کتابچه رویارویی لشکریان،یاوران ویاران امام زمان عجل الله تعالی با دشمنان اسلام ناب-رضا قارزی

کتابچه رویارویی لشکریان،یاوران ویاران امام زمان عجل الله تعالی با دشمنان اسلام ناب(جهاد و شهادت)  

اهمیت جهاد و شهادت 

 بیاناتی از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه ا...)  

پیرامون جهاد اسلام و دفاع از آن (جهاد و شهادت در راه خدا)  

بررسی جایگاه ونقش بسیج درمسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... درنظام اسلامی  

جایگاه بسیج در آینده انقلاب اسلامی 

 اهمیت جهاد و شهادت  

تکذیب کنندگان رسالتهای انبیاء علیهم اسلام که موجب رشد و شکوفائی و فلاح انسانها است همواره مورد لعن و نفرین الهیه قرار گرفته اند برای نمونه کافیست که در سوره مبارکه مرسلات ده بار تکرار شده ( ویل یومئذ للمکذّبین ) مانند عاد و ثمود و قارون و فرعون و هامون که پس از مهلت مقرر با بلاهای طبیعی هلاک شدند در سوره مبارکه عنکبوت چنین فرماید و همه را بگناهشان گرفتم بر بعضی از آنها طوفان ریگ فرستادیم و برخیشان را صیحه مرگبار گرفت و برخی را بر زمین فرو بردیم و بعضی دیگر را غرق کردیم و این خدا نبود که بر ایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم می کردند آیه 40 : فکلاً اخذ ناپذنیه فمنهم من ارسلنا علیه حاصباً و منهم من اخذته الصیحه و منهم من خسقتا به الارض و منهم من اغرقنا و ما کان الله لیظلهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون - تا زمان رسول اکرم پیغمبر آخر الزمان که وضعیت عوض شد و خداوند تبارک و تعالی بدست پیغمبر که 85 مرتبه با دشمنان جنگید و بدست مومنان جهادگر آنها را عذاب کرد و خواهد کرد و برای اهمیت موضوع جهاد- شخص پیغمبر را مخاطب قرار می دهد سوره نساء آیه 84 : فقاتل فی سبیل الله لا تکلف الا نفسک و حرض المومنین ... و در سوره توبه آیه 14 : با آنها بجنگید تا خدا بدست شما عذابشان کند قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و یخرهم و ینصرکم الله علیهم و یشف صدور قوم مومنین 14 توبه ... وآیات دیگر . بیاناتی از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه ا...) پیرامون جهاد امام خمینی (ره): فریاد برائت ما ، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن دردهند و هیهات که خمینی ، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه وآله و سلم و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. (حضرت امام خمینی قدس سره الشریف ، صحیفه امام ، جلد 20 ، ص 318) در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداخته اند و تمامی مظاهر ملی ، فرهنگی ، دینی و سیاسی ملت ها را بازیچه هوس ها و شهوت ها نموده اند ، چه باید ک رد؟ آیا باید در خانه ها نشست و با تحلیل های غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان ها و القای روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان ، عملاً شیطان و شیطان زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غایت کمال و نهایت آمال است منع کرد؟ و تصور نمود که مبارزه انبیاء با بت و بت پرستی ها منحصر به سنگ و چوب های بی جان بوده است و نعوذبالله پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم و اما در مصاف با ستمگران ، صحنه مبارزه را ترک کرده اند؟ و حال آنکه تمام بت شکنی ها و مبارزات و جنگ های حضرت ابراهیم با نمرودیان و ماه و خورشید و ستاره پرستان مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرت ها و تحمل سختی ها و سکونت در وادی غیرذی ذرغ و ساختن بیت و فدیه اسمعیل ، مقدمه بعثت و رسالتی است که درآن ، ختم پیام آوران سخن اولین و آخرین بانیان و مؤسسان کعبه را تکرار می کند و رسالت ابدی خود را با کلام ابدی «اننی بریء مما تشرکون» ابلاغ می نماید ، که اگر غیر از این تحلیل و تفسیری ارائه دهیم ، اصلاً در زمان معاصر ، بت و بت پرستی وجود ندارد! و راستی کدام انسان عاقلی است که بت پرستی جدید و مدرن رادر شکل ها و افسون ها و ترفندهای ویژه خود نشناخته باشد و از سلطه ای که بتخانه هایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کرده اند ، خبر نداشته باشد؟ (فریاد برائت، ذی حجه 1407 ، صفحه 11 ، به نقل از روزنامه کیهان ، دوشنبه 5 شهریور 1386) مسلمانان تمامی کشورهای جهان! از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید ، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند ، استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن ، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی ، خصوصاً آمریکا را بر خود حرام کنید. (صحیفه امام ، جلد 21 ، صفحه 82) و اما امروز ملاحظه می کنیم که به واسطه بی عرضگی این حکومت ها ، آمریکا از آن ور دنیا دارد حکومت می کند به اینجاها. اینجا ها دستش را قطع کردیم که نفس نمی تواند بکشد ، و خلیج دست ماست که آمریکا تا آمده است بجنبد ، دیگر نفتی برای آنها نمی گذاریم بماند ، لکن بی توجهی این حکومت ها اسباب این شده است که آمریکا از آن ور دنیا دستش را دراز کرده و اینجا زمام امور این حکومت ها را به دست گرفته ، قدرت دست اینهاست ، لکن قدرتی که عقل اداره اش را ندارد ، قدرت دارند، لکن اداره نمی توانند بکنند. ایران در اول قدرتی نداشت ، هرچه قدرت بود ، مال شاه معدوم و بستگان آمریکا بود ، ارتش دست آمریکایی ها بود و همه چیز دست آنها بود ، لکن ملت ما هوشیار بود و سران این مملکت عاقل بودند ، توانستند این مردم را توجه بدهند و بیدار کنند و کردند. آن کاری که شایسته یک ملت بود. (صحیفه نور ، جلد 18 ، ص 139) مقام معظم رهبری دام ظله: آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در تشریح اهداف جهاد اسلامی می فرماید: مسأله جنگ در اسلام یکی از مسائل اساسی و اصولی است. جنگ حکومت اسلامی ، جنگی برای کشورگشایی نیست بلکه حکومت اسلامی در دو مورد و برای دو منظور می جنگد ، اول برای دفاع از حیثیت اسلام و حاکمیت قرآن ، یعنی وقتی که بر اثر مجاهدت های پیاپی عناصر سلحشور و مسلمان ، حکومت اسلامی برپا شد ، اگر دشمنان بخواهند بر علیه این حکومت قیام بکنند و این گلی را که با خون شهیدان آبیاری شده است، پژمرده و پرپر کنند ، دست توانای حکومت اسلامی از آستین بیرون می آید و دست گلچین غارتگر را قطع می کند ... مورد دوم برای این است که اسلام و حقایق قرآن مانند خورشیدی که نورش را به همه جا می گستراند و می تاباند ، بر همه ملت های مستضعف ، اضائه و نورافشانی می کند ، اگر ابرهای ظلمت طواغیت و جهانخواران بخواهند از اشاعه نور اسلام مانع بشوند ، آن وقت است که دست قدرتمند اسلام باز از آستین بیرون خواهد آمد و جلوی موانع را خواهد گرفت. در هر دو مورد ، اسلام برای معنویت شمشیر می کشد ، از اصالت و از حقیقت دفاع می کند. (کتاب جهاد و دفاع در اسلام ، ص 36 و 37 ، در مکتب جمعه ، ج2 ، ص 356 و 355) مقام معظم رهبری: حقوق یک ملت با التماس به سلطه گران و عقب نشینی و نرمش در برابر آنان محقق نخواهد شد ، چرا که حق را باید با تلاش و ایستادگی به دست آورد. (ماهنامه مسجد ، شماره 15 ، تیر/86) اسلام و دفاع از آن (جهاد و شهادت در راه خدا) اهميت دفاع در اسلام با نگاهي به فلسفه‌ي تشريع آن، روشن مي‌شود؛ زيرا اهميت هر چيزي به فلسفه وجودي آن و نقش كاربردي‌اش بستگي دارد. توضيح آن كه اهميت دفاع، از آنجا ناشي مي‌شود كه همه موجودات زنده، اعم از انسان و غيرانسان به حكم فطرت و عقل، براي بقا و ادامه حيات نيازمند رفع موانع و دفع دشمن خويش‌اند؛ زيرا جهان ماده، صحنه تنازع بقا و كشمكش مي‌باشد و هر موجود زنده‌اي مي‌كوشد تا از حق فطري زنده ماندن دفاع كند و به اصطلاح به قانون فطري و ذاتي « جلب منفعت» و «دفع ضرر» عمل نمايد و مزاحمان را از خود دفع كند. از آنجا كه اسلام، دين عقل و فطرت است، به اين نياز فطري و عقلي بشر نيز توجه لازم مبذول داشته و ضمن تأييد اين نياز فطري و حكم عقلي، بر ضرورت و اهميت آن تأكيد ورزيده است. بدين جهت قرآن كريم در آيه زير بر ضرورت آمادگي كامل براي دفاع همه جانبه تأكيد ورزيده، مي‌فرمايد: « وَاَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللهِ و عَدُوَّكُم وَ آخرينَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُمُ اللهُ يَعلَمُهُم... ( سوره انفال/ آيه60) « هر نيروي كه در توان داريد براي مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازيد! و (همچنين اسب‌هاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد (وهمچنين) گروه ديگري غير از اين‌ها را كه شما نمي‌شناسيد و خدا آنها را مي‌شناسد. » همچنين اهميت دفاع در اسلام، از اهداف بسيار بلند و ارزشمندي كه اسلام دارد، نيز سرچشمه مي‌گيرد؛ زيرا اسلام به عنوان كامل‌ترين مكتب، داعيه رستگاري انسان‌ها و رهايي آنها از شرك، كفر، ظلم و فساد وتباهي را دارد. اين‌ها اهدافي است كه تحققش هزينه سنگيني را مي‌طلبد؛ زيرا طاغوت‌ها ومستكبران سد راه مي‌شوند و جنگ و خونريزي به راه مي‌اندازند تا بتوانند به همان شيوه‌ي استعماري و استكباري‌شان ادامه دهند و به بهره‌كشي ، استثمار و استعمار ملل مستضعف بپردازند. گواه روشن صدق ادعاي ما، هشتاد جنگ پيامبر(ص) و حكومت اسلامي‌اش در طول ده سال و نيز اجراي انواع و اقسام توطئه براندازي عليه نظام نوپاي « جمهوري اسلامي ايران» به ويژه تحميل جنگ هشت ساله عليه آن، در اين دوران، مي‌باشد. جهت سومي كه بر اهميت دفاع در اسلام دلالت مي‌كند، آثار و بركاتي است كه بر آن استوار است و نيز پيامدهاي ناگوار و تلخي كه بر ترك آن مترتب مي‌گردد. از جمله آثار خوب دنيوي جهاد و دفاع در اسلام، كه در قرآن و سخنان پيشوايان معصوم(ع) به آن اشاره شده، عزت و سرافرازي در برابر دشمن ، امنيت و آرامش جامعه، شادابي و نشاط و حيات پرتحرك اجتماعي، تقويت روحيه خودكفايي، تكيه و اعتماد بر توان نيروهاي خودي، شناخت دوست از دشمن و در نهايت پيروزي بر دشمنان است. نيز جهاد از جنبه اخروي و معنوي، موجب كسب رضاي الهي، استجابت دعا، گشوده شدن درهاي رحمت‌الهي، بخشش گناهان، نجات از عذاب الهي، ورود به بهشت و رسيدن به مقام قرب الهي و غير آن مي‌گردد. برخي از آثار و پيامدهاي ناگوار ترك دفاع ( و جهاد) در اسلام، انهدام پايگاه‌هاي توحيد و خداپرستي، خواري و ذلت، از ميان رفتن ديني و ملي، عزت و آبرو و شخصيت انساني، كاستي ايمان، محروميت از رحمت و عنايات خداوندي، رواج باطل و فساد و منكرات، محروميت از عدل و انصاف و از همه مهم‌تر، كيفر سخت الهي در سراي باقي و افتادن در آتش دوزخ مي‌باشد1. ابعاد و انواع دفاع جهاد و دفاع حدومرزي نمي‌شناسد و به تناسب نوع تهاجم و عرصه‌ي تاخت و تاز دشمن، متفاوت مي‌شود و به همين دليل ابعاد وانواع مختلفي مي‌باشد؛ ولي در يك تقسيم‌بندي كلي مي توان جهاد و دفاع را به دو قسم: دفاع شخصي و دفاع از آرمان‌ها و عقايد ديني- اسلامي، تقسيم كرد. چرا كه گاهي دشمن، حريم شخصي انسان را مورد تعرض و تهاجم قرار مي‌دهد، كه به موازات آن انسان نيز بايد در برابر متجاوزان به حريم و حقوق خود و وابستگانش به دفاع برخيزد و از جان، مال، آبرو و ناموس خود و بستگانش دفاع كند؛ و گاهي هم دشمن كيان اسلام، سرزمين‌هاي اسلامي و باورها و مباني ديني- ارزشي را عرصه‌ي تاخت وتاز سياسي و نظامي خود مي‌سازد كه بايد به تناسب تعرض دشمن، قدرت دفاعي‌اش را در جانبداري از دين و آئين، مقدسات ديني، آرمان‌هاي مكتبي، ملي و نيز ميهن و سرزمين خود به كار گيرد. از اين رو، ميدان‌هاي سياست ،اطلاعات، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علم، هنر و... نيز از جمله عرصه‌هايي است كه ممكن است به صحنه پيكار حق و باطل تبديل شود. در عرصه‌ي فرهنگي نيز مجاهدان و مؤمنان بايد با تمام قوا به مصادف دشمنان بروند و راه‌هاي نفوذ آنان را ببندند. روشن است كه مجاهدان اين ميادين، دانشمندان ، نويسندگان، متفكران، روشنفكران متعهد، نيروهاي اطلاعاتي، هنرمندان و... مي‌باشند، همان‌گونه كه اسلحه اين پيكار مقدس نيز دانش، قلم، بيان، هنر، و غير آن مي‌باشد. اكنون در اين جا به مقدار ممكن به برخي از ابعاد و انواع دفاع شخصي و آرماني اشاره مي‌شود. دفاع نظامي يكي از راه‌هاي مبارزه‌ي دشمن، جنگ و تهاجم مسلحانه است. در چنين موقعيتي كه سرزمين، عِرض، ناموس، مال، جان و از همه مهم‌تر، باورها و ارزش‌هاي ديني اعتقادي مسلمانان مورد حمله دشمن واقع مي‌شود بر تك‌تك مسلمانان از كوچك و بزرگ و پيرو جوان از هر قشري كه باشند، لازم و واجب است به دفاع برخيزند و تا دفع كامل دشمن، از پاي ننشينند. ( مانند حملاتي كه دشمنان بر بلاد مسلمين عراق ، افغانستان ، فلسطين و ... نموده كه امام صادق ( ع ) فرمود اگر دشمن بر بلاد مسلمين حمله كند بر هر مسلماني واجب است از آنها دفاع كنند حتي اگر اهالي آن كشور سني باشند ) . در جنگ دفاعي همان گونه كه امام راحل فرمود تا هر موقع كه دفاع لازم باشد بايد اقدام شود1. البته بايد براساس تعاليم اسلاي در صحنه‌هاي نبرد، شئون انساني رعايت شود و بنا به فرمان قرآن كريم از حد تجاوز نگردد و آداب اسلاي در جنگ رعايت شود2. 2- دفاع سياسي و اقتصادي از ميدان‌هاي ستيز دشمن، سياست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هر راهي كه مي‌تواند بر كشور ما سلطه سياسي و اقتصادي‌اش را اعمال كند و ما را وابسته به خود نمايد. در اين صورت ضرورت ايجاب مي‌كند كه مسلمانان به مقابله با آنها بپردازند. راه مبارزه و مقابله معقول سياسي و اقتصادي با دشمن، اين است كه به تلاش و كوشش لازم در ميادين سياسي و اقتصادي پرداخته شود و از لحاظ تكنولوژي و صنعت و اقتصاد فراهم مي‌شود از راه تأمين در داخل و خودكفايي اقتصادي مسدود گردد. تا زماني كه اين گونه وابستگي‌ها و نيازمندي‌ها به خارج، به ويژه به قدرت‌هاي بزرگ سياسي، نظامي و اقتصادي وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سياسي- اقتصادي با دشمنان، شعاري بيش نخواهد بود؛ چنان كه امام راحل نيز به طور مكرر و مؤكد در طول حيات پربركتشان به نقش و اهميت استقلال سياسي- اقتصادي و قطع وابستگي دراين زمينه‌ها تصريح مي‌كردند و در يك اقدام عملي، دستور تشكيل « جهاد سازندگي» را در همه ابعاد اقتصادي صادر كردند و پيوسته تا زنده بودند ضمن قدرداني از تلاش و كوشش جهادگران عرصه‌ي اقتصادي، بر تداوم جدي و همه جانبه «جهاد سازندگي» اصرار مي‌ورزيدند. 3- دفاع فرهنگي در ميان انواع هجوم‌هاي غيرنظامي دشمنان، هجوم فرهنگي از همه آنها خطرناك‌تر و خسارت بارتر است؛ زيرا در اين نوع حمله، دشمن با ترويج فساد و فحشاء، افكار عمومي، به ويژه افكار و اخلاق نسل جوان را منحرف و آلوده كرده، ارزش‌ها، آرمان‌هاي مقدس ديني، عزت و شرف مسلمانان را مورد هجوم قرار مي‌دهد؛ تا مسلمانان را همرنگ خود كرده و در نتيجه راه نفوذ و سلطه‌اش را هموار سازد. قرآن كريم به اين مطلب اشاره كرده و مي‌فرمايد: وَدُّوا لَو تَكفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً (سوره نساء/آيه89) آنان آرزو مي‌كنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد و مساوي يكديگر باشيد. در اهميت جهاد فرهنگي، همين بس كه در آن دوراني كه پيامبر(ص) هنوز در مكه حضور داشتند و حكم جهاد نظامي تشريع و ابلاغ نشده بود، خداوند در فرماني مؤكد به آن حضرت فرمود: فَلا تُطِعِ الكافِرينَ وَ جاهِدهُم بِهِ جهاداً كبيراً (سوره فرقان/آيه52) پس، از كافران پيروي مكن و به وسيله آن (= قرآن) با آنان جهاد بزرگي بكن! روشن است جهاد در جبهه فرهنگي ظرافت‌هاي خاص خودش را دارد و نيازمند كار دقيق و عميق فرهنگي است. بر اين اساس، مرحوم طبرسي در راستاي تفسير آيه مزبور و با اشاره به « جهاداً كبيراً » مي‌نويسد جهاد فرهنگي و پاسخ‌گويي به شبهات مخالفان، معاندان و دشمنانِ دين، يكي از باارزش‌ترين و بزرگ‌ترين جهادها نزد خداوند متعال است . مبارزه با تهاجم و ناتوي فرهنگي غرب عليه‌ اسلام و مسلمانان نيز از مصاديق بارز جهاد با دشمنان دين خدا در عصر حاضر است، چرا كه آنان هماهنگ با هم در تلاش‌اند تا از هر راه ممكن، ابتذال فرهنگي و مفاسد اخلاقي را ميان مردم و به ويژه نسل جوان رواج داده و با اغفال جوانان، آنان را به بي‌ديني و بي‌توجهي نسبت به ارزش‌هاي اسلامي بكشانند . اينجاست كه مسئوليت عموم مسلمانان متعهد و در رأس آنان مسئولان فرهنگي، نسبت به انجام كارهاي فرهنگي بسيار سنگين‌تر مي‌شود و بايد با آمادگي و حساسيت بيشتري در صحنه‌هاي فرهنگي حضور يابند و به علاوه بر مقابله با فرهنگ مبتذل وارداتي و ابطال آن از راه معقول و منطقي، معارف حياتبخش اسلام ناب را جايگزين آن كرده، گسترش دهند. چنان كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، در وصيت‌نامه سياسي- الهي خود اين مهم را از همه مسئولان متعهد و انقلابيون راستين خواستار شده است. دفاع از حريم حريم عبارت است از آنچه كه دفاع از آن واجب باشد؛ مانند مال، جان، عِرض(آبرو) و ناموس. حريم انسان، از نظر اسلام و وجدان عمومي از چنان اهميت و ارزش فوق‌العاده‌اي برخوردار است كه اگر انسان در راه دفاع از حريم خويش، كشته شود و يا در صورت لزوم، فرد مهاجم را از پاي درآورد نه تنها كار بدي نكرده، بلكه مورد تحسين و تمجيد ديگران هم قرار مي‌گيرد. از نظر اسلام نيز كارش بسيار ارزشمند شمرده شده وچه بسا كه مقام شهيد را دارا خواهد بود. تجاوز به حريم انسان، اشكال و مراحل مختلفي دارد و هر شكل و مرحله آن دفاع متناسب با خود را مي‌طلبد. مثلاً اگر كسي به حريم ناموسي انسان متعرض شود دفع او به هر وسيله ممكن واجب است، اگر چه منجر به كشته شدن مهاجم شود، بلكه در صورتي كه با قصد كمتر از تجاوز، حمله كند، وظيفه همين است. اما حكم دفاع در مرحله پايين‌تر از اين فرق مي‌كند، گرچه شايد در مرحله بعدي و در صورت بي‌اثر بودن مرحله قبلي، مراحل بالاتر نيز ضروري واجب شود. مثلاً كسي كه به قصد چشم چراني به ناموس انسان نگاه كند و يا از پشت بام به داخل خانه انسان سرك بكشد و مانند آن، لازم است او را از راه توبيخ زباني از اين كار زشت بازدارد، اگر دست برنداشت از راه كتك و مانند آن، جلوگيري كند و اگر دست برنداشت، به هر وسليه ممكن به دفاع از حريم خود برخيزد و در صورت مجروح يا مقتول شدن فرد مهاجم، خونش هدر است. مراحل و اشكال ديگر تجاوز به حريم نيز، دفاع متناسب با خود را دارد و بايد مراعات شود و . دفاع و غيرت ديني « غيرت» به معناي حميت، محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگهداري عزت وشرف آمده است . در تعريف علماي اخلاق نيز، غيرت و حميت، يعني تلاش و كوشش در نگهداري آنچه كه حفظش ضروري است. اين صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشي و قوت نفس آدمي سرچشمه مي‌گيرد و يكي از « ملكات نفساني» و « كمالات انساني» شمرده مي‌شود . بنابراين، ميان دفاع و جهاد در اسلام و غيرت و مردانگي رابطه تنگاتنگي وجود دارد؛ زيرا چنان كه از تعريف مربوط به اين دو بر مي‌آيد، هر دو صفت انساني، خاستگاه فطري داشته و جزو ارزش‌هاي اصيل فطري- انساني به شمار مي‌روند. بر اين اساس اِعمال غيرت نيز در اسلام، همانند جهاد و دفاع، مطلوب و مقدس است. چنان كه امام‌علي(ع) بر اين حقيقت تصريح كرده، مي‌فرمايد: اِنَّ اللهُ يَغارُ لِلمُومِنِ فَليُغَر، مَن لا يَغارُ فَانَّهُ مَنكُوسُ القَلبِ . خداوند براي مؤمن غيرت مي‌ورزد، پس او نيز بايد غيرت ورزد، هر كس غيرت نورزد دلش وارونه است. به نظر مي‌رسد كه مراد از وارونگي دل در انسان بي‌غيرت، خروجش از حالت طبيعي و فطرت اصيل انساني باشد. بنابراين، روح دفاع و جهاد در اسلام در غيرت ديني و ابراز حساسيت‌ها و واكنش‌هاي بجا و بموقع بروز مي‌كند. چرا كه منظور از « غيرت ديني» اين است كه مسلمان نسبت به مسائل حيثيت و آبرويي، عرض و ناموس، ميهن و كشور، به ويژه نسبت به كيان اسلام و ارزش‌هاي ديني بي‌تفاوت نباشد و از حساسيت، حميت و غيرت لازم برخوردار باشد تا در مواقع لزوم و بروز خطرف عكس‌العمل لازم و دفاع بجا و مطلوب را از خود نشان دهد. براين اساس، جهاد و دفاع، امروبه معروف و نهي از منكر، تولي وتبري، سفارش به حق و صبر، تعليم و تربيت و... مي‌تواند در جهت غيرت ديني قرار گرفته و از مصاديق آن به شمار آيد. از آنچه گفته شد اين مطلب روشن گشت كه توصيه و ترويج روح اباحي‌گري، بي‌تفاوتي و ناديده‌انگاري نسبت به تعرض به حريم دين و ايجاد ترديد در باورهاي ديني به ويژه نسل جوان، در واقع به نوعي ترويج روح «تساهل و تسامح ليبراليستي» است نه « تساهل و تسامح اسلامي» و از نوعي برداشت غلط از مفاهيم ديني سرچشمه مي‌گيرد. از اين رو، بر دين‌داران غيرتمند، لازم است كه نسبت به تعرض به دين و تحريف ارزش‌هاي ديني، بي‌تفاوت نباشند و عكس‌العمل‌هاي مناسب و دفاع منطقي و لازم را از معتقدات ديني به عمل آورند. اباحي‌گري و پيامدهاي آن از آفت‌هاي فرهنگي – ديني كه در گذشته وجود داشته و كنون بيشتر مطرح شده و دامن زده مي‌شود، اباحي‌گري است. اباحي‌گري، چنان كه از نامش پيداست از اباحه و مباح بودن به معناي جايز شمردن و روا دانستن است و در اصطلاح به معناي لاقيدي و مداهنه در دين، بي‌بندوباري، ناديده انگاري مطلق، بي‌تفاوتي نسبت به عقايد و ارزش‌هاي فرهنگي و ديني، و واكنش صحيح و بجا نداشتن در برابر تاخت و تاز به حريمِ دين و آرمان‌هاي مقدس ملي، فرهنگي و به ويژه ديني؛ و به بيان روشن‌تر، تهي شدن از حميت، مردانگي و غيرت ديني است . بنابراين، اباحي‌گري مساوي با مفهوم منفي « تساهل و تسامح» در فرهنگ ديني و مفهوم نادرست آن در عرف رايج سياسي است؛ زيرا تساهل و تسامح در معناي اسلامي‌اش، عبارت است از آسان‌گيري در انجام وظايف ديني و پرهيز از افراط‌كاري و سخت‌گيري بي‌مورد، رفق ومدارا با ديگران و تحمل آنان و دوري از تعصب‌هاي بي‌جا و خشونت ناروا به ويژه در برخورد با مخالفان ؛ و نيز در معنا و معادل غربي‌اش تولرانس (Tolerance) به همين معناي مدارا كردن و كنار آمدن با ديگران است. اما كساني بوده و هستند ه از اين واژگان مقدس و درست ديني – فرهنگي، همچون ديگر مفاهيم ديني، سوء برداشت كرده و به تحريف آن دست زده‌اند و معنايي از آن ارائه كرده‌اند كه مخالف با مفهوم مورد نظر در دين مي‌باشد كه در بالا به آن اشاره شد. توضيح آن كه اباحي‌گري (= تساهل و تسامح منفي) در عصر جديد رهاورد تفكر وارداتي « ليبراليسم» است كه در غرب همزمان و همراه با « اومانيسم»، «سكولاريسم» و... پيدا شده است و نقطه تلافي همه، ليبراليسم كه به معناي آزادي مطلق (بي‌ديني) در تمام ساحت‌هاي زندگي و روا دانستن هرگونه عملي براي انسانِ نشسته بر جايگاه خدايي و جايگزين خدا در زمين است. برخي از پيامدهاي تلخ و ناپسند اباحي‌گري و تفكر ليبراليسي، عبارت است از: عرفي شدن مفاهيم ديني: به اين معنا كه دين و مسائل ديني تابع شرايطي عرفي و سليقه‌هاي افراد مي‌شود و آنها هر طور كه خواستند و صلاح ديدند عمل كنند و به تبيين آن بپردازند و كسي هم حق اعتراض نداشته باشد؛ چون ضد دموكراسي و آزادي خشونت طلب معرفي مي‌شود! مطلب پایانی(کلام آخر) بشارت پیامبر (ص) درباره حضرت مهدی (ع) سلیم از سلمان فارسی نقل می کند که گفت: پیامبر (ص) چنین فرمود: ای مردم آیا شما را به « مهدی» بشارت ندهم؟ گفتند: آری. فرمود: بدانید که خداوند تعالی در امتم سلطانی عادل و امامی دادگر مبعوث می کند که زمین را از عدل و داد پر می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد. او نهمی از فرزندان پسرم حسین است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است. زندگی در دولت حضرت مهدی (ع) بدانید که خیری در زندگانی بعد از او نیست. و انتهای دولت او چهل روز قبل از روز قیامت خواهد بود. مقام علی (ع) در آسمان ها و زمین سلیم بن قیس می گوید: پیامبر (ص) فرموده است : علی در آسمان هفتم مانند آفتاب در زمین هنگام روز است، و در آسمان دنیا ماه در زمین هنگام شب است. خداوند تعالی به (ع) نصیبی از فضیلت عطا کرده که اگر بر اهل زمین قسمت شود همه را در بر می گیرد، و به او نصیبی از فهم عطا کرده که اگر بر اهل زمین قسمت شود همه را شامل می شود. شباهتهای امیر المومنین (ع) به انبیاء (ع) نرمی رفتار او به نرمی رفتار حضرت لوط (ع) و اخلاق او به اخلاق حضرت یحیی (ع)، و زهد او به زهد حضرت ایوب (ع) و سخاوت او به سخاوت ابراهیم (ع)، و زیبایی او به زیبایی حضرت سلیمان بن داود (ع) و قوت او به قوت حضرت داود (ع) شباهت دارد. نام علی (ع) در بهشت علی را نامی است که بر هر حجاب و پرده ای در بهشت نوشته شده است. پروردگارم به من بشارت داده است... تا آخر حدیث . سبقت علی (ع) از همه سابقین سلیم بن قیس از امام حسن مجتبی (ع) نقل می کند که آن حضرت حمد و ثنای الهی بجا آورد و فرمود: ( خداوند می فرماید:) « السّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الاَنصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحسانٍ» ، « آیا آب دادن به حاجیان و آباد سازی مسجد الحرام را مانند کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده قرار دادید»؟ علی بن ابی طالب (ع) بود که دعوت پیامبر (ص) را اجابت کرد و با جان خود او را یاری نمود. فضیلت قرابت و انتساب به پیامبر (ص) سپس عمویش حمزه سید الشهداء بود. در حالیکه افراد بسیاری همراه پیامبر (ص) به شهادت رسیده بودند ولی حمزه به خاطر قرابتش با پیامبر (ص) آقای آنان بود. خداوند برای جعفر دو بال قرار داده که با آنها همراه ملائکه در بهشت هر جا که بخواهد برود پرواز می کند. این بخاطر مقام آن دو به قرابتشان به پیامبر (ص) و منزلتشان نسبت به آن حضرت است. پیامبر (ص) در بین همه شهدایی که همراه آن حضرت شهید شدند فقط بر بدن حمزه هفتاد نماز خواند. و خداوند برای همسران پیامبر (ص) بخاطر انتسابشان با پیامبر (ص)- فضیلتی بر زنان دیگر قرار داد. و خداوند نماز در مسجد پیامبر (ص) را بر هزار نماز در سایر مساجد فضیلت داد، مگر مسجدی که حضرت ابراهیم (ع) در مکه بنا کرده است؛ و این بخاطر انتساب آن به پیامبر (ص) و فضیلت آن حضرت است. تعلیم صلوات توسط پیامبر (ص) پیامبر (ص) صلوات را بر مردم یاد داد وفرمود بگویید : « اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ آل اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ»، « خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست همانطور که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، تو سپاس شده و تمجید شده ای». حق ما بر هر مسلمانی این است که با هر نمازی بر ما صلوات بفرستد، و این فریضه واجبی از جانب خداوند است. حلیت خمس و حرمت صدقه بر اهل بیت (ع) خداوند غنیمت را بر پیامبرش حلال کرده و برای ما نیز حلال کرده است، و صدقه ها را بر آن حضرت حرام کرده و بر ما نیز حرام کرده است. این کراماتی است که خداوند ما را بدان اکرام فرموده و فضیلتی است که با آن ما را فضیلت داده است. کم سخن گفتن سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود: پیامبر (ص) فرمود:« از شناخت دینی شخص آن است که در آنچه برای او فایده ای ندارد کم سخن بگوید». علم لازم و علم غیر لازم سلیم می گوید: از امیر المومنین (ع) شنیدم که به ابوالطفیل عامر بن واثله کنانی می فرمود: ای ابوالطفیل، علم دو نوع است: علمی که مردم چاره ای جز نظر در آن ندارند که آن رنگ اسلام است وعلمی که مردم می توانند نظر در آن را ترک کنند که آن قدرت خداوند عزوجل است. آیه و دعا برای آسانی وضع حمل سلیم از امیر المومنین نقل می کند که فرمود: من دو آیه از کتاب منزل خداوند می شناسم که وقتی وضع حمل زن مشکل شد برایش در پوست آهویی نوشته می شود و آن را بر کمرش ( و آن این است:) « بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً» هفت مرتبه. « یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم، اِنَّ زَلزَلَهَ السّاعَهِ شَِیٌ عَظیمٌ، یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَهٍ عَمّا اَرضَعَت وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَ تَری النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ» یک مرتبه. این دو آیه بر ورقه ای نوشته می شود و با نخی از کتان نتابیده بر ران چپ او بسته می شود. وقتی فرزندش را به دنیا آورد همان ساعت آن را باز کن و در این کار سستی مکن. و نیز نوشته می شود : « حَیٌّ وَلَدَت مَریَم وَ مَریَمُ وَلَدَت حیٌ، یا حَیّ اِهبِط اِلَی الاَرضِ السّاعَهَ بِاذنِ اللهِ تَعالی». بهشت بر فحاش حرام است سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود: پیامبر (ص) فرمود: خداوند بهشت را حرام کرده بر هر فحاش بدگفتار کم حیا که با کی ندارد چه می گوید یا چه به او گفته می شود. فحاش لاابالی، ولدالزنا یا شریک شیطان است اگر درباره چنین شخصی تحقیق کنی او را جز ولدالزنا یا شریک شیطان در نطفه اش نخواهی یافت. به آن حضرت عرض شد: یا رسول الله، آیا در بین مردم هم کسی که شیطان در نطفه اش شریک باشد وجود دارد؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا قول خداوند عزوجل را نمی خوانی: « وَ شارِکَهُم فی الاَموالِ وَ الاَولادِ» ، یعنی : « با آنان در اموال و اولاد شریک باش»؟! علامت لاابالی عرض شد : آیا در بین مردم هم کسی هست که باکی نداشته باشد چه می گوید ویا به او چه گفته می شود؟ فرمود: بلی، کسی که معترض مردم می شود و درباره آنان سخنی می گوید در حالیکه می داند مردم او را رها نمی کنند، این همان کسی است که باکی ندارد چه می گوید و چه به او گفته می شود. ( روایت با سند به سلیم: 1- کتابه زهد حسین بن سعید: ص 7 ح12. 2- تفسیر عیاشی: ج2 ص 299 ح 105. 3- کافی: ج 2 ص323 ح 3. جلوه هایی از فضایل امیر المومنین ده خصلت امیر المومنین (ع) در رابطه با پیامبر (ص) ابان از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت : از علی (ع) شنیدم که می فرمود: من در رابطه با پیامبر (ص) ده خصلت دارم که به قدر یکی از آنها همه آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب می کند مرا مسرور نمی کند. گفته شد: یا امیر المومنین، آنها را برای ما بیان فرما. حضرت فرمود: پیامبر (ص) به من فرمود: ای علی، تو برادری، و تو دوستی، و تو وصیی، و تو وزیری، تو جانشین هستی در خاندان و مال و در هر غیبتی که غایب باشم. منزلت تو نسبت به من همچون منزلت من نزد پروردگارم است. تو جانشین در امتم هستی. دوست تو دوست من و دشمن تو دشمن من است. تو امیر المومنین و آقای مسلمانان بعد از من هستی. تاثیر محبت اهل بیت (ع) در ثبات ایمان سپس امیر المومنین (ع) رو به اصحابش کرد و فرمود: ای صحابه، بخدا قسم به هیچ کاری اقدام نکردم مگر آنچه پیامبر (ص) درباره آن با من عهد و پیمان کرده بود. خوشا بحال کسی که محبت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد؛ ایمان در قلب چنین کسی ثابت تر از کوه احد در مکانش خواهد بود. و هر کس که دوستی ما در قلب او جای نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمک در آب ذوب می شود. یاد « علی » (ع) محبوبترین ذکرها نزد پیامبر (ص) بخدا قسم، و باز بخدا قسم! در همه عالم ذکری محبوبتر از من به پیشگاه پیامبر (ص) ذکر نشده است. هیچکس مانند نماز من به سوی دو قبله نماز نخوانده است. در کودکی نماز خواندم در حالیکه به سن بلوغ نرسیده بودم. امیر المومنین (ع) در رابطه با اهل بیت (ع) این فاطمه پاره تن پیامبر (ص) است که همسر من است، و او در زمان خود مانند مریم دختر عمران در زمان خود است. و مطلب سومی را به شما بگویم: حسن و حسین دو سبط این امت هستند، و آن دو نسبت به پیامبر (ص) مانند دو چشم نسبت به سر هستند و من مانند دو دست نسبت به بدن هستم، و فاطمه مانند قلب نسبت به جسد است. مَثَل ما مَثَل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت، و هر کس از آن بر جا ماند غرق شد. ( روایت از کتاب سلیم: 1. بحار: ج 39 ص 352 ح 26. روایت از غیر سلیم: 2. خصال: باب 10 ح 6. 3. خصال : باب 10 ح 7 4. خصال: باب 10 ح8. 5. خصال: باب 10 ح 9. 6. امالی صدوق: ص 48 7. امام شیخ طوسی: ص85.) آخرین سخن پیامبر (ص) درباره شیعیان ناشنوا شدن عایشه و حفصه هنگام رحلت پیامبر (ص) ابان از سلیم نقل می کند که گفت: از علی (ع) شنیدم که می فرمود: پیامبر (ص) در روزی که از دنیا رفت با من عهدی کرد، و این در حالی بود که من آن حضرت را به سینه ام تکیه داده بودم و سر مبارکش نزدیک گوشم بود. آن دو زن ( عایشه و حفصه) هم گوش فرا داده بودند تا صحبت را بشنوند. پیامبر فرمود : خدایا، گوشهای آنان را ببند. دو آیه قرآن درباره شیعیان و دشمنان علی (ع) سپس به من فرمود: یا علی، آیا سخن خداوند تبارک و تعالی را دیده ای، که می فرماید : « اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اولئِکَ هُم خَیرُ البَرِیَّهِ» یعنی: « آنانکه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنان بهترین مردم اند»، آیا می دانی اینان کیانند؟ حضرت می فرماید: عرض کردم : خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: اینان شیعیان تو و یارانت هستند. وعده من با آنان حوض کوثر در روز قیامت است، هنگامی که امتها بر زانو می نشینند و خداوند تبارک و تعالی تصمیم به عرضه کردن خلق به پیشگاه خود می گیرد و مردم به آنچه که چاره ای از آن نیست خوانده می شوند. تو و شیعیانت را فرا می خواند، و شما با پیشانی نورانی و مسرور و سیر و سیراب می آیید. ای علی، آیه « اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتابِ وَ المُشرِکینَ فی نار جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اُولئِکَ هُم شَرُّ البَرِیَّهِ» ، یعنی « آنانکهاز اهل کتاب و مشرکین کافر شدند در آتش جهنم دائمی خواهند بود و آنان بدترین مردم اند». اینان یهود و بنی امیه و شیعیانشان هستند که روز قیامت شقی و گرسنه و تشنه به صورتهای سیاه مبعوث می شوند. دستور حفظ کتاب تا ظهور حق ای جابر، این کتاب را حفظ کن ، پادشاهی از آن بنی عباس است تا هنگامی که صاحب چشم دیگر بر بندگان خدا ختم کند، و ندا کننده ای در حجاز ظاهر شود و مسجد جامع کوفه و آنچه دومی در فرات بنا کرده خراب شود. آنگاه که پادشاه ترک هلاک شود زبان شام به اضطراب می افتد و پادشاهان زیاد می شوند و حق ظاهر می شود ، و الحمدلله. ( روایت از کتاب سلیم: 1. بحار: ج 22 ص 498 ح 45 روایت از غیر سلیم: 1. کتاب طرف ابن طاووس : ص47 2. ما نزل من القرآن فی اهل بیت (ع) بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 489 و 490. 3. امالی شیخ طوسی: بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 490 و 491 . 4. مناقب ابن شهر آشوب: به نقل تفسیر برهان: ج 4 ص 491 5. مناقب خوارزمی، بنقل تفسیر برهان: ج 4 ص 492 6. شواهد التنزیل، بنقل تفسیر برهان : ج4 ص 492) معنای اسلام و ایمان ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از علی بن ابی طالب (ع) شنیدم در حالیکه مردی از آن حضرت درباره ایمان سوال کرد و گفت: یا امیر المومنین، مرا از ایمان خبر ده طوری که از غیر تو و بعد از تو کسی در این باره سوال نکنم. امیر المومنین (ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و مثل همین که از من پرسیدی از آن حضرت سوال کرد و مثل سخن ترا گفت. پیامبر (ص) با ان مردم شغول صحبت شد و به او فرمود: بنشین. آن مرد عرض کرد: ایمان آوردم. سپس علی (ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: هیچ میدانی که جبرئیل به صورت انسانی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: اسلام چیست؟ فرمود : « شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و اینکه محمد پیامبر خدا است و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان و غسل جنابت». عرض کرد: ایمان چیست؟ فرمود: به خدا و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش و به زندگی بعد از مرگ و به همه مقدرات – خیر و شر آن و شیرین و تلخ آن- ایمان بیاوری. وقتی آن مرد برخاست پیامبر (ص) فرمود: این جبرئیل بود، آمده بود تا دینتان را به شما بیاموزد. و چنین بود که هرگاه پیامبر (ص) به او مطلبی می فرمود او می گفت: « درست می گویی». پرسید: روز قیامت چه زمانی است؟ فرمود : سوال شونده از سوال کننده ( در این باره) عالم تر نیست. گفت: راست گفتی. پایه های ایمان امیر المومنین (ع) بعد آنکه از کلمه « راست گفتی» جبرئیل فراغت یافت چنین فرمود: بدانید که ایمان بر چهار پایه بنا شده است: یقین و صبر و عدل و جهاد. یقین یقین بر چهار شعبه است: شوق و ترس و زهد و انتظار . هر کس مشتاق بهشت باشد شهوارت را از یاد می برد، و هر کس از آتش بترسد از محرمات پرهیز می کند، و هر کس نسبت به دنیا زهد و بی اعتنایی کند مصیبتها بر او آسان می شود ، و هر کس به انتظار مرگ باشد در خیرات می شتابد. صبر صبر بر چهار شعبه است: بصیرت در فهم و درک ، تاویل و تبیین حکمت، شناخت عبرتها ، سنن پیشینان. هر کس در فهم و درک بصیرت داشته باشد در حکمت و جستجو و تبیین می کند، و هر کس در حکمت تبیین کند عبرتها را می شناسد، و هر کس عبرت را بشناسد حکمت را تاویل و تفسیر می کند، و هر کس حکمت را تفسیر کند عبرت را می بیند، و هر کس عبرت را ببیند گویا همراه پیشینیان بوده است. عدل عدل بر چهار شعبه است: پیچیده های فهم، و پوشش علم و شکوفه حکمتها و باغ حلم. هرکس بفهمد جمله های علم را تفسیر می کند، و هر کس علم داشته باشد شرایع حکمت بر او عرضه می شود، و هر کس بردباری کند در کارش افراط نمی کند و به وسیله آن در بین مردم ستوده زندگی می کند. جهاد جهاد بر چهار شعبه است: امر به معروف و نهی از منکر، و راستگویی در جاهای مختلف، و غضب بخاطر خداوند، و بغض و عداوت با فاسقین. هر کس امر به معروف کند کمر مومن را محکم می کند، و هر کس نهی از منکر کند بینی فاسق را به خاک می مالد، و هر کس در جاهای مختلف راست بگوید وظیفه ای که بر عهده اش بوده انجام داده است، و هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد وبه خاطر خداوند غضب کند خداوند بخاطر او غضب می نماید. و این است ایمان و پایه ها و شعبه های آن. کمترین درجه ایمان و کفر و گمراهی آن مرد گفت : یا امیر المومنین، کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود، و کمترین چیزی که با آن کافر می شود، و کمترین چیزی که با آن گمراه می شود چیست؟ حضرت فرمود: سوال کردی جواب را بشنو: کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود آن است که خداوند خود را به او بشناسد، و او به پروردگاری و یگانگی خداوند اقرار نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او به نبوت و ابلاغ ( رسالت او) اقرار نماید، و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او به اطاعتش اقرار کند . عرض کرد: یا امیر المومنین، اگر چه نسبت به همه چیز- غیر آنچه توضیح دادی- جاهل باشد؟ فرمود: آری، ( فقط) هرگاه به او دستور داده شد اطاعت کند و هر گاه نهی شد بپذیرد. کمترین چیزی که شخص باآن کافر می شود آن است که چیزی را به عنوان دین بپذیرد و گمان کند که خداوند او را به آن امر کرده- از چیزهایی که خداوند نهی کرده است- بعد آن را دین خود قرار دهد و بر اساس آن تبری و تولی داشته باشد و گمان کند خدایی را که به او امر کرده می پرستد. کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد. دوازده امام حجت های الهی ( آن مرد) عرض کرد: یا امیر المومنین ، آنان را برایم نام ببر. فرمود: کسانی که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده و فرموده است: « اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم» یعنی: « از خدا و پیامبر و اولی الامرتان پیروی کنید». عرض کرد: برایم روشن نمایید. فرمود: آنانکه پیامبر (ص) در آخرین خطبه ای که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود:« من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به حال ان دو تمسک کرده اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیربا من عهد کرده است که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا برسر حوض کوثر بر من وارد شوند مانن این دو – و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره کردند- زیرا یکی از این دو جلوتر از دیگری است . پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید، و از آنان عقب نمایند که متفرق می شوید و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالم ترند. عرض کرد: یا امیر المومنین، او رابرایم نام ببر. فرمود: کسی که پیامبر (ص) او را در غدیر خم نصب کرد و به آنان خبر داد که او نسبت به آنان صاحب اختیار از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند. عرض کرد: یا امیر المومنین، آن شما هستید؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مومنین صاحب اختیار تر از خودشان است. سپس پسرم حسین بعد از او نسبت به مومنین صاحب اختیارتر از خودشان است. و سپس جانشینان پیامبر (ص) هستند تا بر سر حوض کوثر یکی پس از دیگری به خدمت او وارد شوند. آن مرد نزد علی (ع) رفت و سر حضرت را بوسید و سپس عرض کرد: برایم روشن کردی و مشکلم را حل کردی و هر مشکلی در قلبم بود از بین بردی. پایه های کفر چهار پایه کفر سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود کفر بر چهار پایه بنا شده است: فسق و غلو و شک و شبهه. شعبه های فسق فسق بر چهار شعبه است: جفا و کور دلی و غفلت و تجاوزکاری. هر کس جفا کند حق را کوچک می شمرد و عالمان دین را شدیداً مبغوض می دارد و بر گناه بزرگ اصرار می ورزد. هر کس کوردل باشد یاد خدا را فراموش کند و در پی گمان می رود و با خالق خود به مبارزه بر می خیزد و شیطان بر او الحاح می کند و بدون توبه و خضوع و غافل شدن از گناه طلب مغفرت می کند. هر کس غفلت کند بر نفس خود جنایت کرده و کارش معکوس و منقلب می شود و گمراهی خود را هدایت می پندارد و آرزوها او را فریب می دهد، و هنگامی حسرت و پشیمانی او را می گیرد که وقت آن گذشته و پرده از او برداشته شده و آنچه گمانش را نمی کرد برایش ظاهر شده باشد. هر کس از امر خداوند تجاوز کند شک می کند، و هر کس شک کند خداوند بر او برتری نشان می دهد و او را به قدرت خویشس ذلیل می گرداند و بجلالت خود او را کوچک می کند، همچنانکه به پروردگار کریم خود مغرور شده و در کار خود افراط نموده است. شعبه های غلو غلو بر چهار شعبه است: تعمق و فرو رفتن در نظریه و منازعه در آن و انحراف و لجاجت. هر کس ( بیش از حد) تعمق کند به حق باز نمی گردد و جز غرق شدن در امور پیچیده چیزی برایش زیاد نمی شود، و فتنه ای از او رفع نمی شود مگر آنکه فتنه دیگری او را در خود فرو می برد، و دینش از هم گسیخته می شود و در مسئله ای بهم پیچیده فرو می رود. هر کس در نظریه منازعه و مخاصمه کند، در اثر لجاجت طولانی به احمق بودن مشهور می شود. هر کس انحراف پیدا کند نیکی به چشم او قبیح می آید و بدی به چشم او نیک می آید . هر کس لجاجت کند راهها بر او کور می شود و کارش مورد اعتراض قرار می گیرد و بیرون آمدن از آن برایش مشکل می شود آنگاه که تابع راه مومنان نباشد. شعبه های شک شک بر چهار شعبه است: جدل و هوای نفس و تردد و تسلیم شدن . و این همان کلام خداوند عزوجل است که می فرماید: « فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری» ، « پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت مجادله می کنی». هر کس از آنچه نزد اوست وحشت کند به عقب برخواهد گشت. و هر کس در دین مجادله کند در شک و تردید می افتد، و اولین از مومنان از او سبقت می گیرند و آخرین از آنان به او می رسند و سمهای شیطان او را زیر پا می گذارند. هر کس در مقابل هلاکت دنیا وآخرت تسلیم شود بین این دو هلاک می شود، و هر کس از آن نجات پیدا کند از زیادی یقین است ، و خداوند مخلوقی کمتر از یقین خلق نکرده است. شعبه های شبهه شبهه بر چهار شعبه است: اعجاب و خوش آمدن از زینت، و فریب دادن نفس، و توجیه کجروی ها و پوشاندن حق به باطل. به این صورت که زینت از دلیل منحرف می کند و فریب دادن نفس را به شهوت می اندازد، و کجروی صاحبش را به انحراف عظیمی می اندازد، و پوشاندن حق به باطل ظلماتی روی هم است. و اینها، کفرو پایه ها و شعبه های آن است. پایه های نفاق چهار پایه نفاق امیر المومنین (ع) فرمود: نفاق بر چهار پایه است: هوای نفس و سازشکاری و غضب و طعم. شعبه های هوای نفس هوای نفس بر چهار شعبه است: ظلم و دشمنی و شهوت و طغیان کسی که ظلم کند امور پیچیده اش زیاد می شود و مردم او را رها می کنند و بر علیه او کمک می کنند. هر کس تجاوز کند مردم از شر او در امان نیستند و قلب او سلامت نمی ماند و درشهوات نمی تواند نفس خود را کنترل کند. هر کس نفس خود را در شهوات ملامت نکند در امور خبیث فرو می رود. و هر کس طغیان کند عمداً و بدون دلیل گمراه میشود. شعبه های سازشکاری ساز شکاری بر چهار شعبه است: بر مغرور شدن و آرزو و بر حذر بودن و عقب انداختن وعده ها و این بدان صورت است که بر حذر بودن از حق باز می دارد، و عقب انداختن وعده ها موجب تفریط در عمل تا هنگام اجل می شود و اگر آرزو نبود انسان حساب آنچه در آن است را می دانست، و اگر انسان حساب آنچه در آن است را می دانست بطور ناگهانی از وحشت و ترس می مرد. و مغرور شدن باعث کوتاهی انسان در عمل می شود. شعبه های غضب غضب بر چهار شعبه است: تکبر و فخر و غیرت کاذب و تعصب هر کس خود را بالا بگیرد به حق پشت می کند. و هر کس فخر کند به فسق و فجور مبتلا می شود، و هر کس غیرت کاذب نشان دهد بر گناهان اصرار می ورزد، و هر کس را تعصب بگیرد ظلم می کند. و چه بد چیزی است در پل صراط کاری که بین پشت کردن به حق و فسق و فجور و اصرار بر گناهان و ظلم باشد. شعبه های طعم طمع چهار شعبه است: خوشحالی و شادی بیش از حد و لجاجت و روی هم انباشتن . خوشحالی نزد خداوند پسندیده نیست، شادی بیش از حد عجب است، و لجاجت بلایی است برای کسی که او را مجبور به کشیدن بار گناهان کرده است. و روی هم انباشتن لهو و بازی و مشغولیت است و تبدیل کردن چیزی که پست تر است به چیزی بهتر می باشد. و اینها،نفاق و پایه ها و شعبه های آن است. سنن الهی و توبه به درگاه خدا خداوند بر بندگانش قاهر است. یاد او بلند و وجه او با جلالت است و هر چه خلق کرده زیبا خلق کرده است. دو دست او باز و رحمت او هرچیزی را گرفته است و امر او ظاهر و نور او نور دهنده است وبرکت جوشان است و حکمت او نور می دهد. کتابش شاهد و حجت او غالب و دین او خالص است. سلطان او ظاهر و کلمه او بر حق و میزان او از روی عدل است و پیامبران او ابلاغ کرده اند. خداوند بدی را گناه و گناه را فتنه، و فتنه را آلودگی قرار داده است. نیکی را رضایت و رضایت را توبه، و توبه را پاک کننده قرار داده است. هر کس توبه کند هدایت می یابد، و هر کس به فتنه بیفتد گمراه می شود تا مادامی که به درگاه خدا توبه نکرده و به گناه خود اعتراف ننموده است هیچکس جز هلاک شونده بر علیه امر خداوند حرص و طمع نمی کند. الله! الله! چه وسعت دارد آنچه از توبه و رحمت و بشارت و حلم عظیم نزد خداوند است و چه ترسناک است آنچه از قیدها و جهنم و بالاهای شدید که نزد خداوند است. هر کس به اطاعت او دست یابد کرامت او را به خود جلب می کند، و هر کس در معصیت او وارد شود و بال عقاب او را خواهد چشید، و بزودی پشیمان می شوند. قسمتی ازوصیت نامه حضرت امام خمینی قدس سره الشریف صحیفه نور، ج 21- ص 200 اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه وبی حساب ومحروم کننده توده های تحت ستم ومظلوم موافق است، بلکه آن را بطورجدی درکتاب وسنت محکوم می کند ومخالف عدالت اجتماعی می داند... نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم ومارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف وقائل به اشتراک می باشند... بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت واحترام به آن به نحو محدود درپیدا شدن مالکیت ومصرف که اگربحق به آن عمل شود، چرخ های اقتصاد سالم به راه می افتد وعدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق می یابد. قسمتی ازبیانات حکیمانه مقام عظمای ولایت درجمع برادران وخواهران بسیجی با معظم له : عبرت هایی ازحادثه ای عظیم عاشورا به ما درس می دهد که برای حفظ دین باید فداکاری کرد. درس می دهد که درراه قرآن باید ازهمه چیزگذشت. درس می دهد که درمیدان نبرد حق وباطل، همه افراد اعم ازکوچک وبزرگ، زن ومرد، پیروجوان، شریف ووضیع وامام ورعیت باهم دریک صف قرارمی گیرند. درس می دهد که جبهه دشمن با همه توانایی های ظاهری بسیار آسیب پذیراست. همچنان که جبهه بنی امیه بوسیله کاروان اسیران عاشورا درکوفه آسیب دید، درشام آسیب دید، درمدینه آسیب دید وبالاخره هم نهضت عاشورا به فنای جبهه سفیانی منتهی شد عاشورا به ما درس می دهد که درماجرای دفاع ازدین، بصیرت بیش ازچیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرت ها بدون اینکه بدانند فریب می خورند ودرجبهه باطل قرارمیگیرند، چنانکه درجبهه ی ابن زیاد کسانی بودند که ازفساق وفجار نبودند؛ ولی ازبی بصیرت ها بودند. اینها درس های عاشورا است. البته همین درس ها کافی است که یک ملت را ازذلت به عزت برساند. همین درسها می تواند جبهه کفرواستکباررا شکست دهد. اینها درسهای زندگی ساز است. این، آن جهت اول است. جهت دوم ازجهات مربوط به حادثه عاشورا، عبرت های عاشورا است، اولین عبرتی که درقضیه عاشورا ما را متوجه خود می کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال پس ازدرگشت پیغمبر (ص) جامعه اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام حسین (ع) ناچارشد برای نجات جامعه اینچنین فداکاری کند. یک وقت این فداکاری بعد ازگذشت هزارسال ازصدراسلام است یایک وقت درقلب کشورها وملت های مخالف ومعاند با اسلام، این یک حرفی است. امااینکه حسین بن علی (ع) درمرکزاسلام درمدینه ومکه، مرکزوحی نبوی با وضعیتی مواجه شود به طوری که هرچه نگاه کند ببیند چاره ای جزفداکاری نیست. آنهم چنین فداکاری خونین وبا عظمتی، این قابل تأمل است. مگرچه وضعی بود که حسین بن علی (ع) احساس کردکه اسلام فقط با فداکاری اوزنده می ماند والا ازدست می رود؟ عبرت اینجاست. ما باید ببینیم چه شد که فردی مثل یزید برجامعه اسلامی حاکم شد؟ جامعه اسلامی که رهبروپیغمبرش درمکه ومدینه پرچم ها را می داد دست مسلمان ها وآنها می رفتند تا اقصی نقاط جزیره عرب ومرزهای شام، امپراتوری روم را تهدید می کردند وسربازان دشمن نیز ازمقابلشان فرارمی کردندو مسلمین پیروزمندانه برمی گشتند مثل ماجرای تبوک وجامعه اسلامی که درمسجد ومنبرآن، صوت وتلاوت قرآن بلند بود وشخصیتی مثل پیغمبر(ص) با آن لحن ونفس، آیات خدا را برمردم می خواند ومردم را موعظه می کرد وآنها را درجاده هدایت با سرعت پیش می برد، چطورشد که همین جامعه، همین کشوروهمین شهرها آنقدرازاسلام دورشدند تا کسی مثل یزید برآنها حکومت کرد؟ چرا باید وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی (ع) ببیند چاره ای ندارد جز فداکاری عظیم که درتاریخ بی نظیراست. چه شد که آنها به اینجا رسیده اند؟ این همان عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه قراردهیم . ما امروز یک جامعه اسلامی هستیم، باید ببینیم آن جامعه اسلامی چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال پس ازشهادت امیرالمؤمنین درهمان شهری که ایشان حکومت می کرد سرهای پسران امیرالمؤمنین را برنیزه کردند ودرآن شهرگرداندند. کوفه همان جایی است که امیرالمؤمنین (ع) توی بازارهای آن راه می رفت، تازیانه به دوش می انداخت و مردم را امر به معروف ونهی ازمنکر می کرد. فریاد تلاوت قرآن ازمسجد وتشکیلات آن بلند بود. این همان شهری هست که حالا دخترها وحرم امیرالمؤمنین (ع) را به اسارت دربازار آن می گرداندند. چه شد که ظرف بیست سال به اینجا رسیدند؟ جواب این است که یک بیماری وجود دارد که می تواند جامعه ای که دررأس آن کسی مثل پیغمبر اسلام (ص) وامیرالمؤمنین (ع) بوده است را درظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند. پس این یک بیماری خطرناکی است و ماباید ازاین بیماری بترسیم... جامعه ما باید خیلی مواظب باشد که به آن بیماری دچارنشود. عبرت اینجاست، ما باید آن بیماری را بشناسیم و آن را یک خطربزرگ بدانیم وازآن اجتناب کنیم. به نظرمن امروز این پیام عاشورا ازدیگر درس ها وپیام های عاشورا برای ما فوری تراست. ما باید بفهمیم چه بلایی برسرآن جامعه آمده که سرحسین بن علی (ع) آقا زاده اول دنیای اسلام وپسرخلیفه مسلمین علی ابن ابیطالب (ع) درهمان شهری که پدراوبرمسند خلافت می نشسته است گردانده شد وآب ازآب هم تکان نخورد؟ باید ببینیم چگونه ازهمان شهرافرادی آمدند به کربلا و اوواصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند وحرم امیرالمؤمنین را به اسارت گرفتند.؟ دوعامل عوامل اصلی این انحراف وگمراهی وانحراف عمومی است: یکی دورشدن ازذکرخدا که مظهرآن صلات ونمازاست. یعنی فراموش کردن خدا ومعنویت وجدا کردن حساب معنویت اززندگی وفراموش کردن توجه وذکرودعا وتوسل وطلب توفیق ازخدای متعال وتوکل برخدا وکنارگذاشتن محاسبات خدایی اززندگی. وعامل دوم «اتبعوالشهوات» است. یعنی دنبال شهوت رانی ها وهوس ها ودریک جمله دنیا طلبی رفتن واصل دانستن اینها وفراموش کردن آرمان ها، این درد اساسی وبزرگ است وماهم ممکن است به این درد دچارشویم. اگردرجامعه اسلامی ما آن حالت آرمان خواهی ازبین برود یا ضعیف بشود وهرکسی به فکراین باشد که کلاه خودمان را ازمعرکه به درببریم تا دردنیایمان ازدیگران عقب نیفتیم، دیگری جمع کرده است ما هم برویم جمع کنیم وخود ومصالح خود را برمصالح جامعه ترجیح بدهیم معلوم است که وضع به اینجا خواهد رسید. نظام اسلامی با ایمان ها، با همت های بلند، با مطرح شدن واهمیت دادن وزنده نگاه داشتن شعارها بوجود می آید و حفظ می شود وپیش می رود. معلوم است که کمرنگ کردن شعارها، بی اعتنایی به اصول دین اسلام وانقلاب وهمه چیز را با محاسبات مادی فهمیدن ومطرح کردن، جامعه را به آنجا پیش خواهد برد که به چنان وضعی برسد. به همین دلیل آنها به آن وضع دچارشدند. یک روز برای مسلمین پیشرفت اسلام ورضای خدا وتعلیم دین ومعارف اسلامی وآشنایی با قرآن ومعارف آن مطرح بود. دستگاه حکومت واداره کشور، دستگاه زهد وتقوی وبی اعتنایی به زخارف دنیا وشهوات شخصی بود. نتیجه آنهم حرکت عظیمی بود که مردم به سمت خدا کردند. درچنان وضعیتی کسی مثل علی ابن ابیطالب شخصیت برجسته می شود. چرا که معیارها دروجود اینها بیش ازدیگران است. وقتی معیارها، خدا، تقوا، بی اعتنایی به دنیا ومجاهدت درراه خدا باشد، کسانی به صحنه می آیند که این معیارها را دارند. اینها سررشته کارها را به دست می گیرند وجامعه، جامعه اسلامی خواهد بود. اما وقتی که معیارهای خدایی عوض شود هرکسی که دنیا طلب تر، شهوت ران تر وبرای بدست آوردن منافع شخصی زرنگ تروبا صدق وراستی بیگانه تر است سرکارمی آید. آنوقت نتیجه این می شود که یامثال عمربن سعد وشمروعبیدالله بن زیاد می شوند رؤسا ومثل حسین بن علی (ع) به مذبح می رود و درکربلا به شهادت می رسد. این یک حساب دو، دوتا چهارتااست. کسانی که دلسوزند نباید بگذارند معیارهای الهی درجامعه عوض شود معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایی مثل حسین بن علی (ع) ریخته شود. اگرزرنگی ودست وپا داری درکاردنیا وپشت هم اندازی ودروغ گویی وبی اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرارگرفت معلوم است که کسی مثل یزید باید درراس کارقرارگیرد وکسی مثل عبیدالله باید شخص اول کشورعراق شود. همه کاراسلام این بود که این معیارها را عوض کند. بسیجی باید دروسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند. دشمن ازراه اشاعه فرهنگ غلط فساد وفحشاء سعی می کند جوان های ما را ازدست ما بگیرد. کاری که ازلحاظ فرهنگی دشمن می کند نه تنها یک تهاجم فرهنگی بلکه باید گفت: یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی ویک قتل عام فرهنگی است. امروز دشمن دارد این کار را با ما می کند. چه کسی می تواند ازاین فضیلت ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا ومنافع شخصی ندارد. او می تواند بایستد و ازفضیلت ها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است نمی تواند ازفضیلت ها دفاع کند. این جوان با اخلاص است که می تواند ازانقلاب، اسلام وفضائل وارزش های اسلام دفاع کند. لذا بنده چندی پیش گفتم : همه باید امربه معروف ونهی ازمنکربکنند. الان هم عرض می کنم نهی ازمنکر بکنید. این واجب است. امروز امر به معروف ونهی ازمنکر، هم مسئولیت شرعی وهم مسئولیت انقلابی وسیاسی شماست. حضرت امیرعلیه السلام می فرماید: ..امر به معروف ونهی ازمنکر درمقیاس وسیع وعمومی، حتی ازجهاد بالاتراست. پایه دین را امربه معروف ونهی ازمنکرمحکم می کند. اساس جهاد را امربه معروف ونهی ازمنکر استوارمی کند.

خــــــداوند در حديث قدسي می فرماید:

خــــــداوند در حديث قدسي می فرماید: 

عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي
اي بنده من ؛ مــ ـــرا فرمان بــ َــر ، تا تــــو را همانند خـــود سازم
انا حي لا اموت اجعلك حيا لاتموت
من حي ِ نــاميرايي هستم و تــــو را نيز زنده ی ِ ناميـــرا مي سازم
و انا اقول للاشياءكن فيكون و انت تقول للاشياء كن فيكون
من به هرچيزي فرمان دهم خواهد شد، تــو را نيز چنان مي كنم كه به هر چه فرمان دهي انجام پذيرد.

خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: « عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء..

http://samt-e-khoda.persianblog.irC

نکاتی پیرامون حضرت صدیقه طاهره سید النساءالعالمین فاطمه زهراء سلام الله علیها.رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

نکاتی پیرامون حضرت صدیقه طاهره سید النساءالعالمین فاطمه زهراء سلام الله علیها

صلی الله علیک یافاطمه الزهراء( سلام الله علیها)

فاطمه سرور زنان جهانیان است

حضرت فاطمه علیها السلام در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا علیها السلام تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه علیها السلام را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه علیها السلام برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد.

 از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. فاطمه زهرا سلام الله علیها محبوبترين چهره زن ديندار ، عالم ، ادیب، باتقوا و اخلاقی در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مي رود . شخصيت فاطمه زهرا سلام الله علیها سيده نساء العالمين سرور زنان جهان اسوه و الگويی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن علیه السلام مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين علیه السلام سرور شهيدان تربيت يافتند و نيز زينب کبری سلام الله علیها حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يکتا در سخنوری و حق طلبی که پيام حسينی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ريا و پستی و دنياپرستی را از چهره يزيد و يزيديان به يک سو زد . کيست که نداند که مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادی  دارد ، و فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون قوای خانوادگی  به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از خديجه کبری  مي باشد . چه بگويم درباره پدری که پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سيه کاری بود ؟ چه بگويم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی  او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجايای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خديجه دختر خويلد از نيکوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستين زنی که به پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت در راه پيشرفت اسلام  کريمانه بذل کرد .

 درجه وفاداری خديجه سلام الله علیها نسبت به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در بذل مال و جان و هستي اش ، تاريخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پيامبر اکرم نيز تا خديجه زنده بود زنی ديگر نگرفت و پيوسته از فداکاريهای او ياد مي کرد . از عايشه ، زوجه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، نقل شده است که گفت : " احترام هيچ يک از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پيوسته از او به نيکی ياد مي کرد و به حدی او را محترم مي شمرد که گويا زنی مانند خديجه نبوده است " . عايشه سپس نقل مي کند : روزی به پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتم : او بيوه زنی بيش نبوده است ، پيغمبر سخت برآشفت به طوری  که رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگويی  نسبت مي دادند ، او مرا تصديق کرد ، روزی که همه از من روی مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بی دريغ خرج کرد

. خداوند از او دختری به من بخشيد که مظهر پاکی  و عفت و تقوا بود . عايشه سپس مي گويد : به پيغمبر عرض کردم از اين سخن نظر بدی  نداشتم و از گفته خود پشيمان شدم . باری ، فاطمه زهرا سلام الله علیها چنين مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خديجه از پيغمبر سلام الله علیها هفت فرزند آورد : قاسم که کنيه ابو القاسم برای پيغمبر از همين فرزند پيدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله يا طيب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زينب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقيه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نيز به ازدواج عثمان - پس از رقيه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت .

يگانه بانوی دوجهان حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

ولادت فاطمه زهرا علیه السلام را روز بيستم جمادی  الثانی سال پنجم بعثت مي دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوی يگانه نزديک نه سال بوده است فاطمه زهرا سلام الله علیها که به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره اين ازدواج پر شوکت و برکت است . نامها و لقبهايی که فاطمه سلام الله علیها دارد ، همه بازگوينده صفات و سجايای  ملکوتی اوست ، مانند : صديقه طاهره ، زکيه ، زهرا ، سيدة النساء العالمين و خير النساء و بتول ... . کنيه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنين ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابيها " يعنی " مادر پدرش " مي باشد که نشان دهنده علاقه بسيار زياد فاطمه علیها السلام است به پدر بزرگوارش و اين که با همه کمی سن از آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکيه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خديجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابيها را پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به دختر عزيزش عنايت کرد .

چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار مي رود و مانند " ام الخبائث" که به شراب ( سرچشمه همه زيانها و بديها ) مي گويند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته مي شد ، بنابراين ام ابيها به معنی  منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولايت است ، و براستی زهرا سلام الله علیها درخت سايه گستری بود که ميوه های شيرين امامت و ولايت را به بار آور   فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود - در جود و بخشش و بلندی نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجايای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقشی نبسته و از ناپاکی  دوران جاهليت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال ديگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی  در نشر تعليمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربيت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار مي گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربيتی اسلام پرورش يافته و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جايگزين شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادری سالخورده و کدبانويی آزموده که تمام دوره های زندگی را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان - توجه مي کرد و نيز آنچه را در بيرون خانه مي گذشت ، مورد توجه قرار مي داد و از حق خود و شوهرش دفاع مي کرد.حضرت فاطمه، دختر رسول خدا (ص) در روز جمعه، بیستم ماه جماد الثانی سال پنجم بعثت، در منزل وحی چشم به جهان گشود. مادرش خدیجه (ع) دختر خویلد بود.با تولد فاطمه (ع) خانه پیامبر و خدیجه بیش از بیش کانون مهر و محبت شد.دوران کودکی آن حضرت، در دوران مبارزه و بحرانی صدر اسلام گذشت؛ دورانی که رسول خدا (ص) با مشکلاتی بزرگ و حوادثی سخت و خطرناک رو به رو بود. حضرت زهرا (ع) حدود دو سال داشت که در کنار پدر، در محاصره اقتصادی مشرکان قریش قرار گرفت.در سال دهم بعثت، اندکی پس از نجات از «شعب ابی طالب»، مادر گرامی خویش را، که رنج ده سال مبارزه رنجورش ساخته بود، از دست داد. همچنین، در این سال ابوطالب، عمو و حامی پیامبر (ص) به سرای باقی شتافت. مرگ ابوطالب و خدیجه، این دو حامی بزرگ پیامبر (ص)، موجب شد که اذیت و آزار دشمنان شدت یابد؛ گاهی سنگش می زدند، گاهی خاک به صورت مبارکش می پاشیدند. در بیشتر اوقات، با چهره ای خسته وارد خانه می شد. فاطمه (ع) با دست های کوچکش خاک از سرو روی پدر می زدود و نوازشش می کرد و مایه آرامش و دلگرمی اش می شد؛ چنان که پدر گرامی اش او را « ام ابیها» لقب داد.پیامبر اکرم (ص) فرمود : دخترم از این جهت « فاطمه » نامیده شده که خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهایى بخشیده است .ابن شهر آشوب و قطب راوندی روایت کردند که : روزی حضرت امیر المومنین علی (ع) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه زهرا (ع) را به نزد مردی یهودی که نامش زید بود، رهن گذاشتند و مقداری جو قرض گرفتند. سپس یهودی آن چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت. چون شب شد زن یهودی به آن حجره آمد، دید نوری از آن چادر ساطع می شد که تمام حجره را روشن کرده بود، وقتی زن آن حالت غریب را دید ، به نزد شوهر خود رفت و آنچه را که دیده بود نقل کرد، مرد یهودی پس از شنیدن آن حالت تعجب کرد و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه (ع) در آن خانه است. به سرعت شتافت و داخل آن حجره شد و دید که شعاع چادر آن خورشید فلک عصمت است، که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده بود.مرد یهودی از مشاهده این حالت تعجبش زیاد شد. سپس مرد یهوئدی و زنش به خانه خویشان خود دویدند و هشتاد نفر از ایشان را حاضر گردانید و از برکت شعاع چادر حضرت زهرا (ع) همگی به نور اسلام منور شدند.ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (ع) روایت کرده است که حضرت فرمودند: در شب جمعه ماردم فاطمه (ص) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی و پیوست در رکوع، سجود، قیام و دعا بود، تا خورشید طلوع کرد. شنیدم پیوسته دعا می کرد، برای مومنین و مومنات و ایشان را نام می برد وبسیار دعایشان می کرد. سپس گفتم ای مادر چرا برای خودتان دعا نکردید، ولی برای دیگران دعا کردید، مادرم فرمودند: « یا بُنَّی الجّارُ ثُمَ الدّارُ» ای فرزندم، اول همایسه و آخر خود را باید دعا کرد. شیخل کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمودند: روی زمین گیاهی اشرف و پر منفعت مثل خرفه نیست و او سبزی مادرم فاطمه (ع) است. سپس فرمود خدا لعنت کند بنی امیه را که خرفه را «ببقله الحماء» نام گذاشتند به دلیل بغض و عداوتی که با ما و مادرم فاطمه (ع) داشتند.روایت دیگر است که روزی رسول اکرم (ع) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمودند.اصحاب گفتند: زن عورت است.فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیکتر است؟اصحاب جواب را نمی دانستند، چون حضرت فاطمه این مطلب را شنید، عرض کرد: نزدیک ترین حالت زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نرود.حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: فاطمه پاره تن من است.

از کرامات حضرت زهراءسلام الله علیهاء

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که : چند روزی بر پیغمبر اکرم (ص) گذشت و طعامی میل نکرده بودند، به خانه زوجاتشان آمدند، چیزی برای خوردن پیدا نکردند، پس به خانه حضرت زهرا (ع) تشریف آوردند، حضرت زهرا (ع) کاسه ای اورد که غذای گرم در آن بود.پیامبر (ص) فرمود: « اِنی لَکِ هذا قالَتُ هُوَ مِن عِندِالله اِنَّ الله یَرزُق مَن یَشاءُ  بِغیرِ حِسابٍ» این طعام از کجاست؟ حضرت فرمود: از نزد خدا است همانا خدا روزی می دهد به هر کسی که بخواهد.پیغمبر (ص) فرمود: « اَلحَمدُلله الَّذی لَم یَمُتنی حَتی رَاَیتُ فی اِبتَنی ما راهُ زَکَریا لِمَریم کان اذا اَدخَلَ عَلَیها وَجَدَ عَلَیها وَجدَ عِندَها رِزقاً». سپاس خدای را که مرا نمیراند تا اینکه دیدم در دخترم، آنچه زکریا برای مریم دید. چنان بود که هرگاه بر او وارد می شد، نزد او رزقی می یافت، می گفت: ای مریم این از کجا است؟ مریم (ص) می فرمود: از نزد خدا است، خدا هر کسی را که بخواهد بی حساب رزق می دهد.

بعد از آنکه ابوبکر فدک را غصب کرد و حضرت فاطمه (ص) اتمام حجت نمود و ابوبکر آخر ملزم شد نوشته ای در رد فدک به آن بانو بدهد. عمر سید و سند را گرفت، و با آن تفاصیل پاره کرد، بانوی مظلومه در حق عمر نفرین کرد و فرمود: « یَابنَ الخطابُ مُزَّقتُ کِتابی مَزَّقَ الله بِطنِکَ» ( ای پسر خطاب نامه مرا پاره کردی، خدا شکمت را پاره کند). لذا دعای حضرت به اجابت رسید و شکم عمر به دست توانای ابولولو کاشانی پاره شد.سیف النظر طوسی در سنن المجامع آورده است که : یکی از منافقان مدینه حضرت امیر المومنین علی (ع) را در خواستگاریش از زهرا (ع) ملامت کرد. گفت: یا علی تو معدن فضل و ادبی و شجاعترین مبارزان عرب هستی، چرا زنی خواستی که چاشتش به شب نمی رسد. اگر دختر مرا می خواستی چنان می کردم که جهاز او از خانه من تا در خانه تو شتر پر از جهاز بود.امیر المومنین علی (ع) فرمودند: این کار به تقدیر است نه به تدبیر، « الحُکمُ للهِ العَلیُّ الکبیر» ما را به مال و متاع دنیا نظر نیست، مقصود رضای حق تهالی است. فخر ما به اعمال است نه به اموال، و مباهات ما به کردار نیست نه به درهم و دینار.چون امیر المونین علی (ع) رضایخ ود را به حکم قضا ظاهر کرد، ندایی به آن حضرت رسید. یا علی سر بردار تا قدرت حق را ببنیی و جهاز دختر حضرت محمد (ص) را بنگری. حضرت سرمبارکشان را بالا کردند و از بالای سر خود تا عرش خدا حجابها دید در نور ددیه و در زیر عرش میدانی وسیع به نظرش آمد، آن میدان پر از شترهای بهشتی بود، که بار آنها در، گوهر، مشک، و عنبر بود، و بر هر شتری کنیزکی چون مهر تابان و زمام هر شتری به دست غلامی چون سرو خرامان، ندا می کردند: « هذا جَهازُ فاطِمَهَ بِنتُ مُحَمَّدٍ المُصطَفی ( این جهاز فاطمه دختر پیغمبر خاتم است. امیر المومنین علی از مشاهده آن خوشحال شد و به حجره فاطمه (ع) آمد.حضرت فاطمه زهرا (ع) فرمودند: اگرچه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدی اما جهاز ما را، عیان دیدی.

روزی حضرت امیر المومنین علی (ع) به خانه آمد، دید که حضرت زهرا (ع) بیمار است. چون شدت بیماری و تب آن بانو را دید سرش را به دامن گرفت و بر رخسارش نظر کرد و گریست و فرمود: یا فاطمه جان چه میل داری؟ از من بخواه.آن معدن حیاء و عفت، عرض کرد: یا پسر عم چیزی از شما نمی خواهم. امیر المومنین علی (ع) مجدداً اصرار نمود. آن بانوی معظمه قبول نکرده، و فرمود پدرم رسول خدا (ص) فرمود: از شوهرت امیر المومنین علی خواهش نکن مبادا خجالت بکشد. حضرت فرمود: ای فاطمه جان تو را به جان من آنچه را که میل داری بگو. عرض کرد: حال که قسم دادی، چنان چه در این حالت اناری باشد خوب است. امیر المومنین علی (ع) از خانه بیرون آمد و از اصحاب خود جویای انار شد، عرض کردند: فصل آن گذشته، البته چند عدد انار برای شمعون آورده اند. حضرت خود را به در خانه شمعون رسانید و دق الباب کرد. شمعون بیرون آمد و دید اسدُ الله الغالِب ایستاده است، عرض کرد: چه باعث شده که خانه مرا روشن نمودی؟

 حضرت فرمود: شنیده ام از طائف برای تو انار آورده اند، اگر چیزی از آن باقی مانده است یک عدد به من بفروش که می خواهم برا بیماری عزیز ببرم. عرض کرد: فدایت شوم آنچه بود مدتی است که فروخته شده است. آن حضرت به علم امامت می دانست که یکی باقی مانده است. فرمود: جویا شو شاید یک عدد مانده باشد، و تو بی خبر باشی. عرض کرد: از خانه خود باخبرم.زوجه اش پشت در ایستاده بود و گفتگو را شنید، صدا زد: ای شمعون یک انار در زیر برگها پنهان کرده ام، رفت وآن را خدمت حضرت آورد. حضرت چهار درهم به شمعون داد، شمعون گفت: یا علی قیمت این انار نیم درهم است. حضرت فرمود: زوجه ات برای خودش ذخیره کرده بود و روانه خانه شد.اما در اثنای راه صدای ضعیف و ناله غریبی شنید، از پی آن رفت و تا داخل خرابه شد، شخصی بیمار غریب و تنها را دید که به خاک افتاده و از شدت ضعف و مرض می نالد. آن امام رحیم در بالین او نشست و سر او را در دامن گرفت ، پرسید: ای مرد چند روز است که بیمار شده ای ؟ آن مرد عرض کرد: ای جوان صالح من از اهل مدائن و بیمار هستم، به قرض افتاده ام و مدتی است به کشتی سوار و به این دیار آمده ام که شاید خدمت امیر المومنین علی (ع) برسم، تا علاج در قرض من نماید ولی مریض و ناچار گردیدم.آن حضرت فرمود: یک عدد انار در این شهر بود که به جهت بیمار عزیزی می بردم، اکنون نمی توان تو را محروم کنم، نصف آن را به تو می دهم و نصف دیگر آن را برای او نگه می دارم. لذا انار را به دست مبارک دو نیم کرد و به دهان مرد مریض گذاشت تا آنکه نصف انار تمام شد، آنگاه فرمود: دیگر میل داری؟ عرض کرد: بسیار دلم بی قرار است، اگر نصف دیگر آن را احسان کنی، کمال امتنان را دارم.

آن حضرت سر خود را به زیر افکند به نفس خود خطاب کرد: یا علی این مریض در این خرابه غریب افتاده رعایت حالش را بکن. شاید برای فاطمه وسیله دیگر فراهم شود. سپس نصف دیگر انار را به او داد و چون تمام شد آن بیمار کور دعا کرد.حضرت، با دست تهی، متفکر و متحیر که آیا چه جوابی به زهرا (ع) بگوید، چرا که به او وعده انار داده بود، از خرابه بیرون آمد. آهسته آهسته با عرق خجلت آمد تا به خانه رسید و از داخل شدن شرم داشت، لذا سر مبارک را از در خانه داخل نمود تا ببیند آن مخدره در خواب است یا بیدار. دید آن بانوی معظمه عرق کرده و نشسته، و طبقی از انار نزد آن بانو است که از جنس انار دنیا نیست و تناول می فرماید! خوشحال شد و از واقعه جویا شد.حضرت فاطمه (ع) فرمود: هنگامی که تشریف بردید زمانی نگذشت که عرق سلامتی بر من عارض شد، ناگاه دق الباب شد، فضه رفت دید شخصی طبقی از انار آورده و می گوید از طرف علی است، داده که برای سیده نسوان فاطمه بیاورم.چنان که خداوند می فرماید: « مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» ( هر کسی یک حسنه به جا آورد برایش در دنیا ده حسنه پاداش است.)

سیماى حضرت فاطمه علیها السلام در روز قیامت

برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینده بشر است ، زمانى که معصومین علیهم‌ السلام همواره بدان مى اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مى شدند . فاطمه صلوات الله علیها نیز چنین بود و بیشتر به آن زمان مى اندیشید .فکر زنده شدن ، عریان بودن انسان ‌ها در قیامت ، عرضه شدن به محضر عدل الهى و ... او را در اندوه فرو مى برد .امیرمومنان على علیه السلام مى فرمایند : " روزى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیها السلام وارد شد و او را اندوهناک یافت . فرمود : دخترم ! چرا اندوهگینى ؟فاطمه علیها السلام پاسخ داد : پدر جان ! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز ، رنجم مى دهد .پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آرى دخترم ! آن روز ، روز بزرگى است . اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین کسى هستم که برانگیخته مى شوم . سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على بن ابى طالب .

 پس از آن ، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى فرستد . وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار مى سازد .آنگاه اسرافیل لباس‌ هاى بهشتى برایت مى آورد و تو آنها را مى پوشى . فرشته دیگرى به نام زوقائیل مرکبى از نور برایت مى آورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست . تو بر آن مرکب سوار مى شوى و زوقائیل آن را هدایت مى کند . در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچم ‌هاى تسبیح پیشاپیش تو راه مى روند .اندکى که رفتى ، هفتاد هزار حورالعین در حالى که شادمانند و دیدارت را به یکدیگر بشارت مى دهند ، به استقبالت مى شتابند . به دست هر یک از حوریان منقلى از نور است که بوى عود از آن برمى خیزد ... آنها در طرف راستت قرار گرفته ، همراهت حرکت مى کنند .فاطمه جان ، هنگامى که به وسط جمعیت حاضر در قیامت مى رسى ، کسى از زیر عرش پروردگار به گونه ‌اى که تمام مردم صدایش را بشنوند ، فریاد مى زند : چشم ‌ها را فرو پوشانید و نظر ها را پایین افکنید تا صدیقه فاطمه ، دخت پیامبر صلی الله و علیه و آله و همراهانش عبور کنند . هنگامى که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى ، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبالت مى آید و بر تو سلام مى گوید . آنها سمت چپت قرار مى گیرند و همراهت حرکت مى کنند . آنگاه مادرت خدیجه ، اولین زنى که به خدا و رسول او ایمان آورد ، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچم‌ هاى تکبیر در دست دارند ، به استقبالت مى آیند . وقتى به جمع انسان ‌ها نزدیک شدى ، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه نزدت مى آید و با تو رهسپار مى شود .جابر بن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبر خدا صلى الله و علیه و آله این حضور را چنین توصیف مى کند :روز قیامت دخترم فاطمه بر مرکبى از مرکب‌ هاى بهشت وارد عرصه محشر مى شود . مهار آن مرکب از مروارید درخشان ، چهار پایش از زمرد سبز ، دنباله ‌اش از مشک بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است . فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت خدایى است . بر فرازش تاجى از نور دیده مى شود که هفتاد پایه از در و یاقوت دارد که همانند ستارگان درخشان نور مى افشانند .در هر یک از دو سمت راست و چپ آن مرکب هفتاد هزار فرشته به چشم مى خورد . جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى کند : نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظر ها پایین افکنید . این فاطمه دختر محمد است که عبور مى کند . در این هنگام ، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى گیرند تا فاطمه صلوات الله علیها عبور مى کند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى گیرد .

در ادامه گفتگوى پیامبر صلی الله و علیه و آله با دختر گرامى اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت ، چنین مى خوانیم : سپس منبرى از نور برایت برقرار مى سازند که هفت پله دارد و بین هر پله‌ اى تا پله دیگر صف ‌هایى از فرشتگان قرار گرفته‌ اند که در دستشان پرچم ‌هاى نور است . همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مى کشند .آنگاه که بر بالاى منبر قرار مى گیرى ، جبرئیل مى آید و مى گوید : اى فاطمه ! آنچه مایلى از خدا بخواه .اولین درخواست فاطمه علیها السلام در روز قیامت ، پس از عبور از برابر خلق ، شکایت از ستمگران است .جابربن عبدالله انصارى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل مى کند : هنگامى که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى گیرد ، خود را از مرکب به زیر انداخته ، اظهار مى دارد : الهى و سیدى ، میان من و کسى که مرا آزرده و بر من ستم روا داشته ، داورى کن . خدایا ! بین من و قاتل فرزندم ، حکم کن .... .بر اساس روایتى دیگر ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : دخترم فاطمه در حالى که پیراهن ‌هاى خونین در دست دارد ، وارد محشر مى شود . پایه‌ اى از پایه ‌هاى عرش را در دست مى گیرد و مى گوید : « یا عدل ، یا جبار ، احکم بینى و بین قاتل ولدى » ؛ اى خداى عادل و غالب ، بین من و قاتل فرزندم داورى کن .قال : « فیحکم لابنتى و رب الکعبه » به خداى کعبه سوگند ، به شکایت دخترم رسیدگى مى شود و حکم الهى صادر مى گردد .

دومین خواسته فاطمه علیها السلام در روز قیامت از خداوند چنین است : خدایا ! حسن و حسین را به من بنمایان .در این لحظه ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه صلوات الله علیها مى روند ، در حالى که از رگ‌ هاى بریده حسین علیه السلام خون فوران مى کند .پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مى فرماید : هنگامى که به فاطمه گفته مى شود وارد بهشت شو ، مى گوید : هرگز وارد نمى شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه کردند ؟به وى گفته مى شود : به وسط قیامت نگاه کن .پس بدان سمت مى نگرد و فرزندش حسین را مى بیند که ایستاده و سر در بدن ندارد . دخت پیامبر صلی الله علیه و آله ناله و فریاد سر مى دهد .فرشتگان نیز ( با دیدن این منظره ) ناله و فریاد برمى آورند .امام صادق علیه السلام مى فرماید : حسین بن على علیهما السلام در حالى که سر مقدسش را در دست دارد ، مى آید . فاطمه علیها السلام با دیدن این منظره ناله‌ اى جانسوز سر مى دهد . در این لحظه ، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مومنى نیست مگر آن که به حال او مى گرید .در این موقعیت ، خداوند به خشم آمده ، به آتشى به نام « هبهب » که هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمى رود ، دستور مى دهد کشندگان حسین بن على را برگیر و جمع کن ... آتش به فرمان پروردگار عمل کرده ، همه آنها را برمى چیند ... .

سومین درخواست فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت از پروردگار ، شفاعت از دوستان و پیروان اهل‌ بیت علیهم السلام است که مورد قبول حق قرار مى گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مى دهد . امام باقر علیه السلام مى فرماید : هنگامى که فاطمه به در بهشت مى رسد ، به پشت سرش مى نگرد . ندا مى رسد : اى دختر حبیب ! اینک که دستور داده‌ ام به بهشت بروى ، نگران چه هستى ؟ فاطمه صلوات الله علیها جواب مى دهد : اى پروردگار ! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم ، مقام و منزلتم معلوم شود .ندا مى رسد : اى دختر حبیبم ! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبش دوستى تو یا یکى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان .امام باقر علیه السلام در روایتى دیگر مى فرماید : در روز قیامت بر پیشانى هر فردى ، مومن یا کافر نوشته شده است . پس به یکى از محبان اهل‌ بیت علیهم السلام که گناهانش زیاد است دستور داده مى شود به جهنم برده شود . در آن هنگام ، فاطمه علیها السلام میان دو چشمش را مى خواند که نوشته شده است : دوستدار اهل ‌بیت . پس به خدا عرضه مى دارد : الهى و سیدى ! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‌ ات را زیر پا نمى نهى .ندا مى رسد : فاطمه ! راست گفتى ، من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو ، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم . وعده من حق است و هرگز تخلف نمى کنم .این که مى بینى دستور دادم بنده‌ ام را به دوزخ برند ، بدین جهت بود که درباره‌ اش شفاعت کنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان ، پیامبران ، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند .حال بنگر ، دست هر که بر پیشانى ‌اش « مومن » نوشته شده ، بگیر و به بهشت ببر .
شفاعت دوستان فاطمه از دیگران
عظمت و مقام حضرت فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى دهد .امام باقر علیه السلام به جابر فرمود : جابر ! به خدا سوگند ، فاطمه علیها السلام با شفاعت خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى سازد . چنان که کبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى کند .عظمت و مقام حضرت فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت چنان است که خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى دهد .هنگامى که شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مى رسند ، خداوند در دلشان مى افکند که به پشت سر بنگرند . وقتى چنین کنند ، ندا مى رسد : دوستان من ! اکنون که شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم ، نگران چه هستید ؟آنان عرضه مى دارند : پروردگارا ! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشکار شود .ندا مى رسد : دوستانم ! برگردید و بنگرید و هر که به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا ، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده ، همراه خود وارد بهشت کنید .
به سوى بهشت
حضرت فاطمه علیها السلام ، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شکایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا ، با جلال و شکوه خاصى وارد بهشت مى شود . پیامبر اکرم صلوات الله علیه مى فرماید : روز قیامت دخترم فاطمه در حالى که لباس‌ هاى اهدایى خداوند را که با آب حیات آمیخته شده ، پوشیده ، محشور مى شود و همه مردم از مشاهده این کرامت تعجب مى کنند .
آنگاه لباسى از لباس ‌هاى بهشت بر وى پوشانده مى شود . بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است : دختر پیامبر را به بهترین شکل ممکن و کامل ‌ترین هیبت و تمام ‌ترین کرامت و بیشترین بهره وارد بهشت سازید . پس ، فاطمه سلام الله علیها را به فرمان پروردگار در کمال عظمت و شکوه ، در حالى که پیرامونش هفتاد هزار کنیز قرار گرفته ، به بهشت مى برند .

استقبال حوریان بهشتى

رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود : هنگامى که به در بهشت مى رسى ، دوازده هزار حوریه ، که تاکنون به ملاقات کسى نرفته و نخواهند رفت در حالى که مشعل‌ هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور که جهاز هایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهار هایشان از لولو و مروارید درخشان است سوارند ، به استقبالت مى شتابند .پس وقتى داخل بهشت شدى ، بهشتیان به یکدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت سفره‌ هایى از گوهر ، که بر پایه ‌هایى از نور برقرار ساخته‌ اند ، آماده مى سازند و در حالى که هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى اند ، آنان از غذا هاى بهشتى مى خورند .
اولین سخن فاطمه در بهشت
سلمان فارسى از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است :هنگامى که فاطمه داخل بهشت مى شود و آنچه خداوند برایش مهیا کرده ، مى بیند ، این آیه را تلاوت مى کند :« بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شکور الذى احلنا دارالمقامه من فضله لایمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب » ؛ ترجمه:((ستایش و سپاس ویژه خدایى است که اندوهمان را زدود . همانا پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است . پروردگارى که در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى مان فرود آورد  ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى شویم .)).زیارت انبیا از فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشت آنگاه که همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت شدند ، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مى کنند . رسول خدا صلی الله و علیه و آله به فاطمه فرمود : هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند ، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مى شتابند .

عنایات خداوند به فاطمه علیها السلام در بهشت
پروردگار منّان به فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت . بخشى از آن عنایات چنین است :

1- خانه ‌هاى بهشتى
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هنگامى که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم ، به قصر فاطمه رسیدم . درون آن هفتاد قصر بود که تمام در و دیوار و طاق ‌هایش از دانه ‌هاى مروارید سرخ ساخته شده ، همه آنها به یک شکل زینت داده شده بود .

2- همنشینى با پیامبر صلی الله و علیه و آله
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود : یا على ! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید . سپس این آیه را تلاوت فرمود : " برادران بر تخت ‌هاى بهشتى رو به روى هم مى نشینند . "

3- درجه وسیله
رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود : فِى الجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدعَى الوَسیلَةُ فَاِذَا سَاَلتُم اللهَ فَاساَلُوا لِىَ الوَسِیلَةَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَن یَسکنُ مَعَک فِیها؟ قَالَ علىً و فاطمةُ و الحَسَنُ و الحُسَین .
در بهشت درجه‌ اى به نام « وسیله » است . هرگاه خواستید ، هنگام دعا ، چیزى برایم بخواهید ، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید . گفتند : یا رسول ‌الله ! چه کسانى در این درجه ( مخصوص ) با شما همنشین خواهند بود ؟ فرمود : على ، فاطمه ، حسن و حسین .
علامه امینى در منقبت بیست و ششم مى نویسد :از مناقب حضرت زهرا علیها السلام همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است . آنجا پایتخت عظمت حضرت حق تبارک و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یک از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب کسى بدان راه نمى یابد .

4- سکونت در حظیرة القدس
سیوطى در مسند مى نویسد : « اِنَّ فاطمَةَ و علیاً و الحسنَ و الحسینَ فِى حَظِیرَةِ القُدسِ فِى قُبَّةٍ بَیضَاء سَقفُها عَرشُ الرَّحمنِ » ؛
فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام « حظیرة القدس » در زیر گنبدى سفید به سرمى برند که سقف آن عرش پروردگار است .پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله فرمود : در قیامت ، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است .نویسنده خصایص فاطمه ، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة القدس ، مى نویسد : والاترین جایگاه ‌ها در بهشت حظیرة القدس است .

5- بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه علیها السلام
طبرى از همام بن ابى على چنین نقل مى کند : به کعب الحبر گفتم :نظرت درباره شیعیان على بن ابى طالب علیه السلام چیست ؟
گفت : اى همام ! من اوصاف شان را در کتاب خدا مى یابم . اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى اش شمرده مى شوند .اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند . خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت خویش آفرید .جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است . در خیمه‌ اى که اتاق ‌هایى از مروارید درخشان دارد ، زندگى مى کنند . آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام « رحیق مختوم » مى نوشند .رحیق مختوم چشمه‌ اى است که به آن « تسنیم » گفته مى شود و هیچ کس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهد کرد . تسنیم ، چشمه‌ اى است که خداوند آن را به فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله و علیه و آله و همسر على بن ابى طالب علیه السلام بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مى شود . آب آن چشمه چنان گواراست که به سردى کافور و طعم زنجفیل و عطر مُشک شباهت دارد ... .خدایا ما را از شفاعت آن دُر گرانبها بى نصیب مگذار .

حضرت زهرا علیهاالسلام از منظر امیرالمومنین
منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست ، یک زن می ‌تواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امام ( علیه السلام ) گردد . اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیها السلام در نزد حضرت علی علیه السلام خود تحقیق مستقلی می ‌طلبد لکن در اینجا فهرست‌ وار ، به ذکر پاره‌ ای از موارد ، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد .


مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلام
شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیها السلام افتخار می ‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌ های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌ داند .

توصیه های الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

  توصیه های الهی

(نمونه ای از توصیه های استاد فقید دانشمند حضرت آيت الله سید جوادسید فاطمي  رحمه الله علیه)
* زندگی ما باید زندگی محمد و آل محمد صلی ا... علیه و آله باشد .
* آیات قرآن کریم محتوی بسیار بزرگ و زیاد دارد و اگر بخواهیم ( در شرح آن ) باید کتابها نوشته شود .
*پیامبر اکرم(ص) آمده بشارت بدهد به آن مقام بزرگ و همچنین آنهایی که آلوده اند را بترساند .
*مومن حرص، حسد، تکبر و ... ندارد .
*توجه انسان باید به خدا باشد و به غیر خدا تکیه نکند .
*مومن غضب نمی کند اگر غضب کرد استغفار می کند و بر می گردد.
*ما که مومن به قیامت هستیم معتقد به خدا هم می شویم و تکیه بر چیزی نداریم و برای آخرت می کوشیم پس تکیه به غیر خدا نمی کند پس باید به چیزی از دنیا دل نبست و فقط از دنیا استفاده موقت کرد.
* استفاده ابزاری و این ابزارها در اصل زندگی انبیاء بی تاثیر است .
*وقتی انسان عادل شد،‌محبت روی حساب است، غضب روی حساب است، حرص نیست، این آدم زیباست، اخمو نیست. ائمه اطهار عدالت اکمل داشتند که از نتایج عدالت صدای بسیار جالب است. اگر پیامبر آن صدای زیباش را آشکار می کرد همه غش می کردند، پس اعتدال ظاهری و باطنی داشتن :در غذا خوردن و نوشتن در خواب و ...
* یکی از حالات ائمه (ع)‌ عدالت است، حضرت علی(ع) می فرماید : اگر انسان حال اعتدال را در خود حفظ کند به استحکام یا آسمان می رسد.
* وقتی انسان عادل شد مزاجش، روحش آن زیبایی مخصوص رادارد.
* کسی که به خدا ایمان دارد ظرفیت دارد (کم ظرفیت نیست )‌.
* پیغمبر(ص)‌در زندگی نه ترس داشت، نه مهجور بود و ائمه اطهار(ع)‌که بعد از ایشان بودند .
* کسی که می گوید در خط محمد و آل محمد(ص)‌ هستم و گرفتارم بدان (به معنای حقیقی)‌در خط نیست .
* حال تسلیم نتیجه شناخت،‌عبادت و بندگی است، و دعوت انبیاء هم برای همین است .
* حال تسلیم در مقابل خدا یک حالت بهشتی است، انسان موظف است تکلیف خود را انجام می دهد .
* لذت بندگی و عبودیت خدا بالاترین و والاترین مقام است و هدف در خط خدا بودن، ذکر دائم و به یاد خدا بودن است .
* نماز درس توحید است، انسان شکوفایی اش در توحید است .
* آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند، انسانها را به عدالت و خودسازی دعوت می نماید.
انسان همه چیز را از خدا ببیند .
تزکیه کلید بهشت است، بهشت سرتاسری(آیه 76 سوره طه)
بنده خدا باشیم.
راه نجات اطاعت و تسلیم است .
قرآن عهد خداوند است با بنده اش،طبق حدیث حضرت علی
(علیه السلام)بر هر مسلمان واجب است روزی پنجاه آیه قرآن بخواند .
هدف در خط بندگی خدابودن، بندگی خدا، ذکر خدا و دائم به یاد خدا بودن است . اصل زندگی بندگی خداوند است.
درد ما این است که غرب لامذهب قرآن را از ما گرفته
سرمایه اصلی ایمان است .
ما سرباز امام زمان (علیه السلام) هستیم .
دو ثلث ایمان بچه هایتان را با ازدواج حفظ کنید .
اصل درس ما درس قرآن است .
اهمیت بدهید به قرآن خودمان،بچه هایمان، همسرمان، قرآن عهد خداست به بنده اش : حلال و حرامش، حقوق زن و بچه اش، حقوق همسایه اش، تا قرآن نخوانی اینها را نمی دانی .
پیامبران آمده اند که انسان در خط رضای خدا باشد، یهدی بالله، هدایت کننده انسانها .  
انسان یا رو به سوی رضای خداست یا به سوی غضب خداست .
کلمات ائمه همه کلمات جامع است . امام است ، مثل خدا حرف می زند.
ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و استقامت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جوئید که خدا یاور صابران است.
خدا ضامن روزی است .
به نماز شب عادت کنیم، از آثارش قوی شدن، شاداب شدن است، حال و لذت انبیاء است، صحبت کردن با خداست در نماز شب تو هستی و زمین آسمان و خدا این حالات انبیاء است.از آثار یکسره خوابیدن کسل شدن است.
پیامبر اکرم(ص)‌می فرماید : یا علی نماز شب بخوان که 10 خصلت دارد یکی اش تندرستی است .
صدقه برای آخرت و برای اصلاح خود است.
یتیمان را فراموش نکنید، دهن آنها را خالی نگذارید این آزمایش است. پیغمبر با تمام کارهایی که داشت چند نفر یتیم را خودش سرپرستی می کرد .
ما روی توحید، یگانه پرستی زندگی می کنیم .
خدانشناسی ما از نظام غرب است.
هرچه غیرخداست ثبات ندارد، آنچه ثبات دارد هوالله
وقتی سائل می آید دم در رد نکن،به اندازه کمی نان، چیزی بدون سائل را برای خدا
دست گیری کن .
انسانِ با خدا، باید باشد، آن وقت شهادت است که بنده الهی است. ناراحتی ندارد، ترس ندارد، انساندوستی ندارد.
راه ، راه محمد و آل محمد است .
دشمنان اسلام،عملاً بر علیه اسلام تبلیغات می کنند.حواسمان جمع باشد.
انسان، عاشق علم است .
فقط باید از خدا کمک خواست.
خدایا ما را توفیق بده در خط محمد و آل محمد باشیم .
اگر بدانید قیامت چه وضع است .
خدایا به من توفیق بده،در مقابل مقدرات حتمی صبر کنم. خدا روزی را به کسانی زیاد می دهد ولی برای کسانی کم،یرزق ما یشاء و یقدر.
تقوی اصلی این است که انسان خدا را فراموش نکند .
هر چیزی اندازه دارد میزان دارد.
آیا مساوی است آن کسی که دل او باز است به اسلام در حالی که نور دارد، چراغ دارد حقایقی برای او روشن است با آن کسی که تسلیم خدا نیست، سینۀ قصی دارد .
آیا این دو یکی است ؟ حال تسلیم نتیجه شناخت، عبادت، نتیجه بندگی است، تسلیم الهی است، حتی مقدّرات و پیش آمده ها همه در حال تسلیم است و دعوت(انبیاء) هم برای همین است . این همان حالت آرامش است، این حالت «یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک  ... » است .
کسی که تسلیم خداست، تصمیم نمی گیرد، تصمیم بنده با مولاست .
مومن تکلیف، وظیفه اش را انجام می دهد، مولا هر چه انتخاب کند.(این مقام تسلیم است )
برای او داشتن و نداشتن،... هر چه اراده اوست نیکوست .
حال تسلیم در مقابل خدا یک حالت بهشتی است .
روز قیامت عده ای هستند که در آن روز می خندد کی اند؟ آنها که حال تسلیم دارند.
باید فریب نخوریم و بدانیم بزرگترین مشکل اصل حاضر طاغوت زمان، غرب است که از جمله تبعات آن فرهنگ انحرافات، نظام آموزش آن که براساس تفکر رنساسنی است می باشد که باید کوشید با آن مبارزه کرد و .. البته باید صبر هم کرد چون خدا به آنها مهلت می دهد بگذار اوج بگیرند و باید در خط مبارزه با آنها بود، بوسیله اعتقاد خدا، بندگی خدا، همه کارها برای خدا کردن، تمسک به قرآن و اهل بیت در مقابله طاغوت ایستاد و ارائه راه و برنامه صحیح.
      حضرت  علی(ع) دنیا را از بهشت بیشتر دوست داشت چون آنجا لقاء ا... به این معنی که در این دنیا وجود دارد بعد از مرگ وجود ندارد، حضرت دنیا را برای بندگی خدا، برای سجده و برای دیدار خدا(وجه ا...) می خواست(دوست داشت)، نه برای دنیایش.
طوری نماز بخوانید که خدا شما را می بیند و شما آن را نمی بینید.(طوری
نماز بخوانید که خدا را ببینید و اگر او را نمی بینید خدا شما را می بیند.)
نماز باید با توجه باشد(با توجه به خدا)
نماز آرامش باید داشته باشد .
ذکر رکوع باید حتماً 3 مرتبه گفته شود 1 مرتبه اشکال دارد.نماز را خراب می کند. امام علیه السلام می فرماید : مختصر گفتن، یعنی 3 مرتبه.
در اعتکاف تو شریک عمر زندگی را می توان برداشت.
توشه یک عمر زندگی است.
اصل زندگی بندگی خداست بهترین الگو پیامبران صلوات الله علیهم و ائمه اطهار علیهم السلام اند .
او را بندگی کنید .
عندا... بشوید، عند رب بشوید.
اعتدال
هدف بندگی خدا باشد(همه چیزی برای خدا باشد): کار، معامله، زراعت و ...
مسجد برای عبودیت و بندگی خداست؛ نماز، قرآن و ...
اصلا مسجد برای قرآن (خواندن ) است .
امام صادق(ع) فرمود: مشکلی داشتم رفتم در خانه خدا، دیدم خدا دارد نگاه می کند، حالتی به من دست داد که مشکلم یادم رفت .
از رذایل اخلاقی؛ تکبر، حرص، کینه، حسد و ... است .
پروردگارا را توفیق قرائت قرآن را در شبانه روز به ما عنایت بفرما .
ما را از برکات قرآن، هدایت قرآن، دنیا و آخرت برخوردار بفرما .  
من هر وقت می روم تهران می آیم (از خطر ماشین،سرعت، شلوغی و ...) سجده شکر می کنم(بجا می آورم).
من باید به این مطلب رسیده ام که تاریخ تکرار می شود .
ما باید خدا(علم توحید) و بت را اشتباه نگیریم. باید علم توحید و علم ضار را با هم اشتباه نگیریم .
خداوند از روز اول چراغ برای انسان قرار داده است . «اوایل سوره بقره» در این آیات کوتاه برنامه زندگی تا آخر گفته شد.
خداوند می فرماید : بروید روی زمین، هر گاه از من (خداوند) هدایت یافتید راهنمایی آمدآن را بگیر (و بروید جلو)،ولاخوف علیهم و لاهم یحزنون»
هر کس به هدایت من تابع شد دو دنیا نه برای دو ترس خواهد بود و نه مهجور خواهند شد (قصه ای ندارند) در دنیا و آخرت. وظیفه نبوت هم همین است که ما اگر در زندگی، در خط پیامبران به خصوص پیامبر آخرزمان باشیم نه ترسی خواهیم داشت نه مهجور خواهیم شد.
     اگر مهمان شما آمده منزل، اهل نماز است برو نماز و آن مسلمان را هم با خود ببر چنانچه، مهمان دل نازک است می خواهد شما بمانید، آنجا نمازجماعت را رها کنید و بمانید) ثواب نماز جماعت را بر شما می نویسند.
تمام انبیاء آمده اند انسان را به بهشت برسانند و راهش همانست که در
پنج آیه اول سوره بقره بیان شد.
پیغمبر(ص) از ما زیاد فاصله ندارد علی (ع) از ما زیاد فاصله ندارد.
اسلام دین آسان است و تمام برنامه هایش هم آسان است .
امام باقر و امام صادق(علیه السلام) فرمود : اگر ده هزار نفر مسلمان معتقدقبول کنند که ما می خواهیم در راه خدا بجنگیم هیچ قدرتی نمی تواند در مقابل آنها بایستد .
امروز ابر قدرت جهان ایران است با داشتن قرآن و محمد و آل محمد(ص)
خوشا به حال آنهایی که بیدار بشوند و زندگی را بفهمند و آزمایش های الهی در تاریخ را به یاد آورند .
کسی که کنار خداست و در خط خدا کارمی کند دنیا برای او شیرین است .
خدا بالای سر همه است و ریزه کاری های انسان را می بیند .
تمام پیغمبران آمده اند برای راهنمایی کردن و هدفشان یکی بود و آن هدف بندگی خدا بود .
راه تعلیم آن است که انبیاء آورده اند .
در حدیث دارد که چشم زخم، شتر را در دیگ و بچه را در قبر می کند.انسان نیرو های ناشناخته دارد، اما در کسی که بنده خداست، تابع قرآن است و قرآن می خواند، در خط محمد و آل محمد است راه پیدا نمی کند .
قرآن ذکر است برای اهل عالم، کسی که اهل قرآن باشد شکوفا می شود .
پیروی از غرب طبق آیه قرآن محکوم است .
از خدا می خواهیم که راه مومنان را برویم که در رأس محمد و آل محمد است.  
پیغمبر اکرم(ص) آخرین پیامبران است و آخرین مطالب را، هر آنچه برای بشر خیر است ، لازم است گفته و هرچه برای بشر شر است،آن را ممنوع کرده است، همه چیز را کامل آورده است.
دانستن (فراگیری) قرآن برای یک مسلمان واجب است .
اولین علم که طبق آیات قرآن و روایات واجب است انسان یاد بگیرد قرآن و کلمات(بیانات) محمد و آل محمد است .
باید به فکر اصلاح جامعه باشیم .
آتش اندرون انسان مثل آتش حرص و حسد و ... در صورت انسان اثر می گذارد و از صورت انسان آن آتشهای درون پیداست و روز قیامت آن آتش ها ظاهر می شود و آن چیزی که انسانها را درست می کند دعوت انبیاء است .
آن خدایی که در شکم مادر ما را فراموش نکرده الان هم فراموش نمی کند.
اجتماع یک خانواده است باید مواظب باشیم خانواده فاسد نشود.
* رفتارمان باید طبق دستور قرآن باشد و به عنوان بندگی باشد.
* قرآن کتاب هدایت و نجات بخش است .
* همه موظف هستیم به حفظ خانه بشریت که همه در یک خانواده بزرگ هستیم و همه موظف هستیم نگذاریم این خانه آلوده شود .
* پیغمبر(ص) که الگوی ماست صبر جمیل داشت و جمیل،هم این است که آدم(سختی ها را تحمل کند وشکایت هم نکند و خدا این صفت را دوست دارد .
* جالب است که خدای تبارک و تعالی در آیه آخر سوره طلاق می فرماید خداوند هفت آسمان را آفرید ... تا شما بدانید که از این آیه معلوم می شود خلقت برای علم است .
* علم الهی به انسان آرامش میدهد.
* نماز انسان را از صفات رذیله، بری می کند و آدم را درست می کند .
* خداوند واجب کرده که در هر نماز سوره حمد خوانده شود برای اینکه قرآن خواندن ترک نشود .
* قرآن دوای بسیاری از دردهاست .
 * فرعون زمان ما غرب است ملت ایران مانند قوم بنی اسرائیل نیستند که سروصدای فرعون و فرعونیان اینها را تحت تأثیر قرار دهد ما صدها موسی داریم که وقتی اضطراب قوم را دید فرمود : ناراحت نباشید ان الله مع نا، که در اینجا خطاب شد : یا موسی عصا را به دریا بزن .
* در قرآن کریم سوره حمد می خوانیم و همچنین در نماز که : خدایا ما را هدایت کن به راه مستقیم، نه راه کسانی که مورد غضب تو قرار گرفته اند نه راه گمراهان که والضالین همین یهود و نصاری هستند .
* خداوند ما را حفظ کند که تابع ضالین و مضلین نباشیم که امروز شرق و غرب مشمول این آیه است
* احتیاط واجب در باز نگه داشتن مساجد است .
* استفاده کردن از ادوات صوتی در حدی که موجب مزاحمت و ناراحتی مردم باشد غیرمجاز و حرام است، مخصوصاً در مجالس ترحیم که همه از صدای ناهنجار اِکو درعذاب هستند(رعایت شود)
* توکل یعنی خداوند را وکیل خود گرفتن و کارهای خود را به او سپردن، هر چه او رضایت و تقدیر می دارد انجام دهیم، ما فقط بایدوظیفه و تکلیف خود را انجام دهیم .
* فریاد ملت ایران در کنار ارتش، قوه و قدرتی است که دشمنان از آن هراس دارند، مبارزه با دشمنانِ اشغالگر و بیرون کردن آنها از سرزمینهای اسلامی بر مسلمانان واجب است امام باقر و امام صادق (علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 22 و کتاب کافی جلد 5 صفحه 21 چنین فرمودند: نگوئید آنها سنی هستند یا والی و رهبر آنها کیست، آنها آمده اند اسم محمد(ص) را از بین ببرند برای شما واجب است دفاع کنید، نگذارید از مرز اسلام وارد شوند .
* ما آماده ایم، ما نباید بنشنیم و آمریکا نعره بکشد و ما مسلمانان بترسیم، ما نمی گذاریم کفار و دشمنان اسلام در مرزهای کشورهای اسلامی وارد بشوند.
* ما باید امام زمان(عج) را یاری کنیم.
* ما تنها نیستیم اما امام زمان داریم . به آقا یاری فرمائید.
* جامعه و نظام اسلامی در غیاب حضرت ولی عصر(عج) باید بدون چون و چرا تسلیم ولایت فقیه باشد و در جامعه اسلامی فقط باید امر ولی فقیه اجرا شود.
و حکومت اسلامی و حقیقی با آمدن حضرت ولی عصر(عج) محقق می شود.
* حفظ رهبر واجب است .
* دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد.
* ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله علم به ماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام .
* آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند.
* عالم زیباست و زیبائیها در انسان خلاصه شده است، انسان زیبای جهان است، تحقق این زیبایی موقعیست که تزکیه شود.
* زیبائی در ائمه اطهار(علی و آل علی علیهم السلام) بقدری بالاست که از عهده افراد عادی ارزیابی آن بیرون است .
* در حدیثی امام علیه السلام فرمود : هر کس زائر ما را زیارت کند مثل آنست که ما را زیارت کرده است .
* از آنچه تولید کبر می نماید بخدا پناه ببرید.
* فهم و درک قرآن همانقدر سهل و آسان است که عرب درس نخوانده در محضر رسول خدا(ص) با یکبار شنیدن آیات می فهمید و عقیده می کرد و متعهد به اجرای دستوراتش می شد، در جائیکه ابهام بنظرش می رسید یا در آیات متشابه، کلام رسول خدا(ص) توضیح و تفسیر می کرد.
* پایه و اساس درس ما قرآن کریم می باشد.
* پیغمبر در زندگی نه ترسی داشت نه مهجور بود و همچنین ائمه اطهار(ع) که بعد ازایشان بودند، برای من بله ظرفیت کم است برای کسی که به خدا ایمان دارد ظرفیت دارد .
* ام القرآئ مکه است
* هدف خداست، برای خدابودن است . به این نکته باید برسیم.
* خدا دینش را حفظ می کند .
* مومن هیچ وقت نگران نیست .
* همین که دانستی این نظام(آموزش غرب) درست نیست.خوب است.( خدا انشاء ا... اصلاحمان کند تا یک طور بتوانیم این نظام آموزشی را برگردانیم و اصلاح کنیم. )
* استخاره : باید فقط وقتی که سر دوراهی مانده از قرآن راهنمای بخواهی.
* در جواب جوانی که مشکل مالی و ... داشت (درمورد ازدواجش) فرموده بودند:
انشاء ا... ، عقد کن بگذار بماند، توکل به خدا کن، قناعت کن، خود او می رساند سربازی هم برو در حالی که زن داری.
* قرآن باید خوانده شود، حلالش حرامش و ... راه بهشت قرآن است (راه) غیرقرآن جهنم است .
* قرآن عهد خداست به بنده اش، حلال و حرامت، حقوق زن و بچه ات ، حقوق همسایه ات و ... اگر قرآن نخوانی این حقوق را نمی دانی .
* برادران اهمیت بدهید به قرآن.
* برای هر مسلمان واجب است که روزی 50 آیه قرآن بخواند.
* درد ما این است که قرآن را از ما گرفته اند .
* حدود 90 سال است که این نظام آموزشی (غرب) به اجبار وارد(ایران) شده است .
* ناراحتی ها و تلخی ها را متحمل شدن اجر دارد.
* اینها که منحرف می شود ایمان به آخرت ندارند.
* انسان اگر از مرگ غافل شد به خوشی های دنیا دل می بندد.
* انسان مثل دانه ای است که باید شکوفا شود .
* راه رسیدن به شکوفائی(بندگی) خدا است .
* تمام کارها باید به عنوان بندگی باشد.
* بنده ی خدا بودن شرافت به انسان می دهد.
* انسان موجودی است که اگر در خط بندگی خدا باشد در دنیا هم زندگی بهشتی دارد .
* شعله های اندرون انسان مثل شعله حسد، حرص و ... موقعی خاموش می شود که بنده خدا باشد و خدا را بشناسد .
* اگر شب نبود، آدم حریص آنقدر کار می کرد که (خسته ) می شد و به زمین می افتاد.
* انسانی که در خط خداست آرام است .
* ملتی که جهادگراست ذلت نمی پذیرد.
* ملتی که عاشورا دارد ابرقدرت است .
* ملت ایران جوانهایی مثل حضرت قاسم دارد که می فرمود مرگ نزد من شیرین است و این نتیجه اعتقاد به معاد است .
* کسی که اعتقاد به اصل معاد دارد دنیا در نظرش فانی است .
* ائمه دنیا را زینت نمی دادند .
* انسان به کمال رسیدن و کامل انسانی است که یقین به آخرت دارد .
* طلاق پیش خدا مبغوض است .
* اصل تقوا این است که همه کارها برای خدا باشد.
* اصول دین زندگی را هدفدار می کند .
* هر کس خودش را بشناسد، که چگونه خلق شده است، خدا را شناخته است.
* علم نافع علمی است که دنیا را هم برای انسان بهشت کند و صفتهای جهنمی را در انسان بهشتی کند.
* گاهی خدا از انسان می خواهد که بجنگد.
* از خدا بخواهیم که از دنیا خیز بگیریم .
* جنگ(در راه خدا) مقدس است .
* بسیجی باید جان برکف باشد.
* اگر انسان در اعتقاد معاد سست باشد نمی تواند در خط الهی استوار باشد.
* آن وقت زندگی دنیا رنگ واقعی می گیرد که اعتقاد به معاد باشد.
* وظیفه ما این است که انجام وظیفه کنیم و نتیجه با خداست .
* در زندگی اگر از کسانی که به شما بد می کنند بگذریم خدا هم شما را می بخشد.
* کسانی که ایمان به حساب و کتاب ندارند کارهاشان بی حساب و کتاب است.
* در دنیا متقیان پیروز هستند و آدم متقی هیچ وقت شکست ندارد و در دنیا و آخرت پیروز است .
* در همه جا اونی که موجب پیروزی است بندگی خدا است .
* خداوند در آخرت کمترین چیزی که به مومن می دهد آنقدر است که می تواند تمام انس و جن را مهمانی بدهد.
* غم یکی از وسائل رحمت الهی به بندگان است که انسان بخاطر غم با خدا ارتباط پیدا کند .
* طبق روایت برای شیعیان دنیا بهشت است قبر هم بهشت است، بهشت هم بهشت .
* موسیقی حرام است .
* کسی که برای خدا است همه جا برای او باغ است .
* انسان وقتی در جهاد واقعاً از جان گذشت و وارد میدان جنگ شد خدا کمک می کند همانطور که پیامبران را کمک کرد که همان امداد غیبی است.
* حضرت موسی عصا را به دریا زد و دریا شکاف خورد اگر ما هم حالت موسی را پیدا کنیم عصا را بزنیم دریا شکاف می خورد.
* قرآن در دسترس همه است ولی کمند آنها که به علم کتاب درست پیدا کنند.
* خدا با مردم ایران است(مردم ایران را کمک می کند )
* اگر ما با کفار، آمریکا و انگلیس و ... سازش کنیم ،آنها دست بردار نیستند و هدفشان این است که اسم محمد(ص) را از بین ببرند.
* توقعم از علما و مراجع امروز این است که مردم را بیدار کنند.
* امروز باید مسلمانان کاری بکنند که درجهان سربلند باشند .
* مسلمانان باید قیام کنند، امریکا دارد اسلام را لگدمال می کند، اسلام را، عزت اسلام را.
* هر کس در راه خدا بجنگد، کشته شود و یا غالب شود خداوند بزودی اجر عظیم به او می دهد.
* شما عمل پیامبر را ببینید، زندگی ائمه علیهم السلام را چکار می کردند، آیا در مقابل کفار و منافقین می نشستند و بی تفاوت بودند ؟
* ما مسلمانان تنها نیستیم، امام زمان(عج) بالای سرماست.
* خداوند موسی را در مقابل فرعون پیروز گرداند، فرعون زمان ما غرب است.
* آری شکوفایی و رستگاری انسان موقعی است که انسان تزکیه شود. (قَد اَفلَحَ مَن الزکّا).
* خداوند با تمام ذرات عالم است، و از یک ذره هم دور نیست، با هر ذره هست، نه به طور قاطی و از هر چیز جداست نه بطور دوری(سوره آیه...) مثلا و چیزی نیست، او بصیر و شنواست، درد ما را می داند و احتیاجمان را می فهمد و ما در محضر او هستیم .
* مومن هیچ وقت نگران نیست.
* مومن باید به طرف رحمت الهی حرکت کند .
* مومن باید خود را به تنگی نیندازد و خود را در زندگی نباید زیاد به مشقت بیاندازد با کم بسازد، تکلیف را انجام دهد، وقتی در بن بست قرار گرفت خدا می رساند راه را باز می کند .
* باید خوردن وآشامیدن، کار و تلاش و ... برای رضای خدا باشد .
* مسلمانان زمانی ضربه خورده اند و خواهند خورد که از قرآن(وحی) و علما کناره گیری کنند.
* خداوند پشتیبان ایران اسلامی است و ملتی که خدا دارد ابرقدرت است.
* اگر خداوند 500 سال هم به بنده عمر بدهد دست از قرآن برنخواهم داشت .
* برنامه اصلی ما بندگی خدا باشد روی روال همیشگی :
نماز، واجبات و محرمات، کار، خدمت به پدر و مادر، ادای حقوق دیگران، مطالعه، قرائت و تلاوت قرآن توجه به مفاهیم عالیه آن مناجات داشتن با خدا و ایجاد ارتباط معنوی باخداوند، خوردن و در کلاسهایمان پیداکردن به اعتقادات، خدا، معاد، نبوت و .. و انجام و  عمل به آنها و رعایت حدود و مقررات و احکام برمبنای شرع و خوب بودن و در کل رعایت شرع.
* زندگی ما باید زندگی محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله ) باشد.
* روایت از حضرت علی است که : اگر انسان حال اعتدال را در خود حفظ کند به استحکام هفت آسمان می رسد.
* امروز تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاده است .
* امروز ایران اسلامی ابرقدرت است .
* بزرگترین قوت قلب ما وجود نازنین ولی عصر(عج) است .
* امروز ایران با داشتن سلاحها و در عین حال بالاتر از آن با داشتن  علم کتاب، تکیه بر امداد غیبی دارد. از انبیای علم کتاب مقدس فتح خرمشر(درجنگ تحمیلی)
* حروف ابجد علم کتاب قصه های انبیا در قرآن است.
* ما صدها موسی داریم که در رأس همه آنها حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای (مدضله العالی) است.
* هدف بندگی خدا باشد(همه چیز را برای خدا باشد). کار،معامله،زراعت و ...
* من مات، قامت قیامه، هر کس که می میرد قیامتش شروع می شود .
* بنده خدا دائماً می داند نزد خداوند است، او با خداست، نزد خدا زندگی
می کند. این بنده « ...  عند ملیک مقتدر.» است:یعنی خود را دائماً بنده خود می داند.
* مومن چون ایمان به خدا داردپس در هرچیز توکل به خدا می کند، حتی در بدترین شرایط ناراحت نمی شود چون همه چیز از ناحیه خدا به ما می آید. مومن راضی به رضای خداست. بدانید که خداوند شما را دوست دارد و با اتفاقات می خواهد شما را به سوی خود برگرداند.
* خداوند به یک معنی، عاشق بنده مومن اش است، ما هم باید خدا را بیابیم، تعظیم کنید، از او بخواهیم، خدایا ما را بیشتر دوست بدار، از فراغ خداوند ناله کنیم، دنیا را پشت سرانداختن و عشق ورزیدن به خدا.
* به نقل از معصوم علیه السلام: لذت بندگی خدا بهترین و والاترین مقام است.
* فقط خداونداست که نجات بخش انسان است .
* الگوی ما باید محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
* توحیدهمان قل هو الله احد است . هرچیز هست اوست- کسی کاره ای نیست مگر به اجازه او .
* بنده در این همه سال عمر به این نتیجه رسیده ام که هدف و راه فقط بندگی خداست. باید بنده خدا بود.
* اخلاص برای خدا بودن و در عین حال زاری کردن است، خدا را با زاری و ترس یادکردن، ترس از گناهان خود و امید به یاری او. دوام اخلاص در یاری خداوند و کمک اوست.
* هستی با عدالت الهی است، بالعدل قامت السموات والارض. عدالت خلاف ظلم است .
* حضرت علی علیه السلام می فرماید: خلقت انسان یکی از عجائب جهان است که اگر اعتدال را رعایت کند به استحکام هفت آسمان می رسد، اگر انسان آن راهی را که محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله داشتند، داشته باشد به این حد می رسد.
* بندگان خدا شب کم می خوابند و سحرگاهان را استغفار می کنند.
در نافله های 2 رکعتی شک نیست، اعتنا نکن اختیار با توست، (مثال اگر در رکعت نافله صبح شک کردی) هر کدام(رکعت ) را اختیار کردی درست است.
* پروردگارا حض ما را از نافله ها زیاد کن.
* حدیث دارد: بنده من با نافله به من نزدیک می شود تا جایی که به من می رسد مثل من می شود، من به چیزی می گویم بشو می شود، بنده من هم بگوید بشو می شود.
* عبادت یعنی : به خدا بنده باش.
* خداوند صاحبمان، حضرت ولی عصر(عج) را برساند.
* سعی کنید همیشه آماده برای قیامت باشید، شاید فردا یا به زودی باشد، همیشه در حال تجافی باشید، برخواستن از دنیا، (کنده شدن)، نه در حال ناامیدبودن.
* همه چیز برای بندگی خدا باشد، الا لیعبدون یعنی عمل صالح، کارکردن برای خدا در دنیا، همه چیز را برای او
* برنامه اصلی ما باید بندگی باشد روی روال و همیشگی نماز خواندن، واجبات و محرمات، کار ، خدمت به پدر ومادر، مطالعه، قرائت و تلاوت قرآن و توجه به مفاهیم عالیه آن، مناجات داشتن با خدا و ایجاد ارتباط معنوی باخدا و در کل ایمان پیداکردن به اعتقادات (خدا، معاد، نبوت و ...) را انجام و عمل به آنها و رعایت حدود و مقررات و احکام بر مبنای شرع و خوب بودن و در کار رعایت شرع.
* مطالبمان باید زیر پرتو قرآن باشد.
* امامت یعنی : ما معتقدیم که بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) 12 نفر ولی آن بزرگوار است، اهل بیت علیهم السلام، حاکم نگهبان و مفسر وحی بودند که هر یک وظایفی داشتند، شخصیت هر یک یک آنها را در طول سال یک مقدار آگاهی پیدا می کنیم . اسلام واقعی هم به زبان ائمه اطهار(س) تفسیر شده است .
* همه چیز در بندگی خداست .
* تزکیه یعنی بنده خدا بودن .
* آیات قرآن محتوی بسیار بزرگ و زیاد دارد و اگر بخواهیم (مطلب بگوییم) باید کتابها نوشته بشود .
* مسکین یعنی ساکن است، کسی که نشسته است سرجایش و به کسی(احتیاج و نیازش) را نمی گوید.
* پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) فرمودند که اگر مسلمانها این آیه را رعایت کنند مریض نمی شود:
«کولوا و شربوا و لاتسرفوا فوان الله لایحب المسرفین » طبق روایت اگر اهل قبرستان را بیدار کنند و بپرسند برای چه مردید می گویند، معده، پدرمان را درآورد.
* سعی کنید معتدل زندگی کنید.
* بنده وقتی که عندملیک شد. در نزد خدا که شد، آن خدای توانا، دیگر مضطرب نیست، برای بود و نبود خود را ناراحت نمی کند، همیشه زیباست.
* نماز باید باتوجه باشد، کل نماز باتوجه به خدا، طوری نماز بخوانید که خدا شما را می بیند و شما اورا نمی بینید، نماز آرامش باید داشته باشد .
* توحید یعنی اینکه انسان به جایی برسد که داشتن و نداشتن برای او فرق نداشته باشد .
* باید داشتن و نداشتن در مومن تأثیر نداشته باشد .
* بنده خدا باشید اسیر نفس نباشید.
* تکامل انسان با بندگی است .
* در قرآن می گوید قیامت موقعی است که کوهها و زمین بهم کوبیده می شود که ممکن است نزدیک باشد و مرگ هم ناگهان می آید. ما که مومن به قیامت هستیم پس معتقد به خدا می شویم و تکیه به چیزی نداریم و برای آخرت می کوشیم برای قیامت ذخیره می کنیم. پس تکیه بر غیر خدا نمی کنیم پس باید از دنیا استفاده موقت کرد،بزرگترین مشکل اصلی عصر حاضر تفکر رنسانس و نظام آموزشی غربی حاکم بر دنیاست که بایدکوشید اصلاح شود و در کشورمان با انقلاب فرهنگی نظامی آموزشی کشور اصلاح  ونظام آموزشی ما اسلامی گردد.

تقوا، معیار ارزش بشری

تقوا، معیار ارزش بشری

براساس فلسفه دنیاگرایان، بهترین‌ها کسانی هستند که دارای قدرت و ثروت باشند؛ از این رو در جوامعی چون عاد و ثمود، بهترین‌ها کسانی بودند که این نعمت‌های الهی را در اختیار داشتند آنان مومنان را به عنوان اراذل و افراد پست معرفی می‌کردند در حالی که همین افراد در اوج ایمان و تقوا بودند.

اما براساس نگرش قرآنی، تنها کسانی بهترین و برترین افراد جامعه هستند که از تقوای الهی برتر برخوردار باشند. خداوند به‌ صراحت در آیه 13 سوره حجرات می‌فرماید: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ گرامی‌ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.

این نگرش در ارزش‌گذاری افراد انسانی حکایت از آن دارد که نعمت‌های دنیوی، زینت‌های زندگی دنیاست که خداوند به همه بشر ارزانی داشته است و در حقیقت اینها زینت‌های انسان نیست، بلکه زینت‌های دنیاست که برخی  به گزاف و غلط به خود آویخته و می‌کوشند

تا با آن خودنمایی کنند و ارزش و اعتباری برای خویش ایجاد کنند؛ اما آن چیز که زینت انسان است و همه وجودش را زینت می‌بخشد همان ایمان است که در قالب تقوای الهی خودنمایی می‌کند. این گونه است که انسان، با تقوا به خدا نزدیک‌تر می‌شود؛ زیرا صفات کمالی الهی را با این شیوه در خود تجلی می‌بخشد؛ چرا که انسان متقی همانند آینه صاف و براقی است که همه هستی را بازتاب می‌دهد و می‌تواند آینه تمام‌نمای الهی و مظهر تمام و کمال خداوندی باشد.

فرق ارزشی انسان با تفاوت سطح ایمان، تقوی و یقین

هر چه سطح تقوای آدمی بالاتر و برتر باشد به همان میزان انسان در مراتب برتر قرار می‌گیرد و به عنوان بهترین‌ها در فلسفه انسانی جا داده می‌شود.

در آموزه‌های قرآنی گاه از اسلام، به عنوان مرتبه نخست یاد می‌شود و مرتبه دوم به عنوان ایمان مطرح می‌گردد. البته ایمان خود دارای درجاتی است که به همان میزان که ایمان افزوده می‌شود انسان در مراتب تقوایی نیز بالاتر می‌رود. امام کاظم(ع) درباره مراتب و درجات اسلام و ایمان و یقین می‌فرماید: الایمان فوق الاسلام بدرجه، والتقوی فوق الایمان بدرجه، و الیقین فوق التقوی بدرجه، وما قسم فی الناس شیء اقل من الیقین؛ ایمان، یک درجه از اسلام بالاتر است؛ تقوی نیز یک درجه از ایمان بالاتر؛ یقین، یک درجه از تقوی بالاتر و برتر می‌باشد و درجه‌ای کمتر از مرحله یقین در بین مردم ثمربخش نخواهد بود.(وافی، ج 4، ص 145، ح 1؛ بحارالانوار، ج 67، ص 136، ح2)

از این حدیث به دست می‌آید که از نظر ارزشی تقوا برتر از ایمان است؛ چنانکه برتر از اسلام است. اما در این حدیث به نکته دیگری نیز توجه داده شده است که آن مسئله معرفت و یقین است.

می‌دانیم که ارتباط تنگاتنگی میان معرفت و ایمان است؛ چرا که ایمان زائیده معرفت است؛ البته در آیات قرآنی این معنا روشن شده است که لزوما داشتن یقین به معنای ایمان آوری نیست؛  چرا که بسیاری از مردم در امور به یقین می‌رسند، ولی از آن معرفت یقینی سودی نمی‌برند؛ چرا که معرفت تا زمانی که به عمل صالح یعنی ایمان تبدیل نشود، نمی‌تواند ثمری داشته باشد؛ به سخن دیگر، علم و معرفت و یقین زمانی سودمند است که عقد ذهنی در مقام عزم و عمل به عقد  قلبی تبدیل شود و باور و ایمان شکل گیرد.

خداوند در آیه 14 سوره نمل بیان می‌کند که بسیاری از مردم بر خلاف معرفت و یقین خود رفتار کرده و به جحد و انکار یقینات می‌پردازند (وجحد وابها و استیقنتها انفسهم)

به  هر حال، اگر انسان حتی در مراتب معرفتی از علم الیقین و عین الیقین بالاتر رود و به حق الیقین برسد (تکاثر6 و 7 واقعه95؛ حاقه51) ممکن است ایمان نیاورد و برخلاف آن عمل کند؛ در دنیا این مخالفت، ارادی و اختیاری است ولی در قیامت این مخالفت به سبب ناتوانی در ایمان آوری و فقدان ظرفیت برای عمل است؛ زیرا در قیامت انسان‌ها همانند خواب عمل می‌کنند که رفتار آنان مبتنی بر ملکات آنان است و نمی‌توانند عملی ارادی داشته باشند

از همین رو در قیامت نمی‌توانند ایمان بیاورند و خواهان بازگشت به دنیا می‌شوند تا براساس یقینیاتی که در آخرت دیده‌اند ایمان  بیاورند و سرنوشت خویش را تغییر دهند که البته به دلیل جمع شدن بساط دنیا و عدم امکان بازگشت به آن، جواب نه می‌شنوند و دیگر امکان ایمان و عمل صالح را پیدا نمی‌کنند.(مومنون99 و 100)

 خداوند با بیان نمونه‌هایی چون بلعم باعورا (اعراف176) و سامری (طه96) به این نکته توجه می‌دهد که حتی اهل بصیرتی چون اینان که اهل یقین در مراتب عالی و برتر بودند، یه سبب فقدان ایمان، برخلاف یقین خود عمل کرده و دچار سقوط شدند.

به هرحال، یقین و معرفت کمترین چیزی است که هر انسانی بدان نیاز دارد تا به عنوان خاستگاه ایمان از آن بهره گیرد. انسانی که به یقین رسیده است این آمادگی را دارد که مسلمان شده و سپس در فرآیندی به ایمان دست یابد. پس باید گفت که معرفت و به یقین شرط لازم برای کسب نور اسلام و ایمان است هر چند که شرطی کافی نیست؛ زیرا رسیدن به اسلام و ایمان نیازمند عزم جدی و عمل براساس مفاد معرفت و یقین یعنی همان عقد قلبی و تصدیق باطنی است.

وقتی انسان مسلمان شد گام نخست تقوایی را بر می‌دارد و با تشدید در تقوا به ایمان می‌رسد و هر چه ایمان تقویت شود تقوا در شخص تقویت می‌شود تا به جایی می‌رسد که شخص خودش متقی می‌شود و تقوا جزو ملکات وجودی و هویتی او می‌گردد. از همین رو تقوا و اخلاص در آیات قرآن به عنوان شرط  صحت عمل قرار داده می‌شود ولی چنانکه در آیه 27 سوره مائده مطرح شده شرط قبولی اعمال و ثمردهی و نتیجه بخشی آنها متقی بودن شخص انجام دهنده عمل صالح است

یعنی شخصی می‌تواند از اعمال صالح خویش بهره برد که خودش نیز متقی باشد. به این معنا که تنها حسن فعلی و حسن فاعلی در  مقطع عمل کافی نیست، بلکه لازم است که حسن فاعلی در تمام زندگی شخص وجود داشته باشد و شخص فاعل در ذات و وجود و هویت خویش متقی باشد نه فقط در زمان  انجام کار نیک و صالح.

محاسبه نفس، زمینه‌ساز تقوای متقی

برای اینکه انسان به این مقام دست یابد باید همواره محاسبه نفس داشته باشد و خود را براساس معیارهای الهی تقوا بسنجد که در کدام مقطع و سطع از سطوح تقوا و ایمان است.

امام موسی کاظم(ع) همانند دیگر پیشوایان دین بر محاسبه نفس در هر روز تاکید می‌کند و می‌فرماید لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاده الله و ان عمل سیئا استغفرالله منه و تاب الیه؛ از ما نیست کسی که نفس خود را هر روز محاسبه نکند، پس اگر عمل نیکی کرده از خدای تعالی زیادت طلبد و اگر عمل بدی کرده از خداوند طلب مغفرت کند و به سوی او توبه کند (کافی ج4 باب محاسبه)

محاسبه نفس به هر کسی این امکان را می‌دهد تا وضعیت خود را نسبت به گذشته و آینده ارزیابی کند و ببیند که آیا امروزش با دیروزش فرق کرده و تا چه اندازه به مقصد و مقصود نزدیک‌تر شده و یا خدای ناکرده دورتر شده است؟

وقتی انسان به محاسبه نفس می‌پردازد، به طور طبیعی مراقبت را تقویت می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی او را نسبت به هدف غافل کند

حضور دائمی هدف در برابر دیدگانش این امکان را می‌بخشد تا هر چیزی را در راستای آن بنگرد و بسنجد وسمت و سو دهد. این گونه است که با عوامل بازدارنده و موانع مبارزه می‌کند و بسترها را برای حرکت آسان‌تر و سریع‌تر در مسیر هدف فراهم می‌آورد.

محاسبه نفس این معنا را با خود دارد که انسان نسبت به رفتار خویش مشکوک است و احتمال خطا و اشتباه را در رفتار و کردارش می‌دهد و خود را منزه و پاک نمی‌داند و خودستایی ندارد

شخص هنگامی که به محاسبه نفس می‌پردازد، به این مطلب باور دارد که احتمال عبور از خطوط قرمز در رفتارش وجود دارد؛ اما کسی که محاسبه نفس نمی‌پردازد بی‌گمان فردی مغرور است که خود را پاک از هر گونه خطا و اشتباه می‌داند

براین اساس در آیات قرآنی کسانی که خودستایی دارند نکوهش می‌شوند و خداوند می‌فرماید: فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی؛ پس خود را نستائید؛ چرا که خداوند داناتر است به کسی که تقوا پیشه می‌کند (نجم32)

پرهیز از خودستایی  مذموم موجب می‌شود تا  انسان نسبت به رفتارهایش با شک و تردید برخورد کند و به محاسبه آن بپردازد و در صورت احتمال خطا و اشتباه، به اصلاح و تصحیح آن پرداخته و با توجه و استغفار زمینه رشد و تعالی را برای خود فراهم آورد.

 اما کسی که گرفتار خودستایی است همچون شیطان اصلا باور به خطا نخواهد داشت و هیچ تمایلی به استغفار و توبه ندارد؛ چنانکه در داستان آدم(ع) و شیطان این معنا بیان شده که آدم(ع) خطای خود را پذیرفت و به درگاه خداوند توبه و استغفار کرد، ولی ابلیس چنین نکرد.(بقره34 و 38؛ حجر39)

وقتی انسان به محاسبه نفس می‌پردازد و هنگام احتمال خطا و اشتباه، توبه و استغفار می‌کند، خداوند او را تزکیه می‌کند و از گناه و آثار آن پاک و منزه می‌گرداند، گویی که پیش از این هیچ خطایی نکرده است؛ چرا که تزکیه واقعی تنها از آن خداوند است و اوست که انسان‌ها را پاک و منزه‌می‌سازد.(نساء49، نور21)

پرهیز از محیط و مواضع بی‌تقوایی

انسان می‌بایست همواره تقوا را پیشه خود سازد و از همه ابزارها و وسایلی که تقوای الهی را موجب می‌شود استفاده کند. از همین رو در آیات قرآنی بر نماز و روزه و حج و دیگر اعمال عبادی و احکام عبادی و احکام شرعی به عنوان بسترسازهای تقوای الهی تاکید شده است (بقره21 و63 و179 و183)

اما باید توجه داشت که برخی از محیط‌ها و بسترها شرایط مناسبی  برای بی‌تقوایی و افتادن در دام شیطان و هواهای نفسانی فراهم می‌آورد

انسان عاقل همان طوری که از مواضع و جاهایی پرهیز می‌کند که در آن‌جاها احتمال تهمت است، همچنین باید از مواضع بی‌تقوایی و خطر سقوط پرهیز کند.

اصولا برخی از کارها و مناصب و مقامات بگونه‌ای است که انسان بیشتر در معرض خطر است. از جمله مواضعی که خطر سقوط و بی‌تقوایی در آن بسیار است، ریاست‌ها و مناصب دولتی و مانند آن است. کسی که علاقه‌مند به ریاست است، در نهایت سقوط خواهد کرد و گرفتار بی‌تقوایی خواهد شد.

حضرت امام موسی‌کاظم(ع) در این باره هشدار می‌دهد و می‌فرماید که دوستی ریاست نه تنها برای خود شخص زیانبار است بلکه به جامعه اسلامی زیانی سنگین وارد می‌کند که شاید غیر قابل جبران باشد. آن حضرت (ع) می‌فرماید: ما ذئبان ضاربان فی غنم قد غاب عنه رعاوها، باضر فی دین مسلم من حب الریاسهًْ؛ خطر و ضرر علاقه به ریاست برای مسلمان بیش از دو گرگ درنده‌ای است که به گله گوسفندی که چوپان ندارند حمله کنند.(وسائل‌الشیعه، ج 15، ص 350، ح 1؛ مستدرک: ج 11، ص 381، ح1)

تاکید بر واژه«حب» بیانگر این معناست که ریاست بر مردم به تنهایی خطر‌ساز نیست، بلکه آنچه خطر‌ساز است محبت به ریاست است. اصولا کسی که گرفتار حب و  محبت به چیزی است، کور و کر می‌شود و اصول عقلانی و شرعی و اخلاقی را زیر پا می‌گذارد. از همین رو گفته‌اند: «حب الشیء یعمی ویصم؛ حب هر چیزی عاشق را کور و کر می‌کند» یا گفته‌اند:«و من عشق شیئا اعمی بصره و امرض قبله؛ هرکس چیزی را دوست داشته باشد، چشمش را کور و قلبش را بیمار می‌کند.(نهج‌البلاغه، خطبه 107)

امام صادق(ع) نیز در این باره که انسان دارای محبت به چیزی به طور طبیعی مطیع و فرمانبر آن می‌شود. می‌فرماید: تعصی الاله و انت تظهر حبه/ هذا لعمری فی الفعال بدیع/ لو کان حبک صادقا لاطعته/ ان المحب لمن یحب مطیع؛ خدا را نافرمانی می‌کنی و اظهار دوستی او می‌کنی؟ به جان خودم، این رفتاری شگفت است. اگر دوستی‌ات راستین بود، اطاعتش‌ می‌کردی: زیرا دوستدار، مطیع کسی است که او را دوست دارد.(مطهری، جاذبه و دافعه، ص 60)*

پس انسان باید مواظب و مراقب باشد تا از مواضعی پرهیز کند که موجب بی تقوایی می‌شود. از جمله این مواضع بی تقوایی، دوستی و محبت به اموری است که شایسته محبت نیست

چنانکه خداوند محبت به زینت‌های دنیوی و یا زینت‌های حیات و زندگی دنیوی را عاملی برای سقوط انسان و غفلت از آخرت و معاد می‌داند (آل عمران14حدید20)

خداوند در آیه 31 و 32 سوره آل عمران خداوند و پیامبر(ص) را شایسته محبت دانسته و گفته است که اگر کسی واقعا دارای محبت به خدا و پیامبر(ص) است باید از او اطاعت و پیروی کند و گوش به فرمان باشد.

برخی در شناخت کمال به خطا و اشتباه می‌روند و گمان می‌کنند که کمال در اموری چون قدرت و ثروت و فرزندی و مانند آنها است درحقیقت آنان دوستدار کمال هستند ولی نمی‌توانند تشخیص دهند که  کمال در چه چیزی است

از همین رو محبت اموری را در دل می‌پرورانند که مصداق کمال یا کمال بخش نیست. مثلا گمان می‌کنندکه قدرت و ریاست بر مردم کمال است و آن را دوست می‌دارند و به سمت آن گرایش پیدا کرده و برای کسب آن تلاش می‌کنند؛ در حالی که باید گفت که کمال در خداوند است و هر کسی اگر می‌خواهد به کمالی برسد باید به سوی خداوند حرکت کند و خدایی شود

امام کاظم(ع) در باره کسی که می خواهد قوی‌ترین مردمان باشد می‌فرماید: من اراد ان یکن اقوی الناس فلیتو کل علی الله؛ هر که می‌خواهد که قوی‌ترین مردم باشد بر خدا توکل کند (بحارالانوار، 7، ص 143)

پس قوت و قدرت در ریاست بر مردم نیست، بلکه حقیقت قوت را می‌بایست در توکل بر خداوند و تکیه کردن به خدا به دست آورد نه از تکیه و اعتماد کردن بر مردم و یا ثروت و مانند آنها.

از آنچه بیان شد به آسانی می‌توان دریافت که راه بهتر شدن در میان خلق، تکیه و اعتماد بر رضایت خداوند و خالق است. کسی که به خدا اعتماد و توکل و تکیه می‌کند، بهترین مردم خواهد شد و این گونه می‌تواند در میان مردم نیز بهترین باشد؛ زیرا اخلاق خدایی به انسان این امکان را می‌دهد که محبوب مردم شود. پس عزت و قدرت و قوت و کمال را باید در خدایی شدن جست نه در جای دیگر.

یک نمونه تاریخی در زمان زعامت و مرجعیت حضرت آیت‌ا...العظمی سیدابوالحسن اصفهانی رحمت‌اله علیه است که نقل شده سفیر انگلستان در بغداد با دولت عراق تماس گرفت و تقاضای دیدار با ایشان را داشت و آقا فرمودند ملاقات می‌کنم به شرط اینکه علماء و فضلاء و مومنین هم حضور داشته باشند در یک جلسه عمومی که بعدها نگویند ما با آقا ملاقات کردیم و آقا فلان وعده را دادند...

جلسه تشکیل شد. سفیر انگلستان با یکی از مقامات عراقی شرفیاب شدند. سفیر انگلستان می‌گوید دولت انگلستان در جریان جنگ جهانی نذر کرده که اگر سالم از جنگ بیرون بیاید مبلغ قابل توجهی را به یکی از بندگان خاص خدا تقدیم کند و هر چه فکر کردیم، دیدیم بهتر از شما در دنیا وجود ندارد و آمده‌ایم نذر خود را ادا کنیم

همه متحیر ماندند که عجب مشکلی، آقا چه می‌کنند، پول را می‌گیرند، نمی‌گیرند؟ اگر بگیرند خیلی بد می‌شود و دولت انگلیس می‌گوید ما عالم و مرجع شیعیان را خریدیم. پاکت را می‌آورد و دو دستی تقدیم آقا می‌کند. برخلاف انتظار همه کسانی که حضور داشتند آقا پاکت را می‌گیرند و می‌گذارند زیر تشکی که روی آن نشسته بودند. چند لحظه می‌گذرد پاکت را برمی‌دارد، می‌فرماید آقای سفیر من شنیده‌ام در جریان جنگ، مردم محروم و مستعضف انگلیس خانه و زندگی خود را از دست داده‌اند، من این پول را به شما می‌دهم و به شما ماموریت می‌دهم که از طرف ما خرج محرومین خود کنید. عظمت کار این انسان والا وقتی مشخص می‌شود که سفیر بلند می‌شود که برود به آن مقام عراقی می‌گوید عجب ما آمده بودیم آقا را بخریم، آقا ما را خرید و بنده خود کرد

این نتیجه تقواست و خداوند خودش این وعده را داده (بقره194) «از خدا پروا کنید، خداترس باشید و بدانید که خدا با متقین است.» امکان ندارد انسان متقی تنها و بدون پشتوانه بماند، سروقتش دست او را می‌گیرد، راه را به او نشان می‌دهد و او را از تنگناها رهایی می‌بخشد.

کسی نگوید ای بابا نان حلال گیر نمی‌آید، لقمه پاک گیر نمی‌آید، همه چیز آلوده است و... این حرف‌ها مال افراد سست ‌عنصر بی‌توجه به مبانی دینی است

می‌خواهد دست در هر سفره‌ای ببرد، هر غذایی را بخورد، هر پولی را بگیرد لقمه حلال کم‌یاب می‌شود ولی نایاب نمی‌شود. باید آرزوهای دور و دراز و چشم و هم‌چشمی‌ها را کنار گذاشت و بدنبال روزی بود و روزی با مال‌اندوزی و تجملات فرق می‌کند. خدا وعده می‌دهد اگر تقوا پیشه کنید از جایی به شما روزی می‌دهم که گمان نمی‌کنید. وعده خدا دروغ نیست (آل‌عمران9 و 193).

با خودخواهی نمی‌توان خداخواه شد، امکان ندارد (بقره 156)

آنها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، صبوری کنند و گویند: «ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم سرطان دارم، مالم رفت، بچه‌ام مرد، ورشکست شدم و... ما از جانب خدا آمده‌ایم عریان بودیم، هیچ نداشتیم حالا هم نداریم مثل اول بسوی خدا می‌رویم اگر در راه راست است که غصه ندارد. اگر در جهت جلب رضایت حق است نگرانی ندارد، انسان متقی اینگونه است

اگر خدای‌ناکرده بیراهه رفته بودم باز هم خدا دوستم داشته و راه برگشت را برایم قرار داده باید توبه کرد و به سوی او بازگشت این هم خودش روزی است که من بفهمم که مسافرم و باید خود را برای سفر ابدی آماده کنم

خداوند فرمود: گناهان را می‌پوشاند و آنها را می‌بخشد. و حتی می‌فرماید گناهان «سیئات» را تبدیل به حسنات می‌کند

پس باید برگشت و هیچ‌وقت و در هیچ سنی دیر نیست. نباید ناامید بود و بایستی متوسل شد به انوار الهی چهارده نور پاک الهی.

هرکس می‌کوشد تا بهترین باشد. اما باید برای پاسخ به این پرسش بدانیم که بهترین‌ها بر اساس فلسفه زندگی فرق دارد؛ چرا که بر اساس فلسفه زندگی در اسلام بهترین انسان‌ها با تقواترین آنان است؛ اما بر اساس فلسفه فرعونی و قارونی بهترین‌ها قدرتمندترین و ثروتمندترین‌ها هستند.