از پرسشهای روز  اعتقادی

 

بسمه تعالی

پاسخ کوتاه برخی سئوالات،شبهات وپرسشهای اعتقادی

 س :  توکل کردن به خدا یعنی چه ؟
ج : یعنی خداوند را وکیل گرفتن، کارهای خود را به خداوند سپردن، هرچه او رضایت و تقدیر می داند انجام دهد یعنی هرچه بکنیم همان است که خداوند می خواهد، ما فقط باید وظیفه و تکلیف خود را انجام دهیم، کار کنیم، تلاش کنیم، حقوق دیگران را رعایت کنیم، واجب و حرام و ... را.
س : بالاترین مراتب سیر و سلوک و همچنین شکرگزاری خداوند چیست؟
ج : بالاترین مراتب سیر و سلوک و شکرگزاری «فنافی الله» است یعنی خداوند همه چیز را به ما داد. پس همه چیز ما برای او و در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و این همان عبودیت، بندگی خداوند است .
س : اینکه انسان همه چیز را از خدا بداند و برای او انجام دهد، را در صورت امکان شرح دهید ؟
ج : انسان همه چیز را از خدا ببیند، هدف در خط بندگی خدا بودن و بندگی خدا، ذکر خدا، دائم به یاد خدا بودن است . منابع، زندگی، سلامتی، امکانات و ... از خداست، مدیریت برای اوست، عالم محضر اوست، همه از خداست، هیچ چیز جز خدا نزدیکتر به انسان نیست.آن وقت است که انسان به لقاء الله می رسد، دنیا برایش می شود بهشت. انسان باید وظیفه خود را انجام دهد: امر به معروف، نهی ازمنکر، فکر اصلاح مفاسد جامعه بودن، نماز، عبادات و ... ما وظیفه داریم اصلاح کنیم، با نشستن نمی شود وقتی ما می دانیم چیزی غلط است نمی شود احترام کرد، باید بیدار کنیم و انسان سالم می فهمد .
س : یکی از بتون قرآن را لطفاً بفرمایید ؟
ج : یکی از بتون قرآن همان است که بهشت و جهنم در این دنیا هم وجود دارد.
س : خداوند در قسمتی از آیه 37 نباء می فرماید : « ... خدائی مهربانست که در عین مهربانی کسی از قهر و سطوتش با او به گفتگو نتواند لب گشود . » چگونه مهربانی خداوند در کنار قهر و سطوتش قرارگرفته است ؟
ج : در قیامت خداوند در مقام دادرسی قرار می گیرد در آنجا بار ظالم و مظلوم به وسط می آید و باید در آنجا در عین مهربانی برای مظلوم بر ظالم قهر کرد .
س : آقا امام صادق علیه السلام می فرمایند :
« سجده بر تربت امام حسین علیه السلام پرده های هفت گانه را می درد» مأخذ رساله آموزشی حضرت امام خمینی(ره) را بفرمایید.
منظور از پرده های هفت گانه کدامند؟
ج : پرده های هفت گانه یعنی اینکه نماز هفت آسمان را رد می کند یعنی بر برکت امام حسین نماز قبول می شود ( مقبول قرار می گیرد).
س : راه نجات انسان چیست ؟
ج : راه نجات اطاعت و تسلیم است .
س : آیا با مرگِ انسان قیامت او شروع می شود ؟
ج : به یک معنی بله، من مات، قامت قیامه . هر کس می میرد، قیامتش شروع می شود.(قیامت صغری) قیامت کبری که بعداً برای همه است .
س : در مقابل انسانهای دو  رو ومنافق صفت باید چگونه بود ؟
ج : باید به شیوه پیامبر اکرم(ص) عمل کرد، کنارآمدن. در حالی که آنها را قبول نداری ولی ارتباط باشد.
س : ارتباط حالت خوف و رجا و اخلاص در چیست ؟
ج : خوف و رجا ترس از گناهان خود و امید به یاری او داشتن است و اخلاص برای خدابودن و در عین حال زاری کردن، خدا را با زاری و ترس یاد کردن است و دوام اخلاص در یاری خداوند و کمک اوست .
س :چند کلمه پیرامون شب قدر بگویید ؟
ج : شب قدر به یک تعبیر شب خاصی است و به تعبیر دیگر امام (ع) می فرماید: دنیا یک شب است، لیله القدر چراغ قرآن است، کسی که قرآن را نداشته باشد (زندگی اش اثر با قرآن نباشد)زندگی برایش شب و تاریک است .
س : بهترین راه رسیدن به (تقوا و مقام) متقین چیست ؟
ج : معنی تقوی رعایت کردن و پاییدن خداست، من بنده ام و خالق اوست.
خداوندی که مرا به بندگی پذیرفته پس من بنده چیزی دیگری نباشم مگر او و باید برای بندگیهای غیرخدا استغفار کنم. البته تقوی درجات دارد، و اول آن استغفار است و حضرت  علی(ع) اشاره به این می نمودند که : من آدم خوبی نیستم . ( به این دلیل که ) چون بنده خدایم (و) باید کارم را انجام دهم(تکالیف ام بوده و باید انجام می دادم) اضافه که انجام نداده ام .
س : این جمله که می فرماید :
«نماز گنجینه خوبیهاست» را شرح دهید .
ج : پیداکردن خداوند و رسیدن به توحید همان گنجینه خوبیهاست. توحید، توجه به خداست، همه چیز در دست اوست کسی که خدا را پیدا کرده چه کسی را گم کرده، نماز درس توحید است، نماز گنجینه خوبیهاست، پیداکردن خدا، گنجهاست .
س : راه فراموش نکردن مطالعات قرآنی و خاطرداشتن آنها چیست ؟
ج: حفظ و تکرار است.
س : راه رهایی از مشکلات روحی، کمبودها، خلاءها، تفکرات بی خود و پرکردن خلاء زندگی چیست ؟
ج : نتیجه و اهداف مختلف باعث تضادها، آلودگی ها، نفسانیات و ... می گردد.
و از راههای آن : پناه بردن به خدا، خواستن از خدای اعتدال، رجوع کردن به خداوند است ، ارجعی الی ربک، آخرش 2 رکعت (نماز) و ناله، مومن باید خود را به تنگی نیندازد، نباید زیاد مشقت کشید، صبرخواستن از خدا و ...
س : آقا اینکه خداوند اگر قرآن را بر کوه نازل می کرد خاشع می شد(اشاره به آیه 2 حشر) بفرمایید: پس علت اینکه انسان می تواند آن را تحمل کنید چیست؟
ج : انسان غفلت دارد، و انسان نساخته شده و غافل است وگرنه آن هم در مقابل شنیدن قرآن خاشع می گشت مگر پیامبران(در مقابل کلام خدا) اینطور نبودند، غش می کردند. حضرت علی علیه السلام می افتاد کناری و مثل چوب خشک.
س : اینکه افکارمان در نماز این طرف و آن طرف می رود چه صورت است؟
ج : اشکال ندارد وقتی حواست پرت شد سریع آن را برگردان به توجه به خدا، به نمازت. نقص نماز را با نافله جبران کن .
س : آقا اینکه عالمی می گفت: انسان جهان اصغر است و دنیا جهان اکبر را لطفاً توضیح دهید؟
ج : بله، جهان اصغر علی ابن ابیطالب علیه السلام است. انسان خلاصه دنیاست، انسان  عالم کوچک است، همچنان که عالم انسان بزرگ است، تمام زیبایی های دنیا در عالم جمع است ولی کی حاصل می شودوقتی، موقعی که عدالت را در وجود خود حفظ کند.
س : منظور از آخر آیه 8 سوره نحل چیست ؟
ج : قطار، ماشین، آهن آلات و امکانات امروزی. 

                          (مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله)

نکاتی از سوره مبارکه الشمس

                                                     تفسیر سوره مبارکه الشمس  

                   (مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله )

بسم الله الرحمن الرحیم وله الحمد و صلی الله علی سیدنا محمد و آله
پیرامون سوره مبارکه الشمس- 15 آیه دارد و ردیف شماره 91 قرآن است
اول سوره به ارکان دوازده گانه هستی قسم یاد می کند که : پیروزی، رستگاری، و همچنین خسران و سرخوردگی در بشریت حق است، رستگاری کسی که خود را تزکیه کرد و خسران کسی که خود را آلوده نمود.
       بسم الله الرحمن الرحیم             بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
والشمس و ضحیها(1) به خورشید و گسترش نور آن سوگند(1) والقَمر اِذا تلیها(2)     و به ماه هنگامی که پی آن در آید و النهار اِذا جلّها (3) و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد(خورشید را ظاهر سازد)
وَ اللَیل اِذا یغشاها (4) و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند (آفتاب را پوشاند)
وَ السِّماءِ وَ ما بَنیها (5)     و قسم به آسمان و آنچه آن را بنا کرده
وَ الارضِ ما طَحیها (6)     و به زمین و آنچه آن را گسترانده
وَنَفس وَ ما سَوّیها(7) و قسم بجان آدمی و به آنچه آنرا منظم ساخته
فَاَلهَمهاً فُجُورَها وَ تقویها(8) سپس فجور و تقوی(شر و خیرش) را به او الهام کرده است.

قَد اَفلَحَ مَن زَکیّها(9) که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده وَ قَدخابَ مَن دَستّها(10) و آنکس که خویش را با گناه آلوده ساخته و در پستی نگه داشته محروم شده است .
خورشید کلید آسمان شناسیست : خیلی ساده و همه فهم است وقتی آفتاب بچهار یک آسمان می رسد ساعت 9 و چون بالای سر قرار می گیرد ساعت 12 و بچهار یک غرب آسمان که می رسد ساعت 15 را اعلام می کند .
با غروب آفتاب ستاره ها آرام آرام ظاهر می شوند . اینجا کمی دقت لازم است . ستاره هائی که در خط سیر آفتاب قرار دارند کار آفتاب می کنند . یعنی وقتی بچهار یک آسمان می رسد سه ساعت از شب رفته و چون به بالا می رسد نصف شب است و در چهار یک غرب وقت سحر است البته باید ستاره ای انتخاب شود که شب طلوع و غروب دارد.
در اینجا حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده از آنحضرت پرسیدند نصف شب را چگونه تشخیص دهیم، فرمود آندسته ستاره ها که شب طلوع وغروب دارند، هرگاه به خط نصف النهار(بالاسر) رسیدند نصف شب است.
آسمان در هر سه ساعت نقش عوض می کند : آشنا شدن با دو سه ستاره در خط سیر آفتاب و چند ستاره اطراف بیننده را بحقیقت فوق راهنمائی می کند .
فلاح : رستن از بند و گرفتاری(آتش درونی)و دست یافتن مقصوداست.
تزکیه : پاک نمودن و رشددادن
خیبه : ناامیدی و نرسیدن بمطلوب است .
تدسیه در مقابل تزکیه : آلوده کردن و خاموش داشتن استعدادها و مواهب آن است .
و تلویحاً اشاره بمقدمیت همه موجودات و اینکه دستگاه عظیم آفرینش برای بکمال رسیدن انسان است که با تزکیه و بندگی خدا تحقق پیدا می کند(قَد اَفلحَ مَن ذِکّیها، 9 ) در حدیث آمده : خَلقتُ الاَشیاء لِاَجلِک وَ خَلَقتَکَ لِاَجلی، - نظیر قسمت مهم آیات قرآن در این زمینه : و سَخِّر لَکُم الشَمسَ والقَمَرَ دائبین وَ سَخِّرَ لَکمُ اللّیلَ وَ النَهار – 33 ابراهیم و خورشیده و ماه را به تسخیر شما در آورده و شب و روز را مسخر شما کرد.
اَلذی جَعلَ لَکم الارضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ اَنزَل مِنَ السَماء ماءَ فَاَحرَجَ بِهِ مِنَ الثَمراتِ رِزقاً لَکم فلا تجعلوا لِلهِ اَنداداً و انتم تعلمون – 22 بقره – آنکس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفی قرار داد و از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن میوه ها تا روزی شما باشد.
وَ الاَنعامَ خَلَقها لَکُ فیها دِفُ وَ منافِعُ وَمِنها تاکُلوُن، وَلَکُ فیها جمالُ حینَ تُریحونَ و حینَ تَشَرحُون- 6 نحل – چهارپایان را آفرید در حالیکه در آنها برای شما وسیله پوشش و منافع دیگری است و از گوشت آنها می خورید، و در آنها برای شما زینت و شکوه است . بهنگامی که آنها را به استراحت گاهشان باز می گردانید و هنگامی که به صحرا می فرستید.
وَاَلقی فی الرضِ رَواسِیَ اَن تَمیدَبِکم وَ النهاراً وُ سُبُلاً لعلّکُم تَهتَدون. وَعلاماتٍ وَ بِالنَجم هُم یهتصرون اَفَمن یخلق کَمِن لا یَخلُق افلا تَذکَرون، وَاِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصوا اِنّ الله لَغفُورُ رحیم- 18 نحل- و در زمین کوهها افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد، و نهرها و راههائی ایجاد کرد تا هدایت شوید، و علاماتی قرار داد و بوسیله ستارگان هدایت می شوید، آیا کسی که می آفریند همچون کسی است که نمی آفریند؟ آیا متذکر نمی شوید، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنها را احصاء کنید، خدا بخشنده و مهربان است.
در حدیث قدسی باین مضمون آمده : من با بندگانم طوری هستم که گوئی منم و او وزمین و آسمان، همه چیز برای او اما بندگانم با من بدجور تا می کنند، انگار همه خدای اوست غیر از من .
تزکیه : آزاد شدن انسان از اسارت خود بوسیله تعلیم و تربیت انبیاء است. از حرص و آز، بخل، حسد و سایر شعبه ها و خصلتهای مذمومه که هر یک شعله از آتش است که انسان را در عذاب می دارد و جهنم او را تشکیل می دهند.
نظام آموزشی قرآن و اسلام
قرآن کریم دستگاه و عظیم خلقت را مقدمه برای به کمال رسیدن انسان می داند که با تعلیم و تزکیه و در نهایت با بندگی خدا تحقق پیدا می کند واین همان است که در سوره زاریات بعبارت دیگر آمده : ما خَلَقتُ الجِنِّ وَ الاِنس اِلاّ لِیَعبُدوُنِ، ما اُریُدُ مِنهُم مِن رِزقٍ وَ ما اُریدُ اَن یُطعُمونِ، اِنِّ اللهَ هُوَ الرزاق ذُو القُوه اِلمَتین
انسان درباره نان و آب و مسکن مسئله ندارد با کمترین فعالیت طبق تقسیم پروردگار به نصیب خود می رسد (نَحنُ قسمنا بَینَهُم مَعیشتَهم فی الحَیوهِ الدُنیا-32 زخرف)
در این قسمت نیازی آنچنانی به درس و تعلیم و تعلم نیست . مشکل انسان فجور اوست، اینجاست که نیاز شدید به درس و تعلم دارد، انسان اسیر نفس است. انسان شکست خورده است، انسان در آتش است، آزادی انسان، پیروزی انسان و نجات انسان از آتش در پیروی از مکتب انبیاء است و تا تربیت انبیاء و بخصوص درس و تعلیم انبیاء دست انسان را نگرفته انسان در فجور و آتش خواهد بود.
اشارات قرآن قسمت مهم این کتاب کریم است : قرآن در خیلی جاها به اشاره سخن گفته در این سوره مبارکه که جلوانداختن فجور بر تقوی همین معنی را می رساند.(فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها- 8 )
بعضاً در یک آیه حقایق زندگی انسان را از اول تا آخر ترسیم کرده است. در آیه 185 آل عمران دقت کنید : هر کسی چشنده مرگ است و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت کسی که از آتش درونی رهیده و از فجور و اسارت خود خلاص شود و در بهشت آید پیروز شده است و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست .(کلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المَوتِ وَاثِما تُوفونَ اُجورَ کُم یَومَ القیمه فَمن رُحرحَ عَنِ النّارً وَ اُدخِلَ الجِّنه فَقَد فازَ وَ ما الحیوهُ الدُنیا اِلاّ مَتاعُ الغرور)
قرآن کریم و همچنین سایر مکاتیب آسمانی محکوم می کند کسانی را که تعلیم و تربیت و بطور خلاصه فعالیتهای خود را فقط برای رسیدن به دنیا و آب و نان قرار می دهند، متأسفانه امروز نظام آموزشی دنیا(شرق و غرب) در محور مادیات و علوم تجربی و نتیجهً آباد کردن دنیا را هدف قرار داده است.
اینک چند آیه که محکوم می کند :
در سوره مبارکه روم چنین آمده : آنان فقط ظاهری از دنیا را می دانند و از پایان کار و آخرت غافلند(یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیواه الدُنیا وَ هم عَنِ الاخِره غافِلونُ – 7 ) آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را میان آندوست جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است. ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند(اَوَلَم یَتَفکّروُا فی اَنفُسِهِم ما خَلَقَ الله السّماوات و الارض وَ ما بینهما اِلا بِالحَق و اَجَلٍ مُسمّی و اِن کَثیراً مِنَ النّاسِ بلقاء رَبّهم لکافرون – 8 )
آیا در زمین(تاریخ) گردش نکردند تا به بینند عاقبت کسانیکه قبل از آنان بودند چگونه بود، آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را برای زراعت و آبادی بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند. اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند، خداوند هرگز به آنان ستم نکرد آنها بخودشان ستم کردند.
(اَوَلَم یَسیروا فی الارضِ فَینظُر و اکیفَ کانَ عاقِبَهُ الذّین مِن قَبلِهم کانوا اَشّدَ مِنهُم قُوّهً و آثارُ و الارَضَ وَ عَمَروها اکثَرمّما عَمَروها وَ جائتهم رُسُلهُمَ بِالبیّناتِ فما کانَ اللهُ لِیَظلمَهُِم وَ لکنِ کانوا اَنفُسَهُم یَظلِموُن)، سپس سرانجام کسانیکه اعمال ناروا مرتکب شدند بجائی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را بمسخره گرفتند.(ثُمَ کانَ عاقَبَه الذینَ اَساوا السُوای اَن کَذِّبوا بِاآیاتَ اللهِ و کَانوابِها یَستَهزون- 10)
و در سوره مبارکه مومن آیات 21 و 22 : اَوَلَم یَسیرُوا فی الاَرضِ فَیَنظِروا کَیفَ کانَ عاقِبَهَ الذّینَ کانوا مِن قَبلِهِم کانوا اَشَدَّ مِنهُم قوهً وَ اثاراً فی الارِض فَاَخَذَ هُمُ اللهُ بِذُنوبِهمِ وَ ما کانَ لَهُ مِن الله ِ مِن واقٍ، ذلِکَ بانَّهُم کانَت تَاتیهِم رُسُلُهم بالبَیناتِ فَکفَروا فَاخذَهُم اللهُ انِّه قَوُّی شَدید العِقاب).
و در آیات آخر سوره مومن چنین است : اَفَلَم یُسیروا فی الارضِ فینطروُا کَیفَ کانَ عاقِبَهَ الذّینَ مِن قَبلِهِم، کانُوا اَکثَر مِنهُم وَ اَشّدَ قُوُهً و آثاراً فی الارض، فَما اَغنی عَنهُم ما کانوُا یَکسِبُون، - فَلمّا جائَتهُم رُسُلُهم بِالبَیّناتِ فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِن العِلم وَ حاقَ بِهم ما کانُوا بِهِ یَستَهزون،- فَلَما رَاوا بأسَنا قالوا امَنّا بِاللهِ وَ کَفَرنا بِما کُنّا بِهِ مُشرکین،- فَلم یَکُ یَنفَعهُم ایمانُهُم لِّما رَاوُا باسَنا، سُنَّهَ اللهِ التّی قَد خَلَت فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الکافِروُن- 85) و در سوره مبارکه هود آیه 16 : مَن کانَ یَریدُ الحیوه الدنیا و زینتها نُوَفّ اَلیهم اعمالهم فیها و هم فیها لاینجسون، اولئک لیس لهم فی الاخره الا النّار و حبطما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعلمون.
کَذَّبت ثَموُدُ بِطَغویها- 11، - قسمتی از قرآن کریم تاریخ و قصه های انبیاء و امتهای آنان است، این قبیل آیات برای تذکر و عبرت و تثبیت خاطر مبارک رسول اله و مومنان است(لِنُثَّبِتَ بِهِ فُوادَک- 120 هود)
اگر خداوند وعده نصرت به پیغمبر و مومنان می دهد : (اِنّا لَننصُرُ رُسُلَنا وَ الّذینَ امنُوا فی الحَیوهِ الّدنیا ...... آیه 51 مومن) با خواندن آیات مربوط به قصه موسی و فرعون نمایشی از تحقق این وعده را می بیند همچنین آیاتی مربوط به قصه نوع نبی و امتش .
و عبرت است تا آیندگان به بینند آخر و عاقبت مذکبین چگونه شد:(وَ لَقَد بَعثنا فی کُلّ اُمَهٍ رَسوُلاً اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتنِبوا الطاغوتِ فَمِنهمُ مَن هدَی اللهُ و مَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَیه الضِّلاله فَسیروا فی الارضِ فَانظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ المکّذبین- 36 نحل)
قوم ثمود دعوت الی الله را تکذیب نموده و بطاغوت گرائیدند آنگاه که بد سرشتترینشان برانگیخته شد، پیغمبر خدا گفت ناقه خدا و آبشخورآنرا متعرض نباشید(اِذا نبَعَثَ اَشقاها، فَقالَ لَهُم رَسولاللهِ ناقَهَ اللهِ وَ سُقیاها 13)
مفسرین با استناد به نقل تاریخ و روایات گفته اند که این شتر با درخواست قوم صالح و بطور اعجاز از میان صخره بزرگی- که شاید محل عبادتشان بود بیرون آمده .
قاری وخواننده قرآن باین نکته زیبا و به این عقیده توحیدی می رسد که موثری در عالم غیر از خدا نیست، این آتش نیست که می سوزاند، این اثری است که خداوند به او داده و باذن اوست. اگر بخواهد سرد و سلامش می کند(قُلنا یا نارُکُونی بَرداً وَ سلاماً علی اِبراهیم- 69 سوره انبیاء) این آب نیست که سیلان دارد وتشنگی را برطرف می نماید، این اثری است که خداوند داده و باذن او است. اگر اراده کند مانند سنگ می کند(فَاوحَینا اِلی مُوسی اَنِ اضرب بِعَصاک البَحر فَانغَلَقَ فکانَ کُلُّ فِرقٍ کَالطّوُدِ العَظیم- 63 شعراء) و سنگ را آب(وَ اذِ ستَسقی موُسی لِقومَهِ فَقّلُنتا اِضرِب بِعَصاکَ الحجَرَ فانفَجَرت مِنهُ اثِنتا عَشَرهَ عیناً ... آیه 60 بقره ) . در دعا دارد : یا مَن ضَلَّ عِندَهُ الأسباب، - اگر با مقاربت نر و ماده موجود زنده متولد می شود بدون پدر و حتی بدون پدر و مادر هم می آفریند(اِنَّ مَثَلَ عیسی عیندَ الله کَمَثلِ آدَم خَلقَه مِن تُراب ثّم قال لَهُ کُن فیکَون – 59 آل عمران).
اگر با قرار دادن تخم ها زیر سینه مرغ و گذشت بیست شبانه روز جوجه زنده بیرون می آید در یک آن هم این عمل را انجام می دهد(وَ اِذ تخلُقُ مِنَ الطّین کَهَئیهِ الطَیر باِذنی فَتَنفُخُ فیها فَتکونُ طیراً بِاذنی ... از آیه 11 مائده) و شتری را که ده ماهه آبستن است از سنگ بیرون می آورد.
و اما سرگذشت آن بطور خلاصه : حضرت صالح سومین پیغمبر است که برای دعوت الی الله و توحید قیام نموده و خداوند تبارک و تعالی بعد از حضرت نوح و هود برانگیخته است.
آنحضرت مردم را با حکمت و موعظه حسنه دعوت نمود و به اذیتهای قوم صبر نمود، مدتی بر این منوال گذشت عده کمی از ضعفای قوم ایمان آوردند و اما طاغیان مستکبر و تبعه ای آنها بر کفر خود اصرار ورزیدند، مومنان به آنحضرت را خوار شمرده و تسفیه کردند و گفتند صالح اینها را سحر کرده است و در نهایت از حضرت نشانه و معجزه خواستند و گفتند اگر راست می گوئی از سنگ این کوه ناقه ای با مشخصات(غیرعادی) بیرون آور.
حضرت صالح آنچه را می خواستند با همان خصوصیتها آورد و فرمود خداوند شما را امر کرده که از آب آبادی یک روز شما بخورد و یک روز خودداری کنید و آنروز مخصوص ناقه باشد(فَلَها شَربُ یومِ وَ لَکَمُ شِربُ یَومٍ مَعلوُم ) و او را بحال خود بگذارید آنطور که خواهد چرا کند و آسیب به او نرسانید که عذاب نزدیک شما را می گیرید(وَ لا تَمَسّوها بِسوُء فَیا خَذَکُم عذابُ قریبُ – 72 اعراف، - 64 هود، - 156 شعرا)
مدتی این چنین گذشت قوم طغیان کردند و درباره اش حیله نمودند و شقی ترین خود را برای کشتن ناقه برانگیختند و بصالح گفتند (اِئتِنا بما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصادِقین) ما آماده هستیم عذاب خدا را بما بیاور. حضرت صالح گفت:(تَمتّعوا فی دارکُم ثَلاثَهِ اَیام ذلِکَ وَ عُد غَیرُ مَکذُوبٍ- 65 هود).
سپس درباره قتل حضرت صالح هم قسم شدند اما خداوند مکر آنها را بخودشان برگرداند(وَمَکَروا مَکراً و َ مکَرا الله مکراً و هُم لا یَشعُرون- 50 نحل) صاعقه آمد در حالیکه نگاه می کردند(فَاخَذَتهُم الصّاعِقَه وَ هُم یَنظُرون) حضرت صالح با اندوه و حسرت گفت : ای قوم من رسالت پروردگارم را رساندم و شما را نصیحت کردم لیکن شما دوست ندارید، ناصحان را- و منادی حق درباره ایشان ندا در داد(اَلا اِنَّّ تَمُود کَفَروا رَبَهّم اَلا بُعداً لِثَمود).
سخن را در اینجا با کلام زیبای مولا امیرالمومنین علیه السلام ختم می کنیم:
کلام 192 نهج البلاغه فیض الاسلام
اَیُها الناسُ لا تَستُو حِشُوا فی     ای مردم در راه نجات و
طریق النَجاه لِقِلهَ اَهلِهِ، فانّ        رستگاری بکمی جمعیت
الناسَ قَد اِجتَموا عَلی مائدَهٍ         وحشت زده نباشید و به بسیاری
شَبَعُها قَصیرٌ وَ جَوعُها طَویلُ         مخالفین نگران نشوید، زیرا مردم
اَیُهّا النّاسُ اِنَمّا یَجمَعُ النّاسَ         گرد آمده برسرخوانی که سیری
الرِضا و السَخِّط وَ اِنمّا غَقرناقَهَ        آن اندک و گرسنگیش بسیار
ثَمودٍ رَجُلُ واحِد است(دنیا و دلبستگی آن) ای مردم رضامندی و خشم مردم را گرد
می آورد ناقه ثمود را یک نفر پی کرد
فَعَمِّمُهمُ اللهُ باِلعَذابِ لِما عَمَّوهُ         لذا خداوند همه آنها را
بِالّرضا فقالَ سُبحانَهُ فَعَقَروُها        عذاب نمود بجهت آنکه همه
فَاَصبَحُوا نادمین فَما کانَ اِلاّ اَن        راضی بودند از اینرو خداوند
خارَت اَرضُهُم بالخَسفَهِ خُوارَ        گفته : پی کردند و در بامداد
السِکهِ المُحماهِ فی الارضِ        پشیمان شدند عذاب چنین زود
الخَّوارَه                    که زمینشان در حال فرورفتن
                    صدا کرد مانند صدا کردن آهن
                    شخم زنی داغ شده در زمین
                    هموار.
اَیُها النّاسُ مَن سَلَکَ الطَریقَ         ای مردم هر که راه راست به پیماید
الواضِح و رَدَ الماءَ وَ مَن خالَفَ     به آبادی می رسد و هر که بی راهه
وَقَعَ فی الّتیه .                 برود در بیابان بی آب و گیاه فرود آید. 

شادی در قرآن


شادی  در قرآن

    
شادی حق و  شادی باطل
از اسامی قرآن یکی فرقان است، فرقان یعنی جداکننده، جداکننده حق از باطل، قرآن جداکننده بین دین حق و دین باطل، کسب حق، کسب باطل، لذت و تتمع حق و تتمع باطل، و ... فرح و شادی حق و شادی باطل است .
در قرآن که کتاب آفرینش است، خلقت انسان طوری بیان شده که اگر راهنمائی نشود هدایت نشود همواره گرفتار همّ و غم و ترس و بیم خواهد بود.
آیات 38 و 39 بقره درباره زمان فرود آدم به زمین آمده است :
قُلنا اِهبِطُوا مِنهما جَمیعاً فَامَا یَاتینَکُم مِنَی هُدیً فَمَن تَبع هُدایَ فَلاخوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحَزنَون وَالذینَ کَفَروُا وَ کَذّبوا بِایاتِنا اُلئکَ اَصحابُ النارِ هُم فیها خالدون.
گفتیم همه در زمین فرود ایید پس آنگاه که هدایتی از من به شما آمد(که خواهد آمد) هر کس تابع راهنمائی من شود برای او خوف و اندوهی نخواهد بود و آنان که کافر شوند و آیات ما را تکذیب کنند آنان صاحب آتشند و هم آنان در آتش مخلد خواهند بود. ومنشاء جهنمی بودن انسان همان خمیرمایه خلقت اوست که هلوع و عجول و ظلوم و جهول است .
در دعوت انبیاء دعوت به فرح و شادی حق است، انسان وقتی در خط بندگی پروردگارش قرار گرفت انقلاب و تحولی در وجود او پیدا می شود که برای همیشه خوف واندوه را از او دور می سازد، تحولی که از آن به تزکیه تعبیر شده است (قَداَفَلَحَ مَن ذَکاها ... آیه 9 والشمس) توضیح بیشتر این حقیقت را در مجموعه آیات 19 – 35 سوره معارج می خوانیم : ان الانسانَ خُلقَ هَلُوعاً ، - اذا مَسَّهُ الشر حُزوُعاً، وَ اذا مسَّهُ الخیُرُ مَنُوعا، اِلا المصلَین، الذینَ هُم عَلی صلاتِهِم دائمِوُن،
انسان حریص و کم طاقت آفریده شده، هنگامیکه بدی به او رسد بی تابی کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران شود مگر نمازگزاران آنها که نماز را مرتباً بجا می آورند.
وَالذینَ فی اَموالِهِم حَقُ مَعلَوم، لِلسائِل وَالحَروم، وَالذینَ یُصَدقُون بیوم الذین، والذینَ هُم مِن عَذاب رَبهم مُشفِقُون، انّ عذابَ رَبهم غیرُ مَامون
و آنها که دراموالشان حق معلومی است برای سائلان و محرومان و آنها که بروز جزا ایمان دارند و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناک اند. چرا که هیچگاه خود را از عذاب پروردگار در امان نمی بینند.
والذینَ هُم لِفَروجِهِم حافِظُون، اِلا عَلی اَزواجِهم اَوما مَلکَت اَیمانَهم فَانّهم غَیرُ مَلوُمین، فَمَن اِبتغیی وَراء ذالِکَ فَآلئِک هُمَ العادُون، وَالذینَ هَم لاِماناتِهِم وَعَهدهِم راعون، وَالذینَ هَم بِشهاداتِهم قامون، وَالذینَ هُم عَلی صَلاتِهِم یُحافظِوُن، اولئکَ فی جَناتٍ مُکرمُون.
و آنها که دامن خود را از بی عفتی حفظ می کنند، و آمیزش جنسی جز با همسران و کنیزان ندارند ولی در بهره گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود و هر کس ماوراء این را طلب کند متجاوز است و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند و آنها که قیام به ادای شهادت حق می نمایند و آنها که بر نماز مواظبت دارند این افراد همواره در باغها گرامی اند و اکرام می شوند. و این باغستانها اعم از بهشت موعود است . این باغستانها موقعی نصیب انسان می گردد که در اثر پیروی از راهنمائی پروردگارش تحولی در خلقت اولیه اش ایجاد شده باشد، بلی مادامی که انسان هلوع است به کمترین ناملایم فریادش بلند می شود و اگر خیری به او رسد همواره بخیل و ممسک است، چنین شخصی هرگز نسیم بهشت را درک نخواهد کرد و همیشه خود را بدبخت احساس می کند مگر تزکیه شود و آن فقط در گرو بندگی خدا است .
شادروان آیه الله فقید الحاج میزرا ابوالحسن شعرانی رضوان الله علیه در کتاب دائره المعارف لغات قرآن از راغب اصفهانی چنین نقل کرده : در قرآن مجید هیچ جا اجازه در فرح و شادی نداده مگر در آیه کریمه : قُل بَفضل الله وَ بِرَحمِه فَبِذلِکَ فَلیَفرحوا هُو خَیرٌ مِّما یَجمعون آیه 58 یونس معنی آیه آنست که خدای تعالی در مقام امتنان، مردم را مخاطب قرار داده که این قرآن موعظه و شفای درون و هدایت و رحمت است برای آنان که ایمان آورده اند . یا ایها الناسُ قَد جاءَتکُم مَوعِظِهٌ مِن رَبکّمُ و شَفاءٌ لِما فی الصدور وَ هُدیً وَ رَحمَهٌ لِلمومنین 57 یونس، بگو در چنین حالی شایسته آن است که با این فضلُ رحمتی که خدا با امتنان به آنها ارزانی داشته شادمان باشند نه بمالی که آورده اند زیرا این فضل و رحمت که سعادت و نیکبختی آنان در آن است بهتر از مال است که جز وسیله آزمایش نیست و چه بسا آنان را نابود و بدبخت کند، مرحوم طالقانی در فرهنگ پرتوی از قرآن چنین آورده: فرح حال انبساط است که درپی روزی معنوی حاصل می شود، و روزی مادی غالباً قبض و سستی می آورد.
قرآن بخوانیم ! سوره رعد 26 : خداوند است که روزی را بهر که خواهند وسیع می کند و تنگ می گیرد، و به زندگی پست دنیا شادمان هستند و نیست زندگی پست نزد آخرت مگر اندکی
اَللهُ یَبسُط الرَزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدر وَ فَرِحُوا بِالحَیوهِ الدنیا وَ ما الحیَوهُ الدّنیا فی الاخِرَهِ اِلاقَلیل
در سوره مبارکه روم در آیه 37 و 36 مردم را از اینکه به ظاهر حکم می کنند اگر پیدا کردند شاد می شوند بدون اینکه آگاهی پیدا کنند و چون دستشان خالی شد مأیوس می شوند و اینها مردمان سطحی و ظاهری هستند سپس مورد عتاب قرار داده و می فرماید آیا تا حال ندیده اند و به آنها تجربه نشده که بسط و قبض روزی بدست خدا است و در این اختلاف طبقاتی نشانه هایی است گروه مومنان را (وَ اذا اَذَقنا النّاسَ رَحمَهً فَرِحُوا بِها وَاِن تُصبهم سَیّئهٌ بِما قدَّمت اَیدیهِم اِذا هُم یَقنُطُون، اَوَلَم یَروُ اَنَّ الله یَبسُطُ الرزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِر اِنّ فی ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یُومِنون)
در مجموعه آیات 81 الی 85 سوره مومن(غافر) مردمی را که توجه به آیات توحیدی نمی کنند و بغیر خدا تکیه کرده و دلگرم و دلشادند مورد عتاب قرار داده می فرماید آیا اینها هنوز نگاهی به گذشته نکرده اند تا به بینند چگونه شد عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند آنها از لحاظ تعداد بیشتر از اینها و از لحاظ قدرت و فعالیت در زمین بس قوی تر بودند ولی آنچه ذخیره کرده بودند به آنها نفعی نبخشید مخصوصاً موقعی که پیغمبرانشان با معجزات بر آنها آمد به آنچه از علم دنیوی خود داشتند شادمان شدند و به پیغمبران وقعی نگه داشتند و مسخره کردند که احاطه کرد بر آنها آنچه بر آن استهزاء می نمودند ولی موقعی که شدت عذاب ما را دیدند گفتند بخدای یگانه ایمان آوردیم و الان فهمیدیم که قدرت و حکم از آن اوست و کافر شدیم به آنچه بخدا شریک قرار داده بودیم و آن شادمان می شدیم ولی ایمانشان نفعی نبخشید وقتی که شدت عذاب ما را دیدند، این سلیقه و سنت خداوند است که بر بندگانش، گذشته، و در آن هنگام کافران خود را در خسارت می یابند.
وَ یُریکُم آیاتِه فَاَیَّ آیاتِ الله تُنِکرون 81 اَفَلَم یَسیروا فی الارض فَیَنظروُا کَیفَ کانَ عاقِبهُ الذینَ مِنم قَبلهِم کانُوا اکثرَ مِنهُم وَ اَشَدَ قُوهً وَ آثاراً فی الارض فَما اَغنی عَنهم ما کانسوا یکسِبون 82 فَلمّا جائَتهم رُسُلُهم بِالبَیناتِ فَرِحوُا بِما عِندَهُم مِنَ العِلم وَ حاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزون 83 فَلَّما رَاوُا باسَنا قالُوا امَنا بالله وَحده وَ کَفَرنا بما کنّا بِه مُشرِکین 84 فَلَم یَکَ یَنفَعَهُم ایمانُهُم لَمّا رَاوُا بَاسَنا سُنَتّ اللهِ التی قد خَلتً فی عِبادِهِ وَ خَسِرَهُنا لِکَ الکافِروُن  85
از این آیات استفاده می شود که فرح کردن بغیر خدا چه دنیا باشد چه علوم دنیوی باشد شرک حساب می شود، در این رابطه جملۀ از امام چهارم در دعای 21 صحیفیه جالب است : خدایا درود فرست بر محمد و خاندان او و توفیق ده که همیشه ثنای تو گویم و سپاس تو گزارم، جلوه و شکوه و عظمتت در دل من طوری باشد که زینت دنیا در نظرم کوچک شود تا بدانچه از دنیا انعام کرده ای شادمان نشوم و از آنچه مرا منع فرموده ای اندوهگین نباشم . اَللُهم صَلِ عَلی مُحَمَدٍ وَ اِله فَاجعل ثَنائی عَلَیکَ وَ مَدحی اِیّاک وَ حَمدی لَک فیِ کُل حالاتی حَتّی لا اَفرَحَ بِما اَتیتَنی مِنَ الدُنیا وَ لا اَحزَنَ عَلی ما مَنَعَتَنی فیها(فرازی از دعای 21 صحیفیه)
در مجموعه آیات هفتگانه سوره مومن 9- 76 چنین آمده آیا ندیدی کسانی را که مجادله در نشانه های توحیدی ما می کنند چگونه از راه حق منحرف می شوند، کسانی که کتاب و آنچه را بر فرستادگان خود نازل کردیم تکذیب کردند اما بزوی می فهمند در آن هنگام که غلّها و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند، و در آب جوشان وارد می کنند، سپس در آتش افروخته می شوند، سپس به آنها گفته می شود کجا هستند آنچه را شریک خدا قرار می دادید، آنها می گویند همه از نظر ما پنهان و گم شدند، ما اصلاً قبل از این چیزی را پرستش نمی کردیم که بنا حق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید، از درهای جهنم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید و چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران .
اَلَم تَر اِلَی الذینَ یجادِلوُنَ فی آیاتِ الله اَنَی یُصرَفُون 69 تا آیه ...
ذلِکُم بما کُنتُم تَفرَحُونَ فی الارضِ بِغَیر الحَق و بما کُنتُم تَمرحَون، اُدخلُوا ابوابَ جَهَنَم خالِدینَ فیها فَبِئس مَثوی المُتَکَبرین 76 غافر)، در پایان جایگاه تعدادی از آیات مربوطه به فرح و شادی مذموم و باطل درج می شود تا اهل تحقیق بررسی نموده و حکم بعضی از شادیهای بیجای متداول مخصوصاً در عروسی های کذائی از نظر قرآن، کراهت یا حرمت آن را بدانند و به دیگران بیان فرمایند .
لقمان آیه 18            شوری آیه 48            انعام آیه 44
قصص آیه 76        نمل آیه 36                حدید آیه 23
هود آیه 10            مومن 78            جاثیه 27   

  مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

 

معنا و مفهوم دین اسلام(کلیات و خلاصه اسلام شناسی)

خلاصه،معنا و مفهوم دین اسلام

واژه و لغت دین گرچه عربی است ولی در فرهنگ لغات ملل مختلف به معنای حکم، قضا، رسم و عادت، شریعت و مذهب، همبستگی و غیر آن آمده است. و در فرهنگ لغات عربی و استعمال های قرآنی به معنای زیادی از جمله : جزا، حساب، قانون، شریعت، طاعت و بندگی، تسلیم و انقیاد، روش و رویه، توحید و خداپرستی آمده است. دین در مفهوم و اصطلاح عبارت است از مجموعه بینش ها و عقاید، قوانین و دستورا ت، اخلاق و سنن و آداب زندگی که پیامبر الهی از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت آورده که تمام امور زندگی را تحت پوشش دارد از جمله پرورش انسانها، اداره فرد و جامعه و پاسخگویی به اقتضای آفرینش انسان. دین یک نهضت همه جانبه به سوی تکامل و تعالی انسان است که برگزیدن و عمل به آن متضمن سعادت حقیقی است که سعادت و صلاح دنیوی و حالات بهشتی و کمال اخروی و حیات حقیقی جاودانی او را تامین می کند.دين مقدم اسلام يك برنامه عمومي و هميشگي است كه از جانب خداي متعال براي زندگي انسان در دو جهان به سوي خاتم پيغمبران حضرت‌محمد(ص) نازل شده است تا در جامعه بشري به مورد اجراء درآيد و كشتي انسانيت را از گرداب جهالت و بدبختي بيرون كشيده و به ساحل نجات و سعادت دو دنيا برساند. دين در لغت به معناي اطاعت و جزاء و... آمده و اصطلاحاً به معناي اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان و همچنين دستورات عملي متناسب با اين اعتقاد مي‌باشد. كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده نيستند « ‌بي‌دين‌» و كساني كه معتقد به آفريننده براي جهان هستند، « دين‌دار» شمرده مي‌شوند اينها (بي‌دينها) جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي‌دانند. بر اين اساس اديان موجود در ميان انسانها به حق و باطل تقسيم مي‌شوند دين حق آئيني است كه داراي عقايد درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهايي را مورد توصيه و تأكيد قرار دهد كه از ضمانت كافي براي صحت و اعتبار برخوردار باشد. خداوند تعالي در آيه 120 سوره بقره مي‌فرمايد: « وَلَن ترضي عنكَ اليَهودُ ولانَصاري حتّي تَتَبِعَ مِلَتَهُم قُل انّ هُديَ اللهِ هَوَ الهدُي و لَبن اتّبَعتَ اَهَواءهُم بَعَد الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلم مَالكَ مِنَ اللهِ من وليٍ و لانصيرٍ» ترجمه : « (اي پيامبر ! ) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد تا (بطور كامل تسليم خواسته هاي آنها شوي و از آيين (تحريف يافته‌ي) آنان پيروي كني، بعد از آنكه آگاه شده‌اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود. همچنين در سوره‌ي صف آيه 6 و مي‌فرمايد: ( و با زياد آر هنگاميكه عيسي بن مريم به بني‌اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مي‌كنم و نيز شما را مژده مي‌دهم كه بعد از من رسول بزرگواري كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد (قرآنش عالمي را به نور علم حكمت روشن سازد.) چون با آيات و معجزات به سوي خلق آمد گفتند: اين سحري آشكار است(6) آيا از آن كسي كه به راه اسلام و سعادتش مي‌خوانند و او همان دم برخدا افتراء و دروغ مي‌بندد در جهان كسي ستمكارتر هست؟ و خدا هم هيچ قوم ستمكاري را هدايت نخواهد كرد . » پس دين حق امروز فقط دين مقدس اسلام است به صريح آيات و روايات، تعاليم متعالي دين اسلام شامل 3 بخش عقايد اسلام، احكام و دستورات عملي اسلام و بخش اخلاقيات (مسائل رواني) و آداب و سنن اسلامي مي‌باشد. كه بخش عقايد « اصول» و بخش احكام عملي « فروع دين » ناميده مي‌شود و اخلاقيات حلقه اتصال بين اين 2 بخش است : اعتقاد به خداي يگانه اعتقاد به زندگي ابدي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداي متعال براي هدايت بشر بسوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت اين 3 اصل در واقع پاسخهايي است به اساسي‌ترين سؤالاتي كه براي هر انسان آگاهي مطرح مي‌شود كه: مبداء هستي كيست؟ پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي‌توان بهترين برنامه زيستن را شناخت؟ كه برخاسته از جهان‌بيني الهي مي‌باشد و متن برنامه‌اي كه از راه تضمين شده و شناخته مي‌شود، همان ايدئولوژي ديني مي‌باشد. عقايد اصلي لوازمات و ملزومات و توابع و تفاضيلي دارد كه مجموعاً نظام عقيدتي ديني را تشكيل مي‌دهد و اختلاف در اينگونه اعتقادات موجب پيدايش اديان و فرقه‌ها و نحله‌هاي مذهبي مختلفي شده است. مانند اعتقاد به تثليث مسيحي كه با توحيد وفق نمي‌دهد هرچند مسيحيان درصدد توجيد آن بر مي‌آيند (در باب نبوت) همچنين اختلاف در كيفيت تعيين جانشين پيامبر كه بايد از طرف خدا يا از طرف مردم تعيين شود عامل اصلي اختلاف بين شيعه و سني در اسلام شده است. چند نكته : در نظر آئين مقدس اسلام فراگيري اصول مقدس اسلام و عمل به فروع « احكام‌» و دستورات آن و همچنين آراسته شدن به اخلاقيات و آداب اسلامي بر هر مسلماني واجب و تكليف مي‌باشد. جهان بيني‌ها كلاً به دو بخش: الهي (امروز اسلام) و مادي تقسيم مي‌شود كه پيروان جهان‌بيني مادي در زمان سابق « طبيعي»، « دهري» احياناً «ملحد»،« زنديق» ناميده مي‌شدند و در زمان ما «مادي» و «ماترياليست» ناميده مي‌شوند. مادّيگري نحله مختلفي و مشهورترين آنها در عصر ما «ماترياليسم دياليتيك» است كه بخش فلسفيِ ماركيسم را تشكيل مي‌دهد. واژه « اصول دين» را مي‌توان به دو معناي عام و خاص بكار برد: اصطلاح عام آن در برابر « فروع دين»‌و بخش احكام بكار مي‌رود و شامل همه عقايد معتبر مي‌شود و اصطلاح خاص آن به اساسي‌ترين عقايد اختصاص مي‌يابد. ضرورت دین با توجه به ربوبیت حکیمانه الهی و نیز توجه به این که انسان قابلیت حیات ابدی و کسب کمالات معنوی و اخروی را در حد اقتضا ظرفیتش که آفریده شده است را داراست، به دین نیازمند است تا او را در پیمودن مسیر حیات سعادتمندانه هدایت و یاری کرده و در عین حال نیازهای دنیوی او را نیز مورد توجه قرار دهد و پاسخ های لازم و مورد نیاز و مورد درخواست او را بدهد؛ و تامین خواسته های مشروع، منطقی و معقول دنیوی اش جزء برنامه های هدایتی اش باشد یعنی دین را از دنیا جدا نداند. پس، از دلایل ضرورت دین داری انسان ها، نیاز فطری و روحی به دین و خداپرستی است و پاسخگویی به افکار و داشتن عقاید صحیح و همچنین نیازمندی به قوانین جامع و مترقی است لازم به ذکر آنکه انسان خلا عقیده ندارد و دارای اعتقاد است چه صحیح چه ناصحیح قوانین الهی برنامه کامل زندگی مادی و معنوی بوده و به جنبه های دنیوی و اخروی توامان توجه دارد، راز پیدایش بحرانهای شدید روحی و اعتقادی و اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ، به ویژه در میان انسانهای غرب وشرق همین جدا شدن از دین و اتکاء به عقل حسی و تجربی می باشد که دور از خوشبختی، کمال، صلاح، حیات حقیقی دنیوی و اخروی است. از علل دیگر نیاز به دین دلیل نیاز انسان به اخلاق و فضائل اخلاقی و آداب و سنن صحیح است و تا به وسیله آن بتواند روابط فردی و اجتماعی را ایجاد و اصلاح کرده و یک زندگی سالم و صحیح داشته باشد و همچنین بتواند در کمالات و معنویات به تعالی برسد.که تمام این آموزه ها در دین وجود دارد. رفتارهای غیر صحیح و غیر انسانی امروز رایج در غرب و شرق و لشکرکشی ها، هجوم ها و حمله ها به کشورهای مظلوم و ستمدیده به ویژه مسلمان (عراق، پاکستان، افغانستان ، فلسطین و ...) نتیجه عدم پایبندی به دین است. دین امری فطری است: در مطالب بالا آورده شد که نیاز انسانها به خداپرستی و دین یک نیاز فطری و روحی است. دین با فطرت انسانی هماهنگی کامل دارد و تشریع با تکوین مطابق است چنانچه در آیه فطرت می فرماید: « فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها ...» ترجمه پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر اساس آن آفریده است. سوره روم آیه 30 از آثار دین بازگردانیدن انسان از جهل و نادانی، توهش، حیوانیت و نفسانیت و به دانایی، رحمانیت، انسانیت، تکامل و آرامش تعالی و انس و وصل به خدا و القاء الله و عند رب شدن و خلسیفه الهی و در یک مفهوم عبودیت و بندگی خداست. تاریخ پیدایش ادیان آسمانی: آنچه که از مدارک اسلامی به دست می آید تاریخ پیدایش دین همزمان با پیدایش انسان است حضرت آدم علیه السلام اولین پیامبر خدا و منادی توحید و یگانه پرستی است و کفر، شرک، نفاق، هواپرستی ، دنیا پرستی، شیطان پرستی، بت پرستی و ... همگی در اثر تبعیت نفس و شیطان است که با گزیدن طاغوت و غیر خدا و تحریفات، اعمال سلیقه ها ، نفسانیت ها، اغراض فردی و گروهی پدید آمده است. ادیان توحیدی یا ادیان آسمانی و حقیقی دارای سه اصل کلی مشترک می باشند: اعتقاد به خدای یگانه اعتقاد به زندگی ابدی در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمال در آن جهان و اصل اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال و سعادت دنیا و آخرت. البته 2 اصل عدل و امامت از اصول تشییع (یگانه مذهب حق) حاضر است. این سه اصل بالا ( توحید، معاد و نبوت) پاسخ های اساسی ترین سوالات هر انسان آگاه است که : 1- مبدا و خالق و مدیر و مدبر عالم کیست؟ 2- پایان زندگی چیست؟ 3- از چه راهی می توان بهترین برنامه زیستن را شناخت؟ متن برنامه ای که از راه تضمین شده وحی شناخته می شود همان ایدئولوژی دینی است که برخاسته از جهان بینی الهی است. عقاید اصلی لوازم و ملزومات و توابع و تفاصیلی دارد که مجموعه نظم عقیدتی دین را تشکیل می دهد. علماء شیعه اصل عدل و امامت را از اصول دیگر دین شمرده است. دین اسلام دین جامع و کامل و یگانه دین حق دین اسلام برنامه عمومی، همیشگی، جامع، کامل زندگی دو جهان است که از جانب خداوند تبارک و تعالی به سوی پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) نازل نموده است. قرآن کریم تنها کتاب دست نخورده است که تمام آیات آن بدون کم و کاست وحیانی بوده و توسط جبرئیل بر پیامبر خاتم (ص) نازل گردیده است. بر اساس اعلام صریح قرآن کریم به عنوان مطمئن ترین سند دینی نه تنها دین حق و خالص از جمیع جهات، وجود دارد بلکه گروندگان به ادیان و مذاهب مختلف دیگر موظفند در پی یافتن و گرویدن به دین حق و خالص باشند و به هر دین و مذهبی بدون تحقیق و حصول اطمینان از حقانیت و درستی نگروند. در حال حاضر طبق تمام ادله صحیح فقط دین اسلام آن جامعیت و کامل بودن مطلق بودن، حقانیت و خالص بودن ، مانع بودن و رساندن انسان به کمال و تعالی را داراست و پیروان ادیان الهی قبلی منسوخ شده باید به دین اسلام در آیند جامعیت و کمال مطلق آیین جهانی اسلام بر همگان ثابت گردید دینی که توانایی لازم و کافی در پاسخگویی به نیازهای همه جانبه مادی و معنوی و دنیوی و اخروی انسان را دارا است. دین الهی در مراحل و سیر زمانی تکامل خود به اسلام ختم شد. و ادیان قبل از اسلام نسخ شده می باشند. پیامبران قبل از خاتم به پیروان خود نوید آمدن پیامبر خاتم را داده و به آنها دستور گرویدن به اسلام را و قرآن را داده بودند. خداوند تبارک و تعالی دین اسلام را بر پیامبرش حضرت محمد صل الله علیه و آله نازل کرده و امامت و ولایت رهبری، اداره جامعه اسلامی ، قضاوت و کلیه مناسب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جز نبوتش را (بعد از ایشان) به 12 معصوم و ائمه اطهار سلام الله علیه اجمعین سپرده است. خداوند متعال به پیامبرش رسول اکرم (ص) فرمان داده تا دین و دین داری اش را خالص گرداند. « قل انی امرت ان اعبد الله مخلصاً له الدین» سوره زمر آیه 11 ترجمه:«بگو مامورم که فقط خدا را بپرستم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم» در آیه بعد که می آید ضمن تخطئه جدی معتقدات دینی اهل کتاب ( عهد و نصارا) و نفی و رد تکثر گرایی در ادیان و نادرست دانستن آن می فرماید: « ولا یدینون الحق من الذین اوتو الکتاب ....» سوره توبه آیه 29 ترجمه: و آیین حق ( و خالص) را نمی پذیرد کسانی که دارای کتاب اند پروردگار باری تعالی در سوره مبارکه بقره آیه 120 می فرماید: « ای پیامبر! هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهد شد تا بطور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی. دوم و بعد از آنکه آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخوهد بود.» و همچنین در سوره مبارکه صف آیه 6 و 7 می فرماید: « و باز یاد آر ای پیامبر هنگامی که عیسی بن مریم به بنی اسرائیل گفت: من همان رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می کنم و نیز شما را مژده می دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش در انجیل من احمد است بیاید ( قرآنش عالمی را به نور علم حکمت روشن سازد.) چون با آیات معجزات به سوی خلق آمد گفتند : این سحری آشکار است، آیا از آن کس که او را به راه اسلام و سعادت می خوانند و او همان دم به خدا افترا و دروغ می بندد. در جهان کسی ستمکارتر از او هست؟ و خدا هیچ قومی ستمکاری را هدایت نخواهد کرد.» پیروان ادیان الهی تحریف شده موجود که به دین پیامبر اسلام در نیامده اند طبق صریح قرآن کریم کافر بوده و رستگار نخواهند شد مگر پیروان درستکار و متقی از این ادیان آنها که در گوشه ای از دنیا باشند و بر دین تحریف نشد و صحیح خود پایبند و مقید و متقی باشد و نداند که پیامبر اکرم اسلام آمده که فقط این افراد مورد استثناء قابل رستگار شدن و نجات اند. حضرت علی علیه السلام در روایات زیادی از جمله این روایت بر وجود حق و باطل و تفکیک آنها تصریح کرده است : « حَقُ وَ باطِلُ وَ لَکُلِّ اَهلُ» ترجمه: حقی وجود دارد و باطلی و برای هر کدام پیروانی است. نهج البلاغه خطبه 16. قرآن کریم در آیات متعددی از جمله آیات زیر اسلام را به عنوان یگانه دین حق و خالص اعلام کرد. وسیله ادیان را باطل و پیروی از آنها را غیر قابل قبول دانسته است: « ان الدین عند الله الاسلام...» آل عمران آیه 19 و این آیه « و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین» آل عمران؛ آیه 85» ترجمه: «دین نزد خدا، تنها اسلام و تسلیم بودن در برابر حق است..» آل عمران آیه 19. و «هر کس جز اسلام آیین دیگری برای خود برگزیند از او پذیرفته نیست و در سرای باقی از زیانکاران خواهد بود.» حقانیت تشییع از میان مذاهب یک مذهب حق و خالص است چنانکه در روایاتی از پیامبر و سایر ائمه معصوم علیهم السلام به حق بودن تنها یک مذهب از میان مذاهب ادیان و باطل بودن بقیه ادیان و مذاهب تصریح و تاکید شده است از جمله این حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) که فرموند: « اسلام نیز مانند دین یهود و نصارا به هفتاد وسه فرقه تقسیم می شود و تنها یک فرقه اهل نجات است» که برای مطالعه و آگاهی از دلایل حقانیت شیعه اثنی عشری می توان از جمله به این منابع مراجعه کرد : ملل و نحل علامه جعفر سبحانی، الغدیر علامه امینی؛ مراجعان علامه شریف الدین، مجموعه آثار شهید مطهری ج 1 صفحه 269-342 و ... پس بر اساس دلایل و ادله نصوص دینی که در کتب شیعه آمده، تنها مذهب تشیع، نماینده راستین دین اسلام که در فرق شیعی نیز فقط فرقه شیعه دوازده امامی) یا «شیعه امامیه» یا شیعه عثنی عشری البته باید توجه داشت به وحدت اسلامی تاکید شده از طرف ائمه اطهار و مراجع و فقهاء از باب تقیه و حفظ وحدت به ویژه برادری در برابر دشمنان اسلام بسیار اهمیت دارد و یقین باید توجه داشت که راه رستگاری و نجات در پیروی از این مذهب است هم در حوزه عقاید و هم حوزه احکام و فروع و هم حوزه اخلاق و آداب و معنویات اسلامی مذهب اثنی عشری و باز باید توجه داشت مشترکات شعیه اثنی عشری یا دوازده امامی با سایر فرق شیعی و مذاهب اسلامی در زمینه اصول و فروع دین فراوان است. حساب آن کس که به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله محبت و ارادت می ورزد با معاندین و نواصب با خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله به طور قطع یکسان نخواهد بود. صراط مستقیم نه صراط ها به موازات وحدت حقیقی و جوهری ادیان آسمانی در اصول و کلیات دینی اعتقادی ( حداقل در ظرف تحققشان) شاه راه هدایت «صراط مستقیم» یکی بیشتر نیست و آن تسلیم در برابر ذات پاک خداوندی است که توسط همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم تبلیغ و تبیین شده است چنانکه قرآن کریم در سوره حمد به آن تصریح و تاکید ورزیده است الف و لام در کلمه «صراط» برای جنس و یا عموم نیست تا از آن عمومیت یا تعدد صراط مستقیم استفاده شود بلکه برای عد است یعنی صراط مستقیم معهود که همان صراط توحید و یگانه پرستی است که همه انبیا و اوصیایشان به ان راه بودند. و این صراط مستقیم همان اسلام ناب محمد (ص) یعنی شیعه عثنی عشری است که مرحله نهایی و تکامل یافته همان صراط مستقیم انبیای گذشته است در آیه 153 انعام به صراحت تعدد صراط ها رد شده است و همچنین آیه 69 سوره عنکبوت و این دلیل رد « پلورایسم دینی» یا تعداد صراطهای مستقیم است. علوم اسلامی مقصود از علوم اسلامی علومی است که به نحوی جزء واجبات اسلامی می باشد یعنی علومی که تحصیل آن علوم حتی به نحو واجب کفایی بر مسلمین واجب است و آن علومی است که شامل این حدیث نبوی می گردد :« طلب العلم فرضیه علی کل مسلم» یعنی دانش طلبی بر هر مسلمان واجب است که به شرح ذیل می باشد. اول: علوم قرآن و سنت که واجب است. ( منابع دین) آشنایی با قرآن کریم (عناوینی از مباحث شناختی، عملی و روشی پیرامون قرآن کریم) : - تاریخ و بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله – کیفیت نزول وحی، نزول قرآن و شیون شیطان – معنی لغوی قرآن – معنای لغوی آیه – معنی لغوی سوره – اقسام قرائت قرآن : قرائت تحقیق، تحدیر، تدوین و ترتیل – اوصاف قرآن (وصف قرآن در قرآن و وصف قرآن در بیان ائمه اطهار علیهم السلام) – اسامی و القاب آیات اسامی و القاب سوره ها – دلیل نزول کتابهای آسمانی – قرآن برترین معجزه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – عدم تحریف قرآن – قرآن و نیازهای مادی و معنوی انسانها – تلاوت و تدبیر و عمل – شناخت بحثهای انحرافی دشمنان اسلام – ضوابط تفسیر قرآن – خطرات تفسیر به رأی – سنت برخاسته از کتاب الله است – سنت امامان (اهل بیت علیهم السلام) – اقسام شناخت قرآن کریم : شناخت 1- سندی، 2- تحلیلی، 3- ریشه ای – اصالتهای سه گانه قرآن – شرایط آشنایی با قرآن – قرآن خـود را چگونه معرفی می کند – آشنایی با زبان قرآن – مخاطبهای قرآن – روش های برداشت از قرآن – روشهای مختلف تفسیری: 1- کار واژه ای، 2- کار قطعه ای، 3- کار موضوعی - قرآن کتابی است : (جهانی، مستقل، کامل، همیشگی، دارای همه معارف و برنامه های زندگی – دارای ظاهر و باطن (7 بطن) و محکم و متشابه، همچنین دارای تنیزل و تاویل، ناسخ و منسوخ، جری و انطباق و ... )– تفسیر الفاظ قرآن کریم و پیدایش و سیر آن - علم تفسیر و طبقات مفسرین – روش مفسرین شیعه و طبقاتشان – قرآن چگونه تفسیر می پذیرد – نمونه هایی از تفسیر قرآن به قرآن – معنی حجیت بیان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام – ترتیب نزول آیات و انتشارش در میان مردم – اسباب نزول – جمع آوری قرآن در یک مصحف – اهتمام مسلمین در امر آن – طبقات قراء – قراء سبعه – عدد آیات قرآنی – نامهای سوره قرآنی – خط و اعراب قرآن کریم – محتوای کلی و فواتح سوره ها – سوره ها، موضوعات و قطعاتی از قرآن کریم و کار واژه ای در حین جلسات – روانخوانی و تجوید قرآن که - آداب تلاوت قرآن کریم از زبان قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام – استعاذه، جهر و اخفات در استعاذه . بسمله ، سجده های واجب قرآن و ... – قصه های قرآن (هدف، ویژگیها تأثیر و نفوذ و نمونه های آن) – حفظ قرآن کریم (مقدمات لازم، نقش استاد حفظ و شرکت در جلسات، عوامل مهم و موثر در حفظ قرآن کریم، روش های تمرکز حواس، نقطه شروع حفظ، روشهای حفظ، شیوه حفظ آیات طولانی و متشابهات، مرور و تثبیت محفوظات گذشته، مباحثه و پرسش، برنامه ویژه حفظ داشتن، برنامه اساتید بزرگ در حفظ قرآن کریم، نکات مهم و توصیه ای به حافظان و والدین آن ها) - فضائل قرائت سوره ها و آیات قرآن کریم، لطائف و ظرائف قرآنی – قرآن در بیان خود و ائمه اطهار علیهم اسلام. آشنایی با اهل بیت علیهم السلام (عناوینی از مباحث شناختی، عملی و روشی پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام) : نامهای مبارکشان – القاب – کنیه ها – مادران – فرزندان – همسران – برادران، خواهران – ویژگیهای سیمای مبارکشان – بعضی از کرامات، فضایل – معجزات – وصایا – جنگها – اهمیت صلوات بر پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام – نقش نگین مبارک هر کدام از اهل بیت صلوات خاصه هر یک از معصومین سلام الله علیهم– شاگردان، اصحاب و یاران – اخلاق و سیره مبارکشان، صفات و ویژگیها و آداب – عبادات، آموزشها و تعلیمات، روزگار ویژه هر معصوم (ع) . - آشنایی با خصوصیات ویژه دوران ائمه اطهار علیهم السلام : 1- اخلاق و صفات و سیره و تلاشها و اخلاق فرماندهی، نظافت، آداب معاشرت پیامبر اکرم (ص) و عموها و عمه ها، بعثت تا هجرت از مکه و هجرت تا شهادت (رحلت) آن حضرت، فضائل و معجزات صلوات بر آن حضرت و ائمه اطهار علیهم السلام و ... 2- امامت، اثبات ولایت حضرت علی علیه السلام، توطئه سقیفه، 25 سال سکوت برای خدا و حفظ دین خدا، چگونگی دوران حکومت حضرت علی (ع)، شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)، امام علی (ع) و حاکمان عصر خود و مسند و زمامداری و واکنشهای پیمان شکنان، ستمگران (جنگ صفین)، شورشگران در زمان حکومت آن حضرت ، شهادت آن حضرت، شجاعتها و آشنایی با نهج البلاغه، صلوات خاصه بر حضرت و ... . 3- همسر و فرزندان آن حضرت زهرا (س)، گذری بر زندگی کوتاه بی بی دو عالم، سخن گفتن حضرت در رحم مادر ، ولادت، صداق و مهریه و باقیات الصالحات آن حضرت (س)، غصب فدک، جریان آتش، غم و اندوه و وصیای و شهادت آن حضرت، قیامت و شفاعت حضرت، دعای نور، دانش اندوزی، صلوات خاصه بر حضرت زهرا (س)، عبادات، طلب آمرزش برای امت، نقش حضرت زهرا (س) در نبردهای صدر اسلام. 4- روزگار امامت حضرت امام حسن علیه السلام، مراسم بیعت، شرایط سیاسی زمان، واکنش معاویه، اعلام جهاد حضرت، روحیه سپاه، خیانت خواص و لشکر، پذیرش صلح برای حفظ دین و سبط اکبر رسول الله (ص)، همراهی با پدر در دوران ولایت و امامت ایشان در مدینه، شهادت امام علی (ع)، صلوات خاصه بر حضرت و ... 5- مختصری از زندگی پروردۀ دیگر رسول الله امام حسین (ع)، با پدر و برادر، امامت، تداوم سیاست برادر در اوایل امامتشان، مواضعشان در برابر معاویه، بیدارگری افکار عمومی، قیام حضرت (عوامل زمینه ساز، اهداف و ماهیت قیام، علت عدم قیام حضرت در دوران معاویه، علل و موجبات قیام در زمان یزید، قیام حضرت، اسامی شهدای کربلا، باوفاترین یاران، آثار و نتایج قیام، وقایع بعد از شهادت حضرت و یاران) قیامهایی بر علیه بنی امیه و ایادی آنها، شجاعتها و کرامات ابا عبدالله ، زیارات و صلوات خاصه بر حضرت و ... 6- امامت حضرت سجاد (ع) ، پیامبر انقلاب حسینی، قیامها و نهضت ها بر علیه دشمنان امام حسین در زمان امام سجاد (ع)، حفظ میراث امامت، امام و حکومت وقت، نقش امام در بازسازی جامعه دینی، بیان معارف دینی و پرورش عناصر صالح، تبیین امامت و تثبیت، نظارت بر جریانهای فکری، دستگیری از جامعه، سخنان و دعاهای حضرت، آشنایی با کتاب گرانقدر صحیفه سجادیه، صلوات خاصه بر حضرت، شهادت امام (ع) و ... 7- امام باقر (ع) آیینه تمام نمای پیامبر اکرم (ص)، شرایط اجتماعی و سیاسی حضرت، امامت و ولایت امام علی (ع)، تبیین و تثبیت امامت، توصیه به جبهه گیری علیه ستمگران، پشتیبانی از انقلابیون، برنامه ها و آموزشها و تعالیم و گسترده نشر و احیای اسلام و قرآن، زندگی ائمه و احیا و گسترش احادیثشان، نشر علوم مفروضه، تعلیم افراد مستعد، مبارزه با مسلکهای انحرافی، شهادت حضرت، صلوات خاصه بر حضرت و ... 8- امام صادق علیه السلام و امامت ایشان، شرایط فرهنگی اجتماعی زمان حضرت، تربیت افراد مستعد تبیین و گسترش فقه آل محمد (ص)، احیای حدیث، گسترش کلیه علوم دینی و معارف و علوم مفروضه، مبارزه با مسلک های انحرافی و مذاهب و مکاتب مادی، دوران روی کار آمدن بنی عباس، امام (ع) و مساله خلافت، مهمترین علل عدم اقدام نظامی امام (ع)، نبودن حمایت مردمی، عدم صداقت دعوتگران عباسی، معجزات و کراماتی از امام (ع)، شهادت امام (ع)، صلوات خاصه بر حضرت و .... 9- ولایت و امامت حضرت امام کاظم (ع)، از صفات برجسته حضرت، حضرت حُمَیده خاتون مادر گرامی آن حضرت، پیشگیری نهضت جعفری، گستره فعالیت فرهنگی، واکنش دستگاه خلافت، قیام ها در زمان، اقدامات و موضع گیری های سیاسی امام کاظم (ع)، پاسداری از میراث امامت، رهبری تشکیلات شیعی، دستگیری و شهادت حضرت، صلوات خاصه بر حضرت و ... 10- ولایت و امامت امام رضا (ع) در دوران حکومت خلیفه عباسی هارون، مردم ایران و آل علی (ع)، آشنایی با دوران امین و مأمون، انقلابی ها و شورشها، هدف مأمون از طرح ولایتمندی، سفر تحمیلی امام (ع) به ایران، امام رضا (ع) در مرو، جشن ولایتعهدی توسط مأمون، سیاست ها و تدابیر امام رضا (ع)، تلاشهای مذبوحانۀ مأمون و دشمنان امام (ع)، شهادت امام رضا (ع)، حضرت نجمه خاتون (س) مادر گرامی آن حضرت، صلوات خاصه بر حضرت (ع) و ... 11- ویژگیهای امامت حضرت جواد (ع)، شرایط سیاسی و فرهنگی زمان حضرت، امام و مأمون، تلاشها و مواضع امام (ع)، امام علیه السلام و تبیین و تثبیت امامت خویش، اتخاذ موضع منفی در برابر دستگاه خلافت، رهبری تشکلهای شیعه، مبارزه با مسلک های انحرافی، تربیت افراد مستعد، دوران معتصم، معتصم و امام جواد، تعدادی از اصحاب حضرت (ع) ، حضرت خَیزران مادر گرامی آن حضرت، شهادت امام جواد (ع)، صلوات خاصه بر حضرت و ... 12- امامت امام هادی (ع)، شرایط سیاسی اجتماعی، بی کفایتی زمامداران عباسی، گسترش فساد اخلاقی و مالی در دستگاه خلافت، بروز آشوب ها و فتنه ها در قلمرو اسلامی، گسترش نهضت های علویان، امام هادی (ع) در مدینه، امام هادی در سامرا، تلاشهای مذبوحانه دشمنان بر علیه اهل بیت (س)، تلاشهای امام هادی (ع)، تثبیت و تبیین موضوع امامت، رهبری جنبشی مکتبی شیعه، زمینه سازی غیبت حضرت مهدی (ع)، مبارزه با افکار و جریانهای منحرف، تربیت افراد مستعد، تعدادی از اصحاب آن حضرت، حضرت سمانه خاتون (س) مادر گرامی آن حضرت، مواضع امام درباره غالیان ، شهادت حضرت، صلوات خاصه بر حضرت و ... 13- امامت حضرت امام حسن عسکری (ع)، شرایط سیاسی زمان حضرت، فعالیتها و مواضع حضرت، تثبیت و تبیین موضوع امامت، اتخاذ موضعی امامت، اتخاذ موضوع منفی در برابر دستگاه خلافت، رهبری تشکیلات شیعی، مبارزه با بدعتها و انحراف ها، مراقبت از حضرت مهدی (عج)، فراهم کردن زمینه سازی غیبت او، نگهداری و شناساندن حضرت مهدی (عج)، فراهم کردن زمینه غیبت حضرت مهدی (عج)، حضرت سوسن (س) مادر گرامی حضرت امام حسن عسگری و صلوات خاصه بر حضرت، قیام صاحب زنج و برخورد امام عسکری، شهادت آن حضرت. 14- امامت حضرت ولی عصر بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، ویژگهای و شمایل، امام (عج) و دشمنهای خانه زاد حضرت، غیبت صغری، نواب چهارگانه حضرت (عج)، وظایف و فعالیتهای نواب (انجام رسالت، جلوگیری از پراکندگی شیعیان، آماده سازی جامعه برای پذیرش غیبت کبری، پاسخ گویی به مسائل دینی و سیاسی اجتماعی و رسیدگی به مشکلات و حال مردم، مبارزه با منحرفان و مدعیان دروغین نیابت)، غیبت کبری، انتظار فرج مهدی (عج) از دیدگاه شیعه و اهل سنت، وظایف منتظران در دوران غیبت، علامات حتمیه ظهور حضرت (عج)، علامات غیر حتمیه ظهور آن حضرت (عج)، حضرت نرجس خاتون (س) مادر گرامی آن حضرت (ع)، صلوات خاصه بر حضرت امام زمان (عج)، پایان غیبت، قیام جهانی، حکومت جهانی، حکومت صالحان. آشنایی با پیامبران الهی از صدر تا خاتم (ص) آشنایی با اصحاب و یاران خاص اهل بیت علیهم السلام، اولیا، علما، مراجع دوم: شناخت اصول و فروع دین ( شناخت و دانستن اصول دین واجب عینی و دانستن فروع دین واجب کفایی است) سوم: علومی که موضوع و مسائل آنها، اصول و فروع اسلامی می باشد یا علومی که از منابع دین (یعنی قرآن و سنت)، اصول و فروع دین را اثبات می کند مثل علم قرائت، علم تفسیر ، علم حدیث، علم فقه، علم اخلاق نقلی و ... چهارم: علومی که مقدمه تحصیل و تحقیق علوم دسته سوم (فوق الذکر) است از باب «مقدمه واجب» مثل : ادبیات عرب (صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع و...) ، اصول فقه ، رجال و درایه و ... یعنی در حوزه اسلام لازم است که به قدر کفایت همواره افرادی مجهز به این علوم باشند و لازم است همواره افرادی باشند که دایره تحقیقات خود را در علوم متن و در علوم مقدمه توسعه دهند و آنها را افزایش دهند. پنجم: علومی که بر آوردن نیازهای لازم جامعه اسلامی موقوف به دانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن باشد که تحصیل آن علوم از باب « مقدمه تهیوی» بر مسلمانان واجب کفایی است ( در حد نیاز) مثل : علوم و متون پزشکی، تجارت و اقتصاد و حکومتداری و ... جهان بینی و ایدئولوژی جهان بینی «سلسله اعتقادات و بینشهای کلی هماهنگ درباره جهان، انسان و بطور کلی درباره هستی می باشد» و ایدئولوژی « سلسله آراء کلی هماهنگ درباره رفتارهای انسان می باشد»( آموزش عقاید آیت ا... مصباح یزدی صفحه 12) پس نظام اعتقادی و اصولی هر دین جهان بینی آن دین و سیستم کلی احکام عملی آن را ایدئولوژی گویند (هدف و برنامه) و آنها را اصول و فروع دین می نامند. باید توجه داشت که احکام جزئی شامل اصطلاح ایدئولوژی نمی شود و اعتقادات جزئی نیز شامل جهان بینی نمی گردد. نکته دیگر آنکه گاهی کلمه ایدئولوژی به معنای عامی بکار می رود که شامل جهان بینی هم می شود. جهان بینی غیر الهی ( مادی وشیطانی) در میان انسان ها انواعی از جهان بینی وجود دارد ولی همگی آنها را می توان به جهان بینی الهی غیر الهی و مادی تقسیم کرد. پیروان جهان بینی غیر الهی ( مادی) را در زمانهای سابق «طبیعی»، «دهری»، و گاهاً «زندیق»، و «ملحد» می نامیدند و در زمان ما «مادی»، و « ماتریالیست» نامیده می شود. مادیگری مراحل مختلفی دارد که مشهورترین آنها در عصر ما «ماتریاسیسم دیالکتیک» است که بخش فلسفی مارکسیم را تشکیل می دهد. خداوند یگانه این جهان و انسان و هستی را برای هدفی آفریده و آن عبودیت و بندگی و اطاعت اوست و پرهیز از بندگی غیر او که لغو و عبث و بیهودگی و برای تحقق این هدف پیامبران و جانشینان پیامبر خاتم را فرستاده که انسانها را با برنامه ای مشخص به آن هدف برسانند. به عبارت دیگر جهان از نظر یک فرد الهی سرآغاز و مدیر دارد و پایان و سرانجامی و از خدا سرچشمه گرفته و سرانجام آن معاد انسان و جهان است در حالی که در مقابل ان افراد بی دین و نافی مذهب اند که می گویند « انسان سرآغاز و پایان درستی ندراد و در پاسخ این سئوال که سرآغاز هستی و انسان چیست؟ پاسخ می دهند نمی دانم یا اینکه می گویند تصادفی و از روی اتفاق بوده و برای جهان هدفی نیست و هر طوریکه می خواهد می تواند باشد و بعد از این دنیا ، جهان دیگر و سرانجامی وجود ندارد» که اینها همان زندیقها، دهری ها، ملحد ها یا مساوی گرا ها و ماتریالیستها هستند. دین از الفاظی است که بسیار بر زبانها جاری می باشد و معمولاً به کسی دیندار گفته می شود که خدایی برای جهان اثبات کند و برای خشنودی او اعمال مخصوصی را انجام دهد. ممکن است در هر اجتماعی و ملتی که به موجب قانون آن جامعه و ملت، وظایف هر فرد اجتماع معین شده و به آن عمل می کند تصور شود که دیگر احتیاجی به دین نخواهد بود ولی با دقت و تامل در احکام و مقررات اسلامی خلاف این معنی ثابت می شود، زیرا دین اسلام تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهای جامع و مقررات مخصوصی وضع فرموده است و جهان پهناور بشریت را به نحو حیرت آوری بررسی نموده نسبت به هر حرکت و سکون فردی و اجتماعی انسان، مقررات مناسبی وضع کرده است والبته چنین دینی را جنبه تشریفاتی نمی شود داد. خدای متعال در قرآن کریم دین اسلام را به کیفیتی که بیان شد توصیف می فرماید. و نیز یهودیت و نصرانیت را که تورات و انجیل کتابهای آسمانی آنها است و دارای احکام و مقررات اجتماعی می باشد به همین نحو معرفی می فرماید چنانکه فرموده: « و کیف یحکمونک و عندهم التورات فیها حکم الله... انا انزلنا التورات فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلمو للذین هادو و الربانیون و الاحبار. و قفینا علی آثارهم بعیسی بن مریم... و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و ومصدق لما بین یدیه من التوراه و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه... و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه فاحکم بینهم بما انزل الله» سوره مائده آیه 48 از بیان گذشته روشن می شود که دین در اصطلاح قرآن همان روش زندگی است که انسان گریزی از آن ندارد و فرقی که میان دین و یک قانون اجتماعی میتوان یافت این است که دین از ناحیه خدای متعال است و قانون اجتماعی مولود افکار مردم و به عبارت دیگر دین میان زندگی اجتماعی مردم و پرستش خدای متعال و فرمانبرداری از وی پیوند می دهد، ولی در قانون اجتماعی اهتمامی به این پیوستگی نیست. ( آموزش دین علامه طباطبایی (ره)) اثر نیک ارتباط قانون به خدا دین در نتیجه پیوندی که میان زندگی اجتماعی انسان و پرستش خدای متعال داده است در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان مسئولیت خدایی ایجاد کرده انسان را در همه حرکات و سکنات خود مسئول خدای متعال می داند. چون خدای متعال با قدرت علم بی پایان خویش از هر جهت به انسان احاطه دارد و بهر گونه فکری که در سر بپروراند و رازی که در دل داشته باشد کاملاً آگاه است و چیزی به بر وی پوشیده نیست به همین سبب در عین اینکه دین مانند قانون بشری برای حفظ انتظامات پاسبان گمارده و مقرراتی برای مجازات متخلفان و سر کشان وضع کرده، امتیاز دیگری نسبت به قانون بشری پیدا می کند و آن این است که دین زمام و مراقبت و نگهداری انسان را به دست یک پاسبان درونی می سپارد که در کار خود هرگز غفلت و اشتباه نمی کند و از پاداش و کیفر آن نمی توان جان بدر برد. خدای متعال در کلام خود می فرماید: ( وهو معکم اینما کنتم)سوره حدید آیه 4 و می فرماید: « و الله بما یعملون محیط» سوره انفال آیه 48 و همچنین می فرماید :« و ان کلا لما لیوفینهم ربک اعمالهم» سوره هود آیه 112 اگر حال کسی را که در محیط قانون زندگی می کند با کسی که در محیط دین به سر می برد مقایسه نماییم مزیت و برتری دین برای ما کاملاً واضح و آشکار خواهد شد. زیرا جامعه ای که همه افراد آن متدین باشند و وظایف دینی خویش را انجام دهند، چون در همه حال خدا را ناظر کارهای خویش می دانند از هر گونه بد اندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند. بنابراین عموم افرادی که در چنین محیطی بسر می برند از دست و زبان یکدیگر آسوده بوده عمری را در نهایت خوشی و راحتی بسر خواهند برد، و به سعادت جاویدان نائل خواهند شد. اما در محیطی که فقط قانون بشری حکمفرما باشد موقعیکه پاسبان را ناظر کار خود می بیند از کار خلاف خودداری می کند و در غیر این صورت ممکن است عمل خلافی دست بزند. آری در جامعه های اخلاقی تا اندازه ای آرامش قلبی فرهم است ولی همین اخلاق خود موادی است دینی نه قانونی به عبارت دیگر دین عقاید، دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است. اگر ما دین دار باشیم و از دستورهای خدا و پیغمبر اطاعت کنیم در این دنیای گذران خوشبخت، و در زندگی جاوید و بی پایان جهان دیگر هم سعادتمند خواهیم بود. ( ماخذ بالا) توضیح: ما می دانیم سعادتمند کسی است که زندگی خود را در اشتباه و گمراهی بسر نبرد و دارای اخلاق پسندیده باشد و کارهای نیکو انجام دهد. دین خدا ما را به همین سعادت و خوشبختی هدایت می کند و دستور می دهد که: اولاً عقاید درستی را که با عقل و وجدان خود درک کرده ایم محترم و مقدس بشماریم. و ثانیاً دارای اخلاق پسندیده باشیم و تا می توانیم کارهای خوب و شایسته انجام دهیم. فصل دوم:منابع وتعالیم اسلام تعالیم ، معارف یا بخش های دین اسلام شامل 3 بخش: 1- عقاید اسلام یا اصول دین اسلام یا جهان بینی اسلامی 2- احکام و دستورات عملی اسلام یا فروع دین یا ایدئولوژی اسلامی 3- اخلاق و آداب معنویات اسلامی است منابع اسلام تعالیم اسلامی با استخراج ، استنباط و استناد و اعلام عقل ( که مبنای تکلیف الهی است) از قرآن و سنت ( منابع دین) و در بعضی موارد از اتفاق آراء علمای مسلمین می باشد. قرآن کریم یا کتاب خدا اولین و مهمترین منبع فهم این اسلام است که مبنای استنباط دیدگاه های دین قرار می گیرد بیشتر آیات قرآن در زمینه مبدا و معاد، عقاید و معارف، اخلاقیات و آداب و معنویات است و بخشی از آیات مربوط به احکام و دستورات الهی می باشد. سنت یعنی قول « گفتار»، فعل « کردار» و تقریر « تایید» پیغمبر اسلام و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشد که باعث تبیین، توضیح و تفضیل قرآن کریم است. بنابراین دین سه قسمت تقسیم می شود: 1- اعتقادات 2- اخلاق و آداب 3- عمل یا دستورات و احکام عملی تعالیم اسلام 1- اعتقادات ما اگر به عقل و وجدان خود مراجعه کنیم درک می کنیم که این جهان پهناور هستی با نظام حیرت آور خود نمی شود خود به خود بوجود آمده باشد و سر تا پا نظم و ترتیب آن، بدون نظم دهنده یی انجام یابد؛ مسلماً آفریننده ی هست که با توانایی و علم بی پایان خود این جهان بزرگ را پدید آورده و با قوانین ثابت و تغییر ناپذیری که در تمام امور برقرار کرده نظام جهان را با عنایت عدل و داد براه انداخته است. هیچ چیز بیهوده و بگزاف آفریده نشده و هیچ موجودی از قوانین خدایی مستثنی نیست و نمی توان باور کرد که چنین خدای مهربان با همه عنایت و لطفی که با آفریده های خود دارد جامه بشری را به عقل خودشان که بیشتر اسیر هوی و هوس شده و در نتیجه دچار گمراهی و بدبختی می شود واگذار نماید. بنابراین بدین وسیله پیامبرانی که از خطا و اشتباه دورند دستورهایی برای افراد بشر بفرستد تا بکار بستن آن دستورها آنان را به سعادت و نیکبختی برساند. و چون پاداش فرمانبرداری از دستورهای پروردگار در زندگی این جهان کاملاً به ظهور نمی رسد باید عالم دیگری باشد که در آنجا بکارهای مردم رسیدگی شود تا اگر عمل خیری انجام داده اند پاداش آن را ببینند و اگر کار زشتی از آنان سر زده بجزای آن برسند. دین، مردم را به این اعتقادات و سایر عقاید حقه یی که بعداً به طور تفصیل بیان می کنیم تشویق می نماید و آنان را از جهل و بیخبری بر حذر می دارد.

چکیده دعوت پيامبران  -تهیه:رضا قارزی

 
چکیده دعوت پيامبران

تهیه:رضا قارزی

عالم زيباست، زيبايي‌ها در انسان خلاصه شده، انسان زيباي جهان است تحقق اين زيبايي موقعي است كه تزكيه شود و آن روز، روز شادي انسان است.
« يا اَيْهاالنّاس قد جائكم مَوعظه مِن رَبّكُم وَ شِفاءٌ لِما في الصدُورِ وَ هَديً وَ رَحمه لِلمومنينْ قُلْ بِفضلِ الله وَ بَرحمه فَبِذلِكَ فَليَفرحُوا هُوَ خَيرٌ فَما يَجمعون.»
(سوره يونس/ آيه 58)
حق و باطل
از اسامي قرآني يكي فرقان است، فرقان يعني جداكننده، جداكننده حق از باطل، قرآن جداكننده بين حق و دين باطل، كسب حق، كسب باطل، لذت و تتمع حق و تتمع باطل، و... فرح و شادي حق و شادي باطل است.
در قرآن كه كتاب آفرينش است، خلقت انسان طوري بيان شده كه اگر انسان راهنمايي نشود هدايت نشود همواره گرفتار هم و غم و ترس و بيم خواهد بود.
آيات 38 و39 بقره درباره زمان فرود آدم به زمين است:
« قُلنا اِهبِطُوا مِنهما جَميعاً فَامّا يَاتينكُمْ مِنّي هُديً فَمَن تَبع هُدايَ فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحَزنَونْ وَ الذينَ كَفَرُوا وَ كَذَبُوا بِاياتِنا اُولئكَ اَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالدُون.»
گفتيم همه در زمين فرود آييد پس آن‌گاه كه هدايتي از من به شما آمد (كه خواهد آمد) هر كس تابع راهنمايي من شود براي او خوف و اندوهي نخواهد بود و آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند آنان اصحاب آتش‌اند و هم آنان در آتش مخلد خواهند بود. و منشاء جهنمي بودن انسان همان خمير مايه خلقت اوست كه هلوع و عجول و ظلوم و جهول است.
در دعوت انبياء دعوت به فرح و شادي حق است، انسان وقتي در خط بندگي پروردگارش قرار گرفت انقلاب و تحولي دروجود او پيدا مي‌شود كه براي هميشه خوف واندوه را از او دور مي‌سازد، تحولي كه از آن به تزكيه تعبير شده است (قَد اَفَلحَ مَنْ ذَكّاها.... سوره شمس/آيه9) توضيح بيشتر اين حقيقت را در مجموعه آيات 19-35 سوره معارج مي‌خوانيم: ان الانسانَ خُلقَ هَلُوعاً، اذا مَسَّهُ الشر حُزوعاً، وَ اذا مسَّهُ الخيُرُ مَنُوعا، اِلا المصلّينْ، الذينَ هُم عَلي صلاتِهِم دائمونْ.
انسان حريص و كم طاقت آفريده شده، هنگامي‌كه بدي به او رسد بي‌تابي كند و هنگامي كه خوبي به او رسد مانع ديگران شود مگر نمازگزاران آن‌ها كه نماز را مرتباً به جا مي‌آورند.
« وَالذينَ في اَموالِهِم حَقُ مَعلوم، للسائِل وَ المحروم، وَ الذينَ يُصَدقونْ بيوم الذين، والذينَ هُمْ مِنْ عَذاب رَبهم مشفِقُونْ، انِّ عذابَ رَبهم غَيرُ مَامونْ »
و آن‌ها كه در اموالشان حق معلومي است براي سائلان و محرومان و آن‌ها كه بروز جزا ايمان دارند و آن‌ها كه از عذاب پروردگارشان بيمناك‌اند. چرا كه هيچ‌گاه خود را از عذاب پروردگار درامان نمي‌بينند.
والذينَ هُمْ لِفَروجِهِم حافِظُون، الاّ عَلي اَزواجِهم اَو ما مَلكَتْ اَيمانَهم فَانّهمْ غَيرُ مَلُومينْ، فَمَنْ اِبتغيي وَراء ذالكَ فاولئكِ هُمَ العادِونْ، وَالذينَ هَمْ لاماناتِهِم وَ عَهدهِمْ راعوُنْ، وَالذينَ هَمْ بِشهاداتِهم قائمونْ، وَالذينَ هُمْ عَلي صَلاتِهِم يُحافظُونْ، اولئكَ في جنّاتٍ مُكرمُونْ.
و آن‌ها كه دامن خود را ازبي‌عفتي حظ مي‌كنند، و آميزش جنسي جز به همسران و كنيزان ندارند ولي در بهره‌گيري از اينها مورد سرزنش نخواهند بود و هركس ماوراء اين را طلب كند متجاوز است و آن‌ها كه امانت‌ها وعهد خود را رعايت مي‌كنند و آن‌ها كه قيام به اداي شهادت حق مي‌نمايند و آن‌ها كه بر نماز مواظبت دارند اين افراد همواره در باغ‌ها گرامي‌اند و اكرام مي‌شوند. و اين باغستان‌ها اعم از بهشت موعود است. اين باغستان‌ها موقعي نصيب انسان مي‌گردد كه در اثر پيروي از راهنمايي پروردگارش تحولي در خلقت اوليه‌اش ايجاد شده باشد، بلي مادامي كه انسان هلوع است به كمترين ناملايم فريادش بلند مي‌شود و اگر خيري به او رسد همواره بخيل و ممسك است، چنين شخصي هرگز نسيم را درك نخواهد كرد و هميشه خود را بدبخت احساس مي‌كند مگر تزكيه شود و آن فقط در گرو بندگي خدا است.
شادروان آيت‌الله فقيدالحاج ميرزا ابوالحسن شعراني رضوان‌الله عليه در كتاب دائره‌المعارف لغات قرآن از راغب اصفهاني چنين نقل كرده: در قرآن مجيد هيچ جا اجازه در فرح و شادي نداده مگر در آيه كريمه:
« قُلْ بفضل الله وَ بِرَحمه فَبذلِكَ فَليَفْرحُوا هَو خَيْرٌ مِّما يَجْمعونْ» (سوره يونس/آيه58)
معني آيه آن است كه خداي تعالي در مقام امتنان، مردم را مخاطب قرار داده كه اين قرآن موعظه و شفاي درون و هدايت و رحمت است براي آنان كه ايمان آورده‌اند.
« يا اَيها النّاسُ قَدْ جاءَتْكُم مَوعِظِه مِنْ رَبكّمُ وَ شَفاءٌ لِما في الصّدوُرْ وَ هُديً وَ رَحمه لِلمؤمِنينْ »  (سوره يونس/آيه57)
بگو در چنين حالتي شايسته آن است كه با اين فضلُ رحمتي كه خدا با امتنان به آن‌ها ارزاني داشته شادمان باشند نه به مالي كه آورده‌اند زيرا اين فضل و رحمت كه سعادت و نيك‌بختي آنان در آن است بهتر از مال است كه جز وسيله آزمايش نيست و چه بسا آنان را نابود و بدبخت كند، مرحوم طالقاني در فرهنگ پرتوي از قرآن چنين آورده؛ فرح حالت انبساط است كه در پي روزي معنوي حاصل مي‌شود، و روزي مادي غالباً قبض و سستي مي‌آورد.
قرآن بخوانيم!
خداوند است كه روزي را به هر كه خواهد وسيع مي‌كند و تنگ مي‌گيرد، و به زندگي پست دنيا شادمان هستند ونيست زندگي پست نزد آخرت مگر اندكي.
«اَللهُ يَبسُطْ الرّزقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدرْ وَ فرِحُوا بِالحَيوه الدُنيا وِ ماالحيوه الدنيا في الاخره اِلا قَليلْ»   (سوره رعد/آيه 26)
در سوره مباركه روم در آيه37 و36 مردم را از اينكه به ظاهر حكم مي‌كنند، اگر پيدا كردند شاد مي‌شوند، بدون اينكه آگاهي پيدا كنند و چون دستشان خالي شد مأيوس مي‌شوند و اينها مردمان سطحي و ظاهري هستند سپس مورد عتاب قرار داده و مي‌فرمايد آيا تا به حال نديده‌اند و به آن‌ها تجربه نشده كه بسط و قبض روزي به دست خدا است و در اين اختلاف طبقاتي نشانه‌هايي است گروه مؤمنان را.
« وَ اِذا اَذقْنا النّاسَ رَحمه فَرِحُوا بِها وَ اِنْ تُصبْهم سيئه بِما قدَّمتْ اَيْديهِم اِذا هُمْ يَقنُطُونْ، اَوَلَمْ يَروُ اَنَّ الله يَبسُطُ الرِزقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرْ اِنّ في ذلِكَ لاياتٍ لِقَومٍ يُومِنُونْ »
در مجموعه آيات 81 الي 85 سوره مؤمن (غافر) مردمي را كه توجه به آيات توحيدي نمي‌كنند و به غيرخدا تكيه كرده و دلگرم و دل شاد‌اند مورد عتاب قرار داده مي‌فرمايد آيا اينها هنوز نگاهي به گذشته نكرده‌اند تا به بينند چگونه شد عاقبت كساني كه پيش از آن‌ها بودند آن‌ها از لحاظ تعداد بيشتر از اينها و از لحاظ قدرت و فعاليت در زمين بس قوي‌تر بودند ولي آنچه ذخيره كرده بودند به آن‌ها نفعي نبخشيد مخصوصاً موقعي كه پيغمبرانشان با معجزات بر آن‌ها آمد به آنچه از علم دنيوي خود داشتند شادمان شدند و به پيغمبران وقعي نگه داشتند و مسخره كردند كه احاطه كرد برآن‌ها آنچه بر آن استهزاء مي‌نمودند ولي موقعي كه شدت عذاب ما را ديدند گفتند به خداي يگانه ايمان آورديم  و الان فهميديم كه قدرت و حكم از آن اوست و كافر شديم به آنچه به خدا شريك قرار داده بوديم و به آن شادمان مي‌شديم ولي ايمانشان نفعي نبخشيد وقتي كه شدت عذاب ما را ديدند، اين سليقه و سنت خداوند است كه بر بندگانش، گذشته، و در آن هنگام كافران خود را در خسارت مي‌يابند.
« وَ يُريكُم آياتِه فَاَيَّ آياتِ الله تُنكِرونْ 81  اَفَلَمْ يَسيروا في الارض فَيَنظرُوا كَيفَ كانَ عاقِبه الذينَ مِنْ قَبلهِم كانُوا اَكثرَ مِنهُم وَ اَشَدّ قُوهً وَ اَثاراً في الارض فَما اَغني عَنهُم ما كانُوا يَكسِبُون 82  فَلمّا جائَتْهمْ رُسُلُهْم بِالبَينّاتِ فَرِحُوا بِما عِندهُمْ مِنَ العِلْم وَ حاقَ بِهِم ما كانوا بِهِ يَستهزون 83 فَلَّما رَاوُا باسَنا قالُوا امَنا بِالله وَحده وَ كَفَرنا بما كنّا بِه مُشركن 84 فَلَم يَكَ يَنْفَعَهُمْ ايمانُهُم لَمّا رَاوُا بَاسَنا سُنّت اللهِ التّي قَد خَلتٍ في عِبادهِ وَ خَسِرَ هُنا لِكَ الكافرِون 85 »از اين آيات استفاده مي‌شود كه فرح كردن به غير خدا چه دنيا باشد چه علوم دنيوي باشد شركت حساب مي‌شود، در اين رابطه جمله‌اي از امام چهارم در دعاي 21 صحيفه جالب است: (اللهمَّ صَلِ عَلي محمدٍ وَ اله فَاجعل ثَنائي عَلَيكَ وَ مَدحي اِيّاكْ وَ حَمدي لَك في كُل حالاتي حتّي لا اَفرَحَ بِما اتَيتَني مِنَ الدنيا و لا اَحزنَ عَلي ما مَنَعتَني فيها)خدايا درود فرست برمحمد وخاندان او و توفيق ده كه هميشه ثناي توگويم و سپاس تو گذارم، جلوه و شكوه و عظمتت در دل من طوري باشد كه زينت دنيا در نظرم كوچك شود تا بدانچه از دنيا انعام كرده‌اي شادمان نشوم و از آنچه مرا منع فرموده‌اي اندوهگين نباشم.
در مجموعه آيات هفت‌گانه سوره مؤمن 9-76 چنين آمده آيا نديدي كساني كه مجادله در نشانه‌هاي توحيدي ما مي‌كنند چگونه از راه حق منحرف مي‌شوند، كساني كه كتاب و آنچه را بر فرستادگان خود نازل كرديم تكذيب كردند اما بزودي مي‌فهمند در آن هنگام كه غلها و زنجيرها بر گردن آنان قرارگرفته و آن‌ها را مي‌كشند، و در آب جوشان وارد مي‌كنند، سپس در اتش افروخته مي‌شوند، سپس به آن‌ها گفته مي‌شود كجا هستند آنچه را شريك خدا قرار مي‌داديد، همان معبودهايي را كه جز خدا پرستش مي‌كرديد، آن‌ها مي‌گويند همه از نظر ما پنهان و گم شدند، ما اصلاً قبل از اين چيزي را پرستش نمي‌كرديم اين‌گونه خداوند كافران را گمراه مي‌سازد، اين به خاطر آن است كه بنا حق در زمين شادي مي‌كرديد و از روي غرور و مستي به خوشحالي مي‌پرداختيد، از درهاي جهنم وارد شويد وجاودانه در آن بمانيد و چه بد جايگاهي است جايگاه متكبران.
« اَلَم تَر اِلي الذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ الله انّي يُصرَفُونْ 69 تا آيه ... ذلكُم بِما كُنتُم تَفرَحونَ في الارضِ بِغَير الحَق وِ بِما كُنتُم تَمرحَون، اُدخلُوا اَبوابَ جهَنّم خالدينَ فيها مَثوي المُتكبرين»   (سوره غافر/آيه 69 تا 76 )
در پايان جايگاه تعدادي از آيات مربوط به فرح و شادي مذموم و باطل درج مي‌شود تا اهل تحقيق بررسي نموده و حكم بعضي از شادي‌هاي بيجاي متداول مخصوصاً در عروسي‌هاي كذائي از نظر قرآن، كراهت يا حرمت آن را بدانند و به ديگران بيان فرمايند.
سوره لقمان/آيه 18          سوره شوري/آيه48        سوره انعام/ آيه44
سوره قصص/آيه76      سوره نمل/آيه36            سوره حديد/آيه23
سوره هود/آيه10        سوره مؤمن/آيه 78            سوره جاثيه/آيه27
در فرهنگ انبياء دنيا هدف نيست وسيله است:
1- در سوره مباركه هود آيه 16 بيان شده است:
« مَنْ كانَ يُريدُ الحيوه الدُّنيا وَ زينَتَها نَوَّفَ اِلَيهِمْ اَعمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبخَسونْ، اُولئِكَ لَيِسَ لَهُمْ في الاخره اِلا النّار وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطل ما كانُوا يَعمَلُون.»
ترجمه : «كساني كه زندگي دنيا و زينت آن را بخواهند نتيجه اعمالشان را در اين دنيا به طور كامل به آن‌ها مي‌دهيم و چيزي كم و كاست از آن‌ها نخواهد شد، ولي آن‌ها در آخرت جز آتش سهمي نخواهند داشت و آنچه را عمل مي‌كردن باطل و بي‌اثر مي‌شود.»
در فرهنگ انبياء دنيا هدف نيست وسيله است، دنيا آزمايشگاه است دنيا بازار معامله انسانها با خداوند است، اطاعت و بندگي به انسان صلاحيت مي‌دهد، صلاحيت ورود به ميهماني بزرگ الهي، بهشت، بهشت سرتاسري.
2- در سوره يونس آيه 7 :
ترجمه : « اِنَّ الذينَ لا يَرجُونَ لِقائنا وَ رَضُوا بالحيوه الدُّنيا وَ اَطْماَ نَوّابِها وَ الذينَهُم عَنْ اياتنا غافِلون، اُولئكَ ماويهُمُ النّارُ بِما كانُوا يَكسِبُونْ. »
آن‌ها كه ايمان به ملاقات ما ندارند و به زندگي دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند و آن‌ها كه از آيات ما غافلند، همه آن‌ها جايگاهشان آتش است به خاطر كارهايي كه انجام مي‌دادند.
3- مجموعه آيات سه گانه اول سوره ابراهيم: بچه‌ها از هفت سالگي در مكتب انبياء با قوانين و سنت‌هاي الهيه آشنا مي‌شوند و با خدا انس مي‌گيرند و در طول زندگي خود را تنها احساس نمي‌كنند. و از تاريكي‌ها به نور مي‌آيند. لقمان(ع) به فرزندش نصحيت مي‌كند فرزندم سه مرحله است:
مرحله اول رحم مادر است، فقط دست خدا بود كه در آنجاي تاريك تو را تربيت نگهداري كرده كه عالم عجيبي است عالم رحم، مرحله دوم آغوش مادروپدر است كه محبت تو را چنان در دل آن‌ها نهاد كه بيشتر از جان خود تو را حراست مي‌كردند. فرزندم الان مرحله سوم است كه دست توانا و مهربان او همواره بالاي سر تو است خود را تنها و غريب احساس نكن.
نظام كذائي جهاني طبعاً از اين راه صد مي‌كند و به پرتگاه تاريك ماديت سوق مي‌دهد دقت كنيد:
المرا، كِتاب اَنْزَلناهُ اِليكَ لِتُخرجَ النّاسَ مِنَ الظلماتِ اِليَ النُّور ِ باذنِ رَبَّهم اِلي صراطِ العزيزِ الحميد1 اللهُ الذي لَهُ ما في السمواتِ و ما في الارضِ وَ ويلٌ لِلكافرين مِنْ عذابٍ شديد2 الذين يَستَحبُّونَ الحيوه الدُّنيا عَلي الاخره وَ يَصُدُّونَ عَن سَبيلِ اللهِ وَ يَبغُونُّها عِوَجاً اُولئكَ في ضلالٍ بَعيد3.   (سوره ابراهيم/آيه1و2و3)
ترجمه : «الرا، اين كتابي است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را از تاريكي‌ها به سوي روشنايي به فرمان پروردگارشان درآوري به سوي راه خداوند عزيز و حميد، همان خدايي كه آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است از آن اوست، واي بر كافران از مجازات شديد همان‌ها كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهند و مردم را از خدا باز مي‌دارند و مي‌خواهند راه حق را منحرف سازند آن‌ها در گمراهي دوري هستند.»
4- رحمانيت پروردگار متعال اقتضا كرده دامن دنيا و زينت‌هاي دنيا به روي كفار باز باشد، در اين باره حتي پيغمبر(ص) هم هشدار مي‌دهد (آيات 196 و197 آل عمران) كه مبادا متعجب باشي و گول بخوري (و غرب‌زده باشي) ما خودمان چنين كرديم، متاع كمي است در دنيا و جايگاهشان آتش است و نيز مجموعه آيات 31 الي 37 زخرف است آنجا كه عده‌اي از مردم مكه مي‌گفتند چرا قرآن به يكي از ثروتمندان مكه نازل نشده است در جواب آن‌ها آمد:
« وَ قالوا لَو نَزَّلَ هذا القُرانُ عَلي رَجُلٍ مِنَ القَرْيَتَين عَظيمْ، اَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحمهَ رَبِّكَ نَحنُ قَسَمْنا بَيْنَهُم مَعيشَتَهُم في الحيوه الدُّنيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخذَ بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ سُخريا وَ رَحمُه رَبُّكَ خَيْرَ مِمّا يَجمَعُونَ وَ لَولا اَنْ يَكُونَ النّاسُ اُمَّهً واحِدهً لَجَعَلنا لِمَنْ يَكفُرَ بِالرَّحمانِ لِيبُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّهٍ وَ معارجَ عَليْها يَظْهُرُونَ وَ لِبُيُوتِهِم اَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِئُونَ وَ زُخْرُفاً وَ اِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمّا مَتاعُ الحيوه الدُّنيا وَ الاخره عِندَ رَبَّكَ لِلْمُتَقين وَ مَن يَعشُ عَنْ ذِكْر الرَّحمانِ نُقَيّض لَهُ شَيطاناً عَنِ السَّبيلَ وَ يَحسَبُونَ اَنَّهُم مُهْتَدُون»   (سوره زخرف/آيه31 تا 37)    
ترجمه : «و گفتند چرا فرو فرستاده نشد اين قرآن بر مردمي از آن دو قريه كه بزرگ است آيا ايشان قسمت مي‌كنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان وجه معاش ايشان را در زندگاني دنيا و بلند گردانيديم بعضي ايشان را بالاي بعضي در مراتب تا بگيرند برخي‌شان برخي را به كار و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه جمع مي‌كنند و اگرنه آن بودي كه مي‌شدند مردمان جماعتي واحد هر آينه گردانيده بوديم براي آنان كافر مي‌شوند به خدا براي خانه‌هاشان سقف‌ها از نقره و نردبان‌ها كه برآن برآيند و براي خانه‌هاشان درها و سريرها كه بر آن تكيه كنند و زينت‌ها و نباشد همه آن مگر مايه تعيش زندگاني دنيا و آخرت نزد پروردگارت براي پرهيزكاران است و كسي كه اعراض كند از ذكر خدا مي‌گماريم براي او شيطان را پس اوست مرا او را رفيق و به درستي كه آن‌ها باز مي‌دارند ايشان را از راه در حالي كه گمان مي‌كنند كه از هدايت يافتگانند».
5- در سوره احقاف آيه 20 حال و احوال محشري آنان را بازگو مي‌كند:
« وَيَومَ يَعرضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَي النّار اِذْهَبتُم طَيِّباتِكم فِي حياتِكُمُ الدُّنيا وَ استَمتَعتُم بِها تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما كُنتُم تَستكبَرونَ في الارضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَ بِما كُنْتُم تَفْسُقُون»
ترجمه : « آن روز مردم كافر بر آتش عرضه مي‌شوند شما لذت‌هايتان را، طيبات از خوردني‌ها و ديدني‌هايتان را برديد و از آن‌ها برخوردار شديد نتيجه آن امروز عذاب خواركننده داريد به جهت خود بزرگ بيني و كبر به ناحقتان و به سبب انحرافاتتان از راه اطاعت و بندگي.»
6- سوره طه آيه 130:
« وَ لا تَمُدُنَّ عَيْنَيكَ اِلي ما مَتَّعنا بِهِ اَزواجاً مِنْهُم زَهْرَه الحَيوه الدُنيا لِنَفْتِنَهم فيهِ وَ رِزْقُ رَبك خَيرٌ وَ اَبْقي »
ترجمه :‌ «هرگز چشم‌هاي خود را به نعمت‌هاي مادي كه به گروه‌هايي از آنان داده‌ايم ميفكن اينها شكوفه‌هاي زندگي دنيا است تا آنان را در آن بيازماييم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
7- در سوره مباركه آل‌عمران آيات196-197:
« لا يَغّرنك تَقلُّبُ الذينَ كَفَروا في البِلادِ- متاعٌ قَليلْ ثُمَّ ماوايهُم جَهَنَّم وَ بئسَ المهاد169 لكِنِ الَّذينَ اتَّقوا رَبَّهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجري مِنْ تَحتِها الانهارُ خالدينَ فيها نُزُولاً مِن عنداللهِ وَ ما عِندَالله خَيرٌ لِلابرار»
ترجمه : «رفت و آمد پيروزمندانه كافران در شهرها تو را نفريبد اين متاع ناچيز است و سپس جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهي است؛ لكن آنان را كه پروردگار خود را پائيدند و پروا گرفتند باغستانهايي است كه از فرو دستشان نهرها جاري است در آن مخلد خواهند بود. اين نخستين پذيرايي است از سوي خداوند به آن‌ها و آنچه نزد خداست براي نيكان بهتر است.»
8- در سوره انفال آيه 55 كفار را شريرترين جنبندگان معرفي مي‌كند
« اِِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنداللهِ الذينَ كَفَرُوا فَهُم لا يُومِنُون »
ترجمه : « به يقين بدترين جنبدگان نزد خدا كساني هستند كه كافر شدند و ايمان نمي‌آورند.»
9- در سوره بينه آيه 6 همچنين:
« اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِنْ اَهْلِ الكِتابَ وَ المُشركينَ في نارجَهَنم خالدينَ فيها اولئكَ هُمْ شَر البريَّه. »
ترجمه : «كافران از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخند جاودانه در آن مي‌مانند آن‌ها بدترين مخلوقاتند.»
10- كفار به هر جا برسند خدا را عاجز نمي‌كنند: در سوره توبه پس از اعلام برائت و چهار ماه مهلت مي‌فرمايد:
« وَاَعلَمُوا اِنَّكُمْ غَيرُ مُعجِزي اللهَ وَ اَنَّ اللهَ مَخزي الكافرين » (سوره توبه/آيه1)
ترجمه : «بدانيد شما نمي‌توانيد خدا را ناتوان سازيد و از قدرت او فرار كنيد وبدانيد كه خداوند خواركننده كافران است.»
در سوره انفال آيه 59 و 60 پس از بيان اين معني: مسلمانان را به مجهز شدن در مقابل آنان وادار مي‌كند، در حديث آمده حتي ريش خود را رنگين كنيد تا آنها خيال نكنند پير و فرسوده شده‌ايد:
« وَلايَحْسَبنَّ الَّذينَ كَفَروُا سَبَقُوا اِنَّهُم لا يُعجَزُون، وَاَعِدُّوالَهُم مَااستَطَعتُم مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الخَيل تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهُ وَ عَدُوَّكُم وَ اخرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمُونَهُم الله يَعلَمُهُم وَ ما تُنفِقُوا مِن شَي في سَبيلِ الله يُوفَّ اِلَيكُمْ وَ انتّم لا تُظلَمُونْ » (سوره انفال/آيه59و60)
11- درباره آن‌ها كه به رزق و برق كفار شيفته شده و آن‌ها را مخفيانه دوست مي‌گيرند.(آيات 138 الي 141 نساء) :
« بَشِّرِ المُنافِقين بِانَّ لَهُم عذاباً اَليماً الَّذينَ يَتَّخِذونَ الكافرينَ اَولياء مِنْ دُونَ المُومنينْ اَيَبْتَغُونَ عِندَ هُمُ العِزَّهَ فَانَّ العِزَّهَ لله جميعاً ؛ اَلذين يَتَرَبَّصُونَ بِكُم فَانِ كانَ لَكُم فَتَحٌ مِنَ اللهِ قالوا اَلَمْ نَكُنَ مَعَكُم وَ اِنْ كانَ لِلكافرينَ نَصيبٌ قالوُا اَلَم نَستَحوذ عَليكم وَ نَمنَعْكُم مِنَ المومنين فاالله يَحكُم بَينَكُم يَومَ القَيمهَ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلكافرينَ عَلَي المومنينَ سَبيلا »(سوره نساء از آيات 138-141)

ترجمه : «به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناكي در انتظار آن‌ها است همانها كه كافران را به جاي مؤمنان دوست خود انتخاب مي‌كنند آيا عزت و آبرو نزد آنان مي‌جويند بااينكه همه عزتها از آن خدا است منافقان آن‌ها هستند اگر فتح و پيروزي نصيب شما گردد مي‌گويند مگر ما به شما نبوديم و اگر بهره‌اي نصيب كافران گردد به آنان مي‌گويند مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسليم در برابر مؤمنان تشويق نمي‌كرديم، خداوند در روز رستاخيز ميان شما داوري مي‌كند و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطي نداده است.»
از گناهان نابخشودني است كه كسي در اثر شيفته شدن به زرق و برق ظاهري كفار اين جمله را بگويد: روش كفار از اهل ايمان بهتر است يا تعبيراتي از آن‌ها مثل (جهان پيشرفته) چگونه به ملتي كه از خدا برگشته و از انبياء كه نمونه كامل بشريت هستند اعراض كرده پيشرفته مي‌توان گفت ملتي كه در بعضي از كشورها عمل لوط را قانوني كرده ازدواج مرد با مرد را صحه گذاشته است و بي‌بند و باريهاي ديگر، از اين اختراعاتي كه به واسطه آن‌ها پيشرفته خوانده مي‌شوند چيزهايي نيست كه بشريت به آن‌ها نيازمند باشد. لذا بعضي را باور اين است كه در جمع بندي ضرر آن‌ها از نفعشان بيشتر است، بلكه در كل معادلات زندگي بشريت را برهم زده است و اگر بشريت لازم و ضروري بود انبياء عليهم السلام و ائمه اطهار سلام الله عليهم مقدم بر همه انجام مي‌دادند كه ندادند.

مسلمان‌ها عقب مانده‌ نيستند كفار عقب مانده‌اند:
بعضي از نويسندگان و گويندگان ما اين چنين تعبيرهايي مي‌كنند غافل از اينكه غيرمستقيم توهين مي‌شود به مسلمانان عصر حاضر در حالي كه رسولخدا(ص) آن‌ها را برادران خود خوانده و اشتياق ديدارشان را داشتند:
در محفلي سخن از مسلمانان آينه به ميان آمد قريب به اين مضمون رسول‌خدا(ص) اظهار اشتياق به ديدار آنان كرد و فرمود آن‌ها برادران منند، عده‌اي عرض كردند يا رسول‌الله ما چطور؟ فرمود شما اصحاب منيد. شما مرا مي‌بنيد و ايمان مي‌آوريد اما آن‌ها مرا نمي‌بينند و با خواندن روي صفحه ايمان مي‌آورند اي شوق من به ديدار آن‌ها.
اَلَم تَرَ اِلَي الَّذينَ اوُتوا نَصيباً مِنَ الكِتابَ يُوُمنونَ بِالجبتَ وَ الطّاغُوتْ وَ يَقُولُونَ لِلذينَ كَفَروا هؤلاءِ اِهدي مِنَ الذينَ امَنوا سَبيلاً، اولئكَ عَلَيهِم لَعنه اللهُ وَ مِنْ يَلعَنِ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصيرٌ. (سوره نساء/آيه51)
ترجمه : «آيا نديدي كساني را كه بهره‌اي از كتاب (خدا) به آن‌ها داده شده به بت و بت‌پرستان ايمان مي‌آورند ودرباره كافران مي‌گويند آن‌ها از كساني كه ايمان آورده‌اند هدايت يافته‌ترند، آن‌ها كساني هستند كه خداوند ايشان را از رحمت خود دور ساخته است و هركس را خدا لعنت كند و از رحمتش دور سازد ياوري براي او نخواهي يافت.»
ناگفته نماند كه پيشرفت آن‌ها (ماديون) در امور دنيوي از مهلتي است كه خداوند به آن‌ها داده و كمك هم مي‌كند:
(كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ ؛ آيه 20 /سوره بني‌اسرائيل) ما مسلمان‌ها نبايد آرزوي رسيدن به آن‌ها را بكنيم، ايستادن در مقابل نيروي شيطاني آن‌ها مطلب ديگر است كه بايد مجهز باشيم چنانچه در آيه 60 سوره انفال به آن توصيه شده است و امام ششم در دعاي عرفه از اين انديشه و گفتار به خدا پناه مي‌برد.
« اللهمَّ اِنّي اَعوذبِكَ اَن اُوالي لَكَ عَدُواً اَو اُعادي لَكَ وَلَيٌّ ساخِطٌ لَكَ رِضٌي اَوْ اَرْضيَ لَكَ سَخطاً اَو اَقولَ لِحَقٍّ هذا باطِلٌ اَو اَقولُ لِباطلٌ هذا حق اَو اقولُ للذينَ كَفَرُوا هؤلاءِ اَهْدي مِنَ الَّذينَ امَنُوا سَبيلاً » (بحار ج98 ص225)
                                                        
قسمتي از آيه الكرسي 257 بقره:
 « وَالذينَ كَفَروا اَوليائُهُم الطاغُوتْ يُخرجونَهُم منَ النور اِلي الظُلماتِ اولئكَ اَصحابُ النّار هُم فيها خالِدون »
ترجمه : «و كساني كه كافر شدند كارگزاران آن‌ها طاغوت‌ها هستند كه آن‌ها را از نور به سوي تاريكي‌ها مي‌برند آن‌ها اهل آتش و در آن مخلدند.»
كفار با تمام زرق و برقي كه دارند تاريك هستند مثل سراب دورنماي خوبي دارند اما بنيه نيست، اساس نيست، آن‌ها به شوره‌زاري مانند كه از دور برق مي‌زند و آدم تشنه به جهت آب سوي آنجا كشيده مي‌شود، در سوره مباركه نور چه زيبا مي‌گويد:
 « وَالذينَ كَفَروا اَعمالُهُمْ كَسَرابٍ بَقيعه يَحسَبُهُ الظَمانُ ماءً حتي اِذا جائهَ لَم يَجِدهُ شيئاً وَ وَجِدَاللهَ عِندَه فَوَفيهُ حِسابَه وَاللهَ سريعُ الحساب- اَو كَظلماتٍ في بَحر لُجيٍّ يَغشيه مَوجٌ مِنْ فوقه مَوجٌ مِنْ فوقهِ سِحابْ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ اِذا اَخرجَ يَدَهُ لَم يَكَد يَراها ومَن لم يَجعلُ الله لَهُ نُوراً فمالَهَ مِنَ نَور-40 »
ولي آنانكه با سركشيدن پياله ايمان تشنگي را برطرف نموده و مزاج آرام و مطمئني پيدا نموده‌اند (ان الابرار يشربون من كاسٍ كان مزاجها كافورا) 5 دهر «انسان» و خالق همواره در نظرشان عظيم و غير او در چشمشان حقير و ناچيز شده است وضع كفار را با تمام زرق و برقشان تَرَقه (نه ترقي) و پيشرفت در شيطنت مي‌دانند.
در سوره حشر آيات 13 و14 درباره منافقان چنين آمده:
« لِِاَنتُمْ اَشَدُّ رَهبهً فِي صُدُورهم مِنَ اللهِ ذلِكَ بِانَّهم قَومٌ لا يَفقَهُون، لا يُقاتِلونَكُم جَميعاً الا في قُريً مُحصَّنه اَو مِنْ وراءِ جُدُر بَاسُهُم بَينَهُم شَديدٌ تَحسَبُهُم وَ قُلوبُهُم شَتَي ذلكَ بِانَّهُم قَومَ لا يَعقِلون »
ترجمه :‌«وحشت از شما در دلهاي آن‌ها بيش از ترس خدا است اين به خاطر آن است كه گروهي نادانند آن‌ها را متحد مي‌پنداري در حاليكه دلهاشان پراكنده است اين به خاطر آن است كه آن‌ها قومي هستند تعقل نمي‌كنند.»
آياتي كه تبعيت از آن‌ها را نهي مي‌كند.
در سوره جاثيه آيه 18-19:
« ثُمَّ جَعلناكَ عَلي شَريعهٍ مِنَ الامرِ فَاتَبعها وَ لا تَتَّبع اَهواء الذينَ لا يَعلمونْ اِنَّهُم لَنْ يُغنُوا عَنك مِنَ الله شيئاً و اَنَّ الظالمينَ بعضُهُم اَولياءُ بَعضٍ واللهُ وَلي المُتَّقين »
ترجمه : «سپس تو را بر شريعت و آئين حقي قرار داديم از آن پيروي كن و از هوسهاي كساني كه آگاهي ندارند پيروي مكن، آن‌ها هرگز نمي‌توانند تو را از خداوند بي‌نياز كنند و ظالمان يار و ياور يكديگرند و خداوند ياور پرهيزگاران است.»

سوره بقره آيه 120 :
« وَ لَنْ تَرضي عَنكَ اليَهُودُ وَ لا النَّصاري حَتّي تَتَّبع، مِلَّتهُم قُل اِن هُديَ اللهِ هُوَ الهُدي وَ لَئنْ اتَّبعتَ اَهوائهم بَعدَ الذي جائكَ مِنَ العِلمِ مالِكَ مِنَ اللهِ مِنَ وَلّيٍ وَ لا نصير »
ترجمه : «هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد تا به طور كامل تسيلم خواسته‌هاي آن‌ها شوي بگو هدايت تنها هدايت الهي است و اگر از هوي و هوسهاي آنان پيروي كني بعد از آنكه آگاه شده‌اي هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو  نخواهد بود.»
- يهود و نصاري همواره در اين صدد هستند كه دين و آيين و فرهنگ و اصول انقلاب نامشروع خود را صادر كنند همچنان كه در اين چند سال اخير به كشورهاي اسلامي به خصوص ايران صادر كرده‌اند هوشيار باشيم.
و در آيه 145 سوره بقره دارد:
« وَ لَئِن اِتَّبعتَ اَهوائُهُم مِن بَعدِ ما جائكَ مِنَ العلم اِنَّكَ اذا لَمِنَ الظالمين »
و اگر تو پس از اين آگاهي متابعت هوسهاي آن‌ها كني مسلماً از ستمگران        خواهي بود.
در سوره رعد آيه 37 :
« وَ كذلكَ اَنْزلناهُ حُكماً عَربياً وَ لئنْ اِتَّبعتَ اَهوائَهُم بَعْدَ ما جائَكَ مِنَ العلمِ مالك مِنَ اللهِ مِنْ وَليٍ وَ لا واق »
ترجمه : «و بدين‌سان بر تو اين قرآن را به عنوان فرمان روشن و صريحي نازل كرديم و اگر از هوسهاي آنان بعد از آنكه آگاهي براي تو آمده پيروي كني هيچ‌كس در برابر خدا از تو حمايت و جلوگيري نخواهد كرد.»
در سوره نجم آيه30:
« فَاَعرضْ عَمَّنْ تَوَلي عَنْ ذِكرنا و لَم يَرِد الا الحيوه الدُّنيا ذلكَ مَبلَغَهُم مِنَ الِعلم اِنَّ رَبَّك هُوَ اَعلمَ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سبيله و هُوَ اعلمَ بِمَنْ اهتدي »
ترجمه : «پس از كسي كه از ياد ما رو مي‌گرداند و جز زندگي دنيا را نمي‌طلبد اعراض كن، اين آخرين حد دانش آن‌ها است پروردگار تو كساني را كه از راه او گمراه شده‌اند بهتر مي‌شناسد و همچنين بهتر مي‌شناسد هدايت يافتگان را.»
در سوره بقره آيه 217 و آياتي نظير اينها :
« وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلونَكُم حتّي يَرُدُّوكُم عن دينكم اِنِ استطاعُوا »
ترجمه :‌«و مشركان پيوسته با شما سر جنگ دارند تا اگر بتوانند شما را از آئينتان برگردانند.» (217 سوره بقره)
عبادت پروردگار : دنيا خانه‌اي است كه همه چيز در او براي زندگي انسان بدون دخالت او آفريده شده و كليد اين خانه را به دست انسان داده‌اند، دنيا به ساختن نياز ندارد همه چيز براي انسان و انسان براي خدا، براي عبادت خداست، حديث قدسي است: خلقت الاشياء لا جلك و خلقتك لا جلي للعباده.
آن‌ها كه به اين حقيقت واقف شده و موفق به عبادت پروردگار خود گرديده‌اند به كرامت نهاني مي‌رسند؛ آيه71.
روزي كه هر گروهي با پيشوايان خود دعوت مي‌شوند كساني كه نامه عمل به دست راستشان داده شود آن را به شادي و سرور مي‌خوانند و به قدرفتيلي به آن ستم نمي‌شود.
اما كسي كه در اين جهان از ديدن چهره حق نابينا شده، در خانه بنشيند اما صاحب خانه را نبيند و نشناسند در آخرت نيز نابينا و گمراه است.
نظير اين آيات مجموع آيات 123 الي 126 سوره طه است:
« قال اهبطا مِنها جَميعاً بَعضُكُم لِبَعضِ عَدوّ فَاما يَاتينَّكم مِنّي هُديً فَمَنْ تبعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ و لا يَشقي، و مَن اعرضَ عَنْ ذكري فَانَّ لَهُ معيشهً ضَنكا وَ نحشُرهَ يَومَ القيمه اَعمي قال رَبِّ لَم حشرتَني اعمي وَ قَد كُنتَ بَصيراً؛ قالَ كذالك اَتتكَ اياتنا فنسيتها وَ كذلك اليوم قفَسي »
گفت همگي از آن پايين رويد برخي از شما دشمن برخي ديگر وچون از سوي من رهنمودي برايتان آمد هركس كه رهنمود مرا پيروي كند نه گمراه شود و نه به رنج افتد و هركس از ياد من دل بگرداند زندگاني او تنگ خواهد بود و او را روز قيامت نابينا برانگيزيم گويد پروردگارا چرا مرا نابينا برانگيزيم گويد پروردگارا چرا مرا نابينا برانگيختي حال آنكه من بينا بودم فرمايد بدين‌سان بود كه آيات ما براي تو آمد و آن‌ها را فراموش كردي و به همان‌گونه امروز فراموش شد.
در مساجد مزين و معطر حضور به هم رسانيد:
1- خود مسجد بهتر است هرچه ساده‌تر و از هرگونه آرايش و زينت عاري باشد كتاب صلاه مصباح الفقيه ص704 و كتاب صلوه جواهر ص712.
چه مسجد جايگاه عبادت و زهادت است و اين غير از حكم آيندگان به مسجد است كه مأمور هستند هرچه بيشتر به تزئين و آرايش:
سوره مباركه اعراف آيه 30:
« يا بَني ادمَ خُذُوا زِينَتَكُم عِندش كُلّ مَسجد وَ كُلوا وَاشربوا و لا تُسرفوا اِنَّه لا يُحبُّ المسرفين »
اي فرزندان آدم به هنگام رفتن به مسجد زينت خود را برداريد و از نعم الهي بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد كه  او مسرفان را دوست ندارد
لباس ميهماني اگر دارد و الا با لباس تميز با معطر كردن خود، زين و زينت مقابل شين است و آن چيزي است كه مردم عيب مي‌گيرند بنابراين داشتن زينت حالتي است كه مردم ايراد نگيرند و نفرت نكنند از جمله مسوواك زدن و برطرف كردن بوي بد  از دهان و نفس كه در حديث نهي كرده اگر كسي سير خورد يا پياز و هر گونه غذايي كه موجب بدبو شدن دهان است به مسجد نيايد و زينت خلقي كه در نتيجه تقوا حاصل مي‌شود و در كل طوري به مسجد بيايند كه اجتماع بپسندد و مردم را به مسجد جذب كند و دور كند از خود حالتي را كه موجب نفرت مردم مي‌شود.
دنيا خانه‌اي است كه در آن همه چيز آماده شد براي زندگي كردن و كليد آن خانه به دست انسان داده شده در حقيقت انسان مالك آن خانه است زمين فرش زير پا و آسمان سقف بالا سرش است.
مضافاً به اينكه بوي عفن عرق انبوه انسان‌ها كه كمتر كساني كه رعايت مستحبات را مي‌كنند؛ غسل جمع و غسل‌هاي مندوب ديگر، در اين باره كلام اندرز گونه اميرالمؤمنين علي(ع) را مي‌خوانيم نهج‌البلاغه چكم و مواعظ شماره411.
« مسكين ابن ادم، مكتوم الاجل مكنون العلل، محفوظ العمل تولمه البقه و تقتله الشرقه و تنتته العرق »
بيچاره فرزند آدم؛ اجلش پنهان، دردهايش پوشيده، عملش محفوظ، يك پشه او را دردناك مي‌سازد، يك قورت آب كه در گلو گير مي‌كند مي‌كشدش و يك عرق كردن بدبو كُندش.

پيرامون حال تسليم:
- حال تسليم نتيجه شناخت، عبادت و بندگي اوست و دعوت انبياء هم براي همين است. چنين فردي تسليم الهي است. در حال تسليم خداوند است حتي در مقدرات و پيش آمدها كه اين حالت « يا ايتهاالنفس المطمئنه ارجعي الي ربك...» است.
آيا مساوي است كسي كه دل او را خدا به اسلام باز كرده، در حالي كه نور دارد، چراغ دارد، حقايق براي او روشن است، سينه حقي دارد، با آن كس كه تسليم خدا نيست، آيا اين دو يكي است؟ « افمن شرح‌الله صدره للاسلام فهو علي نورهه من ربه.... سوره زمر/آيه22»
- كسي كه تسليم خداست، تصميم نمي‌گيرد تصميم با مولاست ما موظفيم به اداي تكليف. نتيجه خاص خداست. مولا هرچه انتخاب كند همان مي‌شود اين مقام تسليم است.
در قيام قيامت عده‌اي هستند كه در آن روز مي‌خندند، چه كساني هستند؟ آن‌ها كه حال تسليم دارند. 

 مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

نکاتی از سوره مبارکه «الطارق»

نکاتی از سوره مبارکه «الطارق» 

17 آیه دارد، در مکه نازل شده است این سوره منشور مستقلی است برای هدایت انسانها .
آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند و با توجه به نظام و انضباطی که در سرتاسر آن بکار رفته انسانها را به عدالت و خودسازی و تزکیه تداعی می نماید(تزکیه کلید بهشت است بهشت سرتاسری آیه 76 طه)
در سوره مبارکه الرحمان آیه 7 : (وَالسَّماء رَفَعَها وَ وَضَعَ المیزان الاّ تَطغَوا فِی المیزان) آسمان را برافراشت و میزان در آن نهاد تا شما در میزان طغیان نکنید در سوره مبارکه طارق این دعوت با تعبیر دیگر است که می خوانید.
 
بسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم
وَالسّماء وَالطّارِق و ما اَدریکَ مَاالطارق النَّجمُ الثاقِب اِن کُلُّ نفَسِ لَمّا علیها حافِظ        قسم به آسمان و شباینده، و تو چه دانی شباینده چیست، ستاره شکافنده است، قسم که هیچ انسانی نیست مگر اینکه برای او نگهبانی است.     
قسم به آسمان و قسم به طارق که همه انسانها بدون استثناء زیر نظرند و یله و رها نیستند.
- اَلنَّجمُ الثّاقِب : در تمام آسمان تعداد بیست ستاره بعنوان طارق(قدر اول) شناخته شده، ستاره شناسان از دیرباز ستاره های آسمان را به شش دسته تقسیم کرده و هر دسته را قدر نامیده اند و به این ترتیب تعداد معین کرده اند قدر اول بیست ستاره قدر دوم تقریباً دو برابر کمی بیش از آن و قدر سوم دو برابر قدر دوم می باشد تا آخر که حدود دو هزار ستاره در تمام آسمان با چشم عادی دیده می شود البته با دوربین های قوی تعداد خیلی بیش از اینها است.
جالب اینکه ستاره های بیست گانه قدر اول که روشنترین ستاره ها است(و در اینجا بعنوان طارق معرفی شده) در تمام آسمان پراکنده است طوریکه در هیچ فصل شبها خالی از این ستاره ها نیست، اول شب، نصف شب،آخر شب، این ستاره ها پرده تاریکی را می شکافند و زمین را تا حدی روشن می کنند(به شکل شماره 1 توجه کنید)
نکته : اگر در حدیث شریف،ستاره زحل را که از سیارات است بعنوان طارق آورده است بخاطر اینست که سیارات هم غالباً نور نافذ دارند.
شایان توجه است : وقتیکه آسمان ابریست و بارانی و نور ستارگان پوشیده می باشد برای رهروان در شب هر چند دقیقه برقی در آسمان می زند وصدها متر پیش روی مسافر ما روشن می کند و تا مسافر به آخرین نقطه برسد برق دیگر می زند و به این ترتیب در زمان ابری بودن آسمان نیز، انسانها هدایت می شوند .
آری شکوفائی و رستگاری انسان موقعیست که موضع خود را در این جهان پهناور بداند و بداند که بنده خدا است و اعمال و کردارش زیر نظر است و بالاخره حسابش رسیدگی خواهد شد در روزی که پنهانیها آشکار می شود و بهشت به اهلش نزدیک و جهنم بهر بیننده ظاهر می گردد و تا یقین به چنین روزی حاصل نشود گذشتن از شهوات مشگل است اگر محال نباشد در این زمینه سخن قرآن کریم است آیه 74 سوره مومنون:(وَاِنَّ الّذینَ لایُومِنونَ بِالاخرَهِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون ترجمه : مسلما آنها که ایمان به آخرت ندارند از صراط مستقیم منحرف می شوند)، درست است که وقت مشخصی برای قیامت تعیین نشده اما احتمال نزدیک بودنش تصریح شده است : (لَعَلَ السّاعهَ قَریب 17 سوره 42- عَصی اَن یَکُونَ قریباً 51 سوره بنی اسرائیل و درجائی فرماید: لا یَاتیکُم اِلاّ بَغنَهً 187 سوره اعراف و نظائر آیات) بهرحال نباید درباره آنروز تردید کرد، چه خدائی که او را از نیستی بوجود آورده قادر است بار دیگر خلعت هستی بر او بپوشاند که آیات بعدی چنین است و در این باره :
 
فلینظرالانسان ممّ خُلق خلقَ مِن ماء دافق یخرجُ من بین الصُلب والترائب انّه علی رجعه لقادر.
یوم تبلی السرائر فماله من قوه ولا ناصر        پس انسان بنگرد که ازچه چیز آفریده شده است از آبی جهنده آفریده شده است که از میانه پشت و سینه ها بیرون آید.
بیگمان او بر بازگرداندن وی توانا است.
روزی که رازها از پرده برون افتد آنگاه او را یارا و یاوری نیست.      

اِنَّهُ علی رَجعِهِ لَقادِر: استفاده های متفرقه از آیات ..

مشرکان و کفار مکه که منافع نامشروع خود را در خطی می دیدند پیوسته در مقابله با دعوت رسولخدا بعناوین مختلف کارشکنی می کردند، با گفتن شاعر، کذّاب و ساحر و مانند آن، آیات 11 تا آخر سوره در جواب آنها است، قسمت به نظامهای دیگر آسمان و زمین از بارش و رویش که این سخن حاکم و فیصله دهنده حق و باطل است نه سخنی هزل و بیهوده

 
والسّماء ذات الرّجع والارض ذات الصَدع اَنّه لقول فصل و ما هو بالهزل اّنّهُم یکیدون کیدا و اکیدُ کیدا فمهّلِ الکافِرینَ اَمهِلهُم رُوَیدا        و سوگند به آسمان باران دار و سوگند به زمین برشکافته بگیاه که قرآن سخنی قاطع است و هزل نیست آنان نیرنگیمی سگالند من نیز تدبیری می کنم، پس کافران را مهلت ده و اندک زمانی فروگذارشان      

- اِنَّهُم یَکیدون کَیدا : لفظ یکیدون : صیغه مضارع و استمرار را می رساند یعنی همیشه عده ای هستند و خواهند بود که در مقابل دعوت حق پیغمبران می ایستند و نظیر آیات در سوره مبارکه صف آیه 8 و 9 است :
 
یُریدونَ لیطفوا نوراللهِ بِافواهِهِم وَاللهُ مُتِّم نورهِ و لشوکره الکافرُون. هُوَ الّذی ارسل رسوله بالهُدی وَ دین الحقَ لیُظهرهُ علی الذین کُلِّه وَ لَوکرِه المُشرِکون        میخواهند نور الهی را با سخنان خویش خاموش کنند حال آنکه خداوند کمال بخش نور خویش است ولو آنکه کافران ناخوش داشته باشند او کسیست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند ولو مشرکان ناخوش داشته باشند.     

- سخنی در نظام آسمان : خورشید ره نمای نظم در آسمان است، همه ما می دانیم وقتی آفتاب به چهار یک آسمان طرف شرق رسید ساعت 9 روز است و چون ببالای سر رسید ساعت 12 و در چهار یک طرف غرب ساعت 15 را اعلام می دارد.
با غروب آفتاب آرام آرام ستاره ها ظاهر می شوند، شما در مسیر آفتاب اولین ستاره را نشان کنید وقتی به ربع شرقی رسید سه ساعت از شب رفته است و همان ستاره بالای سر که رسید حدود نصف شب و به ربع غربی که سرازیر شد وقت سحر را اعلام می کند.
آفتاب با آن عظمت خود نیز لابلای ستارگان حرکت می کند با این فرق که قدری سنگین تر و با وقارتر و حدود چهار دقیقه عقب تر و نتیجه این تأخیر ایجاد چهار فصل است، بهرحال آسمان با تمام ستارگان در بیست و چهار ساعت یکبار می گردد و محور این حرکت خطی است که از قطب شمال و جنوب می گذرد و این حرکت از شرق به غرب است .
جدول بندی و فهرست شکلهای آسمان
حرکت آفتاب در وسط آسمان و به اصطلاح نجومی در منطقه البروج است که از دوازده برج تشکیل یافته به ترتیب : حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، جوت و هر ماه در یک برج است .
در فروردین آفتاب در برج حمل است با غروب آفتاب برج حمل نیز با آفتاب در افق فرو می رود طبعاً برج های سرطان، اسد و سنبله بتوالی بالای سر می آیند. در ماه اسفند آفتاب در برج ثور است تا آخر ..
روی این حساب و با استفاده کردن از کلام نورانی حضرت صادق(ع) در حدیث مفصلی، این جدول تنظیم شده و تقدیم می گردد.(در صفحه 8)
مردم ما از دیرباز با آسمان و ستارگان انس و آشنایی به خصوصی داشتند. در ادبیات فارسی از ستارگان و مجموعه آنها زیاد استفاده شده که اگر جمع آوری گردد، کتاب قطوری می شود.
شاعر مجموعه ثریا(پروین) را بچشم بیدار تشبیه کرده و گفته است.
همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت
                انکه در خواب نشد چشم من و پروین است
(پروین در قسمت شماره 4 شکل پیدا است) شاعر دیگری درباره تسلی شاگرد مدرسه که معلمی بنام سهیل او را سیلی زده بود گفته است
دلتنگ از آنی که سهیلت زده سیلی
                        سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد
ستاره سهیل نیز در قسمت شماره 4 شکل است و در لنگر شکل تخیلی کشتی قرار دارد. طلوع سهیل در فصل پاییز می باشد که با سیبهای پاییزی همزمان است.

دب اکبر- جدی- ذات الکرسی
اگر دو ستاره مقدم دب اکبر را با خطی مستقیم بهم وصل کنید و آن خط را بطرف قطب شمال امتداد دهید بستارۀ جدی برخورد می کند، در هر حال ستارۀ جدی بین صورت ذات الکرسی و دب اکبر قرار گرفته است.
خلاصه و تکمله
عالم زیباست و زیبائیها در انسان خلاصه شده است
توجه به نظام عالم چه در آسمان و چه در زمین توجه به زیبایی است طبق حدیث : انسان خلاصه جهان است.(مأخذ حدیث بحارالانوار ج61 صفحه 253 ) و زیبائیها در انسان خلاصه شده است .
انسان زیبای جهان است، تحقق این زیبایی موقعیست که تزکیه شود و زندگیش در خط عدالت باشد که : (بِالعَدلِ قامت السَّماواتِ وَ الارض) و انسان به عدالت امر شده است : (اِنَّ اللهَ یَامُرُ بِالعَدل آیه 90 سوره نحل) زیبایی انبیا و اولیا بخصوص خاتم ایشان حضرت محمدبن عبدالله(ص) و خاندانش گواه روشنی است ثم الامثل فالامثل
در شان نزول آیه 69 از سوره نساء چنین آمده است : یکی از صحابه ی پیغمبر که نسبت به حضرت علاقه ی شدیدی داشت روزی با حال پریشان خدمتش رسید پیغمبر از سبب ناراحتی او سوال نمود در جواب عرض کرد زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم ناراحت می شوم امروز در این فکر فرو رفته بودم که فردای قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شما را هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیف روشن است . آیه فوق الذکر نازل شد و ناراحتی صحابه برطرف گردید.
آیه 69 سوره نساء
 
وَ مَن یُطِعِ اللهُ والرَّسول فَاُولئِکَ مَعَ الّذین اَنعَم الله عَلَیهم مِنَ النَبیینَ وَ الصّدیقین والشُّهداء والصّالِحینَ و حسن اولئک رفیقا         و کسی که خدا و پیغمبر را اطاعت کند همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده از پیغمبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند     

هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر این که صدای زیبا داشت :
داود(ع) قاری و خواننده بهشت است که وقتی زبور را قرائت می کرد پرندگان دورش جمع می شدند و با آن همصدا بودند کوهها نیز (وَلَقَد اتینا داوُدَ منّا فَضلاً یا جِبالَ اَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیرَ وَ اَلَنّالَه الحدید آیه 10 سوره سباء) در حق ائمه هدی علیهم السلام نقل شده که صدای قرآن زیبایی داشتند که هر مرورکننده را میخکوب می کرد و بعضاً غش می کردند، گفتند رسول خدا چگونه بوده امام فرمود آن حضرت صدای خود را به اندازه تحمل و طاقت انسانها ظاهر می کرد والا کسی تاب و تحمل آن صدا را نداشت و هوش از سرش می پرید.
زیبائی در ائمه اطهار (علی و آل علیهم السلام) بقدری بالاست که از عهده افراد عادی ارزیابی آن بیرون است، زیارت جامعه کبیره بمراتبی از آن زیبائیها آگاه می کند.
اینک فرازهائی از آن را از نظر می گذرانیم :
مَو الیَّ لااُحصی ثَناءِکُم وَ لا اَبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم وَ مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم وَ اَنتُم نُورُ الاَخیار وُ هداهُ الاَبرارِ، اِلخ ...
ترجمه : پیشوایان من صفات کمالیه و زیبائی شما آنقدر است که شما نتوان کرد و به کنه آن نتوانیم رسید و شمائید نور اختیار و هدایت کننده ابرار و حجتهای خدای مقتدر،آفرینش را بجهت شما ایجاد و با شما ختم نمود ببرکت شما باران را می فرستد و به برکت شما آسمان را نگه داشته که جز به امرش فرو نیاید و بواسطه شما غم و اندوه و رنجها از دلها برطرف می گردد و پیش شما است آنچه بر پیغمبران نازل شده و آنچه را ملائکه آورده اند و به جد شما روح الامین نازل گردیده، خدا به شما داده آنچه را که به احدی از اهل عالم نداده، هر شخص شریفی پیش شرف مقام شما سر فرود آورده و هر سرکش متکبری به اطاعت شما سرنهاد و هر جبار گردن فرازی مقابل فضل و کمال شما خاضع و همه چیز پیش شما فروتن گشت و زمین بنور شما روشن گردید و رستگاران عالم به ولایت و حجت شما رستگار شدند پیروی شما سلوک راه بهشت و رضوان و انکار ولایت شما خشم و غضب خدای رحمان است، پدر و مادر وجان و اهل و مالم همه فدای شما باد، در حلقه داکران عالم از سماوات و ارض همه جا ذکر خیر شما است . نامهای شما در میان نامها و جسدهای شما در میان اجساد روح بزرگ شما در میان ارواح و نفوس قدسی شما در میان نفوس،آثار وجودی شما در میان آثار و قبور شما در میان قبور پس چقدر نام های شما شیرین و نفوس شما با کرامت و شأن و مقامتان بزرگ و قدر و منزلت شما با جلال و عهد شما با وفاترین عهد و وعد و پیمان شما راست و با حقیقت، سخن شما نوربخش دلها و امر و فرمان شما هدایت و ارشاد خلق، کار شما نیکو عادات شما نیکی و احسان، فطرت شما کرم و بخشش و شان ذاتی شما حق و صدق و موافقت و شفقت، قول و دستور شما حکم حتمی لازم الاجراء، رای و اندیشه شما علم و دانش و بردباری و مال اندیشی است . اگر ذکری از خیر و نیکوئی شود اول مقام نیکی را دارید و اصل و فرع و معدن و محل و مبداء و منتهای هر خیر و نیکوئی شمائید، پدر و مادر و جانم فدای شما چگونه مدح و ثنای شما را توان وصف کرد و شئونات رفیع و جمیلتان را توان بشمار آورد در صورتیکه بواسطه شما خدا ما را از ذلت و کفر و عصیان نجات داد و غم و اندوههای شدید ما را برطرف ساخت و از وادی مهالک عالم و آتش و دوزخ رهانید. پدر و مادر و جانم فدای شما بواسطه ولایت و پیشوائی شما خدا معالم و حقایق دین را بما آموخت و هر آنچه از امور دنیای ما فاسد و پریشان بود اصلاح فرمود و ما را از فقر و ذلت و جهالت بعلم و عزت و دولت رسانید و بواسطه ولایت و پیشوائی شما کلمه توحید و معارف الهیه بحد کمال رسید و نعمت بزرگ دین و دنیا و آخرت بخلق عطا گردید و پراکندگی عقاید و آراء امت به الفت و اتحاد مبدل گشت و بولایت و دوستی شما طاعت و فریضه خلق پذیرفته می شود و خدا، دوستی شما را بر خلق واجب کرد و بشما درجات رفیع و مقام محمود و منزلت عالی معلوم نزد خدای  عزوجل و جاه و عزت بزرگ و شان عظیم و مقام شفاعت مقبول عطا گردید...
آنجا که معادلات بهم می خورد :
در تایید آن عده که می گویند صنعتی شدن زندگی بشری، معادلات را بر هم زده که مسئله این نشریه است و در هر جا و هر منطقه که برق کشیده شده مردم آنجا از تماشای آسمان محروم شده اند و از آثار تربیتی آن و همچنین شب را روز و روز را شب، که اکثر مردم شبها تا ساعت یک و دو بعد از نصف شب بیدار و روز تا دوازده خوابند و معادلات دیگر که بهم خورده است...
ائمه هدی صلوات الله علیهم با اینکه علم اولین و آخرین را داشتند ولی در عمل فقط بندگی خدا بوده و چیزی و صنعتی از خود اختراع ننمودند چه هر آنچه در زندگی انسان به او نیاز است خداوند تبارک و تعالی بدون دخالت انسان ایجاد کرده است که در این مقاله اشاره می شود . ابتدا از کلام امیرالمومنین(ع) بهره می گیریم: در نصیحت آنحضرت به فرزندش امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودهاست : از جمله مواعظ لقمان فرزندش را است که به او گفت ای فرزند باید عبرت گیرد کسی که یقینش قاصر است و بینشش در طلب روزی ضعیف است از اینکه خداوند تبارک و تعالی او را در احوالات سه گانه آفریده و روزیش را داده و در یکی از این احوال از و کسبی و حیله نبوده بداند که خداوند تبارک و تعالی در حالت چهارم هم روزیش را خواهد داد اما اول این حالات این بوده که در رحم مادرش او را روزی داده در آن قرارگاه کذایی آنجا که سرما و گرما آزارش نمی داد سپس از آنجا بیرونش آورد و از شیر مادرش او را غذا داد و با آن اکتفا می کرد و او را رشد می داد و بحال می آورد و از تلف شدن حفظ می کرد بدون اینکه خود طفل در آن مدخلتی داشته باشد سپس از شیر گرفته شد و جاری کرد روزی را از کسب پدر و مادرش با رافت و رحمتی از پدر و مادرش و غیر از این هم از آن دو انتظار نبوده حتی بعضا او را بر خود مقدم می داشتند تا اینکه وقتی بزرگ شد و با عقل خود مشغول کسب کردن شد کارش بر او تنگ شد و گمانهایی به پروردگار خود داشت وحقوق واجبه را نداد و بخودش و عیالش زندگی را تنگ نمود از ترس کمی روزی و نداشتن یقین به عوض دادن از اطراف خدایتعالی چه در دنیا و چه در آخرت،چه بد بنده ای است این ای فرزند من (ج13 بحار صفحه 414)
در حدود چهارصد سال است که جهان غرب بازار صنعت را باز کرده و هر روز نوآوری می کند و صنعت خود را عرضه می نماید. که ظاهرش زیبا و در باطن خالی از ضرر نیست و مردم دنیا استقبال می کنند و توجه بضرر و زیانش نمی کنند.
چنانکه گذشت در هر مورد خدای تبارک و تعالی آنچه بشر به او نیاز دارد بدون دخالت او در این خانه بزرگ که خداوند برای انسان و پذیرایی او قرار داده است آورده اینک در آیات ذیل توجه کنید :
در سوره مبارکه بقره آیه 36 و اعراف آیه 24 چنین آمده : گفتیم در زمین فرود آئید که در آنجا برای شما قرارگاه و بهره است تا مدتی  
ولکُم فِی الارضِ مُستَقَرُّ وَ مَتاعٌ الی حین        پائین روید که شما تا مدتی در زمین قرارگاه و بهره دارید  


 مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

 

رویارویی دو طرزتفکر در موسیقی


رویارویی دو طرزتفکر در موسیقی

بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین اعوذبالله من الشیطان الرجیم
لَکُم دینُکُم وَلیِ دین
دو جریان است، دو طرز تفکر، اندیشه و تفکر ربانی متکی به وحی، اندیشه غیرربانی متکی به عقل و تجربه که در جاهایی به تضاد می رسند.
تضاد در موضوع «ساز و آواز» ، موسیقی از جمله مواردی که این دو جریان منجر به تضاد می شود و موجب رنجش عده ای، غنا(ساز و آواز) است، اندیشه متکی بوحی می گوید حرام است اندیشه متکی به عقل و تجربه می گوید نیاز است و لازم . (1)
اندیشه متکی به وحی می گوید انسان بهشتی است، روز اول در بهشت آفریده شده، ا و در اندرون خود روزنه ای به بهشت دارد، با بهشت آشنا است، دعوت انبیاء علیهم السلام هم به بهشت است .
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که امام حسین در برابر اصحابش قرار گرفت و چنین فرمود : ای مردم بدانید خداوند تبارک و تعالی بندگانش را نیافریده مگر برای اینکه او را بشناسند و چون او را شناختند بندگیش می کنند و هنگامی که عبادت او کردند از بند بندگی غیر او بی نیاز و رها و آزاد می شوند . و رها شدن از جاذبه های شیطانی نفس بهاء بهشت است .
(جَنّاتُ عَدن تجری مِن تَحتِها الاَنهارُ وَ ذلِکَ جزاءِ مَن تزکی 76 طه)
مقررات بندگی خدا، نماز، زکوه، حج و غیرذلک همه برای تطهیر است(2) تطهیر از آلودگی های ظاهری و تطهیر از آلودگیهای باطنی مثل رذایل اخلاق، حرص و آز، بخل، حسد و سایر زشتیهای روانی که موجبات ناراحتی و عذاب او را فراهم می کنند و جهنم او را شکل می دهند.
در آیه 103 از سوره مبارکه توبه چنین است : خُذمِن اَموالِهِم صَدَقهً تُطهَّرهُم وَ تُزَکیهم بِها ... یا رسول الله بگیر از اموال آنها صدقه را تا آنان را پاک کنی و بواسطه آن روان آنان را تزکیه کنی، آری با از بین رفتن زشتیها و نازیبائیهای روانی زیبائیها جایگزین می شود، نه تنها شخص بهشتی می شود بلکه خود بهشت می شود و بهشت عاشق او می گردد(3)
رسول خدا(ص) درباره بعضی از اصحاب خود فرمود : بهشت عاشق اینها است.
- صاحبان اندیشه متکی بوحی می گویند انسان ضعیف آفریده شده است از لحاظ روانی در هیچ حالت ثبات و آرامش ندارد، او پیوسته از عوارض داشتنها و نداشتنها رنج می برد در داشتنها بشکن می زند همه چیز را فراموش می کند و در نداشتنها بر سر می زند و مأیوس می گردد، در عبادت خدا و شناخت خداست که تثبیت می شود و وقرو وزنه پیدا می کند و در هر حال چه داشتن و چه نداشتن به خطاب : « یا اَیَّتُهَا النَفسُ المُطمَئنَّه اِرجِعی اِلی رَبِّکَ راضِیهً مَرضیهَ فَادخُلی فی عبادی، وَادخُلی جَنَّتی» مشرف می شود.ترجمه :
هان ای نفس مطمئنه و باوقار- بسوی پروردگارت که تو از او خشنودی و او از تو خشنود است باز گرد و در زمره بندگان من در آی، و به بهشت من وارد شو- آیات 27 – 28 – 29- 30 سوره الفجر.
این بهشت ، بهشت سرتاسری است. روز قیامت هم چنین توصیف شده است: در آن روز هر کس وزنه هایش سنگین است او در زندگی رضایت بخش پسندیده است (فَامّا مَن ثَقُلَت مَوازِینُه فَهُوَ فی عیشَهٍ راضیه) و اما سبک وزنها که بهربادی ثبات خود را از دست می دادند، بازگشت او دوزخ است(وَاما مَن خَفَّت موازینه فامّهُ هاویه وَ ما ادریکَ ماهِیَ نارٌ حامیه. سوره مبارکه قارعه آیات 5 الی 11)
آری کسی که در هر حال و در هر حادثه رجوع به پروردگارش نمود و با دید الهی با آن حادثه روبرو شد علاوه بر آرامشی که نصیبش می شود خود را در کنار خدا می بیند(عند رب) می شود، عند رب هم همیشه جنات است(4) با خدا مأنوس می شود(0) و به گفته امام صادق علیه السلام این چنین شخص مشمول آیه کریمه : (اِنَّ المُتَّقینَ فی جنّاتٍ و نَهر فی مَقعَدِ صدِقٍ عِنَد مَلیکٍ مُقتَدِر 55 قمر) می گردد. تقوای حقیقی پائیدن مقام رب است ترجمه آیه چنین می شود : بی گمان آنها که خدا را می پایند و در هر حادثه به او رجوع می کنند.
با خدا همواره انس دارند، همیشه در باغها هستند و در وسعت(پیغمبر(ص) فرمود نهر در اینجا به معنای وسعت است) در منزلتی راستین نزد فرمانروای توانا، عند ملیک همان ملک است با اضافه حرف یا که (کثره المبانی تدل علی کثره المعانی) اینست اندیشه متکیان بوحی، در این جهان بینی همه چیز زیباست که خود شرح مفصل دارد و گفتنی زیاد .
این چنین اندیشه می گوید غنا و موسیقی از یادخدا و راه خدا مشغول می کند و درحقیقت از رسیدن به بهشت مانع می شود، لذا حرام است . در سوره مبارکه لقمان آیه 6 چنین آمده : و از مردمان کسی هست که خریدار سخنان سرگرم کننده است تابی هیچ علمی از راه خدا گمراه گرداند و آن را بریشخند گیرد، اینانند که عذابی خفت بار دارند(وَ مَن الناسِ مَن یَشتری لَهوَ الحدیثِ لِیُضِلَّ عَن سبیل اللهِ بغیرِ علمٍ وَ یَتَخِذَها هُزُوا اولئِکَ لَهُم عَذابٌ مُهینٌ.(5)
چند حدیث در ذیل آیه کریمه :
از حضرت باقر(ع) : غنا از آن چیزهائیست که خداوند تبارک و تعالی وعدۀ آتش داده و این آیه را تلاوت فرمود :
امام صادق علیه السلام می فرمود : غنا از چیزهایی است که خداوند درباره اش گفته : وَمِنَ الناس مَن یشتری لَهوَ الحدیث لِیُضِلَ عَن سبیل الله
علی ابن ابراهیم از امام حسن عسگری : در معنای آیه وَمِنَ الناس مَن یشتری لَهوَ الحدیث ... فرمود غنا و شرب خمر و تمام ملاهی که انسانها را از راه حق منحرف می کند .
فَاجتَنِبُوالرِجسَ مِنَ الاُوثانِ وَاجتَنُبِوا قَولَ الزّور 30 حج ترجمه : پس اجتناب کنید پلید را از جنس بتان و اجتناب کنید گفتار ناروا را، تفسیر شده به آلات قمار، شطرنج و ساز و آواز .
در یک زمان از راننده یک تاکسی که سوار شده بودم خواهش کردم صدای موسیقی را خاموش کرد، خیلی باادب بود، تشکر نمودم، برگشت گفت:(همینطور با هم باصطلاح گپ می زدیم بعنوان نردبان راه)مثل اینکه خداوند نمی خواهد ما جوانها لحظه ای شاد باشیم ... گفتم یک مثال بیاورم، فرزندتان را پیش معلم می فرستید، بچه شما سرسنگینی می کند یواشکی اعتراض دارد که نمی گذاری بازی کنم، خوش باشم، ولی شما قانعش می کنید که این چند لحظه بازی و خوشی به آینده تو ضرر می رساند آینده پشیمان می شوی که ایکاش به درس می رفتم و ... مثل ما عیناً همین است، لغت لهو- لهوالحدیث که در آیه کریمه آمده بچیزی گفته می شود که از یک امر مهم تر مشغول کند و آن ذکرالله العظیم است و نماز که آنهم برای ذکرالله و برای تطهیر و شایستگی پیدا کردن ذکرالله است که هدف از خلقت است و کمال انسان و خواسته های انسان هم همه آنجا است .


 مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

عبودیت خدا نجات دهنده انسان

 عبودیت خدا نجات دهنده انسان 

قرآن کریم محکوم می کند آنان را که در فعالیتها فقط دنیا را هدف، قرار می دهند به آیات مربوطه زیر بهتر است توجه شود : 1- در سوره مبارکه هود آیه 16 : مَن کانَ یُریدُ الحَیوهُ الدّنیا وَ زینَتَها نَوَّفَ اِلَیهِم اَعمالَهم فیها وَ هُم فیها لا یُبخَسون، اُولئِکَ لَیسَ لهم فی الاخِرَه اِلاالنار و حَبِطَ ما صَنَعوا فیها وَ باطِل ما کانوا یَعمَلون کسانیکه زندگی دنیا و زینت آن رابخواهند نتیجه اعمالشان را در این دنیا بطور کامل به آنها می دهیم و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد، ولی آنها در آخرت جز آتش سهمی نخواهند داشت و آنچه را عمل می کردند باطل و بی اثر می شود. در فرهنگ انبیاء دنیا هدف نیست وسیله است، دنیا آزمایشگاه است، دنیا بازار معامله انسانها با خداوند است، اطاعت و بندگی به انسان صلاحیت می دهد، صلاحیت ورود به میهمانی بزرگ الهی، بهشت، بهشت سرتاسری. 2- در سوره یونس آیه 7 اِنَّ الّذینَ لا یَرجُونَ لِقائِنا وَرَضُوا بالحَیوه الدُنیا وَ اَطماَ نَوّابِها وَ الّذینَهُم عَن ایاتِنا غافِلُون، اُولئِکَ مَاویهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکسِبون آنها که ایمان بملاقات ما ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و برآن تکیه کردند و انها که از آیات ما غافلند، همه آنها جایگاهشان آتش است بخاطر کارهائیکه انجام می دادند. 3- مجموعه آیات سه گانه اول سوره ابراهیم : بچه ها از هفت سالگی در مکتب انبیاء با قوانین و سنت های الهیّه آشنا می شوند و با خدا انس می گیرند و در طول زندگی خود را تنها احساس نمی کنند و از تاریکیها به نور می آیند، نظام آموزشی کذائی غرب طبعاً این راه را سد می کند و انسان را به پرتگاه تاریک مادیت سوق می دهد

رحمانیت پروردگار متعال اقتضا کرده دامن دنیا و زینتهای دنیا به روی کفار باز باشد، در این باره حتی به پیغمبر(ص) هم هشدار می دهد(آیات 196 و 197 آل عمران ) که مبادا متعجب باشی و گول بخوری و غرب زده باشی ما خودمان چنین کردیم، متاع کمی است در دنیا و جایگاهشان آتش است و نیز مجموعه آیات 31 الی 37 زخرف است آنجا که عده ای مردم مکّه می گفتند چرا قرآن بیکی از ثروتمندان مکه نازل نشده است در جواب آنها آمد : « 31- 37-زخرف ردیف 43» وَ قالُوا لَو نَزَّلَ هذَا القُرآن عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتین عَظیمُ، اَهُم یَقسِمُونَ رَحمَهَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنا بینهم مَعیشَتَهُم فی الحیوهَ الدُّنیا وَ رَفَعنا بَعضَهُم بَعضاً سُخریا وَ رَحمُه رَبُّکَ خَیرَ مِمّا یَجمَعُونَ وَ لَولا اَن یَکُونَ النّاسُ اُمَّهً واحِدهً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرَ بِالرّحمانِ لِبیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّهٍ وَ مَعارجَ عَلَیها یَظهُروُنَ وَ لِبُیُتِهِم اَبواباً وَ سُرُراً عَلَیها یَتَّکِئُونَ وَ زُخرُفاً وَ اِن کُلُّ ذلِکَ لَما مَتاعُ الحیوه الدُّنیا وَ الاخِرَه عِندَ رَبَّکَ لِلمُمتَقَین وَ مَن یَعشُ عَنٍ ذِکر الرَّحمانِ نُقیض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینَ و اِنِّهُم . و گفتند چرا فرو فرستاده نشد این قرآن بر مردمی از آن دو قریه که بزرگ است آیا ایشان قسمت میکنند رحمت پروردگار ترا ما قسمت کردیم میانشان وجه معاش ایشانرا در زندگانی دنیا و بلند گردانیدیم بعضی ایشان را بالای بعضی در مراتب تا بگیرند برخی شان برخی را به کار و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه جمع می کنند و اگر نه آن بودی که می شدند مردمان جماعتی واحد هر آینه گردانیده بودیم برای آنان که کافر می شوند به خدا برای خانه هاشان سقف ها از نقره و نردبانها که برآن برآیند و برای خانه هاشان درها و سریرها که بر آن تکیه کنند و زینت ها و نباشد همه آن مگر ما یه تعیّش زندگانی دنیا و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزکاران است و کسی که اعراض کند از ذکر خدا می گماریم برای او شیطان را پس اوست مراو را رفیق و به درستی که آنها باز می دارند ایشان را از راه در حالی که گمان می کنند که از هدایت یافتگانند . 7- در سوره احقال آیه 20 حال و احوال محشری آنان را بازگو می کند: وَیَومَ یَعرَضُ الّذینَ کَفَرُوا عَلَی النار اِذهَبتُم طَیِّباتِکُم فِی حیاتِکُمُ الدُّنیا وَ استَمتَعتُم بِها تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما کُنتُم تَستَکبَرُونَ فِی الَارضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ بِما کُنتُم تَفسُقُون آنروز مردم کافر بر آتش عرضه می شوند شما لذتهاتان را، طیبات از خوردنیها و دیدنیهاتان را بردید و از آنها برخوردار شدید نتیجه آن امروز عذاب خوارکننده دارید بجهت خودبزرگ بینی و کبربنا حق تان و بسبب انحرافتان از راه اطاعت و بندگی 8- سوره طه 130 : وَ لا تَمُدُنِّ عَینَیکَ اِلی ما مَتَّعنا بِهِ اَزواجاً مِنهُم زَهرَه الحَیوهَ الدّنیا لِنَفِتنَهم فیهِ وَ رِزقُ رَبک خَیرٌ وَ اَبقی هرگز چشمهای خود را به نعمتهای مادی که به گروههای از آنان داده ایم میفکن اینها شکوفه های زندگی دنیا است تا آنان را در آن بیازمائیم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است. 9- در سوره مبارکه آل عمران آیات 196- 197 : لا یَغّرنَک تَقلُّبُ الّذینَ کَفَروا فِی البِلادِ- متاعٌ قَلیل ثُمَّ مَاویهُم جَهَنَّم وَ بَئِسَ المِهاد لکنِ الّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فیها نُزُولاً مِن عِندِاللهِ وَ ما عِندَاللهِ خَیرٌ لِلاَبرار 169 رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرها تو را نفریبد این متاع ناچیز است و سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی هست لکن آنان را که پروردگار خود را پائیدند و پروا گرفتند باغستانهایی است که از فرودستشان نهرها جاری است در آن مخلد خواهند بود. این نخستین پذیرائی است از سوی خداوند به آنها و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است. 10- در سوره بینه آیه ششم همچنین : اِنَّ الّذینَ کَفَروُا مِن اَهلِ الکِتابَ وَ المُشرِکینَ فی نار جَهَنم خالِدینَ فیها اُولئِکَ هُم شَر البَریَّه کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند جاودانه در آن می مانند آنها بدترین مخلوقاتند 11- کفار بهر جا برسند خدا را عاجز نمی کنند : در سوره توبه پس از اعلام برائت و چهار ماه مهلت می فرماید : آیه 1 وَاَعلَمُوا اِنَّکُم غَیرُ مُعجِزی اللهَ وَ اَنَّ اللهَ مَخزی الکافِرین بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید و از قدرت او فرار کنید و بدانید که خداوند خوارکننده کافران است در سوره انفال آیه پنجاه و نه و شصت پس از بیان این معنی : مسلمانان را بمجهز شدن در مقابل آنان وادار می کند، در حدیث آمده حتی ریش خود را رنگین کنید تا آنها خیال نکنند پیر و فرسوده شده اید : وَ لا یَحَسَبنَّ الّذینَ کَفَروا سَبَقُوا اِنَّهُم لا یُعجَزُون، وَاَعدُّوالَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وِ مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهُ وَ عَدُوَّکُم و اخَرینَ مِن دونِِهِم لا تَعلَمُونَهم اللهُ یَعلَمُهُم و ما تُنفِقُوا مِن شی فی سَبیلِ الله یَوفَّ اِلَیکُم وَ اَنتُم لا تَظلَمون و مپندارید البته آنان که کافر شدند که پیشی گرفتند به درستی که ایشان عاجز نمی کنند و آماده سازید برای ایشان آنچه بتوانید از اسباب توانایی از بستن اسبان که بترسانید به آن دشمن خدا و دشمنانتان را و دیگران از غیر ایشان نمی دانید ایشان را خدا می داند ایشان را و آنچه انفاق می کنید از چیزی در راه خدا تمام داده می شود به شما و شما ستم کرده نشوید 13- درباره آنها که به زرق و برق کفار شیفته شده و آنها را مخفیانه دوست می گیرند«سوره نساء از آیات 138- 141 » بَشِّرِ المُنافِقین بِانَّ لَهُم عَذاباً اَلیماً اَلَّذینَ یَتَّخِدُونَ الکافرینَ اَولیاء مِن دُونَ المُومنین اَیَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّهَ فَاِنَّ العِزَّهَ للهِ جَمیعاً اَلَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُم فَاِن کانَ لَکُم فَتَحٌ مِنَ اللهِ قالُوا اَلَم نَکُنَ مَعَکُم وَ اِن کانَ للکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا اَلَم نَستَحوذ عَلَیکُم وَ نَمنَعکُم مِنَ المُومنین فَاللهُ یَحکُم بَینَکُم یَومَ القیمَهَ وَ لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُومِنینَ سَبیلا 138 139 140 141 به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنها است همانا که کافران را به جای مومنان دوست خود انتخاب می کنند آیا عزّت و آبرو نزد آنان می جویند با اینکه همه عزتها از آن خدا است منافقان آنها هستند که پیوسته انتظار می کشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد می گویند مگر ما به شما نبودیم و اگر بهره ای نصیب کافران گردد به آنان می گویند مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مومنان تشویق نمی کردیم، خداوند در روز رستاخیز میان شما داوری می کند و خداوند هرگز کافران را بر مومنان تسلطی نداده است . 12- از گناهان نابخشودنی است که کسی در اثر شیفته شدن به زرق و برق ظاهری کفار این جمله را بگوید : روش کفار از اهل ایمان بهتر است یا تعبیراتی از آنها مثل جهان پیشرفته حال آنکه چگونه به ملتی که از خدا برگشته و از انبیاء که نمونه کامل بشریت هستند اعراض کرده پیشرفته می توان گفت ملتی که در بعضی از کشورها عمل لواطی را قانونی کرده ازدواج مرد با مرد را صحه گذاشته است و بی و بند و باریهای دیگر، از این اختراعاتی که بواسطه آنها پیشرفته خوانده می شوند چیزهائی نیست که بشریت به آنها نیازمند باشد. لذا بعضی را باور انیست که در جمع بندی ضرر آنها از نفعشان بیشتر است، بلکه در کل معادلات زندگی بشریت را بر هم زده است و اگر در بشریت لازم و ضروری بود انبیاء علیهم السلام و ائمه اطهار سلام الله علیهم مقدم بر همه انجام می دادند که ندادند. درسی که ضرورت دارد، درسی است که انسان شدیداً به آن نیازمند است درس انبیا است چه انسان همواره در هاله ای از ترس وغم بسر می برد و زجر می کشد بخصوص ترس از مرگ و زلزله ای که همیشه در کمین است فقط درس انبیا است که(فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون- 38 بقره) نجاتش می دهد آیه کریمه همزمان با فرود آدم و حوا بر زمین آمده یعنی هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد کسانیکه از آن پیروی کنند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین می شوند . - انسان ناآرام و بی ثبات است پیوسته از عوارض داشتنیها و نداشتنیها رنج می برد فقط درس انبیا است که او را در حال(داشتن و نداشتن) آرام و تثبیت می نماید و به خطاب : (یا اَیَّتهَا النَّفسُ المُطمَئنَّه اِرجِعی اِلی رَبِّکَ راضیه مَرضیَّه فَادخُلی فی عبادی واُدخُلی جَنَّتی 30 سوره فجر) مشرف می نماید. ترجمه : هان ای نفس مطمئنّه، بسوی پروردگارت که تو از او خشنودی و او از تو خشنود است برگد و در زمره بندگان من درآی و به بهشت من وارد شو. - انسان در آتش است شعله های حرص و آزش همواره او را در کَبَد و زحمت و تعب قرار داده خود و دیگران را عذاب می دهد و می سوزاند سوره مبارکه «البلد» است که به راه آرامش هدایت می کند و عذاب رنج و تعب را از او برکنار نموده و منشأ خیر و برکت و در زمره (اُلئِکَ اَصحابَ المَیمَنه 20 البلد) قرار می دهد. خلاصه فقط درس قرآن است، اخلاق قرآن، بهداشت قرآن، تاریخ قرآن، اقتصاد قرآن، احکام قضائی قرآن، کسب تجارت قرآن، حلال و حرام قرآن روانشناسی قرآن، جنگ و صلح قرآن، باید و نبایدهای قرآن است که حل مشکلات بشریت را کفایت می نماید. قرآن آسان است : قرآن کریم پایه و اساس درس مااست . فهم و درک قرآن همانقدر سهل و آسان است که عرب درس نخوانده در محضر رسول خدا(ص) با یکبار شنیدن ایات می فهمید و عقیده می کرد و متعهد به اجرای دستوراتش می شد، در جائیکه ابهام بنظرش می رسید یا در آیات متشابه، کلام رسول خدا(ص) توضیح و تفسیر می کرد در زمان ائمه اطهار علیهم السلام نیز بهمان کیفیت کلمات آنحضرات را مردم کوچه و بازار که اکثرا آنها درس نخوانده بودند میگرفتند و نقل حدیث می کردند کسی اگر کمترین آشنایی با روایات و راویان احادیث که همان اصناف، خیاط، حداد، عطار، بزّاز، طحان بودند داشته باشد این را خوب می فهمند. اما غیر عرب زبان مانند ما ایرانیها، طبق تحقیقی که بعمل آمده بهترین راه برای یادگیری زبان خارجی خواندن متن و روزنامه هایی به زبان موردنظر می باشد و خوشبختانه مسلمانان دنیا در هر زبانی متعهد هستند که قرآن بخوانند، حداقل در هر روز پنجاه آیه . در وصیت نامه حضرت امیرالمومنین به فرزندش در این باره چنین آمده : وَ عَلَیکَ بِقَرائَهِ القُران وَ العَمَلِ بِما فیهِ وَ لُزُومِ فَرائِضِهِ وَ شرایِعِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِه وَ اَمرِه وَ نَهیِ وَ التَّهَجُّد بِه وَ تَلاوَته فِی لَیلکَ وَ نَهارِک فَاِنَّهُ عَهدٌ مِنَ اللهِ تَعالی اِلی خَلقِه واجِب عَلی کُلِّ مُسلِمٍ اَن یَنظُرَ کُلِّ یَوم فی عَهدِه وَ لَو خَمسیَ آیَه وَ اعلَم اَنَّ دَرَجات الجَنَّهِ عَلی عَدَد آیات القُرانِ فَاِذا کانَ یَومَ القیمَهَ یُقال لِقارءِیِ القُران اِقرَءِ وَ ارقَ فَلایَکُونُ فِی الجَنَّه بَعدَ النَّبین و الصِّدیقینَ اَرفَع دَرَجهً مِنهُ الحَدیث و بر تو باد که همواره قرآن بخوانی و به آن عمل نمایی و ملزم به فرائض و شرایع آن باشی و حلال و حرام آن را و امر و نهی آن را و شب زنده داری با آن و خواندن آن را در شب و روزت زیرا قرآن عهدی است از طرف خداوند بسوی خلقش آمده، واجب است بر هر مسلم که هر روز نگاه کند بعهدی که خداوند با او نموده ولو پنجاه آیه، بدان که درجات بهشت بعدد آیات قرآن است و چون روز قیامت شود به قاری قرآن گرفته شود بخوان و بالا بیا بنابراین در بهشت بعد از انبیاء و صدیقان کسی بالاتر از قاری قرآن درجه ای ندارد. حاصل اینکه با تکرار قرائت آشنایی حاصل می شود بدون احتیاج به قواعد صرف و نحو که در حدیث آمده خیلی خود را در این امور مقدماتی معطل نکنید، درباره مقدمات صرف و نحو همینقدر که ملکه فهم کُلُ فاعِلٌ مَرفُوع وَ کُلُّ مَفعُولٌ مَنصُوبٌ وَ کُلُّ مٌضافٌ اِلَیه مَجرُوُر با توضیحی در پیرامون آن که با خواندن یک دوره جامع المقدمات تأمین می شود کافی است چه قرآن بزبان مردم عادی و عامی و بطور آسان نازل شده است :(وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرانَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِّر-17 سوره مبارکه قمر) بطور تکراری آمده یعنی ما قرآن را برای یادگیری و تذکر بسیار آسان کرده ایم آیا هست کسی که متذکر باشد و در سوره مبارکه مریم آیه 97 چنین آمده : وَ اِنَّما یَسَّرناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقین وَ تُنذِر بِهِ قَوماً لُدّاً)(بلی بحث بطون قرآن مطلب دیگری است).  

  مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

نکاتی ازتفسير سوره آل‌عمران

 بسم الله الرحمن الرحیم 

نکاتی ازتفسير سوره آل‌عمران

تهیه :رضاقارزی 

 
سوره آل‌عمران/آيه 1:
الم، اشاره به فوق العاده بودن قرآن و رمزي بين خدا و پيغمبرش و هر حرف نشانه‌ي اسمي از اسماء خداست كه در كنار هم اسم اعظم خداوند مي‌شود بهتر از هركلام سخن امام حسن العسگري كه: عرب جاهليت مي‌گفتند پيامبر اين كلمات را از خودش درآورده و خدا اين حروف را نازل كرد كه يعني اين حروف در دست شما هم هست، پس اگر مي‌توانيد شما هم مثل آن را بياوريد.
قل لئن اجتمعت الجن و الانس علي ان ياتو بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لوكان بعضم لبعض ظهيرا
و اين در واقع تعدي (مبارزه طلبي) است كه و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتو بسوره من مثله و ادعو شهداء كم من دون الله ان كنتم صادقين
« الله لا اله الا هوالحي‌القيوم»
حي مراتب دارد همه چيز زنده است كوه چون ثابت و پابرجاست زمين چون چسبندگي دارد، كافر زنده است مؤمن هم زنده است اما اين كجا و آن كجا، كافر خود بين است و فقط بيني خود را مي‌بيند.
ميان ماه من تا ماه گردون        تفاوت از زمين تا آسمان است
اما حي واقعي اوست « هوالحي فادعوه مخلصين له الدين و الحمدالله رب العالمين هوالحي الذي لا يموت » او زنده‌اي هست كه مرگي ندارد اما ديگر موجودات چقدر زنده‌اند، جمال مال زندگي است، جلال مال زندگي است. كتاب‌هاي آسماني از قيوم مي‌آيد چون قيّم عالم است لذا بايد كتاب بفرستد والا هرج و مرج مي‌شود. لذا كتاب را فرستاد تا حق از باطل روشن شود «نزل عليك الكتاب بالحق.»
فرقان : 1- فرق گذارنده بين حق و باطل 2- يعني قرآن تكه‌تكه آمده تا در دلها بنشيند.
« هوالذي يصوركم في الارحام » دليلي است براي إن الله لا يخفي عليه شيء.
آيات قرآن دو قسم هستند: 1- محكمات؛ (هنَّ أم الكتاب اصل قرآن هستند)
2- متشابهات متشابهات يك فلسفه‌اش احساس نياز به ائمه است كه مفسرين واقعي قرآن هستند. تا حقيقت و فضيلت آن‌ها روشن شود. و چيزي كه به ذهن مي‌آيد اين است كه متشابهات قرآن انگيزه تدبر را در انسان ايجاد مي‌كند.
ديگر اينكه:  
 براي گمراهان              يك حربه دستاويز است و سرگرمي پيدا مي‌كند
 براي مؤمنان              وسيله يقين بيشتر و ثبوت در دين است
راسخون في العلم: ائمه عليهم السلام
« ربنا لا تزع قلوبنا » پروردگارا نلغزان دلهاي ما را....
كه خيلي سفارش شده كه خيلي اين آيه را بخوانيد و در قنوت هم بخوانيد. براي اين است كه وقتي انسان متشابهات را ديد قلبش منحرف به معناي پوچي نشود و خدا را شكر كرده و در دام شيطان نيافتد و چون انسان در معرض لغزش است.
« ربنا انك جامع الناس اليوم لاريب فيه »
آمدن ما به دنيا براي رفتن به آن ايستگاه چرخ آفرينش است و همه اعصار و همه انسان‌ها پشت به پشت هم مي‌آيند تا در آن روز به هم بپيوندند اما ماديون و غرب با آن همه زرق و برقي كه دارند به اين اعتقاد ندارند و پوچ‌اند زندگي در نظر اينها مثل ميزباني است كه ميهماني دعوت مي‌كند و عوض پذيرايي و اكرام او، كارهايش را بر او تحميل مي‌كند و او به زحمت مي‌اندازد و كساني هم كه مي‌آيند بر سر او مي‌زنند و به او ظلم مي‌كنند وميزبان هم هيچ چيزي نمي‌گويد و دست آخر هم اين ميهمان را دفع و دفن مي‌كند.
پشه كي داند كه اين باغ از كي است    در بهاران زاد و مرگش در، دي است
و اين تعبير عجيب است وكمتر جايي وجود دارد و نشان مي‌دهد كه همه‌ي آمدن و رفتن‌ها براي آن روز است و خداوند در وعده‌هايش خلاف نيست و مانند انسان ضعيف نيست كه وعده دهد و بعد بگويد نشد، «ان‌الله لا يخلف الميعاد ان الذين كفرو ولن تغني عنهم اموالهم ولا اولادهم من الله ثميأ» قانون الهي جاري مي‌شود كفار با اموال و اولاد نمي‌توانند مانع شوند؛ ان الحكم الالله
مال و اولاد نمي‌تواند درياي نيازهاي انسان را تأمين كند باعث رحمت و عذاب هم ممكن است باشد. طفل وقتي از مادر جدا شود اگر تمام دنيا را به او بدهي باز هم قلمبه قلمبه اشك مي‌ريزد و مي‌گويند مادر. حال انساني كه از خدا جدا شده چه چيزي مي‌تواند جاي آن را بگيرد و همين جدايي بالاترين عذاب است.
همانطور كه از خدا جدا شده چه چيزي مي‌تواند جاي آن را بگيرد و همين جدايي بالاترين عذاب است. البته اينها قابل قياس نيستند ولله المثل الاعلي حال آيا مال و اولاد مي‌تواند جاي اين عذاب و جدايي را بگيريد، خير.
هرجا آتشي روشن است طرفي از آن كافر است، او مؤمن هيچ‌گاه باعث آتش نمي‌شوند اولئك هم وقود النار و اتقوا النار التي وقودها الناس و الحجاره.
كفر معناي وسيعي دارد. در معناي لغوي به معناي ستر و پوشاندن است و در روايات هست كه مراتب دارد. انسان در عين حال كه مؤمن است از جهاتي مي‌تواند كافر هم باشد و همين كفر عذاب دارد و خود كفر هم عذاب است. خوشگذراني مادي و خوش ظاهري مخصوص فرعون و فرعونيان است اما مؤمن خوشگذران نيست مؤمن فرح نمي‌كند در حاليكه فرح و صفا به سراغ مؤمن مي‌آيد آن خوشي با اين دنيا جور در نمي‌آيد و خدا دنيا را جاي خوشي و خوشگذراني قرار نداده.
كافر با خدا در افتاده ولي نمي‌شود با خدا در افتاد «و عاقبتش والله شديد العقاب»
زين للناس حب الشهوات من النساء و... .
لذت‌هاي مادي را نام مي‌برد كه در رأس همه زن است چه در دنيا و چه در آخرت كه حورالعين است و هيچ لذتي از لذت‌هاي دنيوي از خوردن و آشاميدن و.... به آن نمي‌رسد لذا فرموده‌اند دو،سوم  ايمانتان را با ازدواج تكميل كنيد و در يك، سوم ديگر تقوا پيشه كنيد و سفارش شده زود ازدواج كنيد و پيامبر هم فرمود كه من از دنياي شما سه چيز را انتخاب نمودم: 1- زن 2- عطر 3- نماز كه قره عين في الصلوه
آيا شما را به بهتر از آن خبر دهم؟
مگر بهتر از اين لذت‌ها هم هست؟
بله وقتي انسان از همه‌ي لذت‌ها بريد به آن لذت واقعي و اصلي مي‌رسد كه لذت زن هم از اوست لذا انبياء و ائمه از همه لذت‌ها مي‌گذشتند ولي در مقابل خير من ذلكم گريه مي‌كردند و مي‌خواستند و نمي‌گذشتند، خودش را مي‌خواستند.
برزنم، بوسه به در، ليلي شود
بايد ميل را نگهداشت كه علت لذت هم همين ميل و خواستن است، سير نبايد شد.
آب كم جو، تشنگي آور بدست     تا بجوشد آبت از بالا و پست
بله انساني كه حسد ندارد و بخل ندارد جنات است هر جا كه باشد باغستان است و هر چيزي‌كه ببيند لذت است.
البته آن بهشت موعود هم هست و بايد اعتقاد باشد به آن و مي‌بايست آن بهشت هم باشد.
ولي در همين دنيا هم جنات است.
اين دنيا برتر از علل است برتر از اسباب است در چاه باشد زنده است، داشته باشد زنده است. نداشته باشد زنده است.
پيغمبر هم شام مي‌خورد ولي دو سه لقمه به 10 لقمه نمي‌كشيد.
انساني كه از دنيا چشم پوشيد هرجا كه باشد با زن است و همان لذت را مي‌برد گويا با حورالعين است.
چون با منبع اصلي است لذا امام زين‌العابدين براي سربازانش دعا مي‌كند كه:
« صَوِّر لَوّح في قلوبهم نعيم الآخره »
يعني حورالعين را بينند و از زن‌هاي دنيوي برگردند و به خاطر زن‌هاي دنيوي دست از جنگ نكشند.
خدايا نعمت‌هاي بهشتي را براي آن مصور كن تا ببينند.
بهتر از همه‌ي اين لذت‌ها دنيوي؛ لذت بهشت است و بالاترين از اين لذت‌ها بهشتي هم رضوان‌الله و لذت رضايت الهي است. و در اولويت هم هست كه اهل بهشت سؤال مي‌كنند كه خدايا بهتر از اينها هم هست؟ خدا مي‌گويد بله رضايت من است. و رضوان من الله‌اكبر.
سوره آل عمران/آيه 14:
ذلك متاع الحيوه الدنيا:
دنيا مي‌گويند چون، دني و پست است.
ائمه مي‌گويند ما از دنيا به قدر ضرورت استفاده مي‌كنيم؛ مانند ميته‌اي كه انسان در هنگام ضرورت مي‌خورد.
« للذين التقوا عند ربهم جنات »
مؤمن مانند بهشت است و باغستان است همانطور كه انسان در باغستان مي‌رود اكرام مي‌شود و لذت مي‌برد مؤمن هم همينطور هست.
« جنات تجري من تحتها الانهار‌»
كنايه از زنده بودن مؤمن است، انسان تا وقتي مرده هست كه هيچ، ولي وقتي زنده شد ديگر زنده مي‌ماند چه مؤمن و چه كافر.
« ازواج مطهره»
حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: اي حسن جان! اگرمي‌تواني كاري كني كه زنت كسي را نبيند بكن و اگر مي‌تواني كاري كني كه كسي زنت را نبيند بكن.
از شرار زن بپرهيزيد و از خوبانشان هم در حذر باشيد « و كونوا من خيارهن علي حذر» بايد اندازه نگه داشت تا هميشه علاقه باشد.
« و رضوان من الله »
كه بالاتر همه است.
« الذين يقولون ربنا امنا»
اينها هميشه مناجات دارند.
ربنا فاغفرلنا يعني خدايا ما را اصلاح كن و از نار و آتش كه همان وابستگي به دنياست نجات بده ومردم اسير آتش «الناس عبيدالنار» مگر شيعيان علي و آل علي
« الصابرين»
همه كس نمي‌تواند در مقابل زن زيبا و.... ايستادگي كند مگر صابرين.
« الصادقين»
در قولش صادق است كه مهمترين قولش همان كلمه توحيد است.
« القانتين»
در مقابل خدا خضوع و خشوع دارند. « امن هو قانت آناء الليل.»
« والمستغفرين بالاسحار»
كه امام صادق فرمود همان نمازشب است و آن 70 استغفار است كه فرمود اگر كسي يك سال اين كار را ادامه دهد و 70 بار در نمازش استغفار كند مشمول اين آيات است:
« والمستغفرين بالاسحار»
استغفار لازم است و براي اين هست كه بگوييم:
خدايا ما مي‌دانيم كه خيري جز تو نيست اما با اين حال گاهي غفلت مي‌كنيم كه پيامبر مي‌گفت: خدايا «لاتكلني الي نفسي طرفه عين ابداً» كه همسر پيامر اعتراض كرد و پيغمبر فرمود: حضرت يونس لحظه‌اي به خودش واگذار شد و آنطور شد. خدايا ما مي‌دانيم كه معبودي جز تو نيست اما با اين حال گاهي زن را مي‌بوسيم بچه‌هامان را مي‌بوسيم خانه را گرم مي‌كنيم سقف مي‌زنيم كه همه‌ي اينها مخالف توحيد است خدايا ما را ببخش كه خداوند به پيغمبر فرمود:
« واعلم أنه لااله‌الاهو واستغفر لذنبك»
كه در سوره زلزال هست كه « إذا زلزلت الارض زلزالها » در مدينه زلزله آمد همه پريشان از خانه‌ها بيرون ريختند و به در خانه حضرت امير(ع) كه رفتند ديدند حضرت آرام نشسته و همه تعجب كردند و تعجبشان وقتي بيشتر شد كه حضرت رو به زمين كرد و دستش را به زمين گذاشت و فرمود به آن كه: هي مالِك؟
بله كسي كه قائم به خداست و خودش را براي زلزله آماده كرده ترس از زلزله ندارد. ترس از زلزله براي اين است كه مردم خودشان را آماده نكرده‌اند و مي‌ترسند. سقف به سرشان بريزد. اما اگر با زلزله كه ملاكي هست كنار آمدند. ديگر از زلزله‌ي قيامت هم ترس ندارند و اينها علي و شيعيان اويند. « وهم من فزع يومئذ آمنون»
نكاتي از تفسير چند آيه سوره آل عمران :
سوره آل‌عمران آيه....:
« شهدالله أنه لااله‌الا هو»
به چه گواهي مي‌دهد؟ به اين كتاب آفرينش
« والملئكه»:
كه اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه بيان جالبي درباره آن‌ها دارد كه: « آن‌ها مي‌بينند و تمام خواسته‌هايشان و تمام عشقشان خداست و فقط خدا را مي‌پرستند و لحظه‌اي هم خسته نمي‌شوند و اگر خدا را آن‌طور كه هست مي‌شناختند تمام اين عبادتهايشان را هيچ مي‌دانستند و البته انسان بايد اينطور باشد.»
« وأولو العلم قائماً بالقسط» :
(إن ذكر الخير فأنتم أوَّلُه) اولوالعلم كساني هستند كه عالم به خدا، عالم به توحيدند، فيزيك‌دان و شيمي‌دان و... اولوالعلم نيستند البته اول اولوالعلم (ائمه و پيامبر) هستند.
سوره آل‌عمران آيه...:
« قل اللهم مالك الملك»:
قرآن كلمه به كلمه‌اش آموزنده و بيدار كننده است.
يك وقت انسان كتابي دارد اين مالكيت مجازي است. مالك حقيقي كسي است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند و غذا مي‌دهد ونگه مي‌دارد و... .
« تؤتي الملك من تشاء»:
البته اينطور نيست كه جبر و استبداد باشد بلكه در عين حال لياقت‌ها نيز مورد نظر است.
« وتعز من تشاء و تذل من تشاء»
اينها همه‌اش توحيد است ذلت از اوست و عزت هم از اوست.
« بيدك الخير»
وقتي انسان فهميد همه چيز از اوست، ديگر راهش را مي‌رود و بندگيش را مي‌كند و هيچ چيز نمي‌تواند او را از خدا غافل كند.
« تخرج الحي من الميت و تخرج الميت من الحي»:
اين كار هميشگي خداوند است و براي چيست؟ براي اينكه ما راهمان را پيدا كنيم.
« و ترزق من تشاء بغير حساب»
وقتي به محيط حي و قيومي آمدي ديگر اين سببها پيش تو هيچ است يا من ذَلَّ عنده الاسباب البته احترام به اين سبب‌ها داريم ولي در پيش خداوند كارها وابسته به اين اسباب نيست.
و از وباي زرق و محرومي درآ        درجهان حي و قيومي درآ
تا    ندانم‌هايت   مي‌دانم   شود        تا نتانم‌هات مي‌تانم شود
« عبدي اطعني حتي اجعلك مَثَلي فإني اقول لشيءِ كن فيكون و انت تقول لشيءٍ       كن فيكون »
« لا يتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين»:
بعضي از جاهل‌ها كه فريفته‌ي زرق و برق غربند و مي‌گويند ما عقب مانده‌ايم. اين كلام شركت آميز است. يعني قرآني كه علم اولين و تا آخرين  در آن است هيچ.
در قرآن هست كه:
« الم تر الي الذين اوتوا نصيباً من الكتاب يقولون للذين كفروا هؤلاء اهدي من الذين امنوا سبيلاً اولئك عليهم لعنه الله.»
الان هم غرب بتي شده براي مردم و اين تلويزيون هم الان باعث بدبختي مردم شده و باز مي‌كنند آن را مردم هم كه نمي‌فهمند و تا بيايي آن‌ها را بيدار كني عمر تمام شده نمي‌دانم چه بايد كرد. دانشگاه چه هست اصلاً طبابتي كه اسلام رد مي‌كند، دانشكده‌ي موسيقي و دانشكده‌ي هنرهاي دستي و.... خوب هم كه آن درس‌ها را بخوانند باز هم بايد آن‌ها را به ديوار زد آيه‌ مي‌فرمايد كه:
« ولكن اكثر الناس لا يعلمونَ ظاهراً من الحيوه الدنيا و هم عن الاخره غافلون» تمام اين دكترها، ظاهري از زندگاني دنيا را مي‌بينند.
البته ما صددرصد مخالف نيستم، بايد اين‌گونه باشد كه در مكتب قرآن پرورش پيدا كنند بعد چندين نفررا تخصص بدهيم نه همه را مثلاً در شهري در حد نياز سيصد نفر رياضي سيصد نفر شيمي كفايت مي‌كند ديگر متخصص شيمي كه نبايد فيزيك بخواند. همه كه نبايد تخصص در اين رشته‌ها بگيرند به اندازه‌اي كه شياطين بر ما تسلط پيدا نكنند و چون الان آن‌ها رفتند ما مجبوريم كه براي جلوگيري از غلبه آن‌ها بخوانيم. هر منطقه‌اي گياهي مخصوص براي بيماري‌هاي آن منطقه دارد اما الان.... .
« يحذركم الله نفسه»:
از عذاب مي‌ترساند ترجمه غلطي است. از خودش بايد مواظبت داشت اتقوالله يعني خود خدا رابپاييد.
سوره آل‌عمران/آيه29:
« قل ان تخفوا ما في صدروكم»
اگر ذره‌اي علاقه به كفار در دل انسان باشد عذاب دارد.
« ويحذركم الله نفسه»
اين تعبير كه خدا شما را از وجودش مي‌ترساند اشتباه است بايد بگوييم خدا شما را از خودش بر حذر مي‌دارد كه مرا بپاييد و معصيت نكنيد.
« قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله »
محبت يك طرفه فايده ندارد
خوشا آن كه محبت هردو سر بي        كه يك سر مهرباني دردسر بي
راه رهايي از عذاب و بدبختي‌ها اطاعت خداست.
« ويغفرلكم ذنوبكم/31»
اگر تبعيت از خدا شد خدا ريشه‌ي گناهان را در وجود انسان خشك مي‌كند.
« قل إن كنتم تحبون الله »
اگر انسان بداند منشأ همه خيرها و نيكي‌ها خداست ديگر به اين و آن توجه نمي‌كند و فقط خدا را دوست مي‌دارد ولي آيا خدا هم انسان را دوست دارد؟
انسان لياقت دوستي خدا را ندارد بايد خود را از حرص و حسد و.... پاك كند و اين هم در گرو اطاعت انبياء است و آيه هم همين را بيان مي‌كند كه رمز دوستي خدا تبعيت است بايد از خدا اطاعت كرد تا خودشان را پاك كند كه خُذ من اموالهم صدقات تطهرن.
پس دوستي به اين كه انسان به خدا برسد و بگوييد من به خدا رسيدم  « ليس من جبتي الا الله» وديگر احتياج به نماز ندارم و دريا شدم و دريا را هيچ گناهي نمي‌تواند آلوده كند كه اين عقيده‌ي بعضي عرفا و صوفي است و حال آنكه «اوصاني بالصلوه و الزكوه مادمت حيا »
آيت‌الله گلپايگاني رفتن به خانقاه را هم حرام مي‌دانسته. كه امروز خطر اين مذاهب انحرافي ما را تهديد مي‌كند و بعضي از اينها را به عنوان عرفان تدريس مي‌كنند.
رمز دوستي خدا فقط در اطاعت است اطاعت از محمدوآل‌محمد.« قل اطيعوالله و الرسول فان تولوا فإن الله لايحب الكافرين»
واگر خدا هم انسان را دوست نداشته باشد حالا هرچه بگويي خدايا من دوستت دارم قربانت بروم فايده‌اي ندارد.
« اذ قالت امرات عمران»
در بني‌اسرائيل اينطور بوده كه پدرومادر براي خدمت به پسرشان رجوع كردند، البته در اسلام هم همين است « ولا تقل لهما اُف» كه امام زين‌العابدين هم مي فرمايند كه خدمت به پدرومادر را براي من شيرين‌تر و لذيذتر كن. بله لذا همسر حضرت عمران (حسنه) گفت:
« رب اني نذرت لك ما في بطني محرراً »
« رب اني وضعتها انثي والله اعلم بما وَضَعَت »
اگر وَضَعتْ بخوانيم كلام خدا مي‌شود كه معترضه است بين دو كلام مابعد وماقبل آن كه كلام همسر عمران است و اگر وضعتُ بخوانيم ادامه‌ي كلام  همسر حضرت عمران مي‌شود.
« هنا لك دعا زكريا ربهُ »
وقتي زكريا كرامت خدا به مريم را ديد (نه كرامت مريم) و پي به اين درس توحيد مي‌كرد كه در عين احترام به اسباب و مسببات بايد متوجه بود كه خداوند مفيد به اين اسباب نيست لذا فهميد كه او هم مي‌تواند از خدا كاري كه با اسباب ظاهري انجام نمي‌شود بخواهد چرا كه حضرت مريم به او فرمود كه:
« ان الله يرزق من يشاء بغير حساب »؛ يعني خداوند به هر كه خواهد روزي بي‌حساب مي دهد (نه بيشمار)
اين هديه قرآن است به شاگردان قرآن و ماديون اين بهره را ندارند و در كل قرآن اين مسير طي مي‌شود كه خداوند انسان را متوجه اين نيروي ماوراي اسباب و  مسببات بكند.
كه وقتي حضرت علي(ع) هم قرض درهمي دادن و به خانه برگشت و رسول اكرم(ص) هم بود و ديد كه ظرفي و جعبه‌اي در خانه است و پارچه‌اي روي آن است و از آن بخار بلند مي‌شود حضرت از همسرش فاطمه زهرا(س) مي‌پرسد كه گفتي ما غذايي نداريم پس اين چه هست كه پيغمبر تبسمي مي‌كند و مي‌فرمايد كه خوشحالم كه خداوند مرا مانند عيسي توفيق مشاهده اين داد كه دخترم مانند حضرت مريم از غذاهاي بهشتي استفاده كند:
و اين جريان در حالاتي كه جاري مي‌شود كه اسباب و مسببات به بن بست برسند كما اينكه در حضرت موسي هم زماني خداوند به موسي دستور داد عصايت را به آب بن كه لشكر صدايشان درآمده بود ونه راه پس داشتند و نه پيش لذا در اينجا امداد غيبي آمد و خداوند فرمود عصايت را به بحر بزن.
« رب هب لي من لدنك رحمه»
من لدنك، يعني از جانب خودت كه علم لدني هم همينطور است يعني علمي كه بدون اسباب و مسببات بدست آيد كه در داستان حضرت موسي و خضر هم همين است كه خداوند در مورد حضرت خضر مي‌فرمايد: «واتيناه من لدنا علماً‌ »
يكي از امتيازات سوره مباركه آل‌عمران بيان توحيد است.
توحيد يعني مؤثر فقط خداست و چيزي جز خدا اثري ذاتي ندارد و اگر چيزي اثري‌ نشان مي‌دهد باذن الله است و قرآن از اول تا آخر براي بيان سرگذشت انبياء و اعجاز انبياء و در نتيجه رسيدن به توحيد است.
ما در عين حال كه به اسباب و مسببات احترام قائليم معتقديم كه باذن الله است، آتش به اذن الله مي‌سوزاند آب اگر جريان پيدا مي‌كند ذاتي نيست خداست كه آب را سنگ مي‌كند، سنگ را آب مي‌كند، آتش را سرد مي‌كند، سرد را سلامت مي‌كند.
بايد نروماده جفت شوند تا ولدي به وجود آيد اين قانون طبيعت است اما قانون الهي ماوراي اين است بدون ازدواج هم مي‌آورد.
البته اين معنايش اين نيست كه دنبال كار نرويم تا مانند حضرت مريم خداوند طعام برايمان بفرستد يا جنگ نكنيم تا خدا ملائكه بفرستد:
بلكه اين در زماني است كه انسان در حين كار و تلاش به بن‌بست مي‌رسد و آنجا جاي امداد الهي است. مانند عصا به آب زدن حضرت موسي.
« .... إن تصبروا وتتقوا ياتوكم من فورهم هذا»
« يا من ذلَّ عنده الاسباب»، « يمددكم ربكم بخمسه الاف من الملائكه مردفين»، « ان الله يرزق من يشاء بغير حساب » يعني بي حساب طبيعي بدون اسباب و مسببات و حضرت زكريا هم از همان قدرت مافوق خواست « قال رهب لي من لدنك» با اينكه زنش پيرونازا (80 ساله) بود و خودش نيز در سن كهولت بسر مي‌برد و صاحب طبيعي فرزند دار شدن نمي‌شد البته فرزنداني داشت ولي گويا صالح نبودند. «هنا لك دعا زكريا» كه اميرالمؤمنين هم مي‌فرمايد: خدا خزائن رحمتش را در جايي قرار داد و كليدش دعاست. « قال اتيك الا تكلم الناس ثلاثه ايام الارمزا و ذكر ربك كثيراً وسبح بالعشي و الابكار»
تو مي‌خواهي بچه‌دار شوي... انرژي‌ات را خرج نكني سه روز حرف نزن. ثانياً تو از طرف خدا فرزند مي‌خواهي لذا صبح و شب خدا را تسبيح كن.
« يا مريم ان الله اصطفاكِ و طهرك و اصطفياك علي نساء العالمين»
حب دنيا منشأ فساد است. به خاطر اين است كه موجب حرص است موجب حسد است موجب كينه است. امام انبياء و ائمه اينطور نبودند. ما بايد خودمان را به آن‌ها برسانيم آن‌ها الگوي ما هستند حضرت علي تا مرتبه‌اي به پيغمبر اقتدا كرده كه همدوش پيامبر است و هركس به اندازه‌اي و مرتبه‌اي پيغمبر را الگو قرار مي‌دهد كه سلمان منا اهل البيت.
در عين حال كه در بين مردم هستند و تجارت و كسب مي‌كنند اما از ياد خدا غافل نيستند.
« رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكرالله » (سوره نور)
بله انبياء آمده‌اند كه انسان را به بهشت برسانند و بهشت هم با پارسايي از اين آلودگي‌ها به دست مي‌آيد. علت برگزيدن انبياء و ائمه و ديگر خلائق همين پاكي است.
« يا مريم اقنتي لربك واسجدي»
سجده نزديكترين حالت بنده به خداست.
« واركعي مع الراكعين»
« ذلك من انباء نوحيه توصيه اليك و ما كنت لديهم إذ يلقون افلامهم ايهم يكفلُ مريم»
برسر كفالت حضرت مريم نزاع شد و قرار شدن قلم‌هايي را كه به آن تورات مي‌نوشتند در آب بياندازند و هركدام از قلم‌ها كه در آب فرو نرفت صاحبش كفيل مريم مي‌شود كه قلم حضرت عيسي درآب فرو نرفت.  
« ان الله يبشرك بكلمه ...»
كلمه به خاطر اين است كه خدا با گفتن كلمه‌ي كن به حضرت زكريا(ع) فرزند داد.
بدون پدرومادر هم مي‌شود بدون بارش و رويش هم مي شود ماديون مي‌گويند نه مي‌گويند جميعت زياد شده آينده چه مي‌شود.
بايد خانه‌ها را چند طبقه كنيم زمين كم است اما، ما مي‌گوييم نه، خدا مي‌داند چه مي‌كند اگر اينطور بود نمي‌آفريد.
« ويكلم الناس في المهد و كهلاً »
اصلاً اين سوره توحيد است، (سوره آل عمران ) كسي كه مي‌خواهد توحيدش را قوي كند اين سوره را بخواند در گهواره سخن گفتن، آن هم نه آب بابا گفتن بلكه سخني كه در چهل سالگي مي‌گويد، گفتن اين با نيروي غيب است.
« ويعلمهُم الكتاب والحكمه »
كتاب آن مطالبي است كه ثابت است در طبيعت يعني مقدرات كه در دعا هم هست به پيامبر(ص) مي‌گويد « واصبر» لحكم، ربك و لا تكن كصاحب الحوت»؛ كتاب يعني مطالبي كه نوشته شده و حتمي است.
حكمت يعني اعتقاد صحيح و عمل به آن (حكمت عملي و نظري)، ما مسلمانان حكيم هستيم چون عقيده صحيح داريم و به آن عمل مي‌كنيد.
« ومكروا و مكروالله»
يك نفر از حواريون مي‌شد و حضرت عيسي را معرفي كرد و براي حضرت عيسي دام گذاشتند اما به اذن الله حضرت عيسي به آسمان رفت و خود آن شخص به شكل حضرت عيسي درآمد و خودش در دام افتاد.
« واذ قال اللهُ يا عيسي انّي متوفيك و رافعك اليَّ »
« و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيامه»
كه پيروان حضرت عيسي مسلمانان هستند چون خود حضرت عيسي وعده داده كه  «يأتني من بعد اسمه احمد» و كسي كه به پيغمبر آخر زمان(ص) ايمان آورده‌اند آن‌ها در واقع دعوت حضرت عيسي را اجابت كرده‌اند و واقعاً اينها هستند كه بر كفار غلبه دارند چون داراي استقلال و حجت و عقيده‌هاي محكمند و كفار زيردست اينها هستند و آن‌هايي كه مي‌گويند غرب پيشرفت كرده احمق‌اند و نمي‌فهمند خدا به پيامبر هم فرموده كه «لا يغرنك تغلب الذين كفرو في البلاد متاع قليل ثم الينا مرجعكم.»
وقتي پيامبر به نجران كه گفتند حضرت عيسي پدر ندارد و او پسر خداست و يا خود خداست. گفت: اگر پدر نداشتن دليل خدا بودن است پس حضرت آدم كه مادر هم نداشته به خدا بودن اولي است.
آن مسيحيان متحير شدند اما باز هم قبول نكرده‌اند لذا پيغمبر باذن‌الله با آن‌ها گفت آماده‌ي مباهله شويد و آن‌ها وقتي ديدند پيامبر با اهل بيتش با چه آرامشي مي‌آيد يكي از آن‌ها گفت كه من چهره‌هايي را مي‌بينم كه اگر به خدا رو كنند احدي از شما باقي نخواهد ماند لذا ترسيدند و قبول كردند كه جزيه بپردازند و هرگاه با كسي مجادله كردي و نپذيرفت و منو مي‌گيرد و نمازي مي خوانيد و فايده هم دارد و آن كه بر حق نيست معلوم مي‌شود.
« قل يا اهل الكتاب لقالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم»
مي‌گويند پيغمبر در آخرِ نامه‌اي كه به سلاطين مي‌نوشت اين آيه را نوشت:
« ولا يتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله»
تبعيت از كسي كه حرام خدا را حلال مي‌كند و حلال خدا را حرام مي‌كند و در واقع مانند اين است كه او را رب خود قراردهي.
« ماكان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا»
البته همه اديان اسلام است و دين خداست « ان الدين عندالله الاسلام»؛ لكن اين اسم‌ها را از خودشان ساختند و دين حضرت موسي و عيسي(ع) را تحريف كردند.
« وَدَّت طائفه مِنْ اهل الكتاب لَوْ يُضِلُّونَكُم»
و در آيه هست كه « ولا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا » و اين خصوصيت آن‌هاست لذا مسلمانان بايد هميشه آمادگي مقابله با آن‌ها را           داشته باشند.
« و ما يضلون الا انفسهم و ما يشعرون»
« وَمِنْ اَهلِ الكتاب مَنْ اِن تأمنهُ بدينار»
قنطار همان پوست گاور است كه پُر از طلا كني
الان هم هستند از يهود و نصاري مخصوصاً نصاري، كساني كه ايمان خوبي دارند به خدا و روز قيامت منتها نمي‌دانند كه پيغمبري آمده و آن زمان يعني زمان پيغمبر هم بعضي بودند.
« وَمنهم مِّنْ اِن تأمَنْهُ بدينار لا يؤدِّه اليك الا مادُمت عليه قائماً »
اين مطلب دقيقي است كه البته ما مي‌دانيم سِرش در چه هست كه امام صادق(ع) هم به كسي كه گفت من از يهوديي پولي طلب دارم ولي هرچه رفتم پولم را نداده، فرمود برو آنجا بايست و كاري نكن و حرفي نزن. آن شخص رفت و با تعجب آمد و به حضرت گفت طلبم را گرفتم. اين رمزي است كه هميشه نه فقط با يهود و نصاري بلكه در مورد ديگران هم صادق است. و البته اين براي جائيست كه شخص بدهكار پول دارد ولي نمي‌دهد و قصردادن هم ندارد.
« ان الذين يشترون بَعَهد الله اَيمنِهِم ثَمناً قليلاً اولئك لاخلقَ لَهُم في الاخره و لا يكلمُهُم الله يوم القيامه»
معلوم مي‌شود كه خدا در قيامت با انسان‌ها سخن مي‌گويد و چه لذتي دارد، معلوم نيست حضرت موسي وقتي خداوند با او سخن گفت چه حالي پيدا كرد البته اين براي همه است در روايت هست كه تا حضرت موسي گرسنگي نكشيد خدا با او سخن نگفت و حضرت و حضرت امير(ع) مي‌گويد: اينكه حضرت موسي عرضه داشت « رب اني بما انزلت» چندين روز فقط گياهان صحرايي را مي‌خورد و چيز ديگري در بيابان براي خوردن نداشت و طوري شد كه بدنش نحيف شد و سبزي گياهان از پوستش پيدا بود لذا آمادگي و استحقاق تكلم خدا را داشت والا اگر با ما خدا سخن تعجب مي‌كنيم كه اين چه صدايي بود. اما انسان مي‌تواند استحقاق آن مقام را پيدا كند.
« ولا يزكيهم»
تزكيه اين است كه انسان از رذايل اخلاقي (حرص، حسد و...) پاك شود كه اين در اين دنيا به طور ميسر نمي‌شود حتي رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) هم همين‌ طور بودند منتها مراتب دارد.
رسول اكرم(ص) هم دائماً از خدا هدايت مي‌خواست و شب و روز ترس گمراهي را داشت و تا آخر عمر مي‌گفت: «اهدانا الصراط المستقيم»
آن تزكيه كامل كه ديگر ذره‌اي آلودگي در وجود انسان نماند و رذايل به طور كلي از وجود انسان ريشه كن شود در قيامت انجام مي‌شود كه به قول معروف خداوند آن دست رحمتش را به قلب‌ها مي‌كشد.
« ولهم عذاب اليم»
واقعاً دردناك است وقتي به انسان بگويند تو اينگونه بودي و انسان را به خودش نشان دهند و بعد بگويند تو بايد به اينجا مي‌رسيدي و مقامت اين بوده، چه محروميتي، چه دردي بالاتر و دردناكتر كه انسان ديگر تنها شود و فراموش شود و ديگر هيچكس با او تكلم نكند و توجهي به او نكند كه امام سجاد(ع) اين آيه سوره يا آيه ديگري كه وقتي براي حضرت مي‌خوانند هِق هِق گريه مي‌كند، بله به خدا پناه مي‌بريم، واقعاً سخت است.
« ولكن كونوا ربنيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون»
معلوم مي‌شود كه درس، قرآن است نه فيزيك و شيمي، شش هزار آيه را كسي واقعاً بخواند و تدبر كند و بفهمد مگر ديگر وقتي پيدا مي‌كند آن هم با چندين برابر، رواياتي كه داريم. البته بايد دو سه نفر باشند كه مثلاً انگليسي بدانند تا وقتي لالي آمد بتوانند سخنش را براي ما بيان كنند.
« اَفَغَيْرَ دين الله يَبْغُونَ وَ لَهُ  اَسْلَمَ من فِي السموات والارض»
نشست و برخاست و عادات و مقررات و معاملات و برخوردها و نظام‌هايي كه مردم بين خودشان دارد دين است، منتها يا حق است يا باطل. مي‌گويند اگر حيواني چموش شد و رَم كرد اين آيه را در گوشش بخوانيد رام مي‌شود.


« ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفارٌ فلن يقبل من احدهم مل‌ الارض ذهب» :
يك معنا اين است كه چون دنيا بازار است و جاي معامله است بايد انفاق كرد و اما بعضي خواب مي‌مانند و غفلت مي‌كنند، اينها ديگر بعد از مرگ اگر تمام زمين را به اندازه‌اش طلا انفاق كنند قبول نمي‌شود چون ديگر بازار بسته شده و معامله تمام شده است.
معناي ديگر اين است كه پناه بر خدا، به حدي آن عذاب قيامت و آخرت سخت است كه در آيه ديگر هست كه شخص مجرم آرزو مي‌كند كه اگر به اندازه‌ي زمين هم طلا و جواهر داشت مي‌داد تا رها مي‌شد.
در همين دنيا هم شخص زنداني همينطور است و حتي خانه خود را گرو مي‌گذارد تا يك شب هم در زندان نماند حالا ديگر آنجا چه هست پناه برخدا، منتها در اينجا قبول مي‌كنند ولي در آنجا اگر چه به اندازه‌ي تمام زمين بدهد رها نمي‌شود.
« يا ايهاالذين امنوا ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردوكم بعد ايمانكم كافرين »‌
اگر حرفه‌اي از اهل كتاب را اطاعت كني كافر مي‌شوي.
به عنوان مثال:
الان هم دارند در نظام آموزش از آن‌ها تبعيت مي‌كنند و اين هم اطاعت از آن‌هاست 120 سال است كه اين كلاس را بر ما تحميل كرده‌اند و الان هم ساكتيم اين را انگليسي‌ها آورده‌اند، و بچه‌هاي ما كافر مي‌شوند.
« يا ايها الذين امنوا اتقواالله حق نقاته»
حق تقاته اين است كه انسان هرآن كه پس از خدا داشته باشد؛ هرآن خواسته‌اي از خدا داشته باشد؛
هميشه خاضع و خاشع باشد كه خداوند هم به پيامبر(ص) مي‌فرمايد:
« واذكر ربك في نفسك تضرعاً و خيفه و دون الجهد من القول في المئه و لا عتلاو لا تكن من الغافلين»
« ولا تموتن الا و انتم مسلمون»
معناي:
كسي كه حق تقاته است اسلام هم دارد منتها بايد اين حالت را تا آخرحفظ كند و با ايمان بميرد. البته حق تقوا تا آخرعمر هست منتها آيد مي‌گويد. اگر اينطور نبودي لااقل آخر عمرت اين حالت را پيدا كن تا آن طرف بدبخت نشوي
در آيات ديگر هم هست كه حضرت يعقوب به فرزندانش چيزي گفت كه تا آخر آيه، « ولا تموتن الا و انتم مسلمون» بود كه همينطور هم شد و هرچند بَد بودند اما توبه كردند و با پاكي از دنيا رفتند و سادات هم همينطور هستند اگر بَد هم باشند در آخر پاك مي‌ميرند.
« و عتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا»
دشمن در نهاد انسان است، چون همه خود را ذي حق مي‌دانند و همه چيز را براي خود مي‌خواهند ممكن است كه حتي پدر با پسر (يا ايهاالذين امنوا إن من ازواجك و اولادكم عدواً لكم فاحذروهم) برادر با برادر و.... با هم دشمن باشند.
« اهبطوا في الارض بعضكم لبعض عدو»
انسان بايد مواظب باشد دگر پسر انسان دشمن انسان است بايد مواظبش بود كه مثلاً جيبت را نزند ولي وقتي كه « ان تعصوا خيرلكم عجيب» عجيب عالمي است همه اين دشمني‌ها بود « وكنتم علي شفا حفره من النار» در لبه‌ي پرتگاه آتش است و به قول امام صادق(ع): انسان‌ها مملوك جهنم‌اند مگر شيعيان ما اصلاً كافر كه در آتش به خاطر اين است كه دائماً صفات رذيله‌اش مانند آتش شعله‌ورتر مي‌شود.
پيامبر آمد « فألف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمه إخوانا»
« وكنتم علي شفا حفره في النار فانقذكم منها»
« كذلك ليبين الله لكم اياته لعلكم تهتدون »
كه بهترين هدايت هم همين هدايت به بهشت است. كه اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «سبحانك خالقاً و معبودا خلقت داراً و جعلت فيها مأدبهَ و مَطعماً و مَشَرباً و أرسلت إليها داعياً ثم يدعوا اليها فلا الداعي اَجابوا...»   (يكي از خطبه‌هاي نهج‌البلاغه)
« ان الذين كفروا لَن تُغنيَ عَنْهُم واموالهم ولا اولادهم من الله شيئا»
همانطور كه اگر بچه از مادر جدا كني ضجه مي‌زند و هيچ چيز جاي مادر را پر نمي‌كند كافر هم بزرگترين عذاب برايش همين است كه از خدا دور افتاده الهي لئن صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك الهي ماذا وجد من فقدك و ماذا فقدَ من وجدك»؛ البته خدا با مادر قابل مقايسه نيست ولله المثل الاعلي.
خدا به كافران در اين دنيا مجال داده و ديگر در آن دنيا نصيبي نداشته باشند.
« وشاورهم في الامر »
يك معنايش اين است كه پيغمبر(ص) مؤمنين را هم به مشورت خواستن شريك كند و بدين وسيله آن‌ها دلگرم شوند اما پيغمبر از همه كاملتر بود و خودش تصميم مي‌گرفت اين معنا هم مي‌شود كه خداوند هر مغزي چيزي قرار داده و خداوند يكبار به پيغمبر با جبرئيل سخن مي‌گويد و يكبار هم مي‌گويد از مغزهاي مؤمنين استفاده كن واين هم دستور خداوند هست كه در حديث است هرگاه در كاري شك كردي با مؤمنين مشورت كن ما خيروصلاح شما را بر زبان آن‌ها جاري مي‌كنيم.
بهشت دنيا قبل از بهشت موعود:
- متقي‌ها آن‌ها كه خدا را مي‌پايند آن‌ها در باغها هستند (بهشت دنيا) آدم متقي همه جا برايش باغ است، خانه، بازار يعني در همه احوال در تنگي نيست، داشتن و نداشتن براي اين آدم مساوي است خداست كه روزي را به هر كه مي‌خواهد زياد مي‌دهد و به هر كه مي‌خواهد كم مي‌دهد آنچه مطلوب است رحمت خداوند است. « ويزكهم» افرادي كه 10سال، 20 سال در مسجد‌اند (اهل مسجداند) تزكيه شده‌اند شايد خودش هم نداند. «عظم الخالق في انفسهم...» خالق در نظراينها عظيم است و غيرخدا حقير است، مؤمني كه به وعده‌هاي خدا ايمان دارد بخيل نمي‌شود، خدا داده در راهش خرج مي‌كند اين انس با خداست اين تزكيه است كه ثمره بهشت است از خدا مي‌خواهيم توفيق تزكيه به ما عنايت فرمايد.
اصل آخرت است
- هرشخصي چشنده مرگ است حتي شهداء.
- در آيه (185 بقره): يا كشته شويد يا شهيد شويد (يعني....
- اجر شما در قيامت تصوير خواهد شد حتي اگر در دنيا به پاداش بعضي اعمال رسيده باشيد.
پس: هركس كه بتواند خود را از آتش نفساني نجات دهد در جنت در خواهد آمد اگر چنين باشد پيروز است در غير اين صورت شكست خورده‌ي نفس خود هستند.
- زندگي دنيا جز متاع فريب چيزي نيست و اصل آخرت است و داخل شدن در بهشت.
- (از تفسيرروان جاويد) از امام صادق(ع): كسي كه كشته شود مرگ ناچشيده و بايد برگردد كه مرگ را بچشد. مراد اثبات رجعت است، اهل زمين مي‌ميرند و يك نفر باقي نمي‌ماند مگر ملك‌الموت، جبرائيل، اسرافيل و...
- خلوص در ايمان، خوبي به برادران ديني، سعي در برآوردن حوائج آن‌ها
- نهايتاً قاعد و مجاهد مربوط به عمل است.
پس حضرت پيامبر(ص) در اين بحث برتري دارد.
پس بسته به وضعيت است كه كدام افضل است.
- خداوند مجاهدين را بر قاعدين 70 درجه بالاتر داشته و در بين هر درجه بسيار فاصله است.
- البته شما مبتلا مي‌شويد و در مالتان، جانتان و البته از اهل كتاب و از كساني كه مشركند اذيت‌هاي زياد.
اگر شما در مقابل آن‌ها صبروتقوا پيشه كنيد اين از كارهاي شايسته است كه بهتر است و ناراحت هم نباشيد.
پيرامون سوره مباركه الزلزال (زلزله)؛ (بخش دوم مطالب معظم له در تفسير اين سوره ):
زلزله (حركت لرزشي منطقه‌اي از زمين) مثل ساير حركت‌هاي آن (وضعي، انتقالي و نوساني قطبي) از لوازم لاينفك اين كره خاكي است بايد با او كنار آمد و قبول كرد.
« اَذا زُلزلَتِ الارْضَ زِلزالها. آنگاه كه زمين حركت لرزشي خود را ظاهر كرد. آنگاه كه زمين‌لرزه شد. آنگاه كه زمين با لرزش نهايي خود لرزيد.
ما در حين زلزله از سقوط مي‌ترسيم، سقوط چيزي از بالاي سر، اما اگر زير آسمان باشيم يا در ساختماني كه سقفش سبك است زلزله چندان وحشتي ندارد.
از لوازم لاينفك اين كره خاكي است بايد با او كنار آمد، پذيرفت بايد قبولش كرد، و اينكه ما دلهره داريم و مي‌ترسيم خود يك اشتباه است يا بهتر بگوييم ترس ما از زلزله زائيده جهالت غفلت، و بي‌احتياطي ما است.
همچون مرگ را كهدر مسير حيات قرارگرفته و هر نفسي چشنده آن است بايد قبول كرد و نترسيد، به نظر مي‌رسد كه با هيچ تلقيني و با هيچ صغري كبرايي نمي‌شود اين ترس از مرگ را از بين برد مگر با كلام آفريننده مرگ و راهنماييهاي آن:
در سوره مباركه ملك 67 در اولين آيه‌اش چنين آمده منشأ خيروبركت است كسي كه ملك هستي و پادشاهي آن بدست اوست كسي كه به هرچيز اندازه گذشته است و به آن مسلط است، اوست كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كدامين از شما نيكوكارتر و خالص‌تر براي او هستيد: « تَباركَ الذي بَيده المُلك وَ هُوَ علي كُلِشّيٍ قَدير، الذي خَلَق المَوتَ وَ الحيوه لِيَلبوَكُمْ اَيُّكم اَحْسنُ عَمَلا وَ هُوَ العزيزُ الغَفُور»
وقتي دانستيم كه مرگ مخلوق است مسلماً مي‌دانيم كه زيبا است چه خداوند تبارك و تعالي هرچه آفريده زيبا آفريده « الذي اَحْسَنَ كُلشيٍ خلقَهُ...» از آيه 7 سجده؛ در زيبايي آنچه معيار است اندازه و تناسب بين اندازه‌هاست، سرتاسر هستي را ما زيبا مي بينيم چون هرچيز اندازه دارد و تناسبي بين اشياء دقيقا رعايت شده « اَفَلا ينظرونَ اِلَي الابل كَيفَ خُلقَتْ، وَاَلَي السماء كَيفَ رفِعتْ، وَ اِلَي اَلجبالِ كَيفَ نَصبتَ، وَاِلَي الارضَ كَيفَ سُطحتْ»(سوره غاشيه/آيه20)
يك مثل عاميانه:
به شتر گفتند: گردنت كج است، گفت كجايم راست است، ولي تناسب بين اندازه‌هاي گونه‌گونه زيبايي خاصي به حيوان داده كه قابل درك است.
همين‌طور آسمان و زمين حتي در كوه‌ها به ظاهر زمخت و بي‌نظم و خشن آن زيبايي را درك مي‌كنيم از همين ديدگاه است كه حضرت حسين صلوات الله وسلام‌عليه در آن كلام مشهورش مرگ را به گردن بندزن جوان تشبيه كرده (خُطّ الموتُ عَلي وُلْدِ آدم مَخطّ القلادهً عَلي جيد الفتاه) در اين خصوص سخن زياد است از قرآن چون آيه158 آل عمران و ديگر آيات و كلماتي از رهبران معصوم، فقط اكتفا كنيم به آن دعايي كه رسولخدا پيوسته از خداوند مسئلت مي‌كرد: خداوندا از تو خواهم كه از دنيا خير بگيرم از اين دار الغرور و خانه‌اي گول زن، و از تو خواهم روي آوردن به سوي خانه ابدي و از تو خواهم توفيق آماده شدن به مرگ را قبل از فوت وقت و رسيدن اجل « اللهم اَنّي اسئلك التَجا في عن دار الغُرور وَ الا نابه اِلي دارالخُلوه و اسئلكَ الاستعداد لِلموت قَبْل حُلُول الفَوت» از اين ديدگاه است كه زمين لرزه هم موضع خود را اعلام مي‌دارد:
در جلد 41 بحارالانوار صفحه254 به وسائطي از حضرت صديقه فاطمه‌زهرا سلام‌الله عليها نقل كرده: در عهده ابوبكر زلزله شد، به حدي شديد بود كه مردم بي‌اختيار به همديگر پناهنده مي‌شدند، دسته جمعي به در خانه علي عليه‌السلام روانه شدند، آن حضرت بيرون آمد در حاليكه بي‌تفاوت و بي‌اعتنا به آن وحشتي كه مردم را فراگرفته بود، علي‌عليه‌السلام به راه افتاد مردم در عقب ايشان رسيدند به جايي كه تپه مانندي بود حضرت برآن نشستند مردم هم در دورشان گرد آمدند، همچنان به ديوارهاي مدينه نگاه مي‌كردند كه در حال لرزيدن بود و جلو عقب مي‌آمد، حضرت فرمود گويا خيلي هول كرده‌ايد گفتند چگونه وحشت نكنيم تا حال چنين زلزله‌اي نديده بوديم، حضرت فاطمه(س) فرمود: حضرت علي(ع) دو لبش را حركت داد سپس دستش را به زمين زد، و گفت چه شده تو را آرام باش، زمين ساكت شد مردم در تعجب فرورفتند بيشتر از تعجبي كه اول بار موقع خروج از منزلش كرده بودند، سپس فرمود شما از كرده من تعجب كرديد. گفتند بلي فرمود: من آن انساني هستم كه خداوند گفته است: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها يومئذ تحدث اخبارها»، بلي منم انساني كه به زمين مي‌گويد چه شده تو را، زمين به من حديث خواهد گفت:
سخني حول‌وحوش انسان:
انساني كه آفريدگارش در احسن تقويم آفريده « لَقَد خَلقنا الانسانَ في اَحسنَ تَقويم» (سوره تين/آيه4) و در سوره مباركه مؤمنون پس از بيان مراتب خلقت از سلاله طين تا «وَكَسونا العِظامَ لَحماً» چنين فرمايد: سپس او را ساخته و پرداختيم در خلقت ويژه‌اي، در خلقت ديگري كه (ارزش و ابعادش به آساني شناخته نشود) «ثم انشاناهُ خلقا آخرفَتَباركَ اللهُ اَحْسنُ الخالقينْ آيه14» انساني كه عالم صغير است، همچنانكه عالم انسان كبير است (حديث خواندني از عالم آل‌محمد صفحه 253 ج61 بحارالانوار)، عالم زيبا است، زيباييها در انسان خلاصه شده، انسان زيباي جهان است، دنيا خانه‌ايست كه تمام وسائل زندگي در او فراهم شده و مالكش انسان است.
 (حديثي از امام معصوم(ع) صفحه 61 ج3 بحارالانوار)،
 گستره زمين زير پايش و آسمان آراسته به خورشيد و ماه ستارگان سقف بالاي سرش، انسان در بر و بحر مسلط بر همه چيز است چيزي نبايد بالاي سر او قرار گيرد طوري كه بر انسان مسلط باشد «وَلَقَد كَرّمنا بني‌آدم وَحَمَلنا هُمْ في البَّر والبحر» (سوره اسراء/آيه70)
 آري انسان نه تنها حاكم بر زمين است بلكه از عرش هم بالاتر رفته است. در روايات سفر معراجيه آمده: وقتي به آن بالاها مي‌رسند رسولخدا از جبرئيل مي‌پرسد، چيزي زير پايم لغزيد، عرض كرد يا رسول الله آن عرش بود، خلاصه: انسان سر است نباي چيزي بالاي سرش باشد طوري كه تحقير شود و مقام كرامتش لكه‌دار گردد. نبايد انسان پا به عرش خاك برسر شود. مگر مواقع اضطرار و ناچاري آن هم به قدري كه اگر زلزله شد آسيب نبيند.
ما در حين زلزله از سقوط مي‌ترسيم، سقوط چيزي از بالاي سر، اما اگر زير آسمان باشيم يا در ساختماني كه سقفش سبك است زلزله چندان وحشتي ندارد.
رسولخدا كمتر زير سقف يا خيمه و چادر مي‌رفتند و بي‌جهت  نبود كه در برابر اصرار اصحابش اجازه نداد سقفي به مسجدش بزنند تا جائيكه آن حضرت از دنيا رفت مسجد سقف نداشت، مسجدي كه صدها نفر به طور فشرده در آن اجتماع مي‌كنند و تشويق شده‌اند كه هرچه بيشتر در آن مكث نمايند « المؤمنُ في المَسجد كالسَمكْ في الماء» اگر سر پوشيده باشد چه مي‌شود، آلودگي هوا در اثر تنفس آن همه جمعيت، اگر ترقه‌اي منفجر شود و آتش‌سوزي به هم رسد چه مي‌شود...
در مدينه منوره سنت رسول‌الله تا به امروز حفظ شده و مسجدالنبي سقف ندارد و چادر برقي كار گذاشته شده كه در مواقع اضطرار (باد و باران، گرما و سرماي شديد) باز و بسته مي‌شود.
در جزوه‌اي كه به عنوان سير تاريخي مسجد منتشر شد نظر عده‌اي از فقهاي نامي شيعه را نقل كردم كه باستناد كريمه: « لَقد كانَ لَكُمْ في رَسُول الله اُسوه حَسَنه » از آيه 21 سوره اجرات سقف زدن به مسجد را مگر در مواقع ضروري جايز نمي‌دانستند.
سيماي مسجد در عصر رسول‌الله(ص)
گزيده از دو منبع معتبر كتاب صلوه جواهر از صفحه 707 و مصباح الشريعه مرحوم حاج آقا رضا همداني از صفحه 702 درباره مسجد: مستحب است مساجد سقف باشد بلكه از رواياتي استفاده مي‌شود كه كراهت دارد سقف بزنند، عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) گفت: شنيدم از آن حضرت مي‌فرمود رسولخدا مسجدي بنا كرد بالبنه سپس مسلمانان زياد شدند عرض كردند يا رسول‌الله اگر امر فرماييد مسجدي قرار دهند. دستور دادند به مساجد مسجد اضافه شد و ديوار را با لبنه و نصف بنا كردند سپس باز عده مسلمانان زياد شد و عرض كردند يا رسول‌الله اگر اجازه فرماييد مسجد را توسعه دهند كه توسعه داده شده و ديوارش با نروماده بالا آمد، تابستان با گرماي شديدش رسيد گفتند اگر بفرماييد سايه باني قرار دهند فرمود بلي، از تنه نخل تيرها نصيب كردند و بر روي آن‌ها شاخه و برگ و خرما و اذخر انداختند به همين نحو بود تا باران آمد و مسجد داشت چكه مي‌كرد. گفتند اگر امر فرماييد با سقف گل اندودي بپوشانند فرمودند: عَريش كَعَريش موسي الامرَ اَعجل مِنْ ذلك (رسيدن اجل سريع‌تر از اينهاست) با همين وضع بود و چكه مسجد را تحمل مي‌كردند كه رسولخدا(ص) درگذشت و مسجد سقف نداشت، و صدوق عليه الرحمه از حضرت باقر(ع) نقل كرده: اول چيزي كه قائم ما از آن شروع خواهد كرد سقف‌هاي مسجد است كه خواهد شكست و فرمان خواهد داد كه مثل عريش موسي قرار دهند و از بعضي از روايات كراهت سايبان هم استفاده مي‌شود، حلبي از امام صادق(ع) كه از آن حضرت سؤال شد از مساجد سايبان‌دار آيا نماز در آن‌ها كراهت دارد فرمود بلي، وليكن امروز براي شما ضرري ندارد (روز تقيه است) هرگاه عدل ظاهر شود خواهيد ديد كه چه مي‌كند و در كتاب ذكري احتمال داده‌اند كه تمام مسجد را سايبان قراردادن يا با سايبان مخصوص يا در بعضي از شهرها كراهت دارد، و بعضي از فقها ملتزم شده كه مطلق سايبان كراهت دارد حتي عرش هم بدون حاجت كراهت دارد و با وجود احتياج عرش مانعي ندارد و غير عرش مكروه است ولو احتياج هم باشد، مرحوم آيت‌الله همداني نتيجه گرفته كه بهتر حكم بعد هم كراهت عرش مطلق داده شود بلي بعيد نيست كه الزام شود و باولويت ترك آن ماداميكه حاجت به آن پيش نيامده، اين براي تاسي به فعل رسول‌الله(ص) بنص قرآن كريم است. «لَقَد كانَ لَكُم في رسولِ لله اُسوَه حَسَنه لِمَن كانَ يَرحُوا اللهَ وَ اليومَ الاخَرَ وَ ذَكر الله كثيرا» (سوره احزاب/آيه 21) وَ يَكرَهُ تَعْلِيَتُها، كراهت دارد بناي مسجد بلند باشد.
تا با سنت عملي رسول‌الله مخالف نشود زيرا ديوار مسجد رسول‌الله(ص) به اندازه قامت بود و براي اينكه مشرف به عورات مردم نباشد، در موقعي كه كسي به قصد اذان بالاي مسجد رود، و براي اينكه در رواياتي از بناي فوق هفت يا هشت ذراع نهي شده است (روايات مربوطه در صفحه 149 ج76 بحارالانوار است) آنچه از آن روايات و عمل رسول خدا(ص) درباره مسجد استفاده مي‌شود اين است كه آن حضرت عليهم السلام كريمه: اِنَّ اَوَلَ به لَيْتٍ وُضعَ لِلناسْ للذي بِيكَه مُباركا وَ هُديً للعالمينْ (سوره آل‌عمران/آيه 59) را محور كلماتشان قرار داده و خانه كعبه را الگو چه براي مسجد و چه براي خانه مسكوني گرفته‌اند، در روايتي به طور صريح امام باقر(ع) مي‌فرمايد: شايسته نيست به كسي كه بناي خود را از كعبه بالاتر برد (لا ينبغي لاحدٍ يَرفعَ بنائهُ الكعبه» علل شرايع به نقل بحارالانوار صفحه، 60 ج99 ؛ و مخفي نماند كه بناي اوليه كعبه هفت ذراع ارتفاع داشته است.                                  (صفحه 63ج99بحارالانوار)
حسن عمل، درستي و زيبايي در هر كار موقعي تحقق پيدا مي‌كند كه همه جوانب در نظر باشد، احاطه و آگاهي تمام جوانب كارهاي اجتماعي اسلامي مثل مسجد چه در موقع ظهور اسلام و چه در آينده دور تا الي يوم‌القيمه فقط از شخص رسول‌الله بر مي‌آيد به همين جهت قرآن كريم در تمام زمينه‌ها توده مردم را به تبعيت از شيوه‌هاي رسول الله دعوت كرده:« لَقَد كانَ لَكُم في رسول‌الله اُسوهُ حَسَنه كانَ يَرجوا الله وَاليومَ الاخر وَ ذَكَرَ الله كثيراً » (سوره احزاب/آيه 21)
به نظر اين بنده ناچيز ده‌ها سال ديگر حتي ديوارهاي خشتي گلي مسجد رسول‌الله(ص) را هم تحسين خواهند كرد و تبعيت خواهند نمود (حالا زود است) به جهاتي از جمله اينكه: مسجد خانه طهارت است خانه پاك كننده است خانه پاكي است «قيد رِجالُ يُحبونَ اَنْ يَتَطهرُ و اوَ واللهُ يُحبُ المطهرين» (سوره توبه/آيه108)
نبايد ديوار مسجد هم لكه چركي داشته باشد و آن خاصيت ديوار خشتي گلي است كه هميشه به رنگ طبيعي و تميز مي‌ماند، خاك(خشت و گل خام) خاصيت عفونت‌زدايي دارد و همواره لكه‌ها را به رنگ خود در مي‌آورد و پاك مي‌كند.
اين بود شمه‌اي از دورنماي مسجد در عصر رسول‌الله(ص)، لكن در طول تاريخ تحولاتي و روي داده و هركس به سليقه خود مسجدي ساخت و براي به اصطلاح تعظيم شعائر نقش نگاري در آن انداخت، اساس و ريشه اين تحول به سال 857 هجري رخ داد و آن تبديل كليساي صوفيه قديسه به مسجد جامع بود توسط سلطان محمدخان ثاني در زمان فتح اسلامبول كه به نام مسجد ايا صوفيه معروف شد آن پادشاه يك مناره و يك مدرسه به آن افزود و سلطان با يزيد مناره ديگري ساخت و مدرسه را وسعت داد، و ديگر مسجد سليمانيه است كه به نخبه‌ترين اثر معماري اسلام معروف شده و آن مسجد في‌المواقع تكامل يافته مسجد اياصوفيه است، از اين تاريخ معماري باصطلاح اسلامي شكل مي‌گيرد. و بعد از قرن هفتم و هشتم هركس مسجدي مي‌ساخت نقش و شكل نسبي اين دو مسجد را در آن پياده مي‌كرد و مردم هم آن‌ها را به حساب معماري اسلامي تلقي مي‌كردند غافل از اينكه آن معماري تكامل يافته معماري يونان است و اسلام به چنين معماري‌ها روي خوش نشان نداده بلكه در بعضي از موارد نهي هم كرده است، معماري اسلام چيز ديگر است، شأن اسلام بالاتر از اين است كه در گل‌ولاي، سنگ و آجر معماري كند.

معماري اسلام در بعد معنوي انسان است
اسلام آمده انسان عجول، انسان هلوع، انسان در جهنم ماديت غوطه‌ور شده را بالا كشد و عروجش دهد و بهشتي كند. انسان در خسران و ضرر فرورفته را، به طور خلاصه اسلام آمده از انسان آسيب‌پذير موجودي آسيب ناپذير بسازد، شخصيتي آرام، مطمئن مقاوم بار بياورد شخصيتي كه در سراسر هستي براي او كمترين اضطرابي پيش نيايد نه تنها زلزله‌هاي منطقه‌ زلزله بزرگ و عظيم قيامت هم در روح بزرگ او خلل ايجاد نكند، بلكه تبسم كند و از مشمولين:
«وُجوهُ يومئذٍ مُسفِره ضاحكه مُستبشِره»  (سوره عبس/آيه39)
باشد و بخندد. امام چهارم در مواقع ختم قران دعاي دارد بسيار خواندني، فرازي از آن دعا اين است و به سبب قرآن در سهمناكترين روز كه يوم فزع اكبر و روز حشر ما است. جامه امان  بر ما بپوشان « واكسُنا حُلَلَ الامان يَومَ الفَزَع الاكبرَ في نُشُورها»
(دعا 42 صحيفه- اشاره به آيه103 سوره انبياء و آيه 89 سوره نمل؛ است مردم غالباً در ملاقات‌ها، ديد و فكرشان عوض مي‌شود. در ملاقات با فقرا و ضعفا طوري هستند و در مواجه شدن با قدرتمند و غني طور ديگر، اسلام آمده اين روحيه را عوض كند و انسان‌هايي بسازد كه همه در يك صف قرار مي‌گيرند غني، فقير، تميز، ناتميز خوشگل و نازيبا، سفيدوسياه، نه غني به خود اجازه مي‌دهد كه از فقر فقير بترسدو نه فقير پابرهنه اعتنايي به ثروت و قدرت غني دارد، از مناجات‌هاي حضرت سجاد(ع) است: و مرا حفظ كن از اينكه بينوايي را پست خوارانگارم يا دولتمند را بزرگ و ارجمند پندارم چون ارجمند آن است كه به طاعت تو ارجمند گردد و خواجه آن كه به بندگي تو بزرگي يابد «وَاعسِمني مِنْ اَن اَظّنَ بذي عدمٍ خَساسهً اَو اَظن بِصاحِب ثَروَهٍ فضلاً، فَاِنَّّ الشريفَ مَنْ شَرَفته طاعتُك وَ العزيزَ مَنْ اَعزتهُ عبادتُك » ( فرازي از دعاي 35 صحيفه سجاديه) بلي انسان‌هاي ناموزون و سبك هستند كه بادهاي فقر و غني آن‌ها را مي‌لرزاند و مي‌لغزاند. كه « وَ الوَزن يَومئذ اَلَحق، فَمَنْ يَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَهٍ خَيراً يَره وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَهٍ شَراً يره»   (سوره زلزال)

زيبايي مسجد، آبادي مسجد، يعني چه:
كمال و زيبايي و آبادي در هر چيز و در هر مكان با در نظر گرفتن تمام جهات آن است رسولخدا(ص) حال ضعفا و فقراء امت را هم در نظر گرفته، هميشه عده هستند ضعيف و فقير و اين يك تصادف نيست عنايت حق تعالي بر اين است كه انسان‌ها با همين اختلاف طبقاتي نيز امتحان شوند، هميشه فقرايي پاك و متعهد بدين كه اكثريت متدنين را تشكيل مي‌دهند. وجود دارند، ضيق و تنگي معيشت به آن‌ها اجازه نمي‌دهد مستحبات شرعيه را به جاي آورند آن‌ها اكتفاء به واجبات مي‌كنند از نجاسات خود را براي اداء وظيفه نماز پاك مي‌كنند اما دائماً با لباس تميز كه مستحب است و ثواب نماز را زياد مي‌كند، نمي‌توانند و نمي‌رسند كه با لباس تميز و زيبا نماز بخوانند، يا مسواك كردن چقدر تأكيد شده و مي‌دانند و شنيده‌اند كه رسولخدا(ص) فرمود: اگر بر امتم مشقت نبود مسواك كردن را واجب مي‌كردم، چون مي‌دانست عده‌اي نمي‌رسند لذا واجب نكرده و مستحب است، يا هميشه بوي عرق بدن و پا را تميزكردن خوب است امام فقير خسته نمي‌تواند هميشه شستشو كند و دوش بگيرد، حمامي ندارد، رسولخدا(ص) تمام اينها را در نظر گرفته و در عين حال پابرهنه‌ها را بيشتر ترغيب وتشويق مي‌كرد خود همراه با آن‌ها مي‌نشسته، لذا مي‌بينيم طبق آنچه از مطاوي كلمات اصحاب بر مي‌آيد فرش مسجد رسولخدا(ص) يا قسمت مهم آن سنگريزه بود كه در حديث هم توجيه شده به اينكه سنگريزه ناپاكي‌ها را در خود دفن مي‌كند عفونت‌ها را مي‌زدايد.
تا اين اواخر فرش مسجدالحرام و مسجدالنبي و مسجدخيف و... سنگريزه بود در سال 1354 شمسي كه توفيق تشرف به زيارت خانه خدا نصيبم شد فرش مسجدالحرام به همان كيفيت سنگريزه بود، گردنبندهايي از سيمان يا سنگ مرمر و در وسط سنگريزه تميز، و در همان سال مسجد خيف واقع در مني كه تجلي‌گاه مجد و عظمت خداوند براي ابراهيم(ع) بود « وَ بِمَجْدِكَ الذي تَجليتَ به لَمُوسي كَليمكَ(ع) في طور سينا و ابراهيم(ع) مِنْ قَبلُ في مَسجد الخيف،» (فرازي از دعاي سمات) مسجدي كه اكثر انبياء(ع) در آن نماز خوانده‌اند و دو ركعت نماز در جاي پاي هفتاد هزار پيغمبر چه فضيلتي بالا دارد، هركس در گوشه اي روي سنگريزه‌هاي تميز نماز مي‌خواند يا خود سجاده‌اي زير پايش مي‌انداخت، و عده‌اي هم در كناري دراز كشيده و مشغول استراحت بودند.
اينها همه قبل از انقلاب اسلامي بود، در سال 1371 هجري شمسي بعد از انقلاب بار ديگر توفيق تشرف جهت اعمال عمره حاصل شد، روزي به شوق نماز در مسجد خيف راهي مني شديم به قول معروف اگر شما در آنجا نماز خوانديد ما هم خوانديم، مسجد را خراب كرده بودند به بخشيد نه به آن معني بلكه ساختمان بسيار عالي و قبه‌اي بلند با در و پيكر طاغوتي كه فقط از آن پنجره‌هاي مدرن سلطنتي مي‌شد اندرون مسجد را ديد زد، چه فرش‌ها و چه چلچراغ‌ها اما نماز بي نماز، گفتند: فقط در مراسمي باز مي‌شو، بلي اين است نتيجه تخلف از شيوه‌اي رسول‌الله(ص) متأسفانه امروز در كشور ما نيز بعضي از مساجد بي‌شباهت به آن وضع نيست، اينجاست كه نهي از آرايش مسجد بايد ساده و بي‌پيرايه باشد تداعي مي‌شود تا براي حفظ اثاثيه مسجد بسته نشود و خراب نگردد. « وَ مَنْ اَظلَمُ مِمّن مَنَع مَساجد الله اَنْ يُذكر فيها اسمُه وَسَعي في خَرابها...» (سوره بقره/آيه114) مردم بندگان خدا مسجد مي‌خواهند فرش و اثاث كذائي نمي‌خواهند هركس در خانه خود از آن‌ها وتميزتر از آن‌ها را دارد.
مسجد در هر كجا كه باشد شعبه‌اي، شعاعي از كعبه معظمه و مسجدالحرام است.
كه هميشه و همه وقت پناهگاه مردم مي‌باشد «وَاِذْ جَعَلنا البيت مَثابه للناسِ وَ اَمنا» (سوره بقره/آيه 126) خيلي زننده و زشت مي‌نمايد كه ساعت هشت صبح مثلاً  همه جا و همه درها باز باشد اما در خانه خدا بسته شود، براي جواناني كه داراي طينت‌هاي پاك هستند بهترين جا جهت پاكردن اوقات فراغت مسجد است، پير مرد باز نشسته‌اي كه از خانه‌اش بيرون آمده بهترين جايي كه او را به خود مي‌پذيرد     مسجد است.
براي فقرا و پابرهنگاني كه جايگاهي ندارند خانه پروردگارشان «مسجد» پناهگاه آن‌ها است مگر نه اين بود كه عده از فقرا « اصحاب صفه» هميشه در مسجد رسول‌الله(ص) بودند، در مدينه منوره تا به امروز جهت سنت رسول‌الله(ص) مسجدالنبي سكوي فقرا را حفظ كرده‌اند و معجري دورش كشيده‌اند.
در كشورهاي اروپايي به اصطلاح پيشرفته در فصل زمستان همه ساله از سرما عده‌اي در گوشه‌اي خيابانها يخ مي‌بندند و جان مي‌دهند، چه كليسا و معابدشان «برروي مردم» بسته است فقط در مراسمي باز مي‌شود.
ما مسلمان‌ها چرا درب مسجدها را به بنديم چه مانع شرعي دارد مگر مسجد فقط متعلق به اغنياء است.
خواب در مسجد: مسجد جاي عبادت است جاي تنيه و بيداري است  براي احترام مسجد خوب نيست كه انسان خانه خود را بگذارد و بيايد در مسجد بخوابد اما براي كسي كه يكي دو ساعت عبادت كرده مطالعه كرده، قرآن خوانده و خسته شده است براي رفع خستگي دراز بكشد و خوابش ببرد اشكالي ندارد، يا غريبي كه جايي ندارد در سرما و گرما پناهي ندارد بهترين جا مسجد است كه آن‌ها را در خود پناه مي‌دهد، حتي در مسجدالحرام كه منشأ و اساس و باصطلاح ما در مساجد است و همچنين در مسجدالرسول، از امام صادق(ع) پرسيدند خوابيدن در مسجدالحرام و مسجدالرسول چطور است، فرمودند بلي جايز است « فَاْينَ يَنامُ الناس» پس مردم در كجا بخوابند در خبر ديگر فرمود آيا مردم را چاره‌اي ديگري هست به جز خوابيدن در مسجد بخوابند اشكال ندارد. حديث در همان منابع ياد شده.
سخن آخر: در بنا كننده و نگهدارنده و پاينده اين چنين مساجد است كه حتماً بايد صدر و ذيل كريمه 19 سوره توبه را همواره در نظر داشته باشند. «اِنَّما يَعمْر مَساجِدالله مَنْ امن بالله وَ اليوم الاخرِ وَ اَقامَ الصلواه وَ اتي الزكاه وَ لَمْ يَخْشَ الاالله فَعَسي اَولئك اَنْ يكونو من المهتدين»، با تضرع و ابتهال از خداوند متعال مسئلت نماييم ما را از آباد كنندگان مساجد الله قرار دهد، بمنه و كرمه....

 

  مطالب برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

غربت مساجد

 غربت مساجد

قرآن کریم پایه و اساس درس و تعلیم ما است . فهم و درک قرآن آنچنان سهل و آسان است که عرب درس نخوانده در محضر رسولخدا(ص) با یکبار شنیدن آیات می فهمید و آیات را ... و حلال و حرامش را می گرفت و عقیده می کرد، در جائیکه ابهامی بنظرش می رسید یا در آیات متشابه، کلام رسول خدا(ص) توضیح و تفسیر می کرد، در زمان ائمه اطهار علیه السلام نیز بهمان کیفیت کلمات ائمه(ع) را از مردم کوچه و بازار که اکثراً درس نخوانده بودند می گرفتند و نقل حدیث می کردند کسی اگر کمترین آشنائی با روایات و راویان احادیث که همان از اصناف : خیاط، حداد، عطار، بزاز و ... بودند، اما غیر عرب زبان مانند ما ایرانیها یکمقدار مقدمه لازم است تا حدودی، درباره صرف و نحو تا جائیکه ملکه کل فاعل مرفوع و کل مفعول منصوب و کل مضاف الیه مجرور با توضیحی در پیرامون آن که با یک دوره جامع المقدمات تأمین می شود و واردخواندن کتابت عربی مخصوصاً قرآن کریم و روایات اهل بیت در پیرامون آیات کریمه که طبق تحقیقی که در این باره شده است بهترین راه برای یادگیری زبان خارجی(عربی) خواندن متن و روزنامه های بزبان موردنظر می باشد و خوشبختانه مسلمانان دنیا در هر زبانی متعهدند که قرآن بخوانند و با تکرار قرائت آشنائی حاصل می شود بدون احتیاج به قواعد صرف و نحو که در حدیث آمده خیلی خود را در این امور معطل نکنید، چه قرآن بزبان مردم عادی و عامی و بطور آسان نازل شده است(وَلَقَد یَسّرنَاالقُرآنَ لِلذِّکر فَهَل مِن مُدِّکّر از سوره مبارکه قمر آیه 17) بطور مکرر آمده است یعنی ما قرآن را برای یادگیری و تذکر بسیار آسان کرده ایم آیا هست کسیکه متذکر شود .  

ماخذ: کتاب مساجد رااز  غربت در آوریم برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

توصیه های الهی

  توصیه های الهی آن عارف سالک



* زندگی ما باید زندگی محمد و آل محمد صلی ا... علیه و آله باشد .
* آیات قرآن کریم محتوی بسیار بزرگ و زیاد دارد و اگر بخواهیم ( در شرح آن مطلب بنویسیم ) باید کتابها نوشته شود .
*پیامبر اکرم(ص) آمده بشارت بدهد به آن مقام بزرگ و همچنین آنهایی که آلوده اند را بترساند .
*مومن حرص، حسد، تکبر و ... ندارد .
*توجه انسان باید به خدا باشد و به غیر خدا تکیه نکند .
*مومن غضب نمی کند اگر غضب کرد استغفار می کند و بر می گردد.
*ما که مومن به قیامت هستیم معتقد به خدا هم می شویم و تکیه بر چیزی نداریم و برای آخرت می کوشیم پس تکیه به غیر خدا نمی کند پس باید به چیزی از دنیا دل نبست و فقط از دنیا استفاده موقت کرد.
* استفاده ابزاری و این ابزارها در اصل زندگی انبیاء بی تاثیر است .
*وقتی انسان عادل شد،‌محبت روی حساب است، غضب روی حساب است، حرص نیست، این آدم زیباست، اخمو نیست. ائمه اطهار عدالت اکمل داشتند که از نتایج عدالت صدای بسیار جالب است. اگر پیامبر آن صدای زیباش را آشکار می کرد همه غش می کردند، پس اعتدال ظاهری و باطنی داشتن :در غذا خوردن و نوشتن در خواب و ...
* یکی از حالات ائمه (ع)‌ عدالت است، حضرت علی(ع) می فرماید : اگر انسان حال اعتدال را در خود حفظ کند به استحکام یا آسمان می رسد.
* وقتی انسان عادل شد مزاجش، روحش آن زیبایی مخصوص رادارد.
* کسی که به خدا ایمان دارد ظرفیت دارد (کم ظرفیت نیست )‌.
* پیغمبر(ص)‌در زندگی نه ترس داشت، نه مهجور بود و ائمه اطهار(ع)‌که بعد از ایشان بودند .
* کسی که می گوید در خط محمد و آل محمد(ص)‌ هستم و گرفتارم بدان (به معنای حقیقی)‌در خط نیست .
* حال تسلیم نتیجه شناخت،‌عبادت و بندگی است، و دعوت انبیاء هم برای همین است .
* حال تسلیم در مقابل خدا یک حالت بهشتی است، انسان موظف است تکلیف خود را انجام می دهد .
* لذت بندگی و عبودیت خدا بالاترین و والاترین مقام است و هدف در خط خدا بودن، ذکر دائم و به یاد خدا بودن است .
* نماز درس توحید است، انسان شکوفایی اش در توحید است .
* آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند، انسانها را به عدالت و خودسازی دعوت می نماید.
انسان همه چیز را از خدا ببیند .
تزکیه کلید بهشت است، بهشت سرتاسری(آیه 76 سوره طه)
بنده خدا باشیم.
راه نجات اطاعت و تسلیم است .
قرآن عهد خداوند است با بنده اش،طبق حدیث حضرت علی
(علیه السلام)بر هر مسلمان واجب است روزی پنجاه آیه قرآن بخواند .
هدف در خط بندگی خدابودن، بندگی خدا، ذکر خدا و دائم به یاد خدا بودن است . اصل زندگی بندگی خداوند است.
درد ما این است که غرب لامذهب قرآن را از ما گرفته
سرمایه اصلی ایمان است .
ما سرباز امام زمان (علیه السلام) هستیم .
دو ثلث ایمان بچه هایتان را با ازدواج حفظ کنید .
اصل درس ما درس قرآن است .
اهمیت بدهید به قرآن خودمان،بچه هایمان، همسرمان، قرآن عهد خداست به بنده اش : حلال و حرامش، حقوق زن و بچه اش، حقوق همسایه اش، تا قرآن نخوانی اینها را نمی دانی .
پیامبران آمده اند که انسان در خط رضای خدا باشد، یهدی بالله، هدایت کننده انسانها .  
انسان یا رو به سوی رضای خداست یا به سوی غضب خداست .
کلمات ائمه همه کلمات جامع است . امام است ، مثل خدا حرف می زند.
ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و استقامت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جوئید که خدا یاور صابران است.
خدا ضامن روزی است .
به نماز شب عادت کنیم، از آثارش قوی شدن، شاداب شدن است، حال و لذت انبیاء است، صحبت کردن با خداست در نماز شب تو هستی و زمین آسمان و خدا این حالات انبیاء است.از آثار یکسره خوابیدن کسل شدن است.
پیامبر اکرم(ص)‌می فرماید : یا علی نماز شب بخوان که 10 خصلت دارد یکی اش تندرستی است .
صدقه برای آخرت و برای اصلاح خود است.
یتیمان را فراموش نکنید، دهن آنها را خالی نگذارید این آزمایش است. پیغمبر با تمام کارهایی که داشت چند نفر یتیم را خودش سرپرستی می کرد .
ما روی توحید، یگانه پرستی زندگی می کنیم .
خدانشناسی ما از نظام غرب است.
هرچه غیرخداست ثبات ندارد، آنچه ثبات دارد هوالله
وقتی سائل می آید دم در رد نکن،به اندازه کمی نان، چیزی بدون سائل را برای خدا
دست گیری کن .
انسانِ با خدا، باید باشد، آن وقت شهادت است که بنده الهی است. ناراحتی ندارد، ترس ندارد، انساندوستی ندارد.
راه ، راه محمد و آل محمد است .
دشمنان اسلام،عملاً بر علیه اسلام تبلیغات می کنند.حواسمان جمع باشد.
انسان، عاشق علم است .
فقط باید از خدا کمک خواست.
خدایا ما را توفیق بده در خط محمد و آل محمد باشیم .
اگر بدانید قیامت چه وضع است .
خدایا به من توفیق بده،در مقابل مقدرات حتمی صبر کنم. خدا روزی را به کسانی زیاد می دهد ولی برای کسانی کم،یرزق ما یشاء و یقدر.
تقوی اصلی این است که انسان خدا را فراموش نکند .
هر چیزی اندازه دارد میزان دارد.
آیا مساوی است آن کسی که دل او باز است به اسلام در حالی که نور دارد، چراغ دارد حقایقی برای او روشن است با آن کسی که تسلیم خدا نیست، سینۀ قصی دارد .
آیا این دو یکی است ؟ حال تسلیم نتیجه شناخت، عبادت، نتیجه بندگی است، تسلیم الهی است، حتی مقدّرات و پیش آمده ها همه در حال تسلیم است و دعوت(انبیاء) هم برای همین است . این همان حالت آرامش است، این حالت «یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک  ... » است .
کسی که تسلیم خداست، تصمیم نمی گیرد، تصمیم بنده با مولاست .
مومن تکلیف، وظیفه اش را انجام می دهد، مولا هر چه انتخاب کند.(این مقام تسلیم است )
برای او داشتن و نداشتن،... هر چه اراده اوست نیکوست .
حال تسلیم در مقابل خدا یک حالت بهشتی است .
روز قیامت عده ای هستند که در آن روز می خندد کی اند؟ آنها که حال تسلیم دارند.
باید فریب نخوریم و بدانیم بزرگترین مشکل اصل حاضر طاغوت زمان، غرب است که از جمله تبعات آن فرهنگ انحرافات، نظام آموزش آن که براساس تفکر رنساسنی است می باشد که باید کوشید با آن مبارزه کرد و .. البته باید صبر هم کرد چون خدا به آنها مهلت می دهد بگذار اوج بگیرند و باید در خط مبارزه با آنها بود، بوسیله اعتقاد خدا، بندگی خدا، همه کارها برای خدا کردن، تمسک به قرآن و اهل بیت در مقابله طاغوت ایستاد و ارائه راه و برنامه صحیح.
      حضرت  علی(ع) دنیا را از بهشت بیشتر دوست داشت چون آنجا لقاء ا... به این معنی که در این دنیا وجود دارد بعد از مرگ وجود ندارد، حضرت دنیا را برای بندگی خدا، برای سجده و برای دیدار خدا(وجه ا...) می خواست(دوست داشت)، نه برای دنیایش.
طوری نماز بخوانید که خدا شما را می بیند و شما آن را نمی بینید.(طوری
نماز بخوانید که خدا را ببینید و اگر او را نمی بینید خدا شما را می بیند.)
نماز باید با توجه باشد(با توجه به خدا)
نماز آرامش باید داشته باشد .
ذکر رکوع باید حتماً 3 مرتبه گفته شود 1 مرتبه اشکال دارد.نماز را خراب می کند. امام علیه السلام می فرماید : مختصر گفتن، یعنی 3 مرتبه.
در اعتکاف تو شریک عمر زندگی را می توان برداشت.
توشه یک عمر زندگی است.
اصل زندگی بندگی خداست بهترین الگو پیامبران صلوات الله علیهم و ائمه اطهار علیهم السلام اند .
او را بندگی کنید .
عندا... بشوید، عند رب بشوید.
اعتدال
هدف بندگی خدا باشد(همه چیزی برای خدا باشد): کار، معامله، زراعت و ...
مسجد برای عبودیت و بندگی خداست؛ نماز، قرآن و ...
اصلا مسجد برای قرآن (خواندن ) است .
امام صادق(ع) فرمود: مشکلی داشتم رفتم در خانه خدا، دیدم خدا دارد نگاه می کند، حالتی به من دست داد که مشکلم یادم رفت .
از رذایل اخلاقی؛ تکبر، حرص، کینه، حسد و ... است .
پروردگارا را توفیق قرائت قرآن را در شبانه روز به ما عنایت بفرما .
ما را از برکات قرآن، هدایت قرآن، دنیا و آخرت برخوردار بفرما .  
من هر وقت می روم تهران می آیم (از خطر ماشین،سرعت، شلوغی و ...) سجده شکر می کنم(بجا می آورم).
من باید به این مطلب رسیده ام که تاریخ تکرار می شود .
ما باید خدا(علم توحید) و بت را اشتباه نگیریم. باید علم توحید و علم ضار را با هم اشتباه نگیریم .
خداوند از روز اول چراغ برای انسان قرار داده است . «اوایل سوره بقره» در این آیات کوتاه برنامه زندگی تا آخر گفته شد.
خداوند می فرماید : بروید روی زمین، هر گاه از من (خداوند) هدایت یافتید راهنمایی آمدآن را بگیر (و بروید جلو)،ولاخوف علیهم و لاهم یحزنون»
هر کس به هدایت من تابع شد دو دنیا نه برای دو ترس خواهد بود و نه مهجور خواهند شد (قصه ای ندارند) در دنیا و آخرت. وظیفه نبوت هم همین است که ما اگر در زندگی، در خط پیامبران به خصوص پیامبر آخرزمان باشیم نه ترسی خواهیم داشت نه مهجور خواهیم شد.
     اگر مهمان شما آمده منزل، اهل نماز است برو نماز و آن مسلمان را هم با خود ببر چنانچه، مهمان دل نازک است می خواهد شما بمانید، آنجا نمازجماعت را رها کنید و بمانید) ثواب نماز جماعت را بر شما می نویسند.
تمام انبیاء آمده اند انسان را به بهشت برسانند و راهش همانست که در
پنج آیه اول سوره بقره بیان شد.
پیغمبر(ص) از ما زیاد فاصله ندارد علی (ع) از ما زیاد فاصله ندارد.
اسلام دین آسان است و تمام برنامه هایش هم آسان است .
امام باقر و امام صادق(علیه السلام) فرمود : اگر ده هزار نفر مسلمان معتقدقبول کنند که ما می خواهیم در راه خدا بجنگیم هیچ قدرتی نمی تواند در مقابل آنها بایستد .
امروز ابر قدرت جهان ایران است با داشتن قرآن و محمد و آل محمد(ص)
خوشا به حال آنهایی که بیدار بشوند و زندگی را بفهمند و آزمایش های الهی در تاریخ را به یاد آورند .
کسی که کنار خداست و در خط خدا کارمی کند دنیا برای او شیرین است .
خدا بالای سر همه است و ریزه کاری های انسان را می بیند .
تمام پیغمبران آمده اند برای راهنمایی کردن و هدفشان یکی بود و آن هدف بندگی خدا بود .
راه تعلیم آن است که انبیاء آورده اند .
در حدیث دارد که چشم زخم، شتر را در دیگ و بچه را در قبر می کند.انسان نیرو های ناشناخته دارد، اما در کسی که بنده خداست، تابع قرآن است و قرآن می خواند، در خط محمد و آل محمد است راه پیدا نمی کند .
قرآن ذکر است برای اهل عالم، کسی که اهل قرآن باشد شکوفا می شود .
پیروی از غرب طبق آیه قرآن محکوم است .
از خدا می خواهیم که راه مومنان را برویم که در رأس محمد و آل محمد است.  
پیغمبر اکرم(ص) آخرین پیامبران است و آخرین مطالب را، هر آنچه برای بشر خیر است ، لازم است گفته و هرچه برای بشر شر است،آن را ممنوع کرده است، همه چیز را کامل آورده است.
دانستن (فراگیری) قرآن برای یک مسلمان واجب است .
اولین علم که طبق آیات قرآن و روایات واجب است انسان یاد بگیرد قرآن و کلمات(بیانات) محمد و آل محمد است .
باید به فکر اصلاح جامعه باشیم .
آتش اندرون انسان مثل آتش حرص و حسد و ... در صورت انسان اثر می گذارد و از صورت انسان آن آتشهای درون پیداست و روز قیامت آن آتش ها ظاهر می شود و آن چیزی که انسانها را درست می کند دعوت انبیاء است .
آن خدایی که در شکم مادر ما را فراموش نکرده الان هم فراموش نمی کند.
اجتماع یک خانواده است باید مواظب باشیم خانواده فاسد نشود.
* رفتارمان باید طبق دستور قرآن باشد و به عنوان بندگی باشد.
* قرآن کتاب هدایت و نجات بخش است .
* همه موظف هستیم به حفظ خانه بشریت که همه در یک خانواده بزرگ هستیم و همه موظف هستیم نگذاریم این خانه آلوده شود .
* پیغمبر(ص) که الگوی ماست صبر جمیل داشت و جمیل،هم این است که آدم(سختی ها را تحمل کند وشکایت هم نکند و خدا این صفت را دوست دارد .
* جالب است که خدای تبارک و تعالی در آیه آخر سوره طلاق می فرماید خداوند هفت آسمان را آفرید ... تا شما بدانید که از این آیه معلوم می شود خلقت برای علم است .
* علم الهی به انسان آرامش میدهد.
* نماز انسان را از صفات رذیله، بری می کند و آدم را درست می کند .
* خداوند واجب کرده که در هر نماز سوره حمد خوانده شود برای اینکه قرآن خواندن ترک نشود .
* قرآن دوای بسیاری از دردهاست .
 * فرعون زمان ما غرب است ملت ایران مانند قوم بنی اسرائیل نیستند که سروصدای فرعون و فرعونیان اینها را تحت تأثیر قرار دهد ما صدها موسی داریم که وقتی اضطراب قوم را دید فرمود : ناراحت نباشید ان الله مع نا، که در اینجا خطاب شد : یا موسی عصا را به دریا بزن .
* در قرآن کریم سوره حمد می خوانیم و همچنین در نماز که : خدایا ما را هدایت کن به راه مستقیم، نه راه کسانی که مورد غضب تو قرار گرفته اند نه راه گمراهان که والضالین همین یهود و نصاری هستند .
* خداوند ما را حفظ کند که تابع ضالین و مضلین نباشیم که امروز شرق و غرب مشمول این آیه است
* احتیاط واجب در باز نگه داشتن مساجد است .
* استفاده کردن از ادوات صوتی در حدی که موجب مزاحمت و ناراحتی مردم باشد غیرمجاز و حرام است، مخصوصاً در مجالس ترحیم که همه از صدای ناهنجار اِکو درعذاب هستند(رعایت شود)
* توکل یعنی خداوند را وکیل خود گرفتن و کارهای خود را به او سپردن، هر چه او رضایت و تقدیر می دارد انجام دهیم، ما فقط بایدوظیفه و تکلیف خود را انجام دهیم .
* فریاد ملت ایران در کنار ارتش، قوه و قدرتی است که دشمنان از آن هراس دارند، مبارزه با دشمنانِ اشغالگر و بیرون کردن آنها از سرزمینهای اسلامی بر مسلمانان واجب است امام باقر و امام صادق (علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه جلد 6 صفحه 22 و کتاب کافی جلد 5 صفحه 21 چنین فرمودند: نگوئید آنها سنی هستند یا والی و رهبر آنها کیست، آنها آمده اند اسم محمد(ص) را از بین ببرند برای شما واجب است دفاع کنید، نگذارید از مرز اسلام وارد شوند .
* ما آماده ایم، ما نباید بنشنیم و آمریکا نعره بکشد و ما مسلمانان بترسیم، ما نمی گذاریم کفار و دشمنان اسلام در مرزهای کشورهای اسلامی وارد بشوند.
* ما باید امام زمان(عج) را یاری کنیم.
* ما تنها نیستیم اما امام زمان داریم . به آقا یاری فرمائید.
* جامعه و نظام اسلامی در غیاب حضرت ولی عصر(عج) باید بدون چون و چرا تسلیم ولایت فقیه باشد و در جامعه اسلامی فقط باید امر ولی فقیه اجرا شود.
و حکومت اسلامی و حقیقی با آمدن حضرت ولی عصر(عج) محقق می شود.
* حفظ رهبر واجب است .
* دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد.
* ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله علم به ماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام .
* آسمان تابلو عظیمی است که جای جای آن خدا و توحید را فریاد می کند.
* عالم زیباست و زیبائیها در انسان خلاصه شده است، انسان زیبای جهان است، تحقق این زیبایی موقعیست که تزکیه شود.
* زیبائی در ائمه اطهار(علی و آل علی علیهم السلام) بقدری بالاست که از عهده افراد عادی ارزیابی آن بیرون است .
* در حدیثی امام علیه السلام فرمود : هر کس زائر ما را زیارت کند مثل آنست که ما را زیارت کرده است .
* از آنچه تولید کبر می نماید بخدا پناه ببرید.
* فهم و درک قرآن همانقدر سهل و آسان است که عرب درس نخوانده در محضر رسول خدا(ص) با یکبار شنیدن آیات می فهمید و عقیده می کرد و متعهد به اجرای دستوراتش می شد، در جائیکه ابهام بنظرش می رسید یا در آیات متشابه، کلام رسول خدا(ص) توضیح و تفسیر می کرد.
* پایه و اساس درس ما قرآن کریم می باشد.
* پیغمبر در زندگی نه ترسی داشت نه مهجور بود و همچنین ائمه اطهار(ع) که بعد ازایشان بودند، برای من بله ظرفیت کم است برای کسی که به خدا ایمان دارد ظرفیت دارد .
* ام القرآئ مکه است
* هدف خداست، برای خدابودن است . به این نکته باید برسیم.
* خدا دینش را حفظ می کند .
* مومن هیچ وقت نگران نیست .
* همین که دانستی این نظام(آموزش غرب) درست نیست.خوب است.( خدا انشاء ا... اصلاحمان کند تا یک طور بتوانیم این نظام آموزشی را برگردانیم و اصلاح کنیم. )
* استخاره : باید فقط وقتی که سر دوراهی مانده از قرآن راهنمای بخواهی.
* در جواب جوانی که مشکل مالی و ... داشت (درمورد ازدواجش) فرموده بودند:
انشاء ا... ، عقد کن بگذار بماند، توکل به خدا کن، قناعت کن، خود او می رساند سربازی هم برو در حالی که زن داری.
* قرآن باید خوانده شود، حلالش حرامش و ... راه بهشت قرآن است (راه) غیرقرآن جهنم است .
* قرآن عهد خداست به بنده اش، حلال و حرامت، حقوق زن و بچه ات ، حقوق همسایه ات و ... اگر قرآن نخوانی این حقوق را نمی دانی .
* برادران اهمیت بدهید به قرآن.
* برای هر مسلمان واجب است که روزی 50 آیه قرآن بخواند.
* درد ما این است که قرآن را از ما گرفته اند .
* حدود 90 سال است که این نظام آموزشی (غرب) به اجبار وارد(ایران) شده است .
* ناراحتی ها و تلخی ها را متحمل شدن اجر دارد.
* اینها که منحرف می شود ایمان به آخرت ندارند.
* انسان اگر از مرگ غافل شد به خوشی های دنیا دل می بندد.
* انسان مثل دانه ای است که باید شکوفا شود .
* راه رسیدن به شکوفائی(بندگی) خدا است .
* تمام کارها باید به عنوان بندگی باشد.
* بنده ی خدا بودن شرافت به انسان می دهد.
* انسان موجودی است که اگر در خط بندگی خدا باشد در دنیا هم زندگی بهشتی دارد .
* شعله های اندرون انسان مثل شعله حسد، حرص و ... موقعی خاموش می شود که بنده خدا باشد و خدا را بشناسد .
* اگر شب نبود، آدم حریص آنقدر کار می کرد که (خسته ) می شد و به زمین می افتاد.
* انسانی که در خط خداست آرام است .
* ملتی که جهادگراست ذلت نمی پذیرد.
* ملتی که عاشورا دارد ابرقدرت است .
* ملت ایران جوانهایی مثل حضرت قاسم دارد که می فرمود مرگ نزد من شیرین است و این نتیجه اعتقاد به معاد است .
* کسی که اعتقاد به اصل معاد دارد دنیا در نظرش فانی است .
* ائمه دنیا را زینت نمی دادند .
* انسان به کمال رسیدن و کامل انسانی است که یقین به آخرت دارد .
* طلاق پیش خدا مبغوض است .
* اصل تقوا این است که همه کارها برای خدا باشد.
* اصول دین زندگی را هدفدار می کند .
* هر کس خودش را بشناسد، که چگونه خلق شده است، خدا را شناخته است.
* علم نافع علمی است که دنیا را هم برای انسان بهشت کند و صفتهای جهنمی را در انسان بهشتی کند.
* گاهی خدا از انسان می خواهد که بجنگد.
* از خدا بخواهیم که از دنیا خیز بگیریم .
* جنگ(در راه خدا) مقدس است .
* بسیجی باید جان برکف باشد.
* اگر انسان در اعتقاد معاد سست باشد نمی تواند در خط الهی استوار باشد.
* آن وقت زندگی دنیا رنگ واقعی می گیرد که اعتقاد به معاد باشد.
* وظیفه ما این است که انجام وظیفه کنیم و نتیجه با خداست .
* در زندگی اگر از کسانی که به شما بد می کنند بگذریم خدا هم شما را می بخشد.
* کسانی که ایمان به حساب و کتاب ندارند کارهاشان بی حساب و کتاب است.
* در دنیا متقیان پیروز هستند و آدم متقی هیچ وقت شکست ندارد و در دنیا و آخرت پیروز است .
* در همه جا اونی که موجب پیروزی است بندگی خدا است .
* خداوند در آخرت کمترین چیزی که به مومن می دهد آنقدر است که می تواند تمام انس و جن را مهمانی بدهد.
* غم یکی از وسائل رحمت الهی به بندگان است که انسان بخاطر غم با خدا ارتباط پیدا کند .
* طبق روایت برای شیعیان دنیا بهشت است قبر هم بهشت است، بهشت هم بهشت .
* موسیقی حرام است .
* کسی که برای خدا است همه جا برای او باغ است .
* انسان وقتی در جهاد واقعاً از جان گذشت و وارد میدان جنگ شد خدا کمک می کند همانطور که پیامبران را کمک کرد که همان امداد غیبی است.
* حضرت موسی عصا را به دریا زد و دریا شکاف خورد اگر ما هم حالت موسی را پیدا کنیم عصا را بزنیم دریا شکاف می خورد.
* قرآن در دسترس همه است ولی کمند آنها که به علم کتاب درست پیدا کنند.
* خدا با مردم ایران است(مردم ایران را کمک می کند )
* اگر ما با کفار، آمریکا و انگلیس و ... سازش کنیم ،آنها دست بردار نیستند و هدفشان این است که اسم محمد(ص) را از بین ببرند.
* توقعم از علما و مراجع امروز این است که مردم را بیدار کنند.
* امروز باید مسلمانان کاری بکنند که درجهان سربلند باشند .
* مسلمانان باید قیام کنند، امریکا دارد اسلام را لگدمال می کند، اسلام را، عزت اسلام را.
* هر کس در راه خدا بجنگد، کشته شود و یا غالب شود خداوند بزودی اجر عظیم به او می دهد.
* شما عمل پیامبر را ببینید، زندگی ائمه علیهم السلام را چکار می کردند، آیا در مقابل کفار و منافقین می نشستند و بی تفاوت بودند ؟
* ما مسلمانان تنها نیستیم، امام زمان(عج) بالای سرماست.
* خداوند موسی را در مقابل فرعون پیروز گرداند، فرعون زمان ما غرب است.
* آری شکوفایی و رستگاری انسان موقعی است که انسان تزکیه شود. (قَد اَفلَحَ مَن الزکّا).
* خداوند با تمام ذرات عالم است، و از یک ذره هم دور نیست، با هر ذره هست، نه به طور قاطی و از هر چیز جداست نه بطور دوری(سوره آیه...) مثلا و چیزی نیست، او بصیر و شنواست، درد ما را می داند و احتیاجمان را می فهمد و ما در محضر او هستیم .
* مومن هیچ وقت نگران نیست.
* مومن باید به طرف رحمت الهی حرکت کند .
* مومن باید خود را به تنگی نیندازد و خود را در زندگی نباید زیاد به مشقت بیاندازد با کم بسازد، تکلیف را انجام دهد، وقتی در بن بست قرار گرفت خدا می رساند راه را باز می کند .
* باید خوردن وآشامیدن، کار و تلاش و ... برای رضای خدا باشد .
* مسلمانان زمانی ضربه خورده اند و خواهند خورد که از قرآن(وحی) و علما کناره گیری کنند.
* خداوند پشتیبان ایران اسلامی است و ملتی که خدا دارد ابرقدرت است.
* اگر خداوند 500 سال هم به بنده عمر بدهد دست از قرآن برنخواهم داشت .
* برنامه اصلی ما بندگی خدا باشد روی روال همیشگی :
نماز، واجبات و محرمات، کار، خدمت به پدر و مادر، ادای حقوق دیگران، مطالعه، قرائت و تلاوت قرآن توجه به مفاهیم عالیه آن مناجات داشتن با خدا و ایجاد ارتباط معنوی باخداوند، خوردن و در کلاسهایمان پیداکردن به اعتقادات، خدا، معاد، نبوت و .. و انجام و  عمل به آنها و رعایت حدود و مقررات و احکام برمبنای شرع و خوب بودن و در کل رعایت شرع.
* زندگی ما باید زندگی محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله ) باشد.
* روایت از حضرت علی است که : اگر انسان حال اعتدال را در خود حفظ کند به استحکام هفت آسمان می رسد.
* امروز تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاده است .
* امروز ایران اسلامی ابرقدرت است .
* بزرگترین قوت قلب ما وجود نازنین ولی عصر(عج) است .
* امروز ایران با داشتن سلاحها و در عین حال بالاتر از آن با داشتن  علم کتاب، تکیه بر امداد غیبی دارد. از انبیای علم کتاب مقدس فتح خرمشر(درجنگ تحمیلی)
* حروف ابجد علم کتاب قصه های انبیا در قرآن است.
* ما صدها موسی داریم که در رأس همه آنها حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای (مدضله العالی) است.
* هدف بندگی خدا باشد(همه چیز را برای خدا باشد). کار،معامله،زراعت و ...
* من مات، قامت قیامه، هر کس که می میرد قیامتش شروع می شود .
* بنده خدا دائماً می داند نزد خداوند است، او با خداست، نزد خدا زندگی
می کند. این بنده « ...  عند ملیک مقتدر.» است:یعنی خود را دائماً بنده خود می داند.
* مومن چون ایمان به خدا داردپس در هرچیز توکل به خدا می کند، حتی در بدترین شرایط ناراحت نمی شود چون همه چیز از ناحیه خدا به ما می آید. مومن راضی به رضای خداست. بدانید که خداوند شما را دوست دارد و با اتفاقات می خواهد شما را به سوی خود برگرداند.
* خداوند به یک معنی، عاشق بنده مومن اش است، ما هم باید خدا را بیابیم، تعظیم کنید، از او بخواهیم، خدایا ما را بیشتر دوست بدار، از فراغ خداوند ناله کنیم، دنیا را پشت سرانداختن و عشق ورزیدن به خدا.
* به نقل از معصوم علیه السلام: لذت بندگی خدا بهترین و والاترین مقام است.
* فقط خداونداست که نجات بخش انسان است .
* الگوی ما باید محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
* توحیدهمان قل هو الله احد است . هرچیز هست اوست- کسی کاره ای نیست مگر به اجازه او .
* بنده در این همه سال عمر به این نتیجه رسیده ام که هدف و راه فقط بندگی خداست. باید بنده خدا بود.
* اخلاص برای خدا بودن و در عین حال زاری کردن است، خدا را با زاری و ترس یادکردن، ترس از گناهان خود و امید به یاری او. دوام اخلاص در یاری خداوند و کمک اوست.
* هستی با عدالت الهی است، بالعدل قامت السموات والارض. عدالت خلاف ظلم است .
* حضرت علی علیه السلام می فرماید: خلقت انسان یکی از عجائب جهان است که اگر اعتدال را رعایت کند به استحکام هفت آسمان می رسد، اگر انسان آن راهی را که محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله داشتند، داشته باشد به این حد می رسد.
* بندگان خدا شب کم می خوابند و سحرگاهان را استغفار می کنند.
در نافله های 2 رکعتی شک نیست، اعتنا نکن اختیار با توست، (مثال اگر در رکعت نافله صبح شک کردی) هر کدام(رکعت ) را اختیار کردی درست است.
* پروردگارا حض ما را از نافله ها زیاد کن.
* حدیث دارد: بنده من با نافله به من نزدیک می شود تا جایی که به من می رسد مثل من می شود، من به چیزی می گویم بشو می شود، بنده من هم بگوید بشو می شود.
* عبادت یعنی : به خدا بنده باش.
* خداوند صاحبمان، حضرت ولی عصر(عج) را برساند.
* سعی کنید همیشه آماده برای قیامت باشید، شاید فردا یا به زودی باشد، همیشه در حال تجافی باشید، برخواستن از دنیا، (کنده شدن)، نه در حال ناامیدبودن.
* همه چیز برای بندگی خدا باشد، الا لیعبدون یعنی عمل صالح، کارکردن برای خدا در دنیا، همه چیز را برای او
* برنامه اصلی ما باید بندگی باشد روی روال و همیشگی نماز خواندن، واجبات و محرمات، کار ، خدمت به پدر ومادر، مطالعه، قرائت و تلاوت قرآن و توجه به مفاهیم عالیه آن، مناجات داشتن با خدا و ایجاد ارتباط معنوی باخدا و در کل ایمان پیداکردن به اعتقادات (خدا، معاد، نبوت و ...) را انجام و عمل به آنها و رعایت حدود و مقررات و احکام بر مبنای شرع و خوب بودن و در کار رعایت شرع.
* مطالبمان باید زیر پرتو قرآن باشد.
* امامت یعنی : ما معتقدیم که بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) 12 نفر ولی آن بزرگوار است، اهل بیت علیهم السلام، حاکم نگهبان و مفسر وحی بودند که هر یک وظایفی داشتند، شخصیت هر یک یک آنها را در طول سال یک مقدار آگاهی پیدا می کنیم . اسلام واقعی هم به زبان ائمه اطهار(س) تفسیر شده است .
* همه چیز در بندگی خداست .
* تزکیه یعنی بنده خدا بودن .
* آیات قرآن محتوی بسیار بزرگ و زیاد دارد و اگر بخواهیم (مطلب بگوییم) باید کتابها نوشته بشود .
* مسکین یعنی ساکن است، کسی که نشسته است سرجایش و به کسی(احتیاج و نیازش) را نمی گوید.
* پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) فرمودند که اگر مسلمانها این آیه را رعایت کنند مریض نمی شود:
«کولوا و شربوا و لاتسرفوا فوان الله لایحب المسرفین » طبق روایت اگر اهل قبرستان را بیدار کنند و بپرسند برای چه مردید می گویند، معده، پدرمان را درآورد.
* سعی کنید معتدل زندگی کنید.
* بنده وقتی که عندملیک شد. در نزد خدا که شد، آن خدای توانا، دیگر مضطرب نیست، برای بود و نبود خود را ناراحت نمی کند، همیشه زیباست.
* نماز باید باتوجه باشد، کل نماز باتوجه به خدا، طوری نماز بخوانید که خدا شما را می بیند و شما اورا نمی بینید، نماز آرامش باید داشته باشد .
* توحید یعنی اینکه انسان به جایی برسد که داشتن و نداشتن برای او فرق نداشته باشد .
* باید داشتن و نداشتن در مومن تأثیر نداشته باشد .
* بنده خدا باشید اسیر نفس نباشید.
* تکامل انسان با بندگی است .
* در قرآن می گوید قیامت موقعی است که کوهها و زمین بهم کوبیده می شود که ممکن است نزدیک باشد و مرگ هم ناگهان می آید. ما که مومن به قیامت هستیم پس معتقد به خدا می شویم و تکیه به چیزی نداریم و برای آخرت می کوشیم برای قیامت ذخیره می کنیم. پس تکیه بر غیر خدا نمی کنیم پس باید از دنیا استفاده موقت کرد،بزرگترین مشکل اصلی عصر حاضر تفکر رنسانس و نظام آموزشی غربی حاکم بر دنیاست که بایدکوشید اصلاح شود و در کشورمان با انقلاب فرهنگی نظامی آموزشی کشور اصلاح گردد.

 برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

معني حقيقي عدل

معني حقيقي عدل(در چندجمله)  

 - عدالت در مقابل ظلم (وضع كل شي موضع) بوده و هر چيز را در جاي خود قرار دادن است. - اصل عدالت رحمت دادن است. - نتيجه ثواب بهشت است، فرق ندارد چه براي دارا چه فقير، هركس وظيفه را انجام داد به نتيجه مي‌رسد. - انسان موظف است كه تكليف را انجام دهد. - بايد با حالت خوف و رجاء زندگي كنيم.

منابع وتعالیم اسلام  

 

منابع وتعالیم اسلام  


تعالیم ، معارف یا بخش های دین اسلام شامل 3 بخش:
1- عقاید اسلام یا اصول دین اسلام یا جهان بینی اسلامی
2- احکام و دستورات عملی اسلام یا فروع دین یا ایدئولوژی اسلامی
3- اخلاق و آداب معنویات اسلامی است
منابع اسلام
تعالیم اسلامی با استخراج ، استنباط و استناد و اعلام عقل ( که مبنای تکلیف الهی است) از قرآن و سنت ( منابع دین) و در بعضی موارد از اتفاق آراء علمای مسلمین می باشد.
قرآن کریم یا کتاب خدا اولین و مهمترین منبع فهم این اسلام است که مبنای استنباط دیدگاه های دین قرار می گیرد بیشتر آیات قرآن در زمینه مبدا و معاد، عقاید و معارف، اخلاقیات و آداب و معنویات است و بخشی از آیات مربوط به احکام و دستورات الهی می باشد. سنت یعنی قول « گفتار»، فعل « کردار» و تقریر « تایید» پیغمبر اسلام و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشد  که باعث تبیین، توضیح و تفضیل قرآن کریم است.

 بنابراین دین سه قسمت تقسیم می شود:
1- اعتقادات    2- اخلاق و آداب 3- عمل یا دستورات و احکام عملی

تعالیم اسلام
1- اعتقادات
ما اگر به عقل و وجدان خود مراجعه کنیم درک می کنیم که این جهان پهناور هستی با نظام حیرت آور خود نمی شود خود به خود بوجود آمده باشد و سر تا پا نظم و ترتیب آن، بدون نظم دهنده یی انجام یابد؛ مسلماً آفریننده ی هست که با توانایی و علم بی پایان خود این جهان بزرگ را پدید آورده و با قوانین ثابت و تغییر ناپذیری که در تمام امور برقرار کرده نظام جهان را با عنایت عدل و داد براه انداخته است. هیچ چیز بیهوده و بگزاف آفریده نشده و هیچ موجودی از قوانین خدایی مستثنی نیست و نمی توان باور کرد که چنین خدای مهربان با همه عنایت و لطفی که با آفریده های خود دارد جامه بشری را به عقل خودشان که بیشتر اسیر هوی و هوس شده و در نتیجه دچار گمراهی و بدبختی می شود واگذار نماید.
بنابراین بدین وسیله پیامبرانی که از خطا و اشتباه دورند دستورهایی برای افراد بشر بفرستد تا بکار بستن آن دستورها آنان را به سعادت و نیکبختی برساند.
و چون پاداش فرمانبرداری از دستورهای پروردگار در زندگی این جهان کاملاً به ظهور نمی رسد باید عالم دیگری باشد که در آنجا بکارهای مردم رسیدگی شود تا اگر عمل خیری انجام داده اند پاداش آن را ببینند و اگر کار زشتی از آنان سر زده بجزای آن برسند.
دین، مردم را به این اعتقادات و سایر عقاید حقه یی که بعداً به طور تفصیل بیان می کنیم تشویق می نماید و آنان را از جهل و بیخبری بر حذر می دارد.

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است  


سوره محمد آیه 19 :
 
فَاعلَم اَنَّه لا الهَ الاّ اللهُ وَ استَغفِر لَذنبِک        پس بدانکه معبودی غیر از الله نیست، خیزی جز الله نیست پناهی جز الله نیست     
تمام خیرها غیر از خدا عارضی و فانی است، قدرتها، زیبائیها و ... خداوند است که همه صفاتش ذاتی و باقی است، به آفتاب و ماه سجده نکنید بخدائی سجده کنید که آنها را آفریده است .
سوره فصلّت آیه 37 :
 
لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَر وَ اسجُدُوا لله الّذی خَلَقَهُنَّ اِن کُنتُم ایاهُ تَعبُدُون        نه به آفتاب و نه بماه سجده نکنید سجده بخدا کنید که آنها را آفریده است اگر فقط او را
می پرستید     
شکوفائی انسان در اعتقاد به توحید است(قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللهَ تُفلِحُوا) انسان که به این علی رسد، خدا در نظرش عظیم می شود و غیر خدا هر چه باشد حقیر و کوچک، یعنی دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، اگر دیگران دارند، او ناراحت نمی شود حسد نمی کند و اگر خود دارد حریص نیست و بخل نمی ورزد و خصوصیتهای خوب و زیبای دیگر که همان شکوفائی انسان است .
بعبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت می باشد بهشت سرتاسری، (جزاء من تزکی 76 طه) آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش ، نماز، زکوه، حج، جهاد و ... حتی کسانی را هم که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد.
- آری شخص مسلمان در هر حال بنده خدا است داشتن و نداشتن پیش از او سواء است او دارای نفس مطمئنه است که بهر حال رضایت دارد خدا هم از او راضی است او در هر حال و در هر حادثه بخدا رجوع می کند خدائی که (لَهُ ما فیِ السّماواتِ وَ الارضَ وَ ما بینَهُما وَ ما ... آیه 6 طه ) او همواره مخاطب:(یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فَادخلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی، آیات 27 الی 30 سوره الفجر) است او قبل از بهشت موعود در دنیا هم در باغستانها است و مشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد.
 
اِنّ المُتَقینَ فی جنّاتٍ وَ نَهَرَ فی مَقَعَدِ صدِق عِند مَلیکَ مُتَدِر        بی گمان متقیان در باغها و نهرها هستند در مقام و منزلتی صدق نزد فرمانروای مقتدر     
فی جناه و نهر : از رسول خدا که در ذیل این آیه آمده : نهر بمعنای وسعت است یعنی در هر حال چه فقر و چه غنا و چه صحت و چه مرض در باغ است امام صادق(ع) فرمودند : «دنیا برای شیعیان ما بهشت است، بهشت هم بهشت است او به مقام خلیفه اللهی رسیده است» در حدیث قدسی است : عبدی اطعتی حتی اجعلک مثلی من بچیزی می گویم باش، می شود تو هم بگوئی باش بشود. امام صادق(ع) فرمودند :«مومن اگر به این کوه بگوید بیا جلو می آید. دیدند کوه دارد جلو می آید حضرت با اشاره دست فرمود بایست، ایستاد، در زلزله مدینه که در بحار نقل کرده، مردم پناه به آن حضرت آوردند،حضرت دست گذاشت بر زمین، نهیب زد(هی اسکن) زمین ساکت شد، مردم خیلی تعجب کردند، فرمود تعجب نکنید من همان انسان هستم که در سوره زلزال آمده : اِذا زِلزِلتُ الاَرضُ زلزالها وَ اخرجَتُ الارضُ اَثقالَها وَ قالَ الاِنسانُ مالَها.
« علم به ماوراء توأم با حکمت عملی»
ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله بماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام، موسی علیه السلام تولدش، رشدش ... تا می رسد آنجا که فرعون تهدید می کند و موسی پیامبر خدا بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.
دشمن از عقب می رسد و موسی کنار دریا قوم مضطرب می شوند موسی علم به ماوراء دارد و می گوید کلا انّ معیَ ربی سیهدینی که خطاب می شود اضطرب بعصاک البحر، آب سنگ می شود ... در بیابان هم سنگ آب می شود، عیسی علیه السلام مجسمه از گل بصورت پرنده درست می کند و باذن خدا فوت می کند و پرنده می شود، یونس در بطن ماهی خدا را تسبیح می کند و پس از مدتی سالم از شکم ماهی بیرون می آید، فانجیناهُ منَ الغَمِّ وکَذلکِکَ نُنَجی المُومنین، امام صادق(ع) در ذیل این آیه فرماید تعجب می کنم از کسیکه گرفتار غم سنگینی می شود چرا از این آیه غافل است. عاصف بن برخیا در یک لحظه تخت بلقیس را از دوازده روز راه حاضر می کند(و قال الذی عندَهُ عِلمٌ منَ الکِتاب اَنا اتیکَ بهِ قَبلَ اَن یَرتَدِّ اِلَیکَ طرفک)به ابراهیم(ع) آتش سرد و سلام می شود .....
رسول خدا هم اعلان مقابله با دشمن می دهد و می گوید : اِنَّ وَلِیَّ اللهَ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلِّی الصالِحین متولی امور من کسیست که کتاب را نازل کرده و او متولی صالحان نیز می باشد(آیه 196 سوره اعراف) و خلاصه اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ امَنُوا فِی الحیوهِ الدُّنیا ... تمام اینها توام با حکمت عملی می باید باشد.(مجموعه آیات 22 الی 39 از سوره اسراء) گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل پای اشتر را ببند، امیرالمومنین وارد مسجد شد دید عده در گوشه مشغول ذکر هستند جلو آمد فرمود شما کیستید؟ عرض کردند ما متوکلان هستیم فرمود یعنی چه ؟ گفتند خداوند روزی رسان است اگر رسد می خوریم، نرسید صبر می کنیم، حضرت فرمود سگهای محل ما هم چنین اند، پا شوید بروید بیرون مشغول کاری بشوید. بلی کار و شغل نیز عبادت است بشرطی که بعنوان بندگی باشد، در این حال اگر گرهی در کار افتد او خود مشگل گشا است که وَ مَن یَتَّقِ الله یَجَعَلَ لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب. هر کس خدا را بپاید و تکالیف خود را انجام دهد خداوند در گرفتاری ها راه خروج بر او قرار می دهد از راه ماوراء که مافوق حساب های طبیعی است به او روزی می دهد حضرت مریم هم گفت : هُوَ مِن عِندَ اللهِ انَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءِ بِغَیرِ حِساب. و آیا دیگر که سرتاسر قرآن مشحون است با این آیات نورانی .
امروز کشور ایران بحمدالله از موقعیتی برخوردار است که بعد از زمان ائمه سلام لله علیهم هیچگاه این موقعیت را نداشت.
و در زمان بعد از زمان ائمه تا زماننا هذا سلاطین جور از صفویه ها و پهلویها همیشه مسلط بودند و مراجع عظام همواره محکوم به سکوت بودند اما امروز بحمدالله در رأس کشور ولی فقیه است مرجعی وارسته و فرمانده کل قوا و بحمدالله سپاه و بسیج و ارتشی و قوای انتظامی نیرومند تحت فرمان ..
بدبخت و بیچاره است کسی که با داشتن موقعیت ایران ترسی هراسی بخود راه دهد و از هیاهوی دشمن بترسد آنها مانند ضعفای بنی اسرائیل هستند که مضطرب می شوند. غافل از آنکه هزارها موسی در کشور هستند و دریاها را می شکافند و ...
آسمان و هدایت انسان ها
در این عصر انسان از دیدار آسمان و مناظر زیبای آن و از هدایتی که بواسطه آن باید نصیبش شود محروم مانده است به آسمان توجه کنید . 

  برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

نکاتی پیرامون قرآن كريم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 نکاتی پیرامون قرآن كريم  

قرآن عهد خداوند با بنده‌اش است، قرآن را بايد تا خواند حلال و حرامش، حقوق زن، فرزند، و غيره را بدانيم.
طبق حديث حضرت علي(ع): برهر مسلماني واجب است روزي پنجاه آيه از قرآن را بخواند.
- كتاب‌هاي آسماني از قيوم مي‌آيد چون قيم عالم است، لذا بايد كتابي بفرستد والا هرج‌ومرج مي‌شود، لذا كتاب را فرستاد تا حق از باطل روشن شود «نزل عليك الكتاب»
آيات قرآن هريك صندوقچه‌اي از معارف الهيه است با بيان، توضيح و تفسير اهل بيت عليهم السلام
- قرآن تكه‌تكه آمده، تا در دلها بنشيند چراغ قرآن است.
- اشارات قرآن قسمت مهم اين كتاب كريم است:
قرآن در خيلي جاها با اشارات سخن گفته در سوره مباركه شمس با اشاره سخن گفته. در اين سوره مباركه كه جلو انداختن فجوربر تقوي همين معنا را مي‌رساند: (فالهما فجورها و تقويها- آيه 8)
- بعضاً در قرآن در يك آيه حقايق زندگي انسان را از اول تا آخر ترسيم كرده. آيه 185 آل‌عمران دقت كنيد: « هركس چشنده مرگ است و شما پاداش خود را به طور كامل در قيامت خواهيد گرفت، كسي كه( توانست از آتش دروني رهيده و از فجور و اسارت خود خلاص شود) در بهشت درآيد پيروز شده است و زندگي دنيا چيزي جز متاع فريب نيست.
قرآن آسان است،قرآن كريم پايه و اساس درس ما است
فهم و درك قرآن همان‌قدر سهل و آسان است كه عرب درس نخوانده در محضر رسولخدا(ص) با يكبار شنيدن آيات مي‌فهميد و عقيده مي‌كرد و متعهد به اجراي دستوراتش مي‌شد، در جائيكه ابهام به نظرش مي‌رسيد يا در آيات متشابه، كلام رسولخدا(ص) توضيح و تفسير مي‌كرد در زمان ائمه اطهار عليهم‌السلام نيز به همان كيفيت كلمان آن حضرت را مردم كوچه و بازار كه اكثر آن‌ها درس نخوانده بودند مي‌گرفتند و نقل حديث مي‌كردند كسي اگر كمترين آشنايي با روايات و راويان احاديث كه همان اصناف، خياط، حداد، عطار، بزاز، طحان بودند داشته باشد اين را خوب مي‌فهمند. اما غيرعرب زبان مانند ما ايراني‌ها، طبق تحقيقي كه به عمل آمده بهترين راه براي يادگيري زبان خارجي خواندن متن و روزنامه‌هايي به زبان مورد نظر مي‌باشد و خوشبختانه مسلمانان دنيا در هر زباني متعهد هستند كه قرآن بخوانند حداقل در هر روز پنجاه آيه.
در وصيت‌نامه حضرت اميرالمؤمنين به فرزندش در اين باره چنين آمده:
انسان ناآرام و بي‌ثبات است پيوسته از عوارض داشتني‌ها و نداشتني‌ها رنج مي‌برد فقط درس انبياء است كه او را در حال (داشتن و نداشتن) آرام و تثبيت مي‌نمايد و به خطاب: « يا ايَّتها النَّفسُ المُطمئنَّه اِرْجعي اِلي ربك راضيه مَرضيه فَادخُلي في عبادي و اُدخُلي جَنَّتي » (سوره فجر/آيه 30) مشرف مي‌نمايد.
هان اي نفس مطمئنه‌، به سوي پروردگارت كه تو از او خشنودي و او از تو خشنود است بر گرد و در زمره بندگان من درآي و به بهشت من وارد شو.
انسان در آتش است شعله‌هاي حرص و آزش همواره او را كَبَد و زحمت و تعب قرار داده خود و ديگران را عذاب مي‌دهد و مي‌سوزاند سوره مباركه « البلد» است كه به راه آرامش هدايت مي‌كند و عذاب رنج و تعب را از او بركنار نموده و منشأ خيروبركت در زمره (اُولئكَ اَصحاب المَيمَنه 20 البلد) قرار مي‌دهد.
خلاصه فقط درس قرآن است، اخلاق قرآن، بهداشت

قرآن، تاريخ قرآن، اقتصاد قرآن، احكام قضائي قرآن، كسب تجارت قرآن، حلال و حرام قرآن روانشناسي قرآن، جنگ و صلح قرآن، بايد و نبايدهاي قرآن است كه حل مشكلات بشريت را كفايت مي‌نمايد.

  برگرفته ازجلسات ،تالیفات وآثار حضرت آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله

 

نکته ناب: برهان قاطع آیت‌الله بهجت بر زنده بودن امام زمان(عج)

 

به گزارش «شیعه نیوز»، دلیل بر این است كه در هر جا و هر زمانى كه قرآن هست و مأمور به، به طورى كه مرجع است، حالا یا صورتا یا واقعا یا بعضا یا تماما، هرجا كه قرآن باشد، شارح قرآن هم باید باشد، وصى پیغمبر هم باید باشد.

شاید محکمترین دلیل بر زنده بودن وجود مبارک حضرت حجت (عليه السلام) دلیلی است که مرجع فقید جهان تشیع،  آیت الله بهجت(رحمه الله علیه) در اثنای دروس خود تقریر کرده اند:

« حقیقت اسلام، در ایمان است، به دلیل آیه: «ألیوم أكملت لكم دینكم» (1) و «انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا»(2) و امثال این ها.

انسان عاقل، متوجه مى شود كه نبى، وصى مى خواهد. وصایت تكوینا بقاى نبوت است. بنده ندیده ام كه كسى این گونه بگوید، ولى حقیقت مطلب همین است كه دلیل بر وجود بقیه الله (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در این زمان، از ابتداى غیبت صغرى تاكنون، همان روایت ثقلین است با ضمیمه اى كه در آن است:

«انى تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى ...سألت ربى أن یجمع بینهما و أن لا یفرق بینهما فاستجاب لى» (3)

این روایت، با ضمیمه سألت ربى ... دلیل بر این است كه در هر جا و هر زمانى كه قرآن هست و مأمور به، به طورى كه مرجع است، حالا یا صورتا یا واقعا یا بعضا یا تماما، هرجا كه قرآن باشد، شارح قرآن هم باید باشد، وصى پیغمبر هم باید باشد، یعنى، بقاء خود صاحب قرآن كه انما یعرف القرآن من خوطب به (4) خودش باید باشد. هر زمان كه اسلام و قرآن هست، در همان زمان قائم، و ولى و عالم به اسلام و شارح قرآن كه خود خدا معین كرده است، باید باشد. لا یفرق بینهما! نمى شود قرآن باشد ولى شارح قرآن نباشد!

لذا در خود روایات اهل تسنن، الى ماشاءالله، مواردى را ملاحظه مى كنید كه در مورد آیه شریفه قرآن یا در مورد احكامى كه آنان صادر كرده اند، حضرات معصوم خصوصا حضرت امیر (علیه السلام )، آن ها را توضیح و تبیین كرده اند، به طورى كه اهل سنت نقل كرده اند كه خلیفه دوم در هفتاد موضع گفته است:

لو على لهلك عمر(5) یا مثلا زمانى كه وجود مقدس رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) از دنیا رفت، برادر ابوبكر آمد گفت: محمد لا یموت؛ "پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نمى میرد”ابوبكر براى اثبات مرگ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به این آیه شریفه «افان مات أو قتل انقلبتم على اعقابكم» (6) استدلال كرد، و حال این كه این نكته را نفهمیده كه "ان "در آیه شریفه قرآن "ان "شرطیه است و به این معنا نیست كه پیامبر مى میرد یا كشته مى شود، بلكه باید به این آیه شریفه قرآن «كل نفس ذائقه الموت» (7) استدلال كرد. این آیه، براى مرگ كلیه نفوس، دلیل است نه آن آیه شریفه أفاین مات ....

واقعا آیا اینان شارح قرآن بودند؟! همین شارح بودن اهل بیت براى آیات شریفه قرآن كه در موارد عدیده اى از آن را خود اهل تسنن نقل كرده اند، دلیل قطعى بر ولایت و وصایت حضرات معصوم (علیه السلام ) است. روایت ثقلین با آن ضمیمه اى كه در آن است، دلیل قطعى بر وجود امام زمان حى الى زمان ظهور است، نه اینكه بعدا موجود و متولد مى شود.» (8)

پي‌نوشت‌ها:
1- سوره مباركه مائده، آیه 3: "امروز دین شما را كامل كردم ".
2- سوره مباركه مائده، آیه 55: "سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و كسانى اند كه ایمان آورده اند.”
3- "من دو چیز گرانبها از خود به جا مى گذارم كتاب خدا و اهل بیتم . از پروردگار خواستم كه آن دو را با هم قرار دهد و از هم جدایشان نسازد خداوند هم اجابت فرمود”این حدیث در كتب و منابع روایى اهل سنت به صورت هاى مختلف و به طور متواتر نقل شده است از باب نمونه به صحیح مسلم 7: 122؛ سنن ترمذى 5: 662.
4- بحارالانوار 24: 238، 46: 350؛ الكافى 8: 311؛ "قرآن را فقط كسى كه طرف خطاب آن است مى فهمد.”
5- الاستیعاب 3: 40؛ فیض القدر 3: 357. "اگر على نبود عمر هلاك مى شد”
6- سوره مباركه آل عمران، آیه 144: "آیا اگر او بمیرد و یا كشته شود شما به عقب برمى گردید.”
7- سوره مباركه آل عمران، آیه 185: "هركسى مرگ را مى چشد”
8- فیضى از وراى سكوت: 27.


منبع: راسخون