوانده نشود از نماز فرادي از اول وقت بهتر است.

نماز جماعت و جمعه وسيله اي است که مي توان قدرت اسلام و مسلمانان را با آنها در هر صبح و شام و در هر روز جمعه، به نمايش بياورد. در نماز جماعت يک نفر مسلمان عادل و شايسته جلو مي ايستد و ديگر نمازگزاران پشت سر او در صف هاي منظم قرار مي گيرند و همه با هم نماز مي خوانند بر پاداشتن نماز جماعت تصويري از هماهنگي مسلمانان است در نماز جماعت آثار برابري را مي توان مشاهده کرد. افراد مختلف از قشرهاي گوناگون جامعه در کنار يکديگر مي ايستند و با خدا خويش راز و نياز مي کنند و پايان نماز با يکديگر آشنا مي شوند و به مشکلات همديگر رسيدگي مي کنند و به ياري هم مي شتابند. اگر يکي از مؤمنان را در صف ببينند از حال او جويا مي شود. اگر بيمار بود به ديدارش مي روند و اگر گرفتار بود به ياريش مي شتابند. نمازگذار در تنظيم صفهاي نماز کاملاً دقت کرده و به امام جماعت اقتدا مي کنند و با رعايت نظم از امام پيروي مي کنند. اعمال نماز را با رهبري انجام مي دهند و بدين ترتيب پيروي را همه روزه تمرين مي کند. امام خميني (ره ) در اين باره فرموده: «نماز را با جماعت بخوانيد و مساجد را پر کنيد اينها (دشمنان اسلام) از مساجد مي ترسند. مساجد سنگر است پس بايد سنگرها را پر کرده » در آغاز اسلام مسلمانان هرگز نماز جماعت را ترک نمي کردند حتي در ميدان نبرد براي بر پايي نماز جماعت دو گروه مي شدند. گروهي مي جنگيدند و گروهي ديگر نماز جماعت را با جماعت با پيامبر (ص) مي خواندند. امام حسين (ع) در روز عاشورا در کنار پيکر پاک شهيدان به نماز جماعت ايستادند و با گروهي از ياران شجاع و وفادار خود نماز ظهر را خواندند. در احکام دين نيز به مسائلي برمي خوريم که اهميت نماز جماعت را مي رساند مانند اين مسأله:
1-     حاضر نشدن به نماز جماعت از روي بي اعتنايي جايز نيست.
2-     در نماز جماعت براي همه مستحب است به ويژه براي همسايگان مسجد.
3-     مستحب است صبر کنيم تا نماز را با جماعت برگزار کنيم.
4-     نماز جماعتي که مختصر خوانده مي شود از از نماز فرادايي که طول داده مي شود بهتر است.
5-     نماز جماعت هر چند در اول وقت کمي خوانده شوند از نماز فراداي طولاني بهتر است و همچنين اسلام تأکيد کرده که مسلمانان به صورت دسته جمعي زندگي کنند حتي دسته جمعي نماز بگذارند. اگر مسجد در دسترس نيست هرجا مناسب باشد در صحرا در سالن مدرسه در کارگاه و کارخانه يا در خانه ها وقتي در يک محل نماز جماعت خوانده مي شود همه بکوشند تا از خانه يا محل کار خود به آنجا بروند و در نماز جماعت شرکت کنند.

اهميت نماز جماعت

آئين اسلام، از بعد اجتماعي مهمي برخوردار است و با عنايت به برکات و آثار وحدت و تجمع و يکپارچگي، در بسياري از برنامه هايش بر اين بعد، تکيه و تأکيد کرده است. برگزاري نمازهاي روزانه واجب نيز به صورت جماعت و گروهي، يکي از اين برنامه هاست. در اينجا به اهميت «نماز جماعت » اشاره مي کنيم:
 غير از آثار فردي و اجتماعي نماز جماعت (که به آنها اشاره خواهد شد) پاداشهاي عظيمي براي آن بيان شده که در اينجا به بعضي از روايات، اشاره مي شود.
از رسول خدا (ص) نقل شده که: «مَن سَمِعَ النّداءَ فَلَم يجِبهُ مِن غَيرِ عِلّةٍ فَلا صَلاةَ له»[1]
نماز کسي که صداي اذان را بشنود و بي دليل، در نماز جماعت مسلمانان شرکت نکند، ارزشي ندارد. در حديث، تحقير نماز جماعت، به منزله تحقير خداوند به شمار آمده است: «مَن حَقَّرَهُ فَاِنّما يحَقّرُ اله »[2]
شرکت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بيمه مي کند.[3] و براي هر گامي که به سوي نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب و حسنه در نظر گرفته شده است.[4] همين که کسي براي شرکت در نماز جماعت از منزل خارج مي شود، يا در مسجد، در انتظار نماز جماعت به سر مي برد پاداش کسي را دارد که در اين مدت، به نماز مشغول بوده است.[5] تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بيشتر باشد، پاداش آن بيشتر است. اين کلام رسول خدا (ص) است که فرمود: «ما کَثُرَ فَفُوَ اَحَبُّ الي الله »[6]
حديث جالبي در بيان فضيلت نماز جماعت است که قسمتي از آن در رساله هاي علميه هم ذکر شده که ترجمه تمام حديث چنين است:
اگر اقتدا کننده 1 نفر باشد، پاداش 150 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 2 نفر باشد، پاداش 600 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 3 نفر باشد، پاداش 1200 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 4 نفر باشد، پاداش 2400 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 5 نفر باشد، پاداش 4800 نماز اده مي شود.
اگر اقتدا کننده 6 نفر باشد، پاداش 9600 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 7 نفر باشد، پاداش 19200 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کننده 8 نفر باشد، پاداش 36400 نماز داده مي شود.
اگر اقتدا کنندگان و امام جماعت به 10 نفر رسيدند، پاداش 72800 نماز را دارد. ولي، همين که عدد افراد از ده نفر گذشت، حساب آن را جز خدا کسي نمي داند.[7]
در حديث ديگر است: هرکه نماز جماعت را دوست بدارد، خدا و فرشتگان او را دوست مي دارند.[8] در زمان پيامبر (ص) هرگاه افراد نماز جماعت کم مي شدند، آن حضرت به جستجو و تفقد از افراد مي پرداخت و مي فرمود: شرکت در نماز صبح و عشاء بر منافقان از هر چيز سنگين تر است.[9] قرآن نيز، از اوصاف منافقان، بي حالي و کسالت هنگام نماز را بيان کرده است.[10] زيرا سحرخيزي و حضور در جماعت مسلمين، آن هم از راه هاي دور و در گرما و سرما، نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزار است.
حضور در نماز جماعت، خاص يک منطقه نيست. انسان در هر جا که باشد، خوب است به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشويق ديگران باشد. رسول خدا (ص) درباره اهميت جماعت، فرمود: «صَلاةُ الرَّجُلِ في جماعةٍ خيرُ مِن صَلاتِهِ في بَيتِهِ اَربَعينَ سَنَةٍ. قيلَ: يا رَسُولَ اللهِ ! صَلاةُ يومٍ؟ فقال (ص): صَلاةُ واحِدَةُ »[11]يک نماز با جماعت، بهتر از چهل سال نماز فرادي در خانه است. پرسيدند: آيا يک روز نماز؟ فرمود: بلکه يک نماز. و مي فرمودند: صف هاي نماز جماعت، همانند صف هاي فرشتگان در آسمان چهارم است.[12]
اولين نماز جماعتي که برپا شد، به امامت رسول خدا و شرکت حضرت علي (ع) و جعفر طيار (برادر حضرت علي (ع) )بود.
همين که ابوطالب، فرزندش علي (ع) را ديد که به پيامبر اقتدا کرده، به فرزند ديگرش جعفر گفت: تو نيز به پيامبر اکرم اقتدا کن. و اين جماعت دو سه نفري، پس از نزول آيه «فَاصدَع بماتُؤمَر » بود، که فرمان به علني ساختن دعوت و تبليغ مي داد.[13]

 آثارنماز جماعت:( معنوي ـ سياسي ـ اجتماعي ـ اخلاقي و تربيتي نماز جماعت)

در ميان عبادتها تنها عبادتي که آن را مي توان به جماعت خواند و در مورد آن پيشوايان بزرگ دين ما و مخصوصاً رسول اکرم صلي الله عليه و آله بسيار سفارش فرموده اند، نماز است که با برنامه اي دقيق و عميق، با آداب و رسومي ويژه، با شرايطي خاص و جالب و جامع، و با احکامي متين، با جماعت و گروه برگزار مي شود و آثار بزرگ، و نتايجي گرانقدر و سودمند دارد، مخصوصاً آثار و نتايج رواني و اخلاقي و آموزشي و اجتماعي. البته، اگر درست و با معنا و طبق مقررات، آنطور که شارع مقدس اسلام خواسته و دستور داده برگزار شود و انجام گيرد، و آداب و سنتي را که برايش گفته مراعات کند. نماز جماعت را چون نماز فرادي، در هر مکان و در هر جا مي شود خواند در صورتي که آن جا و مکان مباح بوده و غصبي نباشد. نهايت در پاره اي از جاها نماز خواندن مکروه است. اما نماز خواندن در مسجد امتياز و برتري ديگري دارد و فضيلت و ثواب بيشتري دارد و بالخصوص با جماعت. پيغمبر صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليه السلام درباره آن عجب توصيه کرده اند و اشخاصي را که از نماز جماعت در مسجد فاصله مي گرفته اند سخت تهديد مي فرمودند. در زمان رسول اکرم ايشان با کمال شدت فرمودند: اگر اينان به مسجد نيايند مي فرستم خانه هاشان را بر آنها آتش زنند. چرا در جماعت مسلمين شرکت نمي کنند؟ در آن زمان اميرالمؤمنين (ع) در کوفه بود، وقتي که به حضرت خبر دادند، گروهي از همسايگان مسجد به جماعت در مسجد حاضر نمي شوند حضرت با جديت بيان مي فرمود: «اينان از ما دور شوند و مجاورت، را ترک گويند » در حديث ديگري است که آن حضرت درباره گروهي که براي نماز جماعت به مسجد نمي آمدند. فرمود:«اين گروه از خوردن و آشاميدن با ما مشارکت نکنند و با ما مشورت نمايند و با ما وصلت ازدواج نمايند و از احوال بيت المال بهره نگيرند. مگر اينکه به مسجد بيايند و در جماعت ما شرکت کنند و اگر چنانچه بر اين کارشان اصرار داشته باشند، چه بسا دستور دهم خانه هاشان را بر ايشان آتش بزنند . مسلمانان که اين سخنان را از آن حضرت شنيدند به طور کلي از آنها فاصله گرفتند. معاشرت و رفت و آمد با آنها را ترک گفتند، ديگر با آنها هم خوراک نشدند و وصلت و ازدواج با آنها نکردند، تا اينکه به جماعت حاضر شدند». حضرت صادق عليه السلام فرمود: «هرکه در خانه اش نماز به جماعت بخواند البته بدون علت و عذر براي او فضيلت و نماز است و نه براي کساني که در آن جماعت شرکت کرده اند ». باز آن حضرت فرمود: «هرکس از همسايگان مسجد صداي اذان را بشنود و آن را اجابت نکند و براي نماز به مسجد نرود پس نمازش داراي فضيلت و کمال نخواهد بود. » اميرالمؤمنين (ع) فرمود: کسي که به مسجد مي رود، حداقل و دست کم به يکي از هشت چيز نائل مي شد: اول : برادر و دوستي در راه خدا براي خود مي يابد. دوم: يا دانش تازه اي مي آموزد. سوم: يا آيتي از آيات محکم قرآن مجيد را ياد بگيرد. چهارم: يا سخني مي شنود که در نتيجه براي استقامت و استواري او مي افزايد. پنجم: يا به رحمت و منفعت غير متقربه اي مي رسد. ششم: يا موعظه پند و اندرزي اخذ مي کند که او را از انحراف و بدبختي نگه مي دارد. هفتم و هشتم: يا گاهي و در اثر ترس از خدا و يا از روي شرم و حيا گناهي را ترک مي گويد. مردمي که به مسجد مي روند بايستي پاک و پاکيزه باشند و از بوهاي بد و زننده به دور باشند بلکه بايد خوشبو باشند.
برپايي فرضيه هاي ديني به صورت دسته جمعي، غير از پاداش هاي فراواني که ياد شد، در زندگي فردي و اجتماعي امت مسلمان نيز، آثار مثبت و فراواني دارد که به برخي اشاره مي شود:

ازآثار معنوي
بزرگترين اثر معنوي نماز جماعت، همان پاداش هاي الهي است که گفته شد. روايت است که شبي، علي (ع) تا سحر به عبادت مشغول بود. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهايي خواند و استراحت کرد. رسول خدا (ص) که آن حضرت را در جماعت صبح نديد، به خانه او رفت. حضرت فاطمه (س) از شب زنده داري (ع) و عذر او از نيامدن به مسجد سخن گفت. پيامبر فرمود: پاداشي که به خاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علي (ع) رفت، بيش از پاداش عبادت تمام شب است[14]. (495) رسول خدا (ص) فرموده است:
«لِاَن اُصَلِّي الصُبَح في جَماعةٍ اَحَبُّ اِلي مِن اَن اُصَلِّي لَيلَتي حَتّي اُصبِحَ »[15]. اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم، در نظرم محبوب تر از عبادت و شب زنده داري تا صبح است.
به خاطر همين فضيلت و پاداش هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفر بيشتر شود، اگر تمام آسمان ها کاغذ، و درياها مرکب و درخت ها قلم شود و فرشتگان بنويسند[16]، پاداش يک رکعت آن را نمي توانند بنويسند.
و نماز جماعت با تأخير، بهتر از نماز فراداي در اول وقت است.

ازآثار اجتماعي
نماز جماعت، مقدمه وحدت صفوف و نزديکي دلها و تقويت کننده روح اخوت است.
نوعي حضور و غياب بي تشريفات، و بهترين راه شناسايي افراد است.
نماز جماعت، بهترين، بيشترين، پاکترين و کم خرج ترين اجتماعات دنياست و نوعي ديد و بازديد مجاني و آگاهي از مشکلات و نيازهاي يکديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعي بين آحاد مسلمين است.
ازآثار سياسي
نماز جماعت، نشان دهنده قدرت مسلمين و الفت دلها و انسجام صفوف است. تفرقه ها را مي زدايد، بيم در دل دشمنان مي افکند، منافقان را مأيوس مي سازد، خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت، نمايش حضور در صحنه و پيوند «امام» و «امت» مي باشد.

ازآثار اخلاقي، تربيتي

در نماز جماعت، افراد در يک صف قرار مي گيرند و امتيازات موهوم صنفي، نژادي، زباني، مالي و .... کنار مي رود و صفا و صميميت و نوعدوستي در دلها زنده مي شود و مؤمنان، با ديدار يکديگر در صف عبادت، احساس دلگرمي و قدرت و اميد مي کنند.
نماز جماعت، عامل نظم و انضباط و وقت شناسي است. روحيه فرد گرايي و انزوا و گوشه گيري را از بين مي برد و نوعي مبارزه با غرور و خودخواهي را در بر دارد.
نماز جماعت، «وحدت» در گفتار، جهت، هدف و امام را مي آموزد و از آنجا که بايد پرهيزکارترين و لايق ترين اشخاص، به امامت نماز بايستد، نوعي آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است. نماز جماعت، کينه ها و کدورت ها و سوء ظن ها را از ميان مي برد و سطح دانش و عبوديت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزايش مي دهد.
به خاطر اين همه آثار است که به نماز جماعت، آن همه توصيه شده است. حتي نابينايي وقتي از حضور پيامبر، اجازه خواست که به مسجد نيايد، آن حضرت فرمود: از خانه تا مسجد، ريسماني ببندد و به کمک آن، خود را به نماز جماعت برساند[17] و نيز نابيناياني که اجازه ترک شرکت در نماز خواستند، رسول خدا (ص) اجازه نفرمود.[18]
از طرف ديگر، برخورد شديد نسبت به کساني که به نماز جماعت اهميت نمي دهند، نشان ديگري بر اهميت و سازندگي آن است. در حديث است که به چنان کسان، همسر ندهيد[19] (501) و معرف آنان نشويد.[20]  

امام جماعت
در نماز جماعت، آنکه جلو مي ايستد و مردم به او اقتدا مي کنند، «امام » نام دارد. بعضي نيز به او «پيشوا » مي گويند. در نظام اجتماعي سياسي اسلام، آنکه پيشوايي جمعي را به عهده دارد، بايد از يک سري فضيلت ها و برتري ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيز باشد. در نماز جماعت نيز، پيش نماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت، برتر از ديگران باشد.
در حديث مي خوانيم: «فقدموا افضلکم» (503) و «فقدّموا خيارکم» (504) يعني به با فضيلت ترين و بهترين خودتان اقتدا کنيد. احاديث، در اين باره، بسيار است. به چند نمونه اشاره مي کنيم: امام جماعت، بايد کسي باشد که مردم به ايمان و تعهد او اطمينان داشته باشند.(505)
امام صادق (ع) فرمود: امام جماعت، رهبري است که شما را به سوي خدا مي برد، پس بنگريد که به چه کس اقتدا مي کنيد. (506) ابوذر فرمود: امام شما، در قيامت، شفيع شماست. پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد. (507)
اقتدا کردن افراد ناشناخته و آنان که در دين يا امامت، غلّو مي کنند، نهي شده است. (508) افرادي که در جامعه، به خاطر گناه علني، شلاق خورده اند، يا از طريق نامشروع، به دنيا آمده اند، حق امام جماعت شدن ندارند. (509) امام جماعت، بايد مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست. (510 ) امام صادق (ع) در تفسير آيه شريفه «خذوا زينتکم عندکل مسجد » (511 ) هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را همراه داشته باشيد.فرمود: زينت مسجد، پيشواي شايسته و امام جماعت مسجد است. (512 )البته پوشيدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و ... نيز در رواياتي به عنوان «زينت مسجد » آمده است.
امام باقر (ع) فرمود: امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فکر باشد. (513) رسول خدا (ص) فرمود: کسي که پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم، نماز خوانده است. (514 )
امام جماعت، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بکند و نماز را طول ندهد. (515 ) از مجموع اين احاديث، موقعيت حساس امامت جماعت شناخته مي شود.

از آنجا که در امام جماعت، برتري و فضيلت بر ديگران شرط است، اگر در موقعيتي، چند نفر شايستگي آن را داشتند که به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطي به عنوان اولويت در روايات مطرح است که آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مي آموزد. از جمله:
کسي که قرائت نمازش بهتر باشد. «اقرئهم »
کسي که در هجرت پيشقدم باشد. «اقدمهم هجرت »
کسي که دين شناس تر و در مراتب علمي برتر باشد. «اعلمهم بالسنة و افقههم في الدين »
کسي که سن بيشتري داشته باشد. «فاکبرهم سنّا »
کسي که انس او با قرآن بيشتر باشد.
کسي که زيباتر و خوشروتر باشد.
صاحب منزل، از مهمان در امام جماعت شدن مقدم است.
امام جماعت دائمي، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدم است. در ميان امتيازات، به مسئله (عالم بودن ) بيش از هر چيزي تکيه شده است. اين دانايي و اعلميت، در همه مواردي که نوعي رهبري و پيشوايي در کار است، شرط و امتياز است. در حديث است: «من صلّي بقوم و فهيم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الي السفال الي يوم القيامة » (517 )
کسي که امامت نماز و پيشوايي گروهي را به عهده بگيرد، در حالي که ميان آنان، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت، همواره رو به سقوط و پستي است.
البته همچنان که در حديثي گذشت، امام جماعت بايد مورد پذيرش و قبول مردم باشد. اين مقبوليت، از راه علم و پاکي و عدالت و تواضع و اخلاق نيکو به دست مي آيد.
نبايد غفلت داشت که گاهي دشمنان و اهل نفاق، براي ضربه زدن به اسلام و روحانيت، امام جماعتي را با شايعه و تهمت و دروغ، بدنام مي کنند تا او را به انزوا بکشند. هشياري مردم، خنثي کننده اين نقشه شيطاني است. پشت سر کسي نبايد به جماعت ايستاد که با فسق و گناه و بدرفتاري، مقبوليت خود را از دست داده است، نه آنکه دست هاي مرموز دشمن، او را از نظرها انداخته باشد ! ....
از شرايط امام جماعت، عادل بودن است.
عدالت را در کتب فقيهي تعريف کرده اند. فقهاي گرانقدر، از جمله حضرت امام خميني (قدس سره ) مي فرمايند:
عدالت، يک حالت دروني است که انسان را از ارتکاب گناهان کبيره، و تکرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد. (518 )
پاکي، تقوا، دوري از گناه، از نشانه هاي عدالت است. بنا به اهميت اين صفت، در نظام اسلامي يکي از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامي و قانون اساسي، داشتن آن براي مسئولان بلند پايه و مشاغل حساس، شرط است و کارهاي مهم کشور و امور مردم، بايد به دست افراد عادل انجام گيرد.
به برخي از اين موارد که عدالت شرط است، توجه کنيد:
در مسائل عبادي، امام جماعت بايد عادل باشد.
در مسائل سياسي عبادي، مثل نماز جمعه، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد. در مسائل سياسي و حقوقي، (همچون نمايندگي مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاي عادلي به نام «شوراي نگهبان » معتبر است. در مسائل حقوقي، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش، با با گواهي افراد عادل باشد. در مسائل تربيتي، اجراي حدود اسلامي و تأديب ظالم و خلافکار، وقتي است که افراد عادل، به خلاف و گناه او شهادت دهند. در مسائل اقتصادي، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد. در مسائل اجتماعي و فرهنگي، پخش و نشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق، اعتماد نمي توان کرد، مگر پس از تحقيق و تفحص.در مسائل نظامي، فرمانده کل قوا، با رهبري است، که عدالت شرط آن است. پس عدالت از ارکان مهم در نظام حکومتي اسلام و واگذاري مسئوليت هاي اجتماعي و تنظيم امور زندگي است.

گرچه برخورداري از عدالت، و داشتن ملکه ترک گناه، از امور دروني افراد است، ولي با علائم و نشانه هايي که در زندگي و عمل افراد بروز مي کند، مي توان به بود و نبود آن در افراد، پي برد. در روايات، برخي از اين علائم به چشم مي خورد و بعضي ملاکها بيان شده که با وجود آنها، مي توان کسي را عادل شمرد.
از امام صادق (ع) پرسيدند: عادل کيست؟
فرمود: «اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماّثم و کفه عن المظالم » (519 ) کسي که چشمش را از نامحرم، زبانش را از گناه، و دستش را از ظلم حفظ کند. پيامبر خدا (ص) نيز در حديثي انسان جوانمرد و عدل را چنين معرفي مي کند: «من عامل النّاس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يکذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته ... » (520 ) کسي که با مردم، در معاملات، ستم نکند و در سخن، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلف نکند، او از کساني است که مروتش کامل و عدالتش آشکار است.

از امام صادق (ع) سوال شد: عدالت انسان را از کجا بشناسيم؟
فرمود: همين که کسي اهل حيا و عفت باشد و در خوراک و گفتار و شهوت، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگي مثل زنا، ربا، شراب، فرار از جنگ، .... (که مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردي که عذر دارد، از شرکت در جماعت مسلمين دوري نکند، چنين انساني عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ... (521 )
در روايات ديگري مي خوانيم: به آن کس که نمازهاي پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهي او را بپذيريد. (522 )
شايد آنچه را که فقهاء، به عنوان «حسن ظاهري » در عدالت بيان مي کنند، همين باشد که با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش در مراکز فساد و گناه، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق، انسان عادل و درستکاري بشناسند.
امام باقر (ع) در مورد عدالت زنان مي فرمايد:
همين که اهل حجاب و از خانواده هاي محترم بود و از شوهر خويش اطاعت مي کرد و از کارهاي ناپسند و جلوه گري هاي ناروا پرهيز داشت، عادل است. (523 )
در بعضي روايات، «فاسق » را کساني مي داند که به خاطر گناهان زشت علني، در جامعه شلاق خورده، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدکاري يا مورد سوء ظن باشند. (524 ) البته معناي عدالت در يک نفر، آن نيست که در طول عمر، مرتکب گناهي نشده باشد، چرا که اين ويژگي، تنها در انبياء و اولياء معصوم است، ولي همين که ما در ظاهر، از او گناه بزرگي نديده باشيم، کافي است.
اين نيز ناگفته نماند که: اگر کسي خود را عادل نمي داند، و حتي به مردم بگويد که من عادل نيستم، اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مي تواند امام جماعت شود و مردم نيز مي توانند به او اقتدا کنند و اگر مردم، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچي کند. (525 ) و حتي اگر پس از نماز جماعت، معلوم شود که امام جماعت، عادل نبوده، نمازهايي را که پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست. (526 )

با همه پاداشها و آثاري که براي نماز جماعت وجود دارد، برخي از اين فيض بزرگ محرومند و با تأسف، شاهديم که بسياري، به آن بي اعتنا و کم رغبتند و حتي در همسايگي مسجد به سر مي برند، ولي در جماعت مسلمين حاضر نمي شوند و مسجدها، گاهي به صورت ناراحت کننده و دردآوري خلوت است. علت شرکت نکردن افراد در نمازهاي جماعت، گوناگون است. بعضي واقعاً عذر دارند و دليلشان پذيرفتني است، ولي در بسياري موارد، بهانه هايي پوچ، بيشتر نيست. مروري به اينگونه دلايل و بهانه ها مي کنيم:
بعضي، از پاداشهاي نماز جماعت، غافلند.
برخي، از بدرفتاري برخي نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بي رغبت مي شوند. بعضي، تنها بد اخلاقي امام جماعت را، بهانه عدم شرکت خود قرار مي دهند و آن را منافات با عدالت او به حساب مي آورند.
بعضي، به خاطر همفکر نبودن امام جماعت، با ديدگاه هاي سياسي آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و ... از شرکت در جماعت، دوري مي کنند.
بعضي، به خاطر مشغوليت هاي اقتصادي و اجتماعي و گرفتاريهاي روزمره، از پاداشهاي عظيم نماز جماعت محروم مي شوند.
بعضي، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده و ديگر نمي روند.
بعضي، عيب هاي بستگان و نزديکان امام جماعت را به حساب او مي گذارند و او را قبول ندارند.
بعضي، شرکت خود در نماز جماعت را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مي دانند و از آن پرهيز دارد، بي آنکه دليلي روشن بر بي عدالتي امام جماعت داشته باشد. بعضي، از روي غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يک امام جوان يا فقيرزاده، اما پاک و متعهد و لايق، شرکت کنند.
برخي، تن پرور و تنبل اند و در عبادات، بي حوصله و کسل اند و نماز جماعت را، به جاي آنکه کار بدانند، بار مي دانند و به سختي حاضرند دست از کارهاي ديگر بکشند و به جمع مسلمانان در نماز بپيوندند. بعضي نيز، از طول کشيدن نماز جماعت، از مسجد مي گريزند.
بعضي نيز، از متولّي يا دست اندرکاران مسجد، خوششان نمي آيد، از اين رو به نماز جماعت نمي آيند.
اينها گوشه اي از علل سردي برخي نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور که ديديد، بيشتر اينها، بهانه هايي غير قابل اعتناست. اگر آگاهي و رشد ديني مردم به حدي برسد که عوامل ياد شده را کنار بگذارند، و با خلوص و همدلي، در صفوفي منظم کنار هم بنشينند، به پاداش هاي عظيم جماعت، توجه داشته باشند، بدخلقي پيشنماز را، مغاير با عدالت او ندانند، گناه بستگان او را به حساب او نگذارند، و ... به برکت و آثار مثبت فراوان اين «گردهمايي ديني » بينديشند، خواهيم ديد که مساجد، رونق بيشتري خواهد يافت و خلوتي نمازهاي جماعت، از ميان خواهد رفت.
البته، صلاحيت هاي علمي و اخلاقي پيشنماز، و محيط گرم و آموزنده بودن مساجد، و برخورد شايسته و احترام آميز با شرکت کنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان، مي تواند سهم عمده اي در جذب آنان به مسجد، اين کانون وحدت و معنويت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگي، تبليغي و تربيتي کشور نيز در اين زمينه، مهم است.
اگر مربيان محترم و معلمان و پدران و مادران، خود در جماعت ها شرکت کنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجد بروند، الهام بخش ديگران نيز خواهند بود. اگر مدارس، در کنار مساجد ساخته شود، براي حضور دانش آموزان در نمازهاي جماعت، تسهيلي به حساب مي آيد.
پرواز در نماز
در احاديث از نماز به عنوان «معراج مؤمن » ياد شده است. ليکن اين عروج و پرواز، نه در فضاي باز آسمان بلکه در فضاي معنويت و بندگي است. و براي رسيدن به «قرب پروردگار» است. نه اوج گرفتن تا چند هزار در ارتفاع. در يک مقايسه، مي توان طيران معنوي و عروج عرفاني يک نمازگزار را با يک خلبان و پرواز او با هواپيما در آسمان، مقايسه کرده با تفاوت هايي که در اين دو هزار وجود دارد:
1- بيشترين نيرو فشار، هنگام کنده شدن هواپيما از زمين است، در عبادت و نماز هم، بيشترين سختي و فشار غلبه بر هواي نفس و شروع به عبادت است.
2- اهميت هر پرواز، به فرود سالم و بدون خطر، هواپيماهاست. شروع عبادت هم، وقتي ارزش داره که پايان آن سالم و بدون آفت عجب و غرور، و بدون ضايعه «ضبط اعمال » باشد.
3- هواپيما براي سوخت خود، نياز به بنزين دارد و خالص و ويژه. معراج روحي نمازگزار هم محتاج توجه خالص و نفي همه ي عبور يدهاست که بالا بردن دست تا بيخ گوش و نفي و «لا لبيک » گفتن به غير خدا، خلوص نيت به دست مي آيد.
4- براي پرواز، خلبان بايد از سلامت کامل برخوردار باشد، در نماز و بار يافتن به محضر خداوند نيز «قلب سليم » لازم است (اِلاّ مِن اَتَها الله بقلبَ سليمٍ )
5- پرواز هواپيما، با دو بال است، و با يک بال طيراني صورت نمي گيرد. در نماز هم، همراه با ارتباط با خدا, ارتباط سالم با مردم لازم است و در کنار اداي «يقيمون الصلاة» معمولاً «يؤتونَ الزَّکاة » را هم دارد.
6- هواپيما براي پرواز مقداري روي زمين حرکت مي کند و دور برمي دارد تا امکان برخاستن از زمين داشته باشد. مقدمات نماز و اذان و اقامه و ذکرهاي مستحب نيز مقدمه آن پرواز ملکوتي است. دعاهاي پس از نماز و ذکر تعقيبات هم، حرکت روي زمين پس نشستن در «باله» است.
7- در پرواز هم اولين خطا آفرين خطا هم است، و سقوط همراه با نابودي است. در عبادت نيز شرک و عجب و ريا، انسان را به دره سقوط مي افکند و ابليس با سابقه هزار سال عبادت با يک خطا و عصيان مطرود ملعون شد.
8- يک خلبان به فرمان برج و اتاق فرمان، حرکت مي کند و تابع دستورات. نماز و عبادت هم طبق دستورات و حتي يک دقيقه دير و زود يا خلاف قانون آن را باطل مي کند.
9- خلبان گاهي پرواز کرده و گاهي استراحت مي کند. و هواپيما سرويس مي شد. انسان هم در کنار نيايش و عبادت، گاهي هم به استراحت و لذت هاي مباح و پرداختن به معاش نياز دارد. و کسي همچون پيامبر خدا (ص)، گاهي (کلّميني يا حُميرا)مي گفت .
10- براي ارتباط خلبان با برج مراقبت و کنترل فقط يک زبان بين المللي القيت دارد. ارتباط نمازگزار هم با خداوند فقط با زبان عربي است و در عبادت حج نيز، شروع احرام با (لبيک اللّهُمَّ لبيک ) است.
11- قبل از پرواز نياز به اطلاعات است. نسبت به هواشناسي. نقشه خواني.

نيروهامشغول در نمازعبارتنداز:
1- جسم انسان، دستها، پاها، ماهيچه ها، چشم ها، گوشها و تمرکز هر يک از آنها در جهت اجراي برنامه و پرهيز از هرگونه حرکت اضافي و پراکنده.
2- حواس ششگانه و تمرکز آن درست اجراي برنامه و پرهيز از هرگونه رفتار اضافي.
3- ذهن و حافظه و تمرکز آن درست تلفظ صحيح اذکار و توجه به معناي آنها.
4- نيروهاي ارادي و تمرکز آن در جهت درک حضور در جهت مبارزه با هرگونه هوا و حواس و هجوم غرايز طبيعي، حيواني، و وسوسه هاي شيطاني.
5- قلب و نيروهاي قلبي و تمرکز آن در جهت درک حضور و محضر حق و عالم ملکوت.
6- عقل و وجدان و تمرکز آن براي ياري قلب در جهت درک مقام حضور تعمق در معارف مربوط به نماز و تأسف از گناهان.
7- نگاه کردن به اين طرف و آن طرف
ملاحظه مي شود که ايجاد مهارت در انجام چنين فعاليتهاي دقيق و عميقي به تکرار و ايجاد عادت نياز دارند.

     حکمت نماز جماعت 

 شيخ الرئيس ابوعلي سينا براي شيخ ابوسعيد ابوالخير نامه اي نوشت و در آن اين موضوع را مطرح نمود چه لزومي دارد تا مردم هم در مسجد به جماعت اجتماع کنند زيرا خداوند از رگ گردن به انسان نزديک تر است پس انسان هرکجا که باشد اگر رابطه است رابطه اش را با خداي خود برقرار سازد نتيجه خواهد گرفت. شيخ ابوسعيد ابوالخير نامه اي به ابوعلي سينا نوشت و در آن چنين مثال زد: اگر چند چراغ در جايي روشن باشد در صورت اول اگر يکي از آنها خاموش شود چراغ هاي ديگر روشن است ولي در حالت دوم اگر يکي از چراغ ها خاموش شود آن اتاق تاريک است. انسان ها نيز به همين گونه هستند بعضي گنهکار هستند و بعضي خطاکار هستند تنها باشند شايد موفق به دريافت فيوضات و برکات نور الهي نشوند. ولي اگر در اجتماع باشند و در دکه دعا و مناجات و نمازهاي جماعت شرکت کنند شايد خداوند به دعا و برکت وجود بعضي از افراد ديگر جماعت آن را نيز مشمول رحمت و برکت و فيوضات قرار دهد و اين يک اثر از آثار مفيد جماعت است. البته اين مطلب نشانگر يک بعد از ابعاد بسيار زياد جماعت مي باشد در صورتي که اجتماع در مسجد و مکان هاي مذهبي از نظر ابعاد سياسي، اجتماعي عبادي آثار و فوايد ديگري نيز دارد.

اولين نماز جماعت در اسلام
اولين نماز جماعتي که برپا شد به امامت رسول خدا (ص) و شرکت حضرت علي (ع) و جعفر طيار برادر حضرت علي (ع) بود و همين که ابوطالب فرزندش علي (ع) را ديد که به پيامبر اقتدا کرده به فرزند ديگرش جعفر گفت تو نيز به پيامبر (ص) اقتدا کن و اين جماعت دو سه نفري پس از نزول آيه فَاصدَع بِما تُؤمر بود که فرمان به عرفي ساختن دعوت و تبليغ مي  داد.
سفارش امام زمان به نماز جماعت

آيت الله العظمي مرعشي نجفي براي يکي از خواص نزديک خويش نقل کرده و اکيداً سفارش نموده بود که تا من زنده هستم براي کسي نقل نکن. در زمان اقامت در سامراء چندي در سرداب مقدس شبها بيتوته مي کردم. شبهاي زمستان در اواخر يکي از شبها که در سرداب مقدس بودم ناگهان صداي پايي شنيدم با آنکه در سرداب بسته بود فوق العاده وحشت نمودم که شايد يکي از مخالفين شيعه و دشمنان اهل بيت باشد. شمعي که با خود داشتم خاموش شده بود.
البته عبادت عنوان عامي است که نمونه ها و مصاديق هاي فراواني را در بر مي گيرد و تنها در نماز خلاصه نمي شود، حج، روزه، امر به معروف، نهي از منکر، جهاد، طلب روزي حلال، و همچنين خدمت، درس خواندن و درس گفتن، عزاداري براي شهيدان کربلا و نيکي به پدر و مادر و يتيم نوازي و زکات و غيره همه و همه عبادت است. البته به شرط خدايي بودن.
ولي در ميان اعمال عبادي نماز برجستگي و درخشندگي خاصي دارد و جلوه روشن تر عبادت و پرستش خدا به حساب مي آيد.
اوصاف نماز فلسفه و حکمتش فايده و آثارش شرايط و آدابش مکان و زمانش در آيات و روايات بسياري آمده است. که پرداختن به آنها بحثي طولاني خواهد شد. اما سعي مي کنم بر اساس قرآن و حديث، قطره اي درباره معارف اسلامي بازگويم. نماز بزرگترين عبادت و مهمترين سفارش همه انبياست. همان مسيرش را به نماز توصيه مي کند. حضرت عيسي در گهواره مي فرمايد: «قُرة عيني في الصلاة »
نماز فرضيه اي است که انسان را به ياد خدا مي آورد. نماز تجلي مکتب است. نماز دواي تکبر است. نماز وسيله تشکر و سپاس از نعمتهاي الهي است. عمود و پايه دين.
تشويقهاي کيفي در راستاي نماز.
مناسب کردن برنامه ها با ويژگي هاي روحي و رواني شرکت کنندگان.

به طور کلي زندگي مذهبي به يک معنا شکستن بن بستهاست. آدمهاي غير مذهبي در حصارهايي که خودشان براي خودشان درست کرده اند، زندگي مي کنند. ويليام جيمز که بعداً پدر روان شناسي در آمريکا مي نامند کتابي دارد تحت عنوان تجارت مذهبي و بنام دين و روان به فارسي ترجمه شده است. زندگي مذهبي به نظر او چشيدن طعم شيريني هاست. زندگي مذهبي يعني همراه شدن با گسترده هستي و بچه هايي که با احساس مذهبي رشد مي کنند از قدرت تخيل بيشتري برخوردار هستند و خلاقيت بيشتري دارند.
خانواده ها گفته شود که اگر ما مروري بکنيم به زندگي «مخترعان، مکتشفان، نام آوران» تاريخ علم و تکنولوژي در دنيا خواهيم ديد که از جمله ويژگي هاي اين افراد بوده است اين که «احساس مذهبي» دارند. رفتار مذهبي که نمودش .

اهميت دادن به نماز

از اسباب حضور قلب که اکثر علما به آن اشاره کرده اند اهتمام و اهميت دادن آدمي به نماز است چرا که يکي از امور فطري آن است که قلب ما به امور مهم توجه مي کند. چنانچه در زندگي خود آنچه براي ما پراهميت و مهم جلوه کند طريقه برخورد با آن هم جدي است. لذا نماز هم به مقدار در نظر نمازگزار مهم جلوه کند به همان تناسب توجه و حضور قلب در نماز وجود دارد. کسي که نماز را سرباز خود و يک تکليف طاقت فرسا مي پندارد به اهميت نماز پي نبرده است. چرا که هيچ کس احساس نيازي به نماز ندارد و در نتيجه آنکه قلب خود را در نماز متوجه امور مورد نياز و مصمم مي سازد از حضور قلب در محضر خداوند غافل و ساهي مي گردد.

1- از نظر دين
نماز ستون دين است که مرتب روح انسان را با خدا و صفات نيکوي الهي ارتباط مي دهد و روح سبوي رستگاري بکشاند، به اهداف خود نخواهد رسيد.

2- از نظر پزشکي
اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُ القُلُوبُ.
هان ! با ياد خدا دلها آرامش مي يابد.                           سوره رعد آيه 28
امروزه بسياري از پزشکان دريافته اند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، نگراني، تشويق، يأس و ترس را که موجب نيم بيشتري از بيماري هاست بر طرف مي سازد.

3- از نظر رواني
قَد اَفلَحَ المُؤمنون الّذينُهم في ضَلالِهِم خاشعون
به راستي که مؤمنان رستگارند، کساني که در نمازشان خشوع مي ورزند.
                                                                                    سوره مؤمنون آيه 1-2
توجه و خشوع از شرايط مهم نماز است، وسيله ايست براي پرورش و تمرين حضور ذهن و تمرکز حواس که در زندگي بسيار حائز اهميت بوده بيشتر موفقيت هاي انسان در نتيجه همين تمرکز فکر و توجه کامل حضور ذهن است.
4- از نظر اخلاقي
اِنَّ الصلوة تَنهي عَنِ الفَحشاءَ و المُنکَر.
نماز آدمي را از بدي ها و تباهي ها باز مي دارد.           سوره عنکبوت آيه 45
نماز با توجه دادن به خدمت خدا صفات نيکوي الهي و روز قيامت آدمي را از بدي ها باز مي دارد و فضائل اخلاقي و انساني را در روي تقويت و به اخلاق الهي آراسته مي گرداند.
5- از نظر تربيتي و اجتماعي
اِلاّ المُصلنَ الّذينَ هُم عَلي صَلَواتِهِم ذائمُونَ و الَّذينَ في اَموالِهِم حَقٌ مَعلُومُ لِلسائل وَ المَحرُوم
نظافت و طهارت لباس و بدن، و غصبي نبودن لباس و محل نماز، وقت شناسي و غيره از شرايط محق نماز است و نمازگزار واقعي طبق آيات فوق کسي است که نمازش ترک نشود و قسمتي از اموال خود را از آن بينوايان و محرومين بداند. روز جزا را به ياد داشته خود را از عذاب پروردگار اين نداند و امان خود را از شهوتراني پاک نگاه دارد و به امانتها و عهد و پيمان خود وفادار باشد و براي حفظ حقوق مردم ترس نداشته باشد و براي شهادت قيام کند. افزون بر اينکه شعارهاي متن نماز خود سازنده و تربيت کننده فرد و اجتماع است.
6- از نظر سياسي
و يذکرُ اللهِ اَکبَرُ وَ اللهَ يعلَمُ ما تَمنَعُونَ
و مسلماً ذکر خدا برتر و بزرگتر است و خدا به هرچه کنيد آگاه است.
به نماز و مساجد اهميت دهيد که پرونده هاي دادگستري مال بي نمازها است و نماز جوان هاي (واقعي ) در دادگستري پرونده ندارد. نماز پشتوانه ملت است. نماز يک کارخانه انسان سازي است. نماز خوب فحشاء و منکر را از يک ملت بيرون مي کند. اينهايي که به مراکز فساد کشيده شده اند، بي نمازها هستند. ما با ذکر خدا پيش برويم و نماز بالاترين ذکر خداست. شما اي دانشجويان: مساجد را پر کنيد که مساجد سنگرند (محراب ) يعني جايي که جرب (جنگ و مبارزه ) از آنجا آغاز مي شود. شيطان ها از مساجد و نماز مي ترسند آنها مي خواهند از نماز جلوگيري کنند و بعد از خالي کردن سنگرها حمله کنند.

پاکيزگي  مسجد از خاک و خس
تنها گردگيري و تنظيف، و تعمير و تزيين و عطر پاشيدن در فضائي مسجد نيست که آن را داراي جاذبه مي کند بلکه تعمير و تزيين معنوي و عطر معنويت مسجد است که در جذب مردم بسوي آن نقش اساسي دارد. و اين بايد وجهه همت همه دوستداران نماز و مسجد باشد. براي تحقق اين هدف پيش نمازان، واعظان، اولياء و بنيان گذران مسجد و کليه کساني که خدمتگزار مساجد هستند، پاک و پاکيزه و خوش نيت و خوشبو باشد. بايد مساجد را از خاک و خس وجود متدينان و خدمتگزاران نا صالح و دروغين پاک و پاکيزه کنند. يا حذف اين گروه ها و آلودگي هاست که باطن مسجد داراي جاذبه مي شوند. حتي کساني که براي عبادت يا اهداف ديگري به مسجد مي روند بايد افراد مخلصي باشند. مسجد يک مکان مقدس است و جزء پاکان نبايد در آن گام بگذارند. مبادا که کسي به جاي آنکه آبادي و زينت و عطر مسجد باشد، ويراني و زشتي آن به حساب آيد و موجب بيزاري از نماز و مسجد گردد.
سـر صـالحان گفت روزي به مــرد                  که خاشاک مسجد بيفشان و گـرد
براي برگزار کردن نماز جماعت نمازگزاران رو به قبله در صفهاي منظم به نماز مي ايستند و يک نفر جلو مي ايستد و نماز دسته جمعي را رهبري مي کند (امام جماعت) نماز جماعت در درجه اول به رهبري عالي ترين نماينده حکومت اسلامي در هرمنطقه خوانده مي شود وگرنه خود مردم از ميان خود يک فرد شايسته را براي اين کار انتخاب مي کنند. در نماز جماعت حمد و سوره رکعت اول و دوم را فقط امام جماعت مي خواند و نمازگزاران ديگر گوش فرا مي دهند . ولي قسمتهاي ديگر نماز را همه با هم انجام مي دهند.
مقام و جايگاه جماعت در اسلام
نفس تجمع زندگي مؤمنان ارزش است. نماز جماعت از مصاديق تعاون در برّ و تقوي است؛ «تعاونو اعلي البرّ والتقوي » نماز تقوي است, برّ است؛ واصبرو وصابرو و رابطوا نماز رابطه جماعت است.اسلام از هر فرصتي براي تجمع مسلمين و مؤمنين بهره جسته است و اين دليل بر  اهميت آن است.
حج؛ يکي از مهم ترين مواردي است که اسلام به وسيله آن اهميت جماعت و تجمع مسلمين را گوشزد مي کند.
جمعه و نماز جمعه؛ تفاوت عطله و تعطيلي در فرهنگهاي ديگر با جمعه , اين است که در فرهنگ اسلام روز جمعه روز تجمع عمومي مسلمين و مؤمنين است.
نماز جماعت؛ «لا صلوة الا بالجماعة » با تعدد شرکت کنندگان و نماز در مساجد بزرگتر و مهمتر, ثواب نماز را چندين برابر مي کند.
در اعياد, در نماز عيد فطر و عيد قربان, در حج و در جهاد في سبيل ا... تجمع ارزش است.
آثار تربيتي و رواني تجمع در عبادات آن قدر زياد است که مجال شرح آنها نيست.

اهداف مربوط به جماعت در نماز

الف) ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت
ب) ايجاد عادت به شرکت در نماز جماعت و به جماعت خواندن نماز
ج) آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت
د) آشنا کردن و آموزش چگونگي بر گزاري نماز جماعت و برنامه ها و احکام مربوط به آن
هـ) آشنايي با روحانيت و علماي عامل و رابطه عميق و قلبي با ايشان به عنوان «ربانيون هذه الاقه» و کاربرد شرط عدالت در امامت و امتيازهاي تقوي و احترام به سيادت علم و ذوشيةٍ في الاسلام .
و) آشنايي عملي با امام جماعت و مفهوم امام و هماهنگي با امام جماعت و مفهوم مأموم و وظائف او.
ز) آموزش غير منظم و مستقيم ارزشها و مفاهيم عبادي از طريق محيط و گروه.
روش هاي ايجاد انگيزه و علاقه به شرکت در نماز جماعت در نوجوانان
            اولين و مهم ترين هدف تربيتي برنامه نماز در مراکز بايد ايجاد علاقه به نماز و نماز جماعت باشد و همه چيز بايد تحت الشعاع اين هدف قرار گيرد.
برخي از روشهاي ايجاد علاقه به شرکت در نماز جماعت در مراکز عبارتند از:
1-     پر جاذبه کردن برنامه جماعت با گنجاندن برنامه هاي جذاب و نيز برخوردهاي شيرين مناسب
2-     ذکر مفاهيم عرفاني با بياني شيرين و جذاب .
3-     فعال کردن بچه ها و دادن مسئوليت در امور نماز جماعت به آنها
4-     خوب برگزارکردن نماز جماعت  ايجاد آرامش خاطر و احساس انس و عرفان در نمازگزاران .
5-     استفاده از اصل مجاورت و انعکاس شرطي؛ يعني مجاور قرار دادن نماز جماعت با آنچه که نمازگزاران فطرتاً به آن تمايل دارند و موجب رشد معنوي ايشان مي شود.
6-     تشويق هاي کيفي در راستاي نماز .
7-     متناسب کردن برنامه ها با ويژگيهاي روحي و رواني شرکت کنندگان.
چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعت
اين هدف از دستور صريح قرآن کريم نسبت به تعاون در برّ و تقوي سرچشمه گرفته است و نماز بالاترين برّ و تقوي است.
ايجاد تعاون در برگزاري نماز جماعت نيز آموزش و تمرين لازم دارد.
گذشت و فداکاري هزينه مادي تحمل برخوردهاي غلط صرف وقت هماهنگي با جمع و تصميمات جمعي همه و همه مسئوليت انجام صحيح و کامل مأموريت جلب نيروها و امکانات موجود جامعه به نفع حرکت جمعي کشف امکانات داخلي و استفاده از آنها به نفع حرکت جمعي همه و همه از اموري است که تمرين لازم دارد.
پذيرش دستورات و مأموريتهاي مديريت به تمرين نياز دارد.
توضيحات لازم و درک ثواب تعاون و اجر و مزد آن نزد جماعت و ثواب بيشتر آن انگيزه خوبي براي اين فعاليت است.
برنامه اذان تبليغ نماز جماعت براي جلب بيشتر نمازگزاران است .

            «آموزشهاي مستقيم در بسياري موارد, تأثير کمتري در مقايسه با آموزش هاي غيرمستقيم دارد. بايد آموزش مستقيم يعني مفهوم رو مستقيماً و بدون ابزار کمک آموزشي منتقل کنيم. آموزش غير مستقيم را طوري برنامه ريزي کنيم که محيط و فضا و رفتارهاي جمعي موجب انتقال مفهوم مورد نظر شود. »
            «چگونگي آموزش تعاون در برگزاري نماز جماعتها. »
            « اين هدف از دستور صريح قرآن کريم نسبت به تعاون در تقوي و نيکي سرچشمه گرفته است.»
نماز بالاترين نيکي و تقوي است. ايجاد تعاون در برگزاري نماز جماعت نيز آموزش و تمرين لازم دارد. گذشت و فداکاري, هزينه مادي, تحمل برخوردهاي غلط, صرف وقت, هماهنگي با جمع و تصميمات جمعي, قبول مسئوليت کامل مأموريت, جلب نيروها و امکانات موجود جامعه به نفع حرکت جمعي, کشف امکانات داخلي و استفاده از آنها به نفع حرکت جمعي همه و همه از اموري است که تمرين لازم دارد.
            پذيرش دستورات و مأموريت هاي مديريت به تمرين نياز دارد.
            توضيحات لازم و درک ثواب تعاون و اجر و مزد آن نزد خداوند متعال و مقام برپايي نماز.
            درک اهميت تبليغات و جلب جمعيت بيشتر در نماز جماعت و ثواب بيشتر آن. براي اذان تبليغ نماز جماعت براي جلب بيشتر نمازگزاران است. استفاده از روانشناسي رشد, تربيتي و اجتماعي در جهت ايجاد انگيزه در متد بيان براي همکاري در حرکت و تعاون در برگزاري نماز جماعت لازم است.
چندين راه ديگر براي جذب نوجوانان به نماز جماعت وجود دارد :
1- انتخاب مکبّر خوش صدا.
2- انتخاب مؤذن خوش صدا.
3- اجراي دعاي بعد از هر نماز.
4- انتخاب قاري نماز به منظور آموزش عملي قرائت صحيح نماز.
5- برنامه هاي بين دو نماز
اگر بخواهيم سنگر مساجد از آلودگي حفظ شود بايد برنامه نماز جماعت را جدي بگيريم.  

نياز جوانان به نماز و دعا
سنين جواني از نظر روانی، سنين عرفاني و عرفان گرايي معرفي شده است؛ زيرا جوانان در اين سنين به دلايل تحولات و تغييرات خاص روحي و رواني به مسائل روحاني، عرفاني و ماورايي به شدت متمايل مي شوند. صرف نظر از علل اصلي پيدايش اين حالات ـ ککه در کتاب روان شناسي عواطف و کتاب شخصيت سوم که توسط نگارنده در دست تأليف است، بدان اشاره شده است ـ آنچه که قطعي است، نياز جوانان به عرفان و معارف قرآني و حقايق ملکوتي است که نه تنها با حالات عرفاني و ملکوتي نماز کاملاً مطابق است، بلکه اگر به وسيله نماز و دعا و برنامه هاي تربيتي اسلامي ارضا نشود، بسياري از جوانان به جادوگري، صوفي گري و حتي از نوع مسيحي و اروپايي آن و مکاتبي از نوع هيپنوتيزم و امثال آن روي خواهند آورد. لذا اين مطالب که برخي از روان شناسان مخالف مذهب ابراز مي دارند، مبني بر اينکه نماز و دعا با روح جوان سازگاري ندارد، حرف بي پايه و غير علمي و بي ريشه اي است که تنها از فطرت منحرف شده شخص گوينده صادر مي شود. اينکه رسول خدا (ص) به عنوان اول روان شناس که کليه اطلاعات مربوط به جوانب رشد و نيازهاي روحي و رواني انسان را بخصوص در مرحله جواني، از خالق انسان دريافت فرموده است، مي فرمايد: عَلَيکُم بالَاحداث يعني، بايد به جوانان توجه کنيد، تأييد همين مطلب است. در اين فرمان، آمادگي روحي و رواني جوانان را براي دريافت معارف ملکوتي و قرآن بيان مي فرمايند و ما را از آن مطلع مي نمايند. در سنين جواني است که انسان به استنتاج دست مي يابد و اصول عقايد را با تحقيق مي پذيرد و از تقليد در مورد اصول اعتقادات پرهيز مي کند. انتخاب، حاصل تشخيص و استنتاج است و تشخيص، نشان دهنده رشد روحي و رواني فرد است و انتخاب جوان و گرايش او به سمت مسائل عرفاني و ماورايي، بيانگر آن است که موجودي در روان او متولد شده است که نيازهاي او را به کلي از مراحل قبلي متفاوت ساخته است. استنتاج، تشخيص، انتخاب، عشق، اراده، مقاومت، حقيقت گرايي و گرايش به مسائل ماورايي، قهرمان دوستي، آرمان گرايي، يکرنگي، صميميت، تشخص طلبي، مراقبت از شخصيت فردي، نگراني از آينده و بسياري ديگر از اين قسم، گواه بر تولد شخصيت جديدي است که در اينجا آن را شخصيت سوم مي ناميم که تماماً نشان دهنده آن است که به تماس با قدرت مطلق، علم مطلق، کمال مطلق و زيبايي مطلق تمايل دارد و به عبادت و پرستش او و دعا و نيايش با او نيازمند است. نکات تربيتي فوق از آن نظر ذکر شد که آمادگي روحي و رواني نوجوانان و جوانان براي اجراي برنامه نماز روشن گردد، تا هرگونه ضعف در اجراي برنامه به عدم تمايل جوانان نسبت داده شده. بنابراين، هرگونه شکست و يا نقض در اين برنامه، با کارشناسي طرح يا نحوه اجراي برنامه، مربوط است. کدام کار فردي و حرکت اجتماعي، شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي  اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.
شناخت دوستان و دشمنان
نماز جماعت، معرف دوستان و دشمنان اسلام است. دشمنان سرسخت اسلام، با نماز جماعت دشمن اند و براي جلوگيري از تشکيل و برهم زدنش مي کوشند، زيرا نقشه هاي شومشان را افشا و معادلات سياسي شان را به هم مي ريزد. تجمع مسلمين نيز برايشان خطرناک است. به ويژه نماز جماعت ککه يک اجتماع عقيدتي است و مي دانند که بسيج مسلمين براي محاربه با دشمنان اسلام از مسجد آغاز مي گردد. کلمه محراب برايشان آشنا و هراس انگيز است. چه مي دانند که فرمان محاربه با دشمنان اسلام از آنجا صادر مي شود و جايي که امام و فرمانده مسلمين براي عبادت و اجراي امر خدا در آن قرار مي گيرد، بسي خطرناک است، و مي دانند که محراب عبادت جاي محاربه با نفس است و محاربه با نفس، انسان هاي فهيم، دشمن شناس، شجاع، و مصمم تربيت مي کند و انسان هاي ساخته شده برايشان خطرناکند و از همين روست که در دنيا به ترويج فساد مشغولند. آنان که تظاهر به اسلام مي کنند و نام مسلمان برخود مي نهند و در باطن دشمن اسلام اند نيز مشخص مي شوند. منافقان، بايد در نماز جماعت، حاضر شوند و آنچه را که به آن اقرار کرده اند، در عمل نشان بدهند و چون قلباً تمايل به همراهي با اسلام و مسلمين را ندارند و نمي توانند به گفته خود عمل کنند پيوسته از شرکت در نماز جماعت گريزانند، از اين رو هويتشان آشکار مي گردد و به اين ترتيب اين گروه از دشمنان اسلام که بسيار خطرناکند، توسط نماز جماعت معرفي مي گردند. همچنين آنان که نماز را سبک مي شمارند و مؤمن خالص نيستند، به خاطر عدم شرکت در نماز جماعت و کاهلي در آن، مورد شناسايي مردم قرار مي گيرند. نماز جماعت، دوستان اسلام را نيز به جامعه مي شناساند. آنان که تسليم امر پروردگارند و بر اجراي فرمان او مراقبت دارند، اول وقت در مساجد حضور مي يابند تا فرمانش را درباره نماز اطاعت کنند و چون پيوسته سر به فرمان حضرت حق دارند و در نماز جماعت حضور مي يابند، مردم آنان را دوستان خالص اسلام و مسلمين مي دانند و بر مسلماني آنان گواهي مي دهند.امام رضا (ع) فرمودند:
نماز جماعت، براي آنان مقرر شده است که منافقان و سبک شمارندگان نماز آنچه را که به آن اقرار کرده اند ادا کنند. در برابر خدا و مراقبت بر اجراي فرمانهاي خدا نيز به وسيله نماز جماعت آشکار مي گردد.
نمونه هايي از آثار تربيتي جماعت درکودکان و نوجوانان
1-     روحيه گرفتن و تهيج در برنامه هاي عبادي و معنوي.
2-     احساس هماهنگي با جمع.
3-     احساس فردگرايي نداشتن.
4-     آموزش غير مستقيم ارزشها مثل دعا و خضوع.

نمايش شکوه و عظمت اسلام
نماز فرادي بيان کننده حاکميت دين و مکتب در وجود يک فرد است و نماز جماعت بيان کننده حاکميت دين بر وجود انسانها و جامعه هاست. نماز هرکس چهره دين خودش است. اما نماز جماعت چهره اسلام را نمايش مي دهد. نماز فرادي صحت و سقم دين يک فرد را مي نماياند اما نماز جماعت چهره اسلام را جلوه مي دهد. نماز جماعت شعار اسلام است و نشان دهنده شور ديني مردم و حاکميت نماز و معنويت و اخلاص در ميان جامعه است. عارفانه ترين و عاشقانه ترين نمازها که تنها خوانده مي شود فقط يک حرکت فرادي است و شکوه اسلام را تجلي نمي سازد. نمازي که عظمت اسلام را متجلي نمي سازد. نمازي که عظمت اسلام را به نمايش مي گذارد، نماز جماعت است از اين که آن را پرچم اسلام و بيرق ايمان ناميده اند و از اين روست که دشمنان اسلام پيوسته از نمازهاي جماعت هراس دارند. به راستي کدام کار فردي و حرکت اجتماعي شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.
منع از گناه در سطح اجتماع
در بحث چگونگي بازداري نماز از فحشا و منکرات در اين باره سخن گفتيم و در اينجا نيازي به بحث ديگر نيست فقط يادآوري مي کنيم که آنچه در آنجا گفته بود مربوط به تأثير طبيعت نماز است و نماز جماعت همان اثر را با شدت و وسعت بيشتري داراست به ادامه سخن امام رضا (ع) درباره حکمت نماز نيز اشاره مي کنيم که فرمودند:
اِنما جعلت الجماعة .... و الزجر عن کثيرٍ من معاصي الله عزوجل
چند حدیث حديث
امام حسين (ع) : در اوج جنگ، به نماز جماعت ايستاد و با عده اي از ياران شجاع و وفادارش آخرين نماز جماعت خود را اقامه فرمود.
امام رضا (ع): يک رکعت نماز جماعت ثواب هزار رکعت نماز فرادي را دارد.
امام باقر (ع): هرکس بدون عذر نماز جماعت را ترک کند و از روي بي اعتنايي از جماعت مسلمين و برگرداند، نمازش در پيشگاه پروردگار مورد قبول قرار نمي گيرد.
امام خميني (قدس سرّه ): نماز را به جماعت بخوانيد. مساجد را پر کنيد. زيرا مساجد سنگر هستند. دشمنان اسلام از مساجد که سنگر هستند مي ترسند.


بــا قــيام و بــا قـعود و بــا رکــوع و بــا ســجود
دارد الحق در جــماعت خــوشترين مــنظر نــماز
نغمه الله اکـــبر خـــوش ســرودي مــذهبي است
لـــحظــه آمــاده بــاش مـــاست قــــبل از نــماز
صبح و ظهر و عصر و شب در پيچ و تاب زندگي
چـرخ عــمر هــر مسلــمان را بــود مــحور نــماز
روح پاک و جسم پاک و جامه پاک و آب پاک
مسح ســر تـا مسح پـا؛ يــعني که سـر تـا پا نــماز
گـر شـود بـر پـا نـــمـازي با صـفا و بـا خـلــوص
مـي کنــد خــود نــهي از فحشا و از مـنکر نــماز
تـــا بــيـاسـايـد در آغــوش ســـعـادت مــدتــي
بــايــد اول ســــايـه انـــدازد ورا بــر ســر نــماز
جنگ با فـرهنـگ شيـــطاني است در مــحــرابها
مي زند بر قلب دشمن روز و شـب خــنجر نــماز
هـر بــناي بــي ســتوني عـــاقبت ويـــران شــود
گر در ايمان بـي ســتون بــرپا نــباشد گــر نــماز
حوزه هاي نماز جماعت  در زندگی

از جمله اهداف نماز جماعت آشنايي مسلمانان با يکديگر رفع نياز و گرفتاري به يکديگر و در صورتيکه در دادگاه و يا هرگونه قضاوت، قبول شهادت نياز به گواهي بود هم مسجدي ها و هم جماعتي هاي خود را تأييد نمايند. امام صادق (ع) فرمودند: اگر در مورد کسي که اهل جماعت و مسجد نيست از شما سؤال کردند بگوييد من نمي شناسم.
نماز جماعت زمينه معارفه و شناسايي مثبت را فراهم مي سازد. در روايتي از پيامبر اکرم (ص) وارد شده که يک شب اميرالمؤمنين تا صبح مشغول عبادت بود و وقت اذان صبح فوراً نماز خود را به صورت فراداي خواند و به منزل برگشت و استراحت کرد. چون پيامبر اکرم (ص) حضرت را در صف نمازگزاران مشاهده نفرمود به منزل آن حضرت آمد و از حضرت زهرا (س) حال علي (ع) را جويا شد. زهرا (س) جريان را بر پدر عرضه داشت. پيامبر (ص) فرمود: آنچه از دست او رفته است به خاطر عدم حضور در نماز صبح بيش از آن چيزي است که به دست آورده است از شب زنده داري. در اين هنگام علي (ع) از گفتگوي پيامبر و فاطمه (س) بيدار شد. پيامبر (ص) به حضرتش فرمود:
«يا علي اِنَّ صَلّي الصلاة في جماعة اَفضَل مِن قيامِ لَيلَةٍ کلّهِ »
کسي که نماز صبح را به جماعت بخواند بهتر از آنکه تمام شب را به عبادت برخيزد. حکمت نماز جماعت رهايي از تنهايي و حصار خود و تکروي در جامعه مي باشد و غالب اذکار و شعارهاي نماز به سوي همين هدف فرا مي خواند.
                         
حوزه هاي وجودي نماز جماعت
حوزه
اخلاق
فرهنگ
اجتماع
سياست
اقتصاد

تعهد و تکليف اجتماعي
ادبيات هنر
وحدت و يکپارچگي و اتحاد
حريت و آزادگي
خلاقيت ونوآوري

آخرت (و دنيا)
ورزش و تربيت بدني
سير و سياحت
سياست و تدبير
کار و سازندگي

طهارت و معنويت
بهداشت تن و روان
مشارکت و مسئوليت اجتماعي
تولي و تبري
دقت در محاسبه

ايمان، آگاهي و معرفت
فرهنگ و تمدن
ارتباطات و مناسبت هاي انساني
حکومت شورايي
ميل به تکامل و پيشرفت

عبوديت
علوم، تحقيقات و فناوري
تلاش و جهاد
صلاح و صلح
تمرکز و دلسپاري به حرف

حب و ولايت
تعليم و تربيت
امر به معروف و نهي از منکر
استقلال
نظم و تربيت

خودسازي نوسازي
تحميد و تکريم و محبت
رحمت و تسميه
استعانت (توکل )
مساوات

خوف و رجا
جمع گرايي و
مردم گرايي
زندگي و هدفداري
حق پذيري و عقلانيت
تمکن

توحيد و تسبيح
انضباط و قانون گرايي
عدالت و تقوي
دفاع، قيام و قعود
سلامت جان و مال


حوزه عرصه تعهد و تکليف فردي، اجتماعي:
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
خدا به عنوان برنامه ريز واقعي و تأثير گذار (خدا محوري )
اعتقاد صحيح
عمل صالح
حضور قلب و توجه
خشوع و خضوع
آگاهي
تقرب و تقوي
وجدان کاري
انسان دوستي
دين باوري
رعايت قوانين و مقررات
تقوي
تزکيه
تقليد

حوزه عرصه اخلاق (و دنيا ): 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
دنيا وسيله ساختن انسان
مسئوليت و عمل
مراقبه
توکل
ادب
خودشناسي
معاد
رابطه جهان و آخرت
اعمال انسان و ارتباط با آخرت
توحيد
دنيا مزرعه آخرت

حوزه عرصه اخلاق و معنويت:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
احترام واقعي (احترام به انسان )
تفاهيم و معاشرت
ارايه الگو
آراستگي ظاهر
احسان و محبت
احترام به نفس
اخلاق نبوي
سيره امامان
حسن خلق
تأليف قلوب
اغتنام فرصت
تزکيه و تقوي  





حوزه عرصه ايمان و معرفت: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
بينش توحيدي و شناخت پروردگار
دين شناسي و دينداري
بينش معادي
تعبد و تقدس
اسلام ناب محمدي
انس با قرآن
تعظيم شعائر و سنتها
ايمان قلبي به خدا
تعبد
شناخت حقيقت
نقش معنويت در پردازش روح 

حوزه عرصه حب و ولايت:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
دوستي خداوند
علاقه به خداوند بطور فطري
تأييد و تحسين
اتکاي به تعلق و اعلام محبت
ولايت مطلقه
ولايت تشريعي
ولايت تکويني
دوستي اهل بيت
دوستي با علما و بزرگان 

حوزه عرصه خودسازي و نوسازي: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
اخلاص
معرفت ديني
رشد و تکامل فردي
آرامش رواني
الگوپذيري (الگوهاي رفتاري )
بيداري فطرت
نياز و نيايش
ميل به بينهايت
پالايش و ويرايش اخلاق اجتماعي
خودسازي فردي
خودسازي اجتماعي
جهاد با نفس
تزکيه و تهذيب نفس








حوزه عرصه وحدت، يکپارچگي و اتحاد:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
رابطه وحدت با قدرت
رابطه وحدت با پيشرفت جامعه
مشاوره نزديک
توحيد و يکتاپرستي
وحدت عملي
وحدت نظري
امت واحد اسلامي 

حوزه عرصه زندگي جمعي: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
فرهنگ جمعی اسلام
انس با طبيعت
زندگي جمعي
تحمل مصائب
خاطرات و مخاطرات
شناخت و سنتهاي قومي
باقیات و صالحات
آداب سفر
سفر و عبرت آموزي به اماکن مذهبي
هجرت  

حوزه عرصه تلاش و جهاد:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
 ايثار و گذشت
خودسازي
تحصيل خشوع در سايه تنبه و معاد و روز جزا
نظم و انضباط
تخليه هيجانها
انواع جهاد، جهاد في سبيل الله
جهاد با نفس (جهاد اکبر )

حوزه عرصه اجتماعي:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
 تعهد اجتماعي
حقوق وتکاليف
نظم و انضباط
مشورت و شورا
همبستگي و همنوايي
خدمت و ايثار
عدالت اجتماعي
قبول مسئوليت
شيوه هاي مشارکت
ترويج فرهنگ مذهبي
ترويج نماز، زکات و ...



حوزه عرصه روابط  اجتماعی:
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
تولّي و تبرّا
دشمن شناسي
آيين دوستي
صلح و نوع دوستي
امر به معروف و نهي از منکر
جهاد و شهادت
ارتباطات مردمي
محيط و چگونگي ارتباط
انواع ارتباطات  لازم
ارتباط حضوري، مکاتبه اي
ملاقات ها

حوزه عرصه دوري از فحشا و منکرات (اوامر و نواحي ):  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
اصل هشدار و تذکر
کنترل در عين مدارا
ارشاد، اعطاي بينش
خوشايند نمودن صحنه نماز
تغافل، تسامح و تساهل و اغماض
اصل پذيرش
استمرار و مداومت
شرايط امر به معروف و نهي از منکر
ترويج فرهنگ امر به معروف و نهي از منکر
شيوه هاي مختلف امر به معروف و نهي از منکر 

حوزه عرصه تلاش و جهاد: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
 آيين زندگي
درک و همدلي
تلاش و پويايي
ارتباط متقابل
اعتماد زندگي فردي
زندگي اجتماعي

حوزه عرصه خانواده و ازدواج:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
 بهداشت بلوغ
آداب تشريف
عفاف و پاکدامني
فرهنگ ازدواج
حقوق خانواده
الگوي خانواده
تحکيم خانواده
آرامش و سکينه روحي






حوزه عرصه عدالت: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
اعتدال در زندگي
سنديت و اقتدار
شجاعت
مديريت
حمايت هاي اجتماعي
عدالت علي (ع)
قسط و تحکيم مباني اجتماعي
عدالت فردي
عدالت اجتماعي
رعايت حقوق ديگران
ظلم ستيزي

حوزه عرصه حکومت: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
 حيات طيبه
حاکميت دين
اخلاص
مديريت و روشهاي آن در جامعه
رابطه دولتمردان و ملت

حوزه عرصه قدرتهای بدني:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5

 سلامت جسم و نشاط روح
فتوّت و جوانمردي
دفاع ازخود و آيين رزم
وفاق  وسازگاري
 قدرتهای دفاعی مسلمانان

حوزه عرصه بهداشت تن و روح:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
 سلامت روان
سلامت جسم و اصول بهداشت
طهارت درون
نشاط که حاصل خلوص و يقين در عبادت است
رفع نگرانی
آرامش و امنيت خاطر

حوزه عرصه فرهنگی:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7

 وحدت ملي و مذهبي
فرزانگان
ملل و نحل
تقابل فرهنگي
عبرت آموزي
حاکميت ارزش ها
رابطه  درفرهنگ ديني

حوزه عرصه علوم، تحقيقات، فنون:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
 شناخت مباني
تاريخ علوم
علوم پايه
روش شناسي
تحقيقات کاربردي
احياي صنايع لازم
علم و تکنولوژي  لازم معاصر
جايگاه پژوهش و علم از ديدگاه اسلام
تحقيقات پيرامون نماز در جامعه و مسايل مذهبي

حوزه عرصه حرّيت و آزادگي:  
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
 دشمن شناسي
حرّيت و آزادگي انسان
دستگيري از ديگران
دفاع از مظلومان
فتوت و جوانمردي
آزاد کيست؟
آزادگي چيست؟

حوزه عرصه تولّي و تبرّي: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
 اصول دوستي و دوست يابي
حبّ و بغض
حب خدا به انسان و حب انسان به خدا
نقش دوستي و دشمني
خودي و غير خودي
دوستي ولايت و اهل بيت و دشمني با دشمنان آنها

حوزه عرصه تعليم و تربيت: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
اصل اعتدال
توجه به اصل سهله و سمحه بودن شريعت
اخلاص
اصل تدرّج و تمکّن
آموزش دين
آموزش و تعليم گام به گام
تفکر و تعقل
تدبّر
کرامت
عزّت
مباني و روشهاي تربيت
تعليم معنويات قرآني
تربيت و آموزش جوانان 
                               


حوزه عرصه سياست و تدبير: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
 ولايت و رهبري
بينش اسلامي
ديانت و سياست
آزادگي و آزاديخواهي
پاسداري از آرمانها
روحيه نقّادي
سياست جهاني
تدبير و تنسيق امور
سياست خارجي اسلامي
سياست دروني اسلامي
روشنفکري معنوي و فکری
تفکر اسلامي


حوزه عرصه خلاقيت و نوآوري ضروری: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
 شگفتي هاي آفرينش
استعدادهاي درخشان
خلاقيت و نوآوري
تعميم ابتکار
جوشش و کوشش
آفرينش هاي علمي
استقرار مغزها
انعطاف پذيري
خود شکوفايي
بهره وري صحیح

حوزه عرصه کار و زندگي: 
کد:
رديف
اصول
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
حقیقت  کاردر اسلام
فرهنگ بسيجي
جهاد ملي
خوداتکايي
مهارتهاي شغلي ضروری
فرهنگ توليد
قناعت و مناعت
سازندگي
اهميت کار
ارزش کار
ديدگاه اسلام به کار  


نماز يکي از فرائض ديني است که در تمامي شرايط انجام آن واجب است و نه تنها در شريعت اسلامي بلکه در شرايع ديگر نيز تکليف شده است.
اسلام يک دين تک بعدي نيست به همان ميزان که در عبادات به اعمال فردي توجه شده، به انجام عبادات بطور جمعي نيز تأکيد گرديده است و در تعاليم ديني مطابق بيان اهميت نماز براي برگزاري آن به جماعت تأکيد بسياري شده است. اساس و جوهره همه عبادات و خصوصاً نماز اين است که خودخواهي انسان کاسته شود. انسان تا در دايره تنگ و باريک تمايلات شخصي و دنيايي محصور است راه به جهان نوراني نمي برد و مراحل کمال را طي نمي کند و به ارزش واقعي انسان دست نمي يابد. حضور در جمع و برگزاري نماز، اين با فضيلت ترين عبادات در کنار ديگر نمازگزاران فرصت و امکان مناسبي فراهم مي سازد تا از حصار فرديت خويش بيرون آيد.
نماز جماعت تحقق اين معناي نهفته در نماز است که اسلام «بر بندگان صالح خداوند» و بندگان صالح خداوند کساني هستند که نماز را برپا مي دارند و ايستادن در کنار نمازگزاراني که جمع بندگان صالح عينيت مي بخشد اين امکان را فراهم مي سازد تا به برکت خلوص حضور آنان، خود نمازگزار در اين سير انفسي به فيوضات بيشتري دست يابد و نماز او به برکت تعالي تري آراسته گردد. نفس تجمع مسلمين ارزش است و نماز جماعت از مصاديق تعاون در نيکي و تقوا است.
نماز جماعت داراي فايده ها و آثار نيکوي فردي و جمعي است و به همان نسبت که وجودآن منشأ برکات و خيرات است، فقدان آن زيانبار است. فرهنگ اسلامي بر اساس زدودن منيّت ها و رهايي انسان از تنهايي و حصار خود بنا گرديده است. هر يک از تعاليم اسلامي بنحوي جامعه را به سوي ضميمه شدن تمامي انسانها پيش مي برد. غالب اذکار و شعارهاي نماز به اين شعور فرا مي خواند.
لذا اسلام به انسان توصيه دارد که براي سفر و حضر خود و در هر حرکت و سکون از تنهايي و تکروي بپرهيزد. در همين راستا و با در نظر گرفتن اهداف و آثار ديگر او را به نماز جماعت تشويق مي نمايد و آن را از هر عبادتي فراتر مي داند.
در روايتي پيامبر اکرم (ص) چنين مي فرمايد: هرکس به اندازه يک وجب راه خود را از مسير عمومي مسلمانان جدا کند و از آنان فاصله بگيرد رشته اسلام را از گردن خود باز کرده است.[21]
در حديث ديگري پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: هر کس مقيد به حضور در نماز جماعت تحت هر شرايطي باشد از پل صراط همچون برق عبور مي کند و به بهشت نائل مي گردد.[22]
فرضيه بزرگ نماز چهره ها و جلوه هايي دارد و از بالاترين و با شکوه ترين آن چهره هاي زيباي جماعت است. انسان به تنهايي به معراج نمي رود بلکه در ميان خيلي از سرسپردگان به آستان معبود ره به معراج مي سپارد و هر رکعت آن چنان برکت مي يابد که تمامي ملائکه از ثبت ثواب آن عاجزند. با حضور مؤمنين در صفوف به هم پيوسته نماز جماعت وحدت، يکدلي، يک رنگي، صفا و صميميت را به بار مي نشاند.
نماز جماعت بيان کننده حاکميت دين بر وجود انسانها و جامعه است. همانگونه که نماز فرادي بيان کننده حاکميت دين و مکتب در وجود يک فرد است.
نماز هر کس چهره دين خودش است اما نماز جماعت چهره اسلام را نمايش مي دهد. نماز فرادي صحت و سقم دين يک فرد را مي نماياند اما نماز جماعت چهره اسلام را جلوه مي دهد. نماز جماعت شعار اسلام است و نشان دهنده شور ديني مردم و حاکميت نماز و معنويت و اخلاص در ميان جامعه است.
عارفانه ترين و عاشقانه ترين نمازها که تنها خوانده مي شود يک حرکت فردي است و شکوه اسلام را متجلي نمي سازد.
نمازي که عظمت اسلام را به نمايش مي گذارد نماز جماعت است از اين رو آن را پرچم اسلام و بيرق ايمان ناميده اند و از اين روست که دشمنان اسلام پيوسته از نمازهاي جماعت هراس دارند. به راستي کدام کار فردي و حرکت اجتماعي شريف تر و فاضل تر از کاري است که شکوه و بزرگي اسلام را زياد کند و دشمنان اسلام را بترساند.
اگر نماز ستون خيمه دين است نماز جماعت ستون خيمه اسلام است لذا فضايي است که روحيات معنوي و دسته جمعي مسلمانان را در مقابل تهاجم فرهنگي غرب تقويت کرده و از تاخت و تاز نيروهاي ضد مذهبي يابي تفاوت عليه مذهب پيشگيري
مي نمايد و نيز از اشغال فضاي اجتماعي توسط آنها ممانعت مي نمايد.
نماز جماعت طرز اداره يک اجتماع مذهبي و يا شيوه مشارکت در تجمعات آن را به نمازگزاران مي آموزد. و زمينه کسب عادت نسبت به اهميت نماز و وقت آن در آنها ايجاد مي کند.
نماز جماعت فضاي روحاني و آماده براي انابه و دعا و توسل را ايجاد مي کند.
با توجه و برداشت از روايات نخستين پرسش در قيامت مربوط به نماز است. «البته در ارتباط با کيفيت و چگونگي آن سؤال مي شود نه از وجود و عدم آن زيرا تارک الصلاة به حکم کفر جزء گروه هائيست که بدون سؤال راه جهنم را طي مي کند ». در روايتي از پيامبر اکرم (ص) چنين آمده است:
«صَلاةُ الرَّجُل في جَماعَةٍ خيرٌ مِن صَلاتِهِ في بَيتِهِ اَربَعين سَنَة »
«(يک ) نماز انسان با جماعت بهتر است از چهل سال نماز او در خانه اش ».

فرهنگ اسلامي بر اساس زدودن منّيت ها و رهايي انسان از تنهايي و حصار خود بنا گرديده است و هر يک از تعاليم و الزامات شرعي به نحوي جامعه را به سوي ضميمه شدن تمامي انسانها پيش مي برد.
غالب اذکار و شعارهاي نماز به اين شعور فرا مي خواند و به سوي همين هدف ساير تعاليم از روزه، خمس، زکوة، حج، جهاد و ... جهت مي گيرد.
در روايتي پيامبر اکرم (ص) چنين مي فرمايند: افرادي را در مقايسه با توده انسانها به گوسفندي تشبيه مي کند که از ساير گوسفندان گله جدا افتد که قطعاً نصيب گرگ مي شود. اين انسان تکرو در دام شيطان قرار مي گيرد و شيطان او را مي ربايد.[23]
ما هم به اين موضوع ايمان داريم که امروزه با راه يافتن شيوه ها و تکنيک هاي جديد در تبليغات، اثر ارائه نمونه در معرض ديد عموم يا نصب ماکت و تصوير در جذب افراد بسيار مؤثر است. نماز ماکت اسلام و اعتقاد مجسم ديني است و عرضه آشکار آن و به فرمايش امام رضا (ع) حجت را براي بسياري از افراد تمام مي کند که نتوانند از اسلام و اعتقاد ديني اظهار بي اطلاعي کند.
اگر در ميان برنامه که به منظور آشنا کردن افراد يک مجموعه با يکديگر تفحص کنيم. برنامه نماز را سالم ترين،عاطفي ترين،پربهاء ترين و کم خرج ترين آنها ارزيابي مي کنيم. مسلمانان يکديگر را شناسايي مي کنند تا به هنگام گرفتاري و نياز يار هم باشند. 
خداوندا، تو خود حال ضعيف و بيچارگى ما را آگاهى، مى‏دانى كه ما بى دستگيرى ذات مقدّس تو از دست دشمنى به اين قوّت و قدرت كه طمع به انبياء عظام و كمّل اولياء والا مقام بسته راه گريزى نداريم و اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، ما را اين دشمن قوى پنجه به خاك هلاكت افكند و به تيه ظلمت و شقاوت گرفتار كند. تو را به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت قسم مى‏دهم كه از ما متحيّران وادى ضلالت و افتادگان بيابان غوايت دستگيرى فرما و قلوب ما را از غلّ و غشّ و شرك و شكّ پاك فرما 

منابع و مآخذ:

قرآن كريم

نهج البلاغه

 آداب نماز –حضرت امام خمینی (ره)

نماز – محسن قرائتي

تفسير الميزان – علامه سيد محمد حسين طباطبايي

تفسيرمجمع البيان – فضل بن حسن طبرسي

مفازي – محمد بن عمر واقدي – ترجمه محمود مهدوي

پرتوي از اسرار ،حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز گنجينه ذکر و راز، مؤسسه فرهنگي قدر و عدالت.

برداشتي از نماز، شيخ الله علي کاشاني

حضور قلب در نماز، علي اصغر عزيزي تهراني

نماز، عزيزي تهراني

نيايش نام، بهرام مهديان في الدين

پرواز با نماز، منصور کريميان

نماز جمعه و جماعت، محمد جواد مهدوي کرمانشاهي

نماز شناسي، حسن راشدي

فلسفه فعاليتهاي تربيتي، مرتضي زاهدي

راز نماز براي جوانان، حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز پيوند خلق و خالق ،حجه الاسلام محسن قرائتي 

پرستش آگاهانه ،محمدرضا رضوان طلب  

پاورقی ها(پی نوشته ها):

1- وسائل، ج 5 ص 375، کنزالعمال، ج 8حديث 22799
1- من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 377.
1- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
2- کنزالعمال، ج 8 حديث 22815 از پيامبر اسلام »ص«
3- کنزالمعال، ج 8 حديث 22818 ، 22827
4- کنزالعمال، ج 8 ص 258
5- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 487، رساله حضرت امام، مسئله 1400.
1- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488
2- کنزالعمال ج 8 ص 256
3- واذا قاموا الي الصلاة قاموا کسالي (نساء، آيه 142 )
4- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488
5- همان مدرک
6- همان مدرک، ص 689، وسائل، ج 5 ص 373
1- صحيفة البحار، ج 1، جماعت
2- کنزالعمال، ج 8 حديث 22792
3- توضيح المسائل امام (قدس سرّه ) مسئله 1400
1- توضيح المسائل امام (قدس سره ) مسئله 1402
2- وسائل، ج 5 ص 377
1- کنزالعمال، ج 8 ص 255
2- سفينة البحار، ج 1ف جماعت
1- سحيفة البحار 1/176
2- ثواب العمال  ص 323
1- کنز المعال 1/206

حقایق ،سلوک و باطن نماز-( برگرفته ازکتاب اسرار الصلاه(آداب نماز) حضرت امام خمینی رحمه الله علیه)

بسم الله الرحمن الرحیم 

حقایق ،سلوک و باطن نماز

( برگرفته ازکتاب اسرار الصلاه(آداب نماز) حضرت امام خمینی رحمه الله علیه)

مقدمه

بدان كه از براى نماز غير از اين صورت معنايى است و غير از اين ظاهر باطنى است، و چنانچه ظاهر را در آدابى است كه مراعات ننمودن آنها يا موجب بطلان نماز صورى يا نقصان آن گردد، همينطور از براى باطن آدابى است قلبيّه باطنيه كه با مراعات ننمودن آنها نماز معنوى را بطلان يا نقصان دست دهد، چنانچه با مراعات آنها نماز داراى روح ملكوتى شود. و ممكن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنيّه قلبيّه، شخص مصلّى را نصيبى از سرّ الهى نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل شود كه آن قرّة العين اهل [1] «بار الها، كمال بريدگى (از متعلّقات دنيوى) براى توجه به خودت ارزانيم فرما، و چشم دلهايمان را به نور نظر كردن به خودت روشن گردان تا ديدگان دل پرده‏هاى نور را دريده به كان عظمت و جلال برسد و جانهايمان به عزّت قدس تو آويخته گردد (تعلق يابد).» «مناجات شعبانيّه»، بحار الانوار، ج 91، ص 99

  سلوك و حقيقت معراج قرب محبوب است. و آنچه گفته شد كه براى نماز باطن و صورت غيبيّه ملكوتيّه است، علاوه بر آن كه موافق ضربى از برهان و مطابق مشاهدات اصحاب سلوك و رياضت است، آيات و اخبار كثيره عموما و خصوصا نيز دلالت بر آن دارد، و ما به ذكر بعضى از آن اين اوراق را متبرّك مى‏كنيم.از آن جمله قول خداى تعالى است: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرا و ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ انَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَدا بَعيدا 3: 30. آيه شريفه دلالت كند كه هر كسى اعمال خوب و بد خود را حاضر مى‏بيند و صورت باطنّيه غيبيّه آنها را مشاهده كند. چنانچه در آيه شريفه ديگر فرمايد: وَ وَجَدُوا ما عَمِلوُا حاضِرا 18: 49. و در آيه ديگر فرمايد: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَه 99: 7... الخ دلالت كند بر آن كه نفس اعمال را معاينه كند.و اما احاديث شريفه در اين مقام بيشتر از آن است كه در اين صفحات بگنجد و ما به ذكر بعض آن اكتفا مى‏كنيم.از آن جمله در وسائل سند به حضرت صادق سلام اللّه عليه رساند، قال: من صلّى الصّلوات المفروضات في اوّل وقتها و أقام حدودها، رفعها الملك الى السّماء بيضاء نقيّة، تقول: حفظك اللّه كما حفظتنى استودعتني ملكا كريما

و من صلاها بعد وقتها من غير علّة و لم يقم حدودها، رفعها الملك سوداء مظلمة، و هي تهتف به: ضيّعتني ضيّعك اللّه كما ضيّعتني و لا رعاك اللّه كما لم ترعني.  «كسى كه نمازهاى واجب را در اوّل وقت ادا كند و حدود آنها را حفظ نمايد، فرشته آن را سپيد و پاكيزه به  دلالت كند بر آن كه نماز را ملائكة اللّه بالا برند به سوى آسمان يا با صورت پاكيزه سفيد. و آن در وقتى است كه در اوّل وقت بجا آورد و ملاحظه آداب آن نمايد، و در اين صورت دعاى خير به نمازگزار كند. و يا با صورت تاريك سياه. و آن در وقتى است كه آن را بى عذر تأخير اندازد و اقامه حدود آن نكند، و در اين صورت او را نفرين كند. و اين حديث علاوه بر آن كه دلالت بر صور غيبيّه ملكوتيّه كند دلالت بر حيات آنها نيز كند، چنانچه برهان نيز قائم است بر آن و آيات و اخبار دلالت بر آن كند. چنانچه حق تعالى فرمايد: و إنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان 29: 64. و به مضمون اين حديث شريف احاديث ديگرى است كه ذكر آنها موجب تطويل است.و از حضرت صادق سلام اللّه عليه روايت است كه «چون بنده مؤمن داخل قبر شود، نماز در جانب راست او و زكات در جانب چپ او است، و خوبى او بر او سايه افكند و صبر در گوشه‏اى قرار گيرد، و چون دو ملكى كه موكّل سؤالند داخل شوند، صبر به نماز و زكات و نيكويى گويد: با شما باد يارى رفيقتان و اگر شما عاجز شديد من با او هستم.» و اين حديث شريف را در كافى شريف به دو طريق نقل فرموده و شيخ صدوق رحمه اللّه در ثواب الاعمال حديث فرموده. و دلالت آن بر صور غيبيّه برزخيّه و حيات و شعور آنها واضح است. و احاديث تمثّل قرآن به صورت ملكوتيّه و تمثّل نماز بسيار است.

 آسمان برد. نماز (به نماز گزار) گويد: خدا تو را نگاه دارد همان گونه كه مرا نگاه داشتى، مرا به ملكى بزرگوار سپردى. و كسى كه نمازها را بى سبب به تأخير اندازد و حدود آنها را حفظ نكند، فرشته نماز او را سياه و تاريك به آسمان برد در حالى كه نماز با صداى بلند به نماز گزار گويد: مرا ضايع كردى، خداى تو را ضايع كند آنچنانكه مرا ضايع كردى، و خدا تو را رعايت نكند، آنچنانكه تو مرا رعايت نكردى.» - وسائل الشيعة، ج 3، ص 90، «كتاب الصّلوة»، «أبواب المواقيت»، باب 3، حديث 17. (با اختلافى اندك)

  و اما آنچه گفته شد كه از براى نماز و ساير عبادات جز اين آداب صوريّه آداب قلبيه ايست كه بدون آن آداب نماز ناقص است يا اصلا مقبول درگاه نيست، در خلال اين اوراق، كه شماره آداب قلبيّه مى‏شود، مذكور خواهد شد ان شاء اللّه.

و آنچه در اين مقام بايد دانست آن است كه اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيّه آن، كه موجب سعادات ابديّه بلكه باعث جوار ربّ العزّة و مرقاة عروج به مقام وصول به وصال محبوب مطلق - كه غايت آمال اولياء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرّة العين سيّد رسل صلّى اللّه عليه و آله است -«» از اعلى مراتب خسران و زيان كارى است كه پس از خروج از اين نشأه و ورود در محاسبه الهيّه موجب حسرتهايى است كه عقل ما از ادراك آن عاجز است. ما تا در حجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم از آن عالم نمى‏توانيم ادراكى نماييم و دستى از دور بر آتش داريم. كدام حسرت و ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه وسيله كمال و سعادت انسان و دواى درد نقايص قلبيّه است و در حقيقت صورت كماليّه انسانيّه است، ما پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن از آن به هيچ وجه استفاده روحيّه نكرده سهل است، مايه كدورت قلبيّه و حجابهاى ظلمانيّه شود، و آنچه قرّة العين رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم است موجب ضعف بصيرت ما گردد يا حسرتى على ما فرّطت في جنب اللّه پس اى عزيز، دامن همّت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالات خود را اصلاح كن و شرايط روحيّه نماز اهل معرفت را تحصيل كن، و از اين معجون الهى كه با كشف تامّ محمدى صلّى اللّه عليه و آله براى درمان تمام دردها و نقصهاى نفوس فراهم آمده استفاده كن، و خود را  تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق بعد از ساحت مقدّس ربوبيّت جلّ و علا كوچ ده و مستخلص كن و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان، كه اگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است: ان قبلت قبل ما سواها، و إن ردّت ردّ ما سواها. [1] و ما آداب باطنيّه اين سلوك روحانى را به مقدار ميسور و مقتضى بيان مى‏كنيم، شايد يكى از اهل ايمان را نصيبى از آن اتّفاق افتد، و اين خود شايد موجب رحمت الهى و توجّه غيبى شود نسبت به اين باز مانده از طريق سعادت و انسانيّت و مغلول در زندان طبيعت و انانيّت. انّه ولىّ الفضل و العناية اگر (نماز) پذيرفته شد ساير اعمال پذيرفته مى‏شود، و اگر ردّ شد كارهاى ديگر (نيز) ردّ مى‏شود.» فلاح السّائل، ص 127، به نقل از من لا يحضره الفقيه. در منبع اخير روايت چنين است: أوّل ما يحاسب به العبد عن الصّلوة، فاذا قبلت قبل منه سائر عمله، و اذا ردّت عليه ردّ عليه سائر عمله. ج 1، «فضل الصّلوة»، باب 2، حديث 5

 مقاله اولى در آدابى كه در تمام حالات نماز بلكه در تمام عبادات و مناسك ضرور است و در آن چند فصل است.يكى از آداب قلبيّه در عبادات و وظايف باطنيّه سالك طريق آخرت، توجّه به عزّ ربوبيّت و ذلّ عبوديّت است،و آن يكى از منازل مهمّه سالك است، كه قوّت سلوك هر كس به مقدار قوّت اين نظر است، بلكه كمال و نقص انسانيّت تابع كمال و نقص اين امر است. و هر چه نظر انيّت و انانيّت و خودبينى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از كمال انسانيّت دور و از مقام قرب ربوبيّت مهجور است. و حجاب خودبينى و خودپرستى از جميع حجب ضخيم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق اين حجاب از تمام حجب مشكلتر و خرق همه حجب را مقدّمه است، بلكه مفتاح مفاتيح غيب و شهادت و باب الابواب عروج به كمال روحانيّت خرق اين حجاب است. تا انسان را نظر به خويشتن و كمال و جمال متوهّم خود است، از جمال مطلق و كمال صرف محجوب و مهجور است، و اوّل شرط سلوك إلى اللّه خروج از اين منزل است، بلكه ميزان در رياضت حق و باطل همين است. پس هر سالك كه با قدم انانيّت و خودبينى و در حجاب انّيّت و خود خواهى طىّ منزل سلوك كند، رياضتش باطل و سلوكش إلى اللّه نيست، بلكه إلى النفس است: «مادر بتها بت نفس شما است». [1] قال تعالى: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِرا الىَ اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى‏ اللَّه 4: 100. [2] هجرت صورى و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صورى به سوى كعبه يا مشاهد اولياء (ع)، و هجرت معنوى خروج از بيت نفس و منزل دنيا است إلى اللّه و رسوله، و هجرت به سوى رسول و ولىّ نيز هجرت إلى اللّه است. و ما دام كه نفس را تعلّقى به خويش و توجّهى به انّيّت است مسافر نشده، و تا بقاياى انانيّت در نظر سالك است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خود خواهى مختفى نشده، در حكم حاضر است نه مسافر و مهاجر..

و در مصباح الشّريعة است: قالّ الصّادق عليه السّلام: العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة، فما فقد من العبوديّة وجد في الرّبوبيّة، و ما خفى من الرّبوبيّة أصيب في العبوديّة. [3] كسى كه با قدم عبوديّت سير كند و داغ ذلّت بندگى را در ناصيه خود [1] «مادر بتها بت نفس شماست  زانكه آن بت مار و اين بت اژدهاست.» - مولوى.

  «كسى كه از خانه‏اش بيرون شود در حالى كه هجرت كننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه مرگ او را در يابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده.» (نساء - 100)

بندگى گوهرى است كه باطن آن ربوبيت است، پس، هر چه از بندگى به دست نيامده باشد، در ربوبيت يافته مى‏شود. و هر چه از ربوبيت پوشيده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‏گردد. مصباح الشّريعة، «في حقيقة العبودية»، باب 100

   وصول به عزّ ربوبيّت پيدا كند. طريق وصول به حقايق ربوبيّت سير در مدارج عبوديّت است، و آنچه در عبوديّت از انّيّت و انانيّت مفقود شود در ظلّ حمايت ربوبيّت آن را مى‏يابد، تا به مقامى رسد كه حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود، چنانچه در حديث صحيح مشهور بين فريقين وارد است. [1] چون از تصرّفات خود گذشت و مملكت وجود خود را يكسره تسليم حق كرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبيّت شد، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد، پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد، چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود. و هر چه ربوبيّت نفس كامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود، از عزّ ربوبيّت به همان اندازه كسر شود و ناقص گردد، چه كه اين دو مقابل يكديگرند: الدّنيا و الآخرة ضرّتان.«» پس، سالك إلى اللّه را ضرور است كه به مقام ذلّ خود پى برد و نصب العين او ذلّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت باشد. و هر چه اين نظر قوّت گيرد عبادت روحانى‏تر شود و روح عبادت قويتر شود، تا اگر به دستگيرى حقّ و اولياى كمّل عليهم السلام توانست به حقيقت عبوديّت و كنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحه‏اى در مى‏يابد. و در جميع عبادات - خصوصا نماز كه سمت جامعيّت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان كامل است و منزله اسم اعظم بلكه خود اسم اعظم است - اين دو مقام، يعنى مقام عزّ ربوبيّت كه حقيقت است و مقام ذلّ عبوديّت كه رقيقه آن است، مرموز است. و در اعمال مستحبّه «قنوت» و در اعمال واجبه «سجده» را اختصاصى است كه پس از اين [1] اشاره است به روايت «قرب نوافل»: و انّه ليتقرّب إلىّ بالنافلة حتّى احبّه، فاذا احببته كنت سمعه الّذى يسمع به و بصره الّذى يبصر به و لسانه الّذى ينطق به و يده الّتى يبطش بها، ان دعانى اجبته و ان سألنى اعطيته... اصول كافى، ج 4، ص 53، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب من اذى المسلمين و احتقرهم»، روايت 7 و 8.  ان شاء اللّه به آن اشاره خواهم كرد

و بايد دانست كه عبوديّت مطلقه از اعلى مراتب كمال و ارفع مقامات انسانيّت است كه جز اكمل خلق اللّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بالاصالة و ديگر اولياى كمّل بالتّبعيّة كسى ديگر را از آن نصيبى نيست، و ديگران را پاى عبوديّت لنگ است و عبادت و عبوديّت آنها معلّل است. و جز با قدم عبوديّت نتوان به معراج حقيقى مطلق رسيد، و لهذا در آيه شريفه فرمايد: سُبحانَ الّذى اسْرى‏ بِعَبْدِهِ 17: 1.«» قدم عبوديّت و جذبه ربوبيّت سير داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول. و در «تشهدّ» نماز كه رجوع از فناى مطلق است، كه در سجده حاصل شده، باز توجّه به عبوديّت قبل از توجّه به رسالت است. و ممكن است اشاره به آن باشد كه مقام رسالت نيز در نتيجه جوهره عبوديّت است. و اين مطلب را دنباله طويلى است كه از وظيفه اين اوراق خارج است .

در مراتب مقامات اهل سلوك

 

بدان كه اهل سلوك را در اين مقام و ساير مقامات مراتب و مدارجى است بى‏شمار، و ما به ذكر بعض از آن مراتب به طور كلّى مى‏پردازيم. و امّا احاطه به جميع جوانب و احصاء همه مراتب آن از عهده اين ناچيز بيرون است: الطّرق إلى اللّه بعدد انفاس الخلائق. [1] يكى از آن مراتب مرتبه «علم» است. و آن، چنان است كه به سلوك [1] - «به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا راههاست.» حديث منسوب به پيامبر (ص) است.

 جامع الاسرار و منبع الانوار، سيد حيدر آملى، ص 8، 95، 121. و نيز شرح لاهيجى بر گلشن راز، ص 153. و نقد النصوص، ص 185. و منهاج الطالبين، ص 221. و الأصول العشرة، ص 31.  علمى و برهان فلسفى ثابت نمايد ذلّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت را. و اين يكى از لباب معارف است كه در علوم عاليه و حكمت متعاليه به وضوح پيوسته كه جميع دار تحقّق و تمام دايره وجود صرف ربط و تعلّق و محض فقر و فاقه است. و عزّت و ملك و سلطنت مختصّ به ذات مقدّس كبريا است واحدى را از حظوظ عزّت و كبريا نصيبى نيست، و ذل عبوديّت و فقر در ناصيه هر يك ثبت و در حاقّ حقيقت آنها ثابت است. و حقيقت عرفان و شهود و نتيجه رياضت و سلوك، رفع حجاب از وجه حقيقت و رؤيت ذلّ عبوديّت و اصل فقر و تدلّى است در خود و در همه موجودات. و دعاى منسوب به سيّد كائنات صلّى اللّه عليه و آله: اللّهمّ ارنى الأشياء كما هي. [1] شايد اشاره به همين مقام باشد، يعنى، خواهش مشاهده ذلّ عبوديّت كه مستلزم شهود عزّ ربوبيّت است نموده.پس، اگر سالك راه حقيقت و مسافر طريق عبوديّت با قدم سلوك علمى و مركب سير فكرى اين منزل را طى كرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام اوّل انسانيّت نائل شود، و لكن اين حجاب از حجب غليظه است كه گفته‏اند:«العلم هو الحجاب الاكبر. » و بايد سالك در اين حجاب باقى نماند و آن را خرق كند. و شايد به اين مقام اگر قناعت كند و قلب را در اين قيد محبوس نمايد، در استدراج واقع شود. و استدراج در اين مقام آن است كه به تفريعات كثيره علميّه پرداخته و به جولان فكر براى اين مقصد براهين كثيره اقامه كند و از منازل ديگر محروم ماند، و قلبش به اين مقام علاقه‏مند شود و از نتيجه مطلوبه كه وصول إلى فناء اللّه است غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن نمايد، و هر چه كثرت فروع بيشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب از حقيقت افزون گردد. پس، سالك نبايد گول شيطان را در اين مقام خورده از [1] - «خدايا، اشيا (و امور) را آنچنانكه هستند نشانم بده.» در عوالى اللّئالى، ج 4، ص 132، روايت كرده است: اللّهمّ ارنا الحقائق كما هي. و در تعليق بر آن، از تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 26، و مرصاد العباد، ص 309 ، ارنا الأشياء كما هي نقل گرديده است.  حق و حقيقت به واسطه كثرت علم و غزارت آن و قوّت برهان محجوب شود و از سير در طلب بازماند، و دامن همّت به كمر زند و از جدّيّت در طلب مطلوب حقيقى غفلت نورزد و خود را به مقام ديگر كه مقام دوم است برساند.و آن، چنان است كه آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوك علمى ادراك كرده با قلم عقل به صفحه قلب بنگارد و حقيقت ذلّ عبوديّت و عزّ ربوبيّت را به قلب برساند و از قيود و حجب علميّه فارغ گردد. و ما اشاره به اين مقام در آتيه نزديكى مى‏نماييم ان شاء اللّه. پس نتيجه مقام دوم حصول ايمان به حقايق است.

مقام سوّم، مقام «اطمينان و طمأنينه نفس» است كه در حقيقت مرتبه كامله ايمان است. قال تعالى مخاطبا لخليله: « اوَ لَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي 2: 260. » و شايد اشاره به اين مرتبه نيز پس از اين بيايد مقام چهارم، مقام «مشاهده» است كه آن نورى است الهى و تجلّى‏اى است رحمانى كه تبع تجلّيات اسمائيّه و صفاتّيه در سرّ سالك ظهور كند و سر تا پاى قلب او را به نور شهودى متنوّر نمايد. و در اين مقام درجاتى است كثيره كه ذكر آنها از حوصله اين اوراق خارج است. و در اين مقام نمونه‏اى از قرب نوافل (كنت سمعه و بصره و يده)«» بروز كند و سالك خود را مستغرق بحر لا يتناهى بيند، و پس از آن بحرى است بسيار عميق كه از اسرار «قدر» در آن شمّه‏اى كشف شود.و هر يك از اين مقامات را استدراجى است خاصّ به خود كه سالك را در آن هلاكت عظيم است، و سالك بايد در تمام مقامات خود را تخليص از انانيّت و انّيّت كند و خود بين و خودخواه نباشد كه سرچشمه اكثر مفاسد است خصوصا براى سالك. و پس از اين اشارتى به اين مطلب مى‏نماييم، ان شاء اللّه

 در بيان خشوع

يكى از امورى كه از براى سالك در جميع عبادات خصوصا نماز كه سر آمد همه عبادات است و مقام جامعيّت دارد لازم است، خشوع است. و حقيقت آن عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ يا خوف. و آن حاصل شود از ادراك عظمت و سطوت و هيبت جمال و جلال. و تفصيل اين اجمال آن است كه قلوب اهل سلوك به حسب جبلّت و فطرت مختلف است .

پاره‏اى از قلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجّه به جمال محبوب هستند، و چون در سلوك ادراك ظلّ جميل يا مشاهده اصل جمال كنند، عظمت مختفيه در سرّ جمال آنها را محو كند و از خود بى خود نمايد. چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است، چنانچه اشاره به اين ممكن است فرموده باشد حضرت مولى العارفين و امير المؤمنين و السالكين صلوات اللّه عليه و على آله اجمعين آنجا كه فرمايد: سبحان من اتّسعت رحمته لاوليائه في شدّة نقمته و اشتدّت نقمته لاعدائه فى سعة رحمته. [1] پس، هيبت و عظمت و سطوت جمال آنها را فرو گيرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آنها دست دهد. و اين حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمكين حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت مبدّل به أنس و سكينه شود و حالت طمأنينه دست دهد، چنانچه حالت قلب خليل الرحمن عليه السلام چنين بوده و پاره‏اى از قلوب خوفى و از مظاهر جلالند. آنها هميشه ادراك عظمت [1] «منزه است كسى كه عذاب و نقمتش شديد است و در همان حال رحمت او دوستانش را فرا گرفته، و با آنكه دايره رحمتش فراگير است، عذاب و نقمتش براى دشمنان شدّت گرفته است.» نهج البلاغة، فيض الاسلام، ص 215، خطبه 89

 آداب‏الصلاة ص 14 : و كبريا و جلال كنند و خشوع آنها خوفى باشد، و تجليّات اسماء قهريّه و جلاليّه بر قلوب آنها شود، چنانچه حضرت يحيى على نبيّنا و آله و عليه السلام چنين بوده. پس، خشوع گاهى ممزوج با حبّ است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبّى وحشتى و در هر خوفى حبّى است و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراك عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با اين حال از نور مشاهدات محروميم، ناچار بايد در صدد تحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان بر آييم. قال تعالى: قَدْ افْلَحَ الْمُؤْمِنوُنَ الَّذين هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون. 23: 1 - 2«» خشوع در نماز را از حدود و علائم ايمان قرار داده، پس، هر كس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدّس حق از زمره اهل ايمان خارج است. و نمازهاى ماها كه مشفوع با خشوع نيست از نقصان ايمان يا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غير از ايمان است، از اين جهت اين علمى كه به حق و اسماء و صفات او و ساير معارف الهيّه در ما پيدا مى‏شود غير از ايمان است. شيطان به شهادت ذات مقدّس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلك كافر است - خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين 7: 12«» گويد، پس حق تعالى و خالقيّت او را مقرّ است، انْظِرْنى الى‏ يَوْمِ يُبْعَثوُن 7: 14«» گويد، پس معاد را معتقد است، علم به كتب و رسل و ملائكه دارد، با اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره مؤمنين خارج فرموده

پس، اهل علم و ايمان از هم ممتازند: هر اهل علمى اهل ايمان نيست.

پس، بايد پس از سلوك علمى خود را در سلك مؤمنين داخل كند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم خشوع نمى‏آورد، چنانچه مى‏بينيد در خودتان كه با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حقّ قلب شما خاشع نيست و اما قول خداى تعالى: الَمْ يَانِ لِلَّذينَ آمَنوُا انْ تَخْشَعَ قُلوُبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق 57: 16«» شايد ايمان صورى، كه همان اعتقاد بما جاء به النّبيّ صلّى اللّه عليه است، مقصود باشد، و الا ايمان حقيقى ملازم با يك مرتبه از خشوع است، يا آن كه خشوع در آيه شريفه خشوع به مراتب كامله باشد، چنانچه عالم را گاهى اطلاق كنند بر كسى كه از حدّ علم به حدّ ايمان رسيده باشد، و محتمل است در آيه شريفه انَّما يَخْشَى اللَّه مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء 35: 28«» اشاره به آنها باشد. و در لسان كتاب و سنّت علم و ايمان و اسلام به مراتب مختلفه اطلاق شده و بيان آنها از وظيفه اين اوراق خارج است.بالجمله، سالك طريق آخرت - خصوصا با قدم معراج صلوتى - لازم است قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع كند و اين رقيقه الهيّه و بارقه رحمانيّه را در قلب هر اندازه ممكن است متمكّن نمايد بلكه بتواند در تمام نماز حفظ اين حالت را بنمايد. و حالت تمكّن و استقرار در اوّل امر گرچه براى امثال ماها قدرى صعب و مشكل است ولى با قدرى ممارست و ارتياض قلب امرى است بسى ممكن.عزيزم، تحصيل كمال و زاد آخرت طلب و جدّيّت مى‏خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جدّيّت در راه آن سزاوارتر است، البتّه معراج قرب الهى و مقام تقرّب جوار ربّ العزة با اين حال سستى و فتور و سهل انگارى دست ندهد، مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد. شما كه ايمان به آخرت داريد و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمى‏دانيد، چه در جانب سعادت و كمال يا در جانب شقاوت و وبال، چه كه آن نشئه عالم ابدى دائمى است كه موت و فنا ناپذير است، سعيدش در راحت و عزّت و نعمت هميشه ايست آن‏هم راحتى كه در اين عالم شبيه ندارد، عزّت و سلطنتى الهى كه در اين نشئه نظير ندارد، نعمتهايى كه در متخيّله كسى خطور ننموده است، و همينطور در جانب شقاوت آن كه عذاب و نقمت و وبالش در اين عالم نظير و مثل ندارد، و راه وصول به سعادت اطاعت ربّ العزّة است، و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه اين نماز كه معجونى است جامع الهى كه متكفّل سعادت بشر است و قبولى آن موجب قبولى جميع اعمال است نمى‏باشد، پس بايد در طلب آن جدّيّت تامّ نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمّل مشاقّ نماييد، با آنكه مشقّت هم ندارد بلكه اگر چندى مواظبت كنيد و انس قلبى حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذّتها مى‏بريد كه با هيچ يك از لذّات اين عالم طرف نسبت نيست، چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق اين مطلب روشن شود.بالجمله، خلاصه مذاكره ما در اين فصل آن است كه پس از آن كه عظمت و جمال و جلال حق را انسان به برهان يا بيان انبياء عليهم السلام فهميد، قلب را متذكّر آن بايد نمود، و كم كم با تذكّر و توجّه قلبى و مداومت به ذكر عظمت و جلال حقّ خشوع را در قلب وارد بايد نمود تا نتيجه مطلوبه حاصل آيد. و در هر حال سالك نبايد قناعت كند به آن مقامى كه دارد، كه هر مقام براى امثال ماها حاصل شود در بازار اهل معرفت به پشيزى نيرزد و در سوق اصحاب قلوب با خردلى مقابله نكند. سالك بايد در جميع حالات متذكّر نقص و معايب خود باشد شايد راهى به سعادت از اين طريق باز شود.

از آداب مهمّه قلبيّه عبادات

و از آداب مهمّه قلبيّه عبادات، خصوصا عبادات ذكريّه، طمأنينه است و آن غير از طمأنينه ايست كه فقهاء رضوان اللّه عليهم در خصوص نماز اعتبار كرده‏اند. و آن عبارت است از آن كه شخص سالك عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر بجا آورد، زيرا كه اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل بجا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از عبادت در ملكوت قلب حاصل نشود و حقيقت عبادت صورت باطنيّه قلب نگردد و يكى از نكات تكرار عبادات و تكثار اذكار و اوراد آن است كه قلب را از آنها تأثيرى حاصل آيد و انفعالى رخ دهد تا كم كم حقيقت ذكر و عبادت تشكيل باطن ذات سالك را دهد و قلبش با روح عبادت متّحد گردد. و تا قلب را اطمينان و سكونت و طمأنينه و وقار نبود، اذكار و نسك را در آن تأثيرى نيست و از حدّ ظاهر و ملك بدن به ملكوت و باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبى از حقيقت عبادت ادا نشود، و اين خود از مطالب واضحه است كه محتاج به بيان نيست و با اندك تأمّل معلوم شود. و اگر عبادتى چنين باشد كه قلب را از آن به هيچ وجه خبرى نبود و از آن آثارى در باطن پيدا نشود، در عوالم ديگر محفوظ نماند و از نشئه ملك به نشئه ملكوت بالا نرود، و ممكن است در وقت شدائد مرض موت و سكرات هولناك موت و أهوال و مصيبات پس از موت خداى نخواسته صورت آن بكلّى از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالى در پيشگاه مقدّس حق برود. مثلا اگر كسى ذكر شريف لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه (ص) را با سكونت قلب و اطمينان دل بگويد و قلب را به اين ذكر شريف تعليم دهد، كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر تابع زبان قلب شود و اوّل قلب ذاكر گردد و پس از آن لسان. و اشاره به اين معنى فرموده جناب صادق عليه السلام به حسب روايت مصباح الشريعة، قال: فاجعل قلبك قبلة للسانك، لا تحرّكه الا باشارة القلب و موافقة العقل و رضى الايمان.«» در اوّل امر كه زبان قلب گويا نشده، سالك راه آخرت بايد آن را تعليم دهد و با طمأنينه و سكونت ذكر را به آن القا كند، همين كه زبان قلب باز شد، قلب قبله لسان و ساير اعضاء شود، با ذكر آن همه مملكت وجود انسانى ذاكر  گردد. و امّا اگر اين ذكر شريف را بى سكونت قلب و طمأنينه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواسّ گفت، از آن در قلب اثرى حاصل نشود و از حدّ زبان و گوش حيوانى ظاهرى به باطن و سمع انسانى نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقّق نشود و صورت كماليّه قلب نگردد كه ممكن الزّوال نباشد

پس، اگر أهوال و شدائدى دست دهد، خصوصا مثل أهوال و سكرات موت و شدائد نزع روح انسانى، بكلّى آن ذكر را فراموش كند و از صفحه دل آن ذكر شريف محو شود، بلكه اسم حق تعالى و رسول ختمى (ص) و دين شريف اسلام و كتاب مقدّس الهى و ائمّه هدى (ع) و ساير معارف را كه به قلب نرسانده فراموش كند و در وقت سؤال قبر جوابى نتواند دهد، تلقين را نيز به حال او فايده‏اى نباشد، زيرا كه در خود از حقيقت ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف اثرى نمى‏بيند، و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصيبى از شهادت به ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف نخواهد بود و در حديث است كه يك طايفه از امّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم را كه وارد جهنّم مى‏كنند، از هيبت مالك جهنّم اسم پيغمبر را فراموش مى‏كنند، با آنكه در همان حديث است كه آنها اهل ايمان هستند و قلوب آنها و صورتهاى آنها از نور ايمان درخشان و متلألى است.«» جناب محدّث عظيم الشّأن مجلسى رحمه اللّه در مرآت العقول در شرح حديث شريف كنت سمعه و بصره فرمايد: «كسى كه چشم و گوش و ديگر اعضاى خود را در راه اطاعت حق تعالى صرف نكند، داراى چشم و گوش روحانى نشود و اين چشم و گوش ملكى جسمانى در آن عالم نرود و در عالم قبر و قيامت بى گوش و چشم باشد، و ميزان سؤال و جواب قبر آن اعضاء روحانى است.» انتهى حاصل ترجمته.«».

 بالجمله، احاديث شريفه درباره اين نحو از طمأنينه و آثار آن بسيار است. و قرآن شريف أمر به ترتيل قرآن فرموده و در احاديث شريفه است كه «كسى كه نسيان كند سوره‏اى از قرآن را، متمثّل شود آن سوره در بهشت براى او در صورتى كه به آن خوبى صورتى نيست. پس وقتى آن را مى‏بيند، مى‏گويد به آن كه تو چه هستى چقدر نيكوئى كاش تو از من بودى. جواب مى‏دهد: آيا تو مرا نمى‏شناسى؟ من فلان سوره هستم، اگر مرا فراموش نكرده بودى تو را به اين درجه رفيعه مى‏رساندم.» و در حديث است كه «كسى كه قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود.» و نكته آن آن است كه در جوانى اشتغال قلب و كدورت آن كمتر است، از اين جهت قلب از آن بيشتر و زودتر متأثر شود و اثر آن نيز بيشتر باقى ماندو در اين باب احاديث بسيارى است كه ما در باب «قرائت» يادى از آنها مى‏كنيم ان شاء اللّه. و در حديث شريف است كه «هيچ چيز پيش خداى تعالى محبوبتر نيست از عملى كه مداومت بر آن شود گرچه آن عمل كم باشد.» و شايد نكته بزرگ آن آن باشد كه عمل صورت باطنيّه قلب شود، چنانچه ذكر شد.

در بيان محافظت عبادت از تصرف شيطان

يكى از مهمّات آداب قلبيّه نماز و ساير عبادات كه از امّهات آداب قلبيّه است و قيام به آن از عظائم امور و مشكلات دقايق است، محافظت آن است از تصرّفات شيطانى، و شايد آيه شريفه كه فرمايد در وصف مؤمنين: الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون 23: 9«» اشاره به جميع مراتب حفظ باشد كه يكى از آن مراتب، بلكه اهمّ مراتب آن، حفظ از تصرّف شيطان است.و تفصيل اين اجمال آن است كه پيش اصحاب معرفت و ارباب قلوب واضح است كه چنانچه ابدان را غذائى است جسمانى كه بدان تغذّى كنند و بايد آن غذا مناسب حال و موافق نشئه آنها باشد تا بدان تربيت جسمانى و نموّ نباتى دست دهد، همينطور قلوب و ارواح را غذائى است كه هر يك به فرا خور حال و مناسب نشئه آنها بايد باشد كه بدن تربيت شوند و تغذّى نمايند و نموّ معنوى و ترقّى باطنى حاصل آيد. و غذاى مناسب با نشئه ارواح معارف الهيّه از مبدا مبادى وجود تا منتهى النهايه نظام هستى است، چنانچه در تعريف فلسفه اعاظم ارباب صناعت فرمودند: هي صيرورة الانسان عالما عقليّا مضاهيا للعالم العينىّ في صورته و كماله.«» و اين اشاره است به همين تغذّى معنوى، چنانچه تغذّى قلوب از فضايل نفسانيّه و مناسك الهيّه است و بايد دانست كه هر يك از اين غذاها اگر از تصرّف شيطان خالص باشد و با دست ولايت مآبى رسول ختمى و ولىّ اللّه اعظم صلوات اللّه عليهما و آلهما فراهم آمده باشد، روح و قلب از آن تغذّى كنند و به كمال لايق انسانيّت و معراج قرب إلى اللّه نائل شوند. و خلوص از تصرّف شيطان، كه مقدّمه اخلاص است، به حقيقت حاصل نشود مگر آن كه سالك در سلوكش خدا خواه شود و خودخواهى و خود پرستى را، كه منشأ تمام مفاسد و امّ الأمراض باطن است، زير پا نهد، و اين به تمام معنى در غير انسان كامل و به تبع او در خلّص أولياء عليهم السلام در ديگر اشخاص ميسور نيست. ولى سالك نبايد مأيوس از الطاف باطنه حق باشد كه يأس از روح اللّه

سر آمد همه سرديها آداب‏الصلاة

سر آمد همه سرديها آداب‏الصلاة سستيها است و از اعظم كبائر است، و آنچه از براى صنف رعايا نيز ممكن است و قرّة العين اهل معرفت است.پس، بر سالك طريق آخرت لازم و حتم است كه با هر جدّيّتى هست معارف و مناسك خود را از تصرّف شيطان و نفس امّاره تخليص كند و با كمال دقّت و تفتيش در حركات و سكنات و طلب و مطلوب خود غور كند و غايت سير و تحصيل و مبادى حركات باطنيّه و تغذّيات روحيّه را به دست آورد و از حيله‏هاى نفس و شيطان غفلت نكند و از دامهاى نفس امّاره و ابليس غافل نشود، و در جميع حركات و افعال سوء ظنّ كامل به خود داشته باشد و هيچ گاه آن را سر خود و رها نكند، چه بسا باشد كه با اندك مسامحه‏اى انسان را مغلوب كند و به زمين زند و سوق به هلاكت و فنا دهد، زيرا كه اگر غذاهاى روحانى از تصرّف شيطان خالص نباشد و دست او در فراهم آمدن آنها دخيل باشد، علاوه بر آنكه ارواح و قلوب با آنها تربيت نشوند و به كمال لايق خود نرسند، نقصان فاحش براى آنها دست دهد و شايد صاحب خود را در سلك شياطين يا بهائم و سباع منسلك نمايد و آنچه كه مايه سعادت و رأس المال كمال انسانيّت و وصول به مدارج عاليه است نتيجه منعكسه دهد و انسان را به هاويه مظلمه شقاوت سوق دهد، چنانچه در بعض اهل عرفان اصطلاحى ديديم اشخاصى را كه اين اصطلاحات و غور در آن آنها را به ضلالت منتهى نموده و قلوب آنها را منكوس و باطن آنها را ظلمانى نموده و ممارست در معارف موجب قوّت انانيّت و انّيّت آنها شده و دعاوى ناشايسته و شطحيّات ناهنجار از آنها صادر گرديده. و نيز در ارباب رياضات و سلوك اشخاصى هستند كه رياضت و اشتغال آنها به تصفيه نفس قلوب آنها را منكدرتر و باطن آنها را ظلمانى‏تر نموده. و اين‏ها از آن است كه بر سلوك معنوى الهى و مهاجرت الهى اللّه محافظت ننمودند و سلوك علمى و ارتياضى آنها با تصرّف شيطان و نفس به سوى شيطان و نفس بوده. و همينطور در طلاب علوم نقليّه شرعيّه اشخاصى را ديديم كه علم در آنها تأثير سوء بخشيده و بر مفاسد اخلاقى آنها افزوده، و علم كه موجب فلاح و رستگارى آنها بايد باشد باعث هلاكت آنها شده و آنها  را به جهل و ممارات و استطاله و ختل كشانده. و همينطور در بين اهل عبادت و مناسك و مواظبين به آداب و سنن كسانى هستند كه عبادت و نسك، كه سرمايه اصلاح احوال و نفوس است، قلوب آنها را كدر و ظلمانى نموده و آنها را به عجب و خودبينى و كبر و تدلّل و تغمّز و سوء خلق و سوء ظنّ به بندگان خدا وادار نموده. و اين‏ها نيز از عدم مواظبت بر اين معاجين الهيّه است.

البته معجونى كه با دست ديو پليد و تصرّف نفس سركش فراهم آمد، جز خلق شيطانى از آن زاييده نشود، و چون قلب در هر حال از آنها تغذّى مى‏نمايد و آنها صورت باطنيّه نفس شوند، پس بعد از چندى مداومت انسان يكى از وليده‏هاى شيطان شود كه با دست تربيت و در تحت تصرّف او نشو و نما نموده، و چون چشم ملكى بسته شود و چشم ملكوتى باز گردد خود را يكى از شياطين مى‏بيند و در آن حال جز خسران نتيجه‏اى نبرد و حسرتها و افسوس‏ها به حالش سودى نبخشد. پس، سالك طريق آخرت در هر رشته از رشته‏هاى دينى و طريقه‏اى از طريقه‏هاى الهى هست اوّلا بايد با كمال مواظبت و دقّت، چون طبيبى با محبت و پرستارى پر شفقت، از حال خود مواظبت نمايد و عيوب سير و سلوك خود را تفتيش و مداقّه كند. و ثانيا در خلال آن از پناه بردن به ذات مقدّس حقّ جلّ و علا در خلوات و تضرّع و زارى به درگاه اقدس ذو الجلال غفلت نورزد .

کتابچه چرا نماز؟-رضا قارزی


 چرا نماز؟    

رضا قارزی   

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين

انسان و نیاز به ارتباط با مونس و معشوق حقیقی نماز
نماز به عنوان يك عمل عبادي از ابعاد گوناگون قابل برري و مطالعه است. يكي از ابعاد مهم آن بعد انگيزشي نماز است.
اجزاء عبادي:
دست كم از دو قسمت تشكيل مي‌شود: اول رفتار عبادي كه صورت ظاهري عمل است و داراي آدابي است. دوم انگيزه عبادي كه همان نيت است. نيت مي‌بايد خالصاً لله باشد.
نيت اساس عمل است و اينكه عمل عبادي، صحت و مقبوليت داشته باشد، مبتني است بر صحت نيت. نيت يك قصد آگاهانه است كه عمل را معني‌دار مي‌سازد و در تمام طول عمل جريان دارد. نيت نه يك قول كلامي است و نه يك تصور ذهني از عملي كه انجام مي‌گيرد. از همين روست كه فقها اداي قول و يا گذراندن تصميم از ذهن را شرط لازم براي نيت نمي‌دانند. اگر آنها نباشند هم مي‌تواند‌؛ نيت مي‌تواند وجود داشته باشد.
نيت كاملاً جنبه فردي دارد، هرچند كه رفتار عبادي مي‌تواند جمعي باشد. چنانچه در نماز جماعت رفتار عبادي جمعي انجام مي‌گيرد؛ ولي نيت توسط يكايك افراد صورت مي‌پذيرد.
به اين ترتيب، نيت انگيزه رفتار عبادي است كه مي‌بايد به صورت يك قصد آگاهانه براي انجام كاري كه به دستور خداوند و به منظور اطاعت از او و قرب به اوست انجام گيرد.

جایگاه نماز در تعالی انسان

نماز يكي از عبادات مهم در اسلام، بلكه در تمامي اديان است. هر ملتي براي رهايي از تعلقات دنيوي و براي كسب آرامش به نوعي از عبادت و نماز متوسل مي‌شود. در دين اسلام نماز، اگر با آداب و شرايطش بجا آورده شود، انسان را نه تنها به آرامش كافي مي‌رساند كه او را به تدريج از سطوح پايين تحولي بالا برده و او را به سطح متعالي مي‌رساند. چنانكه گفتيم انسان در حدود سنين نوجواني به دليل رشد عقلي و طي كردن مراحل انگيزشي قبل، با سطح متعالي انگيزشي آشنا مي‌شود. يعني پي مي‌برد كه قوانين و اصولي وجود دارد كه فراتر از خواسته‌ها و تمايلات شخصي او ديگران است. پي مي‌برد كه ايمان به خدا و عمل به دستورات او، وي را از خود و جامعه و هر قيد ديگري رها كرده و به سطح بالايي از آزادي و وارستگي مي‌كشاند. پي بردن به اين نكته و وجود سطحي متعالي در انگيزش‌ها به تنهايي براي رسيدن به اين سطح و زندگي كردن در اين سطح كفايت نمي‌كند، بلكه انسان بايد به انجام اعمالي خود را در اين سطح نگه داشته و به تدريج انگيزه‌هاي خود را از اين سطح دريافت كند. و اين همان چيزي است كه اديان در پي آنند تا انسان‌ها را به رشد شايسته خود برسانند.
نماز انسان را به بهترين وجه در اين سطح نگه مي‌دارد. انسان با آماده سازي خود از طريق تطهير، وضو ساختن و آمادگي رواني، به تدريج وارد مرحله‌اي مي‌شود كه از انگيزه‌هاي سطوح پايين‌تري جدا شده تا وارد سطح متعالي شود. او با نيت قربه الي الله، آگاهانه وارد عملي مي‌شود كه هدفش چيزي نيست جز رضايت كسي كه فراتر و بالاتر از هرچيز و هركسي است. با تكبيره‌الاحرام ما سوي الله را به پشت سر خود مي‌افكند و او مي‌ماند و خدايش. با حضور قلب، به نيت خود استمرار مي‌بخشد و زيستن در سطح متعالي را تمرين مي‌كند.
چنين نمازي است كه مورد تأكيد دين است. نمازي كه براي مقبوليت اجتماعي خوانده شود به حكم ريا باطل است. نمازي كه بدون توجه و حضور قلب برپا شود، بي‌اعتبار است و تنها نشانه اسلام است و از ايمان تهي است. چنين نمازهايي انسان را از فحشاء و منكر باز نمي‌دارد. نمازي انسان را به سطح متعالي مي‌رساند كه از فحشاء و منكر باز دارد.

جلوه های زیبای زندگی  الهی در نماز
اگر بر اين باوريم كه نماز پرچم عبادات و ستون دين است و اگر به فرموده رسول اسلام حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله دين همان عقل است، «الدين هو العقل و العقل هو الدين». پس «نماز» جلوه‌اي از تفكر عقلاني و معيار خردمندي و نمازگزاران صاحبان انديشه و تعقل و معناگران زندگي خردمندانه و حيات عاقلانه‌اند و بايد اين‌گونه باشند.
«دين» در يك معنا يعني مجموعه باورها و رفتارهاي فردي و اجتماعي نشأت گرفته از فطرت انساني و منطق و معيار عقلاني «دين» يعني بهره‌مندي از يك زندگي هدفمند مبتني بر نيازهاي رواني و موازين عقلاني و در يك سخن، عقل يعني پاي‌بندي در حريم خير و صلاح، تكيه بر بايسته‌ها و شايسته‌ها، لبيك به كلام حكيمانه، منطق‌گرايي و مال‌انديشي، تبلور رفتارهاي متعالي و هدايت يك زندگي الگويي براي همه نسل‌ها در همه عصرها.
در جهان‌بيني اسلامي «عقل و دين» دو سوي يك سكه، مكمل يكديگر و معنابخش كمالند.
آنچه از عقل مي‌دانيم و از عاقلان انتظار داريم در حقيقت همان است كه «دين» به معناي دقيق آن در خود دارد و دوست داريم در رفتارهاي فردي و اجتماعي متدينين بالاخص نمازگزاران كه مناديان حق و سرايندگان سرود توحيدند مشاهده نمائيم. به كلام ديگر انتظار چنين است و حق هم اين است كه خرد و خردورزي را در همه حال در انديشه و رفتار و زندگي نمازگزاران به مثابه الگوهاي برتر جامعه معنا نمائيم.
اين كلام پيامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله كه فرمودند: «الدين هو العقل و العقل هو الدين» دين همان عقل است و عقل همان دين، حجت را بر همه صاحبان انديشه و خرد، اصحاب تعقل و تفكر، دينداران بصير و متدينين فهيم تمام كرده است.
به سخن ديگر به فرموده پيامبر اسلام صلي‌الله‌عليه‌و‌آله هركس دين دارد، عاقل است و هركس عاقل است و عاقلانه مي‌انديشد اهل دين و معرفت است. همه شكوه و زيبايي اسلام را مي‌توان در اين جمله كوتاه درك و تصديق نمود.
همين است كه اسلام همه صاحبان خرد و تمامي اصحاب تعقل را به تفكر و انديشه در جهان هستي و پديده‌هاي الهي دعوت مي‌نمايد.
و همين است كه پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: «تفكر ساعه خير من عباده ستين سنه» يك ساعت فكر كردن از شصت سال عبادت بهتر است.
و امام صادق عليه‌السلام عبادت را تفكر در كار خدا دانسته و مي‌فرمايند «عبادت به زيادي نماز و روزه نيست به راستي كه عبادت تفكر در كار خداست» و هرگز نمي‌تواند نمازگزاري فارغ از فكر و انديشه و به دور از رفتار خردمندانه باشد.
همه كودكان و همه بزرگسالان وقتي به يك پديده از پديده‌هاي جهان هستي خيره شده و كنجكاوانه آن را وارسي مي‌كنند، لاجرم در چهره آنان حالت تعجب و تحير آشكار مي‌گردد و چنين تعجب و تحيري، زمينه تأمل و تفكر در پديده‌هاي هستي را فراهم مي‌نمايد و در ادامه اين فرايند زيبا و باشكوه حالتي از تواضع و خشوع وجود ايشان را فرامي‌گيرد و بي‌ترديد زبان تقديرو تشكر گشوده و تسبيح ذات اقدس حق مي‌گويند. نماز كمال تسبيح حق است، و نماز ابزار تشكر و اظهار حمد و ثناي خالق است، و «نمازگزار» كسي است كه با درك عظمت وجود خالق و در پس انديشه و تفكر مستمر در پديده‌هاي الهي، همراه با تحولي كه در طبيعت، در زمين و آسمان‌ها و در سير ماه و خورشيد مشاهده مي‌كند هنگامه‌هاي طلوع فجر، زماني كه خورشيد عمود بر زمين مي‌گردد، و آن زمان كه خورشيد مي‌خواهد روز را وداع گويد (عصر) و آن هنگام كه غروب خورشيد را تماشا مي‌كند (غروب) و شب هنگام كه ماه و ستارگان آرايش تازه‌اي مي‌يابند، به نماز ايستاده و با خالق خويش سخن مي‌گويد. همين است كه تفكر و انديشه، خردورزي و زندگي خردمندانه از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي نمازگزاران است و بايد باشد. آري حقيقت اين است كه «نماز» كامل‌ترين پاسخ به عالي‌ترين نياز انسان است، نياز به كنجكاوي در پديده‌هاي هستي، نياز به تأمل و تفكر در خلقت، و نياز به تقدير و تشكر از خالق و نياز به تسبيح و نهايت خودشكوفايي و توحيد و يكتايي.همين است كه ما همه معناي دين‌داري و خردگرايي را در سيماي نمازگزاران مي‌بينيم، و بايد ببينيم. همه زيبايي، شكوه، عظمت، منطق و حيات هدفمند و خردمندانه را مي‌بايست در زندگي نمازگزاران جستجو نمود. لذا خوشرويي، تواضع، توكل، متانت، گذشت، ايثار، شجاعت، عدالت، صبوري و احسان را مي‌بايست در منش نمازگزاران خردمند تجربه نمود.
از جمله نشانه‌هاي رفتار عاقلانه كه در سيماي نمازگزاران مشاهده مي‌كنيم، دور بودن از همه آفت‌ها و زشتي‌ها و متصف شدن به همه خوبي‌ها و زيبايي‌هاست «ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» چرا كه نماز انسان را از همه بدي‌ها و زشتي‌ها باز مي‌دارد و انسان را امر به معروف و نهي از منكر مي‌كند و زندگي خردمندانه يعني تقيد در حريم ارزش‌ها، دوري از مفسده‌ها و تقويت خوبي‌ها.
از ديگر نشانه‌هاي رفتار عاقلانه كه مي‌بايست همواره در اخلاق و منش نمازگزاران عاقل و عاقلان نمازگزار نمايان باشد و براي ديگران الگو؛ عبارتند از:
1ـ دقت در سخن گفتن و پرهيز از آسيب‌هاي زبان.
اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام فرمودند: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه». زبان عاقل پشت قلب و قوه ادراك اوست و دل احمق پشت زبان اوست.
يعني نمازگزار عاقل و خردمند كسي است كه قبل از هر سخني انديشه مي‌كند. و جز حق نمي‌گويد و العاقل من صان لسانه من الغيبه، عاقل كسي است كه زبان خود را از غيبت نگه مي‌دارد.
«ان العاقل لايكذب و ان كان فيه هواه»، شخص عاقل و خردمند دروغ نمي‌گويد، اگرچه دلخواه او باشد. و هرگز نمي‌تواند نمازگزاري فارغ از فكر و انديشه، و به دور از رفتار خردمندانه باشد.
2ـ عاقل از هواي نفس پيروي نمي‌كند،
«العاقل من قمع هواه بعقله».
عاقل كسي است كه ريشه هواي نفس را به نيروي عقل و خرد از دل بركند و مولي علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: العاقل من يملك نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب.
عاثقل كسي است كه در هنگام خشم و خوشي و ترس مالك نفس خود باشد.
3ـ عاقل از هر پيشامدي پند مي‌گيرد.
«العاقل من وعظته التجارب و الجاهل من خدمته المطالب».
خردمند و عاقل كسي است كه از تجربه‌هاي خود و ديگران پند مي‌آموزد و جاهل و نادان كسي است كه مطالب گوناگون فريبش مي‌دهد.
«والتجارب لاتنقضي و العاقل منه في زياده». تجربيات تمام ناشدني است و شخص عاقل همواره از راه تجربه در صدد افزايش عقل خويش مي‌باشد.
4ـ عاقل خودبين و متكبر نيست.
همان‌طوري كه پيش‌تر اشاره شد، از ويژگي‌هاي فرد عاقل تواضع و فروتني است، در واقع تواضع و فروتني حاصلي است از تفكر و انديشه در پديده‌هاي الهي و درك عظمت خالق.
«العاقل يضع نفسه فيرتفع و الجاهل يرفع نفسه فيضع».
عاقل نفس خود را فروتن مي‌دارد و برگ مي‌گردد و انسان جاهل و نادان خود را برگ مي‌شمارد و به همين سبب خوار و زبون مي‌شود.
بدترين آفات عقل خودبيني و تكبر  است و همين است كه شخص نمازگزار هميشه متواضع و فروتن و خوش اخلاق است و بايد اينگونه هم باشد.
5ـ عاقل همواره از گناه پرهيز مي‌كند.
اميرالمؤمنان علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: «العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه من العيوب»
عاقل كسي است كه از آلوده شدن به گناهان خودداري مي‌كند و از عيب‌ها پرهيز مي‌نمايد. در جاي ديگري مي‌فرمايد: عاقل كسي است كه بر هوا و هوس خود غالب آيد و آخرت خود را به دنيا نفروشد.
و اين معناي روشن عقل است كه همان دين و دينداري را توصيف مي‌نمايد.
و نهايت آنكه شخص عاقل هميشه از آسيب‌هاي زبان، دروغ و غيبت و تهمت و افتراء و استهزاء ديگران مصون بوده و جز حق نمي‌گويد و جز به صلاح و صواب لب نمي‌گشايد.
انسان عاقل بر كشش‌هاي نفساني خويش حكومت دارد و مغلوب غرايز نفساني نمي‌گردد، و در هنگامه‌هاي پرهيجان، در خوشايندي‌ها و ناخوشايندي‌ها، در عافيت و گرفتاري نفس خويش را كنترل نموده و هرگز اسير خشم و احساس نمي‌گردد. شخص عاقل از همه تجارب زندگي خود و ديگران تجربه مي‌آموزد و از رفتار خردمندانه اهل نظر و عاقلان پند مي‌گيرد و بر كمال عقلاني خود مي‌‌افزايد.
انسان عاقل همواره با تواضع و فروتني زندگي مي‌كند و با كبر و خودخواهي و خودمداري، بيگانه است و هميشه در سنگر عقل از تركش گناهان و كشش‌هاي گناه‌آلود نفس شيطاني در امان است و اين معناي دينداري است و نمازگزاران هميشه اين‌گونه‌اند، زندگي و مشي خردمندانه را مي‌بايست در حيات فردي و اجتماعي نمازگزاران جستجو نمود.
و نمازگزار كسي است كه با انديشه و رفتار خردمندانه خود در همه عرصه‌هاي زندگي همگرايي و همانندي عقل و دين را معنا مي‌كند.
نماز عمود دین و عبادت بزرگ

       شناخت معبود و آفريدگار ، محبت او را رد دل ايجاد مي كند و اين محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار كوچكي و تواضع در برابر عظمت او وا مي دارد .
نماز ، جلوه اي از بندگي انسان در پيشگاه خدا و مظهر عبوديت و عبادت است . آنكه « بندة » آفريدگار است و اين يندگي را احساس مي كند و مي داند و باور دارد ، رد برابر او ، مطيع و فرمان است و در پيشگاهش سر بر خاك مي نهد و قامت خم مي كند و به سجده مي افتد و با وي راز مي گويد و نماز مي طلبد و آن خالق بي همتا را كه سررشته دار اوست ، به عظمت و پاكي مي ستايد .
علل چرا نماز؟( ريشه و سبب عبوديّت و بندگي انسان است)

       فلسفة آفرينش انسان ، بندگي و عبادت و عبوديت او است . اين صريح كلام الهي در قرآن كريم است كه مي فرمايد : « و ما خلقت الجنّ و الأنس الاّ ليعبدون » جن و انس را ، جز براي پرستش و يندگي خود ، نيافريدم .اين حكمت و هدف والا ، سرلوحة همة رسولان الهي نيز بوده است . در قرآن مي خوانيم :
« و لقد بعثنا في كلّ امّهٍ رسولاً اَنِ اعبدُوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتي پيامبري برانگيختم كه ( به مردم بگويند ) : « اللّه » را بپرستيد و بندة خدا باشيد و از طاغوت بپرهيزيد .
ناگفته نماند كه اين بندگي كردن ، سودي به خدا نمي رساند بلكه ماية عزّت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بي نياز مطلق است . من نكردم خلق تا سودي كنم                              بلكه تا بر بندگان جودي كنم
اگر يك معلّم هم به شاگردانش مي گويد : درس بخوانيد ، نفع اين درس خواندن به خود آنان بر مي گردد و براي معلّم سودي ندارد . آنچه كه ريشه و سبب عبوديّت و بندگي انسان است عبارتست از :

1-عظمت خدا
         برخورد با يك شخصيّت عظيم ،‌انسان را به تواضع وا مي دارد ، ديدار با يك دانشمند بزرگ ، آدمي را به تكريم و احترام وا مي دارد ، چون كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند ، خود را كوچك و كم سواد مي بيند . خداوند ، مبدأ همة عظمت ها و جلال هاست . شناخت خداوند به عظمت و بزرگي ، انسان ناتوان و حقير را به كرنش و تعظيم وا مي دارد .

2- احساس نياز و وابستگي
         انسان ، برخوردار از عجز و ناتوني است و خداوند ، در اوج بي نيازي و غناي مطلث و سر رشته دار امور انسان هاست . اين هم عاملي است ، تا انسان در برابر خداوند « بندگي » كند .

3- سپاس نعمت
       توجه به نعمت هاي بي حساب و فراواني كه از هر سو و در هر زمينه ما را احاطه كرده ، قوي ترين انگيزه را براي پرستش پروردگار ايجاد مي كند . نعمت هايي كه حتّي پيش از تولد انسان شروع مي شود و در طول زندگي همراه ماست و در آخرت هم ( اگر شايستگي داشته باشيم ) از آنها بهره مند خواهيم شد . در قرآن به اين نكته اشاره شده و به مردم زمان پيامبر (ص) مي فرمايد : « فليعبدوا ربّ هذا البيت ، الّذي اَطعمهم من جوعٍ و آمَنَهم مِن خوف »
بايد خداي كعبه را عبادت كنند ، خدايي كه آنان را از گرسنگي نجات داد و سير كرد و از ترس ، ايمن ساخت .

4- فطرت
        در سرشت انسان ،  پرستش و نيايش وجود دارد . اگر به معبود حقيقي دست يافت ، كه كمال مطلوب همين است ، و اگر به انحراف و بيراهه دچار شد ، به پرستش معبودهاي بدلي و باطل مي پردازد . بت پرستي ، ماه و خورشيد پرستي ، گوساله و گاوپرستي ، نمونه هاي انحرافي است كه وجود دارد ، كساني هم پول و مقام و همسر و ماشين و طاغوت و مدل و . را مي پرستند .انبياء ، آمده اند تا فطرت را در مسير حق ، هدايت كنند و انسان را از عبادت هاي عوضي نجات بخشند . حضرت علي (ع) در مورد بعثت رسول خدا (ص) مي فرمايد :
« فَبَعث اللّه محمداً بالحقِ ليُخرِج عبادَهُ مِن عباده الأوثان الي عبادته . »
خداوند حضرت محمد (ص) را برانگيخت تا بندگانش را از « بت پرستي » به « خداپرستي » دعوت كند .
روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر خوب رهبري نشود به عبادت بت و طاغوت مي گرايد . مثل ميل به غذا كه در هر كودكي هم هست ، ولي اگر راهنمايي نشود ، كودك خاك مي خورد و لذّت هم مي برد . بدون هدايت صحيح اين گرايش فطري ، انسان به عشقهاي زودگذر پوچ يا پرستش هاي بي محتواي انحرافي دچار مي شود .
  نماز در کلام الهی
        البته عبادت ، عنوان عنوان عامي است كه نمونه ها و مصداق هاي فراواني را در بر مي گيرد و تنها در « نماز » خلاصه نمي شود ، حج ، روزه ، امر به معروف و نهي از منكر ، جهاد ، طلب روزي حلال ، خدمت به همنوعان ، درس خواندن و درس گفتن ، عزاداري بر شهيدان كربلا ، نيكي به پدر و مادر ، يتيم نوازي ، پرداخت خمس و زكات و ... همه و همه عبادت است ( البته به شرط خدايي بودن نيّت )
ولي در ميان اعمال عبادي ، «نماز» برجستگي و درخشندگي خاصي دارد و جلوة روشن تر عبادت و پرستش خدا به حساب مي آيد .اوصاف نماز ، فلسفه و حكمتش ، فايده و آثارش ، شرايط و آدابش ، مكان و زمانش در آيات و روايات بسياري آمده كه پرداختن به آنها بسي طولاني خواهد شد . اما سعي مي كنيم بر اساس قرآن و حديث ، قطره اي از درياي معارف اسلامي دربارة نماز را بازگوئيم . نماز ، بزرگترين عبادت و مهمترين سفارش همة انبياء است .
لقمان پسرش را به نماز توصيه مي كند . حضرت عيسي در گهواره مي گويد: خدايم مرا به نماز و زكات توصيه كرده است . رسول خدا (ص) نماز را نور چشم خود مي داند :
 «قُرّه عيني في الصلاه» نماز فريضه اي است كه خدا را به ياد انسان مي آورد و پيمان خدا با مردم است .
نماز ، سيماي مكتب است : « الصلوه وجه دينكم » .
نماز ، دواي تكبّر است : « والصلوه تنزيهاً عن الكبر » .
نماز ، وسيلة تشكر و سپاس از نعمت هاي الهي است ، عمود و پاية دين ، كليد بهشت ، وسيلة سنجش و شناخت مردم و از بين برندة گناهان و پاك كنندة دل و جان اوست .روزي پنج نوبت ، با شرايط كامل نماز ، در پيشگاه خدا ايستادن و نعمتهاي او را ياد كردن و از او حاجت و نياز خواستن ، همچون شستشو در نهر آبي است كه چرك ها و آلودگي ها را مي زدايد.
نماز ، اولين سؤال در قيامت است ، اگر پذيرفته نشود ، كارهاي ديگر هم غير مقبول است.
نماز ، تنها عبادتي است كه در هيچ حال از عهده انسان ساقط نمي شود ، حتي در ميدان جنگ و در شرايط اضطرار و بيماري و هنگام غرق شدن و ....
نماز ، اعلام بندگي خدا و زير بار نرفتن در مقابل طاغوت ها و ستمگران است . زنده نگه داشتن آئين توحيدي حضرت ابراهيم ، و سنّت رسول اللّه و مكتب حسين بن علي (ع) است .
نماز ، عبادتي است كه براي عاشقان خدا ،‌شيرين است ولي براي منافقان ، تلخ و سنگين : « وَ اّنها لكبيرهٌ الّا علي الخاشعين » .
كوبندة شيطان و مأيوس كنندة اوست .حضور در برابر آفريدگار است .
هماهنگي با همه ذرّات عالم است ، را كه جهان ، محراب وسيعي است كه همة كائنات ، در آن به تسبيح و عبادت و سجود در برابر خدا مشغولند . به نماز ايستادن ، همراهي با همة آفريده ها و فرشتگان در پرستش و ذكر پروردگار است . در اهميّت نماز ، همين بس كه علي (ع) در ميدان نبرد صفيّن ، و اما م حسين (ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ كشيدند و به عشق الهي ، به نماز ايستادند و كسي به حضرت علي (ع) ايراد گرفت ، وي فرمود : ما براي همين مي جنگيم تا مردم ، اهل نماز باشند و به سيدالشهداء ، در زيارتنامه اش خطاب مي كنيم كه : گواهي مي دهم كه تو نماز را بر پا داشتي :«اشهدُ انكّ قداقمتَ الصّلوه . »
در مشكلات و اضطراب ها ، ياد خداي بزرگ و استمداد از او ، آرام بخش دل ها و راهگشاي انسان در سختي هاست و تكيه كاهي است كه مؤمنان به خدا دارند . از اين رو قرآن دستور مي دهد كه به وسيلة «صبر» و «نماز » از خداوند ياري بطلبيد :
« وَ استعينوا بالصبر و الصلوه »
چنان مهم است كه اما صادق (ع) در واپسين دم زندگي خويش ، همة بستگان را جمع كرد و در وصيت خويش به آنان ، نماز را يادآور شد و فرمود : هر كه نماز را سبك شمارد ، از شفاعت ما محروم است .
مرز ميان اسلام و كفر  ، ترك عمدي نماز است . چگونه مدعي مسلماني است ، آنكه رابطة خود با خدا را بريده و از نماز روي گردان است . رسول خدا فر مود :
« مَن ترك الصّاوه متعّمدً فقد كفر » هر كه عمداً نماز را ترك كند ، كفر ورزيده است .
و در كلام علوي مي خوانيم كه فرمود :
«‌مَنْ ضَيّع الصّلوه فَهوَ لِغيرَها اَضْيَع »
كساني كه نماز را سبك شمارند و آنرا تباه و ضايع سازند ، غير نماز را بيشتر ضايع خواهند ساخت:
نماز ، موقعيتي است كه بايد در آن به خدا توجّه داشت نه ديگري ، و هرچه را از نظر دور داشت مگر خدا را ، كه بايد زنده و حاضر و ناظر بدانيم و احساس حضور در برابر آن خالق عظيم را در خويش ، زنده نگاهداريم . پيامر اسلام (ص) فرموده است : همين كه انسان در نماز  به غير خدا توجّه مي كند ، خداوند به او خطاب مي كند :
به چه كسي توجه مي كني ؟
آيا پروردگاري جز من سراغ داري ؟
آيا جز من ، مراقب و ناظري در كار است ؟
آيا به بخشنده اي جز من دل بسته اي . ؟
اگر توجه به من داشته باشي ، من و فرشتگانم به تو توجّه داريم .
نماز و شکر نعمت
      انسان ، اسير محبّت ديگران مي شود .نعمت و نيكي ، انسان را به مقام سپاس و تشكر مي كشد . اگر كسي نعمتي به ما بخشيد احياني در حق ما كرد با زبان و عمل سپاسگذار او مي شويم . ما بندة خدائيم و غرق در نعمت هاي او ، پس در هر نفسي ، نه يك نعمت بلكه صدها نعمت است و بر اين نعمت ها نه شكري ، بلكه هزاران شكر لازم است .
كافي است كه اندكي چشم بصيرت بگشائيم و لطف و فضل خدا را دربارة خودمان ببينيم . آنگاه ، خواهي نخواهي سپاس او خواهيم گفت و نماز ، نوعي سپاس از نعمت هاي فراوان و بيشمار اوست . خداوند ، به ما هستي بخشيد ، آنچه براي زندگي مادي و معنوي لازم داشتيم عطا كرد .هوش و عقل و استعدادمان داد ، قطرات باران ،‌برگ درختان ،‌ماهيان دريا ، پرندگان آسمان ، نور خورشيد و هدايت عقل و ولايت پاكان و راهنمايي وجدان را جهت سعادت ما ارزاني داشت .اعضايي متناسب‌ ، قوايي مفيد ، مربيّاني دلسوز ، طبيعتي رام و مسخّر ما قرار داد تا با او بيشتر آشنا باشيم . اگر لب ما نرم نبود ، توان سخن گفتن نداشتيم .
اگر انگشت پصت نداشتيم ، حتي دكمة يقه خود را نمي توانستيم بنديم .
اگر آبها ، شور و تلخ بود ، درختان نمي روئيد .
اگر زمين جاذبه نداشت، اگر فاصلة خورشيد به ما نزديكتر بود ، اگر هنگام تولد ،‌مكيدن را نيم دانستيم ، اگرقدرت نطق و گويائي نداشتيم ، اگر چشممان نابينا بود ، اگر از موهبت عقل ، بي بهره بوديم
و . هزاران اگر ديگر ،كه به تعبير قرآن ، نعمت هاي الهي ، قابل شمارش نيست .
آيا اين همه نعمت ، تشكر لازم ندارد ؟
آيا بي انصافي و حق نشناسي نيست كه انسان ، غرق نعمت هاي خدا باشد ولي سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد ؟
نماز ، تشكّر از خداست كه ولي نعمت ماست، هر چه داريم از اوست . البته اين سپاس ، براي خدا سودي ندارد ، بلكه براي خودمان مفيد است و نشان معرفت ماست . همچنانكه تشكر يك دانش آموز از معلم خود ،‌بيانگر كمال و رشد فكري اوست ، و از تشكر او چيزي عايد معلم نمي شود .
چه غافل اند ،‌آنانكه بر سر سفرة نعمت خدا ، عمري مي نشينند و يكبار هم به شكرانه اين موهيت ها ، در آستان آن خداي متعال ، پيشاني عبوديت و سجدة شكر بر زمين نمي گذارند ؟

نگاهی به آداب مهم نماز

   حضور شاكرانه و عابدانه در برابر پروردگار ، دلي پاك مي خواهد و نيتي خالص !
زندگي و رفتاري خداپسندانه مي طلبد و معرفتي عميق و بصيرتي مكتبي .
زباني دور از گناه مي خواهد و چهره اي نيالوده به نافرماني معبود .
توجّه و حضور قلب در نماز ، ادب لازم الرعاية ابن عبادت والا است .
امام صادق (ع) فرمود :
 اين آداب ظاهري و باطني و شرايط حجّت و قبول و كمال ، عمل را مطولب خدا مي سازد و نماز ، شايستگي صعود به درگاه خدا را مي يابد .
انواع آداب نماز
آداب نماز ، در يك تقسيم بندي ، سه بخش است :1-مقدمات نماز
2-مقارنات نماز
3-تعقيبات نماز
مقدمات، چيزهائي است كه قبل از شروع به نماز ، بايد آنها را انجام داد . مقارنات ، به اعمال و آداب متن نماز مربوط مي شود و تعقيبات ، به پس از نماز .
مقدمات نماز :
1-                    طهارت
      نمازگزار،بايد پيش از آنكه شروع به نماز كند بايد « وضو » بگيرد . امام باقر (ع) فرموده است :« لا صلوه اِلّا بِطَهُورٍ » نماز بدون وضو نماز نيست . وضو ، جزئي از ايمان است ، نورانيت و صفاي دروني مي آورد ، نشاط آور و كسالت زدا است ، به علاوه نظافت جسم را نيز همراه دارد . وضو ،‌انسان را آمادة نماز مي سازد . فيض كاشاني گفته است : يك مرتبه از ماديّت برخاستن و به معنويت كوچ كردن دشوار است . وضو، انسان راكم كم آماده مي سازد.وضو ، كفارة گناهان كوچك است و خوبست انسان در همه حال با وضو باشد و حتي هنگام خوابيدن هم وضو بگيرد . بي وضو دست زدن به قرآن و نام خدا و پيامبران و امامان حرام است . طهارت ، بمنزلة اجازة ورود به حضور خداست .
البته ، طهارت مراتبي دارد ، از جمله :
طهارت ظاهر از نجاسات و آلودگيهاطهارت اعضاء از گناهان و جرائمطهارت روح از مفاسد و رذائل اخلاقي غسل و تيمّم
       گاهي طهارت لازم براي نماز ، با غسل است . كسي كه جنب باشد يا به دليل ديگري غسل بر او واجب شود ، بايد غسل كند . در مواردي هم وظيفة نمازگزاران تيمم بر خاك و زمين است . آنجا كه آب نباشد يا ضرر داشته باشد ،‌يا وقت براي غسل و وضو نداشته باشد ، يا آب براي آشاميدن و حفظ جان لازم باشد و دربارة هر يك از وضو و غسل و تيمم ، كه مصداق هاي « طهارت » اند ، مسائل متعددي در توضيح المشائل است كه پرداختن به آنها ما را از هدف اين كتاب ،‌دور مي كند .
2-                    لباس نمازگزار
      در نماز ، پوشش بدن لازم و خوب است . البته حد واجب ، پوشاندن عورت براي مرد است و بهتر است از ناف تا زانو را بپوشاند . زن بايد تمام بدن را ( غير از صورت و دست ها و پاها تا مچ ) بپوشاند . لباس ، بايد پاك و مباح باشد . در نماز ، بهتر است جامة سفيد پوشيده شود ،‌انگشتر عقيق به دست كنند و از لباس هاي چرك و تنگ و سياه و لباس افراد لاابالي كه از نجاسات پرهيز نمي كنند استفاده نمايند . مكان نيز بايد مباح باشد . در جايي كه مال ديگري است ، بي اجازه و رضايت نمي توان نمازخواند . رعايت اين شرط ها در نماز ، هم مراعات ادب است ، هم رعايت حق ديگران .دربارة مكان و لباس نيز مسئله فراوان است ( به رسالة علميه رجوع شود )
3-                    شناخت قبله
       نماز ،‌بايد به سوي قبله باشد ، قبلة ما كعبة مقدس است . گر چه داوند در طرف خاصي نيست كه به او رو كنيم ، هر طرف رو كنيم ،‌خدا آنجاست ( اَيَنما تَولّوا فَثَمّ وَجهُ اللّه ) ولي هم براي گراميداشت خاطرة‌ابراهيم ، بنيانگزار خانة توحيد ، هم براي متوجه ساختن دل به نقطه اي مقدس ، ‌هم براي هماهنگي و نظم عبادت كنندگان و نمازگزاران در جهت گيري عبادي و هم براي اسرار ديگر ، مأموريم كه قبلة نمازمان را « كعبه » قرار دهيم . مسلمانان ، ابتدا به سوي بيت المقدس نماز مي خواندند . يهوديان زخم زبان زدند كه مسلمانان قبله ندارند و به سوي قبلة ما عبادت مي كنند  پيامبر منتظر تكليف الهي بود كه فرمان رسيد ، هر جا كه هستيد ، روي را به سوي مسجد الحرام كنيد .اين فرمان ، اين درس را مي دهد كه مسلمانان ، بايد متكّي به خود و مستقل باشند . حتي د رمسئله قبله و جهت نماز . ازاين رو ، امّت اسلام ، نماز و دعا و ذبح حيوان و خواب و خوراك و . را به سوي قبله انجام مي دهد ، تا به موازات توجه ظاهري به كعبه دل و جان انسان نيز جهت گيري خدايي داشته باشد و همه جا و در همه حال ، به ياد خدا و توحيد باشد .كعبه ، هم يادگار ابراهيم و اسماعيل و محمد است . هم نقطة شروع حركت عاشورايي امام حسين (ع) و هم تكيه گاه امام زمان (عج) در قيام جهاني خويش خواهد بود .
4-                    اذان
      اذان ، شعار توحيدي مسلمانان است . اذان ، اعلام يكتائي خدا ، رسالت محمد (ص) ولايت علي (ع) رستگاري در ساية نماز ، و . به هرحال ، « تكبير » خداوند است .اذان ، فرياد بر ضدّ معبودهاي خيالي ، معرفي عقيدة اسلامي ، و شعار اسلام است .نخستين مؤذن اسلام ، « بلال » لود كه با نداي او مردم به نماز حاضر مي شدند . و مؤذن شدن او ، دليل اعتبار «تقوا» و «ايمان» ، در ديدگاه اسلام است نه رنگ و قيافه و نژاد و ثروت!اذان ، هم نداي فراخواني امت اسلام به شركت در نماز جماعت است ، هم آماده سازي روح و دل و جان ، براي ورود به « نماز » است . وقتي طنين ملكوتي اذان در فضا مي پيچد ، دل مؤمنان را به سوي خدا مي كشد و بر وحشت و خشم كافران مي افزايد . مرحوم شهيد نواب صفوي به ساران خود دستور داده بود كه هنگام ظهر و مغرب ، هر كجا كه بوديد با فرياد اذان بگوئيد.همين اذان ها وحشتي در دل مأموران نظام طاغوت به وجود آورده بود . اين ، گوشه اي از معناي حديثي است كه مي فرمايد :با صداي بلند اذان ، شيطان عصباني مي شود و فرار مي كند .
بي جهت نيست كه « گلادستون » سياستمدار انگليسي در پارلمان گفته بود : تا نام محمد (ص) بر فراز مناره ها بلند است و تا كعبه پا برخاست و قرآن ، كتاب راهنماي مسلمين است ، امكان ندارد سياست ما در سرزمين هاي اسلامي استوار شود . آري . اذان ، شعار باطل كوب و دشمن شكن توحيد است . ما نيز از عمق جان ، عليرغم خواستة مشكركان و كافران امروزي در سراسر جهان اعلام مي كنيم :
(( اللّه اكبر . اللّه اكبر . لا اله الّه الله محمد رسول اللّه . ))نيت ، جلوه گاه خلوص
      از مقدمات نماز كه بگذريم ، به متن نماز مي رسيم . سر فصل اين عبادت و نخستين واجب در نماز ، «‌نيت » است . و . نيّت تعيين كنندة ارزش هر عمل است . اگر عبادتي ، از جهت نيّت خلل يابد و نمازگزار ، دچار ريب و ريا گردد ، كارش بي نتيجه و عبادتش فاسد و رنجش بي اجر خواهد بود . نيّت چيست ؟
   انگيزة آگاهانه نسبت به هر عمل ، « نيّت » آن است و در عبادت ، اين انگيزه بايد به خدايي باشد و نماز به خاطر رضاي الهي و در راستاي تأمين خواستة او و اجراي فرمانش و به قصد نزديك تر شدن به خدا ( قصد قربت ) انجام گيرد . اگر در عبادت و نماز ،‌چنين نيت خالصي وجود داشت ، عامل قرب مي شود ، وگرنه جز دوري از خدا ، بازدهي ندارد . نيّت ، آگاهي و توجه به عمل و هدف آن است ، هدف نماز كه « ياد خدا »‌است ، بايد همواره در دل و ذهن نمازگزار ، زنده باشد . و انگيزه هاي مادي ، غير خدايي ،‌جلب رضايت مردم ، ريا ، خودنمايي ، مشهور شدن و . در دل و فكر ،‌راه پيدا نكند .
راه پرخطر را علائم بيشتري مي گذراند .راه بندگي خدا هم ، پر از انواع خطرهائي است كه عمل و فكر و نيت را تباه و منحرف مي سازد و از اينجايت كه در متون ديني و رهنمودهاي پيشوايان اسلام ، تعبير « في اللّه » ، « اللّه » ، « في  سبيل اللّه » و . فراوان به كار رفته است . در آيات قرآن ، هفتاد بار كلمه « في سبيل اللّه »(در راه خدا ) نسبت به كارهائي چون نماز ، زكات ، جهاد ، هجرت ، شهادت ، انفاق ، سختي كشيبدن ، آوارگي ، به كار رفته است . رنگ « الهي » به هركاري بخورد ، آنرا ارزشمند و جاودان مي سازد . در ساية نيّت خالص ، كار كم ، زياد مي شود :
عمل كوچك ، عظمن مي يابد ،  انفاقي اندك ، پاداشي عظيم مي يابد ،      كار دنيايي و مادّي ، به عملي اخروي و معنوي تبديل مي شود .اگر كسي عمري در عبادت و روزه و جها و انفاق بگذراند ، ولي نه به خاطر خدا ، همه اش تباه است ، و اگر درهمي انفاق ، يك بار جها ، گامي كوچك ، سجده اي كوتاه ، براي خدا باشد ، نز دخدا محفوظ است و از پاداش خدايي برخوردار .
امام صادق (ع) فرموده است : « مَنْ اراداللّه بالقليل مِن عمله ، اَظْهَرَهُ اللّه مّما اراد ، وَ مَنْ اراد الناسَ بالكثير مِن عَملِه اَبَي اللّه اِلّا اَن يُقَلِّله في عينِ مَن سَمعَه » .ترجمه : هر كه در كار اندك خود ، هدف خدايي داشته باشد ، بيش از آنكه خودش بخواهد ، خداوند كار او را بيشتر جلوه  مي دهد و هر كه از كار زياد ، نظر مردم را داشته باشد نه خدا را ، خداوند ، كارهايش را درديد شنونده جلوه مي دهد .
دلها به دست خداست و محبت مردم نيز با ارادة پروردگار است . اگر انسان ، محبوبيّت وموّدت ديگران راهم بخواهد‌، بايد از خداوند كه « مقلّب القلوب » ايت بطلبد .به تعبير اما صادق (ع) : دل حرم خداست ، و در اين حرم و حريم ، نبايد غير خدا راه يابد .
اخـلاص
     كمياب ترين گوهرها ، « اخلاص » در عمل است . يعني كاري را فقط و فقط براي خدا خالص ساختن و جز او را شريك وي نساختن .
بسياري اوقات ،‌رعايت مصالح شخصي با جلب منافع يا توجه ديگران ، يا انگيزه هاي دنيايي ، خط دهندة اعمالمان است . اگر بتوانيم نيت  را خالص كنيم ،‌رستكاريم و همين عمل ،‌براي ما مي ماند .
علي عليه السّلام فرموده است :
« اَخلِص للّه و عِلمك و بُغْضَكَ وَاخذك .تركَكَ و كَلامك و صُمتك » .
ترجمه : عمل و علم دشمني و گرفتن و نكرفتن و سخن و سكوت خويش را تنها « براي خدا » خالص گردان
در عبادت و نماز ، بايد قصد قربت كرد . حتّي اگر گوشه اي از آن براي غير خدا باشد عمل باطلست و نزد خداوند ، غير مقبول . حتي اگر نماز را راي خدا بخوانيم ولي انتخاب جا و مكان و زمان و نحوة خواندن و . براي غير خدا باشد ، باطل است . در عبادت خدا نبايد ديگري شريك ساخت . قرآن مي فرمايد :
« وَلا يُشرك بعبادهِ ربّه احداً »
احدي را شريك عبادت خدا قرار ندهيد .
حتي اگر رزمنده اي در جبهه ، براي غنائم ، يا خودنمائي و اظهار شهامت و . بجنگد ارزش ندارد . ورود شرك و ردّ پاي شيطان و ريا به عمل انسان ، طبق       از حركت مورچه در شبي تاريك ، روي سنگ سياه و سفت ، بي مودتر و مخفي تر است .
به فرمودة امام علي عليه السّلام :
« الّاخلاص اَعلي الايمان »
اخلاص ، بلندترين قله ايمان است .
عمل بدون اخلاص ، داراي آفت است و نابود شدني است . نيّت استوار و خالص ، باعث مي شود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و بن بست نرسد .
 
نشانه هاي اخلاص
  از كجا مي توان شناخت كه عبادتمان ، از اخلاص برخوردار است ، نشانه هاي اخلاص چند چيز است :
1- عدم توقع از ديگران
             اگر كار براي خداست ، انسان مخلص ، چشمداشت تشكر و قدرداني از غير خدا ندارد . اگر قدرنشناسي و ناسپاسي هم ديد ، باز در عمل خويش ثابت قدم و استوار است ، اين نشانة آنست كه براي خدا كار مي كند .
سورة « هل اتي » در شأن علي وفاطمه و حسن و حسين ( عليهم السلام ) نازل شد ، كه سه روز روزة نذري گرفته بودند ، در هر سه روز ، افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و با آب ، افطار كردند . سخن اين خانواده با اخلاص يقين ، چنين بود :
« انما نُطعمكم لوجهِ الله لا نريدُ مِنكم جَزاءً و لا شُكورا »
ما شما را به خاطر خدا طعام داديم ، و از شما پاداش و تشكري نمي خواهيم .
گاهي كسي بدون پول ، خدمتي انجام مي دهد . ولي دوست دارد مردم بدانند و بگويند كه او بي پول كار مي كند . اين با اخلاص سازگار نيست . گاهي اگر از كسان ديگر نام مي برند ولي از ديگري اسمي برده نمي شود . اگر در دل ناراحت شود كه چرا مرا مطرح نساختند ، خللي در نيت و اخلاص اوست .
2- توجه به تكليف ، نه عنوان      مخلصان ، تابع و بندة تكليفند ، نه اسير عنوان !چه بسا كارهاي لازم كه بر زمين مانده ، و كسي سراغش نمي رود ، تنها به اين جهت كه عنوا نمفيد و معتبري ندارد .  اخلاص را از آنجا مي توان شناخت كه تكليف را هر چه باشد انسان انجام دهد و كارهاي بزرگ و كوچك ، اسم دار يا بي عنوان ، داراي نمود و تبليغات يا گمنام و ناشناخته ، براي او تفاوتي نداشته باشد . اگر جز اين باشد ، رگه هايي از ناخالصي را در نيت بايد جستجو كرد .
3- پشيمان نشدن
      انسان مخلص ، از كار نيكي كه كرده پشيمان نمي شود ، چون پاداش خدايي خود را دارد و به وظيفه هم ، هر چه بوده عمل كرده است . پس چرا پشيماني ؟
اگر به قصد قربت ، به ديدار كسي يا به مجلس ختم رفتيد ، ولي آنان متوجه آمدن شما نشدند و تشكر نكردند ، جاي پشيماني نيست . اگر در اين شرايط ، از رفتن پشيمان شويد ، پاي اخلاصتان مي لنگد .
4- عدم تاثير استقبال يا بي اعتنايي
      اين هم نشان ديگري از اخلاص است . گاهي اگر از انسان تعريف كنند و كارش مورد استقبال قرار گيرد ، انجام مي دهد . و اگر مورد بي اعتنايي و بي مهري قرار گيرد ، سست مي شود و ترك مي كند . اگر كاري براي خداست ، نبايد استقبال يا بي اعتنايي مردم براي انسان مخلص فرقي داشته باشد .
اميرلمؤمنين (ع) در اين زمينه ، ضابطه و ملاك جالبي به دست ما داده است . مي فرمايد :
« للمُرائي ثلاث علاماتٍ : يكسِلُ اذاكانَ وحده اذا كان في النّاسِ و يزيد في العمل اذا اُثنِيَ و نيقص اذا ذُمّ »
ريا كار ، سه علامت دارد :
اوّل : وقتي تنهاست ، با كسالت و بي حالي عمل مي كند .
دوّم : در حضور جمع مردم نشاط دارد .
سوّم : اگر تعريفش كنند ، مي افزايد ، اگر ملامتش كنند ، مي كاهد .
5-                    يگانكي ظاهر و باطن
        از نشانه هاي ديگر خلوص ،يكي بودن ظاهر و باطن است . آنچه در آشكارا نشان مي دهد ، حالت دروني و صفت واقعي اش هم همان باشد . مقل منافقان ،‌گندم نماي جو فروش نباشد . و همان چه كه هست ، نشان دهد ، «بود » و «نمود»ش دو تا نباشد .
علي عليه السّلام فرموده است :
« مَن لم يختلف سِرّه و علانيُته وَفَعْلَته ، فَقدْ ادّي الأمانَه وَاَخْلَصَ العباده »
كسي كه ظاهر و باطن و آشكارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد . او امانت الهي را ادا كرده و عبادت و بندگي را خالص ساخته است .
نشانه هاي ديگري هم وجود دارد كه به همين قدر ، بسنده مي شود .
آنكه اخلاص داشت ، نورانيتي در دل ، توفيقي در عمل ، پاداشي در دنيا و آخرت ، عاقبت به خيري و خوش نامي ، محبوبيّت و نام نيك خواهد داشت . اين وعدة الهي است كه پاداش نيكوكاران خالص و بندگان مخلص را ضايع نمي سازد .
پس نمازي بخوانيم ، با اخلاص و توجّه به خدا .
نمازي كه هر كس بخواند ، يك دعاي مستجاب دارد .
نمازي كه نشستن در مسجد به انتظار آن ،‌عبادت است .
نمازي كه از انفاق خانه اي پر از طلا بهتر است .
نماز بخوانيم ، و حق آنرا ضايع نكنيم ، در انجام آن سستي و كاهلي نداشته باشيم ، گاه و بيگاه ، ترك نكنيم . به خاطر مشغوليات ديگر آن را عقب نيندازيم .
نماز اول وقت و به جماعت را فراموش نكنيم . كه . ياد خدا بزرگتر از هر چيز است :
« وَ لَذكر الله اكبر »


منابع و مآخذ:

قرآن كريم

نهج البلاغه

 آداب نماز –حضرت امام خمینی (ره)

نماز – محسن قرائتي

تفسير الميزان – علامه سيد محمد حسين طباطبايي

تفسيرمجمع البيان – فضل بن حسن طبرسي

مفازي – محمد بن عمر واقدي – ترجمه محمود مهدوي

پرتوي از اسرار ،حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز گنجينه ذکر و راز، مؤسسه فرهنگي قدر و عدالت.

برداشتي از نماز، شيخ الله علي کاشاني

حضور قلب در نماز، علي اصغر عزيزي تهراني

نماز، عزيزي تهراني

نيايش نام، بهرام مهديان في الدين

پرواز با نماز، منصور کريميان

نماز جمعه و جماعت، محمد جواد مهدوي کرمانشاهي

نماز شناسي، حسن راشدي

فلسفه فعاليتهاي تربيتي، مرتضي زاهدي

راز نماز براي جوانان، حجه الاسلام محسن قرائتي

نماز پيوند خلق و خالق ،حجه الاسلام محسن قرائتي 

پرستش آگاهانه ،محمدرضا رضوان طلب  







                                             












کتابچه معادوآخرت شناسی-رضا قارزی



بسم الله الرحمن الرحیم
معادوآخرت شناسی
رضا قارزی
پیوستگی حیات
بر اساس جهان بینی اسلامی مجموعه جهان هستی هدفمند است و نظام حاکم بر جهان، نظامی همراه با برنامه و مسیری مشخص است و همه موجودات به سوی کمال و شکوفایی در حرکتند و برای نیل به هدف، در تلاش و کوشش اند. این دیدگاه بر آن است که مجموعه جهان آفرینش و موجودات آن، به ویژه انسان، که گل سرسبد جهان آفرینش است، هرگز رو به سوی نابودی و اضمحلال  مطلق و کامل نمی نهد. هر چند جهان به لحاظ عناصر موجود در آن، که مادی اند، دچار تحول و دگرگونی می شود اما حقیقت وجودی اش چون وابسته به هستی مطلق- « خدا»- و ظل است همواره بر جای می ماند و دارای حیاتی جاوید و پیوسته خواهد بود. با این که جهان سرانجام به قیامت می رسد و پیوسته و جاوید است و هر چند انسان نیز به تبع دگرگونی جهان مراحلی گوناگون را طی خواهد کرد، که متون اسلامی این مراحل و گذرگاه ها را « موت»(= مرگ) خوانده اند، ولی هرگز حقیقت وجودی اش از میان نمی رود. قرآن کریم در آیه زیر به مرگ و میرها و تغییر و تجدید حیات ها اشاره کرده و فرموده است:« قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثنَتَینِ وَ اَحیَیتَنَا اثنَتَینِ...»آنان می گویند: « پروردگارا! ما را دوبار میر اندی و دوبار زنده کردی...»
مراد از « دوبار مردن»، مردن در دنیا و مردن در برزخ است و مراد از « دوبار زنده شدن»، زنده شدن به حیات برزخی و حیات اخروری در قیامت است.[1] بنابراین، مردن به معنای نیست و نابود شدن نیست، بلکه غایب شدن در یک مرحله از حیات و حضور در مرحله دیگر است. در حدیث شریف منقول از پیامبر اکرم (ص) نیز درباره مرگ آمده است:« ما خُلِقتُم لِلفَناءِ بَل خُلِقتُم لِلبَقاءِ وَ اِنَّما تَنقُلُونَ مِن دارٍ اِلی دارٍ.»
شما را برای فنا نیافریده اند، بلکه برای بقا آفریده اند و تنها از خانه ای به خانه ای دیگر کوچ می کنید.
بنابراین، حیات حقیقی پیوسته است، گرچه دارای شدت و ضعف است و حیات پس از این دنیا از خلوص و شدتی بیشتر برخوردار است؛ به گونه ای که خداوند متعال تنها حیات اخروی را شایسته نام و حقیقت حیات دانسته و فرموده است:« وَ ما هذِهِ الحَیوهُ الدُّنیا اِلا لَهوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدّارَ الاخِرَهَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ»                  ( عنکبوت /64)
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی راستین در سرای آ[رت استف اگر می دانستند.
دلایل اثبات حیات جاودانه
در اینجا با به دست دادن چند برهان[2] به اثبات حیات جاودانه انسان می پردازیم:
1- برهان حرکت
جهان طبیعت با همه پدیده های آسمانی و زمینی و موجودات خاکی، گیاهی، حیوانی و انسانی اش چنان به هم تنیده و منسجم و هماهنگ است که واحدی حقیقی- و نه اعتباری- را تشکیل می دهد.این واحد حقیقی همواره در حرکت است و هیچ گونه سکون وآرامشی در آن راه ندارد. حرکت، عبارت از خروج از قوه به فعل است، یعنی از گونه ای آمادگی ویژه به سوی گونه ای کمال ویژه سیر کردن و از این رو، هدف و مقصد، برایش ضروری است؛ و اگر آن هدف نیز خود دارای هدفی دیگر باشد، معلوم می شود که هدف نخست، مقصد نهایی نبوده، بلکه مسیر ورهگذر بوده است؛ زیرا لازمه هدف حقیقی آن است که متحرک با رسیدن به آن آرام شود و حرکت به ثبات تبدیل گردد.
بنابراین حرکت جهان دارای هدف نهایی است که با نیل به آن از قوه به فعلیت می رسد و از تحول و دگرگونی رهایی می یابد وآرام می گیرد. اگر جهان پس از رسیدن به هدف، باز هم درپی هدف دیگر باشد و پس از هر مقصودی مقصدی دیگر در میان باشد، یعنی هدف ها بیکران باشند در حقیقت لازمه اش بی هدف بودن حرکت است.پس لازم است سلسله هدف ها به هدفی اصیل ختم شود؛ چنان که ضروری است سلسله فاعل ها به فاعل ذاتی و مبدا نخست باز گردد؛ یعنی همان گونه که فعل بدون فاعل محال است، کار بی هدف نیز ناممکن است.قرآن کریم قیامت را « پایان حرکت» و همچنین « جهان قرار وآرامش» می داند:
«... وَ اِنَّ الاخِرَهَ هِیَ دارُ القَرارِ»  ( مومن/ 39)ترجمه :پایان دنیا خانه آرامش است
این که قرآن قیامت را پایان می داند و تنها آن را جای قرار و آرام می خواند، برای این است که مقصد پایانی سیرا ست و رسیدن به هدف موجب آرامش است و تعبیر قرآن کریم از قیامت به عنوان پایان[3]، نشانه آن است که معاد همان پایان جهان طبیعت است که با نیل به هدف، تحول و دگرگونی اش پایان می پذیرد و حرکتش به مقصد می رسد و در نتیجه، ثابت و آرام می گردد.
2- برهان رحمت
از صفت های برجسته پروردگار عالم، رحمت است. رحمت خداوند، صفتی عاطفی و انفعالی نیست، بلکه عبارت از رفع نیاز هر نیازمند و اعطای کمال بایسته به هر موجود آماده و شایسته است و چون انسان با توجه به بعد روحانی اش از استعداد زندگی ابدی برخوردار است، از این رو همواره در امید و آرزوی آن به سر می برد. لازمه رحمت بی کران خداوند آن است که آرزوی او را برآورده سازد و به او زندگی جاوید عطا کند و چون خداوند قادر و مالک مطلق است، اراده اش در تحقق بخشیدن به این رحمت، نفوذی خلل ناپذیر دارد؛ یعنی چیزی مانع تحقق یافتنش نخواهد شد. بنابراین، برای انسان زندگی جاودانه و ابدی در پیش است.
قرآن کریم این برهان را چنین نقل می کند.« قُل لِمَن ما فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ قُل لله، کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَهَ لَیَجمَعَنَّکُم اِلی یَومِ القِیامَهِ لا رَیبَ فیهِ» ( انعام/12) ترجمه:بگو:«آنچه در آسمان ها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: « از آن خداست؛» رحمت و ( بخشش) را بر خود، حتم کرده است، و ( به همین دلیل) بی گمان، همه شما را در روز قیامت، که در آن شک و تردیدی نیست، گرد خواهد آورد.»
این آیه ضرورت معاد و قطعی بودن قیامت را به رحیم بودن خداوند استناد داده است؛ یعنی خداوند رحیم، موجود آماده را به کمال بایسته خود می رساند و تحقق بخشیدن به باین رحمت را نیز خود بر خویش لازم و حتمی کرده است. در نتیجه، هم عمل بر اساس این رحمت یقینی است و هم تحقق یافتن مقتضای آن، که وقوع قیامت باشد؛ زیرا مانعی در راه آن متصور نیست. همین پیوند ناگسستنی میان رحمت خداوند و ضرورت قیامت با توالی ذکر قیامت و رحمانیت و رحیمیت خداوند در سوره حمد نیز مورد توجه قرار گرفته است.
3- برهان حقیقت
چنان که تفکر هرگز از بشر جدا نمی شود و همواره با او همراه است، اختلاف و برخورد آرا و اندیشه ها و نبرد مکتب ها و نظریه های مختلف و خلاصه درگیری « حق و باطل» همچنان بوده و هست و هر کس مدعی است که هیچ گاه کسی همچون او از رخ اندیشه ها نقاب بر نداشته است. از سوی دیگر هرگز نمی توان همه آراء و اندیشه های بشر را حق دانست؛ زیرا بسیاری از آن ها رویاری یکدیگرند.بنابراین، برخی بر حق اند و برخی باطل، ولی تا چهره حق آشکار نشود، چهره باطل پدیدار نخواهد شد و بنای دنیا بر آن نیست که تنها جولانگاه حق باشد دیگر هیچ باطلی در آن رخ ننماید، چه در این صورت دیگر جایی برای تکلیف و آزمایش نخواهد بود. از سویی دیگر اختلاف های پیروان حق و باطل روزی می باید حل گردند و دنیا نیز شایسته ظهور حقیقت و برطرف شدن هر گونه باطل و خاتمه یافتن هر گونه اختلاف نیست، از این رو لازم است جایی و هنگامی باشد که عمر باطل در پرتو ظهور حق پایان یابد و دامنه خلاف و اختلاف برچیده گردد.
قرآن کریم وجود قیامت را برای ظهور کامل حق و داوری درباره اختلافات لازم دانسته، می فرماید:« اللهُ یَحکُم یَومَ القِیامَهِ فیما کُنتُم فیهِ تَختَلِفُونَ»      ( حج/69) ترجمه:خداوند در روز قیامت درباره آنچه با هم اختلاف داشتید، میان شما حکم خواهد کرد.
4- برهان تجرد روح انسان
انسان از آن رو که خویشتن را با علم حضوری می یابد و اشیای دیگر را معمولاً از راه اندیشه و تفکر ( علم حصولی) ادراک می کند، دارای حقیقتی مجرد و غیر مادی به نام روح است که گرچه به بدن مادی متعلق است، ولی هرگز احکام ماده و قوانین مادی صرف و از جمله، مرگ و نابودی، بر او حاکم نیست. بلکه بر عکس، جسم و بدن خاکی نیز در پرتو حیات حاوید روح انسانی، پس از فنا و زوال در این دنیا، در روز قیامت حیات دوباره و جاوید می یابد. بنابراین، مرگ انسان جز رهایی روح از قفس تن و انتقال از این جهان به جهان دیگر نیست و معاد به معنای زنده شدن روح نیست، بلکه به معنای تعلق دوباره همان روح زنده به بدن است و چون تجرد روح در اثبات اصل معاد سهم به سزایی دارد، در زیر می کوشیم برخی از دلایل آن را به بررسی نهیم.
الف- انطباع کبیر در صغیر
در امور مادی، همواره آنچه در چیزی جای می گیرد، باید از لحاظ حجم، با مظروف خود متناسب باشد و هیچ گاه چیزی بزرگ در ظرفی کوچک جای نخواهد گرفت و این یکی از ویژگی های ماده است.با توجه به نکته فوق، این پرسش پیش می آید که: مثلاً یک تصویر از آسمان در مقایسه با همه سلولها، عصب ها و قالب چشم ما، بسی فراخ تر و پهناورتر است. این تصویر چگونه در چشم ما جای می گیرد و چگونه به وسیله چیزی کوچک، چیزی بزرگ درک می شود؟! اگر بگوییم که واقعیت خارجی متصور، در چشم ما جای دارد، با مقدمه فوق ناسازگار است و « انطباع کبیر در صغیر» لازم می آید و این محال و نا معقول است. به ناچار باید بپذیریم که اولاً در انسان چیزی دیگر هست و ثانیاً درک تصویر موجودات از راه چشم، توسط آن چیز ( روح) صورت می پذیرد و چون صورت ادراکی، دارای ویژگی های ماده ( تحول، تغییر، انقسام پذیری) نیست، در واقع، توسط ابزار حسی پدید نمی آید.ممکن است گفت هشود که ذهن انسان آنگاه که در برابر موجود خارج ( از ذهن) قرار می گیرد، حالت « میکروفیلمی» دارد که از اشیای مختلف و پهنه گسترده ای عکسبرداری می کند و به گونه ای قابل ملاحظه آن را کوچک می کند و در خود جای می دهد و در این صورت « انطباع کبیر در صغیر» لازم نمی آید. در پاسخ باید گفت: چگونه آنچه در مغز آدمی به صورت میکروفیلم منعکس گشته است برای آدمی مورد تفسیر و شناسایی قرار می گیرد و عاملی که آن گستردگی منعکس شده را توضیح می دهد و به گونه ای شکل اصلی و واقعی اش را نمایش می دهد، چیست؟ و آیا آن عامل امری است مادی یا مجرد؟ اگر مادی است، انطباع کبیر در صغیر پیش خواهد آمد و اگر مجرد است، همان است که به آن « روح» اطلاق می کنیم و مجردش می دانیم.[4]
ب- حقایق غیر مادی در انسان
در انسان حقایقی وجود دارند که دارای خواص عمومی ماده نیستند یعنی هویت وجودی آنها مادی نیست؛ مانند اراده، عشق، علم و اندیشه. اینک می پرسیم محل و جایگاه این حقایق کجا است؟ اگر از ماده نشات یافته اند باید خواص عمومی ماده را دارا باشند  ( و اگر متکی به ماده اند، مادی خواهند بود) و حال آن که این چنین نیستند. پس در انسان چیزی هست که مجرد است و اتکای این حقایق به آن است که آن چیز جز روح آدمی نیست.
ج- وحدت شخصیت و تغییرات و تحولات بدن
تغییرات بدن آدمی از سوی اندیشمندان مادی نیز مورد توجه قرار گرفته است. لیال واتسن در کتاب معروف خود، « فوق طبیعت»، می نویسد:ما بدن خود را نسبتاً دایمی می پنداریم، در حالی که تک تک سلولها زندگی کوتاهی دارند و نه تنها در روی پوست و لایه های روده که اصطکاک آنها را می ساید، حتی در استخوان ها نیز مرتب در حال جایگزینی هستند. اگر دوستی را پس از سال ها دوری ملاقات کنیم، ممکن است تغییر چندانی به نظر نرسد در حالی که حتی یکی از سلولهایی هم که در آخرین دیدارمان در بدن او وجود داشته، باقی نمانده است.[5] اجزای بدن انسان همیشه کهنه و نو می شوند تا آنجا که در هر دقیقه حدود یک میلیارد سلول جدید در بدن انسان پدید می آیند و در حدود همین تعداد از میان می روند تا جانشینی صورت پذیرد.ولی با همه تغییراتی که در بدن مادی انسان در طول حیات رخ می دهد، حقیقت وجودی انسان و وحدت شخصیت او همچنان باقی و پابرجاست و کم و زیاد نمی شود و از این تغییرات و دگرگونی ها به دور است. این نشان می دهد که حقیقت وجودی انسان چیزی غیر مادی و مجرد است به نام روح، که جاودانه است.
د- رویا
رویا از موضوعاتی است که هر کس در شبانه روز با آن سروکار دارد و رویای صادق در زندگی هر کس، کم وبیش پدید می آید و این خود گواه روشنی بر تجرد روح آدمی است.
تفاوت های بنیادین نظام دنیا و آخرت
با اثبات معاد، معلوم شد که زندگی انسان دارای مراحلی است. مرحله ای در این دنیای مادی و مرحله ای در برزخ و مرحله نهایی در جهان آخرت. البته جهان آخرت و جهان دنیا با هم تفاوت هایی دارند و در این جا تفاوت های بنیادین حیات دنیوی و حیات اخروی را بر می شماریم:
1- نظام اجتماعی در دنیا و نظام فردی در آخرت
انسان در دنیا به صورت اجتماعی زندگی می کند و زیستن به صورت فردی برای او دشوار و یا ناممکن است. در زندگی دنیوی، افراد در تامین نیازها به یکدیگر وابسته اند. همچنین در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و دارای سهمند و کردار نیک برخی، می تواند دیگران را خوشبخت کند؛ همچنان که کردار زشت برخی نیز دامنگیر برخی دیگر می شود و آنان را به بدبختی می کشاند. بنابراین، افراد اجتماع در سرنوشت یکدیگر تاثیر دارند و همین امر باعث ایجاد مسئولیت افراد در قبال یکدیگر می شود. اما زندگی انسان در قیامت و پس از آن در بهشت و یا دوزخ، به گونه فردی است نه اجتماعی و اشتراکی. هر کس دارای زندگی ویژه خود است بدون آن که تاثیری در زندگی دیگران داشته باشد. در آن جهان، هر کس تنها در گرو فرآورده های دنیایی خود است که از پیش فرستاده است.همچنین، نه مسائل خانوادگی از قبیل تولید، کار و مانند آن مطرح است و نه امور اجتماعی از قبیل تعاون و توزین کار و مبادلات و معاملات و نه دست یازیدن به اسباب و علل عادی برای نیل به اهداف  و رسیدن به مقاصد؛ زیرا هر مقصود و مرادی از مقاصد زندگی مادی و معنوی برای نیکوکاران فراهم است و بدکاران نیز جز عذاب نصیبی ندارند.
قرآن کریم درباره نفی زندگی اجتماعی و نیز نفی پیوندهای نسبی و سببی در قیامت می فرماید:« وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادی کَما خَلَقناکُم اَوَّلَ مَرَّهٍ...» ( انعام/94) ترجمه:( و روز قیامت به آنان می گویند:) همه شما تنها به سوی ما بازگشتید؛ همان گونه که روز اول شما را آفریدیم.و یا می فرماید:« وَ کُلُّهُم آتیهِ یَومَ القِیامَهِ فَرداً»         ( مریم/95) ترجمه:((و همگی به روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می شوند.)).
مقصود این است که مردم در حالی که جمعند، تنها و فردند و با این که همه حضور دارند، هر یک از دیگری جدا و گسسته است؛ به طوری که هیچ یک بار دیگری را بر دوش نمی گیرد؛ چنان که قرآن می فرماید:« ... وَ لا تَزِروُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخری...»  ( انعام/164) ترجمه:((و هیچ گناهکاری گناه کسی دیگر را بر دوش ندارد.)).
از آن جا که روز قیامت هم « روز جمع» است و هم « روز فصل»، همگان حاضرند، ولی از یکدیگر جدا. هنگامی که طلیعه قیامت ظاهر می شود، هیچ گونه پیوند نسبی میان افراد نیست. در آن جا نه زنده شدن همراه با تولد و رابطه نسبی است و نه نسبت های دنیایی در آن موقف سهمی دارند، بلکه انسان در آن عالم از انساب خود گریزان است.[6]روابط دوستانه دنیایی و پیوندهای قبیلگی، نژادی و دیگر قراردادهای دنیایی نیز در آن جا بی اثرند و بسیاری از افراد از جمله دوستان دنیایی، سران باطل پیشه و پیروانشان از یکدیگر گریزانند.
تجلی نظام زندگی فردی در قیامت را در چگونگی پاداش و کیفرهای قیامت می توان مشاهده کرد؛ زیرا در آنجا گذشته از بهشت و آسایش های بهشتی و دوزخ و رنج های دوزخی، گونه هایی از نشاط ها و بهجت ها فراهم است که با وجود انسان مومن سرشته است؛ همچنان که گونه هایی از عذاب ها و تاریکی ها هست که عین وجود انسان کافر و تبهکار است و انسان بدون این که محتاج به دیگران باشد، در خوشی و سعادت به سر می برد و یا بی آنکه از ناحیه دیگران به او ضرری برسد، در ناراحتی و عذابی به سر می برد که از ناحیه اعمال خویش نصیبش شده است.
البته بهشتیان بعد از صحنه قیامت، در بهشت با یکدیگر انس و الفت دارند و از شفاعت اولیای خدا بهره مند می شوند و حشر هم به صورت گروهی است و امام و ماموم با هم محشور می شوند ولی اینها با فردای بودن منافات ندارد.
2- اختلاط حق و باطل در دنیا و ظهور حق محض در آخرت
از آنجا که جهان ماده، جهان حرکت و تزاحم است و از سویی خداوند اراده کرده است که انسان در سایه اختیارش آزمایش شود، توانایی سیر در راه حق و سیر در راه باطل به او داده شده است. طرفداری برخی افراد از حق و برخی از باطل، سبب شده است که حق و باطل به هم بیامیزند تا جایی که تشخیص و تمییز آنها، گاه مشکل می گردد. امور مشکوک و مشتبه نیز از همین جا پدید می آیند؛ زیرا اختلاط حق و باطل سبب می شود که ماهیت برخی موارد مشتبه شود و انسان نتواند حق را بازشناسد. این امتزاج حق و باطل از ویژگی های عالم ماده و طبیعت است که عنصر اختیار انسان نیز در آن نمود می یابد، اما در جهان آخرت، جایی برای ظهور باطل و اختلاط حق و باطل نیست و در آن جا تنها حق ظهور می کند و حاکم می شود.
قرآن مجید می فرماید:« وَ یَمحُ اللهُ الباطِلَ و یُحِقُّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ» ( شوری/ 24)ترجمه:((و باطل را محو و حقیقت را با کلمات خیوش پا برجا می کند.)).همچنین از آن رو که جهان آخرت ظرف ظهور حق محض است، به اختلافات نیز پایان داده می شود و با ظهور حق، جایی برای اختلاف باقی نمی ماند. خداوند در آیاتی متذکر شده است که روز قیامت، روز پایان اختلافاتی است که در دنیا بروز کرده است:« وَ اَقسَمُوا بِاللهِ جَهدَ اَیمانِهِم لا یَبعَثُ اللهُ مَن یَموتُ بَلی وَعداً عَلَیهِ حَقّاً وَ لکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ* لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذی یَختَلِفُونَ فیهِ وَ لِیَعلَمَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّهُم کانُوا کاذِبینَ»            ( نحل/ 38-39)ترجمه:((آنان سوگندهای شدید به خدا یاد کردند که خداوند هرگز کسی را که می میرد، بر نمی انگیزد. آری، این وعده قطعی خداوند است ( که همه مردگان را برای جزا باز می گرداند)، ولی بیشتر مردم نمی دانند. هدف این است که آنچه را در آن اختلاف داشتند، برایشان روشن سازد و کسانی که منکر شدند، بدانند که دروغ گفته اند.)).در آیه ای دیگر خاطر نشان می سازد که خداوند در روز قیامت میان مسلمانان، یهودیان، صائبیان، مجوسیان و مشرکان حکم خواهد کرد و حق را از باطل جدا خواهد ساخت.[7]
بنابراین، هر چند طبیعت نظام زندگی دنیوی اقتضا دارد که کسانی بتوانند لباس حق بر باطل بپوشانند و باطل را حق جلوه دهندف اما در جهان آخرت ظهور از آن حق است و باطل همچون سرابی است که بطلان و غیر واقعی بودنش برای همگان روشن می شود و جایی برای خودنمایی نخواهد داشت.
3- دنیا دار تکلیف و آخرت دار جزاء
از دیگر تفاوت های بنیادین دنیا و آخرت ان است که دنیا محل تکلیف و انجام وظایف است و آخرت محل رسیدن به پاداش و کیفر الهی. دنیا محل انجام اعمال نیک و نیز محل ارتکاب گناهان و خطاها است. امکان تغییر مسیر و توبه نیز در دنیا فراهم است و انسان می تواند به اصلاح امور خود بپردازد و اخلاق نیک کسب کند و به خداوند تقرب جوید، در حالیکه با پا گذاشتن به جهان پس از مرگ باب اختیار مسدود می شود و توان کسب فضایل و انجام اعمال صالح از انسان گرفته می شود. حضرت علی (ع) می فرماید:« وَ اِنَّ الیَومَ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَداً حِسابٌ وَ لا عَمَلَ»[8]
امروز، روز کار است و حسابی نیست و فردا (آخرت) روز حساب است و عملی نیست. نکته شایان توجه این است که نباید گمان کرد که این تفاوت میان دنیا و آخرت امری قراردادی است، بلکه ریشه اش در تفاوت ماهوی این دو جهان است که دنیا، جهان ماده و تغییر و تغیر ور حرکت و خروج از قوه به فعل است و جهان آخرت، یکپارچه فعلیت و حیات بالفعل. بنابراین، در آن جا عمل و به تبع آن تغییر سرنوشت وجود ندارد و نظام زندگی در آن جا با نظام دنیایی تفاوتی بنیادین دارد.
کیفیت معاد
بعد از پذیرفتن اصل معاد، نوبت به سخن گفتن از کیفیت آن می رسد که آیا معاد روحانی محض است یا روحانی و جسمانی؟ البته در بین علمای اسلام اتفاق نظر وجود دارد که معاد روحانی و جسمانی است، ولی بعضی از فلاسفه مانند ابن سینا مدعی شده اند که معاد جسمانی قابل اثبات عقلی نیست و فقط چون رسول خدا (ص) به عنوان خبر دهنده راستگو از آن خبر داده است باید تعبداً آن را پذیرفت. او می گوید:لازم است دانسته شود که معاد بر دو قسم است: یک قسم از آن که در شرع نقل شده و راهی جز از طریق شرع و تصدیق اخبار پیامبر اکرم (ص) برای آن نیست و آن معادی است که برای بدن است در وقت بر انگیخته شدن؛ و خیرات و شرور بدن معلوم است و احتیاج به تعلم ندارد، و در شریعت حقه ای که پیامبر و مولای ما محمد (ص) برای ما آورده است، حال سعادت و شقاوت بدنیه به طور مبسوط و مفصل بیان شده است.
و قسم دیگر از معاد با عقل درک می شود و با قیاس برهانی پایه ریزی می گردد و این قسم از معاد نیز از جانب نبوت تصدیق شده است و آن سعادت و شقاوتی است که نسبت به نفوس و ارواح ثابت شده است و متحمل آنها خود نفوس بشریه می باشد، گرچه اوهام و افکار ما فعلاً از تصور آن و از ادراک حقیقت آن به جهت عللی که ذکر خواهیم کرد، قاصر است.[9]
در مقابل ابن سینا، فلاسفه دیگر مانند ملاصدرا، حکیم سبزواری و دیگران مدعی شده اند که علاوه بر آیات و روایات فراوان که به صراحت خبر از معاد جسمانی داده اند، عقل نیز مثبت معاد جسمانی است.اینک برای تبیین بیشتر مسئله معاد جسمانی به برخی آیات می نگریم که اولاً از اصل معاد جسمانی سخن می گویند و ثانیاً بر معاد جسمانی با همین بدن دنیوی پای می فشارند. در ضمن، این آیات، تنها به عنوان دلیل نقلی مطرح نیستند، بلکه با توجه به استدلالی که بر قدرت الهی در این آیات وجود دارد گونه ای دلیل عقلی نیز بر مطلب محسوب می شوند:
« وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلقَهُ قالَ مَن یُحیِی العِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ* قُل یُحیهَا الَّذی اَنشَاَها اَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلقٍ عَلیمٌ»              (یس/ 78-79)
و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: « چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده اند؟» بگو: « همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی دانا است.»
مفسران ذیل آیه فوق این ماجرا را آورده اند که روزی شخصی به نام ابی بن خلف استخوان پوسیده ای را نزد پیامبر (ص) آورد، آن را خرد کرد و گردش را در فضا پراکنده ساخت. آنگاه از روی انکار معاد گفت: « چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند؟!» در این حال، آیه بالا در پاسخ او نازل شد.
آیه شریفه حکایت از آن دارد که مرد عرب جاهلی منکر معاد جسمانی بوده است و از ادعای پیامبر اسلام (ص) چنین فهمیده است که حضرتش از معاد جسمانی خبر می دهد و به پندار خود دلیل محکمی بر نفی معاد آورده و استخوان پوسیده را به رخ کشیده است که این استخوان پوسیده را چه کسی دوباره زنده می کند.خدای متعال در پاسخ نفر موده است که معاد، روحانی است و این استخوان را دوباره زنده نمی کنیم، بلکه پاسخ می دهد که هر کس این استخوان را نخست بیافریده، دوباره آن را زنده خواهد کرد.« اَیَحسَبُ الاِنسانُ اَلَّن نَجمَعَ عِظامَهُ* بَلی قادِرینَ عَلی اَن نُسَوِّیَ بَنانَهُ»   ( قیامت/3-4)
آیا انسان می پندارد که ما استخوانهایش را جمع نخواهیم کرد؟ آری، ما قادریم حتی انگشتانش را بسازیم. این آیه به صراحت، بر معاد جسمانی دلالت دارد و می فرماید: ما از همین ذرات پراکنده جسم، باری دیگر انسان را با تمام ویژگی هایش، حتی ریزه کاری های سر انگشتانش، پدید خواهیم آورد.
آیاتی دیگر که بیرون آمدن انسان از قبر را یادآور می شوند، برای اثبات مدعای ما بسیار کارسازند:« وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَاِذا هُم مِنَ الاَجداثِ اِلی رَبِّهِم یَنسِلُونَ» (یس/51)
و در صور دمیده می شود و ناگهان از قبرها بیرون می آیند و به سوی پروردگارشان می شتابند.روشن است انسان هایی از قبرها بیرون می آیند که بدنشان پوسیده و اکنون به حالت نخستین برگشته اند و به علاوه اگر رستاخیز تنها دارای جنبه روحانی باشد، زنده کردن مردگان که تعبیر قرآن است، مفهومی ندارد؛ زیرا با مرگ روح تنها از کالبد جدا می شود و از عالم دنیا به برزخ و سپس به قیامت منتقل می گردد و مرگ با توجه به روح جز به معنای انتقال نیست و زنده کردن فقط در مورد جسم صدق می کند که بی جان و متلاشی شده است.
صدرالمتالهین، فیلسوف بزرگ علام اسلام، افزون بر استدلال های فلسفی که برای اثبات معاد جسمانی می آورد، می گوید:
حق این است که آنچه در معاد اعاده می شود، عیناً همین شخص است با نفس و بدن؛ یعنی نفس همین نفس و بدن نیز همین بدن است به گونه ای که اگر آن شخص را ببینی، خواهی گفت همان شخصی است که در دنیا دیدم و ... هر کس این را انکار کند، منکر دین است و در حکمت نقص دارد و لازمه اش انکار بسیاری از تصریحات قرآنی است.[10]
البته باید توجه داشت که چون در عالم آخرت، همه چیز در مرتبه کمال حقیقی متناسب با آن عالم بروز می کند، جسم انسانی نیز متناسب با آن سرا و در مرتبه عالی و با کیفیتی بالا، همراه با ملکات نفسانی حاصل از اعمال دنیایی شکل می گیرد و رخ می نماید.
بررسی شبهه های معاد جسمانی
ناگفته نماند که برمعاد شبهه هایی وارد کرده اند که محققان مسلمان بدان ها پاسخ داده اند. در این جا، از آن میان، به دو شبهه که از همه مهم ترند، می پردازیم و هر یک را به بررسی می نهیم:
1- شبهه اعاده معدوم
برخی گمان کرده اند که چون جسم انسان پس از مردن نابود می شود، بازگشت آن در قیامت از قبیل اعاده معدوم است و چنان که می دانیم در فلسفه و علوم عقلی محال بودن اعاده معدوم ثابت شده است.
در پاسخ به این شبهه باید گفت: هیچ ذره ای در دنیا از میان نمی رود، بلکه از صورتی به صورتی دیگر و از شکلی به شکل دیگر در می آید. دانشمندان بزرگی، چون لاوازیه، ثابت کرده اند که هر گاه جسمی آتش بگیرد و بسوزد، چنین نیست که نابود شود، بلکه به صروت هایی دیگر، مانند خاکستر و دود تبدیل می شود. از سوی دیگر برخی شیمیدان ها به این نتیجه رسیده اند که ماده نیز می میرد و تبدیل به انرژی می شود، ولی ثابت شده است که ماده و انرژی دو صورت مختلف از چیزی واحد هستند. نتیجه این که، طبق اصل بقای ماده و انرژی، بدن آدمی پس از مرگ، مانند دیگر اجسام، تنها حالت ترکیبی خود را از دست می دهد و به عناصر نخستین، تبدیل می شود، نه آن که از میان برود؛ یعنی همان طور که فن و نیستی اجسام، به معنای تبدیل و تبدل صورت ها است، نه نابود شدن مواد و عناصر، پراکنده شدن اجزای بدن انسان نیز به معنای نابودی ذرات بدن نیست، بلکه تنها به معنای به هم خوردن صورت ترکیبی آنها است و خداوند توانا از همان ذرات پراکنده، باری دیگر بدن انسان رامی سازد و به شکل نخستین در می آورد.[11]
بدنی که در قیامت باز می گردد، از جهت مواد، عین بدن دنیوی است، اما از جهت شکل و صورت مانند آن نیست؛ زیرا به هر حال، ترکیب نخستین معدوم می شود و اعاده عین معدوم محال است.
حضرت صادق (ع) درباره آیه « کُلَّما نَضَجَت جُلُودُهُم...» (= هرگاه پوست های آنان پخته شود، پوست هایی دیگر بر جایشان می نهیم تا عذاب را بچشند)، در جواب ابن ابی العوجا که می پرسد:« گناه پوست جدید چیست؟» می فرماید:« وای بر تو، این پوست همان پوست نخستین است ( به اعتباری) و غیر آن است( به اعتباری دیگر).» او می گوید:« برای من از امور دنیا مثالی بیاور.» حضرت می فرماید:« آیا دیدی مردی خشتی را بکوبد و سپس در قالب خودش بریزد، این خشت جدید همان خشت اولی است ( از جهت موادش) و غیر آن است( از جهت شکل و صورت)؟»[12] بنابراین، بدن معدوم نمی شودتا بگوییم بازگرداندنش محال است.
2- شبکه آکل و ماکول
برخی این اشکال را مطرح کرده اند که اگر بدن انسانی به گونه مستقیم یا غیر مستقیم جزء بدن انسانی دیگر شود، در قیامت چگونه هر یک از بدن ها به کیفر یا پاداش خواهد رسید، این اشکال با این فرض مطرح می شود که مثلاً بدن کسی پوسیده گردد و از آن گیاه یا درختی رشد کند و سپس کسی دیگر گیاه را بخورد و بدین سان، بدن شخص نخست، جزء بدن شخص دوم شود، و یا انسانی را انسان دیگر بخورد و بدنش جزء بدن او گردد.
برخی در پاسخ به این شبهه گفته اند که بدن انسان دارای دو گونه اجزا است: اجزای اصلی و اجزای غیر اصلی. اجزای اصلی همان است که هرگز در آن زیادت و نقصان روی نمی دهد و اجزای غیر اصلی آن است که همواره در معرض زیادت و نقصان است. اجزای اصلی، پس از مرگ انسان همواره باقی می ماند و اگر هم خاک شود، خاک جزء بدن موجودی دیگر نمی گردد و در قیامت همین اجزا پرورش می یابد. این گروه برای تایید نظریه خود به پاره ای روایات نیز تمسک جسته اند. اما حقیقت این است که روایات مورد استناد، ضعیف و قابل مناقشه اند. وانگهی، پژوهش های امروز دانشمندان علوم تجربی نیز این فرضیه را نفی می کند و فرقی میان اجزای بدن نمی گذارد. دانشمندان علوم تحربی برآنند که تمام اجزای بدن ممکن است تجزیه شود و در نتیجه می تواند جزء بدن انسان های دیگر گردد و مشاهدات حسی نیز بقایا جزای اصلی را تایید نمی کند. زیرا بسیار دیده شده است که در یک حادثه آتش سوزی تمام بدن تبدیل به خاکستر شده است.[13]
برای پاسخ به این شبهه پاسخ های دیگر نیز داده شده است. یکی از آنها از آن فلاسفه است که معتقدند نفس و روح انسان است که به او تشخص می دهد و او را از دیگر موجودات متمایز می سازد. اما جسم انسان، وجود سیالی است که صورت هایی را یکی پس از دیگری به خود می گیرد. با این توضیح روشن می شود که بر فرض اگر بخشی از بدن انسان به بدن انسانی دیگر منتقل گردد و جزء آن شود، اشکالی در حشر نفوس و معاد پدید نمی آید و از آن جا که ادراک کننده لذات و آلام، همان روح است، در مسئله کیفر و پاداش نیز مشکلی روی نمی دهد؛ زیرا همان روحی که در دنیا اعمال خوب یا بد را انجام داده استف در جهان آخرت متنعم یا معذب خواهد شد. البته در دنیا ابزار روح، بدن دنیوی او است و در جهان اخرت نیز با بدن متناسب با خود پاداش و کیفر خواهد دید.
جواب دوم که از سوی برخی مفسران ارائه شده است، از این قرار است که : واپسین ذراتی که در بدن انسان هنگام مرگ وجود دارد، روز قیامت باز می گردند. بنابراین، اگر این ذرات خاک شوند و قسمتی از آنها جزء بدن انسانی دیگر گردند، در قیامت به بدن صاحب اصلی باز می گردند و در این صورت، بدن شخص دوم کوچک و لاغر می شود، نه ناقص؛ زیرا اجزای بدن اول در تمام بدن دوم پراکنده اند، نه در یک گوشه آن. بنابراین، ممکن است انسانی هفتاد کیلویی نیمی از بدن و یا حتی تمام وزن خود به استثنای یک کیلوگرم یا کمتر را از دست بدهد و بدنی کوچک باقی بماند به اندازه دوره کودکی و یا حالت جنین. ولی این موضوع مشکلی پدید نمی آورد؛ زیرا این بدن کوچک تمام ویژگی های بدن بزرگ را دارا است و اگر رشد کند، به صورت همان بدن بزرگ در می آید. درباره پاداش و کیفر نیز چون پاداش بیننده یا کیفر شونده همان روح است و بدن ابزاری است برای دریافت پاداش یا کیفر، مشکلی رخ نمی دهد و در حقیقت، انجام دهنده عمل نیک به پاداش خود و انجام دهنده اعمال زشت به کیفر خود خواهد رسید.[14]
برزخ
انسان پس از مرگ پای به عالمی دیگر می نهد که در قرآن کریم با واژه « برزخ» و در روایات گاهی با همین نام و گاهی با نام « عالم قبر» از آن یاد شده است. « برزخ» در لغت، فاصله میان دو چیز را می گویند[15] و چون عالم برزخ فاصله میان دنیا و آخرت است، آن را برزخ می نامند. توضیح آن که انسان ها پس از مرگ بی درنگ وارد عالم قیامت نمی شوند، بلکه در عالمی به نام عالم برزخ، که از مرگ آغاز می شود و تا قیامت کبری ادامه می یابد، به سر می برند و پس از سپری شدن این دوران و آغاز قیامت پای به عالم قیامت می گذارند. در کتاب های تفسیر و روایت و نیز آثار دانشمندان مسلمان به گونه ای گسترده از برزخ سخن رفته است. شهید مطهری درباره عالم برزخ می گوید:
مطابق آنچه از نصوص قرآن کریم و اخبار و روایات متواتر و غیر قابل انکاری که از رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) رسیده استف استفاده می شود که هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبرا نمی شود، ... هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبرا در خاموشی و بی حسی فرو نمی رود، یعنی چنین نیست که انسان پس از مردن در حال شبیه به بیهوشی فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتی داشته باشد و نه المی، نه سروری داشته باشد و نه اندوهی، بلکه همه چیز را حس می کند، از چیزهایی لذت می برد و از چیزهای دیگر رنج.
قرآن و برزخ
در آیاتی پر شمار از قرآن، برزخ و زندگی برزخی مطرح شده است. در این آیات درباره گونه ای حیات پس از مرگ و ویژگی هایش، مانند ادراک، گفت و شنود، احساس رنج و لذت سخن رفته است؛ چنان که می فرماید:
« حَتّی اِذا اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعُونِ* لَعَلّی اَعمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کَلا اِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ فائِلُها وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ اِلی یَومِ یُبعَثُونَ»
                                                                                                ( مومنون/99-100)
چون مرگ یکی از آنان در رسد، گوید: « پروردگارا، مرا بازگردان، شاید در آنچه ترک کرده ام، عملی شایسته کنم.» هرگز! این سخنی است که وی گوینده آن است، پیش رویشان حائلی ( برزخی) هست تا روزی که بر انگیخته شوند.
« وَلا تَحسَبَنَّّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ»
                                                                                                ( آل عمران/169)
کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده نپندارید، بلکه آنان زندگانند، نزد پروردگار خویش روزی داده می شوند.
از این آیه شریفه بر می آید که پس از مرگ، شهیدان حیات برزخی دارند و در نعمت به سر می برند.
« قالوا رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَینِ وَ اَحیَیتَنَا اثنَتَینِ فَا عتَرَفنا بِذُنُوبِنا فَهَل اِلی خُرُوجٍ مِن سَبیلٍ»                                                                                              ( مومن/11)
گویند: « پروردگارا، ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی، پس ما به گناهان خویش اعتراف داریم، آیا راهی به سوی بیرون رفتن از عذاب هست؟»
اینک اگر نیک بیندیشیم، در می یابیم که دو مرگ و دو زندگی حاصل نمی شود مگر آنکه حیات برزخی در میان باشد.[16]
« وَ حاقَ بالِ فِرعَونَ سُوءُ العَذابِ* اَلنّارُ یُعرَضُونَ عَلَیها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَهُ اَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ اَشَدَّ العَذابِ»             ( مومن/45-46)
آن عذاب سخت فرعونیان را در میان گرفت، آتشی که هر صبح و شام بر آن عرضه می شوند و روزی که رستاخیز بر پا شود ( گفته می شود) فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل کنید.
چنن که از آیه شریفه بر می آید، قرآن دو گونه عذاب برای فرعونیان ذکر می کند: یکی پیش از قیامت که از آن به « سوء العذاب» تعبیر فرموده است؛ که روزی دو بار بر آتش عرضه می شوند بی آن که به آن در آیند. دوم پس از برپایی قیامت که آن را « اشد العذاب» خوانده است؛ فرمان می رسد که آنان را به آتش اندازید. عذاب نخست مربوط به عالم برزخ است.
در روایت  آمده است که در جنگ بدر، برخی کشتگان کفار را در چاهی ریختند. پیامبر (ص) به آن جا رفت و به کشتگان خطاب کرد: « ای کافران! همسایگان بدی برای رسول خدا بودید؛ او را از خانه خویش راندید و از در دشمنی و جنگ با او در آمدید. من وعده پروردگارم را درست یافتم. آیا شما نیز وعده پروردگارتان را به حق یافتید؟! عمر به رسول خدا (ص) گفت:« ای رسول خدا، اینان، بدن هایی بی جان بیش نیستند، چگونه به آنان سخن می گویی؟!» رسول خدا (ص) فرمود:« بس کن ای پسر خطاب، سوگند به خدا تو شنواتر از آنان نیستی، چون از اینجا دور شوم، فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می کوبند.»[17] از این روایت استفاده می شود که انسان پس از مرگ به گونه ای دیگر زنده است ودر عالمی که قرآن آن را عالم برزخ می خواند، زندگی جدیدی را آغاز می کند.

رخدادهای عالم برزخ
در روایات بسیاری از پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) رخدادها و مسائل عالم برزخ مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. گرچه پرداختن به همه آنها در این درس ممکن نیست، برای آشنایی با زندگی انسان در عالم برزخ، به گونه ای مختصر پیرامون برخی مسائل، مانند بدن برزخی، قبر و این که آیا مراد از عالم برزخ و عالم قبر همین گودال خاکی است که بدن میت در آن جای می گیرد یا چیزی دیگر است و نیز درباره سوال و فشار قبر و تجسم اعمال سخن خواهیم گفت.
بدن برزخی
این را می دانیم که انسان ترکیبی از روح مجرد و بدن خاکی است و منشا همه ادراکات و افعال او نیز روح است و بدن مادی تنها ابزاری است برای ادراک و فعالیت روح و چنان که در آیات قرآن آمده است، روح پس از مرگ انسان نمی میرد و به سوی خدا باز می گردد.[18] اما بدن برزخی یا قالب مثالیف که روح پس از مرگ در آن جای می گیرد، از لحاظ شکل و قیافه و صورت شبیه به بدن دنیایی است، ولی از وزن و جرم بی بهره است. امام صادق (ع) در پاسخ به پرسشی درباره ارواح مومنین فرموده است:
به صورت بدن های خود در بهشت اند، چنان که اگر مومنی را ببینی، می گویی: این، فلان کس است.[19]
همچنین فرموده است:
وقتی خداوند روح مومن را قبض می کند، او را در قالبی همچون قالب دنیایی اش قرار می دهد. مردم در آن جا می خورند و می آشامند و وقتی کسی بر روح مومن وارد می شود، او را به همان صورتی که در دنیا بوده است، می شناسد.[20]
می توان گفت که بدن برزخی مانند بدنی است که هنگام خواب دیدن با آن بدن کارهایی را در عالم رویا انجام می دهیم؛ یعنی همین بدن با همه توانایی ها و ادراکاتش، اما جنبه های مادی اش فعال نیست. حتی انسان گاهی در خواب به گونه ای نیرومند تر از بیداری عمل می کند و مثلاً به کارهای بزرگی دست می زند که در حال بیداری از او ساخته نیست. بنابر آنچه در روایات آمده است، انسان با بدن برزخی لذات و آلام جسمانی را احساس می کند، اما در همان حال دارای جسم دنیایی نیست.[21]
مقصود از قبر در روایات چیست؟
عالم برزخ و آنچه در قبر بر انسان می گذرد، جزیی از عالم غیب و ملکوت این جهان است و اطلاعات و آگاهی های ما از آن عالم همان مقداری است که پیشوایان معصوم در اخبار و روایات مطرح ساخته اند. بنابر آنچه از بیشتر روایات بر می آید، مراد از قبر جایگاه روح انسان در عالم برزخ است.[22] بنابراین، عالم قبر همان عالم برزخ است، اگرچه بدن شخص در حفره و گودال خاکی دفن می شود.
عمروبن یزید می گوید: از امام جعفر صادق (ع) پرسیدم: « برزخ چیست؟ امام (ع) در پاسخ فرمود:
قبر است از هنگامی که انسان می میرد تا روز قیامت.[23]
پس مراد از قبر همین گودالی خاکی محل دفن بدن میت نیست. همچنین عذاب و فشار قبر به این معنا نیست که دیوارهای قبر از دو طرف به هم نزدیک شوند و بدن میت را بفشارند، بلکه این فشار، عذابی است که ار ماورای عالم ماده دامنگیر انسان می شود، گرچه ممکن است فشار وارد بر روح موجب فشار بر بدن نیز گردد. از این رو، ممکن است حتی کسانی که در قبر خاکی دفن نمی شوند، فشار قبر داشته باشند؛ مانند کسانی که شب در بستر آرام خوابیده اند، ولی در اثر خواب هولناکی که دیده اند فشار سختی بر بدنشان وارد می شود.
شخصی از امام صادق (ع) پرسید:« آیا کسی که بر دار آویخته شده سات عذاب قبر دارد؟» حضرت فرمود:
خدای زمین خدای هوا هم هست، پس به هوا امر می کند که او را بفشارد؛ فشاری سخت تر از فشار قبر.[24]
سوال قبر
از رخدادهای مهم و حتمی عالم برزخ سوال دو فرشته « نکیر» و « منکر» است. از گفتار بزرگان علما بر می آید که سوال نکیر و منکر حقیقتی انکار ناپذیر است. شیخ صدوق می گوید:
در باور ما، سوال قبر، حق است و می باید بدان ایمان آوریم.[25]
روایات در این باره، بسی پر شمارند و از آن جمله، روایتی از امام جعفر صادق (ع) است که فرمود:
« مَن اَنکَرَ ثَلاثَهَ اَشیاءَ فَلَیسَ مِن شیعَتِنا: وَ المَسأَلَهُ فِی القَبرِ، وَ الشَّفاعَهُ»[26]
هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سوال قبر و شفاعت.
اما این که از چه کسانی در عالم برزخ سوال می کنند، در روایتی از امام محمد باقر (ع) آمده است:
« لا یُسئَلُ فِی القَبرِ ایلا مَن مَحَضَ الایمانَ مَحضاً، اَو مَحَضَ الکُفرَ مَحضاً، فَقُلتُ لَهُ: فَسائِرُ النّاسِ؟ فَقالَ: یُلهی عَنهُم.»[27]
« در قبر نمی پرسند مگر از کسی که ایمانش خالص است و یا کفرش خالص است.» پرسیدند: « پس دیگر مردم چه؟ فرمود:« به حال خود رها می شوند.»
بنابر تفسیر علامه مجلسی از این حدیث، در عالم برزخ، برای مستضعفین متوسط میان ایمان و کفر سوالی نیست.[28] شهید نیز سوال قبر ندارد؛ زیرا به فرموده پیامبر اکرم (ص) برق شمشیرها بر بالای سرش برای امتحان او کافی است.[29] همچنین، در این باره که از چه چیز در قبر سوال می کنند، آنچه از اخبار صحیح و مستفیض به دست می آید، این است که از اصول اعتقادات می پرسند[30] و از برخی روایات نیز بر می آید که از برخی اعمال مهم فروع دین نیز می پرسند؛ چنان که امام جعفر صادق (ع) می فرماید:
«یُسءَلُ المَیِّتُ فی قَّرِهِ عَن خَمسٍ: عَن صَلاتِهِ وَ زَکاتِهِ، وَ حَجِّهِ وَ صِیامِهِ، وَ ولایَتِهِ اِیّانا اَهلَ البَیتِ.»
از میت در قبر از پنج چیز می پرسند: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت (ع).
تجسم اعمال
از موضوعاتی که در مبحث قیامت مطرح است، تجسم اعمال و اعتقادات آدمی است. در این باره حکیمان و متکلمان مسلمان معتقدند که میان عمل و جزا رابطه علی و معلولی و بکله بالاتر، رابطه عینیت و اتحاد برقررا است؛ یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران می رسد، تجسم عمل خود آنان است؛ نعیم و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود، تجسم و تمثل پدید می آید؛ تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد؛ غیبت و رنجانیدن مردم به صورت خورش سگان دوزخ در می آید.[31]
خلود و جاودانگی
از موضوعات مهم در مبحث معاد، موضوع خلود و جاودانگی انسان است. بنابر آنچه از آیات و روایات بر می آید، مومنان در سرای بهشت برای همیشه باقی می مانند و به انواع نعمت ها و لذایذ مادی و معنوی متنعم می شوند و از خوشی و راحتی جاوید لذت می برند و کافران، مشرکان و منافقان به عذاب ابدی دوزخ دچار می گردند و پیوسته در آن جا به سر می برند و برای همیشه معذب می شوند. قرآن کریم در این باره می فرماید:
« وَ الَّذین امَنوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ اولئِکَ اَصحابُ الجَنَّهِ هُم فیها خالِدُونَ»
                                                                                                            ( بقره/ 81)
و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود.
« وَعَدَ اللهُ المُنافِقِینَ و المُنافِقاتِ وَ الکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسبُهُم وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُم عَذابٌ مُقیمٌ»                                                         ( توبه /68)
خداوند به مردان و زنان منافق و کافر، وعده آتش دوزخ داده است که جاودانه در آن خواند ماند- همان برایشان کافی است- و خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنان است.
معنای خلود
لغت شناسان، واژه های « خلود» و « خلد» را به معنای دوام و همیشگی و مدت طولانی دانسته اند.[32] بنابراین ، « دار خلد» یعنی جایی که انسان همیشه در آن جا می ماند و از آن جا خارج نمی شود و یا جایی که برای مدتی طولانی در آن جا سکونت می گزیند. اما این تعبیر در قرآن مجید حکایت از معنای نخست دارد؛ زیرا اگرچه واژه خلود هر دو معنا را بر می تابد، اما قرآن مجید حکایت با تعبیراتی گوناگون که برای عاقبت کار کافران معاند و منافقان به کار برده است، می فهماند که مراد همان دوام و همیشگی است. به عنوان مثال، در آیه زیر تصریح فرموده است که کافران از آتش خارج نمی شوند و در آن جا اقامت دایم دارند:
« یُریدُونَ اَن یَخرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُم بِخارِجینَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقیمٌ»
                                                                                                ( مائده/37)
پیوسته می خواهند از آتش خارج شوند، ولی نمی توانند، و برای آنان کیفری پایدار است.
در جایی دیگر واژه « خالدین» را با قید « ابدی» همراه کرده است تا تاکیدی بر معنای همیشگی بودنش باشد:
« وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَداً»
                                                                                                            ( جن/23)
و هر کس از خدا و رسولش نافرمانی کند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن می ماند.
در آیاتی دیگر نیز این معنا را با این قید می آورد:« تا زمانی که آسمان ها و زمین بر پا است» و می فرماید:
« فَاَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النّارِ لَهُم فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ* خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الاَرضٌ»
                                                                                                ( هود/ 106-107)
و اما آنان که بدبخت شدند، در آتشند و برایشان در آنجا، زفیر و شهیق(= ناله های طولانی دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند تا آسمان ها و زمین برپا است.
برخی پنداشته اند که چون روزی آسمان ها و زمین از میان می روند، عذاب اینان مقید به آن زمان است و همیشگی نخواهد بود، اما این سخن باطل است؛ زیرا آسمان و زمین کنونی و مادی در آستانه قیامت به آسمان و زمینی دیگر مبدل می شوند[33] و آیات مربوط به دوزخ نیز ناظر به همان آسمان و زمین قیامتی است. علامه طباطبایی در پاسخ به این پندار نادرست می نویسد:
و اگر در آیه مورد بحث، بقای بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقای آسمان و زمین محدود کرده، از این جهت است که معنای این دو اسم از حیث آسمان و زمین بودن هیچ وقت از بین نمی رود، آن که از بین می رود یک نوع آسمان و زمین است و آن آسمان و زمین دنیایی است که در این نظام مشهود وجود دارد و اما آسمان ها و زمینی که مثلاً بهشت در آن ها است و به نور پروردگار روشن است، به هیچ وجه از بین نمی رود و خلاصه، جهان همواره آسمان ها و زمینی دارد، چیزی که هست، در آخرت، نظام دنیایی اش را از دست می دهد.[34]
فلسفه خلود
از نظر قرآن کریم و روایات اسلامی، کردار انسان هرگز نابود نمی شود و صورت های ملکوتی اش باقی می ماند و انسان پس از مفارقت از دنیا، با کرده خویش محشور خواهد بود. در شماری از آیات قرآنی، تصریح شده است که انسان، پس از مرگ و در سرای قیامت، همین کردار دنیوی خویش را می بیند. به عنوان نمونه به آیات زیر می نگریم:
« یَومَئِذٍ یَصدُرُ النّاسُ اَشتاتاً لِیُرَوا اَعمالَهُم* فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ* وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ»                                          ( زلزله/ 6-8)
در آن روز مردم به صورت گروه های پراکنده ( از قبرها) خارج می شوند تا اعمالشان نمایان شود. پس هر کس هموزن ذره ای کار خیر انجام دهد، آن را می بیند و هرکس هموزن ذره ای کار بد کرده، آن را می بیند.
همچنین تاکید شده است که جزای انسان نیز همان اعمالی است که در دنیا انجام داده است:
« وَ لا تُجزَونَ اِلا ما کُنتُم تَعمَلُونَ»                                           (یس/54)
و جز آنچه عمل می کردید، جزا داده نمی شوید.
با توجه به این دسته آیات، آشکار می شود که جزای اعمال انسان، جزایی تکوینی است نه اعتباری؛ بدین معنا که تمام کیفرهایی که شخص مجرم و گناهکار در سرای آخرت، تحمل می کند، از ناحیه غیر و خارج از نهاد او نیستند، بلکه همان اعمال اویند که در قیامت و حتی برزخ، به صورت عذابهای دهشتناک، مانند مار و عقرب و متمثل و متجسم خواهند شد؛ همان گونه که اعمال نیک نیز به شکل مصاحبی نیکو صورت و یا گل و ریحان در می آیند. البته در این باره که اعمال انسانی چگونه به شکل رحمت و عذاب در می آیند، دو نظریه مهم مطرح است:
1- عذاب و رحمت، تجسم و صورت فعل و لوازم نفسانی است.
2- عذاب و رحمت، صورت ملکوتی و باطنی اعمال دنیوی است.
نظریه اول بر آن است که انسان در دنیا با انجام هر فعلی، چه نیکو و چه زشت، در صقع نفس خود، که جوهری مجرد و فعال است، اثر و خاصیت فعل را پدید می آورد. این اثر و هیات موجود در نفس، نخست موقت و زوال پذیر است، اما با تکرار و مداوت، به صورت ملکه و کیفیتی ثابت و راسخ در می آید و گاهی اثرش، از صورت ملکه خارج می شود و مبدل به جوهره ای ثانوی و زوال ناپذیر می گردد.
این صورت های ذذیله نفس، با توجه به نوع آنها، مبدل به اقسام عذاب و کیفر می شوند که در عالم آخرت، نفس با مشاهده و ادراک آنها- که در حقیقت فعل خود نفس هستند- معذب و متالم خواهد شد.
مراد نظریه دوم نیز این است که هر عمل دنیوی انسان دارای دو شکل است: یکی صورت ظاهری عمل؛ مانند غیبت، خوردن مال یتیم یا نماز خواندن و روزه گرفتن. دوم، چهره راستین و ملکوتی اعمال که فعلاً از دیدگان نهان است؛ مثلاًً صورت راستین خوردن مال یتیم، خوردن آتش است و صورت واقعی روزه، سپری در برابر آتش دوزخ است. به هر حال، کیفر اعمال در آخرت، تکوینی است. علامه طباطبایی در این باره می نویسد:
مقتضای براهین عقلی در خصوص جزا دادن با ثواب و عقاب این است که جزا دادن از لوازم و نتایج اعمال باشد؛ چرا که ضرورت دارد روابط قراردادی و اعتباری به روابط تکوینی و حقیقی منتهی گردد.[35]
بنابراین، با توجه به تکوینی بودن پاداش و کیفر، موضوع مدت دار بودن یا نبودن جزا جای طرح نخواهد داشت. زیرا در این فرض، هر عمل، دارای اثری ویژه است که با نفس انجام دهنده اش همراه است و زایل شدنی نیست و این خود، دوام کیفر و پاداش را در پی می آورد.
استاد شهید مرتضی مطهری نیز با اعتقاد به خلود، در مقام تبیین فلسفه آن، به اقسام مجازات ها اشاره و نتیجه گیری می کنند که خلود، مجازاتی است که لازمه اعمال انسان است. او بر آن است که مجازات ها بر سه دسته اند:
1- مجازاتی که قراردادی است. ( تنبیه و عبرت)
2- مجازاتی که با گناه، رابطه تکوینی و طبیعی دارد. ( مکافات دنیوی)
3- مجازاتی که تجسم خود گناه است و چیزی جدا از آن نیست. ( عذاب اخروی)
دسته اول، همان کیفرها و مقررات جزایی اند که در جوامع بشری به وسیله مقنین الهی یا غیر الهی وضع می شوند. فایده این گونه کیفرها یکی از دو چیز است: جلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم که الم و درد کیفر را می چشد یا دیگران که زجر کشیدن او را می بینند و تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است. در این گونه کیفرها، رعایت تناسب جرم و جریمه ضروری است، اما وجودشان در آخرت معقول نیست؛ زیرا در آن جا نه جلوگیری از تکرار جرم مطرح است و نه تشفی خاطر وانگهی همه کیفرهای اخروی مربوط به حقوق مردم نیستند، بلکه بخشی مهم از آنها به حق الله مربوطند؛ مانند ترک عبادات، شرک و ریا. بنابراین، هیچ یک از دو خاصیتی را که برای کیفرهای دنیوی بر شمردیم، در مجازات اخروی نمی توان یافت.
دومین دسته عبارتند از کیفرهایی که رابطه علی و معلولی با جرم دارند؛ یعنی کیفر، معلول و نتیجه طبیعی جرم است. این کیفرها را « مکافات عمل» یا « اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای شخص گناهکار در پی می آورند؛ مانند اثرات تخریب کننده شراب بر روح و جسم آدمی. چنین پی آمدهایی معلول گناهند و کیفر قانونی نیستند تا تناسب میان جرم و مجازات در آن رعایت شود؛ مثلاً اگر کسی سمی کشنده بنوشد، خواهد مرد و این معلول کردار همان شخص است.
سومین دسته، عبارتند از مجازات های اخروی که در آنها رابطه تکوینی نیرومندتر و استوارتری میان مجازات ها و گناهان برقرار است. مجازات اخروی نه مانند دسته اول قراردادی اند، و نه همچون دسته دوم از رابطه علی و معلولی برخور دارند، بلکه از آن بالاتر و دارای رابطه « عینیت» و « اتحاد» هستند. آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران می رسد، تجسم خود عمل آنان است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
« یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت مِن خَیرِ مُحضَراً وَ ما عَمِلَت مِ سُوءٍ تَوَدُّ لَو اَنَّ بَینَها وَ بَینَهُ اَمَداً بَعیداً»                                       ( آل عمران/ 30)
روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده است، حاضر می بیند، و آرزو می کند میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده است، فاصله زمانی بلندی باشد.
در آیه ای دیگر، خوردن مال یتیم را، عین خوردن آتش می داند،[36] اما چون انسان در این دنیا است، دردش را ادراک نمی کند و با رفتن به جهان آخرت و برطرف شدن حجاب ها، می بیند که آتش گرفته است و درد و رنجش را می چشد. بنابراین، مجازات آخرت تجسم عمل است و نعیم و عذاب در آن جا عین اعمال نیک و بد دنیایی است که وقتی پرده کنار رود، تجسم و تمثل می یابند.
از آنچه گذشت در می یابیم که کردار آدمی را دو صورت است: یکی صورت ملکی که فانی و موقت است؛ همان که در این جهان به صورت گفتار یا کردار ظاهر می شود و دوم، صورت ملکوتی که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی شود و از توابع و لوازم جداناشدنی آدمی است.[37]
چه کسانی در دوزخ جاودانند؟
از بررسی آیات قرآن کریم به دست می آید که کافران به معنای اعم آن، که شامل منکران مبدا و معاد، مشرکان، تکذیب کنندگان دعوت پیامبران و مرتدان و منافقان است، گروهی هستند که در عذاب همیشگی دوزخ خواهند ماند. به عنوان مثال می فرماید:
« اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ اَموالُهُم وَ لا اَولادُهُم مِنَ اللهِ شَیئاً وَ اُولئِکَ اَصحابِ النّارِ هُم فیها خالِدُونَ»                          ( آل عمران/ 116)
کسانی که کفر ورزیدند، هرگز اموالشان و اولادشان چیزی از ( عذاب) خدا را از آنان دفع نخواهد کرد. آنان اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.
در آیاتی دیگر از گروه هایی دیگر به عنوان ماندگاران در دوزخ یاد می کند. برخی از این گروه ها عبارتند از: گناهکاران، ستمگران، آنان که میزان اعمالشان سبک است و آنان که از قرآن روی بر می تابند. برخی از این آیات عبارتند از:
« وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَداً»
                                                                                                            ( جن/23)
و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند، آتش دوزخ  از آن اوست و جاودانه در آن می ماند.
« ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلدِ هَل تُجزَونَ اِلا بِما کُنتُم تَکسِبُونَ»
                                                                                                            ( یونس/ 52)
سپس به کسانی که ستم کردند گفته می شود:« عذاب ابدی را بچشید! آیا جز به کیفر آنچه به دست می آوردید، جزا داده می شوید؟!»
« وَ مَن خَفَّت مَوازینُهُ فَاُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنفُسَهُم فی جَهَنَّمَ خالِدُونَ»
                                                                                                            ( مومنون/ 103)
و آنان که وزنه اعمالشان سبک باشد، کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده اند و در دوزخ جاودانه خواهند ماند.
« مَن اَعرَضَ عَنهُ فَاِنَّهُ یَحمِلُ یَومَ القِیامَهِ وِزراً خالِدینَ فیهِ وَ ساءَ لَهُم یَومَ القِیامَهِ حِملاً»                                                                                          ( طه/100-101)
هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی ( از گناه و مسئولیت) بر دوش خواهد داشت، در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند و بد باری است برای آنان در روز قیامت.
شاید با نگاهی گذرا به این آیات و نیز آیات دیگر چنین به ذهن خطور کند که مراد از آنها این است که حتی مومنان گناهکار نیز در عذاب اخروی جاودان خواهند ماند، ولی اگر دقت کنیم و در آیات دیگر نیز بنگریم در می یابیم که مراد قرآن کریم در چنین مواردی مومنانن گناهکار نیست، بلکه از قرائن چنین بر می آید که مقصود همان کفارند؛ مثلاً منظور از گناهکاران و نافرمانان از دستورهای خداوند و پیامبر (ص) که در سوره جن آمده است، همان کسانی هستند که با توحید مخالفت می ورزند و اصول و فروع دین خدا را نمی پذیرند و اصولاً محور آیات مورد نظر در سوره جن مشرکان و کافران است. همچنین منظور از ستمگران در آیه 52 سوره یونس نیز به قرینه آیات قبل، منکران قیامت اند. نیز مقصود از سبک میزانان در قیامت کسانی هستند که در رسالت پیامبر اکرم (ص) را تکذیب کرده اند؛ چنان که در آیه بعد می فرماید:
« اَلَم تَکُن آیاتی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ»                ( مومنون/ 105)
( به آنان گفته می شود: ) آیا آیات من بر شما خوانده نمی شد؟! پس آن را تکذیب می کردید؟!
و منظور از روگردانان از قرآن، اعراض کنندگان از تلاوت یا اعراض کنندگان از عمل به برخی احکام آن نیست، بلکه مقصود کسانی هستند که از ایمان به قرآن و رسالت پیامبر اکرم (ص) روی بر می گردانند و این حقیقت با توجه به سیاق آیات روشن می شود. پس همه آنانی که به عذاب جاوید تهدید شده اند، از کافران اند. فقط در سه مورد به نظر می رسد وعده عذاب جاوید به مومن و غیر مومن داده شده که باید مورد بحث و دقت قرار گیرد و در عنوان بعد به آن خواهیم پرداخت.
آیا مرتکبان گناه کبیره در دوزخ جاودانند؟
معتزله و خوارج ارتکاب هر گناه کبیره ای را موجب کفر و سبب خلود در آتش دانسته اند.[38] در برابر این گروه « مرجئه» جای دارند که معتقدند با برخورداری از ایمان، هیچ گناهی به انسان زیان نمی رساند.[39] « امامیه» و برخی دیگر از مسلمانان معتقدند شخص مومن در عذاب جاودان نخواهد بود، ولی اگر گناهانی مرتکب شودف ممکن است مدتی در عذاب بماند، شیخ مفید می نویسد:
تمام علمای امامیه اتفاق نظر دارند که تهدید به خلود در آتش، ویژه کفار است و کسانی که به خدا ایمان دارند و به واجباتش اقرار می کنند و اهل نمازند، هرگاه مرتکب گناهی شوند در این تهدید جای نمی گیرند.[40]
از آیه 48 سوره نساء نیز می توان دریافت که حکم مشرک و کافر با مرتکب کبیره تفاوت دارد؛ در این آیه آمده است:
« اِنَّ اللهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ»
خداوند ( هرگز) شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد، می بخشاید.
وعده بخشایش گناهان در این آیه مربوط به گناهان کبیره ای است که شخص از آنها توبه نکرده است؛ زیرا اگر منظور آمرزش پس از توبه باشد، شامل شرک نیز می شود و اگر مشرکی توبه کند از او پذیرفته می گردد. گناهان صغیره را نیز خداوند وعده داده است که اگر مومنان، از گناهان کبیره پرهیز کند، از آنها خواهد گذشت. پس مفهوم آیه این است که خداوند شرک بدون توبه را هرگز نخواهد بخشید و کفار در آتش جاودانند، اما گناهان کبیره ممکن است مورد بخشش قرار گیرند. برخی روایات معصومین (ع) نیز این حقیقت را تایید می کنند که جاودانگی در دوزخ شامل کسانی نمی شود که با ایمانند ولی دامان خویش را به گناهان کبیره آلوده اند.
امام موسی بن جعفر (ع) می فرماید:
« لا یُخَلِّدُ اللهُ فِی النّارِ اِلا اَهلَ الکُفرِ وَ الجُحُودِ وَ اَهلَ الضَّلالِ وَ الشِّرکِ»[41]
خداوند کس را جاودان در آتش نگه نمی دارد مگر اهل کفر و انکار و گمراهی و شرک را.
همچنان که قبل از این یادآوری شد، قرآن به رباخوار و قاتل شخص مومن وعده عذاب جاوید داده است. در اینجا خواهیم با نگاهی دوباره به آیات راجع به این افراد، بررسی کنیم که آیا وعید عذاب جاوید به اینها اضافه بر وعید عذاب جاوید به مشرکان و کافران است یا این که این ها هم در زمره همان کافران و مشرکان هستند و ذکر جداگانه آنها به خاطر اهمیتی است که قرآن به این سه موضوع دارد. قرآن درباره ربا خوار چنین وعده داده است:
« فَمَن جاءَهُ مَوعِظَهٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمرُهُ اِلَی اللهِ وَ مَن عادَ فَاُولئِکَ اَصحابُ النّارِ هُم فیها خالِدُونَ... یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا اِن کُنتُم مُومِنینّ فَاِن لَم تَفعَلُوا فَاذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ»
                                                                                                            ( بقره275-279)
پس کسی که اندرزی از جانب پروردگارش بدو رسید و ( از رباخواری) باز ایستاد، آنچه گذشته، از آن اوست و کارش به خدا واگذار می شود و کسانی که به ( رباخواری) باز گردند، آنان اهل آتش اند و در آن ماندگار خواهند بود... ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و اگر مومنید آنچه از ربا باقی مانده است، واگذارید و اگر ( چنین) نکردید بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وی برخاسته اید.
دقت در آیه فوق نشان می دهد که مرود این حکم رباخوارانی هستند که ادعای ایمان دارند و می دانند خداوند ربا را به شدت حرام کرده است ولی حاضر نیستند امر خدا را اطاعات کنند و دست از رباخواری بکشند. رفتار چنین کسانی در آیه بعد به مثابه اعلام جنگ با خدا و رسول شمرده شده است و معلوم است که کسانی که با اصرار بر رباخواری با خدا اعلام جنگ می کنند، مومن و معتقد نیستند حتی اگر شهادتین را به زبان جاری کنند و ظواهر اعمال عبادی را به جا آورند. چنین کسانی کافرانی هستند که به لباس اهل ایمان در آمده اند و خداوند با آنها طبق حقیقت و وقاع برخورد خواهد کرد و این ظواهر نمی تواند حقیقت کفر آنها را بپوشاند.
مورد دوم قاتل انسان مومن است. اولاً قتل انسان بی گناه، خواه مومن باشد یا نباشد، گناه بزرگی است و قرآن به شدت از آن نهی کرده است و کشتن انسان بدون مجوز شرعی و به ناحق را مساوی کشتن همه انسان ها شمرده است. ولی خداوند در هیچ آیه ای برای مرکتب قتل به طور مطلق وعده عذاب جاوید نداده است بلکه وعده عذاب جاوید راجع به کسی است که انسان مومنی را نه به دلیل و مجوز شرعی و نه از روی دشمنی قومی و قبیله ای و مانند آن، بلکه به خاطر این که مومن به خدا است، بکشد نص قرآن در این مورد چنین است:
« وَ مَن یَقتُل مُومِناً مُتُعَمِّداً جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً»                                                                                                ( نساء/93)
و هر کس عمداً مومنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است.
دقت در آیه فوق نیز معلوم می کند که این حکم، فرعی از همان حکم جاودانی کفار و مشرکان زیرا مقتول را با وصف « مومنا» یاد کرده تا اعلام کند که علت کشته شدن او، ایمانش بوده است وقاتل چون با این وصف عناد داشته و وجود این وصف را نمی پسندیده، صاحب این وصف را کشت است. بعد هم قید « متعمداً» را آورد تا اعلام کند که قاتل می دانسته که او مومن است و می دانسته که کشتن انسان بی گناه بخصوص مومن مورد قهر و غضب خداست ولی با این وجود آن فرد را فقط به جرم مومن بودن می کشد.[42] معلوم است که چنین فردی نیز مومن نیست حتی اگر به ظاهر ادعای ایمان کند زیرا اگر مومن بود، به مومنان دیگر به جهت ایمانشان عشق می ورزید. قتل نتیجه بغض و کینه و نفرت است و او وقتی کسی را به خاطر دین و ایمانش می کشد، معلوم می شود از این دین و ایمان نفرت دارد و ممکن نیست کسی از وجود چیزی در دیگری متنفر باشد و خودش همان را در قلب خود داشته باشد. پس او در واقع کافر و محارب با خدا و بندگان خداست و حکم به عذاب جاوید او، موردی از حکم کلی خلود کافران است.
و اما در موردی دیگر نیز قرآن می فرماید:
« وَالَّذینَ لا یَدعُونَ مَعَ اللهِ اِلهاً اخَرَ وَ لا یَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلا بِالحَقِّ وَ لا یَزنُونَ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ اثاماً یُضاعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیامَهِ وَ یَخلُد فیهِ مُهاناً
                                                                                                            ( فرقان/ 68)
کسانی که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا ( خونش را) حرام کرده است جز به حق نمی کشد و زنا نمی کنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در قیامت عذاب دو چندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند.
ممکن است تصور شود که در آیه فوق به مشرک، قاتل و زناکار وعده عذاب جاوید داده شده است ولی با کمی تامل معلوم می شود که حکم خلود مربوط به مرتکب مجموع آنهاست زیرا اولاً فرموده است:
« هر کس اینها را انجام دهد= و من یفعل ذلک» و مشارالیه مجموع آنهاست نه تک تک و بعض آنها زیرا در صورت دوم لازم بود بفرماید « هر کس بعضی از اینها را انجام دهد = و من یفعل من ذلک»
ثانیاً در آیه 48 سوره نساء فقط کفر و شرک گناه نابخشودنی معرفی گردیده که عذاب جاوید را در پی دارد و غیر از آن هرچه باشد. ممکن است مورد عفو خداوند قرار گیرد و عذاب از مرتکب آن رفع گردد.
ثالثاً در آیات دیگر نیز قتل نفس گرچه جرم بزرگی محسوب شده ولی نسبت به آن وعده عذاب جاوید داده نشده است و وعده عذاب جاوید فقط نسبت به قتل عمدی انسان مومن تعلق گرفته است همچنان که در مورد زنا با همه شناعتی که برای ان تصویر شده ولی وعده عذاب جاوید داده نشده است. پس معلوم می شود که هر کدام از قتل نفس و زنا به تنهایی گرچه گناهان بزرگی هستند و عذاب سختی را در پی دارند، ولی وعده عذاب جاوید شامل حال تک تک آنها نیست و اگر در این آیه ذکر شده اند از آن باب است که آیه درصدد معرفی اعمالی است که عبادالرحمن از آن دوری می جویند و در مقابل، کافران و مشرکان نسبت به آنها بی مبالات می باشند و اگر برایشان پیش آید، از ارتکاب آن احتراز ندارند.[43]
ماحصل کلام آن که عذاب جاوید فقط شامل کافران و مشرکان است و رباخوارانی که با وجود نهی شدید خداوند، بر رباخواری اصرار می ورزند و قاتل انسان مومنی که او را به خاطر ایمانش می کشد، کافرند و وعده عذاب جایود به آنها فرعی از همان وعده کلی است.
و... .

برخی منابع:
1 ) جلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي دام ظله
2) بحارالانوار
3) ‌شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم
4 )‌طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري
5)كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي
6)مجموعه آثار شيخ صدوق
7) كتاب معرفت ديني شماره 23


[1] - المیزان، ج 17، ص 313
[2] - این برهان ها از کتاب « مبدا و معاد»، آیت الله جوادی آملی، ص 281-311، گرفته شده است
[3] - اعراف (7)، آیه 187؛ در این آیه تعبیر به « ایان مرساها» شده است.
[4] - ر.ک: به اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، با پاورقی های استاد شهید مطهری، ج 1، ص 72-80.
[5] - فوق طبیعت، لیال واتسن، ترجمه شهریار بحرانی و احمد ارژمند، ص 244، موسسه انتشارات امیر کبیر.
[6] - مومنون ( 23)، آیه 101 و عبس (80) ، آیات 34-37
[7] - حج ( 22)، آیه 17
[8] - نهج البلاغه، خطبه42
[9] - الشفاء، ابن سینا، مبحث الهیات، ص 423
[10] - الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، ج 9، ص 166
[11] - به سوی جهان ابدی، زین العابدین قربانی، ص 302-304، با تلخیص.
[12] - احتجاج طبرسی، ج2، ص 354
[13] - پیام قرآن، ج5، ص 342
[14] - همان، ص344-347
[15] - مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 496-497
[16] - بحارالانوار، ج6، ص 211، اقتباس
[17] - بحار الانوار، ج 6، ص 254-255
[18] - ر.ک. سجده (32)، آیه 11؛ زمر (39)، آیه 42.
[19] - تهذیب الاحکام، ج 1، ص 466
[20] - همان.
[21] - ر.ک. کافی، ج 3، ص 236-247. و نیز بحار الانوار، ج 6، باب احوال البرزخ
[22] - بحار الانوار، ج6، ص 271
[23] - کافی، ج 3، ص 242
[24] - همان، ص 241، البته توجه شود که روح با محل دفن دارای گونه ای ارتباط است و از این رو، زیارت اهل قبور مومنان مستحب است.
[25] - اعتقادات صدوق، باب اعتقاد در مسئله قبر
[26] - بحار الانوار، ج6، ص 223
[27] - همان، ص 235
[28] - همان، ص 260
[29] - ر.ک. کنز العمال، علی بن حسام الدین الهندی، ج 4، ص 407-414، موسسه الرسلاه، بیروت
[30] - ر.ک، بحار الانوار، ج 6، ص 270
[31] - ر.ک. مجموعه آثار شهید مطهری، ج1، بخش عدل الهی، ص 230-233.
[32] -  ر.ک. لسان العرب، مقایس الغه : المفردات فی غریب القرآن.
[33] - ابراهیم (14)، آیه 48
[34] - ر. ک. ترجمه المیزان، ج 11، ص 29-32
[35] - المیزان، ج 1، ص 184
[36] - نساء (4)، آیه 10.
[37] - مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج1، ص 225-233
[38] - ملل و نحل، ج 5، ص 412
[39] - مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج3، ص 65
[40] - اوائل المقالات، ص 53، مطبوعاتی داوری
[41] - التوحید، شیخ صدوق، ص 407، موسسه نشر اسلامی، قم
[42] - امام صادق در تفسر « متعمداً» در این ایه فرموده است: هر کس مومنی را به خاطر دین و ایمانش بکشد، او معتمد است. کافی، ج 7، ص 275
[43] - المیزان، ج 5، ص 242

کتابچه آشنایی با نظامهای عملي اسلام- رضا قارزی


 بسم الله الرحمن الرحیم 
آشنایی با نظامهای عملي اسلام
« .... لِكُلٍّ جَعَلنا مِنكُم شِرعَهً و منهاجاً »
«.... براي هريك از شما (امتها) شريعت و راه روشني قرار داديم». (سوره مائده/آيه48)
سعادت بشر در اين جهان و جهان آخرت در گرو عمل به برنامه‌هاي اسلامي و تطبيق برنامه‌هاي روزمره در تمام زواياي آن – چه فردي و چه اجتماعي- برقوانين نجات‌بخش اسلام مي‌باشد.
برنامه‌هاي اسلام به سه دسته تقسيم مي‌شود:
الف: برنامه‌هاي اعتقادي (اصول دين).
ب: دستورهاي عملي (فروع دين يا احكام).
ج: مسائل رواني (اخلاق).
دسته‌ي اول، برنامه هايي است در رابطه با سالم سازي فكر و اعتقاد انسان و مكلف بايد نسبت به آنها يقين كند و آنها را از روي دليل بپذيرد و چون اين بخش از برنامه‌هاي اسلام اعتقادي است و نياز به يقين دارد. پيروي از ديگران (تقليد) در آنها راه ندارد گرچه مي‌توان از راهنمايي ديگران براي تحصيل يقين بهره‌مند گرديد.
دسته‌ي دوم، كه برنامه‌هاي عملي است، مشتمل بر «بايدها» و «نبايدها» يي است كه با انجام و ترك آنها (همراه با اعتقاد صحيح) اطاعت الهي تحقق مي‌يابد؛ مانند خواندن نماز و پرداخت زكات و پرهيز از غيبت و سرقت.
دسته‌ي سوم، برنامه‌هايي در رابطه با پرورش روح و سلامت روان آدمي است كه شيوه‌ي تقويت صفات پسنديده؛ مانند عدالت، سخاوت، شجاعت و عزت در نهاد انسانها و مبارزه با صفات ناپسند و زشت آن؛ مانند حسد، بخل، نفاق را بيان مي‌كند.
كتب فقهي كه با تلاش شبانه‌روزي دانشمندان اسلامي به رشته تحرير درآمده در بردارنده‌ي دسته دوم از مسائل ديني است كه احكام نام دارد.
شخص مكلف براي شناخت و پي‌بردن به آن امر و نهي‌ها، بايد اجتهاد كند و از منابع مربوط، بدانها دست يابد يا از كسي كه با اجتهاد احكام را استنباط كرده تقليد كند و يا به احتياط عمل نمايد.
بنابراين وظيفه مكلف نسبت به برنامه‌هاي عملي اسلام يكي از اين سه امر است:
« اجتهاد »      « تقليد »       « احتياط »
پيش از بيان هريك از اين امور، به جاست كه توضيحي پيرامون « شرايط تكليف» و همچنين «تقسيم احكام» بياوريم :
 
شرايط تكليف
آدمي با گوهر گرانبهاي تفكر و تعقل و قوه‌ي انتخاب و اختيار از ديگر موجودات متمايز است و كرامت مسئوليت تكاليف الهي به او ارزاني شده، كه با عمل به آنها به سعادت ابدي خواهد رسيد.
افرادي كه داراي شرايط ذيل باشند مكلّف به آن تكاليف خواهند بود:
·                     بلوغ
·                     عقل
·                     قدرت.[1]
بنابراين اين فرد عاقل و بالغ كه قادر برانجام وظايف شرعي باشد، در مقابل امرها و نهي‌هاي الهي مسئوليت دارد و در صورت سرپيچي از آنها، عذاب خواهد شد و به پاداش اطاعت از آن فرامين هم خواهد رسيد. پس كودكان و افراد ديوانه و كسي كه قدرت بر انجام واجبات ندارد، مكلف نبوده و عملي براو واجب يا حرام نيست. از اين روست كه اگر ديوانه يا طفل دروغ بگويد، يا نماز نخواند عذاب نمي‌شود، گرچه – از فضل الهي- در موارد بسياري، اعمال نيك آنها ثواب دارد؛ مثل اين كه اگر طفلي به طور صحيح نماز بخواند يا حج بجا آورد، پاداش دارد. اما مكلف برانجام اين اعمال نمي‌باشد و در صورت ترك آنها عذاب نخواهد شد.
گفتني است وليِّ آنها و نظام اسلامي نسبت به بسياري از اعمال ناپسند آنها مسئولند و به همين سبب بر ولي طفل است كه او را از تجاوز به حقوق مردم باز دارد و بر حاكم است كه جهت حفظ نظم عمومي و اجراي عدالت او را تنبيه كند.
تقسيم احكام
در يك تقسيم كلي، تمام احكام ديني را به دو دسته تقسيم كرده اند :
·                     تكليفي
·                     وضعي
دسته‌ي اول: احكامي است كه وظيفه‌ي انسان را نسبت به اعمال و رفتار وي مشخص مي‌كند، مانند واجب بودن نماز و حرام بودن ظلم.
دسته‌ي دوم: احكامي است كه وضعيت اشياء را در ارتباط با اعمال انسان مشخص مي‌كند، مثل حلال بودن گوشت كبوتر، حرام بودن مال غصبي، طهارت برخي اشياء و نجاست برخي ديگر.

اقسام احكام تكليفي
1-                واجب؛ عملي است كه انجامش لازم است و ترك آن عذاب دارد؛ مانند نماز.
2-                حرام؛ عملي است كه ترك آن لازم و انجامش عذاب دارد، مانند دروغ.
3-    مستحب؛ عملي كه انجامش مطلوب است و ثواب دارد ولي ترك آن عذاب ندارد، مانند نماز شب.
4-    مكروه؛ عملي كه ترك آن مطلوب است و ثواب دارد و انجامش عذاب ندارد، مانند پوشيدن لباس سياه در نماز.
5-    مباح؛ عملي كه انجام و ترك آن مساوي است؛ نه عذابي دارد و نه ثوابي، مانند بسياري از اعمال.
اين پنج دسته از احكام را « احكام تكليفي» مي‌نامند، چون مربوط به تكليف و وظيفه‌ي مكلفين مي‌باشد، در مقابل آن «احكام وضعي» قرار دارد، كه وضعيت و كيفيت چيزي را مشخص مي‌كند، مانند: طهارت، نجاست، حليّت، حرمت، صحت، بطلان.
 
تقسيمي ديگر براي احكام:
الف: « حكم واقعي» و آن حكمي است كه براساس مصالح و مفاسد واقعي برموضوع خاصي وارد شده است، كه بسياري از احكام شرعي از اين دسته است.
ب: «حكم ظاهري» و آن حكمي است كه برموضوع خاصي به جهت جهل به حكم واقعي وارد شده است؛ مثل آبي كه قبلاً كر بوده و الان معلوم نيست كر است يا قليل، كه حكم آب كر را دارد و چيزي كه معلوم نيست پاك است يا نجس، حكم شيء پاك را دارد.
و كسي كه نمي‌داند، چه تعداد نماز قضا برعهده‌ي اوست، حداقل را اگر انجام دهد، كفايت مي‌كند.

تقسيم سوم براي احكام:
الف: «حكم اولي» حكمي كه برچيزي بنا به مصلحت ذاتي آن وضع شده، بدون در نظر گرفتن حالتهاي اضطراري و استثنايي مكلفين؛ مانند وجوب نماز و روزه و حرمت دروغ و غيبت و شرب خمر.
ب: «حكم ثانوي» حكمي است كه بنا به ضرورت، با توجه به شرايط خاصي كه مكلف گرفتار آن است، وضع شده؛ مانند خوف و اكراه، حرج و مشقت وتقيه؛ مثلاً ترك روزه در صورتي كه براي بدن ضرر داشته باشد و جواز دروغگويي در جايي كه جان در خطر باشد[2].
توجه : جهت كسب توضيحات پيرامون احكام و مسائل عملي اسلام به رساله هاي توضيح المسائل مراجع و كتب فقهي مربوطه مراجعه گردد .
3- عمل
دین دستور می دهد که در زندگی به کارهایی که خیر  وصلاح خود و جامعه ما در آن است دست بزنیم و از کارهایی که فساد و تباهی ببار می آورد دوری کنیم. و نیز می گوید به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالی مانند نماز و نظائر آن که نشانه بندگی و فرمانبرداری است به جای آوریم.
این ها است مقررات و دستورهایی که دین آورده و ما را به آن دعوت می نماید و چنانکه پیداست برخی از آنها اعتقادی و پاره ای اخلاقی و بعضی دیگر عملی است و بطوریکه گفته شد پذیرفتن و بکار بستن آنها تنها وسیله سعادت و خوشبختی انسان است زیرا می دانیم که انسان جز اینکه واقع بین باشد و با اخلاق و اعمال پسندیده زندگی کند سعادتی ندارد. ( ماخذ بالا)

احکام عبادی
قوانین الهی تکلیف نامیده می شود و انسان تنها موجودی است که تکلیف پذیر است.
شرایط تکلیف عبارتند از: 1- بلوغ    2- عقل که شرط صحت عمل نیز می باشد.   3- آگاهی از تکلیف؛ البته جهل به تکلیف اگر از روی قصور باشد شخص معذور است بر خلاف مواردی که جهل به سبب تقصیر باشد.  4- قدرت بر انجام تکلیف؛ مشروط بودن تکالیف شرعی و قدرت بر دو نوع است: گاهی در خود دلیل شرط قدرت آمده مثل وجوب حج نسبت به استطاعت، که در این صورت تلاش برای دستیابی به قدرت واجب نیست. و گاهی دلیل حکم مطلق است، و تنها تکلیف از نظر عقل مشروط به قدرت است که دراین فرض، تحصیل قدرت لازم است.
رشد، برخورداری از شایستگی روحی و عقلانی برای انجام کاری است که برعهده فرد نهاده می شود. هرچند رشد شرط تکلیف نیست، اما شرط صحت معاملات است و شخصی که رشید نیست اگرچه بالغ باشد، تحت سرپرستی ولی شرعی اش قرار می گیرد.
عمل به تکالیفق الهی در هر شرایطی ممکن است چون یا باید به حکم اولی عمل کرد و یا در شرایطی مثل ضرر، عسر و حرج ، اکراه و اضطرار موجب رفع حکم اولی می شود و باید به حکم ثانوی عمل کرد.
احکام و دتسورات عملی اسلام به صورت کتب و دستورات اسلامی آمده از جمله در رساله های توضیح المسائل مراجع و رساله های نوین حضرت امام در قوانین و دستروات اجرایی نظم و حکومت اسلامی« مکلف»، کسی اسک که شرایط تکلیف را دارد و « مکلف به» آن عملی است که باید طبق تکلیف انجام داد. «شرط» چیزی است که وجودش در عبادت یا معاملات لازم است بر خلاف مانع که وجودش مضر است.
رسیدن انسان به سن تکلیف، بدان معنا است که انسان مخاطب خداوند واقع شده و در برابر پروردگار جهانیان مسئولیت یافته است.
تقلید
« تقلید» در اصطلاح، عمل کردن به فتوای مجتهد است و غیر از اعتقادات و احکام ضروری- بقیه مسائل دین در حوزه تقلید قرار می گیرند. تقلید از مجتهد به موجب ایمان به مبدا و معاد، ضرورت دارد؛ زیرا راه شناخت احکام الهی برای افراد غیر مجتهد منحصر به تقلید است.
دلایل لزوم تقلید در فروع دین عبارتند از: 1- سیره عقلا مبنی بر رجوع جاهل به عالم که در اسلام نیز از  آن نهی نشده است.   2- آیاتی مثل آیه « ره» بر این مطلب دلالت دارند که عده ای باید فقیه در دین شوند و سپس با ابلاغ آن به مردم، آن را بیم دهند و بر مردم نیز لازم است که احکام ابلاغ شده الهی را بپذیرند.   3- در روایات نیز دستور داده شده که احکام دین را از عالمان امین بگیرند.
مرجع تقلید شرایطی دارد که عبارتند از: مرد بودن، شیعه دوازده امامی بودن، حلال زادگی، زنده بودن، داشتن عدالت، اجتهاد و اعلمیت. نظر بعضی بزرگان برا حتیاط در باب اعملیت می باشد
تقلید ابتدایی از میت جایز نیست، بدیهی است تقلید از مجتهد زنده از سویی وسیله رشد فقه و از سوی دیگر سبب پاسخ یابی به احکام نو ظهور می باشد.
تلقید نقش موثری در اقتدار فقیهان دارد و با همین پشتوانه اجتماعی بوده که آنان در طول تاریخ حافظ استقلال کشورهای اسلامی بوده و هستند. تاریخ صد ساله اخیر ایران به خصوص در باره مبارزه امام خمینی گواه روشن این مطلب است.
احکام عبادی
از نیازهای ثابت انسان، پرستش خداوند است و فقه عبادی احکام این پرستش را بیان می کند. ویژگی های مشترک عبادات عبارتند از: یاد حق و ایجاد روحیه تعبد، برخورداری از جنبه های عقلی و حسی یعنی پرستش خداوند با عقل و فکر و اعضای ظاهری، و برخورداری از جنبه اجتماعی عبادات که به تحکیم پیوندهای اجتماعی و برادرانه میان افراد می انجامد.
طهارت، شرط صحت نماز و طواف است و بر دو قسم می باشد، طهارت از خبث یعنی پاکی بودن بدن و لباس از نجاسات و طهارت از حدث که به سبب وضو، غسل و تیمم حاصل می شود. وضو و غسل به دو شکل ترتیبی و ارتماسی قابل انجام است. غسل دو نوع واجب و مستحب دارد؛ غسل های واجب هفت تا است و غسل های مستحب سه قسم است: غسل های زمانی، مکانی و فعلی.
نماز نیز بر دو نوع واجب و مستحب است؛ نمازهای واجب شش تا است که از شاخص ترین آنها نمازهای روزانه است.
نماز جمعه از نمازهای روزانه شمرده می شود که به جای نماز ظهر در روز جمعه خوانده می شود و دارای دو خطبه است که توسط امام قبل از نماز ایراد می گردد. نماز آیات نیز دو رکعت است و در هر رکعتی پنج رکوع دارد.
نمازهای نافله زیاد است. بخشی از آنها عبارتند از : نوافل شبانه روزی، نماز استسقاء و نماز عید فطر و قربان، در نماز استسقاء ، مردم سه روز روزه می گیرند و بعد به صحرا رفته، نماز باران را مانند نماز عید برگزار می کنند.
نماز عید دو رکعت است؛ با پنج قنوت در رکعت اول و چهار قنوت در رکعت دوم تعداد نمازهای مستحبی در اسلام و این، نشان لزوم حضور چشم گیر نماز در جامعه است.
نماز کامل نمازی است که با حضور قلب، آرامش وتوجه به خدا انجام می گیرد. نماز با رعایت حقوق اجتماعی پیوند دارد و نماز گزار می یابد از هر گونه زمین، فرش ولباس غصبی پرهیز نماید.
روزه ماه رمضان از ضروریات دین اسلام بوده و نقش موثری در بالا بردن جنبه معنوی انسان دارد. روزه انواعی دارد که عبارتند از : روزه واجب، مستحب، حرام و مکروه، افطار عمدی در روزه های ماه رمضان، کفاره دارد؛ البته بر عده ای نیز روزه واجب نیست مانند افراد مریض، پیر و زنان باردار یا شیردهی که روزه برایشان ضرر دارد.
فوت روزه ماه رمضان موجب واجب شدن قضای آن می شود.
روزه داری ملک صبر و استقامت در برابر گناه را در انسان پرورش می دهد.
روزه داری سه روز در هر ماه به منزله روزه تمام ماه است.
بر افراد مستطیع واجب است یک بار در عمرشان آهنگ حج کنند و اگر مردم حج را تعطیل کنند، حاکم اسلامی باید آنان را به اجبار به حج بفرستد.
حج بر سه نوع تمتع، افراد و قران است. این سه حج، در اعمال مشترکند و فقط در حج افراد، قربانی نیست. حج تمتع بر عهده کسانی است که 16 فرسخ از مکه دورند و قران و افراد وظیفه اهل مکه و نواحی آن است.
عمره دو نوع عمره تمتع و عمره مفرده است، عمره تمتع در ماه های حج و قبل از حج تمتع انجام می گیرد و عمره مفرده بعد از حج افراد و قران آورده می شود. اعمال عمره تمتع عبارتند از : احرام از میقات، طواف و نماز آن، سعی و تقصیر و در عمره مفرده طواف نساء افزوده می شود.
میقات محلی است که از آنجا برای عمره یا حج احرام بسته می شود. و مجموع میقات ها عبارتند از: جحفه، مسجد شجره، عقیق، یلملم، قرن المنازل، تنعیم، حدیبیه، جعرانه و شهر مکه برای احرام حج تمتع.
اعمال حج تمتع عبارتند از: احرام، وقوف به عرفات و مشعر، رمی جمره عقبه، حلق یا تقصیر، قربانی، طواف زیارت و نماز آن، سعی ، طواف نساء و نماز آن، بیتوته در شبهای یازدهم و دوازدهم در منا و رمی جمرات در روزآنها، در حال احرام 24 چیز بر محرم حرام می شود.
حج زمینه مساعدی برای تفقه و نشر فرهنگ اسلامی است؛ چنانچه می تواند زمینه تبادل اقتصادی را نیز بین ملت های مسلمان فراهم کند. تمامیت حج به ملاقات با امام (ع) و این مطلب علاوه بر امکان نشر اسلام بعد سیاسی خاصی به حج می بخشد.
احکام سیاسی
اسلام در تنظیم حقوق اجتماعی و سیاسی انسان معیارهایی را در نظر گرفته که عبارتند از: کرامت انسان، وحدت و تساوی حقوق نژادهای انسان، حریت و آزادی انسان و حق حاکمیت الهی. فقه سیاسی آن دسته از مسائلی است که پاسخ گوی نیازهای انسان در زمینه حکومت، جهاد و صلح، حقوق بین المل، تولا و تبرا و ... می باشد.  تحولات فقه سیاسی دارای دو بعد تکوین و تدوین است. دوره تکوین فقه سیاسی به عصر زمامداری پیامبر اسلام بر می گردد و دوره تدوین آن مراحل را طی کرده و نخستین تدوین فقه سیاسی ، مجموع خطبه ها و نامه های حضرت امیر (ع) به زمامداران حکومت خویش است که بعدها در لابه لای فقه عام مورد بحث قرار گرفته است و تنها برخی موضوعات همانند ولایت فقیه و جهاد به شکل جداگانه تدوین شده است. و در قرون اخیر مرحوم نائینی کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را در دفاع از مشروطیت نوشت و امام خمینی (ره) مباحث ولایت فقیه را مشروح و مستدل بحث کرده و آن ها را تدوین نمود.
جهاد در راه خدا بر دو نوع است: 1- جهاد دفاعی که خود انواعی دارد، مانند: الف- دفاع و مقابله مردم در برابر هجوم دشمن به سرزمین های اسلامی مثل فلسیطن، عراق، افغانستان و ...  ب- جهاد علیه کسانی که بر حاکم اسلامی شوریده اند  ج- دفاع از مسلمانان مظلومی که مورد تجاوز دسته دیگری از مسلمانان قرار گرفته اند   2- جهاد ابتدایی یعنی جنگ با کافران بعد از دعوتشان به پذیرش دین حق و حاکمیت نظام اسلامی و نپذیرفتن آنان. مشروعیت این قسم از جهاد در عصر غیبت، میان فقها مورد بحث است، بعضی آن را از مختصات امام معصوم (ع) و بعضی مشروعیتش را به اذن فقیه می داند.جهاد ابتدایی نیز بر چند نوع است: الف- جهاد با مشرکان غیر اهل کتاب   ب- جهاد با اهل کتاب این که حاکمیت نظام اسلامی را بپذیرند. جهاد ابتدایی دفاع از حق حاکمیت خداوند است؛ زیرا حق اوست که پرستش می شود و دینش برتر باشد. این جهاد دارای فوایدی است که برخی از آنها عبارتند از: عزت اسلام، ذلت کفر و نفاق و شرک، استحکام روحی و رفعت
روحیه سلحشوری را در مردم تقویت می کند، در جهاد کمبودها شناسایی شده و برای رفعشان چاره جویی می شود، علایق مادی در جهاد کاهش یافته و دل متوجه خدا می گردد.
سبق و رمایه عقدی است که با هدف تمرین و آمادگی برای جنگ تشریع شده و استحباب آن نشانه اهمیت دادن اسلام به جنگ و جهاد است.
قرآن دستور می دهد که همیشه مسلمان در برابر دشمنان آمادگی داشته باشد و سفارش به مسابقات تیراندازی و اسب دوانی برای این است که آنها، شکل اجرایی نیرومند شدن در برابر دشمن، در آن عصر به شمار می رفته اند.
امر به معروف و نهی از منکر از مبانی تفکر سیاسی مسلمانان و وجوب کفایی آن ضروری دین است. امر به معروف و نهی از منکر از علاقه افراد مومن به سرنوشت یکدیگر سرچشمه می گیرد. کاری که نیکی آن توسط شرع شناخته شده، معروف و کاری که زشتی آن شناخته شده، منکر نام دارد. از این رو، معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اقتصادی،  حقوقی و ... و منکر شامل منکرات اعتقادی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و ... می باشد.
شرایط وجوب این دو فریضه عبارت است از : 1- آگاهی از این که آنچه مکلف ترک کرده، معروف و آنچه انجام داده، منکر است.   2- احتمال تاثیر دادن    3- بداند شخص قصد تکرار گناه را دارد   4- برخورد با گنهکار مفسده ای نداشته باشد، مگر این که معروف و منکر مورد اهتمام جدی شارع باشند که در این صورت باید رعایت اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد.
امر به معروف و نهی از منکر گاهی واجب وگاهی مستحب است و از واجبات توصلی می باشد. و مراتب آن عبارت است از : اظهار تنفر قلبی ، امرو نهی گفتاری، استفاده از قدرت برای فاصله انداختن بین شخص و گناه.
به موجب اصل تولی و تبری، هر مسلمانی باید در برابر صالحان و تبهکاران موضع گیری مناسبی اتخاذ نماید و دو نوع ولاء داشته باشد: 1- ولای منفی یعنی دوست نداشتن با غیر مسلمان و نپذیرفتن سرپرستی آنان.
2- ولای مثبت؛ یعنی این که مسلمان را دوست داشته باشند و به حکومت صالحان گردن نهند.
تولی و تبری دارای ابعادی است که عبارتند از:
1- بعد عقیدتی یعنی مومن از نظر عقیدتی خود را به خداوند وابسته بداند.
2- بعد سیاسی به این که مسلمان زیر نظر بندگان صالح خدا باشد.
3- بعد اخلاقی یعنی در روابط اجتماعی نباید به کافر و مسلمان و پرهیزکار و گنهکار یکسان برخورد کرد. مواردی از تبری در فقه اسلامی از این قرارند: ممنوعیت فروش اسلحه به کافران، ممنوعیت پخش نشریات گمراه کننده بیگانگان تا فرهنگ بیگانه در جامعه نفوذ نکند و لزوم پرهیز از یاری ستمکران.
مسئله ولایت و رهبری الهی مهمترین بخش فقه سیاسی است ولایت حق سرپرستی به نفع مولی علیه است و ولی فقیه باید مجتهد عادل و آگاه به مسائل روز باشد.
دلیل عقلی بر ولایت فقیه مبتنی بر این مقدمات است: احکام اسلامی باید اجرا شود و اجرای احکام نیازمند حکومت و مجری است؛ اجرای دین در گرو الزام حکومت است و دستگاه الزام کننده باید از صلاحیت الزام کردن برخوردار باشد وگرنه مشروعیت ندارد؛ اصل، عدم ولایت کسی بر دیگری است مگر دلیلی بر آن باشد؛ با توجه به این که حاکمیت در اصل از آن ، جانشینان معصوم پیامبر است. در صورتی که دلیلی بر واگذاری این حق به شخص خاص نباشد، فقیه عادل که نزدیک ترین فرد به امام معصوم است، باید سرپرستی جامعه و حکومت را به عهده گیرد.
دلیل نقلی بر ولایت فقیه روایات است از جمله توقیعی که در آن، امام عصر (عج) پیروانش را در حوادث واقعه به فقها ارجاع می دهد.
تعبیر از ولایت فقیه به وکالت، منطبق با نظام سیاسی اسلام نیست؛ زیرا اگر فقیه وکیل مردم باشد، باید در حوزه اختیاراتی که از سوی موکلانش دارد، عمل کند در حالی که وظیفه او را شرع معین کرده است؛ علاوه بر اینکه از اختیارات ولی فقیه، انجام کارهایی از قبیل بریدن دست دزد است و کسی حق ندارد عضوی از بدنش را قطع نماید تا بتواند در انجام آن حق، دیگری را وکیل خود کند. ولی فقیه از تمامی اختیارات معصوم برخوردار است مگر آنچه از مختصات معصوم باشد و از این، به ولایت مطلقه تعبیر می شود. از این رو در موارد تزاحم دو حکم اجتماعی حق دارد حکم اهم را مقدم بدارد و در مسائل اجتماعی و سیاسی فتوای او بر دیگران مقدم است؛ زیرا در این زمینه ها وی آگاه تر از دیگران است.
سياست در اسلام : روايت صحيحه از امام صادق عليه‌السلام نقل شده كه فرمودند:«هيچ چيزي نيست مگر آن كه كتاب و سنت در آن زمينه سخن دارد». سياست بخشي از منظومه منسجم انديشه اسلامي است و رويكرد مسلمانان به آن ريشه در وحي و سنت و سيره معصومين عليهم السلام دارد. به عبارت ديگر سياست در متن اسلام قرار دارد و اصولاً‌ اسلام كه عهده‌دار سعادت دنيا و آخرت انسان است نمي‌تواند اينچنين نباشد.
تعريف لغوي سياست :
سياست از كلمه «ساس» «سيوسُ» به معناي رعيت‌داري، اصلاح امور مردم، مصلحت و تدبير، دورانديشي و عقوبت، حكومت‌كردن،‌عدالت، جزاء داوري و ... آمده است.
مفهوم و اصطلاح سياست : از ديدگاه اسلام: به آيين كشورداري و روش اداره كردن جامعه گويند.
حضرت علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: « سياست، عدالت و حكمراني و گذشت از موضع قدرت است. »
انواع سياست : 1- اسلامي(ولايي)؛(سياست كامل و صحيح الهي) 2- شيطاني : سياستي كه بر اساس خدعه، مكر،حيله، دروغ، چپاول و غارت و ... است . 3- حيواني(مادي): در آن فقط هدف بعد مادي زندگي بشر است.
اصول و مباني سياست اسلام : 1- خداشناسي 2- هستي‌شناسي 3- انسان‌شناسي 4- مباني معرفت‌شناسي 5- هدف عالي در نظام سياسي اسلام به عبارت ديگر طبق رساله نوين حضرت امام خميني(ره) اصول و پايه‌هاي اساسي سياست اسلامي عبارتست از :
1- از خود به خدا پرستي 2- از شرك به توحيد 3- رسالت پيامبران 4- راه خدا 5- آخرت‌گرايي 6- عدالت 7- امامت 8- ولايت 9- ولايت فقيه 10- مقصد رسيدن كمال مطلق
اصول و مباني سياست غيرالهي سياست (سياست غرب و شرق)‌:
1- اومانيسم : انسان‌محوري به جاي خدامحوري: انسان ميزان، معيار و مدار ارزش است يعني هرچه عقل مادي و بشري و نفس او گويد.
2- سكولاريسم : سياست منهاي دين، حذف دين از جامعه : حكومت، الحاد و بي‌ديني در جامعه
3- ليبراليسم: آزادي مطلق و همه جانبه‌ي بي‌قيد و شرط انسان، همه ارزشها قرباني آزادي نفساني
انواع حكومتها : (تقابل اسلام و سكولاريسم) تقسيم‌بندي حكومتها به حكومت الهي و غيرالهي در قرآن با تعبير ولايت الله و ولايت الهي (يا ولايي) آمده : الف-حكومت ولايي(اسلامي) حكومتي كه براساس احكام قوانين و الهي اداره مي‌شود و حاكم آن نيز با معيارهاي الهي كه به معني حاكميت حكومت خدا بر مردم است. معيار ديني بودن حكومت دخالت دادن آموزه‌هاي ديني در شئون مختلف جامعه است. از اين رو هويت حكومت ديني بستگي كامل به پذيرش نقش دين در كليات اجتماعي بشر دارد.
ب- حکومت غيرالهي(شيطاني و مادي)كه چند دسته‌اند:  1- استبدادي يا شاهنشاهي (ديكتاتوري): حكومتي است كه زمام امور جامعه به دست فردي است كه هيچگونه معيار مورد قبول و صحيح ندارد و هر چه بخواهد انجام مي‌دهد كه خواستگاه قدرت در آن غلبه فرد است.
2- دموكراسي : حكومت مردم بر مردم مي‌باشد كه در رأس آن فرمانروايي قرار مي‌گيرد و مبنا و منشاء حقوق و قوانين خواست اكثريت است چه صحيح باشد يا نباشد، خوب باشد يا نباشد، بايد باشد يا نبايد باشد، و هدف اصلي تأمين منافع مادي، دنيوي و حيات مادي و روزمره آنان است و معيار گزينش كارگزاران و عوامل اجرايي محبوبيت و مقبوليت اجتماعي آنان است خواه شايسته باشد يا نباشد ودموكراسي منهاي دين است. دموكراسي به دو نوع دموكراسي سوسياليستي و ليبراليستي تقسيم مي‌شود.
نكته : از جمله ديگر انواع حكومتهاي غيرالهي غيرمعروف را مي‌توان از حكومتهاي مشروطه سلطنتي و حزبي نام برد.
اهميت آگاهي از تاريخ سياسي اسلام و غرب از ابتدا تا عصر حاضر : از جمله اهميت آن لزوم شناخت زمينه‌ها و افكار و اهداف برنامه‌هاي آنها است.
آينده جهان :
الف- از ديدگاه اسلام : 
     ادامه امتداد حكومتهاي پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام در دوران غيبت امام عصر(عج) حكومت ولايت فقيه است كه انشاء الله به حكومت جهاني حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه ملحق خواهد شد و جهان پر از عدل و داد مي‌شود.
ب - از ديدگاه غيرالهي:‌ براساس زيربناي ماترياليستي غرب و شرق، آينده جهان را چنين عنوان مي‌كنند.
1- نظريه : ماركسيسم كه حدود 70 سال، بخشي از جهان را زير سلطه داشت و از هم پاشيد.
2- نظريه دهكده جهاني مك كوهان كه مروج فرهنگ دموكراسي ليبرال مي‌باشد كه در حال اضمحلال و فروپاشي است و منحط است.
3- نظريه پايان تاريخ فوكوياما : كه او بهترين مدل را دموكراسي مي‌داند كه چيزي جز خودمحوري انسان به جاي خدامحوري و ارضاي تمايلات نفساني او را تأمين نمي كند.
4- جنگ تمدنها توسط هانيگتون: كه از اعضاء موثر شوراي سياست‌گذاري سياست خارجي آمريكا در ذهن تصور مي‌شود كه
او اسلام را مغاير با غرب دانسته و غرب را به روياروي با اسلام مي‌خواند و نظريه نابودي اسلام و تمدن آن را مطرح نموده
كه استعمارگران بسيار طرفدار آنند.
5- نظريه آلوين تافلر: كه او هم ليبرال دموكراسي غرب را نجات دهنده بشريت مي‌داند.
از جمله موارد اهميت هدايت، تفسير، توجيه و تحليل سياسي در جامعه اسلامي از ديدگاه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري(دام‌ظله)
1- ديد صحيح سياسي 2- كوركورانه عمل نكردن 3- تربيت و سازماندهي خواص سياسي 4- اطلاع‌رساني صحيح 5- ابهام زدايي 6- پيش‌بيني آينده 7- كمك به تصميم و موضع‌گيري صحيح 8- توازن معتدل سياستهاي حاكم و خواسته‌هاي مردم 9- تأثيرگذاري و هدايت‌گري جامعه 10- شناخت دشمنان داخلي و خارجي اسلام و انقلاب(دشمن‌شناسي)11- حفظ تداوم حضور در صحنه‌هاي انقلاب 12- انجام وظايف اسلامي در بعد سياسي
مراحل تحليل مسائل سياسي
1- انتخاب موضوع تحليل 2- تعيين دامنه و گستره موضوع 3- جمع‌آوري اخبار و اطلاعات 4- نقد و بررسي و معيارسنجي 4- جمع‌بندي5- نتيجه‌گيري 6- موضع‌گيري
از جمله ابزارهاي جمع‌آوري اخبار و اطلاعات سياسي:
1- كتب 2- نشريات 3- نرم‌افزارها 4- سي‌دي هاي صوتي و تصويري و تلفن همراه 5- روزنامه 6- رسانه‌هاي جمعي 6- سايتها 7- مراكز 8- جلسات تحليل و ...
نمونه‌اي از اهم مباحث و مسائل سياسي(داخلي و خارجي) در دوران حاضر :
مديريت جامعه اسلامي،‌ويژگي‌هاي مكتب سياسي حضرت امام(ره)، انقلاب اسلامي و احياي اسلام ناب در جهان، لزوم شناخت ماهيت و حقيقت فرهنگ و تمدن و حكومتهاي غرب، تقابل سكولاريسم با اسلام و روشهاي مقابله با آن، روشهاي غرب در براندازي نظام اسلامي، مديريت و محوريت ولايت فقيه، آشنايي با جريانها و احزاب و گروههاي سياسي در نظام در سالهاي اخير، دشمن‌شناسي و دشمن ستيزي در ديدگاه امام (ره) و مقام معظم رهبري دام ظله و مقابله جهاني اسلام با غرب، ابعاد گسترده و جديد صهيونيسم و كفر جهاني بر عليه اسلام، انتظار و قيام جهاني حضرت ولي عصر(عج)، شناخت ابعاد مختلف انحرافات در اسلام از جمله:غرب‌گرايي، بهائيت، وهابيت و ...
احکام اقتصادی
نظام اقتصادی اسلام ناشی از جهان بینی و نوع نگرشی است که از انسان دارد.
فقه اقتصادی آن بخش از احکام است که اسباب مالکیت فرد و جامعه  و احکام آن ها را بیان می کند.
زکات دو قسم است: زکات اموال و زکات ابدان، زکات مال در صورتی واجب می شود که مالک، عاقل و بالغ بوده و مالش به حد نصاب برسد و محجور از تصرف نباشد. زکات در هشت مورد مصرف می شود که عبارتند از : فقیر، مسکین، مامورینی که مسئول گردآوری زکاتند، برای جلب دلهای کافران، آزاد کردن بردگان، پرداخت بدهی آنان که توانا بر ادای آن نیستند، در راه ماندگان و کارهای در راه خدا.
زکات ابدان یا فطره بر کسی واجب است که شب عید فطر بالغ و عاقل بوده و فقیر نباشد. او باید برای خود و هر نفر از عائله اش یک صاع طعام به مستحق بدهد و در همان هشت مورد یاد شده مصرف شود.
خمس دو قسمت می شود: نصفش سهم سادات و نصف دیگرش سهم امام است و در این موارد واجب می شود: غنایم جنگی، معادن، جواهراتی که از دریا به دست می آید، زمینی که ذمی از مسلمان خریده، مال آمیخته به حرام و درآمدهای اضافه بر مخارج سال.
خداوند فقرا را در اموال اغنیا شریک کرده و انفاق را بر صاحبان مال واجب کرده که نقش موثری در توزیع ثروت میان افراد جامعه دارد.
انفال که از آن مقام امامت است عبارت است از : فی، زمین های بایر، دریا و رودخانه ها، جنگل ها، قطایع و صفایای پادشاهان، غنایم برجسته، ارث کسی که وارث ندارد و معادنی که ملک کسی نیست.
وقف، حبس مال از نقل و انتقال و آزاد سازی منافع آن است، وقف بر دو قسم است: وقف عام و  وقف خاص.
ارث عبارت از اموالی است که با مرگ انسانی در اثر رابطه نسبی یا سببی به انسان های دیگر می رسد.طبق وارثان نسبی به ترتیب عبارتند از : پدر و مادر و فرزند؛ جد و جده و خواهر و برادر، عمه، عمو، دایی و خاله. زن و مرد که رابطه سببی دارند با وجود همه طبقات یاد شده از یکدیگر ارث می برند.
موانع ارث عبارتند از: کفر، قتل، بردگی، زنازادگی و لعان.
وصیت به معنای سفارش های انسان درباره فرزندانش یا انجام کار و مصرف مالی پس از مرگ وی است و بر سه قسم است: تملیکیه، عهدیه و فکیه.
بدی های میت از اصل مال او برداشته می شود و بقیه اموال او برای وارثان است و در غیر بدهی، وصیت میت در یک سوم اموالش نافذ است.
زمین موات یا بایر زمینی است که برای بهره برداری از آن نیاز به انجام کارهایی است و آن بر دو نوع اصلی و عارضی است؛ زمین موات را می توان به وسیله احیا، مالک شد به شرطی که احیا کننده، بدین وسیله قصد مالکیت زمین را داشته باشد و زمین نیز قبلاً توسط کسی تحجیر نشده باشد.
شرکت آن است که چیزی از آن دو یا چند نفر باشد و بر دو قسم است : 1- شرکت غیر عقدی که اشتراک چند نفر در مال یا حقی است که به ارث، قرارداد، حیازت و یا آمیختن دو مال هم جنس با یکدیگر حاصل شده است   2- شرکت عقدی و آن در موردی است که دو نفر با مال مشترک تجارت کنند و هر یک به نسبت مالش از سود و زیان بهره مند شوند این شرکت تنها در اموال صحیح است و اما شرکت ابدان یا اعمال، وجوه و مفاوضه صحیح نمی باشد.
حق شفعه اولویت شریک در خریدن سهم شریکش است که با فروختن آن را به دیگری منتقل کرده است. شرایط شفعه عبارت از این است که ملک غیر منقول بوده و مانند زمین قابل تقسیم باشد، ملک فقط میان دو نفر مشترک و شفیع مسلمان باشد.
کفاره نوعی جریمه برای افراد متخلف است که ادای آن مصالحی برای آنان یا جامعه در بر دارد. انواع کفارات عبارتند از: کفاره های مرتبه، مخیره، مخیره و مرتبه و کفاره جمع.
مزارعه شرکت مشاع کشاورز و صاحب زمین در محصول است که نوعی شرکت کار و سرمایه برای امر کشاورزی است و در آن هر نوع زیانی بر عهده مالک است. مشروعیت مزارعه به صاحبان زمین امکان می دهد که اگر توانایی کار ندارند، زمینشان را در اختیار کشاورز قرار داده و هر دو از زمین بهره مند شوند و این به توسعه کشاورزی کمک می کند.
مساقات قراردادی میان باغبان و مالک است به شکلی که در آمد باغ به صورت مشاع میانشان تقسیم شود. مساقات در صورتی صحیح است که کار باغبان در پیدایش میوه درختان یا ازدیاد کیفی و کمی آن موثر باشد.
اجاره قراردادی است که در آن، کار موجر یا منافع ملکش در ملک مستاجر در می آید بر خلاف عاریه، که عاریه گیرنده فقط حق انتفاع از منافع ملک را دارد. در اجاره مبلغ اجرت، مدت اجاره و مورد ان، باید مشخص باشد.
سرقفلی عقدی است میان موجر و مستاجر مبنی بر این که موجر مبلغ اجاره را افزایش نداده و حق پس گرفتن مورد اجاره را نداشته باشد و در برابر از مستاجر سرقفلی بگیرد بنابراین سرقفلی، مالی است که در برابر دست برداشتن از حقی، به صاحب آن حق داده می شود.
جعاله عقدی است که در آن شخصی متعهد می شود در برابر انجام کاری معین، مالی به انجام دهنده بپردازد و در صورتی صحیح است که انجام آن کار، از واجبات عینی یا کفایی برای انجام دهنده نباشد و همچنین مانع شرعی یا عقلی از انجام آن نداشته باشد.
« بیع» فروش کالا به مال مشخص است و ارکان آن عبارتند از: فروشنده و خریدار، عوض و معوض، و این دو رکن اخیر باید جنبه مالیت داشته و در ملک خریدار و فروشنده باشد و هر یک توان تسلیم ان را به دیگری داشته باشند. بیع عقد لازم است ولی در موارد خیار قابل فسخ است و مهمترین خیارها عبارتند از: خیار مجلس، حیوان، شرط، غبن، تاخیر، عیب و خیار رویت. درآمدهای نامشروع عبارتند از: فروش  چیزهای نجس، فروش آنچه که فقط کاربرد حرام دارد. مال حاصل از راه انجام کار حرام مثل غنا، فروش اسلحه به دشمنان دین و گرفتن اجرت برای انجام واجبات.
«صلح» توافق دو طرف است بر تملیک اموالی بر یکدیگر یا گذاشتن از حقی، هر چند صلح، گاهی نتیجه بیع، اجاره ، هبه و ابراء را دارد اما موجب نمی شود که احکام خاص آن معاملات به عقد صلح سرایت کند.
«ودیعه» عقدی است که به موجب آن، فردی امانت نزد دیگری می گذارد. اگر امانتدار در نگهداری امانت کوتاهی نکند، ضامن تلف شدن آن نیست و در صورت مرگ امانت گزار، مال نزد امانت دار، امانت شرعی است و باید آن را به وارثانش برگرداند.
دین مالی است  که به سببی به عهده شخص می آید. برخی از اسباب دین عبارتند از قرض گرفتن و کالایی را نسیه خریدن. قرض عبارت است از تملیک مال به دیگری به شرط این که وی پرداخت آن را ضمانت کند و قرض گیرنده در چیزهایی مثل ضامن ادای مثل و در اجناس قیمتی ضامن ادای قیمت است.
رهن، گروگذاشتن مالی از سوی بدهکار نزد طلبکار است که اگر بدهی اش پرداخت نشد آن را از مال رهنی دریافت کند؛ از این رو باید چیزی که گرو گذاشته می شود کالایی باشد که خرید و فروشش صحیح است. تصرف رهن دهنده و گیرنده در شیء گرو بدون اجازه دیگری جایز نیست.
مضاربه عقدی است بین سرمایه دار و کارگزار وی در تجارت و سود حاصل به نحو مشاع بینشان تقسیم می شود در صورتی که عامل کوتاهی نکند، تلف شدن سرمایه به عهده سرمایه دار است.
ربا که حرمتش از ضروریات دین است بر دو قسم است: 1- ربا معاملی و آن عبارت است از مبادله دو کالای هم جنسی که مکیل یا موزنند با دریافت اضافی از یک طرف     2- ربای قرضی و آن قرض دادن مال است به شرط که قرض گیرنده با زیاده بازگرداند.
ربا، خوردن مال حرام است ؛ زیرا به سبب قرض، مال از ملک قرض دهنده خارج می شود بنابراین گرفتن سود از سوی وی، تجاوز به حق مقترض است.
حیله های ربا مشروع نیست چون مبارزه با غرض قطعی شارع است.
بانک موسسه ای تجاری است که پول های مردم را جمع کرده و در زمینه های اقتصادی به کار می اندازد. بانک به غیر از افتتاح حساب جاری، می تواند پول مردم را طبق عقود اسلامی در کارهای تولیدی و تجارتی به کار گیرد یا به سبب وکالت از صاحبان پول با کارگزاران تجاری، عقود معاملاتی منعقد کند و حق وکالت خویش را دریافت کند. ( به شرطی در عمل به عقود عامل باشد)

احکام خانواده
ازدواج امری مشروع و پسندیده است و در قرآن، نکاح در برابر زنا قرار داده شده است. ازدواج بر دو نوع دائم و موقت است. در ازدواج دائم، مرد مسئول هزینه زندگی زن است و زن موظف به تمکین در برابر مرد. اسلام تعدد زوجات برای مرد را لغو نکرده اما آن را به چهار زن محدود کرده و داشتن عدالت را برای مرد شرط نموده است. بدیهی است که اگر شکل قانونی ازدوج دائم، تک همسری باشد، با توجه به این که همیشه تعداد زنان بر مردان فزونی دارد، گروهی از زنان بی شوهر می مانند.
در ازدواج موقت، زن و مرد آزادی بیشتری دارند و مدت زمان ازدواج خود را تعیین می کنند و هزینه زندگی زن نیز به عهده مرد نیست. برخی از مشکلات اجتماعی، با ازدواج موقت قابل حل است و مشروعیت آن از ویژگی های مکتب اهل بیت است سائر مذاهب فقهی با توجه به حکم خلیفه دوم آن را ممنوع می دانند.
درباره حقوق مشترک زن و مرد باید گفت: زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی خود  برخوردار. هر دو می توانند در اثر بندگی، به خداوند تقرب جویند، در هر یک از جناح حق و باطل، هم مرد و جود دارد هم زن، زنان همانند مردان در تصمیم گیری های سیاسی واقتصادی مستقلند. اسلام به زن و مرد سفارش نموده که کانون خانواده را صمیمی و گرم نگهدارند و طلاق با این که منفورترین حلال ها شمرده شده است، اما در مواردی تنها راه نجات زن و مرد است؛ زیرا اگر به عللی شعله محبت مرد نسبت به زنش خاموش شود و تدابیر لازم برای تجدید حیات ازدواج به ثمر نرسد چاره ای جز جدایی زن و مرد از همدیگر نیست و اسلام آنها را مجبور نکرده که از سر اضطرار تا آخر عمر با همدیگر زندگی کنند. البته اسلام در امر طلاق سخت گیری کرده و از این رو، پاکی زن از حیض و نفاس و وقوع طلاق در حضور دو شاهد عادل را از شرایط صحت طلاق قرار داده است.
احکام حقوق کودک
اسلام برای تامین سعادت همه مراحل زندگی انسان، حتی برای قبل از به دنیا آمدنش برنامه ریزی کرده است که از جمله آن ها عبارتند از: 1- بیان آداب مقاربت که در چه حالت یا اوقاتی، آمیزش استحباب و یا کراهت دارد؛ زیرا زمان و مکان انعقاد نطفه، در ساختار روانی کودک موثر است. هر چند علت تامه سرنوشت او نیست.   2- بیان احکام ولادت از تعیین نام نیک برای کودک تا گرفتن دایه خردمند و پاکدامن و مشخص کردن مربی وی تا به سن بلوغ برسد.
بدیهی است تصرفات کودک در اموالش، نافذ نبوده و حق تصمیم گیری در این گونه موارد با ولی شرعی وی می باشد.
اسلام بر خلاف عصر جاهلیت، ارزش بیشتری برای دختر قائل شده و آن را حسنه معرفی نموده و دختر فاطمه نام را، سزاوار اکرام بیشتری دانسته است.
پدر و مادر مسئول تربیت وراهنمایی فرزند به سوی بندگی خدا هستند. آنان باید با احترام با فرزندانشان رفتار کنند و از رفتارهای تبعیض آمیز درباره ایشان خودداری ورزند.
اسلام برای حفظ پاکدامنی کودکان دستورهای خاصی برای بستر خواب آنان و برنامه های آمیزشی پدر و مادر، ارائه کرده است و به پدر و مادر سفارش نموده که فرزندانشان را به عبادت وادارند و آنان را با دانش روز و فنون عصر آشنا سازند.
احکام قضایی
نظام قضایی اسلام در کنار نهادهای تعلیم وتربیت، عامل بازدارنده از تجاوز افراد به حقوق دیگران بوده و عدالت را برقرار می سازد و این علاوه بر تدابیری است که اسلام برای زدودن جرم و جنایت از جامعه اندیشیده است مانند تشویق به کار، حمایت از مستمندان و کمک به توزیع عاقلانه ثروت، تشویق به ازدواج، جلوگیری از درآمدهای نامشروع و...
قضاوت، همان داوری و فصل خصومت است که در زمان غیبت به فقهای واجد شرایط واگذار شده و مراجعه مردم به غیر آنان رجوع به طاغوت است.
سیستم قضایی اسلام چنان مستقل است که حتی می تواند شخص اول کشور را در صورتی که شاکی داشته باشد، به محکمه احضار نماید.
صفات قاضی عبارتند از: بلوغ، عقل، ایمان، عدالت، مرد بودن، حلال زادگی و اجتهاد
برخی آداب داوری: رعایت تساوی بین دوطرف درگیر حتی در نگاه کردن به آنان، حفظ بی طرفی در شنیدن مطالب، داوری کردن در مکان های باز و قابل دسترس مردم، قضاوت نکردن در حالاتی همچون خشم، غم ، شادی و... .
ملاک های داوری از این قرارند: علم قاضی، شهادت دو فرد عادل، اقرار یا سوگند یکی از دو طرف دعوا. شیوه های جدید جرم شناسی می تواند در حصول علم قاضی موثر باشد.
حکم و داوری قاضی در صورتی که با ملاک های یاد شده انجام گیرد، غیر قابل نقض است؛ مگر این که شخص محکوم نزد قاضی دیگری رفته و ادعا کند که بر وی ستم شده و در این صورت باید پرونده اش بررسی شود و قاضی اول پاسخگو باشد. اگر خوانده ادعای خواهان را انکار کند، خواهان باید بینه بیاورد وگرنه با سوگند خوانده برا نکارش، دعوا پایان می یابد مگر این که وی سوگند را به خواهان رد کند.
صفات گواهان عبارتند از: بلوغ، عقل، عدالت، حلال زادگی، گدا نبودن، شهادت بنا به دعوت بوده و شاهد مورد تهمت نباشد مثل این که گواهی برای شاهد سودآور بوده یا ضرری را از او دفع کند.
شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است؛ زیرا باید شاهد در مقام تحمل و ادای شهادت واقع بینانه عمل کرده و تحت تاثیر احساسات نباشد و مردان در این ویژگی ها قوی تر از زنانند و احتیاط حکم می کند که اگر شاهد، زن است زن دیگری نیز همراهش شهادت دهد تا احتمال از بین رفتن حق کاهش یابد.
شهود باید نسبت به واقعه علم مستند به حس یا قریب به حس داشته باشند و گواهیشان بر واقعه، از نظر نوع، زمان، مکان و خصوصیات دیگر یکسان باشد.
حقوق جزا ( حدود ، تعزیرات ، قصاص و دیات)
انواع کیفر عبارتند از: کیفر وجدان و شکل ملامت و سرزنش؛ کیفر طبیعی همانند ابتلای زناکار به بیماری های جنسی؛ کیفر اخروی وکیفرهای دنیوی که در اسلام به شکل حدود، قصاص و دیات برای انواع جرم ها تعیین شده است. اجرای کیفرهای اسلامی بیش از چهل روز باران، برای جامعه فایده دارد.
اجرا حدود در اسلام، رحمت الهی را در پی دارد، انواع حد عبارت است از : 1- قتل برای زنای با محارم و زنای با عنف، ناسزاگویی به معصومین، ادعای پیامبری، انجام سحر و جادوگری، محاربه، ارتداد فطری و ملی  2- سنگسار کردن برای زنان مرد و زن محصن.   3- صد تازیانه برای زنای غیر محصنه   4- هشتاد تازیانه برای شراب خواری و افترا زدن به زن پاکدامن  5- بریدن چهار انگشت برای دزدی.
در صورت وجود شبهه و عدم ثبوت کامل جرم، به قاعده درء حد ، کیفر جزا نمی شود.
موجبات قصص عبارت است از قتل و ایراد نقص عضو یا جراحت و هر کدام از این ها یا عمدی است یا شبه عمد یا خطای محض. قتل عمد، قصاص و شبه عمد دیه در پی دارد و قتل خطای محض موجب دیه بر عاقله است که عبارتند از : عصبه، معتق، ضامن الجریره و امام معصوم (ع).
دیه یا خونبها، مالی است که مجرمین در برابر جرائم خود باید بپردازند. دیه قتل عمد یکی از شش چیز است: 100 شتر داخل در 6 سال، 200 گاو، 1000 گوسفند ، 200 دست لباس، 1000 دینار مسکوک، 10000 درهم مسکوک. در قتل شبه عمد و خطایی نیز میزان همین مقدار است البته اگر برای پرداخت دیه شتر را انتخاب کند، در سن وسال شتر تخفیف داده شده است.
دیه زن مسلمان نصف دیه مرد است. و در ماه های حرام یک سوم دیه افزوده می شود.
و...

1- اسلام شرط تكليف نيست؛ يعني واجبات و محرمات مختص به مسلمان نيست، بلكه هركس داراي شرايط ذكر شده باشد مكلف است.
1- مطالب قسمت « شناخت احكام» از آموزش فقه در سطح عالي؛ آقاي فلاح‌زاده.

ملت امریکا ، قربانی سردمداران صهیونیسم جهانی-سایت اسوه- رضا قارزی

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

ملت امریکا ، قربانی سردمداران صهیونیسم جهانی

رضا قارزی عضو کارگروه سیاسی اجتماعی باشگاه نویسندگان انقلاب اسلامی در آستانه روز جهانی قدس در مقاله ای با عنوان “ملت امریکا ، قربانی سردمداران صهیونیسم جهانیبه بررسی سلطه صهیونیسم جهانی بر ایالت متحده امریکا پرداخته است که در ادامه می آید:

در بررسی شرایط روز جهان هنگامی که به جامعه، نظام ودیپلماسی غرب خاصه امریکا می پردازیم خواهیم دید که نقش ملت، عموم و جوامع آن ابزار دست و قربانی ای برای سرمایه داران، سران قدرت و سردمداران صهیونیسم جهانی می باشد.

از جمله منفعت طلبی ها، بازی قدرت و نقش آفرینی های لابی های صهیونیسم و یهود و سرکردگان امپریالیسم جهان را می توان در موارد ذیل نام برد:

۱-      دخالتهای بی مورد در امور سیاسی و دیپلماسی جهان و کشورهای آن

۲-      ایجاد جنگ ها، اختشاشات، ترورها و برنامه ریزی سایبری، دیجیتالی، رسانه ای در کشورها

۳-      نفوذ در ارکان دولتها و مدیریت کشورها در جهت کسب منافع، امتیازات و تسلط بر ساختارها سیاسی حکومتها در راستای استعمار فرانوین خود

۴-      تسلط پولی و مالی برمراکز انرژی مالی اقتصادی و نفتی جهان

۵-      ایجاد سلطه بر تمام مراکز فرهنگی، سینمایی و رسانه ای جهان و تقابل خاصی در ادامه جنگ جهانی چهارم یعنی تقابل غرب با اسلام به رهبریت امریکا رودرروی ایران اسلامی

۶-      تظاهر به مظلومیت و مظلوم نمایی در عرصه بین الملل و حتی گرفتن پولها و خسارت برخی کشتارهای ساختگی یهود.

۷-      تولید و فروش محصولات غربی و ترویج سبک زندگی صهیونیستی و اسرائیل در جهان معاصر

۸-      ایجاد و ترویج آیین ها، فرقه ها و مکاتب غیرالهی و ضاله در جهان برعلیه مخالفان خود

۹-      ادعای قیومیت، مدیریت و اداره جهان با وجود از دست دادم. دوران تک قطبی غرب در جهان

۱۰-تغییر،نابودی و حذف ماهیت دولتها، کشورها وگروهها به نفع خود و ایجاد دوگانگی

۱۱-کسب منافع مادی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از کشورهای تحت نفوذ

۱۲-مقابله کامل با اسلام ناب (خاصه، شیعه ۱۲ امامی) و استفاده از جریانهای انحرافی و تقویت آنها

در یک بیان سرمایه داران، صاحبان هالیود ، بزرگان وسردمداران لیبرال دموکراسی غرب در هر پست، جا و مکانی نمایندگان اصلی و بازیگران واقعی سیاست ایالات متحده امریکا می باشند.

ریشه اصلی ماهیت نظام سلطه و استعمار در جهان امروز به انقلاب صنعتی رنسانس و رویگرداندن از دین و عدم بندگی خدا و پرداختن به زندگی مادی و تفکر ماتریالیستی بود که ازمبانی اصلی آن جدای دین از سیاست، انسان محوری و آزادی مطلق در ابعاد مختلف فردی اجتماعی و خانوادگی است که الان به آزادی کامل و تقابل سرمایه دار و منفعت طلبی در مقابل جامعه ضعیف و مستضعف از یک سو و دموکراسی تبدیل شده به حکومت دولت اقلیت و پارلمان حزب  خاص و گروه مختص از طرف دیگر. نکته قابل توجه دوران رویگردانی غرب از دین، پاسخ گونبودن دین مسیحیت و یهود با وجود دین اسلام در جوامع بشری که اشاره به بحث پلورالیسم دارد. در عین حال ظلم، فساد، بی عدالتی، باج خواهی، عدم دین حقیقی تحریف شده . عدم پاسخگویی به زندگی و نیازهای عالی فردی اجتماعی فکری، نظری واخلاقی مردم و عدم پذیرش اسلام به عنوان دین نهایی و کامل و مطرود داده شده حضرت موسی و عیسی از زمینه های این انحراف بود

در دورانهای بعد از رنسانس ، مدرنیسم، پسامدرنیسم، و زمان حال که به قول مقام معظم رهبری دام ظله دوران انحلال و فروپاشی غرب است غرب هیچگاه نتوانست به حقیقت برنامه سیاست راه و زندگی صحیح انسانی برسد و روزبه روز در باتلاق انحطاط فرو می رود.

با این حال با وجود چنین شرایطی در غرب ، باز نورالهی و دین اسلام بشریت را در کشورهای مختلف فرانسه آلمان امریکا انگلیس به یکتاپرستی و دین کامل اسلام جذب کرده است ، خداوندی که کامل، عالی، مهربان و عالم مطلق عالم، تنها اوست و پاسخ گوی نیاز بشراست به راه کمال تعالی و رسیدن به خود که مقصود نهایی است.

اسلام برنامه جامع اعتقادی نظری (شناختی) رفتاری، عملی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، دفاعی، تربیتی، فرهنگی و اخلاقی بشر است.

در سیاست کلان غرب و امریکا در پی سیاستهای استعمار فرانو، برای جامعه امروز غرب و امریکا مردم و انسانهای طبقه های ضعیف آن هدفی جز کسب  معیشت و زندگی و مخارج و هزینه ها و دغدغه ها اقتصادی و مادی بیشتر وجود ندارد و این برنامه و طرح جدید حاضر سردمداران ، لیبرال دموکراسی غرب برای مشغولیت مردمان خود به خودشان است. تا راحتر به زورمداری قدرت طلبی و استعمار خود در جهان در جوامع خود بپردازند و این تعریف جدید دموکراسی غرب است در غرب امروز، خاصه امریکا طبقه مرفه طبقه ضعیف و میانه را با نام آزادی، برابری، بشریت  حقوق مساوی و فریب داده تا تحت سلطه باشند.

این برنامه و استراتژی کلان با ابزارها، روشها و کامل جامع جامعه امریکا اوج فساد اجتماعی ، اخلاقی، فرهنگی ، تبعیض ، شکاف طبقاتی را شاهدیم همان چیزی که سران غرب ایران اسلامی و کشورهای مسلمان را بدان متهم می سازند.

نهایتاً قربانی این بازی ها، فریبهاً تلاشهای منفعت طلب سردمداران امریکا در هرجا و پست و فعالیتی مردم و انسانهای تحت سلطه خود و کشورهای تاثیرپذیر می باشد.

شعار جدید کاندیداهای ریاست جمهوری بویژه اوباما در انتخابات آینده ریاست جمهوری دوباره مبارزه با تروریسم خاصه ایران و کشورهای اسلای است بعد از سالها تلاش روسای جمهوری امریکا بر بحث و مبارزه با فاشیسم و سوسیالیسم و حال ادامه مبارزه و تقابل با اسلام ناب در عرصه حاضر.

 به امید بیداری وحدت و تلاش پیشبرد جهان اسلام برعلیه استکبار و سردمداران غرب.  

رضا قارزی                      

       http://www.osveh.info

از فضائل و کرامات حضرت علی علیه السلام (برگرفته ازمنتهی الامال شیخ عباس قمی رحمه الله علیه)

بسم الله الرحمن الرحیم

از فضائل و کرامات حضرت علی علیه السلام

 (برگرفته ازمنتهی الامال شیخ عباس قمی رحمه الله علیه)

نَسَب شريف حضرت على عليه السّلام
امـّا كـمـالات خـارجـيـّه اويـكـى نسب شريف او است كه پدرش ابوطالب سيّد بطحاء و شيخ قـريـش و رئيـس مـكـّهمـعـظـمـه بـوده و كـفـالت نـمـود حـفـظ كـردن حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه وآله و سـلّم را از اَوان صـِغـَر تـا ايـّام كـبـر و آن حضرت را از مـشـركـيـن وكـفـّار، مـحـافـظـت و حـمـايـت مـى نـمـود و تـا او در حـيـات بـود حـضـرت رسـولصـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم محتاج به هجرت و اختيار غربت نشد تا هنگامى كهابـوطـالب از دنـيـا رحـلت كـرد، بى يار و ناصر شد از مكّه به مدينه هجرت كرد. ومادر امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام فـاطـمـه بـنـت اسـد بـن هـاشـم بـود كـهحـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم او را بـه رداى خـويـش تـكـفـينفرمود. پسر عمّ آن حـضـرت سـيـّد الاوّلين والا خرين محمّد بن عبداللّه خاتمالنّبييّن صلى اللّه عليه و آله و سـلّم بـود و بـرادرش جـعـفر طيّار ذوالجناحين وعمّش حمزه سيد الشهداء(سلام اللّه عليهم اجمعين)بود.
بـالجـمله ؛ پدرانش ، پدرانرسول خدا و مادرانش ، مادران خير خلق اللّه ، گوشت و خونش بـا گـوشـت و خـون اومـقـرون و نـور روحـش بـا نـور او مـتـصـل و مـضـمـوم ؛ پيش از خلق آدم تا صُلْبعبدالمطّلب و بعد از صُلْب عبدالمطّلب در صـُلْب عـبـداللّه و ابـوطـالب از هـمجـدا شـدنـد و دو سـيـّد عـالم بـه هـم رسـيـدنـد، اوّل مـُنـْذِر و ثـانـى هـادى . و ديـگـر از كـمـالات خـارجـيـه او مـصـاهـرت او اسـت كـه رسول خدا صلى اللّه عليهو آله و سلّم تزويج فرمود فاطمه عليهاالسّلام را به او كه اشـرف دخـتـران خـويـش وسـيـّده زنـان عـالمـيـان بـود و بـه مـرتـبـه اى رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم او را دوست مى داشت كه از براى آمدن او تواضع مـى نـمـود و از جـاى خـويـشبـرمـى خاست و او را مى بوسيد و مى بوئيد. و معلوم است كه مـحـبـّت پيغمبر صلىاللّه عليه و آله و سلّم فاطمه عليهاالسّلام را نه از جهت آن بود كه فـاطمهعليهاالسّلام دختر او بود بلكه از جهت كثرت شرافت و محبوبيت او نزد حق تعالىبود.   

شعر :اين محبت ها از محبت هاجداست  حُبّ محبوب خدا حُبّ خداست

 

بارها رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلّم مى فرمود كه فاطمه پاره تن من است اذيّت او اذيّت من ، رضاى او رضاى من ، غضب او غضب من است.

ديـگـر از كـمـالات خـارجـيـّه آن حـضـرت حـكـايـتاولادهـاى او اسـت و حـاصـل نـشـد از بـراى احـدى آنـچـه از بـراى آن جـنـاب حـاصـلشـد از شرف اولاد؛ چه آنكه حضرت حسن و حسين عليهماالسّلام كه دو اولاد آن جناب انـددو امـام و سـيـّد جـوانـان اهـل بـهـشـت انـد و مـحـبـّت حـضـرت رسـول صـلى اللّهعـليـه و آله و سلّم در باب آنها به مرتبه اى بود كه بر احدى مخفى نـيـسـت . وديـگـر جـنـاب عباس و محمّد و حضرت زينب و امّ كلثوم و غير ايشان كه جلالت ومـرتـبـه ايـشـان اوضـح از بـيـان اسـت و از براى هر يك از جناب امام حسن و امامحسين عليه السّلام اولادهائى بود كه به نهايت شرف رسيده بودند.
امـّا از امـامحسن عليه السّلام ؛ پس قاسم و عبداللّه و حسن مثنّى و مثلّث و عبداللّه محض ونفسزكـيـّه و ابـراهـيـم قـتـيـل بـاخـمـرى و عـلى عـابـد و حـسـيـن بـن عـلى بـنالحـسـن مـقـتـول فـخّ و ادريـس بـن عـبـداللّه و عـبدالعظيم وسادات بطحانى و شجرىوگلستانه و آل طـاوس و اسماعيل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسن بن على عليهماالسّلامملقب به طباطبا و غـيـر ايـشان رضوان اللّه عليهم اجمعين كه در باب اولادهاى امامحسن عليه السّلام اسامى ايشان به شرح خواهد رفت .
و امـّا از جـنـاب امـام حسينعليه السّلام ؛ پس به هم رسيد امامان بزرگواران مانند امام زين العـابـديـن وحـضـرت بـاقـر العلوم و جناب امام جعفر صادق و حضرت امام موسى كاظم و جـناب امامرضا و حضرت محمد جواد و جناب على هادى و حضرت حسن عسكرى و حضرت حجة بن الحسن مولاناصاحب العصر والزّمان صلوات اللّه وسلامه عليهم اجمعين .
اَلْحَمْدُللّهِ الَّذىجَعَلَن امِنَ الْمُتَمسِّكينَ بِوِلا يَةِ اَميرِالْمُؤْمِنين وَالاَئمَّةِعَلَيْهِم السَّلام .

 امامتعلى ميراث انبياست
امامت ، مقام انبيا و ميراث اوصياست .
امامت ،خلافت خدا و رسول و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين است .
امامت ، زمامدين و نظم جامعه مسلمين و اصلاح امور دنيا و عزت مؤمنان است .
امامت ، ريشه وشاخه بالنده دين اسلام است .
تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج ، و بركتاموال فى ء و صدقان ، و امضاى حدود و احكام ، و حقفض ثغور و مرزها، به امام است .
امام ، حلال خداوند زا حلال ، و حرامش را حرام كند و حدود خداوند را اقامهنمايد، و از دين پروردگار دفاع و مردم را با حكمت و موعظه حسنه و حجت بالغه به سوىپروردگار دعوت كند.
امام ، مانند آفتاب درخشان است كه روشنايى آن همه عالم رافرا گرفته و خود در جايى بلند است كه دست احدى به آن برسد و ديدگان را توان بافتنشنيست .
جايى بلند است كه دست احدى به آن نرسد و ديدگان را توان بافتنش ‍ نيست .
امام ، چون ماه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره رهنما در شبهاىتاريك و رهگذر شهرها و بيابانها و گرداب درياهاست .
امام ، آب گواراى تشنگان ودليل هدايت و نجات از هلاكت است .
امام ، مانند آتشى در بلندى است كه مردم از آنهدايت گيرند و گرمايى است كه به آن خود را گم كنند.
امام ، راهنمايى است كه آدمىرا از مهلكه ها نجات بخشد كه هر كس او را ترك كند در هلاكت گرفتار افتد.
امام ،ابر بارنده و باران شتابنده و آفتاب فروزان و زمين هموار و چشمه جوشان و آب گاه وگلستان است .
امام ، امين رفيق و پدر مهربان و برادر شفيق و پناه بندگان درمصيبتهاى بزرگ باشد.
امام ، امين خدا در زمين و حجت پروردگار در بندگان و جانشيناو در شهرهاست و داعى به سوى اوست و مدافع حرمش .
امام ، از گناه پاك و از هرعيب و نقصى منزه است . او مخصوص به علم ، و موسوم به حلم ، و حافظ نظام دين و عزتمسلمين ، و خشم بر منافقان و هلاك كافران است .
امام ، يگانه روزگار است كه كسبا او قرين نباشد و عالمى با وى برابرى نكند. چون او كسى نيست و نه بدلى دارد و نهمثلى و نه نظيرى .
امام ، فضل و دانش را بدون كسب و تعليم فراگيرد و خداوند وهابعلم را به او عطا كند.
پس چه كسى تواند امام را بشناسد و يا او را انتخابكند؟
هيهات !هيهات !عقول مردم در اين وادى سرگردان ، و انديشه آنان از درك حقايقناكام است .

لقب وصى
انسان سعيد، آن كسى است كه تصرف در ماده كائنات بدون اعمال ابزارو آلات مادى كند، روايتى از حضرت وصى (ع )به عرضتان برسانم كه درباره بيان سعادتانسان است . متن همه اين حرفها، فرمايش حضرت وصى عليه السلام است (و اين كه بنده ،جناب امير المؤمنين را به لقب وصى نام مى برم ، جهتش اين است كه به شهادت ماخذروايى صحيح و شعراى زمان صدر اسلام و كتابهاى اصيل اسلامى ما، حضرت امير المؤمنيندر صدر اسلام ، بهوصىشناخته شده بود، من شواهد در اينباره فراوان دارد، در جايى از شرح نهج البلاغه ، به عنوان هدايت و ارشاد، بسيارى ازماخذ را كه از همان صدر اسلام كسانى او را به وصى وصف كرده اند، و در اشعار و غيراشعار نام برده اند، جمع آورى كرده ام ، ايشان به وصى شناخته شده بود، همان طور كهحرف حق به زبان فخر رازى ، در تفسير كبيرش جارى شده تا بنى اميه دست به دست همدادند كه آثار اميرالمؤمنين عليه السلام را محو كنند. دددو اينها يكى از كارهايشان اين بود كه بالاخره ،اين اشتهار و اين لقب را برداشتند، و الا ايشان معروف بود به وصى - صلوات الله عليهغرض اين كه جناب وصى درباره قلع (كندن )باب خيبر، فرمايششان اين است (اين روايت راهم جناب شيخ اجل صدوقى درامالىينى مجالس نقل كرده وهم جناب عمادالدين طبرى ، كه از اعلام قرن ششم هجرى است و از شاگردان بنام جناب شيخطوسى است ، در كتاب شريفبشاره المصطفى لشيعه المرتضىبا سلسله سند معنعن ، روايت را نقل كرده )كه امام على عليه السلام فرمود: والله ما قلعت باب خيبر و قذفت به اربعين ذراعا لم بحس بهاعضائى بقوه جسديه و لا حركه غذائيه وليكن ايدت بقوه ملكوتيه و نفس بنور ربهامستضيئه
.

قسم ياد مى كنم كه من درب از قلعه خيبر برنكندم و او را به چهل ذراع (به چهل ارش )به دور نيفكندم مگر اين كه به قوه ملكوتى وبه نفسى كه به نور ربش مستضى ء بوده است (نه به قوه جسدى و حركت غذايى .
آن وقتعمده غرضم در اين حديث ، اين است كه فرمود،لم تحس به اعضائىمن دست دراز نكردم ، درب را نگرفتن ، مگر به همان قوه ملكوتى ، به آن قوه اىكه موسى كليم دريا را شكافت ، زمين را شكافته ، به آن قوه اى كه ديگر انبياء وسفراى الهى به اذن الله تصرف در ماده كائنات مى كنند.
اين است سعادت انسان ،نهايت مرحله سعادت انسان ، اين است كه به علم و عمل بر اثر حضور و مراقبت و در مسيرسلوك الى الله بدين سعادت نائل شود كه در عداد مفارقات قرار بگيرد كه فعل او احتياجبه اعضا و جوارح مادى نداشته باشد.
صريحا در اين حديث شريف آقا فرمود: قذفت به اربعين ذراعا لم تحس به اعضائى؛ دستم به او نرسيده ،اين نهايت سعادت است.
همانند معقول در ميان محسوس
امام على بن ابى طالبعليه السلام در جد ثانى به پيغمبر صلى الله عليه وآله مى شود، و عثمان در پنجم ، وعمر در هفتم و ابوبكر در نهم . و لا اله الا الله ، دوازده حرف است ، محمد رسولالله همچنين (صلى الله عليه وآله ) و على بن ابى طالب هم .
و شيخ رئيس در رسالهمعراجيه گفته است : او - يعنى امام على بن ابى طالب عليه السلام - در ميان خلق آنچنان بود كه معقول در ميان محسوس.
احوال جنيان
استاد ما علامه طباطبايى صاحب تفسير قيمو عظيم الميزان (رضوان الله عليه ) فرموده است كه :
استاد ما مرحوم آقا سيدعلىقاضى حكايت كرد كه كسى از جنى پرسيده است (و فرموده است شايد آن كس خود مرحوم قاضىبوده است ): طايفه جن به چه مذهب اند؟
آن جن در جواب گفت : طايفه جن مانند طايفه انس داراى مذاهب گوناگون اند، جز اين كه سنىندارند، براى اين كه در ميان ما كسانى هستند كه در واقعه غدير خم حضور داشته اند وشاهد ماج/و  راى بوده اند .
راق00م سطور حسن حسن زاده آملى گويد: بسيارى ازصحابه در واقعه غدير خم حضور داشته اند، و به شاءن نزول كريمهيا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغترسالته و الله يعصمك من الناس ، ان الله لا يهدى القوم الكافرينبه راءى العين شاهد بوده اند؛ و فرموده رسول خداصلى الله عليه وآله : الا من كنت مولاه ، فهذا على مولاه ،اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ، وانصر من نصره ، واخذل من خذله و احب من احبه ... را به حضور عيانى شنوده اند؛ ولكن هنوز بدن رسول خدا صلى الله عليه وآلهدفن نشده بود كه ...،

لاجرم ، آن فرقه جن مسلمان مؤمن را (رحمه الله عليهم ) بر اين قوم انس ، فضل و شرف است ؛ فاعتبروا يا اولى الابصار.
عظمت مقام على (ع )
در مروج الذهب مسعودى آمده است : امام مجتبى عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، امشب مردى ، يعنى حضرت وصى ، امام اميرالمؤمنين على (ع ) در بين شما قبض روح گرديد كه پشتيبان از او پيشى نگرفتند جز در فضل نبوت وآيندگان به او نخواهند رسيد.
حضور در چهل مجلس
رواياتى كه درباره حضرت امام علىعليه السلام وارد شده اين كه وى در يك شب و در يك وقت در چهل مجلس براى مهمانى حاضرمى شده است.
لقب خامس آل عبا
در مصباح سيد بن طاووس در زيارت جناب وصى امام على عليه السلام آمده است : سلام بر صاحب حوض (كوثر) و حامل لواء، سلام بر خامس ‍ عباء.
بزرگداشت معصومين
ابن ابى الحديد معنزلى در شرح اين جمله به صواب سخن گفت كه در تحت اينجمله : عترت را به نيكوترين منازل قرآن فرود آوريد.رازى بزرگ نهفته است ، زيرا آن حضرت به مكلفين دستور دادند كه در اجلال و بزرگداشتو انقياد و طاعت اوامر عترت ، ايشان را همانند قرآن بدانند.
فضيلت على (ع )
حضرت وصى جناب امام امير المؤمنين على عليه السلام پس از پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله افضل خلايق است ، لذا خلافت بر آن جناب و امامت بر قاطبهمسلمانان حق طلب و خاص الهى آن بزرگوار است.
همراه رسول خدا (ص )
حضرت على عليه السلام فرمود: با رسول خدا در مكه بوديم ، به بيرون مكه رفتيم ، هيچ سنگ ودرختى با وى رو به رو نمى شد مگر اين كه مى گفت : درود بر تو اى رسول خدا !
عصمت علوى
ابو محمد بن متويه در كتاب كفايه تنصيص كرده است كه : على عليه السلام معصوم است و ادله نصوص (روايات روشن )، بر عصمت آنحضرت دلالت دارد و باعث يقين بر پاكى باطن و نهان وى مى باشد و عصمت ويژه آن حضرتبوده ديگر اصحاب از آن بى بهره اند . پس در اين بينديش.
توصيف آل پيامبر
حضرت وصى امام على عليه السلام در آل پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: ايشان جايگاه سر و صندوق دانش و ملجا و حكم و كهف هاى كتاب وكوه هاى دين اند، پشت خم شده دين به ايشان داشت گرديده و لرزش پشت آن بدانها آرامشده است ... احدى از اين امت با آل محمد صلى الله عليه وآله قياس نمى شوند و ايشانبا كسانى كه هميشه نعمت آل محمد بر آنها جارى است مساوى نيستند، ايشان اساس دين واستوانه يقين اند، غالبا به ايشان باز مى گردند و از راه ماندگان به ايشان ملحق مىشوند. ايشان واجد ويژگى هاى حق ولايت اند و در ايشان وصيت و وراثت موجود است
على بر راه خير است !
پيامبر به حضرت وصى فرمود: تو مى شنوى آنچه را كهمى شنوم و مى بينى آنچه را كه مى بينم ، جز آنكه تو پيامبر نيستى ، وليكن تو وزيرىو تو بر خير هستى.
ديدن نور وحى ، شنيدن بوىنبوت
حضرت وصى عليه السلام در خطبه قاصعه نهج البلاغه فرمود: نور وحى و رسالت را مى بينم و بوى نبوت را استشمام مى كنم ، و مننفير شيطان را به هنگامى كه وحى را آن حضرت (ص ) نازل شده بود شنيدم ،پسعرضه داشتم : اى رسول خدا !اين نفير چيست ؟
فرمود: اين شيطان است كه از عبادت خويش نااميد گرديد. تو مى شنوى آنچهرا من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم ، جز اين كه تو پيامبر نيستى ، وليكنوزيرى و تو بر خيرى .
خبر از امارت و اعمالمروان
حضرت وصى امام امير المؤمنين على عليه السلام در خطبه 71 نهجالبلاغه درباره مروان حكم فرمود: ان له امره كلعقه الكلب انفه؛ مدت امارت مروان را از نه ماه و چند روز بيشتر نگفته اند .
شراح نهج ازابن ميثم و ابن ابى الحديد و ديگران گفته اند: اين عبارت كنايه از قصر مدت است .
نگارنده گويد: درست است كه اين عبارت قصر مدت را مى رساند، ولى قصر مدت را بهعبارات ديگر هم مى شد تعبير كرد. در اين عبارت علاوه بر اراده قصر مدت ، اخبار بهشرح حال و تمثل اعمال مروان است.
خطبه بى الف
خطبه اى منسوب به امير المؤمنين امامعلى (ع ) است كه چند صفحه است و از اول تا آخر يك حرف الف به كار برده نشده است :
قيل اجتمع اصحاب محمد (ص ) فنذكروا اى الحروف ادخل فىالكلام ؟ واجمعوا ان الالف دخولا من سائر الحروف ، فقال امير المؤمنين عليه السلامو خطب بديهه هذه الخطبه المونقه و هى : حمدت من عظمت منته ، و سبغت نعمته ، و سبقتغضبه رحمته؛
يعنى : گويند چند از ياران پيامبر گرد آمده بودند و سخن بهميان آمد كه كدام حرف در گفتار بيشتر به كار مى رود؟
همگى گفتند: خرف الف .
پس امام على (ع ) برخاست و اين خطبه شگفت بى الف را بى انديشه بگفت .

كلمات الله
قرآن ، حضرت عيسى (ع ) و مادرش مريمعليها السلام را كلمه ناميده است ، ائمه ما عليهم السلام خودشان را كلمات ناميدند وامام امير المؤمنين عليه السلام به روايت ديگر امام صادق (ع ) ، صورت انسانى راكتاب ناميده اند و انسان كامل را ميزان قسط و صراط مستقيم و كلام الله ناطق گفتهاند.
تسلط ائمه بر همهعلوم
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله جعفر و جامعه را بر اميرالمؤمنينعليه السلام املاء فرمود و در اين دو علم همه علوم گذشته و آينده وجود داشته و تمامحوادث عالم تا انقراض جهان به طريق علم حروف در آن دو وجود دارد و اين دو كتاب نزدتمام ائمه عليهم السلام وجود داشته است .
على باب بهشت است
پيامبر گرامى اسلام به على بن ابىطالب فرمودند: يا على !من شهر حكمتم و آن بهشت است ، و تو اىعلى !در آن شهر (بهشت ) هستى .
وصف على از زنانعلى (ع )
مولا امير المؤمنين على عليه السلام در خطبه البيانمى فرمايد:
من آدم اولم ،من نوح اولم .
من آيت و نشانه خداوندم .
من حقيقت اسرار الهى ام .
من پديدآورنده برگ گياهانم .
من به بار آورنده ميوه درختانم .
من جارى كننده رودخانه هايم ...
من همان نورى هستم كه حضرت موسى عليه السلام در كوه طور از اوهدايت گرفت .
من صاحب صور اسرافيلم (كه در قيامت مردگان را زنده مى كند)
منبيرون آورنده مردگان از قبرم .
من صاحب روز قيامت ام .
من همراه نوح و نجاتدهنده اويم .
من همراه ايوب در بلاها و شفا دهنده اويم .
من همان كسى ام كهآسمانها را با دستور خدايم برافراشتم ...
مظهر عقل كل
انسان به فعليت رسيده مظهر عقل كل و نفسكل است ؛ لذا از مشايخ علم ماءثور است كه امير المؤمنين على عليه السلام مظهر عقلكل است و سيده نساء عالمين ، فاطمه عليهم السلام ، مظهر نفس كل.
عترت معصوم اند
عترت معصوم اند و حضرت وصى على عليه السلام كه سر سلسله عترت است معصوماست و در ميان صحابه پيامبر تنها او معصوم بود، نه ديگران !
آيه مباهله درىديگر از فضايل على (ع )
آيه مباهله يعنى اين سخن حق تعالى : به (نصارى ) بگو پيامير ما و شما فرزندان و زنان و نفوس خود رابخوانيم تا با هم مباهله كنيم .
اين آيه دلالت مى كند كه فاطمه معصومه اماليها و ام الائمه بر همه زنان برترى دارد، چنانكه بر نهايت برترى و علو درجه حضرتوصى امام على عليه السلام دلالت مى كند؛ زيرا خداى تعالى او را نفس پيامبرش خاتم وآقاى انبياء قرار داد و نمى توان گفت هر دو يك شخص اند، پس جز اين نيست كه مراد ازآن مساوى بودن حضرت على با آن حضرت است ، جز در شاءن نبوت و چون رسول خدا صلى اللهعليه وآله افضل مردم است ، پس ‍ على كه مساوى با افضل مردم است ، افضل از همه است.
پيوند دو نور
در كافى از ابوالحسن امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده كه فرموده : در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله نشسته بود فرشته اىبا بيست و چهار صورت داخل شد عرضه داشت : اى محمد !خداى عز و جل مرا فرستاد تا نوررا با نور تزويج كنم .
فرمود: چه كسى را به چه كسى؟
عرضه داشت : فاطمه را با على ...ازدواج بايد با كفو انجام شود،غير معصوم نمى توان بر زن معصوم استيلاء داشته باشد. پس بفهم.
اصحاب كساء
اصحاب كساء در مباهله فقط فاطمه و پدر او شوهر او و دو فرزند او حسن وحسين بودن و احدى با آنها همراه نبود.
هيچ كس مدعى نشد كه جز پيامبر و حضرت وصى، امام اميرالمؤمنين على و كفو وى فاطمه و دو فرزند ايشان حسن و حسين شخص ديگرى درمباهله داخل بوده است . بدون شك مدعى شخص ديگر بر خدا و رسولش دروغ بسته است .
الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولايتهم؛
ستايش خداى را كه ما را از متمسكان به ولايت ايشانقرار دادهاست .
درختنبوى
از ابن عباس روايت شد كه گفت :
رسول خدا صلى الله عليه وآلهفرمود: من درختم و فاطمه حمل آن و عمل لقاح آن و حسن و حسينميوه آن اند و دوستداران اهل بيت حقيقتا برگ بهشتى آنند.
چوناندريا
انسان كامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقل كل است و اگر زن باشد مظهرو صورت نفس كل است ، بنابر اين ، سيد اوصياء و سر پيامبران و رسولان حضرت على عالىاعلى صورت و مظهر عقل كلى به تمام ترين وجه ممكن است و حقيقت ام الكتاب ، سيده نساءعالمين ، فاطمه زهراى بتول صورت و مظهر نفس كل بر وجه اتم است .
دو دريا را به هم آميخت و بين آن دو، برزخى است كه هر يك از آن دو درحد خود است و از آن دو، لولو و مرجان بيرون مى آيد.
و در تفسير مجمعالبيان از امين الاسلام طبرسى به نقل از سلمان فارسى و سعد بن جبير و سفيان ثورىچنين آمده است :
دو درياى مزبور در آيه شريفه على و فاطمهاند و برزخ محمد(ص ) و لولو و مرجان حسن و حسين اند.
كفو زهرا (س )
اگر حضرت وصى ، على عليه السلام نبود، احدى كفو فاطمه عليه السلام نبود،پس حضرت على وصى صلوات الله عليه به خصيصه اى اختصاص ‍ يافت كه احدى با وى در آنشريك نبود و نخواهد بود. و در روايت نبوى چنين آمده : يا على !اگر تو نبودى بر روىزمين احدى كفو فاطمه نبود.
320- على عصمت علوى
ابو محمد بن متويه در كتاب كفايهتنصيص كرده است كه : على (ع ) معصوم است و ادله نصوص (روايتروشن )، بر عصمت آن حضرت دلالت دارد و باعث يقين بر پاكى باطن و نهان وى مى باشد وعصمت ويژه آن حضرت بوده ديگر اصحاب از آن بى بهره اند .پس در اين بيانديش !
نفس رسول خدا (ع)
آثار بجاى مانده از على (ع ) همگى بر علو رتبت و رفعت منزلنش گواهى مىدهند، به طورى كه انسان در مى يابد كه اولين و آخرين را توان رسيدن به مقام او، چهاز نظر علم و دانش و چه از نظر حكمت و زهد و شناخت خداى تعالى نيست ، احاديث متواترو متظافر و بى شمارى از رسول خدا صلى الله عليه وآله در جوامع روايى هر دو مذهب وهمچنين آيات قرآنى بسيارى خواهيم يافت كه همگى دلالت دارند بر اين كه آن امام همامعليه السلام ، خليفه بلافصل رسول خدا صلى الله عليه وآله ، و وصى و برادر او و بابمدينه علم ، و براى آن جناب صلى الله عليه وآله به منزله هارون بوده است براى موسى؛ جز آن كه پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله كسى به مقام پيامبرى نخواهد رسيد وميز اين كه او قاضى دين رسول خدا صلى الله عليه وآله (با دال مكسور)، و بعد ازايشان ، ولى هر مؤمن و مؤمنه اى بوده است و خلاصه آنكه او، نفس رسول خدا صلى اللهعليه وآله مى باشد و خداوند، رجس و ناپاكى را از او دور ساخته و به كمال پاكى وطهارت رسانيده است . در اين موضوع ، احاديثى بسيار در كتب مفصل و متعدد موجود استكه طريق روايت و سندهاى آنها در آن كتب مضبوط و محفوظ است . پس ، آن بزرگوار، حياتعلم و ستون اسلام است.
با پيامبر از كودكى تا بزرگى
قاضى عضد ايجى شافعى ،در مبحث امامت كتاب مواقف مى گويد:
على اعلم صحابه بود؛زيرا او در غايت ذكا و اشتياق به آموختن بود و محمد صلى الله عليه وآله اعلم مردمبود و اشتياق براى ارشاد على از همه بيشتر.
على عليه السلام در كودكى در داماناو بود و در بزرگى دامادش . در همه وقت نزد او مى رفت و اين ، موجب رسيدن او بهبالاترين مرتبه علم بود.
ولى ابوبكر، در سنين بزرگسالى بود كه به خدمت حضرت رسيدو روزانه يك بار يا دوبار، ايشان را ملاقات مى كرد.
اگر علىنبود !
اگر به صحابه رسول صلى الله عليه وآله بنگريم و در آنان دقت كنيمخواهيم يافت كه پس از نبى صلى الله عليه وآله كسى كه وجودش حيات علم و ستون اسلاماست و از ميان برنده باطل ، و آن كه منكرات را باطل مى ساخت و حق را به حد و محلشاعاده مى فرمود امير مؤمنان ، على عليه السلام بود و لاغير؛ زيرا همگى بر آن كه اوافضل صحابه ، در جميع كمالات نفسانى و جسمانى بوده ، متفق اند، و هيچ كس در حكم وفعل و گفتار و علمش ‍ نتوانسته است ، اشكال و خللى وارد كند و در روايت است : اگر على (ع ) نبود، دين نابود و مردم هلاك مى شدند؛ همچنانكههمگى روايت اين خبر را جايز دانسته و راويان اهل سنت در جوامع شان ، آن را نقل كردهاند.مسلمانان ، چون معضل و مشكلى پيش مى آمد به عنوان ضرب المثل مى گفتند:
اينقضيه اى است كه ابوالحسن ندارد !(كنايه از اين كه حل شدنى نيست ).
على همسر فاطمه (س )
هيچ مرد واجد عصمت را نمى يابيد كه زنش نيز حايز مقام عصمت باشد؛ مگرحضرت وصى امام اميرالمؤمنين على عليه السلام و زن او دختر رسول الله صلى الله عليهوآله را.
ولايت على (ع )دربهشت است
حضرت رسول الله (ص ) فرمود: من مدينهحكمتم ، يعنى شهر دانشم ، و اين مدينه بهشت است ؛ و تو، اى على !در اين بهشتى .

 ولايت ، در بهشت است ، ولايت ، زبان قرآناست ، ولايت ، معيار و مكيال انسان سنج است ، و ميزان تقويم و تقدير ارزشهاىانسانهاست .
حكمت ، آن علم محكم و استوار است كه دارنده حكمت ، صاحب علم اليقينو عين اليقين و حق اليقين است ؛ دانشش او را حكيم ميكند كه محكم مى شود ريشه دار مىگردد: و لقد اتينا لقمان الحكمه - و من يؤ ت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا.
دلالت بر امامت همه
آن خليل گويد: نياز همه به على و بى نيازى على ازهمه ، دليل است كه على امام همه است .
قوهملكوتى على (ع )
اميرالمؤمنين امام على عليه السلام در نامه اى كه بهسهل بن حنيفنوشت فرمود:
سوگندبه خداوند، من به قوت جسدى و حركت غذايى در خيبر را بر نكنده ام ، و آن را به چهلارش به دور نيفكنده ام ، چنان كه اعضايم بدان احساس نكرده است ، ولكن به قوت ملكوتىو نفسى كه به نور رب خود مستضى ء است بر آن دست يافتم .
و به عبارتديگر:
سوگند به خداوند، من به تاءييد قوت ملكوتى كه به نوررب خود مستضى ء است در خيبر را بر كنده ام و آن را به چهل ارش به دور افكنده ام ،چنان كه اعضايم بدان احساس نكرده است ، به به قوت جسدى و حركت غذايى.
قلع در خيبر
قلع درب خيبر به دست يدالله اميرالمؤمنين امام على (ع ) از معجزات فعلىو قدرت ولايت تكوينى آن جناب است .
.

جوشيدن آن از زير سنگ
روايت كرده اند كه : چون اميرمومنان (ع ) و اصحابش به سوى صفين عازم شدند، ذخيره آب تمام شد و تشنگى شديد برسپاهيان عارض گشت به اميد آن كه آبى بيابند به اطراف رفته ، جستجو كردند؛ ليكن هرچه جستند كمتر يافتند.
اميرمؤمنان (ع ) ، آنان را مقدارى از مسيرى كه مى رفتندخارج ساخته ، به سوى ديگرى برد. مقدارى كه رفتند، ديرى در وسط بيابان پديدار گشت . حضرت آنان را به سوى دير برد، تا آن كه به جلوى آن رسيدند و امر فرمود تا كسى را كهدر آن جا بود، صدا زنند. شخصى (راهب ) آمد و اميرالمومنين خطاب به او فرمود: آيا در نزديكى شما آبى هست كه تشنگى همراهان مرا بر طرفسازد؟
مرد گفت : خير !ميان ما و آب ، بيشتر از دو فرسخ فاصله است و دراين اطراف نيز آبى نيست تنها در هر ماه مقدار ناچيزى آن به من مى رسد كه اگر درمصرف آن قناعت نورزم ، از تشنگى هلاك مى شوم !
حضرت (ع ) به افراد كرد و فرمود: آيا آن چه را كه راهب گفت شنيديد؟
آنان پاسخ دادند،آرى !آيا حال كه هنوز توانى در بدن داريم ، به جايى كه ايشان گفت برويم تا شايد آبرا بيابيم ؟
حضرت (ع ) فرمود: نيازى به اين كار نيست .
سپس ، مركب خود را رو به قبله كرد و مكانى را در نزديكى دير، به آناننشان داد و فرمود: اين جا را حفر كنيد !
عده اى بدانجا رفتند و مشغول كندن زمين شدند. پس از اندكى ، سنگ بزرگ و درخشانى ظاهر گشت . افراد رو به حضرت عليه السلام كرده ، گفتند: اى اميرمؤمنان !در اين جا سنگى است كهضربات در آن كارساز نيست .
حضرت عليه السلام فرمود: زيرااين سنگ آب است ، اگر آن را از جايش ‍ برداريد، به آب خواهيد رسيد. پس سعى كنيد كهآن را از جايش تكان دهيد!
همگى جمع شدند و سعى كردند تا آن را تكان دهند،ولى كوشش آنان بى ثمر بود و فايده اى نداشت .
حضرت (ع ) چون چنين ديد، خود جلورفته ، از مركب پايين آمد و آستين را بالا زد. انگشتان مباركش را زير سنگ گذاشت وآن را حركت داد و سپس آن را از جايش بلند و در مكانى دورتر پرتاب كرد.
چون سنگبرداشته شد، آبى زلال جوشيدن گرفت و خارج شد. همگى از آن نوشيدند. آن آب ،گواراترين و خنك ترين و زلال ترين آبى بود كه در سفرشان نوشيده بودند.
اندكىبعد، حضرت فرمود: از آب بنوشيد و مقدارى از آن را ذخيرهكنيد!
چون سپاه ، امر حضرتش را به جاى آوردند، حضرت به سوى سنگ رفت و بادست مباركش ، آنرا به جاى نخست گذاشت و دستور داد تا رويش را با خاك ،بپوشانند.
راهب كه تمام اين مدت ، از بالاى دير نظاره گر ماجرا بود، فريادبرآورد كه : اى مردم !مرا پايين آوريد !مرا پايين آوريد !
چون او را پايينآوردند، در پيش اميرمؤمنان (ع ) ايستاد و گفت :
آيا توپيامبرى مرسلى ؟
حضرت (ع ) فرمود: خير !
راهب گفت : پس بايد ملكى مقرب باشى !
امير مؤمنان (ع ) فرمود: خبر !
راهب گفت : پس كه هستى ؟
حضرت امير عليه السلامفرمود: من وصى رسول خدا، محمد بن عبدالله خاتم انبيايم صلىالله عليه وآله .
راهب گفت : دستت را پيش آر، تا بهدست مباركت ، اسلام آورم .
حضرت (ع ) دستش را جلو آورد و فرمود: شهادتين را بر زبان آر !
راهب گفت : اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده ورسوله و اشهد انك وصى رسول الله و احق الناس بالامر من بعده.
سپس ، حضرتفرمود: پس از اين همه مدت كه در اين دير، بدون ايمان زندگىكرده اى چه باعث شد كه اسلام آورد؟
راهب گفت : اىاميرمؤمنان !اين دير براى يافتن آن كسى بنا شده است كه اين سنگ را از جا مى كند واز زيرش آب خارج مى كند. كسانى كه پيش از من در اين جا بوده اند، سعادت يافتن او رانيافتند. ولى خداوند عز و جل آن را روزى من گرداند. ما در كتابهاى مان ديده و ازعلماى مان شنيده ايم كه در اين جا چشمه اى است كه بر در آن سنگى نهاده شده است ومكان آن را كسى جز پيامبر، يا وصى او نداند و او ولى خداست كه مردم را به سوى حق مىخواند و نشانش آن است كه جاى سنگ را دانسته ، توان برداشتنش را دارد.
من چون تورا ديدم كه چنين كردى و آن چه را كه ما در انتظارش بوديم ، انجام دادى و ما را بهخواسته مان رسانيدى ، پس به دست تو مسلمان گشتم و به حق تو و مولايت صلى الله عليهوآله ايمان آوردم .
چون اميرمؤمنان سخنان او را شنيد، آن قدر گريست كهمحاسن مباركش از اشك خيس شد.
پس از آن ، مردم را خواند و فرمود: سخن برادر مسلمان خود را بشنويد!
آنان نيز سخن راهب را گوشدادند، و حمد و سپاس خداى را براى نعمت معرفت امير مؤمنان ، كه بدانان ارزانى داشتهاست ، به جاى آوردند.
بلاخره ، در حالى كه راهب همراه آنان بود، صفر خويش رادنبال كردند؛ تا آن كه با شاميان برخورد نمودند و راهب ، از جمله كسانى بود كه درركاب على عليه السلام به شهادت رسيد.
حضرت بر او نماز خواند و دفنش كرد و برايشطلب غفران و آمرزش نمود و هرگاه به يادش مى افتاد مى فرمود: ذاك مولاى.
ما بوديم هنگامى كه آدم (ع )نبود !
نبى صلى الله عليهوآله فرمود: منت نبيا و آدم بين الماء و الطين.
ووصى عليه السلام فرمود: كنت وليا و آدم بين الماء و الطين.
من ولى خدا بودم ، هنگامى كه آدم هنوز ميان آب وگل بود.

 على نخستين اولىالامر
از جابر بن عبد الله روايت است كه مى گويد:
چون اين آيه نازلشد:
يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعوا الرسول واولاى المر منكمبه پيامبر (ص ) عرض كردم : اى رسول خدا !براى ما خدا و رسولرا شناساندى ؛ ولى اولوالامر كه خداوند اطاعت شان را قرين اطاعت تو كرده است ، كياناند؟
پيامبر (ص ) فرمود: اى جابر !آنان جانشينان من و اماممسلمين ، پس از من مى باشند كه اول شان على بن ابى طالب عليه السلام است و سپس حسينعليه السلام و سپس نه نفر از فرزندان حسين عليه السلام .
خودشناسى ؛ مقدمه خداشناسى
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: من عرف نفسه عرف ربه ؛
هر كه خود را شناخت ، خدا راشناسد.
شرحيعنى هر كه خود را شناخت كه ازنطفه پست و ناچيز وجودى يافته به اين جمال و كمال جسمانى و روحانى كه عالم عقلى استمطابق با عالم عينى ، البته خداى خود را خواهد شناخت ؛ زيرا مى داند كه جز ذات عالمقادر حكيم واهب الصور اين وجود را از نطفه به اين كمال نرسانيده است .
پس در اثرفكر و توجه به نفس ناطقه مجرد خود خدا را به اوصاف جمال و جلال و كل الحسن و الكمالخواهد شناخت .
و باز فرمود:
من عرف نفسه فقد النتهى الىغايه كل معرفه و علم؛
هر كه خود را شناخت خدا را شناسد و چون خدا راشناخت به معرفت كل الوجود و حقيقه الكل نائل گرديده و بالنتيجه بهره عمل و معرفت رايافته است.
نتيجه خداشناسى
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
ينبغى لمنعرف الله ان يتوكل عليه؛
هر كه خدا را شناخت سزاوار است كه تنها بر اوتوكل كند.
شرحدر كلمه ديگر فرمود هر كه ايمانش قوىتر است ، توكل تو بر خدا بيشتر است و هر كه توكل او بر خدا بيشتر است ، خداشناس تراست و اعتماد در كارهاى به غير خدا نداشته و تمام توجهش در كليه امور به خدا باشد وكارهايش همه را به حق واگذارد و بالنتيجه تمام امور مشكل را خدا بر او آسان را خدابر او آسان گرداند كه فرمود: من توكل على الله ذلت له الصعاب.

و در نتيجه توكل ، همه كارش را به خداتفويض كند و حضرت عليه السلام فرمود: من افوض امره الى اللهسدده ؛ هر كه كارش را به خدا مفوض كند خدا به حد كامل آن كار را محكم اساسگرداند.
كمال اخلاص
عقيده ما اين است كه صفات الهى عين ذات است ؛ يعنى مى بيند نه مثل ما،كه ديدن مان طور ديگرى است و به عضو ديگرى است غير شنيدن ، بلكه او تمامش بينايىاست و تمامش شنوايى است . عضو على حده براى ديدن ندارد، و عضو ديگر براى شنيدن ،بالتمام مى بيند و بالتمام مى شنود و كيفيت هر دو يكى است . خود حضرت امير عليهالسلام در جاى ديگر مى فرمايد:
كما توحيد الاخلاص له ، وكمال الاخلاص له نفى الصفات عنه ؛ لشهاده كل صفه انها غير الموصوف ، و شهاده كلموصوف انه غير الصفه.
و نيز حضرت درجواب اعرابى كه در جنگ جمل از معنىواحدپرسيد؛ آن معنىواحدكه صحيح است بر خداوند (عز و جل ) اطلاق شود،فرموده :
انه احدى المعنى ، يعنى به انه ينقسم فى وجود و لاعقل و لاوهم ، كذلك ربنا عز و جل
نتيجه ترس از خدا
اميرالمؤمنين على (ع ) فرمود:
عليه السلام من عرف الله خاف الله ، و من خاف الله آمنه منه من كل شى ء؛
هر كه خدا را شناخت از خدا مى ترسد و هر كهخدا ترس شد، خدا او را از هر ترسى ايمن مى سازد.
شرح
يعنى هر كه خدا را شناخت از او مى ترسد و بس ، از هيچ كس جز خدا نمىترسد و در حقيقت شجاع ترين مردم باشد.
چنان كه ابن سينا فرمود: العارف شجاع و كيف لا و هو بمعزل عن تقيه الموتعارف كه ازخدا مى ترسد و معصيت او نمى كند و مرگ را حضور حق و رحمت حق داند ديگر از مرگ و هيچحادثه و هيچ مخلوقى نمى ترسد؛ زيرا ترس ها همه از مرگ است و عارف الله مرگ را خوشترين حال و بهترين سعادت خود داند كه حضور محبوب خود مى رود. پس هر كس خدا ترس شد،خدا او را از هر امر مخوف و ترسناك ايمن سازد تا از هيچ چيز نترسد و مانند على عليهالسلام و شيعيان واقعى او شجاع و دلبرترين مردم است.
مسئلت از خدا
اميرالمؤمنين على (ع ) فرمود:
اعلم الناس باللهاكثرهم له مسئله؛
هر كه خدا رابهتر بشناسد از او بيشتر مسئلت نمايد.
شرح
دركلمه ديگر حضرت فرمود: چيزى نزد خدا محبوب تر از آن نيست كهبندگان از او حاجت خود را طلب كنند.
يعنى : هر كس خدا را شناخت ، داند كهزمام تمام امور عالم به دست اوست و غير حق را كارى به دست نيست و قدرتى بدون مشيتحق بر چيزى ندارد پس هر حاجت جسمانى و روحانى دارد رو به خدا آرد و به خدا آرد و به / درگاه خدا دست مسئلت دراز كند و چون وجود جميع خلق را محتاج به لطف حق داند و خدارا غنى و تواناى مطلق شناسد،و ان الله لهو الغنىالحميد
وما يفتح الله للناس من رحمه فلا ممسك لها وما بمسك فلا مرسل له؛ درى كه خدا به روى بنده بگشايد كسى نتواند بست و درىكه بست كس نتواند گشود.
لذا بنده حق خر چه مى خواهد از خيرات و سعادات دنيا وعقبى از كسى غير حق نمى طلبد و همه حوائج كلى و جزئى خود را از خدا بسيار مسئلت مىكند و مى داند از هر كس حاجتى بخواهد پيش او خوار مى شوى ؛ مگر خدا كه هر چه بندهبيشتر از او حاجت خواهد، آن بنده نزدش عزيزتر شود و اين معنى را حضرت در كلمه اىفرمود، قريب به اين عبارت : اكثار طلب الحاجه من الله يعزك ومن الناس يذلك؛ سؤ ال بسيار از خلق موجب ذلت شود و از خدا موجب عزت است ،پس هر كس خدا را بهتر شناخت بيشتر از او سؤال حاجت مى كند؛ چون همه دريا را به روىخود بسته مى داند جز درگاه مطلق بى حساب و رحمت واسعه الهى.
عارف كجاست ؟ !
حديث شريف از حضرت على عليه السلام كه درباره عارف بالله فرموده است مىفرمايد: آقا فرمودند: عارف را در زمين و آسمان ، در بهشت درهيچ جاى عالم نمى توانى پيدا كنى ، از خادم بهشت سؤال كنى در بهشت بروى ، عارفآگاهى پيدا بنمايى و دست بيابى .
يكى از حضار عرض كرد: آقا !پس عارف رابايد در كجا جست ؟ پس او كجاست ؟ او كه در هيچ جاى عالم نيست ؟
امام عليه السلامدر جواب فرمودند: فى مقعد صدق عند مليك مقتدر.
عارفدر نزد خدايش است . او فراتر از عالم كثرت است . او برتر از آن است كه با عالمهمنشين بوده باشد، او همنشينى با عالم ندارد، او در پيش ‍ خداوند عالم است .
عارف در بهشت چه كار مى كند، اگر بهشت شيرين است بهشت آفرين شيرين تر است.
تا نگردى آشنا زينپرده رمزى نشنوى
در كافى و غير آن روايات چندى داريم كه ائمه اطهار مابه يارانشان فرموده بودند: اگر شما از كسانى بوده باشيد كه اهلكتمان باشيد و دهن شما بند داشته باشد، ما حرفهايى به شما مى زنيم .و اميرالمؤمنين عليه السلام به كميل فرمود: هان ان هيهنا لعلما جما واشار الى صدره ، لو اصبت له حمله
اصحاب سر نه اين كه كاتم بودند، بلكهكتوم بودند، و فرمودند: عارف سر ميدهند و سر نمىدهد.
رسيدن به معرفتخداوندى
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
نالالفوز الاكبر من ظفر بمعرفه النفس؛
هر كه خود را شناخت بزرگ ترين سعادترا بافت كه از معرفت خود به معرفت خدا مى رسد و اين بزرگ ترين سعادت است.
لباس عارفان
اميرالمؤمنين على (ع ) فرمود: الخوف جلباب العارفين؛
خدا ترسى و به ياد عظمت خدا بودن لباس عارفاناست.

انسان كامل
در حديث وارد شده كه از حضرت امير المومنين پرسيدند: آيا مردى (كامل ) را حضرت فرمود: بله و تاكنون از حال او مى پرسم .
پساز وى پرسيدم ، تو كه هستى ؟
پاسخ داد: من گل هستم .
پس گفتم : از كجايى ؟
پاسخ داد: از گل .
گفتم : به كجا؟
جواب داد: به گل .
پرسيدم : من توام ؟
پاسخ داد: تو پدر خاكى (ابوترابى ) .
دور است كه ، فقط خاك باشى . آيا اين پاداش اطاعتهاى توست كهتنها خاك باشى ؟ من خودم هستم ، من منم ، من آفريننده ذوات در موطن ذات و غايت همهذواتم .
 صفت عارفين
الشؤ ق خلصان العارفين؛
عشق و شوق به خدا خاصه عارفان است .

ز هر چه رنگ تعلقپاك شو
امام اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد: درشگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جويد و در پى يافتن و پيدا كردن آن است ، و خودشرا گم كرده است و طلب نمى كند.چنان كه فرمود: عارف كسىاست كه خود را شناخت و از هر چه كه از خدا دور مى كند آزاد و پاكشگردانيد.
حضرت امام صادق عليه السلام فرموده است : هر چه كه تو را از خدايت باز مى دارد بت تو است .اين جانعرشى را، اين سيمرغ ملكوتى را پاينده يك مشت هواى نفسانى نكن ، از اين گونه تعلقاتآزادش بگذار تا به سوى اسماء و صفات الهيت و به جانت مدارج و معارج قرآنى ارتقابنمايد، او زا گرفتار قفس هواى نفسانى مكن تا به كمال مطلوب خود برسد.

حيات نفس ناطقه
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: التوحيد حياه النفس ؛ توحيد و يگانه شناختن خدا حيات نفس ناطقهاست .
شرح
يعنى تا انسان به نور معرفتخدا و توحيد ذات و صفات حق جانش روشن نگردد به مقام روح انسانى نرسيده و تا آن معنىبزرگ را در خود ادراك شهودى نكند هنوز زنده به حيات حقيقى نگرديده است .
درديوان منسوب به حضرت مولى (ع ) است :

 كسى كه زنده به نورعلم و معرفت نگردد مرده است و پيش از آن كه به قبر داخل شود بدنش قبر جان مرده اوست .
و نيز فرموده : هر كس خدا را فراموش كند خدا او راتز نفس ناطقه خود غافل سازئ و چشم بصيرت قلبش كور شود و هر كس به ياد خدا باشد خداقلبش را زنده و عقلش را نورانى گرداند.
و شعر اشاره به آيه مباركه استنسو الله فاءنساهم انفسهم
يعنى هر كس خدا را فراموش كرد از جان خويش و كسبسعادت ابدى خود فراموش كند و همه به تن پرورى و خدمت بدن حيوانى پردازد كه لازمه اش ‍ مرگ روح و فناى نفس ناطقه قدسيه باشد كه حق فرمود: قد افلحمن زكيها و قد خاب من دسيها.

 رستگار شد هر كه روح خود را تربيت و تكميل به علم و عمل كرد، و زيان كرد و فاسد گرديد، هر كس كه بهتن پرورى از تربيت روح اهمال و اعراض كرد.
پس توحيد و علم و معرفت الهى زندهكننده حقيقى روح انسان است .
345- نخستين آفريده حق
در جلد اول بحار به نقل از عللالشرايع آمده است كه از جمله پرسشهاى مرد شامى از اميرالمؤمنين عليه السلام اين بودكه : نخستين بار خدا چه چيزى را آفريده است ؟
حضرت در جواب فرمود: نور
در جلد نوزدهم بحار در دعايى كه اميرمؤمنان از رسولخدا صلى الله عليه وآله دريافت نموده است نقل است كه : بارخدايا !تو را مى خوانيم ، اى كسى كه با شعاع نورت از ديدگان خلق در حجاب مانده اى !
346- وجود همه وجه اللهاست
در عهد خلافت ابوبكر چند نفر راهب ، به مدينه آمدند و نزد ابوبكررفتند و درباره پيامبر و كتابش پرسش نمودند.
ابوبكر گفت : آرى ، پيامبر آمد و باخود كتابى آورد.
پرسيدند، آيا در كتاب او، وجه الله مذكور است ؟
ابوبكر گفت : آرى
پرسيدند: تفسيرش چيست ؟
ابوبكر گفت : از اين سؤال در دين ما نهى شده وپيامبر ما آن را تفسير نكرده است . در اين هنگام همه راهبان خنديدند و گفتند: بهخدا سوگند، پيامبر شما دروغگو بوده ، كتاب شما باطل است .
پس او را رها كرده ،رفتند. چون سلمان ماجرا را دريافت ، آنان را نزد اميرمؤمنان عليه السلام برد و گفت : اين شخص ، خليفه و جانشين پيامبر و پسر عم اوست ، پرسش خود را بر او عرضه داريد !
آنان همان سؤال را از على عليه السلام پرسيدند. حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گويم ؛ بلكه با انجام عملى ، به آن پاسخخواهم گفت .
سپس امر فرمود هيزمى آوردند و آتش زدند، چون همه هيزم آتشگرفت و شعله كشيد راهبان گفتند، اين ، تمامش وجه آنش است .
پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است .سپس اين آيات را تلاوت فرمود: فاينما تولوا فثم وجه اللهو نيز: كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و اليه ترجعون .آن گاه تمامراهبان به دست آن حضرت اسلام آورده موحد و عارف گشتند.

                                                                                                                                              

ناکارآمدی ائتلاف وناتوانایی داعش در برابر جوانان آماده- رضا قارزی

بسمه تعالی 

 ناکارآمدی ائتلاف وناتوانایی داعش در برابر جوانان آماده 

 مسلمان عراقی در میدان سیاسی ودرگیری ضد تروریستی نظامی عراق برای جریان ائتلاف به اصطلاح ضد داعش و جریان معارضه داخلی تکفیری بعثی موفقیت های خاصی حاصل نشده بلکه ناکارآمدی ،ضعف و فرسایش و قربانی شدن کشورهای اروپایی ترکی عربی به پای استبداد ،منافع و پازل امریکایی -اسرائیلی محصول آشکاری برای آنان بوده است. راه اندازی جنگ های نیابتی تروریستهای اجاره ای اش وابزار تقابل قوی- مذهبی نقش تجربه تلخ طغیان یاغیهای دست پرورده امریکا واسرائیل بود ولی ضعف،تجزیه و فقدان قدرت راهبردی و فرآیندی آنان فرسایش، انحراف،انسدادآنان و برتری آینده جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران اسلامی را شاهدایم.نوعیت برنامه های تبلیغات سایبری غرب،امریکاورژیم اشغالگر صهیونیستی ناکارآمدی را برای آنان رابه ارمغان آورده است.دست پیشرو و برتر در اکثر مناطق بادولت ،نظام،ارتش و مردم مسلمان ضداستکباری عراق است .از طرفی دیگر آنچه سیر تحولات ،رویدادهاوحوادث عراق را پیچیده تر نموده است، با امتیاز برتری و وحدت سیاسی ایجاد شده عراق در ساختار حکومت عراق و همچنین طیف ها، جریانها و دسته ها و گروهکهای مختلف عراقی که افراد را به سمت جدیت بالاتر برای مبارزه با حمله جریانهای فرصت طلب، تجدید طلب و انحرافی ضد اسلامی سوق می دهند.جریانهای بعثی همراه داعش پیاده نظام و قربانی حضور و اهداف سیاسی و مقاصد جدیدغرب و اعراب مرتجع گردیده اند.به راستی عرصه سیاسی ومیدانی عراق عرصه ای دیگردر تقابل و رویارویی جبهه مقاومت پیروزاسلامی باجبهه غربی ،عربی وترکی می باشد.شورای استانداری الانبار در عراق اعلام کردند:(( گروه های تروریستی داعش در این استان زمین گیر شده اندو در ده روز گذشته یک متر هم پیشروی نداشته اند. بعد از آن که کمک ها و استحکامات نظامی به استان الانبار رسید ما شاهد ثبات نسبی در این استان بوده ایم و تروریست ها حتی یک متر هم نتوانسته اند پیشروی داشته باشند.نیروهای امنیتی اکنون زمام امور را در دست دارند و حملات هوایی به مواضع تروریست ها افزایش یافته است.)) در زمانیکه آمریکا با اقدامات نمادین تلاش می‌کند خود را دشمن داعش در عراق نشان بدهد، اما متحدان دولت آمریکا از جمله ترکیه، ابایی ندارند که حتی در مقابل قطعنامه صوری سازمان ملل علیه داعش نیز مقاومت کنند و حتی به اقدامات نمادین آمریکا علیه داعش در عراق نپیوندند. در حالی که عده ای فکر می کردند که تغییرات سیاسی داخل آنکارا ، پنجره‌ای جدید به روی تغییرات سیاسی ترکیه بگشاید؛ اما رسیدن اردوغان به ریاست‌جمهوری و برعهده گرفتن ریاست حزب عدالت و توسعه توسط «احمد داوود اوغلو» نوید تغییرات جدیدی را نداد. زیرا دوباره تیمی در راس امور است که سیاست انتحاری و پشتیبانی از تروریسم را دنبال می‌کنند و به این ترتیب ترکیه همچنان به عنوان بخشی از مشکل و نه حلال آن باقی مانده است. همین اردوغان در سفرش به دوحه و گفت و گو با شیخ آل ثانی امیر قطر موضوع باقی ماندن داعش در منطقه و اینکه قطر باید کمک مالی کند تا داعش برای سال ها در منطقه مثلث لبنان، سوریه و عراق باقی بماند و قطر به عنوان کشوری که بتواند مدیریت انرژی گاز را در جهان داشته باشد و در مقابل به ترکیه کمک مالی کند. قطر حتی می خواهد با صادرات گاز به ترکیه خود را جایگزین صادرات گاز ایران کند. این توافق وجود دارد که قطر در اینده به عنوان تنها کشوری که انرژی گاز را در اختیار خواهد داشت ؛ بتواند بر قیمت گاز تاثیر گزار باشد و قیمت گاز را قطر تعیین کند. یا به عبارت دیگر مدیریت جهانی گاز در اختیار قطر قرار بگیرد. لذا در سفر اردوغان به دوحه مسئله ضرورت ناامنی در عراق و سوریه مورد تاکید قرار گرفت و قطر هم تعهد کرده است که کمک مالی برای مدت ها در اختیار داعش قر ار بدهد.در ماه جاری میلادی ۱۲۳۵ تکفیری در سوریه و عراق کشته شده‌اند.در حالیکه جریان مخلفان دولت وارتش عراق به ایجاد محیطمناسب خود، تفکیک شیعه و سنی و عرب و کرد، در عراق، تجزیه عراق به چند واحد جغرافیایی ، ادامه کشتارها ،غارت اموال ،ثروتها ،منابع عراق و... نمی اندیشند، از امتیازات ،قابلیتها نظام ،مردم غیور مسلمان ودولت جدید عراق عبارتند است از : دولت وحدت ملی، تشکیل دولت براساس آراء مردم و مردم سالاری ، سیاست کاملاً صحیح اتحاد ملی و قومی و طائفی دولت جدید عراق ، عراق واحد ،اعلام حمایت قاطع ایران از دولت جدید عراق، عدم اطمینان و اعتماد دولت و ملت به بیگانگان ووابستگان ونوکران داخلی آنان . مطلب پایانی آنکه به بیان مقام عظمای ولایت امام خامنه ای دام ظله ،وضعیت فعلی منطقه و از جمله عراق، نتیجه سیاستهای غیر مسئولانه قدرتهای فرامرزی و برخی کشورهای منطقه در سوریه است و ملت و دولت عراق و بخصوص جوانان این کشور توانایی فائق آمدن بر تروریست ها و برقراری امنیت را دارند و نیازی به حضور بیگانگان نیست. متأسفانه برخی کشورها متوجه حجم و ابعاد این خطر نیستند و ما معتقدیم که با بصیرت دو ملت ایران و عراق و حمایت علما و هدایت های جنابعالی، می توانیم از این مرحله عبور کنیم و تروریست ها را به عقب برانیم. جوانان عراقی آماده دفاع از کشور یک ثروت گرانبها برای دولت عراق اند. وضعیت کنونی منطقه نتیجه رفتارهای بسیار غیرمسئولانه قدرتهای فرامرزی و برخی کشورهای منطقه در قبال سوریه است که باید با عزم راسخ در مقابل آن ایستاد.سیاست سالهای اخیر مبنی بر اجازه ندادن برای استفاده از خاک عراق بر ضد سوریه را سیاستی درست و مدبرانه بوده است.امنیت، رفاه، اقتدار و عزت عراق به عنوان کشوری مهم در منطقه را برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت است.                                                                                                    

رضا قارزی

نظام سیاسی عربستان و وخامت اوضاع آن در آستانه فروپاشی اش- رضا قارزی

بسمه تعالی 

 نظام سیاسی عربستان و وخامت اوضاع آن در آستانه فروپاشی اش 

 آنچه از فضای سیاسی عربستان آشکار می باشد در پی مرگ پادشاه عربستان و انتخاب پادشاه جدید،جنگ قدرت در این كشور به اوج خود رسیده است. در شرایط حاضر درگیری‌های شدیدی میان جناح‌های مختلف و شاهزادگان عربستانی برای رسیدن به قدرت در جریان بوده و شدت بیشتری نیز یافته است. جنگ قدرت در عربستان بسیار جدی است و نگرانی های جدی در خاندان سلطنتی عربستان دیده می شود. مردم عربستان که این رژیم پوشالی را مایه‌ ننگ و سرافکندگی خود در میان ملل دیگر می‌دانند، به امید روزی هستند که وقتی از خواب بیدار می‌شوند، خبر سقوط آل‌سعود را بشنوند. خاندانی که بر همه مقدرات آنها چنگ انداخته است.در حالی که عربستان روزهای نخست پس از مرگ «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه این کشور و انتقال به ظاهر آرام قدرت به پادشاه جدید (سلمان ‌بن عبدالعزیز) را تجربه می‌کند، کارشناسان و نویسندگان روزهای سخت و حتی وقوع فروپاشی نظام پادشاهی این کشور را پیش‌بینی می‌کنند. آنکه«متعب بن عبدالله» پسر ملک عبدالله پادشاه متوفی از انتخاب محمد بن نایف بن عبدالعزیز به عنوان جانشین ولی‌عهد خشمگین است.متعب بر این باور است که رقیبش «محمد بن نایف» از حیله‌ای علیه او استفاده کرده که، پدرش عبدالله برای کنار گذاشتن «احمد بن عبدالعزیز» استفاده کرد؛ یعنی تعیین جانشین برای ولی‌عهد برای اولین بار؛ اکنون محمد بن نایف جانشین ولی‌عهد شده و پس از پسران عبدالعزیز، اولین شاهزاده‌ای است که در یک قدمی سلطنت قرار گرفته است.تلاش‌های دیگری در دست اقدام است از جمله عزل «مقرن بن عبدالعزیز» ولی‌عهد جدید خواهد بود اما باقی اقدامات را اکنون نمی‌توانم فاش کنم چرا که نمی‌خواهم متوقف شود زیرا در اجرای برخی از این اقدامات خیری برای مردم نهفته است.تعیین «محمد بن نایف» به عنوان جانشین ولی‌عهد قبل از دفن ملک عبدالله اقدامی برای بستن راه متعب بود که این ناشی از زیرکی محمد بن نایف است.از سوی دیگر محمد بن زاید آل نهیان وزیر امور خارجه امارات هم از تغییرات روی داده دلخور شده است چرا که روی به قدرت رسیدن متعب جهت توسعه نفوذ خود در عربستان، حساب کرده بود.متعب بن عبدالله یکی از رقبای خود را احمد بن عبدالعزیز، عموی خود می‌داند که ملک عبدالله او را 6 ماه قبل برکنار کرد و به جای وی محمد بن نایف را وزیر کشور کرد که با این کار عملاً احمد بن عبدالعزیز از کانون قدرت دور کرد و این در حالی است که پس از سلمان او مهمترین فرزند بازمانده از عبدالعزیز بود اما شاه متوفی با برکناری وی تلاش کرد تا جناح رقیب خودش یعنی سدیری‌ها را تضعیف کند و مقرن که شخصیت ضعیف‌تری است به این سمت گمارده شد تا بتواند زمینه برای افزایش قدرت پسرش متعب فراهم شود.درجه بالای انحطاط و ساختار قرون وسطایی رژیم سلطنتی عربستان و افزایش شکاف میان خاندان حاکم و مردم، فروپاشی زودهنگام این رژیم را پیش‌بینی می‌کنند.به گزارش روزنامه انگلیسی «تلگراف» «رابرت فیسک» نویسنده و صاحب‌نظر انگلیسی یکی از این کارشناسان است که در این رابطه نوشت: زمان به ضرر نظام پادشاهی عربستان در حال سپری شدن است؛ علی‌رغم اینکه متحدان غربی عبدالله به این رژیم وفادار مانده‌اند، اما انقلابی در عربستان در آستانه وقوع است. اکنون احمد به عربستان بازگشته است و احتمالا رقیب سرسختی برای مقرن ولی‌عهد جدید عربستان خواهد بود.قبل از آنکه «عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود» پادشاه متوفی عربستان سعودی به خاک سپرده شود، تغییر و تحولات مهمی در ساختار قدرت این کشور روی داد که همگی به ضرر فرزندان وی تمام شده است.از سوی دیگر «محمد بن نایف» فرزند ارشد نایف بن عبدالعزیز ولی‌عهد متوفی عربستان هم که رقیب متعب پسر شاه سابق است، با حفظ سمت وزیر کشور به عنوان جانشین ولی‌عهد و معاون دوم رئیس شورای وزیران عربستان انتخاب شد.محمد بن سلمان علاوه بر ریاست دربار عربستان به عنوان وزیر دفاع جدید عربستان به جای پدرش گمارده شد که این مسئله نشان می‌دهد حالا با به قدرت رسیدن پدرش، او به یکی از شاهزاده‌های تاثیرگذار نسل سوم آل سعود بدل شده است.برآیند تغییرات اعمال شده در خانواده سلطنتی نشان می‌دهد جناح سُدیری‌ها با تغییرات گسترده علیه مهره‌های کلیدی ملک عبدالله از جمله التویجری، جناح عبدالله (جناح الشِمّری) را به حاشیه رانده و دوباره قدرت را در میان خودشان قبضه کردند.مقدمه‌چینی برای انتقال آرام قدرت در عربستان سعودی و انتخاب مهره‌های جدید برای مناصب ایجاب می‌کرد که خبر مرگ پادشاه این کشور حداقل با ۳ روز تاخیر اعلام شود.نوشت سلمان بن عبدالعزیز، شاه جدید عربستان سعودی تلاش می‌کند ساختار حکومت را ریشه‌ای اصلاح کند و یکی از نشانه‌های این امر صدور حکمی مبنی بر انتخاب شاهزاده «محمد بن نایف» وزیر کشور به جانشینی ولیعهد بوده است.این موضوع به دو معناست؛ اول اینکه –همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد- راه شاهزاده «متعب بن عبدالله» فرزند پادشاه پیشین را برای رسیدن به این منصب مسدود کند و دوم اینکه سلمان بن عبدالعزیز در حال شکل دادن مرحله جدیدی برای واگذاری سمت‌ها به نوه‌های عبدالعزیز آل سعود موسس پادشاهی آل سعود است.بسیاری از پیش‌بینی‌ها نشان می‌داد که شاهزاده «احمد بن عبدالعزیز» کوچک‌ترین پسر موسس پادشاهی آل سعود عهده‌دار سمتی در چینش جدید حکومت خواهد شد ولی به نظر می‌رسد که منصب جدیدی برای او در نظر گرفته نشده است.اعتقاد بر این است که ترتیبات جدید در تشکیلات سیاسی عربستان و بارزترین آن یعنی انتصاب شاهزاده محمد بن نایف در سومین جایگاه حکومتی پس از مشورت‌های فشرده با شاهزادگان برجسته خاندان سلطنتی برای اطمینان یافتن از انتقال آرام قدرت صورت گرفت و به همین دلیل بود که خبر مرگ ملک عبدالله حداقل با سه روز اعلام شد و سپس دستگاه تنفس مصنوعی از او جدا شد.دیوان پادشاهی عربستان سعودی، دیروز اعلام کرد محمد بن نایف، وزیر کشور به عنوان جانشین ولیعهد مورد بیعت قرار گرفت. بدین ترتیب محمد بن نایف نخستین شاهزاده از نسل سوم در خاندان سعودی است که عهده‌دار مقام پادشاهی خواهد شد. محمد بن نایف که روابط نزدیکی با آمریکا دارد به دلیل تلاش برای مبارزه با تروریسم از سوی جامعه جهانی به ویژه آمریکا مورد تقدیر قرار گرفته است.از سوی دیگر، مقرن بن عبدالعزیز آخرین پادشاه از «نسل اول» در خاندان سعودی است که بر تخت پادشاهی تکیه خواهد زد.انقلابی که عربستان را تهدید می‌کند، از سوی ایران نخواهد بود، این تهدید از سوی اقلیت شیعه درون عربستان و عناصر مسلح وهابی نیز نخواهد بود، پادشاهی سعودی از درون خود خاندان سلطنتی این کشور تهدید می‌شود. ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه این کشور در سن ۹۰ سالگی درگذشته است.ملک عبدالله در چند هفته اخیر به علت ابتلا به عفونت ریه در بیمارستان بستری بود. او در سال ۲۰۰۵ و پس از مرگ برادرش، ملک فهد، پادشاه عربستان سعودی شد.در پی درگذشت عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی، روز جمعه قیمت نفت در بازارهایی آسیایی بیش از یک دلار افزایش یافت.به گزارش جهان، ایرنا به نقل از رویترز خبر داد: قرارداد مربوط به معاملات نفت خام آمریکا در غرب تگزاس برای تحویل ماه مارس روز جمعه با یک دلار و ۴۵ سنت افزایس، به۴۷.۷۶ دلار رسید.عربستان سعودی از اعضای سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) به شمار می رود و و نخستین صادرکننده نفت در جهان است.بهای نفت از ژوئن(خرداد-تیر) سال ۲۰۱۴ بیش از ۵۰ درصد کاهش یافت که مهمترین دلیل آن عرضه بیش از حد از سوی تولیدکنندگان است.ملک عبدالله از سال ١٩٨٢ میلادی ولیعهد عربستان شد، وی از سال ١٩٩٥ و پس از بیماری و زمین گیر شدن ملک فهد عملاً تمامی اختیارات یک پادشاه را در دست داشت، اما نهایتا با مرگ ملک فهد در سال ۲۰۰۵ رسما به عنوان پادشاه انتخاب شد. وی با وجودی که از نزدیک به سه سال پیش دچار بیماری‌های متعددی است، تاکنون در سمت پادشاه عربستان باقی مانده است.وی همچنین ریاست هیات وزیران و فرماندهی گارد ملی عربستان سعودی را نیز عهده دار بوده است سلطان بن عبدالعزیز و نایف بن عبدالعزیز دو تن از ولیعهدهای وی قبل از رسیدن به آرزوی خود یعنی پادشاهی عربستان، از دنیا رفته اند و هم اکنون سلمان بن عبدالعزیز که وی نیز به بیماری آلزایمر مبتلا است، ولیعهد عربستان است.هر چند آمریکا در واکنش به مرگ عبدالله، او را «دوستی صادق» خواند و انگلیس او را کسی دانست که زندگی‌اش را وقف «گفت‌وگوی ادیان» کرده و دو رئیس فعلی و سابق رژیم صهیونیستی هم فقدان عبدالله را خسرانی برای صلح در منطقه خاورمیانه دانستند، ولی هیچکدام از این دلگرمی‌ها نمی‌تواند جای ملت عربستان را بگیرد.در حال حاضر مردم عربستان خاندان حاکم را بزرگترین مانع رشد و مشکل اصلی کشور می‌دانند و همه مفاسد را به حق به این خاندان نسبت می‌دهنددر درون خانواده گسترده سعودی‌ها نیز شکاف و سهم‌خواهی از قدرت روز به روز آشکارتر می‌شود.                                           

رضا قارزی

نظم نوین اسلام ناب جبهه مقاومت الگو جایگزین نظم دروغین غرب در کشور های اسلامی-رضا قارزی

بسمه تعالی

نظم نوین اسلام ناب جبهه مقاومت الگو جایگزین نظم دروغین غرب در کشور های اسلامی

پیام جدید وامروزی انقلاب اسلامی که از بیان پر برکت امام خامنه ای دام ظله ارائه میگرددنسخه شفا بخش و جهانی بشریت کنونی وامانده در دام نظم و نظام سلطه گر دروغین غرب ونوسکولاریسم امروزی می باشد.یادگار راستین امام روح الله رحمه الله علیه در تبیین اندیشه  و راه آینده جامعه اسلامی و مسلمانان جهان در حرم مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی  راهبرد هایی را در بازخوانی مکتب خمینی کبیر بیان فرمودند که  الگو جایگزین و نجات بخش نظم دروغین غرب در کشور های ،حکومتها و حرکتهای  اسلامی می تواند باشد و  کشور های اسلامی گوش به فرمان ، تسلیم شده و سازشکار باغرب را از بردگی نوین و اسارت دیکتاتورهای مدعی  دموکراسی به حقیقت وجودی اسلام و نجات برسانند. در واکاوی بیان بلند مقام عظمای ولایت،نقشه و کار اصلى امام امام خمینی(ره) فقط از ذهن انسان نبوده و مؤیدمن‌عندالله بود و بناى یک نظم مدنى - سیاسى براساس عقلانیت اسلامى است که دو نکته‌ى اساسى دارد:اول مردم‌سالارى یعنی سپردن کار کشور به مردم از طریق انتخابات، و دوم در چهارچوب شریعت اسلامى که از اسلام سرچشمه گرفته است. پدیده‌هاى اساسى نظم جامعه‌ى اسلامى، عنصر اصلى آزادى، استقلال، عدالت، معنویت اندو کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن که در دوره‌ى ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود. مقابل کسى که از انتخاب مردم به‌وجود آمده نباید سینه سپرکردو قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى شد، اسم او فتنه است. با این ملتى که ما داریم مشاهده میکنیم، با این تجربه‌اى و این حرکت موفق و سِیر مستمرى که در این ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال - این ملت نشان داده است، بله، ادامه‌ى این راه ممکن است. چالش بیرونى ما وجریان حرکت جبهه مقاومت اسلامی مزاحمتهاى استکبار جهانى، بى‌رودربایستى مزاحمتهاى آمریکا است. از نظر آمریکایى‌ها همه‌ى کشورها،جریانهاى سیاسى و اجتماعى و مدنى و اقتصادى ، همه‌ى آدمها و شخصیت‌هاى برجسته و ممتاز و نشان‌دار دنیا جزء این سه قِسماند و  خارج از آن نیستند: دسته اول سرسپرده‌اند و گوش‌به‌فرمانندکه از آنها حمایت کامل می کنند البته حمایت مفت و مجانى نیست، حمایت میکنند و آنها را میدوشند؛ در واقع از توانایى‌هاى آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، براى تأمین منافع خودشان استفاده میکنند. دسته دوم که مستقل هستند با آنها مدارا می کنند اروپایى‌هااز این دسته اند که در یک خطاى بزرگ راهبردى قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده‌اند، منافع آمریکا را رعایت میکنند،آمریکا منافع آنها را رعایت نمیکند و نخواهد کردوتا آخر هم همین‌جور است. دسته سوم آنانکه نافرمانند و دلیرى نشان میدهند و گستاخى نشان میدهند که جورى دیگر باید با آنها رفتار کرد. این کشورهایى هستند که زیر بار آمریکا نمیروند؛ سیاست آمریکا، درباره‌ى اینها این است که از هر وسیله‌ى ممکن باید علیه این کشورهاى نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله‌ى ممکن؛ هیچ حدومرزى نمیشناسند. یکى از راه‌ها این است که پیشبرد هدفهاى خودشان را در آن کشور مورد نظر - که آماج دشمنى آنها است - به عناصر داخلىِ همان کشور بسپرند. ونکته مهم مورد توجه درون نظام آنکه چالش درونى براى ملت ما آن است که روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ‌ترین خطر است. در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه‌ى دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله میکنند، دشمن اصلى نیستند آنها فریب‌خورده اند. همان‌طور که امام فرمودند ما میتوانیم، باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى میتواند همه‌ى این گره‌ها را باز کند. به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در جهان.                      رضا قارزی

نگاهی به اوضاع سیاسی کنونی یمن -رضا قارزی

بسمه تعالی

نگاهی به اوضاع سیاسی کنونی یمن


با تداوم بن‌بست سیاسی در یمن که در پی استعفای رییس‌جمهور و نخست‌وزیر این کشور شکل گرفته است،

استعفای رئیس جمهور و نخست وزیر برای به تعطیلی کشاندن نهادهای دولت صورت گرفت، و یمن تا قبل از صدور اعلامیه قانون اساسی در آستانه آشوب و ناآرامی قرار داشت.برخی از گروه های سیاسی یمنی قصد داشتند بحران کشور را بیش از پیش پیچیده کنند تا اوضاع یمن به سوی آشوب و ناآرامی کشیده شود. جنبش انصارالله، عصر جمعه گذشته با صدور"بیانیه قانون اساسی" پارلمان را منحل و یک شورای ریاستی را برای دوره انتقالی تشکیل داد.در شرایط کنونی گروه‌ها و احزاب سیاسی یمن، مذاکرات خود را با نظارت نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای حل بحران این کشور ادامه می دهند.جمال بن عمر به عنوان نماینده سازمان ملل متحد در امور یمن، بر این مذاکرات که به هدف دستیابی به توافق برای حل بحران این کشور در صنعا برگزار میشود نظارت دارد.بن عمر با تاکید براین که، هیات سازمان ملل پیش از پایان روند انتقال سیاسی، یمن را ترک نخواهد کرد. هیأت های دیپلماتیکی که در صنعا مستقر هستند ، وضعیت امنیتی مناسبی دارند و هیچ نگرانی درباره به خطر افتادن آنها وجود ندارد . کمیته امنیتی به وظیفه خود که تأمین امنیت است ، به خوبی عمل می کند و اگر هیأت های دیپلماتیک بخواهند با اهداف سیاسی تظاهر به نداشتن امنیت جانی کنند ، به اهداف خود نخواهند رسید.براساس  تاکیدمحمد عبدالسلام سخنگوی جنبش انصارالله یمن مذاکرات جاری داخلی تا این لحظه به نحو خوبی پیش می رود و توافقی بر سر مرحله آتی صورت گرفت که شامل مرحله انتقالی، شورای ملی، شورای ریاستی و تعیین رییس برای این شوراست.کمیته عالی انقلاب یمن نیز از اعضای پارلمان منحل شده این کشور خواست در نشست ویژه مشورتی در خصوص تشکیل شورای ملی انتقالی شرکت کنند. الحوثی نیز از دستیابی به حل و فصل بحران یمن استقبال کرده است.جنبش انصارالله یمن بسته شدن سفارتخانه های کشورهای غربی در این کشور را اقدامی برای فشار بر انقلابیون و شکستن اراده مردم یمن توصیف کرد.دولت های کشورهای دوست و برادر درآینده نزدیک درک خواهند که تعامل محترمانه با خواست و اراده ملت یمن به نفع آنها است.گزارش کارکنان سفارت آمریکا مبنی بر اینکه جنبش انصار الله بیش از 20 خودروی آنها را مصادره کرده است، رد کرد. کارکنان محلی سفارت آمریکا به خبرگزاری رویترز گفتند: پرسنل سلاح ها، دستگاههای رایانه و اسناد را قبل از بسته سفارت و تخلیه دیپلمات ها تخریب کردند. انگلیس و فرانسه نیز با آمریکا همگام شد و سفارت آلمان نیز گفت که مسئولان دیپلماتیک آن درحال از بین بردن اسناد حساس هستند و سفارت بزودی بسته خواهد شد.رهبر جنبش انصارالله یمن، صدور اعلامیه قانون اساسی را اقدامی ضروری، موفقیت آمیز، قانونی و مهم توصیف کرد وگفت: انقلاب یمن هیچ گروهی را منزوی نمی کند.رهبر انصارالله از قبایل "البیضاء" که دستاوردهای بزرگی را در پاکسازی این منطقه از تکفیری ها محقق کردند، به صورت ویژه قدردانی کرد.

عبد الملک الحوثی ،رهبر جنبش انصارالله یمن معتقد است:((انقلاب یمن فقط مربوط به یک جریان یا مناطق محدودی از این کشور نیست؛ بلکه بیانگر دغدغه ها، رنجها و مطالبات کل ملت یمن است؛ هدف از انقلاب یمن تحقق دستاوردهایی برای یک قشر خاص نیست.هیچگاه نمی توانیم در برابر گروه های داخلی و خارجی سکوت کنیم و کشور را به سوی فروپاشی بکشانیم.ما به عنوان ملت یمن حق داریم که با کشیده شدن کشور به سوی آشوب و فروپاشی مخالفت کنیم.ما به همه گروه های سیاسی اعلام کردیم که انقلاب هیچ یک از گروه ها را منزوی نخواهد کرد و اعلامیه قانون اساسی هیچ طرفی را از صحنه سیاسی دور نکرده است و حزب اصلاح نیز می تواند در اداره امور کشور مشارکت کند و علیه این حزب در اعلامیه قانون اساسی موضع گیری نشده است. اعلامیه قانون اساسی امور مربوط به مرحله انتقالی را تبیین کرده است و نباید با اعلامیه قانون اساسی به صورت منفی و دشمنانه برخورد کرد زیرا این اعلامیه علیه هیچ فرد و طرفی نیست.من به افرادی که برخلاف خواست مردم یمن رفتار می کنند ، هشدار می دهم زیرا چنین افرادی اگر منافع مردم را به خطر بیندازند ، در واقع منافع خود را به خطر انداخته اند.همه ما باید با آشوب ها و توطئه هایی که برای یمن چیده می شود ، با جدیت مقابله کنیم .  مردم یمن برای پایان دادن به آلام خود قیام کرده اند و هیچ فردی نمی تواند قیام مردمی را با اعمال زور و فشار نابود کند.))

سخنگوی رسمی جنبش انصارالله یمن  با رد این ادعا که کمیته های انقلابی یمن با قبایل مارب درحال نبرد هستند، تاکید کرد: درگیری با قبایل مارب نیست بلکه با سازمان تروریستی القاعده است که در منطقه صحرا و در جنوب کشور حضور دارد.محمد عبدالسلام سخنگوی جنبش انصارالله یمن در اظهارات خود به سخنرانی نماینده قطر در نشست شب گذشته شورای امنیت در مورد یمن به شدت واکنش نشان داد وو گفت: "ما تاکید می کنیم که ملت یمن به نصیحت های کشوری نیاز ندارد که خودش حقوق و آزادیها را در داخل کشورش رعایت نمی کند؛ کشوری که یک شاعر را فقط به صرف انتقاد از مقامات عالی کشور بازداشت و حکم اعدام وی را صادر کرد. آنها (قطر) در طول سالهای گذشته برای یمن چه کردند؟ آنها برای این ملت دست به هیچ کارخیر قابل ذکری نزدند.وی در گفت وگو با شبکه تلویزیونی المسیره همچنین اقدام سفارت های غربی در ترک صنعا را اقدامی سیاسی دانست و افزود: "بنا به گفته های میانجیگر عمانی، سفارت آمریکا می خواست اتباع خود را از کشور خارج کند و ما نیز با این امر موافقت کردیم و هنگامی که علت این امر را سوال کردیم، آنها گفتند که نگرانی های امنیتی وجود دارد و همچنین گفتند که دیگر کاری برای انجام دادن ندارند. کمیته های انقلابی نیز هماهنگی های لازم برای خروج آنها را اتخاذ کردند. در نهایت این تصمیم به خودشان مربوط است. تعداد کسانی که از صنعا خارج شدند، 128 نفر بودند که اغلب آنها را نیروهای تفنگدار آمریکا تشکیل می دادند و تمام املاک، دارایی، اموال، سلاح و اسناد و مدارک خود را از بین بردند که این امر نشان می دهد آنجا لانه جاسوسی بود.بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل متحد، از شورای امنیت خواست برای حل بحران یمن تلاش کند..در همین حال "جمال بن عمر" نماینده سازمان ملل متحد در امور یمن، تاکید کرد که بحران یمن تنها از طریق گفت و گو حل شدنی است. وی فرآیند انتقال را شکننده دانست.شورای همکاری خلیج فارس در صدور قطعنامه ای در شورای امنیت علیه جنبش انصار الله یمن ناکام ماند.نشست شورای امنیت سازمان ملل ویژه رسیدگی به مسائل یمن پنجشنبه شب برگزار و بدون دستیابی به توافقی میان اعضای این شورا به کار خود پایان داد.شورای همکاری خلیج فارس طرح پیش نویس قطعنامه ای علیه جنبش انصار الله در یمن را در دستور کار خود داشت اما این طرح پیشنهادی با مخالفت روسیه روبرو شد.روسیه همچنین با صدور بیانیه ای در نشست شورای امنیت سازمان ملل که در آن جنبش انصارالله به عنوان عامل تحولات اخیر در یمن شمرده شده بود، مخالفت کرد.کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در طرح پیش نویس قطعنامه خود، جنبش انصارالله به عنوان عامل شکست فرآیند سیاسی در یمن دانسته بودند.نماینده کشور قطر به نمایندگی از سایر اعضای شورای همکاری در این نشست اتهاماتی را علیه جنبش انصار الله یمن مطرح کرد که سخنگوی انصار الله نیز در مصاحبه ای تلویزیونی به این اتهامات پاسخ داد و از قطر خواست تا به جای طرح این اتهامات بی اساس، به مسائل داخلی خود از جمله نبود آزادی بیان در قطر رسیدگی کند.

آمریکا ، انگلیس و فرانسه روز گذشته سفارتخانه های خود را در صنعا پایتخت یمن به بهانه نبود امنیت تعطیل کردند و کارمندان و دیپلمات های خود را از این کشور خارج کردند. آمریکا، فرانسه و انگلیس سفارتخانه های خود در یمن را روز چهارشنبه به بهانه نگرانی های امنیتی بسته و پرسنل دیپلماتیک خود را به طور کامل از صنعا خارج کردند.مصر نیز یک واحد نظامی را به منظور مداخله در تنگه " باب المندب " در صورت لزوم به عنوان بخشی از مداخله کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در یمن آماده کرده است.مصر و عربستان برای مداخله نظامی مشترک علیه کمیته های انقلابی به بهانه تضممین آزادی کشتیرانی در باب المندب با یکدیگر هماهنگی می کنند.منابع خبری فاش کردند که عربستان سعودی برای قبایل و گروههای سلفی هوادار خود در استان مارب در شمال یمن پول و سلاح ارسال کرده تا از این طریق با کمیته های انقلابی یمن مقابله کند، درگیری میان قبایل نیست بلکه با سازمان تروریستی القاعده است که در صحرا و در جنوب کشور حضور دارد.مارب یک منطقه صحرایی غنی از منابع انرژی در مرز یمن با عربستان است که گروه های سلفی و قبایل نزدیک به عربستان از مدت ها قبل در آن ساکنند. همچنین این منطقه محل استقرار شمار زیادی از تروریست های القاعده است که کمیته های انقلابی یمن با آنها می جنگند.درحالی که دیپلمات ها و کارمندان غربی روز چهارشنبه از یمن خارج شدند، نگرانی نسبت به تنش در یمن افزایش یافته و عربستان سعودی اقدام به مسلح سازی قبایل هوادار خود از طریق مرزهای جنوبی اش کرده است.

از مسائل دیگر مهم عرصه تحولات روز یمن آنکه:

1-زمینه  خطرناک فعالیت گروه تروریستی القاعده در جنوب یمن در سایه اوضاع کنونی این کشور.گروه موسوم به انصار شریعت وابسته به گروه تروریستی القاعده در یمن از تسلط خود بر یکی از پایگاههای ارتش این کشور خبر داد.رسانه های محلی از وقوع درگیری های شدید میان نیروهای ارتش و القاعده در استان شبوه یمن خبر دادند که پس از محاصره حدود یک ساعت ادامه داشت. استان شبوه مرکز مهم تروریست های القاعده و هواداران تندروی این گروه تروریستی است.انصار شریعت با استفاده از هرج و مرج سیاسی و ناآرامی ها در یمن طی سالهای گذشته پیش از مقابله ارتش با این گروه، برخی مناطق و شهرهای یمن را به کنترل خود درآورد.

2- کارشناسان سیاسی اعتقاد دارند اوضاع یمن رو به وخامت می رود یا حداقل برخی طرف ها سعی دارند یمن را پس از قدرت یافتن گروه انصارالله در این کشور بسیار ناامن جلوه دهند تا پس از آن مقدمات دخالت خارجی در این کشور را فراهم سازند .

3-اعلامیه قانون اساسی هیچ خطر و تهدیدی برای اقتصاد کشور محسوب نمی شودو حزب اصلاح چنین وانمود می کند که یمن از هر گونه توانمندی اقتصادی بی بهره است و فقط باید وابسته به خارج باشد.

4الحوثی  براین  نگرش پایبندند که گروه های داخلی و کشورهای عربی و غیرعربی منافعی در یمن دارند و تأمین منافع آنها مشروط به برقراری امنیت و ثبات در یمن است و مردم یمن به منافع مشروع کشورهایی که به منافع آنها (مردم یمن) احترام بگذارند ، احترام خواهند

5-مردم و شخصیت های مختلف یمن برای شرگت در مراسم گرامیداشت چهارمین سالگرد انقلاب خود راهی شهر صنعا پایتخت این کشور شده اند

6-کمیته های انقلابی و یگان های ارتش یمن مرکز استان البیضاء در مرکز این کشور را بار دیگر به کنترل خودشان درآوردند

7- فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن اعلام کرد: طرف های سیاسی یمن با از سرگیری رایزنی ها با هدف دستیابی به راه کار سیاسی برای خارج شدن از بحران فعلی موافقت کرده اند و گفت وگو میان آنها آغاز می شود.9-مطالبی که این روزها در رسانه‌های رسمی عربستان منتشر می شود، از عصبانیت محافل رسمی و رسانه ای این کشور به خاطر تحولات سریع اخیر انقلاب مردمی یمن، و ناکام ماندن پروژه های کشورهای عضو شورای همکاری در این کشور، حکایت دارد.

8-مردم یمن با برگزاری مراسمی صدور اعلامیه قانون اساسی را جشن گرفتند.ائتلاف جوانان انقلاب 14 فوریه بحرین، صدور اعلامیه قانون اساسی یمن را به مردم این کشور تبریک گفت.طی روزهای اخیر، چندین تروریست سعودی در یمن و سوریه به ویژه شهر "عین العرب" نزدیک مرز ترکیه به هلاکت رسیده اند. "عثمان الغامدی" عضو ارشد گروه انصار الشریعه – شاخه القاعده در یمن – از جمله این تروریست های عربستانی است.حوثی ها شنبه تشکیل کمیته عالی امنیتی را برای اداره امور یمن تا زمان تشکیل شورای ریاست جمهوری اعلام کردند

رضا قارزی

نگاهی راهبردی به تحولات کنونی یمن- رضا قارزی 1393

بسمه تعالی

نگاهی راهبردی به تحولات کنونی یمن

یمنی‌ها از دو هفته پیش اعتراضات خود را علیه سیاست‌های اقتصادی و امنیتی دولت این کشور آغاز کرده‌اند و وارد هفته سوم گردید. مردم یمن جمعه مرحله سوم از اعتراضات مسالمت آمیز علیه سیاست‌های دولت این کشور را با تظاهرات گسترده در صنعا و چندین شهر دیگر به پیش بردند.جنبش انصار الله یمن به رهبری سید عبدالملک الحوثی راهبری اعتراضات مردمی و به نمایندگی از مردم، مسئولیت طرح خواسته های آنها با مسئولان حکومتی را برعهده دارد که این رایزنی ها تاکنون به نتیجه نرسیده است لذا این جنبش به همراهی مردم، سومین مرحله از اعتراضات را امروز جمعه آغاز کرده است.موج جدیدی از اعتراضات جدید ضد دولتی بوده است که پس از اعتراضات سال 2011 که منتهی به برکناری علی عبدالله صالح رئیس جمهور سابق این کشور شد، بزرگترین اعتراضات خیابانی در این کشور بوده است.تظاهرات‌کنندگان با سر دادن شعارهایی مانند « ملت سقوط دولت را خواستار است» و « ملت عقب نشینی نخواهد کرد» خواستار کناره گیری دولت از قدرت شدند

شرکت کنندگان در این تظاهرات تاکید کردند به گزینه انقلابی خود تا تحقق تمام خواسته‌های انقلابیون و ملت یمن ادامه خواهند داد، از این رو گفتند افزایش میزان نارضایتی ها و اعتراض ها جزو برنامه آتی تظاهرات مخالفان نظام خواهد بود و باید دولت به خواسته ها توجه کند.در شهر صعده مرکز استان صعده نیز تظاهرات مشابهی برگزار شده است.معترضان یمنی از روز جمعه گذشته بعد از اینکه دولت به خواسته‌های آنها توجه نکرده بود مرحله دوم تظاهرات را با برپایی چادر در مرکز صنعا پایتخت یمن آغاز کردند.مردم یمن با برگزاری تظاهرات و تحصن های مسالمت آمیز، خواستار لغو دستور آزادسازی حامل های سوخت و برکناری دولتی هستند که آن را فاسد و ناکارآمد در حل مشکلات خود می دانند.  در مقابل دولت یمن نیز اقدامات امنیتی را در پایتخت این کشور تشدید کرده است و برخی از منابع از احتمال دخالت نظامی عربستان در یمن خبر می‌دهند.

از سوی دیگر عبدالملک الحوثی رهبر جنبش انصار الله یمن بر ادامه اعتراض های مسالمت آمیز تا تحقق کامل خواسته های ملت تاکید کرده استهزاران نفر در روزهای اخیر در تظاهرات و تحصن های مسالمت آمیز شرکت کرده اند.در تظاهرات مرحله سوم معترضان شعارهایی علیه دولت عربستان سر ‌دادند و همچنین تاکید کردند تا زمانی که دولت یمن استعفا ندهد و قیمت سوخت به حالت سابق بازنگردد، دست از تظاهرات برنخواهند داشت.تحولات کنونی عرصه سیاسی یمن  حاکی از احتمال  سرنگونی استبداد وابسته به غرب وپیروزی انقلابیون شیعی مردمی می باشد.عبدالملک الحوثی رهبر حوثی ها اعلام کرده که دولت کنونی باید برکنار شود و دولت جدیدی با مشارکت افراد شایست تشکیل خواهد گردد. دولت در زمینه اقتصاد نیز شکست خورد و به جای این که در کشور شراکت ملی حاکم کند، افرادی از اخوان المسلمین و تکفیری ها را به کار گرفت و امتیازات ویژه ای برای افراد خود در نظر گرفت و تحت فشار برخی طرف ها برای حمله به جریان های دیگر و جنگ با آنان قرار گرفت. هیچ کس و هیچ نهادی از رئیس جمهور حرف شنوی ندارد، تا جایی که حتی افراد ما در کنگره که به دستور رئیس جمهور باید مورد حمایت قرار می گرفتند، امنیت نداشتند؛ بنابراین اگر منصفانه بنگریم به این نتیجه می رسیم که این دولت، شکستی مفتضحانه خورده است.اوضاع کنونی در یمن نشان می‌دهد که دولت در تمامی زمینه‌ها شکست خورده است ما به اعتراضات مردمی خود برای تحقق حقوق مردم یمن ادامه می‌دهیم. در واقع تظاهرکنندگان، خطر واقعی در یمن نیستند؛ بلکه کسانی‌اند که فساد را گسترش می‌دهند. ما تظاهرات مسالمت آمیزی را برای سرنگونی دولت برگزار می‌کنیم و به مسئولان دولت نسبت به ارتکاب هرگونه جنایتی در حق تظاهرکنندگان هشدار می‌دهیم. در دولت جدید باید یک کمیته متشکل از کارشناسان اقتصادی روی کار آیند ومسئله بالا رفتن مشتقات نفتی را بررسی و پیگیری کنند.

در حالی که رسانه‌های نزدیک به صنعا تلاش دارند تظاهرات‌ها و اعتراض‌های مسالمت‌آمیز انقلابیون یمن را نظامی جلوه دهند اما حوثی‌ها تاکید دارند که در کنار این انقلابیون تا تحقق مطالبات مشروعشان ایستاده‌اند.

عربستان سعودی تهدید کرده ، برای متوقف کردن آنچه که تلاش حوثی‌ها برای تصرف صنعا پایتخت یمن خواند، از زور استفاده خواهد کرد.دولت سعودی در تلاش برای کمک به حامیان خود در داخل یمن و دولت ضعیف و ناتوان این کشور است که هم پیمانان ریاض به شمار می رود.دولت یمن از حمایت عربستان برخوردار است و درپی اعتراضات گسترده مردم، شاه سعودی دستور داد که تا فوری یک میلیارد دلار فرآورده های سوختی به این کشور داده شود تا شاید از این طریق بتواند اعتراضات مردمی را مهار کند. درپی تشدید تحولات در یمن، عربستان سعودی اوایل هفته جاری تهدید به مداخله در این کشور کرد.ارتش یمن آمادگی خود را بالا برده‌ و تعدادی از تانک‌های «تی 80 » را به تجمع معترضان انتقال داده است. . نیروهای کمربند امنیتی صنعا پایتخت یمن اعلام کردند که به دستور وزارت کشور برای جلوگیری از ورود افراد مسلح و سلاح به پایتخت، تمام ووردی های منتهی به صنعا را مسدود کرده است.

درپی شکست مذاکرات بین کمیته ریاست جمهوری یمن با جنبش انصار الله، عبدربه منصور هادی رئیس جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح یمن از ارتش این کشور خواست تا برای مقابله با هرگونه احتمالات بسیار هوشیار بوده و سطح آمادگی خود را افزایش دهد.

در ادامه نگاهی به مهمترین محور های تحولات اخیر یمن داریم:

1-اصلی ترین خواست عبدالملک الحوثی، رهبر حوثی‌ها در یمن از طرفداران خود آمدن به خیابان‌های صنعاء پایتخت و دیگر شهرهای یمن و برگزاری تظاهرات گسترده جهت سرنگونی دولت است .

2- منصور هادی نیز با مشخص کردن تنها خواستار توقف تظاهرات‌های مردمی و عقب‌نشینی آنها از میدان‌های تحصن است.

3-شاه سعودی برای مهار اعتراضات و نجات دولت یمن به تکاپو افتاده و دستور اعطای نفت و پول فوری و بلاعوض به یمن را صادر کرده است.

4-مذاکرات برای متقاعد کردن این جماعت و مردم یمن به عقب‌نشینی از مطالبات مشروعشان شکست خورده.

5-حوثی‌ها از تشکیل دولت جدید استقبال کرده‌اند .

6-با امید وفضل خدا دولت مستبد کنونی درآینده نزدیک مغلوب شده و پیروزی انقلاب مردمی یمن پیروز خواهد شد.

7-انقلابیون خواسته دولت صنعا را مبنی بر تسلیم سیاسی رد کرده و نمی‌خواهند بار دیگر انقلابشان مصادره شود.

اجرای مصوبات کنفرانس گفت وگوی ملی یکی دیگر از خواسته های مردم است.-8

9-جنبش انصارالله تحت رهبری سید عبدالملک الحوثی با اعلام سومین مرحله از اعتراضات مردمی، خواستار تجمع معترضان در جاده منتهی به فرودگاه صنعا شد.

10-معترضان تداوم تظاهرات تا تحقق خواسته هایشان را تاکید کردند.

  شورای امنیت در این بیانیه از آنچه آن را به زعم خود "فعالیت ها و اقدامات ضربه زننده به روند انتقال سیاسی و امنیت در یمن" از سوی جنبش انصار الله این کشور خواند، ابراز نگرانی کرد و خواستار پایان آن شد.شورای امنیت در بیانیه خود تمام طرف های موجود در یمن را به حل اختلافات از طریق گفت و گو، رایزنی و خودداری از خشونت به منظور تحقق منویات سیاسی فرا خواند.از تمام کشورهای عضو سازمان ملل خواست تا از مداخله خارجی که باعث ایجاد درگیری و بی ثباتی سیاسی می شود، خودداری و از روند انتقالی سیاسی در یمن حمایت کنند.شورای امنیت در بیانیه خود همچنین بر ضرورت نیاز به تدوین پیش نویس قانون اساسی از طرف مراجع ذیربط در یمن برای ارجاع به مسئولان و سپس برگزاری همه پرسی درباره آن تاکید کرد.شورای امنیت در این بیانیه از آنچه آن را به زعم خود "فعالیت ها و اقدامات ضربه زننده به روند انتقال سیاسی و امنیت در یمن" از سوی جنبش انصار الله این کشور خواند، ابراز نگرانی کرد و خواستار پایان آن شد.نماینده دائم یمن در سازمان ملل از گروه انصارالله یمن خواست خود را به نتایج کنفرانس گفتگوی ملی این کشور متعهد بداند.به گزارش شبکه تلویزیونی العربیه، خالد بحاج در سخنان خود در نشست شورای امنیت برای بررسی اوضاع یمن گفت: بار دیگر شورای امنیت به صورت یکپارچه حمایت خود را از روند سیاسی یمن در سایه طرح شورای همکاری خلیج فارس و سازوکار اجرایی آن و قطعنامه سابق شورای امنیت اعلام کرد. این شورا بار دیگر بر بندهای روشن قطعنامه 2140 در سالجاری تاکید کرد. شورای امنیت به همه افراد و طرف ها درباره مانع تراشی در روند سیاسی یمن و تغییرات مسالمت آمیز در این کشور هشدار داد و تاکید کرد باید علیه مانع تراشان در حل و فصل سیاسی یمن مجازات هایی اعمال شود. موضع همه اعضای شورای امنیت درباره اوضاع یمن بیانگر موضع مسئولانه این شورا و در حمایت از خواسته های ملت یمن در ایجاد تغییرات مسالمت آمیز و تشکیل نظام سیاسی فدرال مبتنی بر احترام گذاشتن به حقوق بشر، آزادی بیان و حقوق زنان است و بیانیه کنفرانس گفتگوی ملی یمن نیز به این موضوعات اشاره دارد. همکاری میان شورای امنیت وهمه نهادهای سازمان ملل با شورای همکاری خلیج فارس الگویی برای موفقیت تلاش های بین المللی و منطقه ای برای حل کانون های تنش ارائه کرده است و ما از تلاش های بان کی مون دبیر کل سازمان ملل، جمال بن عمر مشاور ویژه بان می کون و کارکنان دفتر وی در صنعا و نیویورک و همه نمایندگان سازمان ملل در یمن و سفارتخانه های ده کشور در صنعا و باقی دیپلمات های موثر در این شهر تشکر می کنم.وی افزود: عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور یمن و مقامات سیاسی این کشور خود را به ادامه تلاش برای ایجاد تغییرات مسالمت آمیز و توافق ملی در این کشور متعهد می دانند تا مرحله انتقالی در یمن به پایان برسد و به زودی پیش نویس قانون اساسی جدید یمن به هیئت ملی نظارت ارائه خواهد شد تا تصمیمات کنفرانس گفتگوی ملی یمن اجرا شده و مقدمات خوبی برای برگزاری همه پرسی قانون اساسی جدید فراهم شود تا بتوانیم وارد مرحله انتخابات سراسری شویم. در حالی که دولت یمن به حل مشکلات معیشتی و انسانی و اقتصادی دشوار شهروندان یمنی بر اساس امکانات محدود این کشور ادامه می دهد و تلاش های نظامی و امنیتی برای مقابله با افراط گرایی و تروریسم در جریان است، صنعا از همه کشورها می خواهد که به یمن برای حرکت در مسیر گفتگوی ملی کمک کنند تا تصمیمات کنفرانس گفتگوی ملی که همه اقوام و طوایف این کشور به ویژه برادران انصار الله الحوثی بر آن اجماع نظر دارند اجرا شود. شورای امنیت از انصار الله می خواهد تعامل صادقانه ای با یمن و تصمیمات کنفرانس گفتگوی ملی یمن داشته باشند. انصار الله در این گفتگوها شرکای موثری بودند. از انصار الله می خواهیم از سیاست نمایش قدرت و ایجاد وضع جدید از طریق سلاح و جنگ پایان دهند چرا که این جنگ ها در طول پنجاه سال گذشته یمن را ویران کرده است.از سوی دیگر، هواداران دولت یمن نیز سعی در برگزاری تظاهراتی در حمایت از دولت در پایتخت این کشور به نام "همبستگی ملی برای حمایت از اصول ملی" دارند که سید عبدالملک الحوثی در سخنرانی سه شنبه شب خود این دست تظاهرات و تحرکات را فریب دادن مردم تحت عنوان همبستگی و حمایت از فاسدان کشور دانست. 

"ابوعمر العدنانی" و "ابو الدحداح الازدی" دو عضو سعودی گروه داعش هستند که به تازگی در عراق و یمن به هلاکت رسیده‌اند. به گزارش روز یکشنبه پایگاه خبری شبکه العالم، "زیاد خالد رشید الجعفری" ملقب به "ابوعمر العدنانی" از عناصر گروه داعش روز گذشته هنگام حمله به مقر ارتش عراق در منطقه السکران در نزدیک شهر الحدیثه به ضرب گلوله از پا در آمد.المطیری قبلا در چند منطقه سوریه جنگیده بود. او بین شهرهای ادلب و حمص سوریه تردد داشت و اخیرا وارد عراق شده بود.یکی از نزدیکانش که خواست نامش فاش نشود، به روزنامه "الحیات" چاپ لندن گفت: المطیری 22 ساله از ساکنان شهر جده برادر بزرگتر در بین 11 برادر بود و از دبیرستان فارغ التحصیل شد و تا قبل از ملحق شده به گروه داعش بدون آگاهی خانواده اش در یکسال پیش، بیکار بود.وی با اشاره به مخفی کاری المطیری درباره عقایدش افزود: همگان از رفتنش به سوریه شوکه شدند و او بعد از رسیدن به سوریه به خانواده اش اطلاع دارد. خبر مرگش را نیز از شبکه های اجتماعی در اینترنت فهمیدیم و والدینش از مرگ او بسیار متاثر شدند.در یمن، گروه انصار الشریعه وابسته به شبکه القاعده در جزیره العرب از هلاکت ابوالدحداح الازدی در عملیاتی انتحاری علیه یک مرکز امنیتی در یکی از ورودی های شهر الملا در ساحل حضر موت خبر داد، تا به خیل عاملان انتحاری سعودی در مناطق درگیری در یمن و سوریه و عراق ملحق شود.برخی منابع در گفت وگو با روزنامه الحیات فاش کردند "باسل محمد العمری الزهرانی" 10 سال پیش در عراق جنگیده بود و در زندانهای سعودی نزدیک به مدت هشت سال زندانی بود، و حکم اعدام برایش بریده شد اما این حکم نقض شد و بعد از خروج از زندان به یمن رفت.این جوان سعودی یک سال و نیم پیش به یمن رفت و دو روز پیش یک خودروی بمبگذاری شده را در یک مرکز پلیس النجده در خیابان شصتم در ورودی شهر المکلا منفجر کرد.پیش از این عملیات درگیری های مسلحانه ای بین عناصر گروه انصار الشریعه و نیروهای پلیس در گرفت که در آن تعدادی از دوطرف کشته شدند. شماری از  نیروهای پلیس نیز بر اثر انفجار خودروی یاد شده کشته شدند.

 به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از روزنامه "الحیات" چاپ عربستان، یک تروریست عربستانی که "حور العین" را در خواب دیده بود، خود را در عملیاتی انتحاری در یمن منفجر کرد!این جوان که "عبد الرحيم العتيبي" نام داشت و عضو گروهک تروریستی موسوم به "قاعدة الجهاد فی جزیره العرب" بود، در آغاز هفته جاری و پیش از هلاکت خطاب به همقطارانش گفته بود که "حور العین" را در خواب دیده که او را به انجام عملیات انتحاری تشویق کرده است!
تروریست های همدست العتیبی در نوشته های خود در توییتر آورده اند که انگیزه و مشوّق وی برای انجام این عملیات، دیدن حور العین در خواب بوده است. عتیبی پیش از آن که به یمن برود، چندین ماه در کنار تروریست های "انصار الشریعه"، از شاخه های القاعده در سوریه، جنگیده بود و سپس به یمن رفت تا به گروهک "قاعدة الجهاد فی جزیرة العرب" ملحق شود.درهمین حال، یک تبعه سعودی دیگر به نام "صالح القشیر" ملقب به ابوعاصم الجزراوی حمله ای تروریستی را در استان الانبار انجام داد. این حمله پیش از عملیات انتحاری داعش در شهر الانبار علیه نیروهای ارتش عراق صورت گرفت.الشقیر در صفوف گروهک موسوم به جبهه النصره بیش از یکسال جنگید و سپس در مناطق مختلف سوریه تردد کرد تا اینکه سرکرده بخش الرشیدیه در شهر دیرالزور این کشور شد.وی در مرحله بعد با اعلام تشکیل گروه داعش با این گروه همراهی کرد و از جبهه النصره اخراج شد و از دیر الزور به شهر حلب در سوریه رفت و ابوبکر البغدادی سرکرده گروه داعش بیعت کرد. الشقیر پس از آن با سایر جنگجویان سعودی به بغداد رفت."سالم هادی الصیعری" نیز دیگر تروریست سعودی بود که در عملیاتی تروریستی علیه ارتش یمن کشته شد. این عملیات را شبکه القاعده در جزیره العرب اجرا کرد. این گروهک تروریستی  که در سال 2009 میلادی از ادغام دو شاخه القاعده در عربستان و یمن شکل گرفت.

گوینده تلویزیون دولتی یمن از سوی نیروهای القاعده تهدید شد که یا فعالیت خود را در رادیو ادامه دهد و یا به آنها جزیه بپردازد! خانم جمیله جمیل که اجرای یک برنامه گفت وگو محور در کانال دولتی "عدن" در یمن را به عهده دارد در حساب کاربری خود در فیسبوک نوشت که چند روز است پیام ها و تماس های مشکوکی از یک فرد ناشناس دریافت می کند که از او می خواهد، ضمن همکاری با القاعده، به جای فعالیت در تلویزیون، در رادیو به کار خود ادامه دهد.وی افزود: این فرد که با صدایی نامشخص با من سخن می گوید، از من خواسته جزیه پرداخت کنم تا سرم را از دست ندهم و مدعی شد که پدرم او را به تماس با من مامور کرده، درحالی که پدر من از دنیا رفته است.این مجری تلویزیون در ادامه گفت: وقتی تهدید کردم که شماره او را به اداره امنیت ملی ارائه خواهم داد، تلفن را قطع کرد و پیام داد که همین اداره امنیت ملی مشکل اصلی ماست و تو هم با دولتی همکاری می کنی که تابع آمریکاست و اقدام به خودآرایی و خودنمایی می کنی.به گفته جمیل، فرد ناشناس وی را تهدید کرده که او و زنان مانند او را به درس عبرتی برای دیگران تبدیل می کند؛ و مدعی شده است که با جی پی اس او را تعقیب خواهند کرد و قصد دارند یک دولت اسلامی از اقیانوس تا خلیج (فارس) بنا کنند.مجری تلویزیون یمن در نهایت از این عضو القاعده پرسیده که از او چه می خواهد و او در پاسخ گفته که جزیه می خواهد. وی نیز پاسخ داده که جزیه را "اهل ذمه" می پردازند، در حالی که او مسلمان است و در نهایت فردی که مشکوک به عضویت در القاعده است از او خواسته که سن خود را بیان کند، اگر بالای 40 سال بود رهایش می کنند؛ و اگر زیر 40 سال باشد سرش را از تن جدا می کنند زیرا جوانان مسلمان را به فتنه دچار می کند!

جوان 30 ساله‌ای كه زمانی دروازه‌بان یک تیم فوتبال بود، امروزه به یكی از تندخوترین و بی‌رحم‌ترین سرکردگان تشكیلات القاعده در یمن تبدیل شده است. سر بریدن 14 سرباز یمن در استان حضرموت در شرق این كشور سؤالات فراوانی را درباره شخصیت فرمانده این كشتار فجیع مطرح كرده است.ناظران بر این باورند، "جلال بلعیدی" از تمامی سركردگان سابق القاعده در یمن، خشن تر و بی رحم تر است و رفتار او بیانگر ارائه الگوی یمنی تشكیلات داعش است كه به روش های خشونت طلبانه و بی رحمانه از جمله جدا كردن سر قربانیان مشهور است.جلال محسن بلعیدی مرقشی، از قبایل مراقشه در استان ابین در جنوب یمن است كه دوستانش اظهار می دارند وی در گذشته دارای شخصیتی مسالمت جو و كاملا متفاوت با رفتار و عملكرد امروزش بوده است.شكری حسین روزنامه نگار یمنی در این باره می گوید: وی قبلا "خجالتی" بود و دوست نداشت زیاد حرف بزند و بسیار كم با دیگران حرف می زد."شكری" كه از دوران ابتدایی بلعیدی را می شناسد بر این باور است كه وی یك جوان معمولی بود و پیوستن وی به القاعده كاملا ناگهانی بود و همه دوستان و آشنایانش و حتی پدرش نیز از این کار دچار شگفتی شدند.این روزنامه نگار ورزشی نویس اظهار می دارد: بلعیدی عاشق ورزش بود. به همین دلیل به مشهورترین باشگاه استان محل زندگی اش، یعنی باشگاه "حسان" پیوست و در تیم های مختلف آن بازی كرد، تا اینكه در فصل 2001- 2000 در تیم اول این باشگاه به بازی پرداخت.به گفته یكی از آشنایان بلعیدی، وی پس از اخذ دیپلم، ابتدا در یك نانوایی مشغول به كار شده بود.اما در اواسط سال 2011 و به دنبال كنترل عناصر  القاعده بر شهر زنجبار در استان ابین، روند زندگی این جوان تغییر كرد. به طوری كه وی به عنوان "حاكم امارت اسلامی ابین" منصوب شد.احمد الرزقه، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل القاعده، در این باره می گوید: زمانی كه القاعده، 70 سرباز یمنی را در ابین اسیر كرد، وی بار دیگر در صحنه ظاهر شد و به عنوان واسطه میان القاعده و دولت، ایفای نقش كرد و سخنرانی مشهوری خطاب به سربازان مذكور ایراد كرد و از آنها خواست تا با القاعده نجنگند.بلعیدی به مدت یكسال "والی" ابین بود، تا اینكه پس از شكست القاعده در عملیات "شمشیرهای طلایی" در جنگ با ارتش یمن، این منطقه را ترك كرد و به طور متناوب در استان های شبوه، البیضاء و حضرموت به فعالیت های افراط گرایانه پرداخت.در حالی كه برخی معتقدند انتشار تصاویر اقدامات خشونت بار نشان دهنده شخصیت بیمار عامل این اقدامات است، گروهی بر این باورند که این فرد با این اقدامات درصدد اعلام وجود و نشان دادن تحرك آزادانه عناصر تروریستی در مناطق مختلف است.شكری حسین بر این باور است كه رفتار و اخلاق خشونت بار قبیله مراقشه كه بلعیدی یكی از اعضای آن است، ممكن است از دلایل تشكیل چنین رفتاری در وجود او باشد.

                                                                                    رضا قارزی- 1393

نگاهی راهبردی به ناآرامی‌های اخیر در بیت‌المقدس- رضا قارزی

Top of Form

بسمه تعالی

نگاهی راهبردی به ناآرامی‌های اخیر در بیت‌المقدس

زمینه ها بروز خشونت‌ها و تنش‌ها در بیت‌المقدس و حمله صهیونیست‌ها به بیت‌المقدس

 تحولات کنونی منطقه با وجود تلاش گسترده جبهه غربی عربی صهیونیستی باعث قدرت یابی واستحکام درونی جبهه مقاومت اسلامی خاصه در  فلسطین اشغالی گردیده است.برخلاف تمایل صهیونیست‌ها و ارتجاع منطقه که امید به شکاف درگروههای مقاومت فلسطینی و کاهش توان آنان داشتند این روند تحولات  باعث تحکیم و انسجام درونی بیشتر این جریان ها گردیده است . از تهاجم اخیر رژیم کودک کش صهیونیستی به باریکه‌ی غزه مدت کوتاهی است که نمی گذرد که طی آن مدت، پنجاه وهشت هزار حمله از طرف صهیونیست ‌ها به این منطقه کوچک رخ ‌داد، اماصهیونیست‌ها پیروز آن نبودند در صورتی که آغازگر آن بودند و نشانه ‌های پیروزی مقاومت اسلامی در درگیریهای اخیر بیشتر آشکار می سازد. جنگ اخیر غزه بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت را ثابت نمود و روند پیشین اضمحلال رژیم صهیونیستی را تداوم بخشید. درمجموع می‌توان گفت دستاوردها و ابعاد پیروزی مقاومت در جنگ اخیر غزه نسبت به جنگ‌های پیشین (22 روزه و 8 روزه) بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر بوده  ودر آینده‌ی فلسطین تأثیراتی عمیق و راهبردی خواهد داشت. د ر مقابل شکست مفتضحانه‌ی رژیم صهیونیستی در این جنگ، روندی را آغازگر است که دومینوی اضمحلال و فروپاشی این رژیم را به دنبال خواهد داشت. با این حال ناآرامی‌های اخیر در بیت‌المقدس ، تشدید حملات صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها و اقدامات تحریك‌كننده آن‌ها در قبال مسجدالاقصی و اهانت به آن ابعاد  مختلف را به د نبال داشته است.

شروع حملات نظامیان صهیونیست به مسجد‌الاقصی

۳۰۰ نظامی صهیونیست با حمله به مسجد الاقصی، با کفش وارد محراب مسجد شدند و حرمت این مکان مقدس را شکستند. برای اولین بار از سال ۱۹۶۷ (زمان اشغال قدس) نیروهای اشغالگر صهیونیستی در جریان تعقیب نمازگزاران، با کفش وارد صحن‌های مسقف مسجد‌الاقصی شدند. نظامیان اسرائیلی با چکمه‌های خود روی فرش‌های مسجد الاقصی پا گذاشتند و به سوی خادمان این مسجد گلوله‌های پلاستیکی و گاز اشک آور شلیک کردند. بعد از آنکه پلیس رژیم صهیونیستی از باز بودن درهای مسجد به روی بازدیدکنندگان خبر داد، شهرک‌نشینان صهیونیست وارد صحن‌های مسجد الاقصی شدند. یکی از نگهبانان مسجد الاقصی بین نمود که شمار زیادی از نیروی پلیس رژیم صهیونیستی صبح روز دوشنبه (۱۳ مرداد ۱۳۹۳ )به حریم و فضاهای اطراف مسجد الاقصی حمله کردند وخاطرنشان کرد که نیروهای رژیم صهیونیستی با شلیک بمب های صوتی و گلوله های فلزی با روکش پلاستیک به دهها نمازگزار حاضر در مسجد الاقصی حمله کردند. شمار زیادی از نیروهای صهیونیستی با استفاده از بمب های صوتی از طرف باب المغاربه یکی از درهای واقع در دیوار غربی مسجد الاقصی به نمازگزاران حاضر در مصلای سقف دار واقع در پشت مسجد حمله کردند و تلاش داشت تا آنها را وادار به خروج از مسجد کند. در روزهای اخیر گروهی از شهرک نشینان صهیونیستی اقدام به حمله به مسجد الاقصی کردند. رژیم صهیونیستی اجازه ورود به هیچ یک از زنان از تمامی سنین به مسجد الاقصی را نمی دهد اعلام کردند که پلیس رژیم صهیونیستی که بصورت گسترده در ورودی‌های مسجد الاقصی مستقر هستند از ورود مردان زیر ۵۰ سال نیز جلوگیری به عمل می آورند. در این حال شهرک نشینان تندرو یهودی تظاهرات گسترده‌ای را در خیابان‌های قدس و اطراف مسجد مبارک الاقصی برپا کردند و در واکنش به افزایش عملیات‌های شهادت طلبانه در قدس که به کشته و زخمی شدن شماری از صهیونیست‌ها منجر شده است، با سردادن شعارهایی خواستار تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد کذایی روی آن شدند. از طرفی صدها شهرک‌نشین صهیونیست با همراهی نظامیان این رژیم به آرامگاه حضرت یوسف(ع) در شرق شهرنابلس یورش بردند. بیش از ۳۰ گشتی نظامیان صهیونیست، ۱۰ اتوبوس شهرک نشینان را در این اقدام بی سابقه همراهی کردند.در ایام اخیر در عملیات استشهادی جوان فلسطینی در قدس با خودرو  تعدادی صهیونیست مزدور را زیر گرفته و مجروح کرده ‌ بود. شمار کشته شدگان این عملیات به دو تن رسیده. همچنین در دو عملیات استشهادی جداگانه دو تن از فلسطینیان، با خودروی خود شماری از صهیونیست‌ها را زیر گرفتند که در جریان آن چند نفر کشته و شمار دیگری زخمی شدند. رئیس یکی از مجتمع‌های شهرک‌نشینی اسرائیل اعلام کرد که عملیات‌های شهادت‌طلبانه اخیر حاکی از آغاز انتفاضه جدید در قدس است. «دیوید پرل» مدعی شد که تحریکات گروه‌های فلسطینی و محمود عباس در پشت انتفاضه جدید است.از سویی یک شبکه خبری انگلیسی ضمن تاکید بر امنیتی بودن چهره بیت‌المقدس اشغالی، به حرکات خودجوش جوانان عرب به ستوه آمده از اشغالگران صهیونیست خبر داد. در خیابان‌های بیت‌المقدس انبوهی از نیروهای امنیتی اسرائیل مشاهده می‌شوند و معلوم نیست چه مدت این نیروها در معابر عمومی باقی خواهند ماند.این درحالی است که گفته می‌شود نخست وزیر رژیم صهیونیستی با عبادت یهودیان در مسجد الاقصی مخالفت کرد. به‌رغم اعمال فشار نمایندگان کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) دفتر بنیامین نتانیاهو هر گونه اجازه به یهودیان برای عبادت در این مکان مقدس مسلمانان را رد کرد. در چنین شرایطی نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی به عدم توانایی در کنترل اعتراضات فلسطینیان در قدس اذعان کردند. پلیس رژیم صهیونیستی با صدور بیانیهای اعلام کرد: نمی‏توان ناآرامی های قدس را با اعمال خشونت از بین برد.

علل  آغاز  تجاوزات اخیر را می توان  در چند محور خلاصه کرد

ناکامی های جنگ 50 روزه وشکست  اضلاع  4 ضلعی( رژیم اشغالگر صهیونیستی،جریان غربی،کشورهای عرب وابسته ،وتشکیلات  خودگردان ومحمود عباس) ، دست برتر جبهه مقاومت اسلامی  در منطقه ،وحدت گروههای فلسطینی،ضعیت کنونی مذاکرات صلح و ارتباط آن با تحولات مصروچالش آفرینی جریانهای افراطی رژیم کودک کش صهیونیستی  باعث  سناریو اخیررژیم اشغالگر صهیونیستی در جنگ افروزی ها و تهاجمات اخیر وفشار بر مردم فلسطین  می باشد.

ازاهداف سناریو اخیررژیم اشغالگر صهیونیستی در جنگ افروزی ها و تهاجمات اخیر

 تأثیر بر مذاکرات ایران و 1+5 و مساعدت به آمریکا برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران ، احیای گفتگوها و نهایی کردن سازش ، عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با اعراب ، بهبود مناسبات داخلی رژیم صهیونیستی، انهدام سلاح و خلع سلاح مقاومت ، واگذاری غزه به تشکیلات خودگردان، تشکیل محور عبری- عربی در منطقه، اخراج مقاومت از غزه، اخراج فلسطینیان از غزه به سینا و از کرانه باختری به اردن صهیونیست ‌ها از اهداف اصلی رژیم اشغالگر صهیونیستی می باشد. پس از شکل‌گیری گفتمان مقاومت اسلامی در منطقه این رژیم به توسعه ‌طلبی روی آورده است.
آموزه‌ های سنتی توسعه ‌طلبانه صهیونیسم، آرزوی «نیل تا فرات» را در سر می ‌پروراند و مرزهای کنونی سرزمین ‌های اشغالی را برای این رژیم کافی نمی‌داند برخلاف آرمان‌ های صهیونیسم که بر تقدس سرزمین‌ های باستانی شرق بیت ‌المقدس و کرانه باختری و الحاق آنان به اسرائیل تأکید داشت و آن‌ها را زادگاه دو قوم کهن یهودی یعنی «یهودا» و «سامره» می‌دانست، بر عقب ‌نشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از سرزمین‌های اشغالی و واگذاری کرانه باختری به فلسطینی ‌ها، اصرار ورزید. کارآمدی گفتمان مقاومت اسلامی بر همگان اثبات گردیده و از این رهگذر جایگاه محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کانون این جریان در مناسبات منطقه‌ای ارتقا یافته است. چالش های درونی این رژیم تاکنون ادامه داشته است و جریان راست‌گرای حاکم بر دولت برای تثبیت موقعیت خویش در پایگاه اجتماعی و انتخاباتی خود به دنبال بهره‌گیری از محور داخلی جامعه می باشند و در این میان تهاجم به غزه و بیت المقدس این هدف را تأمین می‌نمود. انهدام سلاح مقاومت و خلع سلاح گروه‌های مقاومت، از سال‌ها پیش در دستور کار این رژیم بوده است. محاصره چندین ساله نوار غزه، دو بار تهاجم گسترده در طی سال‌های 2008-2009 (جنگ 22 روزه) و 2012 (جنگ 8 روزه) و کشتار مردم بی‌گناهی که حامی مقاومت هستند، همه و همه اقدامات بی‌نتیجه‌ای بوده است که صهیونیست‌ها در طی سال‌های اخیر برای تحقق این هدف خویش به کار بسته‌اند. صهیونیست‌ها در طی تهاجم اخیر بار دیگر بخت خویش را آزموده و امید داشتند بتوانند سلاح مقاومت را نابود سازند.هدف دیگر رژیم اشغالگر قدس اخراج جریان مقاومت و رهبران و اعضای آن‌ها از باریکه‌ی غزه میباشد تا موانع توسعه‌طلبی این رژیم بیش‌ازپیش برداشته شود.رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن در طی چند دهه‌ی اخیر با حمایت از جریانات سازش‌کار درون سازمان آزادی‌بخش فلسطین و تشکیلات خودگردان تلاش کرده‌اند، این جریان را به‌عنوان نمایندگان ملت فلسطین به دنیا معرفی کنند تا مسیر توسعه‌طلبانه این رژیم هموارتر گردد. در این میان پیروزی جریان‌های مقاومت این برنامه را با چالش مواجه ساخت و از آن زمان تلاش عمده این رژیم جلوگیری از تسلط گروه‌های مقاومت بر کرانه‌ی باختری و نواز غزه بوده است. در طی سال‌های اخیر که دولت قانونی فلسطین در نوار غزه تشکیل شد، صهیونیست‌ها و غرب آن را به رسمیت نشناخته و همواره تلاش داشتند تا سازشکاران به‌جای مقاومت، قدرت را بر دست‌گیرند. تهاجم اخیر، آخرین حلقه از تلاش‌های این رژیم در تقویت جریان سازش‌کار است.یکی از مهم‌ترین چالش‌ها و مسائل موجودیت رژیم صهیونیستی مذاکرات سازش است که در امنیت ملی این رژیم تأثیر به سزایی دارد. زیاده‌خواهی‌های روزافزون صهیونیست‌ها و مقاومت اسلامی ملت فلسطین، تاکنون سبب ناکامی و به نتیجه نرسیدن این مذاکرات شده است. دور اخیر این مذاکرات که با مشارکت ارتجاع منطقه نیز همراه بود، به همین دلایل ناکام ماند و عملاً ادامه‌ی آن در هاله‌ای از ابهام مانده است. صهیونیست‌ها امیدوار بودند با وارد آمدن ضربه‌ی جدی به مقاومت مسیر به نتیجه رسیدن این مذاکرات را هموار سازند. یکی از مهم‌ترین راهبردهای امنیت ملی رژیم اشغالگر قدس، تبدیل کشورهای پیرامونی خود از متخاصم به منفعل و سپس متحد بوده است. در این راستا عادی‌ سازی روابط اعراب با این رژیم یکی از مهم‌ترین محورهایی بوده است که در طول ده‌ها سال اشغال فلسطین دنبال شده است. در این راستا صهیونیست‌ها می‌کوشند روابط خود را با کشورهای عرب پیرامونی عادی ساخته و عملاً وارد ژئوپلیتیک منطقه‌ی غرب آسیا و شمال افریقا گردند. این هدف تنها از طریق برداشته شدن موانع آن یعنی مقاومت انجام می‌پذیرد. صهیونیست‌ها امیدوار بودند در تکمیل فرایند عادی ‌سازی روابط با کشورهای عربی و ورود به ژئوپلیتیک منطقه، بتوانند نقش محوری و کانونی در تحولات منطقه ایفا کنند و با تشکیل محورعبری-عربی نبض تحولات منطقه‌ی غرب آسیا و شمال افریقا را در دست‌گیرند. این فرایند، پیش‌ازاین نیز در طرح خاورمیانه جدید از سوی رژیم صهیونیستی دنبال گردید و وقوع جنگ 33 روزه، 22 روزه و 8 روزه نیز در همین چارچوب ارزیابی می‌گردد. در این راستا تلاش گردید تا از همکاری تمام ‌عیار و مشارکت اعراب در حمله به غزه بهره‌گیری شود. شاهد این ماجرا نیز اذعان رئیس سابق این رژیم بود که همکاری اعراب در روند این جنگ را بی‌سابقه توصیف نمود. برخلاف تصور عده‌ای که گمان می‌کنند، مسیر رژیم صهیونیستی کاملاً از مذاکرات هسته‌ای ایران و 5+1 جداست و صهیونیست‌ها با توافق احتمالی مخالف‌اند، بررسی‌های راهبردی نشان می‌دهد صهیونیست‌ها با دستیابی به توافقی که مسیر پیشرفت ایران هسته‌ای را معکوس ساخته و جمهوری اسلامی ایران را مهار سازد، مخالف نیستند. آنچه برای صهیونیست‌ها بسیار مهم است، مهار جمهوری اسلامی ایران در این فرایند است و آن‌ها امیدوار بودند با شکست مقاومت و تضعیف عمق راهبردی جمهوری اسلامی، عملاً برگ‌های برنده نظام اسلامی را در مقابل 5+1 تضعیف نمایند. در چنین شرایطی تحمیل توافقی که حقوق ملت ایران در آن رعایت نگردد، ممکن می‌گردید. هرچند صهیونیست‌ها تلاش می‌کنند گاه خود را نظامی دموکراتیک معرفی کنند، اما کیست که نداند رژیمی که بر پایه‌ی اشغالگری تأسیس گردیده، ادامه‌ی حیات خود را نیز بر همین پایه استوار می‌بیند. واقعیت آن است که آرزوی صهیونیسم در اشغال همه سرزمین فلسطین چیزی نیست که بر کسی پنهان مانده باشد. این جنگ را نیز می‌توان تلاشی در جهت تحقق این آرمان دیرینه صهیونیسم مبنی بر اخراج فلسطینیان از باقی‌مانده‌ی سرزمین آبا و اجدادی خویش یعنی کرانه باختری و نوار غزه تلقی نمود.چه آنکه یکی از نمایندگان کنست (پارلمان رژیم اشغالگر قدس) با وقاحت تمام تصریح می‌کند: «غزه را یهودی‌نشین می‌کنیم. بی‌توجه به غیرنظامیان غزه را هدف قرار دهیم. فلسطینی‌ها به سینا بروند.» و یا آنکه اشپیگل به نقل از یکی دیگر از نمایندگان می‌نویسد: «نمی‌توانیم 300 میلیون عرب را بکشیم ولی 2 میلیون فلسطینی غزه را که می‌توانیم ! »


تمامی امت اسلام در این امر مسئول هستند

خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس همه گروه های فلسطینی، ریاست تشکیلات خودگردان و هموطنان خود را به انقلابی گسترده علیه اقدامات رژیم صهیونیستی در قدس فراخواند و تاکید کرد: تنها انقلاب است که دشمن را از اقداماتش باز می‌دارد. وی از کشورهای عربستان، اردن، مصر و مغرب نیز خواست برای حمایت از مسجد‌الاقصی تلاش کنند و تامل جدی در مورد حوادث اخیر قدس داشته باشند. این رهبر فلسطینی تاکید کرد حمایت از مسجد الاقصی تنها وظیفه ملت فلسطین نیست، بلکه تمامی امت اسلام در این امر مسئول هستند.جنبش جهاد اسلامی فلسطین هم عملیات‌های شهادت‌طلبانه اخیر را واکنش فلسطینیان به تجاوز به مقدسات توصیف کرد و افزود: در صورت ادامه این اقدامات هر وجب از خاک فلسطین به صحنه درگیری با دشمن تبدیل خواهد شد. «خالد‌البطش» از رهبران ارشد جنبش جهاد اسلامی فلسطین اعلام کرد که دشمن اسرائیلی به دنبال دور کردن فلسطینیان از مسجدالاقصی است و آنچه در حال حاضر مردم قدس انجام می‌دهند حاکی از خشم آنها در قبال اتفاقات قدس اشغالی است.سفیر و سرپرست نمایندگی دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، به نمایندگی از جنبش عدم تعهد تاکید کرده: جنبش عدم تعهد، از تصمیم کمیته حقوق بشر سازمان ملل برای اعزام هیات بین‌المللی برای بررسی موارد نقض حقوق بشر و جنایات رژیم اشغالگر صهیونیستی در غزه استقبال می‌کند. در چنین شرایطی دادگاه بین‌المللی لاهه با وجود اذعان به این موضوع که نظامیان صهیونیست در حمله چهار سال قبل به فعالان ترک کشتی مرمره مرتکب جنایت جنگی شده‌اند، به بهانه وخیم نبودن این جنایات از بررسی این پرونده خودداری کرد. چون دشمنان میدانند که محور وحدت و حرکتهای اجتماعی در صدر اسلام مساجد بوده، معمولاً این مکانهای مقدس را غصب و تخریب میکنند. وی با بیان اینکه مساجد همواره موجب حسرت، بغض و کینه دشمنان اسلام بوده و هستند. اسرائیلیها قصد دارند تقدس مسجدالاقصی را با حمله به نمازگزاران، تخریب این مکان مقدس و... از بین برده و سابقه تاریخی این مهم را به دست فراموشی بسپارند. مسلمانان فلسطینی مسجدالاقصی را بهعنوان پایگاه مبارزه خود با اسرائیل پلید قرار داده و این قضیه برای دشمنان اسلام غیرقابل تحمل است. محکوم کردن حمله به مساجد جهان اسلام، ارسال نامههای اعتراض به سازمان ملل، سخنرانی در کنفرانسها و... توسط امور خارجه کشور به بهبود این وضع کمک خواهد کرد و لااقل درصورت اقدام به چنین کارهایی، اسنادی مبنی بر کارهای نادرست اسرائیل و دیگر دشمنان وجود دارد. هماهنگی با کشورهای جهان اسلام برای توقف حمله و هدف شلیک قرار دادن مساجد دنیای اسلام از دیگر وظایف جهان اسلام محسوب میشود.

  جانبداری از اسرائیل و امنیت آن موضع سازمانها و جوامع جهانی  وسران کشورهای عربی

مواضع ومحکومیت های ظاهری  وابراز نگرانی توسط سازمانها و جوامع جهانی ،سران کشورهای عربی ،مقامات ترکیه واتحادیه اروپا ادامه سناریو حمایت آشکار و نهان از رژیم اشغالگر و امنیت اسرائیل غاصب می باشد و مثل همیشه با جانبداری از اسرائیل اقدامات اخیر فلسطینیان در بیت المقدس را جنایت می خواند و ظاهرا در پی یافتن راه‌حلی برای آرامش بیشتر و مذاكره پیرامون این مسائل مورد اختلاف می باشند. فدریکا موگیرینی، مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا نسبت به تشدید مجدد خشونت‌ها در خاورمیانه در صورتی که تلاش‌ها برای حل درگیری میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها از سر گرفته نشود هشدار داد.جن‌ ساکی، سخنگوی سیاست خارجه آمریکا نیز نسبت به تشدید تنش‌ها در قدس و اطراف مسجد الاقصی نگرانی شدید واشنگتن را اظهار نموده است.روزنامه وال‌استریت‌ژورنال نوشت: همپیمانان آمریکا در صدد به رسمیت شناختن یک جانبه دولت فلسطین هستند. گروهی از نزدیک‌ترین همپیمانان اروپایی آمریکا تهدید کرده اند اگر خیلی سریع اقداماتی برای احیای مذاکرات سازش خاورمیانه صورت نگیرد، همچون سوئد، دولت فلسطین را به صورت یکجانبه به رسمیت خواهند شناخت. یکی از مقامات ارشد اروپایی اعلام کرد: ما تا ابد نمی‌توانیم منتظر بمانیم و دیگر کشورهای اروپایی نیز قصد دارند راه سوئد را دامه دهند.

قدس شرقی همچنان ناآرام است

درگیری‌های جدید در قدس شرقی میان جوانان فلسطینی با نیروهای رژیم صهیونیستی به‌ وقوع پیوسته و و اوضاع همچنان در منطقه قلندیا به‌ ویژه در گذرگاه قلندیا که از شهر رام‌الله به شهر قدس منتهی می‌شود ناآرام است و درگیری‌هایی میان نیروهای رژیم صهیونیستی با فلسطینی‌ها به‌وقوع می‌پیوندد.نیروهای رژیم صهیونیستی به مردان زیر 35 سال اجازه مشارکت در نماز جمعه در مسجدالاقصی را نداده‌ و حالت آماده‌باش را در شهر قدس و سایر مناطق کرانه باختری اعلام کردند.از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی دستور تخریب منازل افراد متهم به عملیات شهادت‌طلبانه ظرف روزهای گذشته را داد.این دستورات نتانیاهو برای مقابله رژیم صهیونیستی با موج اعتراضات در شهر قدس صورت گرفته است.یک شهرک‌نشین دیگر نیز بر اثر شدت جراحت‌هایی که در این عملیات چند روز قبل در قدس برداشته بود جان خود را از دست داد.                   

                                                                                                                                        رضا قارزی

 

کتابچه قرآن درس انسان -بخش دوم


بسم الله الرحمن الرحیم
کتابچه قرآن درس انسان -بخش دوم
رضا قارزی
حکایتی از سورۀ زلزال
راوی گوید: «ابوامید» را دیدم که در هر موضع از مسجدالحرام دو رکعت نماز می خواند. سؤال کردم این چه کاری است؟ چرا در یک جا نماز نمی گزاری؟
 جواب دد: زیرا مکان هایی که در آنها نماز می گزارم در قیامت برای من گواهی می دهند و  این آیه را قرائت کرد (یَومَئِذٍ تُحَدِّتُ اَخبارَها)
روزی که زمین به حوادث خود خبر می دهد[1].
نتیجه: زمین همانند نوار ضبط صوت که با چرخش خود صدا را ضبط می کند. صداها و اعمال و حوادث را روی خود ضبط می کند تا در صحنۀ قیامت آنها را پخش می کند و بدکاران را افشا و نیکوکاران را شادمان می کند و هر اندازه قطعات بیشتری از زمین به نفع مؤمن شهادت دهند مسرّت بیشتری دارد.

گفته ام سورۀ واقعه را بخوانند
عبدالله بن مسعود صحابی مشهور رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در زمان عثمان بیمار شد و در آن بیماری از دنیا رفت. عثمان به هنگام بیماری به عیادت او رفت و او را اندوهگین یافت. سؤال کرد: از چه ناراحتی؟ جواب داد: از گناهانم.
چه درخواستی داری؟ خواستار رحمت پروردگار خویشم.
طبیب را دعوت نکنم؟
طبیب بیمارم کرده است.
عثمان گفت دستور بدهم از بیت المال به تو چیزی بدهند؟
ابن مسعود گفت: آن روز که نیازمند بودم چیزی ندادی، امروز که نیازمند نیستم می خواهی عطا  کنی؟
عثمان گفت: این بخشش از آندخترانت باشد.
ابن مسعود گفت: آنها هم نیازمند نیستند چرا  که به آنها گفته ام «سورۀ واقعه» را در هر شب بخوانید، و شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که سورۀ واقعه را در هر شب بخواند هرگز گرفتار تنگدستی نمی شود.[2]
چه کسی هر روز قرآن را ختم می کند؟
امام صادق علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود: کدامیک از شما همواره روزه دار است؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
حضتر فرمود: کدامیک از شما شب زنده داری می کند؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
حضرت فرمود: کدامیک از شما هر روز قرآن را ختم می کند؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
یکی از اصحاب ناراحت شد و گت: یا رسول الله! سلمان مردی فارس است که می خواهد بر گروه قریش فخر ورزد. فرمودید: کدامیک از شما همواره روزه می گیرد؟ گفت: من، در حالی که در اکثر روزها می خورد و فرمودید کدامیک از شما شب زنده داری می کند؟ گفت: من، در حالی که اکثر شب را خواب است و فرمودید کدامیک از شما هر روز قرآن را ختم می کند؟ گفت من، در حالی که اکثر روز را سکوت می کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ساکت باش ای فلان! کجا مثل لقمان حکیم پیدا می کنی؟ از او سؤال کن به تو پاسخ می دهد.
آن مرد به سلمان گفت: ای اباعبدالله! آیا گمان بردی که همواره روز داری؟
سلمان گفت: آنطور که تو گمان برده ای نیست. من در ماه سه روز روزه می گیرم و خدای عزّوجلّ فرمود: «کسی که کار نیکویی انجام دهد ده برابر آن اجر می گیرد» و من روزه ماه شعبان را به ماه رمضان متّصل می کنم و این روزۀ همیشگی است.
آن مرد گفت: آیا نگفتی شب را احیا می کنی؟
سلمان: آری
آن مرد: اما تو در اکثر شب خوابیده ای .
سلمان گفت: آنطور که گمان برده ای نیست. من شنیدم که حبیبم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمادید: کسی ک با طهارت بخوابد مثل این است که همه شب را احیاء کرده است، و من با طهارت می خوابم.
آن مرد گفت: آیا گمان نبردی همه روز قرآن را ختم می کنی؟
سلمان جواب داد: آری
اما تو در بیشتر روزها سکوت کرده ای.
سلمان گفت: آنطور که گمان برده ای نیست. من شنیدم حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: یا اباالحسن مَثَل تو در امت من مَثَل قل هو الله احد است. پس هر کسی که یکبار ان را بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و کسی که دوبار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و کسی که سه بار آن را بخواند قرآن را ختم کرده است. پس کسی که تو را به زبان دوست داشته باشد یک سوم ایمانش کامل شدها ست، و کسی که تو را به زبان و قلب دوست داشته باشد، دو سوم ایمانش کامل شده است، و کسی که تو را به زبان و قلب دوست داشته باشد و به دست یاری کند، ایمانش را کامل کرده است. به خدایی که مرا برانگیخت، ای علی اگر تمام اهل زمین همانند اهل آسمان تو را دوست داشته باشند، کسی به آتش عذاب نخواهد شد و من «قل هو الله احد» را روزی سه بار می خوانم.
آن مرد از مجلس رفت و مثل اینکه سنگ در دهان او گذاشته شده بود.(کنایه از این است که در مجادله شکست خورده بود».[3]
محبت به سوره توحید
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گروهی را به جنگ فرستاد و حضرت علی علیه السلام را فرماندۀ آنها قرار داد. وقتی برگشتند پیامبر علیه السلام دربارۀ آنچه روی داده بود سؤال کرد. آنها در جواب گفتند: همه چیز به خیر و خوبی گذشت، جز اینکه او در همۀ نمازهای جماعت سورۀ توحید را قرائت می کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! چرا در همۀ نمازهای جماعت سورۀ توحید را قرائت کردی؟ حضرت در جواب عرض کرد: بخاطر محبّتی که به «قل هوالله احد» داشتم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به این سوره محبّت نورزیدی مگر اینکه خدا به تو محبت ورزید.[4]




پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
ترسناک ترین آیه قرآن، آیۀ : فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و ... است.[5]
ایرانیها در این آیه
اما باقر علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را قرائت کرد.
(وَ آخَرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقُوا بّهِم وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیم)[6]
«پیامبر صلی الله علیه و آله برای تعلیم و تزکیۀ عدۀ دیگری برگزیده شده است که به مؤمنین می پیوندند و خداوند توانا و آگاه است».
شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد اینها چه کسانی هستند؟
حضرت دست خود را بر شانه سلمان گذاشت و فرمود:
(لَوکانَ الاِیمانُ فِی الثُّرَیا لَنا لَتهُ رِجالٌ مِن هَؤُلاءِ)
«اگر ایمان در ستارۀ ثریّا (پروین) باشد مردانی از طایفه همین سلمان به آن دست می یابند».[7]
توضیح: تاریخ اسلام ثابت کرده است که ایرانیان بیش از دیگران مورد تعلیم و تزکیۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شده اند و به ایمان دست یافته اند و خدمات عظیمی هم به اسلام کرده اند که در تاریخ ثبت است.
قاری قرآن آمرزیده شد
وقتی نصر بن احمد وارد نیشابور شد تاج بر سر گذارد و مردم به حضور  او می رسیدند. در این هنگام چیزی (خیالات غرور آمیز) به قلبش خطور کرد، به حاضرین گفت: کسی هست که آیه ای از قرآن بخواند؟
مردی شروع به خواندن قرآن کرد، تا به این آیه رسید:
(لِمَنِ المُلکُ الیَومَ)
«در آن روز (قیامت) سلطنت از کیست؟»
امیر از تخت خود پائین آمد، تاج را از سر برداشت و برای خدای تعالی سر به سجده گذارد و گفت: «لک الملک لالی» (خدایا ملک و سلطنت از آن تو است نه برای من).[8]
نتیجه: انتخاب آیات مناسب با مستمعین از جمله اموری است که قاری قرآن می تواند بوسیلۀ آن تأثیر قرائت خود را به گونه ای قابل توجه افزایش دهد.
قرآنی که به دریا افتاد
امام باقر علیه السلام فرمود: قرآنی به دریا افتاد و (پس از مدّتی که) آنرا به دست آوردند، دیدند تمام نوشته هایش پاک شده است و تنها این آیه باقی مانده است:

(اَلا اِلَی الله ِ تَصیرِ الاُمُورُ)[9]
آگاه باشید که همه کارها به خدا باز می گردد[10].
این آیه همه را کفایت می کند
ابوذر  غفاری صحابی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: در قرآن آیه ای است که اگر مردم آن را به کار بندند برای همه کفایت می کند. آنگاه این آیه را قرائت کرد و تکرار فرمود:
(وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهَ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب)[11]
کسی که تقوا و پرهیزکاری پیشه کند، خداوند برای او راه خروج (از مشکلات و فتنه ها) را قرار می دهد و از آن جایی که گمان نمی برد به او روزی می دهد.[12]
همه طب در این آیه جمع است
امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش اما حسن علیه السلام فرمود: فرزندم! میل دارای چهار توصیه به تو داشته باشم تا از طبّ بی نیاز شوی؟
عرض کرد: آری
فرمود: 1- طعام نخور مگر این که گرسنه باشی 2- غذا نخور مگر این که به آن اشتها داشته باشی 3- جویدن غذا را بطور کامل انجام ده 4- قبل از خواب با رفتن به مستراح خود را تخلیه نما.
هر گاه به این چهار مورد عمل کردی از طب بی نیاز خواهی شد.
در قرآن آیه ای وجود دارد که همه طب را در بردارد و آن قول خدای تعالی است که فرمود:
(کُلُوا وَاشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا)[13]
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید[14].
آیه تکان دهنده
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مجلسی که بود این آیات را از سورۀ زلزال قرائت فرمود:
(فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مُثقالَ ذَرَّهٍ شَرَاً یَرَهُ)
هر کس اندکی عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هرکسی اندکی عمل بد انجام دهد آن را می بیند، یک ذره را هم حساب می کنند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری
بادیه نشین برخاست و می گفت: وای بر آشکار شدن بدی و گریه می کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این بادیه نشین دلش از ایمن به خدا برخوردار است.
و همچنین وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله این سوره را قرائت کرد و صعصعه آن را شنید گفت: همین آیه را که از قرآن شنیدم برای من کافی است.[15]
امیدبخش ترین آیه قرآن
علی علیه السلام فرمود: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: روز قیامت، من در موقف شفاعت می ایستم و آنقدر گنهکاران را شفاعت می کنم ک خداوند می فرماید: آیا راضی شدی ای محمد؟ من می گویم: راضی شدم! راضی شدم!
سپس حضرت علی علیه السلام فرمود: امیدبخش ترین آیات قرآن این آیه است:
(وَ لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی)
و بزودی پروردگارت آن اندازه به تو عطا کند که راضی شوی[16]

حکایات قرآنی[17]
امام علی علیه السلام
قرآن بهترین کر است که سینه ها به آن گشاده و قلبها نورانی می شود[18].
حکایتی جالب از سیدقطب
سیُد قطب مفسر معروف مصری می گوید: ما شش نفر از مسلمانان بودیک که با کشتی مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می پیمودیم. مسافران کشتی 120 مرد و زن بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود. روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روی کشتی به جا آوریم و علاوه بر اقامه فریضۀ مذهبی مایل بودیم یک حماسه اسلامی در مقابل یک مبلغ مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه تبلیغاتی خود بر نمی داشت، بیافرینیم، بخصوص که او حتی مایل بود ما را هم به مسیحیت بکشاند.
من بخ خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیرمسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامی بودند.
پس از پایان نماز گروه زیادی از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند اما در میان این گروه خانمی بود که بعد فهمیدیم یک زن مسیحی یوگلساوی است که از جهنم تیتو و کمونیسم او فرار کرده است! او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدیِ که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویش نبود. او به زبان انگلیسی ساده و آمیتخته با تاثر شدید و خضووع و خشوع خاصی سخن می گفت، و از جمله سخنانش این بود: بگویید روحانی شما به چه زبانی با شما سخن می گفت؟ ما به او فهماندیم که این برنامه اسلامی یعنی نماز را هر مسلمان با امیانی می تواند انجام دهد، و سرانجام به او گفتیم که با زبان عربی صحبت می کردیم.
او گتف: اگر چه من یک کلمه از مطالب شما رانفهمیدم اما به خوبی فهمیدم که در لابلای خطبۀ شما جمله هیی وجود داشت که از بقیه ممتاز بود و دارای آهنگ فوق العاده موثر و عمیقی بودند آن چنان که لرزه بر اندام من می انداخت و فکر می کنم امام شما هنگامی که این جمله ها را ادا می کرد مملُو از روح القدس شده بود!
ما کمی فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله ها همان آیاتی از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز، آنها را می خواندم. این موضوع آن چنان ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آن گونه موثر است که حتی بانویی را که یک کلمه مفهوم آن را نمی فهمد تحت تاثیر شدید خود قرار می دهد.[19]
گریۀ وزیر
زمانی «موفق» وزیر عراق بود. او نماز را پشت سر امام جماعتی بجا می آورد. یک بار که در نماز جماعت شرکت کرده بود، امام جماعت این آیه را در نماز تلاوت کرد:
(والا تَرکَنوا اِلَی الذینَ ظَلمُوا فَتَمَسِّکُمُ النّارُ)[20]
«به ستمگران تمایل پیدا نکنید که آتش دوزخ شما را خواهد گرفت».
وزیر که خود را متمایل به شاه ستمگر و بلکه خد را ظالم می دانست از خوف الهی بی هوش شد و به زمین افتاد او را به هوش آوردند و علت حادثه را سؤال کردند؟
در جواب گفت: این آیه دربارۀ کسی است که میل به ستمگر کند، پس حال ظالم چگونه خواهد بود؟[21]
نتیجه: وقتی قرآن این گونه بر دل های ستمگران عافل تاثیر می گذارد، سزاوار است مؤمنین که اهل توجه به خدا و قیامت هستند با قرائت و شنیدن قرآن از تاثیرات معنوی قرآن بهره مند باشند چه اینکه خداوند در وصف مؤمنین فرموده است: وقتی آیات خدای رحمان بر آنهاتلاوت شود، با گریه به سجده می افتند.[22]
نفوذ قرآندر قلب دشمنان بزرگ اسلام
ابوسفیان و ا بوجهل و اخنس بن شریق (دشمنان بزرگ اسلام) یک شب بدون اطلاع ازیکدیگر از خانه های خود بیرون آمدند و راه خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را پیش گرفتند و هر کدام در گوشه ای پنهان شدند. هدف آنها این بود که قرآن «محمد صلی الله علیه و آله» را که شبها در نماز خود با آهنگ دلنشین می خواند بشنوند، هر سه بدون اطلاع از وضع یکدیگر تا صبحگاهان در آنجا ماندند و قرآن را استماع کردند و سپیده دم مجبور شدند که به سوی خانه های خود بازگردند، هر سه نفر در نیمه راه به یکدیگر رسیدند و همدیگر را سرزنش کردند و گفتند که هر گاه افراد ساده لوح از وضع کار ما آگاه گردند دربارۀ ما چه می گویند؟
شب دوم نیز جریان به همین وضع تکرار گردید، گویی یک جاذبه و کشش درونی آنان را به سوی خانۀ پیامبر اسلام می کشاند. موقع مراجعت باز هر سه نفر به همدیگر رسیدند و سرزنش ها را از سر گرفتند و تصمیم گرفتند که این عمل را تکرا نکنند، ولی جذبۀ قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله برای بار سوم باعث شد که هر سه نفر مجدداً بدون اطلاع دیگری در اطراف خانه پیامبر صلی الله علیه و آله جای گرفتند و تا صبح قرآن او را استماع نمودند، هر آنی ترس آنها زیادتر می گشت و با خود می گفتند که هر گاه وعده و وعید «محمد» راست باشد، در زندگی خود خطاکارند.
هوا روشن گردید، از ترس ساده لوحان خانه پیامبر صلی الله علیه و آلهرا ترک گفتند و این دفعه مانند دو دفعه قبل در بازگشت با یکدیگر ملاقات نمودند و همگی اقرار کردند که در برابر جذابیّت دعوت و آیین قرآن او تاب مقاومت ندارند.[23]
تاثیر شگفت انگیز قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله
رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به بازار عکاظ در طائف آمد تا مردم را به اسلام دعوت کند اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نداد، حضرت به ناچار به سوی مکه بازگشت تا به محلّی رسید که آنجا را وادی جن می نامیدند.
حضرت در دل شب در آن محل به تلاوت قرآن پرداخت. جمعی از طایفه جن از آنجا می گذشتند، هنگامی که قرائت قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدند به یکدیگر گفتن ساکت باشید و هنگامی که تلاوت حضرت پایان یافت ایمان آوردند  و به عنوان مبلّغان اسلام به سوی قوم خود آمدند و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند، گروهی از آنها ایمان آوردند و با هم به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و حضرت تعلیمات اسلامی را به آنها آموخت.[24]
این آیه مرا به گریه آورده است
عبدالله بن رواحه از اصحاب جلیل القدر پیامبر صلی الله علیه و آله بود که در جنگ موته در سرزمین موته که از نواحی شام و در قلمرو حاکمیّت روم آن زمان بود به درجۀ بزرگ شهادت رسید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عبدالله را همراه با سه هزار نفر به جنگ موته اعزام فرمود. وقتی او با دوستان و یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وداع می کرد گریه کرد.
سؤال کردند ای عبدالله! چه چیز تو را به گریه آورده است؟
گفت: به خدا سوگند من محبّتی به دنیا ندارم اما آنچه سبب گریه من شدهاست این است که من آیه ای را درباره جهنم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرماید:
(وَاِن مِنکُم اِلا وارِدها عَلی رَبِّکَ حَتماً مًقصِیاً ثُمَّ ننجِّی الِّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظالمینَ فیها جِثِیّاً)[25]
همۀ شما وارد جهنّم می شوید و این یک امر قطعی است. سپس کسانی که تقوا پیشه کردند را نجات میدهیم و ستمگران را در حالی که به زانو درآمده اند در آن وا می گذاریم.
حال من نمی دانم بعد از آنکه در جهنم (پل صرا که برجهنم کشیده شدهاستوباید همه از آن عبور کنند) وارد شدم چگونه خارج می شوم؟
مسلمانان گفتند: خداوند شما را یار ونگهدار باشد وبلا را از شما دور کند و به گونه ای شایسته به ما برگرداند. اما عبدالهل که بدنبال شهادت در راه خدا بود، سه بیت شعر به این مضمون خواند:
اما من از خدا دو چیز می طلبم: امرزش گناهان و ضربه ای جدّی و فراگیر که کف بر لب آورد و به شهادتم رساند، یا سر نیزه ای تیز و موثّر در دست کسی که تشنۀ کشتن من است که در درون دل و جگرم نفوذ کند، تا وقتی بر قبرم عبور می کنند بگویند آفرین بر این جنگجو که به رشد وسعادت رسید.[26]
تأثیر قرآن بر فضیل بن عیاض
فضیل از زهّاد معروف می باشد که در پایان عمر در جوار کعبه می زیست و همان جا در روز عاشورا بدرود حیات گفت.
او در آغاز کار راهزنی خطرناک بود که همۀ مردم از او وحشت داشتند.
یک شب فضیل از دیوار منزلی بالا می رفت تا به مقصود خود برسد در این هنگام در یک از خانه های اطراف شخص بیدار دلی مشغول تلاوت قرآن بود و به این آیه رسید:
(اَلَم یَأنِ آمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ الله و ما نَزَۀَ مِنَ الحَقِّ ...)[27]
آیا وقت آن نرسیده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد ...
این آیه همچون تیری بر قلب آلوده فصیل نشست، درد و سوزی در درون دل احساس کرد، تکان عجیبی خورد، اندکی در فکر فرو رفت، این کیست؟ که سخن می گوید؟ و به چه کسی این پیام را می دهد؟ به من می گوید ای فصیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی، از این راه خطا بگرردی، توبه کنی... ناگهان صدای فصیل بلند شد و پیوسته می گفت: «بلی والله قد آن، بلی والله قد آن».
«آری به خدا سوگند وقت آن رسیده است، آری به خدا سوگند وقت آن رسیده است»
اوتصمیم خود را گرفته بود و با یک جهتش برق آسا از صف شقاوتمندان بیرون آمد و در صف نیکان جای گرفت، به عقب برگشت و از دیوار بام فرود آمد و به خرابه ای وارد شد دید جمعی از کاروانیان آنجا هستند و برای حرکت به سوی مقصد با یکدیگر مشورت می کنند و می گیوند: فصیل و دار و دسته اش در راهند، اگر برویم ثروت ما را غارت می کنند، فصیل تکانی خورد و خود را سخت ملامت کرد و گفت جه بد مردی هستم، در دل شب به قصد گناه بیرون آمده ام و گروهی مسلمان از ترس من به کنج این خرابه گریته اند! رو به سوی آسمان کرد و از صمیم قلب توبه کرد و مجاورت خانه خدا در مکّه را برگزید و از جمله اولیاء خدا شد.[28]
قرآن حکیم عرب را می لرزاند
ولید از قضات عرب بود، بسیاری از مشکلات عرب به دست او حل می گردید. ثروت فراوانی داشت، گروهی از قریش برای حل مشکلا نفوذ اسلام در تمام خانه های آنها به نزد او رفتند و جریان را برای او بیان کردند و خواستار قضاوت او درباره قرآن «محمد» شدند و گفتند آی قرآن «محمد» سحر و جادو است، یا کهانت[29] است، یا خطبه و سخنرانیهائی است که او ساخته است؟ دانای عرب از آنها مهلت خواست تا نظر خود را پس از شنیدن قرآن بیان کند. سپس از جای خود بلند شد و آمد در حجر اسماعیل در کنار پیامبر نشست و گفت: پاره ای از اشعارت را بخوان.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آنچه من می گویم شعر نیست بلکه کلام خداست که آنرا برای هدایت شما فرو فرستاده است.
ولید تقاضا کرد آنرا تلاوت کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سیزده آیه ا آیات آغاز سوۀ «فصّلت» را تلاوت نمود. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به این آیه رسید:
(فَاِن اَعرَضوا فَقِل اَنذرتُکُم صاعِقَهً مِثلَ صاعِقَهِ عادٍ و ثَمودَ)
هر گاه روی برگردانند بگو من شما را از صاعقه های مانند صاعقه عاد و ثمو برحذر می دارم.
ولید سخت بر خود لرزید، تمام موهای او بر بدنش راست شد و با یک حالت بهت زده ای از جای خود بلند شد و راه خانه را پیش گرفت و چند روزی از خانه بیرون نیامد، به طوری که قریش او را به باد مسخره گرفتند، و می گفتند: ولید راه نیاکان خود را ترک کرده است و راه «محمد» را پیش گرفته است.[30]
تاثیر قرآن در بزرگ قریش
عُتبه بن ربیعه از بزرگان قریش بود. در روزهایی که «حمزه» اسلام آورده بود، سراسر محفل قریش را غم و اندوه فرا گرفته بود و سران آنها بیم آن داشتند که دامنۀ اسلام بیش از این توسعه یابد. و در آن میان «عتبه» گفت: من به سوی «محمد» می روم و مطالبی را پیشنهاد می کنم، شاید او یکی از آنها را بپذیرد و دست از آیین جدید بردارد. سران جمعیت نظر او را تصویب کردند. او برخاست و به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله که در مسجد نشسته بود آمد و او را با جمله هایی ستود، و اموری را از قبیل ثروت، ریاست و طبابت پیشنهاد کرد. هنگامی که سخنان او پایان یافت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا سخنان تو خاتمه یافت؟ عرض کرد: آری.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این آیات را بشنو که پاسخ تمام پرسشهای تو است:
(بسمِ اللهِ الرَحمنِ الرحیم، حم تَنزیلُ مِنَ الرّحمنِ الرحیم کِتابُ فُصّّلَت آیاتُهُ قُرآناً عَرَبیّاً لِقَومٍ یَعلَمونَ، بَشیراً و نَذیراً فَاَعرَضَ اَکثَرُهُم فَهُم لا یَسمَعُون)[31]
به نام خداوند بخشنده مهربان، حاء میم، اینکه از جانب خدای بخشنده و مهربان نازل گردیده است کتابی است که آیه های آن برای گروهی که دانا هستند توضیح داده شده است. قرآنی است عربی، بشارت دهنده و ترساننده است، اما بیشتر آنها روی گردانیده اند و گوش نمی دهند.
پیامبر صلی الله علیه و آله آیاتی چند از این سوره خواند، وقتی به آیه 37 رسید، سجده کرد، پس از سجده رو به «عتبه» کرد و فرمود: ای «اباولید» پیام خدا را شنیدی؟
عتبه به قدری مجذوب کلام خدا شده بود که در همان حالی که دست های خود را پشت سر نهاده بود و بر آنها تکیه زده بود، مدتی به همین حالت به صورت پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کرد، گویا قدرت سخن گفتن را از دست داده بود. سپس از جای خود برخاستو مرک تجمّع قریش را در پیش گرفت، سران قریش از پیش از وضع و قیافه او احساس کردند که تحت تاثیر کلام «محمد» واقع شده است و با حالت شکستگی بازگشته است. تمام چشم ها به چهرۀ عتبه دوخته شده بود، همگی گفتند چه واقعه ای رخ داده است؟ گفت: به خدا سوگند کلامی از «محمد» شنیدم که تاکنون از کسی نشنیده بودم. به خدا قسم نه شعر است و نه سحر است، نه کهانت. من چنین صلاح می بینم که او را رها کنیم تا در میان قبایل تبلیغ کند هر گاه پیروز گردد و ملک و ریاست و سلطنتی به دست آورد از افتخار شما محسوب می گردد و شما هم از آن بهره مند می شوید و اگر مغلوب گردد دیگران او راکشته اند و شما را نیز راحت کرده اند.
قریش نظرات عتبه را به باد مسخره گرفتند و گفتند: از کلام «محمد» سحر زده شده است.[32]
تأثیر قرآن در هیأت اعزامی مسیحیان
بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان، یک هیأت تحقیقی از مرکز روحانیت مسیحیان حبشه وارد مکه گردید و با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد ملاقات کرد و از او سؤالاتی کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به پرسشهای آنها پاسخ داد و آنها را به آیین اسلام دعوت فرمود و آیاتی چند از قرآن تلاوت کرد.
آیات قرآن آن چنان روحیه آنها را عوض کرد که بی اختیار اشک از دیدگان آنها سرازیر شد و همگی نبوت او را تصدیق کردند و نشانه هایی را که در کتابِ انجیل  برای پیامبران موعود خوانده بودند در او یافتند.[33]
گریه بعد از نزول آیه
یکی از آیات مؤثر و هشدار دهنده قرآن آیه 6 از سوره تحریم می باشد که خداوند فرموده است:
(یا اَیَّهَا الَذین آمَنُوا قُوا انفُسَکُم وَ اَهلِیکُم ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَهُ ...)[34]
«ای کسانی که ایمان آورده اید خود و اهل خویش را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ آتشین است نگهدارید».
وقتی این آیه نازل گردید، یکی از مردان مسلمان نشست و شروع به گریه کرد و گفت: من از نگهداری خود ناتوان هستم، با این آیه به نگهداری از اهل و بستگانم هم موظف گردیدم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همین اندازه کافی است که همان گونه که خود را به نیکیها امر می کنی و از بدیها باز می داری، آنان را امر به نیکیها و نهی از بدیها کنی.[35]
مستمع نمونه قرآن
عبدالله بن حنظله فرزند حنظله غسیل الملائکه است که در پایان مراسم شب زفاف که تنها یک شب را با همسر خویش گذرانده بود، خود را به لشکریان اسلام رساند و در رکاب رسول خدا به درجه شهادت رسید.
فرزندش عبدالله همانند پدر شهیدش انسانی صالح، فاضل و بلندمرتبه بود و از ایمانی محکم به اسلام و قرآن برخوردار بود. یک بار صدای قرآن به گوشش رسید، و خبر از اهل جهنّم می داد، از شنیدن آیه به گریه افتاد و آن قدر به گریه ادامه داد که گمان کردند نزدیک است جان سپارد.
پس از گریه زیاد برخاست. به او گفتند بنشین.
جواب داد: یاد جهنّم مرا از نشستن باز داشته است، زیرا از کجا معلوم که من یکی از آنان نباشم.[36]
نتیجه: ای عزیز! در این داستان تامل کن و به حال خود بنگر و بعد از مقایسه به نتایج آن تفکر کن که جه باید کرد و نقطۀ شروع کجاست و در این راه از خداوند رحمان استعانت جو که بهترین یاور است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
سرور هر سخن قرآن است.[37]
قرائت قرآن از سر بریده
شیخ مفید گوید: ابن زیاد فرمان داد تا سر امام حسین علیه السلام را در میان کوچه های کوفه و همه قبایل گردانیدند.
زیدبن ارقم گوید: من در بالا خانه ای بودم که سر را بر بالای نیزه عبور می دادند. وقتی سر امام حسین علیه السلام برابرم رسید شنیدم این آیه را تلاوت می کند:
(اَم حَسّبتَ اَنَّ اَصحابَ الکَهفِ وَ الرّّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَبًا)[38]
آیا می پنداری قصه اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما هستند؟
با شنیدن این آیه از سر بریدۀ حضرت، مو بر بدنم راست شد و فریاد کشیدم: یابن رسول الله سرّ تو و کار تو عجیب تر است و عجیب تر![39]
نتیجه: این معجزه بیانگر گوشه ای از عظمت حسین بن علی علیه السلام در جّو انحرافی جامعه یزیدی آن زمان است تا بیشتر معلوم گردد مخالف آنها چه شخصیت بزرگ الهی بوده است و آنها چه اشخاص منحرف و فاسدی هستند.
نور دهان قاریان جبهه را روشن کرده بود
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله لشکری را به سوی قومی از کفار که در نهایت عداوت با مسلمین بودند گسیل داشت، خبری از آنها ترسید پیامبر صلی الله علیه و آله در فکر آنها فرو رفت و فرمود: ای کاش کسی ما را از احوال و جریان ایشان آگاه می کرد.
در این هنگام پیک بشارت رسید که آنها بر دشمنان پیروز شدند و آنها را کشته و یا مجروح کردند و یا به اسارت گرفتند، اموالشان را به غنیمت گرفتند و اعضای خانواده آنها را نیز اسیر کردند.
چون سپاه در بازگشت خود به مدینه نزدیک شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه با اصحاب خود با آنها روبرو گردید. وقتی زیدبن حارثه که فرمانده سپاه بود چشمش به رسول الله افتاد، از شتر خود پیاده شد و به سوی آن حضرت آمد و دست و پای پیامبر صلی الله علیه و آله را بوسید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز او را در آغوش گرفت و سرش را بوسید.
سپس عبدالله بن رواحه از شترش پیاده شد و دست و پای رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و پیامبر صلی الله علیه و آله وی را به سینه چسبانید. پس از آن قیس بن عاصم مِنقَری پیاده شد و دست و پای رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و پیامبر صلی الله علیه و آله او را نیز در آغوش گرفت.
بدنبال آنها بقیه سپاه نیز پیاده شدند و در برابر آن حضرت ایستادند و به درود و صلوات بر او مشغول شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ آنان را به نیکی داد. و سپس فرمود: اینک شما از اخبار و احوال خود با دشمنانتان به من خبر بدهید؟
در حالی که اسیران دشمن و عیال و اموال آنها از طلا و نقره و انواع کالاها به مقار بسیاری بود عرض کردند: یا رسول الله اگر از گزارشات ما مطلع می شدید تعجب شما بیشتر می شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: من هیچ از این جریان خبر نداشتم تا جبرئیل علیه السلام به من خبر داد، و من هیچ چیز را از کتاب خدا و از دین او نمی دانم مگر اینکه پروردگار من به من تعلیم دهد همچنانکه می فرماید:
(وَ کَذلِکَ اَوحَینا اِلَیکَ رُوحاً مِن اَمرِنا ما کُنتَ تَدری مَاالکِتابُ وَ لاَ ایِمانُ وَلکِن جَعَلناهُ نُوراً نَهدی بِه مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا وَ اِنَّکَ لَتَهدی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ)[40]
اما آنچه را که در این سفر بدان برخورد کردید برای این برادران مؤمن خود بازگو کنید، تا من هم بر گفتار شما گواهی دهم زیرا جبرئیل علیه السلام به صدق گفتار شما مرا مطلعه گردانیده است.
گفتند: یا رسول الله! وقتی ما به دشمن نزدیک شدیم جاسوسی را فرستادیم تا ما را از تعداد و مسائل آنها آگاه کند. وقتی برگشت خبر داد: تعداد آنها هزار نفر است و اما سه هزار نفر در داخل شهر آماده کرده اند و به ما می نمایانند که هزار نفرند و در بین خود می گفتند ما هزار نفریم و آنان دو هزار نفرند و ما توان درگیری با آنها را نداریم و راهی جز سنگرگیری در شهر خود را نداریم تا آنها از اقامت ما در منازل خود و طولانی شدن آن خسته شود و برگردند. امّا اینها همه توطئه بود تا ما را غافل کنند.
دشمنان داخل شهر شدند و راههای ورودی شهر را بستند و ما در محل منزلگاه آنها در خارج از شهر توقف کردیم. وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت و شب به نیمه های خود رسید، دروازه های شهر را گشودند و ما بدون اطلاع از توطئه آنها در خواب بودیم و تنها چهارنفر بیدار بودند. اول زید بن حارثه بود که در گوشه ای از سپاه نماز می خواند و مشغول قرائت قرآن بود.
دوم عبدالله بن رواحه بود که در جانب دیگری از سپاه نماز می خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود. سوم قتاده بن نعمان بود ک در جای دیگر نماز می خواند و به خواندن قرآن در نماز مشغول بود. چهارم قیس بن عاصم بود که در جای دیگر نماز می گزارد و مشغول خواندن قرآن در نماز بود.
دشمنان در نیمه شب تاریک از شهر خود بیرون آمدند و بر ما شبیخون زدند، و با تیرهای خود مار ا تیرباران کردند، زیرا آنها در شهر و محیط خود بودند و به راهها و جایگاههای آن مطلع بودند و ما بی اطلاع بودیم. با خود گفتیم مصیبت بزرگی بر ما وارد شد و در دام دشمن افتادیم و توان دفاع از خود در این شب ظلمانی را نداریم زیرا ما بدون دید تیرهای خود را رها می کردیم.
در همین اثناء که تیر از همه طرف بر ما می بارید، ناگهان دیدیم یک قطعه نوری از دهان قیس بن عاصم خارج شد که همانند شعله آتش فروزان بود. و نوری از دهان قتاده بن نعمان خارج شد که مانند تابش ستاره زهره و مشتری بود. و نوری از دهان عبدالله بن رواحه بیرون آمد که مانند شعاع ماه در شب تاریک درخشان بود، و نوری از دهان زید بن حارثه ساطع شد که از خورشید طالع درخشان تر بود. این نورها از چهار طرف لشکر آن چنان لشکرگاه را روشن کردند که از روز روشن تر شد و دشمنان ما در ظلمت شدید بودند و ما آنها را می دیدیم و آنها ما را نمی دیدند. زیدبن حارثه که سمت راست سپاه را به عهده داشت ما را در میان دشمنان پخش کرد و ما گرداگردشان درآمده و آنها را محاصره نمودیم. ما آن ها را می دیدیم بدون آنکه آنها ما را ببینند، ما همگی دارای چشم و بینائی بودیم و آنان کورهای در تاریکی. شمشیرهای برهنه را در میانشان نهادیم، یک عده کشته، جمعی مجروح و گروهی اسیر شدند و سپس وارد شهرشان شدیم و همۀ سکنه آن را به اسارت و ا موالشان را به غنیمت آوردیم که مشاهده می کنید.
ای رسول خدا! ما از این نورهایی که از دهان این چهار نفر خارج شد و تاریکی را به دشمن بازگرداند تا ما بر آنها مسلط شدیم عجیب تر ندیدیم.[41]
تفألی شگفت آور به قرآن
سلطان سلیمان از پادشاهان آل عثمان بود که از کربلا می آمد و به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف می گردید وقتی در نجف به بارگاه و حرم مطهر نزدیک گردید پیاده شد و تصمیم گرفت به احترام آن حضرت تا قبه نورانی او پیاده حرکت کند.
قاضی عسگر که مفتی مردم و از دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام بود، سلطان را همراهی می کرد. وقتی از تصمیم او آگاه گردید با حالت خشم به حضور سلطان آمد و گفت: تو سلطان زنده ای و علی ابن ابیطالب سلطان مرده است، چگونه عزم بر پیاده روی در زیارت او داری؟
سلطان و قاضی عسکر در این باره با یکدیگر سخنانی داشتند تا اینکه او به سلطان پیشنهاد کرد که اگر در سخن او تردید دارد که پیاده رفتن شاه سبب کسر شأن سلطان است به قرآن تفأل جوید تا حقیقت امر معلوم شود. سلطان گفته او را پذیرفت و پس از آن که قرآن را گشود این آیه آمد:
(فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُویً)[42]
نعلین از پا درآور که اکنون در وادی مقدس قدم گذارده ای
سلطان به قاضی رو کرد و گفت: پیشنهاد تو برهنگی پای ما را بر پیاده روی اضافه کرد. پس کفشهای خود را از پا بیرون آورد و با پای برهنه تا روضه منوره امیرالمؤمنین علیه السلام پیاده رفت.[43]
قرآن سخن می گوید
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی مؤمن را در قیامت فرا می خوانند تا به حساب او رسیدگی کنند، قرآن با بهترین چهره در پیش رویش حاضر می شود و می گوید: پروردگارا من قرآنم و این بندۀ مؤمن تو است ک خود را برای خواندن من زحمت می انداخت، و شب خود را با آهنگ خوش خواندن من دراز می کرد و دیدگانش در هنگام تهجد و عبادت شب اشک ریزان بود. پس همانگونه که مرا خشنود ساختی او را خشنود فرما!
سپس خدای عزیز جبار می فرماید: ای بنده من دست راست خود را باز کن و آنرا از رضوان خود دست چپش را از رحمت خویش بر می کند و به او گفته می شود: این بهشت برای تو مباح است. پس با خواندن هر آیه یک درجه بالاتر می رود.[44]
قصّه های قرآن، الفبای و حروف ابجد علم کتاب الهی است
خداوند با حکمت بالغه ی خود واژه هایی را گلچین نموده و آن را با پیامی خاص در قرآن حکیم آورده است. از مباحث پیچیده ی توحید گرفته تا قصّه های شیرین، جذّاب و درس آموز که انسان را در عین مجذوب کردن، متعجّب کرده و به فکر وا می دارد.
آری! قصّه های قرآن صرفاً قصّه ای برای بازگو کردن در جمع دوستانه و یا طرح آن برای مردم یا خواباندن بچه ها نیست، بلکه جدی از همه ی این ها، عبرت از تاریخ است که سبب نجات یا سقوط افراد می شود؛ مثلاً چه عاملی سبب شد که عدّه ای از طوفان زمان حضرت نوح نجات پیدا کنند و عدّه ای دیگر نابود شوند.
قصّه های قرآن به طور کلی سه نوع هستند:
 نوع او: «قصه ی پیامبران» نوع دوم: «قصه ی اقوام و اصحاب» و نوع سوم: «قصّه ی افراد».
قصّه یعنی چه؟
قصّه در لغت به معنای جست و جو کردن اثر است. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی توسط مادرش در قرآن مجید می خوانیم:
وَقالَت لِاُختِهِ قُصّیهِ[45]
قصّه در اصطلاح عبارت است از بیان کرد مطلب به همان صورتی که اتفاق افتاده است. پس وقتی گفته می شود : «قصّ علیه الخبرَ و الرؤیا» یعنی خبر و خوابی را که اتفاق افتاده بود، بیان کرد. در آیه شریفه «نحن نقصّ علیک أحسن القصص» نیز معنای قصّه آمده است؛ یعنی ما برای تود (ای پیامبر) بهترین حکایت ها را بیان خواهیم کرد.
بنابراین قصّه، افسانه یا خیال نیست؛ بلکه بیان کردن جریانی است که اتفاق افتاده و عدّه ای نیز شاهد آن بوده اند.
قصّه های قرآن به چه منظوری آمده اند؟
این که چرا خدای متعال بخشی از گفته های خود را در قرآن به قصّه و داستان اختصاص داده امری است که نیاز به تفکّر و اندیشه دارد.
به طورکلّی می توان امور زیر را از اهّم اهداف حضرت باری تعالی دانست:
چون بیشتر مسلمانان با تفسیر قرآن آشنایی ندارند و فهم آن برای آنها سخت است، برای جلوگیری از این امر، در لابه لای آن مباحث، داستان هایی ذکر شده است و به عبارتی دیگر مسلمانانی هستند که موقع خواندن قرآن یا ترجمۀ آن، مباحثش را سنگین می دانند؛ ولی با رسیدن به آیات مربوط به داستانهای پیشینیان، آن حالت را فراموش کرده و ضمن علاقه مندی شدید نسبت به قرآن مطالب دیگر را هم تعقیب کرده و برای فهم آنها به مفسران یا کتاب های تفسیری مراجعه می کنند و در واقع مباحث سخت قرآنی با قصّه های شیرین، روشن می شود.
داستان های قرآن در واقع ترسیم عملی از نکته های اخلاقی است که در آن، گروهی با فضائل اخلاقی به درجات عالیه رسیده و از عذاب الهی در امان ماندند و گروهی دیگر با انجام رذائل اخلاقی در ورطۀ نابودی قرار گرفته و نابود شدند. پس قرآن، هم صوتی است و هم تصویری. صوتی از این جهت که معارف الهی را بیان می کند و تصویری نیز ار آن جهت که همان معارف را به تصویر می کشد.
خدای متعال با این قصّه ها می خواهد حقّانیت قرآن را به همه ثابت کند؛ چون داستان های قرآنی در انجیل و تورات نیز وارد شده است و آنها نیز این قصّه ها را انکار یا تحریف نکرده اند. پس یهودیان یا مسیحیان با خواندن این قصّه ها در کتاب های خود و دیدن آن قصّه ها در قرآن پی به حقّانیت این کتاب آسمانی خواهند برد.
ویژگی قصّه های قرآن
قرآن در زمینه ی قصّه و داستان نیز متنوع عمل کرده و به چند صورت وارد شده است:
الف) قصّه پیامبران: در قرآن نام بیست و پنج پیامبر وارد شده و به سرگذشت تعدادی از آنها پرداخته و در مورد بعضی از پیامبران به صورت گسترده حرف زده است.
ب) قصّه اقوام و اصحاب، سرگذشت تعدادی از اقوام و اصحاب در زمان پیامبران بیان شده است؛ مثل قوم بنی اسرائیل و اصحاب کهف و ....
ج) قصّه افراد: نام افراد به صورت پراکنده در قرآن آمده و توضیحاتی پیرامون آنها داده شده است؛ مثل هابیل و قابیل، یأجوج و مأجوج و ....
فواتح سوره ها[46]
پنج سوره با «اَلحَمدُلِلّه» شروع می شوند:
سوره های حمد، اَنعام، کهف، سبأ و فاطر.
هفت سوره با «تسبیح» شروع می شوند:
سوره های إسراء، اعلی، تغابن، جمعه، صفّ، حشر و حدید.
سه سوره با «یا أیّها النبیّ» شروع می شوند:
سوره های احزاب، طلاق و تحریم.
دو سوره با «یا أَیُّهَا المُزمَّلُ و یا أَیُّهَا المُدَّثِّر» شروع می شوند:
سوره های مزّمّل و مدّثّر.
سه سوره با «یا أیّها الّذین آمنوا» شروع می شوند:
سوره های مائده، حجرات و ممتحنه.
دو سوره با «یا أَیُّهَا النّاس» شروع می شوند:
سوره های نساء و حج.
پنج سوره با «قُل» شروع می شوند:
سوره های جنَ، کافرون، توحید، فلق و ناس.
چهار سوره با «إنّا» شروع می شوند:
سوره های فتح، نوح، قدر و کوثر.
بیست سوره با صیغه ی قسم شروع می شوند:
سوره های عصر، عادیات، تین، ضحی، شمس، بلد، فجر، طارق، بروج، نازعات، مرسَلات، قیامت، نجم، طور، ذاریات، صافّات، نَ (قلم)، صَ، قَ و لیل.
10. شش سوره با «اَلَم» شروع می شوند:
سوره های بقره، آل عِمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده.
11. پنج سوره با «اَلر» شروع می شوند:
سوره های یونُس، هود، یوسُف، ابراهیم و حِجر.
12. یک سوره با «اَلَمَر» شروع می شود:
سوره رعد.
13. شش سوره با «حمَ» شروع می شوند:
سوره های غافر (مؤمن)، فصّلت، زخرف، دخان، جاثیه و اَحقاف.
14. یک سوره با «حمَ عَسَقَ» شروع می شود:
سوره ی شوری.
15. دو سوره با «طسَمَ» شروع می شوند:
سوره ی شعراء و قصص.
16. یک سوره با «طسَ» شروع می شود:
سوره ی نمل.
17. یک سوره با «المَصَ» شروع می شود:
سوره ی اَعراف.
18. یک سوره با «کَهیعَصَ» شروع می شود:
سوره ی مریم.
19. یک سوره با «یسَ» شروع می شود:
سوره یَس (یاسین).
20. یک سوره با «طه» شروع می شود:
سوره طه.
21. یک سوره با «صَ» شروع می شود:
سوره صَ.
22. یک سوره با «قَ» شروع می شود:
سوره ی قَ (قاف).
23. یک سوره با «نَ» شروع می شود:
سوره ی نَ (نون)
24. هفت سوره با «إذا» شروع می شوند:
سوره های واقعه، منافقون، تکویر، انفطار، انشقاق، زلزال و نصر.
25. دو سوره با «أَلَم» شروع می شوند:
سوره های شرح (انشراح) و فیل.
26. دو سوره با «إقتَرَبَ» شروع می شوند:
سوره های انبیاء و قمر.
27. دو سوره با «قَد» شروع می شوند:
سوره های مؤمنون و مجادله.
28. دو سوره با «هَل» شروع می شوند:
سوره های انسان (دهر) و غاشیه.
29. دو سوره با «وَیل» شروع می شوند:
سوره های مطفّفین و هُمَزه.
30. دو سوره با «تَبارَکَ الَّذی» شروع می شوند:
سوره های فرقان و مُلک.
31. هجده سوره نیز به شرح زیر شروع می شوند:
سوره توبه با «بَرائَهٌ» - نَمل با «أَتی» -نور با «سُورَهٌ أَنزَلنا» - رَحمن با «اَلرَّحمن» - حاقّه با «ألحاقَّه»- مَعارِج با «سَأَلَ سائِلٌ» نَبَأ با «عَمَّ» - عَبَس با «عَبَسَ» عَلَق با «اِقرَأ»- بَیِّنَه با «لَم یَکُنِ الَّذینَ» - قارِعه با «اَلقارِعَه» - تَکاثُر با «اَلهیکُمُ» - قریش با «لایِلافِ» - ماعون با «أَرَأَیتَ» - لَهَب با «تَبَّت» - زُمَر با «تَنزیلُ الکِتابِ» - مُحَمَّمد با «اَلَّذینَ» - أَنفال با «یَسأَلُونَکَ».
تعلیم قرآن مجید
در بیان ثواب تعلیم و تعلّم و فضلیت آیات قرآن
در باب فضیلت تعلیم و تعلّم و تلاوت قرآن کریم در قرآن و روایات و احادیث معصومین علیهم السّلام سخنان بسیاری آمده که مسلمانان را به تلاوت آن سفارش نموده است. از جمله آثاری که بر تلاوت و اُنس با قرآن بیان شده عبارتند از : کثرت عمر- وسعت رزق- آمرزش گناهان- گشایش امور- توفیق بیکران و هزاران اثر مطلوب دیگر که ما دراین اثر از باب تبرّک این اوراق و نورانیت دلها به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم چرا که گفتهاند:
آب دریا را اگر نتوان کشید                           هم بقدر تشنگی باید چشید
مولوی رومی
آیۀ 20 سورۀ مزَّمَّل:
«فَاقرؤُا ما یَتَسَّرَ مِنَ القرآنِ» یعنی: «از قرآن هر چه میّسر است بخوانید.»
آیۀ 9 سورۀ اَسراء:
«اِنَّ هذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوامُ» یعنی: «بدرستی که این قرآن (مردم را) بر استوارترین (راه) هدایت می کند.»
قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«خَیرُکُم مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلَّمَهُ» یعنی : بهترین شما کسانی هستند که قرآن را آموخته و آن را به دیگران تعلیم دهد.»
(نهج الفصاحه- 1524)
قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«اَفضَلُ العِبادَهِ قِراءَهُ القُرانِ» یعنی: «بهترین عبادت، خواندن قرآن است.»
(مجمع البیان – ج 1)
قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
« نَوِّروُا بُیوتَکُم بِتِلاوَهِ القُرآنِ» یعنی: «خانه های خودتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید.»
(اصول کافی – ج 4- باب فضل قرآن)
قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
« اَلقُرانُ هُوَ الدَّوا یعنی: «خواندن و (عمل کردن به قرآن)، داوری دردهاست..»
(نهج الفصاحه- 2108)
قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
« اِقرَؤُا القُرانَ فَاِنَّ اللهَ تَعالی لایُعَذِّبُ قَلباً وَعَی القُرانَ یعنی: قرآن را بخوانید زیرا خداوند دلی را که قرآن را دریافته عذاب نمی کند..»
(نهج الفصاحه- 426)
قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:
«اَللهَ اَللهَ فِی القُرانِ، لا یَسبِقُکُم بِالعَمَلِ بِهِ غیرُکُم. یعنی: «خدا را خدا بیاد شما می آورم دربارۀ قرآن مبادا دیگران در عمل به آن از شما سبقت گیرند.»
(نهج البلاغه – نامۀ شمارۀ 47)
قالَ عَلِیٌّ (ع):
«حَقُّ الوَلَدِ عَلیَ الوالِدِ اَن یُحسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسَّنَ اَدَبَهُ وَ یُعَلَّمَهُ القُرانَ» یعنی: «وظیفۀ هر پدر نسبت به فرزندش این است که او را نام نیک و پسندیده نامگذاری نماید و به نحو نیکو تربیت نماید و قرآن را به او تعلیم دهد.»
(نهج البلاغه فیض الاسلام- ص 1274)
10.قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:
«تَعَلَّمُوا القُرانَ فَاِنَّهُ رَبیعُ القلوُبِ» یعنی: «قرآن را فرا گیرید زیرا که قرآن بهار دلهاست.»
(غرورالحکم – صفحۀ 353)
11.قالَ الاِمام الصّادِق (ع):
«یَنبَغی لِلمُوُمِنِ اَن لایَمُوتَ حَتّی یَتَعَلَّمَ القُرانَ اَویَکُونَ فی تَعلیمهِ». یعنی: «شایسته است که مؤمن نمیرد مگر آنکه قرآن را فرا گیرد و یا در مسیر فراگیری قرآن باشد.»
(کافی- ج 4- باب فضل قرآن)
12.قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«رُبَّ تالٍ للقُرانِ وَ القُرانِ یَلعَنُهُ» یعنی : «بسا خوانندگان قرآنند در حالیکه قرآن آنان را لعنت و نفرین می کند.»
(محجه البیضاء – ج 2- ص 218)
(خواندن قرآن و عمل ننمودن به دستورات آن همراه با ارتکاب گناهان باعث می شود که انسان مورد طعن و لعنت قرآن قرار گیرد).
13.قالَ الصّادِق (ع):
« مَنَّ قَرَأَ القُرانَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنًَ اِختَلَطَ القُرانُ بلَحمِهِ وَ دَمِهِ». یعنی: «کسی که قرآن بخواند در حالی که جوان باایمان باشد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می شود.»
(اصول کافی- ج 4- ص 405)
14. قالَ الصّادِق (ع):
«حَمَلَهُ القُرانِ عُرَفاءُ اَهلِ الجَنَّهِ» یعنی: «قاریان قرآن عرفای اهل بهشتند.»
(کافی- ج 4- باب فضل قرآن)
15.قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
« اَشرابُ اُمَّتی حَمَلَهُ القُرانِ وَ اَصحابُ اللَّیل» یعنی: شریف ترین کسان امّت من حاملین قرآن و شب زنده دارانند.»
(من لایحضره الفقیه ج 2- ص 351)
16.قالَ الصّادِق (ع):
« مَن شُدَّدَ علیِ فی القُؤانِ کان لَهُ اَجرانِ وَ مَن یُسَّرَ لَهُ کانَ مَعَ الاَوَّلین» یعنی: «هر که قرآن را به زحمت و سختی یاد بگیرد برای او ثواب مضاعف باشد، و هر که آن را به آسانی یاد بگیرد با کاروان «أولین» خواهد بود.»
(کافی- ج2- ص 444)
17. قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«اِنَّ حُسنَ الصَّوتِ زِینَهُ القُرانِ» یعنی: «بدرستی که زینت قرآن صورت نیکوست.»
نام کتاب از این حدیث اقتباس شده است).
(مستدرک – ج 1- ص 295)
18. قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«مَن قَرَءَ عَشرَ ایاتٍ فی لَیلَهٍ لَم یُکتَب مسنَ الغافِلینَ» یعنی: «کسی که در یک شب 10 آیه از قرآن بخواند، از بیخبران و غافلان به حساب نمی آید.»
 (اصول کافی – ج 4- ص 415)
19. قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«لِکُلَّ شَی ءٍ حِلتَهً القُرانِ الصَّوتُ الحَسَنِ» یعنی: «هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن صوت خوش است.»
 (کافی- ج 2- ص 614)
20. قالَ الامام الباقِر (ع):
«لِکُلِّ شَی ءٍ رَبیعٌ القُرانِ شَهرُ رَمَضان» یعنی: «برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است.»
 (امالی صدوق – ص 36)
21. قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«اَقضَلُ العِبادَهِ اُمَّتی تِلاوَهُ القُرانِ نَظَراً» یعنی: «بهترین عبادت امت من، خواندن قرآن از روی آن است.»
 (آداب المتعلمین – ص 151)
22. قالَ رَسُولُ اللهِ (ص):
«نِعمَ الشَّفیعُ القُرانُ لِصاحِبِهِ یَومَ القِیامَهِ» یعنی: «چه نیکو شفیعی است قرآن در روز قیامت برای کسی که قرآن خوانده باشد.»
 (نهج الفصاحه- 3134)

نمونه ای از اعتراف کفار به حقایق قرآن:
الفَضلٌ ما شَهِدَت بِهِ الاَعدادُ
آلبرت انیشتاین فیزیکدان آلمانی (1879-1955 م) می گوید: قرآن کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست، بلکه مجموعه ای از قوانین است که بشر را به راه راست، راهی که بزرگترین فلاسفۀ دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند هدایت می کند.
لئون تولستوی نویسندۀ روسی (1828-190 م) می گوید: هر کس که بخواهد سادگی و بی پیرایه بودن اسلام را دریابد باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد، در آنجا قوانین و تعلیماتی بر مبنای حقایق روشن و آشکار صادر و احکام آنسان و ساده برای عموم بیان شده است، در این کتاب آیات فراوانی است که بخوبی بر مقام عالی دین اسلام و پاکی روح آورندۀ آن گواهی می دهد.
ناپلئون بناپارت (1769- 1821 م) می گوید: قرآن به تنهائی عهده دار سعادت بشر است امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همۀ دانشمندان و تحصیل کردگان همه کشورها را بایکدگیر متّحد کنم و نظام یکنواختی فقط براساس و اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد، و می تواند مردم را به سعادت رهبری کند. من هم امیدوارام در طول زمان نزدیکی جشن اتّحاد، و نظامی را براساس قرآن برقرا کنم. کجاست آن روزی که ما مجمع و هیئتی بزرگ از سیاستمداران و علماء حقوق دنیا تشکیل دهمی. قرآن کلام الهی و متین ترین قوانین محّمدی (ص) همان نتسحه پرافتخار بیشری را پیش رو گذاریم و از روی آن قوانین و سعادت حقیقی بشر را تنظیم و تنسیق نمائیم.
گوستاولبون مورّخ واسلام شناس فرانسوی (1841-1631 م) می گوید: تعالیم اخلاقی که قرآن آورده است چکیدۀ آداب عالیه و خلاصه مبادی اخلاق فاضله است و بر بساری از آداب انجیل برتری دارد.
دکتر بنوه «علی سلمان» کاتولیک فرانسوی گوید: همین که با بعضی از آیات روح بخش قرآن کریم، آشنا شدم، دریافتم که تمام تعالیم آن موافق عقل و منطق بوده و با علوم و معارف عصری، نیز سازگار است از این رو دانستم که اسلام یک دین آسمانی است که سزاوار است از آن پیروی نمایم روی این اصل از مسیحیت جدا شده و اسلام اختیار کردم، و جملۀ دوم شهادتین (اَشهَدّ اَنَّ مُحَّمداً رُسوُلُ اللهِ «ص») را نیز گفتم و از جان و دل، آئین پاک آسمانی محمد(ص) یعنی اسلام را برگزیدم.
پرفوسرهانری کربن اسلام شناس معاصر فرانسوی گوید: اگر اندیشۀ محمد (ص) خرافی بود و اگر قرآن او وحی الهی نبود هرگز جرأت نمی کرد بشر را به علم دعوت کند. هیچ بشری و هیچ طرز فکری به اندازه محمّد و قرآن به دانش دعوت نکرده اند تا آنجا که در قرآن نهصد و پنجاه بار از علم و فکر و عقل سخن به میان آورده است.
شارلس فرانسیز آمریکائی گوید: انجیل کتابی است که در آمریکا، کسی او را نمی شناسد، ولی قرآن کتابی است که هر مسلمانی، با آن آشنا است و این ادعا گزارف نیست، بلکه یک واقعیتی است، ولی باید گفت، نشناختن انجیل، از خوش شانسی مذهب مسیحیت است.
امید آن است که ما بتوانیم بیش از بیش با این کتاب آسمانی آشنا شده و به دستورات عالی آن عمل نمائیم.
از جمله روشهای متداول در آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم:
روش هایی که تاکنون ارائه شده است به قرار زیر می باشند:
آوردن تعدادی از لغات قرآن کریم همراه با معنای آنها در آغاز درس به همراه آیاتی متناسب با آن کلمات با ترجمۀ آنها؛ سپس اضافه نمودن آیاتی به عنوان تمرین درسی و درخواست از دانشجو که آنها را معنا نماید؛
 استفاده از آمار و تکرار لغات و آوردن قواعد به صورت محدود؛[47]
دسته بندی کردن آیات در موضوعات مختلف (صلوه، جهاد ...) و ترجمۀ لغات مربوط به هر دسته و آوردن آیات مربوط به آنها؛ تا خواننده (فراگیر) بتواند از راهِ موضوعِ مشخص به مفهوم آیات دسترسی پیدا کند.
روش کتاب آموزش ترجمه قرآن پژوهشکده تحقیقات ایران (مقدمه کتاب):
کتاب حاضر علاوه بر داشتن بعضی از مزایای روشهای بالا از ویژگی جدیدی برخوردار است  که می توان گفت یک برنامۀ تکمیلی و ابتکاری در نوع خود می باشد.
این جزوه ضمن تأکید بر اصول ادبیات، به گونه ای طراحی گردید که هدف اصلی، آموزش ترجمۀ قرآن باشد به طوری که استاد و دانش پژوه با اطمینان بیشتری به درس بپردازند.
توضیح اینکه با مقایسۀ ریشه های اصلی به کار رفته در قرآن (1771عدد)[48] و واژه های متشق از آنها (58218 عدد)[49] به این نتیجه رسیدیم که می توانیم با یاد دادن برخی قواعد و اصول صرف و نحو[50] همراه با آمارگیری از چگونگی به کارگیری لغات در قرآن، به شکلی نو طرح آموزشی جدیدی را پی ریزی نماییم.
با آماربرداری از ریشه های اصلی لغات قرآن، چگونگی به کارگیری آنها را معین و مشخص نموده، سپس در مرحلۀ بعد با استفاده از نتایج به دست آمده، تدوین درسها را شروع نمودیم.
مجموع لغات آموزش داده شده در  کتاب 34203 عدد م یابشد که با مشابه سازی در مجموع می توان گفت که دانش پژوه توانایی ترجمۀ هفتاد درصد آیات قرآن را داار می شود. دانش پژوه بعد از فراگیری این کتاب می تواند با انجام تمرینهای کارردی و مرور ترجمۀ آیات و درسها درصدد تقویت خود در این زمینه باشد و باید گفت که دسترسی به موفقیت، زمانی امکان پذیر خواهد شد که علاوه بر مطالب کتاب، تمرینهای مکرر نیز انجام شود.
مربی می تواند با آوردن مثالهای متنوع و ارائه تمرینهای مختلف زمینۀ موفقیت دانش پژوهان را بیشتر نماید؛ به طور مثال با مبنا قرار دادن لغات اصلی و بعضی از لغات الحاقی، آیاتی را از معجم های قرآنی استخراج نموده و با تنظیم آنها به صورت تمرینهای گوناگون، میزان یادگیری دانش پژوهان قرآنی را افزایش دهد.
موارد زیر در تنظیم درسها مدّنظر قرار گرفته است:
هدف اصلی تعلیم، ترجمه باشد نه آموزش صرف و نحو.
آیاتی انتخاب شود که کمتر لغات الحاقی داشته باشد، مگر در موارد ضروری.
در ترجمۀ آیات روش لفظ به لفظ مدّنظر قرار گرفته است به جز در مواردی که ناچار به تغییر آن بوده ایم.
اختصاص بخشی از کتاب به آموزش «نحو» به شکل ساده تا علاوه بر تنوّع به شیرینی درس ها افزوده گردد.
تدوین متن به صورت سؤالهای تستی که امر آموزش و تدریس را ساده نماید.
در نشانی آیات شمارۀ اول مربوط به سوره و شمارۀ دوم مربوط به آیۀ مورد نظر می باشد: سوره، آیه/ 2/14.
آمارها
مهمترین نکته ها در اعلام آمارها، ایجاد انگیزه ای قوی برای استمرار و ادامۀ راه تعلیم و تدریس ترجمۀ قرآن مجید می باشد. فراگیر با گذراندن 34 درس و با توجه به توانایی ترجمۀ لغات مشابه دیگر، تعداد 53271 لغات از کلمات قرآن مجید را ترجمه خواهد نمود. از ماقیسه عدد فوق با آمار کل کلمات قرآن مجید (77807 عدد) دانشجوی با انگیزه، مشتاق مطالعهو تعلّم این کتاب خواهد شد. (ان شاء الله)
جدول و کلیات آماری: در اول هر درس جهت مشخص شدن تعداد بکارگیری و کلمات و افعال استعمال شده آمار و جدولی دارای عناوین زیر دیده می شد:
الف- کلمات اصلی: کلماتی است که نقطه نظر اصلی تدریس بوده و براساس آنها آیات انتخاب شده اند.
ب- کلمات الحاقی: کلماتی هستند که به تبع، معانی آنها (و بعضاً آمر آنها) مدّ نظر قرار گرفته است.
ج- باقیمانده: منظور حاصل تفاضل کلمات بکار رفته در درس[51] از آمار کل کلمات به کار رفته در قرآن مجید است که دانش پژوه می تواند تشخیص دهد چقدر از راه را طی نموده و باقیماندۀ کلماتی که باید یاد بگیرد، چه تعداد می باشد.
د- ورود کل: در جدول غیر از تعداد کلمۀ بکارگیری شده از فعل مورد تدریس، آمار دیگری تحت عنوان «ورود کل» دیده می شد که شناخت آنها از جهانی مفید است.[52]
سخنی با اساتید و مربیان
هدف ترجمۀ قرآن می باشد. این هدف ممکن است از راههای مختلفی تأمین گردد. با بررسی کوششهایی که در این زمینه صورت پذیرفته و روشهای مختلفی که بکار گرفته شده، به نظر رسید روشی مرکب از روش تستی، واژه ای و صرف و نحوی بهتر می تواند تأمین کنندۀ هدف مذکور باشد.
امیدواریم با آموزش این متن دانش پژوهان با ترجمۀ حدود 70% آیات و وازه های قرآن آشنا شوند و بتوانند معنا و مفهوم آیات را به هنگام تلاوت دریابند.
با توجه به توضیح فوق کوشش استاد[53] (مربی) بایستی در حول محور متمرکز شود و به نکات مهم زیر توجه کفی داشته باشد:
الف- مطلع هر درس با گزیده ای از آیات منتخب شروع شده است که نوع کلمات مورد نظر تدریس در آنها مشخص شده اند.
ب- درسها را از ضمایر شروع کرده ایم تا از بار لغات لاحاقی تا حدودی کاسته شود.
ج- ملاک انتخاب لغات اصلی هر درس ابتدا کثرت آماری (در حد موضوع نظر) و سپس سادگی آن بوده است.
د- برای رفع هر گونه اشتباه در آمارگیری کلی آمار افعال را در جدول لغات الحاقی نیاوردیم.[54]
ه- در برخی از درسها تعداد لغات الحاقی زیاد به نظر می رسد. این موضوع با توجه به اینکه تعدادی از آنها برای سطح دیپلم مأنوس و آشناست،مشکلی ایجاد نخواهد کرد.[55]
و- ممکن است ترجمۀ چند لغت را به ناچار و به دلیل نبودن آیۀ مناسب پیش از موعد آورده باشیم که ترجمۀ برخی از آنها به صورت پاورقی آمده است.
اصول و مواردی که باید در تدریس هر درس رعایت شود، به طور خلاصه عبارتند از:
در اول هر درس، ذکر آمارها در جهت تقویت انگیزۀ دانش پژوهان مورد توجه قرار گیرد.
آموزش قواعد صرف و نحو به روش «حفظ و تکرار» صورت پذیرد.
متن درس با روش سخنرانی (همراه با طرح درس) انجام گیرد.
حل تمرینهای کلاس با روش «پرسش و پاسخ» انجام شود.
مرور درس و پرسش و پاسخ در زمینۀ لغات اصلی و الحاقی در اول و آخر هر درس انجام پذیرد.
دانش پژوهان به حل تمرینهای منزل ترغیب شوند و در هر کلاس توس استاد(مربی) کنترل گردد.
زمان لازم و مناسب برای هر جلسۀ درس حداقل 60 دقیقۀ کامل می باشد.

ایمان،نفاق وکفر ازدیگاه حضرت علی علیه السلام
معنای اسلام و ایمان[56]
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از علی بن ابی طالب (ع) شنیدم در حالیکه مردی از آن حضرت درباره ایمان سوال کرد و گفت: یا امیر المومنین، مرا از ایمان خبر ده طوری که از غیر تو و بعد از تو کسی در این باره سوال نکنم.
امیر المومنین (ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و مثل همین که از من پرسیدی از آن حضرت سوال کرد و مثل سخن ترا گفت. پیامبر (ص) با ان مردم شغول صحبت شد و به او فرمود: بنشین. آن مرد عرض کرد: ایمان آوردم.
سپس علی (ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: هیچ میدانی که جبرئیل به صورت انسانی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: اسلام چیست؟ فرمود : « شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و اینکه محمد پیامبر خدا است و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان و غسل جنابت». عرض کرد: ایمان چیست؟ فرمود: به خدا و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش و به زندگی بعد از مرگ و به همه مقدرات – خیر و شر آن و شیرین و تلخ آن- ایمان بیاوری.[57] وقتی آن مرد برخاست پیامبر (ص) فرمود: این جبرئیل بود، آمده بود تا دینتان را به شما بیاموزد. و چنین بود که هرگاه پیامبر (ص) به او مطلبی می فرمود او می گفت: « درست می گویی». پرسید: روز قیامت چه زمانی است؟ فرمود : سوال شونده از سوال کننده ( در این باره) عالم تر نیست. گفت: راست گفتی.
پایه های ایمان
امیر المومنین (ع) بعد آنکه از کلمه « راست گفتی» جبرئیل فراغت یافت چنین فرمود: بدانید که ایمان بر چهار پایه بنا شده است: یقین و صبر و عدل و جهاد.
یقین
یقین بر چهار شعبه است: شوق و ترس و زهد و انتظار[58].
هر کس مشتاق بهشت باشد شهوارت را از یاد می برد، و هر کس از آتش بترسد از محرمات پرهیز می کند، و هر کس نسبت به دنیا زهد و بی اعتنایی کند مصیبتها بر او آسان می شود[59]، و هر کس به انتظار مرگ باشد در خیرات می شتابد.
صبر
صبر بر چهار شعبه است: بصیرت در فهم و درک [60]، تاویل و تبیین حکمت، شناخت عبرتها[61]، سنن پیشینان.
هر کس در فهم و درک بصیرت داشته باشد در حکمت و جستجو و تبیین می کند، و هر کس در حکمت تبیین کند عبرتها را می شناسد، و هر کس عبرت را بشناسد حکمت را تاویل و تفسیر می کند، و هر کس حکمت را تفسیر کند عبرت را می بیند، و هر کس عبرت را ببیند گویا همراه پیشینیان بوده است.
عدل
عدل بر چهار شعبه است: پیچیده های فهم، و پوشش علم و شکوفه حکمتها و باغ حلم.
هرکس بفهمد جمله های علم را تفسیر می کند، و هر کس علم داشته باشد شرایع حکمت بر او عرضه می شود، و هر کس بردباری کند در کارش افراط نمی کند و به وسیله آن در بین مردم ستوده زندگی می کند.
جهاد
جهاد بر چهار شعبه است: امر به معروف و نهی از منکر، و راستگویی در جاهای مختلف، و غضب بخاطر خداوند، و بغض و عداوت با فاسقین.
هر کس امر به معروف کند کمر مومن را محکم می کند، و هر کس نهی از منکر کند بینی فاسق را [62] به خاک می مالد، و هر کس در جاهای مختلف راست بگوید وظیفه ای که بر عهده اش بوده انجام داده است، و هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد وبه خاطر خداوند غضب کند خداوند بخاطر او غضب می نماید.[63]
و این است ایمان و پایه ها و شعبه های آن.
کمترین درجه ایمان و کفر و گمراهی
آن مرد گفت[64]: یا امیر المومنین، کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود، و کمترین چیزی که با آن کافر می شود، و کمترین چیزی که با آن گمراه می شود چیست؟
حضرت فرمود: سوال کردی جواب را بشنو:
کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود آن است که خداوند خود را به او بشناسد، و او به پروردگاری و یگانگی خداوند اقرار نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او به نبوت و ابلاغ ( رسالت او) اقرار نماید، و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او به اطاعتش اقرار کند[65].
عرض کرد: یا امیر المومنین، اگر چه نسبت به همه چیز- غیر آنچه توضیح دادی- جاهل باشد؟ فرمود: آری، ( فقط) هرگاه به او دستور داده شد اطاعت کند و هر گاه نهی شد بپذیرد.
کمترین چیزی که شخص باآن کافر می شود آن است[66] که چیزی را به عنوان دین بپذیرد و گمان کند که خداوند او را به آن امر کرده- از چیزهایی که خداوند نهی کرده است- بعد آن را دین خود قرار دهد و بر اساس آن تبری و تولی داشته باشد و گمان کند خدایی را که به او امر کرده می پرستد.
کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد.
دوازده امام حجت های الهی
( آن مرد) عرض کرد: یا امیر المومنین ، آنان را برایم نام ببر. فرمود: کسانی که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده[67] و فرموده است: « اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم»[68] یعنی: « از خدا و پیامبر و اولی الامرتان پیروی کنید».
عرض کرد: برایم روشن نمایید. فرمود: آنانکه پیامبر (ص) در آخرین خطبه ای که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود:« من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به حال ان دو تمسک کرده اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیربا من عهد کرده است که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا برسر حوض کوثر بر من وارد شوند مانن این دو – و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره کردند- زیرا یکی از این دو جلوتر از دیگری است[69]. پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید، و از آنان عقب نمایند که متفرق می شوید[70] و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالم ترند.
عرض کرد: یا امیر المومنین، او رابرایم نام ببر. فرمود: کسی که پیامبر (ص) او را در غدیر خم نصب کرد و به آنان خبر داد که او نسبت به آنان صاحب اختیار از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند.
عرض کرد: یا امیر المومنین، آن شما هستید؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مومنین صاحب اختیار تر از خودشان است. سپس پسرم حسین بعد از او نسبت به مومنین صاحب اختیارتر از خودشان است. و سپس جانشینان پیامبر (ص) هستند تا بر سر حوض کوثر یکی پس از دیگری به خدمت او وارد شوند.
آن مرد نزد علی (ع) رفت و سر حضرت را بوسید و سپس عرض کرد: برایم روشن کردی و مشکلم را حل کردی و هر مشکلی در قلبم بود از بین بردی.
پایه های کفر
چهار پایه کفر
سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود[71]
کفر بر چهار پایه بنا شده است: فسق و غلو و شک و شبهه.
شعبه های فسق
فسق بر چهار شعبه است: جفا و کور دلی و غفلت و تجاوزکاری.
هر کس جفا کند حق را کوچک می شمرد[72] و عالمان دین را شدیداً مبغوض می دارد و بر گناه بزرگ اصرار می ورزد.
هر کس کوردل باشد یاد خدا را فراموش کند و در پی گمان می رود[73] و با خالق خود به مبارزه بر می خیزد و شیطان بر او الحاح می کند و بدون توبه و خضوع و غافل شدن از گناه [74] طلب مغفرت می کند. هر کس غفلت کند بر نفس خود جنایت کرده و کارش معکوس و منقلب می شود و گمراهی خود را هدایت می پندارد و آرزوها او را فریب می دهد، و هنگامی حسرت و پشیمانی او را می گیرد که وقت آن گذشته و پرده از او برداشته شده و آنچه گمانش را نمی کرد برایش ظاهر شده باشد.
هر کس از امر خداوند تجاوز کند شک می کند، و هر کس شک کند خداوند بر او برتری نشان می دهد و او را به قدرت خویشس ذلیل می گرداند و بجلالت خود او را کوچک می کند، همچنانکه به پروردگار کریم خود مغرور شده و در کار خود[75] افراط نموده است.
شعبه های غلو[76]
غلو بر چهار شعبه است: تعمق و فرو رفتن در نظریه و منازعه در آن و انحراف و لجاجت. هر کس ( بیش از حد) تعمق کند[77] به حق باز نمی گردد و جز غرق شدن در امور پیچیده چیزی برایش زیاد نمی شود، و فتنه ای از او رفع نمی شود مگر آنکه فتنه دیگری او را در خود فرو می برد، و دینش از هم گسیخته می شود و در مسئله ای بهم پیچیده فرو می رود. هر کس در نظریه منازعه و مخاصمه کند، در اثر لجاجت طولانی به احمق بودن مشهور می شود.[78]
هر کس انحراف پیدا کند نیکی به چشم او قبیح می آید و بدی به چشم او نیک می آید[79].
هر کس لجاجت کند راهها بر او کور می شود و کارش مورد اعتراض قرار می گیرد و بیرون آمدن از آن برایش مشکل می شود آنگاه که تابع راه مومنان نباشد.
شعبه های شک
شک بر چهار شعبه است: جدل و هوای نفس و تردد و تسلیم شدن[80]. و این همان کلام خداوند عزوجل است که می فرماید: « فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری»[81] ، « پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت مجادله می کنی».
هر کس از آنچه نزد اوست وحشت کند به عقب برخواهد گشت.
و هر کس در دین مجادله کند در شک و تردید می افتد، و اولین از مومنان از او سبقت می گیرند و آخرین از آنان به او می رسند[82] و سمهای شیطان او را زیر پا می گذارند.
هر کس در مقابل هلاکت دنیا وآخرت تسلیم شود بین این دو هلاک می شود، و هر کس از آن نجات پیدا کند از زیادی یقین است[83]، و خداوند مخلوقی کمتر از یقین خلق نکرده است.
شعبه های شبهه
شبهه بر چهار شعبه است: اعجاب و خوش آمدن از زینت، و فریب دادن نفس، و توجیه کجروی ها و پوشاندن حق به باطل.
به این صورت که زینت از دلیل منحرف می کند و فریب دادن نفس را به شهوت می اندازد، و کجروی صاحبش را به انحراف عظیمی می اندازد، و پوشاندن حق به باطل ظلماتی روی هم است.
و اینها، کفرو پایه ها و شعبه های آن است.
پایه های نفاق
چهار پایه نفاق
امیر المومنین (ع) فرمود: نفاق بر چهار پایه است: هوای نفس و سازشکاری و غضب و طعم.
شعبه های هوای نفس
هوای نفس بر چهار شعبه است: ظلم و دشمنی و شهوت و طغیان
کسی که ظلم کند امور پیچیده اش زیاد می شود و مردم او را رها می کنند و بر علیه او کمک می کنند.
هر کس تجاوز کند مردم از شر او در امان نیستند[84] و قلب او سلامت نمی ماند و درشهوات نمی تواند نفس خود را کنترل کند.
هر کس نفس خود را در شهوات ملامت نکند در امور خبیث فرو می رود.[85]
و هر کس طغیان کند عمداً و بدون دلیل گمراه میشود.[86]
شعبه های سازشکاری
ساز شکاری بر چهار شعبه است: بر مغرور شدن و آرزو و بر حذر بودن و عقب انداختن وعده ها
و این بدان صورت است که بر حذر بودن از حق باز می دارد، و عقب انداختن وعده ها موجب تفریط در عمل تا هنگام اجل می شود و اگر آرزو نبود انسان حساب آنچه در آن است را می دانست، و اگر انسان حساب آنچه در آن است را می دانست بطور ناگهانی از وحشت و ترس می مرد. و مغرور شدن باعث کوتاهی انسان در عمل می شود.[87]
شعبه های غضب[88]
غضب بر چهار شعبه است: تکبر و فخر و غیرت کاذب و تعصب
هر کس خود را بالا بگیرد به حق پشت می کند. و هر کس فخر کند به فسق و فجور مبتلا می شود، و هر کس غیرت کاذب نشان دهد بر گناهان اصرار می ورزد، و هر کس را تعصب بگیرد ظلم می کند. و چه بد چیزی است در پل صراط کاری که بین پشت کردن به حق و فسق و فجور و اصرار بر گناهان و ظلم باشد.
شعبه های طعم
طمع چهار شعبه است: خوشحالی و شادی بیش از حد و لجاجت و روی هم انباشتن[89].
خوشحالی نزد خداوند پسندیده نیست، شادی بیش از حد عجب است، و لجاجت بلایی است برای کسی که او را مجبور به کشیدن بار گناهان کرده است. و روی هم انباشتن[90] لهو و بازی و مشغولیت است و تبدیل کردن چیزی که پست تر است به چیزی بهتر می باشد.
و اینها،نفاق و پایه ها و شعبه های آن است.
سنن الهی و توبه به درگاه خدا
خداوند بر بندگانش قاهر است. یاد او بلند و وجه او با جلالت است و هر چه خلق کرده زیبا خلق کرده است. دو دست او باز و رحمت او هرچیزی را گرفته است و امر او ظاهر و نور او نور دهنده است وبرکت جوشان است و حکمت او نور می دهد. کتابش شاهد و حجت او غالب و دین او خالص است. سلطان او ظاهر و کلمه او بر حق و میزان او از روی عدل است و پیامبران او ابلاغ کرده اند.
خداوند بدی را گناه و گناه را فتنه، و فتنه را آلودگی قرار داده است. نیکی را رضایت[91] و رضایت را توبه، و توبه را پاک کننده قرار داده است.
هر کس توبه کند هدایت می یابد، و هر کس به فتنه بیفتد گمراه می شود تا مادامی که به درگاه خدا توبه نکرده و به گناه خود اعتراف ننموده است[92] هیچکس جز هلاک شونده بر علیه امر خداوند حرص و طمع نمی کند.
الله! الله! چه وسعت دارد آنچه از توبه و رحمت و بشارت و حلم عظیم نزد خداوند است و چه ترسناک است[93] آنچه از قیدها و جهنم و بالاهای شدید که نزد خداوند است. هر کس به اطاعت او دست یابد کرامت او را به خود جلب می کند، و هر کس در معصیت او وارد شود و بال عقاب او را خواهد چشید، و بزودی پشیمان می شوند.










                          آيات مربوط به موسيقي وغنا

                      "سوره اسراء رديف 17 آيه 64"
"وَاسْتَفْزِزْمَنِاسْتَطَعْتَمِنْهُمْبِصَوْتِكَوَأَجْلِبْعَلَيْهِمْبِخَيْلِكَوَرَجِلِكَوَشارِكْهُمْفِيالْأَمْوالِوَالْأَوْلادِوَعِدْهُمْوَمايَعِدُهُمُالشَّيْطانُإِلاَّغُرُورا"ً
اين بانگ ، تبليغ ، موسيقي وآواز خواني همه را شامل مي شود استفزار بمعناي لغزاندن بسرعت وتردستي وهل دادن است0
                 "سوره حج رديف 22آيه 30"
"ذلِكَوَمَنْيُعَظِّمْحُرُماتِاللَّهِفَهُوَخَيْرٌلَهُعِنْدَرَبِّهِوَأُحِلَّتْلَكُمُالْأَنْعامُإِلاَّمايُتْلى‏عَلَيْكُمْفَاجْتَنِبُواالرِّجْسَمِنَالْأَوْثانِوَاجْتَنِبُواقَوْلَالزُّور"
از حضرت صادق عليه السلام است كه"الرجس من الاوثان" شطرنج است و"قول زور" سازوآواز باشد ونيز از آن حضرت آمده" قول زور" سخن باطل است سخن مردي است كه به كسي كه آواز مي خواند مي گويد احسنت ،آفرين
                         سوره لقمان رديف 31آيه 6
"وَمِنَالنَّاسِمَنْيَشْتَرِيلَهْوَالْحَدِيثِلِيُضِلَّعَنْسَبِيلِاللَّهِبِغَيْرِعِلْمٍوَيَتَّخِذَهاهُزُواًأُولئِكَلَهُمْعَذابٌمُهِين"‏
بعضي از مردم خريدار سخن بيهوده اند تا به ناداني مردم را از راه خدا گمراه كنند فيلم ها ونوارها ومجلات وكتابهايي منحرف ، مسلم است كه اينها انسان را از آيات خدا دور مي كنند "ويتخذها هزوا" قرآن را مسخره مي كنندد ازامام باقر عليه السلام است كه: غنا از چيزهائيست كه خداوند به مرتكب آن وعده آتش داده است سپس اين آيه را خواند0
از امام صادق عليه السلام است كه مجلس غنا مجلسي است كه خدا به اهل آن نظر نمي كند آنگاه اين آيه را خواند 0
از رسول خدا صلوات الله عليه وآله تعليم دادن زنان مغنيه وخريدن آنها حلال نيست وپولي كه در آنها گرفته مي شود حرام است وخداوند در كتاب خود به آن تاكيد دارد وسپس آيه را تلاوت فرمود0
امام صادق عليه السلام فرمود :در خانه اي كه غنا باشد از پيش آمدن يك امر نا گوار ايمن نيست ودعا در آنجا مستجاب نمي شود وملك به آن داخل نمي شود ونيز در حديث ديگر آمده غنا مورث نفاق است ونتيجه اش فقر است0
معلوم مي شود حكمت تحريم غنا در شريعت اسلام همان حكمت تحريم شراب وقمار است زيراهميشه اينها مردم را از ياد خدا باز مي دارد وسبب پديد آمدن دشمنيها ونفاقها مي شود0
از پيغمبر صلوات الله عليه وآله غنا نفاق را در دلها مي روياند همان گونه كه آب سبزه را مي روياند فساد وميل جنسي را بر مي انگيزاند0
غناهم مانند مخدرات ومسكرات برشبكه اعصاب تاثير بد مي گذارد وباعث بيماريهاي عصبي مي شود بعضي از انسانها با شنيدن سخنان باطل وشهوت انگيز يك آواز خوان، غيرت خودرا نا ديده مي گيرند ودر دنياي بي تفاوتي به سر مي برند0
 انسان امروز با همه پيشرفت در صنعت در آتش غفلت مي سوزد آري غفلت از خدا انسان را تا مرزحيوانيت بلكه پايين تر از آن پيش مي برد "اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون "
امروز استعمارگران براي سرگرم كردن وتخد ير نسل جوان از همه امكانات از جمله ترويج آهنگهاي مبتذل از طريق امواج وسايل براي اهداف استعماري خود سود مي برند 0
پايان زندگي وفرجام بد نوازندگان آلات موسيقي وگرفتاريهاي آنها به انواع بيماريها ي رواني وسكته هاي ناگهاني وبيماريهاي قلبي وعروقي وبالاخره كوتاهي عمر آنان بر كسي پوشيده نيست 0
از علي عليه السلام آمده است :لا خير في لذه بعدها النار
 در حديثي از معصومين عليهم السلام :من تلذذ بمعاصي الله اورده الله ذلا كسيكه لذت از گناهان ببرد خوار وذليل مي شود0    ( برگرفته از جلسات و آثار حضرت آیت آلله سید جواد سید  فاطمی دام)





[1]. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 146
[2]- مجمع البیان، ج 9، ص 212
[3]- بحار الانوار، ج 92، ص 345.
[4]- وسائل الشیعه ج 4، ص 740
[5]- کنزالعمّال: خ 25391
[6]- جمعه: 3.
[7]- مجمع البیان ج 10، ص 284.
[8]- نمونۀ تاثیر ونفوذ آیات، ص 141 به نقل از تفسیر نیشابوریف ج 3، ذیل تفسیر آیه.
[9]- شورا: 53
[10]- اصول کافی کتاب فضل قرآن، باب نوادر.
[11]- طلاق: 2 و 3
[12]- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 11، ص 184.
[13]- اعراف:3.
[14]- بحارالانوار، ج 62، ص 267.
[15]- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 147.
[16]- تفسیر نمونه، ج 27، ص 99.
[17]- قصه های قرآن
[18]غرورالحکم
[19]- تفسیر نمونه ج 8، ص 292.
[20]- هود: 113.
[21]- منهج الصادقین ج 4، 460.
[22]- مریم: 51.
[23]- فروغ ابدیت ج 1 ، ص 270.
[24]- تفسیر نمونه، ج 21، ص 365
[25]- مریم: 71 و 72
[26]- سیره ابن هشام، ج 4، ص 15.
[27]- حدید: 16
[28]- تفسیر نمونه، ج 22، ص 345.
[29]- غیبگوئی
[30]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 239
[31]- سوره فصلت: آیات 1و 2و 3.
[32]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 241.
[33]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 258.
[34]- تحریم: 6
[35]- وسائل الشیعه ج 11، ص 471.
[36]- اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج 3، ص 148
[37]- تفسیرابوالفتوح رازی، ج 2، ص 319
[38]- کهف : 9.
[39]- در کربلا گذشت، ص چه 532.
[40]- شورا: 52
[41]- انوار الملکوت علامه محمدحسین تهرانی، ج 1، ص 216
[42]- طه: 11
[43]- حکایات علما با سلاطین، ص 16 به نقل از رنگارنگ.
[44]- اصول کافی: کتاب فضل قرآن حدیث 12.
[45]- قصص/ 11. و (مادر موسی) به خواهر او گفت که از پی طفلم برو.
[46]- سوره های قرآن با کلمات و جملاتی آغاز می شوند. مثلاً سوره ی حمد بااَلحَمد و سوره ی توحید با قل هو الله ... این کلمات و جملات که سوره با آنها شروع می شود، فواتح سُوَر نامیده می شوند.
[47]- کلیدهای فهم زبان قرآن، شجاعی و همکاران، ارائه شده در مجلات مکتب انقلاب. گفتنی است که این روش ترجمه با کوشش چند نفر از افراد خوش ذوق، ادامه یافت و کتاب «آموزش ترجمه قرآن» برای سطح راهنمایی نوشته شد.
[48]- البته تعداد ریشه ای اصلی مورد استفاده در کتاب 233 عدد می باشد.
[49]- آمارها به طور کلی از کتاب «المعجم الاحصابی لالفاظ القرآن الکریم» تألیف دکتر محمود روحانی استفاده گردیده است. البته تهیه آمار تفکیکی «افعال» به عهدۀ نویسنده و همکاران بوده است.
[50]- البته تا جایی که آموزش ترجمۀ قرآن در حاشیه قرار نگیرد.
[51]- یعنی در درس اول کلمات اصلی و الحاقی (با توجه به تکرار آنها) از تعداد کل کلمات قرآن کم می شود و باقیمانده مشخّص می گردد و در درس بعد تعداد کلّ کلمات آن درس از این باقیمانده کسر می شود.
[52]- از مقایسۀ ستون «تعداد» و ستون «ورود کل» به این نتیجه می توان رسید که این عداد مشتقّ که در آن درس تدریس شده، قسمتی از تمامی مشتقّات استعمال شده از آن ریشۀ خاص در کل قرآن می باشد.
[53]- یعنی در درس اول کلمات اصلی و الحاقی (با توجه به تکرار آنها) از تعداد کل کلمات قرآن کم می شود و باقیمانده مشخّص می گردد و در درس بعد تعداد کلّ کلمات آن درس از این باقیمانده کسر می شود.
[54]- به جای ذکر تعداد برخی از فعلها در جدولهای الحقی ستاره (*) آمده و آمارشان مورد محاسبه قرار نگرفته است.
[55]- طبق یک محاسبه اجمالی صد مورد از (دویست و شش عدد) لغات الحاقی برای سطح دیپلم آشنا و ساده می باشد و ذکر آنها بیشتر به دلیل تکمیل بودن و دقّت آماری بوده است.
[56]- در این حدیث درباره ایمان و اسلام نکات ظریفی ذکر شده که احتیاج به تفسیر و توضیح دارد. در مواردی که مفاهیم پیچیده است به بحار : ج 68 ص 356 مراجعه شود.
[57]- « به مقدرات ایمان بیاوری» یعنی: همه را از جانب خداوند بدانی.
[58]-  هر یک از شعبه ها در جمله های بعد توضیح داده می شود.
[59]- «ب»: مصیبتها را آسان می شمارد.
[60]- «ب»: نظر با حجت
[61]- « د»: نصیحت گرفتن از عبرتها
[62]- «ب» : منافقین را.
[63]- «د»: هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد برای خدا غضب می کند و هر کس برای خدا غضب کند خدا برای او غضب می کند.
[64]- در کتاب کافی و معانی الاخبار، سلیم می گوید: من پرسیدم.
[65]- این عبارت در کتاب کافی چنین است... خداوند تبارک و تعالی خود را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید و امام و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید.
[66]- این عبارت در کافی چنین است: کمترین چیزی که بنده به آن کافر می شود این است که کسی گمان کند چیزی را که خدا از آن نهی فرموده، خدا به آن امر کرده است، و آن را دین خود قرار دهد و طبق آن پایه دوستی خود را قرار دهد، و گمان کند خدایی را که به آن دستور داده را عبادت کند، در حالیکه شیطان را عبادت می کند.
[67]- « د» : کسانی که خداوند اطاعت ایشان را با اطاعت خود و پیامبرش قرین قرار داده است.
[68]- سوره نساء: آیه 59
[69]- یعنی حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را کنار یکدیگر قرار دادند اشاره به اینکه قرآن و عترت اینگونه مساوی و قرین یکدیگرند، و بعد انگشت سبابه و وسط از یک دست را نشان دادند و اشاره کردند که نسبت اهل بیت و قرآن مانند این دو نیست که یکی از دیگری مهمتر یا مقدم تر باشد.
[70]- « ب» : که از دین بر می گردید.
[71]-  یادآور می شود: این حدیث شامل معانی پیچیده و مشکلی است که احتیاج به تفسیر دارد ودر حدیث 8 همین کتاب قسمت اول این حدیث در پایه های ایمان ذکر شد. در آنجا یادآور شدیم که علامه مجلسی در جلد 86 بحار: ص 365 به تفسیر و توضیح عبارت مشکل این حدیث پرداخته است.
[72]- در کتاب تحف العقول: مومن را کوچک می کند.
[73]- در کتاب تحف العقول: اخلاقش زشت می شود.
[74]- کلمه « غفلت» در انیجا به صورت فوق معنی شد.
[75]- در کتاب تحف العقول: در زندگی خود.
[76]- « غلو» در اینجا ظاهراً به معنای بالا گرفتن خود در مسائل علمی است.
[77]- معنای تعمق در انیجا کاملاً روشن نیست. معنای متن تا حدی تقریب ذهنی است.
[78]- در کتاب تحف العقول: هر کس منازعه و مخاصمه کند سستی بین آنان را قطع می کند، و از طول لجاجت کارشان به گرفتاری می کشد.
[79]- در کتاب تحف العقول این جمله را اضافه دارد: و به مستی ضلالت دچار می شود.
[80]- خ ل: جدل و ترس از حق و تردد و تسلیم در مقابل جهل و اهل آن.
[81]- سوره نجم : آیه 55
[82]- در کتاب تحف العقول عبارت چنین است: هر کس در دینش تردد داشته باشد اولین از او سبقت می گیرند و آخرین به او می رسند.
[83]- این جمله را می توان اینطور معنی کرد : از برکت یقین است.
[84]- در کتاب تحف العقول: از کسی که به او اطمینان کند خود را در امان نمی بیند.
[85]- در کتاب تحف العقول: در حسرتها فرو می رود و در آن شناور می شود.
[86]- در کتاب تحف العقول: بدون عذر و دلیل گمراه می شود.
[87]- در کتاب تحف العقول عبارت چنین است: و مغرور شدن به دنیا و تفریط در آخرت و تفریط در عقب انداختن وعده ها به کوردلی می کشاند. و اگر عمل نبود انسان به حساب آنچه در آن است را نمی دانست.
[88]- کلمه « حفیظه» به دو معنی آمده است: 1- غضب. 2- تعصب در حفاظت چیزی.
[89]- در تحف العقول : تکبر.
[90]- در تحف العقول: تکبر
[91]- در کتاب تحف العقول: غنیمت
[92]- در کتاب تحف العقول در اینجا اضافه دارد: و نیکی را تصدیق کند.
[93]- در کتاب تحف العقول: چه زشت است.

کتابچه قرآن درس انسان (بخش اول)-رضا قارزی


بسم الله الرحمن الرحیم 
قرآن درس انسان(بخش اول) 
(گزیده ای ازفضائل،ظرائف لطائف وخواص آیات وسوره های قرآن مجید به همراه حکایات ونکات قرآنی)

رضا قارزی

مفاهیم و محتوای قرآن کریم
هر یک از سوره های قرآن در بردارنده ی مطالب و موضوعات متنوع یاست که ذکر تمامی آن ها از حوصله این مطلب خارج است اما جهت آشنایی خوانندگان به بعضی از مووضعات به ترتیب زیر اشاره می شود:
سوره ی مبارکه ی حمد (فاتحه)
این سوره به دو بخش تقسیم می شود: بخشی از حمد و ثنای خدا سخن می گوید و بخشی از نیازهای بنده و عقاید اسلامی و خلاصه قرآن است.
سوره ی مبارکه ی بقره
بحث هایی پیرامون توحید و خداشناسی، معاد و زندگی پس از مرگ، اعجاز قرآن، بحث هایی درباره ی یهود و منافقان، تاریخ پیامبران مخصوصاً حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام، بحث هایی در زمینه ی احکام مختلف اسلامی از قبیل نماز، روزه، جهاد، حج، تغییر قبله، ازدواج و طلاق، تجارت، دین (وام)، ربا، انفاق، قصاص، تحریم قسمتی از گوشت های حرام، قمار، شراب و بخشی از احکام وصیت.
سوره ی مبارکه ی آل عمران
بحث هایی در زمینه ی ایمان و سالام و اتسقامت در راه حمایت و گسترش اسلام، مبارزه منطقی با یهود و مسیحیت و مشرکان و پاره ای درس های تربیتی و نفی عقاید باطل.
سوره ی مبارکه ی نساء
دعوت به ایمان و عدالت، ذکر سرگذشت پیشینیان، قانون ارث، قوانین مربطو به ازدواج، قوانین کلی برای حفظ اموال عمومی، کنترل و نگهداریا و بهسازی محیط خانواده، حقوق وظایف افراد جامعه در برابر یکدیگر، معرفی دشمنان، لزوم اطاعت از رهبری، تشویق مسلمانان به مبارزه و اهمیت هجرت.
سوره ی مبارکه مائده
معرففی عقائد و معارف اسلامی، مسئله رهبری پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مسئله اعتقاد به تثلیث در مسیحیت، وفای به عهد، عدالت اجتماعی، شهادت به عدل، تحریم قتل نفس با ذکر داستان فرزندان آدم علیه السلام هابیل و قابیل، معرفی غذاهای حلال و حرام و قسمتی از احکام وضو و تیمم.
سوره ی مبارکه اَنعام
مبارزه با شرک و بت پرستی، دعوت به اصول سه گانه ی توحید، نبوّت و معاد و ذکر اعمال و کردار و بدعت های مشرکان.
سوره ی مبارکه ی اَعراف
ذکر مسئله مبدأ و معاد، داستان آفرینش آدم، سرگذشت قوم نوح علیه السلام، لوط علیه السلام و شعیب علیه السلام و سرگذشت بنی اسرائیل و مبارزه ی حضرت موسی علیه السلام با فرعون.
سوره ی مبارکه ی اَنفال
ذکر مسائل مالی و اقتصادی اسلام از جمله: انفال و غنائم، بیان صفات و امتیازات مؤمنان واقعی، داستان جنگ بدر، ذکر احکام جهاد، ذکر جریان شب تاریخی هجرت پیامبر علیه السلام از مکّه به مدینه وضع مشرکان و خرافات آن ها قبل از اسلام بیان حکم خمس، بیان برتری معنوی مسلمانان بر کفّار، حکم اسیران جنگی، بیان مبارزه با منافقان و راه شناخت آنان.
سوره ی مبارکه ی توبه
قطع رابطه با مشرکان، بیان سرنوشت منافقان و نشانه های آنان ذکر انحراف اهل کتاب از حقیقت  توحید، بحث های مربوط به جهاد، ستایش مجاهدان راه خدا، اشاره به زکات، بیان پرهیز از تراکم ثروت، لزوم تحصیل علم، ذکر داستان هجرت پیامبر علیه السلام بیان مسئله ماه های حرام، موضوع گرفتن جزیه از اقلیت های مذهبی.
10. سوره ی مبارکه ی یونُس
تکیه بر مسئله مبدا و معاد، مسئله وحی و مقام پیامبر علیه السلام بیان نشانه های عظمت خداوند، ذکر زندگی پیامبران از جمله: نوح موسی و یونُس علیه السلام بیان سرسختی بت پرستان در برابر حق.
11. سوره ی مبارکه هود
ذکر سرگذشت پیامبران مخصوصاً حضرت نوح علیه السلام مبارزه با شرک و بت پرستی، ذکر مسئله ی معاد، دستوار استقامت کردن به مؤمنان، ذکر سرگذشت هود و صالح و ابراهیم و لوط و حضرت موسی علیه السلام و مبارزات آنان.
12. سوره مبارکه ی یوسُف
تمام آیات این سوره جز چند آیه آخر در مورد سرگذشت جالب و شیرین و عبرت انگیز حضرت یوسف علیه السلام است.
13. سوره ی مبارکه ی رعد
بیان حقانیت و عظمن قرآن، ذکر اسرار آفرینش آسمان ها و بیان معاد، اشاره به تسبیح کردن رعد، ذکر سجده ی آسمانیان و زمینی ها در برابر عظمت خدا، بیان مثال های زیبا برای شناخت حق و باطل، ذکر وفای به عهد و صله ی رحم و صبر و استقامت و انفاق کردن در پنهان و آشکار و بیان سرگذشت اقوام یاغی و سرکش و تهدید کفّار.
14. سوره ی مبارکه ابراهمی
بیان داستان قهرمان توحید حضرت ابراهیم علیه السلام ذکر تاریخ انبای گذشته مانند: حضرت نوح و موسی علیه السلام و قوم عا و ثمود و بیان مسئله مبدا و معاد.
15. سوره ی مبارکه ی حِجر
سفارش به مطالعه در اسرار آفرینش، بیان مسئله معاد و کیفر بدکاران، ذکر اهمیت قرآن، بیان داستان آدم و سرکشی ابلیس، اشاره به سرگذشت اقوامی چون قوم لوط و صالح و شعیب علیه السلام.
16. سوره ی مبارکه ی نحل
بیان پاره ای از نعمت های خداوند از قبیل باران و نور آفتاب، انواع گیاهان و میوه ها و مواد غذایی و حیواناتی که خدمت گذار انسان ها هستند اشاهر پرمعنی و کوتاه به زنبورعسل، ذکر دلایل توحید، بیان معاد و تهدید مشرکان، دستور به عدل و احسان و هجرت و جهاد و نهی از فحشاء و ظلم و ستم و پیمان شکنی، ذکر کوتاهی از حضرت ابراهیم علیه السلام.
17. سوره ی مبارکه ی اِسراء
بیان دلایل نبوت، داستان معراج پیامبر علیه السلام بیان تاریخ پرماجرای بنی اسرائیل، ذکر مسئله وجود حساب و کتاب در زندگی این جهان، حق شناسی به ویژه در رابطه با پدر و مادر، تحریم اسراف و تبذیر کردن و هم چنین بخل و فرزندکشی (در جاهلیت بوده است) و زنا و خوردن مال یتیم و کم فروشی و تکبر و خون ریزی، بیان تأثیر قرآن در درمان هر گونه بیماری اخلاقی و اجتماعی، ذکر معجزه بودن قرآن.
18. سوره ی مبارکه ی کَهف
ذکر داستان اصحاب کهف، ذکر داستان ملاقات حضرت موسی و خضر (هر چند نام خِضر در این سوره نیامده است) و بیان درسی عمیق و زیبا در این باره، بیان ماجرای ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج.
19. سوره ی مبارکه ی مریم
بیان سرگذشت حضرت زکریا و حضرت مریم و عیسی علیه السلام و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و پاره ای دیگر از پیامبران بزرگ الهی، بیان مباحثی از قیامت، نفی فرزند داشتن خداوند و بیان مسئله شفاعت.
20. سوره ی مبارکه ی طه
اشاره به عظمت قرآن و بیان صفات جلال و جمال خداوند، ذکر داستان حضرت موسی  و گوساله پرستی بنی اسرائیل، اشاره به مسئله ی معاد و بیان سرگذشت آدم علیه السلام و حوا در بهشت و هبوط آنان.
21. سوره ی مبارکه ی انبیاء
اشاره به فرازهایی از حالات 16 تن از پیامبران بزرگ الهی که عبارتند از: حضرت موسی، هارون، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، سلیمان، ایوب، اسماعیل، ادریس، ذوالکفل، ذاالنون (یونُس)، زکریا و یحیی. همچنین اشاره به توحید و پیروزی حق علیه باطل.
22. سوره ی مبارکه ی حجّ
ذکر آیاتی در مورد معاد و بیان دلایل آن بررسی سرگذشت عبرت انگیز گذشتگان از جمله قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهیم و لوط، قوم شعیب و قوم موسی. بین مباحثی در مورد مسئله حج و سابقه ی تاریخی آن از زمان حضرت ابراهیم و بیان مسئله قربانی کردن در حج و طواف...، تشویق به نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و بیان توکل کردن به خداوند.
23. سوره ی مبارکه ی مؤمنون
بیان اوصاف مؤمنان، بیان خداشناسی همراه با آوردن نشانه های مختلفی از نظام شگرف آفرینش انسان و حیوانات و گیاهان، بیان سرگذشت پیامبرانی چون: نوح، هود، موسی و عیسی علیه السلام بحث هایی درباره ی معاد.
24. این سوره را می توان سوره پاکدامنی و عفت و مبارزه با آلودگی های جنسی دانست. چرا که قسمت عمده ی دستوراتش بر محور پاکسازی اجتماع از طرف مختلف از آلودگی های جنسی دور می زند.
25. سوره ی مبارکه فُرقان
ذکر دلایل توحید و اشاره به منطق ضعیف مشرکان، ذکر نشانه های عظمت خداوند مانند: روشنایی آفتاب، ظلمت و تاریکی شب، باد و باران، زنده شدن زمین، آفرینش آسمان ها و زمین و خورشید و ماه و سیر منظم آنها، بیان صفات مؤمنان راستین.
26. سوره ی مبارکه ی شعراء
بیان عظمت قرآن، فرازهایی از سرگذشت هفت پیامبر بزرگ الهی که عبارتند از: ابراهیم، نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و حضرت موسی علیه السلام و مباحثی و پیرامون شاعران.
27. سوره ی مبارکه ی نَمل
اشاره به معاد، سرگذشت پنج پیامبر بزرگ الهی، بیان داستان حضرت سلیمان و ملکه ی سبأ و سخن گفتن پرندگانی چون هُدهُد و حشراتی چون مورچه با آن حضرت.
28. سوره ی مبارکه ی قَصص
ذکر تاریخ چه بنی اسرائیل، بیان داستان قارون آن مرد ثروتمند و مستکبر که سرگذشتی چون فرعون داشت و با این تفاوت که قارون در خاک فر رفت و فرعون در آب غرق شد.
29. سوره ی مبارکه ی عنکبوت
بیان مسئله امتحان شدن انسان ها، ذکر وضع منافقان، ذکر گوشه هایی از مبارزات پیامبران بزرگ الهی چون: حضرت نوح، ابراهیم، لوط، شعیب و بیان مسئله توحید و ضعف و ناتوانی معبودهای ساختگی.
30. سوره ی مبارکه ی روم
پیش گویی پیروزی رومیان بر ایرانیان در جنگی که در آینده درگیر می شد، بیان گوشه ای از طرز فکر و حالات افراد بی ایمان، اشاره به مسئله ی مالکیت و حق ذی القربی و نکوهش رباخواری.
31. سوره ی مبارکه ی لقمان
اشاره به عظمت قرآن، ذکر قسمتی از سخنان حکمت آمیز لقمان به فرزندش، بیان دلایل توحید و اشاره ی کوتاهی به مسئله ی معاد و بیان علم غیبت خداوند.
32. سوره ی مبارکه ی سجده
بیان عظمت قرآن، ذکر آفرینش انسان از خاک و آب و روح الهی، ذکر معاد و انذار و بشارت، اشاره کوتاهی به تاریخ بنی اسرائیل.
33. سوره ی مبارکه ی احزاب
اشاره به پاره ای از خرافات دوران جاهلیت (قبل از اسلام) مانند مسئله ظهار (یک شیوه طلاق در جاهلیت بوده است) اشاره به جنگ احزاب،  اشاره به همسران پیامبر که باید در همه ی امور الگو باشند، اشاره به داستان زید پسر خوانده پیامبر ا سلام علیه السلام و ذکر مسئله حجاب.
34. سوره ی مبارکه ی سبأ
بیان مسئله توحید و نبوت و معاد، ذکر نعمت های الهی، بیان سرنوشت شکرگزاران و کافران، دعوت انسان ها به تفکر و اندیشه و عمل صالح.
35. سوره ی مبارکه ی فاطر
بیان عظمت خداوند و مسئله توحید، اشاره به مسئله ی رهبری انبیاء و مبارزه ی آنان با کافران، بیان اندرز و مواغظ الهی در زمینه های مختلف.
36. سوره ی مبارکه یس
بیان رسالت پیامبر اسلام علیه السلام و قرآن مجید و هدف نزول آن، اشاره به رسالت بعضی از پیامبران الهی، ذکر مباحثی درباره ی توحید، معاد و پایان جهان و بهشت و دوزخ.
37. سوره ی مبارکه ی صافّات
بحثی پیرامون گروه هایی از ملائکه، بیان عاقبت کافر[1]، ذکر قسمتی از تاریخ انبیای بزرگ الهی مانند: حضرت نوح، ابراهیم، اسحاق، موسی و هارون، الیاس، لوط و یونس علیه السلام و بیان یکی از انواع شرک که عبارت باشد از اعتقاد به خویشاوندی خداوند با جن یا فرشتگان، بیان پیروزی لشکر حق بر کفر و نفاق.
38. سوره ی مبارکه ص
ذکر مسئله نبوت پیامبر اسلام علیه السلام اشاره به گوشه هایی از تاریخ مخصوصاً حضرت داوود، سلیمان و ایّوب، بیان سرنوشت کفّار، بیان آفرینش انسان و مقام والای او وسجده کردن فرشتگان برای آدم.
39. سوره ی مبارکه ی زُمَر
بیان توحید و معاد، بیان پاداش و عذاب در قیامت، بیان اهمیت قرآن مجید، اشاره ی کوتاه به سرگذشت اقوام گذشته و ذکر مسئله ی توبه.
40. سوره مبارکه ی مؤمن (غافر)
طرح داستان حضرت موسی  علیه السلام و فرعون، اشاره به مؤمن آل فرعون، دعوت پیامبر علیه السلام به صبر و شکیبایی و اشاره به قیامت و توحید.
41. سوره ی مبارکه ی فُصّلت
توجه دادن به قرآن، اشاره به آفرینش آسمان و زمین و مراحل پیدایش کره ی زمین و کوه های و گیاهان و حیوانات، اشاره به سرگذشت اقوام مغرور و سرکش گذشته از جمله قوم عاد و ثمود و اشاره ی کوتاهی به داستان حضرت موسی علیه السلام.
42. سوره ی مبارکه ی شوری
اشاره به وحی و ارتباط پیامبران با خداوند، بیان یک سلسله ی مباحثِ اخلاقی مانند: استقامت، توبه، عفو و گذشت، فرو نشاندن آتش خشم، دوری کردن از لجاجت و دنیاپرستی و جزع و فزع به هنگام بروز مشکلات.
43. سوره ی مبارکه ی زُخرُف
اشاره به اهمیت قرآن و نبوّت پیامبر اسلام، مبارزه با تقلیدهای کورکورانه، اشاره به ارزش های باطلی که حاکم بر افراد بی ایمان است بیان اندرزهای سودمند مؤثّر.
44. سوره ی مبارکه ی دُخان
بیان عظمت قرآن و این که در شب قدر نازل شده است، اشاره به سرگذشت حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل در مقابل فرعون، اشاره به هدف آفرینش و بیهوده نبودن خلقت آسمان و زمین.
45. سوره ی مبارکه ی جائیه
بیان عظمت قرآن، ذکر پاره ای از ادعاهای طبیعی مسلکان و پاسخ قاطع به آنها، اشاره ی کوتاهی به سرنوشت بعضی اقوام گذشته چون بنی اسرائیل دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از حق، اشاره به حوادث تکان دهنده ی قیامت، مخصوصاً مسئله نامه ی اعمال که تمامی کارهای انسان را بی کم و کاست در برمی گیرد.
46. سوره ی مبارکه ی اَحقاف
ذکر عظمت قرآن، اشاره به داستان قوم عاد که ساکن سرزمین احقاف بودند، اشاره به گسترش و عمومیت دعوت پیامبر اسلام تا آن جا که غیر از انسان ها طایفه ی جن را نیز شامل می شود.
47. سوره ی مبارکه ی محمّد(ص)
بیان مسئله ایمان و کفر و مقایسه حال مؤمنان و کافران، بیان مسئله جهاد، ذکر شرح حال منافقان، بررسی سرنوشت اقوام گذشته، بیان آزمایش الهی به تناسب مسئله جنگ، ذکر مسئله انفاق که آن نیز نوعی جهاد است و نقطه ی مقابل آن بخل.
48. سوره ی مبارکه فتح
اشاره به پیروزی اسلام و تأکید بر تحقق خواب پیامبر علیه السلام و هدف والای ایشان. معرّفی کسانی  که از شرکت در جهاد معاف هستند، اشاره به ویژگی های پیروان اسلام صلی الله علیه و آله و صفات مخصوص آنها.
49. سوره ی مبارکه حُجُرات
بیان آداب برخورد با پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله اشاره به یک سلسله اصول اخلاق اجتماعی اسلام، بیان دستوراتی در زمینه ی چگونگی حل و فصل اختلافات داخلی که احیاناً در میان مسلمان روی می دهند اشاره به این که ایمان تنها به گفتار نیست.
50. سوره ی مبارکه ی ق
تقریباً تمام آیات این سوره بر محور معاد دور می زند و مباحثی چون ثبت اعمال و اقوال، مرگ و انفال از این جهان به جهان دیگر حوادث قیامت و استدلال بر مسئله معاد را مطرح می نماید. البته در این میان به اقوام طغیانگر گذشته چون فرعون و قوم عاد و قوم لوط و قوم شعیب و تبع اشاره می کند.
51. سوره ی مبارکه ی ذاریات
بیان مسئله معاد، اشاره به توحید، ذکر داستان فرشتگانی که میهمان حضرت ابراهیم شدند، اشاره به داستان حضرت موسی علیه السلام و قوم عاد و ثمود و قوم نوح.
52. سوره ی مبارکه ی طور
اشاره به نعمت ها و مواهب الهی بر مؤمنان در قیامت، اشاره به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله بیان مسئله توحید و معاد، ذکر عذاب های الهی برای کافران.
53. سوره ی مبارکه ی نجم
اشاره به تماس پیامبراکرم صلی الله علیه  و آله با پیک وحی (جبرئیل) اشاره به معراج پیامبر صلی الله علیه و آله بیان خرافات مشرکان در مورد بت ها، بازگذاشتن راه توبه، ذکر اقوام گذشته مانند: قوم عاد و ثمود و نوح و لوط.
54. سوره ی مبارکه ی قمر
بیان نزدیکی قیامت و موضوع شق القمر، اشاره به قوم سرکش نوح و مسئله طوفان، ذکر داستان قوم عاد و ثمود و مخالفتشان با حضرت صالح و مسئله ناقه (شتر) اشاره به قوم لوط و سخنی کوتاه در مورد مؤمن آل فرعون.
55. سوره ی مبارکه ی الرحمن
اشاره به نعمت های الهی، اشاره به چگونگی خلقت جن و انسان، بیان نشانه های خداوند در زمین و آسمان، ذکر نعمت های ابدی جهان آخرت و عذاب های دردناک مشرکان و کافران.
56. سوره ی مبارکه ی واقعه
بیان نشانه های ظهور قیامت و گروه بندی انسان ها، ذکر مقامات مقرّبین و اصحاب یمین و انواع مواهب الهی برای آن ها، ذکر اصحاب شمال و مجازات های دردناک آن ها در دوزخ، بیان حالت احتضار و انتقال از این جهان.
57. سوره ی مبارکه ی حدید
بیان توحید و صفات خداوند که حدود بیست و هفت صفت از صفات الهی در آن آمده است. اشاره به عظمت قرآن، ذکر انفاق در راه خدا، اشاره به عدالت اجتماعی که از اهداف مهم انبیاء است مذمت و نکوهش رهبانیت و انزوای اجتماعی.
58. سوره ی مبارکه ی مجادله
اشاره به حکم ظِهار، بیان دستورهایی در آداب مجالست از جمله منع کردن از نجوی (درِ کوشی حرف زدن) بحث در مورد منافقان و دعوت به حزب الله.
59. سوره ی مبارکه ی حشر
اشاره به تسبیح کردن عمومی موجودات در برابر خداوند، اشاره به ماجرای درگیری مسلمانان با یهودیان پیمان شکنی مدینه  اشاره به منافقان مدینه، بیان صفات جمال و جلال خدای تعالی و اسماء حسنی.
60. سوره ی مبارکه ی ممتحنه
بیان مسئله «حبّ فی الله» و «بغض فی الله» و نهی از طرح دوستی با مشرکان، اشاره به زنان مهاجر و آزمایش و امتحان آن ها.
61. سوره ی مبارکه ی صفّ
دعوت به هماهنگی گفتار و کردار و پرهیز از سخن گفتن بدون عمل کردن، دعوت به جهاد، اشاره به پیمان شکنی بنی اسرائیل، بشارت عیسی علیه السلام به آمدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تضمین پیروزی اسلام بر همه ی ادیان، اشاره به زندگی حواریین حضرت عیسی علیه السلام.
62. سوره ی مبارکه ی جمعه
بیان توحید و هدف بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ذکر مسئله معاد اشاره به برنامه ی سازنده نماز جمعه و بعضی خصوصیات این عبادت بزرگ، اشاره به تسبیح عمومی موجودات، دستور مؤکد برای انجام نماز جمعه و تعطیل کسب و کار برای شرکت در آن.
63. سوره ی مبارکه ی منافقون
محور اصلی این سوره منافقان است که شامل نشانه های آن، برحذر داشتن مؤمنان از توطئه های آنها می باشد و هم چنین توصیه به انفاق در راه خدا و غافل نشدن از ذکر او.
64. سوره ی مبارکه تغابُن
بیان توحید و صفات و افعال خداوند، اشاره به این که روز قیامت روز مغبون شدن گروهی و برنده شد گروه دیگر است، دستور به اطاعت از خداوند و پیامبر و دعوت به انفاق کردن.
65. سوره ی مبارکه ی طلاق
بیان احکام مربوط به طلاق و اشاره به مبدأ و معاد و نبوّت پیامبر و بشارت و انذار.
66. سوره ی مبارکه ی تحریم
اشاره به موضوع مربوط پیامبر صلی الله علیه و آله با بعضی از همسرانش، دستور به مراقبت در امر تعلیم و تربیت خانواده اشاره به توبه و جهاد اشاره به دو تن از زنان صالح یعنی حضرت مریم و همسر فرعون و دو نفر از زنان ناصالح مانند همسر نوح و همسر لوط.
67. سوره ی مبارکه مُلک
اشاره به صفات خداوند و نظام شگفت خلقت، خصوصاً آفرینش آسمان ها و ستارگان و زمین و پرندگان و آب های جاری و آفرینش گوش و چشم (ابزار شناخت)
68. سوره ی مبارکه ی قلم
ذکر قسمتی از صفات ویژه ی رسول خدا  صلی الله علیه و آله مخصوصاً اخلاق برجسته ی ایشان، بیان قسمتی از صفات زشت دشمنان، بیان عظمت قرآن و اشاره به قیامت.
69. سوره ی مبارکه ی الحاقّه
بیان مسائل مربوط به قیامت که سه نام از نام های قیامت یعنی (حاقه، قارعه، واقعه) را در این سوره ذکر فرموده است. اشاره به سرنوشت اقوام گذشته مخصوصاً: قوم عاد، قوم ثمود و قوم فرعون، اشاره به عظمت قرآن و پیامبر صلّی الله علیه و آله.
70. سوره ی مبارکه ی معارج
بیان خصوصیات قیامت، ذکر پاره ای از صفات انسان های خوب و بد، اشاره به عذاب شدن یکی از منکران پیامبر صلّی الله علیه و آله.
71. سوره ی مبارکه ی نوح
این سوره سرگذشت حضرت نوح علیه السلام را بیان می کند.
72. سوره ی مبارکه ی جنّ
مباحث این سوره عمدتاً درباره ی موجودات ناپیدایی به نام جن می باشد که به ایمان آوردن آنها به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و خضوع آن ها در برابر قرآن مجید و اعتقادشان به معاد و این که دارای گروهی مؤمن و گروهی کافر هستند، اشاره شده است.
73. سوره ی مبارکه ی مزّمّل
دعوت پیامبر به قیام شبانه برای عبادت و تلاوت قرآن، اشاره به معاد، اشاره به حضرت موسی، دعوت به نماز و زکات و  انفاق در راه خدا.
74. سوره ی مبارکه ی مدّثّر
دعوت پیامبر به قیام و ابلاغ آشکار پیام الهی و صبر و استقامت تأکید بر امر قیامت از طریق سوگندهای مکرّر و اشاره به ارتباط سرنوشت هر انسانی با اعمال او.
75. سوره ی مبارکه ی قیامت
مباحث این سوره بر محور قیامت و معاد دور می زند، از جمله بیان حوادث عجیب و هول انگیز که در پایان این جهان و آغاز قیامت روی می دهد و لحظات پراضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
76. سوره مبارکه ی انسان (دهر)
اشاره به آفرینش انسان، اشاره به اهمیت قرآن بیان حاکمیت مشیت و خواست الهی در عین مختار بودن انسان.
77. سوره ی مبارکه ی مرسّلات
بیشترین مطلبی که در این سوره طرح شده است مسائل به قیامت می باشد.
78. سوره ی مبارکه ی نبأ
طرح حادثه بزرگ قیامت در قالب سؤال اشاره به قدرت خداوند در آسمان و زمین، اشاره به نعمت های الهی برای نیکوکاران و عذاب های دردناک برای طغیانگران و کافران.
79. سوره ی مبارکه ی نازعات
این سوره بر محور مسائل مربوط به معاد دور می زند و اشاره ای هم به داستان حضرت موسی و سرنوشت فرعون می نماید و این که هیچ کس غیر از خدا از تاریخ وقوع روز قیامت باخبر نیست.
80. سوره ی مبارکه ی عبس
طرح مسئله معاد، اشاره به کسی که در برابر مرد نابینای حقیقت جو برخورد مناسب نداشت بیان و ارزش و اهمیت قرآن.
81. سوره ی مبارکه ی تکویر
بیان مسئله قیامت و دگرگونی عظیم در پایان این جهان اشاره به عظمت قرآن.
82. سوره ی مبارکه ی انفطار
این سوره نیز بر محور مسائل مربوط به قیامت دور می زند و انسان را به نعمت های خداوند و فرشتگانی که مأمور ثبت اعمال انسان ها هستند توجه می دهد.
83. سوره ی مبارکه ی مطفّفین
اشاره به کم فروشان و تهدید آنان، اشاره به سسرنوشت بدکاران در روز قیامت و نعمت های عظیم الهی برای نیکوکاران.
84. سوره ی مبارکه انشقاق
این سوره نیز عموماً به مسئله معاد اشاره دارد و حوادث هولناک روز قیامت را بیان می کند.
85. سوره ی مبارکه ی بروج
اشاره به اصحاب اُخدود اشاره به داستان فرعون و ثمود و اقوام گردنکش و طغیانگری که نابود شدند، بیان عظمت قرآن و اهمیت آن.
86. سوره ی مبارکه ی طارق
اشاره به مسئله معاد و بیان اهمیت و ارزش و عظمت قرآن مجید.
87. سوره ی مبارکه ی اعلی
اشاره به دستورات الهی به پیامبر در زمینه ی تسبیح پروردگار و ادای رسالت، اشاره به مؤمنان خاضع و کافران شقی و ذکر عوامل شقاوت و سعاد.
88. سوره ی مبارکه غاشیه
اشاره به معاد، بیان مسئله توحید و اشاره به آفرینش آسمان و خلقت کوه ها و زمین و اشاره به نبوّت.
89. سوره ی مبارکه ی فجر
تهدید کافران به عذاب، اشاره به اقوام طغیانگری چون عاد و ثمود و فرعون، اشاره به امتحان شدن انسان و بیان مسئله معاد.
90. سوره ی مبارکه بلد
اشاره به این که زندگی انسان در این دنیا همواره توأم با مشکلات و رنج است، ذکر پاره ای از نعمت های الهی و ناسپاسی انسان، اشاره به گروه مؤمنان و گروه کافران و سرنوشت آن ها.
91. سوره ی مبارکه ی شمس
اشاره به تهذیب نفس و تطهیر قلب از ناپاکی ها و اشاره به اقوام طغیانگر گذشته مانند: قوم ثمود.
92. سوره ی مبارکه ی لیل
این سوره مردم را به دو گروه تقسیم می کند: انفاق کنندگان باتقوی و بخیلانی که منکر پاداش الهی هستند و پایان کار گروه اول را خوشبختی و آرامش و پایان کار گروه دوم را سختی و بدبختی می شمرد.
93. سوره ی مبارکه ی ضحی
این سوره به پیامبر بشارت می دهد که خداوند هرگز تو را رها نساخته است و سپس وعده ی عطا و بخشش فراوان به او می دهد.
93. سوره ی مبارکه ی شرح (انشراح)
در این سوره نیز به قسمتی از مواهب الهی به پیامبر الهی به پیامبر صلّی الله علیه و آله اشاره شده است.
95. سوره ی مبارکه ی تین
این سوره به آفرینش زیبای انسان و مراحل تکامل و عوامل انحطاط او اشاره دارد و نیز مسئله ی معاد و حاکمیت خداوند را بیان می کند.
96. سوره ی مبارکه ی علق
این سوره به ابتدا به پیامبر دستور قرائت و تلاوت قرآن را می دهد و سپس به آفرینش آسمان و خلقت کوه ها و زمین و اشاره به نبوت.
97. سوره ی مبارکه ی قدر
این سوره به بیان نزول قرآن مجید در شب قدر می پردازد و سپس اهمیت شب قدر و برکات و آثار آن را متذکر می شود.
98. سوره ی مبارکه ی بیّنه
این سوره به رسالت جهانی پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله اشاره دارد و هم چنین به موضع گیری های مختلف اهل کتاب و مشرکان در برابر اسلام اشاره می کند.
99. سوره ی مبارکه ی زلزله (زلزال)
این سوه نشانه های وقوع قیامت را بیان می دارد.
100. سوره ی مبارکه ی عادیات
این سوره به پاره ای از ضعف های نوع انسان هم چون بخل و دنیا پرستی اشاره می نماید و در نهایت مسئله قیامت را مطرح می کند.
101. سوره ی مبارکه ی قارعه
این سوره به طور کلی از معاد و مقدمات آن سخن می گوید و به پاداش درستکاران و عذاب بدکاران اشاره می کند.
102. سوره ی مبارکه ی تکاثر
این سوره در ابتدا به سرزنش افرادی می پردازد که براساس مطالب موهوم بر یکدیگر تفاخر می کنند و سپس به معاد اشاره می شود.
103. سوره ی مبارکه ی عصر
این سوره اشاره دارد که جز افراد با ایمان همه ی انسان ها در زیانکاری هستند.
104. سوره ی مبارکه هُمَزه
این سوره به کسانی اشاره دارد که تمام تلاش خود را متوجه جمع مال کرده و ک سانی را که دستشان از آن خالی است به دیده ی حقارت می نگرند و آن ها را مسخره می کنند و سپس سرنوشت دردناک این ثروت اندوزان مستکبر را بیان می نماید.
105. سوره ی مبارکه ی فیل
این سوره به داستان تاریخی معروفی اشاره می کند که در سال تولد پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله واقع شده است و این که خداوند خانه ی کعبه را از شر لشکر عظیم کفّار که از سرزمین یمن سوار بر فیل آمده بودند، حفظ کرد.
106. سوره ی مبارکه ی قریش
این سوره به نعمت هایی اشاره دارد که خداوند به قریش ارزانی داشته و در نهایت آنان را به سپاس گزاری و عبادت پروردگار دعوت می نماید.
107. سوره ی مبارکه ی ماعون
در این سوره به صفات و اعمال منکران قیامت اشاره شده است.
108. سوره مبارکه ی کوثر
در این سوره خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله بشارت نعمت های فراوان از جمله کوثر داده و دشمنان او را ابتر می خواند.
109. سوره ی مبارکه ی کافرون
این سوره پاسخی است کوبنده به درخواست کافران که می خواستند از طریق فشار و سخت گیری، پیامبر صلّی الله علیه و آله را به سازش بکشانند ولی پیامبر دست رد بر سینه ی آنان زد.
110. سوره ی مبارکه ی نصر
در این سوره خداوند بشارت و نوید پیروزی عظیمی را به پیامبر صلّی الله علیه و آله می دهد که به دنبال آن مردم گروه گروه به دین خدا وارد می شوند.
111. سوره ی مبارکه ی مَسَد (تبّت)
در این سوره حمله ی شدیدی که با نام به یکی از دشمنان اسلام و پیامبر در آن عصر و زمان یعنی ابولهب شده است  اشاره می نماید که او و همسرش هر دو اهل دوزخ هستند.
112. سوره ی مبارکه ی اخلاص (توحید)
این سوره چنان که از نامش پیداست از توحید پروردگار و یگانگی او سخن می گوید.
113. سوره ی مبارکه ی فلق
این سوره تعلیماتی است که خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله به ویژه به مسلمانان عموماً در زمینه ی پناه بردن به خدا از ش همه ی اشرار می دهد.
114. سوره ی مبارکه ی ناس
این سوره به پیامبر صلّی الله علیه و آله به عنوان پیشوا و رهبر دستور می دهد که از شر همه ی وسوسه گران به خدا پناه ببرد.
فضائل قرائت سوره ها و آیات
* نکته ی 1: «استعاذه»
امام صادق صلّی الله علیه و آله فرمود: «درهای معصیت را با استعاذه (گفتن اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرّجیم) ببندید و درهای طاعت را با تسمیه گفتن (بسم الله الرحمن الرحیم) باز کنید.» (سفینه البحار، ج2، ص 417)
* نکته ی 2: «(بسم الله الرحمن الرحیم)»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ کتابی از آسمان نازل نشده، مگر اینکه در آغاز آن  (بسم الله الرحمن الرحیم) بوده است.» (محاسن برقی، ص 4)
* نکته ی 3: «سوره حمد»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر مسلمانی این سوره را بخواند پاداش او به اندازه ی کسی است که دو سوم قرآن را خوانده است و گوئی به هر فردی از مردان و زنان مؤمن هدیه ای فرستاده است.
(مجمع البیان، آغاز سوره حمد)
* نکته ی 4: «سوره ی بقره»
علی بن حسین علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند:
«هر کس چهار آیه از آغاز این سوره و آیه الکرسی و دو آیه بعد از آن و سه آیه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوش آیندی نخواهد دید، و شیطان به او نزدیک نمی شود، و قرآن را فراموش نخواهد کرد.«
(نورالثقلین، ج1، ص26)
* نکته ی 5: «سوره ی آل عمران»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی آل عمران را بخواند، خداوند در برابر هر آیه، امان نامه ای برای گذاشتن از پل دوزخ، به او عطاء می کند.»
(مجمع البیان، ج1، ص 693)
* نکته 6: «سوره نساء»
علی علیه السلام فرمود: «هر کس سوره ی نساء را در روزهای جمع بخواند از فشار قبر ایمن خواهد بود.»
(مجمع البیان، ج3، ص 3)
* نکته ی 7: «سوره ی مائده»
امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در هر پنجشنبه بخواند، ایمانش آلوده نگردد و هرگز به خدا شرک نمی ورزد.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 134)
* نکته ی 8: «سوره انعام»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر که حاجتی از خدا دارد و می خواهد که برآورده شود، چهار رکعت نماز با فاتحه الکتاب و سوره ی انعام بجا آورد.»
(مجمع البیان، ج4، ص 422)
* نکته ی 9: «سوره ی اعراف»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در هر ماه بخواند در روز قیامت از کسانی خواهد بود که نه ترسی بر آنها است و نه غمی دارند و اگر در هر جمعه بخواند در روز قیامت از کسانی می باشد که بدون حساب به بهشت می رود.» (تفسیر برهان، ج 2، ص 2)
* نکته ی 10: «سوره ی انفال و برائت (توبه)»
امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که این دو سوره را در هر ماه بخواند هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پیروان حقیقی امیرمؤمنان علی علیه السلام خواهد بود و در روز رستاخیز از مائده های بهشتی با آنها بهره می گیرد، تا مردم از حساب خویش فارغ شوند.»
(تفسیر مجمع البیان در ابتداء این سوره)
* نکته ی 11: «سوره ی یونس»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در هر دو یا سه ماه یکی بار بخواند، بیم آن که وی از جاهلان باشد برای او نیست و در روز قیامت از مقّربان خواهد بود.»
(نورالثقلین، ج 2، ص 290)
* نکته ی 12: «سوره ی هود»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کسی این سوره را بخواند، پاداش و ثوابی به تعداد کسانی که به هود و سائر پیامبران ایمان آوردند و کسانی که آنها را انکار نمودند خواهد داشت، و روز قیامت در مقام شهداء قرار می گیرد، و حساب آسانی خواهد داشت.
(تفسیر برهان، ج 2، ص 206)
* نکته ی 13: «سوره ی یوسف»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را هم روز و هم شب بخواند، خداوند او را روز رستاخیز بر می انگیزد در حالی که زیبائیش همچون زیبائی یوسف است و هیچگونه ناراحتی روز قیامت به او نمی رسد و از بندگان صالح خدا خواهد بود.»
(تفسیر نمونه، ج 9، ص 296)
* نکته ی 14: «سوره ی رعد»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس، سوره رعد را بخواند، ده حسنه به او داده می شود که با تمام ابرهایی که از آغاز خلقت تا روز قیامت پدید آمده و می آید برابری می کند، و در روز قیامت از کسانی خواهد بود که به عهد خود با خدا وفا کرده اند.» (مجمع البیان، ج 5، ص 315)
* نکته ی 15: «سوره ی ابراهیم و حجر»
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که این دو سوره را بخواند، خداوند به تعداد هر یک از آنها که بت پرستیدند و آنها که بت نمی پرستیدند، ده حسنه به او می بخشد.» (نورالثقلین در ابتداء سوره)
* نکته ی 16: «سوره ی نحل»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که سوره نحل را بخواند خداوند او را در برابر نعمتهائی که در جهان به او بخشیده محاسبه نخواهد کرد.»
(مجمع البیان، ج 6، ص 347)
* نکته ی 17: «سوره ی اسراء»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کسی این سوره را هر شب جمعه بخواند از دنیا نخواهد رفت تا این که (قائم) را درک کند و از یارانش خواهد بود.»
(تفسیر نمونه، ج 12، ص 4)
* نکته ی 18: «سوره ی کهف»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند شهید از دنیا می رود، و با شهداء مبعوث می شود و در روز قیامت در صف شهداء قرار می گیرد.»
(تفسیر نمونه، ج 12، ص 336)
* نکته ی 19: «سوره ی مریم»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بی نیاز می کند.»
(مجمع البیان در ابتداء سوره)
* نکته ی 20: «سوره ی طه»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند در روز رستاخیز ثواب مهاجران و انصار نصیبش خواهد شد.»
(مجمع البیان، ج 7، ص 1)
* نکته ی 21: «سوره ی انبیاء»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند خداوند حساب او را آسان می کند و هر پیامبری که نام او در قرآن ذکر شده با او مصافحه کرده و سلام می فرستد.»
(نورالثقلین، در ابتداء سوره)
* نکته ی 22: «سوره ی حج»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی حج را بخواند، ثواب حج و عمره ی تمام کسانی که از گذشته و آینده حج و عمره بجا آورده اند و می آورند، به او داده می شود.»
(مجمع البیان، ج 7، ص 109)
* نکته ی 23: «سوره ی مؤمنون»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را بخواند و در هر جمعه آن را ادامه دهد خداوند پایان زندگی او را با سعادت قرار می دهد و جایگاه او فردوس اعلی، همراه پیامبران و رسولان.»
(روح المعانی، ج 18، ص 2)
* نکته ی 24: «سوره ی نور»
رسول خدا علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را بخواند خداوند به عدد هر زن و مرد باایمانی درگذشته و آینده ده حسنه به عنوان پاداش به او خواهد داد.»
(نورالثقلین، ج 3، ص 568)
* نکته ی 25: «سوره ی فرقان»
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که سوره فرقان را بخواند روز قیامت مبعوث می شود در حالی که در صف مؤمنان به رستاخیز است، کسانی که یقین داشتند که قیامت فرا می رسد و خداوند مردگان را به زندگی جدید باز می گرداند.» (تفسیر نمونه، ج 15، ص 5)
* نکته ی 26: «سوره های شعراء، نمل و قصص»
امام صادق علیه السلام  فرمود: «هر کس طواسین ثلاث را در شب جمعه بخواند از اولیاء الله خواهد بود و در جوار او و سایه لطف و حمایتش قرار می گیرد.»
(نورالثقلین، ج 4، ص 74)
(طواسین ثلاث، یعنی سه سوره ی که با «طس» شروع می شوند.)
* نکته ی 27: «سوره ی عنکبوت»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند به تعداد تمام مؤمنان و منافقان، ده حسنه برای او نوشته می شود.»
* نکته ی 28: «سوره ی روم»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس که سوره ی روم را قرائت کند، ده برابر اجر ملائکه ای که بین آسمان و زمین مشغول تسبیح پروردگار هستند، به او اجر داده شده و آن را که در آن روز و شب از او ثواب فوت شده باشد، به او داده خواهد شد.»
(مجمع البیان، ج8، ص 425)
* نکته ی 29: «سوره ی لقمان»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کسی که این سوره را بخواند لقمان در قیامت رفیق و دوست او است، و به عدد کسانی که کار نیک یا بد انجام داده اند ده حسنه به او داده می شود.
(مجمع البیان، ج8، ص 314)
* نکته ی 30: «سوره های سجده و ملک»
در روایت آمده است که «رسول خدا صلّی الله علیه و آله، شبها نمی خوابید تا این دو سوره سجده و ملک را قرائت نماید.»
(مجمع البیان، ج8، ص 312)
* نکته ی 31: «سوره ی احزاب»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که سوره احزاب را تلاوت کند و به خانواده ی خود تعلیم دهد از عذاب قبر در امان خواهد بود.»
(مجمع البیان، ج8، ص 334)
* نکته ی 32: «سوره ی سبأ»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که این سوره را بخواند در قیامت تمام انبیاء و رسولان رفیق و همنشین او خواهند بود، و همگی با او مصافحه می کنند.»
 (مجمع البیان، ج8، ص 375)
* نکته ی 33: «سوره ی فاطر»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس این سوره را بخواند در روز قیامت سه در از درهای بهشت او را به سوی خود دعوت می کند که از هر کدام می خواهی وارد شو.»
(تفسیر نمونه، ج 18، ص 162)
* نکته ی 34: «سوره ی یس»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است.»
(مجمع البیان، ابتداء سوره)
* نکته ی 35: «سوره ی صافات»
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: کسی که این سوره را بخواند به عدد هرجن و شیطانی ده حسنه به او داده می شود...»
(تفسیر نمونه، ج 19، ص 2)
* نکته ی 36: «سوره ی ص»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس که سوره ص را قرائت کند، به اندازه ی هر کوهی که خدا مسخّر فرموده باشد، حسنه به او می دهد و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغیره و کبیره حفظ می کند.»
(مجمع البیان، ج9، ص 204)
* نکته ی 37: «سوره ی زمر»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی زمر را قرائت کند، خداوند امید او را قطع نکرده و ثواب ترسندگان خدا را به او می بخشد.»
(مجمع البیان، ج9، ص 204)
* نکته ی 38: «سوره های مؤمن، فصّلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: « سوره های حا میم هفت سوره اند و درهای جهنم نیز هفت در است، هر یک از حا میم ها می آید و در مقابل یکی از این درها می ایستد و می گوید خداوندا کسی را که به من ایمان آورده و مرا خوانده از این در وارد مکن!»
(روح المعانی، ج 24، ص 36)
(برای هر یک از این سوره ها فضائلی وارد شده است برای مطالعه به تفسیر نمونه جلد 21 مراجعه نمائید.)
* نکته ی 39: «سوره ی محمّدصلّی الله علیه و آله »
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس که سوره ی محمد را بخواند، بر خداوند لازم است که از جویبارهای بهشت به او بنوشاند.»
(مجمع البیان، ج9، ص 145)
* نکته ی 40: «سوره ی حجرات»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس که هر شب یا هر روز، سوره ی حجرات را بخواند، جزو زیارت کنندگان پیامبر اسلام محسوب خواهد شد.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 144)
* نکته ی 41: «سوره ی ق»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی ق را بخواند، خداوند سکرات موت را بر او آسان می سازد.»
(مجمع البیان، ج9، ص 144)
* نکته ی 42: «سوره ی ذاریات»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی و معیشت او را اصلاح کرده و روزی وسیعی به وی می دهد، و قبر او را با چراغی روشن می سازد که تا روز قیامت می درخشد.»
* نکته ی 43: «سوره ی طور»
امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس سوره ی طور را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع خواهد فرمود.»
(تفسیر برهان، ج 4، ص 240)
* نکته ی 44: «سوره ی قمر»
امام صادق علیه السلام فرمود: « هر کس سوره ی قمر را تلاوت کند، خداوندا او را در قیامت از قبر برخیزاند و در حالی که بر یکی از اشتران بهشتی سوار است به محشر وارد نماید.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 145)
* نکته ی 45: «سوره ی نجم»
امام صادق علیه السلام فرمود: « هر کس همه ی شب یا همه ی روز، بر خواندن سوره ی نجم مداومت نماید، بین مردم به شایستگی زندگی کند و دارای محبوبیّت خواهد شد..»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 145)
* نکته ی 46: «سوره ی الرحمن»
امام صادق علیه السلام فرمود: « هر کس سوره ی الرحمن را تلاوت کند و پس از قرائت هر (فبای الای ربکما تکذبان) بگوید: (لابشیء من الائک رب اکذب) من هیچ یک از نعمتهای تو را ای پروردگار من تکذیب نمی کنم. چنانچه در شب یا در روز بخوابد و در همان لحظه از دنیا برود، شهید مرده است.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 145)
* نکته ی 47: «سوره ی واقعه»
رسول خدا علیه السلام فرمود: «هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هرگز فقیر نخواهد شد.»
(مجمع البیان، ج9، ص 212)
* نکته ی 48: «سوره ی حدید»
رسول خدا علیه السلام فرمود: «هر کس که سوره حدید را بخواند در زمره ی کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند، نوشته خواهد شد.»
(مجمع البیان، ابتداء سوره)
* نکته ی 49: «سوره ی مجادله»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی مجادله را تلاوت کند در قیامت در زمره ی حزب الله خواهد بود.» (تفسیر نمونه، ج 23، ص 404)
* نکته ی 50: «سوره ی حشر»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس سوره های الرحمن و حشر را به هنگام غروب بخواند، خداوند فرشته ای را با شمشیر برهنه، مأمور حفاظت خانه ی او می کند.»
(تفسیر نمونه، ج 23، ص 481)
* نکته ی 51: «سوره ی ممتحنه»
رسول خدا علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را قرائت کند تمام مؤمنین و مؤمنات، شفیعان او در روز قیامت خواهند بود.»
(مجمع البیان، ج9، ص 267)
* نکته ی 52: «سوره ی صف»
رسول الله علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را بخواند حضرت مسیح بر او درود می فرستد و تا در دنیا زنده است برای او استغفار می کند و در قیامت رفیق او است.»
(مجمع البیان، ج9، ص 277)
* نکته ی 53: «سوره ی جمعه»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر که سوره ی جمعه را بخواند، خداوند به تعداد کسانی که در تمام بلاد مسلمین، در نماز جمعه، شرکت می کنند و کسانی که شرکت نمی کنند، به او ده حسنه عطا می فرماید.»
(مجمع البیان، ابتداء سوره)
* نکته ی 54: «سوره ی منافقین»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند از هر گونه نفاق پاک می شود.»
(تفسیر نمونه، ج 24، ص 114)
* نکته ی 55: «سوره ی تغابن»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی تغابن را بخواند، مرگ ناگهانی از او دفع می شود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 296)
* نکته ی 56: «سوره ی طلاق»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند بر سنّت من از دنیا می رود..»
(مجمع البیان، ج10، ص 302)
* نکته ی 57: «سوره ی تحریم»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند خداوند توفیق به توبه ی خالص به او می دهد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 311)
* نکته ی 58: «سوره ی قلم»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی قلم را بخواند، خداوند ثواب کسانی را که دارای حسن اخلاق می باشند، به او عطا می کند.»
(تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 387)
* نکته ی 59: «سوره ی حاقّه»
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر که این  سوره ی را قرائت کند، خداوند حساب او را در روز قیامت، آسان می کند.»
(مجمع البیان، ج10، ص 342)
* نکته ی 60: «سوره ی معارج»
از امام باقر علیه السلام روایت شد: « کسی که پیوسته  سوره ی (سأل سأل) را بخواند خداوند در قیامت او را از گناهانش بازپرسی نمی کند، و او را در بهشتش با محمد صلّی الله علیه و آله سکونت می دهد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 350)
* نکته ی 61: «سوره ی نوح»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که سوره ی نوح را بخواند، از مؤمنانی خواهد بود که شعاع دعوت نوح پیامبر او را فرا گرفته است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 359)
* نکته ی 62: «سوره ی جنّ»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کسی سوره ی جنّ را زیاد بخواند، هیچ گاه دچار چشم زخم، سحر، جادو و مکر نخواهد شد.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 258)
* نکته ی 63: «سوره ی مزّمّل»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را بخواند به تعداد هر یک از کسانی که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را در مکه تصدیق یا تکذیب کردند به او ده حسنه داده می شود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 383)
* نکته ی 64: «سوره ی مدّثّر»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند به تعداد هر یک از کسانی که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را در مکه تصدیق یا تکذیب کردند به او ده حسنه داده می شود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 383)
* نکته ی 65: «سوره ی قیامت»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که این سوره ی را بخواند من و جبرئیل برای او در روز قیامت گواهی می دهیم که او ایمان به آن روز داشته، و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 393)
* نکته ی 66: «سوره ی دهر (انسان)»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند پاداش او بر خداوند این است که به او لباسهای بهشتی عطا فرماید.»
(مجمع البیان، ج10، ص 383)
* نکته ی 67: «سوره ی مرسلات»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که این سوره ی را بخواند نوشته می شود که او از مشرکان نیست.»
(مجمع البیان، ج10، ص 414)
* نکته ی 68: «سوره ی نبأ»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کسی این سوره ی را یک سال، همه روزه تلاوت نماید، آن سال را به پایان نمی رساند مگر این که بیت الله الحرام را زیارت کند.»
(مجمع البیان، ج10، ص 420)
* نکته ی 69: «سوره ی نازعات»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره ی را تلاوت کند، نخواهد مُرد مگر این که سیراب باشد، از قبر برانگیخته نمی شود مگر این که سیراب باشد و داخل بهشت نمی گردد مگر این که سیراب باشد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 428)
* نکته ی 70: «سوره ی عبس و تکویر»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این دو سوره را قرائت کند، در بهشت تحت حمایت و در سایه ی کرامت خداوند خواهد بود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 435)
* نکته ی 71: «سوره ی انفطار»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی انفطار را قرائت نماید، خدای مهربان به شماره ی هر قبری، یک حسنه، و به شماره ی هر قطره بارانی، صد حسنه، به وی عطا خواهد کرد و نیز امور او را در قیامت اصلاح خواهد نمود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 447)
* نکته ی 72: «سوره ی مطفّفین»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند، خدا او را از شراب طهور، زلال و خالص، که دست احدی به آن نرسیده است، در آن روز قیامت سیراب می کند.»
(تفسیر نمونه، ج 26، ص 24)
* نکته ی 73: «سوره ی انشقاق»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند، خداوند او را از این که در قیامت، نامه ی اعمالش به پشت سرش داده شود، در امان می دارد.»
(تفسیر نمونه، ج 26، ص 294)
* نکته ی 74: «سوره ی بروج»
امام صادق علیه السلام  فرمود: « کسی که  سوره ی بروج  را، که سوره ی پیامبران است، در نمازهای واجب خویش بخواند، محشر او با پیامبران و مرسلین خواهد بود.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 151)
* نکته ی 75: «سوره ی طارق»
امام صادق علیه السلام  فرمود: « کسی که  این سوره ی را در نماز واجب تلاوت کند، در قیامت نزد خداوند مقام و منزلت عظیمی خواهد داشت و از دوستان و یاران پیامبران در بهشت خواهد بود.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 151)
* نکته ی 76: «سوره ی اعلی»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله  فرمود: « هر کس  این سوره ی را قرائت کند، خداوند در برابر هر حرفی که بر حضرت ابراهیم، موسی و محمّد نازل فرموده، ده حسنه، به او عطا می فرماید.»
(مجمع البیان، ج10، ص 447)
* نکته ی 77: «سوره ی غاشیه»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: « هر کس این سوره را تلاوت کند، خداوند، حساب او را در قیامت آسان می کند و اگر کسی بر بچه ای که زیاد گریه می کند بخواند، آرامش خواهد یافت.»
(البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 641)
* نکته ی 78: «سوره ی فجر»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله  فرمود: « هر کس این سوره را در شبهای دهگانه (ده شب اوّل ذی الحجه) بخواند، خداوند گناهان او را می بخشد و  هر کس که در سایر ایّام بخواند، نور و روشنایی برای روز قیامت خواهد بود.»
(مجمع البیان، ج 10، ص 477)
* نکته ی 79: «سوره ی بلد»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله  فرمود: « کسی که  این سوره ی را بخواند خداوند او را از خشم خود در قیامت در امان می دارد.»
(مجمع البیان، ج 10، ص 490)
* نکته ی 80: «سوره ی شمس»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره ی را بخواند گویی به تعداد تمام اشیایی که خورشید و ماه بر آنها می تابد در راه خدا صدقه داده است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 496)
* نکته ی 81: «سوره ی لیل»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را قرائت کند، خداوند به او آن قدر ببخشد و عطا نماید تا راضی و خشنود شود، او را تنگدستی عافیت دهد و توانگری را برای او آسان نماید.»
(مجمع البیان، ج 10، ص 499)
* نکته ی 82: «سوره ی ضحی»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: « هر کس این سوره را تلاوت کند، از کسانی خواهد بود که خدا از آن ها راضی می شود.»
(مجمع البیان، ج 10، ص 499)
* نکته ی 83: «سوره ی انشراح»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند، پاداش کسی را دارد که مرا غمگین دیده و اندوه از قلب من زدوده است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 507)
* نکته ی 84: «سوره ی تین»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره ی را بخواند، خداوند دو نعمت را مادامی که در دنیا است به او می بخشد: سلامت و یقین. و هنگامی که از دنیا برود به تعداد تمام کسانی که این سوره را خوانده اند ثواب یک روز روزه به عنوان پاداش به او می بخشد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 510)
* نکته ی 85: «سوره ی علق»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «مسلمانی که سوره ی علق را قرائت نماید، گویا کلیّه سوره های مفصّل قرآن را تلاوت کرده است.»
(تفسیر آسان، ج 18، ص 323)
* نکته ی 86: «سوره ی قدر»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره قدر را تلاوت کند مانند کسی است که ماه رمضان را روزه گرفته، و شب قدر را احیاء داشته است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 516)
* نکته ی 87: «سوره ی بیّنه»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «اگر مردم می دانستند چه برکاتی سوره ی بیّنه دارد خانواده و اموال را رها کرده، به فرا گرفتن آن می پرداختند.»
(مجمع البیان، ج10، ص 512)
* نکته ی 88: «سوره ی زلزال»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را تلاوت کند گویی سوره ی بقره را قرائت کرده، و پاداش او به اندازه ی کسی است که یک چهارم قرآن را تلاوت کرده باشد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 524)
* نکته ی 89: «سوره ی عادیات»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره عادیات را تلاوت کند، به عدد هر یک از حاجیانی که (شب عید قربان) در مزدلفه توقف می کنند و در آنجا حضور دارند، ده حسنه به او داده می شود.»
(تفسیر نمونه، ج 27، ص 227)
* نکته ی 90: «سوره ی قارعه»
امام باقر علیه السلام فرمود: «کسی که سوره ی قارعه را بخواند، خداوند متعال او را از فتنه ی دجّال و  ایمان آوردن به او حفظ می کند، و او را در قیامت از چرک جهنّم دور می دارد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 530)
* نکته ی 91: «سوره ی تکاثر»
امام صادق علیه السلام  فرمود: «خواندن این سوره در نمازهای فریضه و نافله ثواب شهادت دارد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 532)
* نکته ی 92: «سوره ی عصر»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس این سوره را در نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمی انگیزد در حالی که صورتش نورانی، چهره اش خندان و چشمش به نعمتهای الهی روشن است، تا داخل بهشت شود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 545)
* نکته ی 93: «سوره ی همزه»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد هر یک از کسانی که یارانش را استهزاء کردند ده حسنه به او داده می شود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 536)
* نکته ی 94: «سوره ی فیل»
امام صادق علیه السلام  فرمود: «هر کسی که سوره ی فیل را در نماز واجب بخواند، در روز قیامت، هر کوه، زمین هموار و کلوخی برای او شهادت می دهند که او از نمازگزاران است و منادی صدا می زند: درباره ی بنده من راست گفتید، شهادت شما را به سود یا زیان او می پذیرم، بنده ام را بدون حساب داخل بهشت نمایید، او کسی است که من وی را دوست دارم و عملش را نیز دوست دارم.»
(تفسیر نمونه، ج 27، ص 326)
* نکته ی 95: «سوره ی قریش»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس بخواند به تعداد هر یک از کسانی که در گرد کعبه طواف کرده یا آنجا معتکف شده، ده حسنه به او می دهد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 543)
* نکته ی 96: «سوره ی ماعون»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس که سوره ی را بخواند، خداوند او را بیامرزد به شرط اینکه زکات سالش را داده باشد.»
(مجمع البیان، ج10، ص 546)
* نکته ی 97: «سوره ی کوثر»
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس که در نمازهای واجب و مستحب، سوره ی کوثر را قرائت کند خداوند او را در قیامت از حوض کوثر سیراب فرماید و با رسول خدا زیر شجره ی طوبی، هم محفل گرداند.»
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 285)
* نکته ی 98: «سوره ی مسد»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس سوره تبّت (مسد) را تلاوت کند، من امیدوارم خداوند او و ابولهب را در خانه ی واحدی جمع نکند (یعنی او اهل بهشت خواهد بود، در حالی  ک ابولهب اهل دوزخ).»
(تفسیر نمونه، ج 27، ص 412)
* نکته ی 99: «سوره ی کافرون»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «کسی که  این سوره را بخواند گویی ربع قرآن را خوانده، و شیاطین طغیانگر از او دور می شوند، و از شرک پاک می گردد، و از فزع روز قیامت در امان خواهد بود.»
(مجمع البیان، ج10، ص 551)
* نکته ی 100: «سوره ی نصر»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: « کسی که  سوره نصر را تلاوت کند همانند این است که همراه پیغمبر صلّی الله علیه و آله در فتح مکه بوده است.»
(مجمع البیان، ج10، ص 553)
* نکته ی 101: «سوره ی اخلاص (توحید)»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «آیا کسی از شما عاجز است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند.»؟!
یکی از حاضران عرض کرد: ای رسول خدا! چه کسی توانایی این کار دارد؟!
پیامبر صلّی الله علیه و آله  فرمود: «سوره ی اخلاص را بخوانید.»
(مجمع البیان، ج10، ص 561)
* نکته ی 102: «سوره ی فلق و ناس»
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «آیاتی بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده است، و آن دو سوره ی فلق و ناس است.»
(نورالثقلین، ج 5، ص 716)
* نکته ی 103: «زاد و توشه هنگام سفر»
رسول الله صلّی الله علیه و آله خطاب به جبیرین مطعم فرمود:
«آیا دوست داری هنگامی که به سفر می روی، از نظر زاد و توشه،از تمام یارانت بهتر باشی؟ گفت: آری یا رسول الله.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: این پنج سوره را بخوان: کافرون، نصر، توحید، فلق و ناس، و قرائت خود را با «(بسم الله الرحمن الرحیم)» آغاز کن.»
(تفسیر نمونه ج 27، ص 412)
* نکته ی 104: «قرآن شفای بزرگترین دردهاست.»
حضرت علی علیه السلام  فرمود: «از قرآن برای بیماری های خود شفا بطلبید، و به وسیله ی آن برای حلّ مشکلات یاری بجویید، به درستی که قرآن شفای بزرگترین دردهاست.»
(نهج البلاغه، خطبه 176)
* نکته ی 105: «درمان با قرآن»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کسی که از قرآن درمان نخواهد، خداوند او را درمان نمی کند.»
(بحارالانوار، ج 89، ص 176)
* نکته ی 106: «شفیع بلند مرتبه»
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هیچ شفیعی نه پیغمبر و نه ملک و غیر این ها، در روز قیامت، بلندمرتبه تر از قرآن نیست.»
(المحجّه البیضاء، ج 2، ص 210)
* نکته ی 107: «قرآن ریسمانی محکم»
امام علی علیه السلام  فرمود: «به کتاب خدا روی آورید، زیرا قرآن ریسمانی محکم، نوری آشکار و درمانی سودمند است.»
(نهج البلاغه، خطبه 156)
* نکته ی 108: «ضرب المثلهای قرآنی»
سوره صف، آیه 2. «لِمَ تَقُولُونَ مالا تَفعَلُونَ». چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!
«به عمل، کار برآید، به سخن دانی نیست.»
* نکته ی 109: «از ما گفتن بود»
سوره مائده، آیه 99. «وَ ما عَلیَّ الرَّسُولِ اِلّا البَلاغُ». پیامبر وظیفه ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد.
«از ما گفتن بود»
* نکته ی 110: «اندازه نگه دار که اندازه نکوست»
سوره اسراء، آیه 29. «وَ لاتَجعَل یَدَکَ مَغلُولَهً الی عُنُقِکَ وَ لاتَبسُطها کُلَّ البَسطِ». هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش ننما) و بیش از حدّ دست خود را مگشای.
«اندازه نگه دار که اندازه نکوست.»
* نکته ی 111: «از پس هر گریه آخر خنده ای است.»
سوره انشراح، آیه 5. «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا». به یقین بعد از هر سختی، آسانی است.
«از پس هر گریه آخر خنده ای است.»
* نکته ی 112: «هر آن کس دندان دهد، نان دهد.»
سوره عنکبوت، آیه 6. «اَللهُ یَرزُقُها وَ اِیّاکُم». خداوند، او و شما را روزی می دهد.
«هر آن کس دندان دهد، نان دهد.»
* نکته ی 113: «فقط قرآن با من باشد...»
امام سجاد علیه السلام فرمود: «اگر همه کسانی که میان خاور و باخترند بمیرند و فقط قرآن با من باشد، از تنهایی وحشت نمی کنم.»
(اصول کافی، ج 2، ص 602.)
* نکته ی 114: «قرآن در بیان امام حسین علیه السلام »
امام حسین علیه السلام  فرمود: «کتاب خدای عزوجل دارای چهار بخش است: عبارتِ ظاهر، اشاره، لطایف و حقایق. عبارتِ ظاهر برای عوام، اشاره برای خواص، لطایف برای اولیاء و حقایق برای انبیاء است.»
(بحارالانوار، ج 92، ص 20)
* نکته ی 115: «نور هدایت»
امام سجاد علیه السلام فرمود: «قرآن ترازوی درستی است که زبانه اش از حق منحرف نمی شود، و نور هدایتی است که فروغ آن از چشم نگرندگان محو نمی گردد.»
(صحیفه سجادیّه، دعای 42.)
* نکته ی 116: «بوی معطّر و طعم لذیذ»
امام صادق علیه السلام فرمود: «قرآن به منزله ی ترنجی است که بوی آن معطّر و طعم آن لذیذ است.»
(اصول کافی، ترجمه ی آیت الله کمرهای، ج 6، ص 403)
* نکته ی 117: «بیت المعمور»
حضرت علی علیه السلام فرمود: «بیت المعمور آن خانه ای است در آسمان چهارم در مقابل کعبه، که فرشتگان با عبادت خود  آن را معمور و آباد می کنند، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد می شوند و تا ابد از آن باز نمی گردند.»
(مجمع البیان، ج9، ص 247)
* نکته ی 118: «حق فرزند بر پدر»
حضرت علی علیه السلام فرمود: «حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو برای او بگذارد، خوب تربیتش کند و قرآن تعلیمش نماید.»
(نهج البلاغه، حکمت 391.)
* نکته ی 119: «بزرگان امّت رسول الله صلّی الله علیه و آله »
امام صادق علیه السلام فرمود: «بزرگان امّت من، قاریان و حافظان قرآن و شب زنده دارانند.»
(بحارالانوار، ج 92، ص177)
* نکته ی 120: «آرایش قرآن »
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «هر چیزی را آرایشی است، و آرایش قرآن صوت نیکو است.»
(وسایل الشیعه، ج 4، ص 859)
* نکته ی 121: «راه قرآن را پاکیزه سازید »
امام صادق علیه السلام فرمود: «راه قرآن را پاکیزه سازید! چون پرسیدند که ای پیامبر! راه قرآن چیست؟ گفت دهانهای شما، پرسیدند: به چه پاکیزه کنیم؟ گفت: به مسواک زدن.»
(بحارالانوار، ج 76، ص 131)
* نکته ی 122: «قرآن را با ترتیل بخوان »
سوره مزمل، آیه 4 «وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً» قرآن را با ترتیل و شمرده شمرده بخوان.
امام صادق علیه السلام  فرمود: «یعنی این که در خواندن آن درنگ کنی و صوتت را نیکو سازی.»
* نکته ی 123: «قرآن به زبان فصیح عربی »
امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن را (فصیح و با لحن) عربی بخوانید، زیرا قرآن به زبان عربی است.
(اصول کافی، ج 2، ص 450)
* نکته ی 124: «حضور قلب »
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «مادامی که حضور قلب دارید و اعضایتان در برابر قرآن خشوع دارند، قرآن بخوانید و هر گاه حضور قلب ندارید قرائت شما، قرائت واقعی نخواهد بود.»
(مستدرک، ج 1، ص 288)
* نکته ی 125: «هر آیه ده حسنه »
امام صادق علیه السلام فرمود: «چرا تاجری که در بازار مشغول تجارت است، بعد از بازگشت به خانه اش و پیش از خوابیدن، یک سوره از قرآن را نمی خواند، تا در برابر هر آیه ی خوانده شده، ده حسنه برای او نوشته شود و ده گناه او محو گردد.»
(اصول کافی، فصل القرآن، ح 2)
* نکته ی 126: «خالی ترین و فقیرترین خانه ها »
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «خالی ترین و فقیرترین خانه ها، خانه ای است که در آن قرآن نباشد.»
(عده الداعی، ص 212)
* نکته ی 127: «دفع بلای آخرت »
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «از خواننده ی قرآن، بلای آخرت دفع می شود.»
(بحار الانوار، ج 92، ص 19)
* نکته ی 128: «من همان قرآنم »
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «قرآن بیاموزید، که قرآن در روز قیامت به صورت جوانی زیبارو ظاهر خواهد شد، و به تلاوت کننده ی قرآن خواهد گفت: من همان قرآنم که تو شبها بیدار می ماندی و با من به سر می بردی...»
(شرح فصوص الحکم، ص 14)
* نکته ی 129: «جلای دلها »
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «دلها همانند آهن زنگ می زنند.»
شخصی عرض کرد: ای رسول خدا صلّی الله علیه و آله، جلای آن به چه چیز است؟
فرمود: تلاوت قرآن و یاد مرگ.
* نکته ی 130: «قرآن در مسجد »
رسول الله صلّی الله علیه و آله فرمود: «مسجدها را برای قرآن خواندن ساخته اند.».
(وسایل الشیعه، ج 3، ص 493)
* نکته ی 131: «ختم قرآن در مکه »
امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس که قرآن را در مکه ختم کند، نمی میرد تا اینکه رسول خدا و جایگاه خود در بهشت را ببیند.»
(بحارالانوار، ج 89، ص 205)
* نکته ی 132: «شکایت سه چیز از سه گروه »
امام صادق علیه السلام فرمود: « در پیشگاه خداوند سه چیز از سه گروه شکایت می کنند: مسجدی که همسایگانش در آن نماز نخوانند. عالمی که بین ناآگاهان باشد و از علم او استفاده نکنند. قرآنی که غبار گرفته و خوانده نشود.»
(اصول کافی، ج 2، ص 449)
* نکته ی 133: «به وسیله ی قرآن، فروتنی با مردم »
امام صادق علیه السلام فرمود: «با صدای بلند به حافظ گفته می شود: ای حافظ قرآن، به وسیله ی، قرآن، در برابر مردم فروتن باش، تا خداوند، عزیزت گرداند و از فخر و تکبّر بپرهیز تا ذلیل و خوارت نسازد.»
(اصول کافی، ج 4، ص 406)
* نکته ی 134: «فقیر و غنی »
علی علیه السلام فرمود: «هیچ کس با داشتن قرآن، فقیرنیست و هیچ کس بدون قرآن، غنی و بی نیاز نخواهد بود.» (نهج البلاغه، خطبه 110)


نمونۀ لطائف و ظرایف و نکات و حکایات
بسم الله الرحمن الرحیم
بهشت و پیرزنان
صفیه که دختر عبدالمطلب و عمۀ رسول خدا بود، به پیامبر گفت: «دعا کنید که من از بهشتیان باشم». پیامبر فرمود: «هیچ پیرزنی در بهشت نخواهد بود». صفیه ناراحت شد و گریه کرد. پیامبر تبسمی کرد و فرمود: «پیرزن ها ابتدا جوان می شوند، سپس به بهشت می روند، چرا که خداوند فرموده است: اِنّا اَنشَأناهُنَّ اِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً؛ ما زنان بهشتی را دوباره آفریدیم و آنان را دوشیزه گرداندیم[2]».[3]
اشکال بر قرآن
ولید بن عقبه که از مشرکان بود، به قرآن ایراد گرفت و گفت: «سه کلمۀ اُستُهزِءَ و عُجابٌ[4] و کُبّار[5] که در قرآن آمده است، فصیح نیستند».
یک بار که پیامبر با شماری از یاران خود در کنار کعبه نشسته بودند، ولید وارد شد. پیامبر به احترام او برخاست و نشست. ولید که انتظار چنین علمی را نداشت، گمان کرد که پیامبر او را مسخره می کند. ناراحت شد و به پیامبر گفت: «أَتَستهزِتُنی وَ أَنا مِن کُبّارِ القُرَیشِ وَ اِنَّ هذا لَشَیءُ عُجابٌ؛ آیا مرا مسرخه می کنی؟ در حالی که من از بزرگان قریش هستم. این کار تو شگفت آور است». و با این حرف، هر سه موردی را که بر قرآن ایراد گرفته بود، در کلام خود به کار بست.[6]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اَلخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ وَ الخَبیثونَ وَ الطَّیِّیاتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبونَ لِلطَّیِّباتِ؛ زن های ناپاک، سزاوار مردان ناپاک می باشند و مردان ناپاک، سزاوار زنا ناپاکند. زن های پاکدامن نیز، شایستۀ مردان پاکدامن هستند و مردان پاکدامن، شایستۀ زنان پاکدامن می باشند[7]». و به قول بندۀ خدا:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
جنابت و تلاوت
عبدالله بن رواحه از یاران پیامبر بود. یک شب همسر عبدالله از خواب بیدار شد و او را در کنار خود ندید. به دنبال عبدالله گشت و او را در اتاق هوویش پیدا کرد. برگشت و چوبی برداشت و به سراغ عبدالله رفت.
تا عبدالله همسرش را دید، از اتاق خارج شد و به طرف او رقت و پرسید: « چرا آشفته هستی؟». گفت: «تو چرا با آن زن خلوت کرده بود؟». عبدالله گفت: «من با وجود تو، هیچ گاه با او خلوت نمی کنم».
زن گفت: «ولی من خودم دیدم!». عبدالله گفت: «خواب آلود بوده ای و اشتباه کرده ای».
زن گفت: « باید ثابت کنی». عبدالله گفت: «تو می دانی که پیامبر، از خواندن قرآن در حال جنابت، نهی کرده است. حال اگر من قرآن بخوانم، تو قبول می کنی که من با او نبوده ام و جنب نیستم؟». زن گفت : «آری». و عبدالله این اشعار را خواند:
اتانا رسول الله یتلو کتابه
کما لاح مشهور من الصبح ساطع
أتی بالهدی بعد العمی فقلوبنا
به موقنات انّ ما قال واقع
یبیت یجافی جنبه عن فراشه
ادا اشتغلت بالکافرین المضاجع
یعنی: «پیامبر خدا در حالی که کتابش را تلاوت می فرمودف به سوی ما آمد. گویا خورشید پرفروغ در سپیده دم نمایان شد. او با روشنگری آمد که پس از  کوربختی ما بود. دل های ما در اعتقاد به او استوار است. آنچه او بگوید، تحقق می پذیرد. او شب را در حالی سپری می کند که بسترش از او تهی است؛ در آن هنگام که بستر خواب، کافران را به خود مشغول کرده است».
زن قبول کرد و عذرخوای نمود. روز بعد، عبدالله پیش پیامبر رفت و جریان را برای ایشان تعریف کرد. پیامبر از گفتار او چنان خندید که دندان های مبارکش نمایان شد.[8]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاَنفُسِکُم وَ اِن اَسَأتُم فَلَها؛ اگر خوبی کنید، به خود خوبی کرده اید و اگر بدی کنیدف به خود بدی کرده اید[9]». و به قول بندۀ خدا:
هر چه کنی به خود کنی                                          گر همه خوب و بد کنی
برتر از پیامبران
مقدس اردبیلی در عالم خواب، پیامبر – صلی الله علیه و آله – را دید که با حضرت موسی – علیه السلام- گرم صحبت است. مقدس اردبیلی نزد آنان رفت و سلام کرد. حضرت موسی اسمش را پرسید.
مقدس اردبیلی گفت: «اسمم احمد است و فرزند محمد می باشم. در اردبیل به دنیا آمده ام و در فلان محله و فلان کوچه ساکن هستم».
حضرت موسی گفت: «من فقط اسمت را پرسیدم. دیگر چه نیازی است که این همه طول  تفصیل بدهی!».
مقدس گفت: «وقتی خداوند ر کوه طور از تو پرسید: "وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسی؛ ای موسی! آن چیست که در دست تو است؟[10]چه لزومی داشت که آن همه طول و تفصیل بدهی و بگویی: هِیَ عَصایَ اَتَوَکَّوُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلی غَنَمی وَ لِِیَ فیها مارِبُ اُخری؛ این عصای من است. بر آن تکیه می کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درخت می ریزم و کاربردهای دیگری نیز برایم دارد"[11].
یک کلمه می گفتی این عصای من است و ساکت می شدی».
حضرت موسی رو به پیامبر اسلام کرد و گفت: «واقعاً راست گفته ای که علمای امت من، برتر از پیامبران بنی اسراییل هستند».[12]
بی حساب شدن
عقیل بن ابی طالب پس از رنجیده خاطر شدن از برادرش امیرمؤمنان – صلوات الله علیه- به شام رفت و مدتی را در نزد معاویه به سر برد.
یک روز که سرکردگان و بزرگان شام و حچاز و عراق، در قصر معاویه گرد هم آمده بودند، معاویه برای اینکه عقیل را سرزنش کند، گفت: «ای اهل مجلس؛ ای بزرگان شام و عراق و حجاز! آیا این آیه را شنیده اید  که می گوید: "تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبّ؛ بریده باد دستان ابولهب[13]». همه گفتند: «آری؛ شنیده ایم». معاویه گفت: «ابولهب، عموی همین عقیل است».
عقیل گفت: «ای اهل مجلس؛ ای اشراف شام و حجاز و عراق! آیا این آیه را خوانده اید که می فرماید: " وَ امرَأَتُهُ حَمّالَهَ الحَطَبِ فی جیدِها حَبلٌ مِن مَسَدٍ؛ زن ابولهب، در حالی که بر گردنش ریسمانی از لیف خرما است، هیزم کش جهنم است[14]». گفتند: «آری». عقیل گفت:«زن ابولهب، عمۀ همین معاویه است. پس من و معاویه، بی حساب هستیم».
فتنه جو
مردی پیش خلیفۀ دوم گفت: « من فتنه را دوست دارم و از حق بیزارم و به چیزی که ندیده ام گواهی می دهم». خلیفه نیز بدون هیچ سؤال و جوابی، او را زندانی کرد.
وقتی حضرت علی – صلوات الله علیه- از جریان آگاه شد، از خلیفه خواست که او را آزاد کند. خلیفه علت را پرسید.
فرمود: « فتنه ای که دوست دارد، مال و فرزند است که خدا می فرماید: "اِنَّما اَموالُکُم وَ اَولادُکُم فِتنَهٌ؛ اموال و فرزندانتان، وسیلۀ فتنه و آزمایش شما هستند[15]".  و حقی که او از آن بیزار می باشد، مرگ است که خداوند می فرماید: "جاءَت سَکرَتُ المَوتِ بِالحَقِّ؛ سختی مرگ که حق است، خواهد آمد[16]". و چیزی که ندیده به آن گواهی می دهد، خداوند است».[17]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «هَل یَستَوِی الَّذینَ وَ الَّذینَ لایَعلَمون؛ آیا آنان که می دانند و آنان که نمی دانند، برابرند؟[18]». و به قول بندۀ خدا:
عزیزان زآموختن چاره نیست
که گوید، که دانا و نادان یکی است؟
رویش ریش
عمرو عاص از امام حسین – صلوات الله علیه – پرسید: «چرا ریش شما این قدر پُرپشت و پُرمو است و صورت ما کم پشت و کم مو؟».
حضرت فرمود: «اَلبَلَدُ الطَّیّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِأِذنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لایَخرُجُ اِلاّ نَکِداً؛ گیاه زمینی که خوب و پاک است، به اذن پروردگارش خوب می روید و در زمین ناپاک، چیزی جز گیاه ناچیز و بی ارزش نمی روید[19]».[20]
جواب جاهل
مردی از بنی العباس به مأمون گفت: «علی را در خواب دیدم و به او گفتم: "تو ادعا می کنی که امیر و امام و خلیفۀ راستین مردم، تو هستی. اما بدان که اکنون، خلاقت در دست ما است و ما به آن سزاوارتریم". او هیچ پاسخی نداد و فقط گفت: "سَلاماً سَلاماً».
مأمون گفت: «اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً؛ بندگان خوب خدا، وقتی از طرف افراد نادان، مورد خطاب قرار می گیرند، سلام می دهند[21]».[22]
پاداش نیرنگ
مردم بحرین، چندین بار از دست مغیره که والی آن سرزمین بود، به خلیفۀ دوم شکایت کردند تا او را عزل کند، اما او به شکایت آنان ترتیب اثر نداد. تا اینکه مغیره برای چند روزی، به مدینه رفت.
پیرمردی از اهالی بحرین، مردم را جمع کرد و به آنان گفت: «اگر صد هزار سکۀ نقره به من بدهید، کار مغیره را یکسره می کنم».
مردم آن مبلغ را تهیه کردند و او راهی مدینه شد و نزد خلیفه رفت و گفت: «مغیره، این صد هزار سکه را اختلاس کرده و به اموال مسلمین، خیانت نموده است. او آنها را نزد من به امانت گذاشته بود تا بعدها به او بازگردانم».
مغیره گفت: «ای خلیفه! من دویست هزار سکه به او داده بودم. او صد هزار سکۀ دیگر را برای خود برداشته و می خواهد آنها را بالا بکشد». پیرمرد، متحیر و پریشان شد و گفت: «به خدا قسم، او هیچ امانتی به من نسپرده بود و من دروغ می گفتم».
پس از روشن شدن قضیه، خلیفه به مغیره گفت: «اگر این سکه ها برای تو نیست، پس چرا به دروغ گفتی که دویست هزار سکه بوده است؟». مغیره گفت: «جَزاءُ سَئِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثلُها؛ پاداش بدی، بدی کردن است[23]».[24]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «ما نَنسَخ مِن آیَهٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیرٍ مِنها اَو مِثلَها؛ ما هر آیه و نشانه ای را که باطل یا متروک سازیم، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم[25]». و به قول بندۀ خدا:
چو ایزد ببندد زحکمت دری
ز رحمت گشاید در دیگری
و چه بسا صحیح تر این باشد که: «ز رحمت زند قفل محکم تری».
زیباترین آفریده
منصور، خلیفۀ عباسی با همسرش مشغول عشقبازی بود که به او گفت:« تو زیباتر و بهتر از ماه و خورشیدی». همسرش گفت: «مبالغه می کنی؟». منصور گفت : «به هیچ وجه مبالغه نمی کنم. به خدا قسم اگر تو بهتر از ماه و خورشید نبودی، تو را سه طلاقه می کردم».
زن بی درنگ لباسش را پوشید و گفت: «من دیگر بر تو حرام شدم، چون هیچ انسانی بهتر از ماه و خورشید نمی شود». منصور، آشفته و پریشان شد و از دانشمندان دینی فتوا و نظر خواست. همه فتوا دادند که طلاق صورت گرفته است.
یکی از دانشمندان گفت: «طلاق صحیح نیست؛ زیار خود خداوند فرموده است: «لَقَد خَلَقنا الانسانَ فی اَحسَنِ تَقویم؛ ما انسان را در بهترین صورت و ترکیب آفریدیم[26]». بنابراین، او بهتر از ماه و خورشید می باشد و خلیفه، سوگند ناحقّی نخورده است.
خواباندن فتنه
القادر بالله که از خلفای عباسی بود، بیمار شد و مرضش طول کشید. در همه جا شایع شد که او مرده است و شهر به هم ریخت.
القادر در روز جمعه به مسجد رفت و پس از خواندن نماز، خطاب به ابوالعباس حاجب که از درباریان بود، این آیه را خواند: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَهِ لَنُغِریَتَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلاً. مَلعونینَ اَینَما ثُقِفوا اُخِذوا وَ قُتِّلوا تَقتیلاً؛ انسان های مریض و دورویی که در شهر، اراجیف و شایعات پخش می کنند، اگر از کارشان دست برندارند، تو را بر آنان مسلط خواهم ساخت؛ به گونه ای که در اندک زمانی فراری شوند و تعداد کمی در اطراف تو باقی بمانند. این ملعون ها را در هر کجا که پیدا کردید، بگیرید و بکشید[27]». اندک زمانی پس از این سخنرانی، شهر آرام شد و فتنه ها خوابید.[28]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ اَنفُسَکُم وَ اَنتُم تَتلونَ الکِتابَ؛ آیا مردم را به نیکی سفارش می کنید و خود را فراموش می نمایید؟ در حالی که شما کتاب خدا را خوانده اید و اهل علم هستید![29]». و به قول بندۀ خدا:
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
سه جرم به یک جرم
خلیفۀ دوم از جایی عبور می کرد که صدایی شنید. از بالای دیوار خانه، سرک کشید و دید زن و مردی با هم خلوت کرده اند. خلیفه فریاد زد: «ای دشمن خدا! گمان کردی که مرتکب گناه می شود و خداوند، گناه تو را پنهان نگه می دارد؟».
مرد گفت: « ای خلیفه! اگر من فقط یک گناه کردم، تو مرتکب سه گناه شدی. چون خداوند فرموده است: «لاتَجَسَّسوا؛ تجسس نکنید[30] و تو تجسس کردی. و فرموده: "و آتوا البُیوتَ مِن اَبوابِها؛ از درِ خانه ها وارد شوید[31]" و تو از دیوار وارد شدی. همچنین خداوند دستور داده است: "اِذا دَخَلتُم بُیوتاً فَسَلِّموا؛ هر گاه خواستید وارد خانه ای شوید، سلام کنید" تا اهل خانه آماده شوند. اما تو سلام نکردی و بدون اینکه ما آمادگی داشته باشیم، وارد شدی و ما را در این حال دیدی، خلیفه حق را به او داد و از خطای او گذشت.[32]*
شعر پیامبرانه
مردی که ادعای شعر و شاعری داشت، شعرش را پیش ادیبی خواند و از او نظر خواست. ادیب گفت: «من کمتر از آن هستم که در مورد پیامبران نظر بهم». شاعر گفت: «اما من پیغمبر نیستم». ادیب گفت: «تو پیامبر هستی و خودت نمی دانی». شاعر گفت: «به چه دلیل این حرف را می گویی؟».
ادیب گفت: «به خاطر اینکه خداوند در مورد پیامبرش فرموده است: "  و ما عَلَّمناه الشِعر وش ما یَنبَغی لَه؛ ما به پیامبر خود، شعر و شاعری نیاموختیم و شعر گفتن شایستۀ او نیست[33]". گویا تو نیز از پیامبرانی و از شعر و شاعری، بهره ای نبرده ای».[34]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «وَ ما عَلَی الرَّسولِ اِلاّ البَلاغ؛ فرستادۀ خدا، وظیفه ای جز رساندن پیام ندارد[35]». و به قول بندۀ  خدا:
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
و همچنین: «حافظ! وظیفۀ تو سخن گفتن است و بس».
دوستی با مسیحیان
زرقان ادیب، ابوالعینای شاعر را دید که با مردی مسیحی گرم صحبت است. برای سرزنش و طعنه زدن به ابوالعینا گفت: «یا اَیُّها الذینَ آمَنوا لاتَتَّخِذوا و النَصاری اَولِیاء؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! با یهودیان و مسیحیان، دوست نشوید[36]».
ابوالعینا بی درنگ به او جواب داد: «لایَنهکُمُِ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم نُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم؛ خداوند از نیکی کردن و عدالت ورزیدن به کسانی که در مورد دین، با شما نجنگیده اند و شما را از شهرهایتان بیرون نکرده اند، نهی نکرده است[37] »[38].
نماز پرغلط
یحیی بن خالد مشغول خواندن نماز بود و چند نفر به او اتقدا کرده بودند. یحیی نماز را بسیار بلند، طولانی و پرغلط خواند. بعد از نماز، یکی از مأمومین گفت: «اَکثَرَ یحیی غَلَطاً فی قُل هُو اللهُ أحد؛ یحیی در قل هو الله احد، غلط فراوانی داشت ».
دوّمی گفت: «قَامَ یُصَلّی دائِباً حَتّی اِذا اَعیی قَعَد؛ نماز را با رنج و مشقت خواند تا اینکه از پا درآمد و نشست ». سومی گفت: «کَاَنَّما لِسانُهُ سُدَّ بِحَبلٍ مِن مَسَد؛ گویا زبانش به وسیلۀ طنابی بسته شده بود ».
چهارمی گفت: «یَزحَرُ فی مِحرابِه زَحیرَ حُبلی لِلوَلَد »؛ او همچون زن آبستنی که از درد بنالد، در محراب می نالید».
ظریفه
به قول کتاب خدا: «لَو بَسَطَ اللهُ الرّزقَ لِعِبادِه لَبَغَوا فِی الاَرض؛ اگر خداوند رزق و روزی را بر بندگانش گسترش دهد، آنان در زمین، گردن کشی و نافرمانی می کنند[39] ». و به قول بندۀ خدا: « خدا خر را شناخت و شاخش نداد». و به قول دیگر: «مور همان بِه که نباشد پرش». اما قول شاعرانه تر این که:
 آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی
یک شکم در آدمی نگذاشتی
آیۀ مهمانی
یونس نحوی[40]، وارد قبیله ای شد. همۀ مردان قبیله جهت انجام کار، بیرون رفته بودند. یونس که گرنه و بی پول بود، بای پر کردن شکم، ترفندی زد و به زن ها گفت: «وقت نماز است. اگر بخواهید، با هم نماز جماعت بخوانیم». زن ها قبول کردند و نماز جماعت برگزار شد.
یونس بعد از خواندن سورۀ حمد، گفت: «یَا اَیَّها الَّذینَ امَنواۀ اذا انزلل بِکُم الضَیفُ، فَلتَقُم رَبَّه البیتِ فَتَملَأ قَعباً زَبَداً و قَعباً تَمراً. فَانَّ ذلک خَیرٌ و اَعظمُ اجراً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر مهمانی برای شما آمد، کدبانوی خانه ظرفی پر از سرشیر و ظرفی پر از خرما برای مهمان بیاورد. به راستی که این کار، کاری خوب و پسندیده است و اجر و پاداش فراوانی دارد[41]».
بعد از تمام شدن نماز، زن ها بی درنگ به خانه رفته و ظرف های پر از غذا آوردند و یونس از انواع غذاهای رنگارنگ و لذیذ تناول کرد.
شب که مردها بازگشتند، یکی از زن ها، جریان را برای شوهرش نقل کرد و گفت: «هیچ گاه آیه ای به زیبایی آیۀ امروز نشنیده بودم». مرد گفت: «خداوند نسبت به بندگانش دلسوز و مهربان است و هر روز آیۀ جدیدی نازل می کند تا ما را به مکارم انسانی راهنمایی نماید»[42]*
آیات دوست داشتنی
از بنان طفیلی که پرخور و شکم پرور بود، پرسیدند: «کدام آیۀ قرآن را دوست داری؟». «ما لَکُم اَلاّ تَأکُلُوا؛ چرا نمی خورید؟[43]».
پرسیدند: « کدام آیه را بیشتر به کار می بندی؟». گفت: «کُلُوا و اشرَبوا؛ بخورید و بیاشامید[44]». پرسیدند: «کدام آیه ورد زبانت می باشد؟». گفت: «رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَهً مِنَ السَّماء؛ پروردگارا! برای ما سفره ای آراسته به طعام های رنگارنگ، از آسمان فرو فرست[45]». گفتند: « به کدام حدیث پایبندی؟». گفت: «به حدیث پیامبر که فرموده است: «لو دُعیتُ اِلی کُراعٍ لَاُجیب؛ اگر به خوردن کله پاچه دعوت شوم، حتماً اجابت می کنم».[46]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «لاتَجعَل یَدَکَ مَغلولَهً الی عنقک ولا تبسطها کل البسط؛ هرگز دست بسته نباش و بخل نورز و بیش از حد نیاز گشاده دستی نکن[47]». و به قول بندۀ خدا:
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت درآید
تکلم با قرآن
عبدالله بن مبارک می گوید: در سفر حج، از کاروان دور افتادم و به زنی برخوردم و از او پرسیدم: «کیستی؟». گفت: «قُل سَلامٌ فَسَوفَ یعلَمون؛ سلام کن، سپس ...[48]». سلام کردم و او در جواب سلام من گفت: «سلامٌ قولاً من رَبّّ رحیمٍ؛ سلامی از جانب خداوند مهربان[49]».
گفتم: «در این بیابان چه می کنی؟». گفت: «مَن یُضلِلِ اللهُ فَلا هادیَ لَهُ؛ کسی را که خداوند گمراه کرده باشد، هدایت گری ندارد[50]». فهمیدم گم شده است.
پرسیدم: «از کجا می آیی؟». گفت: «یُنادَونَ مِن مَکانٍ بعیدٍ؛ از جایی دور ندا می دهند[51]». گفتم: «به کجا می روی؟». گفت: «للهِ علی الناسِ حجُّ البَیت؛ به خاطر خدا، زیارت کعبه بر مردم واجب است[52]». دانستم به مکه می رود.
پرسیدم: «چه مدت در این بیابان بودی؟». گفت: «ثَلاثَ لَیالٍ سَویّاً؛ سه شب تمام[53] ». گفتم: «غذا می خوری؟». گفت: «و ما جَعَلناهم جَسَداً لا یَأکُلونَ الطَّعام؛ آنان را به گونه ای نیافریدیم که غذا نخورند[54]».
مقداری غذا ب او دادم و پرسیدم: «در این سه روز، آّ و غذا از کجا می آوردی؟». گفت: «هُوَ یُطعمنی و یسقین؛ خداوند مرا سیر و سیراب می گرداند[55]».
گفتم: «چرا به وسیلۀ آیات قرآن سخن می گویی؟». گفت: «ما یَلفظُ من قَولٍ الاّ لَدَیه رقیبٌ عتیدُ؛ انسان هیچ سخنی بر زبان نمی راند مگر اینکه مراقبی آمادۀ ثبت آن است[56]».
گفتم: «بشتاب تا به کاروان برسیم». گفت: «لا یُکَلّفُ اللهُ نَفَساً الاّ وُسعَها؛ خداوند، بیش از توان کسی، از او کار نمی خواهد[57]».
گفتم: «پشت سر من، بر شتر سوار شو ». گفت: «لَو کان فیهما الههٌ الا اللهُ لَفَسَدَتا؛ اگر در زمین و آسمان، خدایی جز خداوند یگانه بود، به تباهی کشیده می شدند[58] ».
شتر را خواباندم تا او سوار شود. گفت: «قل للمومنین یغضُّوا من ابصارهم؛ به مردان با ایمان بگو چشم های خود را فرو نهند[59] ». چشمم را به زمین دوختم تا سوار شود. هنگام سوار شدن گفت: «سبحانَ الذی سخَّرَ لنا هذا؛ پاک و منزه است خدایی که ما را بر این چیره ساخت[60] ».
مهار شتر راگرفتم و در حال خواندن آواز، به سرعت آن را راندم. گفت: «وَ اقصد ی مشیک واعضضُ من صوتک؛ در راه رفتن، میانه رو باش و صدایت را آهسته کن[61] ». ساکت شدم و از سرعتم کاستم.
مقداری که راه رفتیم، از او پرسیدم: «شوهر داری؟» گفت: «لا تَسألوا عَن اشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسؤکُم؛ از چیزهایی که اگر آشکار گردد موجب ناراحتی شما می شود، نپرسید[62]». متوجه شدم که سؤال بی موردی کرده ام. به همین جهت ساکت شدم و به راه خود ادامه دادم.
وقتی به قافله رسیدیم، پرسید: «کسی را در این قافله داری؟». گفت: «اَلمالُ وَ البتونَ زینهُ الحیاهِ الدُّنیا؛ مال و پسران، زیور زندگی دنیا هستند[63]». فهمیدم پسرانش در قافله اند.
پرسیدم: «نامشان چیست؟».  گفت: «یا داوُودُ اِنّا جَعَلناکَ خلیفَهً فی الاَرضِ[64]. وَ ما مُحمَّدُ اِ لّا رَ سول[65]. یا یَحیی خُذِ الکِتابَ[66]. یا موسی اِنّی اَنَا رَبُّکَ[67]؛ فهمیدم نامشان، داود، محمد، یحیی و موسی است.
پرسیدم: «کارشان چیست؟». گفت: «وش عَلاماتٍ وَ بِالنَّجمِ هُم یَهتَدونَ؛ به وسیلۀ نشانه ها و ستارگان، راه یابی می  کنند[68]». دانستم پسرانش راهنمای قافله هستنند.
پسرها را با همان نام هایی که گفته بود، صدا زدم. همه حاضر شدند. زن به آنها گفت «فَبعَثوا اَحَدَکم بِوَرَقِکُم هذِهِ اِلَی المَدینَهِ فَلیَنظُرَ اَیُّها اَزکی طَعاماً فَلیَأتِکُم بِرِزقٍ مِنهٌ؛ یک نفر از خودمان را به شهر بفرستید تا با این پول، بهترین غذا را تهیه کرده و بیارود[69]». یکی از آن جوانان رفت و غذایی آورد.
پس از خوردن غذا، به یکی از پسرها گفت: «اِستَأجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَن اِستَأجَرتَ القَوِیُّ الاِمینُ؛ به او اجرت بده. او بهترین کسی است که استخدام کرده ای و نیرومند و مورد اعتماد است[70]».
پسرها هدیه ای آوردند. زن گفت: «وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاء؛ خداوند برای هر کس که بخواهد، چند برابر می کند[71]». پسرها رفتند و هدیه های بیشتری آوردند.
از آن پسرها پرسیدم: « این زن کیست که هم، پرسش ها را با قرآن پاسخ می دهد؟». گفتند: « او فِضّه، کنیز حضرت زهرا- صلوات الله علیها- است که بیست سال است فقط با آیات قرآن، سخن می گوید».[72]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً؛ هنگامی که افراد نادان، ایشان را مورد خطاب قرار می دند، آنان سلام می کنند[73]». و به قول بندۀ خدا: «جواب ابلهان خاموشی است».
ظرف بخیلان
بخیلی دستور داد بر روی ظرف غذایش بنویسند: «وَمَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی؛ هر کس از آن نخورد، از من است[74]». و بر روی کوزه اش نوشته شود: «فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی؛ هر کس از آن بنوشد، از من نیست[75]».
دوستی با گمراهان
متوکل عباسی از ابوالعینا پرسید: «نظرت در مورد ابن مکرم و عباس بن رستم چیست؟». گفت: «اِثمُهُما اَ کبَرُ مِن نَفعِهِما؛ ضررشان بیش از نفعشان است[76] ».[77]
خداوند عزیز
اصمعی مشغول خواندن قرآن بود که گفت: «اَلسارِقُ وَ السّارِقَهُ فَاقطَعُوا اَیدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللهِ[78] وَ اللهُ غَفورٌ رَحیمٌ؛ دست های مرد و زن دزد را به خاطر کیفر عملشان و عقوبتی که خداوند بر آنان مقرر داشته است، قطع کنید. خداوند، بخشنده و مهربان است ».
عرب بیابان گردی که در کنار او نشسته بود، پرسید: «این کلام کیست؟». اصمعی گفت: «کلام خدا است». عرب گفت: «دوباره بخوان ». او دوباره خواند. عرب گفت: «این کلام خدا نیست».
اصمعی متوجه اشتباهش شد و به جای «والله غفور رحیم»، گفت: «والله عزیز حکیم؛ خداوند، عزیز و حکیم است». عرب گفت: «حالا درست شد».
اصمعی تعجب کرد و پرسید: «مگر تو همۀ قرآن را حفظ هستی؟». گفت: «نه» پرسید: «پس از کجا فهمیدی که من اشتباه خواندم؟».
عرب گفت: «ای مرد ساده دل! خدا عزیز است که به بریدن دست، حکم می کند. اگر بخشنده و مهربان بود که چنین حکمی نمی کرد».[79]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اَّلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الانثی، تِلکَ اِذاً قِسمَهٌ ضیزی؛ آیا مردها و پسرها برای شما باشند و زن ها و دخترها برای او؟ این، تقسیمی ناعادلانه است[80]». و به قول بندۀ خدا:
آن گربۀ مصاحب بابا از آن تو
و آن قاطر چموش لگدزن از آن من
از سقف خانه تا به ثرّیا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
کسی که فاتحه الکتاب را بخواند گویا تورات، انجیل، زبور و قرآن را خوانده است.[81]
سوره بقره او را نجات داد
جوانی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و به دزدی خود اعتراف کرد تا مورد اجرای حد قرار گیرد و از این گناه پاک گردد و در نتیجه از مشکلات آخرتی آن نجات یابد.
(با توجه به اینکه او جوان بود و متنبه شده بود و از طرفی جز اقرار خود، دلیل و بینه ای بر علیه او اقامه نشده بود و در چنی موردی امام مسلمنین می تواند عفو کند، امیرالمؤمنین علیه السلام تمایل به اجرای حد سرقت بر او نداشت).
حضرت به او فرمود: تو جوان هستی و اقرار و امادگی تو را برای اجرای د به حساب نمی آورم و از او سؤال کرد: از قرائت قرآن چیزی می دانی؟ عرض کرد: آری، سورۀ بقره دستت را به تو بخشیدم (و به خاطر دزدی قطع نخواهم کرد)[82].
تکرار آیات سوره کافرون
ابوشاکر دیصانی یکی از مادیگرایان عصر امام صادق علیه السلام از ابوجعفر اَحوَل دلیل تکرار آیات سورۀ کافرون را سؤال کرد، و گفت آیا ممکن است شخص حکیم این چنین تکراری در کلامش باشد؟
ابوجعفر پاسخی نداشت، چیزی نگفت تا وارد مدینه شد و این سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسید.
حضرت فرمود: علّت تکرار این بود که قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که یک سال تو خدایان ما را بپرست، سال دیگر ما خدای تو را می پرستیم، و دوباره سال بعد تو خدایان ما را پرستش کن و سال چهارم ما خدای تو را می پرستیم و چون آنها تکرار کردند خداوند هم در پاسخ سخن آنها ایات را مکرّر فرمود.
هنگامی که ابوجعفر این پاسخ را برای ابوشاکر بیان کرد او گفت: این سخن تو نیست بلکه از امام صادق علیه السلام است.[83]




[1]- برخی از مردم کلمه ی کافِر را به شکل کافَر تلفظ می کنند که این کار غلط است.
[2]- واقعه، 34.
[3]- لطایف الطوایف، ص 21.
[4]- رعد، 32.
[5]- نوح، ص 22.
[6]- سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن، ج 2، ص 224.
[7]- نور، 26.
[8]- عبدالرحمن محمدی هیدجی، اندیشه های روشن، ص 63
[9]- اسراء، 7.
[10]- طه، ص 17.
[11]- صه، ص 18.
[12]- قصص العلما، ص 345.
[13]- مسد، 1.
[14]- مسد، 4 و 5.
[15]-  تغابن، ص 15.
[16]- ق، ص 19.
[17]- سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن، ج 1، ص 142.
[18]- زمر، 9.
[19]- اعراف، 58.
[20]- کنز الدقایق، ذیل آیۀ 58 سورۀ اعراف.
[21]- فرقان، 63.
[22]. سفینه البحار، ج 1، ص 79.
[23]- شوری، 42
[24]- جوامع الحکایات، ص 143.
[25]- بقره، 106.
[26]- تین، 4.
[27]- احزاب، 60.
[28]- بزم ایران، ص 298.
[29]- بقره، 44.
[30]- حجرات، 12.
[31]- بقره، 189.
[32]- زهر الربیع، ص 16.
4- قابل توجه کسانی که برای انجام امر به معروف و نهی ز منکر، در زندگی دیگران تحسس می کنند؛ آبروها می برند؛ با فاش کردن گناه دیگران، اشاعۀ فحشا می کنند؛ از  غیبت و تهمت و دروغ و افترا، باکی ندارند و این فریضۀ بزرگ الهی را، نه برای خشنودی پروردگار، بلکه برای ارضای هواهای نفسانی و پاسخگویی به عقده های درونی و اغراض شخصی و شوم و شیطانی انجام می دهند.
[33]- یس، 69
[34]- بزم ایران، ص 235.
[35]- مائده، 99.
[36]- مائده، 51.
[37]- ممتحنه، 8.
[38]- بزم ایران، ص 84.
[39]- شوری، 27.
[40]- در سال 80 ه.ق به دنیا آمد و سال 182 ه.ق در 102 سالگی درگذشت.
[41]- در واقع، این آیۀ قرآن نیست؛ بلکه ساخته و پرداختۀ خود یونس است.
[42]- اندیشه های روشن، ص 61
*- اگر چه آگاهی مردم این عصر تا حد زیادی بالا رفته و هر کس و ناکسی این هنر را ندارد که آیه ای بسازد و برای رسیدن به مطامع دنیوی خود، آن را به کار بندد، اما هنوز هم کسانی پیدا می شوند که با زیرکی تمام، آیات  و روایات معصومین را به هر شکل ممکن، تأویل و توجیه نمایند و برای اغراض سوء و شیطانی استفاده کنند.
[43]- انعام، 119.
[44]- بقره، 60.
[45]- مائده، 114.
[46]- لطایف الطوایف، ص 149
[47]- اسراء، 29
[48]- اسراء، 29.
[49]- یس، 58.
[50]- اعراف، 16.
[51]- فصلت، 44.
[52]- آل عمران، 97.
[53]- مریم، 10.
[54]- انبیاء، 8.
[55]-شعرا، 79.
[56]- قٍ 18.
[57]- بقره، 286.
[58]- انبیاء، 22.
[59]- نور، 30.
[60]- زخرف، 13.
[61]-لقمان، 19.
[62]- مائده، 101.
[63]- کهف، 42.
[64]- ص، 26.
[65]- آل عمران، 144.
[66]- مریم، 12.
[67]- طه، 11.
[68]- نحل، 16.
[69]- کهف، 16.
[70]- قصص، 26
[71]- بقره، 261.
[72]- بحار الانوار، ج 43، اعلام النساء المؤمنات.
[73]- فرقان، 63.
[74]- فرقان، 63.
[75]- بقره، 249.
[76]- مطففین، 29.
[77]- بزم ایران، ص 83.
[78]- مائده، 38.
[79]- کشکول شیخ بهایی، ج1، ص 456.
[80]- نجم، 22.
[81]- درِّالمنثور، ج 1، ص 4
[82]. وسائل الشیعه، ج 18، ص 488.
[83]- تفسیر نمونه، ج 27، ص 388.

کتابچه گزیده ای از آیات و روایات  ابواب احکام اسلام-رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم 

کتابچه گزیده ای از آیات و روایات  ابواب احکام اسلام

رضا قارزی

آیات و روایات  باب  احکام تقلید

«فَاسالَوا اَهلَ الذّکرِ إن کُنتم لا تَعلَمون» (سوره انبیاء آیه 7) ترجمه : اگرنمی دانید از اهل ذکر سئوال کنید .

حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف در نامه خود به اسحاق بن یعقوب می نویسد :

وَاَمّا الحَوادثُ الواقِعَهٌ فَارجِعُوا فیها اِلی رُوّاهِ حَدیثِنا[اَحادیثنا] فَانِّهُم حُجَّتی عَلَیکُم  وَ اَنا حُجَهُ اللهِ [عَلَیهِم] ترجمه : و اما در باره رویدادها و پیش آمدهایی که در آینده روی خواهد داد، به راویان حدیث ما رجوع نمایید زیرا آنان حجت من هستند بر شما و من حجت خدا می باشم[بر ایشان] (وسال الشیعه ج 18 ص 101 باب 11 ح 9 – بحار ج 2 ص 90 باب 14 ح 13)

قالَ ابومحمدالعسگری (علیه السلام) : فَأمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِهِ حافِظاً لِدینهِ مُخالِفاً عَلی هَواهُ مُطیعاً لِأمرِ مَولاهُ فَلِلعَوامِ اَن یُقُلِّدُوهُ وَ ذلِکَ لایَکُونُ اِلاّ بَعضَ فُقَهاءِ الشیعَهِ لاجَمیعُهُم ترجمه : امام حسن عسگری(علیه السلام) می فرمایند : واما، هر فقیه که نگهدار نفس خویش و حافظ دین خود و مخالف با هوا و خواهش خویش و مطیع امر مولای خود باشد، بر عوام لازم است تا از او تقلید کنند و این گونه نمی باشند مگر بعضی از فقهای شیعه نه همۀ آنان(وسائل الشیعه ج27 ص 131 باب 10 ج 33401- بحار، ج2 ص 88 باب 14 ح 12 )

آیات و روایات  باب  احکام طهارت

«... وَیُنَزِّلُ عَلَیکُم مِن السّماء ماءً لِیُطّهِرَکم بِهِ و یُذهِبَ عَنکُم رجزَ الشّیطن...» «خداوند به شما آب را از آسمان فرو می فرستند، تا شما را پاک سازد و پلیدی شیطان را از شما ببرد... » سوره انفال آیه 11

 و آیه ای دیگر بیان می فرماید:«خداوند پاکان و پاکیزگان و توبه کاران را دوست دارد»

 همچنین خالق متعال می فرماید:اِنَّ الله تبارکَ و تعالبی یَقُولُ : «وَاَنزَلنا مِنَ السّماء ماءً طَهوراً » خداوند تبارک وتعالی که بزرگوار است و فیض و برکت او بر عالیمان فایض است و متعالی است از آنکه ادراک او توان نمود ذات او را، یا کیفیت فیض او را، می فرماید در قرآن مجید که ما فرستادیم از جانب آسمان آبی که پاک کننده شماست از نجاست حدث و خبث(لوامع صاحبقرانی ج1 ص 197،کتاب طهارت)

آیات و روایات  باب  احکام نجاست در اسلام

«وَثَیابَکَ فَطَهّر 4 و الرُّجزَ فاهجُر 5 » (سوره مدثر آیۀ 4 و 5) ترجمه:و لباست را پاک کن 4 و از پلیدی دوری کن 5

و قالَ الصادقُ جَعفَرُبنُ مُحمدٍ صَلواتُ اللهِ عَلَیهِما کُلُّ ماءٍ طاهرٌ اِلاّ ما عَلِمتَ أنَّهُ قَدِرٌ یعنی حضرت فرمودند که هر آبی پاکست تا ندانی که نجس شده است یا نجس است .

و همچنین از آن حضرت صلوات الله علیهما به این عبارت که : «کُلّ شی ءٍ نظیفٌ حتّی تَعلَم اَنّهُ قَذِرٌ.»

آیات و روایات  باب  احکام وضو در اسلام

قال الله تبارک و تعالی (سوره مائده آیه 108) : «یأیُّها الّذین ءامَنُوا إذَا قُمتُم إلَی الصّلواهِ فَاغسِلُوا وُجُوهَکُم وَأیدِیَکُم إلَی المَرافِقِ وامسحُوا بِرُوسِکُم وأرجُلَکُم الی اُلکَعبَینِ وَ إن کُنتُم جُنباً فَاطهّرُوا و ان کُنتُم مرضی اوعلی سَفَرٍا وجاءَ أحدٌ مِنکُم مِنَ الغائطِ أولَمستُم النّساءَ فَلَمِ تَجِدُواماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طِیّباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم وَ أیدِیکُم مِنهُ مَایُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرجِ وَلکِنُ یُرِیدُ لِیُطَهّرَکُم وَ لِیُتمَّ نعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ»

ترجمه : ((ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید صورت و دستها را تا ارنج بشویید؛ و سروپاها را تا مفصل(برآمدگی پشت پا) مسح کنید. و اگر جنب باشید، خود را بشویید(و غسل کنید). و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا به یکی از شما قضای حاجتی دست داد، یا با زنان تماس گرفته(و آمیزش جنسی کرده اید)، و آب(برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید؛ و از آن، بر صورت(پیشانی) و دستها بکشید. خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را به جا آورید.)).

در روایتی از امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می خوانیم : انما امر بالوضوء و بدء به لان یکون العبد طاهراً اذاقام بین یدی الجبار، عند مناجاته ایاه، مطیعاً له فیما امره، نق

یاً من الاء ناس والنجاسه، مع ما فیه من ذهاب الکسل، و طرد النعاس و تزکیه الفواد للقیام بین یدی الجبار:

برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و یا مناجات می کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاستها برکنار شوند، علاوه بر این وضو سبب می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یا بد. [1]

فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود:

«برای این ابتدا به وضو فرمان داده شد که وقتی بنده برای مناجات با خدا، در پیشگاه وی می ایستد، پاکیزه بوده و فرمان او را اطاعت کرده باشد و از کثافات و نجاسات دور باشد، علاوه بر این که وضو، کسالت و چرت را از بین می برد و قلب را برای ایستادن در پیشگاه الهی پاکیزه می گرداند...»(وسائل الشیعه ج 1 ص 275)

آیات و روایات  باب  احکام غسل در اسلام

«یأیُّها الذّینَ ءامَنُوا لا تَقرَبُوا الصّلوهَ وَ اَنتُم سُکرَی حَتّی تَعلَمُوا مَا تَقُولونَ وَلاجُنباً إلاّ عابِری سَبیلٍ حَتّی تَغتَسِلُوا وَإن کُنتُم مّرضی اَوعَلی سَفَرٍآوجَاء اَحَدُ مِنکم مِن الغائِطِ اَولَمستُم النّساءَ فَلَم تَجِدُوا مَآءً فَتَیَمّموا صَعیدا طیباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم واَیدیکُم اِنّ اللهَ کانَ عَفوّاً غفُوراً » سوره نساء آیه 43

ترجمه آیه شریفه : ((ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید و همچنین هنگامی که جنب هستید- مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید و اگر بیمارید، یا مسافر و یا قضای حاجت کرده اید. و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید و در این حال، آب(برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید؛ (به این طریق که ) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید.خداوند بخشنده وآمرزنده و مهربان است.)).

حضرت صادق(علیه السلام) فرموده : غسل در 14 مورد است:غسل میت، جنابت، مس میت، جمعه، عیدفطر و قربان، روز عرفه برای احرام، دخول در خانه کعبه، ورود به مدینه، دخول در حرم، زیارت، شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان؛ (3 قسم اول از این غسلهای واجب و باقی مستحب است و 3 قسم دیگر از غسلهای واجب یعنی غسل حیض و نفاس و استحاضه که مخصوص بانوان است ذکر نشده).

آیات و روایات  باب  احکام تیمم در اسلام

سوره مائده آیه 6 : «وَ اِن کُنتُم مَرضَی اَو عَلَی سَفَرٍ اَوجاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الفائد أولمَستُمُ النّساءَ فَلَم تَجدوا مآءً فَتَیَمّوا صَعیداً طیِّباً فآمسَحُوا بِوُجُوهکم وَاَیدیکم منهُ ... » ترجمه:«اگر بیمار و یا در سفر باشید، یا یکی از شما را قضای حاجت دست داد، یا با زنان نزدیکی کرده اید و آبی نیافتید، پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید.» (سوره مائده، آیه 6)«... فَلَم تجدوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامسَحُوا بِوجُوهِکُم وَ اَیدیکُم...» ترجمه:سوره نساء آیه 43 ترجمه : « ... و آب برای تطهیر و غسل نیافتید در این صورت به خاک پاک تیمم کنید آنگاه صورت و دستها را بدان مسح کنید...»

 آیات و روایات  باب  احکام نماز در اسلام

خدای متعال می فرماید : ((قُل لِعَبادِیَ الّذینَ ءَامَنُو یقُیِموا الصّلوهَ و ... )) سوره ابراهیم آیه 31

ترجمه : به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را بر پا دارند و ...

حدیث :«هر کس نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت ما در قیامت نخواهد شد.» و در سوره عنکبوت آیه 45 می فرمایند : «نماز را به پای دار که نماز آدمی را از زشتکاری و اعمال ناپسند باز می دارد و یاد خدا از هر چیز بزرگتر است و خداوند می داند که شما چه می کنید » .

امام صادق علیه السلام :«نخستین چیزی که بنده را مورد آن بحساب می کشند نماز است اگر از او قبول شد سایر اعمالش نیز قبول می شود و اگر نمازش رد شد سایر اعمال نیز مردود است» محجه البیضاء جلد 1

حضرت امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی در حق نماز می فرمایند :

« حق نماز این است که بدانی ورود به دربار خداوندی است و در آن حال برابر خدا ایستاده ای، چون این معنی را دریافتی شایسته است چنان بایستی که بنده ای ذلیل بی مقدار راغب و ترسان، امیدوار و بیمناک، و بیچاره ی زار در برابر مولایی پرعظمت ایستد، با کمال آرامش و وقار می ایستی، حضور قلب را رعایت میکنی و نماز را با کلیه ی حدود و شرایط انجام می دهی.» نصایح تألیف آیت اله مشکینی 413

خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه مومنون (آیه 1 و 2 ) می فرماید: «افراد مومن رستگار شدند، آنانکه در نماز خود خشوع دارند.» و همچنین در آخر سوره مبارکه ماعون می فرماید : «وای بر نمازگزارانی که از نماز خویش غفلت می کنند، آنها که ریاکارند و از زکات و خدمت به خلق باز می دارند.»

آیات و روایات  باب  احکام قبله در اسلام

«قدنری تَقلُّبَ وَجهَکَ فی السّماء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَهً تَرضَیَها فَوَلِّ وَجهَکَ شطر المَسجِدِ الحَرامِ وَحَیثُ مَاکُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهُکُم شَطرَهُ ...» ، «توجه روی تو را به آسمان می بینیم، پس تو را به قبله ای که بدان خشنود شوی برگردانم، پس روی خود را به جانب مسجد الحرام برگردان و هر جا بودید روی خود را به سوی آن برگردانید ...» سوره بقره 144

آیات و روایات  باب  احکام روزه در اسلام

خداوند در سوره بقره آیه 183 می فرماید : یا اَیُّها الذینَ ءَامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلّکُم تَتَّقون ترجمه : ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا خدا پا شوید.

روایت : وَ کَتَب َ حَمزَهُ بنُ مُحَمَّدٍ اِلی أبِی مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ لَمِ فَرَضَ اللهُ الصّومَ فَوَرَدَ فی الجواب لیحد الغنی مسّ الجوع فیمن علی الفقیر ترجمه و در قوی منقولست از حمزه که عریضه بخدمت حضرت امام حسن عسگری صلوات الله علیه نوشتم که حق سبحانه و تعالی چرا روزه را واجب گردانیده است پس فرمان آن حضرت صلوات الله علیه بما رسید که تا بیابد غنی حرارت و مشقت گرسنگی را تا انعام کند بر فقیر(لوامع صاحبقرانی و ج 6 ص 149)

آیات و روایات  باب  احکام خمس در اسلام

«وَاعلَمُوا أنّما غَنِمتُم مِن شَی ءٍ فَأنَّ للهِ خُمسَهُ و للرَّسُولِ وَ لِذی القربی وَاتیامی والمساکِینِ وَ ابنِ السّبیل إن کُنتُم بالله وَ ما اَنزلَنا عَلی عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ یَومَ التَقی الجَمعانِ واللهُ عَلَی کُلَّ شی ءٍ قَدِیرُ» سوره انفال آیه 41

 ترجمه: ((بدانید که هر چه به شما غنیمت و فائده رسد خمس آن خاص خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است اگر به آنچه بر بندۀ خود در روز جدایی حق از باطل روز درگیری دو گروه(با ایمان و بی ایمان) نازل کردیم ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزی تواناست. ))

قال امام صادق (ع) :اِنّ الله لا اله الا هو لّما حرم علینا الصدقهِ أنزل لنا الخمس فالصدقهِ علینا حرام و الخمس لنا فریضهِ والکرامهِ لنا حلال خداوند یکتا بر ما (اهل بیت) صدقه را حرام نموده و خمس را روا داشته پس صدقه بر ما حرام و خمس واجب است و سخاوت کردن بر ما حلال است .

قال امام موسی کاظم(ع) : « به خدا سوگند خدا برای مومنان در روزیشان بسیار آسان گرفته که در پنج درهم یک درهم برای خویش منظور فرموده است و مومنان چهار درهم دیگر را حلال و پاکیزه بخورید سپس فرمود این سخن ما دشوار و بسیار سخت است و به آن عمل نمی کند و بر آن صبر نمی نماید مگر کسی که دلش با ایمان آزموده شده باشد.» وسائل الشیعه ج 9 ص 485

آیات و روایات  باب  احکام زکات در اسلام

خداوند عَزّوجَلَّ می فرماید در قرآن مجید در آیات بی شمار: «اَقیموالصلوه واتوالزکوه »

رَوس عَبدُاللهِ بسنُ لینانٍ عَن اَبی عَبداللهِ صلواتُ اللهِ عَلَیهِ قالَ اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلِّ فَرَضَ الزّکوهَ کَما فَرَضَ الصّلوهَ فَلو اَنَّ رَجُلاً حَمَلَ الزکوهَ فَاعطاها عَلایتهً لَم یکُن عَلَیه فی ذلِکَ عیبٌ [عَتبٌ خ ل] و ذلِکَ اَنّ اللهَ عَزّوَجَلّ فَرَضَ لِلفُقراء فی اموالِ الاَغنیاء مایکُتَفونَ به وَ لَو عَلِمَ اَنّ الذی فَرَضَ لَهُم لایکفیهم کزادَهُم و اِنّما یُوءتَی الفُقراءُ فیما اُوتوا مِن مَنع مَن مَنَعَهُم حُقُوقهُم لا مِنَ الفَریضَهِ به اسانید صحیحه منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی چنانکه نماز را بر عالمیان واجب گردانیده است زکات را نیز به شرائط واجب گردانیده است بلکه با هم مقرون ساخته است .

آیات و روایات  باب  احکام حج در اسلام

قرآن کریم سوره حجج آیه 26- 27 می فرماید : «وَاَذّن فی النّاسِ بِالحَجّ یَاتُوکَ رِجالاً وعَلَی کُلّ ِ ضَامِرٍ یَأتینَ مِن کُلّ فَجٍ عَمیقٍ * لِیَشهدوا مَنافِعَ لَهُم».ترجمه:« و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره از هر راه دوری به سوی تو بیایند تا شاهد منافع گوناگون خویش « دراین برنامه حیات بخش» باشند .

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند :«خداوند روزه را واجب نمود تا به نیازمندان ترحم نماید و شخص غنی و بی نیاز هر وقت چیزی را اراده کند به آن دسترس دارد. خداوند خواست که بین آفریدگان مساوات برقرار شود و غنی، گرسنگی و درد را بچشد تا بر ناتوان رقت ورزیده و بر گرسنه ترحم نماید.» وسائل الشیعه ج 7 ص 3.

امام باقر علیه السلام می فرماید : «تَمامُ الحَجَّ لِقاءُ الاِمامِ » تمامیت حج به ملاقات با امام است . (بحارالانوار ج 99 ص 374)

شیخ کلینی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرموده : «هر کس از دنیا رود و حجه الاسلام را به جا نیاورد، بدون اینکه او را حاجتی ضرورتی باشد یا آن که به جهت بیمارشدن از آن باز بماند یا آن که پادشاهی از رفتن او جلوگیری نماید چنین کسی در حال مردن به آیین یهودیان یا نصرانیان از دنیا خواهد رفت» مناسک حج امام خمینی ص 15 چاپ دوم و کلیات فقه اسلامی علی رضا علی نوری ص 101

امام صادق علیه السلام ضمن برشمردن حکمت های حج برای هشام بن حکم فرموده : «خداوند در حج وسیلۀ اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورده تا همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند ... » و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شناخته شود و اخبار وی یادآوری شود و فراموش نگردد... » بحار الانوار ج 99 ص 33 .

 

آیات و روایات  باب  احکام حج در اسلام کدام است

قال الله تبارک و تعالی : «یَمحَقُ الله الرِبوا وُ یُربی الصّدَقاتِ وَ اللهُ لَایُحِبُّ کُلَّ کَفّار اَثیم. ترجمه : خداوند، ربا را نابود می کند، و صدقات را افزایش می دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی دارد(آیه 276 سوره بقره)

«وَلیَکُنِ البَیعُ بَیعاً سَمحاً بِمَوازینِ عَدلٍ وَ اَسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَریقَینِ مِنَ البایِعِ وَالمُتناعِ فَمَن قارَفَ حُکرَهً بَعدَ نَهیکَ اِیّاهُ فَنَکِّل بِه وَعاقِبه فی غَیرِ اِسرافٍ » ترجمه:«باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد، با موازین عدل و نرخ هایی که نه به فروشنده زیان برساند و نه به خریدار! و هرگاه کسی پس از نهی تو از احتکار به چنین کاری دست بزند، او را کیفر کن! و در مجازاتش بکوش، ولی زیاده روی نکن»

قرآن کریم بقره آیه 276 : «خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام قرار داده است . »

سوره بقره 184 : «ثروت یکدیگر را بیهوده و بخیانت تصرف نکنید.»

سوره مبارکه مائده ج / 5 : «ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها(و قراردادها) وفا کنید.»

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه : «وَیحَکَ الفِقهُ ثُمَّ المَتجَرُ، فَاِنَّهُ مَن باعَ وَ اشترَری وَلَم یَساَل عَن حرامٍ وَلا حَلالٍ ارتَعلَمَ فی الرِّبا، ثُمّ ارتَعَلَم.» مستدرک الواسئل، ج13، ص 247.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید :«مَن ارادَ التِّجارَهَ فَلیَتَفَقّه فی دینه لِیَعلم بذلِکَ ما یَخِلّ کهُ مِمّا یَحرُمُ عَلَیهِ وَ مَن لم یَتَفَقِّه فی دینه ثُمَّ اَتّحَجَر تُوَرَّط الشُبهاتی.» ترجمه : «هر که می خواهد تجارت کند باید با مسائل دینش آشنا شود تا حلال و حرام را از هم باز شناسد و کسی که قبل از فراگیری احکام دینش تجارت کند، داخل کارهای شبهه ناک خواهد شد» . وسائل الشیعه ج 12 ص 283

آیات و روایات  باب  احکام صلح در اسلام

وَ إن طَآئِفَتانِ مِنَ المُومنینَ اقتَتلُوا فَأصلحوا بَینَهُما فَان بَغَت احدَهما عَلی الاُخرَی فَقتلوا الّتیِ تَبغی حَتّی تَفِی ء إلی اَمرِاللهِ فَإن فَآءَت فَاَصلحو بَینَهُمَا بِالعَدلِ و اَقسِطُوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطینَ سورۀ حجرات آیۀ 9

ترجمه : ((هرگاه 2 گروه از مومنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد؛ و هرگاه بازگشت(و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشینه کنید که خداوند عدالت پیشه گان را دوست میدارد.))

1- حَمّادِبنِ أبی طَلحه، عَن حَبیب الأحوَلِ قالَ :

سَمِعتُ اَباعَبداللهِ (علیه السلام) یَقُولُ : صَدَقهَ یُحبُّها اللهُ اِصلاحُ بَینِ الناسِ إذا تفاسَدُوا و تَقاربُ بَینهِمِ إذا تَباعَدُوا عَنهُ، عَن مُحَمّدِبن سِنان، عَن حُذیفَهِ بنِ مَنصورٍ، عَن أبی عَبدِاللهِ (ع) مِثلهُ

2- هِشامِ بنِ سالِمٍ، عَن أبی عبد الله(ع): قالَ: لَأن اَصلَحَ بَینَ اثَنینِ اَحَبُّ اِلیّ مِن أن اتَصَدّق بدینارینِ.

1- امام صادق(ع) می فرمود : صدقه ای را که خدا دوست دارد، اصلاح میان مردم است، زمانی که اختلاف و فساد یابند، و نزدیک ساختن آنها بیکدیگر زمانی که از هم دور شوند.

2- و فرمود : اصلاح کردنم میان 2 نفر نزد من محبوب تر است از اینکه دو دینار تصدق دهم .

آیات و روایات  باب  احکام اجاره در اسلام

آیه 26 و 27 سوره قصص : قَالَت إحداهُما یا اَبَتِ استَئجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ استَئجرتَ القویّ الأمینُ قالَ انّی أریدُ اَن اُنکِحَکَ إحدَی ابنَتَیّ هاتَینِ علی اَن تَأجُرَنی ثَمانِی حِحج ... ترجمه : یکی ازآن دو (دختر) گفت : پدرم! او ( حضرت موسی) را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کس است که قوی و امین باشد( و او همین مرد است) (شعیب) گفت من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی ...

نکته:این آیه دلالت دارد که اجاره دادن و اجیرگرفتن کار مشروعی است.

آیات و روایات  باب  احکام قرض در اسلام

در سوره مبارکه بقره آیه 245 می خوانیم : «مَن ذَاالّذی یُقرِضُ الله قَرضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ ، اًضعافاً کثیره و الله یَقبِضُ و یَبصُطُ واِلیه تُرجُعون» ترجمه : «کیست که به خدا قرض الحسنه ای دهد(و از اموالی که خدا به او بخشیده انفاق کند) تا آن را برای او چندین برابر کند و خداوند است که (روزی بندگان را) محدود یا گسترده می سازد (و انفاق هرگز باعث کمبود روزی آنها نمی شود) و به سوی او بازگردانده می شوید.

امام صادق علیه السلام می فرماید : اگر قرض دهم برایم بهتر از این است که همانند آن را صدقه دهم ... (وسائل الشیعه ج 13 ص 87 ، کلیات فقه اسلامی ص 181 )

آیات و روایات  باب  احکام رهن در اسلام

آیه 283 سوره بقره : و إن کُنتُم عَلی سَفَرٍ وَلَم تَجِدُوا کاتباً فَرهانٌ مقبوضَهٌ

ترجمه : اگر در سفری بودید و به کسی دینی دارید و کاتبی که بنویسید نبود پس گرو گرفته شود . این آیه دلالت دارد که گرو گرفتن جائز است و رسول خدا برای قرضی زره خود را نزد یهودی گرو گذاشت (احکام القرآن ص 564)

آیات و روایات  باب  احکام ضمان یا ضمانت در اسلام

آیه 72 سوره یوسف : قَالوا نَفقِدُ صُوَاعَ المَلِکِ وَلِمَن جاءَ بِهِ حِملُ بَعیرٍ وَأنا بِه زَعیمٌ ترجمه : گفتند پیمانه پادشاه را ! و هر کس آن را بیاورد یک بارِ شتر(غلّه) به او داده می شود و من ضامن این(پاداش) هستم . این آیه دلالت دارد بر جواز ضمانت .  

آیات و روایات  باب  احکام ازدواج در اسلام

و مِن ایاته اشن خَلَقَ لشکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنو اِلیها وجَعَلَ بینکُم مَوَدّهً و رحمهً اِنّ فی ذلکَ لایاتٍ لقومٍ

ترجمه : و باز یکی از آیات الهی آنستکه برای شما از (جنس) خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود همانا در این امر نیز برای مردم با فکرت ادله علم وحکمت حق آشکار است. سوره روم آیه 21

(وَأنکِحُوا الایامی مِنکُم وَ الصّالِحینَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکُونوا فُقَرَاءَ یغنهمُ الله مِن فضلِهِ واللهُ واسعٌ علیمٌ * وَلیَستَعفِفِ الذینَ لَایَجدُون نِکاحاً حتی یُغنِیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ »         سوره نور آیه 32 و 33

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : «در اسلام سازمانی محبوبتر از ازدواج تشکیل نگردد.» همچنین از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل فرموده اند : «کسی که همسر اختیار کند نصف دین خود را نگاه داشته است.» احادیث از کتاب احکام دین نشر دفتر فرهنگ اسلامی ص 69

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد؛ خداوند گشایس دهنده و آگاه است و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند؛ باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.

امام علی علیه السلام : بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجگیری کنی، تا این امر به سامان برسد. وسائل الشیعه ج 14 ص 27

امام موسی بن جعفر علیه السلام ؛ سه طایفه اند که در روز قیامت در سایه عرش خدا قرار دارند، روزی که سایه ای جز سایه او نیست ؛ کسی که وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و کسی که به هنگام نیاز به خدمت، خدمت کننده ای برای او فراهم کند و کسی که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد. وسائل ج 14 ص 27

آیات و روایات  باب  احکام ازدواج موقت (متعه) در اسلام

 (... فَما اِستَمتَعتُم بِهِ مِنهُنّ اُجُورَهُنّ فَریضَه)       سوره نساء آیه 24

ترجمه : و زنانی را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه ای[واجب] به آنان بدهید.

از حضرت باقر و حضرت صادق علیه السلام آمده که آیه درباره متعه نازل شده و سنت پیغمبر بر آن جاری شده است .

امام علی(ع) می فرماید : اگر عمر، از ازدواج موقت نهی نمی کرد بی تردید به جز شقاوتمندان کسی دامان به زنا نمی آلود. ر.ک بحارالانوار ج100 ص 314

آیات و روایات  باب  احکام نگاه کردن در اسلام

سوره نور آیه 30 : قُل لِلمُومنینَ یَغُضّوامِن اَبصارِهِم وَیَحفَظَُوا فُرُوجَهُم ذالکَ أزکی لَهُم إنّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصنَعون ترجمه : به مومنان بگو چشمهای خود را(از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است.

قال رسول الله (ص) مِن ملاء عینه من حرام ملاء الله عینه یوم القیمه من النار الا ان یتوب و یرجع

ترجمه : حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند کسی که چشمش را از حرام پر کند خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پر می کند مگراینکه توبه و بازگشت نماید. (بحارالانوار، جلد 104، ص 32 ، حدیث 3، سه رساله نوشته آیت ا... مجتهدی تهرانی ص 6 )

آیات و روایات  باب  احکام طلاق در اسلام

از رسول خدا، صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده :

«... ما مِن شَی ءٍ اَبغَضُ اِلی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِن بَیتٍ یَخرَبُ فیِ الاِسلامِ بالفُرّقَهِ یَعنی الطّلاقَ »

یعنی چیزی نزد خداوند نکوهیده تر از این نیست که خانواده ای در اسلام به وسیله طلاق خراب شود. «وسائل الشیعه ج 7 ص 267

امام صادق علیه السلام فرمود :

«ما مِن شَی ءٍ مِمّا اَحَلّهُ اللهُ عَزّوَجَلَ اَبغَضُ اِلَیهِ مِنَ الطّلاقِ و اِنّ اللهَ یَبغِضُ المِطلاق الذّوّاقَ »

چیزی در میان حلالهای خدا، نزد او منفورتر از طلاق نیست و همانا خداوند با هر شخصی بسیار اطلاق دهندۀ هوسباز، دشمن است . فروع کافی ج 6، ص 54 .

وإن عَزَمُوا الطلاق فَإنّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 227 بقره و اگر تصمیم به جدایی گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعی ندارد) خداوند شنوا و داناست .

احکام غصب

وَلاتأکُلوُا أموالَکُم بَینَکُم بِالبطلِ وَتُدلُوا بِهآ إلَی الحُکّامِ لِتَأکُلُوا فَریقاً مِن اَموالِ النّاسِ بِالا ثمِ و أنتُم تَعلَمُونَ 188 سوره بقره

و اموال یکدیگر را بباطل(و ناحق) در میان خود نخورید و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را(به عنوان رشوه) به قضاوت ندهید، در حالی که می دانید (این کار، گناه است)

آیات و روایات  باب  شکار در اسلام

سوره مائده آیه 4 : ((یَسئَلُو نَکَ مَاذآ أحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَکُمُ الطّیّبت وَمَاعَلّمتُم مِنَ الجَوارحِ مُکَلّبینَ تُعَلِمونَهُنّ مِمّا عَلّمَکُمُ اللهُ فَکُلُوا مِمّا اَمُسکنَ عَلَیکُم وَاذکُرُا اسمَ اللهِ عَلیهِ وَ تَقُواللهَ اِنّ اللهَ سَریعُ الحِسابِ ))

 ترجمه : ((از تو سوال می کنند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است ؟ بگو : آنچه پاکیزه است، برای شما حلال گردیده ؛ و (نیز) صید حیوانات شکاری و سگهای آموخته(و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد داده اید، ( بر شما حلال است ) پس، از آنچه این حیوانات برای شما(صید می کنند و ) نگاه می دارند، بخورید، نام خدا را ( به هنگام فرستادن حیوان برای شکار) بر آن ببرید و خدا را بپایید که خداوند سریع الحساب است .  ))

آیات و روایات  باب  احکام خوردنیها و آشامیدنی ها در اسلام

آیه 168 سوره بقره : یَاَیُّهاالنّاسُ کُلُوا مِمّا فی الارضِ حَلَلاً طِیباً وَلاتَتَّبِعُوا خُطُوتِ الشیطنِ إنَّهُ لَکُم عَدُومبینٌ

ترجمه : ای مردم از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید؛ و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ چه اینکه او، دشمن آشکار شماست .

آیات و روایات  باب  احکام نذر در اسلام

اِنّ الأبرار یَشرَبُونَ مِن کَأسٍ کَاِنَ مِزاجُها کافُورا * عیناً یَشرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجّرونَهَا تَفجِیراً * یُوفُونَ بالنّذرِ و یَخَافُونَ یَوماً کانَ شَرُّهُ مُستطیراً * وَ یُطعِمُون الطّعَامَ عَلَی حُبّهِ مُسکیناً وَ یتیماً وَ أسیراً * إنّما نُطعِمُکُم لوجهِ الله لانریدُ مِنکُم جَزَاءً وَلاشُکُوراً إنا نخافُ مِن ربّنا یَوماً عَبُوساً قمطریراً*

بیقین ابرار و نیکان از جامی نوشند که با عطر خوشی آمیخته است * از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند * آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزی که شر وعذابش گسترده است می ترسند، و غذای(خود) را بااینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به«مسکین» و«یتیم» و «اسیر» می دهند* (و می گویند) ما شما را به خاطر خدا طعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاس از شما نمی خواهیم * ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است .

آیات و روایات  باب  احکام قسم خوردن در اسلام

سوره مائده آیه 89: ((لَایواخِذُکُمُ اللهُ بِاللّغوفی اَیمَنِکُم وَلکِن یُواخِذکُم بِما عَقّدتُّمُ الأیمنَ فَکفّرَتُهُ به اطعامُ عَشَرهٍ مَسنکینِ مِن اَوسَطِ مَاتُطعِمُونَ اَهلیکُم اَوکسِوَتُهُم اَو تَحریرُ رَقَبهٍ فَمَن لّم یَجد فَصِیَامُ ثَلثهِ اَیّام ذالک کَفرهُ ایمنکم اذا خَلفتم و حفظوا ایمنکم کذلک یُبَیّنُ اللهُ لَکُم ءایَتِه لَعَلّکُم تَشکُرُون 89 مائده خداوند شما را بخاطر سوگندهایی بیهوده(و خالی از اراده ) مواخذه نمی کند؛ ولی در برابر سوگندهایی که(از روی اراده) محکم کرده اید، مواخذه می نماید. کفاره این گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهای معمولی است که به خانواده خود می دهید؛ با لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و یا آزاد کردن یک برده؛ و کسی که هیچ کدام از اینها را نیابد، 3 روز روزه می گیرد؛ این، کفاره سوگند های شماست به هنگامی که سوگند یاد می کنید (و مخالفت می نمایید) و سوگندهای خود را حفظ کنید(و نشکنید) خداوند آیات خود را این چنین برای شما بیان می کند، شاید شکر او را بجا آورید.))

آیات و روایات  باب  احکام وصیت در اسلام

لِلوالِدَینِ وَالاَقرَبینَ بالمَعرُوفِ حَقّاً عَلی المتّقینَ . سوره بقره آیه 180

ترجمه : بر شما نوشته شده است چون مرگ یکی از شما فرا رسید اگر مالی را به جای گذارده باشد، بر پرهیزکاران وصیت کردن برای پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته حق است . حدیث : حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید : کسی که بدون وصیت بمیرد مانند مردن جاهلیت مرده است.      تفسیر روان جاوید جلد اول ص 283

 درحدیثی ازامام صادق علیه السلام  آمده که می فرماید : سزاوار نیست از برای مردم مسلمان آن که شب را به روز آورد مگر آن که وصیت او زیر سرش باشد.         تفسیر روان جاوید ج 1 ص 283

آیات و روایات  باب  احکام ارث در اسلام

آیه 6 سوره احزاب : وَأولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولابِبَعضٍ فی کتاب الله ... ترجمه : و خویشاوندان نسبت به یکدیگر ازمومنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته اولی هستند . (این آیه راجع به ارث است که دلالت می کند که خویشان انسان بعضی مقدم بر بعض دیگرند)آیه 7 سوره نساء :

لِلرّجَالِ نَصیبُ مِمّا تَرَکَ الوَلِدَانِ وَالأقرَبُونَ و لِلنّسَاء نَصیبُ مِمّا تَرَکَ الوَالدَانِ و الأقرَبُونَ مِمّا قَلّ مِنهُ اَوکَثُرَ نَصِیباً مّفروضاً 7 سوره نساء

 ترجمه : ((برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند سهمی است؛ و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.))

آیات و روایات  باب  احکام قصاص در اسلام

خداوند متعال می فرمایند:

((وَلَکُم فِی القَصاص حَیاهٌ یَاأولیِ الألبابِ ))  بقره آیه 179  ترجمه  :(( و ای صاحبان خرد، برای شما در قصاص، حیات و زندگی است . ))

یَا ایهَالّذینَ ءامَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فی القَتلَی الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبد بِالعَبدِ بالانثی فَمَن عُفِیَ لَهُ مِن اَخِیهِ شی ءٌ فَاتّباعٌ بِالمعروفِ وَ أدَآءٌ إلیهِ بإحسنٍ ذلکِ تَخفِیفٌ مِن رَبِکُم وَرَحمَهٌ فَمَنِ اعتَدیَ بَعدَ ذلکَ فَلَهُ، عَذَابٌ ألِیمٌ 178 سوره بقره ای  ترجمه : (( افرادی که ایمان آورده اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است : آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر(دینی) خود چیزی به او بخشیده شود (حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروی کند(و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد) و او[= قاتل] نیز، به نیکی دیه را (به ولیّ مقتول) بپردازد، (و در آن، مسامحه نکند) این تخفیف و رحمتی است از ناحیۀ پروردگار شما، و کسی که بعد از آن، تجاوز کند عذاب دردناکی خواهد داشت. ))

آیات و روایات  باب  احکام امر به معروف  ونهی از منکر در اسلام

یُومِنُونَ بِاللهِ وَالیَوم الأخِرِ وَیَأمُرُونَ بِالمَعروفِ وَینهَون عَنِ المُنکَرِ یُسرِعُونَ فی الخَیراتِ وَ اولئکَ مِنَ الصّلِحینَ

به خدا و روز واپسین ایمان می آورند، امرو به معروف و نهی از منکر می کنند، و در انجام کارهای نیک، پیشی می گیرند و آنها از صالحانند . سوره آل عمران آیه 114

پیغمبر اکرم می فرماید : کسی امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست .

امام علی علیه السلام فرمودند : تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان است در برابر دریای پهناور.               نهج البلاغه کلمات قصار شماره 374

حضرت امیرالمومنین علیه السلام روزی خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند : «امتهایی که پیش از شما بودند همینکه آلوده به گناهان شدند و علماء و پیشوایان دینی آنان را از این گناهان و مفاسد باز نداشتند، آنان هم به گناهان خویش افزودند، گرفتاریهای عظیم پیدا کردند . پس شما امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدانید که عمل به این دو وظیفه بزرگ نه أجل کسی را نزدیک می کند و نه روزی کسی را از بین می برد.» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : «همیشه امت من در خیر و خوشبختی بسر می برند مادامیکه به کارهای نیک فرمان دهند و از کارهای ناروا جلوگیری نمایند و در نیکوکاری همکاری کنند وقتی این مراقبت و نظارت همگانی از بین رفت برکت از آنان سلب می شود دو گروهی از اشرار و بداندیشان بر آنان مسلط می شوند . آنگاه زمین و آسمان دادرس و یاوری پیدا نمی کنند.» دو حدیث از کتاب دین ، نشر فرهنگ اسلامی ص 51.

آیات و روایات  باب  احکام جهاد در اسلام

«وَقاتِلُوا فی سَبیل اللهِ الذین یُقَاتِلُونکُم و لا تَعتَدُوا . »

«و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، پیکار کنید و از حد تجاوز نکنید.»          سوره بقره آیه 190

خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه بقره آیه 216 می فرماید:

«کُتَب عَلَیکُم القِتَالُ وَ هُوَ کُرهُ لَکُم وَعسی اَن تَکرَهُوا شیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم و عسی اَن تحبوا شیئاً و هو شرٌ لکفر و الله ُ یَعلَمُ و انتَم لا تعلَمُون.»

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید.

«وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَتکُونَ فِتنَهٌ وَیَکُون الدّینُ کُلّهُ لله »

با آنان پیکار کنید تا فتنه ای نماند و دین همه اش برای خدا باشد. (سوره انفال آیه 39)

حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره جهاد فرموده است :

«اما بعد جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداست . مردمی که از جهاد روی برگردانند،خداوند لباس ذلت بر تن آنها می پوشاند و بلا بر آنان هجوم می آورد، حقیر و ذلیل می شوند، عقل و فهمشان تباه می گردد و به خاطر تضییع جهاد، حقشان پایمال می شود و نشانه های ذلت در آن ها آشکار می گردد و از عدالت محروم می گردند . » (نهج البلاغه فیض الاسلام خ 27)  



1- وسائل الشیعه جلد اول صفحه 257 .

کتاب آشنایی با اسلام(اطلاعات فهرست نویسی کتاب)

بسمه تعالی 
 کتاب آشنایی با اسلام(اطلاعات فهرست نویسی کتاب)
 
اطلاعات بیشتر در ویکی پدیا
اسلام،شیعه امامیه،اطلاعات فهرست نویسی کتاب،MARC FORMAT

آشنایی با اسلام: کلیات دین اسلام، اصول عقاید اسلامی.../ رضا قارزی
تاریخ اثر، ۱۳۹۰.‬‬‮
موضوع
اسلام -- مسائل متفرقه
شرح
[۱۳۳]ص.
 
ص.ع. به انگلیسی: ‭Reza Gharezi. An intruduction to Islam.
ناشر:قم انتشارات سلسله
شابک
‭9789645485786
شماره دیویی
‭۲۹۷/۰۲
شماره کنگره
‭BP۱۱ ‏‫‬‭‬‭/ق۱۳آ۵ ۱۳۹۰
شماره کتابشناسی ملی
‭۲۸۸۹۸۸۲
یادداشت ناشر
این اثر، جزء مجموعه عقیدتىِ (جوان و باورها) است با عنوان‏هاى: خداشناسى، معاد، پیامبرى و پیامبر اسلام، آشنایى با اسلام، آشنایى با وظایف و حقوق زن، امامت و امامان، جوان و همسرگزینى. همه این مجلدات به قلم روان حضرت آیت‌اللَّه امینى است که با سال‏ها اندیشه‏ورزى در منابع و متون دینى و ارتباط دائمى با جوانان و تفکر در مسائل عقیدتى و تربیتى، چنین مجموعه‏اى را سامان داده است.

فاجعه منا علت حقیقی  و سناریو های  دروغین دیگر - رضا قارزیhttp://www.news.mohajerplus.com/item/17284

بسم الله الرحمن الرحیم 

فاجعه منا علت حقیقی  و سناریو های  دروغین دیگر  

رضا قارزی 

http://www.news.mohajerplus.com/item/172846_

دربررسی ابعاد گوناگون  فاجعه غمبار منا علل واهداف حقیقی حادثه در کنار سناریوهای دروغین ساختگی آل سعود و حامیان آن  اهمیت خاص و برجسته ای دارد  همچنین ناگفته های آشکارو پنهان در ماجرا  وجود دارد که دراین نوشتار کوتاه کوشش می گردد به نکاتی پیرامون آن پرداخته شود.

حقیقت ماجرا خودخواهی همچنین کشمکش قدرت فرزند سلمان با بن نایف

دربین نزدیک دو میلیمون  زائر بیت الله الحرام در حال برگزاری مراسم روز عید قربان در مکه معظمه فاجعه بزرگی رخ داد که کام همه مسلمان ها در سراسر جهان را تلخ کرد. پنجشنبه، منا شاهد به خاک و خون کشیده شدن هزاران زائر بی گناهی بود که در کام بی خردی عده ای غرق در خون شدند.درباره علل حادثه نظرهای فروانی  بین و مطرح شده است. برخی بنا بر شواهدی، عمدی بودن حادثه را قطعی قلمداد کرده و عده ای دیگر نیز دلایل غیر عمدی را علت اصلی حادثه محسوب می کنند. به عبارتی در مورد فاجعه منا که در دهه های اخیربی‌سابقه بود دو نظر وجود دارد،عده‌ای معتقدند این فاجعه در نتیجه جنگ قدرت در خاندان سعودی برای بی‌اعتبار کردن یکدیگر است و برخی‌ها نیز بی‌کفایتی و بی‌تدبیری آل سعود را عامل این حادثه می‌دانند که در هرصورت ریاض عامل اصلی این حادثه است. مقام عظمای ولایت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای فرافکنی حکام عربستان و سرباز زدن از پذیرش مسئولیت این فاجعه را توسط حکومت عربستان را نادرست و اقدامی عقیم و بی‌اثر خواندند و فرمودند: دنیای اسلام سؤالات زیادی دارد و جان‌باختن بیش از هزار نفر در این حادثه مسئله کوچکی نیست همچنین فرمودند: مسئولیت فاجعه بزرگ منا بر دوش حکام عربستان سعودی است.

بررسی  ماهیت حقیقی حادثه وهمچنین در مقابل آن به سناریوهای دروغین ساختگی آل سعود و حامیان روشن می نماید که حقیقت ماجرا این است که هنگام ازدحام حجاج در منا، محمد بن سلمان تصمیم گرفت در این مراسم شرکت کند، پس با کاروانی شامل 200 نیروی ارتشی و 150 نیروی پلیس که از همه طرف آن را اسکورت می‌کردند وارد جمعیت شد و به مرکز منا می رسد. در این لحظه جهت حرکت حجاج تغییر و حتی به جهت عکس حرکت اولیه تبدیل شده تا بسرعت ازدحام شدیدی میان حجاج حاصل می شود. فاجعه از همین‌جا آغاز شد و پسر شاه سفرش را پایان داد و بازگشت اما فاجعه خیلی بزرگ بود. حجاج به همدیگر فشار می‌آوردند و ناخودآگاه بر زمین می‌افتادند حال آنکه هزاران حاجی دیگر آنان را زیر پا له می‌کردند و شمار کشته‌ها از ده و بیست حاجی شروع می کردد تا انتهای واقعه .روزنامه الدیار لبنانی در گزارشی، علت مرگ  حجاج سرزمین منا در پنج کیلومتری مکه مکرمه را حضور کاروان پر خدم و حشم سلمان بن عبدالعزیز جانشین ولی‌عهد سعودی، پسر شاه و وزیر دفاع در مرکز منا دانسته  واعلام کرد که حضوراین کاروان در سرزمین «منا» سبب تغییر حرکت حجاج و در نتیجه تلنبار شدن آنان و زیر دست‌وپا ماندن صدها حاجی و نهایتا مرگ آنان گردیده است.

مقامات عربستان سعودی تلاش می‌کنند خبر عبور کاروان رسمی را که به کشته شدن حجاج  و مصدومیت آنان منجر شده رامخفی نموده و آنرا در راستای اشتباهات نیروهای موجود  آنجا توجیه کنند. در عین حال پادشاه عربستان برای جلوگیری از افشای پشت پرده فاجعه منا دستور داده تمام دوربین های مدار بسته درمحل حادثه (سرزمین منا)را جع آوری کنند.پایگاه خبری تحلیلی امریکا کانترپانچ در گزارشی  ضمن معرفی آل سعود به عنوان رژیمی سرکوبگر و حامی بزرگ تروریسم جهانی آمریکا را همدست جنایت سعودی‌ها دانسته و با اشاره به سکوت واشنگتن در قبال موارد متعدد نقض حقوق بشر در عربستان، موارد نقض حقوق بشر در این کشور را بررسی کرده است که بدرفتاری شدید با زنان، نبود آزادی مذهبی، صدور افراطی گری به جهان، تامین‌کننده مالی تروریسم در سراسر جهان از جمله مواردی است که مورد توجه این رسانه آمریکایی قرار گرفت. در پایان نتیجه گرفته است که واشنگتن باید در روابطش با ریاض تجدید نظر کند. نقض گسترده حقوق بشر در عربستان در حالی است که آمریکا با حمایت‌های فراوان از سعودی‌ها نشان داده است که این نوع حکومت مدل مطلوب آنها برای خاورمیانه است، در غیراین‌صورت از آن حمایت نمی‌کردند و این نشان می‌دهد ادعاهای آمریکا در مورد حمایت از حقوق بشر شعارهایی گوش نواز بیش نیستند.

نتیجه و تحلیل درحد پایین حادثه آنست که است که بگوییم حکام آل سعود در اثر سوء تدبیر این حادثه را آفریدند و خود را رسوا کردند و جهان اسلام نیز بیشتر از گذشته نسبت به بی کفایتی و بی لیاقتی این خاندان آگاه تر شدند، و لذا آنان دیگر نمی توانند برای اقناع مسلمین جهان توجیهی برای جنایات خود بیان کنند. این حادثه به‌سبب سوءمدیریت سعودی‌ها بود و این بی‌تدبیری‌ها در سابق نیز وجود داشته است اما عدم ابراز همدردی،عدم  تعیین گروه بررسی، عدم جبران خسارات و در ‌‌نهایت  عدم تدبیر برای آینده چهار وظیفه برای هر حادثه‌ای است که متأسفانه آل‌سعود چنین نکرد در نتیجه خود نشان از طراحی آشکا  و قوت یافتن  نظریه اول مطرحه مان دارد. کارشناسان علت این حادثه مرگبار را بی کفایتی دولت رژیم سعودی در اداره امور حج می دانند.

 آنچه که به وضوح آشکار است عملکرد ناصحیح و مغرضانه آل سعود در برنامه حج  آل‌سعود بوده و الزام  ورود سیاسی مدیریتی  مسلمانان به این موضوع که واقعه دلخراش منا نشانه بی‌دقتی و سوء مدیریت آل‌سعود است،حرمین شریفین در عربستان متعلق با تمام مسلمانان می باشد . مناسک حج امسال در حالی رنگ خون به خود گرفت که بی‌لیاقتی و عدم کفایت آل سعود در اداره حرمین شریفین را بیش از پیش نمایان ساخت.

سناریوهای دروغین و ساختگی آل سعود وحامیان آن

عمده سناریواظهارات حکومت سلمان و حامیانشان در چند محور خلاصه میگردد:

1-  سناریو دستور مخفی ماندن خبر توسط شاه ومعرفی مسببین دیگر

سلمان دستور داده تا لیستی از مسئولان برگزاری سفر حجاج در منا تهیه گشته و به این عنوان مسببان حادثه منا معرفی کردند والبته که نتیجه تحقیقات به جانشین ولی‌عهد نمی‌رسد و حجاج کشته شدند قربانی تکبر و عدم برگزاری مناسب مراسم حجاج خواهند شد و مسئول این واقعه 28 مسئول برگزاری مراسم حجاج اعلام گردد. این سناریو نشان می دهد تا چه حد استدلال ارائه شده مقامات عربستانی در این زمینه پوشالی و عجیب به نظر می رسد و چیزی جز خالی کردن شانه از بار مسئولیت و فرافکنی نیست. در ابتدای رخ دادن این فاجعه، برخی از رسانه ها اعلام کردند علت حادثه این بوده است که ماشین های پلیس سعودی حامل بن سلمان فرزند پادشاه، یکی از مسیرهای رمی جمره را برای اختصاص به مقامات سعودی مسدود کردند و باعث ازدحام و تراکم جمعیت و وقوع این فاجعه شدند. البته این ادعا بلافاصله از سوی مقامات سعودی تکذیب شد.

2-  سناریوبی نظمی حجاج

مقامات سعودی در اظهارات خود در توجیه این حادثه اعلام کردند که این حادثه ناشی از بی انضباطی حجاج بوده است. در واقع عربستانی ها گرمای شدید هوا، حرکت بعضی از حجاج در جهت معکوس مسیر اعلام شده و پایبند نبودن بعضی از کاروان ها به عبور از مسیرهای تعیین شده را علل بروز این حادثه اعلام کرده بودند. البته در این میان، متأسفانه برخی از مقامات سعودی نیز این بی انضباطی را به زوار ایرانی نسبت می دادند.

3-  سناریو دفاع هدفمند از بى تدبیرى آل سعود

 رساته های خط و جبهه عربی غربی و صهیونیستی همچنین  مقامات در صدد توجیه و انکار حقیقت جریان برآمدند.آیا نیروهای امنیتی آل سعود وقتی تصمیم به مسدود سازی راه ها می کنند و هیچ راه خروجی اضطراری نیز تدارک ندیده اند، نمی دانند چه اتفاق تلخی در انتظار سرنوشت زائران خواهد بود؟ و بدتر از این جنایت، عدم اجازه به حضور امدادگران برای کمک رسانی است و با بی رحمی تمام شاهد جان دادن مجروحین حادثه بر روی زمین داغ منا بودند. و خدا می داند حاجیان با چه آه و ناله ای به سمت آسمان ها عروج کردند. و کسی جز حضرت بقیه الله(عج) صدای ناله و تضرع آن ها را نمی شنید.اساسا مدیریت صحراى منا که یازده ماه از سال کاملا خالى از سکنه است و جزئیات رفتار حجاج قابل پیش بینى و برنامه ریزى ست بسیار آسان تر از آن است که چنین فجایعى را بتوان احتمال داد ، آل سعود خائن تنها به حرکت هاى نمایشى در جهت خدمت به حجاج اکتفا مى کند آن ها به هیچ وجه نمى خواهند حج رونق پیدا کند. آنگاه برخى سیاسیون ورشکسته به دفاع و توجیه بى تدبیرى آل سعود مى پردازند.

4- سناریوتوجیه نادرست و خیلی بد با قضا و قدر الهی
نه تنها هیچ‌یک از این اقدامات را انجام ندادند، بلکه گفتند که قضا و قدر الهی بوده است. مثل این است که ما همه مأموران و تدابیر را در جاده‌ها برداریم و بعد بگوییم کشته‌های جاده‌ها، قضا و قدر است.از همه بد‌تر اینکه مفتی اعظم سعودی گفته است برخی دلشان می‌خواست در منا که اجر بالایی دارد، کشته شوند و این بسیار توجیه بدی بود. اگر برخورد خوبی می‌کردند و واکنش صحیحی نشان می‌دادند، مانند آبی بر آتش بود اما گفتند که از بی‌نظمی حجاج بوده است؛ اگر این‌طور است پس شما آنجا چه‌کاره هستید؟ امت اسلامی همواره راضی به قضا و قدرالهی است ولی عدم مسئولیت پذیری آل سعود نسبت به این حادثه فاجعه‌ای دیگر است.استدلال عقلی انسان ازقابلیتهای بشری است و آل سعود باید با استفاده از نیروهای باتجربه و برگزاری  توجیهات از مذمت خود جلوگیری می‌کرد.

مطلب پایانی

در واقع حقایق دردناکی در آینده از ابعاد این  فاجعه و مسئله  پیچیده روشن خواهد شد. اگر کسی از مناسک حج و شرایط حضور حاجیان در منا اطلاع داشته باشد و نیز متوجه دشمنی و بغض منافقین نسبت به تجمع مسلمین در موسم حج نیز باشد، به این نتیجه می رسد که امکان ندارد بدون برنامه ریزی این جنایت اتفاق بیافتد چرا که انواع دوربین های امنیتی و نیروهای نظامی دائماً آنجا را رصد می کنند و خیلی راحت اوضاع امنیتی منا و مکه را تحت کنترل خود دارند و محال است با این همه امکانات بصری و حضور نیروهای شان در سرزمین منا از قتل عام دوهزار نفری بی خبر باشند و یا اظهار بی اطلاعی کنند، و با علم به این مسائل، زائران مظلوم زیر گرمای سوزان و بدون هیچ امکاناتی در پشت نرده ها محصور شدند، و آنان هیچ اقدامی جهت نجات زائران انجام ندادند.وقوع این حادثه در منا به جامعه بشریت ثابت کرد که آل‌سعود خادم‌‌الحرمین نیستند زیرا اگر این‌چنین بود به‌طور قطع به زائران حرمین شریفین بیشتر توجه و رسیدگی می‌شد.بر اساس آیات قرآن کریم ایجاد آرامش برای زائران حرمین شریفین  لازم می باشدو زائران باید با خیالی راحت به عبادت ذات‌الله بپردازند ولی آل‌سعود با ایجاد تشویش و اضطراب میان مسلمانان تنها نظاره‌گر است .

رضا قارزی7مهر1394

جولانگاه ائتلاف،باتلاقی دوباره برای امریکا-رضا قارزی

بسمه تعالی 

 جولانگاه ائتلاف،باتلاقی دوباره برای امریکا  

آنچه از تحولات کنونی امروز عراق برمی آید فرسایش،چندگانگی، تجزیه درونی جبهه غربی عربی ترکی را به وضوح نمایان می سازد و راهبرد مداخله مستقیم غرب در عرصه تحولات حاضرعراق را به باتلاقی دوباره برای امریکا در منطقه مبدل خواهد شد. راه اندازی جنگ های نیابتی تروریستهای اجاره ای اش وابزار تقابل قوی- مذهبی نقش تجربه تلخ طغیان یاغیهای دست پرورده امریکا واسرائیل است لیکن ضعف،تجزیه و فقدان قدرت راهبردی و فرآیندی آنان فرسایش، انحراف،انسدادآنان و برتری آینده جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران اسلامی را شاهد خواهد بود.نوعیت برنامه های تبلیغات سایبری غرب،امریکاورژیم اشغالگر صهیونیستی ناکارآمدآینده برای آنان رابه اروغان خواهد آورد. پیروزی هاو پیشروی های شایسته و ارزشمند ارتش ونیروهای مردمی شیعه و سنی در مناطق عملیاتی و میدانی قابل تقدیرمی نمایدو قدرت عظیم داخلی مرجعیت ،دولت مرکزی عراق زمینه عظیم جبهه اسلامی در مقابل معارضان داخلی و خارجی می باشد.عرصه تحولات عراق میدان بازیگران داخلی و خارجی مختلفی چون ائتلاف به اصطلاح ضد داعش(جریان غربی ،عربی وترکی)،جریان تکفیری بعثی داعش ، انصار الاسلام، ارتش اسلامی و... در مقابله بامرجعیت شیعی،دولت ،نظام،ارتش و مردم خودجوش مسلمان،شیعیان و تسسنن وعشایر قیام کننده ضداستکباری عراق گردیده است.از طرفی دیگر آنچه سیر تحولات ،رویدادهاوحوادث عراق را پیچیده تر نموده است، با امتیاز برتری و وحدت سیاسی ایجاد شده عراق در ساختار حکومت عراق و همچنین طیف ها، جریانها و دسته ها و گروهکهای مختلف عراقی که افراد را به سمت جدیت بالاتر برای مبارزه با حمله جریانهای فرصت طلب، تجدید طلب و انحرافی ضد اسلامی سوق می دهند.جریانهای بعثی همراه داعش پیاده نظام و قربانی حضور و اهداف سیاسی و مقاصد جدیدغرب و اعراب مرتجع گردیده اند.به راستی عرصه سیاسی ومیدانی عراق عرصه ای دیگردر تقابل و رویارویی جبهه مقاومت پیروزاسلامی باجبهه غربی ،عربی وترکی می باشد. در بررسی و پیش بینی تحولات عراق از جمله نکات و محورهای مهم تحلیلی قابل توجه دراین بحث می توان به موارد زیر اشاره نمود: 1-منطق اکثر غربی ها به واسطه رسانه ها در چرخه رسانه ای وارونه و بازآفرینی می شود که جای بسیار تاسف است که قدرت افکار عمومی به عنوان قدرت مهمی در معادلات جهانی بازیچه دولت مردان امریکا و غرب می باشدوتبلیغات یک سویه و صرفا جنگ روانی تبلیغاتی و ادامه القاء رسانه های غربی عربی مبنی بر اینکه: چنانچه مسلمانان به تکنولوژی های جدی ودوربرد دست یابند دیگر هیچ کس در دنیاامنیت نخواهد بود. 2-باتمام وجود،موقعیت ایران در مسئله و عمق استراتژیکی اش در معادلات غرب آسیا بازتابی دیگر از ندای توجه و یکتاپرستی و اسلام ناب محمدی ص ایران وجبهه مقاومت در جهان بوده وصحنه را با امدادالهی وعنایات ولی عصر عج تغییر خواهند داد.پیروزی های حاصل شده امروزه عراق حاصل الطاف الهی ، توجهان خاصه حضرت ولی عصر ،مدیریت ورهبری مقام عظمای ولایت،مرجعیت شیعی عراق، مقاومت وایستادگی جبهه مقاومت اسلامی،نظام، دولت،ارتش و بسیج مردمی شیعی سنی کردی عراق با در مقابل بازیگران غربی ،عربی و ترکی می باشد 3- تحولات اخیر و آینده نزدیک محتمل منطقه نشانه های ورود روند سیاسی غرب آسیا به مراحل خودآن می باشدو آینده و پر از فراز ونشیب عرصه سیاست خارجه آمریکا ، انگلیس، فرانسه، کشورهای حوزه خلیج فارس،ترکیه. 4-جنگ درون تمدنی از اهداف وسیع وبرداشت های جدید امریکا بعد از طرح جنگ تمدنهای هانتیگتون است جهت ایجاد تنش درونی جهان اسلام و استقلال طلبی قومیتها توسط جبهه غربی ترکی صهیونیستی. 5-ایران آمادگی کامل برای دفاع از مرزهای مشترک خود با عراق را داراست و دفاع از حرمین مقدس خط قرمز شیعیان جهان و ایران اسلامی است. تیزبینی، درایت، رهبریت جهان اسلام به رهبریت مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه ای ومحوریتهای شیعی در کشورهای جبهه مقاومت چون حضرت آیت الله سیستانی ودبیرکل حزبالله لبنان عالم الهی سید حسن نصر اله و دیگر علمای جهان اسلاموفرماندهان دلاور چون سر لشگر سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی . 6-طرفهای غربی و عربی نمی توانند به راحتی عراق را عرصه جولانگاه تاخت و تاز نظامی امنیتی اطلاعاتی خود قرار داده و باید در انتظار فرورفتن دوباره در این باتلاق سیاسی میدانی در عراق و سوریه باشند. 7-وحدت و همگرایی جریانها ،احزاب ،گرو ها سیاسی عراقی به محوریت مرجعیت عالی عراق حضرت آیت الله سیستانی متضمن آینده روشن برای عراق می باشد. 8-مجامع بین المللی در مراکز رسانه های غربی همچون به تجاوزات سوریه و عراق و غزه و بحرانهای ایجاد شده دیگر خودشان مهر سکوت و همراهی با امریکا را زده است. 9-آسیب ها و تهدیدات مورد توجه سناریو ائتلاف های کشور علیه داعش . 10-اولین تلاش داعش در عراق ، ادامه سناریو ایجاد حاشیه امن برای صهیونیست ها در منطقه است. 11-دفاع ازاماکن مقدس اهل بیت سلام الله علیه و دفاع از شیعیان اولویت اول مرجعیت و نظام ارتش عراق و نیروهای عراق است. 12-اقدامات وحشیانه گروه تروریستی داعش بهانه و فرصت استثنایی غرب و رسانه های آن در اسلام هراسی و تخریب چهره اسلام ناب به وسیله تکفیری های ضد دین می باشد و بهانه ای برای تطهیر ظاهری چهره امریکا و غرب در کشتارها و شکنجه های انجام گرفته در عراق و افغانستان است. 13- حمایتهای مالی غربی عربی به تروریستهای همسو درعراق و سوریه و لبنان ادامه دارد و حمله به داعش بهانه بزرگی برای امریکا برای رسیدن به اهداف و مقاصد جدیدش در منطقه و این کشورها می باشد. 14-عقل های بیدارجهانی نظاره کننده مظلومیت بشری تشییع،ایران اسلامی و اندیشه و مکتب آنان اندو شناخت وآثاروواقعیات داعش و گروهکهای تروریستی وابسته امریکا در منطقه در عراق و سوریه می توانند عامل بهوضوح بیانگر آن باشد.امریکا برای کسب منافع وقدرت ازدست رفته خود درمنطقه در آینده نزدیک تحولات عراق و سوریه از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند. 15-توان بالقوه وایستادگی نیروهای مدافع عراق درراستای دفاع از اسلام ناب ،حرم های ائمه اطهار سلام الله علیهم ،تمامیت ارضی و منافع ملی عراق . 16-شفافیت نقش دوگانه و منفعیت طلبانه و مداخله گر امریکا در منطقه وعراق و سهم خواهیی امروز آنان وبررسی سوابق غیر قابل اعتماد امریکا در عراق همچنین فرار امریکا از نقش خود در حمایت از داعش و تلاش در جهت قدرت یابی پنهان وآشکار عوامل وابسته اش در عراق و سوریه بسیار قابل توجه است . 17-رفتا انسان دوستانه ایران اسلامی به دولت و ملت عراق و تاثیر آن بر روحیات و اعتماد به نفس مردمی در مبارزه با داعش وانحراف جریانهای کردی همگرا غرب و عدم حمایت آنها و کمک های مردمی ایران اسلامی به آنان. 18-تضعیف جریان تروریستی بعثی داعش در عراق بعد از پیروزی های اخیر توسط ارتش عراق و نیروهای مردمی سنی و شیعی و انعکاس گسترده آنان که روند پیروزها و باز پس گیری سرزمین های تصرف شده توسط داعش می باشد. 19- آثارو عوامل خیانت و غفلت بعثی ها و گروه داعش در عراق و زمین گیر شدن آنها در عرصه میدان سیاسی امروز تحولات عراق . -20امریکا به دنبال بهانه داعش همچنان در صدد بمباران مناطق هدفمند عراق و سوریه است همچون پاکستان بدون اجازه دولت مستقر و ارتش قوی این کشورها.حرکت و تلاش امریکا در عراق علیه داعش بهانه حضور نظامی و مقاصد ولایه های پنهان و آشکار خود امروز در منطقه است. ضربات و اقدام نیروهای ارتش و مردمی عراق در مبارزه با داعش کمر آنها را شکته ودر آینده نزدیک باید شاهد موفقیتهای زیادی برای جبهه مقاومت اسلامی بود. همسویی و همراهی با امریکا در حمله به داعش خود اشتباه راهبردی است و امریکا در این باتلاق دوباره فروخواهد رفت. 21-حجم عظیم و قدرت بزرگ و بالنده و ثروت عظیم انسانی و علم به فن آوری قابلیتهای عظیم توانایی های نیروهای اسلامی و جبهه مقاومت نشان از آینده ای عظیم و نو برای اندیشه مقاومت و پایداری علیه دشمنان اش می باشد.رژیم غاصب صهیونیستی در جنگ 7 هفته ای غزه به تما دنیا اقرار کرد که دیگر توان رویکردی و قدرت عظیم الهی نیروهای مقاومت اسلامی و کشورهای جریانها حرکتها و امت حزب الله ضد استکباری را ندارد و باید سر تسلیم و شکست فرود آورد. شکل گیری قدرت شیعی در منطقه غیر قابل تصور حکومتها و جریانها و حرکتهای سیاسی غربی ،عربی و ترکی بوده وخود بازدارندگی اصلی را رو در روی ائتلاف غربی عربی و تکفیری ها و همراهان آنها ایجاد کرده است. 22-اوباما چون رئیس جمهوری گذشت امریکا مقابله با ایران را همچنان محور برنامه های خود در نظام بین المللی قرار داده و رویکرد دیپلماسی مقابله با ایران چهره پنهان شده آنان است و ادعاهای دروغین امریکا بر تمام ملتها روشن گردیده. به امید پیروزی کامل حق علیه باطل در سرتاسر جهان.  

رضا قارزی1392

جنگ درون تمدنی ازاهداف جدید امریکا در عراق- رضا قارزی

بسمه تعالی

جنگ درون تمدنی ازاهداف جدید امریکا در عراق

آنچه از تحولات کنونی امروز عراق برمی آید فرسایش،چندگانگی، تجزیه درونی جبهه غربی عربی ترکی را به وضوح نمایان می سازد و راهبرد مداخله مستقیم غرب در عرصه تحولات حاضرعراق را به باتلاقی دوباره برای امریکا در منطقه مبدل شده.

 پیروزی هاو پیشروی های شایسته و ارزشمند ارتش  ونیروهای مردمی شیعه و سنی در مناطق عملیاتی و میدانی قابل تقدیرمی نمایدو قدرت عظیم داخلی مرجعیت ،دولت مرکزی عراق زمینه عظیم جبهه اسلامی در مقابل معارضان داخلی  و خارجی می باشد.عرصه تحولاتی که میدان بازیگران داخلی و خارجی مختلفی چون ائتلاف به اصطلاح ضد داعش(جریان غربی ،عربی وترکی)،جریان تکفیری بعثی داعش ، انصار الاسلام، ارتش اسلامی و... در مقابله بامرجعیت شیعی،دولت ،نظام،ارتش و مردم خودجوش مسلمان،شیعیان و تسسنن وعشایر قیام کننده ضداستکباری عراق بوده وهست.در بررسی و پیش بینی تحولات عراق از جمله نکات و محورهای مهم تحلیلی  قابل توجه دراین بحث رامی توان به موارد زیر اشاره نمود:

1--منابع امنیتی عراق از فرود آمدن بالگردها در مواضع گروه داعش در منطقه معروف به "حوض سنسل" در شمال بعقوبه در روزهای اخیرخبر داده اند که این مساله، نشانه ای دیگر برحمایت های خارجی از داعش به منظور ابقای ناآرامی در استان دیاله و دیگر مناطق عراق است وتوطئه جدید برخی از طرف های حامی تروریسم به ویژه با نزدیک شدن به زمان شروع عملیاتهای نظامی گسترده برای آزادسازی مواضع داعش است. اغلب گزارش ها از هویت آمریکایی هواپیماهایی حکایت دارد که چندی پیش "به اشتباه" برای داعش کمک های غذایی و تسلیحاتی فرو ریختند.برخی از رسانه های محلی عراق روز جمعه گذشته نوارویدئویی را پخش کردند که یکی ازهواپیماهای ائتلاف بین المللی ضد داعش را درحال سرنگون کردن بالونی درمنطقه الخضیره شرقی در جنوب صلاح الدین نشان می داد. محتویات این بالون تا کنون مشخص نشده است.

2-منطق اکثر غربی ها به واسطه رسانه ها در چرخه رسانه ای وارونه و بازآفرینی می شود که جای بسیار تاسف است که قدرت افکار عمومی به عنوان قدرت مهمی در معادلات جهانی بازیچه دولت مردان امریکا و غرب می باشد.

3-باتمام وجود،موقعیت ایران وجبهه مقاومت در مسئله و عمق استراتژیکی اش در معادلات غرب آسیا بازتابی دیگر از ندای توجه و یکتاپرستی و اسلام ناب محمدی ص ایران وجبهه مقاومت در جهان بوده با وجود ابعاد پشت پرده سناریو جسارت به ساحت مقدس پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت رسول الله محمد مصطفی (ص) وصحنه را با امدادالهی وعنایات ولی عصر عج تغییر خواهند داد.پیروزی های حاصل شده امروزه عراق حاصل الطاف الهی ، توجهان خاصه حضرت ولی عصر ،مدیریت ورهبری مقام عظمای ولایت،مرجعیت شیعی عراق، مقاومت وایستادگی جبهه مقاومت اسلامی،نظام، دولت،ارتش  و بسیج مردمی شیعی سنی کردی عراق در مقابل بازیگران غربی ،عربی و ترکی می باشد.

4- تحولات اخیر و آینده نزدیک محتمل منطقه نشانه های ورود روند سیاسی غرب آسیا به مراحل جدیدخودآن می باشدو آینده و پر از فراز ونشیب عرصه سیاست خارجه آمریکا ، انگلیس، فرانسه، کشورهای حوزه خلیج فارس،ترکیه.

5-طرفهای غربی و عربی  دیگرنمی توانند به راحتی عراق را عرصه جولانگاه تاخت و تاز نظامی امنیتی اطلاعاتی خود قرار داده و باید در انتظار فرورفتن دوباره در این باتلاق سیاسی میدانی در عراق و سوریه باشند.

6-وحدت و همگرایی جریانها ،احزاب ،گرو ها سیاسی عراقی به محوریت  مرجعیت عالی عراق  حضرت آیت الله سیستانی متضمن آینده روشن برای عراق می باشد.

7-مجامع بین المللی در مراکز رسانه های غربی همچون به تجاوزات سوریه و عراق و غزه و بحرانهای ایجاد شده دیگر خودشان مهر سکوت و همراهی با امریکا را زده است و همچنان  حمایتهای مالی غربی عربی به تروریستهای همسو درعراق و سوریه و لبنان ادامه دارد و حمله به داعش بهانه بزرگی برای امریکا برای رسیدن به اهداف و مقاصد جدیدش در منطقه و این کشورها بوده است.

8-آسیب ها و تهدیدات مورد توجه سناریو ائتلاف های کشور علیه داعش .

9- حال به وضوح روشن گردیده که اولین تلاش داعش در عراق ، ادامه سناریو ایجاد حاشیه امن برای صهیونیست ها در منطقه بوده است.

10-دفاع ازاماکن مقدس اهل بیت سلام الله علیه و دفاع از شیعیان اولیت اول مرجعیت و نظام ارتش عراق و نیروهای عراق ؟

به امید پیروزی کامل حق علیه باطل در سرتاسر جهان.

 رضا قارزی 1392

جریانها و گروه های معارض در عراق-رضا قارزی

بسمه تعالی

جریانها و گروه های معارض در عراق

امروز مسئله و بحران عراق مهمترین مسئله جهان اسلام می باشد. در شرائط کنونی عراق شناخت جریانها و طیف ها معارض از الزامات مهم عرصه سیاسی عراق می باشد . آنچه از عرصه تحولات میدانی وسیاسی عراق آشکار گشته ، مقاومت پایدار و بازپس گیری مناطق مختلف مورد هجوم تروریستها توسط ارتش و نیروهای مردمی حاضر در میدان می باشدکه لیکن فضای سایبری ، دیجیتالی و رسانه ای غربی و عربی مملو از تبلیغات غیرواقعی میدانی و ایجاد رعب و وحشت و افزایش تصرفات داعش می باشند. تا بتواند با استفاده از این حربه به مقاصدمختلف خود برسد بویژه : تخریب چهره اسلام ناب علوی ،شیعه هراسی،تغییر دادن معادله شکست خورده غربی عربی در مقابل مقاومت و پیروزی های جبهه مقاومت  اسلامی به رهبری ایران اسلامی و ابعاد نفوذ سیاسی آن در جهان،فرونشاندن خشم  شکست تلخ سوریه، ناتوان جلوه دادن قابلیتهای پیشرونده دولت مالکی عراق، برهم زدن روند سیاسی عراق ،تاسیس دولت و اقلیم سنی ،جلوگیری از موفقیت کنفرانس عشایر الانبار،آرامش وامنیت رژیم اشغالگر صهیونیستی،تجزیه عراق و غارت منابع نفت و غیره عراق ،ایجاد وآتش افروزی  بین شیعیان و تسنن در منطقه.این نوشتار سعی دارد جریان معارضه داخلی و خارجی در عراق که با مرجعیت حقیقی شیعی ودولت قانونی عراق به تقابل ،مخالف وکشتاره مردم به دمبال سلطه غربی صهیونیستی و ادامه نوکری اعراب وابسته غرب و امریکا می پردازد معرفی کوتاه نماید که درابعاد مختلف قابل بررسی اند .  مهمترین جریانها و گروه های معارض در عراق را در یک دسته بندی چنین می توان عنوان نمود:

الف :جریان معارض خارجی

همان محور غربی،عربی و ترکی است که با کشورهای جبهه مقاومت اسلامی منطقه در تقابل و ستیز می باشد.در راس آنان امریکا ،رژیم غاصب صهیونیستی،عربستان،قطر ،ترکیه واردن می باشد با تمام دستگاها ،دولتها ،مرکز ،رسانه ها و نظامهای مادی و سکولار خود.نظام سلطه ونوکران وهمپیمانان آن اوضاع کنونی را به نفع خود تغییر دهند.تغییر شرایط جغرافیایی،سیاسی،تشتت داخلی ،جنگ داخلی،حذف مالکی،تشکیل دولت ملی از احزاب ذی نفع غرب ،حذف مالکی ،غارت سرمایه ها عراق،ساماندهی تروریستها در عراق ، عدم بازگشت آنها به کشورهای غربی و ابطال نظر و خواست مردم در انتخابات اخیر وادامه به خاک و خون کشاندن مسلمانا توسط تروریسم . آمریکا تلاش دارد تا با ایجاد تفرقه در صفوف احزاب شیعی و تضعیف حکومت اکثریت شیعه، بر اساس مصالح سعودی و نه عراق و البته در پوشش مصالح موجود منطقه و عراق، امتیازهای بیشتری برای اقلیت زیاده خواه بگیرد و مانع وحدت و تحقق اراده اکثریت حاکم به شکل دمکراتیک شود.دولت عربستان و قطر فریبخورده و نوکر غرب با جدیت، سیاست‌های انحصارطلبانه نوری مالکی را عامل خشونت‌های این کشور می‌دانند.آنها اشتباه نکرده‌اند، اما این رویدادها همچنین ماحصل موضوعی است که خاندان آل سعود ترجیح می‌دهد دررابطه با آن سکوت اختیار کند:«نقش حامیان مالی ثروتمندخلیج‌فارس که به رشد داعش و پیشروی آن‌ کمک کرد. نشریه آمریکایی «اسلیت» دراین باره می‌نویسد: «قطر تحت فشارهای آمریکا، رسما اعطای کمک بیشتر به تروریست هادرسوریه وعراق را متوقف کرد وعربستان نیزدست ازحمایت آنها کشیدواین اقدام باعزل بندر بن سلطان،رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان و مسئول پرونده سوریه به اوج خود رسید، اما کمک‌های مالی محرمانه از سوی عربستان و کشورهای حوزه خلیج‌فارس، خصوصا کویت، ادامه یافت.»دولت عربستان در چند ماه اخیر، به‌ویژه تلاش کرده است تانشان دهدکه هم به حمایت مالی ازگروه‌های غیرافراطی که با بشار اسد،رئیس‌جمهوری سوریه می‌جنگند، ادامه می دهد وهم بارشد القاعده وگروه‌های وابسته به آن درداخل وخارج کشورش مبارزه می کند.خاندان پادشاهی آل سعود،دلیل درستی داشت که ازاحیای گروه‌های شبیه القاعده که تمایلات ارضی زیادی دارند، هراس داشته باشد. دولت عربستان مدعی است که چندی قبل، یک شبکه تروریستی وابسته به داعش و القاعده را در شبه جزیره عربستان منهدم کرده است. از سوی دیگر طبق گزارش‌ها، داعش روند جذب نیرودرریاض راآغاز کرده است. نوری مالکی،نخست‌وزیرعراق،هم عربستان وهم قطررابه پشتیبانی مالی مستقیم ازاین گروه تندرومتهم کرده است.کشورهای پادشاهی حوزه خلیج‌فارس قطعا ترجیح می‌دهنددولت شیعه مالکی برکنارشود،اماعلاوه براین،خطر مقاومت گروه‌های افراطی مقابل رژیم‌های همین کشورهاو نیزوضعیت ژئوپلیتیک عراق،به گونه‌ای است که به نظرنمی‌رسد سرنگونی دولت مالکی به نفع آنها باشد. عربستان به‌ویژه طی چند ماه اخیربانگرانی شاهد بودکه روابط آمریکاوایران درحال پیشرفت است.حال به دلیل بحران عراق،شاهد همکاری امنیتی ایران وآمریکاخواهیم بودتابحران کنونی عراق،حل شود.

ب: جریان معارض داخلی

معرفی این جریانان که شامل بیش از بیست گروه معارض شورشی نقش آفرین داخل عراق در معارضه با نظام،دولت و ارتش عراق می باشد که مجال زیادی می طلب ازجمله گروههای1- تکفیری داعش2- بعثی همپیمان داعش 3- انصار الاسلام گروه رقیب داعش4- جیش رجال طریقه نقشبندیه5- جیش المجاهدین رقیب قدرت‌گیری داعش و دوست جماعت انصار الاسلامی6- ارتش اسلامی عراق از گروههای سنی شورشی 8- ارتش اسلامی عراق( جامع)مهمترین آنان می باشد که معرفی کوتاهی از این گروه ها در ادامه می آید:

1-گروه تروریستی خلافت اسلامی(گروه تکفیری داعش یا توحید و جهاد)

این گروه به رهبری ابوبکر البغدادی از سلفی ها جداشده بوده و ازگروه تروریستی القاعده تأسیس شده است و با دولت‌های عراق و سوریه و گروه‌های مخالف دولت سوریه می جنگد.. داعش  تندرو و سخت‌گیر است و با دیگر گروه‌های اسلام‌گرای سلفی ازجمله شاخه رسمی القاعده در سوریه نیز درگیر می باشد.ایمن الظواهری هر گونه انتساب این گروه به القاعده را رد کرده‌است.داعش هیچیک از موجودیت‌های سیاسی عراقی و سوری را به رسمیت نمی‌شناسد و تلاش دارد، امارت خود را دراین دو کشور تاسیس کند.گروه تکفیری در فلوجه و رمادی با تشکیل گروه توحید و جهاد در 2004م علیه امریکا توسط ابومصعب الزرقاوی تروریست سرشناس اردنی  بنیان گذاشته شد. او نماینده القاعده وبن لادن در عراق بودکه بعددر 2006 کشته شد . جماعت «توحید و جهاد» پس از بیعت با بن لادن در سال 2004  به «قاعده الجهاد» در سرزمین رافدین تغییر نام داد. این گروه همان گروه «دولت اسلامی عراق و شام» یا همان داعش است. جایگزین ابومصعب الزرقاوی ،ابوعمرالبغدادی ومعاونش ابو مهاجربود که در 2010 در فلوجه از بین رفت. جایگزین و رهبر بعدی القاعده عراق ابوبکر البغدادی می باشد.زندانی شدن او در زندانهای امریکا در عراق در زمان حمله امریکا به عراق  و همنشینی او باتندروهای تکفیری باعث تشکیل جمعی از گروهی در آینده گردید. در ادامه طراحی امریکابعد از بن لادن، ابوبکر البغدادی به عنوان دومین و خطرناک ترین تروریسم شناخته شد اما از سوی امریکا آزاد گردید تا سناریو امریکا شکل بگیرد.بعد هاباهزینه ها و قدرت دهی به او رئیس جریان دولت اسلامی گردید.بغدادی با ارسال محمد الجولانی به سوریه  و طرح نام جبهه النصره به عنوان شاخه نظامی القاعده در سوریه در تحولات اخیر سه ساله سوریه به عنوان گروه ویرانگر وقاتل بشرییت مطرح گردید. امریکا و غرب با بازیچه  قرار دادن این گروه سعی دوباره در  اهداف خود ومعرفی اسلام به عنوان تروریست تبلیغات سوء علیه اسلام کامل و جامع محمدی (ص)دارد . کشتار فجیع این گروه در سوریه وکارهای تبلغاتی العربیه و الجزیره نمونه این سناریو از پیش تعیین شده بود.سال پیش محمد الجولانی از بغدادی با نام دولت اسلامی عراق وشام اعلام جدایی کرد.شاید نتوان مشخصاتاریخ شروع فعالیت تروریسم سلفی – تکفیری راتعیین کرد.اما می توان ادعاکردکه از۱۱ سپتامبردو هزار و یک تاکنون،هیچیک از گروه هاودستجات تروریستی، به اندازه «داعش» دست به جنایات وحشیانه نزده اند.امروزه بسیاری ازناظران مسائل خاورمیانه معتقدند که مشاهده حجم وشیوه کشتارهای داعش درسوریه وعراق،اثبات می کند که «سبعیت» وبه نمایش گذاشتن وقیحانه آن،یکی ازحربه های پذیرفته شده این دسته تروریستی،درمسیرسیاست دهشت افکنی، برای افروختن آتش جنگ فرقه ای درمنطقه است.درقسمت پیشین این مقاله،تاحدودی با چگونگی پیدایش وعملکرد این گروه،به ویژه دررخدادهای اخیرعراق آشنا شدیم.دراین بخش، قصدداریم به این پرسش بپردازیم که چه عواملی سبب پیشروی برق آسای تروریست های تکفیری در عراق شده است.ارتش عراق هنوز از همبستگی کامل برخوردار نشده است. از این رو، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ضعف دستگاه اطلاعاتی عراق، علت برجسته تکاپوی گروه دهشت افکن دولت اسلامی عراق و شام در این کشور است. ارتش عراق از تجربه کافی برخوردار نیست و به سبب یورش های نابرابر،روحیه چندانی هم ندارد‌.

2- گروه های تروریستی حزب بعث

از برجسته ترین گروهایی است که از گروه داعش درعراق پشتیبانی می کند و با این گروه، هماهنگ و همپیمان است. بیشتر اعضای این حزب، دستورهای خود را از عزت الدوری می‌گیرند. یکی از فرماندهان، بعثی تکریتی گفته افرادی که به داعش موسوم هستند، هم‌اکنون نقش فداییان صدام را برای فرمانده لشکرهای صدام رابازی می‌کنند. پیشروی گروه داعش درعراق به این سبب است که دربرخی مناطق این کشورازداعش استقبال شد . داعش تنها گروهی نیست که با دولت عراق تن به نبرد داده است، بلکه بازماندگان رژیم پیشین عراق،ازکلیدی ترین مهره هایی هستندکه ازداعش پشتیبانی می کنند .شواهد نشان می‌دهد اگرهمپیمانی گروه نقشبندیه،گردان ارتش اسلامی وارتش مجاهدین عراق با داعش نبود،این گروه دهشت افکن،نمی توانست به راحتی درشهرهای عراق پیشروی داشته باشد. هدف اصلی این گروه‌ها، برهم زدن روند سیاسی عراق است. بسیاری از افسران پیشین ارتش عراق و نیروهای گارد ریاست جمهوری ودستگاه اطلاعاتی رژیم بعث هم ازگروه دهشت افکن داعش درعراق پشتیبانی می کنند. هنگامی که داعش وارد خاک عراق شد، پس از اینکه داعش توانست به زندان های عراق یورش ببرد و بسیاری از زندانیان را آزاد کند، شمار این افراد هم رو به فزونی نهاد .

3-گروه تروریستی انصار الاسلام

انصار الاسلام گروه رقیب داعش است و مناطق اصلی نفوذ و فعالیت آن استان‌های نینوا به خصوص شهر موصل، کرکوک و صلاح الدین است وبرگرفته از گروه‌ تروریستی فعال انصارالاسلام در پاکستان است بنیان‌گذار این جماعت شخصی به‌نام نجم الدین فرج باعنوان ملا کریکار می‌باشد. این گروه به عنوان یک جنبش  سلفی در ۲۰۰۱ میلادی در کردستان عراق تاسیس شدوقوانین سخت‌گیرانه شریعت را دروستاهای تحت کنترلشان در اطراف بیاره در شمال شرق حلبچه، در نزدیکی مرز ایران به کار می‌بستند. در آغاز با نام جندالاسلام فعالیت می‌کرد و اعضایش از کردهایی بودند که در افغانستان جنگیده و زیر پوشش القاعده بودند. پیش از حمله آمریکا به‌عراق این جماعت در روستاهای ناحیه اورامانات غربی پایگاه‌هایی داشتند.  این گروه با نام انصار السته در کردستان فعالیت می‌کند. این در حالی است که محل آموزش شبه‌نظامیان گروه انصار الاسلام وزیرستان و کردستان آموزش می‌دهد و در بخش‌هایی از کردستان ایران و عراق عملیات‌های تروریستی انجام می‌دهد. این گروه به عنوان شاخه‌ای از فرقه ناجیه معروف است. این گروه نیز با هدف کلی گروه داعش برای برقراری خلافت موافق است ولی با ادعای خلافت توسط رهبران داعش مخالف است و آنها را فقط به عنوان یک گروه از مجموعه گروه‌های مدعی به رسمیت می‌شناسد. سال گذشته این دو گروه به خاطر اختلاف بر سر اقدام قبلی داعش و اعلام وجود خود به عنوان دولت اسلامی عراق، درگیر جنگ شدند. از زمان آغاز موج جدید شورش‌های مسلحانه در دسامبر ۲۰۱۳ در استان انبار تعداد دیگری از جنگجویان جهادی زیر پرچم جماعت انصار الاسلام رفته‌اند و در این اواخر این گروه مدعی است که در تصرف تکریت مشارکت داشته است. به تازگی جنگجویان عرب، ازبک و پاکستانی به گروه انصارالاسلام پیوسته و تحت عنوان انصارالشام به سوریه اعزام شده‌اند. بیشتر از همه جماعت‌ها در سطح کردستان، نام جماعت انصار‌ الاسلام به‌عنوان جماعتی جهادی مطرح است.یک گروه شبه‌ نظامی در عراق موسوم به عسکر الشیخ غازی با انتشار فیلم ویدئویی خود را از پیروان عبد الرشید غازی معرفی نموده است.عبد الرشید غازی برادر عبد العزیز امام جماعت مسجد لعل پاکستان بود که در عملیات ارتش در سال 2007 کشته شد.بر اساس این گزارش، نام یکی از شاخه‌های خود راعسکر الشیخ غازی نام‌گذاری کرده است.گفته می‌شود این گروه بتازگی در عراق و سوریه فعال شده و عملیات‌‌های تاکتیکی انجام می‌دهد.

4-گروه تروریستی نقشبندیه(رجال الطریقه)

 طریقت نقشبندیه موسوم به جیش رجال طریقه نقشبندیه همراه با گروههای وابسته به آن، پس از داعش بزرگترین گروه در میان شورشیان سنی هستند. رهبری این گروه با «عزت ابراهیم الدوری» از معاونان اصلی «صدام حسین» رییس جمهور معدوم عراق است و مهمترین گروه بعثی عراق قلمداد می‌شود.دیدگاهای این گروه ترکیبی از همان جهان بینی حزب بعثی یعنی ملی گرایی سکولار و پان عربی با برداشتی صوفیانه از اسلام است. اما این گروه برای کسب مشروعیت مذهبی زبان مرسوم بین گروههای جهادی را به کار گرفته است.با توجه به اینکه همه سنی‌های عرب پیرو طریقت نقشبندی نیستند این گروه تشکیلات جداگانه ای برای جذب همه بعثی ها ایجاد کرده است که همگی زیر یک چتر واحد به نام “شورای نظامی همگانی انقلابیون عراق” گرد آمده‌اند.گروه وابسته به طریقت نقشبندی یعنی شورای نظامی همگانی انقلابیون عراق، در بخش‌هایی از استان الانبار مثل رمادی که جنگ با حکومت مرکزی هنوز ادامه دارد و همچنین در فلوجه حضور دارد. حوزه فعالیت این گروه، سازمانی تندرو شمال عراق است ودرمناطق کردنشین هم هوادارانی دارد. این گروه سنی و ملی‌گرا متشکل از حامیان صدام حسین و اعضای رژیم بعث است. آن‌ها خواهان براندازی حکومت شیعه در عراق، حمایت از اهل سنت و دخالت نکردن جمهوری اسلامی ایران در امور عراق هستند.پس از سقوط رژیم بعث و اشغال عراق، گروه‌های مقاومت بسیاری ظهور کردند. در جریان تصرف عراق نخستین گروه شبه‌نظامی، گروهی با نام گردان شیخ عبدالقادر جیلانی  جهادیه بود که در مناطق کرکوک و حویجه و بعضی از مناطق صلاح‌الدین فعالیت می‌کرد. به‌دنبال آن در ائتلافی دیگر، گروه‌های کوچک شبه‌نظامی منتسب به صوفیه همچون جیش الرجال الطریقه النقشبندیه اعلام موجودیت کرد.

5-گروه تروریستی جیش المجاهدین(ارتش مجاهدین)

سابقه این گروه به سال ۲۰۰۳ و اشغال عراق باز می‌گردد. هدف آن سرنگون کردن حکومت مرکزی عراق است و گرایش شدید ضد شیعه دارد. شواهد اخیر نشان می‌دهد که در رقابت با قدرت‌گیری داعش این گروه با جماعت انصار الاسلامی روابط نزدیکی برقرار کرده است. این شواهد به خصوص در مورد همکاری این دو گروه در منطقه کرکوک واضح تر است.جیش المجاهدین نیز به همکاری با قبایل محلی توجه ویژه ای می‌کند و به نظر می رسد که در منطقه الکرمه در استان انبار حضور فعالی دارد. در این منطقه بین جیش المجاهدین و گروه داعش بر سر کنترل حمل و نقل مواد مصرفی تنش شدیدی ایجاد شده ولی گزارشی در مورد وقوع درگیریهای نظامی بین دو گروه منتشر نشده است.

 6- گروه تروریستی ارتش اسلامی عراق

ارتش اسلامی عراق نیز از گروههای سنی شورشی قدیمی‌تر است. تفاوت آن با سایر گروه‌های در این است که در سال ۲۰۱۱ و خروج نظامیان آمریکایی از عراق، این گروه رسما فعالیت مسلحانه خود را متوقف کرد و با تشکیل دادن یک شاخه برای فعالیت سیاسی به نام جنبش مردمی سنی هدف خود را تاسیس یک سیستم فدرال برای اداره استانهای سنی نشین اعلام کرد.جیش المجاهدین این گروه را به خاطر پیوستن به ساز و کارهای سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار داد و هر گونه هماهنگی با این گروه را تکذیب کرد. اما از اوایل سال جاری میلادی ارتش اسلامی عراق بار دیگر به فعالیت مسلحانه روی آورده و اولین نشانه‌های حضور نظامی این گروه در دیاله و صلاح الدین آشکار شد.

.

7-گروه تروریستی جبهه مقاومت اسلامی عراق( جامع)

این گروه که به‌اختصار «جامع» خوانده‌می‌شود، به‌وسیله برخی جدایی‌طلبان اهل‌سنت و پس از جنگ آمریکا با عراق تاسیس شد. آن‌ها در بیانیه‌ای که سال 2004 منتشر کردند، خود را دفتر سیاسی و شاخه نظامی گردان «صلاح‌الدین ایوبی» خواندند. آن‌ها خواهان ایجاد تفکری یکپارچه در سراسر عراق برمبنای قرآن و سنت بودند.با وجودیکه سخنگوی این گروه ادعا می‌کنند که نفرات آن بالغ بر چندین هزار نفر است اما در عالم واقعیت این گروه پس از جدا شدن از جیش المجاهدین و پیوستن به شورای بیداری که یک گروه شبه نظامی سنی و مخالف القاعده است و کنار گذاشتن فعالیت مسلحانه به شدت تضعیف شد.در حال حاضر موضع ارتش اسلامی عراق این است که دولت مرکزی یا باید طرح ایجاد یک سیستم فدرال در مناطق سنی نشین را بپذیرد و یا خود را برای تصرف بغداد توسط شورشیان سنی آماده کند.

8-گروه تروریستی “تیپ انقلاب ۱۹۲۰″ : اخیرا فرمانده آن در ناحیه تکریت توسط نیروهای امنیتی عراق کشته شد.

9-گروه تروریستی گردان مدینه منوره: یک گروه کوچک در منطقه فلوجه است که خود را گردان مدینه منوره می‌خواند و گفته می شود که با داعش مناسبات خوبی دارد.

10-گروه تروریستی مجاهدان عراق:عشایر مسلح عراق اند که به مناطق گسترده ای از رومادی و جاده بین المللی آن و برخی مناطق تسلط یافتند و امکان امداد رسانی نیروهای ارتش و سوات رااز نیروهای تحت امر مالکی هستند قطع نمودندهاند.

11-گروه تروریستی الصرخی :

الصرخی ، از روحانیان مخالف دولت عراق در کربلا اخیرادرگیریهای میان نیروهای امنیتی و هواداران رخ داد که ۱۲۵ نفر ازهواداران صرخی کشته و ۳۵۰ تن زخمی شدند وطرفداران مسلح الصرخی با استقرار در اماکن مختلف شهر کربلا موجب اختشاشات و درگیری هایی در این شهر مقدس گردیدند. استاندار کربلا از کشف یک کارگاه ساخت بمب و مواد منفجره در این استان متعلق به هواداران سید محمود الحسنی الصرخی خبر داد. سید محمد بن عبدالرضا بن محمد الصرخی پس از سقوط صدام برای اولین بار با لباس روحانیت در ملاعام ظاهر و ضمن اعلام مرجعیت مدعی ارتباط با امام زمان شد.او نه تنها برای اعلم بودن در مرجعیت دارای علم بالایی نیست بلکه از کمترین اطلاعات در زمینه علوم دینی برخوردار است .او بسیاری از مطالبش را به طور کامل و صد درصد از کتب دیگر علما و مراجع به ویژه حضرت آیت الله خوئی(ره) به سرقت برده است.الصرخی در انتخابات های گذشته عراق همواره از نامزدها و احزاب غیر اسلامی و غیر دینی به ویژه حزب کمونیست عراق حمایت کرده است.وی از سوی سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی تامین می شود . پایگاه عراقی "الیوم الثامن" خبر داد نیروهای امنیتی شهر کربلا، محمود الصرخی الحسنی را دستگیر کرده اند. محمود الحسنی الصرخی از شخصیت‌های دینی شیعه در کربلا است که داعیه مرجعیت دارد و در کربلا، بصره و چند شهر شیعی عراق هوادارانی دارد. جالب اینجاست که درحالی که عراق درگیر جنگی تمام عیار علیه داعش است و خطر این گروهک تروریستی با توجه به حمایت‌های فراوان مالی و لجستیکی کشورهای مرتجع منطقه از این گروه تروریستی هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود، وی به مخالفت با آیت الله سیستانی اشتهار و با فتوای جهاد آیت الله سیستانی برای جنگ با داعش نیز مخالفت کرده است.

12-گروه تروریستی احمد الحسن يماني

بنا بر گزارش هاي فرمانده پليس بصره: هوداران احمد الحسن يا انصار المهدي با نيروهاي امنيتي عراق در استان بصره و استان ناصريه در جنوب عراق درگير شده و آنها سعي داشتند به ارادتمندان حسيني و ادارات دولتي حمله کنند. پليس  به دمبال دستگیری رهبر گروه تروريستي و منحرف احمد الحسن يماني را که در يکي از مناطق بصره مخفي شده است، می باشد..به گزارش شيعه نيوز همه رهبران و بزرگان گروه منحرف موسوم به انصار المهدي اکنون در زندان هستند،نيروهاي پليس بصره در سه روز اخير بيشتر هواداران احمد الحسن و همه بزرگان ورهبران اين گروه را دستگيرشده و در تحقيقات اوليه به سرنخ هايي در باره مخفي گاه هاي احمد الحسن رسيديم.انصار المهدی که خودشان را شیعه معرفی کرده اند ؛ درحال تبلیغ بیعت گرفتن از مردم با یمانی از طریق اینترنت و انواع مسنجر ها در تمام نقاط جهان هستند .جریانی که تحت عنوان کذایی و دروغین احمدالحسن الیمانی خود را وصی و فرستاده امام زمان علیه السلام در اواخر سالهای حاکمیت صدام ملعون معرفی کرد. پس از سقوط اوبا کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف کربلاناصریه وبصره به راه انداخته و مؤسس جریان شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر درحدود سال ۱۹۷۳میلادی درمنطقه ای بنام هویر از توابع زبیر از استان بصره متولد شد وی درسال ۱۹۹۹میلادی از دانشکده مهندسی نجف فارغ التحصیل شده و مدتی در حوزه شهید سید محمد صدر تلمذ نمود.ضمنا بنا بر نقل موثق برادر وی از نیروهای بعثی بود .

13-گروه تروریستی ارتش انصار السنه:این گروه پیش از اشغال عراق به‌وسیله نیروهای آمریکایی به‌دست برخی افراد مسلح عراقی تشکیل شد. بنیان‌گذاران این ارتش، گروهی از جماعت انصارالاسلام بودند که در کردستان با جلال طالبانی رهبر حزب ائتلاف ملی و مسعود بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان عراق مبارزه می‌کردند.انصارالاسلام پس از آن‌که نیروهای آمریکایی برخی شهروندان و مواضع‌شان را هدف قرار دادند، در کردستان جهاد کردند و توانستند اعراب اهل‌سنت شهرهای موصل و تکریت را نیز با خود همراه سازند و «ارتش انصار السنه» را تشکیل دهند.

و گروه های تروریستی ، شورشگرو منحرف دیگری چون ارتش مجاهدان، ارتش محمد، ارتش سعد بن ابی وقاص، گروه ثوره العشرین، خالصی کاظمین و... .نکته قابل توجه آنکه این نوشتار پیرامون گروه های معارض بوده و بررسی جریان ها،احزاب وگروهای سیاسی مجال دیگر می طلبد.

تجربه انقلاب ایران نشان داده است که کلام حق مرجعیت شیعه بزودی به افکار سیاسیون عراقی نفوذ خواهد کرد و همچنان مرجعیت شیعه در عراق این کشور را از این بحران رهایی خواهد داد.داعش، بعثیهای جنایتکارند و فرماندهان آنها وفاداران به صدام ، لاییک اند و دین ندارند چون علمای شیعه و سنی در عراق هر دو علیه اینها موضع گرفته اند و آنها هم شیعه را می کشند و هم سنی را.از عجایب روزگار این است که دو هفته از این وحشیگیری ها در عراق می گذرد اما شورای امنیت واکنش نشان نداده ؛ یا اینها مرعوب آمریکا هستند یا دستشان در دست هم است و دروغ می گویند که با تروریسم مبارزه می کنند.جریان تکفیری را جریانی کاملا صهیونیستی و آمریکایی خواند که هدفش بردن آبروی اسلام ، معرفی کردن آن به عنوان دین خشن و آدمکش و راحت کردن خیال اسرائیل است.موضع آیت ا... سیستانی در اعلام جهاد در عراق اقدامی مبارک و یادآور قیام ۱۹۲۰ علما علیه انگلیسیها بود که امیدواریم با راه افتادن این بسیج عمومی به خواست خدا ، داعشی ها در تله حزب ا... و بسیجیهای عراق بیافتند و برای همیشه ریشه تروریستهای تکفیری کنده شود.

به یاری خدا و همت مسلمانان  ان شاءالله این فتنه اخیر عراق به زودی باپیروزی به اتمام می رسد.

رضا قارزی 1392

جریان تکفیری ها خطری دیگر برای مصر  -رضا قارزی

بسمه تعالی 

 جریان تکفیری ها خطری دیگر برای مصر  

یکی از بحران ها وتنش های مهم طراحی شده و هدایت شده ازناحیه جبهه غربی- عربی-صهیونیستی در منطقه برای مقله با قدرت کشورهای جبهه مقاومت اسلامی ازجمله ایران ،سوریه ،عراق،لبنان وجریانهای شیعی منطقه،برهم زدن ثبات ،امنیت و وحدت این جبهه است که تقویت وآموزش وتحریک داعش والقاعده وجریانها افراطی و تندرو وهابی تکفیری نمونه بارز امروزی آن می باشد وازطرفی افراطی گری این گروه و جمعیت خود عامل نگرانی ایجاد کنندگان وتقویت گنندگان آنان شده که خود در این حملات توریستی تکفیری ها مستثنی نیز مورد تحدید و حمله قرار دارند .مصرالسیسی بعد مرسی نیزدر این دام طراحی شده خود نظام سلطه درکیر شده است. با این حال آمریکایی به مقامات مصر اطمینان داد که داعش هیچ خطری برای امنیت ملی این کشور ایجاد نخواهد کرد. "تشکیل داعش در مصر برای مبارزه با اخوان المسلمین، گروه های وابسته به آن و کنترل گروه های فلسطینی صورت گرفته است. منابع مصری گفته اند داعش بیش از 3 هزار عضو در این کشور دارد و اعضایش در مصر مرتبا با هم دیدار می کنند. بیشتر این افراد اعضای با سابقه گروه های سلفی مصری هستند.سلفی‌های تکفیری به عنوان یکی از گروه‌هایی که مورد حمایت جدی رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار دارند، با طرح ادعای خطر شیعیان، بر ضرورت مبارزه با تفکر شیعه تاکید کرده‌اند.سلفی‌های تکفیری مصری که در کشورهای عربی شعبه و دفتر دارند،آرمان سیاسی خود را به قدرت رسیدن و جلوگیری از رسیدن حاکمیت به دست شیعیان و لائیک‌ها می داند. معتقدند: جهاد ضد شیعیان و لائیک‌ها و براندازی حاکمیت آنان، واجب شرعی است. سلفی‌ها در توجیه ضرورت جهاد با لائیک‌ها آورده‌اند که این گروه، قائل به جدایی دین از سیاست است به همین سبب باید با آنان جهاد کرد، به ویژه که همه مذاهب، برسر مبارزه با "کفار" اختلاف فقهی ندارند. قائم مقام وزیر اوقاف مصر صبری عباده عقاید سلفی ها را باطل دانسته و تأکید کرد: ((این گروهها باعث به وجود آمدن افراد خونریز مدعی اسلام و حاملان پرچم های سیاه شده اند. به افرادی که دارای افکار افراطی و نژادپرستانه باشند مجوز حضور در منابر داده نخواهد شد. هر روز گوشه ای از توطئه ها و عقیده باطل گروه مذکور آشکار می شود. آنها همان کسانی هستند که باعث به وجود آمدن افراطیون حامل پرچم های سیاه و خونریزان مدعی اسلام شده اند. در صورتی که آنها خواستار مبارزه فکری با داعش هستند، بدانند که الازهر مملو از علمای بزرگ و محققان برجسته است که شایستگی آن را دارند ابتدا افکار گروه افراطی "الدعوه السلفیه" و سپس گروه "داعش" را تصحیح نمایند، و در صورتی که آنها می خواهند به روش نظامی با داعش بجنگند، بدانند که مصر ارتش و نیروهای مسلح دارد و قادر به نابودی این گروه تروریستی است)). "احمد الطیب" شیخ الازهر بیان داشته:(( تروریستی داعش ساخته دست استعمار است ، با کمال تاسف این جنایتکاران (عناصر داعش) توانستند تصویری زشت از اسلام به جهان صادر کنند که هیچ شباهتی با اسلام و مسلمانان ندارد.نکته دردناک این است که این جنایات ضدبشری با ادعای خلافت و احیای دولت اسلامی و به نام اسلام انجام می گیرد، دینی که مبتنی بر رحمت و مودت است.)). "شیخ شوقی علام" مفتی مصر در تأکید کرده:(( اقدامات داعش در کشتار مسلمانان تحت عنوان "جهاد" هیچ ربطی به دین اسلام ندارد. عناصر داعش به نام اسلام سخن می گویند ، این درحالی است که شریعت اسلامی از اقدامات آنان مبرا است، و اقداماتی که گروه داعش درعراق انجام می دهد، به هیچ وجه جهاد نیست. " علوی امین " استاد علوم دینی در دانشگاه الازهر بیان کرد: ((داعش گروهی است که اهل تسنن و جماعت آن را قبول ندارند؛ زیرا تفکرات آنان مانند خوارج است که امام علی (ع) را به شهادت رساندند.آنان گمان می کنند کار خوبی انجام می دهند.)). دکتر علی جمعه در گفتگوی مفصل با شبکه ماهواره ای "سی بی سی"، ضمن حمله به کسانی که تبرک جستن به قبور اولیای الهی را حرام می دانند، خاطرنشان کرد، زیارت قبور اولیای الهی نشانه عشق و ارادت زیارت کنندگان است و ارتباطی با شرک ندارد. مفتی سابق مصر، توسل به اهل بیت و اولیاء الله را جایز دانست و گفت:(( زیارت قبور اولیای خدا و تبرک جستن به قبور آنان هیچ ارتباطی به شرک ندارد.عباراتی که حاوی مدد جستن از پیامبر (ص) و ائمه اطهار باشد نشانه شرک نیست، بلکه گوینده آن یکتاپرست است و صرفا از ائمه درخواست دعا و کمک می کند.نخستین کسی که به رسول خدا (ص) توسل جست، آدم ابوالبشر (ع) بود که نام آن حضرت را بر روی عرش الهی دیده بود و برای آمرزش خویش، خدا را به حق ایشان سوگند داد.اولیای الهی و صالحان، دعای متوسلین به آنها را می شنوند و آنان را می بینند.این در حالی است که مبلغان وهابیت، بدون ارائه سندی از کتاب و سنت و تنها بر اساس پندارهای انحرافی ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، زیارت و تبرک جستن به قبور پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) را نشانه شرک دانسته و معتقدان به توسل را مشرک و گمراه توصیف می کنند.)). دریک نتیجه گیری کوتاه جریان های تکفیری ساخته دست نظام سلطه ضعیف مستاصل شده است و ازاین برادران فریب خورده احمق نادان درجهان اسلام علیه تقابل با جریان های اسلام ناب حقه شیعی استفاده راهبردی می نمایید و تلاش می کنند عرصه افکار عمومی وبازی را ازمناطق دیگر چون کرانه باختری در عراق وسویه وکشورهای حامی جبهه مقاومت اسلامی ادامه دهند.با این حال این فتنه ها دامن خودشان از غرب ،اروپا وکشورهای عرب منطقه را گرفته که نمونه ای ازآن مصر وترس خطر تشدیدو نفوذ این جریان ها را دارد و این جریان افراطی حساب شده عامل امریکا و صیونیسم به این زودی دست از سر جهان اسلام خاصه مصر برنمی داردتا بتواند در پازل دشمن بازی کند. به امید پیروزی نهایی حق علیه و باطل در عالم.  

رضا قارزی -93

تنشهای  امریکا در منطقه- رضا قارزی

بسمه تعالی

تنشهای  امریکا در منطقه

ایجاد تنش و بحران های منطقه ای، خاصه در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) از جمله راهبردهای  امریکا در  رسیدن به  اهداف  و منافع  و طراحی های خود در عرصه جهانی می باشد و ورود در تنش ها و بحران های ایجاد شده . نقض حقوق ملتها و دولتها، تجاوز ، دخالت ،تعارض عملکردی خود با ادعاهای واهی  و پوچ تبلیغاتی،فریب ،حیله ،مکر،غارت سرمایه های  کشورها ،استثمار فرانو از ویژگیهای سیاست خارجه امریکا می باشد در اینباره می باشد.آمریکا در جهت حضوردر غرب آسیا (جزء مهمترین مناطق استراتژیک جهان )تلاش بسیاری دارد و توان و مراکز تسلیحاتی خود، کمک های مختلف، بودجه نظامي و حضور خود را افزايش می دهد.دخالت نظامی آمریکا در منطقه خطرهای خاص خود را به همراه دارد ازجمله این اقدام می تواند به بحران انسانی و خطرناکی تبديل شود و پيامدهاي آن دیگر را نيز تحت تاثیر قرار خواهد دادو در مناقشات غالبا مقامات امریکایی از ادبیاتی استفاده می کنندکه استعماری است.نمونه تنشهای کنونی امریکا در منطقه عبارتند از:تنش و بحران های اوکراین،شبه جزیره کره،عراق ،سوریه، یمن افغانستان،پاکستان شبه جزیره کره ، حمایت و جانبداری درتنش های کرانه باختری و غزه همچنین بحران جنوب شرق آسیا و کاهش نقش چین.از واقعیاتهای آشکاردر ایجاد تنش های،مناقشات ،بحرانها،جنگها، تجاوزها ودخالتهای امریکا در منطقه تقابل ،مبارزه،ستیز و رویارویی با جبهه قدرتمند مقاومت اسلامی ایجاد شده به رهبری ایران اسلامی و حضور لبنان ، عراق ،سوریه،جریان های شیعی یمن عربستان،پاکستان و..در آن می باشد.بسیاری ازناظران مسائل خاورمیانه معتقدند که مشاهده حجم وشیوه کشتارهای داعش درسوریه وعراق،اثبات می کند که تکفیری گری وبه نمایش گذاشتن وقیحانه آن،یکی ازحربه های پذیرفته شده این دسته تروریستی،درمسیرسیاست دهشت افکنی، برای افروختن آتش جنگ فرقه ای امریکا ،صهیونیسم و نوکران های عرب آنهادرمنطقه است. تا بتواند با استفاده از این حربه به مقاصدمختلف خود برسند بویژه : تخریب چهره اسلام ناب علوی ،شیعه هراسی،تغییر دادن معادله شکست خورده غربی عربی در مقابل مقاومت و پیروزی های جبهه مقاومت  اسلامی و ابعاد نفوذ سیاسی این جبهه در جهان،فرونشاندن خشم  شکست تلخ سوریه، ناتوان جلوه دادن قابلیتهای پیشرونده دولت اسلامی سوریه وعراق ، برهم زدن روند سیاسی ،تاسیس چندین دولت و اقلیم ،جلوگیری از موفقیت های بیشتر،آرامش وامنیت رژیم اشغالگر صهیونیستی،تجزیه کشورهای جبهه مقاومت  اسلامی و غارت منابع نفت و غیره آنان وایجاد آتش افروزی  بین شیعیان و تسنن در منطقه.آمریکا تلاش دارد تا با ایجاد تفرقه در صفوف احزاب شیعی و تضعیف حکومت اکثریت شیعه و البته در پوشش مصالح موجود منطقه و عراق، امتیازهای بیشتری بگیرد و مانع وحدت و تحقق اراده اکثریت حاکم  اسلام ناب به شکل مردمی شود.کشتار فجیع در سوریه وعراق وکارهای تبلغاتی العربیه و الجزیره نمونه بارزاین سناریوهای از پیش تعیین شده بود. محور غربی،عربی و ترکی که با کشورهای جبهه مقاومت اسلامی منطقه در تقابل و ستیز می باشدودر راس آنان امریکا ،رژیم غاصب صهیونیستی،عربستان،قطر ،ترکیه واردن می باشد با تمام دستگاها ،دولتها ،مرکز ،رسانه ها و نظامهای مادی و سکولار خوددر تلاشندنظام سلطه ونوکران وهمپیمانان آن اوضاع کنونی را به نفع خود تغییر دهند. تحولات یمن از عرصه های ایجاد تنش امریکا در منطقه می باشدو مبارزه با اعتراضات مسالمت آمیز مردم آن کشور.امریکا در تلاش سرکوب اعتراضات و ایجاد ثبات برای دولت کنونی حامی اش می باشد.  از ابعاد دیگر تنش افزایی آمریکا نفوذ  دائم در منطقه جنوب شرق آسیا و کاهش نقش چین در این منطقه است واخیرا برای دستیابی به این هدف اقدام به تحریک کشورهای عضو اتحادیه آ.سه.آن و تشدید اختلافات در دریای چین جنوبی می‌کند که تاسیس پایگاه نظامی در استرالیا نیز با این هدف صورت می‌گیرد. تصمیم اخیر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای ایجاد پایگاه نظامی نیروی دریایی این کشور در استرالیا نگرانی‌هایی را در افزایش تنش‌ها در منطقه جنوب شرق آسیا در بین کشورهای این منطقه به وجود آورده است وپیرامون تنش آمریکا و روسیه بر سر اوکراین آنکه در سالهای اخیربا بالا گرفتن تنش میان ایالات متحده با مسکو بر سر تحولات اخیر اوکراین هر لحظه امکان درگیری شدید میان دو کشور را محتمل کرده است.ماهیت ماجرای بحران اوکراین و الحاق منطقه کریمه به خاک روسیه و تنش ایجاد شده میان غرب و شرق می‌تواند تحولات اخیر و حتی سال‌های آینده در منطقه اروپای شرقی را دستخوش تحولات گسترده‌ای کند؛ چرا که این منطقه پس از جنگ جهانی دوم و قدرت گرفتن کمونیسم تا همین امروز مورد مناقشه شدید اتحادیه اروپا و ایالات متحده به عنوان بلوک غرب و روسیه به عنوان بلوک شرق بوده است.تحولات کنونی عرصه سیاسی یمن  حاکی از احتمال  سرنگونی استبداد وابسته به غرب وپیروزی انقلابیون شیعی مردمی می باشد. مردم یمن در دور جدید تظاهرات مسالمت آمیز خود را در صنعا با رهبری عبد الملک الحوثی رهبر جنبش انصار الله این کشور در اعتراض به سیاست‌های اقتصادی و امنیتی دولت اعلام کرده که دولت کنونی باید برکنار شود و دولت جدیدی با مشارکت افراد شایست تشکیل خواهد گردد. دولت در زمینه اقتصاد نیز شکست خورد و به جای این که در کشور شراکت ملی حاکم کند، افرادی از اخوان المسلمین و تکفیری ها را به کار گرفت و امتیازات ویژه ای برای افراد خود در نظر گرفت و تحت فشار برخی طرف ها برای حمله به جریان های دیگر و جنگ با آنان قرار گرفت. هیچ کس و هیچ نهادی از رئیس جمهور حرف شنوی ندارد، اگر منصفانه بنگریم به این نتیجه می رسیم که این دولت، شکستی مفتضحانه خورده است. در حالی که رسانه‌های نزدیک به صنعا تلاش دارند تظاهرات‌ها و اعتراض‌های مسالمت‌آمیز انقلابیون یمن را نظامی جلوه دهند اما حوثی‌ها تاکید دارند که در کنار این انقلابیون تا تحقق مطالبات مشروعشان ایستاده‌اند.  عربستان سعودی تلاش می کنداز زور استفاده کند.دولت سعودی در تلاش برای کمک به حامیان خود در داخل یمن و دولت ضعیف و ناتوان این کشور است که هم پیمانان ریاض به شمار می رود. اوضاع کنونی در یمن نشان می‌دهد که دولت در تمامی زمینه‌ها شکست خورده ومردم یمن به اعتراضات مردمی خود برای تحقق حقوق خودادامه می‌دهند. در واقع تظاهرکنندگان، خطر واقعی در یمن نیستند؛ بلکه کسانی‌اند که فساد را گسترش می‌دهند.  ومطلب پایانی آنکه ملتها و دولتهای مورد تنش و مناقشه قرار گرفته از ناحیه امریکا می بایست روحیات استقلال طلبی خود را آشکار کند و به مسائلی مانند منافع ملی و حاکمیت ملی بیاندیشند وبا سیاست کاهش همکاری ، تفاهم و ارتباط با امریکا به استعمارشدن خود پایان دهند.به امید پیروزی نهایی حق علیه باطل در سراسر جهان.                            

                                      رضا قارزی 

تحولات عراق عرصه شکست داعش در برابرجوانان و ارتش عراق-رضا قارزی

بسمه تعالی

تحولات عراق عرصه شکست داعش در برابرجوانان و ارتش عراق

در میدان  سیاسی ودرگیری ضد تروریستی نظامی عراق ، جریان ائتلاف به اصطلاح ضد داعش و جریان معارضه داخلی تکفیری بعثی  موفقیت های خاصی حاصل نشده بلکه ناکارآمدی ،ضعف و فرسایش و قربانی شدن کشورهای اروپایی ترکی عربی کاملا آشکار گردیده واستبداد ،منافع شکست خورده وناکارآمدی پازل امریکایی -اسرائیلی محصول آشکاری آنان بوده است. راه اندازی جنگ های نیابتی تروریستهای اجاره ای اش وابزار تقابل قوی- مذهبی نقش تجربه تلخ طغیان یاغیهای دست پرورده امریکا واسرائیل بود ولی ضعف،تجزیه و فقدان قدرت راهبردی و فرآیندی آنان  فرسایش، انحراف،انسدادآنان و برعکس برتری آینده جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران اسلامی را شاهدایم.نوعیت برنامه های تبلیغات سایبری غرب،امریکاورژیم اشغالگر صهیونیستی ناکارآمدی را برای آنان رابه ارمغان آورده است.دست پیشرو و برتر در اکثر مناطق بادولت ،نظام،ارتش و مردم مسلمان ضداستکباری عراق است .از طرفی دیگر آنچه سیر تحولات ،رویدادهاوحوادث عراق را روشن ترنموده است، با امتیاز برتری و وحدت سیاسی ایجاد شده عراق در ساختار حکومت عراق و همچنین طیف ها، جریانها و دسته ها و گروهکهای مختلف عراقی که افراد را به سمت جدیت بالاتر برای مبارزه با حمله جریانهای فرصت طلب، تجدید طلب و انحرافی ضد اسلامی سوق می دهند.جریانهای بعثی همراه داعش پیاده نظام و قربانی حضور و اهداف سیاسی و مقاصد جدیدغرب و اعراب مرتجع اند.به راستی عرصه سیاسی ومیدانی عراق عرصه ای دیگردر تقابل و رویارویی جبهه مقاومت پیروزاسلامی باجبهه غربی ،عربی وترکی می باشد. هنوزجریان مخلفان دولت وارتش عراق به ایجاد محیطمناسب خود، تفکیک شیعه و سنی و عرب و کرد، در عراق،  تجزیه عراق به چند واحد جغرافیایی ، ادامه کشتارها ،غارت اموال ،ثروتها ،منابع عراق و... می اندیشند، از امتیازات ،قابلیتها نظام ،مردم غیور مسلمان  ودولت جدید عراق عبارتند است از : دولت وحدت ملی، تشکیل دولت براساس آراء مردم و مردم سالاری ، سیاست اتحاد ملی و قومی و طائفی دولت عراق ، عراق واحد ،ادامه حمایت قاطع ایران از دولت جدید عراق، عدم اطمینان و اعتماد دولت و ملت به بیگانگان ووابستگان ونوکران داخلی آنان .ملت و دولت عراق و بخصوص جوانان این کشور توانایی فائق آمدن بر تروریست ها و برقراری امنیت را دارند و نیازی به حضور بیگانگان نیست. متأسفانه برخی کشورها متوجه حجم و ابعاد این خطر نیستند و ما معتقدیم که با بصیرت دو ملت ایران و عراق و حمایت علما و هدایت های جنابعالی، می توانیم از این مرحله عبور کنیم و تروریست ها راکاملا پاکسازی کنیم. جوانان عراقی آماده دفاع از کشور یک ثروت گرانبها برای دولت عراق اند. وضعیت کنونی منطقه نتیجه رفتارهای بسیار غیرمسئولانه قدرتهای فرامرزی و برخی کشورهای منطقه در قبال سوریه و عراق است که باید با عزم راسخ در مقابل آن بایستاند.امنیت، رفاه، اقتدار و عزت عراق به عنوان کشوری مهم در منطقه را برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت است.

رضا قارزی

پیام امروز انقلاب اسلامی-رضا قارزی   

بسمه تعالی

پیام امروز انقلاب اسلامی

آغاز تحولات اساسی در جهان و منطقه با آشکار شدن نشانه های آن در نقاط مختلف آن است از جمله شمال آفریقا، آسیا و اروپا و آمریکا. شکست در عرصه اخلاقی و پایمال شدن انسانیت و پدیدار شدن هویت اصلی تمدنِ غربی مبتنی بر اومانیسم یکی دیگر از نشانه های برهم خوردن آرامش ظاهری جبهه استکبار. قتل و غارت و خشونت، فساد و شهوت رانی های مسخ کننده همچون ترویج ازدواج همجنس گرایان، حمایت صریح از تروریسم خشن و وحشی در منطقه و اهانت آشکار به مقدسات و بزرگان دین، نمونه های عینی از شکست تمدن غرب در مسائل اخلاقی،فرهنگی اجتماعی و...است. فروریختن پایه های علمی و هویتی تمدن غرب، یکی پس از دیگری و نفرت عمومی از امریکا و قدرتهای دیگر و بی آبرویی بین المللی آنهاست .با بیداری ملتها بویژه بیداری اسلامی و اوج گرفتن استقامت اسلامی اکنون مشخص شده است که این بیداری کاملاً مرتبط به اسلام بوده و اگرچه در ظاهر آن را خاموش کردند اما روح خودباوری و احساس هویت اسلامی هیچگاه از بین نخواهد رفت و اکنون نیز از بین نرفته است. انقلاب اسلامی ایران برخلاف انقلاب‌های معمول در دنیا، با وجود گذشت بیش از سه دهه از پیروزی آن، همچنان سرزنده و شاداب است و از اسلام و استقلال و ایستادگی ملی و توسعه درون زا و عدالت سخن می گوید و برای این اهداف بزرگ، تلاش می کند. شأن نسل جوان کنونی انقلاب، بالاتر از جوان نسل اول انقلاب است زیرا جوان امروز با وجود آنکه پیروزی انقلاب و مسائل بعد از آن را ندیده و در معرض انواع آسیب های ناشی از فضای مجازی و ماهواره ها نیز قرار دارد اما متدین است و پای انقلاب ایستاده است. خوشبختانه مسئولان کشور از جمله مسئولان همه از ظرفیت های بی شمار داخلی آگاهند و بر لزوم استفاده از آنها معتقدند. دشمن از دشمنی خود تا هنگامی که نظام اسلامی و ملت ایران بر اصول اسلام و انقلاب و استقلال، پایبند است دست بر نخواهد داشت بنابراین نباید از دشمن غافل شد. امروز عمق کینه و بغض دشمنان وجبهه استکبار نسبت به ملت ایران را همه در صحبتهای آنها می بینند.اجرایی کردن سیاست‌های اقتصاد مقاومتی از دیگر وظایف مسئولان . دشمن با وجود بغض و کینه عمیق، از مقابله با نظام اسلامی و ملت ایران عاجز است و به دلیل این عجز، به تحریم روی آورده و خود آنها نیز می دانند که ابزار تحریم از ابتدای انقلاب تاکنون، بی فایده بوده است. تهدید نظامی لفظی مقامات امریکایی را نشانه بی فایده بودن تحریم ها دانستند .اتفاق نظری که امروز در میان رؤسای سه قوه و همچنین مسئولان دولتی اعم از رئیس جمهور محترم و وزرا درخصوص اجرای اقتصاد مقاومتی وجود دارد نوید دهنده آن است که به لطف خدا، اقتصاد مقاومتی بر تحریم ها و ترفندهای دشمنان فایق خواهد آمد. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، در هر مقطعی که مردم به وسط میدان آورده شدند و با نام خدا، حرکت جهادی آغاز شد، پیروز آن میدان بودیم که نمونه های عینی آن، پیروزی انقلاب اسلامی و پیروزی در هشت سال دفاع مقدس است. توجه دائمی مسئولان و مقایسه شرایط کنونی و توانایی های امروز با شرایط سال های قبل را یکی از وظایف دانستند . مسئولان باید با جبهه دشمن مرزبندی صریح و شفاف داشته باشند، بخصوص در شرایط کنونی. برخی در این خصوص مغالطه می کنند و اینگونه القا می کنند که مرزبندی به معنای قطع رابطه با دنیا است در حالیکه مرزبندی با جبهه دشمن، همانند مرزهای جغرافیایی، نسبت ما و دشمن را مشخص می کند. برخی افراد تلاش دارند به بهانه جهانی شدن، موضوع استقلال را کمرنگ کنند، استقلال یک مرز است و کسانیکه سعی می کنند مرزهای دینی و عقیدتی و مرزهای سیاسی را کمرنگ و یا محو کنند، به مردم و کشور خدمت نمی کنند. برخی به بهانه برخی مشکلات، افرادی را که استقامت کرده اند، ملامت می کنند، تصور نکنند که اگر ما تسلیم دشمن شویم، مشکلات حل خواهد شد. امروز دشمنان ملت ایران جزو بدنام ترین ها هستند. دولت امریکا در سطح بین المللی به عنوان یک بازیگر خشن و جنایتکار و ناقض حقوق انسانها شناخته می شود و در داخل امریکا نیز به عنوان یک رژیم دروغگوی مزوّر شناخته شده است و امروز اعتماد مردم امریکا به دولت خودشان در پایین ترین سطح قرار دارد. بنابر این نباید از چنین دولت بی آبرویی به خود ترس راه داد و اگر با خدا و برای خدا باشیم، قطعاً خداوند به ما کمک خواهد کرد. حفظ و تقویت وحدت ملی ، اعم از وحدت مذهبی و وحدت اقوام در کشور است. توجه به فرهنگ دینی و انقلابی از وظایف خطیر مسئولان است. دولت محترم باید به این موضوع توجه کند و مسئولان فرهنگی نیز باید توجه داشته باشند که چه می کنند، زیرا در مسائل فرهنگی نمی توان بی ملاحظ‌گی کرد. مسئله فرهنگ مهم است زیرا اساس ایستادگی و حرکت نظام اسلامی، مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی و تقویت جریان فرهنگی مؤمن و انقلابی است. واقعاً همه باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را بدانند زیرا همین جوانان هستند که در روز خطر، سینه سپر می کنند. کسانیکه به این جوانان با بدبینی نگاه می کنند و تلاش دارند آنها را منزوی کنند، به انقلاب و کشور خدمت نمی کنند. البته این جوانان مؤمن و انقلابی هیچگاه منزوی  نخواهند شد.بررسی اجمالی شرایط و توانمندی های موجود كشور و همچنین چالش ها وموانع فراروی امریكا و غرب در مقابله با انقلاب اسلامی در اوضاع کنونی منطقه وجهان بیانگر آنست که امریکا در شرایط کنونی قابلیت و مجال و جسارت حمله نظامی با ایران را نداشته وراهی جزتهدیدبه ظاهر جدی دوباره و تبلیغ جدید آنراعلیه جمهوری اسلامی ایران رادرپیش نداشته. تلاش کنونی امریكا و غرب بر علیه انقلاب جزجنگ روانی و تبلیغی نبوده كه با بهره گیری از توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماسی دشمن باعوامل خشونت درحال انجام است. سوابق امریکای جهان خوار ،همپیمانان و نوکرانش در مقابل جمهوری اسلامی در سالهای اخیردر راستای جنگ روانی ،فشار ، تهدیدو تحریمهای گوناگون حتی بعداز مذاکرات پرواضح می نمایید.نگاه‌های بصیر و تیزبین نیروهای ارزشی انقلاب اسلامی در رویارویی حاضر دشمنان با حقیقت دین اسلام انقلاب و ولایت به این واقعیت پی می‌برد که عزم ملی ،صبر،پایداری،استقامت،هوشمندی،کارآمدی،برنامه‌ریزی،آرامش سیاسی، تلاش و ولایت ‌پذیری آگاهانه از الزامات جامعه  در تقابل دراین جنگ هوشمند حاضر امریکاوغرب باانقلاب اسلامی در این برهه می‌باشد.دشمنان  فریبکار مادی‌گرای دور از انسانیت و اخلاق ، در میدان‌های گوناگون حاضردر تلاش برای اهداف کلان طراحی شده خود در بعد سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی اند وباادامه راهبردهایی چون فشارهای مختلف به نظام ، ایجاد شرایط سخت اقتصادی و  نفوذ ازرخنه های هجوم فرهنگی نارضایی، ایجاداعتراضات مردم و انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود، تضعیف روحیه مردم و مسئولان ، به ضعف کشاندن و استحاله، تغییر ماهیت نظام ، نهایتاً پذیرش ،سازش و تغییر حکومت الهی‌مان که باید هوشیار باتدبیر ومسئولانه با امور برخورد کرد.پیام جدید وامروزی انقلاب اسلامی که از بیان پر برکت امام خامنه ای دام ظله ارائه میگرددنسخه شفا بخش و جهانی بشریت کنونی وامانده در دام نظم و نظام سلطه گر دروغین غرب ونوسکولاریسم امروزی می باشد.یادگار راستین امام روح الله رحمه الله علیه در بازخوانی مکتب خمینی کبیر بیان فرمودند که  الگو جایگزین و نجات بخش نظم دروغین غرب در کشور های ،حکومتها و حرکتهای  اسلامی می تواند باشد و  کشور های اسلامی گوش به فرمان ، تسلیم شده و سازشکار باغرب را از بردگی نوین و اسارت دیکتاتورهای مدعی  دموکراسی به حقیقت وجودی اسلام و نجات برسانند. نقشه و کار اصلى امام امام خمینی(ره) فقط از ذهن انسان نبوده و مؤیدمن‌عندالله بود و بناى یک نظم مدنى - سیاسى براساس عقلانیت اسلامى است که دو نکته‌ى اساسى دارد:اول مردم‌سالارى یعنی سپردن کار کشور به مردم از طریق انتخابات، و دوم در چهارچوب شریعت اسلامى که از اسلام سرچشمه گرفته است. پدیده‌هاى اساسى نظم جامعه‌ى اسلامى، عنصر اصلى آزادى، استقلال، عدالت، معنویت اندو کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن که در دوره‌ى ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود. مقابل کسى که از انتخاب مردم به‌وجود آمده نباید سینه سپرکردو قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى شد، اسم او فتنه است. با این ملتى که ما داریم مشاهده میکنیم، با این تجربه‌اى و این حرکت موفق و سِیر مستمرى که در این ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال - این ملت نشان داده است، بله، ادامه‌ى این راه ممکن است. چالش بیرونى ما وجریان حرکت جبهه مقاومت اسلامی مزاحمتهاى استکبار جهانى، بى‌رودربایستى مزاحمتهاى آمریکا است. از نظر آمریکایى‌ها همه‌ى کشورها،جریانهاى سیاسى و اجتماعى و مدنى و اقتصادى ، همه‌ى آدمها و شخصیت‌هاى برجسته و ممتاز و نشان‌دار دنیا جزء این سه قِسماند و  خارج از آن نیستند: دسته اول سرسپرده‌اند و گوش‌به‌فرمانندکه از آنها حمایت کامل می کنند البته حمایت مفت و مجانى نیست، حمایت میکنند و آنها را میدوشند؛ در واقع از توانایى‌هاى آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، براى تأمین منافع خودشان استفاده میکنند. دسته دوم که مستقل هستند با آنها مدارا می کنند اروپایى‌هااز این دسته اند که در یک خطاى بزرگ راهبردى قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده‌اند، منافع آمریکا را رعایت میکنند،آمریکا منافع آنها را رعایت نمیکند و نخواهد کردوتا آخر هم همین‌جور است. دسته سوم آنانکه نافرمانند و دلیرى نشان میدهند و گستاخى نشان میدهند که جورى دیگر باید با آنها رفتار کرد. این کشورهایى هستند که زیر بار آمریکا نمیروند؛ سیاست آمریکا، درباره‌ى اینها این است که از هر وسیله‌ى ممکن باید علیه این کشورهاى نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله‌ى ممکن؛ هیچ حدومرزى نمیشناسند. یکى از راه‌ها این است که پیشبرد هدفهاى خودشان را در آن کشور مورد نظر - که آماج دشمنى آنها است - به عناصر داخلىِ همان کشور بسپرند. ونکته مهم مورد توجه درون نظام آنکه چالش درونى براى ملت ما آن است که روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ‌ترین خطر است. در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه‌ى دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله میکنند، دشمن اصلى نیستند آنها فریب‌خورده اند. همان‌طور که امام فرمودند ما میتوانیم، باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى میتواند همه‌ى این گره‌ها را باز کند. به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در جهان.                                            رضا قارزی      

ماموریت اصلی داعش ایجاد حکومت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه است،به گزارش سایت رضا قارزی ...

بسمه تعالی

ماموریت اصلی داعش ایجاد حکومت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه است

كدخبر: 20712 تاريخ : ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۵ http://www.osveh.info

تحلیل گر مسائل خاورمیانه تاکید کرد:ماموریت اصلی داعش ایجاد حکومت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه است.

به گزارش اسوه رضا قارزی که به مناسبت روز گرامیداشت مقاومت اسلامی قبل از خطبه های نماز جمعه ورامین سخن می گفت اظهار داشت: بررسی راهبردی در تحولات کنونی منطقه به وضوح آشکار می سازد که جبهه غربی- صهیونیستی به ضعف و شکستی بزرگ در درگیر کردن اکثر منطقه کشیده شده است.

وی افزود: امریکا ،غرب، اسرائیل ونوکران عرب آنان جایگاه شان در منطقه تضعیف گردیده.آمریکا در منطقه هدف اصلی‌‌اش شکستن خط مقاومت بوده بویژه در ایران ،سوریه ،عراق،لبنان و غزه واین واقعیت را نمی توان انکارکرد که دشمنان جبهه مقاومت در شرایط کنونی بایددر انتظار شکستی های بزرگتر در منطقه باشند.

این کارشناس مسائل منطقه سیر تحولات و روند مسائل روز منطقه خاورمیانه را نشانگر افزایش و اوج‌گیری قدرت، تسلط بر اوضاع کنونی جنبش‌ها، قیام‌ها، دولت‌ها و حکومت‌های شیعی به محوریت ایران اسلامی با عنوان جبهه مقاومت اسلامی دانست و عنوان کرد: انقلاب اسلامی نقطه شروع و آغازین این حرکت بود و روزبه‌روز شاهد قوت‌گیری تعالی و رشد این حرکت در سطوح جهانی، منطقه و داخل کشورهای این جبهه می‌باشد.حرکات و تلاش‌های غرب، امریکا، رژیم صهیونیستی و نوکران حلقه بگوش منطقه‌ای آنان در راستای ادامه مبارزه با جبهه مقاومت، استمرار دارد اما مسیر سرآشیبی ضعف، فرسایشی شدن اقدامات آنها، افزایش نگرانی، استیصال و ناتوانی آنها در مدیریت شرایط امروز مشهود می‌باشد.

قارزی تصریح کرد:منطقه خاورمیانه، مرکزی مهم و تاثیر گذاردر تحولات جهانی محسوب می گردد که بخش عمده کنونی تحولات آن، متاثر از انقلاب اسلامی ، سیاست ها و استراتژی هاو راهبردهای آن می باشد. نقش بی بدیل مقام معظم رهبری دام ظله به عنوان سکاندار انقلاب اسلامی و رهبری و تئوری پرداز و تصمیم ساز نظام کاملا آشکار می باشد. مقام عظمای ولایت آیت‌الله العظمی امام خامنه ای دام ظله در سیر تحولات منطقه به ویژه مقاومت و موج بیداری اسلامی، نقش و جایگاهی متمایز دارند که سایر رهبران منطقه و جهان فاقد آن هستند.

وی اضافه کرد: ایشان به حق رهرو راستین آن آشنای دلهای مسمانان جهان رهبرکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله علیه می باشد . مقام معظم رهبری در کسوت یک فقیه و عالم دینی، نقش رهبری سیاسی را توام با بصیرت و روشن بینی خاصی بر عهده داشته و نه تنها در داخل ایران،‌ بلکه در منطقه و جهان اسلام.موفقیت هاى علمى و اقتصادى و سیاسى و نظامى جمهوری اسلامی ایران نشانگرنظام مردم سالاری دینی در ایران است .

این کارشناس سیاسی منطقه در ادامه به بررسی تحولات منطقه پرداخت و گفت: در تحولات کنونی منطقه و جهان ایجاد بحران ها و کشتار روزانه مسلمانان غزه ،سوریه ، عراق ،پاکستان، افغانستان، یمن و لیبی توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی و آمریکا نشانگر طراحی جبهه غربی –صهیونیستی برای کاهش بازتاب شکستهای منطقه ای جبهه غربی ،عربی و ترکی ،ادامه نسل کشی مسلمانان ، زدن ضربه کاری به مقاومت ، اهداف ومصارف تبلیغاتی وسیاسی داخلی اسرائیل ،به شکست کشاندن وحدت دولت ها و ملت ها،سوق دادن اذهان کشور ها و جهان به مسایلی غیر از بحران اقتصادی خودو سرپوشی بر افزایش مشکلات اجتماعی شان ، امنیت اسرائیل در بین ساکنان صهیونیستی سرزمین های اشغالی وتغییر فضای منطقه می باشد .

وی گفت:مسائل مهمی چون بی ثباتی در شرق اروپا و تنش در روابط روسیه و غرب، تلاش همه جانبه غرب با آل سعود، آل ثانی و تروریست های سلفی_وهابی برای سرنگونی رژیم مردمی بشار اسد، حضور گروه های تروریستیِ سلفی_وهابی مورد حمایت غرب و آل سعود با بقایای حزب بعث صدام به منظور تغییر حکومت شیعی عراق و معرفی آن به نزاع های فرقه ای، بهانه حضور تروریسم درپاکستان، افغانستان، یمن، لیبی و …، متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به بمب هسته ای تلاشهای کوچی از سوی آنان در این راستا می باشد.

قارزی تصریح کرد: در عین حال که حملات ددمنشانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه کاملاً درعدم پوشش خبری رسانه های صهیونیستی انجام شد با موج گسترده حمایت جهانی از مردم بی دفاع فلسطینی برخورد نمود.همه اهداف و برنامه های جبهه غربی و صهیونیستی خود تهدید و بحرانی نو در جهت سیاست های شوم و استعماری فرا جدید آنان می باشد.مسلمانان غزه هر روز خود را با بمباران و کشته شدن اعضای خانواده و هم وطنان خود راسپری کردند و از ابتدایی ترین حقوق و امکانات مادی و سخت افزاری بی بهره اند و صدای یاری طلبانه آنها که با زبان روزه از گلوی خشکشان بیرون می آید به گوش هیچ دولت عربی-اسلامی نرسید.

وی افزود: مردم غزه  در تحریم و محاصره کامل همین دولت های عربی قرار گرفته اند. امریکا در ادامه دروغ های آشکار خود در راستای حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در حمله به غزه، تجاوزگری اشغالگران و قتل کودکان فلسطینی، مردم غزه رامسبب حوادث حمله اخیر اسرائیل به غزه اعلام کردند.

قارزی گفت: آشکار است که حملات پیوسته روزهای اخیر به نوار غزه تا کنون اهدافی را که نتانیاهو به دنبال دستیابی به آن بود چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه امنیتی محقق نکرد.چندی قبل«موتی شیفر» متخصص هوا و فضا و برنده جایزه امنیتی رژیم صهیونسیتی در اظهاراتی اعلام کرد که «گنبد آهنین» بزرگترین فریب جهان است.

این تحلیل گر مسائل خاورمیانه ادامه داد: امروز هیچ موشکی وجود ندارد که بتواند جلوی یک موشک دیگر را بگیرد و گنبد آهنین فقط یک نور صوتی است که جلوی افکار عمومی رژیم صهیونیستی وبالطبع خود این رژیم را می‌گیرد. تمام انفجار موشکهایی که در هوا مشاهده شده خود به خود صورت گرفته است اما این طرح پر هزینه با شکست مواجه شد.

وی گفت: گروه های مقاومت و مردم فلسطین در تحولات اخیر با مقاومت و دفع تجاوز و رویارویی به عنوان راهبرد اصلی مردم فلسطین وپرتاب موشک های مقاومت وحماس(فجر پنج،جی ۵ ،گراد،۱۰۷،…)به گنبد پوشالی رژیم صهیونسیتی ، همانند مقاومت لبنان،ایستادگی خود را نشان داد و پیروز خواهد شد به فضل الهی . قدرت مخفی حزب الله با وجود رخدادهایی همچون نفوذ پهباد به عمق خاک اسرائیل ترس بزرگی برای رژیم اشغالگر صهیونیستی می باشد.

این کارشناس مسایل سیاسی افزود: راهبرد اسرائیل در مورد تن داد به شروط مقاومت و موافقت اولیه با شروط ، عقب‌نشینی ارتش صهیونیستی تا پشت مرزهای غزه،افزایش شلیک موشک های مقاومت فلسطینی در حجم بالا به سمت فلسطین اشغالی ، ادامه توسعه گستره اهداف مقاومت به بیشتر شهرهای اسرائیل از جمله حیفا، تل آویو و بیت المقدس، قابلیت درگیری زمینی برای جریان مقاومت گروه‌های فلسطینی با رژیم صهیونسیتی برای چندماه نبود اطلاعات از پیشرفت های نظامی گروه های مقاومت ، ضرر بسیاری بر اسرائیل تحمیل کرد.

وی گفت: نابودی تانک های مرکاواتوسط گردان‌های عزالدین القسام شاخه نظامی جنبش حماس،وحدت بی سابقه ظرف سالهای گذشته میان ملت فلسطین، ترس اشغالگران صهیونیستی و و سران آمریکا ازتوانمندی های حزب الله لبنان درهمسایگی گروههای فلسطینی رعب عجیبی در دل صهیونیستها انداخته و مرگی که انتظار آن راباید بکشند.

قارزی پیروزی ورهایی ملت مظلوم و بی دفاع فلسطین از چنگال رژیم جلاد و جعلی صهیونیستی را آرمان حضرت امام(ره) و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) برای جهان اسلام خواند و گفت: روز قدس امسال چون سال های قبل تنها صحنه حمایت از ملت مظلوم فلسطین نبود، بلکه نمایشی از قدرت جهان اسلام در برابر تمامی دنیای کفر و حمایتی همه‌جانبه از مظلومان بود.

این تحلیل گر مسایل سیاسی تصریح کرد: حضور شکوهمند و پرصلابت در آوردگاه بزرگ روز جهانی قدس بار دیگر عزم و اراده مستحکم جهان اسلام و حامیان و یاران ملت مظلوم فلسطین و آرمان قدس شریف را در معرض دید جهانیان قرار داد. تمام ملتها ،گروهها،احزاب و جریان ها وتشکلها باحضور بی سابقه خود درراهپیمایی روز قدس امسال چند پیام محوری برای دنیای کفر ،سلطه ،جهان خواران صهیونیسم بین المللی و رژیم اشغالگر قدس ، نوکران منافق منطقه و تکفیری ها داشت از جمله ملـت های اسلامی و شیعییان جهان با توکل خداوند متعال و امید به عنایت حضرت ولی عصر (عج) با حضور در راهپیمایی عظیم و دشمن شکن روز جهانی قدس وحدت و اراده مسلمانان حمایت از مردم مظلوم فلسطین رابا بانگ رسای تکبیر به جهانیان نشان دادند.

وی اضافه کرد: جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی در غزه علیه مسلمانان فلسطینی به ویژه زنان و کودکان مظلوم مصداق جنایت جنگی است.روز قدس عرصه‌ای برای تجلی مکتب مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه جهانی بود.جبهه مقاومت اسلامی و نهضت ضد استکباری با اقتدار و صلابت در حال عبور هوشمندانه از پیچ تاریخی و حـصول آمادگی برای نقش‌آفریـنی در ساخـتار و هندسـه آتـی جهان است.حمایت مادی و معنوی جهان اسلام درراستای تحقق آرمان مقدس جبهه مقاومت اسلامی و نهضت ضد استکباری دریغ نخواهد شد.

قارزی عنوان کرد:سکوت ،حمایت و جانبداری غیر انسانی و ضد بشری امریکا ،سازمان های جهانی وغرب درقتل و عام و نسل کشی وحشیانیانه اخیر مسلمانان توسط صهیونیسم و اسرائیل در فلسطین اشغالی سند مهم و خط بطلانی دیگر برداعیه آنها بر نوع دوستی، بشر دوستی و رعایت قوانین بین المللی است. امروز تمامی آزادگان جهان و مسلمانا ن باید دوشادوش مردم غزه و رزمندگان مقاومت فلسطین بایستندچرا که هم اکنون جهان اسلام در برابر جلوه ای از رویارویی خون و شمشیر قرار گرفته است و امروز اسرائیل در یک ابهام عجیبی به سر می برد.

وی گفت: ازتوطئه ها ودسیسه های صهیونیسم است که با دراختیارگرفتن کامل وسایط ارتباط جمعی، ازرادیو وتلویزیون گرفته تا خبرگزاری ها ومجلات ونشریات وسینما وغیره دراروپا وآمریکا، وبا دراختیارگرفتن گوش وچشم ومغزهمه، با سیل خبرهای درست ودروغ وجعل وتحریف وتکرارویا کتمان وتکذیب،‌چنان زمینه ای را ایجاد می‌کند که رسیدن به حقیقت قضایا اگرمحال نباشد با اشکال فراوان مواجه باشد وازسوی دیگرتکرار اخبارجنایات وکشتاروشکنجه وفساد وانحراف، قبح اینها را ازبین برده ونوعی روزمرگی وبی تفاوتی نسبت به آنها دربیننده وشنونده وخواننده ایجادمی‌کند.

این کارشناس برجسته ادامه داد: از طرفی عرصه تحولات سیاسی میدانی عراق بعدازپیروزی جریان مالکی در مجلس ،وبعدانتخاب فواد معصوم و العبادی و تثبیت دوباره قدرت شیعی در عراق در کنار پیروزی بشاراسد درانتخابات سوریه ودست برتر میدانی آن ،همچنین افزایش اقتدار جهانی ومنطقه ای ایران اسلامی و حرکتهای جبهه مقاومت در لبنان ودیگر مناطق غرب آسیا در کنار ضعف،فرسایش ، استیصال و ادامه شکست آمریکا وجبهه غربی عربی به طراحی دیگری انجامید که در آن نوکران بلافصل عربی غرب ،عربستان و قطر متمرکز در شعله ور نمودن آتش تلاشهای تروریستی در عراق و تبدیل آن به جنگ داخلی گردیدند.ماموریت اصلی جریان داعش یا گروه مسلح موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام اشغال استان های سنی نشین و تبدیل آن به امارت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه تعیین گردیده است.

وی ایجاد هرج و مرج ، بی ثباتی ، نا آرامی های امنیتی ، کشتار مردم بی دفاع خاصه شیعیان و تجزیه عراق از مهمترین راهبرهای کلان آنان خواند و گفت: هزینه نمودن مستقیم و امکانات دهی عربستان و قطر در کنار هماهنگی ها ی امنیتی و برنامه ریزی های نظامی غرب آشکار می نماید.کشورهای غربی برای اینکه از تهدید و آسیب تروریست‌ها محفوظ بماند، آنها را به سمت عراق سوق دادند که بستری برای این کار گشته و به خاطر کشمکش‌های سیاسی در این کشور و آماده نبودن ارتش این گروه‌هابرخی مناطق را تصرف کردند و به صورت ضربتی وارد عراق شدند.با وجود تصرف بخش‌هایی از عراق توسط گروهک تروریستی داعش، این اقدام شکست آمریکا و عربستان خواهد بود.

قارزی تصریح کرد: جبهه مقاومت به خوبی توان احیا و بازگشت شرایط را درعراق در اختیار دارد و این احتمال وجود دارد که برنده بحران عراق باشند.عراق به طور ژئوپولتیک، مذهبی و تاریخی مورد توجه ایران بوده است ایران می‌تواند در عراق علیه داعش این فرصت تاریخی را داشته باشد تا نفوذ خود در عراق را افزایش دهد. باید در ذهن داشت که سقوط صدام و رژیم بعث عراق، توسط جورج بوش رئیس جمهوری پیشین آمریکا را پیروزی ایران در منطقه است و قابل تکرار. داعش یک گروهک از اراذل و اوباش است که جرئت نزدیک شده به ایران را ندارد، رابطه ایران با القاعده به عنوان اصلی‌ترین گروه تندرو سنی ( سلفی-تکفیری) آمیخته‌ای از تقابل است . جبهه مقاومت در سوریه بیش از پیش نشان دادند که تنها نیروی قابل اعتماد هستند که توان مقابله با القاعده ،داعش و النصره را دارند.عشایر عراق نیز برای دفاع از میهن ایلامی شان سلاح به دست گرفته اند. نیروهای داوطلب عراقی از تمام امتیازهای مربوط به نظامیان برخوردار خواهند بود.

بررسی ای راهبردی ازتحولات منطقه-رضا قارزی

بسمه تعالی

بررسی ای راهبردی ازتحولات منطقه

بررسی راهبردی در تحولات کنونی منطقه  به وضوح آشکار می سازد که جبهه غربی- صهیونیستی به ضعف و شکستی بزرگ در درگیر کردن اکثر منطقه  کشیده شده است. امریکا ،غرب، اسرائیل ونوکران عرب آنان  جایگاه شان در منطقه تضعیف گردیده.آمریکا  در منطقه هدف اصلی‌‌اش شکستن خط مقاومت بوده بویژه در ایران ،سوریه ،عراق،لبنان و غزه واین واقعیت را نمی توان انکارکرد که دشمنان جبهه مقاومت  در شرایط کنونی بایددر انتظار شکستی های بزرگتر در منطقه باشند. سير تحولات و روند مسائل روز منطقه خاورميانه نشانگر افزايش و اوج‌گيري قدرت، تسلط بر اوضاع كنوني جنبش‌ها، قيام‌ها، دولت‌ها و حكومت‌هاي شيعي به محوريت ايران اسلامي با عنوان جبهه مقاومت اسلامي مي‌باشد. انقلاب اسلامي نقطه شروع و آغازين اين حركت بود و روزبه‌روز شاهد قوت‌گيري تعالي و رشد اين حركت در سطوح جهاني، منطقه و داخل كشورهاي اين جبهه مي‌باشد.حركات و تلاش‌هاي غرب، امريكا، رژيم صهيونيستي و نوكران حلقه بگوش منطقه‌اي آنان در راستاي ادامه مبارزه با جبهه مقاومت، استمرار دارد اما مسير سرآشيبي ضعف، فرسايشي شدن اقدامات آنها، افزايش نگراني، استيصال و ناتواني آنها در مديريت شرايط امروز مشهود مي‌باشد.منطقه خاورمیانه، مرکزی مهم و  تاثیر گذاردر تحولات جهانی محسوب می گردد که بخش عمده کنونی تحولات آن، متاثر از انقلاب اسلامی ، سیاست ها و  استراتژی هاو راهبردهای  آن می باشد. نقش بی بدیل مقام معظم رهبری  دام ظله به عنوان سکاندار انقلاب اسلامی و رهبری و تئوری پرداز و تصمیم ساز نظام کاملا آشکار میباشد. مقام عظمای ولایت آیت‌الله العظمی امام  خامنه ای دام ظله در سیر تحولات منطقه به ویژه مقاومت و موج بیداری اسلامی، نقش و جایگاهی متمایز دارند که سایر رهبران منطقه و جهان فاقد آن هستند.ایشان به حق رهرو راستین آن آشنای دلهای مسمانان جهان رهبرکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله علیه می باشد . مقام معظم رهبری  در کسوت یک فقیه و عالم دینی، نقش رهبری سیاسی را توام با بصیرت و روشن بینی خاصی بر عهده داشته و نه تنها در داخل ایران،‌ بلکه در منطقه و جهان اسلام.موفقیت هاى علمى و اقتصادى و سیاسى و نظامى جمهوری اسلامی ایران نشانگرنظام مردم سالاری دینی در ایران است .

در تحولات کنونی منطقه و جهان ایجاد بحران ها و کشتار روزانه مسلمانان غزه ،سوریه ، عراق ،پاکستان، افغانستان، یمن و لیبی توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی و آمریکا  نشانگر طراحی جبهه غربی –صهیونیستی برای کاهش بازتاب  شکستهای منطقه ای جبهه غربی ،عربی و ترکی ،ادامه نسل کشی مسلمانان ، زدن ضربه کاری به مقاومت ، اهداف ومصارف تبلیغاتی وسیاسی داخلی اسرائیل ،به شکست کشاندن وحدت دولت ها و ملت ها،سوق دادن اذهان کشور ها و جهان به مسايلي غير از بحران اقتصادي خودو سرپوشی بر افزايش مشكلات اجتماعي شان ، امنیت اسرائيل در بين ساكنان صهیونیستی سرزمين هاي اشغالي وتغییر فضای منطقه می باشد .مسائل مهمی چون :بی ثباتی در شرق اروپا و تنش در روابط روسیه و غرب، تلاش همه جانبه غرب با آل سعود، آل ثانی و تروریست های سلفی_وهابی برای سرنگونی رژیم مردمی بشار اسد، حضور گروه های تروریستیِ سلفی_وهابی مورد حمایت غرب و آل سعود با بقایای حزب بعث صدام به منظور تغییر حکومت شیعی عراق و معرفی آن به نزاع های فرقه ای، بهانه حضور تروریسم  درپاکستان، افغانستان، یمن، لیبی و ...، متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به بمب هسته ای تلاشهای کوچی از سوی آنان در این راستا می باشد.در عین حال که حملات ددمنشانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه کاملاً درعدم پوشش خبری رسانه های صهیونیستی انجام شد با موج گسترده حمایت جهانی از مردم بی دفاع فلسطینی برخورد نمود.همه اهداف و برنامه های جبهه غربی و صهیونیستی خود تهدید و بحرانی نو در جهت  سیاست های شوم و استعماری فرا جدید آنان می باشد.مسلمانان غزه هر روز خود را با بمباران و کشته شدن اعضای خانواده و هم وطنان خود  راسپری کردند و از ابتدایی ترین حقوق و امکانات مادی و سخت افزاری بی بهره اند و صدای یاری طلبانه آنها که با زبان روزه از گلوی خشکشان بیرون می آید به گوش هیچ دولت عربی_اسلامی نرسید.و در تحریم و محاصره کامل همین دولت های عربی قرار گرفته اند. امریکا در ادامه دروغ های آشکار خود در راستای حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در حمله به غزه، تجاوزگری اشغالگران و قتل کودکان فلسطینی، مردم غزه رامسبب حوادث حمله اخیر اسرائیل به غزه اعلام کردند.آشکار است که حملات پیوسته روزهای اخیر به نوار غزه تا کنون اهدافی را که نتانیاهو به دنبال دستیابی به آن بود چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه امنیتی محقق نکرد.چندی قبل«موتی شیفر» متخصص هوا و فضا و برنده جایزه امنیتی رژیم صهیونسیتی در اظهاراتی اعلام کرد که «گنبد آهنین» بزرگترین فریب جهان است. امروز هیچ موشکی وجود ندارد که بتواند جلوی یک موشک دیگر را بگیرد و گنبد آهنین فقط یک نور صوتی است که جلوی افکار عمومی رژیم صهیونیستی وبالطبع خود این رژیم را می‌گیرد. تمام انفجار موشکهایی که در هوا مشاهده شده خود به خود صورت گرفته است و تا کنون هیچ موشکی از گنبد آهنین برای مهار حداقل یک موشک پرتاب شده از نوار غزه صورت نگرفته است.شاخه نظامی جنبش حماس اعلام کرد: سامانه گنبد آهنین رژیم صهیونیستی قادر به رهگیری این موشک ها نیست. گروه های مقاومت و مردم فلسطین در تحولات اخیر با مقاومت و دفع تجاوز و رویارویی به عنوان راهبرد اصلی مردم فلسطین وپرتاب موشک های مقاومت وحماس(فجر پنج،جی 5 ،گراد،۱۰۷،...)به گنبد پوشالی رژیم صهیونسیتی ، همانند مقاومت لبنان،ایستادگی خود را نشان داد و پیروز خواهد شد به فضل الهی . قدرت مخفي حزب الله با وجود رخدادهايي همچون نفوذ پهباد به عمق خاك اسرائيل ترس بزرگی برای رژیم اشغالگر صهیونیستی می باشد.

راهبرد اسرائیل در مورد تن داد به شروط مقاومت و موافقت اولیه با شروط ، عقب‌نشینی ارتش صهیونیستی تا پشت مرزهای غزه،افزایش شلیک موشک های مقاومت فلسطینی در حجم بالا به سمت فلسطین اشغالی ، ادامه توسعه گستره اهداف مقاومت به بیشتر شهرهای اسرائیل از جمله حیفا، تل آویو و بیت المقدس، قابلیت درگیری زمینی برای جریان مقاومت گروه‌های فلسطینی با رژیم صهیونسیتی برای چندماه. نبود اطلاعات از پيشرفت هاي نظامي گروه هاي مقاومت ، ضرر بسياري بر اسرائيل تحميل کرد. نابودی تانک های مرکاواتوسط گردان‌های عزالدین القسام شاخه نظامی جنبش حماس،وحدت بی سابقه ظرف سالهای گذشته میان ملت فلسطین،  ترس اشغالگران صهیونیستی و و سران  آمریکا ازتوانمندی های حزب الله لبنان درهمسایگی گروههای فلسطینی رعب عجیبی در دل  صهیونیستها انداخته و مرگی که انتظار آن راباید بکشند.پیروزی ورهایی ملت مظلوم و بی دفاع فلسطین از چنگال رژیم جلاد و جعلی صهیونیستی آرمان حضرت امام(ره) و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) برای جهان اسلام است.روز قدس امسال چون سال های قبل  تنها صحنه حمایت از ملت مظلوم فلسطین نبود، بلکه نمایشی از قدرت جهان اسلام در برابر تمامی دنیای کفر و حمایتی همه‌جانبه از مظلومان بود. حضور شکوهمند و پرصلابتدر آوردگاه بزرگ روز جهانی قدس بار دیگر عزم و اراده مستحکم جهان اسلام و حامیان و یاران ملت مظلوم فلسطین و آرمانقدس شریف را در معرض دید جهانیان قرار داد. تمام ملتها ،گروهها،احزاب و جریان ها وتشکلها باحضور بی سابقه خود درراهپیمایی روز قدس امسال چند پیام محوری برای دنیای کفر ،سلطه ،جهان خواران صهیونیسم بین المللی و رژیم اشغالگر قدس ، نوکران منافق منطقه  و تکفیری ها داشت از جمله ملـت های اسلامی  و شیعییان جهان با توکل خداوند متعال و امید به عنایت حضرت ولی عصر (عج) با حضور درراهپیمایی عظیم و دشمن شکن روز جهانی قدس وحدت و اراده مسلمانان حمایت از مردم مظلوم فلسطین  رابا بانگ رسای تکبیر به جهانیان نشان دادند.جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی در غزه  علیه مسلمانان فلسطینی به ویژه زنان و کودکان مظلوم مصداق جنایت جنگی است.روز قدس عرصه‌ای برای تجلی مکتب مقاومت و گفتمان انقلاباسلامی در عرصه جهانی بود.جبهه مقاومت اسلامی و نهضت ضد استکباری با اقتدار و صلابت در حال عبور هوشمندانه از پیچ تاریخی و حـصول آمادگی برای نقش‌آفریـنی در ساخـتار و هندسـه آتـی جهان است.حمایت مادی و معنوی جهان اسلام  درراستای تحقق آرمان مقدس جبهه مقاومت اسلامی و نهضت ضد استکباری دریغ نخواهد شد.سکوت ،حمایت و جانبداری غیر انسانی  و ضد بشری امریکا ،سازمان های جهانی وغرب  درقتل و عام و نسل کشی وحشیانیانه اخیر مسلمانان توسط صهیونیسم و اسرائیل در فلسطین اشغالی سند مهم و خط بطلانی دیگر برداعیه آنها بر نوع دوستی، بشر دوستی و رعایت قوانین بین المللی است. امروز تمامی آزادگان جهان و مسلمانا ن باید دوشادوش مردم غزه و رزمندگان مقاومت فلسطین بایستندچرا که هم اکنون جهان اسلام  در برابر جلوه ای از رویارویی خون و شمشیر قرار گرفته است و امروز اسرائيل در يك ابهام عجيبي به سر مي برد. ازتوطئه ها ودسيسه هاي صهيونيسم است كه با دراختيارگرفتن كامل وسايط ارتباط جمعي، ازراديو وتلويزيون گرفته تا خبرگزاري ها ومجلات ونشريات وسينما وغيره دراروپا وآمريكا، وبا دراختيارگرفتن گوش وچشم ومغزهمه، با سيل خبرهاي درست ودروغ وجعل وتحريف وتكرارويا كتمان وتكذيب،‌چنان زمينه اي را ايجاد مي‌كند كه رسيدن به حقيقت قضايا اگرمحال نباشد با اشكال فراوان مواجه باشد وازسوي ديگرتكرار اخبارجنايات وكشتاروشكنجه وفساد وانحراف، قبح اينها را ازبين برده ونوعي روزمرگي وبي تفاوتي نسبت به آنها دربيننده وشنونده وخواننده ايجادمي‌كند.

از طرفی عرصه  تحولات سیاسی میدانی عراق بعدازپیروزی جریان مالکی در مجلس ،وبعدانتخاب فواد معصوم و العبادی و تثبیت دوباره قدرت شیعی در عراق در کنار پیروزی بشاراسد درانتخابات سوریه ودست برتر میدانی آن ،همچنین افزایش اقتدار جهانی ومنطقه ای ایران اسلامی و حرکتهای جبهه مقاومت در لبنان ودیگر مناطق غرب آسیا در کنار ضعف،فرسایش ، استیصال و ادامه شکست آمریکا وجبهه غربی عربی به طراحی دیگری انجامید که در آن نوکران بلافصل عربی غرب ،عربستان و قطر متمرکز در شعله ور نمودن آتش تلاشهای تروریستی در عراق و تبدیل آن به جنگ داخلی گردیدند.ماموریت اصلی جریان داعش یا گروه مسلح موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام  اشغال استان های سنی نشین و تبدیل آن به امارت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه تعیین گردیده است.ایجاد هرج و مرج ، بی ثباتی ، نا آرامی های امنیتی ، کشتار مردم بی دفاع  خاصه شیعیان و تجزیه عراق از مهمترین راهبرهای کلان آنان محسوب می گردد. هزینه نمودن مستقیم و امکانات دهی عربستان و قطر در کنار هماهنگی ها ی امنیتی و برنامه ریزی های نظامی غرب آشکار می نماید.کشورهای غربی برای اینکه از تهدید و آسیب تروریست‌ها محفوظ بماند، آنها را به سمت عراق سوق دادند که بستری برای این کار گشته و به خاطر کشمکش‌های سیاسی در این کشور و آماده نبودن ارتش این گروه‌هابرخی مناطق را تصرف کردند و به صورت ضربتی وارد عراق شدند.با وجود تصرف بخش‌هایی از عراق توسط گروهک تروریستی داعش، این اقدام شکست آمریکا و عربستان خواهد بود.

            جبهه مقاومت به خوبی توان احیا و بازگشت شرایط را درعراق در اختیار دارد و این احتمال وجود دارد که برنده بحران عراق باشند.عراق به طور ژئوپولتیک، مذهبی و تاریخی مورد توجه ایران بوده است ایران می‌تواند در عراق علیه داعش این فرصت تاریخی را داشته باشد تا نفوذ خود در عراق را افزایش دهد. باید در ذهن داشت که سقوط صدام و رژیم بعث عراق، توسط جورج بوش رئیس جمهوری پیشین آمریکا را پیروزی ایران در منطقه است و قابل تکرار. داعش یک گروهک از اراذل و اوباش است که جرئت نزدیک شده به ایران را ندارد، رابطه ایران با القاعده به عنوان اصلی‌ترین گروه تندرو سنی ( سلفی-تکفیری) آمیخته‌ای از تقابل است . جبهه مقاومت در سوریه بیش از پیش نشان دادند که تنها نیروی قابل اعتماد هستند که توان مقابله با القاعده ،داعش و النصره را دارند.عشایر عراق نیز برای دفاع از میهن ایلامی شان سلاح به دست گرفته اند. نیروهای داوطلب عراقی از تمام امتیازهای مربوط به نظامیان برخوردار خواهند بود.

و بیانی الهی از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خميني (ره) : ((هيهات كه امت محمد صلي ‌الله عليه‌وآله‌وسلم و سيراب‌شدگان عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت‌بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هيهات كه خميني در برابر تجاوز ديو سيرتان و مشركان وكافران به حريم قرآن كريم و عزت رسولخدا و امت محمد‌صلي ‌الله عليه‌وآله وسلم- پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره‌گر صحنه‌هاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم.)) (صحيفه امام ج20ص318).

آحاد امت اسلامی با تبعیت از قرآن کریم و تعالیم پیامبر برابر توطئه های استکبار ایستاده است و انشاء الله بزودی شاهد فروپاشی ومرگ رژیم ظالمانه آمریکا و اسرائیل غاصب باشیم.بر اساس وعده های قرآن نابودی این تمدن مادی حتمی است؛ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»آیه81 سوره مبارکه اسراء.

    رضا قارزی

برادران فریب خورده وایجاد جنگ داخلی دیگر در منطقه-رضا قارزی

بسمه تعالی

برادران فریب خورده وایجاد جنگ داخلی دیگر در منطقه

عرصه  تحولات سیاسی میدانی عراق بعدازپیروزی جریان مالکی و تثبیت دوباره قدرت شیعی در عراق در کنار پیروزی بشاراسد درانتخابات سوریه ودست برتر میدانی آن ،همچنین افزایش اقتدار جهانی ومنطقه ای ایران اسلامی و حرکتهای جبهه مقاومت در لبنان ودیگر مناطق غرب آسیا در کنار ضعف،فرسایش ، استیصال و ادامه شکست آمریکا وجبهه غربی عربی تلاش و  برنامه دوباره غرب و نوکران بلافصل عربی اش ،عربستان و قطررا متمرکز در شعله ور نمودن آتش تلاشهای تروریستی در عراق و تبدیل آن به جنگ داخلی گردیده است.ماموریت اصلی جریان داعش یا گروه مسلح موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام  اشغال استان های سنی نشین و تبدیل آن به امارت تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه تعیین گردیده است.ایجاد هرج و مرج ، بی ثباتی ، نا آرامی های امنیتی ، کشتار مردم بی دفاع  خاصه شیعیان و تجزیه عراق از مهمترین راهبرهای کلان آنان محسوب می گردد. هزینه کردمستقیم و امکانات دهی عربستان و قطر در کنار هماهنگی ها ی امنیتی و برنامه ریزی های نظامی آنان آشکار می نماید.کشورهای غربی برای اینکه از تهدید و آسیب تروریست‌ها محفوظ بماند، آنها را به سمت عراق سوق دادند که بستری برای این کار داشت و به خاطر کشمکش‌های سیاسی در این کشور و آماده نبودن ارتش این گروه‌هابرخی مناطق را تصرف کردند و به صورت ضربتی وارد عراق شدند.با وجود تصرف بخش‌هایی از عراق توسط گروهک تروریستی داعش، این اقدام ادامه شکست آمریکا و عربستان می باشد.

            مه اعضای شورای امنیت ونماینده بان کی مون حمایت قاطع خود را از مردم و دولت عراق در مبارزه با تروریسم در کشورشان اعلام کرده اند. همه اعضا اقدامات تروریستی را با هر دلیل و انگیزه ای که صورت بگیرد با قاطعیت تمام محکوم کردندوزیر امور خاورمیانه دولت انگلیس عملیات گروه تروریستی داعش را به شدت محکوم و تأکید کرد دولت انگلیس از تلاش های دولت عراق برای برقراری امنیت در این کشور، حمایت می کند. "هیو روبرتسون"  رهبران عراق را «به همکاری با هم برای ایجاد وحدت در کشور» فراخواند و از اوضاع انسانی در پی حملات گروه داعش ابراز نگرانی کرد.آمریکایی‌ها دست‌بردار از منطقه نیستند و به دنبال احیای آبروی از دست رفته خودشان اند. شبکه تلویزیونی العالم گزارش داد: جان کری وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد باراک اوباما رئیس جمهور این کشور برای اتخاذ اقدامات فوری به منظور کمک به عراق آمادگی دارد. جان بینر، رهبر اکثریت جمهوری خواه کنگره نیز گفت به نظر من کاری که ما باید انجام دهیم تامین تجهیزات و کمک های فنی است که عراقی ها از ما خواسته اند. تروریست ها غرب عراق را به کنترل خود در آوردند و اکنون موصل را در اختیار دارند که چند صد مایلی با بغداد فاصله دارد. جان مک کین سناتور سرشناس جمهوری خواه نیز گفته روشن است که این تصمیم برای خروج کامل آمریکا از عراق به خاطر مسائل سیاسی تحمیل شده بود و به سود منافع ملی ما نبود. تحولات اخیر در عراق دست مایه انتقاد شدید جمهوری خواهان کنگره از اوباما شده است در حالی که دمکرات ها نیز تمایل چندانی به ورود مستقیم به درگیری ها ندارند. همچنین در خبر ها آمده :امادگی دختر صدام برای پیوستن به جهاد نکاح. سرکرده سعودی زنان داعش در عراق به دام افتاد. داعش کشتن شیعه ها مثل کشتن یک مگس می داند. سخنگوی بان کی مون دربیانیه گفته: دبیرکل معتقد است که نباید اجازه داد تروریست ها مانع از تحقق دمکراسی در عراق شوند.در این بیانیه از جامعه بین المللی خواسته شده است که یکصدا همبستگی خود را از دولت و ملت عراق برای مقابله با چالش های امنیتی اعلام کنند.به نقل از صوت العراق، بیش از 5 هزار نفر از اهالی استان بابل عراق برای پیوستن به نیروهای ارتش در جنگ با داعش در استان‌های بحران زده نینوا، صلاح الدین و کرکوک تشکیل پرونده داده اند. علاوه بر بابل در بصره و سامرا نیز هزاران نفر برای کمک به ارتش در جنگ با داعش اعلام آمادگی کردند. نیروهای عملیات دجله ارتش عراق توانستند تروریست‌ها را از دو محله قدس و الحی در موصل به عقب برانند. همچنین جنگنده های ارتش عراق مناطق اطراف شهر موصل را که تروریست‌ها در آنجا موضع گرفته بودند، بمباران کردند. ارتش عراق چند روزی است  عملیات خود برای آزاد کردن موصل را آغاز کرده است و نیروهای ویژه خود را به داخل شهر موصل هلی‌برد کرده است. مقامات واشنگتن اعلام کردند شرکت های امریکایی صدها تن از کارکنان خود را از پایگاه هوایی «بلد» خارج کردند.یک مقام دفاعی امریکا خبر خروج چند صد نفر از پیمانکاران امریکایی را از این پایگاه مهم هوایی واقع در 80 کیلومتری شمال پایتخت و انتقال آنان به بغداد به دلایل امنیتی، تأیید کرد. شبکه المیادین گزارش داد نیروهای ویژه عراق چتربازان خود را در شهر موصل پیاده کرده است.نیروهای ویژه از ۴ سمت به سوی فرودگاه موصل در حرکت هستند.پوشش هوایی عراق کار یکسره کردن درگیری ها را آغاز کرده اند.همچنین نیروهای عراقی به سمت منطقه "سلیمان بک" در حال پیشروی راهبردی هستند. . ارتش عراق در موصل عملیات گسترده‌ای را برای مقابله با تروریست‌های داعشی را آغاز کرده است.

در هر حال سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه با انتشار بیانیه ای با محکوم کردن حمله تروریست های گروه داعش به بخش هایی از عراق، غرب و آمریکا را مسئول بروز وضعیت کنونی کشور عراق دانست. آلکساندر لوکاشویچ در بیانیه خود با انتقاد از اشغال عراق توسط آمریکا و متحدان غربی این کشور خاطرنشان کرد: هیچ تردیدی نیست افرادی که بیش از 10 سال پیش به عراق حمله کردند و همچنان به تحمیل اراده خود بر ملت های منطقه می پردازند تا اندازه زیادی به آغاز روند بی ثباتی اوضاع منطقه خاورمیانه کمک کردند.مهم آنکه همه مقات عراقی از جمله سران دولت اقلیم کردستان برای مقابله با تهدید داعش و تضمین امنیت همه شهروندان، همکاری کنند.داعش تهدیدی در عراق و سوریه است و جامعه بین المللی باید به این موضوع آگاه باشد.گروهک داعش با روش، منش و تاکتیک بعثی‌ها عمل می‌کند. مالکی با تشکر از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران از ملت و دولت عراق تاکید کرده: بسیج مردم و عشایر عراق در حمایت از ارتش توانست با عملیات تروریستی مقابله کند و مردم عراق به زودی عراق را از وجود تروریستها پاکسازی خواهند کرد.آقای روحانی در تماس تلفنی با مالکی تاکید نمود: ملت و دولت ایران در کنار ملت و دولت عراق قرار دارند و دولت ایران تمام تلاشهای خود را در سطح بین المللی و منطقه ای برای مقابله با تروریستها انجام خواهد داد و هرگز به حامیان تروریستها اجازه نخواهد داد به امنیت و ثبات عراق از طریق صدور تروریسم به آن خدشه ای وارد کنند.روحانی خاطر نشان کرد آیت الله سیستانی مرجع عالی شیعی که بر ضرورت مشارکت همه عراقیها در مقابله با تروریستها تاکید کرده است نقش مهمی در بسیج مردم عراق در مقابله با جنایات و عملیات کشتاری که تروریستها به راه انداخته اند، ایفا کرده است.

      رضا قارزی1393

بازخورد فرآیندی تحولات اخیر فرانسه :اسلام غرب را درنوردیده است-رضا قارزی بهار 94

بسمه تعالی

بازخورد فرآیندی تحولات اخیر فرانسه :اسلام غرب را درنوردیده است

آنچه امروز در فرانسه به وقوع پیوست جریان ،سناریو وطراحی جدید شبکه های استکباری ضد اسلام است علیه اسلام  متعالی ونجات دهنده بشریت که سومین موج اسلام هراسی ازآن نام میبرند که بیانگر رویارویی دو هویت اندیشه مادی با اسلام محمدی وجهان اسلام می باشد. این طراحی بخشی از پازل طراحی شده استکبار بوده که سال‌ها اخیر علیه اسلام برنامه‌ریزی کرده اند و از اهداف صهیونیست است.امریکا و هم پیمانانشان امروز  برای مبارزه با رشد اسلام‌گرایی در دنیای غرب از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند، در رسانه‌های غربی می بینیدکه اسلام چطور غرب را درنوردیده است. در حال حاضر جامعه‌شناسان بسیاری از کشورهای اروپایی پیش بینی کرده‌اند که در آینده اسلام در اروپا حاکمیت خواهد کرد، لذا سران استکبار سناریو اسلام هراسی راروز به روز قوت می دهند.اهانت به پیامبر (ص) در فرانسه و اقدامات بعد آن، یک اقدامی مشابه حادثه ۱۱ سپتامبر بوده که خود استکبار آن را به وجود آورده است.

  توهین مجدد نشریه شارلی ابدو به ساحت مقدس پیامبر بار دیگر خشم و انزجار مردم مسلمان و آزادی خواهان در اقصی نقاط جهان را برانگیخت و بسیاری از غیرمسلمانان نیز این حرکت را محکوم کردند.پس از توهین نشریه هتاک فرانسوی، میزان مطالعه مردم اروپا درباره اسلام افزایش چشمگیری یافته است.اسلام اعلام می کند که زنان و دختران می‌توانند در جامعه پا به پای مردان گام بردارند، متاسفانه در دنیایی زندگی می‌کنیم که در برخی زمینه‌ها رشد و پیشرفت وجود دارد اما در عرصه‌های اخلاقی انحطاط به خوبی نمایان است.دین اسلام، دین رحمت، عطوفت و مهربانی است و پیامبر اسلام(ص) به عنوان منادی رحمت و مهربانی در دنیا مطرح است.لذا به هیچ عنوان نباید خشونت در خون مسلمان وجود داشته باشد مگر در مقابل کفاری که علیه اسلام و مسلمانان شمشیر می‌کشند.ما حتی در روز عاشورا می‌بینیم با اینکه سی هزار نفر لشگر برای جنگ با 72 نفر به میدان آمده بودند و درگیری و جنگ قطعی و یقینی بود اما امام حسین(ع) تا آخرین لحظه با لشگریان دشمن صحبت می‌کند که تا آنجا که ممکن است جنگ درنگیرد و این نشان می‌دهد اسلام هیچگاه به دنبال دامن زدن به جنگ، خشونت و خونریزی نبوده و نیست.ماهیت ،ریشه‌ها و اهداف اصلی توهین به پیامبر(ص) از سوی نشریه شارلی ابدو دست‌های پشت پرده اسرائیل و امریکاست بود. کشته شدن یکی دو نفر یهودی در حوادث اخیر فرانسه دسیسه‌ طراحی شده از سوی خود صهیونیست‌هاست تا اولا از مهاجرت معکوسی که اخیرا از اسرائیل به فرانسه افزایش یافته بود جلوگیری کنند ثانیا خود این عملیات تروریستی در دفتر نشریه شارلی ابدو و اتفاقات غیر معقول بعد از این حادثه بیش از پیش نقش صهیونیست‌ها در وقوع این اتفاق را نمایان می‌سازد.بعد از این حادثه تروریستی شاهدیم یک راهپیمایی در پاریس راه می‌اندازند که سران حدود چهل کشور در آن راهپیمایی حضور می‌یابند و یکی از سردمداران آنها نتانیاهو است؛ کسی که به کودک‌کشی و نسل‌کشی شهره آفاق شده است ولی در آنجا در نقش سردمدار مبارزه با تروریسم ظاهر می‌شود.از طرفی نخست وزیر انگلیس نیز در یک اظهارنظر غیر منطقی و غیر متعارف می‌گوید مردم اجازه دارند به ادیان و اعتقادات توهین کنند و آن را مورد تمسخر قرار دهند.نشریه بعد از وقوع آن اتفاق، در اولین روزی که منتشر می‌شود مجددا کاریکاتور موهن پیامبر(ص) را چاپ می‌کند و در حالی که تیراژ آن در روزهای قبل 50 تا 60 هزار نسخه بوده است اما این نسخه را در تیراژ میلیونی که به حدود 7 میلیون هم رسید به فروش رساند. این است اثبات ادعاهای دروغین غرب .نگاه دنیای متوحش غرب به انسان  به عنوان یک کالا ابیش نیست.در برخی کشورهای به ظاهر متمدن اروپایی دختران را پشت ویترین مغازه‌ها می‌گذارند و می‌فروشند، قاچاق زن‌ها و دخترها در غرب امر عادی است و نتیجه این فرهنگ منحط غرب خودکشی‌ها، رذایل اخلاقی، سقط جنین و ... است.روش غرب بنیان‌های اخلاقی خانواده را متزلزل می کند.قرآن کریم در سوره صف می‌فرماید «آن خدایی که پیامبر را فرستاد، فرستاد تا دین او را بر همه ادیان غالب کند گرچه مشرکین نخواهند» پس به یادداشته باشیم که در نهایت برتری با اسلام است.مجری شبکه بی بی سی فارسی یک عکس در واگن متروی لندن از زنان محجبه گرفته است و سئوال می‌کند آیا اسلام لندن را فتح کرده؟ وی می‌گوید تنها زن بی‌حجاب در آن واگن در لندن من بودم، یک نفر از هلند برای وی در سایتش نظر می‌گذارد که سوار یک تراموا در آمستردام شوید، خواهید دید بیش از 80 درصد زنان محجبه هستند.امروز موج حجاب و عفت اروپا را فراگرفته است، در آمریکا ساخت مسجد در دهه اخیر 74 درصد افزایش یافته است، در اسپانیا مرکز پاسخ به شبهات اسلامی آنجا  می‌گوید در چند ماه اخیر بیش از 60 نفر مراجعه کردند و مسلمان شدند، این همان وعده قران است، آمریکا، اروپا و رژیم منحوس جنایتکار صهیونیستی بدانند چه بخواهند و چه نخواهند آینده از آن اسلام است.امروز آمریکا و اسرائیل زمین‌گیر شدند، روزی هیچ ملت و یا دولتی در دنیا جرات جسارت به آمریکایی‌ها را نداشت اما امروز بسیاری از سفرهای سران آمریکا به دیگر کشورها پنهانی صورت می‌گیرد، هرجا می‌روند مخالفان نظام استکباری آنها تجمع می‌کنند.برای اولین بار در تاریخ آمریکا سفیر این کشور در لیبی به درک واصل شد، امروز مردم جهان برای مرگ قدرت پوشالی آمریکا لحظه شماری می‌کنند، عظمت، روحانیت و جذابیت پیامبر اعظم (ص) چیزی نیست که با یک رویداد زیر سئوال برود، اینها به خیال خام خود می‌خواهند با موج اسلام‌گرایی مبارزه کنند اما بدانند اهانت به ساحت پیامبر اکرم (ص) اقبال مردم جهان به اسلام را افزایش می‌دهد.این توهین‌ها تازگی ندارد، قبلا سلمان رشدی و کشیش افراطی آمریکایی اهانت کردند اما مردم به اسلام اقبال بیشتری آوردند، ما امروز آمریکا را شریک جرم این اهانت کنندگان می‌دانیم و خواهان مجازات این اهانت سخیف هستیم، تکلیف صهیونیست‌ها هم که روشن است، دیگر این صهیونیست‌ها نیستند که برای دنیا تصمیم می‌گیرند.امثال دولت مزدور کانادا برای خوش خدمتی به صهیونیست‌ها به خود ضرر می‌زنند اما بدانند با مقاومت شما مسلمانان در نهایت اسرائیل از صفحه روزگار محو می‌شود و توطئه‌های ننگین غرب به خودش بازخواهد گشت. حال با این اوصاف چگونه می‌توان باور کرد که مجموعه این حوادث یک اقدام اتفاقی بوده باشد و دو نفر براساس غیرت دینی به ترور افراد توهین ‌کننده به پیامبر(ص) دست زده باشند؟در پس این قضایا، دستی در پشت پرده برای گسترش اسلام‌ستیزی وجود دارد تا فضایی شبیه به بعد از 11 سپتامبر برای افزایش فشار و هجمه و کشتار مسلمانان ایجاد شود. از اهداف مهمی که صهیونیست‌ها از حوادث اخیر پیگیری می‌کنند ایجاد تفرقه و انشقاق بین مسلمانان است همچنین توهین نشریه فرانسوی به ساحت نبی مکرم اسلام نشان دهنده: گسترش اسلام در اروپا و ترس و وحشت مستکبران از شکست سیاست انزوای مسلمانان،استفاده  از هر ابزاری برای جلوگیری از افزایش آگاهی جامعه اروپایی نسبت به اسلام،بهانه آزادی بیان ابزار توهین های بی شرمانه  نسبت به بزرگترین شخصیت تاریخ اسلام ،بهره برداری از فضای طرح موضوع و اتهام تروریسم اسلامی .

رضا قارزی-بهار 94

باب جهاد در قرآن و وروایات

 باب جهاد در قرآن و وروایات 

. قال رسول الله رحمه الله خلفا نی قبیل یا رسول الله من خلفا ئک قال الذین یحیون سننی و یعلمونها عبادالله ص 15 جلد دوم بحار الانوار و در ص 30 از حضرت رضا (ع) رحم الله عبداً احیا امرنا قبل کیف یحیی امرکم قال یتعلّم علومنا و یعلمها الناس فان الناس لو علموا محاس کلا منالا تبعونا امروز هر یک از شما بزرگواران موسای زمان هستید طبق حدیث قال رسول الله علماء امتی کابینا نبی اسرائیل ص 22 جلد دوم بحار الانوار بالاخره امروز این قرآن بدست ماست ماهستیم و شما بزرگواران هستید که دنیای غرق در ظلمات را بنور هدایت کنیم بسم الله الرحمن الرحیم اگر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید آیه 1 سوره ابراهیم .

علی (ع) در جنگ صفین : من این پیش آمد را زیرو رو کردم آزمودم دیدم اگر جنگ نکنم محمد و رسالتش را اتکا کرده ام ... در فرازی از سخنانش : بخدا اگر علی را هزار مرتبه با شمشیر تکه تکه کنند بهتر است که در رختخواب بمیرم - جنگ صفین شانزده ماه طول کشید یک شب سی هزار از طرفین کشته شد و آنشب را لیله الهریر نامیدند بیست و چهار هزار نفر از لشکر معاویه و 6 هزار نفر از لشکر علی کشته شدند .

کسی به علی (ع) عرض کرد ما مسلمان و لشکر معاویه هم مسلمانند این چه چنگی است و چرا حضرت در جوابش این آیه را خواند که معنایش است آیاه 253 سوره بقره تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و اتینا عیس بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس و لوشاء الله ما اقتنل الذین من یعدهم من بعد ما جائتهم البینات و لکن اختلفوا قمنهم من آمن و منهم من کفرو لو شاء الله ما قتلوا و لکن الله یفعل ما یرید

آنان پیغامبرانند بعضی از آنان را بر بعضی برتری دادیم از آنان کسی بود که خداوند با او سخن گفت و درجات بعضی از آنانرا بالا برد و بعسی بن مریم نشانه های روشن دادیم و او را با روح القدس تایید نمودیم و اگر خدا می خواست کسانیکه بعد از انان بودند پس از آنکه نشانه های روشن برای آنها آمد باهم جنگ نمی کردند و لکن اختلاف کردند

پس برخی از آنان ایمان آورند و بعضی کافر شدند و اگر خدا می خواست با هم جنگ نمی کردند ولی خداوند آنچه اراده کند انجام می دهد .

از مشیت الهیه است  - جنگ حق با باطل ، آیاتی در قرآن از جمله کتب علیکم القتال و هوکره لکم و عسی ان تکرهوا شینا و هو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیبا و هر شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون ی س و نظایر ان در سر تا سر دان و سوره صف هم که در این مورد است : ان الله یحب الذین یفاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص(برگرفته از آثار آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله)

ایجاد شرایط گفتمانی راهبرد حل بحران حاضر مصر-رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

ایجاد شرایط گفتمانی راهبرد حل بحران حاضر مصر

عرصه فضای سیاسی مصر  عرصه تقابل و رویارویی قطب ارتش و جنبش ملی با جریان اخوان المسلمین  می باشد . جنبش ملی سردمدار حرکت تمرد است که باعث کودتا علیه اخوان المسلمین و حاکمیت مرسی و تیم او گردیده. اخوان حاضر در قبال تحولات حاضر 2 دیدگاه در  درون جریان آن وجود دارد .دیدگاه اول : گفتمان و نهادینه نمودن جریان انتخابات آینده و کسب موفقیت دوباره سیاسی کشور و روند طبیعی حاکمیتی را پذیرفته اند .دیدگاه دوم : کسب مشروعیت از دست رفته از راه خشونت و درگیری .

ارتش و نظامیان در دوران دیکتاتوری 30 ساله مبارک حکم نظامی گری خود را داشته و الان هم باعث انتقال قدرت از مردم به جبهه ملی گردیده ، ولی از جایگاهی مثبت به خاطر سابقه دوران مبارک برخوردار نیستند .انقلاب مردمی اسلامگرایان  در مصر که یک سال پیش به نتیجه رسید الان در ورطه استبداد و حاکمیت دوباره دیکتاتورها ،  نظامیان وغرب زده ها قرار گرفته است در جامعه مصری که موج انقلاب وبیداری اسلامی آن از مساجد و نماز جمعه ها و شعارهای مذهبی شروع شد .راهکار اساسی حل بحران حاضر مصر ایجاد شرایط گفتمانی  و دموکراتیک و سیاسی قابل حل بوده و آینده سیاسی مصر نیازمند ثبات و روند جریان سازی سیاسی و تلاش نرم افزاریاست به جای تشدید شرایط کنونی، خشونت ، تقابل ،رویارویی نظامی ، درگیری ،سخت افزاری، حاکمیت نظامیان و دیکتاتورها .

رضا قارزی 29/04/1392

آیا ملک سلمان قدرت را به فرزندش خواهد سپرد؟-رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا ملک سلمان قدرت را به فرزندش خواهد سپرد؟

فضای سیاسی عربستان  نشانه های از امکان بالای  جابجایی قدرت در سطح اول پادشاهی این کشو را بروز داده است.امکان بالایی بر واگذاری قدرت کنونی پادشاه سلمان بن عبد العزیزبه محمد بن سلمان فرزندش وجود دارد.

 هنوز بعد مرگ ملک عبد الله و جابجایی قدرت آسعود به برادرش، جنگ قدرت در عربستان بسیار جدی باقی است و نگرانی های جدی در خاندان سلطنتی عربستان دیده می شود. کارشناسان  سیاسی دوران امروز آل سعود  را دوران اضمحلال این رژیم کودک کش و بدتر از یهود می دانند.

هرگونه تحولی که در ریاض رخ می دهد معنا دار است چرا که در آنجا هیچ انتخاباتی بدون برنامه صورت نمی گیرد و هر تغییری بیانگر فعل و انفعالات داخلی و مواضع سیاسی آل سعود می باشد. تحولات اخیر درعربستان بیانگر این است که پادشاه جدید عربستان قصد دارد که با تغییر سازوکار سیاسی کشورش، استمرار قدرتش را با تغییر مهره های کلیدی تثبیت کند و این در  راستای خواست و سلطه سازمان سیا امریکا و موساد رژیم غاصب صهیونیستی بر آنان انجام می گیرد.

مقامات سعودی بدون اجازه واشنگتن هیچ اقدامی را انجام نمی دهند و همواره تلاش کرده اند که وفاداریشان را به آمریکا ثابت کنند.در حالی که آل سعودی تلاش می کند تا وفاداری اش را به واشنگتن ثابت کند ، در این جریان دنیا متوجه شد که آل سعود خاندانی بی رحم و ظالم هستند که تنها نگرانشان منافع شخصی شان و نه حتی مردمانشان می باشد.شاید بتوان تاثیر سریع این وفاداری را این گونه بیان کرد مادامی که عربستان مورد حمایت آمریکا است دست به هیچگونه اقدامی بدون کسب اجازه از واشنگتن نخواهد زدودر آینده این اتحاد شکست خورده و برای هر دو آنها نابودی به بار خواهد آورد.

قویا در فضای عربستان  محمد بن سلمان پسر پادشاه عربستان که وزیر دفاع و جانشین ولیعهد است، پادشاه خواهد شد زیرا پدرش به زودی به سود او کناره‌گیری‌خود را از قدرت اعلام خواهد کردهم‌اکنون محمد بن نایف ولیعهد است اما گویا پادشاه به دنبال کناره‌گیری از قدرت به نفع پسرش است.

 از علل اصلی امکا ن قوی کناره کیری سلمان از قدرتسالخوردگی جلب رضایت امریکا در تلسط  بر فضای سیاسی عربستان ،ناتوانی ،فراموشی و بیماری او می باشد. با این وجود ساختار عربستان از دو عنصر داخلی و خارجی تشکیل شده است. منظور از ساختار داخلی ، آرایش دادن به اوضاع و احوال در داخل کشور است. بعد از آن چگونگی روابط این کشور با خارج است. آن چه که اکنون در عربستان جاری است به نظر من هیچ ارتباطی با سیاست خارجی این کشور ندارد بلکه با هدف سروسامان دادن به اوضاع داخلی صورت گرفت. بنابراین باید گفت، در سیاست خارجی عربستان هیچ تغییری صورت نمی گیرد. . بنابراین تغییر و تحولات داخلی کنونی در عربستان هیچ ارتباطی با سیاست خارجی این کشور ندارد، نقشی که عربستان در قبال یمن، سوریه ، لبنان و.. در خصوص رابطه با امریکا و رژیم صهیونیستی ایفا می کند.در صورتی که طرح های توطئه آمیز عربستان در منطقه  شسکت بخورد به تبع آن تغییراتی در سیاست خارجی این کشور نیز دیده می شود.  رژیم آل سعود نقش تاریخی و ماموریتی دارد که از زمان تاسیس موظف به ایفای آن بوده است هرچند چهره ها و اشخاص حاکم بر کشور تغییر کرده اند ولی این نقش ماموریتی هیچ تغییری نکرده است. ما دیدیم که سعود الفیصل چهل سال وزیر امور خارجه عربستان بود. دیدیم که در این طول این سال ها هیچ رویکرد سیاسی خارجی جدیدی رخ نداد. همین سیاست ثابت ادامه خواهد یافت.

واقیت ضعیف ممکن آنکه  که میان محمدبن سلمان و محمد بن نایف  برای شاه شدن رقابت وجود دارد. برخی می‌گویند

اطرافیان محمد بن نایف اکنون در حال برنامه‌ریزی برای رساندن او به تخت شاهی هستند، در نتیجه برخی منابع میگویند  ماه‌های آتی روابط بن نایف وبن سلمان محک زده خواهد شد،بنابراین از کناره‌گیری سلمان به سود محمد بن سلمان نباید زیاد متعجب شد.رابطه میان محمدبن نایف و محمد بن سلمان باعث شکل گیری بحث هایی در حلقه های سیاست خارجی در سراسر جهان شده است. تردید چندانی وجود ندارد که سلطنت سعودی خواستار پادشاهی محمد بن سلمان در آینده است؛ تنها سوال باقی مانده این است که آیا نایف اجازه خواهد داشت که سلطنت میان این دو مرد بماند. بسیاری از ناظران سعودی در حال حاضر معتقدند که شاه سلمان بازنشستگی خود را اعلام خواهد کرد و محمد بن سلمان را به عنوان جانشین خود انتخاب خواهد کرداما اطلاعات متناضی در مورد اینکه آیا رقابتی میان دو ولیعهد وجود دارد یا خیر نیز به چشم می خورد. برخی می گویند محمدبن نایف طرح هایی برای جانشینی خود دارد. گزارش های دیگر نیز وجود دارد که می گوید این دو رقیب می توانند به عنوان یک تیم به خوبی عمل کنند.این شراکت و همکاری طی ماه های آینده به طور روزافزونی آزمایش خواهد شد. این دو مرد مسئول به پیش راندن تاسیسات دفاعی اغلب لگام گسیخته عربستان هستند تا به یک هدف مشترک برسند: محمدبن نایف وزیر کشور و مسئول امنیت داخلی است، و محمدبن سلمان وزیر دفاع و در نتیجه عملا فرمانده نیروی زمینی، هوایی و دریایی محسوب می شود.به طور سنتی، وزیر کشور و ارتش عربستان همکاری خوبی با هم ندارند. نیروی سوم در این میان گارد سلطنتی عربستان به فرماندهی متعب بن عبدالله است که آرزویش برای پادشاهی شش ماه پیش با درگذشت پدرش از بین رفت و در ماه آوریل زمانیکه پادشاه محمدبن سلمان را به عنوان معاون ولیعهد انتخاب کرد، کاملا نابود شد. متعب که متحد محمدبن نایف شمرده می شود، به نقش خود در گارد سلطنتی مشغل است و این در حالی است که گزارش هایی وجود دارد مبنی بر اینکه محمدبن سلمان می خواهد نیروهای اساسا قبیله ای را جذب نیروی زمینی سعودی کند و از این طریق حضور متعب زائد خواهد شد.در چنین شرایطی علاوه بر مقابله با دشمنان داخلی و خارجی، حاکمان عربستان باید با یک مخمصه مالی نیز مقابله کند.

 رضا قارزی-مرداد 94

آينده تحولات غرب آسيا(خاورميانه)وقدرت‌يابي حركت‌هاو دولت‌هاي شيعي و علوي-رضا قارزي

بسمه تعالي

آينده تحولات غرب آسيا(خاورميانه)وقدرت‌يابي حركت‌هاو دولت‌هاي شيعي و علوي

سير تحولات و روند مسائل روز منطقه خاورميانه نشانگر افزايش و اوج‌گيري قدرت، تسلط بر اوضاع كنوني جنبش‌ها، قيام‌ها، دولت‌ها و حكومت‌هاي شيعي به محوريت ايران اسلامي با عنوان جبهه مقاومت اسلامي مي‌باشد. انقلاب اسلامي نقطه شروع و آغازين اين حركت بود و روزبه‌روز شاهد قوت‌گيري تعالي و رشد اين حركت در سطوح جهاني، منطقه و داخل كشورهاي اين جبهه مي‌باشد.

حركات و تلاش‌هاي غرب، امريكا، رژيم صهيونيستي و نوكران حلقه بگوشي منطقه‌اي آنان در راستاي ادامه مبارزه با جبهه مقاومت، استمرار دارد اما مسير سرآشيبي ضعف، فرسايشي شدن اقدامات آنها، افزايش نگراني، استيصال و ناتواني آنها در مديريت شرايط امروز مشهود مي‌باشد.

توافق نامه ژنو 3 با موضوع هسته ايران با 1+5 يا (3+3) و مذاكرات ژنو 1 و 2 و عدم سرانجام و موفقيتي براي غرب و جبهه عربي ضد شيعي، ادامه پيروزي‌ها و پيشروي‌هاي عرصه ميداني سوريه، ادامه اعتراضات مسالمت‌آميز در برابر دولت‌هاي عربي زير سلطه امريكا به ويژه بحرين، يمن، ضعف جبهه غربي، عربي در بحران سوريه، مقاومت دولت افغانستان بر عدم پذيرش توافقنامه امنيتي نگين كابل و گسترش آشتي ملي و جذب مردم به نظام سوريه عليه واشنگتن، ادامه قوت‌يابي تجاري اقتصادي روسيه و چين در معادلات اقتصادي منطقه، تحكيم روابط ايران روسيه و ده‌ها مورد ديگر دلالت بر آينده قدرتمندانه و موفقيت‌آميز جبهه مقاومت و فروپاشي و شكست سياسي امنيتي اقتصادي استراتژيكي غرب، امريكا و عرب‌هاي وابسته به امريكا در صحنه تقابل منطقه را نشان مي‌دهد.

ايدئولوژي ناب واحد اسلامي با استراتژي‌ها، راهبردها، راهكارها و رويه‌هاي ضروري آن نويد دهنده زندگي، برنامه، اهداف كلان، اجرايي و عملياتي موفقيت‌آميز براي جبهه مقاومت در آينده نزديك مي‌باشد.

مهمترين نظريات و ديدگاه‌ها مطرح پيرامون آينده منطقه را در چند محور مي‌توان خلاصه نمود:

1- نظريات تحول‌گرا و تعمير صحنه ميداني:

كه تأكيد بر ترميم و تعويض اوضاع كنوني با نگاه عربي و بيگانه در جهت منافع امريكا، غرب و هم‌پيمانان و نوكران آنان مانند تغيير اوضاع بهم ريخته‌ي خاورميانه در سال‌هاي 1920 تا 1940 قبل از جنگ جهاني و رسيدن به اوضاع تثبيت شد و اقتدار‌گرايي امريكا در منطقه كه جز خيال و تلاشي غير محقق چيزي بيش نيست.

2- نظريات آنارشيستي و بهم ريختگي منطقه:

در اين نظريات و ديدگاه‌ها تحولات و رويدادها دو سر دارد. يك طرف آن عربستان سعودي و طرف ديگر آن ايران اسلامي است كه عرصه ميدان سياست منطقه، بين اين دو قطب تقسيم شده است.

در آسيايي مركزي، تركيه، سومالي، يمن، بحرين و هرجاي ديگر در منطقه تقابل عربستان با تلاش‌هاي مسالميت‌آميز ايران اسلامي در جهت رشد و تعالي و جلو رفت جهان اسلامي را شاهديم ليكن قدرت‌يابي حركت‌هاي شيعه‌ كاملاً مشهود بوده و همچنين شكست‌هاي متعدد عربستان در ابعاد مختلف استراتژيكي آن. به عبارت ديگر روياي تسلط و تقابل عربستان و نفوذ جريان‌هاي وهابي و سلفي باعث بهم ريختگي اوضاع منطقه در حال و آينده نزديك گشته و مي‌گردد.

عربستان در شرق آسيا و جهان اسلام به دمباي تثبيت موقعيت خود و عدم رشد و قدرت‌گيري ايران و ديگر حركت‌ها و دولت‌هاي شيعي مي‌باشد، با رهبريت غرب و امريكا.

پر واضح مي‌نمايد كه در آينده، تحولات ايران، عراق، سوريه، لبنان و غيره تأثير بسزا و محوري در آينده منطقه خواهد داشت. آثار رشد حركت‌هاي جبهه مقاومت در بحرين، يمن، افغانستان، عربستان و كشورهاي حوزه خليج‌فارس و شمال آفريقا بسيار شگرفت و عميق مي‌باشد و تحولات بسياري در آينده ايجاد خواهد نمود و باعث كاهش توان و قدرت جريان‌هاي مخالف، سلفي و وهابي چند شيعي مي‌شود.

3- نظريات و ديدگاه‌هاي‌ حفظ منافع امريكا و مبارزه با جبهه مقاومت، در عين قدرت‌گيري انقلاب اسلامي و حركت‌هاي شيعي:

منطقه اين نظريه كه آشكارتر از نظريات تحول‌گرا، تعميري و آنارشيستي مي‌باشد به واقعيت نزديكتر است و نشان از طراحي و تلاش غرب به رهبريت امريكا در عرصه تحولات كنوني منطقه با رويكرد تضعيف، تخريب، فشار، كشتار، ترور، تغيير ماهيت و نابودي جريان انقلاب اسلامي، جبهه مقاومت و حركت‌هاي شيعي و تأثير آنان در آينده سياسي خاورميانه مي‌باشد كه تاكنون معادلات جهاني و منطقه را تغيير داده است و به اعتراف دوست و دشمن ايران مبدل به ابر قدرتي در منطقه و آثار فرامنطقه‌اي و جهاني‌اش شده است.

در جمع‌بندي و نتيجه‌گيري مطالب به نكات مهمي در آينده تحولات و رويدادهاي سياسي منطقه مي‌توان اشاره نمود از جمله:

1- ترس و رعب امريكا رژيم اشغالگر صهيونيسم و همراهان منطقه آنان در جريان تهديد جبهه مقاومت و قوت‌گيري جبهه مقاومت خاصه ايرن در ابعاد نظامي، سياسي، امنيتي، اقتصادي، انساني، علمي و فني.

2- معادلات منطقه كاملاً بر هم خورده و ظهور قدرت جهاني جبهه مقاومت و ايرن اسلامي انكار ناپذير است.

3- گسترش فعاليت‌هاي سياسي اقتصادي چين و روسيه در منطقه و شكست‌هاي متوالي غرب و امريكا در عرصه ميداني به ويژه اقتصادي.

4- نگراني امنيت رژيم اشغالگر صهيونيستي و توانمندي‌هاي خاص ايران اسلامي.

5- عدم توقف رشد علمي، صنعتي و تكنولوژيكي برنامه هسته‌اي ايران و قابليت‌هاي موشكي، علمي، فني، انساني ايران مانع بزرگ غرب در منطقه گرديد. و اهرم فشار بر سر مستكبر جهاني است به ويژه قدرت مافوق ولايت الهي، عنايت معصومين به ويژه حضرت وليعصر و رهبري و ولايت مطلقه فقيه.

6- ناتواني‌ها، شكاف‌ها، اُفت‌هاي مختلف جبهه غربي، عربي، تركي در منطقه.

7- افزايش اعتراضات تلاش‌هاي ملت‌هاي منطقه و جان عليه جريانات استكبار غربي در منطقه و گسترش شعارهاي جبهه مقاومت.

مطلب پاياني

ايران اسلامي و جبهه مقاومت با انديشه اسلام ناب و مبارز با صهيونيسم و تقابل با سلطه جهاني امريكا بر مسلمانان و مظلومان جهان در اقصي نقاط دنيا حضور داشته و عقبه استراتژيكي، اقتصادي، اجتماعي آن، نابودي امريكا، اسرائيل و حكومت‌هاي غير الهي و ماترياليستي امروز را در آينده نويد مي‌دهد. اينده بشريت در نظر دولتمردان، نظريه پردازان و مجريان انديشه ماترياليستي غرب جز پرداختن به دنيا و مسائل آن چيزي نبوده و راه آينده بشر را جز زندگي ليبراليستي دموكراتيك در بحران‌ها مشكلات جمعي، امنيتي، اجتماعي و اخلاقي، قتل‌ها و نظام‌هاي غير اخلاقي و ضد ديني چيز ديگري نمرداند، حال آنكه سال‌هاست كه بطلان و عدم پاسخگويي مكاتب انديشه تفكر غيرالهي (ماترياليستي) بر جهانيان اثبات گرديد.

ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي انديشه ناب شيعي در جهان و رابطه با خالق مطلق توانا و واحدي دانا و مدبّر و قاهر و مقتدر نشانگر جهان بيني و ايدئولوژي كامل، جامع، متعالي و بروز و جوابگو مي‌باشد كه انسان گرفتار در سراب‌هاي مختلف و عقايد باطل و غيرحقيقي را به سر منزل نجات مي‌رساند.

انديشه ناب و متعالي حضرت امام رحمه‌الله عليه و مقام عظماي ولايت امام خامنه‌اي دام‌ظله و پيروان، شيعيان، مراجع، شهدا و بزرگان در عصر امروز نسخه‌اي نجات دهنده بشر مي‌باشد كه دسيسه‌هاي غيرحكومتي امريكا، انگليس، اروپائيان متحد آن و ديگران همسو آنان را نقش برآب كرده و باعث تعالي، رشد، عدالت‌محوري، تكامل و توانمندان در زندگي او مي‌نمايد.

به اُميد توانمندي و قدرت‌گيري بيشتر حركت‌ها و دولت‌هاي شيعي تا نجات كامل بشر و پيروزي به سلطه‌گران جهان

رضا قارزي

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است -تهیه: رضا قارزی 1382

بسمه تعالی

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است  

سوره محمد آیه19 :

فَاعلَم اَنَّه لا الهَ الاّ اللهُ وَ استَغفِر لَذنبِک

 

پس بدانکه معبودی غیر از الله نیست، خیزی جز الله نیست پناهی جز الله نیست

تمام خیرها غیر از خدا عارضی و فانی است، قدرتها، زیبائیها و ... خداوند است که همه صفاتش ذاتی و باقی است، به آفتاب و ماه سجده نکنید بخدائی سجده کنید که آنها را آفریده است .

سوره فصلّت آیه 37 :

لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَر وَ اسجُدُوا لله الّذی خَلَقَهُنَّ اِن کُنتُم ایاهُ تَعبُدُون

 

نه به آفتاب و نه بماه سجده نکنید سجده بخدا کنید که آنها را آفریده است اگر فقط او را می پرستید

شکوفائی انسان در اعتقاد به توحید است(قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللهَ تُفلِحُوا) انسان که به این اعلی رسد، خدا در نظرش عظیم می شود و غیر خدا هر چه باشد حقیر و کوچک، یعنی دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، اگر دیگران دارند، او ناراحت نمی شود حسد نمی کند و اگر خود دارد حریص نیست و بخل نمی ورزد و خصوصیتهای خوب و زیبای دیگر که همان شکوفائی انسان است .

بعبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت می باشد بهشت سرتاسری، (جزاء من تزکی 76 طه) آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش ، نماز، زکوه، حج، جهاد و ... حتی کسانی را هم که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد. پیغمبر فرمود هر کس بفقرش صبر کند روز قیامت با من خواهد بود .

- آری شخص مسلمان در هر حال بنده خدا است داشتن و نداشتن پیش از او سواء است او دارای نفس مطمئنه است که بهر حال رضایت دارد خدا هم از او راضی است او در هر حال و در هر حادثه بخدا رجوع می کند خدائی که (لَهُ ما فیِ السّماواتِ وَ الارضَ وَ ما بینَهُما وَ ما ... آیه 6 طه ) او همواره مخاطب:(یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فَادخلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی، آیات 27 الی 30 سوره الفجر) است او قبل از بهشت موعود در دنیا هم در باغستانها است و مشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد.

اِنّ المُتَقینَ فی جنّاتٍ وَ نَهَرَ فی مَقَعَدِ صدِق عِند مَلیکَ مُتَدِر

 

بی گمان متقیان در باغها و نهرها هستند در مقام و منزلتی صدق نزد فرمانروای مقتدر

فی جناه و نهر : از رسول خدا که در ذیل این آیه آمده : نهر بمعنای وسعت است یعنی در هر حال چه فقر و چه غنا و چه صحت و چه مرض در باغ است امام صادق(ع) فرمودند : «دنیا برای شیعیان ما بهشت است، بهشت هم بهشت است او به مقام خلیفه اللهی رسیده است» در حدیث قدسی است : عبدی اطعتی حتی اجعلک مثلی من بچیزی می گویم باش، می شود تو هم بگوئی باش بشود. امام صادق(ع) فرمودند :«مومن اگر به این کوه بگوید بیا جلو می آید. دیدند کوه دارد جلو می آید حضرت با اشاره دست فرمود بایست، ایستاد، در زلزله مدینه که در بحار نقل کرده، مردم پناه به آن حضرت آوردند،حضرت دست گذاشت بر زمین، نهیب زد(هی اسکن) زمین ساکت شد، مردم خیلی تعجب کردند، فرمود تعجب نکنید من همان انسان هستم که در سوره زلزال آمده : اِذا زِلزِلتُ الاَرضُ زلزالها وَ اخرجَتُ الارضُ اَثقالَها وَ قالَ الاِنسانُ مالَها.

« علم به ماوراء توأم با حکمت عملی»

ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله بماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام، موسی علیه السلام تولدش، رشدش ... تا می رسد آنجا که فرعون تهدید می کند و موسی پیامبر خدا بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.دشمن از عقب می رسد و موسی کنار دریا قوم مضطرب می شوند موسی علم به ماوراء دارد و می گوید کلا انّ معیَ ربی سیهدینی که خطاب می شود اضطرب بعصاک البحر، آب سنگ می شود ... در بیابان هم سنگ آب می شود، عیسی علیه السلام مجسمه از گل بصورت پرنده درست می کند و باذن خدا فوت می کند و پرنده می شود، یونس در بطن ماهی خدا را تسبیح می کند و پس از مدتی سالم از شکم ماهی بیرون می آید، فانجیناهُ منَ الغَمِّ وکَذلکَ نُنَجی المُومنین، امام صادق(ع) در ذیل این آیه فرماید تعجب می کنم از کسیکه گرفتار غم سنگینی می شود چرا از این آیه غافل است. عاصف بن برخیا در یک لحظه تخت بلقیس را از دوازده روز راه حاضر می کند(و قال الذی عندَهُ عِلمٌ منَ الکِتاب اَنا اتیکَ بهِ قَبلَ اَن یَرتَدِّ اِلَیکَ طرفک)به ابراهیم(ع) آتش سرد و سلام می شود .

رسول خدا هم اعلان مقابله با دشمن می دهد و می گوید : اِنَّ وَلِیَّ اللهَ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلِّی الصالِحین متولی امور من کسیست که کتاب را نازل کرده و او متولی صالحان نیز می باشد(آیه 196 سوره اعراف) و خلاصه اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ امَنُوا فِی الحیوهِ الدُّنیا ... تمام اینها توام با حکمت عملی می باید باشد.(مجموعه آیات 22 الی 39 از سوره اسراء) گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل پای اشتر را ببند، امیرالمومنین وارد مسجد شد دید عده در گوشه مشغول ذکر هستند جلو آمد فرمود شما کیستید؟ عرض کردند ما متوکلان هستیم فرمود یعنی چه ؟ گفتند خداوند روزی رسان است اگر رسد می خوریم، نرسید صبر می کنیم، حضرت فرمود سگهای محل ما هم چنین اند، پا شوید بروید بیرون مشغول کاری بشوید. بلی کار و شغل نیز عبادت است بشرطی که بعنوان بندگی باشد، در این حال اگر گرهی در کار افتد او خود مشگل گشا است که وَ مَن یَتَّقِ الله یَجَعَلَ لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب. هر کس خدا را بپاید و تکالیف خود را انجام دهد خداوند در گرفتاری ها راه خروج بر او قرار می دهد از راه ماوراء که مافوق حساب های طبیعی است به او روزی می دهد حضرت مریم هم گفت : هُوَ مِن عِندَ اللهِ انَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءِ بِغَیرِ حِساب. و آیا دیگر که سرتاسر قرآن مشحون است با این آیات نورانی .

امروز کشور ایران بحمدالله از موقعیتی برخوردار است که بعد از زمان ائمه سلام لله علیهم هیچگاه این موقعیت را نداشت.و در زمان بعد از زمان ائمه تا زماننا هذا سلاطین جور از صفویه ها و پهلویها ملعون همیشه مسلط بودند و مراجع عظام  شیعه همواره محکوم به سکوت بودند اما امروز بحمدالله در رأس کشور ولی فقیه است مرجعی وارسته و فرمانده کل قوا و بحمدالله سپاه و بسیج و ارتش و قوای انتظامی نیرومند تحت فرمان اند. بدبخت و بیچاره است افرادی و جریانهایی که با داشتن موقعیت ایران ترسی هراسی بخود راه دهد و از هیاهوی دشمن بترسد آنها مانند ضعفای بنی اسرائیل هستند که مضطرب می شوند. غافل از آنکه هزارها موسی در کشور هستند و دریاها را می شکافند و ...

برگرفته  ازجلسات تفسیر و آثار استاد بزرگوار الهی آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله - تهیه: رضا قارزی     1382

نگاه راهبردی به ابعاد انتفاضه سوم قدس (فلسطین در حمایت مسجد الاقصی به پا خواسته)-رضا قارزی آبان 94

بمسه تعالی  

نگاه راهبردی به ابعاد انتفاضه سوم قدس (فلسطین در حمایت مسجد الاقصی به پا خواسته)  

مقدمه در شرایط حاضر رژیم اشغالگر صهیونیستی شرایطی را طوری تصور می‌کرد که دردوران برتری و پیروزی خود قرار دارد که با شوک و ابهام عجیبی روبه رو کرده است. از آنجا که آمریکا و اسراییل با ایجاد گروهک‌های تروریستی در حال تضعیف جهان اسلام هستند، اسراییل گمان می‌کرد که دوران فتح و استقلال کاملش فرا رسیده، از این رو می‌تواند سیاست‌های خود را در اشغال مسجد الاقصی عملیاتی کند. در چنین رویایی اسراییل به یک باره با قیامی روبه رو شد که همچون آتش زیر خاکستر بود.این قیام مطمئناً به صورت غیر ملموسی توسط گروه‌های سازشکارفلسطینی پنهان و محدود نشان داده می‌شد اما راهبردهای گروه‌های سازشکار به هیچ وجه موفق نشد به نحوی که با شعله ور شدن قیام مردم فلسطین همگان شاهد نابودی تصور پیروزی اسراییل در فلسطین هستند. هرچند اسراییل این روزها با اعلام آماده باش کامل سعی در خاموشی انتفاضه سوم دارد، اما شواهد حاکی از آن است که قیام مردمی روز به روز شعله ور تر می‌شود، چنانکه در طی چند روز گذشته دامنه حرکت‌ها و قیامهای ضد صهیونیستی به طور گسترده و
بی سابقه ای در بیت المقدس و کرانه باختری افزایش یافته و به نوار غزه هم کشیده شده است.امروزه سراسر فلسطين از غزه تا كرانه باختري و قدس و حتي اراضي اشغالي صحنه خروش يكپارچه فلسطيني‌ها براي آزادي مسجد‌الاقصي است تا ارتش صهيونيستي شكستي ديگر را در برابر اراده ملت فلسطين متحمل شود. فلسطینیان در حال گام برداشتن در مسیر بیرون راندن اشغالگران صهیونیست هستند، فلسطین از شمال تا جنوب شعله ور شده تا فلسطینیان ثابت کنند قدس خط قرمز است و هر گونه خدشه به آن از سوی اشغالگران صهیونیست درهای جهنم را به روی این رژیم خواهد گشود. یقینا انتفاضه سوم شروع و سرفصل جدیدی در مبارزات فلسطینی است که در طی هفته‌های گذشته مردم را با توجه به دستاوردها و تجربیات دیگر انتفاضه‌ها به صحنه آورده است. در شرایط کنونی عرصه تحولات در فلسطین اشغالی صدها فلسطینی در رام‌الله و بخش شرقی قدس با نیروهای امنیتی اسرائیلی درگیراند و جوانان مسلمان فلسطین حرکت ،جوشش و تحولی جدید را رقم زده است. در ادامه نگاه کوتاهی داریم به بررسی ابعاد انتفاضه سوم قدس برای روشن شدن واقعیتها سیاسی و میدانی همچنین دریافت راهبرهای تازه در عرصه آینده مسائل فلسطینیان و دشمن اشکار جهان اسلام رژیم اشغالگر صهیونیستی: انتفاضه و انتفاضه سوم انتفاضه به معناي حركتي برگرفته از انسجام و وحدت است كه محور آن را مقاومت و شهادت تشكيل مي‌دهد که بر اساس صهيونيست‌ها همه ابزارهاي داخلي و خارجي را به كار مي‌گيرند تا مانع از آغاز انتفاضه جدید در فلسطينيان گردد. وضعیت فعلی حاکم بر بیت‌المقدس، آغاز انتفاضه سوم است و بی شک رویدادهای اخیر در قدس خشم نوع جدید فلسطینیان علیه اشغالگران اسرائیلی.انتفاضه سوم ملت فلسطین تاکنون ثابت کرده است که سلاح مقاومت همچنان باید به سوی رژیم اشغالگر صهیونیستی نشانه گرفته شود و برخی نظام های حاکم عربی و جامعه جهانی در برابر جرایم و جنایات شهرک نشینان و نظامیان این رژِیم سکوت کرده اند و فقط نظاره گر کشتار ، سوزاندن و بازداشت فلسطینی های بی دفاع هستند.مدتها قبل راديو رژيم صهيونيستي به نقل از "شائول موفاز"،معاون سابق نخست وزیر این رژیم گفت: انتفاضه سوم نزديك‌ است و اسرائيل بايد با قدرت نمایی و توان بازدارندگی با آن مقابله کند. نظاميان اسرائيلي بدون ترس باید بجنگند و بايد به فرماندهان در ميدان جنگ اختيار تصميم گيري فوری داده شود.پیش از موفاز نیز تنی چند از مقامات فلسطینی و کارشناسان خبری از احتمال انتفاضه سوم فلسطین خبر داده بودند. حتی گزارش شده بود محافل امنیتی صهیونیستی با پیش‌بینی خیزش مردم فلسطین و شلعه ور شدن انتفاضه سوم در سایه بیداری اسلامی ملتهای منطقه، گروه های ترورموسوم به "دوبدوبان" را برای رصد فعالیتهای مردم فلسطین به کرانه باختری اعزام کرده اند. تفاوت انتفاضه سوم با دو انتفاضه پیشین را در ابعاد مختلفی می‌توان عنوان نمود، اما شاید بتوان گفت در طی بیست و پنج سال گذشته تمرکز انتفاضه سوم نسبت به دو انتفاضه اول و دوم ،بر
 بیت المقدس و کرانه باختری قرار گرفته است از آن جهت که خوشبختانه نوار غزه به طور مستقل اداره می‌شود و اسراییلی‌ها فقط در مرزهای نوار غزه حضور دارند.محمود الزهار عضو برجسته دفتر سیاسی حماس بیان داشته:(( قیام فلسطینیان در برابر تجاوزگری رژیم صهیونیستی و رویدادهای قدس اشغالی و کرانه باختری را انتفاضه به معنای واقعی کلمه توصیف کرد و مسلح کردن فلسطینیان در برابر جنایت های این رژیم را خواستار شد. انتفاضه کنونی ثابت کرد که فلسطینیان اگر سلاح در اختیار داشته باشند، در رویارویی با دشمن قدرت و ابتکار عمل دارند. طرح های سرکوبگری رژیم صهیونیستی در مقابل جوانانی که با سلاح سرد و سنگ و شیشه به دفاع از وطن و دین خود برخاسته اند، شکست خورده است.)).احمد مجدلانی" رییس جبهه مبارزه مردمی فلسطینی گفته :((مردم فلسطین به ویژه گروه ها و شخصیتهای سیاسی با این خیزش مردمی همراه شدند تا خشم خود را در برابر اشغالگران به نمایش گذاشته و اقدام های تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را به چالش بکشند.)). انتفاضه سوم حرکتي يکپارچه ملت فلسطين عليه رژيم صهيونيستي در قدس فلسطينيان حرکت‌هاي اعتراضي گسترده‌اي در حال انجام است. نکته مهم اعتصاب‌ها و اعتراض‌هاي مردمي در اراضي اشغالي چالش‌هاي بسياري براي صهيونيست‌ها به همراه داشته است.بررسي تحولات فلسطين از غزه تا کرانه باختري، قدس و اراضي اشغالي ۱۹۴۸ بيانگر يک اصل مسلم و نهايي است و آن اينکه ملت فلسطين حرکتي يکپارچه را عليه رژيم صهيونيستي آغاز کرده و جنگ با اين رژيم صرفا معطوف به غزه نمي‌باشد. حركتي كه مي‌توان آن را از حلقه‌هاي انتفاضه ناميد. این حرکت باعث شد تا ملت فلسطين بارديگر انتفاضه را راهبرد نهايي براي رسيدن به حقوق خود بداند چرا كه از يك‌ سو تزلزل بيشتر صهيونيست‌ها بر همگان آشكار‌تر شد و از سوي ديگر اين امر مورد تاكيد قرار گرفت كه جامعه جهاني و روند سازش نمي‌تواند دستاوردي براي فلسطينيان داشته باشد و انتفاضه تنها گزينه باقي مانده است. در این میان رهبران و فعالان حماس علناً از «ضرورت» آغاز «انتفاضه سوم» سخن می گویند. اسامه حمدان مسئول مناسبات خارجی حماس در این رابطه تاکید کرد که دامنه اعتراضات مردمی و قیام فلسطینیان علیه دشمن صهیونیستی در سراسر فلسطین در سایه ادامه تجاوزات و اقدامات خودسرانه این رژیم در قدس و کرانه باختری طی روزهای آینده گسترده تر می شود.وی خاطر نشان کرد: ((اکنون که تمامی راهکارهای سیاسی برای سازش با رژیم صهیونیستی به شکست انجامیده است، تشکیلات خودگردان باید در سیاست های خود بازنگری کرده و ضمن توقف هرچه سریع¬تر همکاری امنیتی با این رژیم و بازگشت به گزینه مقاومت، به دنبال تحقق وحدت ملی بر اساس راهکار مقاومت باشد.)).مشیر مصری یکی از رهبران حماس نیز تاکید کرد که انتفاضه قدس عملا در سراسر اراضی فلسطینی آغاز شده است و هیچ کس نمی تواند جلوی آنرا بگیرد، بلکه همه باید در آن مشارکت کنند.وی در سخنرانی خود در جریان یک راهپیمایی در شهر خان¬یونس واقع در جنوب نوار غزه خاطر نشان کرد که ما امروز در مقطع تاریخی سرنوشت سازی قرار داریم و جوانان فلسطینی حماسه قهرمانانه¬ای را برای حمایت از مسجد مبارک اقصی در قدس، کرانه باختری، اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ و غزه آغاز کرده اند.مصری افزود: دشمن صهیونیستی فکر می کرد که می تواند با سوء استفاده از سرگرم بودن طرف های عربی و اسلامی به مسائل خود و توجه نداشتن به مساله اصلی؛ یعنی همان مساله فلسطین، از طریق تقسیم زمانی و مکانی واقعیت‌های تاریخی و دینی را عوض کند، اما با خیزش و بیداری اهالی قدس و کرانه باختری مواجه شد. ملت فلسطین امروز در مرحله تسلیم ناپذیری در نبرد آزادی قرار دارد و ثمرات و نتایج آن در مرحله آتی مشخص خواهد شد. فرماندهان امروز انتفاضه قدس، نسل آزادی بخش فلسطین هستند که در جریان درگیری های جاری در سراسر اراضی اشغالی فلسطین خون خود را در راه قدس و مسجد الاقصی نثار می کنند.او تصریح‌کرد که قدس پس‌از اینکه کاسه صبرش لبریز شد و دشمن صهیونیستی تمامی خطوط قرمز را زیرپا گذاشت، به پا خاست و رژیم اشغالگر قدس هم پس از تشدید درگیری‌ها در کرانه باختری و قدس مجبور به عقب نشینی‌های راهبردی شد و این مسئله ایجاب می کند که تمامی فلسطینیان در انتفاضه مشارکت کنند که بهترین راهکار ممکن است.این رهبر حماس به فلسطینیانی که در نقاط مختلف با صهیونیست ها درگیر هستند، درود فرستاد و خواستار وحدت موضع آنها در عرصه میدانی شد و تاکید کرد راهکار مقاومت ضامن آزاد سازی سرزمین فلسطین و مقابله با گروه های شهرک نشینان صهیونیست است که خانواده های فلسطینی را مانند خانواده دوابشه به آتش کشیده و هدیل هشملون را به قتل می رسانند و سعی دارند پس از شکست معادلات سازش، معادلات جدیدی را تحمیل کنند. جنگ غزه زمينه‌ساز انتفاضه سوم جنگ ۵۱ روزه غزه هر چند در حوزه عمليات نظامي معطوف به حملات صهيونيست‌ها به غزه و مقاومت و ايستادگي ساكنان اين سرزمين بوده اما كارنامه ساير مناطق فلسطيني بيانگر نكات مهم ديگري است و آن حركت‌هاي فلسطينيان در حمايت از مقاومت غزه است.جنگ غزه بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت را ثابت نمود و روند پیشین اضمحلال رژیم صهیونیستی را تداوم بخشید. درمجموع می‌توان گفت دستاوردها و ابعاد پیروزی مقاومت در جنگ اخیر غزه نسبت به جنگ‌های پیشین (22 روزه و 8 روزه) بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر بوده ودر آینده‌ی فلسطین تأثیراتی عمیق و راهبردی داشته و د ر مقابل شکست مفتضحانه‌ی رژیم صهیونیستی در این جنگ، روندی را آغازگر کرد که دومینوی اضمحلال و فروپاشی این رژیم را به دنبال خواهد داشت. در دو سال گذشته پس زمینه های انتفاضه، توانسته است ره آوردهای مهمی را در سطح فلسطینی، عربی و بین‌المللی محقق سازد و همچنین در ماه‌های اخیر نگاه‌ها به فلسطین، در سایه انتفاضه دگرگون شده است. مواضع کشورهای منطقه و افکار عمومی جهان نگاهی متفاوت از نگاه گذشته به فلسطین دارد که نتیجه آن را در پذیرفته شدن فلسطین به عنوان دولت ناظر در سازمان ملل متحد و پیروزی در جنگ 8 روزه، می‌توان مشاهده کرد. چرایی انتفاضه سوم فلسطینیان(علل آغاز) به وضوح بی‌حرمتی صهیونیستها به مسجد الاقصی و برنامه‌های اشغالگرانه این رژیم جعلی، برای تقسیم زمانی و مکانی مسجد الاقصی مهمترین علت آغاز انتفاضه سوم می‌باشد. به عبارتی عوامل آغاز تجاوزات اخیر در مسجد الاقصی وفشار بر مردم فلسطین اشغالی و شدت یافتن قیامهای فلسطینیان در چند محور می توان بیان نمود: 1-به اعلا رساندن تجاوزات نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست. 2-حمله به جوانان به ویژه دختران و تجاوز به حقوق فلسطینیان 3-آتش زدن خانه های فلسطینیان. 4-شدت گرفتن شهرک سازی ها و سوء استفاده از شرایط. 5-هتک حرمت به مسجد الاقصی. 6-تلاش سلطه کامل به مسجد الاقصی و مصادر ماهیتی آن. 7--ادعای تلاش برای یافتن هیکل سلیمان در زیر مسجد الاقصی. 8- دست برتر جبهه مقاومت اسلامی در منطقه. 9 - وحدت روز افزون گروههای فلسطینی. 10- چالش آفرینی جریانهای افراطی رژیم کودک کش. 11- ادامه تبعات ناکامی های رژیم صهیونیستی درجنگ 50 روزه وشکست اضلاع چهار ضلعی رژیم اشغالگر صهیونیستی،جریان غربی،کشورهای عرب وابسته ،وتشکیلات خودگردان محمود عباس. 12-مذاکرات سازش و ارتباط آن با تحولات کنونی منطقه. از اهداف اصلی فلسطینیان در انتفاضه سوم 1- آزادسازی اراضی فلسطین از چنگ صهیونیست‌ها رژیم اشغالگر براساس قرارداد اسلو باید همه اراضی فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه را تحویل فلسطینی‌ها می‌داد و تا ماه مه 1999 کشور مستقل فلسطینی به پایتختی بیت‌المقدس تاسیس می‌شد. با اینکه تحقق چنین هدفی، در واقع تامین حداقل حقوق فلسطینی‌ها در چارچوب قطعنامه‌های سازمان ملل متحد است، صهیونیست ها به دلیل سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود، حاضر به تامین این حداقل حقوق برای ملت فلسطین نشده است لذا آزادسازی فلسطین از اشغال رژیم اشغالگر قدس یکی از اهداف محوری انتفاضه سوم است.بسیاری از تحلیلگران عرب، انتفاضه دوم فلسطین را، انتفاضه استقلال نام نهاده‌اند، بدین معنا که انتفاضه الاقصی باید بدون توجه به قرارداد اسلو و مفاد آن به منظور مهم‌ترین آرمان ملت فلسطین، یعنی تشکیل کشور فلسطین، استمرار یابد. شروع انتفاضه سوم و تداوم آن بدین معنا خواهد بود که ما هنوز در مرحله آزادسازی هستیم، موافقتنامه‌ها و قراردادهای امضا شده میان رژیم صهیونیستی و رهبران فلسطینی هنوز این هدف اساسی را محقق نساخته است. 2- بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین‌های اشغالی به یقین از دیگراهداف انتفاضه سوم بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود است. از آنجا که رژیم صهیونیستی همواره می‌کوشد در چارچوب نگرش راهبردی خود، آوارگان فلسطینی هیچ‌گاه به سرزمین خود بازنگردند و در همان کشورهایی که بسر می‌برند به زندگی خود ادامه دهند، از طرح جدی آن در مذاکرات سازش جلوگیری کرده است. به‌رغم اینکه قطعنامه‌های بین‌المللی بر حق فلسطینی‌ها بر بازگشت به سرزمین خود تاکید دارد، از جمله قطعنامه 194 سازمان ملل متحد که آشکارا بر این حق تاکید کرده است، رهبران رژیم صهیونیستی اصرار می‌کنند که آوارگان فلسطینی در همان سرزمین‌های عربی که بسر می‌برند، باید باقی بمانند. از دید بسیاری از رهبران رژیم صهیونیستی، سرزمینی به نام فلسطین برای بازگشت این آوارگان به آن وجود ندارد. استمرار انتفاضه انتفاضه سوم می‌تواند مجامع بین‌المللی را ودار سازد تا رژیم صهیونیستی را مجبور کنند که به این خواسته فلسطینی‌ها تن در دهد. 3- توقف شهرک‌سازی در اراضی اشغالی رژیم صهیونیستی قصد دارد با استمرار سیاست‌های شهرک‌سازی و انتقال یهودیان از سراسر جهان به طرح‌های یهودی‌سازی خود سرعت بخشد. به‌رغم اینکه این سیاست از سوی مجامع بین‌المللی پذیرفته نشده است و بسیاری از رهبران جهان آن را محکوم کرده‌اند، رژیم صهیونیستی به این سیاست ادامه داده است.وقوع انتفاضه سوم و استمرار آن تاحدود زیادی می‌تواند مانع سیاست‌های شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی شود. بر اساس یک نظرخواهی که روزنامه یدیعوت آحارونوت قبل از عملیات شهادت‌طلبانه تل‌آویو به عمل آورده است، نشان می‌دهد که 64 درصد از کسانی که در نظرخواهی شرکت کرده‌اند از نظر روانی ناراحت هستند و 38 درصد به فکر ترک اسرائیل هستند. همچنین برخی دیگر از آمارها نشان می‌دهد که شهرک‌های یهودی‌نشین از سکنه خالی شده و مکان‌های خالی در این شهرک‌ها بین 25 تا 40 درصد در نوسان است.استمرار و تداوم انتفاضه می‌تواند زمینه را برای برچیدن همه شهرک‌های صهیونیست‌نشین مهیا کند زیرا در سایه ترس و وحشتی که به این مناطق وارد شده است دیگر انگیزه‌ای برای مهاجرت یهودیان به این مناطق وجود ندارد.رژیم اشغال‌گر قدس به دلیل غصب سرزمین فلسطین و عدم‌پذیرش از سوی کشورهای منطقه همواره در نگرانی مفرط به سر برده است. رهبران رژیم صهیونیستی همواره بر این راهبرد تاکید داشته‌اند که با دستیابی به سلاح‌های پیشرفته بویژه سلاح اتمی می‌توان کشورهای عربی و اسلامی را از هر نوع رفتار خصمانه‌ای علیه این رژیم باز داشت. 4- بازدارندگی رژیم صهیونیستی باوجود تلاش وسیعی که رژیم صهیونیستی برای افزایش اعتبار بازدارندگی خود به عمل آورده است و در سایه این بازدارندگی توانسته بود اعراب را به پای میز مذاکره بکشاند، ناگهان با انتفاضه ملت فلسطین روبه‌رو شد. انتفاضه اول در سال 1987 و انتفاضه مسجدالاقصی در سال2000 میلادی و عقب‌نشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان بر اثر عملیات‌های مقاومت لبنان، اعتبار بازدارندگی رژیم صهیونیستی را به‌طور جدی به چالش کشید. حال شروع انتفاضه سوم و آغاز درگیری میان فلسطینی‌ها و نیروهای اشغال‌گر می‌تواند دلیلی محکم بر شکست بازدارندگی این رژیم محسوب شود، چون اسرائیل به رغم دستیابی به سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف نتوانست ملت بی‌سلاح فلسطین را از توسل به درگیری دربرابر خود بازدارد.امروز شاهد اظهار نگرانی برخی مقامات رژیم صهیونیستی هستیم که بیان می‌کنند استمرار انتفاضه توانایی‌های ما را تحلیل خواهد برد. اهداف اصلی رژیم اشغالگر صهیونیستی در انتفاضه سوم 1- اشغال مسجد الاقصی: رژیم اشغالگر صهیونیستی میخواهد با استفاده از مهاجران و شهرک نشینان خود در صدد فراهم کردن شرایطی برای اشغال مسجد الاقصی شود به گونه ای که بتواند این مکان مقدس را در ساعاتی از شبانه روز در اختیار صهیونیست‌ها قرار دهد. پس اعمال چنین سیاستی به معنای عملی کردن برنامه‌های دراز مدت اسراییل برای اشغال فلسطین می‌باشد. 2- اقدامات سکوب گرانه اقدامات شدید و برخوردهای خشن و سرکوبگرانه ای که رژیم اشغالگر صهیونیستی با مردم شهرک‌های کرانه باختری دارد نیز، از دلایل اصلی آغاز انتفاضه سوم به شمار می‌رود. 3-اشغال اراضی فلسطینی‌ها و کرانه باختری و ادامه ساخت و سازهای خود اسراییلی‌ها می کوشند به بهانه شهرک سازی و ایجاد دیوارهای بتونی، سرسبز ترین و مرغوب ترین زمینهای فلسطینی‌ها و کرانه باختری را به اشغال خود درآورده اند تا بتوانند هر چه بیشتر بر این سرزمین مسلط شوند . همانگونه که در بیت المقدس نیز با عنوان شهرک سازی کوشش می‌کنند، مناطق فلسطینی نشین شهر بیت المقدس را به خصوص در بخش شرقی به اشغال خود در بیاورند. 4-بیرون راندن فلسطینیان از غزه به سینا اخراج فلسطینیان از غزه به سینا و از کرانه باختری به اردن صهیونیست ‌ها از اهداف اصلی رژیم اشغالگر صهیونیستی در این برهه از تحولات سیاسی فلسطین می باشد. 5-فشار برایران و کشور های جبهه مقاومت 6-عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با اعراب 7- بهبود مناسبات داخلی رژیم صهیونیستی 8-گفتن رشد و توان حرکتهای استشهادی و مبارزاتی فلسطینیان مهمترین ویژگی و دستاوردهای انتفاضه سوم قدس تاکنون 1- تغییرسلاح‌ها در مبارزات امروزه شیوه‌های مبارزاتی انتفاضه سوم تنها به تظاهرات خیابانی محدود نشده، بلکه همانگونه که اسراییل شهرک نشینان و مهاجران خود را در برابر فلسطینیان مسلح کرده مردم مقاوم فلسطین نیزبا سلاح سرد و ابتدایی ترین سلاح‌ها در مقابل سربازان اسراییلی و مهاجرانی که قصد تعرض به آنها را داشته باشند قرار گرفته اند. بنابراین می‌توان گفت انقلاب سنگ که در انتفاضه اول روش مبارزاتی بود به استفاده از هر وسیله ای برای مبارزه تغییر کرده است . مسأله بسیار مهمی که در این انتفاضه اسراییل را نگران کرده اشتیاق مردم برای به دست آوردن اسلحه است ،آنچنان که مقام معظم رهبری در سال گذشته برمسلح شدن مردم کرانه باختری تأکید داشتند. شواهد حاکی از آن است که این روزها مردم فلسطین در شهرهای مختلف کرانه باختری، عموما شعار اصلی «باید مسلح شویم» را سرلوحه اهداف خود قرار داده اند و در مواردی هم به سلاح‌های شخصی دست یافته و توانسته اند در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم صهیونیستی به تیراندازی متقابل دست بزنند که این مسأله نیز یکی دیگر از ویژگی‌های انتفاضه سوم به شمار می‌رود. 2-حمایت مردم غزه از فلسطینیان استقلال نوار غزه که نتیجه انتفاضه اول و دوم است نیز مانعی بر عدم حمایت مردم غزه از دیگر فلسطینیان نشده است، به صورتی که آنها نیز در این انتفاضه سهم قابل توجهی دارند. 3-انزوای خط سازش از ویژگی و دستاورد دیگر بسیار مهم که در این انتفاضه باید مد نظر قرار داد، توجه به انزوای خط سازش است. محمود عباس و دوستان وی که سعی بر احیای خط سازش داشتند این روزها به شدت مورد نفرت مردم فلسطین واقع شده اند. 4-قبول نداشتن محمود عباس و دوستانش و آمادگی مقابله و مبارزه بی شک انتفاضه سوم نشان می‌دهد که مردم فلسطین سازش آقای محمود عباس و دوستانش را قبول ندارند وایشان در بین مردم طرفداری ندارد و این مسأله ویژگی دستاورد مهمی است، از آن جهت که ایشان چنین وانمود می‌کردند که خط سازش در فلسطین دارای طرفدارانی است و انتخاباتی که باید برای مجلس و پارلمان فلسطین برگزار می‌شد را هربار به تعویق می‌انداختند اما هم اکنون این انتفاضه نوعی همه پرسی است که نشان می‌دهد عموم مردم در همه شهرهای فلسطینی نشین مخالف رژیم صهیونیستی و مخالف سازش و طرفدار مقابله و مبارزه هستند. 5-آشکار شدن ماهیت حقیقی دولتهای عربی نکته بعد این است که انتفاضه اثبات می‌کند که طرفهای عربی که شعار طرفداری از فلسطین می‌دهند، تا چه اندازه در عملی کردن شعارهای خود صادق هستند. در واقع مردم فلسطین بدون پشتیبانی دولتهای عربی که مدعی آزادی فلسطین هستند با رژیم غاصب اسراییل مبارزه می‌کنند، بنابراین حمایت نکردن رژیم‌های عربی نشان می‌دهد آنها فقط شعار می‌دهند و بیش از آنکه طرفدار فلسطینی‌ها باشند، طرفدار اسراییل هستند. شواهد نشان می‌دهد دنیای عرب، خبرهای فلسطینی را کمتر منعکس می‌کند و بیشتر با دستاویز قرار دادن برخی از اخبار سعی دارد تا از انعکاس آنچه که در کرانه باختری می‌گذرد خودداری کند. 6- حضورهمه اعضای خانوادهای فلسطینیان در این مبارزات دیگر ویژگی این انتفاضه، حضورهمه اعضای خانواده فلسطینی در این مبارزه است. اگر در انتفاضه اول و دوم فقط جوانهای فلسطینی شرکت داشتند امروز شاهد حضور زنان و دختران در این انتفاضه هستیم. همانگونه که اسراییلی‌ها از پلیس زن در مقابله با فلسطینی‌ها بهره می‌برند، زنان و دختران در کنار مردان و دوشادوش آنها در برابر سربازان و نیروهای رژیم غاصب اسراییلی قرارگرفته و مبارزه می‌کنند. 7-خشم نوع جدید فلسطینیان علیه اشغالگران دیگر ویژگی انتفاضه سوم خشم نوع جدید فلسطینیان علیه اشغالگران می باشد.کسانی که موج اول انتفاضه در دهه هشتاد و نود میلادی و موج دوم آن را در سال ۲۰۰۰ به خاطر دارند نوع جدید ناآرامی‌ها را متفاوت با قبل می‌پندارند و این فوران خشم اعراب مسلمان نسبت به اسرائیل است.نظامیان رژیم صهیونیستی مسجدالاقصی را تحت محاصره شدید خود قرار داده و بیت‌المقدس اشغالی را به یک پادگان نظامی تبدیل کرده‌اند. نکات مهم مورد توجه : 1-ناآرامی‌های اخیر در بیت‌المقدس ، تشدید حملات صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها و اقدامات تحریك‌كننده آن‌ها در قبال مسجدالاقصی و اهانت به آن ابعاد مختلف را به د نبال داشته است. 2-لزوم تداوم مبارزات فلسطینی ها برای دست یابی به حقوق خود و از آزادیخواهان جهان خواسته اند که از انتفاضه سوم برای ریشه کنی اشغالگری حمایت کنند. 3- توجه به جامعه مسلمین به خصوص فلسطین که یکی از مهمرتین شعار های مردم مسلمان جهان اسلام می باشد.گشوده شدن گذرگاه رفح که در اصل قدمی مهم در رفع محاصره غزه بود و یک شکست تاریخی برای رژیم صهیونیستی به شمار آمد نیز از دستاورد های همین مطالبات مردمی جهان اسلام است. از این دست خواسته ها نیز در میان اعتراضات مردم دیگر کشورهای منطقه که سران آن با رژیم صهیونیستی روابطی دارند، وجود دارد. 4- از آثار جریان بیداری اسلامی، تاثیر پذیری مردم فلسطین از قیام های مردم کشورهای منطقه و در خواست آنان برای آشتي جنبش‌هاي فتح و حماس بوده است. جدايي فتح و حماس، فرصتی براي رژيم‌صهيونيستي و افزايش و تداوم محدوديت و مشكلات براي فلسطيني‌ها، در برداشته است. 5-تحول در نگرش مردمی کشورهای عربی و جریانات سیاسی مرتبت نسبت به فلسطین و پذیرش انتفاضه سوم به عنوان گزینه‏ای مطلوب برای تحقق حقوق مشروع فلسطین از مهمترین نتایج قیام ملت فلسطین به شمار می‏آید. 6- انتفاضه سوم مسجدالاقصی گزینه سازش با رژیم صهیونیستی را میان کشورهای عربی و اسلامی کاملا شکست خورده نشان داد و بار دیگر مقاومت را جایگزین شکلهای مختلف عادی‏سازی روابط با این رژیم کرد. 7- با توجه به نتایج انتفاضه های اول و دوم و همچنین با در نظر گرفتن تاثیر بیداری اسلامی بر مقاومت فلسطینی ها می توان گفت تحولات منطقه و بیداری اسلامی یکی از مهمترین پشتوانه های انتفاضه سوم است . 8-مردم غزه با شرکت در تظاهرات در اعتراض به هتک حرمت مسجد الاقصی توسط رژیم صهیونیستی، ادامه انتفاضه را تا رهایی کامل سرزمین های اشغالی مورد تاکید قرار دادند. 9-مسؤولان حزب الله و جنبش فتح الانتفاضه از تشکیلات خودگردان خواسته اند که از مذاکره با رژیم صهیونیستی امتناع کنند ،الحاج حسن حب الله مسؤول امور فلسطین در حزب الله در دیداربا حسن زیدان(ابوایهاب)مسؤول دفتر جنبش فتح الانتفاضه فلسطین در لبنان و همراهانش گفته: ((مذاکرات سازش باید متوقف شود و همه اختلافات گروه های فلسطینی برای حمایت از انتفاضه باید کنار گذاشته شود زیرا وحدت رمز پیروزی مقاومت در صحنه مبارزه است. توطئه های صهیونیستی آمریکائی که با کمک تکفیری ها در جهان اسلام اجرا می شود، به نتیجه ای نرسیده و هیچ یک از اهداف استعماری توطئه چیان محقق نشده است.)). 10-پنج گشتی ارتش رژیم صهیونیستی شیخ حسن یوسف یکی از رهبران برجسته جنبش مقاومت اسلامی فلسطین "حماس" را پس از حمله به منزلش در شهرک بیتونیا در غرب رام الله واقع در مرکز کرانه باختری بازداشت کردند.شیخ حسن یوسف شصت و یک ساله که نماینده پارلمان فلسطین نیز می باشد، در ژوئن سال گذشته پس از حدود یک سال اسارت در زندان های رژیم صهیونیستی آزاد شد. وی بارها به اسارت دشمن صهیونیستی درآمده است و در مجموع چندین سال در زندان های این رژیم محبوس بوده است.این رهبر برجسته حماس در شرایطی به اسارت نظامیان صهیونیست در می آید که انتفاضه قدس وارد بیستمین روز خود شده است و درگیری ها میان جوانان فلسطینی و نظامیان صهیونیست هر لحظه شدت می گیرد.شیخ یوسف دفعه قبلی همراه با ده ها نفر از اعضا و رهبران حماس پس از حادثه ربوده شدن 3 شهرک نشین صهیونیست در الخلیل در ژوئن سال 2014 به اسارت دشمن صهیونیستی درآمد.مرکز اطلاع رسانی فلسطین به نقل از منابع محلی گزارش کرد که نظامیان رژیم صهیونیستی به منزل یونس صالح ابو زوید اسیر فلسطینی نیز حمله کرده اند.رژیم صهیونیستی این اسیر فلسطینی را به حمله به یک شهرک نشین صهیونیست در منطقه باب العامود در قدس اشغالی در نهم اکتبر گذشته متهم کرده است. 11- انتفاضه‌‌ سوم مردم‌ فلسطین‌ موجودیت‌ رژیم‌ صهیونیست‌ را نشانه‌ رفته‌و چهره‌ی‌ واقعی‌ غاصبان‌ بیت‌المقدس‌ را برای‌ جهانیان‌ بر ملا نموده‌ و حیات‌ دوباره‌ای‌ در روح‌ و كالبد مسلمانان‌ فلسطین‌ دمیده‌ است‌ باید عرصه‌ را هر چه‌ بیشتر بردشمنان‌ اسلام‌ تنگ‌ و زمینه‌ی‌ رهایی‌ سر زمین‌ مظلوم‌ فلسطین‌ را فراهم‌ نمود.امروزه هر شهیدی‌ كه‌ به‌ واسطه‌ی‌ انتفاضه‌ خونش‌ در جای‌ جای‌ فلسطین‌اشغالی‌ به‌ زمین‌ می‌ریزد، فریاد پیروزی‌ مردمی‌ را سر می‌دهد كه‌ سالیان‌ دراز درانتظار آن‌ روز نشسته‌اند. یقیناً ملتی‌ در تاریخ‌ خود سرنوشت‌ ساز بوده‌ اند كه‌ خود، درصدد بدست‌ گرفتن‌ سرنوشت‌ خویش‌ بر آمده‌ است‌. این‌ خود باوری‌ همان‌ چیزی‌است‌ كه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در صدور اندیشه‌هایش‌ در میان‌ مردم‌ مسلمان‌فلسطین‌ به‌ وجودآورد.جهان‌اسلام‌ با نابودی‌ غده ای سرطانی به نام اسرائیل‌‌ به‌ خود خواهد آمد و سنگرهای‌سلطه‌گران‌ حامی‌ رژیم‌ غاصب‌ صهیونیستی‌ را با ادامه‌‌ انتفاضه‌ مردم‌ مسلمان‌ فلسطین‌یكی‌ پس‌ از دیگری‌ فرو خواهد ریخت‌ و انتفاضه سوم می تواند این هدف را محقق سازد.به امید پیروزی نهایی حق علیه باطل. رضا قارزی آبان 94

اوج فاجعه انسانی در یمن ،نتیجه تجاوز رژیم بدتر از یهود-ضا قارزی

بسمه تعالی

اوج فاجعه انسانی در یمن ،نتیجه تجاوز رژیم بد تر از یهود

مردم یمن حدود ۵ ماه است آماج حملات شدید هوایی و توپخانه‌ای بوده که حاصل این حملات شدید هوایی و توپخانه‌ای علیه مردم یمن توسط عربستان بر اساس آمار رسمی کمیته حقوق بشر یمن ۴۴۳۰ شهید و ۱۱۱۷۲ نفر زخمی می باشد. مردم مظلومی که جز احقاق حقوق خود چیزدیگری مطالبه نکرده اند.عربستان سعودی در تاریخ 6 فروردین حملات هوایی شدید خود را علیه مناطق مختلف یمن آغاز کرد. با اینکه این حملات به بهانه مبارزه با انصارالله و بازگرداندن منصورهادی به یمن انجام گرفته است؛ اما تا کنون مردمان عادی، زیرساخت‌ها، مدارس، مساجد، آثار تاریخی و حتی زمین‌های کشاورزی هدف بمباران‌های عربستان بوده‌اند.این تجاوز نظامی آل سعود به یمن در سایه سکوت سازمان ملل و جامعه جهانی وکشورهای همسو مستکبر ادامه دارد . مردم یمن به سبب تجاوزهای ائتلاف تحت رهبری عربستان به کشورشان شدیدا از کمبود مواد غذایی،‌ آب و دارو رنج می برند. سازمان ملل در روز اول ژوئیه بالاترین سطح وضعیت اضطراری انسانی را در یمن اعلام کرد. به گفته صلیب سرخ، از زمان آغاز درگیری‌ها در یمن تا کنون، چهار تن از پرسنل داوطلب صلیب سرخ کشته شده اند.رئیس کمیته بین المللی صلیب سرخ، از شنبه وارد شهر صنعا شده است. صلیب سرخ در بیانیه ای اعلام کرد، این سفر به منظور برجسته کردن وضعیت وخیم انسانی در یمن انجام می شود.صلیب سرخ  عاجز از اتمام  این تجاوز آل سعوددر بیانیه ای نسبت به حملاتی که در یمن علیه تاسیسات و پرسنل پزشکی می شود اظهار  نگرانی  است.

اسماعیل ولد الشیخ نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن با طرح  ۹ ماده  ای جدیدش  اش به عمان  عازم شده به دمبال رایزنی درباره اهداف غرب و عربستان سعودی در بحران یمن می باشد  که مفاد آن اشاره به موارد زیر دارد وبه یک معنی اهداف راهبردی جریان غربی ،صهیونیستی و عربی در بحث یمن : لزوم بازگشت تمامی طرف ها به میز مذاکرات با محوریت مطالبات ملت یمن و همچنین جنوبی های یمن،مرجعیت قرار دادن نتایج جلسات گفتگوی ملی و همچنین قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل از جمله قطعنامه شماره ۲۲۱۶ در هر گونه گفتگوها و مذاکرات سیاسی،برخورد واقع گرایانه با تصمیم جامعه جهانی مبنی بر برخورداری «منصور هادی» از مشروعیت به عنوان رئیس جمهور یمن در یک چارچوب زمانی مورد توافق میان طرف های درگیر،توقف تمامی عملیات های نظامی از مناطق نزاع، عقب نشینی نیروهای مسلح از مناطق تحت سیطره خود و تنظیم توافقنامه ای به منظور تعیین ساز و کار اداره این مناطق و جلوگیری از سیطره تروریست های تکفیری القاعده بر آنها،  فراهم کردن زمینه برای اعزام ناظران بین المللی به نقاط مختلف یمن تحت نظارت سازمان ملل با هدف پایان دادن به درگیری ها تا زمان صدور قطعنامه ویژه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص یمن،برقراری آتش بس انسانی دائم در یمن به منظور فراهم شدن زمینه برای ورود کمک های انسان دوستانه به نقاط مختلف این کشور،لزوم پایبندی تمامی طرف ها به قوانین بین المللی و توقف حملات هوایی به شهرها و همچنین آزادی تمامی زندانیان نظامی و غیرنظامی،دستیابی طرفهای درگیر به تفاهم بر سر فراهم کردن زمینه برای ادامه فعالیت های دولت و همچنین تلاش برای بازسازی زیرساخت های کشور،دستیابی طرف های درگیر به توافقی قاطع مبنی بر اینکه در حال حاضر تنها دشمن اصلی یمن، تروریسم است.

ائتلاف عربی به فرماندهی عربستان صدها تن از نظامیان امارات و عربستان را در عدن در جنوب یمن مستقر کرده است. سه نظامی اماراتی در درگیری های جنوب یمن کشته شدند. عربستان می کوشد تا اعضای دولت مستعفی یمن را برای سرپوش گذاشتن به شکست خود در جنوب این کشور مستقر کند. ازطرفی ائتلاف سعودی با بمباران مناطق مسکونی و کشتن بیگناهان، حوثی های انصارالله را متهم به کشتار مردم می کنند. جنگنده های رژیم آل سعود این روزهای اخیرمناطق مسکونی شهر تعز را بمباران کرده که به تخریب تعدادی از منازل مسکونی این شهر منجر شد. بر اثر تخریب این منزل سه نفر از جمله یک زن و دو کودک به شهادت رسیدند.رژیم سعودی به صورت مستمر مناطق مسکونی یمن را بمباران می کند که تاکنون به شهادت هزاران نفر از مردم غیرنظامی یمن منجر شده است.ارتش یمن  نیزبا حمایت نیروهای مقاومت مردمی با هدف قرار دادن مخفیگاه‌های پیکارجویان مورد حمایت عربستان سعودی، دست کم 70  تن از آن‌ها را در استان جنوبی ابین کشت.ارتش و نیروهای مردمی یمن طی عملیاتی ویژه و غافلگیرانه موفق شدند این افراد را به هلاکت برسانند.این در حالی است که پیشروی ارتش و نیروهای مردمی یمن در دیگر استان های این کشور از جمله عدن همچنان ادامه دارد.

دریک بیان کوتاه: درحملات عربستان به کشور مسلمان یمن ،در این مدت کودکان ، مردان و زنان بی گناه یمن زیر اتش باران آل سعود گرفتار شده اند و کشورها با سکوت خود مورد تاییدی بر این جنایات زده اند .آل سعود در این حملات ضمن ویران کردن خانه ها همه زیر ساخت های یمن را نابوده است .اقدامات و جنایات آل سعود در کشور اسلامی یمن بدتر از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه بوده است و هر کس داعیه اسلام و مسلمانی دارد، باید در مقابل ظالمی چون آل سعود بایستد.

رضا قارزی

اوضاع كنوني  شيعيان در عربستان- رضا قارزی

بسمه تعالي

اوضاع كنوني   شيعيان در عربستان

طبق آمارهاي اعلام شده از ناحيه حكومت عربستان در سالهاي اخير شيعيان 10 تا 15./.جمعيت اين كشور را شامل مي شود . اكثر شيعيان در استان الشرقيه بويژه قطيف و حساء ساكن اند و در مركز استان الشرقيه دمام كمترند . اقليتي هم در مدينه ، نجران و جازان نيز سكونت دارند اكثريت شيعيان عربستان 12 امام اند .

با وجود آنكه كل جمعيت وهابيان عربستان 20./. مردم اندولي 95./. قدرت را در دست دارند كه بيشتر در منطقه القسيم بود . و اكثرا در سازمانهاي امنيتي و اجرائي عربستان مي باشند . در بررسي تاريخي ريشه حضور شيعيان در عربستان به نقطه شروع و آشكار شيعيان از زمان غصب خلافت اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام توسط ابوبكر بر مي گردد. از  بعد اهميت وجود شيعيان عربستان اينكه بر اساس تلاش دولت هاي سعودي شيعه هاي استان الشرقيه به عنوان جمعيت اقليت معترض هميشه مورد تبعيض، نا آرامي ، سر كوب و محدوديت هاي   فراوان قرار داده شده اند . فشار ها ، سركوبها و تبعيض ها در ساليان متمادي باعث اعتراضات و بروز نا آرامي هاي شيعيان از شرق گرديده است  و دولت هاي عربستان حساسيت خاص بر اين قضيه دارند .

مهمترين جنبش و حركت شيعيان در تاريخ معاصر عربستان جنش طلائع الرساليين نام دارد كه در واكنش شيعيان به سياست هاي تبعيض آميز آل سعود ايجاد شده كه مبناي تاريخي آن از عراق و حلقه هاي درس و تدرييس علماء بزرگ آنجا شروع و مورد حمايت خاصه معنوي آيت الله سيد محمد مهدي شيرازي از مراجع تقليد بود . رشد بالاي حركت بعد از انقلاب اسلامي ايران 1979 بود . كه اين حركت تبديل به سازمان انقلاب اسلامي شد ( 1980 م . ) با ايجاد رژيم بعث عراق و اخراج برخي علماء از جمله شيخ حسن صفار از عراق و مهاجرت آنها به حجاز و عربستان اين جنبش وارد مرحله اي جديد شد .

شيعيان عربستان نگاه موافق نسبت به جمهوري اسلامي دارند  و برخي نيز محتاط اند  در فضاي سياسي كشور عربستان، شيعيان دور از بسياري آزادي ها ، موسسات مدني ، شغل هاي كارمندي و امنيتي اند و معمولا به صورت جزيره اي زندگي مي كنند.

آغاز تاثير دولت سعودي در تضعيف شيعيان به مباني و آموزه هاي سياسي محمد بن سعودوآموزش هاي ديني محمد عبد الوهاب بر مي گردد . حكومت ال سعود باعث حاشيه نشيني و حالت جزيره شدن تجمعات شيعيان گرديد . سياست هاي ضد شيعي و عدم سازش با اين جمعيت از طرف آل سعود كاملا مشهود است . حضور شيخ حسن صفار و دوستانش از جمله فوزي السيفو محمد السيف تصوير نوين و انقلابي در بين شيعه عربستان ايجاد نمود.

پس از تحولات 1990 و جنگ خليج فارس مرحوم شيخ مهدي شمس الدين تلاشهاي براي مصامحه و گفتگو شيعيان با نظام حاكمه نمود . از آن زمان حركت شيخ حسن صفار از حالت انقلابي به اصلاحي مبدل گرديد ، بنام  « الحركه الاصلاحيه » . قاضي القضات منطقه الشرقيه به خاطرارتباط اين حركت با انقلاب اسلامي 26 نفر از انقلابيون را زنداني كرد . از اهداف حركت اصلاحيه تغييرات سياسي، و خروج شيعيان از فشار ها و سركوب ها و تبعيض ها و همچنين ايجاد دولت اسلامي مثلا انقلاب اسلامي ايران بوده است . از سياست هاي برجسته آن : حمايت از دموكراسي حقوق بشر ، رويكرد ميانه رو و توجه سازمان ها به اصطلاح حقوق بشري و بين المللي به ظلم هايي كه به شيعيان مي شود . آغاز حركت هاي جديد 2011 م براي حقوق از دست رفته شيعيان باعث تحولي در اين جنبشها گرديد .

محور هاي قيام هاي جديد شيعيان در عربستان (در حال حاضر )

1-لزوم آزادي زندانيان سياسي

2-پايان شكنجه و جنايات آل سعود در زندانها

3-اعتصابات ، تظاهرات و مطالبات مردمي

4-لزوم پيگيري حقوق خود براي تشكيل دولت

5-گسترش دادن حضور زنان در قيام ها

فضاي حاكم در عربستان

1-تشديد قيام هاي مردمي

2-سكوت مجامع بين المللي

3-حمايت غرب و اروپا از آل سعود

4-سركوب همراه با سراسيمگي و هراس رژيم سعودي

5-ادامه اخراج بازداشت شدگان از كشور و تابيعت دادن به انگليسي ها ي تابع بحرين به جاي آنان

6-حملات شبانه به خانه هاي مردمي و استفاده از گاز هاي اشك آور

7-باز داشت كودكان حتي شوري حقوق بشر به وجود اين مسائل اذعان  دارد

8-تشديد فضاي خفقان اجتماعي عليه شيعيان

با وجود احتمال ادامه حلقه دو مينوي جهان عرب در عربستان و از طرفي اعتراضات مسالمت آميز و عدم قيامهاي مسلحانه پاسخ سران عربستان تا به امروز مجازات ،سركوب تشديد محروميت ها و فشار هاي ادامه دارد و اروپا و امريكا آن را تائيد مي نمايد و كمك مي كند حتي تحت فشارها ي فضاي حاكم بر عربستان از جمله بيماري شديد ملك عبدالله و انتقال قدرت  در عربستان. به اميدياري و پيروزي شيعيان مظلوم  اين كشور.

رضا قارزي تير ماه 92

اهداف اخیر رژیم غاصب صهیونیستی درغزه و راهبردهای ملت و مقاومت فلسطین-رضا قارزی-پایییز 94

بسم الله الرحمن الرحیم

اهداف اخیر رژیم غاصب صهیونیستی درغزه و راهبردهای ملت و مقاومت فلسطین

دریک مفهوم کلی صهیونیسم حرکتی نشأت گرفته ازغرب برای اسکان یهودیان جهان درمکانی به نام فلسطین به طورمتمرکز وانتقال یهودیان ازغرب به شرق (آنجا) که نیاز به خلاصی ازساکنان اصلی فلسطین اعراب فلسطینی دارد که ازطریق انتقال به مکان های دیگر، متواری کردن وپراکنده کردن پیگیری می کنندبه عبارتی صهیونیسم پدیده وحرکتی سیاسی است که داعیه گردآوری قوم یهود واصطلاح «رهایی آنان» دارند وآن را به غلط، دروغ وبرای تظاهردر دنیا به کاربرده اند ویک جریان سیاسی بین المللی ضد توحید ومذهب است که مسأله اشغال سرزمین فلسطین مقدمه اهداف واغراض آن برای سلطه به کشورهای اسلامی ودرنتیجه حذف دین وایمان درزندگی بشری است. سکوت ،حمایت و جانبداری غیر انسانی  و ضد بشری امریکا ،سازمان های جهانی وغرب  درقتل و عام و نسل کشی وحشیانیانه اخیر مسلمانان توسط صهیونیسم و اسرائیل در فلسطین اشغالی سند مهم و خط بطلانی دیگر برداعیه آنها بر نوع دوستی، بشر دوستی و رعایت قوانین بین المللی است.

حملات جدید هوایی،ناوچه ها ومحدود زمینی صهیونیست ها

در جنگ هایی که سال های دو هزار و هشت و  دوهزار و دوازده علیه نوار غزه به راه افتاده بود از تسلیحاتی استفاده شده بود که در قوانین بین المللی استفاده از آنها ممنوع است و امروز نیز شاهد استفاده از این سلاح علیه مردم فلسطین هستیم.مقامات پزشکی فلسطینی هفتاد درصد از مجروحان جنگ اسرائیل با حماس را زنان و کودکان تشکیل می دهند. در حملات هوایی صهیونیست ها به شمال و جنوب غزه  شمار قربانیان به بیش ازصد شهید و نزدیک هزار زخمی رسیده است و آواره شدن صدها زن و کودک فلسطینی از بیم افزایش حملات در شمال غزه.. نوارغزه هر سه دقیقه یک بار هدف حمله قرار می گیرد. موشه یعلون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از شروع عملیات محدود نظامی زمینی در غزه خبر داد. باوجود آنکه امیر ایشل فرمانده نیروی هوایی این رژیم به شدت با هرگونه جنگ زمینی علیه غزه مخالفت می کند.

اهداف اخیر رژیم غاصب صهیونیستی به غزه( در چندمحور)

در چند محورمی توان اهداف اخیر رژیم غاصب صهیونیستی در حمله به غزه رابیان نمود :

1- ادامه نسل کشی مسلمانان نوار غزه و بمباران مساجد،خانه ها و بیمارستانها.

2- زدن ضربه کاری به مقاومت مسلحانه فلسطینیان در نوار غزه به بهانه توقف عملیات شلیک موشک به سمت سرزمین های اشغالی.

3- اهداف ومصارف تبلیغاتی وسیاسی داخلی وجذب افراطیون رژیم صهیونیستی.

4-به شکست کشاندن دولت وحدت ملی با دفن آشتی ملی فلسطینیان که اخیرا میان دو جنبش فتح و حماس

5- قرار دادن دو جنبش فتح و حماس در مقابل واقعیتی جدید و مخدوش کردن چهره آن در مقابل افکار عمومی فلسطینیان

6- بستن راه هر گونه تلاشی برای ازسرگیری فرایند به بن بست رسیده صلح پس از شکست و فروپاشی طرح

7-،سوق دادن اذهان داخل رژیم غاصب صهیونیستی  به مسايلي غير از بحران اقتصادي خود.

8--استفاده از فضا ی جام جهانی،تحولات عراق و سوریه، جبرانی برای استراتژي هاي اسرائيل در سوريه.

9--رپوشی بر افزايش مشكلات اجتماعي در بين ساكنان صهیونیستی سرزمين هاي اشغالي

10- زدن بیش از صد محل تعیین شده استراتژیک در غزه.

روشن است که حملات پیوسته روزهای اخیر به نوار غزه تا کنون اهدافی را که نتانیاهو به دنبال دستیابی به آن بود چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه امنیتی محقق نکرده است.«موتی شیفر» متخصص هوا و فضا و برنده جایزه امنیتی رژیم صهیونسیتی در اظهاراتی اعلام کرد که «گنبد آهنین» بزرگترین فریب جهان است. امروز هیچ موشکی وجود ندارد که بتواند جلوی یک موشک دیگر را بگیرد و گنبد آهنین فقط یک نور صوتی است که جلوی افکار عمومی رژیم صهیونیستی وبالطبع خود این رژیم را می‌گیرد. تمام انفجار موشکهایی که در هوا مشاهده شده خود به خود صورت گرفته است و تا کنون هیچ موشکی از گنبد آهنین برای مهار حداقل یک موشک پرتاب شده از نوار غزه صورت نگرفته است. گردان های الاقصی با صدور بیانیه ای تاکید کردند: تل آویو را موشک باران خواهد کردوشاخه نظامی جنبش حماس اعلام کرد: سامانه گنبد آهنین رژیم صهیونیستی قادر به رهگیری این موشک ها نیست.

 راهبرد های اصلی  مورد اذعان گروه های مقاومت و مردم فلسطین در تحولات کنونی

1-مقاومت و دفع تجاوز و رویارویی راهبرد اصلی مردم فلسطین است

2-پرتاب موشک های مقاومت نتیجه تجاوزگری اشغالگران و قتل کودکان فلسطینی است، موشک های حماس(فجر پنج،جی 5 ،گراد ،۱۰۷،...)به گنبد پوشالی رژیم صهیونسیتی. در سایه ادامه حملات ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه، جایی برای سخن گفتن از آتش بس وجود ندارد.

3-مقاومت فلسطین همانند مقاومت لبنان، پیروز خواهد شد . قدرت مخفي حزب الله با وجود رخدادهايي همچون نفوذ پهباد به عمق خاك اسرائيل ، آن را بيش از پيش در ترس مطلق فرو برده است . -توانمندی های حزب الله لبنان درهمسایگی گروههای فلسطینی رعب عجیبی در دل  صهیونیستها انداخته و مرگی که انتظار آن راباید بکشند.

4- ادامه راهبرد افزایش شلیک موشک های مقاومت فلسطینی در حجم بالا به سمت فلسطین اشغالی یا برقراری قاعده «توازن وحشت».

5- ادامه توسعه گستره اهداف مقاومت به بیشتر شهرهای اسرائیل از جمله حیفا، تل آویو و بیت المقدس.

6- وحدتی بی سابقه ظرف سالهای گذشته میان ملت فلسطین.

7-موج گسترده حمایت جهانی از مردم بی دفاع فلسطینی.

8- نبود اطلاعات از پيشرفت هاي نظامي گروه هاي مقاومت ، ضرر بسياري بر اسرائيل تحميل مي نمايدو نابودی تانک های مرکاواتوسط گردان‌های عزالدین القسام شاخه نظامی جنبش حماس.

9-قابلیت درگیری زمینی برای جریان مقاومت گروه‌های فلسطینی با رژیم صهیونسیتی برای چندماه.

نتایج عکس حملات اسرائیل

 از نظر سیاسی هم به نظر می رسد حملات اسرائیل نتایج عکس داشته است زیرا در داخل شاهد وحدتی بی سابقه ظرف سالهای گذشته میان ملت فلسطین هستیم. یک شراکت سیاسی و میدانی واقعی میان همه گروهها و سازمان های فلسطینی در نوار غزه به وجود آمده است به گونه ای که از زمان آغاز حملات اسرائیل، یک اتاق عملیات مشترک میان خود برای مقابله با کشتار جمعی که این رژیم اشغالگر به راه انداخته است، تشکیل داده اند. در خارج از فلسطین فشارهای فزاینده ای را بر جامعه بین المللی برای انجام وظیفه خود در متوقف کردن حملات اسرائیل و دفاع از ملت فلسطین به وجود آورده است.

دروغ آآشکار مجامع غرب  

امریکا در ادامه دروغ های آشکار خود در راستای حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در حمله به غزه مردم غزه رامسبب حوادث اخیر و حمله هفته اخیر اسرائیل به غزه دانستد. در این راستا سناتورهای امریکایی رابرت منندز، لیندسی گراهام، کلی آیوت و چاک شومر با صدور قطعنامه ای از اسرائیل در برابر حماس حمایت کردند. آنها از حماس خواستند فوراً موشک باران را متوقف کند و از تشکیلات خودگردان نیز خواستند ائتلاف خود را با حماس بشکند و حمله به اسرائیل را محکوم کند.

نکته پایانی

امروز تمامی آزادگان جهان و مسلمانا ن باید دوشادوش مردم غزه و رزمندگان مقاومت فلسطین بایستندچرا که هم اکنون جهان اسلام  در برابر جلوه ای از رویارویی خون و شمشیر قرار گرفته ایم و امروز اسرائيل در يك ابهام عجيبي به سر مي برد. در پایان جملاتی از حضرت امام خمینی (قدس سره ): اسرائیل سرزمین ملت مسلمان را غصب کرده و به ارتکاب جنایات بی شمار علیه ملت فلسطین ادامه می دهد وبنابراین دشمن ملت اسلام است وما برای پایان دادن به تجاوز اندک تردیدی نخواهیم کرد. باید متحد شویم اسرائیل را ازسرریشه برکنیم و حق مردم فلسطین را به خودشان بسپاریم. وظیفه هرفرد مسلمانی که دردورترین نقاط جهان اسلامی بسرمی برد همان وظیفه ای است که خلق مسلمان فلسطین بدان موظفند.و همچنین جملاتی از مقامعظمای ولایت امام خامنه ای دام ظله:حمایت دنیای اسلام ازملت فلسطین، درحقیقت حمایت دنیای اسلام ازیک یک کشورهای مسلمان است. قوم بنی اسرائیل براثرکفران نعمت های خداوند، دردنیا وآخرت بدبخت شدند. اگرکشورهای عربی واسلامی فقط یک ماه اسرائیل وحامیانش را تحریم نفتی کنند دنیا تکان خواهد خورد.تنها راه ریشه کن کردن غده سرطانی اسرائیل مبارزه است.امروز فلسطین با سبعانه ترین روش ها لگدکوب می شود ومردم فلسطین درسخت ترین روزهای ممکن برای یک ملت، دارند روزگارمی گذرانند، دنیای اسلام با همه امکاناتی که دارد با وجود میل وعلاقه ای که بسیاری ازمردم جهان اسلام برای کمک دارند عملا کمکی به این قضیه نمی شود.اگردنیای اسلام متحد بود یک ملت این طورمظلوم نمی شد.مقاومت اسلامی مایه افتخار دنیای اسلام است.             

 رضا قارزی-پایییز 94

کتابچه نگاهي كوتاه واجمالي به انقلاب اسلامی ودستاوردهای آن-رضا قارزی



بب
بسم الله الرحمن الرحیم 
نگاهي كوتاه واجمالي به انقلاب اسلامی ودستاوردهای آن 
رضا قارزی
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی ایران درربع قرن آخرقرن بیستم ازشگفتی هایی است که دگرگونی همه جانبه ای را درداخل کشورایجاد کرد ونظام بین المللی ومنطقه ای را به شدت متأثرساخت. دراین انقلاب علل وارکان پیروزی، مدل مبارزه وعناصرتأثیرگذار درفراگیری پیامدهای آن، به کلی با تئوری ها والگوهای رایج متفاوت بود، به همین خاطر جبهه غرب وشرق جهان وارتجاع منطقه خاورميانه علیرغم اختلافات داخلی خود، دربرابر این تحول تازه، ائتلاف کردند. ازشگفتی های دیگرانقلاب، آن بود که چالش های پیش روی وتهدیدات دشمنان را به فرصت تبدیل کرد وروزبه روز براستحکام واقتدار وصدورپیام های خود افزود وامروز به قدرت تأثیرگذار درعرصه روابط بین الملل تبدیل گشته است، نوشتار حاضرمروری است بربرخی ابعاد ودستاوردها وچالش های انقلاب اسلامی.
مفهوم شناسی انقلاب اسلامی
انقلاب درلغت به معنای دگرگون شدن وتغییروتحول آمده ودراصطلاح علوم مختلف تعاریف متفاوتی دارد، درقرآن کریم به معنای بازگشت به عقب وبرگشتن ازدین، ازنظرفلسفی تبدیل صورتی به صورت دیگر(کون وفساد)، درنگاه عرفانی تحول درونی دراحوال وروحیات شخصی افراد را انقلاب گویند. ازنظرفقهی، انقلاب را ازحالی به حالی شدن دانسته وآن را ازامورپاک کننده می دانند. آنچه دراین خصوص قابل بررسی است مفهوم انقلاب درنگاه جامعه شناختی وسیاسی می باشد.
شهید مطهری معتقدند:
«انقلاب عبارت است ازطغیان وعصیان مردم یک ناحیه یا یک سرزمین علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب.»
برخی نیز براین باورند:
انقلاب یک حرکت مردمی درجهت تغییرسریع وبنیانی درارزش ها وباورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها وفعالیت های حکومتی یک جامعه توام با خشونت داخلی می باشد.
با این توصیف، انقلاب ازمفاهیم دیگرهمچون کودتا، شورش، رفرم، نهضت های استقلال طلبانه، جنگهای جدایی طلبانه واصلاحات مقطعی متفاوت می گردد.
انقلاب اسلامی ازدو مفهوم حکایت دارد، یکی مفهوم انقلاب است که تعریف آن گذشت ودوم اسلامی بودن آن می باشد، اسلامی بودن انقلاب به چند چیز بستگی دارد:
1-قوانین، ارزش ها ومعیارهای حاکم درجامعه منبعث ازقرآن وعترت باشد. (حكومت اسلامي).
2-حاکمان ومسئولان آن مؤمن ومتدین به اسلام ناب باشند.
3-فرایند وسیستم تعلیم وتربیت مبتنی براسلام بوده وفرهنگ عمومی را متحول سازد.
بدین لحاظ برخی ازاصول قانون اساسی جمهوری اسلامی غیرقابل تغییر وبازنگری می باشند، این اصول عبارتند از اسلامیت نظام، جمهوریت نظام، اصل ولایت فقیه، دین ومذهب رسمی کشور.
انگیزه پژوهش ومطالعه درباره انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی وهمچنین انقلاب ها درجهان به دلایل وانگیزه های متفاوتی مورد پژوهش ومطالعه قرارمی گیرند ازجمله :
1-شناخت انقلاب: برخی اساتید وپژوهشگران تنها دراین باره مطالعه می کنند تا بشناسند وبدانند.
2-بکاربستن تجارب موفق: عده ای مطالعه می کنندتا تجربیات و درسهای موفق انقلاب های دیگررا بشناسند وبکاربندند تا انقلابشان درعرصه اهداف، استراتژی ها وتاکتیک ها مقتدر شود.
3-جلوگیری ازبروز انقلاب جدید: گروهی برای پیشگیری ازوقوع انقلاب، به مطالعه انقلاب ها می پردازند تا ازرسیدن جامعه به مرحله انفجار انقلابی جلوگیری کنند.
4-تضمین آینده انقلاب: شناخت هرچه بیشتر مبانی واهداف انقلاب وآسیب های احتمالی ودفع آفت ها دغدغه پیروان انقلاب است، آنان می دانند که انقلاب کرده اند تا ماندگاربماند، لذا به طورمستمربه بررسی نقاط ضعف وقوت، تهدیدها وفرصتها، عوامل انحراف وشکست یا تداوم انقلاب را بررسی می کنند تا تداوم وموفقیت هرچه بیشتر انقلاب را فراهم سازند. این انگیزه برای مطالعه ترجیح دارد.
عوامل پیروزی انقلاب اسلامی
انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) تنها مبتنی بریک عامل خاصی نبود بلکه پدیده ای چند عاملی بوده ودلایل مختلفی درشکل گیری وپیروزی آن موثربودند که درچند دسته به اختصارمورد اشاره قرارمی گیرند:
1-علت ها وعوامل معنوی وفرهنگی:
نقش اعتقاد به اسلام ومذهب تشیع بالاخص فرهنگ عاشورا بسیار تعیین کننده بوده واراده ومشیت الهی، ایمان به پیروزی وتحقق وعده های الهی برای نصرت مؤمنین، قدرت ونفوذ رهبری انقلاب به عنوان نایب معصوم (ع)، مشارکت، وحدت ویکپارچگی مردم، نقش مساجد وحسینیه ها واماکن مذهبی ودانشگاهها بعنوان کانون مبارزه ، حوزه های علمیه بعنوان مرکزثقل رهبری مبارزات وپیشتازبودن روحانیت شیعه، دستگیری امام خمینی (ره) ورهبران نهضت و.. به شدت فعالیت های مردم وروند انقلاب افزود.
2-عوامل سیاسی واجتماعی:
سیاست اسلام زدایی شاه ونظام طاغوت که حساسیت علما ومردم را برانگیخت، سلطه آشکاروپنهان استعمارواستکبار جهانی برکشور، فاصله وتعارض بین قدرت سیاسی (حکومت ) باقدرت اجتماعی (مردم ونهادهای مردمی)، استبداد خشن حکومت بعلت نداشتن پایگاه مردمی وتکیه برقدرت بیگانه که صبرمردم را لبریز کرده بود، تصویب کاپیتولاسیون، نقض آشکار احکام اسلامی، موضوع انجمنهای ایالتی وولایتی، قطع رابطه با کشورهای اسلامی وپیوند بیشتربا کشورهای غربی وغیرمسلمان، نارضایتی عمومی مردم ازرژیم طاغوت، انتشارمقاله اهانت آمیز درروزنامه اطلاعات در17دیماه 56 نسبت به حضرت امام خمینی(ره )  خشم ملت رابرانگیخت وروند انقلاب را تشدید نمود.
3-عوامل اقتصادی:
عدم توازن صادرات وواردات کشور که درآمدهای نفتی صرف وارد کردن کالاهای لوکس غربی می شد وتولید وصادرات تعطیل بود، شکاف عمیق بین دوقشرمرفه ومحروم، فقدان برنامه مشخص ومستقل اقتصادی، حیف ومیل واختلاس وولخرجی های خانواده سلطنتی، بازشدن پای سرمایه داران وشرکت ها وتراست های استکباری، انعقاد قراردادهای اسارت آوراقتصادی بابیگانگان ودهها عامل اقتصادی دیگرموجب نارضایتی مردم وتشدید روند انقلاب گردید.

ماهیت وخاستگاه انقلاب اسلامی
بدون تردید درانقلاب اسلامی تحولی عظیم ودگرگونی همه جانبه وحقیقی درقلب وقالب اجتماع، فرهنگ عمومی، نظام اجتماعی وسیاسی براساس معیارها وجهان بینی وایدئولوژی توحیدی اتفاق افتاد. انقلاب صد درصد برپایه اسلام ناب محمدی (ص) وقرآن کریم وسیره نظری وعملی اهلبیت (ع) بود. معمارانقلاب وعوامل پیروزی آن حوزه های علمیه ومراجع تقلید وروحانیت شیعه بودند که برقلبها وفکرها ورفتارمردم حکومت می کردند ومردم با مجاهدت وایثار برای خدا وبراساس تکلیف دینی پشت سرآنها قیام کردند ودین ومراجع دینی دررأس حکومت قرارگرفتند. این انقلاب ریشه دربعثت پیامبراعظم (ص)، حکومت امام علی (ع) ونهضت عاشورا دارد ودرادامه براساس سیره اهل بیت (ع) بالاخص فقه امام باقر(ع) وامام صادق (ع) به حرکت خود ادامه داد.
امتیازات ویژه امام خمینی (ره) دررهبری انقلاب
امام خمینی (ره) امتیازات خاصی داشت که اورا عبد مخلص خدا کرده بود وعنایت وامداد الهی نیز نصیب اوگردید، بخشی ازاین امتیازات را میتوان درمحورهای ذیل ارائه داد:
1-انگیزه الهی وخلوص کامل درمبارزات ورهبری جامعه، توكل به خدا، توسل به اهل بيت (س)، وانسان الهي بودن.
2-آگاهی از اوضاع سیاسی جهان وایران و ارزیابی درست آنها
3- اقدام گام به گام وتدریجی.
4- رعایت تقوی وعمل به تکلیف الهی وانجام وظیفه.
5-رعایت آداب واخلاق وسنن اسلامی دررفتار فردی واجتماعی.
6-اعتماد متقابل امام وامت.
7-قدرت روحی وشجاعت وصلابت لازم برای رهبری.
8-علم وبصیرت تمام به اصول ومبانی فقهی واعتقادی وفلسفی واخلاقی اسلام.
9-اهمیت دادن به وحدت اقشارمختلف جامعه ووحدت جامعه مسلمین.
10-قاطعیت وسرسختی وآشتی ناپذیری دربرابر استكبار غرب وشرق واستقامت  برسراصول انقلاب.
11-زهد وعدم علاقه به دنیا ومادیات.
12-توکل واعتماد به خدا واستعانت ازاو.
از دستاوردهای انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران دستاوردهای بسیارارزشمندی برای نظام ومردم ودرجهت تحقق احکام دین داشته است ونمی توان همه آنها را درنوشتار محدودی احصا نمود لکن ازباب وظیفه تلاش می کنیم رئوس برخی ازاین دستاوردها را به اختصار درمحورهای ذیل ارائه نماییم:
1- دستاورد های  ديني ، فرهنگی واجتماعی
براثر انقلاب اسلامی ایران فقه و فقاهت درشؤون مختلف زندگی مردم حاکمیت یافت، احیاء وحاکمیت ولایت مطلقه فقیه، ایجاد وحدت حوزه ودانشگاه پیوند قلبی مردم وحکومت بالاخص روحانیت، تقویت خودباوری فرهنگی مردم، استقلال فرهنگی کشور، تغییرارزش ها وهنجارها درابعاد مختلف، ایجاد تحولات روحی درمردم بالاخص جوانان، گسترش معنویت وایثار وروحیه شهادت طلبی وجهاد، توسعه فرهنگ نماز وعبادت، بازیابی جایگاه ونقش مساجد، گسترش فرهنگ قرآنی، احیاء نماز جمعه وجماعات، احیاء امربه معروف ونهی ازمنکر، برچیده شدن کانونهای مشروبخواری واعتیاد وابتذال، تحول درمحتوای کتابها ومحصولات فرهنگی وتبلیغی، تحول دررسانه ملی اعم ازرادیو وتلویزیون، تحول درهنروتولید فیلم ونمایش، تحول درعرصه مجلات وروزنامه ها، احیاء شأن معنوی زنان ودختران، تحول درنظام تربیتی وآموزش کشور، مبارزه با بیسوادی، توسعه دانشگاهها ومدارس وافزایش قابل توجه تعداد دانشجوودانش آموز، پیشرفتهای علمی وخلاقیت های کم نظیر، احیاء وگسترش روحیه عدالت خواهی وآزادی خواهی، ترویج گفتمان مهدویت وفرهنگ انتظارو...
2-دستاوردهای سیاسی
تأمین استقلال سیاسی ورهایی ازوابستگی به غرب مهم ترین پیامد انقلاب بود که بلافاصله درمرحله پیروزی حاصل شد، سرنگونی رژیم مستبد وستمگر طاغوت، ایجاد واستقرار حکومت اسلامی برپایه ولایت مطلقه فقیه ، برخوردارشدن ازقانون اساسی مبتنی براسلام ومورد اتفاق مردم، اتکاء نظام برجمهوریت ورأی مردم، اتکاء به مردم درحل مشکلات اساسی کشور، برگزاری انتخابات پی درپی که درحد هرسال به یک انتخابات می رسد ودرجهان کم نظیر می باشد، اقتدار قوای سه گانه، لزوم اسلامی بودن کلیه قوانین ومصوبات، تصفیه عناصر وابسته واخلال گر ازدستگاهها وقوای کشور، ایجاد اصلاحات لازم درنهادهای حکومتی، گسترش وتنوع احزاب وسازمان ها وایجاد توسعه سیاسی دركشور و...
3- دستاوردهای اقتصادی وصنعتی
ایجاد نظام اقتصادی برپایه اسلام، حمایت ازاقشار محروم ومستضعف جامعه، استقلال اقتصادی ، مقابله با فساد مالی واقتصادی، حمایت ازتولیدات داخلی، گسترش مخابرات وتلفن وپست، تحول چشمگیر درگازرسانی، اقدامات اساسی درکشاورزی، سدسازی وتأمین آب وآبرسانی به سراسرکشور، گسترش پتروشیمی، گسترش برق رسانی به سراسرکشرو، گسترش بهداشت ودرمان، توسعه شبکه های برق وآب ومخابرات و گاز به روستاها ونقاط دورافتاده، محرومیت زدایی وکمک به اقشار آسیب پذیر، تأسیس و اقدامات کمیته امداد وبهزیستی، تأسیس وخدمات بنیاد مستضعفان، عدالت محوری دراقتصاد، توزیع عادلانه ثروت وفرصت های شغلی، خصوصی سازی ومشارکت دادن مردم دراقتصاد ، گسترش تولید خودرو، گسترش فرودگاهها ووسایل حمل ونقل درسراسرکشور، توسعه راههای جاده ای وریلی درکشور، توزیع سهام عدالت بین مردم، ایجاد بورس، توسعه کاربانک ها وخدمات رسانی آنها به مردم، برچیدن شکاف طبقاتی موجود درنظام طاغوت، حفظ بیت المال واستفاده صحیح ازآن برای عموم جامعه، انعقاد قراردادها وروابط اقتصادی سازنده با اغلب کشورهای جهان، برنامه محوری درتوسعه اقتصادی، افزایش اشتغال وسطح درآمد عمومی نسبت به قبل ازانقلاب، جلورفت  شگفت آور دردستیابی به انرژی صلح آمیزهسته ای، پزشكي ، فني، مخابراتي و...) وبهره گیری  ازآنها درابعاد وعرصه های مختلف و...
4-دستاوردهای نظامی وامنیتی:استقلال کشوردرامور نظامی، تأسیس سپاه پاسداران، تأسیس بسیج مردمی، درخدمت اسلام ومردم، قرارگرفتن ارتش ونیروهای مسلح، ایجاد روحیه ابتکار وخلاقیت درکارکنان نیروهای مسلح، قطع دخالت ونفوذ آمریکا درامور نیروهای نظامی، انحلال سازمان مخوف وضد بشری ساواک، تأسیس سازمان اطلاعاتی کارآمد و مردمی، پیشرفت شگفت انگیز درتولید وتهیه صنایع وجنگ افزارها، اشراف اطلاعاتی وتأثیر درتحولات جهانی منطقه ای، استقرارامنیت وآرامش درسطح کشور، پایان دادن به سازمان ها واحزاب  تروریستی وضد انقلاب، پیروزی در8 سال دفاع مقدس وشکست تهدیدهای دشمن.
5-دستاوردهای خارجی وبین المللی:اثبات توانمندی اسلام وتشیع درتشکیل واداره حکومت، اثبات عینیت دین وسیاست، نشان دادن توانایی علما وروحانیت برای اداره کشور، ایجاد انسجام واتحاد اسلامی، تحقیر استکبار جهانی بویژه آمریکا وانگلیس، صدورپیام های انقلاب اسلامی  به اقصی نقاط جهان، عزت واقتدار نظام درمنطقه وجهان، رهایی ازذلت ژاندارمی آمریکا درمنطقه، افشای چهره واقعی وماهیت استثمارگرانه آمریکا وغرب برای جهانیان، بیداری ملت های مسلمان ومظلوم جهان، جرأت دادن به ملت ها برای مقابله با استکبار واستعمار، جهانی کردن مبارزه با رژیم صهیونیسیت، تأثیرگذاری برنهضت های اسلامی ومردمی، حمایت ازحقوق مسلمانان دراقصی نقاط جهان ، احیای هویت دینی درجهان، رواج اسلام سیاسی، رواج اسلام انقلابی، نشر احکام اسلام وتشیع، احساس هویت مسلمانان جهان وتبدیل شدن به قدرت برتر جهانی، ترویج گفتمان مهدویت وانتظار وجهانی سازی اسلامی درجهان.
براثر انقلاب اسلامی اندیشه کمونیسم دربلوک شرق ازرونق افتاد وناکارآمدی آن آشکارگردید. وهمچنين  همين سالها اضمحلال كامل بلوك غرب ،  ایجاد فرهنگ وتفکرظلم ستیزی ونفی سلطه طلبی درجهان، بی اعتبار نشان دادن ناسیونالیسم عربی درمبارزه با رژیم صهیونیستی، نصرت معنوی حزب الله لبنان وجنبش های اسلامی فلسطین وحمایت ازمظلومیت آنها، تقویت بیزاری ملت ها ودولت ها ازصهیونیسم جهان، برهم زدن ترتیبات نظامی وامنیتی وپیمان های منطقه ای، دعوت به اسلام، تحقق ایده نه شرقِ نه غربی و.. [1]

تهاجم فرهنگی،ناتوی فرهنگی وجنگ نرم
(ماهیت ،اهداف ،ابزارها و روشهای مقابله  )-تهیه مطالب : رضا قارزی
اهداف تهاجم فرهنگی غرب
ناکامی دشمنان درمقابله مستقیم با انقلاب اسلامی درعرصه براندازی آشکار، توجه آنان را درتهاجم خود به ابعاد فرهنگی انقلاب اسلامی معطوف نمود. بدیهی است که سازوکار دشمن دراین میدان با عرصه تهدیدات سخت علیه نظام متفاوت است. اگرچه برآیند هردو روش سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است.
مقام معظم رهبری درتبیین این بعد ازتحرکات دشمن ( درديدار فرماندهان سپاه  24/9/77)  می فرمایند:
« من درپنج شش سال قبل ازاین احساس کردم یک حرکت خزنده، فرهنگی درکشور دارد شروع می شود. برای چه؟ برای هدف قراردادن نقطه اصلی، نقطه اصلی چیست؟ ایمان مردم، ایمان نقطه اصلی است، منشأ همه خیرات وبرکات ایمان است. ایمان به آن حقیقت روشن وتابناکی که توانست ملت ایران را ازظلم وجوراستبداد نجات دهد. آن ایمان، همان ایمانی بود که توانست درهمه میدان ها بهترین جوانان کشوررا بسیج کند، برای کارهای بزرگ.
گوشه ای ازاهداف دشمن درعرصه تهاجم فرهنگی را درابعاد زیرمی توان برشمرد:
1-حذف دین ازعرصه سیاسی واجتماعی کشور
یکی از اهداف اصلی تهاجم فرهنگی دشمن حذف دین ازعرصه حیات سیاسی واجتماعی کشوراست وبه صراحت بیان می کنند که دین کارآمدی و صلاحیت لازم را برای اداره اموراجتماع نداشته وحق دخالت درحکومت و سیاست را ندارد! اساساً حرکت غرب درجریان رنسانس مبتنی براین اصل بود، رنسانس برای جداسازی وحذف دین ازسیاست به وقوع پیوست وبعدها دین را ازعرصه اجتماع هم خارج کرد وآنچنان که قرون وسطی دوران به اصطلاح حاکمیت دین برمقدرات جامعه بود، دوران بعد ازآن که بدان عصرجدید یامدرنیته ومدرنیسم می گویند، دوران برکناری دین ازعرصه سیاست یا سکولاریسم بودکه به لائیسیزم یا لائیسیته که به معنی نفی گرایشات وسلوک ورفتار دینی است، منجرشد.
عمل به این توصیه دشمن برای حذف دین ازعرصه زندگی، باعث خواهد گردید که عملاً چیزی ازجمهوری اسلامی باقی نماند. درهمین زمینه، گری سیک عنصربرجسته سازمان سیا ومشاورسابق سازمان امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا پس ازسفر به ایران طی مصاحبه ای اعلام می دارد:
«چگونه خوشحال نباشیم ازاینکه موج تازه ای درایران برپا شده که مصمم است طومارحکومت اسلامی را درهم بپیچد وحکومتی نظیر حکومت ایران دردوران شاه وعربستان سعودی را روی کاربیاورد.
خواست ما ودولت آمریکا این است که دین درسیاست دخالت نکند. البته هرکسی بخواهد می تواند آزاد باشد وآنقدرنماز بخواند وتسبیح بچرخاند که پوست انگشت وپیشانی اش ضخیم شود.» [2]
2-حذف روحانیت
یکی دیگر ازاهداف تهاجم فرهنگی دشمن حذف روحانیت ازمصادر امور وبی اعتبارساختن آن به عنوان یکی ازنهادهای مرجع ازبین توده ها وخصوصا نسل جوان است. برای تحقق این امر ازروش های مختلف سود می جویند گاهی ازموضع دلسوزی وبرای حفظ قداست روحانیت خواستار کنارکشیدن آنها ازمیدان سیاست شوند وگاه ازسرخشم وکینه توزی مشکلات کشور را بدانها نسبت می دهند وگاه با بهم بافتن نظریه های ضعیف ومنسوخ شده ای که بیشتر با مسیحیت تحریف شده وروحانیت کلیسایی تطبیق دارد، ازحذف نهاد روحانیت ومرجعیت دینی سخن می گویند.
وقتی دین صرفا یک امرآخرتی تصورشود وبه ایمان وگردش شخصی ودرونی افراداحاله گردد وتفسیرفهم علمی وتخصصی ازآن نادیده گرفته شود، وقتی صلاحیت دین برای دخالت درسیاست، اجتماع وحتی امورشخصی انسان ها نفی شود، دراین صورت چه نیازی به روحانی ونهاد روحانیت است؟ مارتین لوترطراح مکتب پروتستانیزم با اینکه خود یک روحانی بود شعارش این بود که «مسیحیت آری، روحانیت هرگز!» ونتیجه آن شد که در اندک مدتی هم روحانیت وهم دیانت مسیحی ازصحنه جامعه غربی رخت بربست وبه زوایای کلیساهای متروک تبعید گردید وامروز این نسخه را برای جامعه دینی وایمانی ما که با روحانیت پیوندی عمیق وناگسستنی دارد ومسئولیت هدایت ورهبری خود را به دست اوسپرده است، تجویز می کنند!
3-حذف ولایت فقیه
ازدیگرمحورهای اساسی تلاش دشمن درکنارتلاش برای حذف روحانیت، حذف ولایت فقیه ازعرصه حاکمیت نظام دینی است. ازآنجا که غرب دررویایی بیست وچند ساله خود با جمهوری اسلامی وپیشینه تاریخی بیش ازیک صد ساله مصاف با ملت ایران، کارآمدی عنصررهبری ومرجعیت دینی را به کرات آزموده است. برخورد با ولایت فقیه راکه همان مرجعیت و امامت دینی است که اینک زمام امورکشوررا به دست گرفته و درمقابل فزون طلبی وباج خواهی های غرب مقاوم ایستاده است، به عنوان مهم ترین عنصر دردستورکارخویش قرارداده است واین هدف چه توسط غربی ها وچه عوامل ودست نشاندگان آنها وچه اززبان افراد وجریانات تجدید نظر طلب داخلی به صورمختلف تعقیب می شود. برابر دانستن ولایت فقیه با دیکتاتوری واستبداد، غیرمنتخب بودن نهاد رهبری وولایت فقیه، تعارض ولایت فقیه با دمکراسی ومردم سالاری، غیرپاسخگوبودن رهبری درمقابل ملت و.. که طی دوران پس ازانقلاب به کرات مستند به دلایل متقن عقلی پاسخ داده شده ودرعمل نیز نظام ولایت فقیه بعنوان طرح سیاسی اسلام برای اداره امورامت اسلامی دردوران غیبت، صلاحیت وکارآمدی خود را درصحنه های سخت ودشوار گذشته انقلاب نشان داده شده است ازجمله مواردی است که مدام تکرارمی شود.
ازآنجایی که مشروعیت حاکمیت سیاسی دراندیشه دینی، ناشی از صلاحیت هایی است که اسلام برای حاکم اسلامی مشخص کرده است حذف ولایت فقیه یعنی حکومت فقیه عادل واجد شرایط، به معنی نفی حاکمیت دینی وسلب مشروعیت حکومت است واین آشکارا با نظام جمهوری اسلامی کیه ساختار حاکمیت درآن براصول ومبانی اسلامی استواراست درتعارض واقع می شود.
4-حذف نهادهای انقلاب
ازآنجایی که هدف اصلي تهاجم فرهنگی دشمن براندازی ونابودي اسلام و نظام اسلامی است بنابراین هرنهادی که باعث تقویت وتثبیت انقلاب اسلامی گردد، آماج حملات تبلیغی دشمن واقع شده وکارکردهایی که به تثبیت وتقویت نظام منجر می شوند باید متوقف شوند.
تضعیف شورای نگهبان وحذف نظارت استصوابی آن، حذف دادگاه ویژه روحانیت ودادگاههای انقلاب، که گاه وبیگاه مورد هجوم تبلیغاتی قرارمی گیرند، تضعیف سپاه پاسداران وبسیج مستضعفان که درطول این مدت ناجوانمردانه ترین اتهامات وتهمت ها واهانت ها را بدان روا داشته اند، تعرض به نهادهای زیرنظررهبری بخصوص صدا وسیما وقوه قضائیه به بهانه های واهی واتهامات بی اساس و.. همه درهمین چارچوب انجام می شود.
5- توقف اجرای احکام اسلامی
یکی دیگر ازمحورهای تهاجم فرهنگی دشمن تلاش برای توقف اجرای احکام اسلامی است. غرب برای این امر تمام توان تبلیغی وهنری خود را به کارگرفته وبا تولید فیلم ها وبرنامه های دروغین سعی دارد چهره ای منحط ازنظام اسلامی ارائه دهد.
تلاش برای توقف اجرای احکام اسلام وبه ویژه احکام حقوقی وجزایی اسلام درپوشش توقف اجراء احکام اسلامی به ویژه احکام حقوقی وجزایی اسلام است که تحت عناوین مختلف وبه خصوص ناهمخوانی آنها با حقوق بشر غربی مطرح می شود. بعنوان مثال ادعا می شود احکام مربوط به اعدام جنایتکاران، احکام مربوط به مجازات سارقین، احکام قصاص، حدود، دیات، احکام مربوط به حقوق زنان وفرزندان و.. باحقوق بشرغربی ناسازگارند.
6-گسترش اباحه گری درپوشش دفاع ازآزادی
یکی دیگر ازمحورهای اصلی تلاش دشمن دراین عرصه دفاع از اباحه گری وگسترش فساد وبی بند وباری است. این امرشاید یکی ازمصادیق بارز تهاجم فرهنگی دشمن باشد که درپوشش دفاع ازآزادی صورت می گیرد.
دفاع دشمن ازآزادی برای ما ودلسوزی او نسبت به نبود آزادی در کشورما درحالی صورت می گیرد که قیام ملت ما مبتنی برآزادی خواهی بود ویکی ازشعارهای محوری انقلاب اسلامی،آزادی ازقید نظام های طاغوتی وروابط ظالمانه بوده است ودرطول تمام دوران پس ازانقلاب نیز ازآن به قیمت تحمل سختی ها ومرارت های زیاد پاسداری کرده ایم، نظام ما را به مخالفت با آزادی متهم می کنند.
دراینجا نیز مغالطه ای درکاراست، آن آزادی راکه دشمن مطرح می کند با آنچه که ما مراد می کنیم صرفا درلفظ مشترک است وازلحاظ معنی کاملا درنقطه مقابل هم قراردارند. آزادی درغرب به معنی آزادی ازقیود وحدود وتکالیف الهی وعمل به احکام عقل حسي وتجربي خود بنیاد بشری است وریشه درفلسفه اومانیستی (انسان محوري مطلق به جاي خدا محوري مطلق) غرب دارد. مفهومی که ازآزادی درغرب بعد ازرنسانس شکل گرفت آن بود که برای انسان هیچ تکلیفی وهیچ امرونهی وواجب وحرامی وجود ندارد وبالنسبه برای انسان همه چیزمباح است. به همین دلیل مترجمین اولیه کلمه لیبرتی  ولیبراسیون را اباحه گری و لیبرالیسم را مذهب اباحیت ترجمه کرده اند که این ترجمه دقیقی است وبعدها به غلط آن را آزادی نام نهادند.
درسالهاي اخیر که ابعاد تلاش دشمنان علیه اسلام درپوشش مقابله با تروریسم آشکارتر گردیده است ورجعت آنان را به تهدیدات مستقیم نظامی، بمباران و..می بینیم، بازهم توصیه اصلی متفکرین غربی به مهاراسلام واسلام گرایی ازطریق فساد وفحشا است. درهمین زمینه خبرگزاری فرانسه ازقول یکی ازنویسندگان فرانسوی می گوید:« نبرد علیه افراط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان میسرنیست وتنها می توان با به فساد کشاندن آنان به پیروزی رسید. به جای بمب باید دامن های کوتاه و تعدادی گوشواره فروبریزیم، چون ضعف واقعی مسلمانان درهمین جاست.
7- الحاق به فرهنگ جهانی غربي
ازجمله برنامه های دشمنان درعملیات تهاجم فرهنگی، تحمیل فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی است. این امرکه این روزها درپوشش جهانی شدن، ضرورت الحاق به فرهنگ جهانی، اعمال حقوق بشرآمریکایی و.. تبلیغ می شود با هدف جایگزین سازی فرهنگ صورت می گیرد.
دراین زمینه ابزاررسانه ای دشمن نظیراینترنت وماهواره وموبايل و...نقش اساسی را ایفا می کنند.
رسانه های اطلاعاتی امروز مرزهای جهان را به مرزهای شیشه تبدیل و به عبارتی مرزها را حذف کرده اند تا دهکده جهانی غربي (ليبرال دموكراسي غرب ) محقق شود.
مک دوهان نظریه پرداز دهکده جهانی (دهكده  جهاني غرب ) ارتباطات می گوید:
«رسانه یک ابزار نیست، خود پیام است»، تلویزیون دیگر ابزار پیام نیست بلکه خودپیام است. بنابر این یکی ازمهم ترین عواملی که بسترجهانی شدن فرهنگ را فراهم می سازد، رسانه های ارتباطی قدرتمند است. نمونه اینها اینترنت است. اینترنت پرچم جهانی شدن فرهنگ است. علیرغم امکانات مفید اینترنت درعرصه گسترش علم وتکنولوژی متأسفانه مفاسد آن خصوصا درجوامع بیشتر ازمزایای آن است که لزوم کنترل مناسب برآن را ایجاب می کند.
8-بازگشت به سنت های ما قبل اسلام
یکی از راهبردهای اصلی دشمنان اسلام ازآغاز تلاش برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی تلاش برای جایگزین ساختن ارزشهای سنتی ماقبل اسلام به جای ارزش های اسلامی بود. آنان که درروزهای اولیه ورود خود با دین وارزش های اسلامی بعنوان سد راه نفوذ خود برخورد کردند ازهمان زمان با کمک مستشرقین تلاش خود را درجهت احیای آن آداب و رسوم متمرکز کردند.
برنامه هایی مانند بزرگداشت جشن های ایران قدیم درتخت جمشید ومدح وتبلیغ چهارشنبه سوری، جشن سده، احترام به آتش و آتش افروزی، سطح ظاهری ومبتذل آن است ولایه عمیق ترآن، ترویج اندیشه ناسیونالیستی ایرانی درمقابل میراث گرانقدر فرهنگ وتمدن اسلامی است، یعنی همان سیاست فرهنگی که رژیم شاه برای مقابله با دین وایمان مذهبی مردم ایران به آن متوسل شد وروشنفکران وابسته به دربار مأمور اجرای آن بودند.
9-تحریکات قومی
تحریک جریان های قومی واقلیت های مذهبی واصلی کردن ودامن زدن به مسائل آنها، با توجه به وجود اقلیت های مختلف وتنوع اقوام به ویژه درحاشیه مرزهای کشور، میتواند به تهدید امنیت ملی تبدیل شود. این مطلب که تحت عناوینی چون حقوق اقلیت ها ومشارکت عمومی انجام می شود موجب دامن زدن به مسائل قومی واختلافات مذهبی است که مقام معظم رهبری درفرمایشات خودخطاب به کارگزاران نظام برخطرات ناشی ازآن تأکید فرمودند.
ازجمله محورهای طرح فروپاشی شوروی که توسط غرب مورد بهره برداری قرارگرفت موضوع اقلیت ها وقومیت ها بود که درآنجا زمینه گسترده ای نیز داشت وبسرعت آن کشوررا دچار تجزیه قومی وسپس سیاسی نمود.
10- نفوذ واستحاله ياران نظام
ضرباتی که نظامی اسلامی طی سالهای اخیر ازنفوذ دشمنان درمیان نیروهای داخلی متحمل گردید کمتر ازضربات آشکار دشمن درعرصه جنگ تحمیلی وکودتا و.. نبود. یکی از ابعاد پنهان تهاجم فرهنگی دشمن، نفوذ در میان یاران انقلاب وانتخاب همکاران خود ازمیان آنها بود.این استراتژی که ازسالهای قبل دردستور کار برنامه ریزان استحاله نظام اسلامی قرارگرفته است، این روزها درپی تکرارخواسته های دشمنان ازسوی برخی ازنیروهای درونی انقلاب آثار خود را آشکارمی کنند درعرصه نفوذ، شاهد تلاشهای دشمنان وعناصروابسته به آنان درعرصه های مختلف بوده ایم.
1-نفوذ درقوه مقننه وتأثیرگذاری برمصوبات مجلس ازطریق ارائه پیشنهادهای مورد نظر.
2-نفوذ وتأثیرگذاری برقوه مجریه.
3-نفوذ درجریانات دانشجویی درانحراف آنان ازمسیرضد استکباری گذشته.
4- نفوذ درمطبوعات وراه اندازی مطبوعات زنجیره ای.
5-نفوذ درمیان نیروهای اصول گرا وتلاش درتحریک احساسات آنان.
واهداف ديگري نيز وجود دارد كه به همين اهداف تهاجم فرهنگي غرب عليه اسلام وايران به علت نبودن مجال بسنده مي شود.

عوامل و ابزارهاي تهاجم فرهنگی
1-دخالت آشکار بیگانگان
یکی ازویژگی های شرایط سیاسی سالهاي اخیر، شفافیت مواضع دشمنان وبیان آشکارنقطه نظرات خود خصوصا دررابطه با مسائل داخلی ایران است. تأکید بیگانگان برحمایت ازیک جریان داخلي واعلام اینکه پیروزی آن جریان منافع آمریکا را درمنطقه حفظ می کند. ازنکات قابل تأملی است که هیچگونه شبهه ای را برای برنامه ریزی هدایت شده بیگانگان وایجاد وتقویت تضاد میان جریانات سیاسی داخلی باقی نمی گذارد.
درمیزگردی که درتاریخ 7/10/80،  CNN  با دوتن ازسیاستمداران آمریکایی (کیسینجر وبرژینسکی)  تشکیل داده بود، برژینسکی مشاورامنیت ملی آمریکا دررابطه با راهبردهای آمریکا درمورد ایران می گوید:
« ما درایران با حکومتی روبروهستیم که بسیارمذهبی وبنیادگرا است، اما میان آنها شکاف واختلافاتی وجود دارد. یکی ازاین جناح ها میانه رواست که ظاهرا مورد حمایت گسترده مردم نیز قراردارد. دردراز مدت به سود ماست که این جناح زمام امور را دراین کشوربه دست داشته باشند. ولی امکان چنین امری دردراز مدت است وتحقق آن بزودی صورت نخواهد گرفت».
دوسال قبل نیز درهمین ایام روزنامه واشنگتن تایمز با همین نگاه به مسائل داخلی کشور، راهبرد آمریکا را نسبت به مسائل داخلی کشور این گونه بیان می کند:
«این جنبش اصلاح طلب نوپا برای منافع آمریکا حیاتی است. زیرا موفقیت آن به استحکام وتوانمندی ژئوپلیتیکی آمریکا دراین منطقه حساس جهان ودرهم شکستن یک دیکتاتوری کمک می کند. بدبختانه آمریکا کارزیادی نمیتواند برای کمک به اصلاح طلبان انجام دهد. هرگونه دخالت آمریکا دراین جریان می تواند به ایجاد یک واکنشی علیه این جنبش منجرشود. آمریکا فقط می تواند پرستیژ ورهبری اش را درمنطقه تقویت کند وایران را محتاطانه درحالی که وقایع آن آشکار می شود بنگرد.»
2-روشنفکران وابسته وعوامل نفوذی
اصطلاح روشنفکران وابسته برای کسانی به کاربرده می شود که دارای تفکرات آزاد اومانیستی ولیبرالی هستند که درقرن هیجدهم درغرب رواج داشته است. ویژگی خاص این گروه، اعتقاد به علم، تجربه، عقل، شکاکیت ونگرش تردید آمیزبه مسائل دینی واعتقادی وسنتی وهمچنین اعتقاد به مدرنيسم وپست مدرنيسم غرب است. اما آنچه که این جریان را ازسایرتفکرات متمایزمی سازد افراط بیش ازحدی است که درقبولی واعتقاد به علم حسي وتجربه وازطرفی طرد مذهب وسنت به عنوان عاملی بازدارنده دارند. ریشه این تفکرات به دوره رنسانس وفشارکلیسا برمردم برمی گردد. یعنی زمانی که دانشمندان وکلیسا درمقابل یکدیگر قرارگرفتند وسعی درمغلوب کردن وبه زانو درآوردن طرف مقابل داشتند.
روند این جریان به قرن نوزدهم وبیستم کشیده شد زمانی که اشراف زادگان وزمامداران شرقی وکسانی که قصد سیاحت فرنگ را داشتند با مظاهر تمدن غربی آشنا شدند وشیفته تفکرات واندیشه های غربی بدون توجه به شرایط محیطی- زمانی، ماهیت کلیسا، سوابق تاریخی وتفاوت فرهنگ ها شدند وبرآن شدند که این تفکرات ومظاهر تمدن غرب را درجهان اسلام پیاده نمایند. البته اینان خود جزو عوامل مزد بگیر استعمارگران بوده ودرخدمت امپریالیسم به خیانت کشور خویش همت گماشتند.
آنان صرفا به تقلید کورکورانه ازغرب پرداختند وراه نجات جامعه را درکنارگذاشتن دین ورسوم سنتی جامعه وگرایش بدون چون وچرا به سوی اندیشه غربی می دانستند. روشنفکران وابسته ای که خواه به جهت دلبستگی وخواه به جهت وابستگی درغوطه ورنمودن زنان وجوانان ناآگاه دردام فساد وفرهنگ غربی ازهیچ فرصتی دریغ نمی کردند نمایندگان وعاملانی که تمام تلاش وکوشش خود را درمسخ وتحریف آرمان ها وارزشهای مذهبی-ملی واخلاقی جامعه خود به کاربسته وبزرگترین خیانت را یعنی نفوذ فرهنگ غربی را مرتکب شدند.
خیانتی که کشورما نیز ازآن مستثنی نبود. حرکتی که اکنون نیز جامعه اسلامی ما را مورد هجوم قرارداده است. روشنفکران خودباخته ای که چاره رفع عقب ماندگی شرق را شستشوی کامل شخصیت وتخلیه خویش ازمحتوای فرهنگ، تاریخ وهویت دینی وازطرف دیگر پرکردن آن با مبانی فکری وعقیدتی غرب می دانند. دربین این افراد می توان به میرزا ملکم خان وتقی زاده اشاره کرد. میرزا ملکم خان ازشریعت به عنوان ابزاری جهت رسیدن به مقاصد خود استفاده کرد. اوتشکیلات فراماسونری را ایجاد کرده وسعی درپیاده کردن فرهنگ غربی دردرون جامعه را داشت. اودراین امرتا بدانجا پیش می رود که می گوید:« دراخذ اصول تمدن جدید ومبانی ترقی عقلی وفکری حق نداریم درصدد اختراع باشیم بلکه باید ازفرنگی سرمشق بگیریم و درجمیع صنایع ازباروت گرفته تا کفش دوزی محتاج سرمشق (ازغرب) بوده وهستیم.« ودرجایی دیگر می گوید:
« دراروپا که بودم.. طرحی ریختم که عقل وسیاست مغرب را با خرد ودیانت مشرق بهم آمیزم ازاین رو فکر ترقی مادی را درلفافه دین عرضه داشتم.» ویا تقی زاده می گوید:« من اولین نارنجک تسلیم دربرابرغرب را چهل سال پیش بی پروا انداختم.»
جالب توجه آن است که این روشنفکر نمایان یا همان منورالفکرها این خیانت ها را درقالب کمک وخدمت به جامعه اسلامی وانسانیت انجام می دادند. ضروری است که ازدسیسه ها والقاء افکار این عاملان بدون مواجب استعمار غفلت نورزیده وبا هرنوع طرز فکر ورفتاری ازاین قبیل درجامعه برخورد شود. خصوصا دردرون دانشگاهها اهتمام به این امرضروری تربه نظرمی رسد. دراین زمینه مقام معظم رهبری می فرمایند:«همیشه درهمه عصرها ودوران ها روشنفکرهایی بودند که جلوتر از زمان می اندیشیدند وحرکت می کردند. اما زمانی که غرب مسلط به تکنولوژی وعلم خواست درایران پایگاه تسلط خود را مستحکم بکند ازراه روشفنکری وارد شد. ازطریق عناصر خود فروخته ای مثل میرزا ملکم خان وتقی زاده اقدام کردند.. این جریان ازابتدا وابسته بود.»
3- رسانه های جمعی
رسانه های جمعی ازقوی ترین وبارزترین ابزاری هستند که استکبار جهانی جهت مقابله با کشورهای جهان سوم خصوصا کشورهای اسلامی ازآن استفاده نموده است. مجموعه ای که اکنون ابعاد جدیدتری به خود گرفته وبا استفاده ازوسایل ارتباط جمعی پیشرفته همانند ماهواره واینترنت  ووسايل اينترنتي چون موبايل و.. درصدد تسخیر فرهنگی واعتقادي کشورها برآمده است.
رسانه هایی که درطی سالیان متمادی به زبان های مختلف دنیا (وازجمله زبان فارسی) به تهیه وپخش برنامه های مختلف پرداخته و برطبق آمار، انحصارتبلیغاتی غربی به حدی است که 75 درصد ازاخبار، فیلم ها، برنامه ها وگزارش های سایرکشورها را تغذیه می کنند. این درحالی است که بیشترین سود ممکنه را نیز به جیب خود می ریزند.
جالب توجه آن است مقداربرنامه های ارسال شده ازطرف سرمایه داران غربی بسوی کشورهای آسیایی، آفریقایی وآمریکای لاتین 100 برابر بیش ازمقداری است که این کشورها به غرب ارسال می کنند، وبه خوبی مشخص است که چگونه روزنامه ه ورادیو وتلویزیون این کشورها دراسارت سیستم تبلیغاتی واطلاعاتی غرب می باشد وبعد ازانقلاب بطور چشمگیری به حجم این تبلیغات بنابرماهیت استکباری خویش واحساس خطری که ازجانب این انقلاب الهی کرده اند، افزوده اند وبطوروسیعی به پخش فیلم ها وترانه های مبتذل اخلاقی، آهنگ های غربی، شوهای ویدئویی، ترورشخصیت ها، تحریف واقعیت ها، وخصوصا حربه جدید یعنی پخش این برنامه ازطریق ماهواره پرداخته اند. دراین قسمت سعی برآن است که هریک ازوسایل ارتباط جمعی بطوردقیق تر مورد بررسی قرارگیرد.
ماهواره و اینترنت
گسترش تکنولوژی اطلاعاتی نظیر ماهواره واینترنت، مرزهای جهان امروز را به مرزهای شیشه ای تبدیل کرده اند وبه مرور وبا حذف مرزهای فیزیکی امکان کنترل واعمال نظر برگردش اطلاعات را ازدولت های محلی می گیرند.
مک لوهان نظریه پرداز دهکده جهانی ارتباطات (يا دهكده جهاني غرب )  عقیده دارد که «رسانه یک ابزارنیست خود پیام است» تلویزیون ابزار پیام رسانی نیست خود پیام است. بنابراین یکی ازعواملی که امروزه بستر اصلی تحقق اعمال سلطه استکبار جهانی درتحمیل نظم نوین جهانی غرب كه ظاهري است را فراهم می کند رسانه های ارتباطی قدرتمند نظیرماهواره واینترنت است. اینترنت را پرچم جهانی شدن فرهنگ قلمداد کرده اند.
اینترنت یک شبکه اطلاع رسانی جهانی است که به کاربران امکان می دهد تا هرجا که باشند بتوانند ازطریق این شبکه وارد مراکز مطالعاتی شده وازآخرین دستاوردها مطلع شده وازآن بهره ببرند. اما مشکل اساسی دراین است که این وسیله درحالی که میتواند مناسب ترین کاربرد را داشته باشد ( كه ندارد) میتواند ازسوی دیگربالاترین لطمات را به فرهنگ واعتقادات یک ملت وارد کند. (‌كه دارد).
بررسی گزارشات عملکرد اینترنت بیانگر این واقعیت تلخ است که ازمقدار دوسال تجارت اینترنت درسال های 98 و99 میلادی که حدوداً بالغ بر 410 میلیارد دلارمی گردد، 246 میلیارد دلار آن به تجارت سکس ومبتذل وفساد دراین شبکه اختصاص یافته است. یعنی رقمی بالغ بر 59 الی 60 درصد ازتجارت الکترونیکی غرب صرف مسائل سکسی می گردد وازهمین آمارمیتوان روند جهانی شدن (غربي شدن) را دریافت وبه نوعی کارکرد ابزاری این رسانه را دید.
نتایج یک طرح تحقیقات که توسط کمیسیون پژوهش اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی بمنظور بررسی اثرات فرهنگی وروانی ماهواره برروی جوانان صورت گرفته است نشان می دهد که جوانان بیننده برنامه های ماهواره بیش ترجوانانی که این برنامه ها را دیده اند تحت تأثیرمظاهر فرهنگ غرب قرارگرفته اند بطوری که آنها سعی دارند رفتار وآداب فرهنگ بیگانه را ازخود بروزدهند وجوانان غیربیننده بیشتر(با تفاوت بسيار)  ازجوانان بیننده معتقد بودند که برنامه های ماهواره مبتذل ومنحرف کننده است وباعث تغییررفتارهای اجتماعی می شود. [3]
گذری كوتاه به راهها وشیوه های مبارزه با تهاجم و ناتوی فرهنگی از دیدگاه قرآن وحدیث
قرآن کریم «بیان للناس» و«تبیانا لکل شیء» است ومسلمانان برای حل همه مشکلات باید به آن متوسل شوند. مسأله تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام علیه جوامع اسلامی ونیز روش های مبارزه با آن نیز موضوعی است که قرآن حکیم نمی تواند دربرابرآن سکوت کرده باشد. به گفته قرآن نخستین موجودی که درپی گمراهی انسان برآمد، شیطان بود.
دوتعبیر کلیدی که درقرآن مجید بیانگر تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام علیه جوامع اسلامی است «صدعن سبیل الله» و«اضلال عن سبیل الله» است.
با بررسی آیات و سیاق آن آیاتی که این دوواژه درآنها به کاررفته است می توان راههای هجوم فرهنگی دشمنان اسلام را به شرح زیربرشمرد:
1-انفاق مال برای تبلیغات سوء علیه اسلام:
«ان الذین کفرواینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله..»
2- برهم زدن تعادل اقتصادی جوامع اسلامی:
« یا ایهاالذین آمنوا ان کثیرا بالباطل ویصدون عن سبیل الله..»
3-ترویج عملکردهای منافقانه :
«اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیل الله ..»
4- خوب جلوه دادن اعمال زشت وگناه آلود:
«... وزین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن سبیل ..»
5- ترویج دنیا دوستی:
«الذین یستحبون الحیوه الدنیا علی الاخره ویصدون عن سبیل الله..»
6-القای شبهه:
«قل یا اهل الکتاب لم تصدون عن سبیل الله من آمن تبغونها عوجا..»
7-ترویج غفلت ازیاد وذکرخدا:
« ومن یعش عن ذکرالرحمان نقیض له شیطانا فهوله قرین. وانهم لیصدونم عن سبیل ویحسبون انهم مهتدون».
8-شریک قراردادن برای خدا:
«وجعلوا الله اندادا لیضلوا عن سبیله قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار..»
9-ترویج هوا پرستی:
« یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله..»
10-تقلید متصبانه ازآباء واجداد وبزرگان قوم:
« وقالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبراء نافاً ضلوناالسبیلا».
11-اشاعه غنا وفساد درجامعه :
«ومن الناس من یشتری لهوا لحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم..»
12-زینت وزرق وبرق دنیا:
«وقال موسی ربنا انک آتیت فرعون وملاء زینه اموالا فی الحیوه الدنیا لیضلوا عن سبیلک..»
13-پیروی چشم بسته از نظر اکثریت :
«وان تطع اکثرمن فی الارض یضلوک عن سبیل الله ..»
14- رواج بی دینی وتوجه به علوم مادی:
«ومن الناس من یجادل فی الله بغیر علم ولاهدی ولاکتاب منیر«.
راهها وشیوه های مبارزه وبرخورد با تهاجم فرهنگی  دشمنان با توجه به آیات قرآن کریم وروایات بشرح زیر است:
1-رعایت تقوای الهی:
« ان الذین اتقوا ذا مستهم طائف من الشیطان تذکر وافاذاهم مبصرون.»
اعمالی که باعث ایجاد روحیه تقوی درانسان می شوند عبارتند از:
نماز، روزه، زکات، امربه معروف ونهی ازمنکر، حج، ترک محرمات (همچون غنا وموسیقی، شرب خمر وقمار، بی عفتی، گوشت خوک ، ربا.)
ورعایت آداب معاشرت اسلامی (همچون رعایت تقوی درنگاه کردن، سخن گفتن، لباس پوشیدن وزینت کردن درجامعه اسلامی است.)
2-ازدواج، اعم ازازدواج موقت ودائم:
«وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم..»
3- پرکردن اوقات فراغت جوانان:
«فاذا فرغت فانصب. والی ربک فارغب.»
پرکردن اوقات فراغت جوانان با برنامه هاي صحيح ورزش، برنامه های رادیو وتلویزیون، نوارکاست، کتاب، تأتر، سینما، سخنرانی، اردوهای سیاحتی وزیارتی، شرکت دراجتماعات و...
4-برتردانستن فرهنگ خودی:
«ولاتهنوا ولاتحزنوا وانتم الاعلون ان کنتم مومنین».
5- کسب فضائل اخلاقی ومعنوی:
«قد افلح من تزکی.»
6-ارتقای فرهنگ جامعه :
«اقرا وربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم.»
«ن والقلم وما یسطرون».
7-تربیت نسلی انقلابی و مومن:«تساؤکم حرث لکم..»
چنان که درحدیث نبوی (ص) آمده ی است:«اختاروالنطفکم»
8- حاکم کردن ارزش های اسلامی درجامعه:
«الذین آمنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجه عندالله..»
9-هوشیاری وبیداری دربرابر توطئه های دشمن:
«یحلفون بالله انهم لمنکم وماهم منکم ولکنهم قوم یفرقون.»
10-شخصیت دادن به نوجوانان وجوانان:
قال رسول الله (ص) : اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم یغفرلکم.»
پیامبراکرم (ص) می فرمایند: «فرزندانتان را احترام کنید واخلاقشان را نیکو گردانید تا آمرزیده شوید.»[4]
توجه:‌ومطالب بسيارديگر كه ا‌ز آيات وروايات دراين دو باب مي توان آورد ليكن ازباب معذوريت به همين مقدار بسنده گرديد.

آسیب شناسی فرایند تحقق دولت اسلامی در آغاز  دهه چهارم  انقلاب از دیدگاه مقام معظم رهبری[5]
درمسیر تولد ورشد هرپدیده ای، ممکن است آسیب ها وآفت هایی بروز کند وازتحقق یا استمرار آن جلوگیری نماید، موانع همان آسیب ها وآفت هایی هستند که اگر زدوده نشوند، ادامه حیات آن پدیده را با مشکلات جدی روبه رومی سازند.
آسیب شناسی یعنی شناسایی آن دسته ازعوامل مهم وموثری که به وجود آمدن وتداوم حیات آنها میتواند فرایند تحقق اهداف هرنظامی (سیستمی ) را متوقف ویا به صورت محسوس، کند نماید.
انقلاب، نظام وجامعه اسلامی هم اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب ها وموانع، حرکت تکاملی وروبه توسعه آن را مسدود می کنند وتحقق اهداف آن را به تأخیر انداخته، یا ناممکن می سازند. شاید به تعداد اهدافی که هرانقلاب وجامعه وحکومت دنبال می کند بتوان آسیب ها وموانعی را پیش بینی کرد. آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران به معنی بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات، تحریفات و موانع رشد وکمال انقلاب اسلامی است. مراد ازآسیب ها وآفات، اموری هستند که می توانند دستیابی انقلاب اسلامی را به آرمانها واهداف خود کند یا ناممکن سازند. این بدین معنی است که غایت وآرمان نهایی انقلاب اسلامی ایران- درسال 1357- فقط سقوط یک رژیم سیاسی وجایگزینی رژیم سیاسی دیگر نبوده که با تحقق آن، انقلاب پایان یافته باشد بطور کلی فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی را می توان به 5 مرحله تقسیم بندی نمود:
1- پیروزی انقلاب اسلامی 2- تحقق نظام اسلامی 3- تشکیل دولت اسلامی 4- شکل گیری کشور اسلامی 5- ساختن دنیای اسلامی .
رهبر معظم انقلاب اسلامی این مراحل پنجگانه را چنین تشریح نموده اند:
«ما میخواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی وآن حکومتی راکه بتوان این اهداف را درآن محقق کرد، به وجود آوریم. این یک فرایند طولانی ودشواری دارد وشروعش ازانقلاب اسلامی است.. این قدم اول است.
انقلاب که تحقق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی وشکل کلی اسلامی را درجایی پیاده کردن، مثل این که وقتی درکشورما نظام سلطنتی استبدادی فردی موروثی اشرافی وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینی تقوایی مردمی گزینشی جایگزین می شود؛ با همین شکل کلی که قانون اساسی برایش معین کرده، تحقق پیدا می کند؛ یعنی نظام اسلامی. بعد ازآن که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی می رسد؛  یا به تعبیرروشن تر، تشکیل منش وروش دولتمردان یعنی ماها- به گونه ای اسلامی؛ چون این دروهله اول فراهم نیست؛ به تدریج وبا تلاش باید به وجود آید. مسئولان ودولتمردان باید خودشان را با ضوابط وشرایطی که متعلق به یک مسئول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی- اگرهستند- سرکاربیایند؛ یا اگرناقصند، خودشان را به سمت کمال درآن جهت حرکت دهند وپیش ببرند. این مرحله سوم است که ازآن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی می کنیم. نظام اسلامی قبلا آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیأت وزرا؛ یعنی قوای سه گانه، مسئولان کشور، رهبری وهمه.
مرحله چهارم- که بعد ازاین است- کشوراسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آن گاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض ازبین خواهد رفت؛ فقر به تدریج ریشه کن می شود؛ عزت حقیقی برای مردم بوجود می آید؛ جایگاهش درروابط بین الملل ارتقاء پیدا می کند؛ این می شود کشوراسلامی.
ازاین مرحله که عبورکنیم، بعد ازآن، دنیای اسلامی است. ازکشور اسلامی می شود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش دردنیا به وجود می آید.
معظم له درپاسخ به این سئوال که هم اینک ما درکدام مرحله قرارداریم می فرمایند:
«ما درکدام مرحله ایم؟ ما درمرحله سومیم؛ ما هنوزبه کشوراسلامی نرسیده ایم. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که کشورما اسلامی است. ما یک نظام اسلامی را طراحی وپایه ریزی کردیم-«ما» یعنی همان هایی که کردند- والان یک نظام اسلامی داریم که اصولش هم مشخص ومبنای حکومت درآن جا معلوم است. مشخص است که مسئولان چگونه باید باشند. قوای سه گانه وظایفشان معین است. وظایفی که دولت ها دارند، مشخص ومعلوم است؛ اما نمی توانیم ادعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم. البته اگر دررأس کار یک امام معصوم مثل امیرالمؤمنین (ع) باشد که قولش، فعلش و منشش الگوست، کاربرای کارگزاران نظام آسان تراست؛ چون نسخه کامل را دراختیار دارند ودرهمه چیزش هدایت هست. وقتی آدمی مثل من دررأس کارباشد، البته کارکارگزاران مشکل تراست؛ ولی ثوابشان هم بیشتراست. اگر توانستند دراین راه حرکت کنند، اجرالهی شان بیشترخواهد شد. هرکدام ازشما تلاش کنید که برای این مسئولیت ها خودتان را با الگوی اسلامی منطبق سازید؛ یعنی دینتان، تقوایتان، رعایتتان نسبت به حال مردم، رعایتتان نسبت به شرع، رعایتتان نسبت به بیت المال، اجتنابتان ازخودخواهی ها وخود پرستی ها ورفیق بازی ها وقوم وخویش پرستی ها واجتنابتان ازتنبلی وبیکارگی وبی عملی وهوی وهوس واین چیزها مطابق با الگوی اسلام باشد.»
گام سوم حرکت تکاملی انقلاب که تشکیل دولت اسلامی است، همچون مراحل پیشین با آسیب ها وتهدیداتی مواجه است که گذر ازاین مرحله بدون شناخت دقیق آنها میسر نخواهد بود. دراین میان بزرگ ترین کارشناس وناظر دقیقی که ازجایگاهی رفیع صلاحیت آسیب شناسی انقلاب اسلامی را دارد، رهبری معظم انقلاب اسلامی است که درسال های اخیربه کرات به این مسأله پرداخته و آسیب های متعددی را درحوزه های مختلف گوشزد نموده اند. درآستانه آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی مروری بررهنمودهای ایشان میتواند ضامن تحقق اهداف گام سوم انقلاب اسلامی درشکل گیری دولت اسلامی باشد.
آسیب های درونی- آسیب های بیرونی
دولت اسلامی دشمنانی هم دارد. دولت اسلامی دودسته دشمن دارد: یک دسته دشمنان شناخته شده هستند. همه سلطه گران ودیکتاتورهای دنیا به دلایل واضح دشمن دولت اسلامی اند؛ چون دولت اسلامی با اصل سلطه ودیکتاتوری مخالف است. کسانی هستند که به دین یا به ورود دین درعرصه زندگی معتقد نیستند- به اصطلاح سکولارها- اینها هم بادولت اسلامی مخالفند؛ می گویند اقتصاد باید ازدین جدا باشد؛ سیاست ازدین جدا باشد، زندگی اجتماعی ازدین جدا باشد، تحرکات ونشاطهای مردمی عمومی ازدین جدا باشد. مخالفت ها هم درطیف وسیعی انجام می گیرد؛ ازمخالف بودن، تا مخالفت کردن، تا معارضه های جدی کردن. مترفین بین المللی- یعنی ثروتمندان عظیم جهانی که نفت ومنابع عمده جهانی را دراختیاردارند خودشان می خواهند وبرای این کاردارند حداکثرتلاش علمی وعملی را می کنند- اینها هم جزو دشمنان بیرونی دولت اسلامی اند. عرض کردیم دشمن ها لزوما دشمنی نمی کنند؛ یعنی ازآنها دشمن اند؛ یعنی دشمنی کردنشان به صورت مخالفت واعتراض است، بعضی وارد میدان می شوندوگلاویز می شوند. بنابراین انواع واقسام دشمنی وجود دارد وباید با هرکدام بنحوی برخورد کرد.
دسته دوم دشمنان درونی اند؛ یعنی آفتها، بیماری ها ومیکروب ها. مرگ ما بیش ازآنچه ناشی ازاین باشد که دیگری بیاید ما را بکشد، ناشی ازاین است که دردرون خودمان اختلافی به وجود می اید. غالبا مرگ های ما ناشی ازویروسی، میکروبی، بیماری ای وسلول عاصی ای است که سرطان درست می کند؛ کمتر ناشی ازاین است که کسی بیاید آدم را بکشد. دولت اسلامی هم همین طوراست؛ باید مواظب دشمنان درونی اش باشد.
یعنی دردرون نظام، که این مال غریبه ها نیست؛ این مال خودی ها است. خودیها ممکن است دریک نظام، براثرخستگی، براثر اشتباه درفهم راه درست، براثر مغلوب احساسات نفسانی شدن وبراثر نگاه کردن به جلوه های مادی وبزرگ داشتن آنها، ناگهان دردرون، دچار آفت زدگی شوند. این، البته خطرش بیشتر از خطراولی است. این دونوع دشمن-آفت بیرونی وآفت درونی- برای هرنظامی، برای هرتشکیلاتی وبرای هرپدیده ای وجود دارد. اسلام برای مقابله با هردوآفت، علاج معین کرده وجهاد را گذاشته است. جهاد، مخصوص دشمنان خارجی نیست. جاهدالکفاروالمنافین.  منافق، خودش را دردرون نظام قرارمیدهد. لذا باهمه اینها باید جهاد کرد جهاد، برای دشمنی است که می خواهد ازروی بی اعتقادی ودشمنی با نظام، به آن هجوم آورد. همچنین برای مقابله با آن تفکک داخلی وازهم پاشیدگی درونی، تعالیم اخلاقی بسیار با ارزشی وجود دارد که دنیا را بطورحقیقی به انسان می شناساند ومی فهماند که اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب ولهو وزینه وتفاخر بینکم وتکاثرفی الاموال والاولاد تا آخر. یعنی این زروزیورها، این جلوه ها واین لذت های دنیا اگرچه برای شما لازم است، اگرچه شما ناچارید ازآن بهره ببرید؛ اگرچه زندگی شما وابسته به آنهاست و دراین شکی هم نیست وباید آنها را برای خودتان فراهم کنید؛ اما بدانید که مطلق کردن اینها وچشم بسته به دنبال این نیازها حرکت کردن وهدف ها را به فراموشی سپردن بسیارخطرناک است.
آسیب های درونی تحقق دولت اسلامی
1-هوی وهوس پرستی
اول، هوس پرستی وهوی پرستی است. تعجب نکنید؛ ازهمه خطرها بالاتر، همان هوای نفسی است که دردل ماست؛ «ان اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» ازهمه دشمن ها دشمن تر، همان نفس، همان «من» وهمان خودی است که دروجود توست؛ آن منیتی که همه چیز را برای خود می خواهد.
این جا هم اززبان پیغمبر همین را میفرماید:« ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتباع الهوی وطول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق» یعنی پیروی ازهوای نفس، شما را ازراه خدا گمراه می کند. غالب این گمراهی ها بخاطر هوای نفس است. البته ما برای خودمان هزاررقم توجیه درست می کنیم، برای این که ازراه خدا منحرف شویم وحرف وعملمان غیرازآن چیزی باشد که شرع ودین برای ما معین کرده است. هوای نفس خصوصیتش این است که شما را ازسبیل الله – که جهاددرراه سبیل اله لازم است- گمراه می کند.
2-آرزوهای طولانی
واما طول الامل فینسی الاخره . طول امل، یعنی آروزهای دورودراز شخصی، این طول الامل- یعنی آرزوهایی که یکی پس ازدیگری می آیند وتمام نشدنی اند- جلوچشم انسان صف می کشند؛ برای انسان هدف درست می کنند وهدف های حقیر درنظرانسان عمده می شود. خاصیت این هدف ها ینسی الاخره است. آخرت را ازیاد انسان می برند؛ انسان دائماً مشغول هدف های حقیر می شود. برای انسان وقتی باقی نمی ماند. دل انسان را می میرانند؛ میل به دعا، میل به انابه، میل به تضرع ومیل به توجه را برای انسان باقی نمی گذارند.

3-سستی ایمان انقلابی
مهم ترین نقاط ضعفی که درزمینه مسئولان وجود دارد یکی مسأله سستی بینش وایمان انقلابی واسلامی دربعضی ازمسئولان است. اینها مجذوب نسخه های سیاسی غرب هستند، آن هم نسخه های غلط ازآب درآمده  (12/8/80).

4-انفعال وخود باختگی
آفت دومی که درچنین مواردی، مسئولان ورهبران وگردانندگان اجتماعات را تهدید می کند، این است که آنها را دچار انفعال وخود باختگی کنند ودرموضع تأثیر پذیری ناخواسته ازاراده دیگران قراردهند. امام بزرگوار، درمقابل این آفت دوم هم مثل کوه ایستاد. آن چیزی که باید مورد توجه قرارگیرد ومن اصراردارم که مردم عزیزما – بخصوص جوانان- وهمچنین مسئولان بخش های مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی به آن توجه کنند، این است که دشمنان نظام جمهوری اسلامی، وقتی نمی توانند درمیدان مبارزه رویاروی کارموثری با این نظام انجام دهند، یعنی نمیتوانند به آن ضربه نظامی بزنند، نمیتوانند انفجار داخلی درست کنند، نمیتوانند ضربه های امنیتی بزنند، نمیتوانند با محاصره اقتصادی، آن را به زانودرآورند- وقتی ازهمه اینها مأیوس می شوند- یک راه برایشان باقی میماند، وآن این است که نظام اسلامی وانقلابی را به مواضعی برخلاف اصول خود سوق دهند، یا به عبارت ساده تر وروشن تر، آن را وادار کنندکه ازگفته های خود درزمینه مسائل انقلاب برگردد؛ حرف ومواضع خود را تخطئه کند وخودش را دچار تناقض نماید؛ این را ازچه راهی انجام می دهند؟ ازراه فشارهای تبلیغاتی، فشارهای سیاسی، فشارهای فرهنگی. جو را آنچنان ازفشار انباشته می کنند که انسان های ضعیف النفس، درمقابل این فشارنمی توانند مقاومت کنند. (14/3/76).
این خیلی مهم است که انسان درمقابل دشمن، دچار انفعال نشود. تمام سعی امروزدنیای مادی مستکبر- یعنی همین دولت های استکباری که زمام مسائل اقتصادی وتسلیحاتی عالم وحتی درموارد بسیاری، فرهنگ خیلی ازکشورها را هم دردست دارند- این است که هرجا مقاومتی هست آن را ازطریق منفعل کردن خرد کنند. انفعال درمقابل دشمن،غلط ترین کاروبزرگ ترین اشتباه است. دشمن را ازلحاظ دشمنی، باید به حساب آورد؛ یعنی درمقابل او، اورا حقیر نشمرد دربرابرش آماده بودودفاع کرد، اما ازدشمن نباید حساب برد، نباید تحت تأثیرقرارگرفت ونباید درمقابلش منفعل شد. دشمن می خواهد جوامع را منفعل کند. امروز ازلحاظ فرهنگی وسیاسی، بیشترین تکیه آنها این است. راجع به قضیه زن جنجال درست می کنند؛ راجع به حقوق بشرجنجال درست می کنند؛ راجع به مسأله دموکراسی جنجال درست می کنند؛ راجع به مسأله نهضت های آزادیبخش جنجال درست می کنند، برای این که طرف مقابل را دچار انفعال کنند. بزرگ ترین اشتباه این است که ما دراین قضایایی که آنها جنجال درست می کنند، طوری حرف بزنیم که بخواهیم آنها را راضی کنیم، این همان انفعال است. (17/2/76).
5-نسیان
درادبیات سیاسی، خودفراموشی به معنای فراموش کردن هویت خود، چیز خیلی بدی است- قوم وملتی هویت وتاریخ وفرهنگ وزبان خود را فراموش کنند؛ که نتیجه آن، ذلت وبدبختی این قوم خواهد بود- لیکن درادبیات اخلاقی، اهمیت خود فراموشی، بیشتر است وخطرش حتی سنگین تر ازخود فراموشی سیاسی است. معنای نسیان نفس این است که انسان ازهویت وهدف وجود وباطن ودل وروح خودغفلت کند ودچارفراموشی شود؛ یعنی تسلیم جریان مادی فاسدی شود که اورا با خود می برد تا به منجلاب وباتلاق برساند وبرای انسان هیچ مقاومتی درمقابل حرکت بدی وفساد وشروجود نداشته باشد. «فانسیهم انفسهم» یعنی انسان دچارلاابالیگری ووادادگی شود واصلا نداند که برای چه آمده است. «اولئک هم الفاسقون» اینها فاسقند. فسق به همین معناست؛ یعنی خارج شدن ازچیزی براثرفساد وگندیدگی. یعنی براثر وادادگی ها، آن عطر وآب ورنگ وعنصرایمان ازوجود انسان جدا شود. بنابر این یکی ازآفت های اسقامت، نسیان است.
6-ارتجاع
درقرآن کریم، حقیقت تلخی مطرح شده است که اگربخواهیم اسمی برایش بگذاریم، می توان اسم آن را ارتجاع یعنی رجعت به عقب یا ارتداد یعنی برگشتن، عقبگرد، خسران وازدست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به این مقوله، درقرآن حدیث وتاریخ، صحبت شده است. این مقوله، متأسفانه به جوامع وملت هایی مربوط است که دربهترین حالات معنوی والهی هستند. یعنی به مردم دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب درمزاجشان اثرگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها وملت هایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشته اند وبه تعبیرامروز، انقلاب کرده به جایی رسیده وخود را به خدا نزدیک کرده اند. به تعبیردیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است. دشمن بزرگ انقلاب دردرون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است؛ این میکروبی که درجوامع انقلابی رشد می کند، تکثیرمی شود؛ نفوذمی کند، بیماری می آورد، وبیماری اش هم واگیراست.
7- فرم گرایی وظاهر بینی بدون توجه به محتوا
یکی ازآفت هایش این است که ما ادبیات دینی را غلیظ کنیم، بدون این که ما به ازایی درعمل داشته باشد. این مارا، به ریاکاری می کشاند وهم ریاکاری را دربین مردم تشویق می کند. این که ادبیات دینی تقویت شود، من با آن هیچ مخالفتی ندارم، ولی باید مابه ازا داشته باشد. بیش ازآنچه دررفتارمان اسلامی عمل می کنیم، درزبان واظهار وتظاهراتمان نخواهیم خود را جلوه دهیم. بیشتر اهمیت دادن به فرم تا به محتوا، ازآن آفت ها است.
محتوا را باید اسلامی کرد. اگرمی خواهیم حقیقتا اسلامی شویم، باید درنحوه مدیریت مان تحول ایجاد کنیم. یکی ازحرف های خوب آقای رئیس جمهورمان درتبلیغات انتخاباتی- که به نظرمن این حرف، عده زیادی راجذب کرد- تحول درمدیریت بود. این تحول درمدیریت را چه کسی باید انجام دهد؟ خود ما باید انجام دهیم. اولین گام درتحول این است که رفتارخودمان، کیفیت کارمان، عزل ونصب خودمان، اعمال مدیریت خودمان، جذبه ای که به خرج می دهیم، انعطافی که به خرج می دهیم، برخوردی که با طبقات مخاطب ومراجع به خودمان انجام می دهیم، اسلامی باشد.
البته این که گفتم ادبیات دینی را غلیظ کردن بدون مابه ازاء، یکی ازآفت ها است، اشتباه نشود با کاری که بعضی ها گوشه وکناردنبالش هستند که پرچم های اسلامی ونشانه های اسلامی را ازبین مردم بردارند؛ نخیر، بنده این را نمی گویم. مطلقاً نباید نشانه های اسلامی را تضعیف کرد.«ومن یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب». اصلا بنای شعائر برتظاهر وبرنشان دادن وبرمطرح کردن وجلوچشم نگهداشتن است. شعائررا مطلقاً نباید تضعیف کرد.
8-کج فهمی و جمود وتحجر
خطر درونی که دشمن قدیمی امت اسلامی است همان کج فهمی وجمود وتحجر، یا خود باختگی والتقاط، یا نومیدی وضعف نفس، یا تردید ووسوسه فکری، ویا مجموعه ای ازاینها وامثال آن است. ملت رشید وپیشرو ایران به  رهبری امام خمینی عظیم راحل، دشمن درونی را شکست داد وبرآن فائق آمد تا توانست درجبهه های سیاسی ونظامی پیروزشود ونظام جمهوری اسلامی را درکشورخود مستقر ودرمدت بیست سال درراه آن مجاهدت کند.
چنین حرکت عظیمی، معمولا وعادتا با یکی ازدوآفت تحجر ویا انفعال مواجه می شود. چنین کاربزرگی، آفاتی دارد وآفت بزرگ چنین حرکت عظیمی با این ابعاد وسیع- همان طورکه گفتم- یکی ازدوآفت «تحجر» یا «انفعال» است. تحجر این است که کسی که میخواهد کاربزرگی را با این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان ولوازم هرلحظه زندگی یکی ملت را از قرآن بشناسد وبخواهد دریک وضعیت ایستا وبدون انعطاف حکم نماید وکارکند وپیش رود. این، امکان پذیرنیست. معنای تحجر آن است که کسی که میخواهد ازمبانی اسلام وفقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهراحکام اکتفا نماید ونتواند کشش طبیعی احکام ومعارف اسلامی را درآن جایی که قابل کشش است،درک کند وبرای نیازیک ملت ویک نظام ویک کشور- که نیازلحظه به لحظه است- نتواند علاج ودستورروز را نسخه کند وارائه دهد. این بلای بزرگی است. (14/3/76).
9- دنیا زدگی
یک آسیب دیگر، دنیا زدگی است. خیلی ازما، آنهایی که قدرت وپست را طعمه دانستند. متأسفانه دچار دنیا زدگی شده ایم. کسی که برای خود مسئولیتی قائل است، اگردنیا زده ورفاه زده شد، کارش زارخواهد شد وکارمردم را هم زارخواهد کرد. (12/8/80).
10-اشرافیگری
ازجمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را درجامعه کند می کند نمود اشرافی گری درمسؤولان بالای کشوراست؛ ازاین اجتناب کنید. اشرافی گری دوعیب دارد عیب دومش ازعیب اولش بزرگ تر است. عیب اول اشرافی گری، اسراف است- اشرافی گری حلال را میگوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش ازراه حلال وبه حق به دست آمده – اما عیب دوم بدتر است وآن این است که فرهنگ سازی می کند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می کند. البته دراین زمینه مسئولان درجه یک خیلی نقش دارند؛ تلویزیون خیلی نقش دارد؛  منش من وشما خیلی نقش دارد. (5/6/80). توصیه دوم ومترتب برتوصیه اول این است: دروضع زندگی خودازپدیده تجملات واشرافی گری بترسید. اشرافی گری خودش یک پدیده است وربطی به زندگی مرفه هم ندارد. بعضی ها زندگی خیلی مرفهی ندارند؛ اما وضع زندگی شان آلوده به پدیده های اشرافی گری است. مردم به من وشما نگاه می کنند؛ اگردرزندگی وبرخورد ومصرف ونوع مشی وسلوکمان اشرافی مآبانه عمل کردیم، بعضی ها تشویق می شوند. (15/2/80).
11-خطر نفوذ دشمن
دشمن مستکبر، سراسیمه وشتاب زده همه راههای نفوذ فرهنگی وسیاسی و اقتصادی را مد نظرقرارداده و امیدواراست بتواند از این راهها ملت ایران وجمهوری اسلامی را محاصره کند وپنجه شوم خود را همانند دوران پیش از انقلاب برجسم وجان کشورعزیز ما فرو برد. ملت باید مراقب وهوشیار باشد تا دشمن نتواند با روش های موذیانه- چه امنیتی، چه سیاسی وتبلیغاتی- درصفوفش نفوذ کند. (1/9/81) حفظ استقلال کشور درهمه زمینه ها وجلوگیری ازنفوذ ورخنه دشمنان، جزو اصول تغییر ناپذیر انقلاب است.
12-نفوذ صاحبان ثروت وقدرت درارکان نظام
دردنیا ثابت شده است که زور پول ازخیلی چیزهای دیگربیشتراست. امروز خیلی ازهدف های صهیونیستی دردنیا با قدرت پول اعمال می شود. یکی ازبزرگ ترین خطرات حکومت هایی که معتقد به مبنایی هستند، این است که صاحبان پول بتوانند درارکان حکومت اعمال نفوذ کنند. اینها همه چیز را خراب می کنند. هربخشی ازنظام اگر تحت تأثیر زورمندان وثروتمندان قرارگرفت، ضایع خواهد شد. دراین زمینه، ازهمه بدترقوه قضائیه است. باید خیلی مراقب باشید خدای نکرده چنین چیزی برای این قوه پیش نیاید وپول وپولدار وثروتمند، با روش هایی که دارند، نتواننداعمال نفوذکنند. این هم یکی ازوسایل استحکام است. نفوذهای سیاسی هم همین طوراست. دستگاههای سیاسی، انگیزه های سیاسی وجریانات سیاسی نباید بگذارند نفوذ ایجاد شود.دستگاه قضایی اگربه دانش و بصیرت وپاکی وطهارت درعمده ترین ارکان خود متکی باشد، همان مقصودی را که دستگاه قضایی به دنبال آن است، به میزان زیادی تأمین خواهد کرد. به این نکته باید توجه داشت. (5/4/81).
13-قرارگرفتن افراد بی اعتقاد به آرمان های نظام درجایگاه مسئولیت
اگر کسی درنظام جمهوری اسلامی درمسئولیتی مشغول به کاراست، ولی آرمان های نظام جمهوری اسلامی را آن طوری که امام بزرگوار ترسیم کرده است ودرقانون اساسی تجسم پیدا کرده، دردلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای اوحرام شرعی است. آنجایی که صحبت ازمسایل اساسی نظام اسلامی است، آنجایی که وحدت دین وسیاست مطرح است، آنجایی که اصول قانون اساسی مورد نظراست، آنجایی که الزام به تبعیت ازدین وشریعت مطرح است، اگریک مسئول عقیده ای غیر از این دارد، می تواند شهروند جمهوری اسلامی باشد- مانعی ندارد- اما نمی تواند مسئول باشد.
من درصحبت هایی با هیأت دولت ومسئولان گوناگون تأکید می کنم که درگزینش انسان هایی که می خواهند دررأس کارهای گوناگون بگمارند، دقت کنند تا آدم با ایمان، امین، پاکدست، بی طمع وعمیقا معتقد به هدف های نظام اسلامی را انتخاب کنند.
14-اختلاف ودودستگی درجامعه
آنچه که امروزجزو مشکلات اساسی ماست، اختلافات بی مبنا وبی پایه ای است که بین جمع علاقمندان وکارکنان وخدمتگزاران نظام- جمع خودی ای که متعلق به نظام است- وجوددارد. معنای خودی این است . حالا عده ای ازروی کج سلیقگی یا بدفهمی یا موذیگری بحث خودی وغیرخودی را با جناح های کشورتطبیق می کنند که خیلی حرف بی ربطی است؛ نه، همه جناح های انقلاب جزو مجموعه خودی کشورند. این مجموعه خودی باید با یکدیگر همراه وهمدل باشند. البته معنایش این نیست که باهم اختلاف سلیقه نداشته باشند، باهم بحث طلبگی نکنند وباهم برخی ازمناقشات را نداشته باشند؛ اما تظاهر کردن به این مناقشات وعمده کردن چیز کوچکی که مناقشه انگیزاست، چیز بسیار بدی است؛ جلورحمت الهی را می گیرد؛ مردم را که باید به شما امید واطمینان داشته باشند تا دنبال شما حرکت کنند وازشما حمایت نمایند، ازشما دلسرد ومأیوس می کند وشاید ازهمه مهم تر- یا درردیف مهم ترین ها- این است که شما را ازکارتان بازمی دارد. خیلی ازکارهایی که به نظرنشدنی می آید، شدنی است؛ درصورتی که مسئول برای این کارمتفرغ باشد. این اختلافات ودعواها نمی گذارد شما متفرغ باشید. وجود اینها در دولت، مجلس، قوه قضائیه، داخل یک قوه، بین دوقوه، چیزبسیاربدی است. ازجمله چیزهایی که بسیاربداست، این گونه اختلافات است. اینها را باید علاج کنید.
15- دعواها واختلافات سیاسی
نکته بعدی این است که مردم ازدعواهای سیاسی واختلافات سیاسی ومن خوبم وتو بدی خسته اند؛ مردم این چیزها را دوست نمی دارند. درکشورکارهای زیادی هست که باید انجام گیرد؛ مشکلات فراوانی وجود دارد که باید برطرف شود؛ درکشورباید فساد ریشه کن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقه مستضعف و محروم-بخصوص مستضعفین بی دست وپا- به طورویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامی ماست؛ وظایفی است که قانون اساسی بردوش همه مسؤولان کشورگذاشته است؛ هیچ کس نمیتواند خود را ازاین کارها برکنار بدارد. دعواهای لفظی، شعارهای لفاظی گونه، اسم ازمفاهیم مبهم وبی سروته آوردن، مشکل مردم را حل نمی کند؛ مردم احتیاج دارند به این که درمیدان عمل وکار، با لجن هایی که نمی گذارد این دریاچه مصفا طراوت لازم را داشته باشد مبارزه شود. (25/3/84).
16- القاء صف بندی ها وتقسیم بندی های کاذب
امروز تبلیغات جهانی روی چند چیزمتمرکزاست: یکی ازآنها این است که درداخل نظام جمهوری اسلامی، مجموعه متصدیان وخدمتگزاران نظام و کارگزاران کشوررا به دودسته تقسیم می کنند وبرای هردسته اسم می گذارند؛ البته یک عده هم ساده لوحانه درداخل کشورهمان حرفی راکه آنها می زنند، تکرارمی کنند که درواقع حرف اینها نیست، حرف آنهاست. همان دشمن خارجی وقتی متصدیان نظام را به دودسته تقسیم کرد، اعلام می کند ما با این دسته موافق وبا آن دسته مخالفیم؛ یک دسته اسمشان اصلاح طلب است، یک دسته اسمشان محافظه کاراست. اینها دام دشمنان است؛ همه باید متوجه باشند دردام دشمن قرارنگیرند. امیرالمؤمنین (ع ) به ما می فرمایند:«صلاح ذات بینکم»  دلها را باهم صاف وبهم نزدیک کنید. اختلاف سلیقه ها را به معنای دشمنی تلقی نکنید. اختلاف نظر واختلاف سلیقه، حتی اختلاف عقاید سیاسی ودینی وغیره تا آنجایی که به مبانی عملی نظام ارتباطی ندارد، میتواند موجب دشمنی وجدایی وخصومت با یکدیگرنشود. (1/9/81).
بنده دعوای اصلاح طلب واصول گرا راهم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست.نقطه مقابل اصولگرا، آدم بی اصول ولاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می کند که بشدت ضد سرمایه داری وسرمایه داری حرکت کند، یک روز هم منافع اش یا فضا ایجاب می کند که طرفدار سرسخت سرمایه داری شود؛ حتی به شکل وابسته ونابابش! نقطه مقابل اصلاح طلبی، فساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین ومتقنی که ازمبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روز به روز ونو به نو. (19/2/84).
17- عدم همکاری بخش های مختلف نظام
توصیه دیگر، کارجمعی ومتوازن است. ازجمله چیزهایی که ما همیشه درطول این چند سال توصیه کرده ایم وصورت هم نگرفته است وتا همین آخر هم مسؤولان دولتی به ما شکایت کردند، عدم همکاری دربخشهای مختلف ودرجاهای حساس است؛ مثلا بخشهای اقتصادی ما با وزارت خارجه ما. وزرای خارجه- چه زمان آقای دکترولایتی، چه زمان آقای دکترخرازی- همیشه به من شکایت می کردند که ما با فلان کشوردرزمینه سیاسی مشکل داریم، که این مشکل را میتوان با یکی کاراقتصادی ویا محاسبه حل کرد؛ ولی دستمان خالی است. یک وقت می بینیم بخش اقتصادی ما آمده یک کاراقتصادی کرده که ما اصلا ازآن باخبرنشدیم؛ که اگربا خبرمی شدیم، مشکل سیاسی مان را به وسیله اوحل می کردیم. وزرای محترم خارجه ای که اسم آوردم، مکررگفته اند که گاهی اوقات مسؤولان بخش های اقتصادی درخارج معامله ای می کنند که سفیرو وزارت خارجه ما اصلا ازآن خبرندارد. این گونه کارها ناهماهنگی است. همانطورکه اول عرض کردم، کارشما یک کاراست, همه دارید بخش های یک عمارت را می سازید؛ اگرکارهای شما نامتوازن باشد، آنچه ازآب درمی آید، چیز خوبی نخواهد بود. (8/6/84).
18- فراموشی اهداف وآرمان های انقلاب
چه کسی است که امروز نداند حمال وعمال برنامه های فرهنگی مد نظرآنها قلم به دستان غافل ومعترضی هستند که علاقمندند درداخل زمینه سازی کنند تا نشاط وامیدواری مردم، به زمهریر یأس تبدیل شود؛ تا حفظ ارزش ها وآرمان ها به فراموشی گراید وپیوند وثیق امت با رهبر، گسسته گردد. نباید ارزش عدالت به عنوان یک ارزش درجه دو کم کم درمقابل ارزش های دیگربه فراموشی سپرده شود؛ درنظام ما این خطروجود داشته است. ارزش های دیگرهم خیلی مهم است؛ مثلا ارزش پیشرفت وتوسعه، ارزش سازندگی، ارزش آزادی ومردم سالاری، مطرح کردن ارزش عدالت مطلقا به معنای نفی اینها نیست؛ اما وقتی مااین ارزش ها را عمده می کنیم ومسأله عدالت ونفی تبعیض وتوجه به نیازهای طبقات محروم درجامعه کمرنگ می شود، خطربزرگی است؛ اما با عدالت محوربودن یک دولت، این خطر ازبین می رود یا ضعیف می شود. (8/6/84).
19- بی اعتنایی به ارزش ها به نام سازندگی
بدیهی است که هرملتی برای تأمین سعادت وعزت خودنیازمند به حرکت سازندگی درکشورخود می باشد. مشکل ملت هایی که نمی توانند باتلاش سازنده کشور خود را ازحضیض فقر ووابستگی وتبعیض وفساد سیاسی واخلاقی نجات دهند آن است که سازندگی را با فراموش کردن اصول ارزشی واخلاقی ودینی صحیح، طلب می کنند وبه دنبال سراب سازندگی، خود را دردام بیگانگان یا درورطه فساد مالی وسیاسی واخلاقی می افکنند. نتیجه آن است که بنام پیشرفت ظاهری کشور، انسانیت وشرف واستقلال خود را ازدست می دهند، وغالبا حتی به سازندگی پایه های مادی کشورخود هم توفیق نمی یابند ودنیا وآخرت و ماده ومعنی را یکجا فدای غفلت خود می کنند.
20- بی توجهی به مبارزه با فقر وفساد وتبعیض
اساس اصلاحات این است که ما با فقر وفساد وتبعیض مبارزه کنیم. هراصلاحاتی- اگرواقعا اصلاحات باشد- برمحوراین می چرخد. بدترین فسادها درجامعه، رواج فقر وافزایش شکاف بین فقیروغنی است. بدترین فسادها درجامعه این است که کسانی دچارفساد مالی واقتصادی شوند وازبیت المال مردم برای منافع شخصی وپرکردن جیب خود تغذیه کنند. بزرگ ترین فسادها این است که دراجرا واعمال قانون درجامعه تبعیض باشد وبه شایستگی ها وصلاحیت ها وقابلیت های افراد توجه نشود. همان فقر وفساد وتبعیضی که بارها عرض کرده ایم، مردم تأیید کردند که مبارزه با اینها، همان اصلاحات واقعی است. این را مردم می خواهند. (26/4/81).
بنده بازهم با صدای بلند اعلام می کنم که مسئولان کشور- چه درقوه مجریه- چه درقوه قضائیه وچه درقوه مقننه- باید با فقروفساد وتبعیض دراین مملکت مبارزه کنند. اگربخواهند وضع امنیت کشوررا، وضع معیشت مردم را وضع عزت بین المللی را تأمین کنند، راهش مبارزه با همین ها است. انواع و اقسام فسادها را باید شناسایی کنند وبا آن مبارزه جدی نمایند؛ نه درحرف ونه زبان. البته بعضی هستند که درزبان هم طاقت نمی آورند این حرف ها گفته شود؛ با اصل مبارزه با فساد وتبعیض وفقرمخالفت می کنند؛ این افرادی که درمقابل مبارزه با فساد وفقر وتبعیض موضع گیری می کنند؛ بدون این که خودشان متوجه باشند، خود را متهم می کنند. چه کسی بامبارزه با فساد مخالف است آن کسی که یا باید فاسد باشد ویا باید فریب فاسدی را خورده باشد. چه کسی با مبارزه با تبعیض مخالف است؟ آن کسی که یا باید ازتبعیض منتفع باشد ویا فریب کسی را که ازتبعیض منتفع است، خورده باشد، والا چرا باید مخالفت کند؟ (7/10/79).
21- عدم پاسخگویی
پاسخگویی باید به معنای صحیح کلمه وجود داشته باشد. باید دستگاههای فرهنگی کشورروشن کنند که درمقابل تهاجم گسترده فرهنگی دشمنان چه تدابیری را برای اعتلاء وبارورکردن فرهنگ اسلامی وانقلابی وعمومیت بخشیدن نقاط برجسته آن به کاربسته اند. دستگاههای اقتصادی هم بیان کنندکه برای بارورکردن اقتصاد کشور، پرکردن شکاف طبقاتی، برطرف کردن فقر ومحرومیت ازطبقات محروم کشوروآباد کردن این کشورپربرکت وقابل آبادی درهمه مناطق وسیع آن، چه تلاشی انجام داده اند. دستگاه های علمی کشور- که مدیران آن دردانشگاهها وحوزه های علمیه کشورند- مشخص کنند که برای تولید علم، آزاد اندیشی علمی وتضارب افکار- که ما ازدانشگاه وحوزه این مسائل را مطالبه کردیم- چه تلاش وکاربزرگی را انجام داده اند؛ دستگاه های صنعتی ودستگاه کشاورزی کشور هم توضیح دهند. قوه قضائیه کشورتوضیح دهد که برای احقاق حق مظلومان وبرای این که مظلومان کشورحقیقتاً قوه قضائیه را ملجأ ومأوای خود بدانند وبه آن پناه ببرند، چه تلاش ها وکارهایی را انجام داده است. قوه مقننه که دو وظیفه عمده قانونگذاری ونظارت را برعهده دارد، مشخص کند که درامرقانونگذاری چه تلاش هایی را انجام داده تا قوانینی را بگذرانند که برای تسهیل اصلاح حقیقی کشور لازم است؛ همچنین این قوه مشخص کند که درامرنظارت بردستگاه ها ومراقبت ازصحبت عمل آنها چه تلاشی را به انجام رسانیده است. . (2/1/83).
22-عدم شناخت مشکلات مردم
یکی ازمهم ترین موانع پیشرفت این است که مسئولان ونخبگان وقشرهایی که میتوانند روی ذهن های دیگران اثربگذارند، درشناخت مشکلات مردم اشتباه کنند وخواسته های مردم را درست نفهمند یا خواسته های مردم را به نقاط کم ارزش و بی ارتباط با زندگی واقعی مردم ربط دهند؛ این چیز بسیار بدی است. باید نخبگان، مسؤولان، برجستگان وکسانی که میتوانند روی افکار مردم براحتی اثرگذارند، به این نکته توجه کنند.

[1]نشريه انديشه بسيج، شماره 22، علي مراد زاده .
[2]روزنامه جمهوري اسلاميف 13/7/79
[3]بررسي  وتحليل اهم مسائل سياسي، نيروي مقاومت  بسيج، طرح معرفت.
[4]روزنامه اطلاعات، 17/8/78
[5]تبیین رهنمودها، سال دوم، ش 66

به گزارش خبرگزاری فارس ،تحلیل‌گر مسائل سیاسی:انگلیس در پی ورود به فضای انتخابات آتی مجلس است

بسمه تعالی

تحلیل‌گر مسائل سیاسی:انگلیس در پی ورود به فضای انتخابات آتی مجلس است

تحلیل‌گر مسائل سیاسی همزمان با روز مبارزه با استعمار انگلیس گفت: امروز انگلستان با عوامل، سازمان‌ها و رسانه‌های خود به‌همراه همپیمانانش در صدد ورود دوباره به فضای انتخابات کشورمان در هفتم اسفند ماه هستند.

 

به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران، رضا قارزی که به‌مناسبت سالروز مبارزه با استعمار انگلیس به‌عنوان سخنران قبل از خطبه‌های نماز جمعه ورامین سخن می‌گفت با اشاره به این‌که امروز انگلستان با عوامل، سازمان‌ها و رسانه‌های خود به‌همراه همپیمانانش در صدد ورود دوباره به فضای انتخابات کشورمان در هفتم اسفند ماه هستند، اظهار داشت: ایام سالروز مبارزه با استعمار پیر انگلستان روزهای شهادت رئیس‌علی دلواری (دوازدهم شهریور ماه) می‌تواند فصلی در بازخوانی دوباره موثر رفتار سیاسی و دیپلماسی آنان در عرصه فضای داخل و منطقه باشد و همچنین کمک شایانی به شناخت جریان‌ها، سناریوها، طرح‌ها، ترفندها و نقشه‌های احتمالی انگلیس برای ملت شریف و آگاه ایران اسلامی این صاحبان قدرت‌های فکری و معنوی کند.وی با مطرح کردن این سئوال که چرا روز مبارزه با استعمار انگلیس وحود دارد، گفت: با وجود دشمنی‌های فراوان آمریکا علیه ملت ایران و نقش این ابرقدرت در بسیاری از آشوب‌های جهانی و این‌که امام فرمودند «آمریکا دشمن اصلی است» پس چه ضرورتی دارد به انگلستان پرداخته شود؟ پاسخ کوتاه آنکه اشاره به سیاست‌های این استعمار کهنه‌کار و روباه پیر ضمن هوشیاری در برابر سیاست‌های استعماری انگلیس می‌تواند ما را به راهبردهای صحیح‌تری در عرصه مسائل سیاسی رهنمون شود و به معنای فراموشی آمریکا به‌عنوان دشمن اصلی نیست.

تحلیل‌گر مسائل سیاسی افزود: استعمار انگلیس بیش از دو قرن است که با حضور جدی خود در خاورمیانه و خلیج فارس در سال 1820 در بحبوحه جنگ‌های ایران با روسیه، به بهانه مبارزه با دزدهای دریایی، سواحل جنوبی خلیج فارس را اشغال کرده و با حکام محلی قرار داد تحت‌الحمایگی امضا کرد. در زمان قاجاریه و تضعیف ایران به خاطر جنگ با روسیه، از فرصت پیش آمده جهت اشغال نظامی برخی مناطق خلیج فارس که تحت نفوذ ایران بودند، استفاده کرد.وی عنوان کرد: رئیس‌علی دلواری در سال 1261 هجری شمسی برابر با 1882 میلادی (1299 قمری) در دلوار از توابع شهرستان تنگستان متولد شد و دوران جوانی او همزمان با حضور گسترده استعمار انگلیس در خلیج فارس بود. وی نقشی کلیدی در قیام جنوب داشت. قیام مردم تنگستان به رهبری وی روی هم هفت سال طول کشید و در این مدت دلیران تنگستانی دو هدف عمده را دنبال می‌کردند، پاسداری از وطن، ناموس و منطقه سکونت خود و جلوگیری از حرکت قوای بیگانه به درون مرزهای ایران و دفاع از استقلال وطن دو هدف عمده آن‌ها بود.قارزی ادامه داد: در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 قوای روس از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب، ایران را در معرض هجوم قرار دادند و کشتی‌های جنگی انگلستان در مقابل بوشهر لنگر انداختند و نیروهای اشغالگر در هشتم اوت 1915 برابر با 17 مرداد 1294 به‌صورت تدریجی قصد اشغال بوشهر و نواحی ساحلی اطراف را داشتند.وی توضیح داد: یک روز پس از اشغال بوشهر، چهارده نفر از ساکنان آن علیه اشغالگران اعتراض کردند، ولی چون اهل جدال و اسلحه نبودند دستگیر و به هندوستان تبعید شدند، به دنبال کسب تکلیف رئیس‌علی از علماء، حکم جهاد علمای نجف توسط شیخ محمدحسین برازجانی به انضمام حکم خود شیخ وی ابلاغ شد.این تحلیل‌گر مسائل سیاسی بیان داشت: رئیس‌علی همراه دوستش خالو حسین دشتی در اوایل ماه رمضان 1333 قمری در عمارت حاج سید محمدرضا کازرونی، پس از مذاکراتی با وی آمادگی خود را برای دفاع از بوشهر و جلوگیری از پیشروی نیروهای انگلیسی اعلام داشت. نیروهای انگلیسی همزمان با حمله به بوشهر قصد تصرف ناحیه دلوار را داشتند. دلوار محلی بود که پیش از آن چندبار سربازان انگلیسی به آن جا تجاوز کرده، اما طعم شکست را در این ناحیه چشیده بودند.وی عنوان کرد: رئیس‌علی دلواری و شیخ‌حسین خان‌چاه کوتاهی و زایرخضرخان اهرمی از این وقایع آگاه و در مقام دفاع از وطن برآمدند. قیام دلیران تنگستان علیه اشغالگران آغاز شد و نیروهای متجاوز انگلیسی که قریب به پنج هزار نفر بودند در دام دلیرمردان تنگستانی گرفتار آمدند و عده زیادی از متجاوزان انگلیسی در این حمله کشته شدند.قارزی گفت: عملیات چریکی پیروزمندانه رئیس‌علی، سایر مبارزان تنگستان را تشویق به همراهی با وی کرد. تا تابستان 1915 عملیات موفقی را علیه نیروی دریایی انگلیس رهبری کرد. انگلیسی‌ها مجبور شدند نیروهای کمکی از عراق و هند به بوشهر اعزام کنند و دلوار را به شدت بمباران کردند.وی افزود: زمانی که مقامات انگلیسی تصمیم قطعی درباره اشغال بوشهر و پیشروی به سوی شیراز را داشتند به‌منظور تطمیع رئیس علی، دو نفر از متابعان حیدرخان حیات داودی را به دلوار گسیل داشتند تا موافقت او را با پیاده شدن قوای انگلیس در کرانه خلیج فارس و حرکت به سوی شیراز جلب کنند.تحلیل‌گر مسائل سیاسی اظهار داشت: نمایندگان حیدرخان ضمن ملاقات با رئیس‌علی متذکر شدند که چنانچه او از قیام علیه قوای اشغالگر صرف نظر کند، مقامات انگلیسی چهل‌هزار پوند به او خواهند پرداخت. رئیس‌علی در پاسخ می‌گوید: «چگونه می‌توانم بی‌طرفی اختیار کنم در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته‌است؟». پس از مراجعت نمایندگان حیدرخان، نامه تهدیدآمیز از طرف مقامات انگلیسی به رئیس علی نگاشته شد مبنی بر این‌که: «چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می‌نماییم، در این صورت خانه‌هایتان ویران و نخل‌هایتان را قطع خواهیم کرد.وی ادامه داد: رئیس‌علی در پاسخ مقامات انگلیسی نوشت: «خانه ما کوه‌ است و انهدام و تخریب آن‌ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیای کبیر است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.» جنگ میان دلیران تنگستان به رهبری رئیس‌علی از یک سو و نیروهای بریتانیا و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به‌طور پیاپی و پراکنده تا شهریور 1294 خورشیدی ادامه یافت و انگلیسی‌ها نتوانستند بر رئیس‌علی و یارانش برتری یابند.قارزی تصریح کرد: رئیس‌علی در محلی به نام «تنگک صفر» هنگام شبیخون به قوای بریتانیا توسط فردی نفوذی و اجیر شده به نام غلامحسین تنگکی، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن 33 سالگی به شهادت رسید. تاریخ شبیخون مذکور و کشته شدن رئیس‌علی دلواری در همه منابع، شب 23 شوال 1333 قمری برابر با سوم سپتامبر 1915 میلادی نقل شده‌است. 12 شهریور است که برابر با

وی بیان داشت: پیکر او ابتدا در نزدیکی حرم امامزاده‌ای در روستای «کله بند» به خاک سپرده شد. اما به‌موجب وصیت خود رئیس‌علی، او را در جوار حرم حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در وادی‌السلام دفن کردند. کنگره بزرگداشت وی همه‌ساله برگزار می‌شود

سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن سیاست اصلی انگلیسی‌ها است

تحلیل‌گر مسائل سیاسی در ادامه به بررسی سیاست‌های کثیف استعمار انگلیس پرداخت و گفت: انگلستان در راه سلطه کامل خود بر منطقه در سال‌های آخر قرن 19، ضمن سایر اقدامات، از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده می‌کرد و با تشدید اختلافات مرزی بین شیخ‌نشین‌ها، باعث تضعیف هر چه بیشتر آن‌ها می‌شد و اوضاع منطقه را متشنج می‌کرد. در این مرحله انگلستان توانست، شیخ‌نشین‌های بحرین، قطر، دبی، شارجه، ابوظبی، مسقط، عمان و … را به زیر سلطه خود در آورد.وی ادامه داد: سپس در طی نیمه دوم قرن 19، انگلستان بعد از تثبیت موقعیت خود در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس کوشش بیشتری در جهت تضعیف دولت ایران و عثمانی به‌عمل آورد و با تحمیل جنگ‌های متعدد به این دولت‌ها و انتزاع سرزمین‌های مختلف از آن‌ها توانست سلطه و نفوذ خود را هر چه بیشتر در این دو کشور گسترش دهد.

برخی از سیاست‌های استعماری دولت انگلیس در منطقه‌ای و داخلی تاریخ معاصر

این فعال سیاسی منطقه ضمن بررسی سوابق استعماری انگلستان در سایر کشورها و نقاط جهان از جمله، هند گفت: اگر بخواهیم تمام جنایات انگلستان در سراسر دنیا از قرون متمادی تا کنون را نادیده بگیریم و فقط به یک مورد اشاره کنیم و آن هم به شهادت رسانیدن سردار بزرگ اسلام و ایران رئیس‌علی دلواری، کافی است که لحظه‌ای از خشم و کینه خود علیه استعمار انگلیس کم نکنیم، مبارزات و دلاورمردی‌های رئیس‌علی دلواری همواره مورد عنایت رهبر معظم انقلاب نیز قرار داشته و رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی همواره از این مبارز والامقام به نیکی یاد کرده است. حماسه‌آفرینی‌های این مرد بزرگ در حقیقت الهام گرفته از فتاوی مجتهدان بزرگ از جمله آیت‌الله محمدحسین مجاهد برازجانی بوده و رئیس‌علی همواره در مبارزات خود با علما و مجتهدان همراه و همگام بوده است.وی عنوان کرد: دولت انگلیس از سال‌های آخر قرن 19 تاکنون تمام تلاش خود را به کار گرفته که حاکمیت استعماری خود را بر خاورمیانه به‌ویژه ایران تحمیل کند.قارزی با برشمردن برخی از اقدامات و برنامه‌ریزی انگلستان گفت: نفوذ و سیطره انگلیس در دربارها و دولت‌های قاجار و پهلوی، انتشار مطبوعات و تاسیس احزاب وابسته برای توسعه و تثبیت حضور خویش در ایران، تاسیس محافل مخفی و لژهای فراماسونری وابسته و اعمال سیاست‌های خود از این طریق، حمایت از خاندان‌های وابسته مانند علم، قوام شیرازی، فروغی، وثوق و … به‌عنوان پایگاه‌های حمایت از سیاست‌های انگلیس، تربیت رجال وابسته یا آنگلوفیل مانند وثوق الدوله، تقی‌زاده، میرزا ملکم خان. سید ضیاء‌الدین طباطبایی، رضاخان و … این رجال وابسته بهترین ابزار برای اعمال سیاست‌های استعماری دولت انگلیس در ایران محسوب می‌شدند.وی ادامه داد: تحریک جریان‌های تجزیه‌طلب قومی، تفرقه‌اندازی و تشدید اختلافات مذهبی بین اهل تشیع و اهل تسنن، حمایت از جریان‌ها و سازمان‌های صهیونیستی، بدون تردید یکی از کشورهایی که نقش اصلی و محوری در اشغال سرزمین فلسطین و تاسیس رژیم اشغالگر قدس را داشت و تاکنون نیز حامی جدی آن می‌باشد دولت انگلستان است.این تحلیل‌گر مسائل سیاسی اضافه کرد: اقدامات تبشیری عوامل انگلیس و تلاش برای سوء استفاده از اقلیت‌های دینی و ترویج مسیحیت برای مبارزه با اسلام، ایجاد و تقویت فرقه‌های انحرافی، یکی از لطمات بزرگ استعمار انگلیس به اسلام و مسلمانان جعل فرقه‌‌های مذهبی به اسم اسلام واست. ترویج بهائیت و بابیگری در ایران و وهابیت در کشورهای عربی به‌ویژه عربستان سعودی نمونه‌ای واضح و آشکار از این اقدام است. متاسفانه امروز همین فرقه‌های ساختگی با حمایت آمریکا و انگلیس بزرگترین معضل را برای جهان اسلام ایجاد کرده‌اند.وی با اشاره به تجاوزات مکرر به خاک کشور ایران و اشغال ایران در دوره‌های مختلف، اشغال نظامی بخش‌هایی از استان بوشهر و به شهادت رساندن سردار بزرگ اسلام و ایران، شهید رئیس‌علی دلواری گفت: کسب امتیازات فراوان اقتصادی در دوران قاجار و پهلوی، انعقاد قراردادهای مختلف نفتی و به زیر سلطه در آوردن تولیدات نفتی و به‌طور کلی غارت منابع نفتی ایران، نقش اساسی در ایجاد قحطی بزرگ جنگ جهانی اول و دوم در ایران. ملت ایران در دوران این قحطی دردها و آلام متعددی را متحمل شدند، غارت آثار باستانی ایران، نمونه آن منشور جهانی کوروش است که برای مدت کوتاهی به ایران برگردانده شده است، نفوذ و سیطره اقتصادی دولت، نهادهای مالی و شرکت‌های انگلیسی ـ صهیونیستی به‌ویژه در دوران پهلوی، نقش اصلی در جنگ ایران و روس و تجزیه مناطق شمالی ایران، نقش انگلیس در تجزیه هرات، جزایر خلیج فارس و مناطق مرزی غرب کشور در دوران قاجار و پهلوی، نقش انگلیس در کودتای سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1333 و حمایت همه‌جانبه از دولت پهلوی، نقش انگلیس در سرکوب جنبش‌های اسلامی و میهنی در دوره قاجار و پهلوی، اشغال ایران در شهریور 1320 و روی کار آوردن پهلوی دوم، پیمان‌های نظامی و امنیتی با رژیم پهلوی و نقش انگلیس در تاسیس اداره ساواک و جایگاه عوامل انگلیس در نظام اطلاعاتی رژیم پهلوی و نقش و عملکرد بخش فارسی رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی در پیشبرد منافع استعماری انگلیس است.

دشمنی انگلیس با انقلاب اسلامی

قارزی با تشریح مواضع کینه‌توزانه انگلیس در قبال انقلاب اسلامی بدون تردید اوج دشمنی انگلیس را باید در مواضع کینه‌توزانه انگلیس علیه قیام ملت مسلمان ایران در دوران رهبری امام خمینی (ره) دانست و اظهار داشت: دولت انگلیس از تمام امکانات خود برای عدم موفقیت نهضت امام خمینی (ره) تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی استفاده کرد و از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، لحظه‌ای در مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده است. نقش انگلیس و حمایت از دولت بعث در جنگ تحمیلی و همراهی با سیاست‌های اشغالگری آمریکا در منطقه بر کسی پوشیده نیست.وی افزود: حمایت و دخالت اساسی و بدون پرده انگلیس با تمام ابزارهای رسانه‌ای و عوامل وابسته و نفوذی‌اش در فتنه سبز و انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری امری کاملاً روشن و آشکار است. تبلیغات شبانه‌روزی رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی در حمایت از فتنه‌گران و نقش برجسته سفارت این کشور در خط دهی به آشوب طلبان بر همگان هویدا و مبرهن است.تحلیل‌گر مسائل سیاسی عنوان کرد: این نقش مخرب و توطئه‌آمیز همچنان ادامه دارد و این دشمنی پایان‌پذیر نیست. نقش انگلیس در صدور قطعنامه‌های سازمان ملل در تحریم ایران و همکاری با گروه‌های ضد انقلاب برای ایجاد آشوب سندهای زنده مبنی بر تداوم دشمنی استعمار پیر انگلیس با ملت ایران است.وی ادامه داد: دولت‌های انگلیس و آمریکا که بیشترین آسیب را از روی کار آمدن یک حکومت اسلامی و مردمی آن‌هم در منطقه فوق‌العاده حساس خلیج فارس می‌خوردند شدیدترین واکنش‌ها را در برابر این نهضت به نمایش گذاردند، و چه در دوران قبل از انقلاب، چه در دوران انقلاب و حتی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از هیچ تلاشی برای سرکوب نهضت ملت ایران کوتاهی نکردند، اقدامات خصمانه انگلیس در دوران انقلاب اسلامی و بعد هم جنگ تحمیلی بنا به روایت اسناد آرشیو وزارت امور خارجه و دفاع این کشور گستره‌ای وسیع از دخالت تا خیانت را شامل می‌شود.قارزی گفت: رویکرد انگلیس در قبال گروهک‌های تروریستی که به اقدامات خرابکارانه علیه ایران اقدام می‌کنند، همواره با حمایت‌های مالی و سیاسی وسیع همراه بوده است. بازخوانی موضع‌گیری‌های انگلیس در قبال اقدامات تروریستی گروهک‌هایی چون منافقین نشان می‌دهد که این جنایت‌ها همواره با استقبال لندن همراه شده است؛ گستره این استقبال همواره طیف وسیعی از بسته‌های حمایتی و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی و رسانه‌ای و سیاسی را شامل می‌شده است. البته انگلیس علاوه بر حمایت و تامین مالی از گروه‌های تروریستی اقدام به انجام عملیات جاسوسی و تروریستی در ایران نیز می‌کند.

بی‌بی‌سی مزدور غرب

وی عنوان کرد: دولت انگلیس از تمام امکانات خود برای عدم موفقیت نهضت امام خمینی (ره) تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی استفاده کرد و از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، لحظه‌ای در مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی کوتاهی نکرده است. نقش انگلیس و حمایت از دولت بعث در جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست. حمایت و دخالت اساسی و بدون پرده انگلیس با تمام ابزارهای رسانه‌ای و عوامل وابسته و نفوذی‌اش امری کاملا روشن و آشکار است.تحلیل‌گر مسائل سیاسی افزود: تبلیغات شبانه‌روزی رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی در حمایت از منافقین و نقش برجسته سفارت این کشور در خط دهی به منافقین بر همگان هویدا و مبرهن است. این نقش مخرب و توطئه آمیز همچنان ادامه دارد و این دشمنی پایان‌پذیر نیست. نقش انگلیس در صدور قطعنامه های سازمان ملل در تحریم ایران و همکاری با گروه‌های ضد انقلاب برای ایجاد آشوب سندهای زنده مبنی بر تداوم دشمنی استعمار پیر انگلیس با ملت ایران است.وی اظهار داشت: نقش توطئه‌آمیز رادیو «بی‌بی‌سی» تا امروز نیز ادامه یافته است. از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 بعد در دوران جنگ هشت ساله دفاع مقدس رادیو بی‌بی‌سی با انتشار خبرهایی منفی سعی داشت تا این‌گونه وانمود سازد که رزمندگان اسلام توانایی مقابله با بعثی‌های عراقی را ندارند و قصد داشت تا با سیاه‌نمایی در مورد عزم ایرانیان خدشه وارد سازد. نقش مزورانه بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران نیز مشابه همان نقشی بود که در جریان توطئه رسانه‌ای بی‌بی‌سی در جهت یاری رساندن به کودتای سال 1953 ایفا کرد.قارزی گفت: وزارت امور خارجه انگلیس سه سال پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پیشین در ایران دستور تاسیس بخش فارسی تلویزیون بی‌بی‌سی را داده بود و این بخش تنها 6 ماه پیش از آغاز آن انتخابات فعالیت خود را شروع کرد. این شبکه به وضوح تبلیغات ضد ایرانی خود را بیان می‌کرد.وی ادامه داد: شبکه خبرپراکنی بی‌بی‌سی بیشتر تمرکز خود را همان‌گونه که وزارت امور خارجه انگلیس و دستگاه جاسوسی ام‌آی‌6 انگلیس خواسته بودند در ایران قرار داده بود. بی‌بی‌سی امروز همچنان در صدد است تا تصویری مخدوش از نظام اسلامی در ایران را به تصویر بکشد و در همین راستا از «شهروند روزنامه نگارانی» در ایران سوء استفاده به‌عمل می‌آورد

انگلیس و تکرار سناریو شکست خورده ورود در انتخابات ایران اسلامی

این کارشناس مسائل سیاسی بیان داشت: مقامات ایرانی به‌درستی اظهار داشته‌اند که این روزنامه‌نگاران به‌عنوان جاسوسان انگلیس در ایران فعالیت کرده‌اند. آنان در این راستا هزینه مالی لازم را نیز برای خبرنگاران و روزنامه نگارانی که در ایران با آن بنگاه خبرپراکنی فعالیت کرده‌اند فراهم کرده‌اند. رسانه ملی ایران در 17 سپتامبر سال 2011 اعلام کرد که چندین نفر در آن کشور به اتهام ارتباط با شبکه خبرپراکنی بی‌بی‌سی فارسی بازداشت شده‌اند. گزارش‌های بعدی نشان داد که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران کشف کرده که این به اصطلاح خبرنگاران اطلاعات سری را در اختیار آن شبکه قرار می‌دادند.

قارزی در پایان گفت: امروز انگلستان با عوامل، سازمان‌ها و رسانه‌های خود به همراه همپیمانانش در صدد ورود دوباره به فضای انتخابات کشورمان در هفتم اسفندماه هستند.

الزامات انجام شده درفضای سیاسی کنونی یمن-رضا قارزی بهار 94

بسمه تعالی

الزامات انجام شده درفضای سیاسی کنونی یمن

نقل غرب از یمن منافع را به پیش می‌برد و خرده مسائلی دیگر و نهایتاً هدفی جز کنترل مناطق راهبردی ندارد.در نگاه غرب به یمن امروز گویا وجود القاعده در شبه جزیره عرب برای توجیه مداخله نظامی آمریکا و جنگ بی‌پایان پهپادها است. مرز عظیم یمن با عربستان سعودی و دسترسی به آبراه‌های عمده و همسایگی نزدیک آن با آفریقا و سومالی به طور خاص، همگی نشانگر اهمیت بی‌نظیر یمن برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی است. یمن مرتبط با نفت و امنیت است. که تضمین می‌کند وضعیت موجود منافع غرب دست نخورده

اهمیت دو چندان یمن برای سعودی ها و غرب ، موقعیت ژئوپلیتیک دریای سرخ و تنگه باب المندب و هراس از شکل گیری جنبشی دیگر با رویکرد مقاومت درهمسایگی سعودی ها و در واقع در حاشیه دریای سرخ و تنگه استراتژیک باب المندب بوده به همین خاطر آنها علاوه بر دخالت در امور سیاسی و حمایت از دولتمردانی که مردم در نگاه آنها جایی ندارند، به بهانه مبارزه با القاعده حملاتی به مناطق مختلف به ویژه در جنوب این کشور انجام می دهند که عمدتا سبب قربانی شدن غیرنظامیان شده است.تحولات اخیر به این دلیل رخ داد که درپاییز گذشته منصورهادی پس از گذشت دو هفته از امضای توافقنامه صلح و مشارکت با انقلابیون،عوض بن‌مبارک را نامزد نخست وزیری این کشور معرفی کرد، اما جنبش انصارالله به این دلیل که تعیین بن مبارک را تصمیمی کاملا خارجی می دانست، با این اقدام رئیس جمهور مخالفت کرد و منصور هادی نیز ناچار به تغییر در تصمیم خود شد و او را مسئول دفتر خود کرد، تا این که اخیرا انصارالله احساس کرد که عوض بن مبارک تحرکات مشکوکی را دنبال می کند و از همین رو کمیته های مردمی انصار الله بن مبارک را بازداشت کردند. در این باره یک منبع نزدیک به انصارالله فاش کرد که بازداشت جمال عوض بن مبارک به‌ دلیل رفت و آمدهای مکرر به سفارت آمریکا و تلاش برای تقسیم یمن از طریق دست بردن درمتن قانون اساسی این کشورانجام شده است.پس از این واقعه اعتراضات مردمی به دولت منصورهادی گسترش یافت. در واقع از زمان روی کار آمدن منصور هادی، مشکلات داخلی یمن نه تنها حل نشد، دخالت های عربستان و آمریکا نیز همچنان تداوم دارد و دولت منصور هادی به جای اینکه به مشورت با  انصارالله -که نماد مقاومت در برابر فساد دربار حاکم تبدیل بود – بپردازد، همچنان گوش به مواضع درگوشی سعودی ها داشته و دارد، تا اینکه مردم با اعتراضات گسترده این موضوع را به دیکتاتور فعلی یمن گوشزد کردند، اما منصور هادی با دیدن وخامت اوضاع و ارتقا جایگاه انصارالله بین مردم  و پس از ناکامی در عرصه دیپلماتیک، روی به استعفا آورد که با مخالفت پارلمان مواجه شد.هدف عربستان و آمریکا از تشویق منصور هادی به استعفا علاوه بر ایجاد بی ثباتی و سوق دادن یمن به هرج و مرج، این بود که  مجددا زمینه برای بازگشت علی عبدالله صالح (و یا یکی از نزدیکانش) به قدرت فراهم گردد. طی این مدت عبدالله صالح نیز تلاش کرده به بازیگران منطقه ای و جهانی نشان دهد فقط اوست که می تواند بحران های یمن را اداره کند. ریاض و واشنگتن همچنین معتقد بودند استعفای منصور هادی می تواند انصارالله را تحت فشار قرار دهد و مسئولیت بحران های بعدی و هرج و مرج در کشور را متوجه آنان سازد.اکنون که استعفای وی با مخالفت مواجه شده، دول خارجی قصد دارند در صورتی که مجددا انصارالله بر مواضع انقلابی خود پافشاری کند، آن ها نیز جنوب یمن را به سمت استقلال سوق دهند تا یمن واحد در اختیار انصارالله و نیروهای انقلابی نباشد و محور مقاومت در برابراستکبار تضعیف شده و مهم تر اینکه از دسترسی انصارالله به عنوان نیروی مقاومت در برابر آمریکا، به تنگه باب المندب و دریای سرخ جلوگیری کرده باشند.غربی ها و سعودی ها همچنین در تلاشند تا  زمینه های درگیری مذهبی را فعال کنند و بخش های دیگری از شمال یمن مانند دو اقلیم "سبأ" و "جند" را به بهانه شافعی بودن از مناطق زیدی جدا کنند و با فعال کردن القاعده و ایجاد درگیری با انصارالله، این جنبش را ضعیف کرده و ظرفیتش را درگیر با چالش های داخلی نمایند، چرا که اکنون نیز القاعده در برخی مناطق مانند البیضاء، مأرب و حضرموت فعال است و چه بسا پروژه ای شبیه به درگیری های داخلی عراق و سوریه، در یمن اجرا کنند.

حفظ وحدت نیاز امروز یمن

آنچه نیاز امروز یمن است حفظ وحدت است که البته حضور و مشارکت فعالانه انصارالله در عرصه سیاسی و اجتماعی با همین هدف دنبال شده است. در این زمینه انصارالله توانسته است نظر مساعد سایر احزاب و گروههای معارض را جلب کند و رهبری انقلاب مردمی یمن را بر عهده گیرد.

کاهش هرج و مرج و مناقشات داخلی

 اکنون باید متوجه این خطر باشند که کشورهای وابسته به آمریکا درصددند در صورتی که اهدافشان در یمن حاصل نشود، این کشور را به سوی هرج و مرج و مناقشات داخلی پیش برند.زمینه این درگیری ها نیز با پتانسیلی که از طرف القاعده و حمایت سعودی ها هست وجود دارد. انصارالله نیز به این موضوع آگاهی دارد و با درایت و هوشیاری و تشکیل کمیته های مردمی سعی می کند مانع از به خشونت کشیده شدن اوضاع شود و از طرفی کمیته های مردمی را در جهت مشارکت فعال مردم در انقلاب و سامان دادن به اوضاع و جلوگیری از هرج و مرج راه اندازی کرده است. باشد که این تدابیر زمینه ساز انتقال مسالمت آمیز قدرت به نفع گروههای مردمی گردد و ضربه آخر را بر پیکره ارتجاع عرب وارد نموده و تقویت جبهه مقاومت را به ارمغان آورد.

خروج یمن از بن بست سیاسی و قانون مداری

جنبش انصارالله یمن مجلس این کشور را منحل و شورای پنج نفره ریاست جمهوری تشکیل داد. این جنبش همچنین متن قانون اساسی موقت این کشور را منتشر کرد. این اقدام جنبش انصارالله  پس از آن انجام شد که دور جدید  مذاکرات بین جناح‌های سیاسی یمن به میزبانی سازمان ملل  برای پر کردن خلاء قدرت و خارج کردن این کشور از بن بست سیاسی بی نتیجه ماند. بیانیه قانون اساسی به حالتی از خلاء قانونی در کشور به سبب استعفای سئوال برانگیز عبدربه منصور هادی رئیس جمهور دوره انتقالی یمن پایان داد . بیانیه قانون اساسی همانطور که کمیته های انقلابی تاکید کرده اند، در پاسخ به اراده آزاد حامی انقلاب و خواسته های مطرح شده در نشست اخیر صنعا و در چارچوب ساماندهی مسائل و امور کشور اعلام شد.یک عضو انصارالله در این زمینه گفته است بیانیه قانون اساسی به این خاطر قرائت شد که گزینه های قبلی بی نتیجه بود و برای اینکه زمان از دست نرود، چاره ای جز اعلام این بیانیه نبود.بیانیه قانون اساسی، نشانه ها و ویژگی های مرحله آتی را در یمن ترسیم کرده است.روز گذشته (جمعه ۱۷ بهمن) «کمیته‌های انقلابی» بیانیه شامل یک دوره انتقالی است که طبق آن پارلمان منحل و به جای آن یک «مجلس ملی انتقالی» متشکل از ۵۵۱ عضو تشکیل می‌شود. همچنین یک شورای ملی موسوم به «شورای ریاست» متشکل از ۵ عضو جای رئیس‌جمهور را می‌گیرد که «محمد علی الحوثی» در رأس این شورا قرار دارد.علاوه بر این دو شورا و مجلس، شورای ملی انتقالی همچنین یک دولت انتقالی را از تکنوکرات‌های یمنی تشکیل می‌دهد.عبدالملک الحوثی با تاکید بر مشارکت همه احزاب سیاسی در تشکیل دولت یمن اعلام کرده که ما دستان خود برای به سوی همه احزاب سیاسی دراز می کنیم.رهبر جنبش انصارالله با اشاره به مواضع کشورهای خارجی در یمن گفته: اگر خارجی ها مصلحت کشور یمن را می خواهند باید بگویم صدور بیانیه قانون اساسی به نفع ملت بزرگ است. بنابراین هیچ توجیهی برای توطئه کشورهای خارجی علیه این ملت عظیم وجود ندارد.وی در ادامه افزوده: به جای اینکه بیانیه قانون اساسی و استقلال ملت بزرگ را محکوم کنید، دست برادری و دوستی به سمت این ملت دراز کنید..

تقابل هوشمندانه انقلابیون مردمی یمن با دخلتهای امریکا وم همپیمانان منطقه ای اش

غربی ها و سعودی ها در تلاشند تا یمن را به سوی درگیری مذهبی و تجزیه داخلی سوق دهند و انصار الله در چنین شرایطی در تلاش جهت حفظ وحدت یمن است .تحولات چند روز اخیر در یمن، این کشور را وارد مرحله حساسی کرده است. سیر شتابان روند تحولات حاکی از دوره جدیدی از بی ثباتی و تداوم اعتراضات مردمی است که ریشه درعوامل داخلی مثل فقر، محرومیت، تبعیض به جا مانده از چهار دهه دیکتاتوری و بافت قبیله ای و عوامل خارجی مثل دخالت های مستمرعربستان و آمریکا دارد.انصارالله با درک خطرات و عواقب ناشی از ادامه خلاء ریاست جمهوری و دولت، از تمام گروه های سیاسی خواسته بود با در نظر گرفتن منافع ملی و ترجیح آن بر منافع حزبی و گروهی، در گفت و گوهای جدی و صادقانه شرکت کرده و اسباب رسیدن به تفاهم برای حل بحران سیاسی کشور را فراهم کنند، با این حال کارشکنی و مانع تراشی برخی گروه های همسو با عربستان و برخی کشورهای عربی دیگر سبب بی نتیجه ماندن این تلاش ها شد و چاره ای برای انصارالله جز اینکه بیانیه قانون اساسی را با حضور احزاب و گروه های سیاسی دلسوز و علاقه مند به خروج یمن از بحران کنونی اعلام کند، باقی نماند.حضور نمایندگان احزاب ، گروه های سیاسی ، نظامی و شماری از سران قبایل درکاخ ریاست جمهوری نشانه اراده جمعی مردمی در نجات کشورشان از سلطه و یوغ غرب و رجال و دولت وابسته است.بر اساس گزارش رسانه های عربی، صنعاء، صعده و مناطق دیگر یمن شاهد جشن و شادمانی مردم بود. مردم یمن در مناطق مختلف کشور در پی اعلام بیانیه قانون اساسی به جشن و شادمانی پرداختند .از طرفی دیگردرحالی که یک مقام بلند پایه آمریکایی در حاشیه نشست امنیتی مونیخ  اعلام کرد آمریکا با تصمیم جنبش انصارالله برای تشکیل شورای ریاست جمهوری در یمن مخالف و از شرایط کنونی در این کشور نگران است .واشنگتن هنوز درباره شیوه برخورد با تحولات یمن تصمیمی نگرفته است،آمریکا انتظار دارد عربستان سعودی که در حل و فصل این بحران نقش کلیدی دارد از نفوذ خود در منطقه استفاده و از یمن حمایت مالی کند.پس از آن که شیعیان حوثی پارلمان یمن را منحل و یک شورای ریاست جمهوری را به منظور اداره این کشور منصوب کردند، همسایگان یمن در منطقه خلیج فارس روز شنبه آن‌ چه را که به عنوان یک «کودتا» در صنعا توصیف کردند، محکوم کردند.شورای همکاری خلیج فارس که شش عضو دارد، با انتشار بیانیه ای از مقر خود در ریاض اعلام کرد: کودتای حوثی ها از تشدید جدی و غیرقابل قبول (اوضاع) حکایت دارد... و امنیت، ثبات، حاکمیت و تمامیت ارضی یمن را به خطر می اندازد.شورای همکاری خلیج فارس که تحت رهبری عربستان سعودی است و همچنین متشکل از بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات عربی متحده است، از حوثی ها خواسته بود از صنعا که در ماه سپتامبر آن را تصرف کردند، خارج شوند. این نظام های پادشاهی سنی با اعلام این که امنیت این کشورها با امنیت یمن مرتبط است، بدون توضیح بیشتر وعده دادند همه اقدامات لازم را به منظور دفاع از منافع خود اتخاذ خواهند کرد.شورای همکاری خلیج فارس همچنین از شورای امنیت سازمان ملل خواست مداخله کند و به کودتایی که یمن و مردم آن را در یک تونل تاریک قرار داده است، پایان دهد.از زمان قیام الهام گرفته از بهار عربی که به برکناری علی عبدالله صالح رئیس جمهور مستبد یمن از قدرت در سال دوهزار و دوازده منجر شد، این کشور درگیر بی ثباتی بوده است.

نظام سازی انقلاب مردمی یمن

انصارالله مهلتی سه روزه را برای احزاب این کشور تعیین کرد تا به بن بست سیاسی که پس از استعفای ماه گذشته عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور و خالد بحاح، نخست وزیر به وجود آمده پایان دهند. براساس قانون اساسی موقت یمن که برای دو سال پیش بینی شده است مجلس ملی یمن با پانصدوپنجاه و یک عضو جایگزین مجلس پیشین می شود . این مجلس ، پنج عضو شورای ریاست جمهوری را معرفی می کند.تصمیمات کمیته انقلاب و تشکیل دو شورا برای پیشبرد امور یمن در مرحله انتقالی با استقبال گسترده مردمی روبرو شده است.باید تاکید کرد با وجود مخالفت چند تشکل یمنی، اکثر احزاب و گروه های سیاسی با بیانیه قانون اساسی با هدف پایان دادن به حالتی از خلاء قانونی موافقت کردند.

کار با قدرت

رهبر جنبش انصارالله یمن درباره اوضاع جدید این کشور گفته: مصلحت کشور در این نبود که خلأ سیاسی ادامه یابد. ادامه یافتن خلأ سیاسی را که ناشی از استعفای رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بود، به زیان همه طرف‌های یمنی دانست و گفت: چه نکته مثبتی در خلأ سیاسی بود؟ چه نکته مثبتی در تعطیل شدن نهادهای دولتی بود؟ چرا برخی خواستار ادامه یافتن این وضعیت در کشور بودند؟ملت یمن از همه توطئه‌ها بزرگ‌تر است و امروز اعلام می‌کنیم که مردم زمانیکه تصمیم بگیرند گام‌هایی بردارند که مسیر اشتباه را تصحیح کنند، این کار را با قدرت انجام می‌دهند.قدرت و کشور یمن متعلق به همه یمنی‌هاست و مردم تحمل نخواهند کرد که برخی طرف‌ها حذف شوند یا کشور عرصه توطئه طرف‌های داخلی یا خارجی شود.

مقابله با دشمنان ملت یمن با آگاهی ، عزت ،امنیت ،اتحاد و همکاری خود

عبدالملک الحوثی بیان داشته: امروز به همه گروه‌ها اعلام می‌کنیم که اجازه نمی‌دهیم که در برابر این گام سیاسی حکیمانه که مسیر را تصحیح کرد، بلوا به راه بیندازند و آن را تخریب کنند. هر اقدام احمقانه‌ای که انجام شود، ملت یمن با آگاهی و عزت و اتحاد و همکاری خود، با آن مقابله خواهد کرد. از هیچ طرفی مقبول نیست که با امنیت کشور بازی کند.در مقابل فضا برای همه باز است که برای همکاری و شراکت وارد عرصه شود نه اینکه دست به اقدامات تخریبی بزنند امروز از مردم می‌خواهیم تا مانند گذشته به خدا تکیه کند. دست ما به سوی همه گروه‌ها و جریان‌های کشور دراز شده است و همه می‌توانند به جای کشمکش به همکاری بپردازند.

خطر بزرگ کل منطقه

خطر بزرگی که کل منطقه را تهدید می کند، تروریسم است و عربستان و کشورهای حامی تروریسم در عراق و سوریه بدانند که تروریسم نه فقط این دو کشور بلکه کل منطقه را در معرض خطر قرار می دهد.

همه آحاد ملت برای عبور از مرحله انتقالی مسئول هستند

ملت یمن در برابر هر تلاشی برای فتنه انگیزی خواهد ایستاد. ملت یمن نخواهد پذیرفت هیچ طرفی آینده آن را به بازی بگیرد. ملت یمن باید برای ایستادن در برابر توطئه چینی ها متحد و یکپارچه شوند و بیشتر همکاری کنند.همه آحاد ملت برای عبور از مرحله انتقالی مسئول هستند و همه احزاب سیاسی باید تلاش کنند زیرا منفعت ملت از همه چیز مهم تر است.

انقلاب، انقلاب تمام یمنی هاست

بنا بر تاکید رهبران انصارالله، انقلاب، انقلاب تمام یمنی هاست و هیچ گروه یا جریان و حزبی منزوی نخواهد شد.با وجود جوسازی و اتهام زنی برخی گروه ها و احزاب همسو با عربستان و رسانه های پرتعداد آن ها علیه انصارالله و متهم کردن این جنبش به کودتا، صدور بیانیه قانون اساسی پس از بی نتیجه بودن تلاش های گسترده و گزینه های متعددی بود که به سبب جدی نبودن گروه های وابسته به خارج، صورت گرفت.

رضا قارزی بهار 94

افغانستان و امکان بروز تنش های قومی جدید -رضا قارزی

بسمه تعالی

افغانستان و امکان بروز تنش های قومی جدید

بررسی پیرامون آینده تحولات سیاسی افغانستان شرایط خاصی را فرا روی ما می گذارد. مردم افغانستان با شرکت گسترده در انتخابات از خود هوشیاری قابل توجهی نشان داده اند و با تند روی های و ستیزه جویی ها مخالفت ورزیدند. ولی  آیا قدرت داران و متفکرین به تمایلات انحصارگرایانه قومی - مذهبی شان تسلیم خواهند شد که قضاوت هنوز زود است.اشرف غنی پشتون است که بزرگترین گروه قومی افغانستان است اما پایگاه حمایتی عبدالله در میان تاجیک‌هاست که دومین گروه اقلیت قومی در افغانستان محسوب می‌شود . دکتر عبدالله در سال ۱۹۶۰ در افغانستان به دنیا آمده و در رشته پزشکی تحصیل کرده است. او در سال ۱۹۸۵ وارد جبهه پنجشیر شد و خیلی زود به فرماندهی سپاه احمدشاه مسعود رسید. عبدالله عبدالله از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ وزیر امور خارجه افغانستان بود.اشرف غنی احمدزی در سال ۱۳۲۸ در ولایت لوگر افغانستان به دنیا آمد. او در ایالات متحده امریکا در رشته اقتصاد تحصیل کرده است. اشرف غنی احمدزی پس از سقوط طالبان، وزیر دارایی، رئیس دانشگاه کابل و رئیس کمیسیون انتقال مسئولیت‌های امنیتی بوده است. در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  کنونی افغانستان  که در پنجم آوریل 16 فروردین برگزار شد،‌ هفت میلیون تن از 12 میلیون واجد شرایط شرکت داشتند. در دور اول عبدالله عبدالله با ۴۴.۹ درصد، اشرف غنی احمدزی با ۳۱.۵ درصد و زلمای رسول با ۱۱.۵ درصد آراء اول تا سوم را بدست آوردند که دو نفر اول به دور دوم راه یافتند.  با این حال کمیسیون مستقل انتخابات گفت که برای ۱۵ میلیون واجد شرایط رای‌دهی، برگه رای چاپ کرد. دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  درشنبه 24 خردادمیان «عبدالله عبدالله» و «اشرف غنی احمدزی» برگزار گردیدو روند رای‌گیری دومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان 22 ژوئیه سال جاری میلادی (31 تیر) اعلام می‌شود و مراسم سوگند رئیس جمهوری جدید این کشور دوم اوت سال جاری میلادی (11 مرداد) برگزار خواهد شد.در شرایط کنونی فضا به بنبست رسیده. عبدالله عبدالله، نامزد دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با ارائه اسناد جدید معتقد است که تقلب گسترده‌ای در جریان دور دوم صورت گرفته که از سوی سازمان‌دهندگان و مقام‌های دولتی بوده است. در ایام اخیر شاهدتظاهرات هزاران تن از افغان‌های خشمگین در افغانستان در حمایت از عبدالله عبدالله می باشیم آنان حامد کرزای، رئیس جمهوری کنونی افغانستان را مسبب این بن‌بست دانستند. عبدالله عبدالله، کرزای، فرمانداران استان‌ها و پلیس را به مخدوش کردن روند شمارش انتخابات و تقلب متهم کرده است.شرایط کنونی امکان فراهم آمدن احیای تنش‌های قومی دیرینه را در خود دارد. از طرفی کرزای به دمبال شرایط ایجاد شده می خواهد انتخابات نیمه تمام مانده تا دو سال دیگر در ریاست جمهوری بماند.برگزاری انتخابات  اخیردر جامعه افغانستان تجربه مثبت و نوینی را به آزمایش گذاشت و انتقال قدرت از طریق ساز و کارهای دموکراتیک و صندوق های رای فراهم ساخت، تا حدی بتواند مسیر تحولات آینده این کشور را تغییر دهدو افغانستان به تدریج از ساخت قومی قدرت فراتر رفته و در مسیر ملت- دولت سازی حرکت کند.از یک طرف انتظار صلح و ثبات افغانستان در پی برگزاری انتخابات و روی کار آمدن دولت جدید در کابل وجود دارد ولی از طرف دیگر عاملان بر هم زننده صلح و ثبات در افغانستان همچنان فعال باقی مانده اند که احتمالا از سوی سازمان‌دهندگان و مقام‌های دولتی باشند با تغییر مسیر انتخابات سالم.در صورت شکست عبدالله عبدالله تداوم اشغالگری و دخالت  آمریکا در افغانستان و همچنین آینده پیمان امنیتی واشنگتن و کابل کاملا ممکن می نماید.این انتخابات از چند بعد امید به آینده افغانستان را تقویت کرد: گستردگی شرکت مردم در انتخابات، حضور گسترده زنان در انتخابات ،نقش فعال نظارتی جوانان در انتخابات،تامین امنیت به وسیله نیروهای افغان و بدون دخالت خارجی،نقش مثبت رسانه های جمعی و بروز شیوه های جدید انتخاباتی ومدیریت افغانی انتخابات .دولت، کمیسیون مستقل انتخابات و نامزدها با مسوولیتی تاریخی روبه رو هستند و نحوه برخورد آنها می تواند افغانستان را یا در مسیر صلح، ثبات، پیشرفت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دهد و یا اگر به هر دلیلی با نوعی مصلحت گرایی سیاسی – قومی برخورد کنند ممکن است افغانستان را با فضای جدیدی از جنگ قومی شده داخلی و حتی تجزیه قومی روبه رو کند.عاقبت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در تحولات این کشور می تواند در معادله قدرت قومی در داخل مناسبات منطقه یی افغانستان ودر مناسبات بین المللی افغانستان اثر گذار باشد. گروه طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و شبکه حقانی توان نظامی و عملیاتی خود را دارند و گمان نمی رود انتخابات حامیان طالبان را دچار شک و تردید سازد و در بلندمدت زمینه را برای تشویق طالبان به مصالحه تقویت کند. شبه‌نظامیان طالبان در مختل کردن انتخابات ریاست جمهوری پنجم آوریل ناکام ماندند .در زمان کنونی طالبان و امریکا کرزای را مهره کم اهمیت یا سوخته می دانند. طالبان نمی خواهد با کرزای مرتبط باشدو امریکایی ها هم با وجود تعهدات قبلی ، اکنون تعهدات قبلی خود را نقض کرده اندو کرزای اکنون برای امریکایی ها هم نمی تواند مطلوب باشد .آمریکا تاکنون سعی کرده است تا خود را از درگیری خط مقدم با طالبان خارج کند و به یک داور و میانجی تغییر جایگاه بدهد.موضع وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران  بر برگزاری موفقیت آمیز و سالم  انتخابات مرحله دوم ریاست جمهوری افغانستان با حضور گسترده مردم این کشور استوار است واینکه رئیس‌جمهور منتخب مردم افغانستان، از احترام و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران برخوردار خواهد بودو جمهوری اسلامی ایران مصمم به تقویت روابط با جمهوری اسلامی افغانستان می باشد و ضمن ارج نهادن به برگزاری انتخابات و انتقال مردم سالارانه قدرت سیاسی در این کشور، اطمینان دارد برگزاری انتخابات سالم با مشارکت حماسی مردم، شرایط را برای گسترش هر چه بیشتر همکاری ها در سطوح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی میان دو کشور دوست و همسایه به دنبال خواهد داشت.

رضا قارزی

افغانستان همچنان در بيم و اميد- رضا قارزی

افغانستان همچنان در بيم و اميد
رضا قارزی

http://ssweekly.ir/comp/657/657.htmwfصبح صادق 93

مردم افغانستان با شرکت گسترده در انتخابات از خود هوشیاری قابل توجهی نشان دادند و با تندروی‌ها و ستیزه‌جویی‌ها مخالفت ورزیدند. در ساختار سياسي افغانستان اكنون دو نام بيش از دیگران به چشم مي‌آيد، اشرف غني و ديگري عبدالله عبدالله.اشرف غنی، در ميان پشتون‌ها که بزرگ‌ترین گروه قومی افغانستان است و عبدالله در میان تاجیک‌ها که دومین گروه اقلیت قومی در افغانستان محسوب می‌شود، نفوذ دارند.دکتر عبدالله در سال ۱۹۶۰ در افغانستان به دنیا آمده و در رشته پزشکی تحصیل کرده است. او در سال ۱۹۸۵ وارد جبهه پنجشیر شد و خیلی زود به فرماندهی سپاه احمدشاه مسعود رسید. عبدالله‌عبدالله از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ وزیر امور خارجه افغانستان بود. اشرف غنی احمدزی در سال ۱۳۲۸ در ولایت لوگر افغانستان به دنیا آمد. او در ایالات متحده آمریکا در رشته اقتصاد تحصیل کرده است. اشرف غنی احمدزی پس از سقوط طالبان، وزیر دارایی، رئیس دانشگاه کابل و رئیس کمیسیون انتقال مسئولیت‌های امنیتی بوده است. در دور نخست انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان (که در پنجم آوریل 16 فروردین برگزار شد)‌ هفت میلیون تن از 12 میلیون واجد شرایط شرکت داشتند. در دور اول عبدالله عبدالله با ۹/۴۴ درصد، اشرف غنی احمدزی با ۵/۳۱ درصد و زلمای رسول با ۵/۱۱ درصد آرای اول تا سوم را به‌دست آوردند که دو نفر اول به دور دوم راه یافتند. با این حال کمیسیون مستقل انتخابات برای ۱۵ میلیون واجد شرایط رأی‌دهی، برگه رأی چاپ کرد. دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان در شنبه 24 خرداد میان «عبدالله‌عبدالله» و «اشرف غنی احمدزی» برگزار شد و روند رأی‌گیری دومین انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان 22 ژوئیه سال جاری میلادی (31 تیر) اعلام می‌شود و مراسم سوگند رئیس‌جمهوری جدید این کشور دوم اوت سال جاری میلادی (11 مرداد) برگزار خواهد شد. اما ظاهراً در شرایط کنونی این امر به بن‌بست رسیده است.عبدالله‌عبدالله، نامزد دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان با ارائه اسناد جدید معتقد است که تقلب گسترده‌ای در جریان دور دوم صورت گرفته که از سوی سازمان‌دهندگان و مقامات دولتی بوده است.عبدالله‌عبدالله، کرزای، فرمانداران استان‌ها و پلیس را به مخدوش کردن روند شمارش انتخابات و تقلب متهم کرده است و به نظر می‌رسد شرایط کنونی امکان فراهم آمدن احیای تنش‌های قومی دیرینه را در خود دارد. برگزاری انتخابات اخیر در جامعه افغانستان تجربه مثبت و نوینی را به آزمایش گذاشت و انتقال قدرت را از طریق سازوکارهای دموکراتیک و صندوق‌های رأی فراهم ساخت که تا حدی مي‌تواند مسیر تحولات آینده این کشور را تغییر دهد و افغانستان به تدریج از ساخت قومی قدرت فراتر رفته و در مسیر ملت ـ دولت‌سازی حرکت کند. از یک طرف، انتظار صلح و ثبات افغانستان در پی برگزاری انتخابات و روی کار آمدن دولت جدید در کابل وجود دارد، ولی از طرف دیگر، عاملان بر هم‌زننده صلح و ثبات در افغانستان همچنان فعال باقی مانده‌اند و برآنند تا از انتخابات براي توجيه دخالت و ادامه حضور در قدرت بهره‌گيرند.این انتخابات از چند بعد، امید به آینده افغانستان را تقویت می‌کند: گستردگی شرکت مردم از جمله حضور گسترده زنان در انتخابات، نقش فعال نظارتی جوانان در انتخابات، تأمین امنیت به وسیله نیروهای افغان، بدون دخالت خارجی، نقش مثبت رسانه‌های جمعی و بروز شیوه‌های جدید انتخاباتی و مدیریت افغانی انتخابات از جمله اين دستاوردها است كه مي‌تواند بر آينده اين كشور تأثيرگذار باشد.به اذعان بسياري از ناظران سياسي دولت، کمیسیون مستقل انتخابات و نامزدها با مسئولیتی تاریخی روبه‌رو هستند و نحوه برخورد آنها می‌تواند افغانستان را یا در مسیر صلح، ثبات، پیشرفت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دهد و یا اگر به هر دلیلی، با نوعی مصلحت‌گرایی سیاسی ـ قومی برخورد کنند، ممکن است افغانستان را با فضای جدیدی از جنگ قومی داخلی و حتی تجزیه قومی روبه‌رو کند.عاقبت انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان در تحولات این کشور می‌تواند در معادله قدرت قومی در داخل مناسبات منطقه‌‌ای افغانستان و در مناسبات بین‌المللی افغانستان اثرگذار باشد. گروه طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و شبکه حقانی، توان نظامی و عملیاتی خود را دارند و گمان نمی‌رود انتخابات، حامیان طالبان را دچار شک و تردید سازد و در بلندمدت، زمینه را برای تشویق طالبان به مصالحه تقویت کند. شبه‌نظامیان طالبان در مختل کردن انتخابات ریاست‌جمهوری پنجم آوریل ناکام ماندند. در زمان کنونی طالبان و آمریکا، کرزای را مهره کم‌اهمیت یا سوخته می‌دانند. طالبان نمی‌خواهد با کرزای مرتبط باشد و آمریکایی‌ها هم با وجود تعهدات پیشین، اکنون تعهدات خود را نقض کرده‌اند و کرزای اکنون برای آمریکایی‌ها هم نمی‌تواند مطلوب باشد. آمریکا تاکنون سعی کرده است تا خود را از درگیری خط مقدم با طالبان خارج کند و به یک داور و میانجی تغییر جایگاه بدهد، در حالي كه همزمان، سلطه بر افغانستان را در سر دارد.آنچه اكنون در ساختار سياسي افغانستان به چشم مي‌آيد، لزوم احترام طرفين به نتايج انتخابات و حركت در مسير وفاق سراسري است، چراكه عدم اجراي اين مهم، زمينه‌ساز تشديد تحركات طالبان و نيز دخالت‌هاي بيشتر اشغالگران خواهد بود كه براي سلطه بر اين كشور به هر ابزاري از جمله، ناكام نشان دادن آن در رسيدن به دموكراسي بومي و امنيت ملي بهره مي‌گيرد.

نکاتی از فضائل امام‌علی(ع)،هفته نامه صبح صادق،رضا قارزی

بسمه تعالی

نکاتی از فضائل امام‌علی(ع) 

پیامبراعظم(ص)، علی(ع) را در سن شش سالگی از ابوطالب گرفت و به خانه خود آورد و شخصاًً به پرورش وی پرداخت. علی(ع) از آن روز پیوسته سایه‌وار ملازم پیغمبر اکرم(ص) بود و آخرین ساعتی که از آن حضرت جدا شد، موقعی بود که جسد مطهرش را به خاک سپرد.علی(ع) اولین نمونه کاملی است که از مکتب تعلیم و تربیت پیغمبر اکرم(ص) بیرون آمد و اول کسی است که به آن حضرت ایمان آورد، چنانکه آخرین کسی است که از وی جدا شد.علی(ع) در مهم‌ترین جنگ‌های اسلامی شرکت داشت و در همه میدان‌های خونین جنگ یکه‌تاز مسلمانان و کلید پیروزی بود و با اینکه بارها بزرگان صحابه در جنگ‌ها از دشمن فرار می‌کردند، وی هرگز پشت به دشمن نکرد و هیچ حریفی از زخم شمشیر وی جان به در نبرد. با این حال شجاعت بی‌نظیر وی که ضرب‌المثل بود توأم با دلسوزی و مهربانی بود. هیچ‌گاه حریفان زخمی را نمی‌کشت و فراریان را تعقیب نمی‌کرد.علی(ع) به شهادت سخنرانی‌ها و کلمات قصار و بیاناتی که از وی به یادگار مانده در میان مسلمانان آشناترین فرد به مقاصد عالیه قرآن است که معارف اعتقادی و عملی اسلام را به نحوی که شاید و باید دریافته است و صحت حدیث شریف نبوی: «انا مدینه العلم و علی بابها» را به ثبوت رسانیده و این علم را با عمل توأم کرده است.علی(ع) در عفت، زهد و تقوای دینی نظیر و همانندی نداشت و برای معاش روزانه خود کار می‌کرد و به‌ویژه به فلاحت علاقه فراوان داشت، زمین‌های بایر را آباد می‌کرد و قنوات احداث می‌کرد و درخت می‌کاشت و هرجا را که آباد می‌کرد، وقف می‌کرد یا می‌فروخت و میان فقرا تقسیم می‌کرد و خود مانند یکی از فقرا با کمال زهد و قناعت زندگی می‌کرد. عدالت آن حضرت چنان بود که در اجرای احکام خدا و احیای حقوق مردم هرگز استثنا قائل نمی‌شد و شخصاًً در کوچه و بازار گردش می‌کرد و مردم را به رعایت قوانین اسلام وامی‌داشت                      .

رضا قارزی

گزیده مطالب،نسخه متني - صبح صادق، ssweekly.ir/comp/621/621.htm


کتابچه نظام آموزشی در قرآن و اسلام  -رضا قارزی

نظام آموزشی در قرآن و اسلام

 قرآن کریم دستگاه عظیم خلقت را مقدمه برای به کمال رسیدن انسان می داند که با تعلیم و تزکیه و در نهایت با بندگی خدا تحقق پیدا می کند واین همان است که در سوره ذاریات بعبارت دیگر آمده : ما خَلَقتُ الجِنِّ وَ الاِنس اِلاّ لِیَعبُدوُنِ، ما اُریُدُ مِنهُم مِن رِزقٍ وَ ما اُریدُ اَن یُطعُمونِ، اِنِّ اللهَ هُوَ الرزاق ذُو القُوه اِلمَتین انسان درباره نان و آب و مسکن مسئله ندارد با کمترین فعالیت طبق تقسیم پروردگار به نصیب خود می رسد (نَحنُ قسمنا بَینَهُم مَعیشتَهم فی الحَیوهِ الدُنیا-32 زخرف) در این قسمت نیازی آنچنانی به درس و تعلیم و تعلم نیست . مشکل انسان فجور اوست، اینجاست که نیاز شدید به درس و تعلم دارد، انسان اسیر نفس است. انسان شکست خورده است، انسان در آتش است، آزادی انسان، پیروزی انسان و نجات انسان از آتش در پیروی از مکتب انبیاء است و تا تربیت انبیاء و بخصوص درس و تعلیم انبیاء دست انسان را نگرفته انسان در فجور و آتش خواهد بود. اشارات قرآن قسمت مهم این کتاب کریم است : قرآن در خیلی جاها به اشاره سخن گفته در این سوره مبارکه که جلوانداختن فجور بر تقوی همین معنی را می رساند.(فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها- 8 ) بعضاً در یک آیه حقایق زندگی انسان را از اول تا آخر ترسیم کرده است. در آیه 185 آل عمران دقت کنید : هر کسی چشنده مرگ است و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت کسی که از آتش درونی رهیده و از فجور و اسارت خود خلاص شود و در بهشت آید پیروز شده است و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست .(کلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المَوتِ وَاثِما تُوفونَ اُجورَ کُم یَومَ القیمه فَمن رُحرحَ عَنِ النّارً وَ اُدخِلَ الجِّنه فَقَد فازَ وَ ما الحیوهُ الدُنیا اِلاّ مَتاعُ الغرور) قرآن کریم و همچنین سایر مکاتیب آسمانی محکوم می کند کسانی را که تعلیم و تربیت و بطور خلاصه فعالیتهای خود را فقط برای رسیدن به دنیا و آب و نان قرار می دهند، متأسفانه امروز نظام آموزشی دنیا(شرق و غرب) در محور مادیات و علوم تجربی و نتیجهً آباد کردن دنیا را هدف قرار داده است. اینک چند آیه که محکوم می کند : در سوره مبارکه روم چنین آمده : آنان فقط ظاهری از دنیا را می دانند و از پایان کار و آخرت غافلند(یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیواه الدُنیا وَ هم عَنِ الاخِره غافِلونُ – 7 ) آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را میان آندوست جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است. ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند(اَوَلَم یَتَفکّروُا فی اَنفُسِهِم ما خَلَقَ الله السّماوات و الارض وَ ما بینهما اِلا بِالحَق و اَجَلٍ مُسمّی و اِن کَثیراً مِنَ النّاسِ بلقاء رَبّهم لکافرون – 8 ) آیا در زمین(تاریخ) گردش نکردند تا به بینند عاقبت کسانیکه قبل از آنان بودند چگونه بود، آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را برای زراعت و آبادی بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند. اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند، خداوند هرگز به آنان ستم نکرد آنها بخودشان ستم کردند. (اَوَلَم یَسیروا فی الارضِ فَینظُر و اکیفَ کانَ عاقِبَهُ الذّین مِن قَبلِهم کانوا اَشّدَ مِنهُم قُوّهً و آثارُ و الارَضَ وَ عَمَروها اکثَرمّما عَمَروها وَ جائتهم رُسُلهُمَ بِالبیّناتِ فما کانَ اللهُ لِیَظلمَهُِم وَ لکنِ کانوا اَنفُسَهُم یَظلِموُن)، سپس سرانجام کسانیکه اعمال ناروا مرتکب شدند بجائی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را بمسخره گرفتند.(ثُمَ کانَ عاقَبَه الذینَ اَساوا السُوای اَن کَذِّبوا بِاآیاتَ اللهِ و کَانوابِها یَستَهزون- 10) و در سوره مبارکه مومن آیات 21 و 22 : اَوَلَم یَسیرُوا فی الاَرضِ فَیَنظِروا کَیفَ کانَ عاقِبَهَ الذّینَ کانوا مِن قَبلِهِم کانوا اَشَدَّ مِنهُم قوهً وَ اثاراً فی الارِض فَاَخَذَ هُمُ اللهُ بِذُنوبِهمِ وَ ما کانَ لَهُ مِن الله ِ مِن واقٍ، ذلِکَ بانَّهُم کانَت تَاتیهِم رُسُلُهم بالبَیناتِ فَکفَروا فَاخذَهُم اللهُ انِّه قَوُّی شَدید العِقاب). و در آیات آخر سوره مومن چنین است : اَفَلَم یُسیروا فی الارضِ فینطروُا کَیفَ کانَ عاقِبَهَ الذّینَ مِن قَبلِهِم، کانُوا اَکثَر مِنهُم وَ اَشّدَ قُوُهً و آثاراً فی الارض، فَما اَغنی عَنهُم ما کانوُا یَکسِبُون، - فَلمّا جائَتهُم رُسُلُهم بِالبَیّناتِ فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِن العِلم وَ حاقَ بِهم ما کانُوا بِهِ یَستَهزون،- فَلَما رَاوا بأسَنا قالوا امَنّا بِاللهِ وَ کَفَرنا بِما کُنّا بِهِ مُشرکین،- فَلم یَکُ یَنفَعهُم ایمانُهُم لِّما رَاوُا باسَنا، سُنَّهَ اللهِ التّی قَد خَلَت فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الکافِروُن- 85) و در سوره مبارکه هود آیه 16 : مَن کانَ یَریدُ الحیوه الدنیا و زینتها نُوَفّ اَلیهم اعمالهم فیها و هم فیها لاینجسون، اولئک لیس لهم فی الاخره الا النّار و حبطما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعلمون . کَذَّبت ثَموُدُ بِطَغویها- 11، - قسمتی از قرآن کریم تاریخ و قصه های انبیاء و امتهای آنان است، این قبیل آیات برای تذکر و عبرت و تثبیت خاطر مبارک رسول اله و مومنان است(لِنُثَّبِتَ بِهِ فُوادَک- 120 هود) اگر خداوند وعده نصرت به پیغمبر و مومنان می دهد : (اِنّا لَننصُرُ رُسُلَنا وَ الّذینَ امنُوا فی الحَیوهِ الّدنیا ...... آیه 51 مومن) با خواندن آیات مربوط به قصه موسی و فرعون نمایشی از تحقق این وعده را می بیند همچنین آیاتی مربوط به قصه نوع نبی و امتش . و عبرت است تا آیندگان به بینند آخر و عاقبت مذکبین چگونه شد:(وَ لَقَد بَعثنا فی کُلّ اُمَهٍ رَسوُلاً اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتنِبوا الطاغوتِ فَمِنهمُ مَن هدَی اللهُ و مَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَیه الضِّلاله فَسیروا فی الارضِ فَانظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ المکّذبین- 36 نحل) قوم ثمود دعوت الی الله را تکذیب نموده و بطاغوت گرائیدند آنگاه که بد سرشتترینشان برانگیخته شد، پیغمبر خدا گفت ناقه خدا و آبشخورآنرا متعرض نباشید(اِذا نبَعَثَ اَشقاها، فَقالَ لَهُم رَسولاللهِ ناقَهَ اللهِ وَ سُقیاها 13) مفسرین با استناد به نقل تاریخ و روایات گفته اند که این شتر با درخواست قوم صالح و بطور اعجاز از میان صخره بزرگی- که شاید محل عبادتشان بود بیرون آمده . قاری وخواننده قرآن باین نکته زیبا و به این عقیده توحیدی می رسد که موثری در عالم غیر از خدا نیست، این آتش نیست که می سوزاند، این اثری است که خداوند به او داده و باذن اوست. اگر بخواهد سرد و سلامش می کند(قُلنا یا نارُکُونی بَرداً وَ سلاماً علی اِبراهیم- 69 سوره انبیاء) این آب نیست که سیلان دارد وتشنگی را برطرف می نماید، این اثری است که خداوند داده و باذن او است. اگر اراده کند مانند سنگ می کند(فَاوحَینا اِلی مُوسی اَنِ اضرب بِعَصاک البَحر فَانغَلَقَ فکانَ کُلُّ فِرقٍ کَالطّوُدِ العَظیم- 63 شعراء) و سنگ را آب(وَ اذِ ستَسقی موُسی لِقومَهِ فَقّلُنتا اِضرِب بِعَصاکَ الحجَرَ فانفَجَرت مِنهُ اثِنتا عَشَرهَ عیناً ... آیه 60 بقره ) . در دعا دارد : یا مَن ضَلَّ عِندَهُ الأسباب، - اگر با مقاربت نر و ماده موجود زنده متولد می شود بدون پدر و حتی بدون پدر و مادر هم می آفریند(اِنَّ مَثَلَ عیسی عیندَ الله کَمَثلِ آدَم خَلقَه مِن تُراب ثّم قال لَهُ کُن فیکَون – 59 آل عمران). اگر با قرار دادن تخم ها زیر سینه مرغ و گذشت بیست شبانه روز جوجه زنده بیرون می آید در یک آن هم این عمل را انجام می دهد(وَ اِذ تخلُقُ مِنَ الطّین کَهَئیهِ الطَیر باِذنی فَتَنفُخُ فیها فَتکونُ طیراً بِاذنی ... از آیه 11 مائده) و شتری را که ده ماهه آبستن است از سنگ بیرون می آورد. و اما سرگذشت آن بطور خلاصه : حضرت صالح سومین پیغمبر است که برای دعوت الی الله و توحید قیام نموده و خداوند تبارک و تعالی بعد از حضرت نوح و هود برانگیخته است. آنحضرت مردم را با حکمت و موعظه حسنه دعوت نمود و به اذیتهای قوم صبر نمود، مدتی بر این منوال گذشت عده کمی از ضعفای قوم ایمان آوردند و اما طاغیان مستکبر و تبعه ای آنها بر کفر خود اصرار ورزیدند، مومنان به آنحضرت را خوار شمرده و تسفیه کردند و گفتند صالح اینها را سحر کرده است و در نهایت از حضرت نشانه و معجزه خواستند و گفتند اگر راست می گوئی از سنگ این کوه ناقه ای با مشخصات(غیرعادی) بیرون آور. حضرت صالح آنچه را می خواستند با همان خصوصیتها آورد و فرمود خداوند شما را امر کرده که از آب آبادی یک روز شما بخورد و یک روز خودداری کنید و آنروز مخصوص ناقه باشد(فَلَها شَربُ یومِ وَ لَکَمُ شِربُ یَومٍ مَعلوُم ) و او را بحال خود بگذارید آنطور که خواهد چرا کند و آسیب به او نرسانید که عذاب نزدیک شما را می گیرید(وَ لا تَمَسّوها بِسوُء فَیا خَذَکُم عذابُ قریبُ – 72 اعراف، - 64 هود، - 156 شعرا) مدتی این چنین گذشت قوم طغیان کردند و درباره اش حیله نمودند و شقی ترین خود را برای کشتن ناقه برانگیختند و بصالح گفتند (اِئتِنا بما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصادِقین) ما آماده هستیم عذاب خدا را بما بیاور. حضرت صالح گفت:(تَمتّعوا فی دارکُم ثَلاثَهِ اَیام ذلِکَ وَ عُد غَیرُ مَکذُوبٍ- 65 هود). سپس درباره قتل حضرت صالح هم قسم شدند اما خداوند مکر آنها را بخودشان برگرداند(وَمَکَروا مَکراً و َ مکَرا الله مکراً و هُم لا یَشعُرون- 50 نحل) صاعقه آمد در حالیکه نگاه می کردند(فَاخَذَتهُم الصّاعِقَه وَ هُم یَنظُرون) حضرت صالح با اندوه و حسرت گفت : ای قوم من رسالت پروردگارم را رساندم و شما را نصیحت کردم لیکن شما دوست ندارید، ناصحان را- و منادی حق درباره ایشان ندا در داد(اَلا اِنَّّ تَمُود کَفَروا رَبَهّم اَلا بُعداً لِثَمود). سخن را در اینجا با کلام زیبای مولا امیرالمومنین علیه السلام ختم می کنیم: کلام 192 نهج البلاغه فیض الاسلام اَیُها الناسُ لا تَستُو حِشُوا فی ای مردم در راه نجات و طریق النَجاه لِقِلهَ اَهلِهِ، فانّ رستگاری بکمی جمعیت الناسَ قَد اِجتَموا عَلی مائدَهٍ وحشت زده نباشید و به بسیاری شَبَعُها قَصیرٌ وَ جَوعُها طَویلُ مخالفین نگران نشوید، زیرا مردم اَیُهّا النّاسُ اِنَمّا یَجمَعُ النّاسَ گرد آمده برسرخوانی که سیری الرِضا و السَخِّط وَ اِنمّا غَقرناقَهَ آن اندک و گرسنگیش بسیار ثَمودٍ رَجُلُ واحِد است(دنیا و دلبستگی آن) ای مردم رضامندی و خشم مردم را گرد می آورد ناقه ثمود را یک نفر پی کرد فَعَمِّمُهمُ اللهُ باِلعَذابِ لِما عَمَّوهُ لذا خداوند همه آنها را بِالّرضا فقالَ سُبحانَهُ فَعَقَروُها عذاب نمود بجهت آنکه همه فَاَصبَحُوا نادمین فَما کانَ اِلاّ اَن راضی بودند از اینرو خداوند خارَت اَرضُهُم بالخَسفَهِ خُوارَ گفته : پی کردند و در بامداد السِکهِ المُحماهِ فی الارضِ پشیمان شدند عذاب چنین زود الخَّوارَه که زمینشان در حال فرورفتن صدا کرد مانند صدا کردن آهن شخم زنی داغ شده در زمین هموار. اَیُها النّاسُ مَن سَلَکَ الطَریقَ ای مردم هر که راه راست به پیماید الواضِح و رَدَ الماءَ وَ مَن خالَفَ به آبادی می رسد و هر که بی راهه وَقَعَ فی الّتیه . برود در بیابان بی آب و گیاه فرود آید1 .(1-نظام آموزشی در قرآن و اسلام ،برگرفته از جلسات و آثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله ) 

تهیه:رضا قارزی

منهيات،رذايل،مكروهات و محرمات اسلامی -رضا قارزی

منهيات و محرمات اسلامی

آنچه به جاآوردنش ممنوع است و اسلام از آن نهي نموده است، كه به آن «حرام» گويند. منهيات ومحرمات عبارتند از:

1- ظلم و ستم، 2- تبذيرواسراف، 3- مسخره كردن ديگران 4- مردم آزاري 5- فاش كردن اسرار ديگران 6- دروغ و تهمت 7- ناراضي كردن پدرومادر 8- احتكارارزاق ملت، 9- زنا، 10- هم جنس بازي، 11- نگاه به زن نامحرم و مرد نامحرم، 12- نوشيدن شراب، 13- قماربازي، 14- رشوه‌خواري، 15- خوردن گوشت مُردار و گوشت خوك و هرغذاي حرام ديگر، 16- خوردن مال مردم بدون رضايت آنان، 17- غِش در معامله، 18- انگشتر طلا و زينت طلا براي مردان، 19- رباخواري، 20- حيله و فريب دادن مردم، 21- استمناء، 22- كنجكاوي و تجسس در اسرار مردم، 23- غيبت و سخن‌چيني، 24- آوازخواني و گوش‌دادن به آن(غنا وموسيقي)، 25- قتل و ترور شخص و شخصيت، 26- دزدي و سرقت، 27- به هم رساندن ديگران براي انجام عمل فحشاء، 28- خيانت، 29- حكم نمودن برخلاف قرآن، 30- پايمال كردن حقوق ديگران، 31- همكاري با كافران و ستمگران، 32- بد زباني و دشنام دادن و....

رذايل و مكروهات

رذايل و مكروهاتي كه انسان را به سقوط مي‌كشاند عبارتند از:

1- انتقام‌جويي، 2- فخرفروشي، 3- ثروت‌اندوزي، 4- خودپسندي، 5- كارهاي بيهوده، 6- حرفهاي بيهوده، 7- تنبلي در انجام وظايف، 8- ترس، 9- بي‌تابي در پيش‌آمدها، 10- رياست طلبي و مقام‌خواهي، 11- خُلف وعده يا بدقولي، 12- حِرص‌و‌آز، 13- بي‌همتي، 14- تعصب ورزيدن، 15- شك وترديد،  16- كينه‌توزي، 17- شتاب‌زدگي، 18- طمع كاري، 19- غفلت و بي‌توجهي به خداي متعال،
20- بدخلقي، 21- سنگدلي، 22- منت نهادن و غيره.....

آنچه از فضايل گفته شد همگي از كارهاي مستحب نمي‌باشند بلكه برخي از آنها از نظر شريعت اسلام واجب است.

چنانچه رذايلي را كه شمرديم تماماً از كارهاي مكروه نمي‌باشند، بلكه برخي از آنها هم از نظر اسلام حرام است.

بنابراين بر هر فردِ مسلمان لازم است، بكوشد و جدّيّت به خرج دهد تا خود را با عقايد اصول دين اسلام آراسته و كاملاً به قوانين مقدس اسلام چه در زمينه‌ي احكام و دستورات عملي دين و چه در زمينه‌ي اخلاق و آداب دين عمل نمايد و چنانچه عمل ننمايد، مانند  پرنده‌ي شكسته بالي خواهد بود كه نمي تواند پرواز كند و اتومبيل بي‌چرخي كه نتواند راه برود.

آري، براي يك شخص مسلمان فقط گفتنِ اينكه من مسلمانم كافي نيست، زيرا مانند آن است كه انسانِ مريض بگويد من سالم هستم، همان‌طور كه گفته‌ي مريض به حال او سودي ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامي كه به قوانين اسلام رفتار ننمايد بي تأثير است، لذا بايد گفتار را با كردار توأم ساخته و سخن را با عمل مطابقت و تأييد نمود .

براي اطلاع بيشتر از اخلاق و آداب اسلامي به رساله حقوق امام‌زين‌العابدين(ع) و كتاب: مكارم‌الاخلاق، 

رضا قارزی

بازفرسایشی امریکا و غرب در مقابل توانمندی ایران اسلامی وقدرت یابی جبهه مقاومت- رضا قارزی

بسمه تعالی

بازفرسایشی امریکا و غرب در مقابل توانمندی ایران اسلامی وقدرت یابی جبهه مقاومت

بررسی اجمالی شرایط و توانمندی های موجود كشور و همچنین چالش ها وموانع فراروی امریكا و غرب در مقابله با انقلاب اسلامی در اوضاع کنونی منطقه وجهان بیانگر آنست که امریکا در شرایط کنونی قابلیت و مجال و جسارت حمله نظامی با ایران را نداشته وراهی جزتهدیدبه ظاهر جدی دوباره و تبلیغ جدید آنراعلیه جمهوری اسلامی ایران رادرپیش نداشته. تلاش کنونی امریكا و غرب بر علیه انقلاب جزجنگ روانی و تبلیغی نبوده كه با بهره گیری از توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماسی دشمن باعوامل خشونت درحال انجام است. سوابق امریکای جهان خوار ،همپیمانان و نوکرانش در مقابل جمهوری اسلامی در سالهای اخیردر راستای جنگ روانی ،فشار ، تهدیدو تحریمهای گوناگون حتی بعداز مذاکرات پرواضح می نمایید.نگاه‌های بصیر و تیزبین نیروهای ارزشی انقلاب اسلامی در رویارویی حاضر دشمنان با حقیقت دین اسلام انقلاب و ولایت به این واقعیت پی می‌برد که عزم ملی ، روحیه جهادی،صبر،پایداری،استقامت،هوشمندی،کارآمدی،برنامه‌ریزی،آرامش سیاسی، تلاش و ولایت ‌پذیری آگاهانه از الزامات جامعه  در تقابل دراین جنگ هوشمند حاضر امریکاوغرب باانقلاب اسلامی در این برهه می‌باشد.دشمنان  فریبکار مادی‌گرای دور از انسانیت و اخلاق ، در میدان‌های گوناگون حاضردر تلاش برای اهداف کلان طراحی شده خود در بعد سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی اند وباادامه راهبردهایی چون فشارهای مختلف به نظام ، ایجاد شرایط سخت اقتصادی و  نفوذ ازرخنه های هجوم فرهنگی نارضایی، ایجاداعتراضات مردم و انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود، تضعیف روحیه مردم و مسئولان ، به ضعف کشاندن و استحاله، تغییر ماهیت نظام ، نهایتاً پذیرش ،سازش و تغییر حکومت الهی‌مان که باید هوشیار باتدبیر ومسئولانه با امور برخورد کرد.

در یک مطلب کلی مهمترین راهبردها ی مقابله مقاومتی و ملی اصلی را می توان در چند محور بیان کرد:

1-      آگاهی دهی، بصیرت افزایی در جامعه اسلامی در مبارزه با ظلم، جور، فساد و حملات دشمنان و آگاهی دائم از مسائل و حوادث روزسیاسی ،اجتماعی،فرهنگی و....

2-      بالابردن تاکتیکهای مختلف زرهی،رزمی، اطلاعاتی، سایبری، نرم افزاری، انسانی، توانمندی ها و...(برنامه عملیاتی تقابل)

3-      افزایش روحیه مبارزه در مقابل متهاجم و ایثارگر  استحکام و اقتداردر جبهه اسلامی حفظ و افزایش توان و آمادگی نظامی، دفاعی، رزمی ، اطلاعاتی، امنیتی انسانی بودجه ای تدارکات و ابعاد مختلف دیگردر کشور عزیزمان برای مقابله با دشمنان و تمرینات و رزمایشات مختلف نظامی.

4-       دشمنی با دشمنان خدا در فکر ، عقیده ، رفتار و اخلاق فردی اجتماعی و کلان نظام اسلامی (اصل دشمن ستیزی در اسلام):تولی نه سازش وروحیه تسلیم و تضعیف و فرار.

5-      برنامه کلان ،اجرایی و عملیاتی در مقابله دشمنان داخلی و خارجی در ابعاد مختلف.

6-      اعتماد به خدا و توکل به او در همه حالات و دائم به یاد خدا بودن و متوسل به او شدن

7-نیت خالص و تقوی در اعمال، رفتار و سکنات ، عزت و افتخار مسلمانان در قبال کفار، منافقین، مشرکین، دنیاپرستان، هواپرستان، بت پرستان، شیعیان ،وهمه طاغوتیان با تمسک بر قرآن و سنت و پیروی از ولایت مطلقه فقیه در عصر حاضر.

8-مراقبت و توجه به قشر ضعیف جامعه اسلامی.

9-در خط قرآن معصومین بودن و یاری جستن از آنها در تمام مراحل  در جهت اداری تکلیف الهی مان.

 10-حفظ و پاسداری از حریم اسلام،قرآن، معصومین، ولایت فقیه ، مرجعیت، فقها و علماء اسلام.

11-مقابله به مثل و تلاش وحالت هجومی در مقابل دشمن با روشها مختلف نظامی و فریب آنها.

ازجمله برتری ها و آمادگی های نظام اسلامی مان ایران در مقابل دشمنان حاضر (طبق اعلام رسمی رسانه های کشورعزیزمان ایران اسلامی)

1-       توان شلیک انبوه موشکهای دوربرد و بالستیک تولید داخل مانند شهاب 1و2و3 از نقاط مختلف زیرزمینی کشور به طرف اهداف تعیین شده یا مورد نظر.

2-توان شلیک انبوه موشکهای زمین به زمین زلزال، فاتح، قیام، کروز،صیاد.

3-تجهیزات جدید و به روز رسانی تسلیحات نظامی از جمله:شناورهای تندرو و راکدانداز، مهمات توپخانه ای، پروژه های مختلف الکترونیکی و اوپتیکی، ناوچه ها و ناوشکن های جدید، هواپیماهای بدون سرنشین کرار با قابلیت بالای جنگنده ای با سرعت بالاتر از 900 کیلومتر و اصابت هدف (اولین جنگنده بدون سرنشین ایران) رادیوفرکانسها ، دوربینهای حرارتی ، سیستم کنترل آتش (اوپتیکی)

4-موقعیت ژئوپلوتیکی ایران ،ژئواکونومیک و ایدئولوژیک ایران ایران اسلامی در منطقه .

5-توان علمی، پزشکی، فنی،علمی و کشاورزی ایران بویژه در سالهای اخیر.

6-رهبریت مقتدر ، آگاه مدیر، مدبر و شجاع در راس نظام اسلامی.

7-توان بالای نیروی انسانی جوان کشور و اعتقاد آنها به اسلام و نظام و ولایت فقیه همچنین نیروهای مسلح و بسیج  و نیروهای قوای سه گانه مربوطه آن.

8-امداد و یاری خداوند متعال در همه عرصه های این انقلاب اسلامی بویژه در جنگ تحمیلی هشت ساله بر ایران.

9—تحولات و اعتراضات مردمی در دنیا علیه جهان غرب

10-دکترین دفاعی ایران و سیستم جنگ هوشمن و الکترونیکی دفاعی جدید ایران و ضد آن (ضدحمله) و طراحی و ساخت عملیاتی آن.

11-سیلوهای پرتاب موشک سامانه رادار با برد 1100 کیلومتر و ارتفاع 300 کیلومتر برای اولین بار برای کشف هواپیمای رادار گریز

12-پاسخ به موضع قدرت، فشار بر حریف و قدرت بازی دیپلماتیک دشمن

13-توان تعیین محوریت مذاکرات در اجلاسهای مختلف بویژه1+5 رفتار دیپلماتیک

14-زیکزالها و آدرس دهی های غلط به دولت مردان صهیونیسم، امریکایی و اروپایی

15-قدرت معنوی ،امدادالهی ،عنایات معصومین س ،رهبریت مقتدر و مدبر ،وحدت در جامعه اسلامی حول کلمه الله وتغییر تاکتیکی لازم در مقابل دشمن  مشکلات اصلی غرب و امریکا نفوذ و مقابله با انقلاب های اسلامی  در جهان است.

16-استفاده از بحرانها، تنشها، افول و آسیب های طرف مقابل که الان غرب در موضع عقب نشینی در مقابل ایران اسلامی است.

17-عدم تنش با همسایگان در مسائل بین المللی.

18-تغییر ادبیات ، روش و تکنیکها دیپلماسی و مقابله.

19-توان بالاهسته ای  ایران در فوردو و تهران، نطنز و...( و استفاده صلح آمیز از آن)

20-استفاده از تفرق وجبهه غرب از تفاوت دیدگاههای آلمان و امریکا با نظرات انگلیس و فرانسه و بازیگر پنهان رژیم صهیونیستی، کشورهای بلژیک ، فرانسه، لوگزامبول، هلند و تا حدودی اسپانیا که تابع سمبل واسلوب انگلیس اند .

21-توجه کشور به این سیاست امریکا که مبانی کنترل جهان اسلامی و خاور میانه را ایران می داند.

22- ایجاد ثبات پایگاههای مردمی در کشور

23-توجه به جبهه شرق با وجود مشترکات در منافع با ایران و بهره بردن ایران از تحولات اوکراین.

24-اسلام ناب در مقابل با التقاط، شرک، کفر، نفاق، دنیاپرستی، پرستی و...است تا پیروزی نهایی جبهه حق علیه باطل

25-توجه ایران به فرایند تغییر در عرصه بین الملل1 که عبارتند از:1- جابجایی قدرت در جهان2-بهم خوردن موازنه غرب3-بحرانهای اقتصادی غرب 4-دوران اضحلال غرب و فروپاشی آن

26-قدرت مانور و رزمایش بالای فضای امنیتی اطلاعاتی ایران در منطقه و توان دفاعی بالا آن.

27-ساخت دفاعی و تسلیحاتی بالا در وزارت دفاع.

28-توان مطالعات و ارتباطات بالا در سپاه و ارتش.

29-مبادله تکنولوژی با کشورهای موافق.

30-هنر انسانی نیروهای مسلح و بسیج مردمی.

31-ایمان به خدا و توکل به او در همه مسائل و پاسداری  از اسلام و دین

32-استفاده از دانش روز تاکتیکها و برنامه ریزی روز نظامی

33-توجه به د پروژه های مختلف نظامی

34-پرتاب ماهواره ها با ماهوره برهای جدید قرار گرفتن آن در مدار جو

35-تلاش در جهت ارتقاء قدرت، سرعت، تخریب، دقت، دستاوردهای جدید فضای و الکترونیکی کشور

36-توان بالا دستگیری جاسوسان ، عوامل و افراد و عمال دشمنی توسط نیروهای امنیتی .

37-شکارهواپیماهای جاسوسی دشمن

38-هک سایتهای امنیتی ضدانقلاب، مجاهدین، خلق سایتهای مستهجن و مخالف نظام ،اسلام ، تشریح ومردم ایران اسلامی

39-ساخت زیردریایی بومی که جز پیچیده ترین علوم فضای حاضر دنیا در دست چند کشور است

40-مقابله با خطرناکترین ویروسهای جدید رایانه ای دشمن .

41-رتبه اول علم نانو در بین کشورهای اسلامی

42-ساخت نیروگاههای و راکتورهای هسته ای و تولید اورانیم غنی شده لازم با وجود تخریبها

43-کشف ذخایر بالای گاز ونفت در دریای خزر وخلیج فارس

44--افزایش اهمیت کشورهای اسلامی بغداد در معادلات سیاسی توسط ایران در جبهه مقاومت

انشاء الله بزودی شاهد فروپاشی ومرگ رژیم ظالمانه آمریکا و اسرائیل غاصب باشیم.بر اساس وعده های قرآن نابودی این تمدن مادی حتمی است؛ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»آیه81 سوره مبارکه اسراء-به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در جهان.                                                                      رضا قارزی