بسم الله الرحمن الرحیم
کتابچه آشنایی با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
سلام علی آل یاسین
- اسم مبارک: حضرت هم نام پیامبر اکرم (ص) می باشد که درزمان غیبت نباید ذکر شود.«م.ح.م. د. علیه السلام»
- لقب حضرت : حضرت القاب بسیار زیادی دارد ازجمله : قائم، منصور، حجت، صاحب الزمان و..
- کنیه حضرت : ابوالقاسم علیه السلام
- پدر گرامی حضرت : حضرت امام حسن عسگری علیه السلام
- مادر گرامی حضرت: نرجس خاتون علیها السلام از نسل شمعون وصی حضرت عیسی علیه السلام.
- زمان تولد : جمعه وقت طلوع فجر، نیمه شعبان سال دویست وپنجاه و پنج (868 میلادی).
- محل تولد حضرت: سامراء از شهرهای عراق
- محل غیبت حضرت: سامرا سرداب مقدس
- محل ظهور وحکومت و سکونت حضرت امام عصر (عج):
امام زمان (عج) درشهرمکه در مسجد الحرام ظهورمی نماید و مدت کوتاهی درآنجا توقف نموده وبه مدینه منوره تشریف می آورند و بعد ازمدت کوتاهی به نجف اشرف وشهر کوفه و آنجا را پایگاه ومرکز حکومت خود قرار می دهند. حضرت ولی عصر (عج) تمام معجزات پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام را دارا می باشند.
امام باقر (ع) فرمودند : مهدی (عج) درمکه قیام می نماید ونخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است. آنگاه 313 نفر بیعت می کنند. (یوم الخلاص، ج 1، ص 599).
امام صادق (ع) فرمودند: مرکز سلطنت امام قائم (عج) کوفه است. مرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه است ومحل تقسیم غنایم جنگی مسجد سهله است ومحل خلوت او تپه های سفید ونورانی نجف اشرف می باشد. ( یوم الخلاص، ص 923).
امام صادق (ع) فرمودند:
گوئی قائم (ع) را با چشم خود می بینم که با اهل وعیالش در مسجد سهله فرود می آید آنجا منزل حضرت ادریس است وآنجا منزل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است. خداوند هیچ پیغمبری نفرستاد جز اینکه درمسجد سهله نمازگزار ده است. آنجا منزل حضرت خضر است.
نواب خاص حضرت
1- عثمان بن سعید الاسدی 2- محمد بن عثمان بن سعید 3- حسین بن روح نوبختی 4- علی ابن محمد السمیری
نواب عام :
در زمان غیبت کبری مجتهدین جامع الشرایط نیابت از امام دارند. دراین مورد سه روایت ذکر می کنیم:
1- امام عصرحجه ابن الحسن (ع) درضمن پاسخ به سئوالات اسحق بن یعقوب که ازبزرگان شیعه بود فرمودند:
« واما الحوادث الواقعه فارجعوا علی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم).
از این روایت استفاده می شود که چون اسلام برای هرحادثه ای اعم از اقوال وافعال ونیات حکم ودستوری دارد، حکم آن درزمان غیبت ازمتخصصین در احادیث لازم است سؤال شود.
2- از امام حسن عسگری (ع) نقل شده که فرمودند :
«واما من کان من الفُقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوا»
3- از امام پنجم حضرت امام باقر (ع) روایت شده که فرمودند :
«اُنظُروا الی من کانَ منکم قدرُوی حدیثنا ونظرفی حلالنا وحرامنا وعَرَفَ احکامنا فارصنوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما».
«فاذا حکم بحکمنا فلم یقبَل منه فانما بحکم الله استخف وعلینا رُدَّ والرّادَّ علینا راد علی الله وهو فی حدالشِّرکِ بالله. »
ترجمه و توضیح حدیث دوم وسوم
درحدیث دوم شرایط نایب امام (ص) ذکر شده 1- فقاهت 2- خویشتن دار درمقابل مال ومقام وذخایردنیوی 3- حافظ دین، وقتی احساس خطر برای دین می کند از همه هستی خود درمقام دفاع می ایستد. 4- نسبت به هواهای نفسانی وشهوانی خود دشمن است. 5- فرمانبردار دستورات الهی است. امام عسگری (ع) بعد ازذکر شرایط برای نائب امام تقلید و پیروی از اورا به تمام مکلفین که خود واجد شرایط اجتهاد نیستند واجب نموده است. درحدیث سوم امام پنجم مرجع احکام وحوادث واقعه را عارفین به احکام واهل نظر دراحادیث معرفی فرموده واورا به عنوان حاکم تعیین نموده و دستور فرمود اورا با کمال میل ورغبت به عنوان حاکم بپذیرید.
امکان طول عمر حضرت مهدی (عج)
اگر سال تولد امام عصر 255 ه.ق باشد اکنون که ما درسال 1432 ه.ق زندگی می کنیم از عمر مبارک آن حضرت 1177 سال می گذرد برای اینکه شبهه ای در اذهان بوجود نیاید امکان طول عمررا از دیدگاه آیات، تاریخ و طب یادآور می شویم:
1-قرآن کریم: درمورد حضرت یونس آمده «فلولا انه من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون» می دانیم از انبیاء و امامان گناه صادر نمی شود. از برخی ازآنان ترک اولی مشاهده شده. البته ترک اولی آثار وضعی نامطلوب به دنبال خواهد داشت.
از حضرت یونس ترک اولی صادر شد وآن عمل موجب شد که گرفتار شکم ماهی گردد. وقتی ماهی اورا بلعید ودرآن حال مشغول ذکر وتسبیح خداوند شد. پروردگار متعال می فرماید اگر او ازتسبیح کنندگان درشکم ماهی نبود اورا تا قیامت درشکم ماهی زنده نگه می داشتیم یعنی خداوند قادراست یک انسان را درشک ماهی تا قیامت زنده نگه بدارد.
ونیز در مورد حضرت نوح قرآن کریم می فرماید: «لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فبهم الف سنه وخمسین عاما». ترجمه: تحقیقا فرستادیم نوح را به سوی قومش پس زندگی کرد بین قوم خود هزار سال مگرپنجاه سال. یعنی حضرت نوح فقط 950 سال پیامبری کرد. خداوندی که قادر است حضرت یونس را اگر بخواهد تا قیامت عمر بدهد وبه حضرت نوح 950 سال عمر بدهد قادر است به حضرت مهدی (عج) آنقدر عمر دهد که جهان آماده قیام حضرت شود اگرچه هزاران سال بطول انجامد.
2- از نظر تاریخ: درابتدای کتاب الشیعه والرجعه، تعدادی از معمرین عالم را ذکر کرده به عنوان نمونه عمرحضرت لقمان را 4500 سال نقل نموده بنابراین از نظر تاریخ نیز طول عمر ممکن است.
3- ازنظر طب: دانشمندان می گویند سلول های بدن انسان، به نوعی خلق شده اند که اگر موادغذایی لازم به آنها برسد وآنچه که مضر است نرسد امکان هزاران سال عمر برای انسان وجود دارد.
بنابراین علم با موضع گیری هایش نشان می دهد که ازجنبه نظری دلیلی برای نفی امکان طول عمر اقامه نمی کند. پس ازآنکه امکان علمی و منطقی عمر طولانی مشخص شد ودریافتیم که دانش نیز درراهی است که این امکان نظری رابه امکان عملی مبدل سازد.
4- فوق الادگی حضرت (عج):
در اینجا یادآورمی شویم پیشی گرفتن علم حضرت مهدی (عج) دربکارگیری عوامل طول عمر بعید نیست بلکه ممکن است ما مشاهده می کنیم مجموعه شریعت اسلامی چندین سده از حرکت علم وتحول طبیعی اندیشه های انسانی پیشی گرفت وپیامبر اسلام به کشف وبازگویی رازهای آفرینش پرداخت، رازهایی که ازخاطره هیچ انسانی نگذشته بود وپس ازسیرتکاملی دانش به اثبات رسید. پس چگونه دشوارمیدانیم که مهدی (عج) بردانش زمان پیشی نگیرد.
5- معجزه بودن طول عمر حضرت (عج):
حال اگر استدلال های گذشته را نادیده بگیریم دراین صورت طول عمر امام معجزه خواهد بود. مانند از کار افتادن تاثیر حرارت آن هنگام که ابراهیم را درآتش افکندند و دریا برای حضرت موسی شکافته شد وپیامبر اکرم که ازخانه خویش خارج شد وانبوه قریشیان که درکمین او بودند تا بروی بتازند وکسی اورا ندید. هریک ازاین امور نشان دهنده تعطیل یکی ازقوانین طبیعی است ممکن است قانون پیری وفرسودگی یکی ازاین نمونه ها باشد.
امام احیاگر اسلام راستین
امام با کتاب جدید می آید
امام (ع) با دین جدید وکتاب جدید می آید معنایش این نیست که کتابی ودینی غیر آنچه که رسول خدا (ص) آورده خواهد آمد بلکه معنایش این است آثار واحکام الهی را که به فراموشی سپرده شده احیا می کند وچه بسا احکامی که درعصر آن حضرت اجرا می شود دراثر به فراموشی سپرده شدن آنها بعضی تصور می کنند این احکام وجود نداشته و جدید است.
یاوران امام زمان ارواحنا فداه چه کسانی هستند؟
یاوران امام زمان ارواحنا فداه به سه دسته تقسیم می شوند:
الف- یاوران درجه یک که 313 نفر هستند.
ب- یاوران درجه دو که ده هزار نفر هستند.
ج- یاوران درجه سه که هزاران نفر هستند.
بعضی از پیغمبران خدا هم مانند حضرت خضر وعیسی علیهما السلام امام زمان ارواحنا فداه را یاری خواهند نمود.
حضرت جبرئیل و میکائیل واسرافیل علیهم السلام از یاوران درجه یک آن بزرگوار هستند.
گروه زیادی از جن وفرشتگان هم امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.
بیش از هفتاد هزار نفر از مردگان هم زنده شده و امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.
اصحاب کهف هم به یاری امام زمان ارواحنا فداه می شتابند.
ابر وباد وخورشید وماه و کوه ودریا ودرندگان وپرندگان و تمام موجودات عالم دراختیار امام زمان ارواحنا فداه هستند.
لازم به ذکر است که گروهی از خانم های مومنه هم امام زمان را یاری مینمایند.
نحوه ولادت ولادت فرزند امام حسن عسگری (ع) حضرت حجه ابن الحسن العسگری سلام الله علیه:
وجود مقدس ونازنین حضرت مهدی (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری پا به عرصه دنیا گذاشت.
حکیمه خاتون – دخترامام جواد (ع) وعمه امام حسن عسگری (ع)- کیفیت وچگونگی ولادت حضرت مهدی (عج) را چنین نقل می کند:امام حسن عسگری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب ( نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را برمن آشکار می کند.
پرسیدم: این موجود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس.عرض کردم: من درنرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم!حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم. من درحالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم درآورد وگفت: بانوی من! حالتان چطور است؟
گفتم : تو بانوی من وخانوادهام هستی.
او ازسخن من تعجب کرد وناراحت شد وگفت: این چه سخنی است؟گفتم : خداوند امشب به تو فرزندی عطا می کند که سرور وآقای دنیا وآخرت خواهد شد.
بعد از افطار، نماز عشارا به جای آوردم وبه بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد ازتعقیب نماز به خواب رفتم ودوباره بیدار شدم. دراین هنگام، نرجس نیز بیدار شد ونماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم. ازطلوع فجر که با خبرشدم، دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس درخواب است. ناگاه این سئوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی دردلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسگری (ع) از آن اتاق فریاد زد: « ای عمه! شتاب نکن که موعد نزدیک است.»من نیز نشستم وسوره های «سجده» و«یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد.من با شتاب خودم را به او رساندم وپرسیدم: چیزی احساس می کنی؟نرجس گفت: آری.
گفتم: نام خدا را برزبان جاری کن؛ این همان موضوعی است که اول شب به توگفتم. مضطرب نباش و دلت را آرام کن.
در این هنگام پرده نوری میان من واو کشیده شد. ناگاه متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. [1]
2- چرا خبر ولادت امام مهدی (عج) را اعلان نکردند؟
همه مسلمانان سینه به سینه، از پدران خویش شنیده بودند که پیامبر (ص) فرمودند: فرزندم مهدی ( عج) با براندازی حکومتهای ستمگر، اقامه عدل می کند و دوازدهمین جانشین پیامبر (ص) خواهد بود.
همه می دانستند که او فرزند امام حسن عسگری (ع) است، از این روف تمام کسانی که نگران تاج وتخت خود بودند- به ویژه نظام ظالمانه بنی عباس که درآن زمان حکومت را دردست داشت وچند امام را به شهادت رسانده بود- درصدد بودند به هرقیمتی که شده نگذارند از امام حسن عسگری(ع) فرزند پسری باقی بماند.
به همین منظور بنی عباس همیشه مراقب آن حضرت وخانواده ایشان بودند؛ حتی زمانی که امام حسن عسگری(ع) شهید شدند، دستور دادند منزل آن حضرت را بازرسی نمایند و نوزادی را که همه در انتظار تولدش بودند ، بیابند وبکشند.
شگفتیهای ولادت امام دوازدهم (ع) ؟
یکی از شگفتی های اندکی قبل ازولادت حضرت، این است که حکیمه خاتون در ضمن روایتی می گوید: نرجس را درهنگام ولادت مضطرب دیدم، لذا اورا درآغوش گرفته، نام الهی را براو خواندم؛ ناگاه امام حسن عسگری (ع) صدا زد: ای عمه! سوره «اناانزلنا فی لیله القدر» را بخوان. از نرجس پرسیدم : حالت چطور است؟ گفت: اثر وضع حمل معلوم است؟ وقتی شروع به خواندن سوره قدر کردم، شنیدم که آن طفل، درشکم مادر با من همراهی می کرد وسوره قدر را می خواند. ترسیدم.
امام حسن عسگری(ع) فرمود: از قدرت الهی تعجب نکن که طفلان ما را به حکمت، گویا می گرداند! [2]
اولین سخن فرزند امام حسن عسگری(ع) پس از تولد:
حضرت مهدی (عج) مانند اجداد معصوم خود، پس از به دنیا آمدن، شهادتین را برزبان جاری ساخته، رو به قبله به سجده افتاده، فرمودند:
«اَشهَدُ اَن لااله الاالله وحده لاشریک له وَاَنَّ جدی رسول الله واَنَّ ابی امیرالمومنین وصی رسول الله ».
گواهی می دهم به یگانگی خداوند بی همتا ورسالت جدم محمد (ص) وامامت پدرم امیر مؤمنان.
سپس حضرت یک یک امامان را نام بردند، تا به خود رسیده، فرمودند:
«اللُّهُمَّ انجِز لی وَعدی وَاَتمَم لی اَمری وَ ثَببِت وطاتی وَاَملاءِ الارضَ بی عَدلاً وَقِسطَاً».
ترجمه :
خدایا! به وعده خود درباره ظهور من وفا کن وامر امامت وخلافت را بر من تمام گردان و زمین را به وسیله من پراز عدل وداد نما. [3]
چون امام حسن عسگری (ع) نورچشم خود را درآغوش گرفتند، فرمودند: فرزندم! سخن بگو وایشان این آیه را تلاوت فرمودند:
« وَنُریدُ اَن نَمُنُّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الارضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّه وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ». [4]
این آیه اشاره به داستان حضرت موسی(ع) است که درقرآن آمده وخداوند درآن وعده داده است که ستمگران جهان را نابود کند واداره جهان را به دست با کفایت بندگان صالح خدا بسپارد. این آیه شریفه ازنمونه آیاتی است که درباره حضرت مهدی (عج) وحکومت او بیان شده است.
القاب وکنیه های امام زمان (عج)
نام اصلی حضرت « محمد» است؛ نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن حضرت گذاشتند وفرمودند: اسم او اسم من، وکنیه او کنیه من (ابوالقاسم) است.
القاب حضرت بسیار است، ازجمله :
مهدی، مشهورترین لقب حضرت است. مهدی، اسم مصدر هدایت است، به معنی کسی که به وسیله خدا هدایت شده باشد.
امام صادق (ع) درضمن حدیثی فرمودند: « آن حضرت را مهدی گویند؛ زیرا او مردم را به امری که گم کرده اند، هدایت می کند.»
ونیز امام باقر(ع) فرمودند: «اورا مهدی نامیدند، برای اینکه به امری پنهان ( اسلام راستین) هدایت می کند. »[5]
قائم: یعنی قیام کننده به حق.
رسول خدا (ص) می فرمایند:« ازاین جهت قائم را قائم نامیدند، که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند.»[6]
و امام جواد (ع) درجواب این پرسش که چرا او را «قائم » می نامند؟ چنین فرمودند:«زیرا بعد ازآن که نامش از خاطره ها فراموش شود واکثر معتقدان به امامتش، از دین خدا برگردند، قیام می کند.»[7] ( کمال الدین ، ص 378).
منصور: امام باقر (ع) درتفسیر آیه «فَقَد جَعَلنا» فرمودند:« او حسین بن علی (ع) است، و مقصود از بقیه آیه « فقد جعلنا لولیه سلطانا و لایسرف فی القتل انّه کان منصورا» ، امام زمان (عج) است که نامش دراین آیه «منصور» می باشد؛ چنان که خداوند احمد ومحمد را محمود و عیسی را مسیح خوانده است. »[8]
منتظر: ازامام جواد(ع) پرسیدند چرا وی را منتظر می گویند؟ فرمودند:« زیرا وی برای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان به وی منتظر ظهورش خواهند بود؛ و آن ها که تردید دارند، انکارمی کنند...»[9]
بقیه الله : روایت شده است که چون آن حضرت خروج نمایند، پشت به کعبه کرده سیصد وسیزده مرد به دورایشان جمع می شوند، واولین کلامی که می فرمایند، این آیه است:
« بقیَّهُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین». [10]
آن گاه می فرمایند: منم بقیه الله وحجت او وخلیفه او برشما. پس هیچ سلام کننده ای به او سلام نمی کند، مگر این که می گوید: «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه». [11]
بعضی گفته اند: لقب آن حضرت «حجت الله » است، نقش خانم آن جنابف« انا حجه الله » است.
آن حضرت،القاب دیگری چون خلف صالح، شرید( رانده شده)، غریم( طلب کار)، مؤمل ( منتظر، وآرزو برآورده شده)، منتقم، ماه معین ( آب ظاهر وجاری برروی زمین)، ولی الله، صاحب الامر و صاحب الزمان نیز دارند.
کنیه های آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم، ابوصالح، ابوعبدالله، ابوابراهیم، ابوجعفر وابوالحسین.
چرا امام زمان (عج) معروف به قائم شده اند؛ حال آن که تمام ائمه (ع) قائم به حق هستند؟
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع از ابوحمزه ثمالی نقل می کند:
از حضرت امام محمد باقر(ع) پرسیدم: مگر شما ائمه قائم به حق نیستید؟ فرمودند: بلی.
عرض کردم: پس چرا فقط امام منتظر (ع) قائم نامیده شده است؟
فرمودند: چون جدم امام حسین (ع) شهید شدند، فرشتگان به درگاه الهی نالیدند وگفتند: پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت وزاده اشرف وبرگزیدگانت را به حال خود وامی گذاری؟
خداوند به آن ها وحی فرستاد که ای فرشتگان من!آرام گیرید. به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت؛ هرچند بعد از گذشت زمان ها باشد.
آن گاه پروردگار عالم، امامان اولاد امام حسین(ع) را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور گشتند. یکی ازامامان ایستاده، نماز می گذارد. خداوند فرمود:« بذلک القائِمُ اَنتَقِم مِنهُم» : به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم.
درکتاب معانی الاخبار شیخ صدوق این روایت آمده است:
«سُمِّی القائِمُ قائِماً لاِنَّهُ یَقُوم بعد موتِ ذِکره» : از این جهت اورا «قائم» میگویند که پس از فراموش شدن نامش، قیام می کند. [12]
چرا زمانی که نام «قائم» را می برند، بلندشده دست برسرمی گذارند؟
این رفتار در بین تمام شیعیان موسوم بوده و هست ونقل شده که امام رضا(ع) دریکی از مجالس خراسان حضورداشتند که کلمه «قائم» برده شد.
پس آن حضرت ایستادند و دست مبارک بر سرنهاده فرمودند:
«اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَه وسَهِّل مَخرَجَه».
این عمل درعصر امام صادق (ع) هم معمول بوده است. خدمت آن جناب عرض شد: علت چیست که درموقع ذکرقائم باید قیام کرد؟
آن حضرت فرمودند:
«صاحب الامرغیبتی طولانی خواهند داشت ودرآن زمان هرکس ایشان را به لقب «قائم» یاد کند- که این نام یادی از دولت امام زمان (عج) واظهار تأسفی است از غربت او- آن حضرت هم نظر لطفی به او خواهند کرد وچون دراین حال مورد توجه امام (ع) واقع می شود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد وتعجیل فرج را از خدا بخواهد.»[13]
پس این رفتارشیعیان، ریشه روایی دارد.
امام دوازدهم (ع) درچند سالگی غیبت صغرایشان شروع گردید؟
بعد ازشهادت امام عسگری (ع) درماه ربیع الاول سال 260 ه.ق امام زمان (ع) که پنج سال پیش تر نداشتند، آمدند وبر پیکر پدر نماز خواندند. بسیاری از مردمی که تا آن هنگام خبر ازولادت آن حضرت نداشته، یا اطمینان حاصل نکرده بودند، متوجه تولد ایشان شدند. از طرفی عده ای که رابطه خوشی با آن بزرگوار نداشتند، واز جمله «جعفر کذاب» عموی امام مهدی (ع) که داعیه جانشینی امام عسگری (ع) را داشت، ماجرارا خبر داده ودستگاه خلافت برای دستگیری حضرت وکشتن اوسریعا اقدام کرد، ونیروهایی را به خانه امام عسگری (ع) اعزام نمود.
اما ازآنجا که خداوند اراده کرده بود آخرین حجت خود را حفظ کند، آن حضرت را از دیدگان دشمنان پنهان داشت و هرچه جست و جو کردند وخانه را زیر ورو نمودند، آن حضرت را نیافتند.
از فضائل حضرت مهدی (عج) درروایات:
1- خداوند متعال هنگام معرفی انوار اوصیاء حضرت رسول اکرم (ص) در معراج درباره نور مقدس حضرت مهدی (عج) خطاب به حبیبش پیامبر(ص) فرمود: ای محمد، مهدی را دوست بدار زیرا من او را دوست دارم و نیز هرکس اورا دوست داشته باشد، دوستش دارم. [14]
2- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:خوشا به احوال آن کس که قائم اهل بیت مرا درحالی دریابد که دردوران غیبت، حضرت را پیروی می کرده ودوستان آن حضرت را دوست ودشمنانش را دشمن می داشته است. [15]
3- حضرت رضا (ع) فرمودند: از علامات حضرت مهدی (ع) سن زیاد وچهره جوان می باشد به طوری که هربیننده ای می پندارد که چهل سال یا کمتر دارد. [16]
4- حضرت امام موسی ابن جعفر(ع) فرمودند: حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت از چشم مردم پنهان می گردد و لکن یادش در دل مؤمنان پوشیده نمی ماند. [17]
5- حضرت علی (ع) فرمودند: چون حضرت امام زمان (ع) ازپس پرده غیبت بیرون آید هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند ورای را به قرآن برمی گرداند زمانی که مردم از قرآن چشم پوشیده وآن را به رای واندیشه خود مبدل کرده باشند. [18]
6- حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: اوکسی است که خدای عزوجل ولادتش را مخفی وخودش را پنهان می دارد تا درزمان ظهور بیعت هیچ کس برگردن او نباشد. [19]
7- حضرت امام حسین (ع) فرمودند: خدای متعال امر فرج حضرت مهدی(ع) را دریک شب اصلاح می فرماید. [20]
8- حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: آن کس که ازسرصدق بگوید: اگر زمان حضرت مهدی (ع) را درک می کردم اورا یاری می نمودم، مانند کسی است که پیروزمندانه پیشاپیش حضرتش شمشیر بزند، وبلکه مانند کسی است که به همراه حضرتش شهید گردد. [21]
9-حضرت مهدی (ع) فرمودند: ما دررسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما ازخاطرمان نمی رود واگر غیر ازاین بود بلاها ومصائب برشما نازل می گردید ودشمنان برشما چیره می شدند. [22]
10- حضرت صادق (ع) فرمودند: اگر مهدی (ع) را درک می کردم تمامی روزهای عمرم را به خدمت او می پرداختم. [23]
11- حضرت موسی کاظم (ع) فرمودند: خوشا به حال آن شیعیان ما که درغیبت قائم ما به ریسمان ما تمسک جویند و بردوستی ما وبیزاری از دشمنان ما پایدار باشند. آنان ازما هستند وما ازآنان. خوشا به حال آنان! سوگند به ا لله که آنان درروز قیامت با ما، دردرجات ما باشند. [24]
12- امام صادق (ع) فرمودند:آن گاه که قائم (ع) قیام کند، حکمش به عدل باشد، وستم درروزگار اورخت بربندد، وراهها ایمنی یابد، وزمین برکات خویش را ظاهر سازد وهرحقی به صاحبش برگردانده شود، واهل ادیان همگی به اسلام روی آورند وبه ایمان اقرار کنند. [25]
13- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: هرکه قائم از فرزندانم را انکار کند، مرا انکار کرده است. [26]
14- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر ازعمر جهان نمانده باشد جز یک روز خدا درآن روز مردی از اهل بیت مرا برانگیزد که عرصه زمین را لبریز از عدل کند، آن گونه که ازستم پر شده باشد. [27]
15- حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: صبح وشام منتظر امام زمان (ع) باش.
16- حضرت سجاد (ع) فرمودند: انتظار فرج، خود بزرگترین گشایش است.[28]
17- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است. [29]
18- حضرت امام هادی (ع) فرمودند: آن گاه که امام زمان شما دردوران حکومت ظلم وستم از نظرها پنهان شد منتظر فرج باشید. [30]
19- امام موسی الکاظم (ع) فرمودند: بهترین عبادت بعد ازشناخت خداوند، انتظار فرج وگشایش است. [31]
20- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: همانا قائم ازما است، او همان مهدی، این است که واجب است درزمان غیبتش منتظرش باشند ودروقت ظهورش اطاعتش کنند واو سومین نفر از اولاد من است. [32]
21- حضرت باقر (ع) فرمودند: صبر کنید برگزاردن احکام شرع، وشکیبایی ورزید دربرابر دشمنان وآماده وحاضریراق باشید برای امامتان که درانتظار او هستید. [33]
22- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه دوست دارد از یاران قائم (ع) باشد، باید انتظار کشد وازگناه پرهیز کند و براخلاق ونیکو باشد درحالی که منتظر است، پس اگر چنین کسی پیش از قیام حضرت مهدی (ع) درگذرد، اورا پاداشی باشد مثل پاداش کسی که حضرت قائم (ع) را درک کرده باشد. پس کوشش کنید وانتظار کشید که گوارایتان باد ای گروه مورد رحمت. [34]
23- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه ازشما براین آیین (تشیع) بمیرد، درحالی که منتظرباشد، همانند کسی است که درخیمه قائم (ع)، درخدمت آن حضرت باشد. [35]
24- حضرت علی (ع) فرمودند: منتظر فرج وگشایش باشید وازرحمت الهی نومید مشوید، چه محبوب ترین اعمال نزد خدای عزوجل انتظار فرج است، هنگامی که بنده با ایمان برآن مداومت ورزد. [36]
25- رسول اکرم (ص) فرمودند: برترین عبادت انتظار فرج است. [37]
26- حضرت علی (ع) فرمودند: کسی که درانتظار ظهور دولت فرزندم مهدی (ع) باشد مانند کسی است که درراه خدا به خون خویش بغلتد. [38]
27- امام صادق (ع) می فرماید: کسانی که درانتظار دولت قائم می باشند چون آنانند که درخدمت قائم باشند و چون آنانند که دررکاب مهدی شمشیر زده باشند و چون آن کسانند که درخدمت رسول اکرم (ص) به شهادت رسیده باشند. [39]
28- امام صادق (ع) فرمودند:بی تردید مردم زمان غیبت مهدی (ع) که امامت اورا باوردارند ومنتظر ظهور اویند از مردمان دیگر زمان ها برترند و افضل تر.
29- حضرت امام حسن عسگری (ع) فرمودند: به خدا سوگندهرآینه برای مهدی (ع) غیبتی واقع خواهد شد که درآن غیبت نجات نخواهند یافت مگرآنان که خداوند ایشان را برقول به امامت حضرت مهدی (عج) ثابت دارد و اورا بردعای فرج حضرت موفق فرماید. [40]
30- حضرت مهدی (ع) فرمودند: بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج. زیرا که همان، گشایش شماست. [41]
31- امام صادق (ع) فرمودند: هرکس برای فرج حضرت مهدی (عج) دعا کند آن حضرت هم درحق او دعا می کنند.
32- امام صادق (ع) :دعا برای فرج باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است.
33- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
34- امام صادق (ع) دعا برای فرج خراش انداختن به صورت ابلیس است.
35- امام صادق (ع) :دعا کننده برای فرج ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شده است.
36- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج سبب جاودانگی در بهشت است.
37- امام حسن عسگری (ع): خداوند متعال به این عمل ارزنده (دعا برای فرج حضرت مهدی ) به فرشتگان مباهات می کند.
38- امام صادق (ع): دعا کننده برای فرج رستگاری به شفاعت فاطمه زهرا (ع) پیدا خواهد کرد.
آیا چنانچه برخی پنداشته اندموعود جهانی همان عیسی ابن مریم (ع) است؟
با روایات متواتری که درکتب شیعه وسنی آمده، جای هیچ تردید باقی نمی ماند که :
1- موعود جهانی ازخاندان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است.
2- بعد ازظهور موعود جهانی، حضرت عیسی پشت سرآن حضرت نماز می گذارد. پس موعود جهانی حضرت مهدی فاطمه حجه ابن الحسن العسگری است.
چرا به موعود جهانی، «قائم آل محمد (ص)» گفته میشود؟
امام جواد (ع) فرمودند:
« چون قیام می کند، پس ازآن که نام وی مرده باشد، وبیشتر معتقدان به امامتش مرتد شده باشند». [42]
وامام صادق (ع) فرمودند:
«قائم خوانده شده است، چرا که قیام به حق می کند». [43]
با وجود قرآن و سنت چه نیازی به امام ورهبر دینی( آن گونه که شیعه معتقد است) وجود دارد؟
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیازمردم به امام نیز می باشد زیرا از سویی اسلام آخرین دین وحضرت پیامبر اعظم (ص) نیز آخرین پیامبر خداست. بنابراین اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده است وتبیین وتوضیح آن به پیامبر(ص) واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر بعنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرافت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است ولازم است برای او جانشینان لایقی باشد که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند، تا آنچه را پیامبر (ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان پاسخ گویند. همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جامانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسرحقیقی قرآن کریم هستند، تا دین خدا دستخوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد واین سرچشمه زلال تا قیامت، پاک وپاکیزه باقی بماند.
به علاوه امام به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست، تربیت گردد و درپرتوراهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.
با این بیان معلوم می گردد نیاز به امام یک نیاز حیاتی می باشد.
چه نیاز به شناخت امام زمان (ع) و وجود آن حضرت داریم؟
آموزه های آفتابگون قرآن ومعارف دریاوش مکتب اهل بیت (ع) به ما می آموزد که هدف ازآفرینش، بندگی خداوند است.[44] واساس وپایه این بندگی، شناخت پروردگار است.[45]وعالی ترین تبلور این شناخت، در معرفت پیامبر خاتم (ص) واوصیای او است. زیرا انسان از راه این بزرگان آموزه های دینی را فرا می گیرد و از همین دانش و آگاهی ها به خدای متعال شناخت پیدا می کند.
حقیقت یاد شده به زیبایی تمام درفرمایش امام باقر (ع) منعکس شده است که فرمود:
همانا کسی خدا را بندگی می کند که ازاو شناخت داشته باشد...( مراد ازشناخت خدا) تصدیق خدا و رسولش و پیروی از علی (ع) وامام دانستن او وسایر امامان هدایت و برائت ازدشمنان آنها است. وخدا این گونه شناخته می شود. [46]
امام حسین بن علی (ع) نیز به اصحاب خود درباره شناخت خداوند متعال چنین فرمود: ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر برای آن که اورا بشناسند پس درآن هنگام که اورا شناختند بندگی اورا خواهند کرد. وآن هنگام که اورا بندگی کردند با عبادت او ازعبادت غیراو بی نیاز می گردند.
شخصی پرسید: « ای پسر رسول خدا! پدرومادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان درپاسخ فرمود:
شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هرزمانی از امامی که اطاعتش برآنها واجب است. [47]
بنابراین به روشنی معلوم می شود که شناخت امام ازشناخت خداوند متعال جدا نیست، بلکه یکی ازابعاد آن است.
چنان که دعای معرفت، اشاره لطیفی به آن دارد:
اللّهُمَّ عَرَّفنی نفسک فَاِنَّکَ ان لَم تَعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللُّهمبَ عرفنی رسولک فانک ان لم تُعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی»[48]
از این دعا نکته های ارزشمندی استفاده می شود:
نخست: دردوران غیبت می بایست شناخت خدا ورسول وامام را ازخدا خواست. بنابراین نباید به دانش و آگاهی های خود درزمینه خداشناسی وپیامبرشناسی وامام شناسی بسنده کرد و خود را ازعنایت های خداوند بی نیاز دانست.
دوم: دراین دعا لازمه شناخت خدا، شناخت پیامبر(ص) ولازمه شناخت پیامبر، شناخت امام (ع) وحجت دانسته شده است. بنابراین، اگر امام عصر(ع) شناخته نشود، پیامبر وخدا نیز به درستی شناخته نشده وانسان درگمراهی و ضلالت خواهد بود.
با توجه به نقشی که امامت درحفظ نظام وکمال بشر وسیراو به سوی خدا واجرای احکام خدا دارد، وبا توجه به اینکه اطاعت امر امام از نگاه شرع واز نگاه عقل واجب است، دروجوب معرفت امام نیز برحسب حکم عقل و شرع جای هیچ گونه تردید وشبهه ای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است که واجب است، وهم برحسب آنچه درروایات استفاده می شود بالخصوص نیز واجب است. [49]
وچنان که درنهج البلاغه است، داخل بهشت شدن، دایرمدار شناختن امامان و ورود به آتش نیز دائر مدار انکار آنها است. [50]
هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) ازبخشی مقامات امام این گونه پرده برمی دارد:
«… امام، امانتدار الهی درمیان خلقش، وحجت او بربندگانش، وخلیفه او در سرزمین هایش، ودعوت کننده به سوی خدا ودفاع کننده ازحقوق واجب او بربندگان است. امام پاک گردیده از گناه وبرکنار گشته ازعیب هاست. که همه علم اختصاص به او دارد وبه حلم شناخته می شود. امام نظام دهنده به دین وباعث سربلندی مسلمانان وخشم منافقان وازبین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچ کس درمقام به منزلت او نزدیک نمی شود وهیچ عالمی با او برابری نمی کند. وجایگزین برای او پیدا نمی شود وشبیه ومانند ندارد. همه فضیلت ها مخصوص اوست بدون آن که آنها را طلب کرده باشد، بلکه این امتیازی است ازطرف فضل کننده بسیار بخشنده برای امام..»[51]
امام صادق (ع) درباره کمترین درجه شناخت امام این گونه فرمودهاند:
«...کمترین مقدار شناخت امام این است که (بدانی) امام، همطراز پیامبر(ص) است مگر درنبوت و وارث او به شمارمیآید واین که اطاعت ازامام، اطاعت از خداوند و پیامبر خدا (ص) است. وباید درهرکاری تسلیم او باشیم و حکم کارها را ازاو بخواهیم واز فرمانش پیروی کنیم...»[52]
به راستی اگر فقط همین چند ویژگی را که برشمردیم خوب متوجه شویم، گام بلندی درراه شناخت امام برداشته ایم. آنگاه درپس شناخت است که نوبت به اطاعت و فرمانبرداری می رسد. [53]
آیا محبت ودوستی امام (ع) مهم ترین اثر شناخت است؟
یکی از مهمترین احساس های شیعه دربرابر امام خود، دلدادگی، شیدایی، محبت ودوست داشتن است وبی گمان از برجسته ترین آثار معرفت امام، محبت به آن وجود مقدس است. حال به هرمیزان این شناخت بیشتر باشد، محبت آنها بیشتر، وهرقدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. همچنین هرمیزان که سنخیت با آن ذوات مقدس افزایش یابد، نشان ازتقرب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است.
رسول اکرم (ص) به عنوان اشرف پیامبران و واپسین فرستاده الهی، آن گاه که سخن از واپسین وصی خود به میان می آورد درنهایت احترام از صمیمی ترین واژگان محبت یعنی «بابی واُمّی/ پدر ومادرم فدای او» بهره برده است.
ونیز علی ابن ابی طالب (ع) چنین فرمود:
«شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنها ساکت شدن ودرخانه نشستند شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر ازشما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، گشایش می بخشد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است.» [54]
درکتاب غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی آمده است حضرت حسین بن علی (ع) فرمود: «مردی نزد علی (ع) آمد و اوصاف مهدی (ع) ازاو پرسید. وقتی علی (ع) صفات حضرت مهدی (ع) را ذکرکرد، با حالتی سرشار ازعشق وشیدایی آهی کشید و ازشدت اشتیاق خود به ایشان، به سینه خود اشاره کردند.» [55]
شخصی گوید:
از امام صادق (ع) سئوال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ فرمود:« خیر! اگر اورا درک می کردم درتمام ایام زندگانیم خدمتگزار او می بودم. »[56]
در روایتی شگفت انگیزتر، پنجمین آفتاب سپهر ولایت وامامت به هنگام گفت وگو از یاران خراسانی فرموده اند: به درستی که اگر من آن روز را درک می کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه میداشتم. [57]
امام علی ابن موسی الرضا (ع) فرمود: «پدرومادرم فدای تو که همنام جدم وشبیه من و شبیه موسی بن عمرانی ....» [58]
چه نیازی به وجود امام در هرزمان است؟
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیاز مردم به «امام» نیز هست، زیرا از سویی، اسلام آخرین دین وحضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست، بنابر این، اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد.
از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام ومعارف الهی را بیان کرده است و تبیین وتوضیح آن به پیامبر واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر (ص) به عنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرفیت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشینان لایقی باشند که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند تا آنچه را پیامبر(ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند ونیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان، پاسخ گویند.
همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جا مانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسر حقیقی قرآن کریم هستند تا دین خدا دست خوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد و این سرچشمه زلال تا قیامت پاک وپاکیزه باقی ماند.
به علاوه «امام» به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی درهمه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که با دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست تربیت گردد ودرپرتو راهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.
شباهت های میان پیامبران الهی (ص) وامام مهدی (ع)
بی گمان حضرت مهدی عصاره همه خوبی ها وخوبان عالم است. او شبیه بسیاری از پیامبران است که درراه برپایی نظام توحیدی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند.
اگرچه روایاتی پرشمار در این باره دردست است اما دراین جا به دوروایت اشاره می شود:سعید بن حبیر می گوید از امام زین العابدین (ع) شنیدم که فرمود:
در قائم ما چند سنت از سنن پیغمبران است: سنتی از آدم وسنتی از نوح وسنتی از ابراهیم، وسنتی از موسی، وسنتی ازعیسی و سنتی از ایوب وسنتی از محمد (ص) اما آن سنتی که ازآدم ونوح دارد طول عمر است. از ابراهیم پنهان بودن ولادتش ودوری گزیدن وی ازمردم است، ازموسی ترس وغیبت ازمردم، از عیسی اختلافی که مردم درباره او دارند، از ایوب، فرج بعد از شدت، وازمحمد (ص) قیام با شمشیر است.
محمد بن مسلم روایت نموده که گفت: خدمت امام باقر(ع) رسیدم تا درباره قائم آل محمد (ص) ازآن حضرت پرسشی کنم. پیش ازآن که سئوالی کنم فرمود:
ای محمد بن مسلم، درقائم آل محمد(ع) پنج شباهت از پیغمبران است: شباهت یونس بن متی، یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی ومحمد (ص).
شباهتی که به یونس دارد، غیبت اوست که بعد ازپیری به صورت جوانی به سوی قریش بازگشت. شباهت او به یوسف، غیبت و پنهانی او ازخواص خود وعموم مردم وبرادرانش واشکالی بود که کاراو برای پدرش یعقوب پدید آورده بود، با این که مسافت بین او وپدر وکسان وعلاقه مندانش نزدیک بود. شباهتی که به موسی دارد، ترس ممتد او ازمردم وغیبت طولانی ومخفی بودن ماجرای ولایتش، وپنهان گشتن پیروان او به واسطه آزار وخواری که بعد ازوی به آنها رسید؛ تا جایی که خداوند متعال، فرمان را صادر کرد و بردشمنانش پیروز داشت. شباهت او به عیسی، اختلافی است که مردم درباره او دارند. زیرا جماعتی گفتند: او متولد نشده، وعده ای گفتند: اومرده است، وگروهی نیز گفتند: اورا کشتند وبه دارآویختند. ..»[59]
ماجرای ازدواج امام حسن عسگری (ع) با شاهزاده رومی
روایات، حکایت ازآن دارد که مادر امام مهدی (ع) شاهزاده ای رومی است به نام «ملیکه» دختریشوعا نوه قیصر روم که جد مادری وی «شمعون» وصی حضرت عیسی است که به گونه ای اعجاز آمیزبه بیت شریف امام عسگری(ع) راه یافته است و به نام «نرجس» خوانده شده است.
اینکه به جهت زیبایی واعجاز، متن کامل این ماجرا را به نقل ازشیخ صدوق می آوریم:
شیخ صدوق درکتاب کمال الدین وتمام النعمه، حکایت مادر حضرت مهدی (ع) را ضمن داستانی مفصل این گونه نقل کرده است: بشر بن سلیمان نخاس گفت : من ازفرزندان ابوایوب انصاری ویکی ازموالیان امام هادی وامام عسگری (ع) وهمسایه آن ها در«سُرّمَن رَای» (سامرا) بودم. مولای ما امام هادی مسائل بنده فروشی را به من آموخت ومن جزبا اذن او، خرید وفروش نمی کردم. از این رو ازموارد شبهه ناک اجتناب می کردم تا آن که معرفتم دراین باب کامل شد و فرق میان حلال وحرام را نیکو دانستم.
یک شب که در«سامرا» درخانه خود بودم وپاسی ازشب گذشته بود، کسی درخانه را کوفت. شتابان به پشت درآمدم، دیدم کافور فرستاده امام هادی است که مرا به نزد آن حضرت می خواند. لباس پوشیدم وبرایشان وارد شدم. دیدم با فرزندش ابومحمد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفت وگو می کند. وقتی نشستم، فرمود: ای بِشر! تو از فرزندان انصاری واعتقاد به ولایت ائمه پشت درپشت، درمیان شما بوده است وشما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید. من می خواهم تورا مشرف به فضیلتی سازم که بدان بر دیگر شیعیان درموالات ما سبقت بجویی. تورا از سری آگاه می کنم وبرای خرید کنیزی گسیل می دارم. آن گاه نامه ای به خط وزبان رومی نوشت وآن را به هم پیچیدو با خاتم خود مهر کرد. دستمال زرد رنگی راکه درآن 220 دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر وبه بغداد برو وظهر فلان روز، درمعبر نهرفرات حاضر شود وچون زورق های اسیران آمدند، گروهی ازوکیلان فرماندهان بنی عباس وخریداران وجوانان عراقی دور آنها را بگیرند.
وقتی چنین دیدی، سراسر روز شخصی به نام عمربن یزید برده فروش را زیر نظربگیر وچون کنیزی را که صفتش چنین و چنان است ودوتکه پارچه حریر دربر دارد. برای فروش عرضه بدارد وآن کنیز از گشودن رو ولمس کردن خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مشتری مهلت بده وتأملی کن. بنده فروش، آن کنیز را بزند واو به زبان رومی ناله وزاری کند و گوید: وای از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید: من اورا سیصد دینار خواهم خرید که عفاف او باعث فزونی رغبت من شده است واو به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان وکرسی سلطنت او جلوه کنی، درتو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره چیست؟ گریزی از فروش تونیست، آن کنیز گوید: چرا شتاب می کنی باید خریداری باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، دراین هنگام برخیز وبه نزد عمربن یزید برو وبگو: من نامه ای سربسته ازیکی از اشراف دارم که به زبان وخط رومی نوشته وکرامت ووفا وبزرگواری وسخاوت خود را درآن نوشته است.
نامه را به آن کنیز بده تا درخلق وخوی صاحب خود تأمل کند. اگر بدومایل شد وبدان رضایت داد، من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را برای وی خریداری کنم.
بشر بن سلیمان گوید: همه دستورهای مولای خود امام هادی را درباره خرید آن کنیز به جای آوردم و چون درنامه نگریست، به سختی گریست و به عمربن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! وسوگند اکید برزبان جاری کرد که اگر اورا به صاحب نامه نفروشد، خود را خواهد کشت. درمورد بهای آن گفت وگو کردم تا آن که برهمان مقداری که مولایم دردستمال زرد رنگ همراهم کرده بود، توافق کردیم. ودینارها را ازمن گرفت و من هم کنیز راخندان وشادان تحویل گرفتم. وبه حجره ای که دربغداد داشتم آمدیم و چون به حجره درآمد، نامه مولایم را از جیب خود درآورده، آن را می بوسید وبه گونه ها وچشمان وبدن خود می نهاد و من ازروی تعجب به اوگفتم: ایا نامه کسی را می بوسی که اورا نمی شناسی؟ گفت: ای درمانده وای کسی که به مقام اولاد انبیاء معرفت کمی داری!
به سخن من گوش فرادار و دل به من بسپار که من« ملیکه» دختر«یشوعا» قیصر روم هستم. مادرم از فرزندان حواریون (شمعون وصی مسیح) است. برای تو داستان شگفتی نقل می کنم: جدم قیصر روم می خواست مرا درسن سیزده سالگی به عقد برادرزاده اش درآورد. ودرکاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: سیصد تن اولاد حواریون وکشیشان و رهبانان، هفتصد تن ازرجال وبزرگان وچهارهزارتن از امیران لشکری وکشوری وامیران عشایر. تخت زیبایی که با انواع جواهرآراسته شده بود، درپیشاپیش صحن کاخش وبربالای چهل سکو قرار داد وچون برادرزاده اش بربالای آن رفت وصلیب ها افراشته شد وکشیش ها به دعا ایستادند وانجیل ها را گشودند؛ ناگهان صلیب ها به زمین سرنگون شد وستون ها فرو ریخت و به سمت میهمانان افتاد و آن که بربالای تخت رفته بود، بی هوش برزمین افتاد. رنگ از روی کشیشان پرید و پشتشان لرزید و بزرگ آنها به جدم گفت: ما را ازملاقات این نحس ها که دلالت بر زوال دین مسیحی ومذهب ملکانی دارد معاف کن! جدم از این حادثه فال بد زد وبه کشیش ها گفت: این ستون ها را برپا سازید و صلیب ها را برافرازید و برادر این بخت برگشته بدبخت را بیاورید تا این دختررا به ازدواج او درآورم و نحوست اورا به سعادت آن دیگری دفع سازم. چون دوباره مجلس جشن برپا کردند، همان پیشامد اول برای دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند وجدم قیصراندوهناک گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده ها افکنده شد.
من درآن شب درخواب دیدم که مسیح و شمعون وگروهی از حواریون درکاخ جدم گرد آمدند و درهمان موضعی که جدم تخت را قرار داده بود، منبری نصب کردند که ازبلندی سربه آسمان می کشید. پس حضرت محمد به همراه جوانان وشماری از فرزندانش وارد شدند.
مسیح به استقبال اوآمد وبا اومعانقه کرد. آن گاه محمد به اوگفت: ای روح الله! من آمده ام تا ازوصی توشمعون دخترش ملیکا را برای این پسرم خواستگاری کنم وبا دست خود اشاره به ابومحمد صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد توآمده است یا رسول خدا خویشاوندی کن. گفت : چنین کردم، آن گاه محمد برفراز منبر رفت وخطبه خواند ومرا به پسرش تزویج کرد. مسیح وفرزندان محمد وحواریون همه گواه بودند وچون از خواب بیدارشدم، ترسیدم اگر این رؤیا را برای پدر وجدم بازگو کنم، مرا بکشند. آن را دردلم نهان ساخته وبرای آنها بازگو نکردم.
سینه ام از عشق ابومحمد لبریز شد تا به غایتی که دست ازخوردن ونوشیدن کشیدم وضعیف ولاغرشدم وسخت بیمارگردیدم. درشهرهای روم طبیبی نماند که جدم اورا بر بالین من نیاورد ودرمان مرا ازوی نخواست وچون ناامید شد، به من گفت: ای نورچشمم! آیا آرزویی دراین دنیا داری تا آنرا برآورده سازم؟ گفتم: ای پدر بزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه وزنجیر را از اسیران مسلمانی که درزندان هستند، برمی داشتی وآنان را آزاد می کردی، امیدوارم که مسیح ومادرش شفا وعافیت به من ارزانی کنند. چون پدر بزرگم چنین کرد، اظهار صحت وعافیت کردم واندکی غذا خوردم. پدر بزرگم بسیار خرسندشد وبه عزت واحترام اسیران پرداخت. پس ازچهار شب دیگر سیده النساء را درخواب دیدم که به همراهی مریم وهزار خدمتکار بهشتی از من دیدارکردند. مریم به من گفت: این سیده النساء مادر شوهرت ابومحمداست. من به اودرآویختم وگریستم وگلایه کردم که ابومحمد به دیدارم نمی آید، سیده النساء فرمود: تا تو مشرک وبه دین نصارا باشی، فرزندم ابومحمد به دیدار تو نمی آید. این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّی می جوید.
اگر تمایل به رضای خدای تعالی ورضای مسیح و مریم داری و دوست داری که ابو محمد تورا دیدار کند، پس بگو:« اشهدان لااله الاالله و اشهدان محمدا رسول الله ».
چون این کلمات را گفتم، سید النساء مرا درآغوش گرفت ومرا خوشحال کرد و فرمود:اکنون درانتظار دیدار ابومحمد باش که اورانزد تو روانه می سازم . پس ازخواب بیدار شدم وگفتم: واشوقاه به دیدار ابومحمد! وچون فردا شب فرا رسید، ابومحمد درخواب به دیدارم آمد. گویا به اوگفتم: ای حبیب من! پس از آن که همه دل مرا به عشق خود مبتلا کردی، درحق من جفا کردی! او فرمود: تأخیر من برای شرک توبود. حال که اسلام آوردی، هرشب به دیدار تو می آیم تا آن که خداوند وصال ظاهری را میسر گرداند. ازآن زمان تاکنون هرگز دیدار او ازمن قطع نشده است.
بشر گوید از او پرسیدم: چگونه درمیان اسیران درآمدی؟ او پاسخ داد: یک شب ابومحمد به من گفت:پدربزرگت درفلان روز لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد وخود هم درپی آنان می رود. وبرتو است که درلباس خدمتگزاران درآیی وبه طورناشناس از فلان راه بروی ومن نیز چنان کردم. طلایه داران سپاه اسلام برسرما آمدند و کارم بدان جا رسید که دیدی. هیچ کس جز تو نمی داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطلاع تو رسانیدم. آن مردی که من درسهم غنیمت اوافتادم، نامم را پرسید ومن آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است واوگفت : این نام کنیزان است.
گفتم: شگفتا تورومی هستی؛ اما به زبان عربی سخن می گویی! گفت : پدر بزرگم درآموختن ادبیات به من حریص بود وزن مترجمی را برمن گماشت و هرصبح وشامی به نزد من می آمد و به من عربی می آموخت تا آن که زبانم برآن عادت کرد.
بشر گوید: چون اورا به «سرمن رای» رسانیدم وبرمولایمان امام هادی (ع) وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزت اسلام وذلت نصرانیت وشرافت اهل بیت محمد (ص) را به تو نمایاند؟ گفت: ای فرزند رسول خدا! چیزی راکه شما بهتر می دانید، چگونه بیان کنم؟
فرمود: من می خواهم تورا اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست داری: ده هزار درهم؟ یا بشارتی که درآن شرافت ابدی است؟ گفت: بشارت را. فرمود: بشارت باد تورا به فرزندی که شرق وغرب عالم را مالک شود وزمین را پر از عدل وداد نماید، هم چنان که پر ازستم و جورشده باشد. گفت: ازچه کسی؟ فرمود: ازکسی که رسول خدا در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی، تورا برای او خواستگاری کرد.پرسید: از مسیح وجانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصی او تورا به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابومحمد! فرمود: آیا او را می شناسی؟ گفت: ازآن شب که به دست مادرش سیده النساء اسلام آورده ام شبی نیست که اورا نبینم.
امام هادی (ع) فرمود: ای کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان و چون حکیمه آمد..اورا زمانی طولانی درآغوش کشید و به دیداراو مسرورشد، پس ازآن مولای ما فرمود: ای دختر رسول خدا اورا به منزل خود ببر وفرایض وسنن را به وی بیاموز که اوزوجه ابومحمد و مادر قائم است.
علت تولد پنهانی حضرت مهدی (ع) چه بوده وآیا این اتفاق پیش ازآن سابقه داشته است؟
شکی نیست که فشار سیاسی بر امام حسن عسگری (ع) وکنترل آن حضرت برای دسترسی به فرزند گرامی اش امام مهدی ( ع) به حدی شدید بود که ایشان به شیعیان و اصحاب خود سفارش کرده بود حتی درملاء عام براو سلام نکنند یا با دست به سمت ایشان اشاره نکنند. زیرا در غیر اینصورت درامان نخواهند بود. [60]وشدت وفشار به جایی رسیده بود که گاهی امام حسن عسگری (ع) برای ملاقات با اصحاب خود، کسی را به سراغ آنان می فرستاد ومی فرمود: درفلان شب درفلان موضع بعد ازنماز عشا جمع شوید که مرا درآنجا خواهید دید. [61]
دراین موقعیت حساس باید امام مهدی (ع) به دنیا می آمد. کسی که آخرین حجت خدا وموعودی بود که پیامبر ظهور وعدالت گستری اورا وعده داده بود. امامی که بیعت هیچ کس برگردن او نبوده وبا آمدنش بساط ظلم وحکومتهای ستمگر را برمی چید.
با توجه به مبنای بشارتهای کتب پیشینیان، وهمچنین احادیث اسلامی، اشتهار یافته بود که ازامام یازدهم فرزندی پدید آید، که ویران کننده تختها و فروافکننده تاج ها وپایمال کننده قدرت هااست.. وبنای حکومت وقت برجلوگیری از ولادت ونابودی این نوزاد با استفاده از جاسوسان بسیار بود اما خداوند با قدرت خود این نوزاد را به جهان هدیه کرد.
بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی (ع) دورانی که درشکم مادربزرگوار خود بود وسپس تولد او همه وهمه، ازمردم نهان داشته می شد، وجز چند تن معدود، از نزدیک یا شاگردان واصحاب خاص امام عسگری(ع) کسی اورا پس از به دنیا آمدن نمی دید. آنان نیز مهدی را گاه گاه می دیدند، نه پیوسته وبه صورت عادی. [62]
درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین گزارشی که می توان ارائه کرد سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار حضرت حکیمه (ع)- عمه امام عسگری (ع) است.
شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را اززبان آن بانوی بزرگ چنین آورده است: حکیمه دختر امام جواد (ع) گوید :امام حسن عسگری مرا به نزد خود فرا خواند وفرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را که حجت اودرروی زمین است ظاهر سازد. گتفم : مادراوکیست؟ فرمود: نرجس . گفتم: فدای شما شوم اثری در اونیست، فرمود: همین است که به تومی گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم ونشستم، نرجس آمد کفش مرا بردارد وگفت: ای بانوی من وبانوی خاندانم حالتان چطور است؟
گفتم: تو بانوی من وبانوی خاندان من هستی. گوید: از کلام من ناخرسند شد وگفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ گوید: بدوگفتم: ای دخترجان! خدای تعالی امشب به توفرزندی عطا فرماید که دردنیا وآخرت آقاست. گوید : نرجس خجالت کشید و حیا کرد.
وچون از نماز عشا فارغ شدم، افطارکردم و دربستر خود قرارگرفته و خوابیدم. دردل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ درحالی که نرجس خوابیده بود ورخدادی برای وی نبود. سپس برای تعقیبات نشستم وپس ازآن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدارشدم. او هم چنان خواب بود، پس برخاست و نمازگذارد و خوابید.
حکیمه گوید: بیرون آمدم و درجست وجوی فجربه آسمان نگریستم و دیدم فجر اول دمیده است و اودرخواب است. شک بردلم عارض گردید، ناگاه ابومحمد ازمحل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که این جا کارنزدید شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره «الم سجده» و سوره« یس» پرداختم. دراین میان او هراسان بیدار شد و من به نزد اوپریدم وبدوگفتم: اسم الله برتوباد، آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن ودلت را استوار دار که همان است که با توگفتم. حکیمه گوید: مرا و نرجس را ضعفی فراگرفت و به آواز سرورم به خود آمدم وجامعه را ازروی او برداشتم و ناگهان سرور خود را دیدم که درحال سجده است ومواضع سجودش برزمین است. اورا درآغوش گرفتم، دیدم پاک ونظیف است. ابومحمد فریاد برآورد: ای عمه! فرزندم را به نزد من آورد!اورا به نزد وی بردم و او دوکف دستش را گشود وفرزند را درمیان آن قرارداد و دوپای او را به سینه خودنهاد. پس زبانش را دردهان اوگذاشت و دستش را برچشمان وگوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت:« اشهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له واشهد ان محمدا رسول الله». سپس درود برامیرالمؤمنین وائمه (ص) فرستاد تا آن که برپدرش رسید وزبان درکشید. [63]
معمولا کسی که دارای فرزند می شود، خویشان، دوستان و همسایگان ازآن آگاه می شوند، به ویژه اگرشخص دارای موقعیت اجتماعی ممتازباشد، این مسأله ازکسی پوشیده نمی ماند. اما با توجه به آنچه یاد شد ازمهمترین ویژگی های ولادت حضرت مهدی (ع) مخفی بودن آن است
خداوند متعال می دانست اگرامامان پیشین ظاهرشوند ازکشته شدن درامان خواهند بود برخلاف مهدی (ع) که اگرظاهر شود کشته می شود واگر یکی از پدران مهدی کشته می شد حکمت وتدبیر الهی اقتضامی کرد دیگری به جای اونصب گردد ولی اگر مهدی کشته شود مصلحت وتدبیر امورانسان ها اقتضا نمی کرد که خداوند امام دیگری به جای وی نصب نماید.
امام عسگری (ع) با بیانی لطیف این حقیقت را درپاسخ به حکیمه خاتون عمه خویش که پرسیده بود: ازچه کسی حضرت مهدی ( ع) متولد می شود ومن درنرجس آثار بارداری نمی بینم؟ این گونه بیان فرموده است:« از همان نرجس، نه از دیگری». حکیمه گوید: به نزد او رفتم وپشت وشکم او را وارسی کردم وآثار بارداری دراو ندیدم، به نزد امام بازگشتم و کارخود را به او گزارش کردم، تبسمی فرمود وگفت:« درهنگام فجر آثار بارداری برایت نمودار خواهد گردید. زیرا مثل او مثل مادرموسی (ع) است که آثار بارداری دراو ظاهر نگردید و کسی تا هنگام ولادتش ازآن آگاه نشد، زیرا فرعون در جست وجوی موسی، شکم زنان باردار را می شکافت و این نظیر موسی (ع) است». البته این پنهان بودن ولادت درموارد فراوانی نقل شده که می توان ازآن جمله به ولادت پنهانی ابراهیم خلیل (ع) از ترس کشته شدن به دست پادشاه زمانش وهمچنین به ولادت پنهانی موسی بن عمران (ع) از ترس کشته شدن به دست فرعون اشاره کرد.
ویژگی های جسمانی حضرت مهدی علیه السلام:
اگرچه ولادت و زندگانی پنهانی حضرت مهدی (ع) راه را برفهم دقیق وشفاف ویژگی های جسمانی آن حضرت تا حدود زیادی بسته است اما از آنچه ازروایات معصومین (ع) که دردست است می توان به پاره ای از این ویژگی ها این گونه اشاره کرد.
مرحوم کلینی درکتابش از مردی از اهل فارس نقل کرده که برخی اوصاف حضرت رادر نوزادی این گونه بیان کرده است:«... پسربچه سفید زیباروی..مویی از بالای سینه تا ناف او به رنگ سبز، نه سیاه، روییده بود..».[64]
آیا ممکن است انسانی درسن کودکی به مقام نبوت یا امامت نائل شود؟
از دیدگاه شیعه، «امامت» امرومنصبی الهی است وناگزیر باید خداوند کسی راکه شایسته می داند، برگزیند و به وسیله پیامبر اکرم (ص) شخص اورا برای مردم معرفی کند. بنابراین خداوند مقام امامت وولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی ویژه عطا فرموده وفقط از طرف ذات اوست که امام برجامعه نصب می گردد.
در این دیدگاه تصریح شده که پیامبر اکرم (ص) درموارد فراوان ومواضع گوناگون، به خلافت وجانشینی حضرت علی (ع) وامامت وولایت او برمؤمنان وسپس یازده تن از فرندان معصوم وی تصریح کرده است. براساس روایات قطعی و متواتر، ثابت است که خلیفه و جانشین پیامبر(ص) وامام و پیشوای مسلمانان، حضرت علی (ع) وسپس یازده فرزند معصوم اوست که آخرین آنان حضرت مهدی (ع) است.
پیامبر اکرم (ص) درروایات فراوانی به معرفی امامان معصوم (ع) پرداخته و به ویژه به امامت و پیشوایی امام مهدی (عج) تصریح وتأکید کرده است.
همانا جانشینان واوصیای من وحجت های خداوند بربندگان پس ازمن، دوازده تن هستند، نخستین آنان برادرم وواپسین ایشان فرزندم می باشد. گفته شد: ای رسول خدا برادرت کیست؟ فرمود: علی ابن ابیطالب. گفته شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را ازعدل وداد آکنده می سازد؛ همان گونه که پر ازظلم وستم شده باشد. [65]
درروایات دیگری نیز به نام همه آنها تصریح شده است. [66]
افزون برآنچه درروایات آمده شواهد فراوان تاریخی نیز براین گواه است که برخی ازآن پیشوایان درسن پیش ازبلوغ جسمانی به نبوت وامامت رسیده اند. وبدون شک به پیشوایی آنان تأکید شده است.
نبوت حضرت عیسی (ع) درسنین کودکی
دربخشی از داستان حضرت مسیح (ع) اززبان آن پیامبر الهی درجواب منکران چنین می خوانیم:
«قال انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا» (کودک) گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده ومرا پیامبر قرار داده است.
یزید کناسی می گوید ازامام باقر(ع) پرسیدم: آیا عیسی بن مریم (ع) هنگامی که درگهواره سخن می گفت حجت خدا براهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر وحجت غیرمرسل خدا بود ( یعنی درآن زمان مأمور به تبلیغ ودعوت نبود) مگر نمی شنوی گفته خوداورا که می گوید: من بنده خدایم خدا به من کتاب داده وپیغمبر ساخته وهرجا باشم پربرکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز وزکات سفارش کرده است.
عرض کردم: درآن زمان ودرهمان حالی که درگهواره بود، حجت خدا بود بر زکریا؟ فرمود: عیسی درهمان حال آیه ای بود برای مردم و رحمت خدا بود برای مریم، زمانی که سخن گفت و ازسوی اودفاع کرد وپیغمبر بود وحجت برهر که سخنش را درآن حال شنید. سپس سکوت نمود تا دوساله شد، سخن نگفت وحجت خدای عزوجل برمردم پس از سکوت عیسی تا دوسال زکریا بود، سپس زکریا درگذشت وپسرش یحیی، کتاب وحکمت را از او به ارث برد، درحالی که کودکی خردسال بود. مگر نمی شنوی خدای عزوجل را؟) ای یحیی کتاب ( تورات) را با قوت بگیرد وما حکم نبوت را درکودکی به اودادیم.
چون عیسی هفت ساله شد وخدای تعالی به اووحی فرستاد، از نبوت ورسالت خود سخن گفت، وبریحیی وهمه مردم حجت گشت... [67]
دادن کتاب ومقام نبوت به حضرت یحیی (ع) درکودکی
خداوند دراین باره خطاب به حضرت یحیی می فرماید:
« یا یحیی خُذِالکتابَ بِقُوَّه وآتیناهُ الحُکم صَبیا»[68] ای یحیی کتاب خدا رابه جد وجهد بگیر! ما از کودکی به وی حکم (نبوت) دادیم.»
بنابراین همانگونه که خداوند متعال مقام نبوت را به کودک خردسالی عطا فرمود، مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، درسن کودکی عطا فرماید.[69]
البته پیش ازحضرت مهدی (ع) دوامام (امام جواد وامام هادی ) نیز پیش از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی درسن کودکی بوده است.
نخستین امامی که درسن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود وازآنجا که این مسأله دردوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرارگرفت، ولی کمکم با هدایتهای امام رضا (ع) وسخنانی ازخود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.
معمربن خلاد گوید:
از امام رضا (ع) شنیدم که مطلبی راجع به امر امامت بیان کرد وسپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خودنشانیده، وقائم مقام خود ساخته ام وفرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث می برند. [70]
روایت یادشده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی ویا زیادی سن ندارد.
البته انسان های وارسته فراوانی بوده اند که دربرابر فرمایش امام، سر تعظیم و پذیرش فرود می آوردند و دربرابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.
شیخ کلینی از محمد بن حسن عمار نقل کرده که گوید:
من دوسال نزد علی ابن جعفربن محمد ( عموی امام رضا (ع) ) بودم و هرخبری که او از برادرش موسی بن جعفر شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم. ابوجعفر محمد ابن علی الرضا درمسجد رسول خدا براو وارد شد. علی ابن جعفر برجست وبدون کفش وعبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد.
ابو جعفر به اوفرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. اوگفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟
چون علی ابن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش اورا سرزنش کرده وگفتند:
شما عموی پدر او هستید وبا او این گونه رفتار می کنید؟!او دست به ریش خود گرفت وگفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست واین کودک را سزاوار دانست وبه او چنان مقامی داد، من فضیلت را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده اوهستم. [71]
البته امامان معصوم (ع) تا حدود زیادی زمینه را مساعد کرده وشیعیان را برای درک این مسأله آماده ساخته بودند.
امام باقر (ع) دراین باره فرموده بود صاحب این امر کم سن وسالترین وگمنام ترین ماست. [72]
با توجه به روایات یاد شده وتولد آن حضرت درسال 255 ق وشهادت امام عسگری (ع) درسال 260 ق، آن حضرت درسن پنج سالگی به امامت رسید.
کودکان نابغه انسان هایی استثنایی
یکی از اساتید معاصر پس از بیان آیات وروایات، از کودکان نابغه به عنوان موید رخداد بالا، چنین می نویسد: دربین اطفال عادی هم گاهی افراد کمیابی دیده می شوند که ازحیث استعداد، حافظه، نابغه عصرخویش بوده و قوای دماغی وادراکات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است.
ابوعلی سینا فیلسوف نامی را ازاین افراد شمرده اند. از وی نقل است که گفته : چون به حد تمیز رسیدم، مرا به معلم قرآن سپردند و پس ازآن به معلم ادب. پس هرچه را شاگردان براستاد ادیب قرائت می کردند من همه را حفظ می نمودم. به علاوه آن استاد مرا به کتاب های زیرتکلیف کرد: الصفات، غریب المصنف، ادب الکاتب، اصلاح المنطق، العین، شعروحماسه، دیوان ابن رومیف تصریف مازنی ونحوسیبویه.
پس همه را درمدت یکسال ونیم ازبر کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر ازاین مدت حفظ می کردم وبه ده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخارا بودم پس ازآن شروع کردم به یاد گرفتن فقه وچون به دوازده سالگی رسیدم برطبق مذهب ابی حنیفه فتوا می دادم. پس ازآن شروع کردم به علب طب و قانون را درسن شانزده سالگی تصنیف نمودم و درسن بیست وچهارسالگی خودم را درتمام علوم متخصص می دانستم.
درباره فاضل هندی گفته شده : پیش از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول ومنقول را تکمیل کرده بود وپیش از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.
«توماس یونگ» که باید اورا از جمله بزرگترین دانشمندان انگلستان محسوب داشت از کودکی اعجوبه ای بود. از دوسالگی خواندن را می دانست ودرهشت سالگی، خود به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی اوقات فراغت خویش را در بین فواصل کوتاه ساعات درس به آموختن زبان های فرانسه وایتالیایی وعبری وفارسی و عربی صرف کرد وزبان های مذکور را به خوبی یاد گرفت. در بیست سالگی مقاله ای درباره تئوری رؤیت به جامعه پادشاهی فرستاد ودرآن شرح داد که چگونه می توان به وسیله تغییر انحنای زجاجیه چشم همواره تصویر را واضح دید.
اگر صفحات تاریخ شرق وغرب را ورق بزنید از امثال ونظائر این نوابغ فراوان خواهید دید.
آیا امکان دارد که یک انسان قرن ها زندگی کند؟ تا حضرت مهدی (ع) را مصداق چنین عمری بگیریم؟
یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه بوده، مسأله طول عمر حضرت مهدی (عج) است. طبق روایات ودیدگاه شیعیان، حضرت مهدی (ع) که درآخرالزمان ظهورکرده وجهان را پراز عدل وداد خواهد ساخت فرزند یازدهمین پیشوای معصوم امام حسن عسگری(ع) است که درسحرگاه نیمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شده است. معنای روشن این گفتار آن است که آن منجی موعود، دارای عمری طولانی خواهد بود.
برای بررسی وتبیین مسأله طول عمر امام زمان (ع)، بایستی پیرامون دو مسأله بحث شودک یکی این که آیا ممکن است انسانی سال ها وقرن های طولانی که ازحد معمول عمر همه انسان ها متجاوزاست، عمر کرده وزنده بماند؟ ودوم این که، به فرض امکان، آیا این مسأله درطول تاریخ به وقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد یا نه؟ اگر این دومسأله ثابت گردد، مسلم می شود که هیچ گونه استبعادی ندارد که امام غایب حضرت حجه ابن الحسن (ع) نیز از چنین عمر طولانی برخوردار باشد.
ما ابتدا به مسأله امکان طول عمر می پردازیم؛ وسپس به نمونه های متعددی که درطول تاریخ بوده اند وبه نام «معمرین» شهرت یافته اند اشاره می کنیم.
درباره طول عمر باید بگوییم چنانچه دانشمندان بیان کرده اند پیری یک پدیده فیزیولوژیکی است وربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا می رسد و گاهی نیز با فاصله زمانی بیشتری آشکارمی گردد. تا آن جا که برخی از سالمندان را می بینیم که نشانه های پیری براعضای آنان ظاهرنشده و ازنرمی وتازگی برخوردارند؛ امروزه درعلم طب ثابت شده که عمرانسان به 70-80 سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جدا جدا برای یک زندگی طولانی ساخته شده است وعلت اصلی مرگف حدوث اختلال هایی است که درهمه اعضای رئیس بدن یا یکی ازآنها رخ می دهد، وتا آن اختلال ها حادث نشود مرگ فرا نمی رسد.
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمرطبیعی در موجودات زنده داشتند. مثلا پاولوف عقیده داشت عمرطبیعی انسان صد سال است. مچینکوف می گفت: عمرطبیعی یک انسان 150 تا 160 سال وکوفلاندف پزشک آلمانی دویست سال، فلوگر، فیزیولوژیست معروف ششصد سال، وبیکن، فیلسوف ودانشمند انگلیسی هزارسال برای عمر طبیعی انسان، معین کرده اند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز درهم شکسته شده ومسأله حد ثابت درعمر طبیعی ابطال گردیده است. به گفته پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا، همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده ووسایل نقلیه ای با سرعتی مافوق صوت بوجود آمد، یک روز دیوار سن انسانی نیز شکسته خواهد شد، وازآنچه تاکنون دیده ایم فراتر خواهد رفت. [73]
بنابراین مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز ازآن محال باشد معین نشده است. از آزمایش های دکترالکسیس کارل درموسسه علمی راکفلر نیویورک که روی قسمتی از بدن جوجه وهمچنین اجزاء مقطوع ازجسم انسان مانند عضلات، قلب، پوست وکلیه انجام شد، نتایج زیر به دست آمد:
1- این اجزای سلولی، تاهنگامی که سبب مرگ آنها- از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها- تحقق نیابد، زنده باقی می ماند.
2- نه تنها زنده می مانند، بلکه سلول های آنها درحال رشد وتکثیر هستند، گویی که درجسم حیوان قرار دارند.
3- شدت وضعف رشد وتکثیر سلول ها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارد.
4- گذشت زمان درناتوانی وپیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری در باره پیری آنها آشکار نیست، ودرهر زمان مانند زمان های قبل رشد وتکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی ازآن است که تا هروقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، وآنها را غذای کامل می دادند، هم چنان به زنده بودن ادامه می دادند. [74]
دراین جا سزاوار است نظریه بعضی از دانشمندان را درباره طول عمر بازگو کنیم.
برنارد شو می گوید: « از اصول علمی ثابت نزد تمام علمای بیولوژی آن است که عمر انسان ممکن نیست که برای اوحد ثابتی باشد، طول عمر مسأله ای است که حد نمی پذیرد.» [75]
وایزمن دانشمند معروف آلمانی می گوید:« هیچ تلازمی بین مرگ وقوانین طبیعی نیست؛ زیرا ما درعالم طبیعت، عمری می بینیم که بین یک لحظه تا خلود علی الدوام پایین و بالا می رود..» [76]
دکتر کیلورد هاوز آمریکایی می گوید: « علم طب می تواند قیدها و حدودی راکه مانع از طول عمر انسان است با کمک دانش تغذیه از بین ببرد. ما امروز امیدواریم که برخلاف عمر پدران واجدادمان به چنین طول عمری دست یابیم». [77]
پروفسور اتینگر می گوید:« نسل جدید همان گونه که به سفرهای فضایی ایمان آورد، درآینده ای نه چندان دور ایمان خواهد آورد که خلود انسان درحیات دنیوی امر بعیدی نیست؛ زیرا با پیشرفت تکنولوژی که امروز مشاهده می کنیم می توان عمر انسان را درقرن آینده به هزاران سال رساند.»[78]
دیمند وبرل از اساتید دانشگاه جونس هبکنس می گوید:« تمام اجزای اصلی انسان بدون استثناء با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است، ویا حداقل قابل عمری طولانی تر ازاین مقدار است..» [79]
اما در مورد بخش دوم سوال باید بگوییم نخستین دانشمندی که به طور جدی مسأله طول عمر امام زمان (ع) را مطرح کرد شیخ صدوق (م 381 ه.ق) است. وی درکتاب کمال الدین و تمام النعمه به تفصیل درباره طول عمر بحث کرده وبه پرسش های مخالفان طول عمر امام مهدی (ع) پاسخ گفته است.
وی، فصل جامعی از کتاب یاد شده را به زندگی «معمرین» اختصاص داده است ودهها نفر ازمعمرین راکه عمری بیش از 120 سال داشته اند نام می برد وشرح حال وزندگی هریک ازآنان را به صورت مختصر ذکر می کند.
پس از وی این روش از سوی دانشمندانی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، فیض کاشانی، علامه مجلسی، ودیگر بزرگان شیعه ادامه یافت.
آنچه این بزرگان دربحث های خود مطرح کرده اند، به طورعمده بررسی طول عمر از دیدگاه قرآن ونگاه روایات بوده است.
درقرآن به برخی ازکسانی که دارای عمری طولانی و غیرطبیعی بوده اند این گونه اشاره کرده است:
درباره حضرت نوح (ع) می فرماید:
«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما..» وبه راستی، نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس درمیان آنان 950 سال درنگ کرد.[80]
از امام سجاد نقل شده است که فرمود: درقائم سنتی از نوح است وآن طول عمر است. [81]
درمورد حضرت عیسی (ع) می فرماید:
وگفته ایشان که : ما مسیح عیسی ابن مریم، پیامبر خدا را کشتیم» وحال آنکه آنان اورا نکشتند ومصلوبش نکردند، لکن امر به آنان مشتبه شد وکسانی که درباره اواختلاف کردند، قطعا درباره آن دچار شک شده اند وهیچ علمی بدان ندارند، جزآن که ازگمان پیروی می کنند ویقینا اورا نکشتند، بلکه خدا اورا به سوی خود بالا برد و خدا توانا وحکیم است وازاهل کتاب کسی نیست مگر آنکه پیش ازمرگ خود، حتما به او ایمان می آورد، وروز قیامت (عیسی نیز) برآنان شاهد خواهد بود. [82]
حال که ازعمر حضرت عیسی (ع) افزون بر دوهزار سال می گذرد، عمر هزاروچند ساله حضرت مهدی (ع) چگونه امربعیدی خواهد بود.
از جمله کسانی که عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» است. [83]
درقرآن آیهای هست که نه تنها از عمرطولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می دهد وآن آیه درباره حضرت یونس (ع) است که می فرماید:
اگر او (یونس ) درشکم ماهی تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز درشکم ماهی می ماند. [84]
بنابراین آیه شریفه عمری بسیار طولانی ( ازعصر یونس تا روز رستاخیز) که دراصطلاح زیست شناسان عمرجاویدان نامیده می شود برای انسان وماهی ازنظر قرآن کریم امکان پذیر است.
علاوه برقرآن درتورات وانجیل نیز سخن ازانسان هایی که عمر طولانی داشته اند مطرح گردیده است.
در تورات آمده است:
تمام ایام آدم که زیست نهصدو سی سال بود که مرد... جمله « انوش» نهصد وپنج سال بود که مرد.. وتمامی ایام «قینان» نهصد وده سال بود که مرد.. پس جمله ایام «متوشالح» نهصد وشصت ونه سال بود که مرد..[85]
بنابراین تورات صریحا به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال ) اعتراف می کند.
در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشان ازآن است که عیسی (ع) پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده وبه آسمان بالا رفته است.[86] ودر روزگاری فرود خواهد آمد ومسلم است که عمر آن بزرگوار ازدوهزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن می شود که پیروان دوآیین یهود ومسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.
گذشته ازاین که طول عمر ازنظر علمی وعقلی پذیرفتنی است ودرگذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، درمقیاس قدرت بی نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم دراختیار خداوند است وتأثیر همه سبب ها وعلت ها به اراده اوبستگی دارد و اگر او نخواهد سبب ها از تأثیر باز می ماند ونیز بدون سبب وعلت طبیعی، ایجاد می کند ومی آفریند.
چنانچه درآیات نورانی قرآن کریم آمده است:« او. خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون می آورد و آتش سوزنده را برابراهیم (ع) سرد وسلامت می سازد ودریا را برای موسی وپیروانش خشک می کند و آنها را میان دو دیوار آبی عبور می دهد!» [87] آیا ازاین که به عصاره انبیاء واولیاء وآخرین ذخیره الهی ونهایت آمال وآرزوی همه نیکان وتحقق بخش وعده بزرگ قرآن را عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبی (ع) فرموده است:
... خداوند عمراورا (مهدی «ع») دردوران غیبتش طولانی می گرداند، سپس به قدرت خدایی اش اورا درسیمای جوانی زیرچهل سال آشکارمی سازد تا مردمان دریابند که خداوند برهرکاری تواناست. [88]
روایات پیامبر اکرم (ص) نیز برطول عمر انسان، صحه می گذارد وآن را امری ممکن می شمارد. یکی ازکسانی که درسخنان پیامبر (ع) درمنابع اهل سنت به طول عمر اواشاره شده «دجال» است. اهل سنت، براساس همین روایات، عقیده دارند که دجال درعصر پیامبر (ع) متولد شده و به زندگی خود ادامه می دهد تا درآخرالزمان خروج کند. [89]
حال اگر این احادیث درست باشد چنان که اهل سنت براین باورند دراین صورت شایسته نیست که آنان درحیات وعمرطولانی امام مهدی (ع) تردید کنند! ازطرفی حال که دشمن خدا، به جهت مصالحی، می تواند بیش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده وخلیفه وولی خدا نتواند عمرطولانی داشته باشد؟![90]
در پایان این بخش باید گفت دانشمندان گفته اند:
بهترین دلیل برامکان هرچیزی، واقع شدن آن چیز است. همین که طول عمر درمیان پیشنیان روی داده وتاریخ، افراد زیادی را به ما نشان می دهد که عمری طولانی داشته اند، خود دلیل روشنی است براین که طول عمر ازدیدگاه عقل امری ممکن است. خواجه نصیرالدین طوسی دراین باره گفته است:« طول عمر، درغیر مهدی (ع) اتفاق افتاده ومحقق شده است چون چنین است، بعید شمردن طول عمر درباره مهدی (ع) جهل محض است.[91]
,...
[1] - بحارالانوار، ج 51، ص 19؛ نوادرالاخبار، ص 215
[2] همان
[3] بحارالانوار، ج 51، ص 36
[4] قصص، 5
[5] اثبات الهداه، ج 7، ص 110
[6] معانی الاخبار، ص 65
[7] کمال الدین ، ص 378
[8] تفسیر فرات کوفی، ص 240
[9] کمال الدین ، ص 378
[10] هود، 86
[11] منتهی الامال، ج 2، ص 286
[12] بحارالانوار، ج 51 ، ص 30
[13] دادگستر جهان، ص 125، به نقل از الزام الناصب، ص 81
[14] غایه المرام، باب 23، حدیث 105
[15] کمال الدین، ج 2
[16] همان باب 57، حدیث 12
[17] همان، باب 34، حدیث 6
[18] نهج ا لبلاغه، خطبه 138
[19] کمال الدین، باب 29، حدیث 2
[20] کمال الدین
[21] همان، باب 55، حدیث 2
[22] بحارالانوار، ج 53
[23] غیبه النعمانی
[24] کمال الدین.
[25] کشف الغمه
[26] کمال الدین
[27] سنن ابوداود.
[28] کمال الدین، باب 21
[29] همان، باب 36
[30] همان، باب 37
[31] تحف العقول.
[32] مسند امام الجواد
[33] غیبه النعمانی
[34] همان
[35] همان
[36] الاحتجاج
[37] کمال الدین
[38] همان
[39] بحارالانوار، ج 52
[40] کمال الدین، باب 38
[41] همان.
[42] کفایه الاثر، ص 279
[43] ارشاد مفید، ص 385
[44] وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ، ذاریات، آیه 56
[45] اول عباده الله معرفته، توحید صدوق، ص 34.
[46] کافی، ج 1، ص 180
[47] علل الشرایع، ج 1، ص 9
[48] کافی، ج 1، ص 342
[49] پیرامون معرفت امام، ص 69
[50] نهج البلاغه، ص 212، خطبه 152
[51] کافی، ج 1، ص 198
[52] کفایه الاثر، ص 263
[53] کامل ترین متن امام شناسی زیارت جامعه کبیره است.
[54] شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 58
[55] بحار الانوار، ج 51، ص 148
[56] همان، ص 148
[57] همان،ج 52، ص 243
[58] دلائل الامامه، ص 245
[59] کمال الدین، ج 1، ص 327
[60] الخرائج، ج 1، ص 435
[61] بحارالانوار، ج50، ص 304 و ج34، ص 269
[62] خورشید مغرب، ص 2221، با تصرف.
[63] کمال الدین وتمام النعمه، ج 2، ص 424
[64] کافی، ج 1، ص 329
[65] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 280
[66] همان، ج 1، باب 28.
[67] کافی، ج 1، باب حالات ائمه (ع) فی السن.
[68] مریم، آیه 12
[69] درسنامه مهدویت، ج 2، درس اول.
[70] کافی، ج 1، ص 320
[71] همان، ص 322، ح 12
[72] نعمانی ، الغیبه، ص 184
[73] حکومت جهانی مهدی(ع)، ص 200
[74] دادگستر جهان، ص 190
[75] عمر المهدی بین العلم والادیان، ص 6
[76] همان،، ص 6
[77] راهی به سوی حیات نو، ص 4
[78] مجله دانشمند، سال 6، شماره 6
[79] مجله المقتطف، جزء 3 از سال 59
[80] عنکبوت، آیه 14
[81] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 322
[82] نساء، آیه 157-159
[83] کهف، آیه 65
[84] الصافات، آیه 144
[85] زنده روزگاران، ص 132 به نقل ازتورات، ترجمه فاضل خانی
[86] زنده روزگاران، ص 134 به نقل از عهد جدید
[87] انبیاء ،آیه 69 وشعراء آیه 63
[88] الاحتجاج، ج 2، ص 289
[89] مسند احمد، ج 4، ص 444
[90] غیبت شیخ طوسی، ص 114
[91] خورشید مغرب، ص 214