کتابچه رویارویی لشکریان،یاوران ویاران امام زمان عجل الله تعالی با دشمنان اسلام ناب-رضا قارزی
اهمیت جهاد و شهادت
بیاناتی از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه ا...)
پیرامون جهاد اسلام و دفاع از آن (جهاد و شهادت در راه خدا)
بررسی جایگاه ونقش بسیج درمسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... درنظام اسلامی
جایگاه بسیج در آینده انقلاب اسلامی
اهمیت جهاد و شهادت
تکذیب کنندگان رسالتهای انبیاء علیهم اسلام که موجب رشد و شکوفائی و فلاح انسانها است همواره مورد لعن و نفرین الهیه قرار گرفته اند برای نمونه کافیست که در سوره مبارکه مرسلات ده بار تکرار شده ( ویل یومئذ للمکذّبین ) مانند عاد و ثمود و قارون و فرعون و هامون که پس از مهلت مقرر با بلاهای طبیعی هلاک شدند در سوره مبارکه عنکبوت چنین فرماید و همه را بگناهشان گرفتم بر بعضی از آنها طوفان ریگ فرستادیم و برخیشان را صیحه مرگبار گرفت و برخی را بر زمین فرو بردیم و بعضی دیگر را غرق کردیم و این خدا نبود که بر ایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم می کردند آیه 40 : فکلاً اخذ ناپذنیه فمنهم من ارسلنا علیه حاصباً و منهم من اخذته الصیحه و منهم من خسقتا به الارض و منهم من اغرقنا و ما کان الله لیظلهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون - تا زمان رسول اکرم پیغمبر آخر الزمان که وضعیت عوض شد و خداوند تبارک و تعالی بدست پیغمبر که 85 مرتبه با دشمنان جنگید و بدست مومنان جهادگر آنها را عذاب کرد و خواهد کرد و برای اهمیت موضوع جهاد- شخص پیغمبر را مخاطب قرار می دهد سوره نساء آیه 84 : فقاتل فی سبیل الله لا تکلف الا نفسک و حرض المومنین ... و در سوره توبه آیه 14 : با آنها بجنگید تا خدا بدست شما عذابشان کند قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و یخرهم و ینصرکم الله علیهم و یشف صدور قوم مومنین 14 توبه ... وآیات دیگر . بیاناتی از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه ا...) پیرامون جهاد امام خمینی (ره): فریاد برائت ما ، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن دردهند و هیهات که خمینی ، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه وآله و سلم و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. (حضرت امام خمینی قدس سره الشریف ، صحیفه امام ، جلد 20 ، ص 318) در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداخته اند و تمامی مظاهر ملی ، فرهنگی ، دینی و سیاسی ملت ها را بازیچه هوس ها و شهوت ها نموده اند ، چه باید ک رد؟ آیا باید در خانه ها نشست و با تحلیل های غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان ها و القای روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان ، عملاً شیطان و شیطان زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غایت کمال و نهایت آمال است منع کرد؟ و تصور نمود که مبارزه انبیاء با بت و بت پرستی ها منحصر به سنگ و چوب های بی جان بوده است و نعوذبالله پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم و اما در مصاف با ستمگران ، صحنه مبارزه را ترک کرده اند؟ و حال آنکه تمام بت شکنی ها و مبارزات و جنگ های حضرت ابراهیم با نمرودیان و ماه و خورشید و ستاره پرستان مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرت ها و تحمل سختی ها و سکونت در وادی غیرذی ذرغ و ساختن بیت و فدیه اسمعیل ، مقدمه بعثت و رسالتی است که درآن ، ختم پیام آوران سخن اولین و آخرین بانیان و مؤسسان کعبه را تکرار می کند و رسالت ابدی خود را با کلام ابدی «اننی بریء مما تشرکون» ابلاغ می نماید ، که اگر غیر از این تحلیل و تفسیری ارائه دهیم ، اصلاً در زمان معاصر ، بت و بت پرستی وجود ندارد! و راستی کدام انسان عاقلی است که بت پرستی جدید و مدرن رادر شکل ها و افسون ها و ترفندهای ویژه خود نشناخته باشد و از سلطه ای که بتخانه هایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کرده اند ، خبر نداشته باشد؟ (فریاد برائت، ذی حجه 1407 ، صفحه 11 ، به نقل از روزنامه کیهان ، دوشنبه 5 شهریور 1386) مسلمانان تمامی کشورهای جهان! از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید ، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند ، استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن ، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی ، خصوصاً آمریکا را بر خود حرام کنید. (صحیفه امام ، جلد 21 ، صفحه 82) و اما امروز ملاحظه می کنیم که به واسطه بی عرضگی این حکومت ها ، آمریکا از آن ور دنیا دارد حکومت می کند به اینجاها. اینجا ها دستش را قطع کردیم که نفس نمی تواند بکشد ، و خلیج دست ماست که آمریکا تا آمده است بجنبد ، دیگر نفتی برای آنها نمی گذاریم بماند ، لکن بی توجهی این حکومت ها اسباب این شده است که آمریکا از آن ور دنیا دستش را دراز کرده و اینجا زمام امور این حکومت ها را به دست گرفته ، قدرت دست اینهاست ، لکن قدرتی که عقل اداره اش را ندارد ، قدرت دارند، لکن اداره نمی توانند بکنند. ایران در اول قدرتی نداشت ، هرچه قدرت بود ، مال شاه معدوم و بستگان آمریکا بود ، ارتش دست آمریکایی ها بود و همه چیز دست آنها بود ، لکن ملت ما هوشیار بود و سران این مملکت عاقل بودند ، توانستند این مردم را توجه بدهند و بیدار کنند و کردند. آن کاری که شایسته یک ملت بود. (صحیفه نور ، جلد 18 ، ص 139) مقام معظم رهبری دام ظله: آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در تشریح اهداف جهاد اسلامی می فرماید: مسأله جنگ در اسلام یکی از مسائل اساسی و اصولی است. جنگ حکومت اسلامی ، جنگی برای کشورگشایی نیست بلکه حکومت اسلامی در دو مورد و برای دو منظور می جنگد ، اول برای دفاع از حیثیت اسلام و حاکمیت قرآن ، یعنی وقتی که بر اثر مجاهدت های پیاپی عناصر سلحشور و مسلمان ، حکومت اسلامی برپا شد ، اگر دشمنان بخواهند بر علیه این حکومت قیام بکنند و این گلی را که با خون شهیدان آبیاری شده است، پژمرده و پرپر کنند ، دست توانای حکومت اسلامی از آستین بیرون می آید و دست گلچین غارتگر را قطع می کند ... مورد دوم برای این است که اسلام و حقایق قرآن مانند خورشیدی که نورش را به همه جا می گستراند و می تاباند ، بر همه ملت های مستضعف ، اضائه و نورافشانی می کند ، اگر ابرهای ظلمت طواغیت و جهانخواران بخواهند از اشاعه نور اسلام مانع بشوند ، آن وقت است که دست قدرتمند اسلام باز از آستین بیرون خواهد آمد و جلوی موانع را خواهد گرفت. در هر دو مورد ، اسلام برای معنویت شمشیر می کشد ، از اصالت و از حقیقت دفاع می کند. (کتاب جهاد و دفاع در اسلام ، ص 36 و 37 ، در مکتب جمعه ، ج2 ، ص 356 و 355) مقام معظم رهبری: حقوق یک ملت با التماس به سلطه گران و عقب نشینی و نرمش در برابر آنان محقق نخواهد شد ، چرا که حق را باید با تلاش و ایستادگی به دست آورد. (ماهنامه مسجد ، شماره 15 ، تیر/86) اسلام و دفاع از آن (جهاد و شهادت در راه خدا) اهميت دفاع در اسلام با نگاهي به فلسفهي تشريع آن، روشن ميشود؛ زيرا اهميت هر چيزي به فلسفه وجودي آن و نقش كاربردياش بستگي دارد. توضيح آن كه اهميت دفاع، از آنجا ناشي ميشود كه همه موجودات زنده، اعم از انسان و غيرانسان به حكم فطرت و عقل، براي بقا و ادامه حيات نيازمند رفع موانع و دفع دشمن خويشاند؛ زيرا جهان ماده، صحنه تنازع بقا و كشمكش ميباشد و هر موجود زندهاي ميكوشد تا از حق فطري زنده ماندن دفاع كند و به اصطلاح به قانون فطري و ذاتي « جلب منفعت» و «دفع ضرر» عمل نمايد و مزاحمان را از خود دفع كند. از آنجا كه اسلام، دين عقل و فطرت است، به اين نياز فطري و عقلي بشر نيز توجه لازم مبذول داشته و ضمن تأييد اين نياز فطري و حكم عقلي، بر ضرورت و اهميت آن تأكيد ورزيده است. بدين جهت قرآن كريم در آيه زير بر ضرورت آمادگي كامل براي دفاع همه جانبه تأكيد ورزيده، ميفرمايد: « وَاَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللهِ و عَدُوَّكُم وَ آخرينَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُمُ اللهُ يَعلَمُهُم... ( سوره انفال/ آيه60) « هر نيروي كه در توان داريد براي مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازيد! و (همچنين اسبهاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد (وهمچنين) گروه ديگري غير از اينها را كه شما نميشناسيد و خدا آنها را ميشناسد. » همچنين اهميت دفاع در اسلام، از اهداف بسيار بلند و ارزشمندي كه اسلام دارد، نيز سرچشمه ميگيرد؛ زيرا اسلام به عنوان كاملترين مكتب، داعيه رستگاري انسانها و رهايي آنها از شرك، كفر، ظلم و فساد وتباهي را دارد. اينها اهدافي است كه تحققش هزينه سنگيني را ميطلبد؛ زيرا طاغوتها ومستكبران سد راه ميشوند و جنگ و خونريزي به راه مياندازند تا بتوانند به همان شيوهي استعماري و استكباريشان ادامه دهند و به بهرهكشي ، استثمار و استعمار ملل مستضعف بپردازند. گواه روشن صدق ادعاي ما، هشتاد جنگ پيامبر(ص) و حكومت اسلامياش در طول ده سال و نيز اجراي انواع و اقسام توطئه براندازي عليه نظام نوپاي « جمهوري اسلامي ايران» به ويژه تحميل جنگ هشت ساله عليه آن، در اين دوران، ميباشد. جهت سومي كه بر اهميت دفاع در اسلام دلالت ميكند، آثار و بركاتي است كه بر آن استوار است و نيز پيامدهاي ناگوار و تلخي كه بر ترك آن مترتب ميگردد. از جمله آثار خوب دنيوي جهاد و دفاع در اسلام، كه در قرآن و سخنان پيشوايان معصوم(ع) به آن اشاره شده، عزت و سرافرازي در برابر دشمن ، امنيت و آرامش جامعه، شادابي و نشاط و حيات پرتحرك اجتماعي، تقويت روحيه خودكفايي، تكيه و اعتماد بر توان نيروهاي خودي، شناخت دوست از دشمن و در نهايت پيروزي بر دشمنان است. نيز جهاد از جنبه اخروي و معنوي، موجب كسب رضاي الهي، استجابت دعا، گشوده شدن درهاي رحمتالهي، بخشش گناهان، نجات از عذاب الهي، ورود به بهشت و رسيدن به مقام قرب الهي و غير آن ميگردد. برخي از آثار و پيامدهاي ناگوار ترك دفاع ( و جهاد) در اسلام، انهدام پايگاههاي توحيد و خداپرستي، خواري و ذلت، از ميان رفتن ديني و ملي، عزت و آبرو و شخصيت انساني، كاستي ايمان، محروميت از رحمت و عنايات خداوندي، رواج باطل و فساد و منكرات، محروميت از عدل و انصاف و از همه مهمتر، كيفر سخت الهي در سراي باقي و افتادن در آتش دوزخ ميباشد1. ابعاد و انواع دفاع جهاد و دفاع حدومرزي نميشناسد و به تناسب نوع تهاجم و عرصهي تاخت و تاز دشمن، متفاوت ميشود و به همين دليل ابعاد وانواع مختلفي ميباشد؛ ولي در يك تقسيمبندي كلي مي توان جهاد و دفاع را به دو قسم: دفاع شخصي و دفاع از آرمانها و عقايد ديني- اسلامي، تقسيم كرد. چرا كه گاهي دشمن، حريم شخصي انسان را مورد تعرض و تهاجم قرار ميدهد، كه به موازات آن انسان نيز بايد در برابر متجاوزان به حريم و حقوق خود و وابستگانش به دفاع برخيزد و از جان، مال، آبرو و ناموس خود و بستگانش دفاع كند؛ و گاهي هم دشمن كيان اسلام، سرزمينهاي اسلامي و باورها و مباني ديني- ارزشي را عرصهي تاخت وتاز سياسي و نظامي خود ميسازد كه بايد به تناسب تعرض دشمن، قدرت دفاعياش را در جانبداري از دين و آئين، مقدسات ديني، آرمانهاي مكتبي، ملي و نيز ميهن و سرزمين خود به كار گيرد. از اين رو، ميدانهاي سياست ،اطلاعات، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علم، هنر و... نيز از جمله عرصههايي است كه ممكن است به صحنه پيكار حق و باطل تبديل شود. در عرصهي فرهنگي نيز مجاهدان و مؤمنان بايد با تمام قوا به مصادف دشمنان بروند و راههاي نفوذ آنان را ببندند. روشن است كه مجاهدان اين ميادين، دانشمندان ، نويسندگان، متفكران، روشنفكران متعهد، نيروهاي اطلاعاتي، هنرمندان و... ميباشند، همانگونه كه اسلحه اين پيكار مقدس نيز دانش، قلم، بيان، هنر، و غير آن ميباشد. اكنون در اين جا به مقدار ممكن به برخي از ابعاد و انواع دفاع شخصي و آرماني اشاره ميشود. دفاع نظامي يكي از راههاي مبارزهي دشمن، جنگ و تهاجم مسلحانه است. در چنين موقعيتي كه سرزمين، عِرض، ناموس، مال، جان و از همه مهمتر، باورها و ارزشهاي ديني اعتقادي مسلمانان مورد حمله دشمن واقع ميشود بر تكتك مسلمانان از كوچك و بزرگ و پيرو جوان از هر قشري كه باشند، لازم و واجب است به دفاع برخيزند و تا دفع كامل دشمن، از پاي ننشينند. ( مانند حملاتي كه دشمنان بر بلاد مسلمين عراق ، افغانستان ، فلسطين و ... نموده كه امام صادق ( ع ) فرمود اگر دشمن بر بلاد مسلمين حمله كند بر هر مسلماني واجب است از آنها دفاع كنند حتي اگر اهالي آن كشور سني باشند ) . در جنگ دفاعي همان گونه كه امام راحل فرمود تا هر موقع كه دفاع لازم باشد بايد اقدام شود1. البته بايد براساس تعاليم اسلاي در صحنههاي نبرد، شئون انساني رعايت شود و بنا به فرمان قرآن كريم از حد تجاوز نگردد و آداب اسلاي در جنگ رعايت شود2. 2- دفاع سياسي و اقتصادي از ميدانهاي ستيز دشمن، سياست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هر راهي كه ميتواند بر كشور ما سلطه سياسي و اقتصادياش را اعمال كند و ما را وابسته به خود نمايد. در اين صورت ضرورت ايجاب ميكند كه مسلمانان به مقابله با آنها بپردازند. راه مبارزه و مقابله معقول سياسي و اقتصادي با دشمن، اين است كه به تلاش و كوشش لازم در ميادين سياسي و اقتصادي پرداخته شود و از لحاظ تكنولوژي و صنعت و اقتصاد فراهم ميشود از راه تأمين در داخل و خودكفايي اقتصادي مسدود گردد. تا زماني كه اين گونه وابستگيها و نيازمنديها به خارج، به ويژه به قدرتهاي بزرگ سياسي، نظامي و اقتصادي وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سياسي- اقتصادي با دشمنان، شعاري بيش نخواهد بود؛ چنان كه امام راحل نيز به طور مكرر و مؤكد در طول حيات پربركتشان به نقش و اهميت استقلال سياسي- اقتصادي و قطع وابستگي دراين زمينهها تصريح ميكردند و در يك اقدام عملي، دستور تشكيل « جهاد سازندگي» را در همه ابعاد اقتصادي صادر كردند و پيوسته تا زنده بودند ضمن قدرداني از تلاش و كوشش جهادگران عرصهي اقتصادي، بر تداوم جدي و همه جانبه «جهاد سازندگي» اصرار ميورزيدند. 3- دفاع فرهنگي در ميان انواع هجومهاي غيرنظامي دشمنان، هجوم فرهنگي از همه آنها خطرناكتر و خسارت بارتر است؛ زيرا در اين نوع حمله، دشمن با ترويج فساد و فحشاء، افكار عمومي، به ويژه افكار و اخلاق نسل جوان را منحرف و آلوده كرده، ارزشها، آرمانهاي مقدس ديني، عزت و شرف مسلمانان را مورد هجوم قرار ميدهد؛ تا مسلمانان را همرنگ خود كرده و در نتيجه راه نفوذ و سلطهاش را هموار سازد. قرآن كريم به اين مطلب اشاره كرده و ميفرمايد: وَدُّوا لَو تَكفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً (سوره نساء/آيه89) آنان آرزو ميكنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد و مساوي يكديگر باشيد. در اهميت جهاد فرهنگي، همين بس كه در آن دوراني كه پيامبر(ص) هنوز در مكه حضور داشتند و حكم جهاد نظامي تشريع و ابلاغ نشده بود، خداوند در فرماني مؤكد به آن حضرت فرمود: فَلا تُطِعِ الكافِرينَ وَ جاهِدهُم بِهِ جهاداً كبيراً (سوره فرقان/آيه52) پس، از كافران پيروي مكن و به وسيله آن (= قرآن) با آنان جهاد بزرگي بكن! روشن است جهاد در جبهه فرهنگي ظرافتهاي خاص خودش را دارد و نيازمند كار دقيق و عميق فرهنگي است. بر اين اساس، مرحوم طبرسي در راستاي تفسير آيه مزبور و با اشاره به « جهاداً كبيراً » مينويسد جهاد فرهنگي و پاسخگويي به شبهات مخالفان، معاندان و دشمنانِ دين، يكي از باارزشترين و بزرگترين جهادها نزد خداوند متعال است . مبارزه با تهاجم و ناتوي فرهنگي غرب عليه اسلام و مسلمانان نيز از مصاديق بارز جهاد با دشمنان دين خدا در عصر حاضر است، چرا كه آنان هماهنگ با هم در تلاشاند تا از هر راه ممكن، ابتذال فرهنگي و مفاسد اخلاقي را ميان مردم و به ويژه نسل جوان رواج داده و با اغفال جوانان، آنان را به بيديني و بيتوجهي نسبت به ارزشهاي اسلامي بكشانند . اينجاست كه مسئوليت عموم مسلمانان متعهد و در رأس آنان مسئولان فرهنگي، نسبت به انجام كارهاي فرهنگي بسيار سنگينتر ميشود و بايد با آمادگي و حساسيت بيشتري در صحنههاي فرهنگي حضور يابند و به علاوه بر مقابله با فرهنگ مبتذل وارداتي و ابطال آن از راه معقول و منطقي، معارف حياتبخش اسلام ناب را جايگزين آن كرده، گسترش دهند. چنان كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، در وصيتنامه سياسي- الهي خود اين مهم را از همه مسئولان متعهد و انقلابيون راستين خواستار شده است. دفاع از حريم حريم عبارت است از آنچه كه دفاع از آن واجب باشد؛ مانند مال، جان، عِرض(آبرو) و ناموس. حريم انسان، از نظر اسلام و وجدان عمومي از چنان اهميت و ارزش فوقالعادهاي برخوردار است كه اگر انسان در راه دفاع از حريم خويش، كشته شود و يا در صورت لزوم، فرد مهاجم را از پاي درآورد نه تنها كار بدي نكرده، بلكه مورد تحسين و تمجيد ديگران هم قرار ميگيرد. از نظر اسلام نيز كارش بسيار ارزشمند شمرده شده وچه بسا كه مقام شهيد را دارا خواهد بود. تجاوز به حريم انسان، اشكال و مراحل مختلفي دارد و هر شكل و مرحله آن دفاع متناسب با خود را ميطلبد. مثلاً اگر كسي به حريم ناموسي انسان متعرض شود دفع او به هر وسيله ممكن واجب است، اگر چه منجر به كشته شدن مهاجم شود، بلكه در صورتي كه با قصد كمتر از تجاوز، حمله كند، وظيفه همين است. اما حكم دفاع در مرحله پايينتر از اين فرق ميكند، گرچه شايد در مرحله بعدي و در صورت بياثر بودن مرحله قبلي، مراحل بالاتر نيز ضروري واجب شود. مثلاً كسي كه به قصد چشم چراني به ناموس انسان نگاه كند و يا از پشت بام به داخل خانه انسان سرك بكشد و مانند آن، لازم است او را از راه توبيخ زباني از اين كار زشت بازدارد، اگر دست برنداشت از راه كتك و مانند آن، جلوگيري كند و اگر دست برنداشت، به هر وسليه ممكن به دفاع از حريم خود برخيزد و در صورت مجروح يا مقتول شدن فرد مهاجم، خونش هدر است. مراحل و اشكال ديگر تجاوز به حريم نيز، دفاع متناسب با خود را دارد و بايد مراعات شود و . دفاع و غيرت ديني « غيرت» به معناي حميت، محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگهداري عزت وشرف آمده است . در تعريف علماي اخلاق نيز، غيرت و حميت، يعني تلاش و كوشش در نگهداري آنچه كه حفظش ضروري است. اين صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشي و قوت نفس آدمي سرچشمه ميگيرد و يكي از « ملكات نفساني» و « كمالات انساني» شمرده ميشود . بنابراين، ميان دفاع و جهاد در اسلام و غيرت و مردانگي رابطه تنگاتنگي وجود دارد؛ زيرا چنان كه از تعريف مربوط به اين دو بر ميآيد، هر دو صفت انساني، خاستگاه فطري داشته و جزو ارزشهاي اصيل فطري- انساني به شمار ميروند. بر اين اساس اِعمال غيرت نيز در اسلام، همانند جهاد و دفاع، مطلوب و مقدس است. چنان كه امامعلي(ع) بر اين حقيقت تصريح كرده، ميفرمايد: اِنَّ اللهُ يَغارُ لِلمُومِنِ فَليُغَر، مَن لا يَغارُ فَانَّهُ مَنكُوسُ القَلبِ . خداوند براي مؤمن غيرت ميورزد، پس او نيز بايد غيرت ورزد، هر كس غيرت نورزد دلش وارونه است. به نظر ميرسد كه مراد از وارونگي دل در انسان بيغيرت، خروجش از حالت طبيعي و فطرت اصيل انساني باشد. بنابراين، روح دفاع و جهاد در اسلام در غيرت ديني و ابراز حساسيتها و واكنشهاي بجا و بموقع بروز ميكند. چرا كه منظور از « غيرت ديني» اين است كه مسلمان نسبت به مسائل حيثيت و آبرويي، عرض و ناموس، ميهن و كشور، به ويژه نسبت به كيان اسلام و ارزشهاي ديني بيتفاوت نباشد و از حساسيت، حميت و غيرت لازم برخوردار باشد تا در مواقع لزوم و بروز خطرف عكسالعمل لازم و دفاع بجا و مطلوب را از خود نشان دهد. براين اساس، جهاد و دفاع، امروبه معروف و نهي از منكر، تولي وتبري، سفارش به حق و صبر، تعليم و تربيت و... ميتواند در جهت غيرت ديني قرار گرفته و از مصاديق آن به شمار آيد. از آنچه گفته شد اين مطلب روشن گشت كه توصيه و ترويج روح اباحيگري، بيتفاوتي و ناديدهانگاري نسبت به تعرض به حريم دين و ايجاد ترديد در باورهاي ديني به ويژه نسل جوان، در واقع به نوعي ترويج روح «تساهل و تسامح ليبراليستي» است نه « تساهل و تسامح اسلامي» و از نوعي برداشت غلط از مفاهيم ديني سرچشمه ميگيرد. از اين رو، بر دينداران غيرتمند، لازم است كه نسبت به تعرض به دين و تحريف ارزشهاي ديني، بيتفاوت نباشند و عكسالعملهاي مناسب و دفاع منطقي و لازم را از معتقدات ديني به عمل آورند. اباحيگري و پيامدهاي آن از آفتهاي فرهنگي – ديني كه در گذشته وجود داشته و كنون بيشتر مطرح شده و دامن زده ميشود، اباحيگري است. اباحيگري، چنان كه از نامش پيداست از اباحه و مباح بودن به معناي جايز شمردن و روا دانستن است و در اصطلاح به معناي لاقيدي و مداهنه در دين، بيبندوباري، ناديده انگاري مطلق، بيتفاوتي نسبت به عقايد و ارزشهاي فرهنگي و ديني، و واكنش صحيح و بجا نداشتن در برابر تاخت و تاز به حريمِ دين و آرمانهاي مقدس ملي، فرهنگي و به ويژه ديني؛ و به بيان روشنتر، تهي شدن از حميت، مردانگي و غيرت ديني است . بنابراين، اباحيگري مساوي با مفهوم منفي « تساهل و تسامح» در فرهنگ ديني و مفهوم نادرست آن در عرف رايج سياسي است؛ زيرا تساهل و تسامح در معناي اسلامياش، عبارت است از آسانگيري در انجام وظايف ديني و پرهيز از افراطكاري و سختگيري بيمورد، رفق ومدارا با ديگران و تحمل آنان و دوري از تعصبهاي بيجا و خشونت ناروا به ويژه در برخورد با مخالفان ؛ و نيز در معنا و معادل غربياش تولرانس (Tolerance) به همين معناي مدارا كردن و كنار آمدن با ديگران است. اما كساني بوده و هستند ه از اين واژگان مقدس و درست ديني – فرهنگي، همچون ديگر مفاهيم ديني، سوء برداشت كرده و به تحريف آن دست زدهاند و معنايي از آن ارائه كردهاند كه مخالف با مفهوم مورد نظر در دين ميباشد كه در بالا به آن اشاره شد. توضيح آن كه اباحيگري (= تساهل و تسامح منفي) در عصر جديد رهاورد تفكر وارداتي « ليبراليسم» است كه در غرب همزمان و همراه با « اومانيسم»، «سكولاريسم» و... پيدا شده است و نقطه تلافي همه، ليبراليسم كه به معناي آزادي مطلق (بيديني) در تمام ساحتهاي زندگي و روا دانستن هرگونه عملي براي انسانِ نشسته بر جايگاه خدايي و جايگزين خدا در زمين است. برخي از پيامدهاي تلخ و ناپسند اباحيگري و تفكر ليبراليسي، عبارت است از: عرفي شدن مفاهيم ديني: به اين معنا كه دين و مسائل ديني تابع شرايطي عرفي و سليقههاي افراد ميشود و آنها هر طور كه خواستند و صلاح ديدند عمل كنند و به تبيين آن بپردازند و كسي هم حق اعتراض نداشته باشد؛ چون ضد دموكراسي و آزادي خشونت طلب معرفي ميشود! مطلب پایانی(کلام آخر) بشارت پیامبر (ص) درباره حضرت مهدی (ع) سلیم از سلمان فارسی نقل می کند که گفت: پیامبر (ص) چنین فرمود: ای مردم آیا شما را به « مهدی» بشارت ندهم؟ گفتند: آری. فرمود: بدانید که خداوند تعالی در امتم سلطانی عادل و امامی دادگر مبعوث می کند که زمین را از عدل و داد پر می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد. او نهمی از فرزندان پسرم حسین است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است. زندگی در دولت حضرت مهدی (ع) بدانید که خیری در زندگانی بعد از او نیست. و انتهای دولت او چهل روز قبل از روز قیامت خواهد بود. مقام علی (ع) در آسمان ها و زمین سلیم بن قیس می گوید: پیامبر (ص) فرموده است : علی در آسمان هفتم مانند آفتاب در زمین هنگام روز است، و در آسمان دنیا ماه در زمین هنگام شب است. خداوند تعالی به (ع) نصیبی از فضیلت عطا کرده که اگر بر اهل زمین قسمت شود همه را در بر می گیرد، و به او نصیبی از فهم عطا کرده که اگر بر اهل زمین قسمت شود همه را شامل می شود. شباهتهای امیر المومنین (ع) به انبیاء (ع) نرمی رفتار او به نرمی رفتار حضرت لوط (ع) و اخلاق او به اخلاق حضرت یحیی (ع)، و زهد او به زهد حضرت ایوب (ع) و سخاوت او به سخاوت ابراهیم (ع)، و زیبایی او به زیبایی حضرت سلیمان بن داود (ع) و قوت او به قوت حضرت داود (ع) شباهت دارد. نام علی (ع) در بهشت علی را نامی است که بر هر حجاب و پرده ای در بهشت نوشته شده است. پروردگارم به من بشارت داده است... تا آخر حدیث . سبقت علی (ع) از همه سابقین سلیم بن قیس از امام حسن مجتبی (ع) نقل می کند که آن حضرت حمد و ثنای الهی بجا آورد و فرمود: ( خداوند می فرماید:) « السّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الاَنصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحسانٍ» ، « آیا آب دادن به حاجیان و آباد سازی مسجد الحرام را مانند کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده قرار دادید»؟ علی بن ابی طالب (ع) بود که دعوت پیامبر (ص) را اجابت کرد و با جان خود او را یاری نمود. فضیلت قرابت و انتساب به پیامبر (ص) سپس عمویش حمزه سید الشهداء بود. در حالیکه افراد بسیاری همراه پیامبر (ص) به شهادت رسیده بودند ولی حمزه به خاطر قرابتش با پیامبر (ص) آقای آنان بود. خداوند برای جعفر دو بال قرار داده که با آنها همراه ملائکه در بهشت هر جا که بخواهد برود پرواز می کند. این بخاطر مقام آن دو به قرابتشان به پیامبر (ص) و منزلتشان نسبت به آن حضرت است. پیامبر (ص) در بین همه شهدایی که همراه آن حضرت شهید شدند فقط بر بدن حمزه هفتاد نماز خواند. و خداوند برای همسران پیامبر (ص) بخاطر انتسابشان با پیامبر (ص)- فضیلتی بر زنان دیگر قرار داد. و خداوند نماز در مسجد پیامبر (ص) را بر هزار نماز در سایر مساجد فضیلت داد، مگر مسجدی که حضرت ابراهیم (ع) در مکه بنا کرده است؛ و این بخاطر انتساب آن به پیامبر (ص) و فضیلت آن حضرت است. تعلیم صلوات توسط پیامبر (ص) پیامبر (ص) صلوات را بر مردم یاد داد وفرمود بگویید : « اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ آل اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ»، « خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست همانطور که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، تو سپاس شده و تمجید شده ای». حق ما بر هر مسلمانی این است که با هر نمازی بر ما صلوات بفرستد، و این فریضه واجبی از جانب خداوند است. حلیت خمس و حرمت صدقه بر اهل بیت (ع) خداوند غنیمت را بر پیامبرش حلال کرده و برای ما نیز حلال کرده است، و صدقه ها را بر آن حضرت حرام کرده و بر ما نیز حرام کرده است. این کراماتی است که خداوند ما را بدان اکرام فرموده و فضیلتی است که با آن ما را فضیلت داده است. کم سخن گفتن سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود: پیامبر (ص) فرمود:« از شناخت دینی شخص آن است که در آنچه برای او فایده ای ندارد کم سخن بگوید». علم لازم و علم غیر لازم سلیم می گوید: از امیر المومنین (ع) شنیدم که به ابوالطفیل عامر بن واثله کنانی می فرمود: ای ابوالطفیل، علم دو نوع است: علمی که مردم چاره ای جز نظر در آن ندارند که آن رنگ اسلام است وعلمی که مردم می توانند نظر در آن را ترک کنند که آن قدرت خداوند عزوجل است. آیه و دعا برای آسانی وضع حمل سلیم از امیر المومنین نقل می کند که فرمود: من دو آیه از کتاب منزل خداوند می شناسم که وقتی وضع حمل زن مشکل شد برایش در پوست آهویی نوشته می شود و آن را بر کمرش ( و آن این است:) « بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً» هفت مرتبه. « یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم، اِنَّ زَلزَلَهَ السّاعَهِ شَِیٌ عَظیمٌ، یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَهٍ عَمّا اَرضَعَت وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَ تَری النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ» یک مرتبه. این دو آیه بر ورقه ای نوشته می شود و با نخی از کتان نتابیده بر ران چپ او بسته می شود. وقتی فرزندش را به دنیا آورد همان ساعت آن را باز کن و در این کار سستی مکن. و نیز نوشته می شود : « حَیٌّ وَلَدَت مَریَم وَ مَریَمُ وَلَدَت حیٌ، یا حَیّ اِهبِط اِلَی الاَرضِ السّاعَهَ بِاذنِ اللهِ تَعالی». بهشت بر فحاش حرام است سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود: پیامبر (ص) فرمود: خداوند بهشت را حرام کرده بر هر فحاش بدگفتار کم حیا که با کی ندارد چه می گوید یا چه به او گفته می شود. فحاش لاابالی، ولدالزنا یا شریک شیطان است اگر درباره چنین شخصی تحقیق کنی او را جز ولدالزنا یا شریک شیطان در نطفه اش نخواهی یافت. به آن حضرت عرض شد: یا رسول الله، آیا در بین مردم هم کسی که شیطان در نطفه اش شریک باشد وجود دارد؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا قول خداوند عزوجل را نمی خوانی: « وَ شارِکَهُم فی الاَموالِ وَ الاَولادِ» ، یعنی : « با آنان در اموال و اولاد شریک باش»؟! علامت لاابالی عرض شد : آیا در بین مردم هم کسی هست که باکی نداشته باشد چه می گوید ویا به او چه گفته می شود؟ فرمود: بلی، کسی که معترض مردم می شود و درباره آنان سخنی می گوید در حالیکه می داند مردم او را رها نمی کنند، این همان کسی است که باکی ندارد چه می گوید و چه به او گفته می شود. ( روایت با سند به سلیم: 1- کتابه زهد حسین بن سعید: ص 7 ح12. 2- تفسیر عیاشی: ج2 ص 299 ح 105. 3- کافی: ج 2 ص323 ح 3. جلوه هایی از فضایل امیر المومنین ده خصلت امیر المومنین (ع) در رابطه با پیامبر (ص) ابان از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت : از علی (ع) شنیدم که می فرمود: من در رابطه با پیامبر (ص) ده خصلت دارم که به قدر یکی از آنها همه آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب می کند مرا مسرور نمی کند. گفته شد: یا امیر المومنین، آنها را برای ما بیان فرما. حضرت فرمود: پیامبر (ص) به من فرمود: ای علی، تو برادری، و تو دوستی، و تو وصیی، و تو وزیری، تو جانشین هستی در خاندان و مال و در هر غیبتی که غایب باشم. منزلت تو نسبت به من همچون منزلت من نزد پروردگارم است. تو جانشین در امتم هستی. دوست تو دوست من و دشمن تو دشمن من است. تو امیر المومنین و آقای مسلمانان بعد از من هستی. تاثیر محبت اهل بیت (ع) در ثبات ایمان سپس امیر المومنین (ع) رو به اصحابش کرد و فرمود: ای صحابه، بخدا قسم به هیچ کاری اقدام نکردم مگر آنچه پیامبر (ص) درباره آن با من عهد و پیمان کرده بود. خوشا بحال کسی که محبت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد؛ ایمان در قلب چنین کسی ثابت تر از کوه احد در مکانش خواهد بود. و هر کس که دوستی ما در قلب او جای نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمک در آب ذوب می شود. یاد « علی » (ع) محبوبترین ذکرها نزد پیامبر (ص) بخدا قسم، و باز بخدا قسم! در همه عالم ذکری محبوبتر از من به پیشگاه پیامبر (ص) ذکر نشده است. هیچکس مانند نماز من به سوی دو قبله نماز نخوانده است. در کودکی نماز خواندم در حالیکه به سن بلوغ نرسیده بودم. امیر المومنین (ع) در رابطه با اهل بیت (ع) این فاطمه پاره تن پیامبر (ص) است که همسر من است، و او در زمان خود مانند مریم دختر عمران در زمان خود است. و مطلب سومی را به شما بگویم: حسن و حسین دو سبط این امت هستند، و آن دو نسبت به پیامبر (ص) مانند دو چشم نسبت به سر هستند و من مانند دو دست نسبت به بدن هستم، و فاطمه مانند قلب نسبت به جسد است. مَثَل ما مَثَل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت، و هر کس از آن بر جا ماند غرق شد. ( روایت از کتاب سلیم: 1. بحار: ج 39 ص 352 ح 26. روایت از غیر سلیم: 2. خصال: باب 10 ح 6. 3. خصال : باب 10 ح 7 4. خصال: باب 10 ح8. 5. خصال: باب 10 ح 9. 6. امالی صدوق: ص 48 7. امام شیخ طوسی: ص85.) آخرین سخن پیامبر (ص) درباره شیعیان ناشنوا شدن عایشه و حفصه هنگام رحلت پیامبر (ص) ابان از سلیم نقل می کند که گفت: از علی (ع) شنیدم که می فرمود: پیامبر (ص) در روزی که از دنیا رفت با من عهدی کرد، و این در حالی بود که من آن حضرت را به سینه ام تکیه داده بودم و سر مبارکش نزدیک گوشم بود. آن دو زن ( عایشه و حفصه) هم گوش فرا داده بودند تا صحبت را بشنوند. پیامبر فرمود : خدایا، گوشهای آنان را ببند. دو آیه قرآن درباره شیعیان و دشمنان علی (ع) سپس به من فرمود: یا علی، آیا سخن خداوند تبارک و تعالی را دیده ای، که می فرماید : « اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اولئِکَ هُم خَیرُ البَرِیَّهِ» یعنی: « آنانکه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنان بهترین مردم اند»، آیا می دانی اینان کیانند؟ حضرت می فرماید: عرض کردم : خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: اینان شیعیان تو و یارانت هستند. وعده من با آنان حوض کوثر در روز قیامت است، هنگامی که امتها بر زانو می نشینند و خداوند تبارک و تعالی تصمیم به عرضه کردن خلق به پیشگاه خود می گیرد و مردم به آنچه که چاره ای از آن نیست خوانده می شوند. تو و شیعیانت را فرا می خواند، و شما با پیشانی نورانی و مسرور و سیر و سیراب می آیید. ای علی، آیه « اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتابِ وَ المُشرِکینَ فی نار جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اُولئِکَ هُم شَرُّ البَرِیَّهِ» ، یعنی « آنانکهاز اهل کتاب و مشرکین کافر شدند در آتش جهنم دائمی خواهند بود و آنان بدترین مردم اند». اینان یهود و بنی امیه و شیعیانشان هستند که روز قیامت شقی و گرسنه و تشنه به صورتهای سیاه مبعوث می شوند. دستور حفظ کتاب تا ظهور حق ای جابر، این کتاب را حفظ کن ، پادشاهی از آن بنی عباس است تا هنگامی که صاحب چشم دیگر بر بندگان خدا ختم کند، و ندا کننده ای در حجاز ظاهر شود و مسجد جامع کوفه و آنچه دومی در فرات بنا کرده خراب شود. آنگاه که پادشاه ترک هلاک شود زبان شام به اضطراب می افتد و پادشاهان زیاد می شوند و حق ظاهر می شود ، و الحمدلله. ( روایت از کتاب سلیم: 1. بحار: ج 22 ص 498 ح 45 روایت از غیر سلیم: 1. کتاب طرف ابن طاووس : ص47 2. ما نزل من القرآن فی اهل بیت (ع) بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 489 و 490. 3. امالی شیخ طوسی: بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 490 و 491 . 4. مناقب ابن شهر آشوب: به نقل تفسیر برهان: ج 4 ص 491 5. مناقب خوارزمی، بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 492 6. شواهد التنزیل، بنقل تفسیر برهان : ج4 ص 492) معنای اسلام و ایمان ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از علی بن ابی طالب (ع) شنیدم در حالیکه مردی از آن حضرت درباره ایمان سوال کرد و گفت: یا امیر المومنین، مرا از ایمان خبر ده طوری که از غیر تو و بعد از تو کسی در این باره سوال نکنم. امیر المومنین (ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و مثل همین که از من پرسیدی از آن حضرت سوال کرد و مثل سخن ترا گفت. پیامبر (ص) با ان مردم شغول صحبت شد و به او فرمود: بنشین. آن مرد عرض کرد: ایمان آوردم. سپس علی (ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: هیچ میدانی که جبرئیل به صورت انسانی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: اسلام چیست؟ فرمود : « شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و اینکه محمد پیامبر خدا است و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان و غسل جنابت». عرض کرد: ایمان چیست؟ فرمود: به خدا و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش و به زندگی بعد از مرگ و به همه مقدرات – خیر و شر آن و شیرین و تلخ آن- ایمان بیاوری. وقتی آن مرد برخاست پیامبر (ص) فرمود: این جبرئیل بود، آمده بود تا دینتان را به شما بیاموزد. و چنین بود که هرگاه پیامبر (ص) به او مطلبی می فرمود او می گفت: « درست می گویی». پرسید: روز قیامت چه زمانی است؟ فرمود : سوال شونده از سوال کننده ( در این باره) عالم تر نیست. گفت: راست گفتی. پایه های ایمان امیر المومنین (ع) بعد آنکه از کلمه « راست گفتی» جبرئیل فراغت یافت چنین فرمود: بدانید که ایمان بر چهار پایه بنا شده است: یقین و صبر و عدل و جهاد. یقین یقین بر چهار شعبه است: شوق و ترس و زهد و انتظار . هر کس مشتاق بهشت باشد شهوارت را از یاد می برد، و هر کس از آتش بترسد از محرمات پرهیز می کند، و هر کس نسبت به دنیا زهد و بی اعتنایی کند مصیبتها بر او آسان می شود ، و هر کس به انتظار مرگ باشد در خیرات می شتابد. صبر صبر بر چهار شعبه است: بصیرت در فهم و درک ، تاویل و تبیین حکمت، شناخت عبرتها ، سنن پیشینان. هر کس در فهم و درک بصیرت داشته باشد در حکمت و جستجو و تبیین می کند، و هر کس در حکمت تبیین کند عبرتها را می شناسد، و هر کس عبرت را بشناسد حکمت را تاویل و تفسیر می کند، و هر کس حکمت را تفسیر کند عبرت را می بیند، و هر کس عبرت را ببیند گویا همراه پیشینیان بوده است. عدل عدل بر چهار شعبه است: پیچیده های فهم، و پوشش علم و شکوفه حکمتها و باغ حلم. هرکس بفهمد جمله های علم را تفسیر می کند، و هر کس علم داشته باشد شرایع حکمت بر او عرضه می شود، و هر کس بردباری کند در کارش افراط نمی کند و به وسیله آن در بین مردم ستوده زندگی می کند. جهاد جهاد بر چهار شعبه است: امر به معروف و نهی از منکر، و راستگویی در جاهای مختلف، و غضب بخاطر خداوند، و بغض و عداوت با فاسقین. هر کس امر به معروف کند کمر مومن را محکم می کند، و هر کس نهی از منکر کند بینی فاسق را به خاک می مالد، و هر کس در جاهای مختلف راست بگوید وظیفه ای که بر عهده اش بوده انجام داده است، و هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد وبه خاطر خداوند غضب کند خداوند بخاطر او غضب می نماید. و این است ایمان و پایه ها و شعبه های آن. کمترین درجه ایمان و کفر و گمراهی آن مرد گفت : یا امیر المومنین، کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود، و کمترین چیزی که با آن کافر می شود، و کمترین چیزی که با آن گمراه می شود چیست؟ حضرت فرمود: سوال کردی جواب را بشنو: کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود آن است که خداوند خود را به او بشناسد، و او به پروردگاری و یگانگی خداوند اقرار نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او به نبوت و ابلاغ ( رسالت او) اقرار نماید، و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او به اطاعتش اقرار کند . عرض کرد: یا امیر المومنین، اگر چه نسبت به همه چیز- غیر آنچه توضیح دادی- جاهل باشد؟ فرمود: آری، ( فقط) هرگاه به او دستور داده شد اطاعت کند و هر گاه نهی شد بپذیرد. کمترین چیزی که شخص باآن کافر می شود آن است که چیزی را به عنوان دین بپذیرد و گمان کند که خداوند او را به آن امر کرده- از چیزهایی که خداوند نهی کرده است- بعد آن را دین خود قرار دهد و بر اساس آن تبری و تولی داشته باشد و گمان کند خدایی را که به او امر کرده می پرستد. کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد. دوازده امام حجت های الهی ( آن مرد) عرض کرد: یا امیر المومنین ، آنان را برایم نام ببر. فرمود: کسانی که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده و فرموده است: « اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم» یعنی: « از خدا و پیامبر و اولی الامرتان پیروی کنید». عرض کرد: برایم روشن نمایید. فرمود: آنانکه پیامبر (ص) در آخرین خطبه ای که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود:« من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به حال ان دو تمسک کرده اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیربا من عهد کرده است که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا برسر حوض کوثر بر من وارد شوند مانن این دو – و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره کردند- زیرا یکی از این دو جلوتر از دیگری است . پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید، و از آنان عقب نمایند که متفرق می شوید و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالم ترند. عرض کرد: یا امیر المومنین، او رابرایم نام ببر. فرمود: کسی که پیامبر (ص) او را در غدیر خم نصب کرد و به آنان خبر داد که او نسبت به آنان صاحب اختیار از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند. عرض کرد: یا امیر المومنین، آن شما هستید؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مومنین صاحب اختیار تر از خودشان است. سپس پسرم حسین بعد از او نسبت به مومنین صاحب اختیارتر از خودشان است. و سپس جانشینان پیامبر (ص) هستند تا بر سر حوض کوثر یکی پس از دیگری به خدمت او وارد شوند. آن مرد نزد علی (ع) رفت و سر حضرت را بوسید و سپس عرض کرد: برایم روشن کردی و مشکلم را حل کردی و هر مشکلی در قلبم بود از بین بردی. پایه های کفر چهار پایه کفر سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود کفر بر چهار پایه بنا شده است: فسق و غلو و شک و شبهه. شعبه های فسق فسق بر چهار شعبه است: جفا و کور دلی و غفلت و تجاوزکاری. هر کس جفا کند حق را کوچک می شمرد و عالمان دین را شدیداً مبغوض می دارد و بر گناه بزرگ اصرار می ورزد. هر کس کوردل باشد یاد خدا را فراموش کند و در پی گمان می رود و با خالق خود به مبارزه بر می خیزد و شیطان بر او الحاح می کند و بدون توبه و خضوع و غافل شدن از گناه طلب مغفرت می کند. هر کس غفلت کند بر نفس خود جنایت کرده و کارش معکوس و منقلب می شود و گمراهی خود را هدایت می پندارد و آرزوها او را فریب می دهد، و هنگامی حسرت و پشیمانی او را می گیرد که وقت آن گذشته و پرده از او برداشته شده و آنچه گمانش را نمی کرد برایش ظاهر شده باشد. هر کس از امر خداوند تجاوز کند شک می کند، و هر کس شک کند خداوند بر او برتری نشان می دهد و او را به قدرت خویشس ذلیل می گرداند و بجلالت خود او را کوچک می کند، همچنانکه به پروردگار کریم خود مغرور شده و در کار خود افراط نموده است. شعبه های غلو غلو بر چهار شعبه است: تعمق و فرو رفتن در نظریه و منازعه در آن و انحراف و لجاجت. هر کس ( بیش از حد) تعمق کند به حق باز نمی گردد و جز غرق شدن در امور پیچیده چیزی برایش زیاد نمی شود، و فتنه ای از او رفع نمی شود مگر آنکه فتنه دیگری او را در خود فرو می برد، و دینش از هم گسیخته می شود و در مسئله ای بهم پیچیده فرو می رود. هر کس در نظریه منازعه و مخاصمه کند، در اثر لجاجت طولانی به احمق بودن مشهور می شود. هر کس انحراف پیدا کند نیکی به چشم او قبیح می آید و بدی به چشم او نیک می آید . هر کس لجاجت کند راهها بر او کور می شود و کارش مورد اعتراض قرار می گیرد و بیرون آمدن از آن برایش مشکل می شود آنگاه که تابع راه مومنان نباشد. شعبه های شک شک بر چهار شعبه است: جدل و هوای نفس و تردد و تسلیم شدن . و این همان کلام خداوند عزوجل است که می فرماید: « فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری» ، « پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت مجادله می کنی». هر کس از آنچه نزد اوست وحشت کند به عقب برخواهد گشت. و هر کس در دین مجادله کند در شک و تردید می افتد، و اولین از مومنان از او سبقت می گیرند و آخرین از آنان به او می رسند و سمهای شیطان او را زیر پا می گذارند. هر کس در مقابل هلاکت دنیا وآخرت تسلیم شود بین این دو هلاک می شود، و هر کس از آن نجات پیدا کند از زیادی یقین است ، و خداوند مخلوقی کمتر از یقین خلق نکرده است. شعبه های شبهه شبهه بر چهار شعبه است: اعجاب و خوش آمدن از زینت، و فریب دادن نفس، و توجیه کجروی ها و پوشاندن حق به باطل. به این صورت که زینت از دلیل منحرف می کند و فریب دادن نفس را به شهوت می اندازد، و کجروی صاحبش را به انحراف عظیمی می اندازد، و پوشاندن حق به باطل ظلماتی روی هم است. و اینها، کفرو پایه ها و شعبه های آن است. پایه های نفاق چهار پایه نفاق امیر المومنین (ع) فرمود: نفاق بر چهار پایه است: هوای نفس و سازشکاری و غضب و طعم. شعبه های هوای نفس هوای نفس بر چهار شعبه است: ظلم و دشمنی و شهوت و طغیان کسی که ظلم کند امور پیچیده اش زیاد می شود و مردم او را رها می کنند و بر علیه او کمک می کنند. هر کس تجاوز کند مردم از شر او در امان نیستند و قلب او سلامت نمی ماند و درشهوات نمی تواند نفس خود را کنترل کند. هر کس نفس خود را در شهوات ملامت نکند در امور خبیث فرو می رود. و هر کس طغیان کند عمداً و بدون دلیل گمراه میشود. شعبه های سازشکاری ساز شکاری بر چهار شعبه است: بر مغرور شدن و آرزو و بر حذر بودن و عقب انداختن وعده ها و این بدان صورت است که بر حذر بودن از حق باز می دارد، و عقب انداختن وعده ها موجب تفریط در عمل تا هنگام اجل می شود و اگر آرزو نبود انسان حساب آنچه در آن است را می دانست، و اگر انسان حساب آنچه در آن است را می دانست بطور ناگهانی از وحشت و ترس می مرد. و مغرور شدن باعث کوتاهی انسان در عمل می شود. شعبه های غضب غضب بر چهار شعبه است: تکبر و فخر و غیرت کاذب و تعصب هر کس خود را بالا بگیرد به حق پشت می کند. و هر کس فخر کند به فسق و فجور مبتلا می شود، و هر کس غیرت کاذب نشان دهد بر گناهان اصرار می ورزد، و هر کس را تعصب بگیرد ظلم می کند. و چه بد چیزی است در پل صراط کاری که بین پشت کردن به حق و فسق و فجور و اصرار بر گناهان و ظلم باشد. شعبه های طعم طمع چهار شعبه است: خوشحالی و شادی بیش از حد و لجاجت و روی هم انباشتن . خوشحالی نزد خداوند پسندیده نیست، شادی بیش از حد عجب است، و لجاجت بلایی است برای کسی که او را مجبور به کشیدن بار گناهان کرده است. و روی هم انباشتن لهو و بازی و مشغولیت است و تبدیل کردن چیزی که پست تر است به چیزی بهتر می باشد. و اینها،نفاق و پایه ها و شعبه های آن است. سنن الهی و توبه به درگاه خدا خداوند بر بندگانش قاهر است. یاد او بلند و وجه او با جلالت است و هر چه خلق کرده زیبا خلق کرده است. دو دست او باز و رحمت او هرچیزی را گرفته است و امر او ظاهر و نور او نور دهنده است وبرکت جوشان است و حکمت او نور می دهد. کتابش شاهد و حجت او غالب و دین او خالص است. سلطان او ظاهر و کلمه او بر حق و میزان او از روی عدل است و پیامبران او ابلاغ کرده اند. خداوند بدی را گناه و گناه را فتنه، و فتنه را آلودگی قرار داده است. نیکی را رضایت و رضایت را توبه، و توبه را پاک کننده قرار داده است. هر کس توبه کند هدایت می یابد، و هر کس به فتنه بیفتد گمراه می شود تا مادامی که به درگاه خدا توبه نکرده و به گناه خود اعتراف ننموده است هیچکس جز هلاک شونده بر علیه امر خداوند حرص و طمع نمی کند. الله! الله! چه وسعت دارد آنچه از توبه و رحمت و بشارت و حلم عظیم نزد خداوند است و چه ترسناک است آنچه از قیدها و جهنم و بالاهای شدید که نزد خداوند است. هر کس به اطاعت او دست یابد کرامت او را به خود جلب می کند، و هر کس در معصیت او وارد شود و بال عقاب او را خواهد چشید، و بزودی پشیمان می شوند. قسمتی ازوصیت نامه حضرت امام خمینی قدس سره الشریف صحیفه نور، ج 21- ص 200 اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه وبی حساب ومحروم کننده توده های تحت ستم ومظلوم موافق است، بلکه آن را بطورجدی درکتاب وسنت محکوم می کند ومخالف عدالت اجتماعی می داند... نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم ومارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف وقائل به اشتراک می باشند... بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت واحترام به آن به نحو محدود درپیدا شدن مالکیت ومصرف که اگربحق به آن عمل شود، چرخ های اقتصاد سالم به راه می افتد وعدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق می یابد. قسمتی ازبیانات حکیمانه مقام عظمای ولایت درجمع برادران وخواهران بسیجی با معظم له : عبرت هایی ازحادثه ای عظیم عاشورا به ما درس می دهد که برای حفظ دین باید فداکاری کرد. درس می دهد که درراه قرآن باید ازهمه چیزگذشت. درس می دهد که درمیدان نبرد حق وباطل، همه افراد اعم ازکوچک وبزرگ، زن ومرد، پیروجوان، شریف ووضیع وامام ورعیت باهم دریک صف قرارمی گیرند. درس می دهد که جبهه دشمن با همه توانایی های ظاهری بسیار آسیب پذیراست. همچنان که جبهه بنی امیه بوسیله کاروان اسیران عاشورا درکوفه آسیب دید، درشام آسیب دید، درمدینه آسیب دید وبالاخره هم نهضت عاشورا به فنای جبهه سفیانی منتهی شد عاشورا به ما درس می دهد که درماجرای دفاع ازدین، بصیرت بیش ازچیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرت ها بدون اینکه بدانند فریب می خورند ودرجبهه باطل قرارمیگیرند، چنانکه درجبهه ی ابن زیاد کسانی بودند که ازفساق وفجار نبودند؛ ولی ازبی بصیرت ها بودند. اینها درس های عاشورا است. البته همین درس ها کافی است که یک ملت را ازذلت به عزت برساند. همین درسها می تواند جبهه کفرواستکباررا شکست دهد. اینها درسهای زندگی ساز است. این، آن جهت اول است. جهت دوم ازجهات مربوط به حادثه عاشورا، عبرت های عاشورا است، اولین عبرتی که درقضیه عاشورا ما را متوجه خود می کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال پس ازدرگشت پیغمبر (ص) جامعه اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام حسین (ع) ناچارشد برای نجات جامعه اینچنین فداکاری کند. یک وقت این فداکاری بعد ازگذشت هزارسال ازصدراسلام است یایک وقت درقلب کشورها وملت های مخالف ومعاند با اسلام، این یک حرفی است. امااینکه حسین بن علی (ع) درمرکزاسلام درمدینه ومکه، مرکزوحی نبوی با وضعیتی مواجه شود به طوری که هرچه نگاه کند ببیند چاره ای جزفداکاری نیست. آنهم چنین فداکاری خونین وبا عظمتی، این قابل تأمل است. مگرچه وضعی بود که حسین بن علی (ع) احساس کردکه اسلام فقط با فداکاری اوزنده می ماند والا ازدست می رود؟ عبرت اینجاست. ما باید ببینیم چه شد که فردی مثل یزید برجامعه اسلامی حاکم شد؟ جامعه اسلامی که رهبروپیغمبرش درمکه ومدینه پرچم ها را می داد دست مسلمان ها وآنها می رفتند تا اقصی نقاط جزیره عرب ومرزهای شام، امپراتوری روم را تهدید می کردند وسربازان دشمن نیز ازمقابلشان فرارمی کردندو مسلمین پیروزمندانه برمی گشتند مثل ماجرای تبوک وجامعه اسلامی که درمسجد ومنبرآن، صوت وتلاوت قرآن بلند بود وشخصیتی مثل پیغمبر(ص) با آن لحن ونفس، آیات خدا را برمردم می خواند ومردم را موعظه می کرد وآنها را درجاده هدایت با سرعت پیش می برد، چطورشد که همین جامعه، همین کشوروهمین شهرها آنقدرازاسلام دورشدند تا کسی مثل یزید برآنها حکومت کرد؟ چرا باید وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی (ع) ببیند چاره ای ندارد جز فداکاری عظیم که درتاریخ بی نظیراست. چه شد که آنها به اینجا رسیده اند؟ این همان عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه قراردهیم . ما امروز یک جامعه اسلامی هستیم، باید ببینیم آن جامعه اسلامی چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال پس ازشهادت امیرالمؤمنین درهمان شهری که ایشان حکومت می کرد سرهای پسران امیرالمؤمنین را برنیزه کردند ودرآن شهرگرداندند. کوفه همان جایی است که امیرالمؤمنین (ع) توی بازارهای آن راه می رفت، تازیانه به دوش می انداخت و مردم را امر به معروف ونهی ازمنکر می کرد. فریاد تلاوت قرآن ازمسجد وتشکیلات آن بلند بود. این همان شهری هست که حالا دخترها وحرم امیرالمؤمنین (ع) را به اسارت دربازار آن می گرداندند. چه شد که ظرف بیست سال به اینجا رسیدند؟ جواب این است که یک بیماری وجود دارد که می تواند جامعه ای که دررأس آن کسی مثل پیغمبر اسلام (ص) وامیرالمؤمنین (ع) بوده است را درظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند. پس این یک بیماری خطرناکی است و ماباید ازاین بیماری بترسیم... جامعه ما باید خیلی مواظب باشد که به آن بیماری دچارنشود. عبرت اینجاست، ما باید آن بیماری را بشناسیم و آن را یک خطربزرگ بدانیم وازآن اجتناب کنیم. به نظرمن امروز این پیام عاشورا ازدیگر درس ها وپیام های عاشورا برای ما فوری تراست. ما باید بفهمیم چه بلایی برسرآن جامعه آمده که سرحسین بن علی (ع) آقا زاده اول دنیای اسلام وپسرخلیفه مسلمین علی ابن ابیطالب (ع) درهمان شهری که پدراوبرمسند خلافت می نشسته است گردانده شد وآب ازآب هم تکان نخورد؟ باید ببینیم چگونه ازهمان شهرافرادی آمدند به کربلا و اوواصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند وحرم امیرالمؤمنین را به اسارت گرفتند.؟ دوعامل عوامل اصلی این انحراف وگمراهی وانحراف عمومی است: یکی دورشدن ازذکرخدا که مظهرآن صلات ونمازاست. یعنی فراموش کردن خدا ومعنویت وجدا کردن حساب معنویت اززندگی وفراموش کردن توجه وذکرودعا وتوسل وطلب توفیق ازخدای متعال وتوکل برخدا وکنارگذاشتن محاسبات خدایی اززندگی. وعامل دوم «اتبعوالشهوات» است. یعنی دنبال شهوت رانی ها وهوس ها ودریک جمله دنیا طلبی رفتن واصل دانستن اینها وفراموش کردن آرمان ها، این درد اساسی وبزرگ است وماهم ممکن است به این درد دچارشویم. اگردرجامعه اسلامی ما آن حالت آرمان خواهی ازبین برود یا ضعیف بشود وهرکسی به فکراین باشد که کلاه خودمان را ازمعرکه به درببریم تا دردنیایمان ازدیگران عقب نیفتیم، دیگری جمع کرده است ما هم برویم جمع کنیم وخود ومصالح خود را برمصالح جامعه ترجیح بدهیم معلوم است که وضع به اینجا خواهد رسید. نظام اسلامی با ایمان ها، با همت های بلند، با مطرح شدن واهمیت دادن وزنده نگاه داشتن شعارها بوجود می آید و حفظ می شود وپیش می رود. معلوم است که کمرنگ کردن شعارها، بی اعتنایی به اصول دین اسلام وانقلاب وهمه چیز را با محاسبات مادی فهمیدن ومطرح کردن، جامعه را به آنجا پیش خواهد برد که به چنان وضعی برسد. به همین دلیل آنها به آن وضع دچارشدند. یک روز برای مسلمین پیشرفت اسلام ورضای خدا وتعلیم دین ومعارف اسلامی وآشنایی با قرآن ومعارف آن مطرح بود. دستگاه حکومت واداره کشور، دستگاه زهد وتقوی وبی اعتنایی به زخارف دنیا وشهوات شخصی بود. نتیجه آنهم حرکت عظیمی بود که مردم به سمت خدا کردند. درچنان وضعیتی کسی مثل علی ابن ابیطالب شخصیت برجسته می شود. چرا که معیارها دروجود اینها بیش ازدیگران است. وقتی معیارها، خدا، تقوا، بی اعتنایی به دنیا ومجاهدت درراه خدا باشد، کسانی به صحنه می آیند که این معیارها را دارند. اینها سررشته کارها را به دست می گیرند وجامعه، جامعه اسلامی خواهد بود. اما وقتی که معیارهای خدایی عوض شود هرکسی که دنیا طلب تر، شهوت ران تر وبرای بدست آوردن منافع شخصی زرنگ تروبا صدق وراستی بیگانه تر است سرکارمی آید. آنوقت نتیجه این می شود که یامثال عمربن سعد وشمروعبیدالله بن زیاد می شوند رؤسا ومثل حسین بن علی (ع) به مذبح می رود و درکربلا به شهادت می رسد. این یک حساب دو، دوتا چهارتااست. کسانی که دلسوزند نباید بگذارند معیارهای الهی درجامعه عوض شود معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایی مثل حسین بن علی (ع) ریخته شود. اگرزرنگی ودست وپا داری درکاردنیا وپشت هم اندازی ودروغ گویی وبی اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرارگرفت معلوم است که کسی مثل یزید باید درراس کارقرارگیرد وکسی مثل عبیدالله باید شخص اول کشورعراق شود. همه کاراسلام این بود که این معیارها را عوض کند. بسیجی باید دروسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند. دشمن ازراه اشاعه فرهنگ غلط فساد وفحشاء سعی می کند جوان های ما را ازدست ما بگیرد. کاری که ازلحاظ فرهنگی دشمن می کند نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت: یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی ویک قتل عام فرهنگی است. امروز دشمن دارد این کار را با ما می کند. چه کسی می تواند ازاین فضیلت ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا ومنافع شخصی ندارد. او می تواند بایستد و ازفضیلت ها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است نمی تواند ازفضیلت ها دفاع کند. این جوان با اخلاص است که می تواند ازانقلاب، اسلام وفضائل وارزش های اسلام دفاع کند. لذا بنده چندی پیش گفتم : همه باید امربه معروف ونهی ازمنکربکنند. الان هم عرض می کنم نهی ازمنکر بکنید. این واجب است. امروز امر به معروف ونهی ازمنکر، هم مسئولیت شرعی وهم مسئولیت انقلابی وسیاسی شماست. حضرت امیرعلیه السلام می فرماید: ..امر به معروف ونهی ازمنکر درمقیاس وسیع وعمومی، حتی ازجهاد بالاتراست. پایه دین را امربه معروف ونهی ازمنکرمحکم می کند. اساس جهاد را امربه معروف ونهی ازمنکر استوارمی کند.
