پرسش قرآنی، پرسش5: قران دربیان قرآن : قرآن در آیات قرآن کریم چگونه بیان شده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش قرآنی، پرسش5: قران دربیان قرآن : قرآن در آیات قرآن کریم چگونه بیان شده است؟

با 10 ترجمه به زبان های دیگردنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش قرانی:پرسش5:

قران دربیان قرآن :قرآن در گفتار خود آیات قرآن کریم چگونه کتابی است؟

1-منم کتابی که دارای تمامی تذکرات لازم هستم.

(ص وَ القُرآنِ ذِی الذِّکرِ) 

سوگند به قرآن که صاحب تذکر است

2- منم کتابی که شرح همه آنچه را که نمی دانید بیان می نمایم.

( وَ یَومَ نَبعَثُ فی کُلِّ اُمَّهٍ شهیداً عَلَیهِم من أَنفُسِهِم و جِء نابِکَ شهیداً علی هولاء و نزَّلنا علیکَ الکتاب تبیاناً شیءٍ و هدیً و رحمه و بُشری لِلمسلِمینَ) 

و ما این را بر تو فرستادیم که توضیح همه چیز است و هدایت و رحمت و مژده ای برای مسلمانان است.

3- منم کتابی که هیچگونه دروغی به آن نسبت داده نمی شود.

( و ما کان هذا القرآنُ أَن یُفتَری مِن دونِ اللهِ و لکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ و تَفصیلَ الکِتاب لارَیبَ فیه مِن رَبِّ العالَمینَ) 

این قرآن که در شان آن نیست که دروغی از جانب غیر خدا باشد؛ بلکه آنچه پیش از آن بوده را تصدیق می کند و کتاب را شرح می دهد و شکی در آن نیست که از جانب پروردگار جهانیان است.

4- منم کتابی که جزء به جزء به رسول اکرم (ص) نازل گردیدم.

( وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَی الناسِ عَلی مُکثٍ وَ نَزَّلناهُ تنزیلاً)

و قرآنی را جزء به جزء بر تو فرستادیم که تو نیز بر امت بتدریج قرائت کنی و یقیناً این قرآن را ما نازل کرده ایم.

5- منم کتابی که مطالبم بدون هیچ گونه انحرافی می باشد.

( قُرآناً عَرَبیاً غَیرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ) 

قرآنی که عربی و بدون انحراف است، تا شاید پرهیزکار شوید.

6- منم کتابی که برای مردم عامل به علم مفید می باشم.

( کِتابٌ فُصِّلَت آیاتُهُ قُرآناً لِقَومٍ یَعلَمونَ) 

کتابی است که آیاتش جامع است و به زبان فصیح عربی برای مردمی که می دانند.

7- منم کتابی که دارای مجد و عظمت و مورد احترام می باشم.

( ق وَ القُرانِ المَجیدِ) 

سوگند به قرآن مجد و عظمت

8- منم کتابی که تذکراتم آسان و قابل فهم است.

( وَ لَقَد یَسَّرنا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل من مُدَّکِرٍ) 

قرآن را برای وعظ و اندرز به فهم آسان کردیم کیست که از آن پند بگیرد؟

9- منم کتابی که حتی کوه های سخت در مقابل عظمت من تعظیم می نمایند.

( لَو أَنزَلنا هذَال القُرآنَ عَلی جَبَلٍ لرَأَیتَهُ خاشِعاً مُتَصدِّعاً مِن خَشیَهِ اللهِ وَ تِلکَ الأمثالُ نَضرِبُها لِلناس لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ) 

اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که از ترس خدا خاشع و متلاشی می گشت و این امثال را برای مردم بیان می کنیم تا شاید که اهل فکرت شوند.

10- منم کتابی که کلام آن را باید با بهترین صورت تلاوت نمایید.

( اَو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرآنَ ترتیلاً) 

یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت قرآن با توجه کامل مشغول باش.

11- منم کتابیک ه در حد توان همه باید آن را تلاوت نمایند.

( فَاقرؤا ما تَیَسَّرَ مِنَ القرآنِ عِلمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَرضی و آخَرونَ) 

لذا هر مقدار که می توانید قرآن بخوانید...

12- منم کتابی که شیطان دشمن همیشگی آن است.

(فَاِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ) 

هنگامی که قرآن می خوانی از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببر.

13- منم کتابیک ه مسیر هدایتم محکم ترین و معتدلترین هدایت ها است.

( اِنَّ هذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ أَقوَمُ و یُبَشِّرُ المؤمِنینش الَّذینَ یَعمَلُونَ الصّالِحات أَنَّ لَهُم أَجراً کَبیراً) 

همانا این قرآن مردم را به صحیح ترین و استوارترین راه هدایت می کند...

14- منم کتابی که آیاتم مومن از غیر مومن را معین می نماید.

( وَ أِذا قَرَاتَ القُرآن جَعَلنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذینَ لا یُومِنُونَ بِالاخره حِجاباً مَستوراً) 

و چون تو قرآن تلاوت کنی ما میان تو و آنها که به آخرت ایمان ندارند حجابی مستور قرار می دهیم.

15- منم کتابی که به هنگام تلاوت آیات من همه باید گوش فرا دهند.

( وَ اِذا قُرِیءَ القُرآنُ فَاستَمِعوُا لَهُ وَ اَنصِتُوا لَعَلَّکم تُرحَمُونَ) 

و چون قرآن قرائت می شود بدان گوش بسپارید و سکوت کنید، امید است که مورد رحمت قرار بگیرید.

16- منم کتابی که بیان کننده زیباترین و راست ترین قصه ها هستم.

( نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحسَنَ القَصَصِ بما أَوحَینا اِلیکَ هذَا القُرآنَ وَ ان کُنتَ مِن قَبلِه لَمِنَ الغافِلینَ) 

ما بهترین داستان ها را به تو، با این قرآن که به تو وحی می کنیم، می گوییم؛ و هر چند پیش از این از آن آگاه نبودی.

17- منم کتابی که در ماه رمضان نازل گشته ام.

(شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أُنزِلَ فیهِ القُرآنُ هُدیً لِناسِ وَ بَیِّنات مِنَ الهُدی وَ الفُرقانِ) 

ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن برای هدایت مردم و راهنمایی و امتیاز حق از باطل نازل شده است.

18- منم کتابی که باعث بهبودی جسم و روح انسانها هستم.

( وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَهٌ لِلمُؤمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظالِمینَ الاخساراً) 

و ما آنچه از قرآن می فرستیم شفا و رحمت برای اهل ایمان است ولی ستمکاران را جز زیان نخواهد افزود.

19- منم کتابی که مثل و مانندی ندارم.

(قُل لَ ءِنِ اجتَمَعَتِ الانسُ وَ الجِنُّ علی أَن یَاتُوا بِمِثلِ هَذا القُرآن لا یَاتُونَ بمِثلِه وَ لَو کانَ بعضُهُم لِبَعض ظَهیراً) 

بگو: اگر جن و انس متفق شوند تا کتابی مانند این قرآن بیاورند هرگز نتوانند، اگر چه همه پشتیبان یکدیگر باشند.

20- منم کتابی که دارای نمونه ها و مثلهای عبرت آموز برای شما هستم.

( وَ لَقَد صَرَّفنا فی هذا القُرآنِ لِلنّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَ کانَ الانسانُ أَکثَرَ شَی ءٍ جَدَلاً) 

ما در این قرآن هر گونه مثال برای هدایت خلق آوردیم و لیکن انسان بیشتر از هر چیز به جدال بر می خیزد.

21- منم کتابی که شما را به رنج نمی افکنم.

( ما أَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی) 

ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا خود را به رنج افکنی.

22- منم کتابی که آیات خدا را با دلایل روشن بیان نموده ام.

(ط س تِلکَ آیاتُ القُرآنِ وَ کِتابٍ مُبینِ) 

این آیات قرآن و کتاب هویدای خداست

23- منم کتابی که از جانب خدایی که درکارهای خود حکیم و به خلق خود علیم است نازل شده ام.

( وَ اِنَّکَ لَتُلَقَّی القُرآنَ مِن لَدُن حَکیمٍ عَلیمٍ) 

همانا قرآن از جانب خدای حکیم بر تو القا می شود.

24- منم کتابی که زبان گویای خدا هستم نه ساخته و پرداخته ای از ذهن بشر

( وَ ما عَلَّمناهُ الشِّعرَ وَ ما یَنبَغی لَهُ اِن هُوَ الا ذِکرٌ وَ قرآنٌ مُبینٌ) 

و ما به پیامبر شعر نیاموختیم و شاعری هم شایسته او نیست و قرآن چیزی جز ذکر و قرآن آشکار نیست.

25- منم کتابی که کفار حتی از شنیدن آیات من بیمناک هستند.

( وَ قالَ الَّذینَ کَفَرَوُا لا تَسمَعُوا لِهذا القُرآنِ وَ الغَوا فیهِ لَعَلَّکُم تَغلِبُونَ) 

و کافران به مردم گفتند به این قرآن گوش ندهید و سخنان لغو در هنگام تلاوت آن بگویید شاید غالب شوید.

26- منم کتابی که جن و انس از آیات من پند می گیرند.

(وَ اِذ صَرَفنا اِلیکَ نَفَراً مِنَ الجِنَّ یَستَمِعُونَ القُرآنِ فَلما حَضَرُوه قالُوا أَنصِتُوا فَلَمّا قٌضِیَ وَ لَّوا الی قَومِهِم مُنذرینَ) 

به یادآور زمانی که گروهی از جنیان را به سوی تو متوجه کردیم تا قرآن را بشنوند پس زمانی که حضور یافتند با یکدیگر گفتند خاموش باشید و بشنوید و هنگامی که تمام شد بسوی ملت خود بازگشتند در حالی که بیم دهنده بودند.

27- منم کتابی که تصدیق کننده کتابهای الهی پیشین می باشم.

(نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یَدَیهِ وَ أَنزَلَ التَّوراهَ وَ الانجیلَ) 

آن خدایی که قرآن را به سوی تو فرستاد که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از آن باشد ( تورات و انجیل)

28- منم کتابی که جوابگوی تمامی نیازهای بشر می باشم.

( هُوَ الَّذی أَنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنهُ آیاتٌ محکماتٌ هنَّ أُمَّ الکِتاب وَ أُخَرَ مُتَشابِهاتٌ) 

خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که آنها مرجع سایر آیات کتاب خواهد بود و برخی دیگر...

29- منم کتابی که اگر اعتقاد و ایمان به آن نداشته باشید گمراه می گردید.

( یا أَیُّها الَّذینَ آمنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه و الکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلی رَسُولِه و الکتابِ الَّذی أَنزَلَ مِن قَبلُ و مِن یَکفُر بِاللهِ وَ مَلاءِکَتِه و رُسُلِه وَ الیَومِ الاخِرِ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً بعیداً ) 

ای اهل ایمان به خدا و پیامبرش و کتابی که بر پیامبرش فرستاده و به کتابی که پیش از این فرستاد ایمان بیاورید و کسی که به خدا و فرشتگان او و کتابهای او و پیامبران او و روز قیامت کافر شود به تحقیق دچار گمراهی شده است.

30- منم کتابی که اعتقاد به آن از اعمال خیر و پسندیده می باشد.

( لَیسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُم قِبَلَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ لکِنَّ البِرَّ مَن امَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخِرِ وَ المَلاءِکَهِ وَ الکِتابِ وَ النَّبِینَ وَ آتی المالَ عَلی حُبِّه ذِوی القُربی) 

نیکی آن نیست که روی به جانب مغرب و مشرق بگردانید لیکن نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورد.

31- منم کتابی که به جهت ر فع اختلاف و ایجاد یکپارچگی و وحدت بین شما نازل گشته ام.

( أنزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لیَحکُمَ بَینَ الناسِ فی ما اختَلَفُوا فیه و مَا اختَلَفَ فیهِ اِلَّا الَّإین أُتُوهُ من) 

و بیم دهنده را همراه با کتاب به حق فرستاد تا بین مردم در آنچه که اختلاف می کنند حکم کنند.

32- منم کتابی که نباید کسی آیات را سبک و بی ارزش بشمارد.

( لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللهِ هُزُواً وَ اذکُرُوا نِعمَهَ اللهِ عَلَیکُم و ما أَنزَلَ عَلَیکُم مِنَ الکِتابِ وَ الحِکمَهِ یَعِظُکُم بِه وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ) 

و آیات خدا را مسخره نگیرید و نعمت هایی را که به شما داده و آنچه از کتاب و حکمت برای اندرز شما فرستاده را به یاد آورید...

33- منم کتابی که هیچ شکی در حقیقت آن نیست.

( ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیه هُدیً لِلمُتَّقین) 

این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزکاران است.

34- منم کتابی که باید به تمامی آیات آن ایمان آورید تا عذاب خدا شامل حال شما نگردد.

( أَفَتُومِنُونَ بِبَعضِ الکتابِ وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ فما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلِکَ الّا ذلِکَ خِزیٌ فِی الحَیاهِ الدُّنیا و یَومَ القِیامَهِ یُرَدُّونَ اِلی أَشَدِّ العَذابِ وَ ما اللهُ بِغافِلٍ عن ما تَعمَلُونَ) 

چرا به برخی از کتاب ایمان می آورید و به بعضی دیگر کافر می شوید؟ پس جزای کسی از شما که چنین کند جز ذلت در دنیا نیست و به سخت ترین عذاب در روز قیامت باز گردانده می شود.

35- منم کتابی که اگر در آیاتش با هم اختلاف کنید از هدایت دور می شوید.

( ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ نَزَّلَ الکِتابَ بِالحَقِّ وَ اِنَّ الَّذینَ اختَلَفُوا فِی الکِتابِ لَفی شِقاقٍ بَعیدٍ) 

کسانی که در کتاب خدا اختلاف کردند در ستیزی دور از حق هستند. 

ادامه نوشته

اصول اعتقادات اسلامي:1 -توحید توحيد(خداشناسی،خداپرستی،خدامحوری): باترجمه به 10 زبان دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

اصول اعتقادات اسلامي:1 -توحید  توحيد(خداشناسی،خداپرستی،خدامحوری): باترجمه به 10 زبان دنیا.

(برگرفته ازجلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي رحمه الله علیه) 

- توحيد آن است كه خالق آسمانو زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.

- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.

- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.

- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.

- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.

- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .

- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند . 

- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.

- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .

- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.

- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 . 

چند روايت در باب توحيد

  • امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2[1]».
  • امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3[2]» .
  • امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران[3]» .
  • امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است[4] »                                                

چند نكته در توحيد:

  •  ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب[5] .
  • توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي[6]  .
  • حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند[7].    

در باب تزكيه (خودسازي)[8]

  • قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.
  • انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.
  • به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .
  • شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[9] .

آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.

  • آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .                         
  •     رضا قارزی

1) جلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي دام ظله

2) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است .

3) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129

[3])بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94

[4]) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92

[5])‌شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم

[6])‌طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري

[7]كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي

[8]برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله فاطمي

[9]جزاء من تزكي/ طه 76

 

در ادامه مطلب با ترجمه به 10 ده زبان دنبال کنید:

ترجمه عربی:

بسم الله الرحمن الرحیم

أصول العقيدة الإسلامية: 1- التوحيدالتوحيد (العقيدة ، الإيمان ، التمركز حول الله) ، أساس ومبدأ المعتقدات الإسلامية

(مأخوذة من اجتماعات وأعمال آية الله فاطمي رحمه الله).

التوحيد هو أن خالق السماوات والأرض وما بينهما هو الإله الواحد ، ليس فقط الخليقة ، ولكن أيضًا العناية الإلهية لذلك الإله.

- الخطوة الأولى في طريق التدين وعبادة الله هي معرفة الله ومعرفة أساس معرفته وحدها.

- لذة عبادة الله وعبادته هي أفضل وأسمى مكانة.

- التوحيد: أيا كان ، فهو إنسان لا عمل له إلا بإذنه. التوحيد هو نفس سورة قال الله أحد.

- التوحيد يعني أن الأشياء لله ، وعبادته ، ولهذا خُلقنا. "نحن من خلق الجن والبشر ، الأحباش". عندما جاء الإنسان إلى هذا الخط ، كان التفسير هو نفس الصراط المستقيم.

- الله ليس ببعيد عن الإنسان ولكن هؤلاء هم بعيدين عن الله وبعيدين عن الله سببه هواء الروح (الغطرسة والجشع والغيرة ... إلخ). عرفوا الله وطاعته.

- يزدهر الإنسان في التوحيد ، والتوحيد يؤسس الإنسان ويزده.

الله مع كل جسيمات الكون وليس بعيدًا عن جسيم واحد. إنه مع كل جسيم ، ليس بطريقة مختلطة ، وبعيدًا عن كل شيء ، ليس بعيدًا. لا يوجد شيء مثله ، لكنه الرائي والمستمع ، يعرف ألمنا ويفهم احتياجاتنا. ونحن في حضرته.

- أسمى درجات الشكر لله "فناء الله" ، أي أن الله قد وهبنا كل شيء ، فكل شيء في طريقه له ، وتذوب في الله وتصل إلى لقاء الله هي عبادة الله. كلما كسر الإنسان نفسه أمام الله ، اقترب منه أكثر. ويذكر الله دور الإنسان في القرآن ، ومن قرأ القرآن وجد طريق الإنسان. فإذا لم يكن الأمر كذلك ، فهو سقوط الفقير ، فعندما يذكر الإنسان الله بطريقة عظيمة ، غير الله (المال ، السيارة ، الشهوة ، إلخ) يصغر في عينيه ، يصبح العالم صغيراً في عينيه ، وفي عينيه الله أكبر ، هذه هي الجنة. وشروط الجنة ، جنة الدنيا الموعودة قبل الجنة الأبدية ، ولكن إذا نسي الإنسان الله ، فإن حجاب الكفر يثخن ويثخن نفس الرجل الذكي حجاب كفره حتى لا يعود يرى الله ، وعندما يصل إلى هذه الحالة لا فرق بين الإنذار وعدم الإنذار. ليس عنده ، وعندما يغضب الإنسان لم يعد له السلطان ، "لقد سمع الله قلوبهم وعلى أعينهم وعيونهم وعذابهم العظيم".

إن الله صبور كأنه لا يعلم ويغفر كأنه لم يره ويستر كأنه غير متمرد ولا يتسرع في معاقبته من رحمته ومغفرته وصبره.

- الله أسمى وأعلى من الذين يصفونه بالصفات التي ينسبها إليه ، وأن الذين يصفونه بقدر أنفسهم وليس بعظمته ومجده ، فإن الله أسمى ممن يصفونه. لكي نفهمه فإن الله غني بعباده ، ولا يحتاج إلى عبادة عباده ، بل على الإنسان أن يقوم بواجبه ، ويجب أن تكون حياتنا حياة محمد ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم.

بعض الروايات عن التوحيد

يقول الإمام السادس ع: "لله كيان ثابت وعلمه هو نفسه وهو غير معلوم وسماعه هو نفسه وهو غير مسموع وبصره هو نفسه وهو غير رائي وقوته هو نفسه. لم يكن ممكنا 2 [1] ».

يقول الأئمة الخامس والسادس والسابع والثامن: "الله تعالى نور لا يختلط بالظلمة وهو علم لا جهل فيه حياة لا موت فيها" [2].

يقول الإمام الثامن ع: "للناس ثلاث ديانات في صفاتهم: من يثبت الصفات إلى الله بتشبيهها بالآخرين ، والبعض ينكر الصفات ، والطريقة الثالثة هي حقيقة الحق ، وهو إثبات الصفات بإنكار الشبه بالآخرين". ».

قال الإمام السادس ع: "الله تعالى لا يبرره الزمان والمكان والحركة والسكون ، بل هو خالق الزمان والمكان والحركة والسكون". [4]

بعض النقاط في التوحيد:

 إن جوهر الله لانهائي ولانهائي. وهذه الكماليات ، التي تم إثباتها له في شكل (شكل وعنوان) الصفات ، هي في الواقع نفس الجوهر كما هي نفسها ، والتناقض بين الجوهر والصفات وكذلك بين الصفات نفسها فقط في إنه مفهوم وهو في الواقع ليس جزءًا من وحدة لا تتجزأ ، ولمنع هذا الخطأ الجائر (التهديد بوصف إنكار مبدأ الكمال) ، يحافظ الإسلام على عقيدة أتباعه بين الإنكار ويؤكد ويوجههم للاعتقاد بأن: الله لديه معرفة ، ليس مثل معرفة الآخرين ، لديه قوة لا تشبه قوة الآخرين ، لا يسمع بالأذن ولا بالعين ، وما إلى ذلك. [5]

التوحيد له مستويات وأنواع: التوحيد الجوهري ، التوحيد المنسوب ، التوحيد اللفظي ، التوحيد التعبدي [6].

إن الحكمة التي أوصى الله تعالى أن يناشدها أهل البيت (عليه السلام) هي التعريف بالمكانة الرفيعة للخدام المستحقين وتشجيع الآخرين على العبادة والطاعة ، الأمر الذي جعلهم يصلون إلى هذه المكانة وأن يتعبد بعض الناس. يمنعون أنفسهم من التكبر [7].

يبرهن القرآن بالآيات ويقود الإنسان إلى معرفة أن الحياة هادفة وأن هدف النمو البشري هو رفاه الإنسان ويصل الإنسان إلى المكان الذي خلق الله من أجله وهو الجنة الأبدية.

1) أعمال حضرة آية الله فاطمي رحمه الله

2) بهارالانفار ج 2 ص 125 ، كثرة الأخبار والروايات عن أهل البيت في هذه الأمور.

[3]) Baharalanvar، vol. 2، p. 94

[4]) Baharalanvar، vol. 2، p. 92

[5] ‌ الشيعة في الإسلام ، العلامة السيد محمد حسين طباطبائي

[6]) نقاء الروح مأخوذ من أعمال العلامة الشهيد مطهري

7 اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي

رضاقارزی

 

 

ترجمه انگلیسی

in the name of God

 

Principles of Islamic beliefs: 1- Monotheism

Monotheism (theology, theism, God-centeredness), the basis and the first principle of Islamic beliefs

(Taken from the meetings and works of Ayatollah Fatemi, may God have mercy on him)

Monotheism is that the Creator of the heavens and the earth and what is between them is the one God, not only creation, but also the plan of God. All things, all events, whether personal or social, are all under the supervision of God and by the will of God.

- The first step in the path of religiosity and worship of God is to know God and to know the basis of knowing Him alone.

- The pleasure of serving God and His worship is the best and highest position.

- Monotheism means that whatever it is, he is a person who has no work except with his permission. Tawhid is the same as Surah Qalahullah Ahad.

- Monotheism means that things are for God, for His servitude, which is why we are created. "We are the creation of the jinn and mankind, the Abyssinians."

- God is not far from man, but these are the people who are far from God and are far from God, the cause of which is the air of the soul (arrogance, greed, jealousy, etc.) Man They knew God and moved in obedience to it.

- Man is flourishing in monotheism. Monotheism establishes and flourishes man.

God is with all the particles of the universe and is not far from one particle. He is with every particle, not in a mixed way, and apart from everything, not far away. There is nothing like him, but he is the seer and the hearer, he knows our pain and understands our needs. And we are in his presence.

- The highest level of gratitude to God is "annihilation of God", meaning that God has given us everything, so everything is in His way for him, and to melt in God and reach the meeting of God is the worship of God. The more man breaks himself before God, the closer he gets to God. God states the role of man in the Qur'an and whoever reads the Qur'an finds the way of man. So if this is not the case, then it is the downfall of the poor. When man mentions God in a great way, other than God (money, car, lust, etc.) becomes small in his eyes, the world becomes small in his eyes, and in his eyes God is great, this is paradise. And the conditions of paradise, the promised paradise of the world before the eternal paradise, but if man forgets God, the veil of disbelief becomes thicker, and the same intelligent man thickens the veils of his infidelity so that he can no longer see God. He does not have it, and when a person becomes angry, he no longer has the authority, "God Almighty has overheard their hearts, and over their eyes, their eyes, and their great torment."

God is patient as if he does not know and forgives as if he has not seen and covers as if he is not rebellious and does not rush to punish him in terms of his mercy and forgiveness and patience.

God is higher and higher than those who describe Him with the attributes that He describes, and it is only that those who describe Him are as much as themselves and not as much as His greatness and glory. God is higher than those who describe Him. To understand him, God is rich in His servants, He does not need the worship of His servants, but man is obliged to do his duty, our life should be the life of Muhammad and Muhammad, peace be upon him and his family.

A few narrations about monotheism

The sixth Imam (as) says: “God has a fixed existence and His knowledge is Himself while it was not known and His hearing is Himself while it was not audible and His sight was Himself while He was not a seer and His power was Himself while It was not possible 2 [1] ».

The fifth, sixth, seventh and eighth Imams (as) say: "God Almighty is a light that is not mixed with darkness and is a science in which there is no ignorance and there is a life in which death is not." [2]

The eighth Imam (as) says: "People have three religions in their attributes: some prove the attributes to God by likening them to others and some deny the attributes. The third way is the truth of the truth and that is proving the attributes by denying the likeness to others." ».

The sixth Imam (as) said: "God Almighty is not justified by time and place and movement and transfer and stillness, but He is the creator of time and place and movement and stillness." [4]

A few points in Tawhid:

 The essence of God is infinite and infinite. These perfections, which are proved to him in the form (form and title) of attributes, are in fact the same essence as well as the same, and the contradiction that is seen between essence and attributes as well as among the attributes themselves is only in the stage. It is a concept and in fact it is not part of an indivisible unit. In order to prevent this unjust mistake (threats by describing the denial of the principle of perfection), Islam keeps the belief of its followers among the denial and confirms and instructs them to believe that: God has knowledge, not like the knowledge of others, he has power not like the power of others, he hears neither with the ear, nor with the eye, and so on. [5]

Monotheism has levels and types: intrinsic monotheism, attributive monotheism, verbal monotheism, devotional monotheism [6].

The wisdom that God Almighty has commanded to appeal to the Ahl al-Bayt (PBUH) is to introduce the high position of worthy servants and to encourage others to worship and obey that has led them to reach such a position and that some people to worship Prevent themselves from being arrogant [7].

The Qur'an proves with verses and leads man to the knowledge that life is purposeful and the goal of human growth is human well-being and man reaches the place for which God was created and which is eternal paradise.

1) The works of Hazrat Ayatollah Fatemi, may God have mercy on him

2) Baharalanvar, vol. 2, p. 125, the news and narrations narrated from Ahl al-Bayt are very much in these matters.

[3]) Baharalanvar, vol. 2, p. 94

[4]) Baharalanvar, vol. 2, p. 92

[5] ‌ Shiites in Islam, Allama Sayyid Muhammad Hussein Tabatabai

[6]) ‌ Purity of the soul taken from the works of Allameh Shahid Motahari

 

ترجمه اسپانیایی

 

n el nombre de Dios

ادامه نوشته