فضايل و آداب اسلامی-  تهیه :رضا قارزی

فضايل و آداب اسلامی

فضايل و آداب كه زينت‌بخش مسلمان است عبارتند از:

1- انصاف، 2- تعاون و همكاري در كارهاي نيك، 3- صبرواستقامت، 4- اصلاح بين مردم، 5- اخلاص در عمل، 6- توكل برخدا، 7- حِلم و بردباري، 8- نيكي به پدرومادر، 9- اطعام كردن، 10- پاكدامني، 11- باصداي بلند سلام كردن، 12- پاكيزگي، 13- كسب دانش، 14- خوش رفتاري با مردم، 15- سخاوت، 16- شجاعت، 17- صِله‌ي رحم 18- ميانه روي درهركار، 19- اخلاق خوب، 20- رسيدگي به بيچارگان، 21- فروتني، 22- برآوردن نياز حاجتمندان، 23- ناديده گرفتن خطاي ديگران، 24- پرهيزكاري، 25- راستگويي، 26- احترام به مردم، 27- خنده‌رو بودن، 28- شرم داشتن از انجام اعمال زشت، 29- ازدواج، 30- سپاسگزاري از نعمت‌هاي خدا.

بنابراين بر هر فردِ مسلمان لازم است، بكوشد و جدّيّت به خرج دهد تا خود را با عقايد اصول دين اسلام آراسته و كاملاً به قوانين مقدس اسلام چه در زمينه‌ي احكام و دستورات عملي دين و چه در زمينه‌ي اخلاق و آداب دين عمل نمايد و چنانچه عمل ننمايد، مانند  پرنده‌ي شكسته بالي خواهد بود كه نمي تواند پرواز كند و اتومبيل بي‌چرخي كه نتواند راه برود.آري، براي يك شخص مسلمان فقط گفتنِ اينكه من مسلمانم كافي نيست، زيرا مانند آن است كه انسانِ مريض بگويد من سالم هستم، همان‌طور كه گفته‌ي مريض به حال او سودي ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامي كه به قوانين اسلام رفتار ننمايد بي تأثير است، لذا بايد گفتار را با كردار توأم ساخته و سخن را با عمل مطابقت و تأييد نمود .

تهیه :رضا قارزی

غم ،ارتباط با خدا یا موسیقی - تهیه:رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

غم ،ارتباط با خدا یا موسیقی

غم میتواند انسان را به بهتر از بهشت می رساند .  در کتب معتبر شیعه مانند کتاب بحار الانوار از امام ششم حضرت صادق علیه السلام آمده : فرمود غمی به من عارض شد به در خانه خدا رفتم با تضرع و ناله بر طرف شدن غمم را می خواستم که دیدم خداوند به من نگاه می کند ( بقول ماها سیمم وصل شد ) حالت خوشی به من دست داد که بهشت را فراموش کردم .

بلی غم و گرفتاری از لوازم زندگی انسان است . هر کس بنحوی ، خوش بحال کسی که با تبعیت از امامش رو به خدا آورد با راز و نیاز و تضرع و ادعیه و اذکار مثل سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی و العظیم خود را مشغول کند تا هم و غمش زایل گردد هشیار باشد که برای برطرف شدن غمش بدام شیطان نیفتد . غنا و موسیقی  ، شرب خمر و سر گرم شدن بقمار از جمله دامهای شیطان است که موقتاً انسان را آرامش می دهد وقتی اثر اینها تمام شد غم به شدت عود می کند مگر دائم الخمر باشد که به حسب روایات بهشت بر مدمن الخمر حرام است .

در کتابهای بحار و وافی و کافی و غیره درباره قصه حضرت ادم و شیطان که وقتی هر دو از بهشت بیرون آمدند خیلی محزون شدند و مدتهای گریه و زاری می نمودند ، شیطان با زدن شاخه های خشک درختان که در دو دستش گرفته و بهم می زد خود را مشغول می نمود . به حضرت آدم علیه السلام خطاب شد که ای آدم تو بگو لا حول و لا قوه الا بالله و حضرت مکرر می گفت و از غم می رهید که در ذیل این حدیث امام باقر و امام صدق علیم السلام فرمودند هر صدائی با زدن چیزی و کشیدن چیزی بر چیزی در آید از شیطان است ( از جمله کف زدن ) که در کشورهای مسیحی مثل آلمان ، انگلیس و امریکا و غیره کف می زنند اما در کشور اسلامی ایران صلوات می فرستند .

* گنیجنه های قرآن که مجموع آنها به نظر محققینی از علما همان علم کتاب است و حروف ابجد این علم قصه های انبیاء در قران می باشد از جمله سرگذشت حضرت یونس علیه السلام است که خلاصه قصه را در سوره مبارکه انبیاء در ایات 87 و 88 بیان نموده است .

و ذالنون اذ ذهب مفاضباً فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الضالمین ، فاستحبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المومنین .

یعنی مومن هم وقتی گرفتار غم است خود را مشغول ساز و آواز و امثال ذلک ( موسیقی )  نکند بلکه یونس وار بگوید : لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین که طبق وعده خداوند نجات خواهد یافت  ( و کذلک ننجی المومنین ) .

امام صادق علیه السلام فرمود تعجب می کنم از کسی که گرفتار غم است چرا از این آیه غافل است.

از گردانندگان رادیو و تلوزیون که شب و روز خود را وقف این مردم مسلمان نجیب ایران کرده اند خداوند تبارک و تعالی خیرشان بدهد تقاضا اینکه برای خوشایند عده ای کار خود را زیر سوال نبرند . طبق روایات که نمونه ای در این مقاله گذشت موسیقی بتمام اقسامش حرام است حرام یعنی مخالفت با شرع انور محمدی یعنی مخالفت با حضرت صاحب زمان در مملکت آن حضرت بعضی ها عذر می آورند که ما با آوردن موسیقی سنتی می خواهیم مردم را از ماهواره که موسیقی های کذائی دارند جلوگیری کنیم . مثل اینکه به مردم شراب کذائی دارند جلوگیر کنیم . مثل اینکه به مردم شراب ساده در اختیارشان بگذاریم تا از خوردن شراب کذائی مانع باشیم که درت نیست . بلی تردید نیست که رادیو و تلوزیون نباید سوت و کور باشد ما اینهمه در طبیعت صدای خوش و دلنواز داریم حتی صداهای تند مانند قاقار کلاغ و عرعر الاغ و عوعوی سگان و شیران در جنگلهاگریه و خنده بچه نوزاد صدای آسمان غره توام با صدای قطرات باران و صدای امواج دریا توام با نوای مرغان دریایی و...( برگرفته از آثار آیت آلله سید جواد سید فاطمی دام ظله)تهیه:رضا قارزی

                                                                                                                  

شناخت اجمالي دين اسلام (عناوین اسلام شناسی) - رضا قارزی  

شناخت اجمالي دين اسلام (عناوین اسلام شناسی)  

دین مقدس اسلام یک برنامه‌ي عمومی و همیشگی است که از جانب خدای متعال برای زندگی انسان در دو جهان به سوی خاتم پیغمبران حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است تا در جامعه‌‌ي بشری به مورد اجرا در آید و کشتی انسانیت را از گرداب جهالت و بدبختی بیرون کشیده و به ساحل نجات برساند. دین در لغت به معنای اطاعت و جزا و ... آمده است و اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این اعتقاد می‌باشد. کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده نیستند، «بی‌دین» و کسانی که معتقد به آفریننده برای جهان هستند «دین‌دار» شمرده می‌شوند. دین حق آييني است که دارای عقاید درست و مطابق با واقع باشد و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحّت و اعتبار برخوردار است. خداوند تبارک و تعالی در سوره‌ي مبارکه‌ي بقره، آیه‌ي 120، می‌فرماید‌: « (ای پیامبر) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (به‌طور کامل تسلیم خواسته‌های آن‌ها شوی و) از آیین (تحریف یافته‌ی) آنان پیروی کنی، (و) بعد از آن که آگاه شده‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.» هم¬چنین در سوره‌ي مبارکه‌ي صف، آیه‌ي 6 و7 ، می‌فرماید: «و باز یاد آر (ای پیامبر) هنگامی که عیسی بن مریم به بني‌اسرائیل گفت‌: من همان رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیّت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می‌کنم و نیز شما را مژده می‌دهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) « احمد» است بیاید (قرآنش عالمی را به نور علم و حکمت روشن سازد). چون با آیات و معجزات به سوی خلق آمد، گفتند: این سحری آشکار است. آیا آن کس که به راه اسلام و سعادتش می‌خوانند و او همان دم بر خدا افترا و دروغ می‌بندد، در جهان کسی ستمکارتر هست؟ و خدا هم هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد.» بر اساس تمام ادلّه‌ي قرآن و سنّت، تنها دين حق «اسلام» بوده و تنها مذهب حق «تشيّع دوازده امامي» مي‌باشد كه تنها صراط نجات و سعادت و كمال است. تعالیم تعالی بخش دین اسلام شامل سه بخش: (1) عقاید اسلام، (2) احکام و دستورات عملی، و (3) بخش اخلاقیات (مسائل روانی) و آداب و سنن اسلامی است که بخش عقاید«اصول» و بخش احکام عملی «فروع» دین نامیده می‌شود كه با استفاده از عقل به عنوان مبناي تكليف الهي از «قرآن و سنت» و در بعضي موارد از «اجماع» علماي شيعه استفاده مي‌شود (منابع دين). در نظر آیین مقدس اسلام، فراگیری اصول مقدس اسلام و عمل به فروع«احکام» و دستورات آن و هم‌چنین آراسته شدن به اخلاقیات و آداب اسلامی بر هر مسلمانی واجب و تکلیف می‌باشد. براي به‌دست آوردن تعاليم اسلام (عقايد، احكام و اخلاقيات) از قرآن و سنّت توسط عقل بايد به تحصيل علوم اسلامي پرداخت. رضا قارزی

سلیم از امیر المومنین حضرت علی علیه السلام نقل می کند  

سلیم از امیر المومنین حضرت علی علیه السلام نقل می کند  

سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود:پیامبر (ص) فرمود:« از شناخت دینی شخص آن است که در آنچه برای او فایده ای ندارد کم سخن بگوید».علم لازم و علم غیر لازم.سلیم می گوید: از امیر المومنین (ع) شنیدم که به ابوالطفیل عامر بن واثله کنانی می فرمود:ای ابوالطفیل، علم دو نوع است: علمی که مردم چاره ای جز نظر در آن ندارند که آن رنگ اسلام است وعلمی که مردم می توانند نظر در آن را ترک کنند که آن قدرت خداوند عزوجل است. سلیم از امیر المومنین نقل می کند که فرمود:من دو آیه از کتاب منزل خداوند می شناسم که وقتی وضع حمل زن مشکل شد برایش در پوست آهویی نوشته می شود و آن را بر کمرش ( و آن این است:) « بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً» هفت مرتبه. « یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم، اِنَّ زَلزَلَهَ السّاعَهِ شَِیٌ عَظیمٌ، یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَهٍ عَمّا اَرضَعَت وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَ تَری النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ» یک مرتبه.این دو آیه بر ورقه ای نوشته می شود و با نخی از کتان نتابیده بر ران چپ او بسته می شود. وقتی فرزندش را به دنیا آورد همان ساعت آن را باز کن و در این کار سستی مکن.و نیز نوشته می شود : « حَیٌّ وَلَدَت مَریَم وَ مَریَمُ وَلَدَت حیٌ، یا حَیّ اِهبِط اِلَی الاَرضِ السّاعَهَ بِاذنِ اللهِ تَعالی».

دوقصه از زندگى امام مهدى عليه السلام

دوقصه از زندگى امام مهدى عليه السلام 

 امام مهدى عليه السلام: خداوندا حيا و عفت را به زنها عنايت فرما. (199)  

توصيه هاى امام مهدى عليه السلام سيد احمد رشتى گويد: عازم سفر حج بوديم ، در يكى از منازل بين راه حاجى جبار كه جلودار قافله بود نزد ما آمد و گفت : اين منزل كه در پيش داريم ترسناك است ، زودتر آماده شويد تا به همراه قافله باشد و از ما جدا نمانيد. حدود دو ساعت و نيم حركت كرديم و از منزل قبلى بين راه دور شديم كه هوا تاريك شد و برف شروع به باريدن كرد بطورى كه دوستان هر كدام سر خود را پوشاندند و سرعت به راه خود دادمه دادند اما من هر چه كردم كه با آنها همراه باشم موفق نشدم و تنها در بين راه ماندم . از اسب پياده شدم و در كنار راه نشستم ، بسيار مضطرب بودم ، پس از قدرى فكر كردن به اين نتيجه رسيدم كه همين جا بمانم تا صبح شود و به همان منزلى قبلى برگردم و با چند نفر نگهبان به قافله برسم . در همان حال در برابر خود باغى را مشاهده كردم كه در آن باغبانى بود و بابيل خود به درختان مى زد تا برف آنها فرو ريزد. باغبان پيش آمد و با كمى فاصله برابر من ايستاد و فرمود: تو كيستى ؟ عرض كردم : دوستان همراه من رفتند و من ماندم و راه را هم نمى دانم . فرمود: نافله (نماز مستحبى ) بخوان تا راه را پيدا كنى . مشغول خواند نافله شدم . پس از آن دوباره آمد و فرمود: نرفتى ؟ عرض كردن : و اللّه راه را نمى دانم . فرمود: جامعه (زيارت جامعه كبيره ) بخوان . من جامعه را حفظ نبودم اما برخاستم و تمام زيارت جامعه را از حفظ خواندم . دوباره آمد و فرمود: هنوز نرفتى ؟ اينجا هستى ؟ بى اختيار گريه كردم و گفتم : هنوز نرفته ام راه را نمى دانم . فرمود: عاشورا (زيارت عاشورا) بخوان . من زيارت عاشورا را هم حفظ نبودم اما برخاستم و زيارت عاشورا را بطور كامل با صد لعن و صد سلام و دعاى بعد از آن خواندم كه ديدم باز آمد و فرمود: نرفتى ؟ هستى ؟ عرض كردم : نه تا صبح هستم . فرمود: الان ، تو را به قافله مى رسانم . سوار الاغى شد و فرمود: پشت سر من سوار الاغ شو! من هم سوار شدم و افسار اسبم را در دست گرفتم ولى اسب حركت نكرد:، افسار اسب را به دست گرفت و اسب حركت كرد. آنگاه دست خود را بر زانوى من گذارد و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانيد؟ نافله ، نافله ، نافله . باز فرمود: چرا شما عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانيد؟ جامعه ، جامعه ، جامعه . آنگاه يك مرتبه برگشت و فرمود: آنها رفقاى تو هستند كه لب جوى آب فرود آمده اند و براى نماز صبح وضو مى گيرند. من از الاغ پايين آمدم كه سوار اسب خود شوم اما نتوانستم . او كمك كرد و مرا سوار اسب كرد و سر اسب را به طرف دوستانم گرداند. من در آن حال به اين فكر فرو رفتم كه اين شخص چه كسى است كه به زبان فارسى سخن مى گويد در حالى كه در آن منطقه همه مسيحى بودند و با زبان تركى صحبت مى كردند، از طرفى چگونه به اين سرعت مرا به دوستان خود رسانيد پشت سر خود نگاه كردم هيچ كس را نديدم و اثرى از او مشاهده نكردم . (200) پرداخت خمس حسن بن عبداللّه گويد: در زمان غيبت صغراى امام عليه السلام سلطان وقت مرا به شهر قم فرستاد تا حاكم آن شهر باشم . در بين راه كه حركت مى كرديم چشمم به شكارى افتاد و بدنبال آن حركت كردم تا اينكه از همراهان و لشكريان خود دور شدم و به نهرى رسيدم . در اين هنگام اسب سوارى كه سر و صورت خود را با عمامه اى سبز بسته بود و فقط دو چشمش پيدا بود بسوى من آمد و نام مرا به زبان آورد و گفت : اى حسن ! گفت : چرا به ناحيه (مقدسه ) اعتنا ندارى و خمس مالت را به نمايندگان من نمى دهى ؟ من با اينكه مردى شجاع بودم و از كسى نمى ترسيدم از او ترسيدم و گفتم : آنچه را فرمودى انجام مى دهم . فرمود: وقتى به قم رفتى و اموالى بدست آوردى خمس آن را به مستحقين آن بده . گفتم : اطاعت مى كنم . او عنان اسب را گرفت و رفت و من هم برگشتم اما نفهميدم كه از كدام طرف رفت و هر چه اين طرف و آن طرف رفتم او را نيافتم . (201) و الحمدللّه رب العالمين .  

ماخذ:بقیه الله موعود جهانی-رضا قارزی

دلیل عدل الهی-تهیه:رضا قارزی       

دلیل عدل الهی

عدل الهی، طبق یک تفسیر بخشی از حکمت الهی و طبق تفسیر دیگر عین ان است و طبعاً دلیل اثبات آن هم همان دلیلی خواهد بود که حکمت الهی را اثبات می کند در اینجا به تضویح بیشتری درباره آن می پردازیم:

دانستیم که خدای متعال، بالاترین مراتب قدرت و اختیار را دارد و هر کار ممکن الوجودی را می تواند انجام دهد یا ندهد بدون اینکه تحت تاثیر هیچ نیروی مجبور کننده و مقهور کننده ای قرار بگیرد. ولی همه آنچه را می تواند انجام نمی دهد بلکه آنچه را می خواهد و اراده می کند انجام می دهد.

و نیز دانستیم که اراده او گزافی و بی حساب نیست، بلکه آنچه را که مقتضای صفات کمالیه اش باشد اراده کند. و اگر صفات کمالیه او اقتضای کاری را نداشته باشد هرگز آن را انجام نخواهد داد و چون خدای متعال کمال محض است اراده او اصاله به جهت کمال و خیر مخلوقات، تعلق می گیرد و اگر لازمه وجود مخلوقی پیدایش شرور و نقایصی در جهان باشد جهت شر آن، مقصود بالتبع خواهد بود یعنی چون لازمه انفکاک ناپذیر خیر بیشتری است بتبع آَن خیر غالب، مورده اراده الهی واقع می شود.

پس مقتضای صفات کمالیه الهی این است که جهان به گونه ای آفریده شود که مجموعاً دارای بیشترین کمال و خیر ممکن الحصول باشد، و از اینجا صفت حکمت برای خدای متعال، ثابت می گردد. بر همین اساس اراده الهی به آفرینش انسان در شرایطی که امکان وجود داشته باشد و وجود او منشا بیشترین خیرات باشد تعلق گرفته است و یکی از امتیازات اصلی انسان، اختیار و اراده آزاد است و بی شک، داشتن نیروی اختیار و انتخاب، یکی از کمالات وجودی به شمار می رود و موجودی که واحد آن باشد کاملتر از موجود فاقد آن محسوب می شود. اما لازمه مختار بودن انسان این است که هم بتواند کارهای خوب و شایسته انجام دهد و به سوی کمال نهایی و ابدیش گام بردارد، و هم بتواند مرتکب کارهای زشت و ناپسند گردد و به سوی خسران و شقاوت جاودانی، سقوط کند و البته آنچه اصاله مورد اراده الهی قرار می گیرد همان تکامل اوست ولی چون لازمه تکامل اختیاری انسان، امکان تنزل و سقوط هم هست که در اثر پیروی از هواهای نفسانی و انگیزه های شیطانی حاصل می شود چنین سقوط اختیاری هم بالتبع مورد اراده الهی واقع خواهد شد.

و چون انتخاب آگاهانه، نیازمند به شناخت صحیح راه های خیر و شر است خدای متعال، انسان را به آنچه موجب خیر و مصلحت اوست امر فرموده و از آنچه موجب فساد و سقوط اوست، نهی کره است تا وسیله حرکت تکاملی او فراهم گردد و چون تکالیف الهی به منظور رسیدن انسان به نتایج عمل به آنها وضع شده و نفعی برای خدای متعال در بر ندارد از این روی حکمت الهی اقتضا دارد که این تکالیف، متناسب با توانایی های مکلفین باشد، زیرا تکلیفی  که امکان اطاعت نداشته باشد امر و بیهوه خواهد بود.

بدین ترتیب، نخستین مرحله عدل ( به معنای خاص) یعنی عدالت در مقام تکلیف، به این دلیل ثابت می شود که اگر خدای متعال تکلیفی فوق طاعت بندگان تعیین کند امکان عمل نخواهد داشت و کار بیهوده ای خواهد بود.

و اما عدالت در مقام قضاوت بین بندگان با توجه به این نکته ثابت می شود که این کار به منظور مشخص شدن استحقاق افراد برای انواع پاداش و کیفر انجام می گیرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد نقض غرض خواهد شد.

و سرانجام عدالت در مقام دادن پاداش و کیفر با توجه به هدف نهایی آفرینش، ثابت می گردد. زیرا کسی که انسان رسیدن به نتایج کارهای خوب و بدش آفریده است اگر او را بر خلاف آنها پاداش یا کیفر بدهد به هدف خودش نخواهد رسید.

پس دلیل عدل الهی به معنای صحیح و در همه مظاهرش این است که صفات ذاتیه او موجب رفتار حیکمانه و عادلانه می باشد وهیچ صفتی که اقتضای ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود ندارد.

حل چند شبهه

1- اختلافاتی که در آفرینش مخلوقات و به ویژه انسانها وجود دارد چگونه با عدل و حکمت الهی سازگار است؟ و چرا خدای حکیم و عادل، همه مخلوقات را یکسان نیافریده است؟

پاسخ این است که اختلاف آفریدگان در بهره های وجودی، لازمه نظام آفرینش و تابع قوانین علی و معلولی حاکم بر آن است، و فرض یکسان بودن همه آنها پندار خاصی است واگر اندکی دقت کنیم خواهیم دانست که چنین فرضی مساوی با ترک آفرینش است زیرا اگر مثلاً همه انسانها مرد یا زن بودند توالد و تناسلی انجام نمی گرفت و نسل انسان، منقرض می گردید و اگر همه آنها مخلوقات، انسان بودند چیزی برای خوردن و تامین سایر نیازمندیها نمی یافتند، و نیز اگر همه حیوانات یا نباتات یک نوع و یک رنگ و دارای خواص یکسان می بودند این همه فواید بی شمار و زیباییهای خیره کننده پدید نمی آمد. و پدید آمدن این یا آن نوع از پدیده ها با این یا آن شکل و ویژگی تابع اسباب و شرایطی است که در جریان حرکت و تحول ماده فراهم می شود و هیچ کس را قبل از آفرینش، حقی بر خدا نیست که او را چنین یا چنان بیافریند یا در این یا در آن مکان، و در این یا آن زمان قرار دهد تا جایی برای عدل و ظلم داشته باشد.

2- اگر حکمت الهی اقتضای حیات انسان را در این جهان داشته است پس چرا او را می میراند و به حیات او خاتمه می دهد؟

پاسخ این است که اولاً مرگ و حیات موجودات در این جهان هم تابع قوانین تکوینی و روابط علی و معلولی و لازمه نظام آفرینش است. و ثانیاً اگر موجودات زنده نمی مردند زمینه پیدایش موجودات بعدی فراهم نمی شد و آیندگان از نعمت وجود و حیات، محروم می گردیدند. و ثالثاً اگر تنها فرض کنیم که همه انسانها زنده بمانند طولی نمی کشد که پهنه زمین برای زندگی ایشان، تنگ می شود و از رنج و گرسنگی آرزوی مرگ خواهند کرد. و رابعاً هدف اصلی آفرینش انسان، رسیدن به سعادت ابدی است و تا انسانها به وسیله مرگ، از این جهان منتقل نشوند به آن هدف نهایی نخواهند رسید.

3- وجود این همه رنج ها و امراض و بلاهای طبیعی ( مانند سیل و زلزله) و گرفتاریهای اجتماعی ( مانند جنگ ها و ستم ها) چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که اولاً حوادث ناگوار طبیعی، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است وچون خیرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نیست و نیز پدید آمدن فساد های اجتماعی، لازمه مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی می باشد و در عین حال، مصالح زندگی اجتماعی بیش از مفاسد آن است و اگر مفاسد، غالب بود انسانی در زمین بافی نمی ماند.

ثانیاً وجود این رنج ها و گرفتاریها از یک سوی، موجب تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدید آمدن دانش ها و صنایع مختلف می شود و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن با سختی ها عامل بزرگی برای رشد و شکوفایی استعدادها و ترقی و تکامل انسانها می گردد. و بالاخره تحمل هر سختی و رنجی در این جهان ابدی خواهد داشت و بنحو احسن جبران خواهد شد.

4- عذاب ابدی برای گناهان محدودی که در این جهان، ارتکاب می شود چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که بین اعمال نیک و بد و بین پاداش و کیفر اخروی نوعی رابطه علیت وجود دارد که به وسیله وحی الهی، کشف و به مردم گوشزد شده است. و همچنان که درا ین جهان، بعضی از جنایات، موجب آثار شوم طولانی می شود و مثلاً کور کردن چشم خود یا دیگران در یک لحظه، انجام می گیرد اما نتیجه آن، تا پایان عمر ادامه دارد همچنین گناهان بزرگ هم دارای آثار اخروی جاویدان است و اگر کسی وسایل جبران آنها را در همین جهان ( مثل توبه) فراهم نکند آثار سوء آن تا ابد، دامنگیر وی خواهد شد و همانگونه که کور ماندن انسان ها تا پایان عمر به وسیله یک جنایت لحظه ای، منافاتی با عدل الهی ندارد مبتلی شدن به عذاب ابدی هم در اثر گناهان بزرگ، منافاتی با عدل الهی نخواهد داشت زیرا نتیجه عملی است که شخص گناهکار آگاهانه به آن اقدام کرده است. (معارف اسلامی نهاد رهبری-)                تهیه:رضا قارزی      

از حدیث غدیر و بیان رسول اکرم درباره حضرت مهدی عجل الله فرجه -رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم بخشی  

از حدیث غدیر و بیان رسول اکرم درباره حضرت مهدی عجل الله فرجه 

 رسول اکرم (ص)در خطبه غدیر می فرمایید:  

((بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها، اوست غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک و هدایت کننده آنان.بدانید که اوست گیرنده انتقام همه خون های اولیاء خدا. اوست یاری دهنده دین خدا.بدانید که اوست استفاده کننده از دریایی عمیق. اوست که هر صاحب فضیلتی را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتی را به قدر جهلش نشانه می دهد. اوست انتخاب شده و اختیار شده خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی.بدانید که اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آیات الهی. اوست هدایت یافته محکم بنیان. اوست که کارها به او سپرده شده است.اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست، هیچ حقی نیست مگر همراه او، و هیچ نوری نیست مگر نزد او. بدانید او کسیا ست که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی شود. اوست ولی خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش. ))                                   

تهیه :رضا قارزی

چند شبهه در عدل الهی-  رضا قارزی

چند شبهه در عدل الهی

1- اختلافاتی که در آفرینش مخلوقات و به ویژه انسانها وجود دارد چگونه با عدل و حکمت الهی سازگار است؟ و چرا خدای حکیم و عادل، همه مخلوقات را یکسان نیافریده است؟

پاسخ این است که اختلاف آفریدگان در بهره های وجودی، لازمه نظام آفرینش و تابع قوانین علی و معلولی حاکم بر آن است، و فرض یکسان بودن همه آنها پندار خاصی است واگر اندکی دقت کنیم خواهیم دانست که چنین فرضی مساوی با ترک آفرینش است زیرا اگر مثلاً همه انسانها مرد یا زن بودند توالد و تناسلی انجام نمی گرفت و نسل انسان، منقرض می گردید و اگر همه آنها مخلوقات، انسان بودند چیزی برای خوردن و تامین سایر نیازمندیها نمی یافتند، و نیز اگر همه حیوانات یا نباتات یک نوع و یک رنگ و دارای خواص یکسان می بودند این همه فواید بی شمار و زیباییهای خیره کننده پدید نمی آمد. و پدید آمدن این یا آن نوع از پدیده ها با این یا آن شکل و ویژگی تابع اسباب و شرایطی است که در جریان حرکت و تحول ماده فراهم می شود و هیچ کس را قبل از آفرینش، حقی بر خدا نیست که او را چنین یا چنان بیافریند یا در این یا در آن مکان، و در این یا آن زمان قرار دهد تا جایی برای عدل و ظلم داشته باشد.

2- اگر حکمت الهی اقتضای حیات انسان را در این جهان داشته است پس چرا او را می میراند و به حیات او خاتمه می دهد؟

پاسخ این است که اولاً مرگ و حیات موجودات در این جهان هم تابع قوانین تکوینی و روابط علی و معلولی و لازمه نظام آفرینش است. و ثانیاً اگر موجودات زنده نمی مردند زمینه پیدایش موجودات بعدی فراهم نمی شد و آیندگان از نعمت وجود و حیات، محروم می گردیدند. و ثالثاً اگر تنها فرض کنیم که همه انسانها زنده بمانند طولی نمی کشد که پهنه زمین برای زندگی ایشان، تنگ می شود و از رنج و گرسنگی آرزوی مرگ خواهند کرد. و رابعاً هدف اصلی آفرینش انسان، رسیدن به سعادت ابدی است و تا انسانها به وسیله مرگ، از این جهان منتقل نشوند به آن هدف نهایی نخواهند رسید.

3- وجود این همه رنج ها و امراض و بلاهای طبیعی ( مانند سیل و زلزله) و گرفتاریهای اجتماعی ( مانند جنگ ها و ستم ها) چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که اولاً حوادث ناگوار طبیعی، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است وچون خیرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نیست و نیز پدید آمدن فساد های اجتماعی، لازمه مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی می باشد و در عین حال، مصالح زندگی اجتماعی بیش از مفاسد آن است و اگر مفاسد، غالب بود انسانی در زمین بافی نمی ماند.

ثانیاً وجود این رنج ها و گرفتاریها از یک سوی، موجب تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدید آمدن دانش ها و صنایع مختلف می شود و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن با سختی ها عامل بزرگی برای رشد و شکوفایی استعدادها و ترقی و تکامل انسانها می گردد. و بالاخره تحمل هر سختی و رنجی در این جهان ابدی خواهد داشت و بنحو احسن جبران خواهد شد.

4- عذاب ابدی برای گناهان محدودی که در این جهان، ارتکاب می شود چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که بین اعمال نیک و بد و بین پاداش و کیفر اخروی نوعی رابطه علیت وجود دارد که به وسیله وحی الهی، کشف و به مردم گوشزد شده است. و همچنان که درا ین جهان، بعضی از جنایات، موجب آثار شوم طولانی می شود و مثلاً کور کردن چشم خود یا دیگران در یک لحظه، انجام می گیرد اما نتیجه آن، تا پایان عمر ادامه دارد همچنین گناهان بزرگ هم دارای آثار اخروی جاویدان است و اگر کسی وسایل جبران آنها را در همین جهان ( مثل توبه) فراهم نکند آثار سوء آن تا ابد، دامنگیر وی خواهد شد و همانگونه که کور ماندن انسان ها تا پایان عمر به وسیله یک جنایت لحظه ای، منافاتی با عدل الهی ندارد مبتلی شدن به عذاب ابدی هم در اثر گناهان بزرگ، منافاتی با عدل الهی نخواهد داشت زیرا نتیجه عملی است که شخص گناهکار آگاهانه به آن اقدام کرده است. (معارف اسلامی -نهاد رهبری )                      رضا قارزی

ثواب ، آثار و فواید دعا برای تعجیل فرج امام زمان (عج )  

ثواب ، آثار و فواید دعا برای تعجیل فرج امام زمان (عج )  

 مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی ، مولف کتاب « مکیال المکارم »، خلاصه ی آثار و فواید و ویژگی هایی را که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتّب می باشد ، در کتاب خود بیان کرده است . به جهت این که این کتاب به امر مطاع ولی عصر علیه السلام نوشته شده و کتابی مبارک و پر خیر است ،مطالب آن را در ذیل نقل می کنیم . دعا کننده برای فرج حضرت ، مشمول ، ثواب ،آثار ،فواید و برکات زیر می گردد : 

 1 . اطاعت از امر مولایش کرده است ، که فرموده اند : و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است ؛ 

 2. این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می گردد؛ 

 3. اظهار محبّت قلبی ؛ 

 4. نشانه ی انتظار ؛ 

 5. زنده کردن امر ائمه ی اطهار ؛ 

 6. مایه ی ناراحتی شیطان لعین ؛ 

 7. نجات یافتن از فتنه های آخر الزمان ؛ 

 8. ادای قسمتی از حقوق آن حضرت است ، که ادای حق هر صاحب حقّی واجب ترین امور است ؛ 

 9. تعظیم خداوند و دین خداوند است ؛ 

 10. حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق او دعا می کند ؛ 

 11. شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود ؛ 

 12. شفاعت پیامبر صلی الله علیه واله– ان شاء الله – شامل حال او می گردد ؛ 

 13. این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست ؛ 

 14. مایه ی استجابت دعا می شود ؛ 

 15. ادای اجر رسالت است ؛ 

 16. مایه ی دفع بلاست ؛ 

 17. سبب وسعت روزی است ، ان شاءالله ؛ 

 18. باعث آمرزش گناهان می شود ؛ 

 19. مشرّف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب ؛ 

 20. رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت ؛ 

 21. و از برادران پیامبر صلی الله علیه واله خواهد بود ؛ 

 22. فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع می شود ؛ 

 23. پیروی از پیغمبر و امامان (صلوات الله علیهم اجمعین ) می باشد ؛ 

 24. وفای به عهد و پیمان الهی است ؛ 

 25. آثار نیکی به والدین برای دعا کننده ی فرج حاصل می گردد ؛ 

 26. فضیلت رعایت و ادای امانت برایش حاصل می شود ؛  

27. سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد ؛ 

 28. دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ،ان شاء الله ؛ 

 29. موفّق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود ؛ 

 30. نایل به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند می گردد ؛  

31. هدایت می شود به نور قرآن مجید ؛  

32. نزد اصحاب اعراف معروف می گردد ؛  

33. به ثواب طلب علم نایل می شود ، ان شاء الله ؛ 

 34. از عقوبت های اخروی – ان شاء الله – در امان می ماند ؛ 

 35. هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می گردد ؛ 

 36. این دعای برای فرج ، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه السلام است ؛ 

 37. با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه ی ان حضرت خواهد بود ؛ 

 38. محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد ؛ 

 39. عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود ؛ 

 40. ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود ؛  

41. دعای پیامبر صلی الله علیه و اله شامل حالش می گردد ؛ 

 42. کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود ؛ 

 43. خداوند در عبادت ، او را تایید می فرماید ؛ 

 44. ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود ؛ 

 45. ثواب کمک به مظلوم را دارد ؛ 

 46. ثواب احترام به بزرگ تر و تواضع نسبت به او را خواهد داشت ؛ 

 47. پاداش خون خواهی حضرت سیدالشّهدا علیه السلام را دارد ؛ 

 48. شایستگی دریافت احادیث ائمه ی اطهار را می یابد ؛ 

 49. نور او برای دیگران نیز ( در روز قیامت ) درخشان می گردد ؛ 

 50. هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند ؛ 

 51. دعای امیر المومنین علیه السلام روز قیامت شامل حالش می شود ؛ 

 52. بی حساب داخل بهشت خواهد شد ؛ 

 53. از تشنگی قیامت در امان است ؛ 

 54. در بهشت جاودان خواهد بود ؛ 

 55. مایه ی خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست ؛ 

 56. روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد ؛ 

 57. خداوند عزّوجل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید ؛ 

 58. در سایه ی گسترده ی خداوند قرار گرفته ، رحمت بر او نازل می شود ؛ تا هنگامی که مشغول آن دعا باشد ؛ 

 59. پاداش نصیحت مومن را دارد ؛ 

 60. و مجلسی که در آن برای حضرت قائم – عجل الله فرجه – دعا شود ، محل حضور فرشتگان خواهد بود ؛ 

 61. دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد ؛ 

 62. فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند ؛ 

 63. از نیکان مردم محسوب می گردد ؛ 

 64. این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است ؛ 

65. مایه ی خرسندی خدای عزّوجلّ می شود ؛ 

 66. مایه ی خشنودی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می گردد؛ 

 67. این دعا خوشایند ترین اعمال نزد خداوند است غ 

 68. دعا گوی فرج حضرتش ، از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد ، ان شاء الله تعالی . 

69. حساب او آسان می گردد ؛ 

 70. این دعا برای او در عالم برزخ ، انیس و مونس مهربانی خواهد بود ؛ 

 71. این دعا بهترین اعمال است ؛ 

 72. باعث دوری غم ها می شود ؛ 

 73. دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است ؛ 

 74. فرشتگان درباره اش دعا می کنند ؛ 

 75. دعای حضرت سّیدالسّاجدین علیه السلام- که نکات فواید متعددّی دارد – شامل حالش می شود ؛ 

 76. این دعا تمسّک به ثقلین (کتاب و عترت) است ؛ 

 77. چنگ زدن به ریسمان الهی است ؛ 

 78. سبب کامل شدن ایمان است ؛ 

 79. مانند ثواب همه ی بندگان به او می رسد ؛ 

 80. این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است ؛ 

 81. این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و اله شهید شده است ؛  

82. ثواب کسی را دارد که در زیر پرچم حضرت قائم علیه السلام شهید شده است ؛ 

 83. ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد ؛ 

 84. در این دعا ثواب گرامی داشتن عالم هست ؛ 

 85. پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد ؛ 86. در میان گروه ائمه ی اطهار محشور می شود ؛ 

 87. درجات او در بهشت بالا می رود ؛ 

 88. از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند ؛ 

 89. نایل می شود به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت ؛ 

 90. و به شفاعت حضرت زهرا علیه السلام رستگار می شود .

ماخذ : کتاب اخرین موعود ص 69-76 انتشارات خادم الرضا (ع) تلفن : 7742142-0251 به نقل از کتاب مکیال المکارم آیت الله موسوی اصفهانی بحث : آثار و فواید ویژگیهای دعا برای فرج ولی عصر (عج).

کتابچه راههای شناخت و اثبات خدا(توحیـد)

بسمه تعالی

بسم الله الرحمن الرحیم

کتابچه راههای شناخت و اثبات خدا(توحیـد)

-توحید آن است که خالق آسمان وزمین وآنچه بین آنها است خدای واحد است نه تنها خلقت، تدبیر هم ازآن خداست. تمام کارها، تمام حوادث چه حوادث شخصی وچه اجتماعی همه زیرنظر خدا وبه اراده خداست.

- نخستین گام درراه دینداری وعبادت خدا شناخت خداوند واساس شناختن یگانه دانستن اوست.

-لذت بندگی خدا و عبودیتش بهترین ووالاترین مقام است.

- توحید یعنی هرچه هست اوست. کسی کاره ای نیست مگربه اجازه او. توحید همان سوره قل هوالله احد است.

-توحید یعنی کارها برای خدا باشد. برای بندگی او که برای همین آفریده شده ایم. « ماخلقت الجن والانس الالیعبدون». انسان وقتی به این خط آمد که تعبیر همان صراط مستقیم است.

-شکوفایی انسان درتوحید است. توحید انسان را برپا می دارد و شکوفا می کند.

- خدا ازانسان دورنیست اما این انسان ها هستند که با خدا فاصله دارند وازخدا دورند. عامل آن هم هوای نفس است. تکبر، حرص، حسد و.. انسان وقتی درست می شود که ازاین جاذبه دورشود. بندگان خدا آنان اند که خدا را شناخته و درراه اطاعت آن حرکت کردند.

- خداوند با تمام ذرات عالم است وازیک ذره هم دورنیست با هرذره هست نه به طورقاطی. ازهرچیز جداست نه به طوردوری، مثل اوچیزی نیست اما او بصیر وشنوا (و..) است . درد ما را می داند واحتیاجاتمان را می فهمد و ما درمحضراو هستیم.

-بالاترین مرتبه شکر گزاری خداوند«فنا فی الله» است یعنی خداوند همه چیز را به ما داده پس همه چیز ما برای او، درراه او باشد وذوب شدن درخداوند ورسیدن به لقاء الله واین همان عبودیت وبندگی خداست. هرچه انسان خود را درمقابل خداوند بشکند به خدا نزدیک تر می شود. نقش انسان را درقرآن بیان می کند وکسی که قرآن بخواند راه ورسم انسان را می یابد. پس اگر این (طور) نباشد اسفل السفالین است وقتی انسان خدا را به بزرگی یاد کرد غیرخدا (پول ، ماشین ، شهوت و.. ) درنظراوکوچک می شود. دنیا برایش کوچک می شود و خداوند درنظراو بزرگ، این بهشت است وبهشت  موعود دنیا قبل ازبهشت جاودانی (حالات بهشتی) اما اگر انسان خدا را فراموش کند پرده کفرضخیم می شود وهمین انسان با هوش طوری پرده های کفرش ضخیم می شوند که دیگرخدا را نمی بیند ووقتی به این حالت رسید دیگر انذار وعدم انذار برایش فرقی ندارد وآنگاه که انسان شقی شد دیگر صلاحیت هم ندارد، «ختم الله علی قلوبهم وسمعهم وعلی ...» و«لهم عذاب عظیم».

-خداوند بردباری می کند آنچنان که گویا نمی داند واغماض می کند که گویی ندیده است ومی پوشاند که گویی به اوعصیان نمی شود. برای عقوبت عجله نمی کند به لحاظ کرمش و اغماض وحلمش.

- البته بالاتر ووالاتر است ازاین که وصف کنندگان اورا درک کنند با صفاتی که اوموصوف است به آن وجزاین نیست که وصف کنندگان به اندازه خودشان وصف می کنند. . عظمت وجلال او، خداوند بالاتر ازآن است که وصف کنندگان اورا درک کنند. خداوند ازبندگان خود غنی است، احتیاج به عبادت بندگانش ندارد ولی انسان موظف است تکلیف خود را انجام دهد،زندگی ما باید زندگی محمد وآل محمد (صلی الله علیه وآله ) باشد.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:«خدا، هستی ثابت دارد وعلم اوخود اوست درحالی که معلومی نبود وسمع اوخود اوست درحالی که مسموعی نبود وبصراو خود اوبود درحالی که مبصری نبود وقدرت اوخود او بود درحالی که مقدوری نبود.» بحارالانوار، ج 2، ص 125. (اخبار وروایات نقل شده ازاهل بیت دراین مسائل بسیار زیاد است).

- امام پنجم وششم وهشتم (علیهم السلام ) می فرمایند: « خدای تعالی نوری است که با ظلمت مخلوط نیست وعلمی است که جهل درآن نیست وحیاتی است که مرگ درآن نیست». بحار ، ج 2، ص 129

- امام هشتم (علیه السلام) می فرمایند:« مردم درصفات سه مذهب دارند: گروهی صفات را به خدا اثبات می کنند با تشبیه به دیگران وگروهی صفات را نفی می کنند و راه حق، مذهب سوم وآن، اثبات صفات است با نفی تشبیه به دیگران». بحار ، ج 2، ص 94

امام ششم علیهم السلام فرمودند: « خداوند تبارک وتعالی با زمان ومکان وحرکت وانتقال وسکون متصف نمی شود بلکه او آفریده زمان ومکان وحرکت وسکون است» بحار، ج 2، ص 92

چند نکته درتوحید

- ذات خداوند، نا محدود ونامتناهی است، این کمالات که درصورت (شکل وعنوان ) صفات برای او اثبات می شوند درحقیقت عین ذات و همچنین عین یکدیگرمی باشند ومغایرتی که میان ذات وصفات وهمچنین درمیان خود صفات دیده می شود تنها درمرحله مفهوم است وبه حسب حقیقت جزء یک واحد غیرقابل تقسیم درمیان نیست، اسلام برای جلوگیری ازاین اشتباه ناروا(تحدیدات به واسطه توصیف نفی اصل کمال ) عقیده پیروان خود را درمیان نفی واثبات نگه می دارد ودستور می دهد اینگونه اعتقاد کنند که:

«خدا علم دارد نه مانند علم دیگران، قدرت دارد نه مانند قدرت دیگران می شنود نه با گوش  ومی بیند نه با چشم وبه همین ترتیب.»

- توحید مراتب و اقسام دارد: توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید عبادی، (مأخذ طهارت روح برگرفته ازآثار علامه شهید مطهری).

-حکمت اینکه خداوند متعال به توسل (به اهلبیت (س) ) امر کرده این است که مقام والای بندگان شایسته را معرفی کند ودیگران را به عبادت واطاعت که موجب رسیدن آنان به چنین مقامی شده است تشویق نماید وازاین که کسانی به عبادت های خودشان مغرورشوند جلوگیری کند.

-قرآن با آیات، ثابت می کند وانسان را به این علم می رساند که زندگی با هدف است وهدف رشد انسان است. فلاح انسان است وانسان برسد به جایگاهی که خداوند برای آن آفریده شده است وآن هم بهشت جاودانی است.

-انسان باید مقدرات الهی را بداند، حلال وحرامش را و.. که راهنمایی های پیامبران که درخط خدایند.

- به خداوند باعظمت می گوییم ما به تو بندگی می کنیم تو خدای منی، تو معبود منی.

-شکوفایی انسان دراعتقاد به توحید است قولوا لااله الاالله تفلحوا. انسان که به این علم رسید خدا درنظرش عظیم وغیرخدا هرچه باشد، حقیر وکوچک می شود یعنی دنیا با تمام زیبایی هایش درنظریک مسلمان کوچک وحقیر است. اگر دیگران دارند اوناراحت نمی شود وحسد نمی کندواگر خود دارد حریص نیست وبخل نمی ورزد وخصوصیت های خوب وزیبای دیگر که همان شکوفایی است به عبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت است. بهشت سرتاسری (جزاء من تزکی ، 76 حله ).

آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش، نماز، زکوه، حج، جهاد و.. حتی کسانی راکه سواد خواندن ونوشتن هم ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا وزیبایی های آن اگر درچشم ها حقیر وناچیز باشد دیگر جایی برای حرص، بخل وحسد ودیگرحالات رذل جهنمی باقی نمیماند و زندگی بهشت گونه می گردد. پیامبرفرمود: «هرکس به فقرش صبرکند روز قیامت با من خواهد بود.»

-آری شخص مسلمان درهرحال بنده خداست وداشتن ونداشتن پیش اویکسان است . به جایی می رسد که او دارای نفس مطمئنه است که بهرحال رضایت دارد وخدا هم ازاو راضی است. او درهرحال ودرهرحادثه به خدا رجوع می کند. خدایی که « له مافی السموات والارض وما بینهما وما.. آیه 6 طه).

او همواره مخاطب آیه « یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی والخلی جنتی» سوره فجر 27 الی 30 است. او قبل ازبهشت موعود، دردنیا هم درباغستان است (حالات بهشتی دارد) ومشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد. «ان المتقین فی جنات ونهر فی مقعد صدف عقد ملک مقتدر.

ترجمه : بی گمان متقیان درباغستان ها ونهرها هستند . درمقام ومنزلت صدق، نزد فرمانروای مقتدر.

مناسب است بحث خود را درباره راه های شناخت خداوند و اثبات او با ارائه دو تعریف آغاز کنیم. چنین می نماید که در حوزه شناخت خدا، می توان دو مرحله اساسی را از یکدیگر باز شناخت: شناخت موجودیت خداوند و شناخت اوصاف و افعال الهی و رابطه خداوند با انسان و جهان. در مرحله نخست، ادمی در می یابد که خدا هست. این دریافت ، انسان را از صف ملحدان و شکاکان جدا می کندو او را به جرگه متالهان و خداباوران وارد می سازد. سپس، آدمی به مرحله دوم گام می نهدو  با اوصاف و ویژگی های خداوند آشنا می شود و چند و چون رابطه او را با دیگر موجودات هستی شناسایی می کند. این مرحله، راهی بس طولانی و بسا بی پایان است که هر یک از خداشناسان تنها پاره ای از آن را پیموده اند.

در مورد خای متعال دو نوع شناختص تصور می شود 1- شناخت حصولی و شهودی 2- شناخت خصوصی یا اکتسابی

طبق آیات قرآن خداوند واحدی است بی نهایت، بلا تشبیه، غیر قابل توصیف. حضرت علی علیه السلام که در بالاترین مراتب توحید و شناخت خدا است اعتراف دارد که برای او نیز امکان شناخت خدا از این بیشتر نیست و به کنه عظمت او نمی تواند پی ببرد

آیات قرآن کریم می فرماید:« فسبحان حین تمسون و حین تصبحون و له الحمد فی السماوات و الارض حین تظهرون تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و تحی الارض بعد موتها و کذلک تخرجون»

حضرت علی علیه السلام می فرماید: « سبحانک ما کنا نعلم کنه عظمتک و لکنا نعلم انک انت الله لا اله الا انت الحی القیوم لا تاخذ سه و لانوم»

از یک نگاه، می توان عمده ترین راه های عمومی خدایابی و خداشناسی را در سه گروه 1- راه دل،  2-  تجربه و 3- راه عقل که راه دوم و سوم دو علم حصولی است جای داد:

1- راه دل

گاه آدمی با بازگشت به درون خویش، بی نیاز از هر گونه استدلال عقلی یا مشاهده تجربی، خدای خویش را می یابد واز راه دل به کوی یار می رسد. نقطه آغازین این راه، خداشناسی فطری است که از آن به راه فطرت نیز یاد می شود. مراحل پیشرفته این طریق به گروه خاصی از اهل دل و عارفان روشن ضمیر اختصاص دارد؛ آنان که در پرتو عبادت خالصانه و تهذیب نفس، صفات جمال و جلال الهی را با چشم دل نظاره می کنند.

در این جا، به توضیح کوتاه راه فطرت، به مثابه مرحله آخرین خداشناسی از راه دل، می پردازیم.

فطرت الهی انسان، فطرت، سرشت خاص و آفرینش ویژه آدمی است که با پاره ای بینش ها و گرایش های متشرک در میان انسان ها همراه است. بینش ها و گرایش های فطری، از آن رو که در طبیعت مشترک آدمیان آشیانه کرده اند، در زمان و مکان خاصی محصور نمی شوند؛ بلکه می توان آن ها را در عموم انسان ها سراغ گرفت. فطرت گاه در مقابل غریزه به کار می رود. در این دیدگاه، ساحت حیوانی انسان مقتضی آن است که افراد بشر، بدون نیاز به آموزش و اکتساب، مبدا ظهور اوصاف مشترکی گردند. برای نمونه، تمایل نوزاد به خوردن غذا، گرایش غریزی است که خاستگاه آن طبیعت حیوانی او است. از این رو، در سایر انواع حیوانی نیز یافت می شود اما سرشت فراحیوانی آدمی نیز مقتضیات ویژه خود را دارد که ازآن به اوصاف و خصوصیات «فطری» یاد می شود.

اوصاف فطری انسان، همان گونه که اشاره شد در دو گروه گرایش ها و بینش ها جای می گیرند. برای مثال، گرایش به زیبایی یا تمایل به یافتن حقیقت از جمله خواست های فطری انسان ها است که می توان آثار آن را در همگان یافت. همچنین آگاهی بر پاره ای احکام اخلاقی و نیک و بد برخی افعال، از بینش های فطری انسان به شمار می رود. بسیاری از دانشمندان اسلامی، با استناد به پاره ای آیات و روایات، بر این باورند که پیوند عمیقی میان فطرت انسان با خدا برقرار است. یعنی انسان به اقتضای فطرت خویش، از یک سو خداجو و خداگرا است و از سوی دیگر، در سرشت وجودی او دست مایه های شناخت خدا نهاده شده است در این دیدگاه، خداجویی و خدا پرستی، گرایش فطری و خدایابی و خداشناسی، بینش فطری است.

مقصود از خداگرایی فطری آن است که آدمی به اقتضای سرشت و ذات خویش، به سوی کمال مطلق گرایش دارد و میلی عمیق به عبادت و ستایش، در خویش می یابد. بدون آنکه این گرایش را بر اثر آموختن یا تحت تاثیر عوامل محیطی به دست آورده باشد. از آنجا که سخن ما در باب راه های شناخت خدا است، بیش از این در باب خداگرایی فطری بحث نمی کنیم و به توضیح مختصر در باب خدایابی و خداشناسی فطری بسنده می کنیم.

خدایابی فطری

مقصود از خدایابی فطری آن است که آدمی بر حسب سرشت انسانی خویش به وجود خداوند آگاهی دارد متفکران اسلامی تفاسیر گوناگونی از خدایابی فطری ارائه داده اند. برا ساس یکی از این تفاسیر، انسان در عمق جان خویش، معرفت خاصی به وجود خدا دارد که از رهگذر مفاهیم ذهنی یا استدلال عقلی فراهم نیامده است بلکه برامده از وابستگی وجودی آدمی به خدای خویش است. در این دیدگاه، انسان با کاوش در درون خود، خدا را می یابد و او را با چشم دل مشاهده می کند. در این جا، دیگر سخن از تصور « مفهوم خدا» و تصدیق قضیه « خدا هست» در میان نیست، بلکه پای مشاهده و یافتن و درک درونی حضور خداوند در کار است. پس نوع اول شناخت خداوند و اثبات او شناخت حضوری است یعنی انسان بدون وساطت مفاهیم ذهنی، با نوعی شهود درونی و قبلی با خدا آشنا شود اگر انسان شهود آگاهانه نسبت به خدای متعال داشته باشد نیاز به استدلال و برهان عقلی نخواهد داشت ( که مراتب ضعیف آن)هر چند در افراد عادی وجود داشته باشد و نیاز به آگاهی و حصول علم ندارد)

بهترین راه برای تصدیق خدایابی فطری آن است که اعماق جان خویش را بکاویم و فارغ از غوغای برون، نگاهی به درون داشته باشیم و به ندای دل گوش سپاریم. در این حال، در می یابیم که دل و جان ما به وجود موجودی متعالی گواهی می دهد و حضور او را مشاهده می کند. البته بینش ها و گرایش های فطری همواره به صورت بالفعل و در ساحت خود آگاه ذهن و روان آدمی حضور ندارد بلکه گاه به سبب تاثیر پاره ای از موانع خارجی، مانند عوامل محیطی، تعلیم و تربیت،  رنگ می بازند و به سطح یک گرایش ضعیف یا شناخت مبهم تنزل می کنند. علم حضوری و شهودی در مراتب بالا آن برای افراد عادی پس از خودسازی و پیمودن مراحل سیر و سلوک عرفانی امکان پذیر است.

خداشناسی فطری نیز از این قاعده مستثنی نیست. اعتقاد فطری به وجود خدا، گاه در پس حجاب های انس و الفت با مظاهر حیات مادی پنهان می گردد و چراغ فطرت کم فروغ می شود. در این حال، آدمی نیازمند امور بیدارکننده ای است که زنگ غفلت و فراموشی را از دلش بزداید و صفای باطن او را آشکار کند و چشم حقیقت بین او را که مسحور ظواهر عالم طبیعت گشته است، بگشاید.

قرار گرفتن در موقعیت های بحرانی که امید انسان را از همه اسباب و علل طبیعی قطع می کند یکی از بهترین عوامل بیدار کننده فطرت خفته خداباوری است. آدمی آنگاه که تمام هستی خود را در معرض نابودی می بیند و هیچ راه نجاتی نمی یابد، ناگهان از درون خویش راهی به سوی موجودی که برتر از نظام اسباب و علل مادی است می یابد و با تمام هستی خویش به وجود او اقرار می کند در این حالت که فطرت خداشناسی انسان به روشن ترین و قوی ترین صورت ، نمایان می شود.

از آنچه گذشت، روشن می شود که ادعای فطری بودن خدایابی با وجود جماعت اندکی از ملحدان و شکاکان سازگار است؛ زیرا فطری بودن یک بینش به معنای فعلیت آن در همه انسان ها نیست.

حقیقت آن است که فطرت خداشناسی ملحدان و شکاکان، در برخورد با پاره ای موانع که عمدتاً خصلت معرفتی دارند مانند ناتوانی از پاسخ گویی به برخی شبهات در باب وجود خدا، نحیف می شود. که علت آن گرفتن بها کفر و شرک و نفاق بر روی قلب و باطن و روح اوست در این حالت، زدودن موانع، می تواند بار دیگر فطرت آنان را بیدار سازد ارائه دلایل متقن عقلی بر وجود خدا، عامل موثری برای ستودن غبار از آیینه فطرت است به گفته مولوی:

آینه ات دانی چرا غماز نیست                        زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

خداشناسی فطری

خداشناسی فطری بدین معنا است که آدمی بر حسب سرشت ذاتی خود با اوصاف پروردگار خویش آشنا است. این مسئله که آیا خداشناسی فطری تمام صفات خداوند را در بر می گیرد، یا آنکه تنها به پاره ای اوصاف اختصاص می یابد، مسئله ای بحث انگیز است. بر اساس یک دیدگاه، که پاره ای متون دینی نیز موید آن اند آدمی دست کم به برخی از اوصاف خداوند، توحید، معرفت فطری دارد. اینک جا دارد به برخی مضامین دینی که از شناخت فطری انسان از خداوند حکایت دارد، اشاره کنیم.

قرآن و شناخت فطری خدا قرآن کریم، در آیه ای از سوره روم واژه فطرت را به کار برده و دین را امری فطری معرفی کرده است چنین می نماید که محققان اسلام در کاربرد واژه فطرت از این آیه قرآنی الها گرفته اند:

«پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییر پذیر نیست.این است همان دین پایدار، ولی بیش تر مردم نمی دانند.» سوره روم آیه 30

آیه فوق بیان گر این حقیقت است که دین امری فطری است و خداوند سرشت انسان را بر آن نهاده است. هر چند این آیه صریحاً از خدایابی فطری سخن نمی گوید، شاید بتوان آن را موید این معنا دانست؛ زیرا اگر مقصود از « دین» در این آیه، آموزه های اصلی و ارکان اعتقادی اسلام باشد مسلماً شامل اعتقاد به وجود خداوند نیز خواهد بود. احتمال دیگر آن است که مقصود از دین، تسلیم و خضوع در برابر خداوند و پرستش او باشد. در این صورت، آیه مورد بحث بر فطری بودن خداپرستی دلالت می کند و از آن رو که پرستش موجود ناشناخته ممکن نیست، خداپرستی فطری مستلزم فطری بودن آگاهی از وجود او خواهد بود.

از دیگر آیاتی که می توان در تایید خدایابی فطری به ان استشهاد کرد آیه میثاق است:

« و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را بر گرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند:« چرا گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این امر غافل بودیم.» سوره اعراف آیه 172

آنچه به اجمال از آیه میثاق به دست می آید، این است که خداوند در یک مرحله از آفرینش، همه انسان هایی را که از آغاز تا قیامت بر عرصه خاک پای می نهند، حاضر و آنان را بر خویشتن خود گواه ساخته و از ایشان پروردگاری خویش اقرار گرفته است. هدف از این اقرار خواهی آن بود که کافران و مشرکان در رستاخیز بی خبری و نا آگاهی خود را بهانه نکنند.

همچنین قرآن کریم در آیاتی چند، این واقعیت را گوشزد می کند که فطرت خدا آشنای آدمی گاه دچار ایستایی و رکود می گردد و تنها در مواقع بحرانی بیدار می گردد:

«فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون»

« و هنگامی که بر کشتی سوار می شوند، خدا را پاکدلانه می خوانند، ولی چون به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرک می ورزند.» سوره عنکبوت آیه 33 به آیات 33 لقمان و 52 سوره نحل نیز توجه فرمایید.

این آیات نیز بیانگر آن اند که قرآن، معرفت فطری بشر را به وجود خدا تصدیق می کند در میان روایات پیشوایان دین نیز می توان اشاراتی به فطری بودن شناخت خدا یافت. برای مثال امام باقر (ع) در تفسیر آیه 30 از سوره روم فرمودند: خداوند انسان ها را بر معرفت خویش سرشته است.

 2- راه تجربه

راه دوم شناخت و اثبات خداوند راه تجربه است که از نوع شناخت حصولی است گاه آدمی با مشاهده دقیقو اندیشه ورزی در اوصاف و روابط پدیده های تجربی به وجود خداوند و اوصاف او ، علم، حکمت و قدرت، رهنمون می گردد. این راه، از آن جا که بر مشاهده جهان طبیعت و مطالعه تجربی پدیده های طبیعی استوار است. راه تجربه نامیده می شود با توجه به امتیازات ویژه این راه که بدان اشاره خواهیم کرد، قرآن کریم توجه خاصی به آن مبذول داشته و در آیات پرشماری، انسان را به تدبر در پدیده های جهان پیرامون خویش، به مثابه آیات و نشانه های تکوینی خداوند فراخوانده است. پاره ای از محققان اسلامی با اتکا بر یکی از ویژگی های جهان طبیعت، نظم و انتظام جاری در اشیای طبیعی استدلالی را بر وجود خداوند سامان داده اند که به برهان نظم موسوم است. بر این اساس، می توان برهان نظم را نمونه روشنی از آنچه که آن را راه تجربی خداشناسی نامیدیم، دانست. این برهان به شیوه های متنوعی قابل تقریر است که از جهت مقدمات، صورت استدلال و نتیجه برآمده از آن با یکدیگر متفاوت اند. از این میان، ما به ذکر یک تقریر بسنده می کنیم.

برهان نظم

پیش از تقریر این برهان، مناسب است شناختی از نظم پیدا کنیم. هرجا سخن از نظم به میان آید، با مجموعه ای سر و کار داریم که عامل خاصی، اجزای آن را به یکدیگر پیوند داده و آرایش و ترتیب ویژه ای در میان آن ها برقرار ساخته است براساس این تعریف نظم انواع متعددی می یابد که در این میان، آنچه در برهان نظم مورد نظر است، نوع خاصی است که دارای خصوصیات ذیل باشد:

1- مجموعه ای از اشیای مادی داشته باشیم.

2- اعضای این مجموعه به صورت طبیعی و بدون دخالت انسان یا مخلوق با شعور دیگری در کنار هم قرار گرفته باشند.

3- اعضای این مجموعه کاملاً با هم هماهنگی داشته غایت و هدف خاصی را دنبال کنند. با توجه به تعریف بالا، صورت ساده برهان نظم از دو مقدمه تشکیل می شود: الف. عالم طبیعت پدیده ای منظم ( دارای نظم) است. ب. هر پدیده منظمی، ناظمی مدبر و مدیر با شعور دارد. نتیجه این ترکیب این دو مقدمه آن است که عالم طبیعت ناظمی مدبر، مدیر و با شعور دارد.

مقدمه اول: مقدمه نخست این برهان، گزاره ای تجربی است که نظام مندی جهان طبیعت حکایت می کند. از این گزاره می توان قرائت های گوناگونی در نظر داشت که هر یک به تنهایی برای پیش برد اهداف این برهان کفایت می کند. برخی از این قرائت ها عبارت اند از:

1- کل عالم طبیعت یک مجموعه منظم و هماهنگ است. 2- جهان طبیعت مجموعه ای از مجموعه های منظم است. 3- در طبیعت، برخی مجموعه های منظم یافت می شوند.

همان گونه که ملاحظه می شود، سه قرائت پیش گفته به ترتیب مدعای ضعیف تری را ارائه می کنند. گزاره اول مدعی است که همه جهان طبیعت در حکم پیکره واحدی است که به صورت منظم و هدفمند عمل می کند. لیکن گزاره سوم بیش از این نمی گوید که در گوشه و کنار عالم، پدیده های منظمی وجود دارند که هماهنگی اجزای خویش را برای تامین اهداف خاص، به نمایش می گذارند. البته همان گونه که اشاره شد، قرائت سوم نیز برای نتیجه گیری از برهان مورد بحث کافی است زیرا با توضیحی که خواهد آمد، حتی وجود یک مجموعه منظم در گوشه ای از عالم طبیعت، می تواند آیتی بر وجود ناظم با شعور باشد.

چنین می نماید که مقدمه نخست برهان نظم، محتوایی بسیار روشن دارد و هر کس که اندک توجهی به پدیده های طبیعی جهان بنماید، نمی تواند از پذیرش آن سر باز زند. از همین رو است که حتی منکران وجود خدا نیز به وجود نظم و هماهنگی در جهان طبیعت اعتراف دارند. مشاهدات روزمره هر یک از ما آدمیان، از یک سو و یافته های دانش های تجربی نوین از سوی دیگر مویدات فراوانی برای این اصل فراهم آورده است و اساساً سخن گفتن از قانون طعبیت بدون پذیرش نوعی انتظام مستمر در پدیده های طبیعی معنای روشنی ندارد. دانش هایی هم چو فیزیک، شیمی، اختر شناسی، زیست شناسی و فیزیولوژی گوشه هایی از نظام شگرف و خیره کننده حاکم بر جهان آشکار شده است در جهان طبیعت از کوچک ترین ذرات درون هسته ای تا بزرگترین ستارگان و کهکشان ها و از ... پرده های زیبا و حیرت آوری از نظم و هدفمندی به نمایش گذاشته شده است. کوتاه سخن آنکه، سامان مندی جهان طبیعت، دست کم آن گونه که در قرائت سوم ادعا شد، مطلبی روشن و غیر قابل انکار است.

مقدمه دوم: در این مقدمه، ادعا می شود که وجود هر پدیده منظمی، مستلزم وجود نامنظم با شعور مدبری ومدیری است که بر اساس آگاهی و علم خویش، اجزای درونی پدیده مزبور را با هماهنگی و آرایش خاص و به منظور دستیابی به هدفی معین، در کنار هم نهاده و آن را طبق طرح حکیمانه ای سامان داده است. به دیگر سخن، این مقدمه بیان می دارد که میان وجود نظم و وجود ناظم با شعور پیوندی ناکسستنی است.

 برای تصدیق مقدمه دوم، کافی است در این واقعیت تامل ورزیم که به حکم خرد نه تنها وجود هر پدیده ای از وجود پدید آورنده ای حکایت می کند، بلکه ویژگی های پدیده معلول نیز آیتی بر ویژگی های علت آن است برای مثال عقل با مشاهده سنگ بزرگی که از مکان پیشین خود جابجا شده است دو گزاره ذیل را تصدیق می کند:

1- نیرویی به این سنگ وارد شده که علت این جابجایی است.

2- مقدار این نیرو از نیروی جاذبه زمین ( وزن سنگ)بیش تر بوده است. بنابراین اصل روشن علیت نه تنها ما را از وجود معلول به وجود علت هدایت می کند بلکه به ما در کشف برخی از خصوصیات علت، بر اساس ویژگی های معلول، یاری می رساند. از همین رو است که ما یک قطعه شعر زیبا را تراوش طبع موزون شاعری توانا و با تجربه می بینیم. به همین منوال، هنگامی که با پدیده منظمی روبه رو می شویم، عقل ما نه تنها چنین داوری می کند که پدیده مزبور دارای پدید آورنده (علت ) است بلکه این ویژگی را نیز کشف می کند که پدید آورنده آن موجودی فاقد شعور نیست، بلکه موجودی است حکیم و دانا که از سر تدبیر و خردمندی چنین نظم وسامانی به معلول خویش داده است. مطلب را به شیوه  دیگری نیز می توان باز گفت: بر اساس حساب احتمالات و با توجه به پیچیدگی حیرت آور پدیده های منظم طبیعت، احتمال وقوع تصادفی این پدیده ها بدین معنا که هیچ برنامه ریزی هدفمند و تدبیری در کار نباشد، به قدری ناچیز است که هیچ انسان خردمندی به آن بها نمی دهد بلکه احتمال آن را با صفر یکسان می شمارد برای روشن شدن بحث، به مثال ذیل توجه کنید:

فرض کنیم تمام حالات ممکنی که درباره نمادی که پس از فشردن دکمه ماشین تحریر بر روی کاغذ ثبت می شود، با احتساب جداگانه حروف کوچک، حروف بزرگ، علامت های سجاوندی ارقام و ... صد حالت باشد در این صورت احتمال تایپ تصادفی حرف خاصی در یک بار 100/1 و احتمال تایپ تصادفی دو حرف مشخص در کنار هم 1000/1 خواهد بود. حال اگر کتابی داشته باشیم که یک صفحه آن شامل 1000 حرف باشد، احتمال تایپ تنها یک صفحه آن به صورت تصادفی و بدون دخالت شخص  آگاه و با سواد، برابر با کسری است که صورت آن عدد یک و مخرج آن عدد ده به توان دو هزار است. تردیدی نیست که چنین عددی به قدری بزرگ است که حتی در وهم و خیال نیز نمی گنجد و از این رو، قرار گرفتن آن در مخرج کسری که صورت آن عدد یک است، عملاً آن را به دامان صفر می اندازد.

حقیقت آن است که پیچیدگی نظام های حاکم بر پدیده های طبیعی نیز به حدی است که احتمال وقوع تصادفی آنها، معادل کسری است که مخرج آن به مراتب بزرگتر از مخرج کسر یاد شده است. در این جا است که هر انسان خردمندی، منتفی بودن دخالت فاعل با شعور و گزینش گر را که با انتخاب آگاهانه پدیده های  فعلی را از میان حالات ممکن بی شمار دیگر برگزیده باشد، نامعقول می شمارد و به لزوم پا در میانی چنین فاعلی اقرار می دهد.

با توجه به روشن شدن مقدمات برهان نظم، می توان فشرده این برهان را این گونه بیان کرد: جهان طبیعت – یا دست کم بخشی از پدیده های آن، مجموعه ای منظم است یعنی ترتیب اجزای آن و پیوند میان آنها به گونه ای است که در مسیر اهداف مشخص و غایات خاص است این انتظام غایت مندانه که جلوه های آن را در سراسر عالم می توان یافت، از وجود نظم مدبری و مدیری حکایت می کند که بر اساس علم بی منتهای خویش، جهان طبیعت را انتظام می بخشد و از میان حالات ممکن بی شمار، وضعیت خاصی را مقرر می سازد که در آن ، پدیده های عالم به صورت منظم و هماهنگ، اهداف خاصی را پی می گیرند.

در پایان این بحث، به اختصار، چند نکته را یاد اور می شویم:

1- گروهی بر این اعتقادند که برهان نظم اصل هستی خداوند را ثابت نمی کند، بلکه نشان می دهد که خداوند دارای علم و حکمت و تدبیر است. اما رای دیگر آن است که این برهان در اثبات وجود خداوند نیز کامیاب است؛ هر چند هستی او را  نه به عنوان « واجب الوجود» یا « محرک نخستین» که به عنوان « ناظم جهان» ثابت می کند. برهان نظم، بر اساس رای نخست، از دلایل خداشناسی و بر طبق رای دوم از دلایل خدایابی به شمار خواهد آمد.

2- با توجه به نکته بالا، برهان نظم اوصاف دیگر خداوند را، مانند وجوب وجود یا توحید –حدانیت- ثابت نمی کند اما نباید این واقعیت را نقصی برای این برهان قلمداد کرد زیرا هدف این برهان تجربی اثبات همه اوصاف الهی نیست و اساساً چنین نتیجه ای را به صورت مستقیم از هیچ برهان دیگری نمی توان چشم داشت.

3- راه تجربی خداشناسی و برهان نظم، ویژگی هایی دارد که آن را از دیگر راه ها ممتاز می کند برخی از ویژگی ها عبارتند از :

الف- ارتباط نزدیک بین این برهان با شواهد تجربی و ملموس و مظاهر شگفت انگیز طبیعت سبب می شود که به راحتی اندیشه ها را به سوی خود فراخواند و با وجدان عمومی انسان ها پیوندی عمیق برقرا کند. خالی بودن برهان نظم از مفاهیم و قواعد پیچیده فلسفی، فهم آن را برای عموم آسان کرده و آن را از پیچیدگی های رایج ادله فلسفی دور داشته است.

ب- دستاوردهای علوم تجربی، که از اسرار هستی پرده بر می دارند و وجود نظم و تدبیر را در گوشه ای از جهان بر ملا می سازند همواره پشتیبان خوبی برای برهان نظم اند. از این رو برهان نظم روشی پویا است که هر کشف جدیدی بر استحکام آن می افزاید.

ج- نزدیکی برهان نظم با محتوای بسیاری از آیات قرآنی، تاکیدی است بر هماهنگی و همخوانی عقل و وحی. از این رو، برهان نظم، در مقایسه با دیگر براهین خداشناسی، نقش موثرتری در تقویت ایمان دینی دارد.

برهان نظم در قرآن و روایات

در جای جای قرآن کریم، می توان آیاتی را یافت که از پدیده های گوناگون طبیعی یاد می کند و آنها را آیه و نشانه ای بر وجود خداوند می شمارد و انسان را به تدبیر و تامل در آنها فرا می خواند. شناخت خداوند از رهگذر نشانه های تکوینی او در جهان خلقت، که گاه از آن به « شناخت آیه ای و آفاقی» یاد می شود با مضمون برهان نظم بسیار نزدیک است.

گروهی از آیات آدمی را به اندشیه ورزی در آیات تکوینی خداوند دعوت می کند و انتظام موجود در هستی و در وجود آدمی و راهنمایی می داند که اهل خرد و اندیشه را به سوی مبدا متعالی جهان راهبری می نماید:

« ان فی خلق السماوات و الارض و اختلفا الیل و النهار لایات لاولی الالباب»

 ترجمه: «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه هایی ( قانع کننده) هست.» سوره آل عمران آیه 190

« و فی الارض آیات الموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون»

ترجمه : «و روی زمین برای اهل یقین نشانه هایی ( متقاعد کننده) است و در خود شما پس مگر نمی بینید؟» سوره ذاریات آیه 20 و 21 همچنین توجه کنید به آیات 164 سوره بقره، 6-3 سوره جاثیه، یونس آیه 100 و 101 ، سوره ابراهیم آیه 10

گروه پر شماری از آیات قرآنی نیز بر روی پدیده های خاص انگشت گذارده و آن را به عنوان آیه و نشانه ای بر وجود خدا و علم و قدرت الهی معرفی کرده است این آیات به قدری فراوان اند که حتی ذکر نمونه هایی از آن ها مجالی بسیار گسترده می طلبد.

پیشوایان دین نیز به پیروی از روش قرآن کریم، بر « شناخت آیه » ای خداوند تاکید بلیغی کرده اند. برای نمونه، در حدیث جامعی از امام صادق خطاب به یکی از یارانش آمده است:

«ای مفضل! نخستین عبرت و دلیل بر خالق- جلّ و علا- هیات بخشیدن به این عالم و گردآوری اجزا و نظم آفرینی در ان است. از این رو اگر با اندیشه و خرد در کار عالم، نیک و عمیق تامل کنی، هر آینه آن را چون خانه و سرایی می یابی که تمام نیازهای بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان همانند سقف، بلند گردانیده شده زمین بسان فرش گسترانیده شده، ستارگان چون چراغ هایی چیده شده و گوهرها همانند ذخیره هایی در آن نهفته شده و همه چیز در جای شایسته خود چیده شده است. آدمی نیز چون کسی است که این خانه را به او داده اند و همه چیز آن را در اختیارش نهاده اند همه نوع گیاه و حیوان برای رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا است. اینها همه دلیل آن است که جهان هستی با اندازه گیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگی آفریده شده است آفریننده آن یکی است و او همان شکل دهنده، نظم آفرین و هماهنگ کننده اجزای آن است.» و نیز توجه کنید به احادیثی در بحار الانوار علامه مجلسی ج 3 ص 61، 82، 130 و 152 و همچنین نهج البلاغه  خطبه 186، التوحید صروف باب 2 ج 2

3- راه عقل

در این راه ، هستی خداوند  و اوصاف او به مدد مقدمات، اصول و روش های کاملاً عقلی ثابت می شود. براهین و ادله فلسفی اثبات خدا، نمونه های روشنی از کاوش عقلی در راه اثبات خدا است. این راه نیز در مقایسه با دو راه پیش گفته، ویژگی هایی دارد که پاره ای از آنها بدین شرح است:

1- بسیاری از استدلال ها و تبیین های عقلی خدایابی و خداشناسی، به دلیل پیوند با مباحث پیچیده و عمیق فلسفی، برای کسانی که دستی در بحث های فلسفی ندارند، چندان مفید نیست.

2- یکی از امتیازات راه عقلی آن است که می توان در مصاف علمی با شبهات ملحدان از آن سود جست و در مقام احتجاج و مناظره، ضعف وسستی دلایل منکران را آشکار ساخت و به چالش عقل گرایانی که جز به استدلال عقل گردن نمی نهند، پاسخ گفت.

3- راه عقلی خداشناسی می تواند در تقویت ایمان دینی موثر باشد زیرا هر گاه خرد آدمی در برابر حقیقتی خاضع گردد قلب و دل او نیز بدان سو گرایش قوی تری از خود نشان می دهد از سوی دیگر زدودن شک و تردید در سایه استدلال استوار عقلی سهم به سزایی در پیش گیری از اسیب دیدن ایمان دارد.

با توجه به کارکرد ویژه راه عقلی از یک سو و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جو گر انسان به بحث های عمیق عقلی و فلسفی از سوی دیگر دانشمندان مسلمان  پژوهش های ژرفی در زمینه خداشناسی و خدایابی عقلی به انجام رسانده اند که بخشی از آن، به تاسیس براهین نوین وجود خدا یا تکمیل براهین پیشین انجامیده است. یکی از متقن ترین ادله عقلی اثبات هستی خدا برهان معروف وجوب و امکان است. این برهان به چند گونه تقریر شده است که در این جا فشرده یکی از آنها را می آوریم:

تردیدی نیست که در جهان هستی – دست کم- موجودی هست که می توان از آن سخن بگوییم. این موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود در صورت اول وجود خداوند به عنوان واجب الوجود، ثابت می شود؛ اما در صورت دوم، وجود آن شی ممکن الوجود با توجه به نیازمندی آن به علت و با نظر به امتناع دور و تسلسل، مستلزم موجود دیگری است که خو دمعلول موجود دیگری نباشد و چنین موجودی، همان واجب الوجود یا خداوند است. همان گونه که می بینیم، این برهان بر مقدمات فلسفی خاصی ( تعریف واجب الوجود ، ممکن الوجود، دور ، تسلسل و امتناع دور و تسلسل و ...) استوار است و از این رو شرح مفصل آن در خور متون تخصصی فلسفه و الهیات فلسفی است. راه عقل برای شناخت و اثبات خدا از نوع شناخت علم و حصولی است که انسان به وسیله مفاهیم کلی از قبیل « آفریننده، بی نیاز، همه و آن بر همه کار توانا و ...» شناختی ذهنی نسبت به خدای متعال پیدا می کند و معتقد می شود خدا وجود دارد آن کس که جهان را آفریده ( خالق) سپس شناختهای حصولی دیگر به آن اضافه می کند تا به یک نظام اعتقادی هماهنگ ( جهان بینی الهی) دست می یابد آنچه از کاوشهای عقلی و براهین فلسفی بدست می آید (مستقیماً) همین شناخت حصولی است و وقتی این شناخت حصولی حاصل شد انسان می تواند درصدد دستیابی به شناخت حضوری آگاهانه باطل کردن مراحل سلوک و پیروی از بزرگان و علماء خاص به مراتب بالای حضور و شهود و وصل و لقاء خداوند برسد و عند رب شود که آن خلیقته الهی است که نهایت عبودیت و بندگی خداست.

قرآن و  و اهل بیت (س) و نیازمندی ممکنات به خدا

تا آن جا که ما مید انیم، برهان و وجب و امکان، با تقریر فلسفی آن در قرآن کریم مطرح نشده است. در عوض، پاره ای ایات قرآنی به گونه ای از وابستگی و نیازمندی موجودات به خداوند سخن گفته اند. شاید بتوان این آیات را اشاره ای دانست به ان دسته از براهین عقلی که مبنای آنها وابستگی جهان ممکنات به خداوندی است که خود به هیچ موجودی وابسته نیست. برای نمونه در سوره فاطر آمده است:« ای مردم شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز ستوده است.» سوره فاطر آیه 5 « یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید.»

در برخی آیات نیز بر مخلوق بودن ( معلول) موجودات و از جمله انسان تاکید شده است « آیا از هیچ خلق شده اید؟ یا آنکه خودشان خالق ( خود) هستند؟» سوره طور آیه 35 « ام خلقو من غیرش ام هم الخالقون»

آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم و اهل بیت (س) به عنوان منابع دین سرشار از دلایل و ادله اثبات خدا و خداشناسی است.

عدل

اختلاف بین دو نحله کلامی ( اشعری و معتزلی) از جمله مسائل کلام واراده الهی و توحید صفاتی و جبر و اختیار و قضا و قدر بود و غالباً نظریات ایشان در دو طرف افراط و تفریط قرار داشت.

یکی دیگر از موارد اختلاف اساسی بین این دو گروه، مسئله عدل الهی است که در این مسئله، نظر شیعه موفاق گروه معتزله، تلقی شده و مجموعاً در برابر اشاعه به نام « عدلیه: نامیده شده اند. و نظریه اهمیتی که این مسئله در علم کلام دارد از مسائل محوری به شمار آمده و حتی از اصول عقاید و از مشخصات مذهب کلامی شیعه و معتزله محسوب شده است.

باید توجه داشت که اشاعره نیز عدل الهی را نفی نمی کنند و چنان نیست که ( العیاذ بالله) خدا را ظالم بدانند در حالی که آیات صریح و غیر قابل تاویل قرآن کریم، عدل الهی را اثبات و هر گونه ظلمی را از ساخت مقدسش نفی می کند، بلکه بحث بر سر این است که آیا عقل انسان می تواند به خودی خود و صرف نظر از بیانات شرعی ( کتاب و سنت) ضوابطی را برای افعال، و بخصوص افعال الهی، در نظر بگیرد و بر اساس آنها حکم به لزوم انجام کاری و ترک کار دیگری بکند و مثلاً بگوید:« لازم است خدای متعال، مومنان را به بهشت و کافران را به دوزخ ببرد» یا اینگونه قضاوتها تنها بر اساس وحی، صورت می گیرد و صرف نظر از آنها عقل نمی تواند قضاوتی داشته باشد؟

پس نقطه اصلی اختلاف، همان است که به نام مسئله « حسن و قبح عقلی» نام گذاری شده و اشاعره آن را انکار کرده و معتقد شده اند که ( در امور تکوینی) آنچه را خدا انجام می دهد نیکو است، و ( در امور تشریعی) آنچه را خدا امر می کند خوب است نه اینکه چون کاری خوب است خدا آن را انجام می دهد یا به آن امر می کند.

اما عدلیه معتقدند که افعال، صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها را به خدای متعال و منصف به حسن و قبح می شوند و عقل انسان هم تا حدودی می تواند جهت حسن و قبح افعال را درک کند و ساخت الهی را از انجام افعال قبیح، تنزیه نماید، البته نه بدان معنی که ( العیاذبالله) به خدا فرمان بدهد و امر و نهی کند بلکه بدین معنی که تناسب کاری را با آنها کشف می کند و بر این اساس، صدور کارهای قبیح را از خدای متعال محال می داند.

بدیهی است بررسی تفصیلی این مسئله و پاسخ به شبهاتی که موجب انکار حسن و قبح عقلی از طرف اشاعره شده و سرانجام، ایشان را رویاروی عدلیه قرار داده است در حوصله این نوشتار نیست. همچنین ممکن است سخنان معتزله در این زمینه نیز نقطه ضعف هایی داشته باشد که باید در جای خودش مورد بررسی قرار گیرد ولی اصل اعتقاد به حسن و قبح عقلی، مورد قبول شیعیان و تایید کتاب و سنت و تاکید پیشوایان معصوم ( علیه الصلوه و السلام) می باشد.

از اینروی، ما در اینجا نخست توضیحی پیرامون مفهوم عدل می دهیم و سپس اشاره ای به دلیل عقلی بر این صفت که از صفات فعلیه الهی است می کنیم و در پایان، به حل مهمترین شبهاتی که پیرامون این مسئله وجود دارد می پردازیم.

مفهوم عدل

معنای لغوی عدل، برابری و برابر کردن است و در عرف عام به معنای رعایت حقوق دیگران، در برابر ظلم (= تجاوز به حقوق دیگران) به کار می رود، و از این روی، عدل را به این صورت، تعریف کرده اند.

« اعطاء کل ذی حق حقه» و بنابراین باید نخست موجودی را در نظر گرفت که دارای حقی باشد تا رعایت آن « عدل» و تجاوز به آن « ظلم» نامیده شود. ولی گاهی توسعه ای در مفهوم عدل داده می شود و به معنای « هر چیزی را به جای خود نهادن، یا هر کاری را به وجه شایسته، انجام دادن» بکار می رود و به این صورت، تعریف می شود:« وضع کل شی فی موضعه» و طبق این تعریف، عدل مراد با حکمت، و کار عادلانه، مساوی با کار حکیمانه می گردد. اما درباره اینکه چگونه « حق صاحب حق» و « جایگاه شایسته هر چیزی» تعیین می شود. سخن بسیار است که بخش مهمی از فلسفه اخلاق از فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق را به خود، اختصاص داده است و طبعاً در اینجا می توانیم به تحقق پیرامون این گونه مسائل بپردازیم.

آنچه لازم است در اینجا به آن، توجه شود این است که هر عاقلی درک می کند که اگر کسی بدون هیچ علت لقمه نانی را از دست طفل یتیمی بر باید یا خون انسان بی گناهی را بریزد ظلم کرده و مرتکب کار قبیحی شده است، و برعکس اگر لقمه نان ربوده شده را از دست رباینده بگیرد و به طفل یتیم برگرداند و قاتل جنایتکار را به کیفر برساند کار عادلانه و شایسته ای انجام داده است، و این قضاوت، متکی به امر و نهی الهی نیست و حتی اگر کسی معتقد به وجود خدا هم نباشد چنینی قضاوتی را خواهد داشت.

اما اینکه راز این قضاوت چیست و چه نیروی درک کننده ای این حسن و قبح را درک می کند و مانند اینها، مسائلی است که باید در شاخه های مختلف مورد بررسی قرار گیرد. حاصل آنکه: برای عدل می توان دو مفهوم خاص و عام در نظر گرفت: یکی رعایت حقوق دیگران و دیگری انجام دادن کار حکیمانه که رعایت حقوق دیگران هم از مصادیق آن می باشد.

بنابراین، لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیاء نیست، و مثلاً معلم عادل کسی نیست که همه شاگردان را خواه کوشا باشند و خواه تنبل بطور یکسان مورد تشویق یا توبیخ قرار دهد وقاضی عادل کسی نیست که مال مورد نزاع را به طور مساوی بین طرفین دعوی تقسیم کند، بلکه معلم عادل کسی است که هر کدام از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند و قاضی عادل کسی است که مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد.

همچنین مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند و مثلاً به انسان هم شاخ و یال و بال و ... بدهد بلکه اقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را به گونه ای بیافریند که بیشترین خیر و کمال، بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را که اجزا همبسته آن را تشکیل می دهند، بگونه ای بیافریند که متناسب با آن هدف نهایی باشد و نیز مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد و سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت کند و سرانجام، پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او اعطا فرماید.

دلیل عدل الهی

چنان که اشاره شد عدل الهی، طبق یک تفسیر بخشی از حکمت الهی و طبق تفسیر دیگر عین ان است و طبعاً دلیل اثبات آن هم همان دلیلی خواهد بود که حکمت الهی را اثبات می کند و در درس یازدهم به آن اشاره شد و در اینجا به تضویح بیشتری درباره ان می پردازیم:

دانستیم که خدای متعال، بالاترین مراتب قدرت و اختیار را دارد و هر کار ممکن الوجودی را می تواند انجام دهد یا ندهد بدون اینکه تحت تاثیر هیچ نیروی مجبور کننده و مقهور کننده ای قرار بگیرد. ولی همه آنچه را می تواند انجام نمی دهد بلکه آنچه را می خواهد و اراده می کند انجام می دهد.

و نیز دانستیم که اراده او گزافی و بی حساب نیست، بلکه آنچه را که مقتضای صفات کمالیه اش باشد اراده کند. و اگر صفات کمالیه او اقتضای کاری را نداشته باشد هرگز آن را انجام نخواهد داد و چون خدای متعال کمال محض است اراده او اصاله به جهت کمال و خیر مخلوقات، تعلق می گیرد و اگر لازمه وجود مخلوقی پیدایش شرور و نقایصی در جهان باشد جهت شر آن، مقصود بالتبع خواهد بود یعنی چون لازمه انفکاک ناپذیر خیر بیشتری است بتبع آَن خیر غالب، مورده اراده الهی واقع می شود.

پس مقتضای صفات کمالیه الهی این است که جهان به گونه ای آفریده شود که مجموعاً دارای بیشترین کمال و خیر ممکن الحصول باشد، و از اینجا صفت حکمت برای خدای متعال، ثابت می گردد. بر همین اساس اراده الهی به آفرینش انسان در شرایطی که امکان وجود داشته باشد و وجود او منشا بیشترین خیرات باشد تعلق گرفته است و یکی از امتیازات اصلی انسان، اختیار و اراده آزاد است و بی شک، داشتن نیروی اختیار و انتخاب، یکی از کمالات وجودی به شمار می رود و موجودی که واحد آن باشد کاملتر از موجود فاقد آن محسوب می شود. اما لازمه مختار بودن انسان این است که هم بتواند کارهای خوب و شایسته انجام دهد و به سوی کمال نهایی و ابدیش گام بردارد، و هم بتواند مرتکب کارهای زشت و ناپسند گردد و به سوی خسران و شقاوت جاودانی، سقوط کند و البته آنچه اصاله مورد اراده الهی قرار می گیرد همان تکامل اوست ولی چون لازمه تکامل اختیاری انسان، امکان تنزل و سقوط هم هست که در اثر پیروی از هواهای نفسانی و انگیزه های شیطانی حاصل می شود چنین سقوط اختیاری هم بالتبع مورد اراده الهی واقع خواهد شد.

و چون انتخاب آگاهانه، نیازمند به شناخت صحیح راه های خیر و شر است خدای متعال، انسان را به آنچه موجب خیر و مصلحت اوست امر فرموده و از آنچه موجب فساد و سقوط اوست، نهی کره است تا وسیله حرکت تکاملی او فراهم گردد و چون تکالیف الهی به منظور رسیدن انسان به نتایج عمل به آنها وضع شده و نفعی برای خدای متعال در بر ندارد از این روی حکمت الهی اقتضا دارد که این تکالیف، متناسب با توانایی های مکلفین باشد، زیرا تکلیفی  که امکان اطاعت نداشته باشد امر و بیهوه خواهد بود.

بدین ترتیب، نخستین مرحله عدل ( به معنای خاص) یعنی عدالت در مقام تکلیف، به این دلیل ثابت می شود که اگر خدای متعال تکلیفی فوق طاعت بندگان تعیین کند امکان عمل نخواهد داشت و کار بیهوده ای خواهد بود.

و اما عدالت در مقام قضاوت بین بندگان با توجه به این نکته ثابت می شود که این کار به منظور مشخص شدن استحقاق افراد برای انواع پاداش و کیفر انجام می گیرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد نقض غرض خواهد شد.

و سرانجام عدالت در مقام دادن پاداش و کیفر با توجه به هدف نهایی آفرینش، ثابت می گردد. زیرا کسی که انسان رسیدن به نتایج کارهای خوب و بدش آفریده است اگر او را بر خلاف آنها پاداش یا کیفر بدهد به هدف خودش نخواهد رسید.

پس دلیل عدل الهی به معنای صحیح و در همه مظاهرش این است که صفات ذاتیه او موجب رفتار حیکمانه و عادلانه می باشد وهیچ صفتی که اقتضای ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود ندارد.

حل چند شبهه

1- اختلافاتی که در آفرینش مخلوقات و به ویژه انسانها وجود دارد چگونه با عدل و حکمت الهی سازگار است؟ و چرا خدای حکیم و عادل، همه مخلوقات را یکسان نیافریده است؟

پاسخ این است که اختلاف آفریدگان در بهره های وجودی، لازمه نظام آفرینش و تابع قوانین علی و معلولی حاکم بر آن است، و فرض یکسان بودن همه آنها پندار خاصی است واگر اندکی دقت کنیم خواهیم دانست که چنین فرضی مساوی با ترک آفرینش است زیرا اگر مثلاً همه انسانها مرد یا زن بودند توالد و تناسلی انجام نمی گرفت و نسل انسان، منقرض می گردید و اگر همه آنها مخلوقات، انسان بودند چیزی برای خوردن و تامین سایر نیازمندیها نمی یافتند، و نیز اگر همه حیوانات یا نباتات یک نوع و یک رنگ و دارای خواص یکسان می بودند این همه فواید بی شمار و زیباییهای خیره کننده پدید نمی آمد. و پدید آمدن این یا آن نوع از پدیده ها با این یا آن شکل و ویژگی تابع اسباب و شرایطی است که در جریان حرکت و تحول ماده فراهم می شود و هیچ کس را قبل از آفرینش، حقی بر خدا نیست که او را چنین یا چنان بیافریند یا در این یا در آن مکان، و در این یا آن زمان قرار دهد تا جایی برای عدل و ظلم داشته باشد.

2- اگر حکمت الهی اقتضای حیات انسان را در این جهان داشته است پس چرا او را می میراند و به حیات او خاتمه می دهد؟

پاسخ این است که اولاً مرگ و حیات موجودات در این جهان هم تابع قوانین تکوینی و روابط علی و معلولی و لازمه نظام آفرینش است. و ثانیاً اگر موجودات زنده نمی مردند زمینه پیدایش موجودات بعدی فراهم نمی شد و آیندگان از نعمت وجود و حیات، محروم می گردیدند. و ثالثاً اگر تنها فرض کنیم که همه انسانها زنده بمانند طولی نمی کشد که پهنه زمین برای زندگی ایشان، تنگ می شود و از رنج و گرسنگی آرزوی مرگ خواهند کرد. و رابعاً هدف اصلی آفرینش انسان، رسیدن به سعادت ابدی است و تا انسانها به وسیله مرگ، از این جهان منتقل نشوند به آن هدف نهایی نخواهند رسید.

3- وجود این همه رنج ها و امراض و بلاهای طبیعی ( مانند سیل و زلزله) و گرفتاریهای اجتماعی ( مانند جنگ ها و ستم ها) چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که اولاً حوادث ناگوار طبیعی، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است وچون خیرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نیست و نیز پدید آمدن فساد های اجتماعی، لازمه مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی می باشد و در عین حال، مصالح زندگی اجتماعی بیش از مفاسد آن است و اگر مفاسد، غالب بود انسانی در زمین بافی نمی ماند.

ثانیاً وجود این رنج ها و گرفتاریها از یک سوی، موجب تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدید آمدن دانش ها و صنایع مختلف می شود و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن با سختی ها عامل بزرگی برای رشد و شکوفایی استعدادها و ترقی و تکامل انسانها می گردد. و بالاخره تحمل هر سختی و رنجی در این جهان ابدی خواهد داشت و بنحو احسن جبران خواهد شد.

4- عذاب ابدی برای گناهان محدودی که در این جهان، ارتکاب می شود چگونه با عدل الهی سازگار است؟

پاسخ این است که بین اعمال نیک و بد و بین پاداش و کیفر اخروی نوعی رابطه علیت وجود دارد که به وسیله وحی الهی، کشف و به مردم گوشزد شده است. و همچنان که درا ین جهان، بعضی از جنایات، موجب آثار شوم طولانی می شود و مثلاً کور کردن چشم خود یا دیگران در یک لحظه، انجام می گیرد اما نتیجه آن، تا پایان عمر ادامه دارد همچنین گناهان بزرگ هم دارای آثار اخروی جاویدان است و اگر کسی وسایل جبران آنها را در همین جهان ( مثل توبه) فراهم نکند آثار سوء آن تا ابد، دامنگیر وی خواهد شد و همانگونه که کور ماندن انسان ها تا پایان عمر به وسیله یک جنایت لحظه ای، منافاتی با عدل الهی ندارد مبتلی شدن به عذاب ابدی هم در اثر گناهان بزرگ، منافاتی با عدل الهی نخواهد داشت زیرا نتیجه عملی است که شخص گناهکار آگاهانه به آن اقدام کرده است.

ماخذ:

1-جلسات و آثار آیت الله سید جواد سید فاطمی

2-طهارت روح –برگرفته ازشهید مطهری

3- اصول عقاید آیت الله مصباح یزدی

4-معارف اسلامی دانشگاهها-نهاد رهبری در دانشگاهها

رضا قارزی

پیرامون تفسیر سوره مبارکه الشمس

بسم الله الرحمن الرحیم 

پیرامون تفسیر سوره مبارکه الشمس 

بسم الله الرحمن الرحیم وله الحمد و صلی الله علی سیدنا محمد و آله

15 آیه دارد و ردیف شماره 91 قرآن است .

اول سوره به ارکان دوازده گانه هستی قسم یاد می کند که : پیروزی، رستگاری، و همچنین خسران و سرخوردگی در بشریت حق است، رستگاری کسی که خود را تزکیه کرد و خسران کسی که خود را آلوده نمود.

بسم الله الرحمن الرحیم       بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

والشمس و ضحیها(1) به خورشید و گسترش نور آن سوگند(1) والقَمر اِذا تلیها(2)   و به ماه هنگامی که پی آن در آید و النهار اِذا جلّها (3) و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد(خورشید را ظاهر سازد)

وَ اللَیل اِذا یغشاها (4) و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند (آفتاب را پوشاند)

وَ السِّماءِ وَ ما بَنیها (5)   و قسم به آسمان و آنچه آن را بنا کرده

وَ الارضِ ما طَحیها (6)   و به زمین و آنچه آن را گسترانده

وَنَفس وَ ما سَوّیها(7) و قسم بجان آدمی و به آنچه آنرا منظم ساخته

فَاَلهَمهاً فُجُورَها وَ تقویها(8) سپس فجور و تقوی(شر و خیرش) را به او الهام کرده است.

قَد اَفلَحَ مَن زَکیّها(9) که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده وَ قَدخابَ مَن دَستّها(10) و آنکس که خویش را با گناه آلوده ساخته و در پستی نگه داشته محروم شده است .1 

خورشید کلید آسمان شناسیست : خیلی ساده و همه فهم است وقتی آفتاب بچهار یک آسمان می رسد ساعت 9 و چون بالای سر قرار می گیرد ساعت 12 و بچهار یک غرب آسمان که می رسد ساعت 15 را اعلام می کند .

با غروب آفتاب ستاره ها آرام آرام ظاهر می شوند . اینجا کمی دقت لازم است . ستاره هائی که در خط سیر آفتاب قرار دارند کار آفتاب می کنند . یعنی وقتی بچهار یک آسمان می رسد سه ساعت از شب رفته و چون به بالا می رسد نصف شب است و در چهار یک غرب وقت سحر است البته باید ستاره ای انتخاب شود که شب طلوع و غروب دارد.

در اینجا حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده از آنحضرت پرسیدند نصف شب را چگونه تشخیص دهیم، فرمود آندسته ستاره ها که شب طلوع وغروب دارند، هرگاه به خط نصف النهار(بالاسر) رسیدند نصف شب است.

آسمان در هر سه ساعت نقش عوض می کند : آشنا شدن با دو سه ستاره در خط سیر آفتاب و چند ستاره اطراف بیننده را بحقیقت فوق راهنمائی می کند .

فلاح : رستن از بند و گرفتاری(آتش درونی)و دست یافتن مقصوداست.

تزکیه : پاک نمودن و رشددادن

خیبه : ناامیدی و نرسیدن بمطلوب است .

تدسیه در مقابل تزکیه : آلوده کردن و خاموش داشتن استعدادها و مواهب آن است .

و تلویحاً اشاره بمقدمیت همه موجودات و اینکه دستگاه عظیم آفرینش برای بکمال رسیدن انسان است که با تزکیه و بندگی خدا تحقق پیدا می کند(قَد اَفلحَ مَن ذِکّیها، 9 ) در حدیث آمده : خَلقتُ الاَشیاء لِاَجلِک وَ خَلَقتَکَ لِاَجلی، - نظیر قسمت مهم آیات قرآن در این زمینه : و سَخِّر لَکُم الشَمسَ والقَمَرَ دائبین وَ سَخِّرَ لَکمُ اللّیلَ وَ النَهار 33 ابراهیم و خورشیده و ماه را به تسخیر شما در آورده و شب و روز را مسخر شما کرد.

اَلذی جَعلَ لَکم الارضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ اَنزَل مِنَ السَماء ماءَ فَاَحرَجَ بِهِ مِنَ الثَمراتِ رِزقاً لَکم فلا تجعلوا لِلهِ اَنداداً و انتم تعلمون 22 بقره آنکس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفی قرار داد و از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن میوه ها تا روزی شما باشد.

وَ الاَنعامَ خَلَقها لَکُ فیها دِفُ وَ منافِعُ وَمِنها تاکُلوُن، وَلَکُ فیها جمالُ حینَ تُریحونَ و حینَ تَشَرحُون- 6 نحل چهارپایان را آفرید در حالیکه در آنها برای شما وسیله پوشش و منافع دیگری است و از گوشت آنها می خورید، و در آنها برای شما زینت و شکوه است . بهنگامی که آنها را به استراحت گاهشان باز می گردانید و هنگامی که به صحرا می فرستید.

وَاَلقی فی الرضِ رَواسِیَ اَن تَمیدَبِکم وَ النهاراً وُ سُبُلاً لعلّکُم تَهتَدون. وَعلاماتٍ وَ بِالنَجم هُم یهتصرون اَفَمن یخلق کَمِن لا یَخلُق افلا تَذکَرون، وَاِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصوا اِنّ الله لَغفُورُ رحیم- 18 نحل- و در زمین کوهها افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد، و نهرها و راههائی ایجاد کرد تا هدایت شوید، و علاماتی قرار داد و بوسیله ستارگان هدایت می شوید، آیا کسی که می آفریند همچون کسی است که نمی آفریند؟ آیا متذکر نمی شوید، و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنها را احصاء کنید، خدا بخشنده و مهربان است.در حدیث قدسی باین مضمون آمده : من با بندگانم طوری هستم که گوئی منم و او وزمین و آسمان، همه چیز برای او اما بندگانم با من بدجور تا می کنند، انگار همه خدای اوست غیر از من .

تزکیه : آزاد شدن انسان از اسارت خود بوسیله تعلیم و تربیت انبیاء است. از حرص و آز، بخل، حسد و سایر شعبه ها و خصلتهای مذمومه که هر یک شعله از آتش است که انسان را در عذاب می دارد و جهنم او را تشکیل
می دهند.2 

تهیه :رضا قارزی



 
 

2-برگرفته از کتاب انسان و درس نوشته :مفسر عظیم الشأن حضرت آیت الله  سید جواد سید  فاطمی دام ظله 

1- هر یک از این موارد دوازده گانه دارای بسی اهمیت و شایان توجه است، سخنی در مورد اول و الشمس وضحیها : آفتاب منبع نور و منشاء حیات و نیرو، هم مادی و هم معنوی است . انسان با دیدن نظم درآسمان و با توجه به گفتار پروردگار: وَالسّماءَ رَفَعها وَ وَضَعَ المیزان، اَلّا تَطفَوا فی المیزان- 8 الرحمان) خود را که جزئی از هستی است منظم و معتدل می کند، و اعتدال همان تزکیه است که کلید بهشت می باشد.(جَنّاتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِها الانهار وَ ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکی – 76 طه) 

پیرامون تفسیر سوره البَلَد- تهیه:رضا قارزی

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 پیرامون تفسیر سوره البَلَد 

 

 

 

 

سوره مبارکه البلد- سوره 90 دارای 20 آیه است .

 

این سوره مبارکه در رنج و زحمت بودن انسان را که یکی از شعبه های حرص و آز اوست موضوع قرار داده سپس راه خلاصی از این رنج و تعب را که عامل مهم بدبختی و جهنمی بودن اوست ارائه می دهد، در اول سوره دو موضوع بسیار مبارک را مورد قسم قرار داده و به عامل مهم رنج و تعب انسان را که همانا شهرنشینی و توالد و تناسل اوست اشاره می کند «بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم، لااُقسِمُ بِهذا البَلَد، وَ أنتَ حِلٌّ بِهذا البَلَد، وَ والِدِ و ما ولَد 4 » سپس مقسم علیه یعنی چیزی را که قسم را برای آن یاد می کند می آورد«لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ فی کَبَد 5» همانا ما انسان را در زحمت آفریده ایم، تعبیر لَقَد خَلَقنا الانِسان، این را می رساند که تا انسان انسان است و هنوز دست تربیت و هدایت الهیه به او نرسیده و مومن نشده است در رنج و زحمت خواهد بود، و این یکی از شاخصه های انسان است که شخصیت او را تشکیل می دهد، همچنانکه درباره عجله کردن که شاخصه دیگر اوست می فرماید : «خُلِقَ الاِنسانَ مِن عَجلٍ 37- سوره انبیاء» یا درباره حرص و آز می فرماید : «إنَّ الاِنسانَ خُلِقَ هَلَوعاً، آیه 19- سوره معارج» یعنی انسان حریص و آزمند است مگر اینکه در خط بندگی خداوند تبارک و تعالی درآید، و درهمین معنی است:«اِنّ الاِنسانَ لَفی خُسر اِلّا الذینَ امنوُا... سوره والعصر».

 

 

  • در سه آیه بعدی آثار شوم این خصیصه را بیان می کند : او آنچنان در راه ارضاء حرص و آز خود پیش می رود و گمان دارد کسی به او خط و اندازه قرار نداده و حدّ و مرزی برای او نیست (اَیَحسَبُ اَن لَن یَقدِرَ عَلَیهِ اَحَد 5 ) پیوسته ادعاها و شعارهای راست و دروغ دارد، زحمت کشیده ام، پولها خرج کرده ام، آنچنانکه گویا کسی او را ندیده و اعمالش را زیر نظر ندارد(یَقُول اَهلکتُ مالاً لُبُداً، اَیَحسُبُ اَن لَم یَرَهُ اَحَد) این چنین انسان در رنج و تعب است و زندگی را هم به خود و هم به دیگران تنگ و ناگوار می نماید مگر اینکه مومن باشد چه با ایمان می تواند از این بلیه خلاص شود.

خوشبختانه وسیله کسب ایمان را هم خود دارد اگر بخواهد آن نعمتهای چشم و زبان و سایر عوامل آگاهی است که در آیات سه گانه 8-9-10 : اَلَم نَجعَل لَهُ عَینَینِ، ولِساناً و شَفَتیَن، و هَدَیناُ النَجَّدَینٍ آمده- این اعضاء نموداری از تکامل و اختیار انسان، و قراردادهای تکوینی باریتعالی «اَلَم نجعل .... ) است تا آدمی باختیار خود آنها را بکار برد، بنگرد، بیندیشد، بگوید، بپرسد و با اسرار جهان و دریافتهای دیگران آشنا شود، و هدفها و قوانین حیات را دریابد و بالاخره در صراط مستقیم و خط اعتدال قرار گیرد تا دشواریها برایش آسان شود و از رنجها و سختیها برهد.

 

ولی او با توجه به این وسایل آگاهی و نعمتهایی که پروردگارش در اختیار گذاشته همچنان در اسارت خود پیش می رود و حاضر نشده است از هواهای نفس خود دست بردارد. و وارد میدان بندگی پروردگار خود شود در سوره مبارکه تکاثر»سوره 102» آنجا که افزون طلبی انسان رامورد انتقاد قرار میدهد می فرماید : شما اگر یقین به قیامت داشتید اینکار را نمی کردید(وَ بِالاخَرهِ هُم یُوقِنُون – آیه چهار- سوره بقره) آن روز که جهنم را می بینید از نعمتها سوال می شوید که با داشتن آنهمه وسایل هدایت چرا بی اعتناد شدید و به این روز سیاه افتادید.(ثُمِّ لََرونّها عینَ الیَقین ثم لَتُسُئلَنّ یومئذٍ عن النعیم 8)

 

  • آری مبارزه با هواهای نفس آنچنان سهل و آسان هم نیست، این راه سختی ها دارد همچنانکه گذرگاههای پرپیچ و خم در سینه کوه سختی ها دارد همه کس متحمل نمی شود(فَلا اِقتَحَمَ العَقَبه 11) و چه دانی تو که آن گردنه(عقبه) چیست(وَما اَدریکَ ما العَقَبَه 12) این گونه سوال«و ما اَدریکَ» که در قرآن مکرر آمده :

« وَ ما اَدریکَ ما لیلَهُ القَدر ... وَ ما اَدریکَ ما الحاقَه- وَما اَدریکَ ما عِلیّون- راجع به حقایق و واقعیاتی است که کنه آنها برتر از اندیشه و درک مخاطب است، قرآن پس از القاء اینگونه استفهامها جوابهایی از زمان و حوادث و لوازم آن را بیان می دارد. در این آیه نیز فَکُّ رَقَبه از آثار و لوازم عقبه مورد استفهام است، مبارزه با نفس تا دست یافتن به تزکیه نفس با در نظر گرفتن عمق غرائز و احساسهای بشری که بجز پروردگار کسی نمی تواند ابعاد آنها را ارزیابی کند قابل درک برای همه نیست عجیب است که حتی معصومین علیه السلام، هم از آتش این غرائز بخدا پناهنده شده اند راوی گفت : امام صادق علیه السلام را در مکه دیدم در حال طواف ذکرش فقط اینست الهی قِنی شَحِّ نَفسی (خداوندا مرا از حرص و بخل نفسم خلاص کن ) اشاره به این آیه کریمه 9 سوره الحشر و آیه 16 سوره التّغابن یعنی شکوفائی و رستکاری نصیب کسی است که از حرص و بخل نفسش مصون باشد . (فَاتّقواللهَ ما استَطَعتُم وَ اسمَعُوا واَطیعوا وَ اَنفِقُوا اخیراً لِاَنفُسِکُم وَمن یُوفَ شَحَّ نَفسِهِ فَاولئکَ هُمُ المفلِحون).

 

حضرت سجاد علیه السلام در مناجاتش : الهی اِلَیکَ اَشکُوا نَفساً بِالّسُوِء اَمّاره تا آنجا که از بیقراری نفس شکایت می کند : اِن مَسَّها الشَّرُ تُجزَع واِن مَسّها الخَیرُ تَمنَع- اشاره به آیه 19 سوره معارج : خُلِقَ الاِنسانُ هَلوُعاً، اِذا مَسَّهُ الشَرّ جَزوُعاً وَ اِدامَسَّه الخَیرَ مَنوُعاً، است.

 

علی علیه السلام وقتی به درب مسجد می رسید پاها را جفت می کرد و مناجات کوتاهی نموده رهائی خود را از آتشهای نفس تقاضا می نمود :(یَسئَلهَ مَن فی السَماواتِ وَ الَارض کُلَّ یومٍ هُوَ فی شَأن اَللهُمُ وَلیَکَن مِن شَانُ حاجَتی وَهَیِ عِتقُ رَقَبَتی مِنَ النّاروَان تُقبِل عَلّیَ بِوجهِکَ الکریم)

 

·         انسانها اسیر همین غرائز و احساسها هستند و هر یک از آنها شعله آتشینی است که او را می سوزاند و در عذاب می دارد.

 

 

انسان در آتش است

 

از امام صادق است که فرمود «الناس ممالیک النار» مردم اسیر آتشند مگر شیعیان ما که از آتش آزادند، بلی فقط تبعیت از انبیاء و بندگی خدا است که انسان را از بندگی غیر خدا آزاد می کند آیات 13 به بعد متضمن این معنی است«اَو اِطعام فی یَومٍ ذی مَسغُبَه ، یَتیماً ذا مَقرَبَهٍ اَومسکیناً ذا متربهٍ » طعام دادن در روز گرسنگی، به یتیمی از خویشاوندان یا فقیر خاک نشین)، - اداء نماز از شرک و کبر پاک می کند(اِنّ الصَلوهَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَالمنکر- آیه 45 فاطر)انفاق، صدقات، زکوه از حب دنیا که رأس کل خطیئه است پاک می کند .

 

در آیه 103 توبه چنین است : از اموال آنها صدقه ای بگیر تا بوسیله آن آنها را پاک سازی و پرورش دهی خُذمِن اَموالِهِم صَدقَهَ نُطّهُرهُم و تَزکیهم بِها ... آیه 104 توبه) بطور کلی اتفاق بهر معنی زکوه ، خمس، صدقات، حتی طعام دادن، میهمانی دادن این اثر را دارد.

 

رسول خدا (ص) در خطبه آخر جمعه شعبان درباره افطاری دادن توصیه می فرمود کسانی عرض کردند ما همه قادر به افطاری دادن نیستیم. حضرت فرمود:(اِتَقّوا النارَ وَ لَوبَشقِّ تَمرَهٍ ) از آتش خود را بپائید ولو با نصف خرما باشد. یعنی فقیری که مالک پنج و شش عدد خرما بیش نیست آنهم اگر نصف خرما را بدهد از حب دنبایش کاسته می شود و بهمان اندازه از آتش حرص و از مصون می گردد.

 

انبیاء علیهم السلام سروکار با انسان دارند که هدایتش کنند پیغمبر ما هم که آخرین آنهاست نیز سروکارش با انسان است، انسانی که دارای این خصوصیات است که قرآن شمرده :انسان هلوع آفریده شده است :(اِنَّ الاِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً …) به یقین انسان بی ثبات و بی قرار است چون شَرّی به او رسد نالان شود و چون خیری به او رسد خود را می گیرد مگر نماز خوانان، - (اذا مَسه الشر جَزوعاً ، وَ اِذا مَسّه الخَیر مَنوعاً ، اِلا المُصلّینِ، آیات 19، 20 معارج).

 

در سوره فجر آیات 15 و 16 : اما انسان هنگامیکه پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد مغرور می شود و می گوید پروردگارم مرا گرامی داشته است، و اما هنگامی که برای امتحان روزیش را برای او تنگ می گیرد مأیوسانه می گوید پروردگارم مرا خوار کرده است، نه، - چنان نیست که شما می پندارید، فَامّا الاِنسانُ اِذا ما اِئتلاهُ رَبُّهُ فَاکرَمَهُ وَ نَّعَمهُ فَیَقولُ رَبِّ اَکرَمَنِ،- وَ اَمّا اِذا ما اِبتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبِّ اَهانَنِ، کَلا)، آری انسان همواره با عوارض ناگوار داشتن یا نداشتن، دست به گریبان است.

 

  • انسان حریص است، انسان بخیل است در این خصوص آیه 100 سوره اِسراء چنین آمده : بگو اگر شما مالک خزینه های رحمت پروردگار من بودید در این صورت نیز امساک می کردید مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است(قُل لَوانتم تَملِکُونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبّی اِذا لامسکتُم خَشیهَ الاِنفاق و کانَ الاِنسان قتوراً )، و بموازات این حرص ژرف، و عمیق حسد حاسد است(وَ مِن شَرّ حاسِدٍ اِذا حَسَد 5 سوره فلق). اگر دیگران داشته باشند و او نداشته باشد، حسود نه تنها تا کشتن محسود پیش می رود و فرمان «اُقتُلُوا یوسُفَ»آیه 9 سوره یوسف، - صادر می کند، از آن بالاتر نابودی خود از خدا می خواهد تا از آتش حسد برهد، در آیه 32 انفال از بدخواهان رسول خدا چنین آورده : و هنگامی که گفتند پروردگارا این حق است و از طرف تو است بارانی از سنگ بر ما از آسمان فرود آر، یا عذابی دردناک بر ما بفرست: (اللهُم اِنّ کانَ هذا هوالحق مِن عِندک فامطِر عَلَینا حجازَه مِنَ السماءِ اَوِ ائتِنا بِعذابٍ اَلیم)

·          درباره عمق کینه و عداوتی که در برخوردها پیدا می کند در آیات 62 و 63 سوره انفال آنجا که یاری و نصرت خود را به پیغمبرش خاطرنشان می فرماید چنین می گوید :

 

اگر بخواهند درباره صدمات تو خدعه کنند خدا برای تو کافیست که تو را با یاری خود و مومنان تقویت کرده، و دلهای آنان را با هم الفت داد، اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف می کردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمی توانستی، ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد، او توانا و حکیم است.

 

·          ثُمَّ کانَ مِنَ الَذین امنوُا و اتواصوا بالصبر و تو اصوا بالرحمه

 

(17) عطف به فلا اِتَحَمَ العَقَبَه است . یعنی بس از عبور از عقبه که همان فکّ رقبه و اطعام به ایتام و مساکین است باید توام با ایمان به خدا و وعدهای خدا باشد و تقرب و رضای او هدف باشد تا اعمال و انعامها عاری از ریا و شرک وحتی عالی از توقع شکرگزاری فقیر باشد. «فاتِ ذَی القربی حَقَه وَ المِسکینَ وَابنِ السَبیل ذلِکَ خَیرٌلِلَذینَ یُریدونَ وَجهِ اللهِ وَاولئکَ هم المفلحون 38 روم »

 

و پس از ایمان فردی ارتباط با هم لازم است تا پایه اجماع مومن شکل گیرد. در آیه 200 آل عمران است : یا اَیُّها الذینَ امنوا اِصبِروُا وَ صابِروُا وَ رابِطُوا وَاَتَّقوُا الله لَعَلَّکُم تُفلِحون) و همدیگر را توصیه به صبر و مرحمه نمایند،- گذشت از خود برای رفاه دیگران مخالف با هواها و کششهای نفسانی است لذا باید هشیار بوده و مددکار یکدیگر، در برابر انگیزه های فردی و بی مهریها به شکیبائی و رحمت توصیه کرد و از همدیگر پذیرا بود تا پیوسته این دو خوی عالی که صبر و رحمت است بیدار و فعال بماند، «مُحَمَّد رَسولَ الله وَاَلَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکفارُ رُحماءِ بینهم ... آیه 29 فتح »

 

در چنین اجتماعی همت ها برانگیخته شود و برکات از هر سو رو می کند(اولئکَ اَصحابُ المَیمَنه) و اهل بهشتند، بهشت سرتاسری، (وَاَلذینَ کفَروُا بِایاتِنا هُم اَصحابُ المَشئَمِه19 عَلیهم نارٌ موصَدَه 20) در قرآن متجاوز از هفتاد مورد تابلوهائی از بهشت و جهنم ترسیده نموده است و جالب اینکه تکراری نیست و در هر مورد به نحو خاصی مطلب را آنچنانکه هست رسانده، در این سوره مبارکه نیز پس از بیان و ترسیم مشخصات اهل بهشت و خلاصه نمودن آن مشخصات با جمله «اولئکَ اَصحابُ المَیمَنه» به حکم مقابله تابلوی اهل جهنم را ترسیم می نماید با آیه 19 و 20 : و کسانیکه به آیات ما کافر شدند آنان افرادی شومند، بقرینه پیوستگی و تقابل آیات چنین توضیح می شود کسانیکه به آیات هدایتی و قدرت ادراک و بیان «عَینین و لسانا و شفتین و هدیناه النجدین» ما بی اعتناد شدند و از اقتحام در عقبه تکلیف روی گرداندند و به آزاد کردن گردنها و اطعام نپرداختند و به اجتماع ایمانی نپیوستند و همدیگر را بصبر و رحمت توصیه ننمودند همین ها اصحاب شوم«مشئمه » هستند اینان وجودشان شوم و ملازم با شئامت است و با استکبار و تکروی روزنه تابش نور حیات و دریچه نسیم رحمت را بر روی خود و دیگران بسته اند، آتش فراگیر و دربسته را برای خود و جمع فراهم ساخته اند«عَلَیهِم نارٌ موصَدَه». در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم کسی که در نماز واجب سوره «لااُقسِمُ بِهذا البَلَد» را بخواند در دنیا از صالحان شناخته خواهد شد و در آخرت از کسانی شناخته می شود که در درگاه خداوند مقام و منزلتی دارد و از دوستان پیامبران و شهدا و صالحان خواهد بود.1                                   تهیه:رضا قارزی

 

 

 

 

 

 

 

کتابچه  احادیثی پیرامون حضرت مهدی (عج)-رضا قارزی


بسم الله الرحمن الرحیم

احادیثی پیرامون حضرت مهدی عج 
  
رضا قارزی



ارزش و فضیلت انتظار فرج
 
1. امام رضا (ع) : به نقل از پدران بزرگوارش فرمود : رسول خدا (ص) فرمود : برترین اعمال امت من انتظار فرج از خدای عزوجل میباشد.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
2. رسول خدا (ص) : و انتظار فرج عبادت است.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
3. رسول خدا (ص) : برترین عبادت انتظار فرج است.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 125
 
4. مردی از امام علی (ع) سوال کرد : محبوب ترین اعمال پیش خدا کدام است ؟ امام (ع) فرمود : انتظار فرج.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
5. امام سجاد (ع) فرمود : انتظار فرج از بزرگترین گشایشهاست.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
6. امام جواد (ع) : با ارزش ترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.  منتخب الاثر صفحه 223
 
7. امام زین العابدین (ع) فرمود : انتظار فرج از جمله بزرگترین اعمال انسان است.  یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی صفحه 232
 
8. امام صادق (ع) : اگر کسی که منتظر حضرت است ( حضرت مهدی عج) از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده ، پس بکوشید و منتظر باشید ، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.  کتاب غیبت نعمانی صفحه 200
 
9. مولا امیرالمومنین علی (ع) : کسی که مطیع فرمان ما باشد در حظیرة القدس با ما خواهد بود ، و کسی که منتظر امر ما باشد همانند کسی است که در راه خدا به خونش در غلتیده باشد.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 123
 
10. امام صادق (ع) : کسی که مایل است جزء یاران حضرت مهدی (عج) قرار گیرد ، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوی و اخلاق نیکو توءم گردد.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 140
 
شخصیت منتظران حضرت مهدی (عج)
 
11. مولا علی (ع) : کسی که منتظر امر و فرمان ما باشد ، همانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.  منتخب الاثر صفحه 496
 
12. امام صادق (ع) : اگر کسی از شما بمیرد در حالی که منتظر حکومت امام زمان (عج) بوده ، همانند کسی است که با امام قائم (ع) در خیمه اش بوده است ، سپس اندکی درنگ کرد و فرمود : نه بلکه همانند کسی است که در کنار حضرت زد و خورد کند ( با دشمنان جنگ کند ) ، سپس فرمود : نه ، به خدا قسم ، بلکه مانند کسی است که در کنار رسول خدا به شهادت برسد.  بحارالانوار جلد 42 صفحه 126
 
13. امام صادق (ع) : کسی که در حال انتظار فرج امام زمان (عج) بمیرد به منزله کسی است که در راه خدا با شمشیرش جهاد کرده باشد.     بحارالانوار جلد 42 صفحه 126
 
14. امام باقر (ع) : بدانید کسی که منتظر حکومت حق باشد ، پاداش او همانند پاداش روزه دار شب زنده دار است.  اصول کافی جلد 2 صفحه 176
 
15. امام سجاد (ع) : بهترین مردم هر زمان کسانی هستند که منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
16. امام صادق (ع) : کسی که بر این امر ( ولایت ائمه (ع) ) بمیرد و منتظر امام (ع) باشد ، همانند کسی است که در خیمه امام قائم (عج) باشد.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
17. امام صادق (ع) : ای ابوبصیر ، خوشا به حال شیعیان و پیروان قائم ما ، که در زمان غیبت او منتظر ظهور ، و در زمان ظهور مطیع او هستند آنها اولیای خدا هستند که ترس و اندوهی برای آنان وجود ندارد.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 150
 
18. امام صادق (ع) : خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما به فرمان ما چنگ زند و قلب هدایت شده اش به طرف باطل متمایل نشود.    بحارالانوار جلد 52 صفحه 123
 
انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی
19. امام صادق (ع) : از امام صادق (ع) نقل شده است که در مورد آیه (( هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب )) فرمود : متقین ، شیعیان علی بن ابیطالب (ع) هستند و غیب هم حضرت مهدی (عج) غایب است.  یوم الخلاص صفحه 223 ، الزام الناصب صفحه 137
 
20. امام صادق (ع) : نزدیکترین حالت بندگان به خدا و خشنودی او از آنها هنگامی است که حجت خدا در میان آنها نباشد و برای آنها ظاهر نشود و آنها محل او را ندانند. ولی در عین حال معتقد باشند که حجت خدا هست ، در این زمان شب و روز در انتظار فرج باشند.  بحارالانوار جلد 52 ، صفحه 145
 
21. حضرت محمد (ص) : خوشا به حال کسانی که در غیبت حضرت مهدی (عج) صبور باشند و خوشا به حال کسانی که در محبت ورزیدن در راه اهل بیت (ع) استوار ماندند ، خداوند آنها را در کتابش این طور توصیف نموده است : سوره مجادله آیه 22 (( آنها که به جهان غیب ایمان آوردند )) آنها حزب الله هستند ، آگاه باشید به درستی که حزب الله رستگار است.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 143
 
22.  امام باقر (ع) : کسی که در حال انتظار امام زمان (عج) مرده باشد ، زیان نکرده اگرچه در میان خیمه با لشگر حضرت نمرده باشد. ( یعنی هرجا بمیرد ، پاداش شهید را دارد ) منتخب الاثر صفحه 498
 
23. امام باقر (ع) : زمانی بر مردم می آید که امام و پیشوای آنان غیبت میکند ، پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند. بحارالانوار جلد 52 صفحه 145
 
24. امام رضا (ع) : شکیبائی و انتظار فرج چقدر نیکو است ، آیا گفته خدا را شنیدید که فرمود ( سوره هود آیه 93 ) : شما منتظر باشید که من هم با شما منتظرم . و همچنین فرمود :  ( سوره یونس آیه 20 ) انتظار بکشید که من هم با شما از انتظار کشندگانم . بنابراین صبور باشید ، چون فرج بعد از زمان یاس و ناامیدی می رسد و افراد قبل از شما صبورتر بودند.      بحارالانوار جلد 52 صفحه 629
 
25. امام صادق (ع) : تقوی و پاکدامنی و درستی و انتظار فرج با صبر و بردباری از راه و رسم ائمه (ع) است. بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
 
26. حضرت محمد (ص) : به زودی بعد از شما گروهی می آیند که پاداش یک نفر از آنها به اندازه پاداش پنجاه نفر از شماست . آنها گفتند : ای رسول خدا ، ما در جنگ بدر و احد و حنین با تو بودیم و درباره ما قرآن نازل شد. رسول خدا (ص) فرمود : آنچه را که آنها به دوش گرفتند ، اگر بر دوش شما می نهادند ، مثل آنها صبر و استقامت نمی کردید.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 130
 
27. امام صادق (ع) : کسی که در انتظار امام دوازدهم (ع) است ، همانند کسی است که شمشیر را در رکاب رسول خدا (ص) برهنه کرده و از او دفاع میکند. بحارالانوار جلد 52 صفحه 129
 
28. امام سجاد (ع) : کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد ، خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد. بحارالانوار جلد 52 صفحه 125
 
29. امام حسن عسگری (ع) به ابن بابویه فرمود : بر تو باد به صبر و انتظار فرج ، چون پیامبر گرامی (ص) فرمود : برترین اعمال امتم انتظار فرج است. منتخب الاثر صفحه 234
 
30. امام صادق (ع) : به خدا قسم عبادت پنهانی شما در زمان غیبت در حکومت باطل از عبادت کسی که خدا را در زمان امام حاضر و دولت حق عبادت میکند برتر است.  یوم الخلاص صفحه 243
 
31. امام حسین (ع) : حضرت مهدی دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله مرتد میشوند و گروهی ثابت قدم می مانند و اظهار خشنودی میکنند.افراد مرتد به آنها می گویند (( این وعده کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید ؟ ( منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج) است ) )) ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آنها صبور باشد ، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است.  بحارالانوار جلد 51 صفحه 133
 
وظایف زمان انتظار
32. امام جواد (ع) : همانا قائم ما مهدی (عج) است که بر مسلمانان واجب است در زمان غیبت او منتظرش باشند و هنگام ظهورش از او اطاعت کنند. منتخب الاثر صفحه 223
 
33. حضرت مهدی (ع) در نامه مبارکش به سفیر خود محمدبن عثمان فرمود : برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید ، چون همین دعا موجب فرج شماست. منتخب الاثر صفحه 268
 
34. امام جواد (ع) : حضرت ( مهدی عج ) دارای غیبتی است که روزهایش زیاد و مدتش طولانی ، پس افراد مخلص منتظر ظهور او هستند و افراد شکاک منکر او هستند. منتخب الاثر صفحه 224
 
35. امام کاظم (ع) : خوش به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند و در دوستی ما و برائت از دشمنان ما استوارند آنها از ما و ما از آنها هستیم ، آنها به پیشوائی ما راضی شدند و ما هم به شیعه بودن آنها راضی و خشنودیم و خوشا به حال آنها ، به خدا قسم آنها در روز قیامت با ما و مرتبه ما هستند. بحارالانوار جلد 51 صفحه 151
 
36. حضرت محمد (ص) : مردم ! بشارت باد بر شما فرج (( مهدی )) (عج) ، چون وعده خدا تخلف پذیر نیست و حکم او برگشت ندارد و او حکیم و آگاه است و براستی فتح الهی نزدیک است.  یوم الخلاص صفحه 226
 
37. امام صادق (ع) به زراره فرمود : اگر زمان غیبت را درک کردی ، این دعا را همیشه داشته باش :

خدایا ، خودت را به من بشناسان ، چون اگر خودت را به من نشناسی ، پیامبرت را نخواهم شناخت ، خدایا رسول خود را به من معرفی کن چون اگر رسول تو را نشناسم ، حجت تو را نخواهم شناخت ، خدایا حجت خود را به من معرفی کن زیرا اگر حجت تو را نشناسم از دین خود گمراه شده ام.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 146
 
38. حضرت محمد (ص) : کسی که در زمان غیبت ، حضرت قائم را که از فرزندان من است ، انکار کند همانند مردگان جاهلیت مرده است.   بحارالانوار جلد 51 صفحه 73
 
39. امام صادق (ع) : آیا ملاک قبولی اعمال بندگان را به شما خبر دهم ؟ روای گفت : بله ، امام فرمود : ملاک قبولی اعمال عبارتند از : 1.شهادت این که معبودی به جز خدا نیست و حضرت محمد (ص) بنده و رسول اوست 2.اقرار و اعتراف به دستور الهی 3.ولایت اهل بیت (ع) 4.برائت از دشمنان اهل بیت (ع) 5.تسلیم در مقابل اهل بیت 6.تقوی 7.کوشش در راه خدا و آرامش 8.انتظار حضرت مهدی (عج)  غیبت نعمانی صفحه 200
 
احادیث مختلف درباره حضرت مهدی (عج)
 
40.امام صادق عليه السلام فرمود: زمانيكه بندگان به خداى عزوجل ذكر نزديكترند و خدا از ايشان بيشتر راضى است ، زمانيست كه حجت خداى عزوجل از ميان آنها مفقود شود و آشكار نگردد و جاى او را هم ندانند و از طرفى هم بدانند كه حجت و ميثاق خداى جل ذكره باطل نگشته و از ميان نرفته است (فضيلت اين زمان براى بندگان ، از اين جهت است كه شخص امام و معجزات او را به چشم نمى بينند و تنها از روى تفكر و تامل در آثار و براهين به وجود او معتقد مى شوند و شبهات و وساس شياطين جن و انس هم در آن زمان بسيار است ) در آن حال در هر صبح و هر شام به انتظار فرج باشيد (و با اين عمل غم و اندوه را از خود بزدائيد و چون وقت ظهور معلوم نيست . هميشه احتمال آن مى رود، و اميد و نشاط شما را زنده نگه مى دارد، از رحمت خدا ماءيوس ‍ نباشد) زيرا سخت ترين موقع خشم خدا بر دشمنانش زمانى است كه ، حجت او از ميان بندگانش مفقود باشد و آشكار نشود، و خدا مى داند كه اوليائش (در زمان غيبت امام هم ) شك نمى كنند و اگر ميدانست شك مى كنند، چشم به هم زدنى حجت خود را از ايشان نهان نمى داشت ، و ظهور امام جز بز سر بدترين مردم نباشد (يعنى براى از بين بردن آنها و جايگزينى عدل و داد است . يا آنكه غضب خدا در زمان غيبت مخصوص مردم بد است ولى نسبت به مؤمنين رحمت و ثواب است ).  اصول كافى جلد 2 صفحه 127
 
41.جمعى از موثقين اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام نقل كردند كه شنيديم اميرالمؤ منين عليه السلام در يكى از خطبه هايش ‍ چنين مى فرمود: بار خدايا من ميدانم كه بساط علم و دانش برچيده نميشود و مايه هايش از ميان نميرود (يعنى هيچگاه روى زمين را كفر و ضلالت محض فرا نميگيرد و هميشه كم و بيش آثارى از توحيد و هدايت يافت ميشود) و ميدانم كه تو روى زمينت را از حجتى بر خلق خالى نسازى كه او يا آشكار باشد و فرمانش نبرند (مانند اميرالمؤ منين و امام حسن عليه السلام در دوران خلافت خود) و يا ترسان و پنهان (مانند امام زمان عليه السلام ) تا حجت تو باطل نگردد (و مردم بر تو حجت نداشته باشند) و دوستانت بعد از آنكه هدايتشان فرمودى گمراه نشوند، ولى آنها كجايند و چقدر؟ ايشان از لحاظ شماره بسيار اندك و از لحاظ ارزش نزد خداى جل ذكره بسيار بزرگند، ايشان پيرو پيشوايان دين و امامان رهبرند. همان امامانى كه به آدابشان پرورش يافته و براه آنها رفته اند.
اينجاست كه علم و دانش ايشانرا بحقيقت ايمان آگاه ساخته و روحشان نداى پيشوايان دانش را لبيك گويد و همان احاديثى كه بر ديگران مشكل آيد براى ايشان دلنشين باشد و بآنچه تكذيب كنندگان ، از آن وحشت دارند و متجاوزان سرباز ميزنند انس و الفت دارند. آنها پيرو دانشمندانند، براى اطاعت خداى تبارك و اوليائش با اهل دنيا معاشرت كنند و نسبت بدين و براى ترس از دشمن خويش تقيه را آئين خود سازند، روحهاى ايشان بمقام بالا مربوط است و دانشمندان و پيروانشان در زمان دولت باطل لال و خاموشند و هميشه بانتظار دولت حق نشسته اند، خدا هم با كلمات خود (ائمه يا آيات قرآن و يا تقدير خود) حق را ثابت كند و باطل را از ميان ببرد.
هاى : هاى ، خوشا بحالشان كه در زمان صلح و آرامش بر دينشان شكيبائى ورزيدند، هان از اشتياق بديدارشان در زمان ظهور دولتشان ، خدا ما و ايشان و پدران و همسران و فرزندان نيكوكارشان را در بهشت برين جمع خواهد كرد.  اصول كافى جلد 2 صفحه 130

از جمله اول خطبه شريفه پيداست كه خداى قادر و مهربان هيچگاه روى زمين را از وجود حجت و رهبر آثار علم و هدايت خالى نميگذارد، منتهى علم و هدايت شدت و ضعف دارد و امام و رهبر ظاهر و غايب ميشود، مخالفين ميگويند، امام غائب كه ممكن نباشد از او اخذ مسائل دينى كرد، چه ثمرى دارد ولى جوابش اينستكه : همان اعتقاد بوجود امام و حجت خدا امريست مطلوب و ركنى از اركان دين است ، مانند اشخاصى كه در زمان پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بودند و آنحضرت را نديدند ولى بوجودش اعتقاد داشتند مانند نجاشى و اويس قرنى از اينجاست كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در حديثى كه مورد اتفاق شيعه و سنى است فرموده است : من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية ((كسى كه بميرد و امام زمانش را نشناسد،، مرگش مرگ جاهليت است )) شيعه ميگويد، مراد بامام زمان در اين دوران ، حجة بن الحسن حضرت مهدى عليه السلام است .
 
 
42. يمان تمار گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم ، به ما فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است ، هر كه در آنزمان دينش را نگه دارد مانند كسى است كه درخت خارقتاد را با دست بتراشد ( قتاد: درختى است كه خار بسيار دارد و خارهايش مثل سوزن است و تراشيدن خارش باين طريقست كه يكدست را بالاى شاخه محكم گرفته ، با دست ديگر تا پائين بكشند و اين جمله در عرب مثلى است براى انجام كارهاى دشوار و سخت ( کنایه از سختی و دشواری دیندار بودن در زمان غیبت حضرت مهدی (عج) )
 سپس فرمود: اينچنين و با اشاره دست مجسم فرمود كداميك از شما ميتواند خار آن درخت را بدستش نگهدارد، سپس لحظه ای سربزير انداخت و باز فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است ، هر بنده ئى بايد از خدا پروا كند ، و بدين خود بچسبد ( دیندار باشد ). اصول كافى جلد 2 صفحه 132
 
43.على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر عليه السلام نقل كند كه فرمود: هرگاه پنجمين فرزند هفتمين ناپديد شود ( مراد به هفتمين خود آنحضرت و مراد بفرزند پنجم ، حضرت صاحب الامر عليه السلام است و گويا تعبير باين جمله بواسطه اشاره و تعريفش بطايفه و اقفيه است كه امام هفتم را صاحب غيبت ميدانند و به پنج امام بعد از وى معتقد نيستند. )
 خدا را، خدا را، نسبت بدينتان مواظب باشيد، مبادا كسى شما را از دينتان جدا كند، پسر جان ( در عرب رسم است كه ببرادر كوچكتر از نظر تلطف و مهربانى بنى (پسر جان ) ميگويند و ممكن است خطاب بهمه فرزندانش ‍ در حضور برادرش بوده باشد.)
 ناچار صاحب الامر غيبتى كند كه معتقدين بامامت هم از آن برگردند، همانا امر غيبت يك آزمايشى است از جانب خداى عزوجل كه خلقش را بوسيله آن بيازمايد، اگر پدران و اجداد شما (امامان و پيغمبران پيشين ) دينى درست تر از اين دين سراغ داشتند، از آن پيروى ميكردند (پس اگر ديگران بواسطه طول غيبت امام از دين برگشتند شما ثابت و پا برجا باشيد) من عرضركردم : آقاى من ! پنجمين فرزند هفتمين كيست ؟ فرمود. پسر جان ! عقل شما از درك آن كوچكتر و مغز شما از گنجايش آن تنگتر است ولى اگر زنده باشيد بدان خواهيد رسيد.  اصول كافى جلد 2 صفحه 132
 
44.مفضل بن عمر گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: بپرهيزيد از شهرت دادن و فاش كردن (خصوصيات امر امام دوازدهم عليه السلام ) همانا بخدا كه امام شما سالهاى سال از روزگار اين جهان غايب شود و هر آينه شما در فشار آزمايش قرار گيريد تا آنجا كه بگويند: امام مرد، كشته شد، بكدام دره افتاد ولى ديده اهل ايمان بر او اشك بارد، و شما مانند كشتيهاى گرفتار امواج دريا متزلزل و سرنگون شويد، و نجات و خلاصى نيست ، جز براى كسى كه خدا از او پيمان گرفته و ايمان را در دلش ثبت كرده و بوسيله روحى از جانب خود تقويتش ‍ نموده ، همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد كه هيچ يك از ديگرى تشخيص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود).
مفضل گويد: من گريستم و عرضكردم : پس ما چكنيم ؟ حضرت بشعاعى از خورشيد كه در ايوان تابيده بود اشاره كرد و فرمود: اى ابا عبداللّه : اين آفتابرا ميبينى ؟ عرضكردم : آرى ، فرمود: بخدا امر ما از اين آفتاب روشنتر است (يعنى علوم و معجزات و اخلاق و كمالات امام زمان عليه السلام براى راهنمائى مردم بحق از آفتاب روشن تر است ). اصول كافى جلد 2 صفحه 133
 
45.سدير صيرفى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: همانا صاحب الامر عليه السلام شباهتهائى بجناب يوسف عليه السلام دارد، بحضرت عرضكردم : گويا امر زندگى يا امر غيبت آنحضرت را ياد ميكنيد، فرمود: خوك و شان اين امت چه چيز را انكار ميكنند؟! همانا برادران يوست نوادگان و فرزندان پيغمبران بودند و با او (در مصر) تجارت و معامله كردند و سخن گفتند، بعلاوه ايشان برادر او و او برادر ايشان بود، با وجود اين همه او را نشناختند تا آنكه خودش گفت : ((من يوسفم و اين برادر منست )) پس چرا لعنت شدگان اين امت انكار ميكنند كه خداى عزوجل در يكزمانى با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد. (يعنى او را تا مدتى غايب كند كه چون او را ببينند نشناسند).
همانا يوسف سلطان (مشهور و مقتدر) مصر بود و فاصله ميان او و پدرش 18 روز راه بود، اگر ميخواست پدرش را بياگاهاند ميتوانست ، ولى يعقوب و فرزندانش پس از دريافت مژده يوسف ، فاصله ميان ده خود و شهر مصر را در مدت نه روز پيمودند. پس اين امت چرا انكار ميكنند كه خداى جل و عز با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد، بطوريكه او در بازارهاى ايشان راه رود و پاى روى فرش آنها گذارد (با وجود اين او را نشناسند) تا خدا درباره او اجازه دهد، چنانكه بيوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همين تو خود يوسف هستى ؟!! گفت : من يوسفم . اصول كافى جلد 2 صفحه 134
 
46.زراره گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: براى آن جوان پيش از آنكه قيام كند، غيبتى است ، عرضكردم : چرا؟ فرمود: ميترسد و با دست اشاره بشكم خود كرد (يعنى مى ترسد شكمش را پاره كنند) سپس فرمود: اى زراره ! اوست كه چشم براهش باشند، و اوست كه در ولادتش ترديد شود: برخى گويند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخى گويند: در شكم مادر بود (كه پدرش وفات يافت و سپس هم بدينا آمد) و برخى گويند: دو سال پيش از وفات پدرش متولد شد و اوست كه در انتظارش باشند ولى خداى عزوجل دوست دارد شيعه را بيازمايد)) در زمان (غيبت ) است اى زراره كه اهل باطل شك مى كنند، زراره گويد: من عرضكردم ، قربانت ، اگر من به آن زمان رسيدم چكار كنم ؟ فرمود: اى زراره : اگر به آن زمان رسيدى ، با اين دعا از خدا بخواه : ((خدايا خودت را به من بشناسان ، زيرا اگر تو خودت را به من بشناسانى ، من رسولت را نشناسم (براى اينكه هر كس خدا را شناخت ، بر او لازم مى داند، كه از راه لطف بندگانش را هدايت كند و كسى كه خدا را نشناخت ، فرستاده او را هم نمى شناسد) خدايا تو پيغمبرت را بمن بشناسان ، زيرا اگر تو پيغمبرت را بمن نشناسانى ، من حجت ترا نشناسم (براى اينكه امام جانشين پيغمبر و دست نشانده او به دستور خداست و مقام و ارزش جانشين مربوط بمقام و ارزش جانشين گذار است از اين جهت شيعه مى گويد: امام بايد از لحاظ علم و عمل و اخلاق و عصمت مانند پيغمبر باشد) خدايا حجت خود را بمن بشناسان ، زيرا اگر تو حجتت را بمن بسناسانى ، از طريق دينم گمراه ميشوم .
سپس فرمود: اى زراره ! بناچار جوانى در مدينه كشته مى شود، عرضكردم : قربانت ، مگر لشكر سفيانى او را نمى كشند؟ فرمود: نه ، بلكه او را لشكر آل بنى فلان بكشند، آن لشكر مى آيد تا وارد مدينه مى شود و آن جوان را مى گيرد و مى كشد، پس چون او را از روى سركشى و جور و ستم بكشد، مهلتشان بسر آيد، در آن هنگام اميد فرج داشته باش انشاء اللّه (مقصود از اين جوان گويا همان نفس زكيه است كه در علائم ظهور روايت شده است ). اصول كافى جلد 2 صفحه 134
 
47.اصبغ بن نباته گويد: خدمت اميرالمؤ منين عليه السلام آمدم و ديدم آنحضرت متفكر است و زمين را خط ميكشد، عرضكردم : اى اميرالمؤ منين ! چرا شما را متفكر مى بينم و بزمين خط ميكشى ، مگر بآن (خلافت در روى زمين ) رغبت كرده اى ؟ فرمود: نه ، بخدا، هرگز روزى نبوده كه بخلافت يا بدنيا رغبت كنم ، ولى فكر مى كردم درباره مولوديكه فرزند يازدهم من است ، او همان مهدى است كه زمين را از عدل و داد پر كند، چنانكه از جور و ستم پر شده باشد. براى او غيبت و سرگردانى است (هر زمانى در شهرى بسر مى برد) كه مردمى در آن زمان گمراه گردند و ديگران هدايت شوند، عرضكردم : يا اميرالمؤ منين ، آن سرگردانى و غيبت تا چه اندازه است ؟ فرمود: شش روز يا شش ماه يا شش سال ، عرضكردم : اين امر (غيبت و سرگردانى ) شدنى است ؟! فرمود: آرى چنانكه خود او خلق شدنى است (غيبتش هم قطعى و مسلم است ) ولى اى اصبغ تو كجا و اين امر؟ آنها (كه زمان غيبت را درك ميكنند) نيكان اين امت با نيكان اين عترت (خاندان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله )اند، عرضكردم : پس از آن چه ميشود؟ فرمود: پس از آن هر چه خدا خواهد مى شود، همانا خدا را، بداها و اراده ها و غايات و پايانهاست . اصول كافى جلد 2 صفحه 136
راجع بمدت غيبت كه در اين روايت بطور ترديد بيان شده است ، علامه مجلسى (ره ) ميگويد: ممكن است مقصود اين باشد كه در مقدار غيبت امام بدا حاصل شده است ، چنانچه در آخر روايت مى فرمايد، فان للّه بداءات و ممكن است بيان مقدار سرگردانى و عدم تعيين تكليف باشد و استقرار غيبت پس از آن مدت باشد و از محدث استرابادى (ره ) نقل ميكند كه مراد اين است كه آحاد مدت غيبت شش است و ظهور آنحضرت در هفتمين است و كلمه ((نيكان اين عترت )) اشاره بر جعت ائمه ديگر دارد و بداهاى خدايتعالى مربوط بامتداد غيبت و زمان ظهور آنحضرست كه بواسطه مصالح بزرگى كه برخى از آنها بعدا ذكر ميشود، از خلق پنهان شده است ، و اراده هاى او از لحاظ اظهار و پنهان داشتن از خلق و غيبت و ظهور آنحضرتست ، و غايات منافع و مصالحى است كه در اين امور است و نهايات از نظر پايان غيبت آنحضرتست از لحاظ آنچه از نظر بدا براى مردم ظاهر مى شود.اصول كافى جلد 2 صفحه 136
 
48.امام باقر عليه السلام فرمود: ما ائمه مانند اختران آسمانيم كه هرگاه اخترى غروب كند، اختر ديگرى طالع شود، (هرگاه امامى بميرد، امامى ديگر جانشين شود) تا زمانيكه با انگشت اشاره كنيد و گردن بسويش كج كنيد (يعنى تقيه را ترك كنيد و امر امامتش را شهرت دهيد) خدا اخترش را از شما پنهان كند و فرزندان عبد المطلب مساوى شوند و امام از غير امام شناخته نشود، پس چون اختر شما طالع شد، (امامتان ظاهر شد) پروردگارتانرا سپاس ‍ گوئيد. اصول كافى جلد 2 صفحه 137
 
49.محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: اگر خبر غيبت صاحب الامر بشما رسيد منكر آن نشويد. اصول كافى جلد 2 صفحه 137
 
50.مفضل بن عمر گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، و در اتاق مردم ديگرى هم نزدش بودند، كه من گمان كردم روى سخنش با ديگرى است ، امام فرمود، همانا بخدا كه صاحب الامر از ميان شما پنهان شود و گمنام گردد، تا آنجا كه گويند، او مرد، هلاك شد، در كدام دره افتاد، و شما مانند كشتى گرفتار امواج دريا، متزلزل و واژگون شويد، و نجات نيابيد جز كسى كه خدا از او پيمان گرفته و ايمان را در دلش ثبت كرده و او را با روحى از جانب خود تقويت نموده ، و همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد كه هيچيك از ديگرى شناخته نشود (حق از باطل مشخص نگردد) زراره گويد: من گريه كردم ، امام فرمود: چه تو را به گريه آورد، اى اباعبدالله ؟! عرضكردم ، قربانت چگونه نگريم كه شما مى فرمائيد: دوازده پرچم مشتبه است و هيچيك از ديگرى شناخته نشود، زراره گويد: در مجلس آنحضرت سوراخى بود كه از آنجا آفتاب ميتابيد، حضرت فرمود: اين آفتاب آشكار است ؟ گفتم : آرى ، فرمود: امر ما از اين آفتاب روشنتر است . اصول كافى جلد 2 صفحه 137
 
51.امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت قائم عليه السلام را دو غيبت است (غيبت صغرى و غيبت كبرى ) در يكى از آندو غيبت (كبرى ) در مواقف حج حاضر شود، و مردم را ببيند ولى مردم او را نبينند (اما در غيبت صغرى ، خواص اصحاب او را ميديدند و ميشناختند). اصول كافى جلد 2 صفحه 138
 
52.موسى بن جعفر عليه السلام درباره قول خداى عزوجل : ((بگو بمن بگوئيد اگر آب شما بزمين فرو رود كى براى شما آب روان مى آورد 30 سوره 67 )) فرمود: زمانى كه امام شما غايب شود، كيست (غير خدا) كه براى شما امام تازه اى آورد؟ (امام غايب شما را ظاهر كند تا از علومش كه چون چشمه صاف جاريست استفاده كنيد.) اصول كافى جلد 2 صفحه 139
 
53.امام صادق عليه السلام فرمود: چگونه باشى (عقيده تو چيست نسبت به ) زمانى كه حمله سختى ميان دو مسجد واقع شود (اشاره بجنگ و پيش آمد مهمى دارد كه ميان مسجد كوفه و سهله يا مكه و مدينه واقع ميشود) و علم و دانش مانند ماريكه بسوراخ خود ميرود، نورديده شود، و ميان شيعيان اختلاف افتد و يكديگر را دروغگو خوانند و بصورت هم تف اندازند، عرضكردم : قربانت ، در چنان وضعى خيرى نيست ، حضرت سه مرتبه فرمود: تمام خير در آن وضع است (زيرا مردم امتحان ميشوند و امام زمان عليه السلام ظهور ميكند). اصول كافى جلد 2 صفحه 140
 
54.امام صادق عليه السلام فرمود: براى حضرت قائم عليه السلام دو غيبت است : يكى كوتاه و ديگرى دراز، در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند، و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند (مقصود از دوستان مخصوص ‍ خادمان و اهل بيت آنحضرت و يا همان 30 نفرى است كه در سه روايت پيش ذكر شد). اصول كافى جلد 2 صفحه 140
 
55.ام هانى گويد: ابا جعفر محمد بن على عليه السلام را ملاقات كردم و راجع بآيه ((15 و 16 سوره 81)) از آنحضرت سؤ ال كردم ، فرمود: خنس (ستارگان غروب كننده ) امامى است كه در زمان خود هنگاميكه مردم از وجود او خبر ندارند (برخى از عملش از مردم گرفته شود) پنهان ميشود، در سال 260 سپس مانند شعله درخشان در شب تار ظاهر ميشود، اگر آن زمانرا را درك كنى چشمت روشن شود. اصول كافى جلد 2 صفحه 142

غيبت و ظهور امام زمان عليه السلام در اين دو روايت تشبيه بغروب و طلوع ستاره شده است كه در روز نهان و در شب آشكار ميشود، ميشود، و شب تار كنايه از فرا گرفتن ستم و جهالت است جهان بشريت را و سال 260 سال وفات امام حسن عسگرى و غيبت امام دوازدهم عليهماالسلامست .
 
56.ابوالحسن سوم (امام هادى ) عليه السلام فرمود: هرگاه پيشواى شما (دانش شما) از ميان شما برداشته شود، از زير پاى خود منتظر فرج باشيد. اصول كافى جلد 2 صفحه 142

اين روايت سه گونه معنى ميشود: 1 هرگاه امام شما غايب شد، هميشه و در هر حال مثل اينكه چيزى را بآسانى از زير پاى خود برميگيريد. انتظار فرج داشته باشيد، اگر چه فرج و ظهور امام نزد خدا دور باشد، 2 هرگاه علوم و معارف دينى از ميان شما برخيزد و جهان را جهالت و بى خبرى فراگيرد بدانيد كه فرج نزديكست 3 هرگاه امام شما غايب شود سر بزير اندازيد و گوشه گيرى و شكيبائى ورزيد كه شكيبائى كليد فرج و گشايش است .
 
57.امام صادق عليه السلام فرمود: قائم ما قيام مى كند و در گردن او براى هيچكس پيمان و قرارداد و بيعتى نيست . اصول كافى جلد 2 صفحه 143
 
منصور از مردى نقل مى كند و بامام صادق عليه السلام عرض كرد: هرگاه روز را صبح و شام كنم و امامى را كه از او پيروى كنم نبينم چكنم ؟ فرمود: آنكه را بايد دوست داشته باشى دوست بدار و آنكه را بايد دشمن بدارى دشمن بدار (تولى و تبرى را از دست مده ) تا خداى عزوجل او را ظاهر كند. اصول كافى جلد 2 صفحه 143
 
مفضل بن عمر گويد: امام صادق عليه السلام درباره قول خداى عزوجل ((زمانيكه در صور دميده شود 8 سوره 74 )) فرمود: همانا امام پيروز و پنهان از ما خاندان است و چون خداى عز ذكره اراده كند كه امر او را ظاهر سازد، در دلش نكته اى گذارد، سپس ظاهر شود و به امر خداى تبارك و تعالى قيام كند. اصول كافى جلد 2 صفحه 145

آيه شريفه راجع به دميدن در صور پيش از قيامت است كه در اين روايت الهام امر ظهور را در دل امام عصر عليه السلام به آن تشبيه و تاءويل فرموده است .
 
محمد بن فرج گويد: امام باقر عليه السلام به من نوشت : زمانيكه خداى تبارك و تعالى بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آنها دور كند. (پس ‍ غيبت امام عليه السلام زمان دليل خشم خداست و بندگانش ). اصول كافى جلد 2 صفحه 145
 
ابو حمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام ميفرمود: اى ثابت همانا خداى تبارك و تعالى اين امر را هفتاد وقت گذاشت ، چون حسين صلوات اللّه عليه كشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمين سخت گشت ، آنرا تا صد و چهل بتاءخير انداخت . سپس كه ما به شما خبر داديم ، آن خبر را فاش كرديد و از روى پوشيده پرده برداشتيد، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو كند و ثابت گذارد اصل كتاب نزد اوست .
ابو حمزه گويد: من اين حديث را بامام صادق عليه السلام عرضكردم ، فرمود: چنين بوده است . اصول كافى جلد 2 صفحه 190


اين روايت از چند نظر اجمال و ابهام دارد كه شارحين دانشمند اصول كافى هم فقط با ذكر احتمالات آنرا توضيح داده اند: اول از نظر هفتاد و صد و چهل كه معلوم نيست واحدش روز با ماه يا سال يا چيز ديگر است و ثانيا مبداءش معلوم نيست كه آيا هجرتست يا بعثت و يا زمان ديگر و ثالثا كلمه هذاالامر اجمال دارد از اين نظر كه آيا مقصود ظهور امام زمانست يا ظهور دولت حق بدست امامى از ائمه يا چيز ديگر است ، اگر چه در اين مورد، چنانچه مرحوم مجلسى هم گويد وجه دوم واضح و روشن بنظر ميرسد و رابعا در اثر اجمال كلمه هذا الامر خبر دادن ائمه عليهم السلام و فاش كردن مردم هم مجمل مى شود و خلاصه اين روايت يا از جمله اخبار متشابه و مستصعبى است كه درك و فهم آن منحصر بخواص است و يا آنكه در زمان صدورش قرائن و شواهد معلوم و روشنى نزد امام و مخاطب وجود داشته كه معنى آن براى عموم روشن بوده است و سپس بمرور زمان آن قرائن از ميان رفته و لذا فهميدنش براى زمان ما دشوار و متعسر گشته است .
 
عبدالرحمن بن كثير گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مهزم وارد شد و عرض كرد: قربانت : بمن خبر دهيد: اين امرى كه در انتظارش هستيم كى واقع ميشود؟ فرمود: اى مهزم ! دروغ گفتند وقت گزاران و هلاك شدند شتاب كنندگان و نجات يافتند تسليم شوندگان . اصول كافى جلد 2 صفحه 191

ظهور امام زمان عليه السلام از جمله اموريستكه وقتش معلوم نيست لذا در اين روايت تصريح شده است كه كسانيكه براى آن وقت معين كنند دروغگويند. و كسانيكه درباره ظهور آنحضرت شتاب زده شوند يعنى بخدا اعتراض و اشكال كنند كه چرا آنحضرت را ظاهر نميكند، خدا را نشناخته و بقضاء و قدر او راضى نگشته و در نتيجه بشقاوت و هلاكت رسيده اند. و اما انتظار فرج و دعا كردن براى ظهور آنحضرت و در عين حال راضى بودن بخواست و قضاء خدا و تسليم در برابر فرمانش مقتضاى عبوديت و بندگى و محبوب خداى متعال و موجب نجاتست .
 
ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السلام راجع بقائم عليه السلام پرسيدم ، فرمود: وقت گزاران دروغگويند، ما خانواده ئى هستيم كه تعيين وقت نكنيم .  اصول كافى جلد 2 صفحه 191
 
 حضرت صادق (ع) فرمود: خدا نخواهد جز آنكه با وقتيكه وقت گزاران تعيين كنند مخالفت كند (پس هر كه براى ظهور آنحضرت وقتى معين كند، واقع و حقيقت و زمانيكه خدا آنحضرترا ظاهر كند بر خلاف آنست ).  اصول كافى جلد 2 صفحه 191
 
فضيل بن يسار گويد: بامام باقر عليه السلام عرضكردم : براى اين امر وقتى هست ؟ فرمود وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند. همانا موسى عليه السلام چون (در طور سينا) بپروردگار خود براى پيغام بردن وارد شد، قومش را وعده سى روز دارد، و چون خدا ده روز بر سى روز افزود قومش گفتند: موسى با ما خلف وعده كرد، و كردند آنچه كردند (يعنى گوساله پرست شدند) پس اگر ما خبرى بشما گفتيم و طبق گفته ما واقع شد، بگوئيد: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گيريد. اصول كافى جلد 2 صفحه 191

راجع بوعده ايكه خدايتعالى با موسى كرد: در سوره بقره مى فرمايد. ((زمانيكه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم آيه 51 )) و در سوره اعراف فرمايد ((و با موسى سى شب وعده كرديم و آنرا بده (شب ديگر) كامل كرديم آيه 142 )) بعضى از مفسرين گفته اند: وعده خدايتعالى با موسى عليه السلام همان چهل شب بوده كه بايد سى روزش را روزه بگيرد و عبادت كند و ده روز ديگر هم صبر كند تا وقت مناجات رسد و بعضى گفته اند در آن ده روز تورات بر او نازل شد. و بعضى ديگر از مفسرين گفته اند اين موضوع مربوط ببداء است و براى امتحان قوم موسى بوده است ، يعنى مدت ميعاد در حقيقت همان چهل شب بود ولى موسى ماءمور بود كه سى شب آنرا بقومش بگويد و ده شب در آمدن تاءخير كند تا ميعاد حقيقى كامل شود و هم بدينوسيله امتش ‍ آزمايش شوند و مؤ منين راسخ و ثابت آنها از منافقين و متزلزلين ممتاز و مشخص گردند، تا اگر در روز قيامت يكدسته از آنها در عاليترين درجات بهشت و دسته ديگر در نازلترين درجات و يا گرفتار كيفر و عقاب بودند انتقاد نكنند و عدالت و واقع بينى خدا براى آنها روشن گردد، همچنين است موضوع ظهور امام زمان عليه السلام و تعيين وقت براى آن ، كه اگر ائمه عليهم السلام درباره آن وقتى معين كنند و در آنوقت ظهور نكند مربوط بموضوع بداء و امتحان خدايتعالى از بندگان است تا مؤ منين واقعى و حقيقى آنها از منافقين و رياكاران ظاهرى مشخص و ممتاز گردند و كسى كه اخبار بدائيه را تصديق كند بواسطه صعوبت آن بر نفس انسان ، خدا اجر و پاداش او را مضاعف و دو برابر ميدهد.
 
على بن يقطين گويد: موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: دويست سالست كه شيعه بآرزوها تربيت ميشود: (چون على اين خبر را براى پدرش نقل كرد) يقطين كه در دستگاه سفاح و منصور خدمت ميكرد) به پسرش على بن يقطين گفت : چرا آنچه درباره ما گويند (از پيشرفت دولت بنى عباس ) واقع شود و آنچه درباره شما گويد (از ظهور دولت حق ) واقع نشود؟ على به پدرش گفت : آنچه درباره ما و شما گفته شده از يك منبع است ، (و آن منبع وحى است كه به توسط جبرئيل و پيغمبر و ائمه عليهم السلام به مردم مى رسد) جز اينكه امر شما چون وقتش ‍ رسيده بود خالص و واقعش به شما عطا شد، و مطابق آنچه به شما گفته بودند واقع گشت ، ولى امر ما وقتش نرسيده است ، لذا به آرزوها دلگرم گشته ايم . اگر به ما بگويند: اين امر (ظهور دولت حق ) تا دويست يا سيصد سال ديگر واقع نمى شود، دلها سخت شود بيشتر مردم از اسلام برگردند، ولى مى گويند: چقدر زود مى آيد، چقدر به شتاب مى آيد، براى اينكه دلها گرم شود و گشايش نزديك گردد. اصول كافى جلد 2 صفحه 192

على بن يقطين در سال 182 يعنى يك سال پيش از وفات موسى بن جعفر عليه السلام وفات يافته است . و هر وقت امام عليه السلام اين حديث را به او فرموده باشد، از دويست سال كمتر است ولى پيداست كه در هر لغتى رؤ وس اعداد مانند ده ، صد، دويست ، سيصد، هزار در اءلسنه و افواه معروف است و به كسور آن توجهى نمى شود، در اينجا هم امام عليه السلام طبق همين اصطلاح و معمول لغت تكلم فرموده است .
و امام آنچه على بن يقطين به پدرش گفت مطلبى است صحيح و متين كه مضمون آن را هم مرحوم صدوق در علل الشرايع خود از حديثى نقل مى كند، و توضيحش اين است كه : موضوع اميد و آرمان در اخبار و روايت و هم در علم روانشناسى امروز از مؤ ثرترين موجبات پيشرفت و ترقى انسان به شمار آمده است ، و بر عكس ياءس و نوميدى از بزرگترين بلاها و موجبات سقوط و انحطاط معرفى شده است تا آنجا كه ياءس از رحمت خدا در رديف گناهان كبيره قرار گرفته است . امر ظهور و فرج امام زمان عليه السلام و پيشرفت دولت حق و عزت مؤ منين ، امريست قطعى و مسلم و ضرورى نزد شيعه ، ولى مصلحت و واقع بينى خداى تعالى چنين اقتضاء كرده است كه به آن سرعتى كه اصحاب ائمه عليهم السلام ، انتظارش را داشتند واقع نشود، بلكه براى مدت مديد و نا معلومى به طول انجاميد، تا مؤ منين راسخ از منافقان ظاهرى مشخص ‍ گردند و نيز همه شيعيان با آرزو و اميدى كه نسبت به ظهور آن حضرت دارند، چون وقتش را نمى دانند و احتمال مى دهند در زندگى آنها آن حضرت ظهور فرمايد، از اين جهت با روحى زنده و با نشاط وظايف دينى و اجتماعى خود را انجام مى دهند و نزديك بودن علاوه بر آن كه امريست نسبى ، از نظر علم شامل و محيط خداى تعالى ، هر دورى نزديك است چنانچه راجع به روز قيامت هم مى فرمايد ((اقتربت الساعة )) به خلاف آنكه اگر به آنها بگويد ظهور دولت حق تا دويست يا سيصد يا هزار و بيشتر به طول مى انجامد كه در آن صورت ملال و افسردگى همه را فرا گيرد و بلكه از آن جهت كه انسان طبعا به آروز و اميد راغب تر و شايق تر است ، دينى كه او را ملول و افسرده كند، رها مى كند و در پى كسى مى رود كه به او وعده هاى زود و خوش ظاهر دهد. اگر چه پوشالى و توخالى باشد.
 
مهزم پدر ابراهيم مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام از سلاطين آل فلان (بنى عباس ) سخن به ميان آورديم حضرت فرمود: مردم به واسطه شتابشان براى اين امر هلاك گشتند. همانا خدا براى شتاب بندگان ، شتاب نمى كند، براى اين امر پايانى است كه بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن پايان رسيدند ساعتى پيش و پس نيفتند. اصول كافى جلد 2 صفحه 194
 
ابن ابى يعفور گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: واى بر سركشان عرب از امريكه نزديك است ، (واى بر آنها در زمان ظهور امام قائم (عليه السلام ) كه نزديكست چنانچه در حديث 938 بيان شد) عرض كردم : قربانت گردم ، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندك ، عرض كردم بخدا كسانيكه از ايشان از اين امر سخن مى گويند (اظهار عقيده به امام زمان مى كنند) بسيارند، فرمود مردم ناچار بايد بررسى شوند و جدا گردند و غربال شوند و مردم بسيارى از غربال بيرون ريزند. اصول كافى جلد 2 صفحه 195
 
منصور گويد: امام صاق عليه السلام : به من فرمود: اى منصور: اين امر (ظهور امام دوازدهم ) به شما نمى رسد جز بعد از نااميدى و نه به خدا (به شما نمى رسد) تا (خوب از بد) جدا شود و نه به خدا تا بررسى شود و نه به خدا تا شقاوت به شقى رسد و سعادت به سعيد. اصول كافى جلد 2 صفحه 195
 
معمر بن خلاد گويد: شنيدم حضرت ابوالحسن عليه السلام مى فرمود: ((الم )) مگر مردم پنداشته اند بصرف اينكه گويند ايمان داريم رها شوند و امتحان نشوند:! اول سوره عنكبوت )) سپس به من فرمود فتنه (امتحان ) چيست ؟ عرض كردم : قربانت گردم : آنچه ما مى دانيم امتحان در دين است ، حضرت فرمود: امتحان مى شوند، چنانكه طلا امتحان مى شود، و باز فرمود: خالص و پاك مى شوند، چنانكه طلا پاك مى شود. اصول كافى جلد 2 صفحه 196
 
مردى از حضرت ابى جعفر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: دلهاى مردم از حديث شما (شيعه كه معتقد به غيبت امام عصر مى باشيد) مى رمد و تنفر دارد، پس هر كه به آن اقرار كرد بيشترش گوئيد و هركه منكر شد از او دست برداريد. همانا ناچار بايد آزمايشى پيش آيد كه هر فرد خصوصى و محرم رازى در آن سقوط كند، تا آنجا كه كه آنكس (از كمال باريك بينى و دقت ) مو را دو نيمه مى كند سقوط كند تا آنجا كه جز ما و شيعيان ما باقى نماند.  اصول كافى جلد 2 صفحه 196
 
منصور صيقل گويد: من و حارث بن مغيره با جماعتى از اصحابمان (شيعيان ) خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم (و از ظهور دولت حق سخن مى گفتيم ) آن حضرت سخن ما را مى شنيد، سپس ‍ فرمود كجائيد شما؟ هيهات ، هيهات ، نه به خدا آنچه به سويش چشم مى كشيد واقع نشود، تا غربال شويد، نه بخدا آنچه بسويش چشم مى كشيد واقع نشود، تا بررسى شويد، نه بخدا آنچه چشم مى كشيد واقع نشود. تا جدا شويد. نه بخدا آنچه بسويش چشم مى كشيد واقع نشود، جز بعد از نوميدى . نه بخدا، آنچه بسويش چشم مى كشيد واقع نشود، تا شقاوت بشقى برسد و سعادت بسعيد.  اصول كافى جلد 2 صفحه 196
 
زراره گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: امامت را بشناس ، زيرا هرگاه امامت را شناختى تقدم يا تاءخر اين امر زيانت ندهد (يعنى چه آنكه دولت حق زود ظاهر شود و يا دير، براى تو مساويست و زيانى نكرده ئى ، همانا زيان براى كسى است كه امامش را نشناسد). اصول كافى جلد 2 صفحه 197
 
فضيل بن يسار گويد: از امام صادق عليه السلام درباره قول خدايتعالى ((روزيكه هر دسته از مردم را بامامشان مى خوانيم 71 سوره 17 )) پرسيدم . فرمود: اى فضيل ! تو امامت را بشناس ، زيرا هرگاه امامت را شناختى تقدم يا تاءخر اين امر زيانت ندهد، كسيكه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر بميرد، مانند كسى است كه در لشكر آنحضرت بوده است ، نه بلكه مانند كسيكه زير پرچم آنحضرت نشسته باشد. در اينجا يكى از اصحابش گفت : مانند كسى است كه در ركاب رسولخدا صلى اللّه عليه وآله شهيد شده باشد. اصول كافى جلد 2 صفحه 197
 
ابوبصير گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم : قربانت گردم ، كى فرج و گشايش باشد؟ فرمود اى ابا بصير! تو هم از جمله دنيا خواهانى ؟ كسى كه اين امر را بشناسد، براى او بواسطه انتظارش فرج حاصل شده . اصول كافى جلد 2 صفحه 198
 
اسماعيل بن محمد خزاعى گويد: من شنيدم كه ابوبصير از امام صادق عليه السلام مى پرسيد: شما عقيده داريد كه من حضرت قائم عليه السلام را درك مى كنم ؟ فرمود: اى ابابصير! مگر نه اين است كه امامت را مى شناسى عرضكرد: چرا بخدا، شمائيد امام من و دست حضرت را گرفت حضرت فرمود: اى ابابصير! بخدا از اينكه در سايه خيمه قائم صلوات الله عليه بشمشيرت تكيه نكرده ئى باك نداشته باش (يعنى ثواب چنان كسى براى تو هست ).  اصول كافى جلد 2 صفحه 198
 
فضيل بن يسار گويد، شنيدم امام باقر عليه السلام مى فرمود: كسيكه بميرد و امامى نداشته باشد، مانند مردم جاهليت مرده و هر كه بميرد و به امامش شناسا باشد، تقدم يا تاءخر اين امر او را زيان ندهد، هر كه بميرد و به امامش شناسا باشد: مانند كسى است كه در زير خيمه امام قائم همراه او باشد.  اصول كافى جلد 2 صفحه 198
 
امام باقر عليه السلام فرمود: براى كسيكه در انتظار امر (فرج و ظهور) ما مرده است زيانى نيست (چه زيانى است ) كه در ميان خيمه حضرت مهدى و در ميان قشون او نمرده باشد. اصول كافى جلد 2 صفحه 198
 
عمر بن ابان گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: علامت را بشناس (يعنى امامت را بشناس به حديث 527 رجوع شود) چون او را شناختى تقدم يا تاخر اين امر به تو زيانى نرساند، همانا خداى عزوجل مى فرمايد: ((روزى كه هر دسته از مردم را بامامشان (همراه امامشان ) مى خوانيم 71 سوره 17)) پس هر كه امامش را شناسد مانند كسى است كه در خيمه امام منتظر باشد.  اصول كافى جلد 2 صفحه 199
 
محمد بن مسلم گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم : مردى بمن گفت : امام آخر را بشناس ، نشناختن امام اول زيانت ندهد، حضرت فرمود: خدا او را لعنت كند، من او را نمى شناسم و دشمن دارم ، مگر امام آخر جز بوسيله امام اول شناخته شود؟. اصول كافى جلد 2 صفحه 200
 
فضيل بن يسار گويد: روزى امام صادق عليه السلام خود براى ما شروع بسخن كرد و فرمود: رسولخدا صلى اللّه عليه وآله فرموده است : هر كه بميرد و پيشوائى نداشته باشد، بمردن جاهليت مرده است . عرضكردم اين سخن پيغمبر است ؟! فرمود: آرى بخدا او فرموده است ، عرضكردم : پس هر كه بميرد و پيشوائى نداشته باشد، مرگش مرگ جاهليت است ؟! فرمود: آرى . اصول كافى جلد 2 صفحه 207
 
عبدالاعلى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع بقول عامه پرسيدم كه گويند: رسولخدا صلى اللّه عليه وآله فرموده : ((هر كه بميرد و امامى نداشته باشد، بمرگ جاهليت مرده است )) فرمود: درست است بخدا. عرضكردم : امامى (در مدينه ) وفات كرده و مردى در خراسانست و نميداند وصى او كيست ، همين دورى از امام براى او عذر نيست ؟ فرمود: براى او عذر نيست . همانا چون امام بميرد. برهان وصيش بر كسانى است كه در بلد او هستند (پس آنها بايد وصى امام را با برهان امامت تعيين كنند) و بر كسانيكه در بلد امام نيستند، چون خبر وفات او را شنيدند، لازمست كوچ كنند، همانا خداى عزوجل مى فرمايد: ((چرا از هر گروه از مؤ منان ، دسته اى كوچ نكنند تا درباره دين ، دانش ‍ آموزند و چون باز گشتند قوم خويش را بيم دهند، شايد آنها بترسند)).
عرضكردم : اگر دسته ئى كوچ كردند و بعضى از آنها پيش از آنكه (بشهر امام ) برسد و بداند بميرد؟ فرمود: خداى جل و عز مى فرمايد: ((و هر كه براى مهاجرت بسوى خدا و رسولش از خانه خويش در آيد، آنگاه مرگ وى فرا رسد، پاداش او بعهده خدا باشد 99 سوره 4 )).
عرضكردم : اگر بعضى از آنها ببلد امام رسيدند شما در خانه خود را بسته و بروى خود پرده انداخته ايد، نه خود شما مردم را بسوى خود خوانيد و نه ديگرى ايشانرا بشما راهنمائى كند، بچه وسيله امام را بشناسند؟ فرمود: بوسيله كتاب منزل خدا.
عرضكردم : خدا جل و عز (در قرآن ) چگونه مى فرمايد؟ امام فرمود: بنظرم پيش از اين هم در اين باره سخن گفته ئى ؟ (از من پرسيده ئى ؟) عرضكردم : آرى . آنگاه حضرت آياتى را كه خدا درباره على نازل فرموده و آنچه را خدا به على عليه السلام اختصاص داده و وصيتى را كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله راجع به او نموده و نصبش فرموده و مصيباتيكه بآنها ميرسد و اعتراف حسن و حسين را به آن و وصيتش را به حسن و تسليم كردن حسين امر امامت را طبق قول خدا ((پيغمبر بمؤ منان از خودشان سزاوارتر است و همسران وى مادران ايشانند و خويشاوندان در كتاب خدا، بعضى نسبت به بعضى سزاوارترند 6 سوره 33 )) همه را ياد آور شد. (فرمود بيادآور).
(تا معلوم شود امامت على و حسن و حسين عليهم السلام بدليل آيات قرآن و احاديث پيغمبر صلى اللّه عليه وآله بوده و از آن پس بدليل آيه شريفه اولوالارحام ).
عرضكردم : مردم درباره امام باقر عليه السلام اعتراض كرده و ميگفتند: چگونه شد كه امامت از ميان تمام فرزندان پدرش بدر شد و بوى رسيد، با آنكه در ميان آنها كسانى بودند كه از نظر قرابت مثل او و از نظر سن بزرگتر از او (مانند زيد بن على ) بودند. در صورتيكه امامت به كوچكتران از او (بواسطه كوچكتر بودنشان ) نرسيد؟ فرمود: صاحب امر امامت به سه خصلت شناخته مى شود كه مختص به اوست و در غير او نيست : 1 او نسبت به امام پيشين سزاوارتر (نزديكتر و منسوب تر) از ساير مردمست . 2 وصى او است . 3 سلاح و وصيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله نزد اوست .
و اينها نزد من است ، كسى با من در اين باره نزاع نكند (بحديث 617 رجوع شود) عرضكردم اينها از ترس سلطان پنهانست ؟ فرمود: پنهان نيست بلكه دليلى روشن دارد، همانا پدرم هر چه آنجا (مخزن و دايع امامت ) بود بمن سپرد و چون وفاتش نزديك شد، فرمود: گواهانى را نزد من حاضر كن ، من چهار تن از قريش را كه نافع غلام عبداللّه بن عمر يكى از آنها بود، حاضر كردم . فرمود: بنويس :
اين است آنچه يعقوب پسرانش را بدان وصيت مى كند ((پسرانم همانا خدا اين دين را براى شما برگزيد نميريد جز اينكه مسلمان باشيد 122 سوره 2 )) و محمد بن على بپسرش جعفر بن محمد وصيت كرد و دستورش داد كه او را با برديكه در آن نماز جمعه ميخواند، كفن پوشد و با عمامه خودش او را عمامه بندد و قبرش را چهار گوش ساخته ، چهار انگشت از زمين بلند كند و سپس آنرا واگذارد (از چهار انگشت بلندتر نكند).
آنگاه فرمود: وصيت نامه را درهم پيچيد و بگواهان فرمود: برويد خدا شما را رحمت كند. پس از رفتن ايشان من گفتم : پدرم ! در اين وصيت نامه چه احتياجى بگواه گرفتن بود؟ فرمود: من نخواستم كه تو (پس از مرگ من ) مغلوب باشى و مردم بگويند: او وصيت نكرده است و خواستم تو دليلى داشته باشى كه هرگاه مردى به اين بلد آيد و گويد وصى فلانى كيست ! بگويند فلانى .
من گفتم : اگر در وصيت شريك داشته باشد امام چگونه تعيين ميشود؟) فرمود: از او سؤ ال مى كنيد (مسائل مشكل علمى و امور غيبى را از او مى پرسيد) مطلب براى شما روشن مى شود. اصول كافى جلد 2 صفحه 212
 
يزيد كناسى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم كه آيا عيسى بن مريم زمانى كه در گهواره سخن گفت ، حجت خدا بود بر اهل زمانش ؟ فرمود: او آن زمان پيغمبر و حجت غير مرسل خدا بود (يعنى در آن زمان ماءمور بتبليغ و دعوت نبود) مگر نمى شنوى گفته خود او را كه مى گويد ((من بنده خدايم (تا مردم نگويند عيسى خداست ) خدا به من كتاب داده و پيغمبرم ساخته و هر جا باشم (اگر چه در گهواره ) پر بر كنم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زكاة سفارش كرده 31 سوره 19 ،)).
عرض كردم : در آن زمان و در همان حاليكه در گهواره بود، حجت خدا بود بر زكريا؟ فرمود: عيسى در همان حال براى مردم آيت بود و رحمت خدا بود براى مريم ، زمانيكه سخن گفت و از جانب او دفاع كرد و پيغمبر بود و حجت بر هر كه سخنش را در آن حال شنيد. سپس سكوت نمود و تا دو ساله شد، سخن نگفت ، و حجت خداى عزوجل بر مردم بعد از سكوت عيسى تا دو سال زكريا بود، سپس زكريا در گذشت و پسرش ‍ يحيى ، كتاب و حكمت را از او ارث برد، در حاليكه كودكى خرد سال بود. مگر نمى شنوى گفته خداى عزوجل را؟ ((اى يحيى كتاب (تورات ) را با قوت بگير و ما حكم نبوت را در كودكى به او داديم 12 سوره 19 )) (يعنى ما كه ترا در كودكى حكم نبوت دهيم ، نيرو و استعداد آن را هم به تو مى بخشيم )).
چون عيسى هفت ساله شد و خدا يتعالى به او وحى فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت ، و بر يحيى و همه مردم حجت گشت . اى ابا خالد! از روزيكه خدا آدم عليه السلام را آفريد و در زمينش ساكن ساخت يك روز زمين ، بدون حجت خدا بر مردم . نباشد عرض كردم : قربانت . آيا على عليه السلام در زمان حيات رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بر اين امت از طرف خدا و رسولش حجت بود؟ فرمود. آرى ، روزى كه پيغمبر او را براى مردم بپا داشت و براى پيشوائى منصوبش ساخت و ايشان را بولايتش دعوت كرد و باطاعتش دستور داد.
عرض كردم : اطاعت على عليه السلام در زمان حيات و بعد از وفات پيغمبر صلى اللّه عليه وآله بر مردم واجب بود؟ فرمود: آرى ، ولى در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله خاموش بود و سخن نمى گفت . و در زمان حيات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله اطاعت از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله بر امت و بر على عليه السلام واجب بود و بعد از وفات آن حضرت اطاعت از على عليه السلام از جانب خدا و رسولش بر همه مردم واجب بود، و على عليه السلام حكيم و عالم بود (اشاره به آيه شريفه ((و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم )) دارد).  اصول كافى جلد 2 صفحه 220
 
اسماعيل بن بزيع گويد: از حضرت ابيجعفر عليه السلام راجع بامر امامت پرسيدم و گفتم : ممكن است امام از هفت سال كمتر داشته باشد؟ فرمود: آرى كمتر از پنج سال هم مى شود (اشاره به امام دوازدهم عليه السلام دارد) سهل گويد على بن مهزيار اين حديث را در سال 221 بمن گفت . اصول كافى جلد 2 صفحه 222
 
امام باقر عليه السلام فرمود: امام را ده علامت است : 1 پاكيزه وختنه شده متولد شود. 2 چون بدنيا آيد كف دست بزمين نهاده ، بشهادتين آواز بردارد. 3 محتلم نشود (پليدى جنابت باو نرسد اگر چه عسل بر او واجبست ). 4 چشمش بخوابد ولى قلبش بخواب نرود. 5 دهن دره و بغل باز كردن ندارد. 6 از پشت سر ببيند چنانكه از پيش رو بيند. 7 مدفوعش بوى مشك دهد. 8 زمين وظيفه دارد آنرا بپوشاند و فرو برد. 9 چون زره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را پوشد بقامتش رساباشد و چون مرد ديگرى پوشد، كوتاه قد باشد و يا دراز قامت يك وجب بلندتر آيد. 10 تا زمان زفاتش محدث باشد (فرشته باو خبر دهد). اصول كافى جلد 2 صفحه 231
 
امام صادق عليه السلام فرمود: خدا ما را از عليين آفريد و ارواح ما را از بالاتر آن آفريد و ارواح شيعيان ما را از عليين آفريد و پيكرشان را پائين آن آفريد، پس قرابت ميان ما و آنها از اين جهت است و دلهاى ايشان مشتاق ماست . اصول كافى جلد 2 صفحه 232

عليين در لسان قرآن و اخبار در مقام بلند و رفيع استعمال شده است و لذا عبارات مفسرين در معنى اين كلمه چنين است : آسمان هفتم ، بالاترين مكان ، اشرف مراتب ، اقرب مقامات به خدا، نامه عمل نيكو كاران ، و شايد اين مقام بالاترين درجات ماده باشد كه پيكر ائمه و ارواح شيعيان از آنجا آفريده شده ولى روح ائمه عليهم السلام از مقامى بالاتر آفريده شده كه ماده را در آنجا راهى نيست و پيكر شيعيان از پائين تر آن خلق شده است تا يك درجه از پيكر ائمه پائين تر باشد، پس ‍ امام و شيعه در مرحله عليين هم افق و برابرند.
 
امام صادق عليه السلام مى فرمود: دنيا پايان نيابد تا آنكه مردى از فرزندان من بيرون آيد كه طبق حكومت آل داود حكم كند، گواه نخواهد و حق هر كس را باو عطا كند. اصول كافى جلد 2 صفحه 248
 
حماد بن عثمان گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه مردى بآنحضرت عرضكرد اصلحك الله ، شما فرمودى كه على بن ابيطالب عليه السلام لباس زبر و خشن در بر ميكرد و پيراهن چهار درهمى ميپوشيد و مانند اينها، در صورتى كه بر تن شما لباس نو مى بينيم ، حضرت باو فرمود: همانا على ابن ابيطالب عليه السلام آن لباسها را در زمانى مى پوشيد كه بد نما نبود، و اگر آن لباس را اين زمان مى پوشيد به بدى انگشت نما مى شد، پس بهترين لباس هر زمان ، لباس مردم آنزمانست ، ولى قائم ما اهلبيت عليهم السلام زمانيكه قيام كند، همان جامه على عليه السلام را پوشيده و بروش على عليه السلام رفتار كند. (زيرا آنحضرت هم حكمفرامائى و زمامدارى كند و وظيفه امام عليه السلام در زمان حكومتش اينستكه خود را در رديف مردم فقير آورد). اصول كافى جلد 2 صفحه 274
 
عمر بن زاهر گويد: مردى از امام صادق عليه السلام پرسيد كه بامام قائم بعنوان اميرالمؤ منان سلام مى كنند؟ فرمود: نه ، آن نام را خدا مخصوص ‍ اميرالمؤ منين (على بن ابيطالب ) عليه السلام نموده ، پيش از او كسى بدان نام ، ناميده نشده و بعد از او هم جز كافر آن نام را بر خود نبندد. عرضكردم : قربانت پس چگونه بر او سلام كنند؟ فرمود: مى گويند: السلام عليك يا بقية الله ! سپس اين آيه را قرائت فرمود: ((اگر مؤ من هستيد بقية اللّه براى شما بهتر است 86 سوره 11 )). اصول كافى جلد 2 صفحه 275
 
شناخت حضرت مهدی (عج) در پرتو آیات قرآن
 شخصی از حضرت رسول (ص) پرسید : در قرآن مجید چه آیه ای در باب حضرت مهدی (عج) نازل شده است ؟ حضرت عرض کردند : در سوره بقره آیه 1 : ( الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب ) مقصود از ایمان به غیب ایمان به حضرت مهدی (عج) و غیبت او.  کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 95
 
 امام صادق (ع) : درباره معنی آیه 1 سوره بقره (( الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب )) از امام صادق (ع) سوال شد : امام (ع) فرمود : متقین شیعیان حضرت علی (ع) هستند و غیب همان امام غائب است و گواهش فرموده خدا در سوره یونس آیه 20 (( می گویند چرا نازل نمیشود بر او نشانه ای از پروردگارش )) بگو همانا غیبت از آن خداست در انتظار باشید من هم با شما از منتظرانم ، خدا خبر داده که نشانه همان غیب است و غیب هم همان حجت است و تصدیق آن گفته خدای عزوجل است در سوره مومنون آیه 50 (( و گرداندیم فرزند مریم و مادرش را نشانه یعنی حجت )).  کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 95
 
  هدی للمتقین * الذین یومنون بالغیب ( سوره بقره آیات 2و 3 ) {قرآن } راهبر متقین است * آنها که ایمان آوردند به غیب . امام صادق (ع ) پرده آنسوی آیه را اینگونه کنار می زند , می فرماید منظور از کسانی که ایمان به غیب دارند آنهایی هستند که باور به ظهور و قیام حضرت حجة ( مهدی عج ) دارند و به آن اقرار دارند.  کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 17 
 
  فاستبقوا الخیرات اینماتکونوایات بکم الله جمیعا "( سوره بقره آیه 148 ) درکارهای خیر بر یکدیگر سبقت بگیرید هر کجا باشید خداوند همه شما را حاضر می کند " امام باقر (ع) فرمود : کارهای نیک یعنی ولایت و اینکه خدا فرمود هرکجا باشید شما را حاضر می کند یعنی یاوران قائم (عج ) که سیصدو سیزده نفرند و به خدا سوگند ایشان همان امت شمرده شده هستند که همچون ابرهای پاییزی در یک لحظه جمع می گردند.   تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 139
 
 یا ایها الذین آمنوا اصبرو او صابرو او رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون ( سوره آل عمران و آیه 200 ) ای آنها یی که ایمان آورده اید استقامت پیشه کنید و در شکیبایی پیشتاز شوید و نگاهبانی و دیده وری نمایید واز خدا بترسید که به این اسباب امید است رستگار شوید " امام باقر (ع) در خصوص این آیه می فرماید : بر انجام واجبات دینی پایداری کنید و بر آزار دشمنان شکیبا باشید و دیدبانی و پاسداری کنید از حریم امام منتظرخود { حضرت مهدی (عج) } تفسیرالبرهان جلد 1 صفحه 334  
 یوم یاتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل اوکسبت فی ایمانها خیر اقل انتظر وانا منتظرون (سوره  انعام آیه 158 ) " آن روز که برخی از نشانه های پروردگارت تحقق پذیرد ایمان آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاوردند یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده اند سودی به حالشان نخواهد داشت بگو انتظار برید که هر آینه ماهم از انتظار برانیم " امام صادق (ع) در خصوص این آیه فرمود : نشانه ها همان نشانهای ظهور وقیام حضرت حجة ( مهدی عج ) است و منظور از انتظار , انتظار فرج است.  کمال الدین و تمام النعمة    
 بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین  ( سوره هود  آیه 86 ) " آنچه خداوند برای شما باقی گذاشته برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید " از امام صادق (ع) پرسیدند آیا در سلام کردن به حضرت قائم می توان به ایشان خطاب امیرالمومنین کرد ؟ حضرت فرمود : خیر زیرا آن اسمی است که خداوند امیرالمومنین رابدان نامیده است و هیچ کس پیش از او و پس از او بدان نام نامیده نشده ونمی شود جز اینکه کافر است . گفته شد چگونه می توان به او سلام کرد ؟ فرمود : می گویند سلام برتو بقیة الله سپس این آیه را تلاوت فرمود :  آنچه از خدا برای شما باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید.   تفسیر نور الثقین جلد 2 صفحه 390   
 قل کل متربص فتر بصوافستعلمون من اصحاب الصراط السوی ومن اهتدی  ( سوره طه  آیه 135 ) " بگو همه در انتظارند شماهم در انتظار باشید که به زودی خواهید دانست چه کسی از یاران راه راست و چه کسی هدایت یافته است  " امام موسی کاظم از پدرشان امام صادق نقل می کنند که فرمود : راه راست حضرت قائم (عج) است و هدایت از آن کسی است که با تمسک به حضرت قائم هدایت گردیده است.  بحارالانوار جلد 24 صفحه 150 
 اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر ( سوره حج آیه 39 ) " به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است ، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و هر آینه خدا بر یاری آنها تواناست " امام باقر (ع) فرمود : این آیه درشاءن حضرت قائم و یاوران آن حضرت است.   بحارالانوار جلد 24 صفحه 227 
 و یمسک السماء ان تقع علی الارض الاباذنه ,, ( سوره حج  آیه 65 ) " و آسمان را نگه میدارد تا جز به فرمان او بر زمین فرو نیفتد " امام صادق (ع) فرمود : ما پشوایان مسلمانان , حجتهای خداوند براهل عالم ، سروران ایمان آورندگان،  رهبران پیشانی سپیدان و مولای مومنانیم . ما آرامش وآسایش اهل زمین هستیم همچنان که ستارگان مایه آرامش اهل آسمانند ماهمان کسانی هستیم که خداوند به خاطر آنها با فرمان خویش آسمان را از فرو افتادن به زمین وزمین را از فرو بردن اهلش باز میدارد بخاطر ماست که خدا باران را فرو می بارد ، رحمت را پراکنده می سازد و برکتهای زمین را خارج می گرداند سپس فرمود : خداوند از زمانی که آدم را آفرید زمین را از حجتش خالی نگذاشت خواه آن حجت ظاهر یا غایب و پوشیده باشد . به امام عرض کردم پس چگونه مردم از حجت غائب بهره مند می شوند ؟ حضرت فرمود همان طور که از خورشید پشت ابرها بهره مند می شوند.  کمال الدین و تمام النعمة  
 امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض ( سوره نمل  آیه 62 ) " [ جز خدا ] کیست که دعای در مانده راپاسخ گوید و گرفتاری او را بر طرف سازد و شما را جانشینان خود در زمین قرار قراردهد ؟ امام صادق (ع) فرمود : این آیه درباره قائم آل محمد (ص) نازل شده ،  به خدا سوگند اوست آن در مانده ای که هر گاه در مقام ابراهیم (ع) دو رکعت نماز بگذارد و خداوند را بخواند و دعا کند خداوند دعای او را اجابت می فرماید و او را جانشین در زمین قرار می دهد.  تفیسر برهان جلد 3 صفحه 208 
 اعلمواان الله یحیی الارض بعد موتها قد بینا لکم لایات لعلکم تعقلون ,, ( سوره حدید  آیه 17 ) " بدانید که زمین را خدا پس از مرگ زنده می گرداند ،  به تحقیق ما نشانه های خود را برای شما آشکار کردیم تا مگر فکرو عقل را بکاربندید " امام باقر (ع) راجع به این آیه می فرماید : خداوند زمین را بوسیله قائم پس از بی جانی آن زنده میکند و مرگ و بی جانی زمین یعنی کفر اهل زمین , مردن زمین به کفر ورزیدن اهل آن است زیرا کافر مرده است .  اثبات الهداه جلد 3 صفحه 492 
 فلااقسم با لخنس * الجوار الکنس ,, ( سوره تکویر / آیات 15 , 16 ) " سوگند به ستارگانی که باز می گردند , حرکت می کنند واز دیده ها پنهان می شوند " امام باقر (ع) درباره این آیه فرمود : او (ستاره ) امامی است که در سال دویست و شصت  خود را از دیده ها پنهان میسازد ، آنگاه همچون ستاره ای درخشان در شب تاریک آشکار می شود و نور افشانی میکند.    اصول کافی جلد 1 صفحه 341 
 لترکبن طبقا عن طبق (سوره انشقاق / آیه 19 ) " بی تردید شما از حالتی به حالتی (از مرتبه ای به مرتبه ای ) دیگر می روید " امام صادق (ع) فرمود : همانا قائم ما را غیبتی است که مدت آن به طول می انجامد و اینکه خداوند می فرماید شما از حالتی به حالتی می روید یعنی سنتهای پیشینیان در مورد شما تحقق می یابد.  کمال الدین و تمام النعمة  
 و العصر * ان الانسان لفی خسر * الا الذین آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا باصبر . (سوره عصر ) ." سوگند به عصر , که همانا انسان در زیان کاری و خسران است  ،  جز آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و یکدیگر را به حق سفارش نمودند و به صبر توصیه کردند " حضرت صادق درباره این آیه فرمود : " سوگند به عصر " یعنی عصر ظهور حضرت قائم (عج) " همانا انسان در زیانکاری است " یعنی دشمنان ما  در زیانند " مگر آنان که به نشانه های ما ایمان آورده و کارهای شایسته کنند " یعنی با برادران دینی همیاری نمایند " و یکدیگر را به حق سفارش نموده یعنی به امامت و ولایت سفارش کنند و یکدیگر را به صبر توصیه کردند " یعنی به عترت.  تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 666 


و....

تزكيه (خودسازي) - رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

تزكيه (خودسازي)[1]

·    قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.

·  انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.

·  به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .

·  شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[2] .

آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.

آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .

 رضا قارزی



[1]برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله فاطمي

[2]جزاء من تزكي/ طه 76

تحولات سیاسی و امنیتی مصر و ابهامات بعد از مرسی-رضا قارزی

بسمم الله الرحمن الرحیم

تحولات  سیاسی و امنیتی مصر و ابهامات بعد از مرسی

قرار گرفتن  تحولات کنونی مصر به عنوان محوری مهم در کنا  ر برکناری  امیر قطر و اوضاع  نا مشخص آینده سیاسی عربستان در منطقه  بر ضرورت شناخت اوضاع حاضر  مصر و آینده آن می افزاید در ادامه به بررسی تحولات  سیاسی و امنیتی مصر و ابهامات بعد از مرسی خواهیم پرداخت :

  1-  جغرافياى سياسى و جمعيت كشور مصر

مصر در تاريخ گذشته خود، در ميان كشورهاى عربى، نقش ويژه اى داشته است. اهميت مصر، آنجايى بيشتر رخ مى نمايد كه از يك سو، به عنوان مركز ثقل انديشه هاى سياسى و مذهبى در جهان عرب و از سوى ديگر، محل اصلى ظهور ناسيوناليسم عربى در سالهاى پس از جنگ جهانى دوم و بالاخره جولانگاه اصلى مبارزه با اسرائيل و حمايت از مبارزات ضد صهيونيستى جنبش مقاومت مردم فلسطين بوده است. پيشگامى مصر در ميان كشورهاى عربى در دو حقيقت اصلى نهفته است: قرار گرفتن مصر به عنوان مهد اصلى نشر جنبش فكرى ناسيوناليسم عربى به رهبرى جمال عبدالناصر و خيزش جنبشهاى اسلامى به رهبرى گروههاى اسلامى و اصلاح طلب. مصر از جمله كشورهاى شمال آفريقاست و با مساحتى معادل 1001449 كيلومتر مربع، بيست و هشتمين كشور جهان به شمار مى رود. در منطقه مايل به گرم واقع شده و داراى حكومت جمهورى مى باشد. نژاد مردم اين كشور، عموما قبطى و سامى بوده و 92% جمعيت آن را مسلمانان تشكيل مى دهند. زبان رسمى، عربى و واحد پول اين كشور«ليرمصرى» مى باشد. مصر داراى سرزمينى عمدتا كم ارتفاع و جلگه هاى آن دراطراف رود نيل و دلتاى آن، قرار دارد. اين كشور در كنار درياهاى مديترانه و سرخ ودرهمسايگى كشورهاى ليبى درغرب، سودان درجنوب و فلسطين اشغالى در شمال شرقى واقع شده است. مصر بالغ بر 52426000 نفر(سال 91) جمعيت داشته و از نظر توزيع جمعيت، 45 % مردم اين كشور در شهرها و 55 % آن در روستاها زندگى مى كنند. تراكم جمعيتى اين كشور 9/41 كيلومتر مربع مى باشد. 6/31 جمعيت آن را افراد زير 14 سال، 5/65 افراد بين 15 - 59 سال و 9/2 % جمعيت را افراد بالاى 60 سال تشكيل مى دهند. متوسط عمر براى مردان 6/53 و براى زنان 8/56 سال مى باشد. ميزان زاد و ولد 7/37 (درهزار) و ميزان مرگ و مير 8/11 (در هزار) است. متوسط رشد جمعيت آن 3/2 درصد مى باشد. مهمترين شهرهاى اين كشور از نظر جمعيت، قاهره با 5084463 نفر، اسكندريه با 2318655 نفر، جيزه با 1246713 نفر، شبراءالخيمه با 393700 نفر، محلة الكبرى با 292853 نفر، طنطابا 284636 نفر و بالاخره پرت سعيد با 262620 نفر مى باشد.

 2- وضعيت اقتصادى

مهمترين صنايع اين كشور، نساجى، شيميايى، نفت، سيمان، فلزكارى، فولادسازى و محصولات كشاورزى است. نيروى كار اين كشور، بالغ بر 13ميليون نفر است كه 13 % آن در صنايع، 24 % دركشاورزى و 24 % درخدمات مشغول به كارهستند. ميزان توليد ناخالص ملى (1978 م) بالغ بر 20 ميليارد دلار و در آمد سرانه آن 492 ميليارد دلار بوده كه 22 % آن از منابع و 30 % از كشاورزى مى باشد. هزينه هاى نظامى آن درسال، 7/3 % و آموزش و پرورش نيز 3/5 درصد توليدناخالص ملى رابه خود اختصاص داده است. سالانه در حدود يك ميليون نفر، توريست از اين كشور ديدن مى كنند.

3- امتيازات جغرافيايى

از مهمترين ويژگيهاى جغرافيايى اين كشور، مى توان به رود نيل اشاره كرد كه با 6671 كيلومتر طول كه از سد آسوان در جنوب تا قاهره درشمال، دريك دره حركت مى كند وسپس وارد دلتاى نيل مى شود وفلات صحرايى را به دو صحراى غربى كه با 362800 مايل مربع وسعت، تا مرز ليبى امتداد دارد و صحراى شرقى كه تا درياى سرخ و كانال سوئز و خليج عقبه امتداد دارد، تقسيم مى كند. همچنين صحراى سينابا23000 مايل مربع وسعت، سومين صحراى بزرگ مصراست. كاترين بلندترين قله اين كشور، درجنوب صحراى سينا واقع وداراى 866 پاارتفاع است.

4- چهره تاریخ سياسى مصر

قانون اساسى اين كشور، در سال 1971 تدوين گرديده است و قوه مقننه آن از مجلسى به نام "مجلس خلق" با 392 عضو تشكيل مى شود. براساس آخرين تقسيمات كشورى، مصر از 25 فرماندارى شكل مى گيرد. فعاليت احزاب دراين كشور، محدود بوده.

حدود 44 % مردم، باسواد و 43 % نوجوانان 15 - 19 ساله، در مدارس مشغول به تحصيل مى باشند و به طور متوسط، براى هر 31 دانش آموز يك معلم وجود دارد.

روزانه، تقريبا 14نشريه باتيراژى حدود 4284000 و سرانه 102 روزنامه براى هرهزارنفر در سال منتشر مى شود. (1980م).

مصر از نوادر كشورهاى عربى است كه قدمت آثار باستانى آن به 5000 سال قبل برمى گردد. اهرام سه گانه مصر، ظهور و سقوط فراعنه مقارن با ظهور حضرت موسى عليه السلام، تصرف مصربه وسيله امپراتورى عثمانى در سال 933 قمرى، تشكيل حكومت مستقل فاطميان درقرن چهارم كه و به مدت 5 قرن در مصر حكومت كردند، كشمكش هاى اول عثمانى، فرانسه و انگليس بر سر كانال سوئز، تسخير مصر از سوى ناپلئون درسال 1798، افتتاح كانال سوئز در سال 1869، اعلام رژيم جمهورى در سال 1954از سوى ژنرال محمد نجيب، جنگ شش روزه مصر و اسرائيل كه طى آن تمام صحراى سينا و نوار غزه به وسيله اسرائيل اشغال شد، انعقاد پيمان صلح كمپ ديويدبا رژيم اسرائيل و بالاخره، ترور رئيس جمهور اين كشور در سال 1981از حوادث مهم و تاريخى اين كشوربه شمارمى آيند. (1)

به ندرت مى توان در جهان، مكانى مناسبتر از خاورميانه و شمال آفريقايافت كه درآن مفيد بودن ديدگاههاى جغرافياى سياسى رابه معرض آزمايش گذاشت. در سالهاى اخير، هيچ نقطه اى بااين وسعت، نتوانسته است به اندازه خاورميانه و شمال آفريقا توجه همراه با نگرانى جهانيان را به خود جلب كند. حال چرا بايد اين منطقه، صحنه اين همه خشونت و تغييرسياسى باشد و چه چيز اعث شده كه اين منطقه، مركز توجه قدرتهاى بزرگ شود؟ به نظر مى رسد از عوامل اصلى اى كه كشورمصر را مهد جنبشهاى اسلامى و ملى كرده است، موقعيت مهم واستراتژيك جغرافيايى و اكولوژيكى اين كشور مى باشد.

5-تحولات حاضر مصر

آنچه که در مصر به وقوع پیوسته، نتایج اعتراضات مردمی ودر دست گرفتن قدرت از ناحیه ارتش و تحویل آن به رئیس دادگاه قانون اساسی مصر وتشکیل دولت همسو غرب و اسرائیل بوده است. ابعاد مختلف تحولات حاضر و چالش‌های مطرح را در چند مطلب اساسی می‌توان بیان نمود:

جنبش وخیزش جامعه مصر که ارتش آن را همراهی نموده و انتقال قدرت را باعث گردیدکه اخوان آن را کودتا خواند .عدم مقبولیت ارتش و شاخصه نماینده حکومت مبارک بودن از دیدگاه مردم باعث گردیده بعداز به میدان ارتش قدرت را تحویل دهد.اکثر طرفداران محمدمرسی  در انتخابات سال پیش به دلیل عملکرد ضعیف و تک‌روی‌های او و تیم و کارگزارانش از مرسی بریده و جزو معترضان در مقابل او قرار گرفتند مانند ناسیونالیست‌های صباحی، سلفی‌ها،اسلام‌گرایان ابوالفتح، ناصریها،  ملی گراهاو غیره. انحصار طلبی، خودرأیی، درعین عدم پاسخ‌گویی به مطالبات مردمی اشتباهات، سیاست‌های مشکوک خاصه منطقه‌ای و در مقابل آمریکاو اسرائیل، همسویی با حکومت‌های عرب ضداخوان، عدم همسویی با هیچ گروه سیاسی داخل، عدم اعتمادسازی، مقبولیت نداشتن در بین گروه‌های سیاسی، ملی و مرجع و ارتش از مجموعه علل نارضایتی‌های مصر کنونی از مرسی بود. ناتوانی در حل معضلات اقتصادی، امنیتی و اجتماعی، محافظه‌کاری نپذیرفتن حرف مردم، سختگیری‌های سیاسی مرسی، هدف تسلط بر ارتش، نیز این عوامل را همراهی می‌نمود.آمریکا، همپیمانان و اسرائیل و شرایط حاضر در مصر: کنار گذاشتن مرسی در شرایط کنونی با وجود رابطه و خواهش‌های مرسی از آمریکا و اسرائیل و یاران منطقه‌ای‌اش باعث سیاست‌های مشکوک منطقه‌ای مرسی از دیدگاه‌ گروه‌های مرجع و مردم مصر به ویژه در قبال غرب و  اسرائیل شده بود،مرسی با همراهی در کشتار شیعیان و علویان در سوریه از بر هم زنندگان معادلات سیاسی حاضر در تاریخ مصر بود. در شرایط حاضر غرب ، اسرائیل ،عربستان و قطر ، همراهان مرسی را ظاهرا اسلامی اخوانی  رانسته که آنرا خط و نشان ‌کشیدن در مقابل آنها می‌دانند.سران اخوان و مرسی دستگیر و در ردیف اتهام  مبارک  در مصر قرار گرفته شده‌اند. قطعاً با شرایط ایجاد شده کنونی مصر باید در انتظار آینده‌ای دشوار در مسائل اقتصادی، امنیتی، سیاسی و بازتاب‌های ان بود.مطالبات، آزادی‌های‌ سیاسی اجتماعی، مشارکت مردم درعرصه سیاسی کشور و دخالت دادن مردم از خواست‌های مطرح مردم در مصر کنونی است.

 6-آمریکا بعد از مرسی به دنبال چه چیز در مصر است ؟

آمریکای جهانخوار در جریان بیداری اسلامی و سقوط حکومت مبارک و نظامیان در مصر خواهان راه حل دموکراتیک در صحنه مصر نبود تا با ایجاد ثبات سیاسی شرایط دوران مبارک باز بتواند اهداف خود را در مصر و منطقه دنبال کند ، که در جهت این مقصود هزینه های زیادی نموده ولیکن در شرایط حاضر به دنبال روند تغییر وتحول با ابزار کنترلی ارتش در فضای سیاسی مصر است .در جریان پیروزی ، مرسی و اخوان فقط ریاستجمهوری را گرفتند ولی اکثر نظامیان و کارمندان و حاکمیت همان سیستم  مبارک بودند . انتقال کنونی ضعفهای دولت مرسی و روابط مخالفت آمیز با ایران به ویژه در جریان مقاومت وسوریه در جهت خشنودی آمریکا واسرائیل بوده است که اکثر موافقان مرسی را از اردوگاه او به جبحه مخالفان و نهایت اعتراضات مردمی و سپردن قدرت از ناحیه مردم به ارتش و از ارتش به جریان حاضر منجرگردید .پناه بردن مرسی به آمریکا  و آنرا قدرت بلا فصل جهان پذیرفتن،بزرگترین اشتباه استراتژیکی مرسی در دوران 1 سال اخیر بوده است . آمریکا در منطقه همواره طرفدار جریانهای تند و لاتیک ، سلفی و ضد شیعی در منطقه بوده است  که از آنها به عنوان قدرتهای تکنوکرات یا اصلاح طلب ها یاد میکند .به طور خلاصه امريكا با ياري و هزينه كرد ، جريان ها ، مراكز و افراد وابسته و همسو خود در مصر مانند ارتش و دستگاههاي مشابه ، به دنبال كسب مشاغل خود و تسلط سياسي خود در مصر بوده است اين وابستگان سالانه به امريكا رفته و در مراكز مشخصي آموزشها و ايده هاي لازم را  می گيرند . امريكا با حفظ موقعيت و امنيت اسرائيل در منطقه و به دست آوردن انرژي برنامه هاي اصلي خود را در مصر دنبال مي كند . دولت موقت حاضر در ابتداي كار با سفر به امريكا و مذاكرات و تائيد معاهده كمپ ديويد كاملا منافع امريكا ، اسرائيل و نوكري آنها در مصر را دنبال مي كند . هواپيماهاي نظامي اسرائيل در فضاي امنيتي مصر پرواز مي كنند و سپس شرايط حاضر و رو به جلو مصر به نفع امريكا و اسرائيل در حال تغيير و تحول است . مگر  اینکه تلاشهای عرصه فضای سیاسی مصربا‌اتحاد ،  تلاش سياسي ديپلماسي و گفتمان در مصر شرايط كنوني را به نفع ديگر تغيير دهد .در سياست  كنوني امريكا در منطقه ؛عدم حمايت از ديكتاتور ها در زمان سقوط و عدم سنگ اندازي آشكار در قبال قيامها و وانمود كردن به پذيرش اشتباهات در حكومت ها جهت جايگزين كردن خود در راس فضاهاي سياسي كشور ها آشکاراست . در جريان تحولات حاضر مصر ارتش به همراه جنبش ملي با روش قدرت نرم و تكنوکراتی ( اصلاح طلبي ) به دنبال تثبيت خواست خود كه نهايتا نوكري و سر سپردن امريكا و اسرائيلیان است مي باشند . ديدگاه كلان ظالمانه امريكا بر اين قرارداد كه مصر كشوري است كه بايد به روش همان فراعنه و ديكتاتورها و پادشاهان سابق اداره شود و صلاحيت و استحقاق حكومت مردمي را ندارد.

امريكا بر اين اعتقاد است كه  درمصر و تركيه و كشورهاي ديگر اسلامي نبايد اسلام حكومت كند وجایگزین آنها حکومت های لائيك يا حكومت اسلامي لائيكی باشد و مي گويد : هرچه كنيد چون مسلمان اند بايد در اولين فرصت بزرگترين ضربه را به آنها وارد كرد . آيا با وجود استراتژي هاي ثابت شده امريكا در نابودي ، ضعف ،‌تسلط و تغيير حاكميت مسلمانان در منطقه و جهان چرا بايد  مسلمانان در جهان اسلام مانند مرسي سازش كند و بجاي و استكبار ستيزي و تقابل و رويارويي با دشمنان با انها كنار آمد و فريب خورده ، كنار گذاشته شوند .   

       7- ایجاد شرایط گفتمانی راهبرد حل بحران حاضر مصر

عرصه فضای کنونی سیاسی مصر  عرصه تقابل و رویارویی قطب ارتش و جنبش ملی با جریان اخوان المسلمین  می باشد . جنبش ملی سردمدار حرکت تمرد است که باعث کودتا علیه اخوان المسلمین و حاکمیت مرسی و تیم او گردیده. اخوان حاضر در قبال تحولات حاضر 2 دیدگاه در  درون جریان آن وجود دارد .دیدگاه اول : گفتمان و نهادینه نمودن جریان انتخابات آینده و کسب موفقیت دوباره سیاسی کشور و روند طبیعی حاکمیتی را پذیرفته اند .دیدگاه دوم : کسب مشروعیت از دست رفته از راه خشونت و درگیری . ارتش و نظامیان در دوران دیکتاتوری 30 ساله مبارک حکم نظامی گری خود را داشته و الان هم باعث انتقال قدرت از مردم به جبهه ملی گردیده ، ولی از جایگاهی مثبت به خاطر سابقه دوران مبارک برخوردار نیستند .انقلاب مردمی اسلامگرایان  در مصر که یک سال پیش به نتیجه رسید الان در ورطه استبداد و حاکمیت دوباره دیکتاتورها ،  نظامیان وغرب زده ها قرار گرفته است در جامعه مصری که موج انقلاب وبیداری اسلامی آن از مساجد و نماز جمعه ها و شعارهای مذهبی شروع شد .راهکار اساسی حل بحران حاضر مصر ایجاد شرایط گفتمانی  و دموکراتیک و سیاسی قابل حل بوده و آینده سیاسی مصر نیازمند ثبات و روند جریان سازی سیاسی و تلاش نرم افزاریاست به جای تشدید شرایط کنونی، خشونت ، تقابل ،رویارویی نظامی ، درگیری ،سخت افزاری، حاکمیت نظامیان و دیکتاتورها .          رضا قارزی 22مرداد 1392

تحولات سیاسی سوریه و انتظار شکستی های بزرگتر برای دشمنان جبهه مقاومت- رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 تحولات سیاسی سوریه و انتظار شکستی های بزرگتر برای دشمنان جبهه مقاومت 

 آمریکا، همپایان و نوکران منطقه‌ای‌اش همواره در غرب آسیا، حامی جریانهای رادیکال، سلفی و ضد شیعی بوده اندو کلیه نظامها، جریانها و حرکتهای مردمی اسلامی مخالف اش را مورد سرکوب، ستیز و حمله قرار می‌دادند. انقلاب اسلامی ملت ایران رفتار مستکبرانه غرب و آمریکادر از ابتدای شکسته طوری که آمریکا در سالهای اخیر بخصوص بعد از بیداری اسلامی بدمبال جایگاه از دست رفته و آینده خود در منطقه می گردد. جبهه مقاومت اسلامی تشکیل شده بر علیه استکبار جهانی و اسرائیل زمینه فروپاشی و نابودی‌اش آنها رامی‌باشد . تحولات جدیدکنونی سوریه نوید شکست های بسیار تلخ همچون وقایع لبنان، جنگ 22 روز و 8‌ روز را برای غرب، اسرائیل، اعراب همراه و ترکیه را نوید می دهد. با بررسی فضای سیاسی سوریه در یک نگاه می‌توان به موضوعات ونتایج مهم تحلیلی رسید از جمله اینکه: 1ـ ضعف، ناتوانی، غافلگیر شدن و پیرامون نیروهای معارض داخلی در جریانهای مقابله با جبهه مقاومت و ارتش سوریه و اختلافات درونی شدید کاملا مشهود است. 2ـ انتظار مکارانه غرب از فضای سوریه علاوه بر قتل عام علویان و شیعیان ، کشتار جریانهای تندرو ،رادیکال، سلفی و ضد شیعی فرستاده به داخل به دست خود آنها از تمام منطقه با توجه به هدف راحت شدن از آنها در عین استفاده ابزاری آنها به عبارت دیگر عرصه سوریه عرصه نابود شدن نوکران خود فروخته وهابی،سلفی ، النصره ، القاعده و ترکی تندرو که خوست آمریکا و اسرائیل است. 3ـ پیروزیهای مکرر،پیش روی و احاطه ارتش در اکثر مناطق خاصه حلب و حومه دمشق. 4ـ گشایش و گسترده شدن تحرکات نظامی ارتش سوریه و ادامه پاکسازی ها و گشت‌زنی‌ها. 5ـ کسب برتری نسبی سیاسی به نفع سوریه در فضای جهان و اعراب و کاهش اقبال و جانبداری‌ و حمایت از معارضین . 6ـ افزایش تنش روسیه با غرب نشانه عقب‌‌ گر غرب در برخی مواضع بویژه در اثر شکستهای معارضین در داخل سوریه بوده است. همچنین اسرار روسیه به ادامه قراردادهای دفاعی خود با سوریه وتجهیز و قراردادهای دفاعی. 7ـ برپایی تظاهرات، اعترضات و تجمعات گوناگون مردمی در محکومیت دشمنان در سوریه. 8ـ مشغولیت نسبی ترکیه به درگیری‌ها واوضاع داخلی خودبه عنوان بانی شروع جنگ داخلی سوریه. 9ـ ادامه ارسال سلاح وتسلیحات نظامی آمریکا و همپیمانان و اعراب خودفروخته به دشمنان و مخالفان داخلی. 10ـ حمله تروریستها به شهر‌های شیعه نشین در اطراف حلب و...و همچنین تشدید حملات دشمنان به شیعیان در منطقه خاصه عراق ،پاکستان، لبنان، افغانستان، بحرین، حمله به خانه‌ها و کشتار زنان و کودکان در ازای شکستهای سوریه. 12ـ آشکار شدن قوت بشار اسد و ارتش و دولت سوریه و ایستادگی در مقابل معارضین. 13ـ در اختیار گرفتن نقاط حساس توسط ارتش سوریه. 14ـ تاکید دولت سوریه به عدم حاضر نشدن در مسیر مذاکرات بین‌المللی تا زمان ارسال سلاح و تجهیزات آمریکا و اروپا به گروههای تروریستی.  

رضا قارزی 22 مرداد92

تحلیل سیاسی (اهمیت ، اهداف، مراحل وسیر انجام و نکات ) -رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیل سیاسی (اهمیت ، اهداف، مراحل وسیر انجام و نکات )

اهمیت داشتن تحلیل سیاسی :

حضرت امام خمینی (ره ) : فردای شما، فردای دشواری است اگرمجهز به علم، تقوا، شعور انقلابی سیاسی باشید پیروزی تان حتمی است.

- مقام معظم رهبری می فرمایند: « بنده درقضایای تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفته ام که چیزی که امام حسن مجتبی علیه السلام را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی دربین مردم بود. مردم تحلیل سیاسی نداشتند. آن چیزی که فتنه خوارج را بوجود آورد امیرالمؤمنین علیه السلام را آن جورتحت فشار قرارداد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن جورمظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی درمردم بود. والا همه مردم که بی دین نبودند. مردم تحلیل سیاسی نداشتند.».

- مقام معظم رهبری: «نکند، بعضی ها برخی ازساده لوحی ها ونسنجیده کاری ها را مرتکب شوند و بعضی حرف های نسنجیده را بگویند وبعضی موضع گیری های نسنجیده را اتخاذ کنندومردم را ناامید سازند،ضعفی درفلان دستگاه وجود دارد، فورا نظام اسلامی را زیرسئوال ببرندکه چرا این ضعف دراین دستگاه هست».

-مقام معظم رهبری:« برای استمرار انقلاب نیاز به دوعنصردین وآگاهی داریم.».

- تحلیل سیاسی چیست؟  تحلیل سیاسی نوعی تحقیق وپژوهش درباره پدیده های سیاسی جهت روشن کردن ابهامات، پاسخگویی به سوالات موجود وهمچنین پیش بینی آینده وشرح چرایی رخداد یا اتفاق سیاسی.

اهداف تحلیل سیاسی

1-کشف حقیقت  2- تبیین مسائل وشفاف سازی 3- پاسخ منطقی دادن به شبهات وسئوالات سیاسی 4-کمک به تصمیم گیری مناسب وموضعگیری صحیح 5- تأثیرگذاری برمحیط سیاسی وهدایت گری جامعه. 6-رسیدن به یک موضوع صحیح اصولی ومنطقی 7- افزایش قدرت تحلیل وتعقل سیاسی افراد. 8-برقراری توازن معقول بین سیاست های حاکم وخواسته های جامعه.  9- پاک کردن اذهان وافکارجامعه ازمصائب وافکارغلط 10-یاد دادن اصول صحیح ومبناها وروش های صحیح سیاسی درموضوعات، مباحث، پدیده ها، مسائل، جریان ها، رویدادها ورخدادهای سیاسی 11- جلوگیری ازنفوذ وقدرت نمایی دشمنان اسلام ونظام اسلامی 12- ابهام زدایی ازیک پدیده سیاسی وپی بردن به اجزای نامعلوم آن 13- تخمین وپیش بینی آینده.

مراحل وسیر انجام تحلیل موضوعات، جریان ها، مسائل ورخدادهای سیاسی براساس منابع اسلامی

درجامعه اسلامی معمولا بسیار با موضوعات، پدیده ها، جریان ها و.. سیاسی مواجه هستیم.درمواجهه با این موارد چطورباید تحلیل درست وصحیح منطق واجرایی خوب ارائه شود چطورباید دچاراشتباهات، خطاها، گمراهی ها وغفلت ها نشد وخلاصه به عنوان یک فرد هدایت شده مربی وهادی سیاسی چگونه باید بود؟ ویا به عبارت دیگر یک مسئله سیاسی را چطورباید روشمند وصحیح تحلیل کرد، چه مراحلی را باید طی نمود؟

1-تعیین (معین کردن) موضوع یا مورد تحلیل:

برای تعیین موضوع صحیح باید به سه اساس، معیار وملاک زیرتوجه شود.

الف: منافات نداشتن موضوع یا مورد تحلیل با وظایف تحلیل گرورعایت کردن اصل مخالف مصالح وموازین احکام اسلام نبودن موضوع.

ب: پرداختن به موضوع مقدورباشد وخارج ازتوان تحلیل گرنباشد. مثال 1: بررسی دستگاه های اطلاعاتی ناوهای آمریکا ( که دارای طبقه بندی و دسترسی دشوارمی باشد).

ج: به روزبودن موضوع: یعنی موضوع سوخته نباشد وتاریخ مصرفش نگذشته باشد مثل: جریان یک ماه قبل را به عنوان مسئله روزبررسی کردن.

2-تعیین (معین نمودن) اهداف، ابعاد ودامنه موضوع تحلیل

نکات مهم : 1- اهداف باید معلوم باشد که دنبال چی هستیم؟ هدف ومقصود ما ازتحلیل چیست؟  2- تعیین هدف به چگونگی بهره گیری ازاطلاعات و انجام مراحل بعدی وبه نتیجه رسیدن تحلیل کمک می کند. درغیراینصورت مسائل وموضوعات مختلف سرگردان شده وبی سرانجام می مانیم.

3-باید ابعاد وجنبه های آن موضوع تحلیل را شناخت و جنبه مورد نظر ازپدیده مورد تحلیل را مشخص نماید. به عبارت دیگر منظور ازتعیین هداف اینکه باید سئوالات تحلیل مشخص شود تا مراحل بعدی به آن. پاسخ صحیح ومنطقی داده شود. مثلا کدام بعد موضوع بررسی شود، آیا پیشینه وریشه تاریخی پدیده یا ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، ریاضی، حقوقی، سیاسی وفنی یا بعد دیگر باید تعیین شود کدام مورد نظراست.

-توجه : درمرحله تعیین هدف باید :

1- جهت گیری 2- نوع  3-سطح تحلیل

مشخص شود که سطح ونوع تحلیل با سه ملاک تعیین می شود:

الف: سطح علمی مخاطبان (توان فکری وتحلیلی، اطلاعات و..)

ب: منابع خبری (آشکاراست یا بسته، طبقه بندی شده است یا خیر).

ج: دامنه (گسترش ) موضوع: ( موضوع تا چه حد قابل بررسی است آیا محدود است یا وسیع، هرچه عمق تحلیل وسیع تر باشد برای طیف خاص وتوانمندان ونخبگان (غیرعوام) مطلوبتراست وهرچه سطح تحلیل ازجهت عمق محدود باشد برای عامه جامعه بیشتر قابل بهره برداری خواهد بود).

3-جمع آوری وگردآوری اخبار، مطالب واطلاعات درباره موضوع مربوطه تحلیل:

- شروع عملی تحلیل ازاین مرحله می باشد که اخبارواطلاعات مواد اولیه کارمی باشد که باید با کیفیت مناسب به دست آورده شود. هرچه اخبارواطلاعات جامع وکامل وبه روزوجدید، مورد تأئید صحیح، موثق، متنوع و..باشد به همان میزان استحکام وارزش تحلیل بالاتراست.

-دومسئله مهم برای تحلیل گردرزمینه اطلاعات واخبار: 1- منابع اخبارواطلاعات 2- روشهای جمع آوری اخبارواطلاعات.

مهم ترین منابع اخبارواطلاعات عبارتند از:

کتابها، سی دی های صوتی وتصویری، نرم افزارها، بولتن های معتبر، نشریات تحلیلی، ارشیو موسسات تحقیقاتی، مطبوعاتی وکتابخانه ها،
سایت های خبری، اینترنتی معتبروسالم، شبکه های رادیویی وتلویزیونی داخلی وخارجی (رسانه های جمعی) مجلات عمومی وتخصصی، روزنامه ها، شاهدهای عینی رویدادهای سیاسی یا کسانی که دراین زمینه سیاسی دارای مسئولیت اند، مراجع، تحلیل گران سیاسی و..

- دو نکته مهم درروش های جمع آوری اخبارواطلاعات:

الف: اجزای خبر که عبارتند از:

1-چه: (یعنی نقش وماهیت یک خبرویا یک پدیده ورخداد با اصل حادثه با واقع بینی).

2- چگونه یا چطور؟ ( چگونگی تکوین خبر وکیفیت وقوع حادثه).

3-چرا ( دلایل وعوامل ایجاد حادثه ورویداد سیاسی)

4-کد: (منبع خبرونویسنده چه کسی بود. یا بوجود آوردن حادثه یا پدیده سیاسی چه کسی، چه حزبی یا نهادی بوده است با واقع بینی).

5-کجا: ( مکانی که خبر یا حادثه سیاسی درآنجا اتفاق افتاده، رشد کرده وبه پیروزی یا شکست انجامیده است، مورد بررسی ودقت نظرقرارگیرد).

6- کی : ( زمان وقوع حادثه یا خبر).

ب: سه نحوه گردآوری اخبار واطلاعات :

1- روش مشاهده (دیدارمستقیم): ازمشاهده ساده وسطحی گرفته تا علمی وبا دقت وکنترل 2- مطالعه : تحقیق متون واسناد با روش مراجعه به کتاب وکتابخانه، آرشیوهای روزنامه ومجلات ونشریات مختلف و.. 3- استماع (نقل قول موثق).

4- نقد وبررسی

مراحل نقد وبررسی کلیه اخبارواطلاعات یک موضوع، پدیده، مسئله یا رخداد سیاسی به شرح ذیل است:

1- طرح فرضیه های موجود درباره آن موضوع ونظریه پردازی.

2- سبک وسنگین کردن ونظریه پردازی.

3-آوردن میزان ومعیار ودلیل (یا دلایل) به میان(معیار ومیزان سنجی)

4-ارزیابی طبق میزان ومعیارها ودلایل (ارزشیابی)

5-جداسازی (تفکیک و جدا کردن): درست ازنادرست، ضعیف ازقوی، منطقی ازغیرمنطقی.

5- جمع بندی ونتیجه گیری

6- انتخاب بهترین روش (فیتبعون احسنه  (20 زمر)

7- موضع گیری

8-بکاربستن واجرایی وعملیاتی کردن موضع اتخاذ شده.

رضا قارزی

روش تحليل مسائل سياسي

بسمه تعالی

 روش و نحوه تحليل مسائل سياسي

اهميت هدايت، تفسير، توجيه و تحليل سياسي در جامعه اسلامي از ديدگاه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري(دام‌ظله):

1- ديد صحيح سياسي 2- كوركورانه عمل نكردن 3- تربيت و سازماندهي خواص سياسي 4- اطلاع‌رساني صحيح 5- ابهام زدايي 6- پيش‌بيني آينده 7- كمك به تصميم و موضع‌گيري صحيح 8- توازن معتدل سياستهاي حاكم و خواسته‌هاي مردم 9- تأثيرگذاري و هدايت‌گري جامعه 10- شناخت دشمنان داخلي و خارجي اسلام و انقلاب(دشمن‌شناسي)11- حفظ تداوم حضور در صحنه‌هاي انقلاب 12- انجام وظايف اسلامي در بعد سياسي  و...

مراحل تحليل مسائل سياسي

1- انتخاب موضوع تحليل 2- تعيين دامنه و گستره موضوع 3- جمع‌آوري اخبار و اطلاعات 4- نقد و بررسي و معيارسنجي 4- جمع‌بندي
5- نتيجه‌گيري 6- موضع‌گيري

ابزارهاي جمع‌آوري اخبار و اطلاعات سياسي:

1- كتب 2- نشريات 3- نرم‌افزارها 4- سي‌دي هاي صوتي و تصويري و تلفن همراه 5- روزنامه 6- رسانه‌هاي جمعي 6- سايتها 7- مراكز 8- جلسات تحليل و ...

                                                                                    

رضا قارزی

زمان جنگ های اعراب و اسرائیل

تاریخ جنگ های اعراب و اسرائیل

کشورهای عربی ودررأس آنها مصروسوریه چهاربار ودرسالهای 1948 و 1956 و 1967 و 1973 میلادی با اسرائیل وارد جنگ شدند و غیر ازیک مورد ( با موفقیت جزئی) دربقیه موارد مغلوب شدند. (مأخذ: علل وریشه های تاریخی انتفاضه فلسطین).

پيروزي ملت و گامهاي پيشرو - رضا قارزی

بسمه تعالي

پيروزي ملت و گامهاي پيشرو 

طراحي ماشين جنگ نرم دشمن در عرصه كاروزارانتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي نقش برآب شد و جز يأس و شكست و نااميدي چيزي برايشان نداشت .

بارديگر مردم انقلابي ، فهيم و ولايي كشور اسلاميمان ايران بر همه جهان ثابت كردند كه هنوز پرچمدار و ميدان‌دار عرصه اسلام،بصيرت و بيداري برعليه استكبار،كفر و طاغوتهاي زمان هستند. حضور حداكثر64%، وحدت و همكاري اقشار جامعه،  ثابت كننده و تثبيت كننده‌ي ارزشهاي والاي ملت و ولايي بودن آنها بود، ثابت كردند به دشمنان زبون و خودباختگان داخلي كه مردم الهي اين كشور پاي ارزشها و خونهاي شهداي با تفكر و ايده اصول گرايي ترسيم شده. مولا و مقتدايشان ايستاده اند و نقشه هاي شوم، مهندسي معكوس، سفارت مجازي، تحريم، تهديد، تجديد فتنه، مأيوس كردن مردم از راي دادن و صد‌ها نقشه بيگانگان و عمال سر سپرده انها نقش برآب گرديد.

انقلاب شكوهمند اسلامي ما بارديگر تجربه تثبيت و ثبات سياسي خود را تجربه كرد در شرايط بعد از فتنه سبز، بيداري جهان اسلام و چشم دوختن آنها به انقلاب اسلامي و اعتراضات و جنبشهاي ضد سرمايه‌داري و تحولات اروپا و امريكا. انتخابات 12 اسفند نشان‌دهنده رأي قاطع، بيدار، انتخابهاي برتر و اصلح مشت محكم و كوبنده ملت در جنگ نرم و فضاي سياسي بردهان دشمنان كوردل و ياوه‌گو بود.

وعده‌هاي دروغ، اكاذيب، اخبار نادرست، تحريكها و تشديدهاي دولت‌ها، مراكز، افراد، رسانه‌هاي غربي همه پوشالي بود و اما بعد.

بر دست اندركاران و مسئولين ولايي و انقلابي لازم است با وجود اثبات دگر بار حضور مردم در صحنه انقلاب توجه شاياني به امورات ذيل در جهت بهتر شدن آينده سياسي اجتماعي و فرهنگي جامعه اسلامي داشته باشند:

1- رفع موانع، ايرادها و مشكلات عرصه اقتصاد با تلاش و جهد و جهاد اقتصادي

2- تسريع در امورات اداري مردم و وضع قوانين و لوايح كارساز براي سر و سامان دادن به مشكلات اقتصادي موجود.

3- وحدت بيشتر دروني در نهادها، قوا، مراكز و سازمانها

4- بالابردن قابليتها و توانايي‌هاي دستگاههاي اجرايي، قضايي و مقننه

5- پاسداري از ارزشهاي الهي اسلامي قرآن و شهداء

6- ترويج فرهنگ، تفكر، انديشه و بينش صحيح اسلامي و اميدسازي

7- تلاش در جهت كارآفريني، توليد شغل و كارآمدي بيشتر پرهيز از مصرف زدگي جامعه

8- برنامه‌هاي كاهش تورم، و برنامه‌سازي اقتصاد مقاومتي، مبارزه با گراني

9- اجراي صحيح قوانين و مقررات پرهيز از باند بازي، منافع شخصي و گروهي

10- مبارزه صحيح با دشمن در عرصه‌هاي مختلف سياسي، ايدئولوژيكي، انفلابي، فكري، آموزشي و ... با ابزارها و برنامه‌هاي صحيح و لازم.

11- توجه نظام به قشر ضعيف و مستمندان جامعه و به قول مقام عظماي ولايت پرهيز از شعار گرايي و شعار زدگي.

12- رشد و تعالي ابعاد مختلف زندگي اجتماعي

در انتها بايد توجه داشت انقلاب عظيم اسلامي ما بعد از طي مراحل شروع، ايجاد، بحران، سازندگي، تثبيت و در حال رشد شكوفايي، و خاصه مقاومت و مقابله همه جانبه با دنياي غرب در همه ابعاد اقتصادي، فرهنگي است پس به بصيرت، آگاهي، بيداري، تدبير صحيح، رفع مشكلات و مديريت كارآمد، ترويج صحيح مهدويت و آمادگي همه جانبه در برابر جهان كفر كه از اولويت‌‌هاي مهم مقام عظماي ولايت است توجه خاص كرد.

رضا قارزي

18/12/1390

بیانی از امام خمینی(ره)  پیرامون جهاد  

بسمه تعالی

بیانی از امام خمینی(ره)  پیرامون جهاد  

 فریاد برائت ما ، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن دردهند و هیهات که خمینی ، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و  کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه وآله و سلم و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر  صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. 

 حضرت امام خمینی قدس سره الشریف ، صحیفه امام ، جلد 20 ، ص 318                                                            

بصیرت افزایی مستمر- رضا قارزی

بسم الله الرحمن  الرحیم 

بصیرت افزایی مستمر

مقام معظم رهبری می فرمایند:« انقلاب متعلق به عموم مردم است، هیچ قشروطبقه ای نسبت به انقلاب بردیگران رجحان ندارد. جوان های امروز هم مثل جوان های دوران دفاع مقدس صاحب انقلاب هستند. خلف صالح حضرت امام (ره) فرمودند:« امام با سخنان خود وبا رفتار خود یک هدایتی مستمری را برای امت خود به جای گذاشته است. یعنی دست امام انگشت اشاره امام درهمه پیچ وخم های زندگی ما را راهنمایی می کند.» شایسته است درراستای این هدایت مستمر آرمان وآرزوهای حضرت امام (ره) را خوب درک نموده وراههای اجرایی آن را با قوت عملیاتی کنیم وبدانیم که یکی ازتوطئه های دشمن درسالهای بعد ازانقلاب خصوصاً دردودهه اخیرهجوم به روح واندیشه جوانان این مرز وبوم بوده است. دینداری، هویت اسلامی وملی وروح آرمان خواهی جوانان همواره آماج عملیات روانی وتبلیغاتی دشمن بوده که با هجمه فرهنگی وعقیدتی سیاسی واجتماعی درصدد تخریب آن بوده اند. بخش عمده ای ازپیکر اصلی یاران انقلاب وامام ورهبری جوانانی هستند که علیرغم اینکه زمان حضور حضرت امام (ره) را درک نکرده اند وهجوم گسترده دشمنان داخلی وخارجی به مبانی فکری- عقیدتی وآرمان های حضرت امام (ره) ازیک سو وسکوت معنی دار وغیرقابل توجیه کسانی که داعیه دارخط امام (ره) بودند ازسوی دیگر، راه خود را گم نکردند وهمچنان درمسیرامام وانقلاب متعهد واستوارباقی ماندند. جوانان که علیرغم سن وسال نسبتا کمشان روزه وفاداری به انقلاب وآرمان های امامشان را با قبول سختی ها ومجاهدت ها افطارنکرده وسربلند به پایان برده و می برند وامروزه ملت شریف ومتعهد ایران اسلامی به ویژه جوانان مؤمن وانقلاب همانند گذشته با حضورفعال خود درعرصه های دفاع ازانقلاب تحقق بخش این کلام بلند الهی هستند که :«یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون»
صف آیه -8                                                                                       رضا قارزی

                                                                                                                                                      

مفهوم صهیونیسم جهانی    

مفهوم صهیونیسم جهانی                         

مفهوم صهیونیسم: حرکتی نشأت گرفته ازغرب برای اسکان یهودیان جهان درمکانی به نام فلسطین به طورمتمرکز وانتقال یهودیان ازغرب به شرق (آنجا) که نیاز به خلاصی ازساکنان اصلی فلسطین اعراب فلسطینی دارد که ازطریق انتقال به مکان های دیگر، متواری کردن وپراکنده کردن پیگیری می کنند. (صهیونیسم، عبدالوهاب المسیری، ناشر: وزارت خارجه).

به عبارت دیگرحرکتی سیاسی است که داعیه گردآوری قوم یهود واصطلاح «رهایی آنان» دارند وآن را به غلط، دروغ وبرای تظاهردر دنیا به کاربرده اند ویک جریان سیاسی بین المللی ضد توحید ومذهب است که مسأله اشغال سرزمین فلسطین مقدمه اهداف واغراض آن برای سلطه به کشورهای اسلامی ودرنتیجه حذف دین وایمان درزندگی بشری است. (جریان شناسی / ناشر نیروی مقاومت بسیج ).

تاریخچه  پدیده صهیونیسم :بیش ازیک قرن سابقه ندارد وبنیانگذار تفکر این پدیده تئودورهرتصل بود که اندیشه آن را ازسال 1882 تدارک دیده ودر 1984 درکتاب دولت یهود تدوین کرده است. هرتصل نه تنها به عنوان بنیانگذار اولین همایش صهیونیستی (1897) می باشد بلکه رهبروبانی وموسس صهیونیستی جهان بود واوسرآغازپیدایش صهیونیست است. (علل وریشه های انتفاضه/ ناشر سپاه).

بررسي اجمالي ابعاد فتنه سبز -رضا قارزي عضو كارگروه اجتماعي باشگاه نويسندگان انقلاب اسلامي در مقاله ا

بسمه تعالی

بررسي اجمالي ابعاد فتنه سبز

رضا قارزي عضو كارگروه اجتماعي باشگاه نويسندگان انقلاب اسلامي در مقاله اي به بررسي فتنه 88 مي پردازد:

نگاهی اجمالی به ابعاد مختلف انقلاب رنگين و براندازی سبز سال 88 می تواند بصيرت ، چراغ راه و شاخصهايی برای مسير آينده سياسی جامعه اسلامی باشد دهه چهارم انقلاب اسلامی دهه جهاد ، تلاش و جهد و كوشش نو در راستای آرمانهای والای اسلام ، انقلاب ، رهبر، شهدا و آنهايی است كه سالهای سال عمر و زندگی خود را پای ارزشهای انقلاب اسلامی گذاشتند با وجود تمام مشكلات ، تنگناها ، دغدغه های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنكی به نام خداوند بخشنده مهربان قول مقام عظمای ولايت : (( يادآورمكرر فتنه مصونيت آفرين است )) .

هوشياری وبيداری امت حزب ا... نگرش صحيح ، آگاهی و بصيرت در برنامه ها ، رفتارها مواضع و حركتها را ايجاد می كند.

آمريكا و اياديش به سركردگی سران لابی های صهيونيسم سالهاست دست به طراحيها و برنامه های مختلف درراستای تهاجم همه جانبه و تمام عياربه انقلاب اسلامی نموده اند تا منافع ، نفوذ سياسی ، غارتهای اقتصادی ، سلطه امنيتی ، اجتماعی ازدست رفته خود را درايران و منطقه خليج فارس بدست آوردند سالها منتظرجريان انتخابات رياست جمهوری 88 نشسته بودند با جوسازی ها ، فيلمها ، نهادها ، تبليغاتها ، جنگ رسانه و... كوشيدند زمينه را ايجاد كنند .

حماقت ، هوی پرستی ، دنيا خواهی ، ستيز با ولايت ، عدم تفكر صحيح وناب انقلابی و... ازجانب بعضی خواص و دامن زدن حاميان خود باخته ونا آكاه آنها و قشرهايی از افراد جامعه زمينه ايجاد طرح براندازی آ مريكا در راستای جنگ نرم به شيوه انقلاب مخملين در كشورهای زيادی پياده شده بود (توسط آمريكا) از جمله يوگوسلاوی (2000م) ، گرجستان (انقلاب گل رز2003م) ، اوكراين (انقلاب نارنجی 2004م) ، قرقزستان (انقلاب لاله ای 2005م) ، لبنان وبلارس

مهمترين نكات پيرامون فتنه سبز را بطور اجمالی در چند محور می توان بيان كرد :

1- حضورمردمی : حماسه با شكوه 22 خرداد 88 نمايشگر اقتدار ، مشاركت ، رای حداكثر ، ايستادگی و مقاومت ملت ايران درپای اسلام ، انقلاب ، امام ، ولايت، رهبری وشهدا ، ارزشها ، نظام سياسی ، حكومت اسلامی ، مبارزه با استكبار جهاني ونظام سلطه ، ايستادگی در انتظار ظهور حضرت حجه (عجل الله تعالی فرجه شريف) و حركت انقلابی در آن مسير بود .

2- عاملان جريان فتنه : استكبار جهانی ، نظام سلطه غرب به سركردگی آمريكا و هم پيمانانش ، سازمانهاي آنها،جاسوسان وايادی داخلی ، خود فروختگان وخود باختگان ، نااهلان ، بی بصيرتها و خواص دين به دنيا فروخته داخلی ،التقاطيون، سلطنت طلبها ، ملی گراها ، منافقين ، حركتها ، سازمانها وجريانهای اپوزيسيون داخلی وخارجی ازجمله بنيادهای ساروس (جامعه باز) بنياد ملی برای دموكراسی ، خانه آزادی ، مؤسسه انيشتين ، مركز مطالعات دفاع استراتژيك خشونت ، اطلاق فكر 6 نفري و...

3- اهداف كلان وعملياتی انقلاب مخملی وبراندازی نرم : براندازی نرم ، استحاله درونی نظام،تغيير ، ملت سازی در جهت خلاف نظام اسلامی ، نابودی ارزشها ، دين داری ، ولايت مداری ، مبارزه ومخالفت با اصل ولايت فقيه وشخص مقام معظم رهبری ، قدرت وطرح دوباره جريان اصلاحات و اصلاح طلبان در كشور ، كسب آرا ، بی ثبات سازی ، فريب ، انحراف ترويج فرهنگ و زندگی غرب،سكولارگرايي وپهن كردن بيش از پيش نظرات ايدئولوژی وشيوه وروش غرب دركشور، رسيدن به آمال و آرزوها و خواسته های دنيوی ، نفسانی ، منفعت طلبی ، جاه طلبی ، حرص ، حسد و منيت ، ترويج سكولاريته و لائيسيته، تبديل نظام به نظام آمريكايی و تحت سلطه غرب،اسلام ستيزی ، اشرافی گری ، فساد و تبعيض ، قانون شكنی ، غارتگری بيت المال ، اغتشاشات عمومی و...

4- راهكارها ، برنامه ها واهداف ولايت وامت حزب الله در جريان فتنه : حفظ وحدت، خويشتن داری ، تقوی ، بندگی خدا ، تمسك به قرآن واهل بيت ، حركت در مسير حضرت امام(ره) واسلام ناب و مراجع بزرگ انقلابی ، شناخت صحيح شرايط روز ، آسيب ها ، خطرات ، زيركی ، درايت ، تدبير، تلاش و حركت در مسير انقلاب اسلامی ، قانون مداری ، دوری از هوا پرستی ودنيا گرايی ، علم ، بصيرت وآگاهيِ صحيح ، شعور انقلابی سياسی ، دوری از اختلاف ، تكليف گرايی ، معيارها وشاخصهای مكتب سياسی امام ، آينده سازی ، تشخيص صحيح در مسائل وروشن گرايی ، مبارزه با استكبار جهان ، ميزان حال فعلی افراد ، اعتدال سياسی ، بيداری هوشياری آمادگی وتوان بالا داشتن درجهت حركتهای بزرگ و وسيع در راستای اسلام ناب ، مبارزه با استكبار جهانی ، آموزشها ، حركتهای مردمی انقلابی ، عشق ، ايثار وزنده نگه داشتن فرهنگ شهيد و شهادت ، شناخت صحيح اهداف برنامه ها و تلاشهای دشمنان خارجی و داخلی و مقابله صحيح و اصولی با آن ، شركت در مساجد ، هيئات و مكان های مذهبی و ...         

رضا قارزی 1388

www.osveh.info

برخی پایگاه هاو مراکز اسلامی در اینترنت

 برخی پایگاه هاو مراکز اسلامی در اینترنت:

ندا الثقلین        انگلیسی      www.nidanet.com                     

الهدی        انگلیسی                                www.al-huda.com

بنیاد خویی         انگلیسی                            www.al-khoei.org

مرکز اسلامی لندن        فارسی عربی انگلیسی                www.ic-el.org    

النکبه             انگلیسی                                    www.al-nakba.org

برنامه های علوم اسلامی    فارسی عربی انگلیسی            www.noorsoft.org

فرهنگ اسلامی        انگلیسی                        www.islamcpo.com

راهنمای پایگاه های اسلامی      فارسی عربی     www.rahnama.noornet.net

2-پایگاه های قرآنی:

قرآن         انگلیسی                www.quran.org.uk

قرآن        انگلیسی                www.info.uah.edu/msa/quran.html

منهاج القران        انگلیسی        www.minhaj.org

دارالتحفیظ قرآن        انگلیسی                www.muis.qov.sg/tahfiz

قرآن         انگلیسی                            www.the-quran.com

قرآن        انگلیسی                    www.quran-islam.org

شبکه قرآن        انگلیسی            www.quran.net

شبکه دولتی قرآن        انگلیسی                www.quran.gov.ae

منابع قرآن در اینترنت        انگلیسی            www.quran.org.uk

پایگاه اطلاع رسانی مرکز  فرهنگ و معارف قرآن           فارسی     www.maarefquran.com

بنیاد قران و عترت     فارسی                www.bonyad-quran.com

اخلاق در قرآن        عربی                    www.alhikmeh.com

3-پایگاه های شیعی:

پایگاه حوزه        فارسی عربی انگلیسی    www.hawzah.net

شیعه        انگلیسی         www.shia.org                 www.shialink.org

قبس    فارسی انگلیسی            www.qabas.org

الشیعه (مرکز جهانی اهل بیت<ع> )    فارسی عربی انگلیسی    www.al-shia.com

4-پایگاه های اهل تسنن:

شهر اسلام        انگلیسی                www.islam.org

جهان اسلام        انگلیسی                www.islamword.net

سنت            انگلیسی                    www.sunnah.org

پایگاه اهل تسنن        انگلیسی                www.ahlisunnah.org

5-پایگاه های مهدویت:

جمکران        فارسی            www.jamkaran.info

شبکه امام مهدی ع           فارسی        www.emammahdi.com

پایگاه اطلاع رسانی مهدویت        فارسی        www.imammahdi-s.com

پایگاه موعود        فارسی            www.mouood.org

6-متفرقه:

پایگاه آیت الله خامنه ای        www.khamenei.com

پایگاه آیت اللهفاضل لنکرانی            www.lankarani.org

پایگاه آیت الله مکارم شیرازی            www.makaremshirazi.org

پایگاه آیت اللهتبریزی             www.tabrizi.org

پایگاهسید حسن نصرالله                 www.nasrallah.net

مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه        www.andisheqom.com

پایگاه اطلاع رسانی پژوهه                www.pajohe.com

ستاد پاسخگویی به مسایل دینی                 www.porsojoo.com

پایگاه اطلاع رسانی تبیان                    www.tebyan.com

دفتر فرهنگی نهاد                            www.nahad.net

پایگاه دعا – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.duas.org

پایگاه عزادرای – به زبان انگلیسی

http://www.azadari.com

پایگاه بچه های قرآن – به زبان فارسی

http://www.quranchildern.com

پایگاه شناخت اسلام – به زبان انگلیسی

http://www.understanding-islam.com

پایگاه النجات – به زبان عربی

http://www.annajat.com/index.html

پایگاه تسنیم – به زبان فارسی

http://www.hawzah.net/per/marakez/tasnim/index.htm

پایگاه جامع القرآن – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.jameatulquran.com

پایگاه طب اسلامی – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.islamicmedicine.org

پایگاه طریق السما – به زبان عربی

http://www.samaeay.host.sk/default.php

پایگاه فدک – به زبان عربی

http://www.fadak.org

پایگاه قرآن – به زبان انگلیسی

http://www.quran.org.uk

پایگاه منهاج – به زبان انگلیسی

http://www.minhaj.org

پایگاه رافد – به زبان فارسی وانگلیسی وعربی

http://www.rafed.net

پایگاه عقاید – به زبان عربی

http://www.aqaed.com

پایگاه آل یاسین – به زبان عربی

http://www.aalyaseen.50megs.com

پایگاه اسلامی الماحوز – به زبان عربی

http://www.mahooz.com

پایگاه معصوم درشیکاگو – به زبان انگلیسی

http://www.masom.com

پایگاه نسیج – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.naseej.com/index2.html

پایگاه اسلامی شیعی رشد – به زبان فارسی وانگلیسی

http://www.roshd.org/eng/

پایگاه اندیشه قم – به زبان فارسی وانگلیسی

http://www.andisheqom.com

پایگاه راهنمای شیعی – به زبان عربی

http://www.aldaleel.org

پایگاه اسلام101 – به زبان انگلیسی

http://www.islam101.com

پایگاه اسلامیا – به زبان انگلیسی

http://www.islamia.com

پایگاه الحکمه – به زبان عربی

http://www.alhikmeh.com

پایگاه تراث – به زبان عربی

http://www.turath.com

پایگاه چکیده اسلام – به زبان انگلیسی

http://www.islamicdigest.net/site-finder.php

پایگاه شاعر – به زبان عربی

http://www.alshaer.net

پایگاه شبکه ی النیل والفرات – به زبان عربی

http://www.neelwafurat.com

پایگاه نورالاسلام – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.home.swipnet.se/islam/

پایگاه هدی – به زبان انگلیسی

http://www.uah.edu/msa/

پایگاه حقیقت – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.searchersforthetruth.i12.com

پایگاه آل الرسول (ص) – به زبان عربی

http://www.aalalrasool.com

پایگاه امه – به زبان انگلیسی

http://www.ummah.net

پایگاه ابوتراب – به زبان انگلیسی

http://www.abuturab.org

پایگاه المهدی – به زبان انگلیسی

http://www.almahdi.co.uk

پایگاه النجفیه – به زبان عربی

http://www.alnajafia.com

پایگاه النور – به زبان عربی

http://www.alnor.4t.com

پایگاه الهادی (وابسته به مجمع جهانی اهل بیت علیه السلام) – به زبان عربی وآلمانی

http://www.alhadi.org

پایگاه امام علی علیه السلام – به زبان فارسی وانگلیسی وعربی

http://www.imamalinet.net

پایگاه امام علی علیع السلام * - به زبان فارسی

http://www.imamali-s.org

پایگاه حضرت زینب (س) – به زبان انگلیسی

http://www.zainab.org

پایگاه سازمان جهانی زنان اهل بیت (ع) – به زبان انگلیسی

http://www.wawo.cjb.net

پایگاه کربلا – به زبان انگلیسی وعربی

http://www.karbala.com

پایگاه مسجدجمکران – به زبان فارسی وانگلیسی وعربی

http://www.jamkaran.info

پایگاه شهیدباهنر– به زبان فارسی

http://www.bahonar.roshd.ir

پایگاه شهیدچمران – به زبان فارسی

http://www.chamran.org

پایگاه شهیدرجایی – به زبان فارسی

http://www.rajaee.roshd.ir

پایگاه شیخ حسین انصاریان – به زبان فارسی

http://www.h-ansarian.com

پایگاه فاضلین نراقی –ملامحمدمهدی وملااحمد – به زبان فارسی وانگلیسی وعربی

http://www.naraqi.com

پایگاه نواب صفوی – به زبان فارسی

بازفرسایشی امریکا و غرب در مقابل توانمندی ایران اسلامی وقدرت یابی جبهه مقاومت-  رضا قارزی1394 تابستا

بسمه تعالی

بازفرسایشی امریکا و غرب در مقابل توانمندی ایران اسلامی وقدرت یابی جبهه مقاومت  

 

بررسی اجمالی شرایط و توانمندی های موجود كشور و همچنین چالش ها وموانع فراروی امریكا و غرب در مقابله با انقلاب اسلامی در اوضاع کنونی منطقه وجهان بیانگر آنست که امریکا در شرایط کنونی قابلیت و مجال و جسارت حمله نظامی با ایران را نداشته وراهی جزتهدیدبه ظاهر جدی دوباره و تبلیغ جدید آنراعلیه جمهوری اسلامی ایران رادرپیش نداشته. تلاش کنونی امریكا و غرب بر علیه انقلاب جزجنگ روانی و تبلیغی نبوده كه با بهره گیری از توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماسی دشمن باعوامل خشونت درحال انجام است. سوابق امریکای جهان خوار ،همپیمانان و نوکرانش در مقابل جمهوری اسلامی در سالهای اخیردر راستای جنگ روانی ،فشار ، تهدیدو تحریمهای گوناگون حتی بعداز مذاکرات پرواضح می نمایید.نگاه‌های بصیر و تیزبین نیروهای ارزشی انقلاب اسلامی در رویارویی حاضر دشمنان با حقیقت دین اسلام انقلاب و ولایت به این واقعیت پی می‌برد که عزم ملی ، روحیه جهادی،صبر،پایداری،استقامت،هوشمندی،کارآمدی،برنامه‌ریزی،آرامش سیاسی، تلاش و ولایت ‌پذیری آگاهانه از الزامات جامعه  در تقابل دراین جنگ هوشمند حاضر امریکاوغرب باانقلاب اسلامی در این برهه می‌باشد.دشمنان  فریبکار مادی‌گرای دور از انسانیت و اخلاق ، در میدان‌های گوناگون حاضردر تلاش برای اهداف کلان طراحی شده خود در بعد سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی اند وباادامه راهبردهایی چون فشارهای مختلف به نظام ، ایجاد شرایط سخت اقتصادی و  نفوذ ازرخنه های هجوم فرهنگی نارضایی، ایجاداعتراضات مردم و انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود، تضعیف روحیه مردم و مسئولان ، به ضعف کشاندن و استحاله، تغییر ماهیت نظام ، نهایتاً پذیرش ،سازش و تغییر حکومت الهی‌مان که باید هوشیار باتدبیر ومسئولانه با امور برخورد کرد.

در یک مطلب کلی مهمترین راهبردها ی مقابله مقاومتی و ملی اصلی را می توان در چند محور بیان کرد:

1-      آگاهی دهی، بصیرت افزایی در جامعه اسلامی در مبارزه با ظلم، جور، فساد و حملات دشمنان و آگاهی دائم از مسائل و حوادث روزسیاسی ،اجتماعی،فرهنگی و....

2-      بالابردن تاکتیکهای مختلف زرهی،رزمی، اطلاعاتی، سایبری، نرم افزاری، انسانی، توانمندی ها و...(برنامه عملیاتی تقابل)

3-      افزایش روحیه مبارزه در مقابل متهاجم و ایثارگر  استحکام و اقتداردر جبهه اسلامی حفظ و افزایش توان و آمادگی نظامی، دفاعی، رزمی ، اطلاعاتی، امنیتی انسانی بودجه ای تدارکات و ابعاد مختلف دیگردر کشور عزیزمان برای مقابله با دشمنان و تمرینات و رزمایشات مختلف نظامی.

4-       دشمنی با دشمنان خدا در فکر ، عقیده ، رفتار و اخلاق فردی اجتماعی و کلان نظام اسلامی (اصل دشمن ستیزی در اسلام):تولی نه سازش وروحیه تسلیم و تضعیف و فرار.

5-      برنامه کلان ،اجرایی و عملیاتی در مقابله دشمنان داخلی و خارجی در ابعاد مختلف.

6-      اعتماد به خدا و توکل به او در همه حالات و دائم به یاد خدا بودن و متوسل به او شدن

7-نیت خالص و تقوی در اعمال، رفتار و سکنات ، عزت و افتخار مسلمانان در قبال کفار، منافقین، مشرکین، دنیاپرستان، هواپرستان، بت پرستان، شیعیان ،وهمه طاغوتیان با تمسک بر قرآن و سنت و پیروی از ولایت مطلقه فقیه در عصر حاضر.

8-مراقبت و توجه به قشر ضعیف جامعه اسلامی.

9-در خط قرآن معصومین بودن و یاری جستن از آنها در تمام مراحل  در جهت اداری تکلیف الهی مان.

 10-حفظ و پاسداری از حریم اسلام،قرآن، معصومین، ولایت فقیه ، مرجعیت، فقها و علماء اسلام.

11-مقابله به مثل و تلاش وحالت هجومی در مقابل دشمن با روشها مختلف نظامی و فریب آنها.

ازجمله برتری ها و آمادگی های نظام اسلامی مان ایران در مقابل دشمنان حاضر (طبق اعلام رسمی رسانه های کشورعزیزمان ایران اسلامی)

1-       توان شلیک انبوه موشکهای دوربرد و بالستیک تولید داخل مانند شهاب 1و2و3 از نقاط مختلف زیرزمینی کشور به طرف اهداف تعیین شده یا مورد نظر.

2-توان شلیک انبوه موشکهای زمین به زمین زلزال، فاتح، قیام، کروز،صیاد.

3-تجهیزات جدید و به روز رسانی تسلیحات نظامی از جمله:شناورهای تندرو و راکدانداز، مهمات توپخانه ای، پروژه های مختلف الکترونیکی و اوپتیکی، ناوچه ها و ناوشکن های جدید، هواپیماهای بدون سرنشین کرار با قابلیت بالای جنگنده ای با سرعت بالاتر از 900 کیلومتر و اصابت هدف (اولین جنگنده بدون سرنشین ایران) رادیوفرکانسها ، دوربینهای حرارتی ، سیستم کنترل آتش (اوپتیکی)

4-موقعیت ژئوپلوتیکی ایران ،ژئواکونومیک و ایدئولوژیک ایران ایران اسلامی در منطقه .

5-توان علمی، پزشکی، فنی،علمی و کشاورزی ایران بویژه در سالهای اخیر.

6-رهبریت مقتدر ، آگاه مدیر، مدبر و شجاع در راس نظام اسلامی.

7-توان بالای نیروی انسانی جوان کشور و اعتقاد آنها به اسلام و نظام و ولایت فقیه همچنین نیروهای مسلح و بسیج  و نیروهای قوای سه گانه مربوطه آن.

8-امداد و یاری خداوند متعال در همه عرصه های این انقلاب اسلامی بویژه در جنگ تحمیلی هشت ساله بر ایران.

9—تحولات و اعتراضات مردمی در دنیا علیه جهان غرب

10-دکترین دفاعی ایران و سیستم جنگ هوشمن و الکترونیکی دفاعی جدید ایران و ضد آن (ضدحمله) و طراحی و ساخت عملیاتی آن.

11-سیلوهای پرتاب موشک سامانه رادار با برد 1100 کیلومتر و ارتفاع 300 کیلومتر برای اولین بار برای کشف هواپیمای رادار گریز

12-پاسخ به موضع قدرت، فشار بر حریف و قدرت بازی دیپلماتیک دشمن

13-توان تعیین محوریت مذاکرات در اجلاسهای مختلف بویژه1+5 رفتار دیپلماتیک

14-زیکزالها و آدرس دهی های غلط به دولت مردان صهیونیسم، امریکایی و اروپایی

15-قدرت معنوی ،امدادالهی ،عنایات معصومین س ،رهبریت مقتدر و مدبر ،وحدت در جامعه اسلامی حول کلمه الله وتغییر تاکتیکی لازم در مقابل دشمن  مشکلات اصلی غرب و امریکا نفوذ و مقابله با انقلاب های اسلامی  در جهان است.

16-استفاده از بحرانها، تنشها، افول و آسیب های طرف مقابل که الان غرب در موضع عقب نشینی در مقابل ایران اسلامی است.

17-عدم تنش با همسایگان در مسائل بین المللی.

18-تغییر ادبیات ، روش و تکنیکها دیپلماسی و مقابله.

19-توان بالاهسته ای  ایران در فوردو و تهران، نطنز و...( و استفاده صلح آمیز از آن)

20-استفاده از تفرق وجبهه غرب از تفاوت دیدگاههای آلمان و امریکا با نظرات انگلیس و فرانسه و بازیگر پنهان رژیم صهیونیستی، کشورهای بلژیک ، فرانسه، لوگزامبول، هلند و تا حدودی اسپانیا که تابع سمبل واسلوب انگلیس اند .

21-توجه کشور به این سیاست امریکا که مبانی کنترل جهان اسلامی و خاور میانه را ایران می داند.

22- ایجاد ثبات پایگاههای مردمی در کشور

23-توجه به جبهه شرق با وجود مشترکات در منافع با ایران و بهره بردن ایران از تحولات اوکراین.

24-اسلام ناب در مقابل با التقاط، شرک، کفر، نفاق، دنیاپرستی، پرستی و...است تا پیروزی نهایی جبهه حق علیه باطل

25-توجه ایران به فرایند تغییر در عرصه بین الملل1 که عبارتند از:1- جابجایی قدرت در جهان2-بهم خوردن موازنه غرب3-بحرانهای اقتصادی غرب 4-دوران اضحلال غرب و فروپاشی آن

26-قدرت مانور و رزمایش بالای فضای امنیتی اطلاعاتی ایران در منطقه و توان دفاعی بالا آن.

27-ساخت دفاعی و تسلیحاتی بالا در وزارت دفاع.

28-توان مطالعات و ارتباطات بالا در سپاه و ارتش.

29-مبادله تکنولوژی با کشورهای موافق.

30-هنر انسانی نیروهای مسلح و بسیج مردمی.

31-ایمان به خدا و توکل به او در همه مسائل و پاسداری  از اسلام و دین

32-استفاده از دانش روز تاکتیکها و برنامه ریزی روز نظامی

33-توجه به د پروژه های مختلف نظامی

34-پرتاب ماهواره ها با ماهوره برهای جدید قرار گرفتن آن در مدار جو

35-تلاش در جهت ارتقاء قدرت، سرعت، تخریب، دقت، دستاوردهای جدید فضای و الکترونیکی کشور

36-توان بالا دستگیری جاسوسان ، عوامل و افراد و عمال دشمنی توسط نیروهای امنیتی .

37-شکارهواپیماهای جاسوسی دشمن

38-هک سایتهای امنیتی ضدانقلاب، مجاهدین، خلق سایتهای مستهجن و مخالف نظام ،اسلام ، تشریح ومردم ایران اسلامی

39-ساخت زیردریایی بومی که جز پیچیده ترین علوم فضای حاضر دنیا در دست چند کشور است

40-مقابله با خطرناکترین ویروسهای جدید رایانه ای دشمن .

41-رتبه اول علم نانو در بین کشورهای اسلامی

42-ساخت نیروگاههای و راکتورهای هسته ای و تولید اورانیم غنی شده لازم با وجود تخریبها

43-کشف ذخایر بالای گاز ونفت در دریای خزر وخلیج فارس

44--افزایش اهمیت کشورهای اسلامی بغداد در معادلات سیاسی توسط ایران در جبهه مقاومت

انشاء الله بزودی شاهد فروپاشی ومرگ رژیم ظالمانه آمریکا و اسرائیل غاصب باشیم.بر اساس وعده های قرآن نابودی این تمدن مادی حتمی است؛ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»آیه81 سوره مبارکه اسراء-به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در جهان.    

                                                                   رضا قارزی1394 تابستان

کتابچه ایمان،نفاق وکفر ازدیدگاه حضرت علی علیه السلام در کتاب سلیم ابن قیس هلالی(اسرار آل محمد)- رضا

بسم الله الرحمن الرحیم 

 کتابچه ایمان،نفاق وکفر ازدیدگاه حضرت علی علیه السلام  

در کتاب سلیم ابن قیس هلالی(اسرار آل محمد)- رضا قارزی 

معنای اسلام و ایمان[1]

ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از علی بن ابی طالب (ع) شنیدم در حالیکه مردی از آن حضرت درباره ایمان سوال کرد و گفت: یا امیر المومنین، مرا از ایمان خبر ده طوری که از غیر تو و بعد از تو کسی در این باره سوال نکنم.

امیر المومنین (ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و مثل همین که از من پرسیدی از آن حضرت سوال کرد و مثل سخن ترا گفت. پیامبر (ص) با ان مردم شغول صحبت شد و به او فرمود: بنشین. آن مرد عرض کرد: ایمان آوردم.

سپس علی (ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: هیچ میدانی که جبرئیل به صورت انسانی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: اسلام چیست؟ فرمود : « شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و اینکه محمد پیامبر خدا است و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان و غسل جنابت». عرض کرد: ایمان چیست؟ فرمود: به خدا و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش و به زندگی بعد از مرگ و به همه مقدرات – خیر و شر آن و شیرین و تلخ آن- ایمان بیاوری.[2] وقتی آن مرد برخاست پیامبر (ص) فرمود: این جبرئیل بود، آمده بود تا دینتان را به شما بیاموزد. و چنین بود که هرگاه پیامبر (ص) به او مطلبی می فرمود او می گفت: « درست می گویی». پرسید: روز قیامت چه زمانی است؟ فرمود : سوال شونده از سوال کننده ( در این باره) عالم تر نیست. گفت: راست گفتی.

پایه های ایمان

امیر المومنین (ع) بعد آنکه از کلمه « راست گفتی» جبرئیل فراغت یافت چنین فرمود: بدانید که ایمان بر چهار پایه بنا شده است: یقین و صبر و عدل و جهاد.

یقین

یقین بر چهار شعبه است: شوق و ترس و زهد و انتظار[3].

هر کس مشتاق بهشت باشد شهوارت را از یاد می برد، و هر کس از آتش بترسد از محرمات پرهیز می کند، و هر کس نسبت به دنیا زهد و بی اعتنایی کند مصیبتها بر او آسان می شود[4]، و هر کس به انتظار مرگ باشد در خیرات می شتابد.

صبر

صبر بر چهار شعبه است: بصیرت در فهم و درک [5]، تاویل و تبیین حکمت، شناخت عبرتها[6]، سنن پیشینان.

هر کس در فهم و درک بصیرت داشته باشد در حکمت و جستجو و تبیین می کند، و هر کس در حکمت تبیین کند عبرتها را می شناسد، و هر کس عبرت را بشناسد حکمت را تاویل و تفسیر می کند، و هر کس حکمت را تفسیر کند عبرت را می بیند، و هر کس عبرت را ببیند گویا همراه پیشینیان بوده است.

عدل

عدل بر چهار شعبه است: پیچیده های فهم، و پوشش علم و شکوفه حکمتها و باغ حلم.

هرکس بفهمد جمله های علم را تفسیر می کند، و هر کس علم داشته باشد شرایع حکمت بر او عرضه می شود، و هر کس بردباری کند در کارش افراط نمی کند و به وسیله آن در بین مردم ستوده زندگی می کند.

جهاد

جهاد بر چهار شعبه است: امر به معروف و نهی از منکر، و راستگویی در جاهای مختلف، و غضب بخاطر خداوند، و بغض و عداوت با فاسقین.

هر کس امر به معروف کند کمر مومن را محکم می کند، و هر کس نهی از منکر کند بینی فاسق را [7] به خاک می مالد، و هر کس در جاهای مختلف راست بگوید وظیفه ای که بر عهده اش بوده انجام داده است، و هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد وبه خاطر خداوند غضب کند خداوند بخاطر او غضب می نماید.[8]

و این است ایمان و پایه ها و شعبه های آن.

کمترین درجه ایمان و کفر و گمراهی

آن مرد گفت[9]: یا امیر المومنین، کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود، و کمترین چیزی که با آن کافر می شود، و کمترین چیزی که با آن گمراه می شود چیست؟

حضرت فرمود: سوال کردی جواب را بشنو:

کمترین چیزی که شخص با آن مومن می شود آن است که خداوند خود را به او بشناسد، و او به پروردگاری و یگانگی خداوند اقرار نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او به نبوت و ابلاغ ( رسالت او) اقرار نماید، و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او به اطاعتش اقرار کند[10].

عرض کرد: یا امیر المومنین، اگر چه نسبت به همه چیز- غیر آنچه توضیح دادی- جاهل باشد؟ فرمود: آری، ( فقط) هرگاه به او دستور داده شد اطاعت کند و هر گاه نهی شد بپذیرد.

کمترین چیزی که شخص باآن کافر می شود آن است[11] که چیزی را به عنوان دین بپذیرد و گمان کند که خداوند او را به آن امر کرده- از چیزهایی که خداوند نهی کرده است- بعد آن را دین خود قرار دهد و بر اساس آن تبری و تولی داشته باشد و گمان کند خدایی را که به او امر کرده می پرستد.

کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد.

دوازده امام حجت های الهی

( آن مرد) عرض کرد: یا امیر المومنین ، آنان را برایم نام ببر. فرمود: کسانی که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده[12] و فرموده است: « اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم»[13] یعنی: « از خدا و پیامبر و اولی الامرتان پیروی کنید».

عرض کرد: برایم روشن نمایید. فرمود: آنانکه پیامبر (ص) در آخرین خطبه ای که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود:« من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به حال ان دو تمسک کرده اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیربا من عهد کرده است که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا برسر حوض کوثر بر من وارد شوند مانن این دو – و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره کردند- زیرا یکی از این دو جلوتر از دیگری است[14]. پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید، و از آنان عقب نمایند که متفرق می شوید[15] و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالم ترند.

عرض کرد: یا امیر المومنین، او رابرایم نام ببر. فرمود: کسی که پیامبر (ص) او را در غدیر خم نصب کرد و به آنان خبر داد که او نسبت به آنان صاحب اختیار از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند.

عرض کرد: یا امیر المومنین، آن شما هستید؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مومنین صاحب اختیار تر از خودشان است. سپس پسرم حسین بعد از او نسبت به مومنین صاحب اختیارتر از خودشان است. و سپس جانشینان پیامبر (ص) هستند تا بر سر حوض کوثر یکی پس از دیگری به خدمت او وارد شوند.

آن مرد نزد علی (ع) رفت و سر حضرت را بوسید و سپس عرض کرد: برایم روشن کردی و مشکلم را حل کردی و هر مشکلی در قلبم بود از بین بردی.

پایه های کفر

چهار پایه کفر

سلیم از امیر المومنین (ع) نقل می کند که فرمود[16]

کفر بر چهار پایه بنا شده است: فسق و غلو و شک و شبهه.

شعبه های فسق

فسق بر چهار شعبه است: جفا و کور دلی و غفلت و تجاوزکاری.

هر کس جفا کند حق را کوچک می شمرد[17] و عالمان دین را شدیداً مبغوض می دارد و بر گناه بزرگ اصرار می ورزد.

هر کس کوردل باشد یاد خدا را فراموش کند و در پی گمان می رود[18] و با خالق خود به مبارزه بر می خیزد و شیطان بر او الحاح می کند و بدون توبه و خضوع و غافل شدن از گناه [19] طلب مغفرت می کند. هر کس غفلت کند بر نفس خود جنایت کرده و کارش معکوس و منقلب می شود و گمراهی خود را هدایت می پندارد و آرزوها او را فریب می دهد، و هنگامی حسرت و پشیمانی او را می گیرد که وقت آن گذشته و پرده از او برداشته شده و آنچه گمانش را نمی کرد برایش ظاهر شده باشد.

هر کس از امر خداوند تجاوز کند شک می کند، و هر کس شک کند خداوند بر او برتری نشان می دهد و او را به قدرت خویشس ذلیل می گرداند و بجلالت خود او را کوچک می کند، همچنانکه به پروردگار کریم خود مغرور شده و در کار خود[20] افراط نموده است.

شعبه های غلو[21]

غلو بر چهار شعبه است: تعمق و فرو رفتن در نظریه و منازعه در آن و انحراف و لجاجت. هر کس ( بیش از حد) تعمق کند[22] به حق باز نمی گردد و جز غرق شدن در امور پیچیده چیزی برایش زیاد نمی شود، و فتنه ای از او رفع نمی شود مگر آنکه فتنه دیگری او را در خود فرو می برد، و دینش از هم گسیخته می شود و در مسئله ای بهم پیچیده فرو می رود. هر کس در نظریه منازعه و مخاصمه کند، در اثر لجاجت طولانی به احمق بودن مشهور می شود.[23]

هر کس انحراف پیدا کند نیکی به چشم او قبیح می آید و بدی به چشم او نیک می آید[24].

هر کس لجاجت کند راهها بر او کور می شود و کارش مورد اعتراض قرار می گیرد و بیرون آمدن از آن برایش مشکل می شود آنگاه که تابع راه مومنان نباشد.

شعبه های شک

شک بر چهار شعبه است: جدل و هوای نفس و تردد و تسلیم شدن[25]. و این همان کلام خداوند عزوجل است که می فرماید: « فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری»[26] ، « پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت مجادله می کنی».

هر کس از آنچه نزد اوست وحشت کند به عقب برخواهد گشت.

و هر کس در دین مجادله کند در شک و تردید می افتد، و اولین از مومنان از او سبقت می گیرند و آخرین از آنان به او می رسند[27] و سمهای شیطان او را زیر پا می گذارند.

هر کس در مقابل هلاکت دنیا وآخرت تسلیم شود بین این دو هلاک می شود، و هر کس از آن نجات پیدا کند از زیادی یقین است[28]، و خداوند مخلوقی کمتر از یقین خلق نکرده است.

شعبه های شبهه

شبهه بر چهار شعبه است: اعجاب و خوش آمدن از زینت، و فریب دادن نفس، و توجیه کجروی ها و پوشاندن حق به باطل.

به این صورت که زینت از دلیل منحرف می کند و فریب دادن نفس را به شهوت می اندازد، و کجروی صاحبش را به انحراف عظیمی می اندازد، و پوشاندن حق به باطل ظلماتی روی هم است.

و اینها، کفرو پایه ها و شعبه های آن است.

پایه های نفاق

چهار پایه نفاق

امیر المومنین (ع) فرمود: نفاق بر چهار پایه است: هوای نفس و سازشکاری و غضب و طعم.

شعبه های هوای نفس

هوای نفس بر چهار شعبه است: ظلم و دشمنی و شهوت و طغیان

کسی که ظلم کند امور پیچیده اش زیاد می شود و مردم او را رها می کنند و بر علیه او کمک می کنند.

هر کس تجاوز کند مردم از شر او در امان نیستند[29] و قلب او سلامت نمی ماند و درشهوات نمی تواند نفس خود را کنترل کند.

هر کس نفس خود را در شهوات ملامت نکند در امور خبیث فرو می رود.[30]

و هر کس طغیان کند عمداً و بدون دلیل گمراه میشود.[31]

شعبه های سازشکاری

ساز شکاری بر چهار شعبه است: بر مغرور شدن و آرزو و بر حذر بودن و عقب انداختن وعده ها

و این بدان صورت است که بر حذر بودن از حق باز می دارد، و عقب انداختن وعده ها موجب تفریط در عمل تا هنگام اجل می شود و اگر آرزو نبود انسان حساب آنچه در آن است را می دانست، و اگر انسان حساب آنچه در آن است را می دانست بطور ناگهانی از وحشت و ترس می مرد. و مغرور شدن باعث کوتاهی انسان در عمل می شود.[32]

شعبه های غضب[33]

غضب بر چهار شعبه است: تکبر و فخر و غیرت کاذب و تعصب

هر کس خود را بالا بگیرد به حق پشت می کند. و هر کس فخر کند به فسق و فجور مبتلا می شود، و هر کس غیرت کاذب نشان دهد بر گناهان اصرار می ورزد، و هر کس را تعصب بگیرد ظلم می کند. و چه بد چیزی است در پل صراط کاری که بین پشت کردن به حق و فسق و فجور و اصرار بر گناهان و ظلم باشد.

شعبه های طعم

طمع چهار شعبه است: خوشحالی و شادی بیش از حد و لجاجت و روی هم انباشتن[34].

خوشحالی نزد خداوند پسندیده نیست، شادی بیش از حد عجب است، و لجاجت بلایی است برای کسی که او را مجبور به کشیدن بار گناهان کرده است. و روی هم انباشتن[35] لهو و بازی و مشغولیت است و تبدیل کردن چیزی که پست تر است به چیزی بهتر می باشد.

و اینها،نفاق و پایه ها و شعبه های آن است.

سنن الهی و توبه به درگاه خدا

خداوند بر بندگانش قاهر است. یاد او بلند و وجه او با جلالت است و هر چه خلق کرده زیبا خلق کرده است. دو دست او باز و رحمت او هرچیزی را گرفته است و امر او ظاهر و نور او نور دهنده است وبرکت جوشان است و حکمت او نور می دهد. کتابش شاهد و حجت او غالب و دین او خالص است. سلطان او ظاهر و کلمه او بر حق و میزان او از روی عدل است و پیامبران او ابلاغ کرده اند.

خداوند بدی را گناه و گناه را فتنه، و فتنه را آلودگی قرار داده است. نیکی را رضایت[36] و رضایت را توبه، و توبه را پاک کننده قرار داده است.

هر کس توبه کند هدایت می یابد، و هر کس به فتنه بیفتد گمراه می شود تا مادامی که به درگاه خدا توبه نکرده و به گناه خود اعتراف ننموده است[37] هیچکس جز هلاک شونده بر علیه امر خداوند حرص و طمع نمی کند.

الله! الله! چه وسعت دارد آنچه از توبه و رحمت و بشارت و حلم عظیم نزد خداوند است و چه ترسناک است[38] آنچه از قیدها و جهنم و بالاهای شدید که نزد خداوند است. هر کس به اطاعت او دست یابد کرامت او را به خود جلب می کند، و هر کس در معصیت او وارد شود و بال عقاب او را خواهد چشید، و بزودی پشیمان می شوند.



[1]- در این حدیث درباره ایمان و اسلام نکات ظریفی ذکر شده که احتیاج به تفسیر و توضیح دارد. در مواردی که مفاهیم پیچیده است به بحار : ج 68 ص 356 مراجعه شود.

[2]- « به مقدرات ایمان بیاوری» یعنی: همه را از جانب خداوند بدانی.

[3]-  هر یک از شعبه ها در جمله های بعد توضیح داده می شود.

[4]- «ب»: مصیبتها را آسان می شمارد.

[5]- «ب»: نظر با حجت

[6]- « د»: نصیحت گرفتن از عبرتها

[7]- «ب» : منافقین را.

[8]- «د»: هر کس با فاسقین عداوت داشته باشد برای خدا غضب می کند و هر کس برای خدا غضب کند خدا برای او غضب می کند.

[9]- در کتاب کافی و معانی الاخبار، سلیم می گوید: من پرسیدم.

[10]- این عبارت در کتاب کافی چنین است... خداوند تبارک و تعالی خود را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید، و پیامبرش را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید و امام و حجت خود در زمین و شاهد برخلقش را به او بشناسد و او اقرار به اطاعتش نماید.

[11]- این عبارت در کافی چنین است: کمترین چیزی که بنده به آن کافر می شود این است که کسی گمان کند چیزی را که خدا از آن نهی فرموده، خدا به آن امر کرده است، و آن را دین خود قرار دهد و طبق آن پایه دوستی خود را قرار دهد، و گمان کند خدایی را که به آن دستور داده را عبادت کند، در حالیکه شیطان را عبادت می کند.

[12]- « د» : کسانی که خداوند اطاعت ایشان را با اطاعت خود و پیامبرش قرین قرار داده است.

[13]- سوره نساء: آیه 59

[14]- یعنی حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را کنار یکدیگر قرار دادند اشاره به اینکه قرآن و عترت اینگونه مساوی و قرین یکدیگرند، و بعد انگشت سبابه و وسط از یک دست را نشان دادند و اشاره کردند که نسبت اهل بیت و قرآن مانند این دو نیست که یکی از دیگری مهمتر یا مقدم تر باشد.

[15]- « ب» : که از دین بر می گردید.

[16]-  یادآور می شود: این حدیث شامل معانی پیچیده و مشکلی است که احتیاج به تفسیر دارد ودر حدیث 8 همین کتاب قسمت اول این حدیث در پایه های ایمان ذکر شد. در آنجا یادآور شدیم که علامه مجلسی در جلد 86 بحار: ص 365 به تفسیر و توضیح عبارت مشکل این حدیث پرداخته است.

[17]- در کتاب تحف العقول: مومن را کوچک می کند.

[18]- در کتاب تحف العقول: اخلاقش زشت می شود.

[19]- کلمه « غفلت» در انیجا به صورت فوق معنی شد.

[20]- در کتاب تحف العقول: در زندگی خود.

[21]- « غلو» در اینجا ظاهراً به معنای بالا گرفتن خود در مسائل علمی است.

[22]- معنای تعمق در انیجا کاملاً روشن نیست. معنای متن تا حدی تقریب ذهنی است.

[23]- در کتاب تحف العقول: هر کس منازعه و مخاصمه کند سستی بین آنان را قطع می کند، و از طول لجاجت کارشان به گرفتاری می کشد.

[24]- در کتاب تحف العقول این جمله را اضافه دارد: و به مستی ضلالت دچار می شود.

[25]- خ ل: جدل و ترس از حق و تردد و تسلیم در مقابل جهل و اهل آن.

[26]- سوره نجم : آیه 55

[27]- در کتاب تحف العقول عبارت چنین است: هر کس در دینش تردد داشته باشد اولین از او سبقت می گیرند و آخرین به او می رسند.

[28]- این جمله را می توان اینطور معنی کرد : از برکت یقین است.

[29]- در کتاب تحف العقول: از کسی که به او اطمینان کند خود را در امان نمی بیند.

[30]- در کتاب تحف العقول: در حسرتها فرو می رود و در آن شناور می شود.

[31]- در کتاب تحف العقول: بدون عذر و دلیل گمراه می شود.

[32]- در کتاب تحف العقول عبارت چنین است: و مغرور شدن به دنیا و تفریط در آخرت و تفریط در عقب انداختن وعده ها به کوردلی می کشاند. و اگر عمل نبود انسان به حساب آنچه در آن است را نمی دانست.

[33]- کلمه « حفیظه» به دو معنی آمده است: 1- غضب. 2- تعصب در حفاظت چیزی.

[34]- در تحف العقول : تکبر.

[35]- در تحف العقول: تکبر

[36]- در کتاب تحف العقول: غنیمت

[37]- در کتاب تحف العقول در اینجا اضافه دارد: و نیکی را تصدیق کند.

[38]- در کتاب تحف العقول: چه زشت است.

ایمان،نفاق وکفر ازدیدگاه حضرت علی علیه السلام در کتاب سلیم ابن قیس هلالی(اسرار آل محمد) 

کتابچه پرسش و پاسخ هایی پیرامون حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف-بخشی از کتاب بقیه الله موعود


بسم الله الرحمن الرحیم

کتابچه پرسش و پاسخ هایی پیرامون حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

عدل الهی

1. با وجود قرآن و سنت چه نیازی به امام و رهبر دینی ( آن گونه که شیعه معتقد است) وجود دارد؟
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیاز مردم به امام نیز می باشد. زیرا از سویی اسلام آخرین دین و حضرت پیامبر اعظم (ص) نیز آخرین پیامبر خداست. بنابراین اسلام باید پاسخ گوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول و کلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده است و تبیین و توضیح آن به پیامبر (ص) واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر به عنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها و ظرافت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشین لایقی باشد که هم چون او متصل به دریای بی کران علم خدا باشند، تا آنچه را پیامبر (ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را در هر زمان پاسخ گویند. هم چنین امامان (ع) نگهبان میراث به جا مانده از پیامبر (ص) و نیز مبین و مفسر حقیقی قرآن کریم هستند، تا دین خدا دست خوش تحریف غرض ورزان و دشمنان قرار نگیرد و این سرچشمه زلال تا قیامت،  پاک و پاکیزه باقی بماند.
به علاوه امام به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعاد انسانی است و بشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که دستگیری و هدایت او، آن گونه که در خور کمال انسانی اوست، تربیت گردد و در پرتو راهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها و دام های نفس سرکش خود و شیطان های بیرونی محفوظ بماند.
با این بیان معلوم می گردد نیاز به امام یک نیاز حیاتی می باشد.

2. امام باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
جانشین پیامبر (ص) که ضامن تداوم حیان دین و نیز پاسخ گوی نیازهای بشر است، شخصیت ممتازی است که به تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، ویژگی هایی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
- تقوا و پرهیزگاری و برخورداری از ملکه عصمت، به گونه ای که کوچکترین گناه از او سر نمی زند.
- علم ودانش که از علم پیامبر (ص) سرچشمه گرفته و متصل به علم الهی است. بنابراین پاسخ گوی همگان در تمام زمینه های مادی، معنوی، دینی و دنیوی است.
- آراستی به فضایل و کلمات اخلاقی در بالاترین درجات.
- توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزه های دینی.
با توجه به صفات یاد شده برای امام (ع)، بدیهی است که انتخاب چنین فردی از توان و دانش مردم بیرون است و تنها خداوند است که به سبب علم بی نهایت خود می تواند پیشوایان و جانشینان پیامبر برگزیده را برگزیند. بنابراین مهمترین ویژگی امام، منصوب بودن او از سوی خداست.

3. چرا باید امام زمان خود را بشناسیم؟
امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« هر که دین داریخ دای عزوجل کند، به وسیله عبادتی که خود را در آن به زحمت افکند، ولی امام و پیشوایی که خدا معین کرده نداشته باشد، زحمتش نپذیرفته شده و خود او گمراه و سرگردان است و خدا اعمال او را مبغوض و دشمن دارد؛ حکایت او حکایت گوسفندی است که از چوپان و گله خود گم شده و تمام روز سرگردان می رود بر می گردد و... به خدا سوگند کسی که از این امت باشد و امام هویدا و عادلی از طرف خدای عزوجل نداشته باشد چنین است، گم گشته و گمراه! و اگر با این حال بمیرد، با کفر و نفاق مرده است...».


4. آیا ممکن است زمین خالی از حجت خدا و امام باشد؟
امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« چنانچه امام از زمین بر گرفته شود، زمین با اهلش مضطرب گردد چنان دریا».
و امام صادق (ع) فرمودند:
« زمین از حالی به حالی نگردد، جز آنکه برای خدا حجتی در آن باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند و ایشان را به راه خدا خواند.»

موعود
5. منظور از مهدویت را بیان کنید.
پیامبر اعظم اسلام (ص) فرمودند:
« اگر از عمر دنیا یک روز بیش باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از امت و خاندان من که نامش نام من است، ظاهر شود و زمین را از عدل و داد پر کند، چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد.»
اعتقاد به مضمون این روایت که در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت، اسلام و غیره مطرح بوده و هست و ضمناً سابقه ای دیرینه و ریشه در مذاهب دارد، را مهدویت گویند.


6. تعبیر سایر ادیان و کتاب آسمانی ( به جز اسلام و قرآن) از موعود جهانی چگونه است؟
با تحقیق در مسئله مهدویت و موعود جهانی، بدین نتیجه قطعی می رسیم که این مسئله اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه سایر ادیان و مذاهب نیز در این عقیده با مسلمین مشتکرند:
1. تورات
« و نهالی از تنه «یسی» بیرون آمده و شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را با عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد... در تمامی کوه مقدس من، ضرری نخواهد کرد، زیرا که جهان از معرفت خدا پر خواهد شد»..
2. انجیل
« کمرهای خویش را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید، و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خودشان را می کشند تا هر وقت از درآمد بی درنگ را برا او باز کنند.
خوشا به حال ان غلامان که آقایشان چون آید ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز هوشیار باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید به سر انسان می آید».
3. زبور
« شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد. و میراث آنها خواهد بود تا ابدُالاباد».
4. منابع زرتشت
« مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، بر دین جد خویش بود، با سپاه بسیار، و روی به « ایران، نهد وآباد کند و زمین پرداد کند... دین را به جهان رواج دهد و فقر و تنگ دستی را ریشه کن سازد.»
5. منابع هندی
« پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق و جهان «کشن» بزرگوار تمام شود. وی کسی باشد که بر کوه های مشرق و مغرب دنیا حکم براند... دین خدا یک دین شده زنده گردد و نام او قائم و خداشناس باشد.»

7. تعبیر اسلام و قرآن از مسئله مهدویت و موعود جهانی چگونه است؟
1. قرآن
آیات بسیاری دلالت بر این مسئله دارند از جمله:
1. « وَ لَقَد کَتَبنا فی الزّبُور مِن بعدِ الذّکرِ اَن الاَرض یرثها عِبادِیَ الصّالِحُون ؛ در زبور بعد از ذکر (تورات موسی)، نوشتیم که زمین را بندگان صالح به ارث می برند».
2. « وَ نُریدُ اَن نَمُنّ عَلَی الذِینَ استَضعِفُوا فِی الاَرض وَ نَجعَلهُم ائِمّه وَ نَجعَلهُمُ الوارِثین؛
ما اراده کرده ایم بر آنان که در زمین زبون گشتند، منت بنهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم».
3. « وَعَدَالله الّذینَ آمَنو مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لِیَستخلفنهم فِی الاَرض کما اِستَخلَفَ الذین مِن قَبلِهِم؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح پیشه ساخته اند وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند، چنانکه همانند آنان را سابقاً خلیفه کرد».
2. منابع تشیع
امی المومنین (ع) فرمودند:
« قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت، شیعیان را چنان می بینیم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارده ولی او را پیدا نکنند».
3.- منابع تسنن
عبدالله بن مسعود گوید:
پیامبر اکرم (ص) فرمود: « مهدی موعود از عترت من و از اولاد فاطمه است».

چه شباهت هایی بین پیامبران الهی و موعود جهانی وجود دارد؟
امام چهام زین العابدین (ع) فرمودند:
« در قائم ما چند سنت از سنن پیغمبران است: یک سنت از آدم و یک سنت از نوح و یک سنت از ابراهیم و یک سنت از موسی و یک سنت از عیسی و یک سنت از ایوب و سنتی نیز از محمد (ص). اما سنتی که از آدم و نوح دارد طول عمر است. از ابراهیم پنهان بودن ولادتش و دوری گزیدن وی از مردم است. از موسی ترس و غیبت از مردم، از عیسی، اختلافی که مردم درباره او دارند، از ایوب فرج بعد از شدت و از محمد (ص) قیام با شمشیر است.»


8. تاریخچه مختصر زندگی موعود جهانی را بیان کنید.
نام: امام محمد (ع)
القاب معروف: مهدی موعود، ولی عصر، صاحب الزمان، قائم، منتظر، حجت الله، منتقم.
کنیه: ابوالقاسم، ابوعبدالله (ع)
نام پدر و مادر: امام حسن عسگری (ع) و نرجس خاتون (ع)
وقت و محل تولد: پانزدهم شعبان سال 255 یا 256 هجری، سامرا
مدت غیبت صغری: بعد از شهادت امام حسن عسگری تا تاریخ 260 هجری قمری.
غیبت کبری: از 329 هجری غیبت کبری زمای نکه اراده الهی بر آن تعلق گیرد.

 
9. چرا موعود جهانی در آخر الزمان متولد نشد تا نیازی به غیبت آن حضرت نباشد؟
اولاً: روایات معتبر اسلامی تصریح دارند که طبق مشیت الهی، امامان معصوم (ع) دوازده تن بیشتر نخواهند بود، که همگی آنها از خاندان پیامبر رحمت (ص) می باشند و آخرین آنها وجود نازنین امام مهدی (ع) است.
ثانیاً: طبق روایات معتبر، سنت الهی چنین است که زمین را از حجت خود خالی نگذارد. و اگر حجت های الهی، یعنی پیشوایان معصوم بر روی زمین نبودند، زمین اهل خود را می بلعید و جهان و جهانیان نابود می گشتند.
ثالثاًً: می دانیم که امام یازدهم در سال 260 هجری در شهر سامرا بدرود حیات گفته و به شهادت رسیدند.
با توجه به این سه امر مسلم نتیجه می گیریم که اگر موعود جهانی تا کنون متولد نشده بود، لازم می آمد که از سال 260 هجری تا کنون جهان و اهل آن، بدون حجت بوده باشند، که این امر با لزوم عدم خلو زمین از حجت الهی منافات دارد.

10. حضرت موعود (ع) با چه خصوصیاتی ظهور می نماید؟
امیر المومنین (ع) فرمودند:
« در آخر الزمان مردی از نسل من با صورتی سرخ و سفید، فراخ شکم، ران قوی، و شانه ای سترگ خروج می نماید که بر پشتش دو خال است، یکی رنگ پوست بدن و دیگری شبیه خال پیغمبر (ص)».
و امام رضا (ع) فرمودند:
« نشانه قائم ما این است که در سن یک پیرمرد و بصورت یک جوان است، بطوریکه هر کس حضرتش را ببیند، او را چهل ساله یا کمتر می پندارد و تا هنگام مرگ اثری از پیری در او ظاهر نشود».

11. آیا چنانچه برخی پنداشته اند موعود جهانی همان عیسی بن مریم (ع) است؟
با روایات متواتری که در کتب شیعه و سنی آمده، جای هیچ تردید باقی نمی ماند که:
1. موعود جهانی از خاندان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است.
2. بعد از ظهور موعود جهانی، حضرت عیسی پشت سر آن حضرت نماز می گذارد. پس موعود جهانی همان عیسی بن مریم نیست.

12. چرا به موعود جهانی، « قائم آل محمد (ص)» گفته می  شود؟
امام جواد (ع) فرمودند:
« چون قیام می کند، پس از آن که نام وی مرده باشد و بیشتر معتقدان به امامتش مرتد شده باشند».
و امام صادق (ع) فرمودند:
« قائم خوانده شده است، چرا که قیام به حق می کند».

غیبت
13. منظور از غیبت صغری و کبری چیست؟ و از چه زمانی آغاز شدند؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« حضرت قائم دو غیبت دارد: یکی طولانی (کبری) و دیگری کوتاه (صغری)».
غیبت صغری از سال 260 آغاز و در سال 329 پایان یافت. که در این مدت موعود جهانی از طریق نایبان خاص خود با مردم ارتباط داشت.
غیبت کبری پس از در گذشت آخرین سفیر موعود جهانی، آغاز گردید و فقهای اسلام به عنوان مرجع رسمی و نایبان عام حضرت در امور دینی و دنیوی معرفی گردیدند.
و به خاطر بسته شدن همه تماس های خصوصی، و طولانی بودن زمان غیبت به آن غیبت کبری نام نهادند.


14. تاثیر غیبت صغری بر غیبت کبری چیست؟
در واقع غیبت صغری مقدمه غیبت کبری و زمینه ساز آن بود. اگر یک مرتبه غیبت کبری واقع می شد، باعث تعجب و حتی انکار عده ای واقع شده و موجب انحراف افکار مردم می گردید.

15. فلسفه غیبت موعود جهانی چیست؟
باید دانشت که فلسفه اصلی غیبت موعود جهانی بر همگان پوشیده و نهان است. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند:
« ما اجازه نداریم علت غیبت را آشکار سازیم».
با این بیان، این روایت و روایات مثل آن، اشاره دارد که علت واقعی غیبت موعود جهانی را نمی توان گفت و هر سبب و علتی که بیان می گردد، هر چند می تواند علت باشد اما علت تامه و حقیقی نخواهد بود، بلکه علت ناقص می باشد. از جمله علل ناقصه، می توان به موارد ذیل که از روایات ائمه (ع) برداشت می شود، اشاره نمود:
1. امتحان و آزمایش: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« هیهات! هیهات! فرج نخوهد رسید تا شما غربال شوید ( و سه بار تکرار فرمودند) و افراد آلوده بروند و افراد پاک و مخلص باقی بمانند».
2. بیعت نکردن با ستمکاران: امام رضا (ع) فرمودند:
« گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم، امام عسگری، در جستجوی امام خود همه جا را می گردند، اما او را نمی یابند، بخاطر اینکه امامشان غایب شده تا زمانی که با شمشیر قیام نمود، بیعت کسی بر گردن او نباشد».
3. ترس از گزند دشمنان: امام هادی (ع) فرمودند:
« ای زراره! قائم ما ناچار است از این که غیبت کند، چرا که از جان خود ترس دارد.».

16. امام غایب، چه فایده ای برای مسلمانان می تواند داشته باشد؟
باید دانست که غایب به معنای عدم حضور نیست، بلکه به معنای عدم ظهور است. یعنی امام غایب نیز مانند هر انسان دیگری در جامعه زندگی می کند و تنها تفاوتش با دیگران عمر طولانی و ناشناسی او با دیگر مردمان است.
در جواب این سوال احادیث متعددی که پیرامون فلسفه و فایده وجود امام در دوران غیبت به ما رسیده است فواید گوناگونی را عنوان فرموده اند که به صورت اختصار به برخی از آنها اشاره ای می رود:
1- امام غایب، واسطه فبض و امان اهل زمین: حضرت صاحب العصر (ع) خود فرمودند: « همانطور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده بهره گیری می شود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره می برند. و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمانند».
2- اثر امید بخشی به مسلمین: باری امام غایب همواره مراقب حال و وضع شیعیان خویش می باشد و این مسئله باعث می گردد که پیروانش به امید لطف و عنایت حضرتش برای رسیدن به یک وضع مطلوب جهانی تلاش کرده و در این کار منتظر بسر برند. چنانکه خود آن حضرت فرمودند: « ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطره نبرده ایم. پس تقوی الهی پیشه کنید و ما را یاری رسانید تا از فتنه هایی که به شما می رسد، شما را نجات بخشیم.»
3- پاسداری از آیین اسلام و دین خدا: حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطبه هفتم می فرماید: « به برکت آن امام، گروهی از مردم برای دفاع از دین و درهم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند، چنان که شمشیر و تیر به دست آهنگر تیز می گردد. چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسیر و معانی قران در گوششان گفته می شود و شب و روز از جام حکمت و علوم الهی سیراب می شوند».
17. نایبان خاص امام زمان (ع) چه کسانی بودند؟
در دوران غیبت صغری، حضرت موعود از طریق نواب خاص خود با مردم در ارتباط بودند که مشخصات آن سفیران و نایبان بدین شرح است:
1- عثمان بن سعید   2- محمد بن عثمان   3- حسین بن روح  4- علی بن محمد سمری.

18. تکالیف و وظایف شیعه در دوران غیبت موعود جهانی چیست؟
در روایات و بیانات پیشوایان دین وظایف فراوانی برای منتظران ظهور بیان گردیده است که در انیجا مهمترین آنها را بیان می کنیم.
1- شناخت امام
 پیمودن جاده انتظار بدون شناخت امام منتظر ممکن نیست. استقامت و پایداری در وادی انتظار وابسته به درک صحیح از پیشوای موعود است. بنابراین علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، لازم است نسبت به جایگاه امام و رتبه و مقام او نیز آگاهی کافی بدست آوریم.
اگر معرفت امام برای منتظر حاصل شود، او از هم اکنون خود را در جبهه امام می بنید و احساس می کند که در خیمه امام و کنار او قرار گرفته است. بنابراین لحظه ای از تلاش برای تقویت جبهه امام خویش کوتاهی نمی کند.
یکی از ابعاد معرفت امام، شناختن سیره و صفات امام است، و این بعد از شناخت، تاثیر عملی گسترده ای در رفتار و خلق و خوی منتظر می گذارد و بدیهی است که هر اندازه معرفت انسان به زوایای گوناگون زندگی امام و حجت الهی بیشتر و عمیق تر باشد، آثار آن در بخش های گوناگون زندگی او بیشتر خواهد بود.
2- الگو پذیری
وقتی معرفت به امام و جلوه های زیبای رفتاری آن بزرگوار بدست آمد، سخن از پیروی و الگو گرفتن از آن مظهر کمالات به میان می آید.
پیامبر اعظم اسلام (ص) فرمودند:
« خوشا به حال آنکه قائم خاندان مرا درک کند در حالی که پیش از دوران قیام، به او و امامان قبل از او اقتدا کرده و از دشمنان ایشان، اعلام بیزاری کرده باشد. آنان دوستان و همراهان من و گرامی ترین امت من در نزد من هستند».
به راستی آن کس که در تقوا، عبادت، ساده زیستی، سخاوت، صبر و همه فضائل اخلاقی دنباله رو امام و مراد خویش است چه رتبه بلندی نزد آن رهبر الهی خواهد داشت و آنگاه که به حضور مقدسش بار یابد چه سربلند و سرافراز خواهد بود!
امام صادق (ع) فرمودند:
« هر کس دوست دارد از یاران قائم باشد باید منتظر باشد و در حال انتظار به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید».
و روشن است که در مسیر تحقق چنین خواسته ای هیچ الگو و نمونه ای برتر از آن امام بزرگوار که آینه تمام زیبایی هاست یافت نمی شود.
3- یاد امام
آنچه منتظران را در کسب معرفت امام و پیروی از آن بزرگوار یاری می دهد و پایداری در راه انتظار را به دنبال دارد؛ پیوستگی و ارتباط مداوم با آن طبیب جان ها است.
به راستی وقتی آن امام مهربان امت، همیشه و همه جا به حال شیعیان خود نظر دارد و لحظه ای آنها را از یاد نمی برد، آیا رواست که دل دادگان روی او، به دنیا و تعلقات آن سرگرم شوند و از آن عزیز، غافل و بی خبر بمانند؟ یا راه و رسم دوستی و محبت آن که در همه حال او را بر خود و دیگران مقدم بدارند. وقتی بر سجاده دعا می نشینند از او آغاز نمایند و برای سلامتی و فرج آن حضرت دعا نمایند.
منتظر حقیقی به هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتی وجود شریف امام خود را در نظر می گیرد و به هر بهانه ای دست توکل به دامن پر مهر او می زند.
از زیباترین جلوه های یاد امام موعود (ع) در زندگی منتظران ظهورش آن است که هر روز با او تجدید عهد کرده، پیمان وفاداری ببندند و استواری خود را بر آن عهد اعلام کنند.

4- وحدت و همدلی
جمعیت منتظران نیز باید طرح و برنامه ای داشته باشند که در راستای اهداف امام و حجت الهی باشد.
به بیان دیگر اجتماع منتظر لازم است که تلاش و حرکت خود را در مسیر رضایت رهبر موعود قرار دهد.
بنابراین جامعه منتظر بر آن است که «عهد و پیمان» خود با امام را به انجام برساند تا زمینه مناسب ظهور دولت مهدوی فراهم شود.
و آن عهد و پیمان همان است که در کتاب خدا و سخنان نمایندگان خدا آمده است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. تلاش در جهت پیروی از امامان و دوستی با دوستان ائمه و بیزاری جستن از دشمنان آنها.
2. جمعیت منتظران در مقابل بدعت ها و انحرافات در دین و رواج منکرات و زشتی ها در سطح جامعه بی تفاوت نیستند و نیز در برابر فراموش شدن سنت های نیکو و ارزش های اخلاقی از خود واکنش نشان می دهند.
3. جامعه منتظر در برخورد با دیگران وظیفه دارد که تعاون و همکاری را سر فصل برنامه های خود قرار دهد. و افراد این جامعه به دور از تنگ نظری و خود محوری، پیوسته حال فقرا و نیازمندان جامعه را پیگیری می کنند و از آنان بی خبر نمی مانند.
گفتنی است که دائره این همکاری و همیاری محدود به محیطی که در آن زندگی می کنند نیست بلکه خیر و نیکی منتظران به محیط های دورتر و نیازمندان شهرهای دیگر نیز می رسد. زیرا که در پرتو روح انتظار هیچ جدایی و دوگانگی بین افراد حساس نمی شود.
4. افرادی که عضو جامعه منتظر هستند می باید جامعه را رنگ و بوی مهدوی بخشند و نام و یاد امام را در همه عصرها بلند کنند و گفتار و کردار امام را به عنوان سرآمد همه سخنان و شیوه ها به نمایش عمومی بگذارند و در این راه با همه وجود بکوشند که بدون تردید مورد عنایت و لطف ویژه امامان خواهند بود.
و سخن آخر اینکه جامعه منتظر باید بکوشد که در همه ابعاد زندگی اجتماعی، الگوی سایر اجتماعات باشند و همه زمینه های لازم برای ظهور منجی موعود را فراهم کنند.

انتظار
19. مفهوم حقیقی انتظار چیست؟
یکی از مهمترین و پر ارزشترین وظایف و تکالیف شیعه در عصر غیبت موعود جهانی مسئله انتظار است.
انتظار در لغت به معنای « انتظار کشید و مراقب بودن» است. و معمولاً به حالت کسی گفته می شود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند. بنابراین مسئله انتظار حکومت حق و عدالت مهدوی (عج) و قیام مصلح جهانی در واقع مرکز از دو عنصر است: عنصر نفی و عنصر اثبات. عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود، و عنصر اثبات خواهان وضع بهره بودن است.
انتظار، امید و آرمان و فردای تابنکا را نومید می دهد و منتظر در امید و به امید زندگی می کند و در نتیجه سدهای مانع را در هم می شکند، موانع را کنار می زند، راه را هموار می کند با حرامیان و دزدان و نیرنگ بازان و دروغ پردازان می ستیزد و به امید مشاهده دولت کریمه امام منتظر، روزگار می گذارند.

20. انتظار فرج چه فضیلتی دارد؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« کسی که انتظار ظهور را می کشد، کسی است که با رهبر جهانی و در خیمه او بوده باشد و مانند کسی که است که با پیامبر اکرم (ص) در مبارزاتش همراه بوده است».
امیر المومین (ع) فرمودند:
« منتظر فرج باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، به درستی که بهترین عمل نزد خداوند عزوجل «انتظار فرج» است».

21. فواید و آثار انتظار را بیان کنید؟
انتظار در منتظر غوغایی مبارک و حرکتی هدف دار پدید می آورد و هر چه منتظر به حقیقت انتظار، نزدیک تر شود سرعت حرکت او به سوی مقصد بیشتر خواهد شد.
در پرتو انتظار، آدمی از خود محوری رهایی می یابد و خود را جزئی از جامعه اسلامی می بیند، بنابراین می کوشد تا جامعه را در حد توان خود به صلاح و درستی نزدیک کند و وقتی جامعه ای از عناصری این چنین با هویت تشکیل یابد، اجتماعی در جهت ترویج فضیلت ها پدید می آید و حرکت عمومی به سوی اقامه خوبی ها، شکل می گیرد و در چنین محیطی که محیط صلاح و سازندگی و فضای امید بخشی و نشاط و عرصه تلاش و همیاری و همکاری است، زمینه رشد باورهای دینی و بینش عمیق مهدوی در افراد جامعه پدید می آید و منتظران که، به بکرت انتظار در فساد محیط حل نشده، بلکه هویت دینی و مرزهای اعتقادی خود را حفظ کرده اند، در برابر سختی ها و مشکلات دوران انتظار بردباری می کنند و به امید تحقق وعده الهی بلاها را به جان می خرند و لحظه ای گرفتار سستی و یا ناامیدی نمی شوند.

22. گستره تاثیر ابعاد انتظار در زندگی انسان تا چه اندازه است؟
انسان از زوایای مختلف، دارای ابعاد گوناگونی است. از سویی ازبعد نظری و عملی برخوردار است و از سویی دیگر دارای بعد فردی و اجتماعی است و زاویه ای نیز در کنار بعد جسمی، به نام بعد روحی و روانی دارد. بدون تردید در همه ابعاد یاد شده نیاز به چار چوب مشخصی است تا در قالب آن راه صحیح زندگی باز شود و مسیرهای انحرافی به روی آدمی بسته گردد. و این راه درست همان مسیر «انتظار» است.
انتظار موعود جهانی در همه ابعاد زندگی منتظر تاثیر می گذارد. در بعد فکری و نظری که زیر بنای اعمال و رفتار انسان است، باورهای اساسی حیات آدمی را در حصار خود حفظ می کند. به بیان دیگر انتظار صحیح می طلبد که منتظر، بنیان های اعتقادی و فکری خود را تقویت کند تا در دام مکتب های انحرافی گرفتار نشود و یا به خاطر طولانی شدن دوره غیبت امام عصر (ع) به چاه یاس و نا امیدی سقوط نکند.
در دوره غیبت که دشمنان با انواع شبهه ها می کوشند تا عتقادات درست شیعیان را از بین ببرند، می بایست به برکت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهای عقیدتی حفظ گردد. در بعد عملی، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت می دهد. منتظر باید در میدان عمل بکوشد تا زمینه های ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراین منتظر در این بخش، هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت می گمارد.
در بعد فردی هم به حیات روحی و روانی خود و کسب فضیلت های اخلاقی روی می آورد و هم به تقویت جنبه جسمی و بدنی می پردازد تا نیروی کارآمدی برای جبهه نور باشد. کوتاه سخن اینکه انتظار، جریان مبارکی است که در تمام ویژگی های حیات فرد و اجتماع جاری است و در همه عرصه های زندگی رنگ الهی به انسان و حیات او می بخشد و چه رنگی از رنگ الهی بهتر و ماندگارتر!

23. ویژگی های انتظار حضرت مهدی (ع) را بر شمارید؟
مسئله انتظار امری فطری است و برای همگان در هر قوم و آیینی که باشند، وجود دارد؛ اما انتظارهای معمولی که در جریان زندگی افراد و حتی جامعه وجود دارد، هر اندازه که بزرگو با اهمیت باشد، در مقایسه با انتظار موعود جهانی، کوچک و بی مقدار است؛ زیرا انتظار ظهور او ویژگی های خاص خود را دارد.
انتظار مهدی، انتظار است که از ابتدای عالم آغاز شده است. یعنی از زمان های بسیار دور، انبیاء و اولیاء نوید ظهور او را داده اند و در زمان های نزدیک تر، همه امامان ما آرزوی روزگار دولت او را داشته اند. چنانچه امام صادق (ع) فرمودند:
« اگر او را درک می کردم، تمام عمر به او خدمت می کردم».
انتظار مهدی، انتظار مصلح جهانی است، انتظار حکومت عدل جهانی است و انتظار تحقق همه خوبی هاست. در این انتظار بشریت چشم به راه است تا آنچه را بر اساس فطرت پاک خدایی در آرزوی آن بوده و هیچ گاه به صورت کامل به آن دست نیافته است، ببیند. و مهدی (ع) همان است که عدالت و معنویت، برادری و برابری، عمران و آبادی زمین و امنیت و صلح و عصر شکوفایی عقل و دانش بشری را برای انسان ها به ارمغان می آورد و در برچیدن سلطه استعمار و بردگی انسان ها و نفی هر گونه ستمگری و رهایی اجتماعی از انواع فسادهای اخلاقی، ره آورد حاکمیت اوست. انتظار مهدی، انتظاری است که تنها با فراهم شدن زمینه های شکوفایی آن، خواهد شکفت و آن زمانی است که همه انسان ها در طلب منجی و مصلح آخر الزمان باشند.
او می آید تا با همکاری و همیاری یارانش علیه بدی ها قیام کند، نه اینکه تنها با معجزه کار جهان را سامان دهد.
انتظار مهدی در منتظرانش شوق یاری و همراهی او را ایجاد می کند و به انسان هویت و فضیلت می بخشد و او را از پوچی و بی هدفی نجات می دهد و...

ظهور
24. چرا موعود جهانی تاکنون ظهور نکرده است؟
انقلاب حضرت مهدی، مانند هر دگرگونی اجتماعی دیگری، از جهت اجرا به موقعیت های اجتماعی بستگی دارد که باید همساز با آن موقعیت های معین، پیش آید. زیرا حضرت مهدی (ع) خود را برای اقدامی اجتماعی و سطحی محدود، آماده نکرده بلکه رسالتی که از سوی خداوند برای او تعیین شده، دگرگون ساختن همه جانبه گیتی می باشد، بصورتی که همه افراد بشر از تاریکی های ستم و بیداد، به فروغ دادگری راه یابند. برای چنین دگرگونی بزرگی، تنها رهبر شایسته کافی نیست، زیرا علاوه بر یک رهبر شایسته، نیازمند یک محیط مساعد ویک فضای عمومی مناسب نیز می باشد تا موقعیت های خارجی مطلوب را برای انجام انقلاب جهانی آماده سازد. خلاصه اینکه بدلیل عدم فراهم بودن شرایط، ظهور حاصل نمی شود.


25. شرایط ظهور موعود جهانی چیست؟
مقصود از شرایط ظهور، همان شرایطی است که تحقق روز موعود متوقف بر آنهاست، و گسترش عدالت جهانی، به آنها بستگی دارد که می توان آن را سه چیز دانست:
1- وجود طرح و برنامه عادلانه کاملی که عدالت خاص واقعی را در بر داشته باشد و بتوان آن رادر هر زمان و مکانی پیاده کرده، برای انسانیت سعادت و خوشی مادی، معنوی، دنیوی و اخروی ببار آورد. روشن است که بدون وجود چنین برنامه و نقشه جامعی، عدالت کامل متحقق نخواهد شد.
2- وجود رهبر و پیشوای شایسته که شایستگی رهبری همه جانبه آن روز را داشته باشد که وجود دارد.
3- وجود یاران همکار و همفکر و پایدار، در رکاب این رهبر شایسته برای پیاده کردن نقشه جهانی.
4- وجود توده های مردمی که در سطح کافی از فرهنگ و شعور اجتماعی و روحیه فداکاری می باشند، تا در نخستین مرحله گروه های اولیه حکومت و قیام موعود جهانی را تشکیل دهند.


26. منظور روایاتی که ظلم و ستم در آخر الزمان را فرا گیر یاد کرده اند، چیست؟
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند:
« مهدی از فرزندان من است... آنگاه که مانند شهاب ثاقب بیاید و زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد».
با کمی دقت در این روایت معلوم می گردد که مراد، فراگیری ظلم و ستم است، نه بی دینی و کفر و الحاد. یعنی چنان نیست که در هیچ جا اهل اعتقاد و دیانت یافت نشود و کسی کلمه ای از حق و اعتقاد و دیانت و احکام را بر زبان نیاورد، بلکه مردم متدین و معتقد یافت می شوندف و سخن از حق و ایمان گفته می شود. حتی توده هایی چند، مومن به مهدی و پدران اویند و منتظر ظهور او. لکن آنچه نیست عدالت و مساوات در کمال عقلی و روابط انسانی در سطح جهانی است و موعود جهانی اینها را تامین می کند و دین را به بسیاری از مناطق جهان به کمک مومنان می رساند.

27. موعود جهانی از کجا ظهور می کند؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« او به تنهایی و از کنار خانه خدا (کعبه) ظهور می کند».


28. خصال و صفات یاران و یاوران موعود جهانی را برشمارید.
یکی از زمینه ها و شرایط لازم برای تحقق ظهور، وجود یارانی شایسته و لایق برای پشتیبانی از قیام و انجام کارهای حکومت جهانی است. بنابراین جا دارد صفات و ویژگی های یاوران امام مهدی (ع) را در آیینه روایات دینی مرور کنیم تا بدین وسیله جایگاه خود را شناخته و در پی دفع کمبودهای خود باشیم.
از جمله خصال یاوران مهدیست:
1. معرفت و طاعت؛ 2. عبادت و صلابت؛ 3. جان نثاری و شهادت طلبی؛ 4. شجاعت و دلیری ؛ 5. صبر و بردباری 6. اتحاد و همدلی ؛ 7. زهد و پارسایی و ... .


29. فلسفه تعیین نشدن زمان ظهور موعود جهانی چه بوده است؟
امام موسی بن جعفر (ع) فرمودند:
« اگر گفته شود امر ظهور تا دویست سال و یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود، دلها سخت شده و بیشتر مردم از اسلام بر می گردند، اما گفته اند: این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است! تا دلهای مردم الفت گیرد و فرج نزدیک تر احساس شود».
 
30. آیا هر کس که ظهور موعود جهانی را انکار نماید، کافر است؟
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
« هر کس که خروج مهدی را انکار نماید، کافر است.»
 
31. آیا « دعا»  برای تعجیل در فرج موعود جهانی، تاثیری دارد؟
حضرت صاحب الامر (ع) فرمودند:
« برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که گشایش کار شما در همین (فرج) است».
دعا کردن برای فرج ضمن اینکه اسباب نزدیک شدن فرج مولایمان را فراهم می کند، موجبات ارتباط مستمر و همیشگی ما با آن حضرت را فراهم آورده و جلوی یاس و ناامیدی در دوران غیبت را می گیرد.

-32آیا پیش از حضرت موعود (ع) چنین اتفاقاتی مانند «غیبت» و « پنهان شدن» از دیدگاه مردم رخ داده است؟
موضوع غیبت منحصر به آن حضرت نیست، بلکه گروهی از پیامبران که رهبر و راهنمای بشر بوده اند، نیز غایب شده و مدتی در پس پرده غیبت بسر برنده اند که عبارتند از:
حضرت ادریس، ابراهیم، یوسف، خضر، عزیز، الیاس، صالح، دانیال، موسی، عیسی و....

حکومت
33. آیا اجرای انقلاب جهانی توسط یک فرد ممکن است؟
همان طور که حضرت نبی مکرم اسلام (ص) با حکم ماموریت الهی اش، زمان جنبش تاریخ را بدست گرفته و تمدنی را پدید آورد که هیچ یک از موقعیت های خارجی دیگر، که گرداگر او را فراگرفته بودند، توانایی انجام این امر را نداشتند. بدیهی است آنچه که انجام آن به دست بزرگترین پیامبر الهی ممکن است، هم چنین امکان دارد که به وسیله پیشوای منتظری از خاندان او، نمودار شود! پیشوایی که پیامبر اسلام (ص) خود، نوید ظهورش را داده و مردم را از نقش سترگ او آگاه ساخته است.
34. موعود جهانی در زمان حکومتش چگونه و بر چه مبنایی داوری و قضاوت می کند؟
امام صادق (ع) می فرماید:
« هنگامی که قائم ما قیام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار می دهد و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود و جاده ها در پرتو وجودش امن و امان می گردد... و در میان مردم همانند حضرت داود (ع) و حضرت محمد (ص) داوری می کند.»
با توجه به روایت مذکور داوری و قضاوت موعود جهانی بر طبق قانون دادرسی حضرت محمد (ص) ( بر اساس گواه و شاهد) و قانون دادرسی حضرت داود (ع) (بدون گواه و شاهد و بر اساس علم غیب)؛ گویا اشاره به این نکته لطیف دارد که آن حضرت، هم از موازین ظاهری دادرسی اسلامی، همچون « اقرار گرفتن» و «گواهی دادن» استفاده می کند و هم از روش های روانی و علمی، برای کشف مجرمان اصلی. هم چنان که نمونه هایی از آن در عصر داود پیامبر (ع) نقل شده است.

35. چرا وقتی نام قائم برده می شود، شیعیان تمام قد روی پا می ایستند؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« مهدی موعود غیبتی بسیار طولانی دارد و از کثرت لطف و محبتی که به دوستانش دارد، هر کس وی را به لقب «قائم»- که مشعر به دولت کریمه اوست- یاد کند، آن حضرت هم نظر لطفی، به او خواهد نمود. و چون در این حال مورد توجه امام واقع می شود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و از خدا تعجیل در فرجش را مسئلت نماید.»


36.- منظور از دین و قرآن جدیدی که موعود جهانی می آورد، چیست؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« هنگامی که قائم ما خروج کند، امر جدید و کتاب جدید و روش جدید و داوری جدید با خود آورد».
یعنی در آن زمان، اسلام و قرآن را آن چنان از لابلای انبوه خرافات و تحریفات و تفاسیر نادرست بیرون می آورد که گویی بنایی کاملاً نو و جدید ساخته و کتابی جدید آورده است.

37. آیا قیام موعود جهانی مسلحانه است؟ و منظور از قیام با شمشیر چیست؟
امام جواد (ع) فرمودند:
« وقتی 313 نفر یاران خاص قائم در مکه خدمتش رسیدند، حضرت دعوتش را به جهانیان آشکار می سازد؛ و وقتی این تعداد به ده هزار نفر رسید به اذن خدا قیام مسلحانه می کند و خروج می نماید».
منظور از قیام با شمشیر نیز، همان اتکای بر قدرت است تا مردم بپندارند که این مصلح بزرگ فقط به مانند یک عالم یا یک واعظ عمل می کند، بلکه او یک رهبر مقتدر الهی است که امان را از ستمگران و منافقین می گیرد.

38. آیا موعود جهانی در زمان حکومت خود از امکانات جنگی و ارتباطی روز استفاده می کند؟
برنامه قیام حضرت مهدی (ع) همانند برنامه قیام همه پیامبران الهی، از راه بهره گیری از وسایل و اسباب طبیعی انجام می گیرد و هیچ گاه اعجاز، اساس آن را تشکیل نمی دهد، بلکه معجزات جنبه استثنایی دارند. به این دلیل همه پیامبران از سلاح و امکانات روز، تربیت افراد لایق، مشورت های لازم، طرح نقشه های موثر، تاکتیک های نظامی و حساب شده و خلاصه فراهم ساختن هر گونه امکان مادی و معنوی برای پیشبرد هدفشان استفاده می کردند.

39. نقش زنان در انقلاب موعود جهانی چیست؟
زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) دارای نقش مهمی هستند. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند:
« با حضرت قائم سیزده زن همراه هستند که مجروحین را مداوا و بیماران را پرستاری می کنند، همانطور که در زمان پیامبر چنین بود».
و امام محمد باقر (ع) فرمودند:
«سوگند به خدا! سیصد و اندی مرد می آیند که در میانشان پنجاه نفر زن هستند، در مکه اجتماع می کنند، بی آنکه قبلاً وعده داده باشند، آمدنشان مانند ابرهای پاییزی است».

40. آیا حکومت حضرت موعود، جهانی و عالمگیر است؟
پیامبر اعظم اسلام (ص) فرمودند:
« حکومت فرزندم شرق و غرب عالم را فرا می گیرد.»
و امام صادق (ع) فرمودند:
« وقتی قائم قیام کند و جهان را مسخر اراده و حکومت خود قرار دهد، در هر قسمتی و قارها ی از دنیا کسی را به عنوان نمایندگی از طرف خویش معین می فرماید و فرمان کارش را صادر می کند...».

41. تصویر کلی و اوضاع عمومی جهان در عصر دولت موعود جهانی چگونه است؟
از احادیث استفاده می شود که وقتی مهدی موعود (ع) ظاهر شد و در جنگ پیروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلط و سیطره یافت، تمام زمین به وسیله یک حکومت جهانی اسلام اداره می شود. برای تمام بلاد ها و استان ها، استانداران لایقی را با برنامه کار و دستورات لازم گسیل می دارد.
به واسطه کوشش و جدیت آنان، تمام زمین آباد و معمور می گردد. عدل و دانش تمام زمین را فرا می گیرد. مردم با هم مهربان شده و در صدق و صفا زندگی می کنند.
امنیت عمومی همه جا را فرا می گیرد و کسی در صدد آزار دیگری نیست. وضع اقتصادی مردم بسیار خوب می شود، به طوری که دیگر مستحق زکات پیدا نمی شود.
دین اسلام، دین رسمی جهان شده بانگ توحید از همه جا بلند می گردد.
عقول مردم کامل می شود و سطح معلومات عمومی بالا می رود، به طوری که زنان در خانه های خویش از عهده قضاوت بر می آیند. ایمان مردم کامل گردیده، کینه از دلهاشان بیرون رود.

42. سرنوشت اهل کتاب ( یهود، نصاری و...) و سایر کفار در حکومت موعود جهانی چگونه است؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« صاحب الامر با هل ذمه (یهود و نصاری)، مانند پیامبر اکرم (ص) مصالحه می کند و آنها با کمال ذلت جزیه می پردازند».


43. حضرت موعود (ع) در مورد اقلیت های مذهبی و اهل کتاب چگونه حکم می کند؟ ( بر اساس کتب آسمانی خودشان یا قرآن؟).
امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« وقتی قائم اهل بیت قیام کند، تورات و دیگر کتاب های الهی را از غاری در انطاکیه خارج می سازد و بین یهودیان بر اساس تورات و میان مسیحیان طبق احکام انجیل و بین اهل زبور بر پایه و اساس آن و بین مسلمانان بر اساس آیات قرآن داوری می کند».

44. اهداف حکومت عالمگیر موعود جهانی چیست؟
1. رشد معنوی
حکوت آخرین ذخیره الهی و امید بشری در راستای زنده ساختن بعد معنوی انسان گام بر می دارد و برای جان بخشیدن به این مرده مردار گشته تلاش می کند تا طعم شیرین حیات واقعی و زندگی حقیقی را به آدم های مسجود ملائک بچشاند و به همگان یادآوری کند که از ابتدا مقرر بود که آنان در چنان حیاتی تنفس کنند و عطر خوبی ها و پاکی ها را به مشام جان، استشمام کنند.
2. عدالت گستری
امام حسین (ع) فرمودند:
« اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند، پس از آنکه از ستم و بیداد آکنده باشد.»
آری او عدالت را سر لوحه اهداف انقلاب خویش قرار خواهد داد، زیرا که عدالت زمینه ساز حیات حقیقی در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی است. و زمین و اهل آن بدون عدالت مردگانی بی روح هستند که زنده پنداشته می شوند.

45. راهکارها و برنامه های حکومت موعود جهانی (ع) در حوزه های مختلف چه خواهد بود؟
الف- برنامه های فرهنگی
در حکومت موعود جهانی تمامی فعالیت های فرهنگی، در راستای رشد و تعالی علمی و عملی مردم خواهد بود و با جهل و نادانی مقابله خواهد شد.
مهمترین محورهای جهاد فرهنگی در حکومت موعود جهانی عبارتند از:
1- احیاء احکام و سنت: امام علی (ع) فرمودند:
« در روزگاری که هوای نفس حکومت می کند ( مهدی موعود ظهور می کند و) هدایت و رستگاری را جایگزین هوای نفس می سازد و در عصری که نظر شخصی بر قرآن مقدم می شود، افکار را متوجه قرآن می گرداند و آن را حاکم بر جامعه می سازد».
2- گسترش معرفت و اخلاق: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« زمانی که قائم قیام کند دست خود بر سر بندگان خدا نهاده و عقل های ایشان را جمع خواهد کرد و اخلاق آنان را به کمال خواهد رساند».
3- نهضت علمی: پیامبر اعظم اسلام (ص) فرمودند:
« نهمین امام از فرزندان امام حسین (ع) قائم ایشان است که خداوند به دست او همه زمین را از روشنایی پر می کند و سراسر عالم را از علم و دانایی بهره مند می سازد، پس از آنکه در جهل نادانی گرفتار آمده باشد».
4- مبارزه با بدعت ها: امام محمد باقر (ع) در ضمن سخن بلندی در توصیف آن حضرت (موعود جهانی) می فرماید:
« هیچ بدعتی را وانگذارد، مگر اینکه آن را از ریشه برکند و از هیچ سنتی نمی گذرد، مگر آنکه آن را برپا خواهد کرد».
ب- برنامه های اقتصادی
در حکومت قرآنی موعود جهانی برای اقتصاد جهان و مردم آن برنامه مطلوبی تدوین شده است که بر اساس آن اولاً : امر تولید سامان می یابد و از منابع طبیعی و مواهب خدایی بهترین بهره برداری می شود؛ و ثانیاً: ثروت بدست آمده به شکل عادلانه بین همه طبقات توزیع می گردد.
بجاست نیم نگاهی به روایات بیندازیم و اقتصاد دوران حاکمیت آن موعود جهانی را بشناسیم.
1. بهره وری از منابع طبیعی: امام علی (ع) فرمودند:
« چون قائم ما قیام کند، آسمان باران می بارد و زمین گیاه بیرون می آورد.»
و امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« زمین برای او پیچیده می شود و تمام گنج های آن برای او آشکار می گردد».
2. توزیع عادلانه ثروت: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« وقتی قائم خاندان پیامبر قیام کند ( اموال را) به مساوی تقسیم می کند و در میان خلق به عدالت رفتار می کند».
3. عمران و آبادی: امام محمد باقر (ع) در توصیف روزگار حکومت موعود جهانی می فرمایند:
« در تمام زمین هیچ ویرانه ای نمی ماند جز اینکه آباد می گردد».
ج- برنامه های اجتماعی
یکی از ابعاد اصلاح ساختار جامعه بشری، پرداختن به برنامه های اجتماعی است. در حکومت دادگستر بزرگ عالم، برای سامان بخشی اجتماع، برنامه هایی بر اساس تعالیم قرآن و سنت اهل بیت در نظر گرفته شده است که به سبب اجرای آنها محیط زندگی، زمینه ای آماده برای رشد و تعالی افراد خواهد بود. در جهانی که تحت حاکمیت الهی است، خوبی ها ترویج می شود و از بدی ها نهی می گردد و با بدکاران برخورد قانونی می شود و نیز حقوق اجتماعی افراد به مساوات پرداخت می شود و عدالت اجتماعی به معنی واقعی آن پیاده می گردد.
به جاست نیم نگاهی به روایات بیندازیم و جلوه ای از آن دنیای زیبایی و خوبی را مشاهده کنیم:
1. احیاء و گسترش امر به معروف و نهی از منکر: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« مهدی و یاوران او ... امر به معروف و نهی از منکر می کنند».
2. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقی: در دعای ندبه می خوانیم؛
« کجاست آن که رسیمان های دروغ و افتراء را ریشه کن خواهد کرد؟ کجاست آنکه آثار گمراهی و هوی و هوس را نابود خواهد ساخت؟».
3. اجرای حدود الهی: پیامبر اعظم اسلام (ص) در روایت بلندی در توصیف موعود جهانی فرمودند:
« او حدود الهی را اقامه (و اجرا) خواهد کرد.»
4. عدالت قضایی: حضرت رضا (ع) در ضمن روایتی در توصیف امام مهدی (ع) و دوران طلایی ظهورش فرمودند:
« وقتی او قیام کند، زمین به نور پروردگار روشن گردد و آ« حضرت ترازوی عدالت در میان خلق نهد پس (چنان عدالت را جاری کند که) هیچ کس بر دیگری ظلم و ستم روا ندارد».

46. دستاوردهای حکومت الهی و دادگستر موعود جهانی چه خواهد بود؟
در حکومت امام مهدی (ع) اهداف، هدفهایی واقعی و اصیل است که ریشه در عمق وجدان های بشر دارد و همگان در آرزوی رسیدن به آن بوده اند و برنامه ها نیز بر اساس تعالیم قرآن و سنت اهل بیت تنظیم گردیده و در تمامی بخش ها ضمانت اجرای برای آنها وجود دارد. بنابراین دستاوردهای این انقلاب عظیم بسیار چشم گیر و قابل توجه است و در یک جمله باید گفت: « دستاوردهای حکومت موعود جهانی پاسخ گوی تمام نیازهای معنوی و مادی بشر است که خداوند متعادل در وجود ایشان به امانت نهاده است».
در اینجا با توجه به روایات، به برخی از این دستاوردها نیم نگاهی می اندازیم:
1. عدالت فراگیر: امام صادق (ع) در این مورد فرمودند:
« به خدا قسم عدالت را در خانه های مردم خواهد برد، آنچنان که سرما و گرما به درون خانه ها نفوذ می کند».
2. رشد فکری، اخلاقی و ایمانی: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« وقتی قائم قیام کند دست (عنایت) خویش بر سر بندگان خدا نهد و به برکت آن عقل و خرد آنها به کمال ر سد.»
3. اتحاد و همدلی: امام صادق (ع) در وصف روزگار سبز مهدوی فرمودند:
« در آن ایام خداوند وحدت و الفت بین قلوب پریشان و پراکنده برقرار کند.»
4. سلامت جسمی و روانی: امام صادق (ع) فرمودند:
» هنگامی که قائم قیام کند، خداوند بیماری را از مومنان دور می سازد و تندرستی را به آنان باز می گرداند».
5. خیر و برکت فراوان: امام صادق (ع) فرمودند:
« خداوند به سبب او (امام مهدی) برکات آسمانها و زمین را جاری می کند. (در ایام دولت او) آسمان می بارد و زمین دانه می دهد».
6. ریشه کن شدن فقر: امام محمد باقر (ع) فرمودند:
« ... ( امام مهدی) هر سال دو بار به مردم می بخشد و در هر ماه دو بار به آنها روزی ( و نیاز زندگی) عطا می کند و (در این کار) به مساوات بین مردم عمل می نماید تا این که ( چنان مردم بی نیاز می شوند که) نیازمند به زکات پیدا نمی شود.»
7. حاکمیت اسلام و نابودی کفر: امام محمد باقر (ع) در توضیح آیه « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله...» فرمودند:
« تاویل این آیه هنوز نیامده است و هرگاه قائم ما قیام کند آن کس که زمان او را درک کند، تاویل این آیه را خواهد دید و هر آینه ( در آن زمان) دین محمد (ص) به هر کجا که شب می رسد خواهد رسید ( و عالمگیر خواهد شد) به گونه ای که در سطح زمین اثری از شرکت نخواهد بود، همان گونه که خداوند وعده نموده است».
8. امنیت عمومی: امام علی (ع) فرمودند:
« چون قائم قیام کند کینه ها از دل ها بیرون رود و حیوانات نیز با هم سازگاری کنند ( در آن روزگار چنان محیط امنی ایجاد شود) که زن ها با همه زیب و زیور خود، از عراق تا شام برود و از چیزی نهراسد.»
9. گسترش دانش: امام صادق (ع) می فرمایند:
« علم و دانش، بیست و هفت حرف است و همه آنچه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده و در میان مردم گسترش دهد و آن دو حرف را نیز به آنها ضمیمه ساخته و مجموع بیست و هفت حرف را منتشر خواهد کرد.»


تصفیه فرهنگ مهدویت
47. منظور از رجعت چیست؟
رجعت در لغت به معنی «بازگشت» است و در اصطلاح به معنی « بازگشت گروهی از مومنان خالص و عده ای از منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان» است.
اعتقاد به رجعت یکی از عقاید مسلم و تردید ناپذیر شیعه است که بر پایه آیات قرآن و احادیث معصومین (ع) استوار می باشد.

48. آیا رجعت اختیاری است؟
امام صادق (ع) فرمودند:
« هنگامی که حضرت مهدی قیام کند، ماموران الهی در قبر با مومنین تماس می گیرند و به آنها می گویند: ای بنده خدا! مولایت ظهور کرده، اگر می خواهی که به او بپیوندی آزاد هستی و اگر بخواهی در نعمت های الهی متنعم بمانی، باز هم آزاد هستی...»
لکن فاجران به مصداق « کافران به جهنم نمی روند، آنان را کشان کشان می برند» از روی اجبار تن به رجعت در می دهند.

49. آیا دست بر سر گذاشتن هنگام شنیدن نام حضرت « قائم (ع) ریشه روایی دارد؟
روایت شده است: « وقتی نام حضرت قائم (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جای برخاسته، دو دست مبارک خویش را روی سر نهاده و فرمودند:
« اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه».

50. چرا نام موعود جهانی (ع) در قرآن نیامده تا هیچ ابهامی در وجودش باقی نماند؟
اگر نام اصلی موعود جهانی در قرآن نیامده، بخاطر مصلحتی است که بر اهل فضل و درک مخفی نمی باشد. زیرا به همان علت که نام حضرت علی (ع) در قرآن ذکر نشده، نام حضرت موعود نیز ذکر نگردیده است. اگر نام پیشوایان گرامی در قرآن ذکر می شد، کینه های دیرینه « بدر و حنین و احد» دیگر بار زنده می شد. لذا مطلب را به صورت کلی مطرح کرده و فرموده است: « بندگان شایسته من وارث زمین خواهند بود».
نام بردن از گذشتگان مانند لقمانو ذوالقرنین، قابل قیاس با افراد آینده نیست، زیرا درباره گذشتگان حسدها و کینه ها تحریک نمی گردد و افراد سودجود و شهرتطلب نمی توانند از آن سوء استفاده کنند، ولی بردن نام آیندگان این محذور را دارد.
 
51. آیا ایجاد حکوت اسلامی و حرکت های اصلاحی، با اعتقاد به ظهور موعود جهانی سازگاری دارد؟
بعضی چنین توهم کرده اند که برای به وجود آوردن انقلاب، باید فساد کرد! و اصلاحات از انقلاب جهانی موعود منتظر جلوگیری می کند!!
لکن سستی این نظریه بر انسان های منصف و آگاه پوشیده نیست.
« فقهای اسلام»، بحث پیرامون مسئله « حکومت اسلامی در عصر غیبت» را به دو سو متوجه ساخته اند:
الف- بحث در «اصول مسئله حکومت اسلامی در زمان غیبت».
ب- بحث پیرامون « نیابت عامه فقیه عادل از طرف امام زمان (ع)».
اما پیرامون بحث اول، برای لزوم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت به ذکر چند دلیل بسنده می کنیم:
1. دلیل اجتماعی- تاریخی: حکومت امریست « اجتماعی» که نیاز جامعه به امنیت و حفظ حقوق افراد و رواج عدالت گستری، آن را واجب کرده است و جامعه اسلامی نیز از سایر جوامع بشری که لازمه آن برقراری نظم و قانون گذاری برای حفظ امنیت و حقوق و اشاعه عدل در میان افراد جامعه است جدا نبوده و همانند دیگر جوامع نیاز به برقراری حکومتی دارد که قوانین را اجرا کند، تا هدف از تنظیم قوانین تحقق یابد.
و اگر جامعه اسلامی با بقیه جوامع از نظر نیازمندی به این امور، تفاوت می داشت پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) برای بیان این امر سزاوارتر بودند. لکن از آنجا که پیامبر (ص) و امام علی (ع)،  چنین مطلبی را بیان نکرده اند، بنابراین جامعه اسلامی نیز در این که باید حکومتی داشته باشد، به مانند سایر جوامع بشری است، و با همین دلیل بر لزوم تشکیل حکومت در زمان غیبت نیز استدلال می شود. با این بیان جامعه اسلامی در زمان غیبت، مانند تمامی جوامع دیگر نیاز به قانون و تشکیل حکومت دارد، تا بتواند در استحکام آن بکوشد و هدف از تشریع قانون را تحقق بخشد و از این جهت با دیگر جوامع بشری هیچ تفاوتی ندارد.
پس از قبول این مسئله که بطور خلاصه بیان شده- و در جای خود ثابت شده است- عقل می گوید: یکی از دو امر ذیل را باید پذیرفت: حکومت اسلامی یا حکومت کفر؛ زیرا شق سومی قابل تصور نیست.
و از این حکم چنین نتیجه به دست می آید که تشکیل « حکومت اسلامی» واجب است، چرا که خضوع در مقابل حکومت کفر حرام است!
2. دلیل اعتقادی: اعتقاد به دین اسلام، فرد مسلمان را به این باور می رساند که پیاده کردن احکام اسلامی در دوران زندگانی خویش بر او واجب است، و نظام اسلام همانطور که از جستجو در احکام قوانین آن، حاصل می شود، نظامی کامل و در بردارنده تمام قوانین می باشد که شرایط گوناگون زندگی، آن را اقتضا می کند، اعم از زمینه های فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره.
پیداست که برخی از این مقررات، مانند قوانین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، جز از طریق قوه حاکمه، به طور کامل اجرا نمی شود. بنابراین تکشیل دولت اسلامی و حکومت، در دوران غیبت امری لازم و ضروری است.
3. دلیل عقلی: خلاصه دلیل عقلی چنین است: عقل همانطور که می گوید: پس از پیامبر (ص) بر امام معصوم (ع) لازم است که حکومت اسلامی و ریاست عامه آنان را بر عهده گیرد، تا اسلام به عنوان یک «اصل» و حیثیت مسلمانان به عنوان یک « جامعه» محفوظ بماند، همچنین می گوید که در زمان غیبت نیز به همین منظور باید کسی به عنوان حاکم اسلامی گمارده شود.
4. دلیل نقلی: در روایات اسلامی که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند، آمده است که پیش از ظهور موعود جهانی، مردمی قیام می کنند و مقدمات حکومت موعود جهانی را فراهم می سازند.
از جمله روایتی است که حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی از رسول خدا (ص) نقل می کند:
« مردمی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی (ع) را فراهم می سازند».
و از امام محمد باقر (ع) روایت شده است که فرمودند:
« می بینم که جمعیتی در مشرق زمینف خروج می کنند و احقاق حق می نماید، ولی به آنها دادهخ نمی شود، پس دوباره طلب می کنند، باز هم به آنها داده نمی شود؛ وقتی چنین می بینند شمشیرها بر شانه گذارده قیام مسلحانه می کنند. آنگاه حق را به آنها می دهند ولی ایشان قبول نمی کنند، تا آنکه کاملاً قیام می کنند. و این انقلاب تحویل هیچ کس نمی شود، مگر به صاحب شما ( امام زمان). کشته شدگان آنها شهیدند.
بدانید! چنانچه من آن انقلاب را درک می کردم، دوست داشتم که برای صاحب الامر باقی باشم.»
 با آنچه به طور اجمال گفته آمد، معلوم می گردد: « تشکیل حکومت اسلامی از واجبات عصر غیبت است»!

52. به چه دلیل در زمان غیبت، حکومت اسلامی بدست « ولی فقیه» است؟
تردیدی نیست که بنابر مذهب حقه شیعه، امامان و زمامداران امت اسلامی پس از رسول خدا (ص) ، بزرگ اوصیای الهی، حضرت علی و فرزندان معصوم (ع) او بوده اند که یکی پس از دیگری رهبری و ولایت امری مسلمین را تا زمان غیبت بر عهده داشته اند. اینان همان اختیارات پیامبر مکرم (ص) و ولایت عام و خلافت کلی الهی او را دارا بوده اند.
در زمان غیبت گرچه شخص معینی برای تصدی امر حکومت به اسم و خصوصیات قرار داده نشده است؛ ولی در امر حکومت، که نیاز حتمی جامعه اسلامی است، ممکن نیست خداوند اهمال کرده باشد.
لذا بنا به تشخیص عقل و راهنمایی نقل، تداوم حکومت و ولایت اسلامی در دوران غیبت امام عصر (ع) نیز امری ضروری است.
با توجه به اینکه از سوی شارع مقدس، در رفع نیازهای مردم کوتاهی نشده است و اینکه خداوند، امامت را به جهت جلوگیری از تفرقه امت اسلامی و سازمان بخشیدن به امور ملت و حفظ شریعت، تعیین و تشریع فرموده است، تردیدی باقی نمی ماند که همین دلایل و جهات، درزمان غیبت مهدی (ع) نیز وجود دارد. از این رو لزوم وجود نظام حکومتی و پاسداری از آیین اسلام، امری معلوم و مسلم است و هیچ خردمندی نمی تواند آن را انکار نماید.
پس ، از آن جا که حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر قانون است و قانون الهی هم برای اجرای احکام و بسط عدالت در سراسر جهان مقرر شده است، زمامدار این حکومت، ناگزیر باید، سه صفت مهم – که اساس یک حکومت الهی است- را دارا باشد و ممکن نیست یک حکومت مبتنی بر قانون تحقق یابد، مگر آنکه رهبرو زمامدار آن واجد این سه صفت باشد:
1. علم به قانون ؛ 2. عدالت ؛ 3. کفایت و صلاحیت.
از دیدگاه عقل، روشن است که خداوند هیچ گاه شخص نادان یا ستمگر و تبهکار را به عنوان زمادار مسلمانان بر نمی گزیند و او را بر سرنوشت، مال و جان مردم حاکم نمی کند، زیرا شارع مقدس به حفظ جان، مال و سرنوشت مردم احکام بسیاری دارد، و جز این معقول نیست که تحقق قانون، تنها به دست حاکمی عالم و عادل میسر است.
بنابراین، حاکم و رهبر جامعه اسلامی، باید اولاً: عالم به قوانین و احکام اسلامی باشد؛ ثانیاً: در میان مردم و در اجرای احکام به عدالت رفتار نماید. از این رو ولایت و سرپرستی امت به فقیه عادل راجع است و اوست که شایسته رهبری مسلمانان می باشد، چه حاکم اسلامی را باید متصف به « فقه» و « عدالت» باشد. پس اقامه حکومت اسلامی بر فقیهان عادل، واجب کفایی است.
بنابر آنچه که گذشت، ولایت فقیه از اموری نیست که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد. با این حال، روایات بسیاری در دست می باشد که بر ولایت داشتن « فقیه» به معنای وسیع آن دلالت دارد، که در ذیل به عنوان نمونه به یک مورد اشاره ای می رود:
حضرت موعود (عج) در قالب نامه ای به اسحاق بن یعقوب نوشتند:
« در حوادث و مشکلاتی که روی می دهد به راویان احادیث ما مراجعه کنید. زیرا آنها حجت من بر شمایند و من نیز حجت خدا هستم».
این حدیث اولاً: مشعر بر آن است که مراد از حوادث، احکام مربوط به آنها نیست، بلکه خود حوادث منظور است. مضافاً به آنکه رجوع به فقها در مورد مسایل احکام در زمان غیبت، نزد شیعیان از بدیهیات بوده است.
در هر صورت ظاهر حدیث دلالت بر آن دارد که فقها در مورد بعضی از رویدادها که از قبیل بیان احکام نیست، مرجعیت دارد.
ثانیاً: از استدلال حضرت به اینکه: « آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خداوند هستم» استظهار می شود که مقصود از حجت خدا بودن امام معصوم این نیست که فقط بیان کننده احکام است، زیرا گفته بزرگانی چون «زرار» و « محمد بن مسلم» نیز حجت است و کسی حق مردود دانستن و عمل نکردن به روایات ایشان را ندارد و این امر بر همگان آشکار است. بلکه منظور از حجت خدا بودن امام زمان (ع) و پدران بزرگوارشان، این است که خداوند متعال به سبب وجود ایشان و سیره، رفتار و گفتار آن در تمام شئون زندگیشان، بر بندگان احتجاج می کند.
پس امامان (ع) حجت های خداوند بر بندگانند و فقیهان نیز حجت های امام بر مردم می باشند.
بنابراین تمام اختیاراتی که برای امام، به عنوان حجت خداوند بر مردم وجود دارد، عیناً برای فقها، که از جانب امام به عنوان حجت بر مردم تعیین شده اند نیز جاری است.
کلام آخر اینکه، ولایت فقیه، ولایتی در برابر ولایت امامان (ع) نیست، بلکه فقیه از جانب آنها منصوب شده است و ولایت او عین ولایت آن بزرگواران است. یعنی تمام اختیارات آنان را دارد، که از آن به « ولایت مطلقه فقیه» تعبیر می شود.
و نیز حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه نه استبداد است و نه حکومت مردم بر مردم، بلکه حکومت خدا و قانون خدا بر مردم است.
نتیجه اینکه در عصر غیبت ایجاد حکومت اسلامی به دست ولی فقیه جامع الشرایط که نیابت عام از جانب امام (ع) دارد، امری مسلم، بلکه واجب است.


54. آیا تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص، امری به جاست؟ و اصولاً چه آسیب هایی می تواند در پی داشته باشد؟
در روایات فراوان نشانه هایی برای ظهور موعود جهانی بیان شده است. اما کیفیت دقیق و خصوصیات آن روشن نیست؛ و این بستری برای تحلیل ها و تفسیرهای شخصی و احتمای هر کس گردیده است. هر از چند گاهی بعضی در پی تطبیق علائم ظهور بر پدیده های موجود بر آمده و بدین وسیله خبر از نزدیکی ظهور و احتمال قریب الوقوع بودن آن می دهند.
این جریان از جمله آسب های شکننده مهدویت است که گاهی یبه یاس و ناامیدی از ظهور می انجامد.
 برای مثال وقتی شخصیت «سفیانی» به فرد خاصی که در فلان منطقه است، تفسیر شود و درباره « دجال»، تحلیل های بی دلیل مطرح گردد و به دنبال آن بشارت ظهور در زمان بسیار نزدیک به همگان داده شود، اگر پس از طی شدن سالیانی امام ظهور نکند، عده ای به انحراف و اشتباه گرفتار شده و در اعتقادات صحیح خود دچار تزلزل و تردید می گردند.

55. آیا می توان برای ظهور زمان تعیین کرد؟ و در صورت انجام این امر، عواقب آن چه خواهد بود؟
از دیگر آسیب های فرهنگ مهدویت این است که بعضی به دنبال تعیین زمان برای ظهور هستند، در حالی که زمان ظهور بر مردم مخفی است و در روایات پیشوایان دینی از تعیین دقت ظهور به شدت نهی شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شده اند. از امام محمد باقر (ع) سوال شد: آیا برای ظهور وقت معینی است؟ فرمودند:
« آنها که برای ظهور وقت تعیین می کنند دروغ می گویند ( و سه بار این کلام را تکرار فرمود).»
با این حال بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه برای ظهور تعیین وقت می نمایند، که کمترین اثر آن احساس یاس و ناامیدی برای کسانی است که این وعده های دروغین را باور کرده ولی خلاف آن را مشاهده کرده اند. بنابراین منتظر واقعی باید خود را از دام شیادان و نیز نادانان حفظ کند و درباره زمان ظهور، منتظر اراده پروردگار باشد.
 
 ماخذ کتابچه پایان پرسش و پاسخ هایی پیرامون حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف -ماخذ: کتاب بقیه الله موعود جهانی-رضا قارزی

صهیونیسم و یهودشناسی  در عصر حاضر -رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم

صهیونیسم و یهودشناسی در عصر حاضر 

رضا قارزی

پدیده صهیونیسم

بررسی کوتاه هویت حقیقی صهیونیسم

دریک مفهوم کلی: صهیونیسم حرکتی نشأت گرفته ازغرب برای اسکان یهودیان جهان درمکانی به نام فلسطین به طورمتمرکز وانتقال یهودیان ازغرب به شرق (آنجا) که نیاز به خلاصی ازساکنان اصلی فلسطین اعراب فلسطینی دارد که ازطریق انتقال به مکان های دیگر، متواری کردن وپراکنده کردن پیگیری می کنند. ( مأخذ: صهیونیسم) عبدالوهاب المسیری، ناشر: وزارت خارجه).

صهیونیسم پدیده وحرکتی سیاسی است که داعیه گردآوری قوم یهود واصطلاح «رهایی آنان» دارند وآن را به غلط، دروغ وبرای تظاهردر دنیا به کاربرده اند ویک جریان سیاسی بین المللی ضد توحید ومذهب است که مسأله اشغال سرزمین فلسطین مقدمه اهداف واغراض آن برای سلطه به کشورهای اسلامی ودرنتیجه حذف دین وایمان درزندگی بشری است. (جریان شناسی / ناشر: نیروی مقاومت بسیج ).

پدیده صهیونیسم بیش ازیک قرن سابقه ندارد وبنیانگذار تفکر این پدیده تئودورهرتصل بود که اندیشه آن را ازسال 1882 تدارک دیده ودر 1984 درکتاب دولت یهود تدوین کرده است. هرتصل نه تنها به عنوان بنیانگذار اولین همایش صهیونیستی (1897) می باشد بلکه رهبروبانی وموسس صهیونیستی جهان بود واوسرآغازپیدایش صهیونیست است. (مأخذ: علل وریشه های انتفاضه/ ناشر: سپاه ولی امر).

یهود و صهیونیسم ازدیدگاه اسلام:

درقرآن کریم 154 آیه شریفه با موضوع یهود وبنی اسرائیل آمده ، درموضوعاتی چون : شیوه برخورد انبیاء با قوم ومصائب وگرفتاری هایی که ازدست قومشان می کشیدند. آیاتی مربوط به استهزاء ، تکذیب وتفرقه وتحریف وجسارت به پیامبران، اهل ریا بودن، امم ماضیه، قتل انبیاء و..

درسوره مائده آیه 82 آمده که یهودیان ومشرکان را ازهمه مردم دردشمنی با مومنان سخت ترخواهی یافت.

درسوره جمعه آیه 5: حکایت ازآن دارد که به تورات مکلف شدند اما تحمل آن نکردند  وپیروی اش نکردند.

- ازخصوصیات یهود درقرآن:  سخت ترین دشمنان مومنان، کفران کننده نعمت خدا، وفا به عهد نکردن، تصدیق کلام خدا نکردن، آمیختن با باطل، نیکوکاری را ازیاد بردن و..(مأخذ: یهود درقرآن).

طبق آیات مختلف قرآن کریم یهود ونصاری(مسیحیت)  کافراند، ازجمله آیات 6 صف، 81 و 82 آل عمران، 6 بینه، آل عمران ازجمله دلایل آن انکار نبوت پیامبر اسلام است. 6 صف. (مأخذ، قرآن کریم).

حضرت امام خمینی (قدس سره ): (کتاب: امام درمقابل صهیونیسم، ناشر سپاه پاسداران).

- تمام ملت ها قیام کنند و این جرثومه فساد را به زباله دانها بریزند.

- اسرائیل سرزمین ملت مسلمان را غصب کرده و به ارتکاب جنایات بی شمار علیه ملت فلسطین ادامه می دهد وبنابراین دشمن ملت اسلام است وما برای پایان دادن به تجاوز اندک تردیدی نخواهیم کرد.

- رابطه با اسرائیل وعمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام ومخالف بااسلام است.

- باید متحد شویم اسرائیل را ازسرریشه برکنیم و حق مردم فلسطین را به خودشان بسپاریم.

 وظیفه هرفرد مسلمانی که دردورترین نقاط جهان اسلامی بسرمی برد همان وظیفه ای است که خلق مسلمان فلسطین بدان موظفند.

اگر کسی سکوت کند درپیشگاه خداوند قاهر، مسئول ودراین عالم محکوم به زوال است.

ما حساب یهود را ازصهیونیست ها جدا می دانیم، قیام برضد مستکبرین روش موسی بوده است که درست برخلاف صهیونیست ها است.

- دفاع ازبلاد مسلمین ودفاع از همه حیثیات مسلمانان امری است لازم وماباید خودمان را برای مقاصد الهی  ودفاع ازمسلمین مهیا کنیم.

مقام معظم رهبری: (مأخذ: 1- علل وریشه های تاریخی انتفاضه فلسطین/ ناشر: سپاه ولی امر 2- نشریات).

- حمایت دنیای اسلام ازملت فلسطین، درحقیقت حمایت دنیای اسلام ازیک یک کشورهای مسلمان است.

- قوم بنی اسرائیل براثرکفران نعمت های خداوند، دردنیا وآخرت بدبخت شدند.

- اگرکشورهای عربی واسلامی فقط یک ماه اسرائیل وحامیانش را تحریم نفتی کنند دنیا تکان خواهد خورد.

- تنها راه ریشه کن کردن غده سرطانی اسرائیل مبارزه است.

- امروز فلسطین با سبعانه ترین روش ها لگدکوب می شود ومردم فلسطین درسخت ترین روزهای ممکن برای یک ملت، دارند روزگارمی گذرانند، دنیای اسلام با همه امکاناتی که دارد با وجود میل وعلاقه ای که بسیاری ازمردم جهان اسلام برای کمک دارند عملا کمکی به این قضیه نمی شود.

اگردنیای اسلام متحد بود یک ملت این طورمظلوم نمی شد.

- مقاومت اسلامی مایه افتخار دنیای اسلام است.

اصول صهیونیسم : (مأخذ: علل وریشه های تاریخی انتفاضه فلسطین/ ناشر: سپاه ولی امر).

آن اصول را می توان ازلابلای پروتکل ها ونوشته های سردمداران یهود مانند تئودورهرتصل وکتاب مقدس آنان استخراج کرد. نکات اساسی پروتکلها که همان تصمیمات انجمن صهیونیست ها در 1897 بود عبارتند از:

1- انتقاد فلسفی ازآزادی خواهی 2- وصف حکومت مطلقه واستبداد 3-طرح نقشه نبرد اجتماعی به منظور اطمینان یهودیان جهت حکومت مطلقه درعالم 4- پیشگویی بمنظور اجرای نکات اساسی نقشه یهود.

چهارچوب ایدئولوژی صهیونیسم را 8 مطلب زیرتشکیل میدهد:

1- قوم برگزیده : صهیونیست ها معتقدند که ملت برگزیده خدا وفرزندان ودوستان اوهستند وجان آنها ازجان خدا آفریده شده است ودیگران را که ازطینت شیطانی یا حیوان هستند برای خدمت یهود بصورت انسان آفرید.

بازگشت به ارض موعود: صهیونیست ها ازلحاظ تاریخی مأخذی برای خودساخته اند وخود را صاحب فلسطین می دانند. 3- خشونت 4- توسعه طلبی  (مأخذ: علل وریشه های تاریخی انتفاضه فلسطین ی/ ناشر: سپاه ولی امر).

مراحل پیدایش پدیده صهیونیسم :

1-مرحله اول: اززمان انتشار کتاب دولت یهود اثر تئودورهرتصل تا پایان جنگ جهانی اول

ویژگی های این مرحله : آموزش وآماده سازی درونی یهودیان جهان، جا انداختن مفهوم دولت یهود جهت تمرکز قوم یهود وکسب موافقت وحمایت دولت ها، مقامات اقتصادی و کشورهای قدرتمند بخصوص انگلیس.

2-مرحله دوم: ازپایان جنگ جهانی اول

ویِژگی ها این مرحله: کسب امتیازات سیاسی وارضی، تأمین پایگاههای سیاسی ونظامی وتروریستی وتبلیغاتی درفلسطین باحمایت انگلیس، تشویق یهودیان ساکن اروپا و غرب وشرق به مهاجرت به فلسطین. دراین مرحله فقط رجال ملی- مذهبی فلسطین ازاین حرکت آگاهی یافتند.

3- مرحله سوم : از زیاد شدن حرکت ناسیونال سوسیالیسم وغلبه گرایش های ضد یهودی بین آلمانی ها واروپائیان.

ویژگی های این مرحله :  همکاری سران صهیونیسم با سران هیتلری جهت اعمال فشار به یهودیان جهت مهاجرت به فلسطین ازاروپا که این عملیات نیز ازدید مردم جهان حتی یهودیان ساکن شرق پنهان بود.

4-مرحله چهارم: ازختم جنگ جهانی دوم وانهدام رژیم دراروپا.

ازویژگی های این مرحله : حمله و اشغال سرزمین فلسطین با بهره گیری عواملی چون : پیروزی متفقین: انگلیس ، آمریکا، فرانسه، ایتالیا و.. ، تشکیل بلوک غرب، سرکوب جوّضد یهودی درشوروی درمهاجرت یهودیان. طرح مظلومیت یهودیان درجهان، کسب حمایت ها وامتیازات وعدم آگاهی جو جهان ازآنها و.. تبلیغات شدید به نفع صهیونیسم، مشروعیت دادن به اقدامات ضد فلسطینی، ایجاد ارتش یهود، هوشیاری معدودی ازمسلمانان، کشمکش اعراب ودولت جدید اسرائیل، استقرار دولت اسرائیل با ضمانت امپریالیسم جهانی، گسترش طلبی وتهاجم کشورها.

5-مرحله پنجم: ازجنگ ژوئن ی1967 به بعد:  ویژگی های این دوره آگاهی پیدا کردن جهان نسبت به ماهیت نژاد پرستانه وتجاوزگری و
اشغال گری صهیونیسم، انتقال مبارزه با صهونیسم ازمقطع مبارزین ملی-مذهبی غرب به فضای گروه های آزادیخواه وراست وچپ، جهان عرب واروپا و..

نکته : درپنج مرحله بالا به دلیل حجم تبلیغات شدید، کمترکسی جرأت تردید دردعاوی اصلی وبنیادی دولت اسرائیل را داشت وفقط ایرادها محدود به عملکرد گروه ها وجناح های راست وبنیادگرای افراطی اسرائیل بود.

6-مرحله ششم : اکنون دراوایل آن هستیم، با آگاهی یافتن جهان به ویژه اندیشمندان ازمبانی این دولت به نتیجه میرسندکه مبانی وفرضیات آن حقیقت ندارد وبه عمد ایجاد شده وی درنتیجه اینها دولت اسرائیل را مخالف دولت شناخته ومعرفی می کنند واین بیداری باعث بیداری کل دنیا گردیده ودرنتیجه این آگاهی تبدیل به یک جهش عظیم ملی وعملی درجهان برعلیه صهیونیسم خواهد شد. (مأخذ: تاریخ یک ارتداد (اسطوره های بنیانگذار دولت اسرائیل) اثر فیلسوف مسلمان: روژه گارودی، ترجمه مجید شریف).

نگرش ها، اهداف وبرنامه های صهیونیسم ازبیانی موسس وسردمداران صهیونیسم (براساس اعتراف خودشان):

-تئودورهرتصل: من تابع یک نیروی محرکه مذهبی نیستم/ من یک لادری هستم . _1897) من دولت یهود را بنیان نهاده ام. برنامه من یک برنامه استعماری است.

-مارتین بوبر: ما امیدواربودیم که میهن پرستی یهودی  راکه شروع کرده بودیم ازخطای تبدیل یک ملت به یک بت نجات دهیم/ ما شکست خورده ایم.

اندره نه: اسرائیل ، عالی ترین نشانه تاریخ دردنیاست. اسرائیل محوردنیا، عصب، مرکز وقلب آن است.

-کوهن درکتاتلموز: ساکنان دنیا را میتوان میان اسرائیل وسایر
ملت های دنیا تقسیم نمود. اسرائیل قوم برگزیده می باشد.

(مأخذ1- تاریخ یک ارتداد. فیلسوف مسلمان روژه گارودی 2-جهان زیرسلطه صهیونیسم . ناشر سپاه پاسداران ).

تاریخ جنگ های اعراب و اسرائیل:

کشورهای عربی ودررأس آنها مصروسوریه چهاربار ودرسالهای 1948 و 1956 و 1967 و 1973 میلادی با اسرائیل وارد جنگ شدند و غیر ازیک مورد ( با موفقیت جزئی) دربقیه موارد مغلوب شدند. (مأخذ: علل وریشه های تاریخی انتفاضه فلسطین).

ازجمله نکات پروتکل ها (گفتارها، تصمیمات،معاهدات و..صهیونیست ها):

- حکومت زر وزور بهتر ازمباحث علمی ومنطقی است.

-حق با زوراست. آزادی سیاسی توهمی است ووجود ندارد.

-برای دنیا چه فرق دارد که حاکم آن مستبد صهیونیستی باشد یا ...

(مأخذ پروتکل های دانشوران صهیون، عجاج نویهض، ترجمه حمیدرضا شفیعی، ناشرآستان قدس رضوی).

گرایش ها درصهیونیسم :

ازویژگی های صهیونیسم ناهمگونی، تضاد دراهداف ودیدگاهها تاریخ ومبانی قومی وطبقاتی است.

ازجمله گرایش ها درصهیونیسم : صهیونیسم ترکیبی دموکراتیک، بازگشت، رادیکال، جمعیتی، توسعه طلب، حداقل وحداکثر، میهن پرست، مسیحی، خط سبز و..می باشد. ازمهم ترین نظرات صهیونیسم مسیحی که درحمایت یهودیان برای دست یافتن واستقرارآنها درفلسطین وحاکمیت شان برآن سرزمین بوجود آمده ازعقایدشان ضدیت شدید با دین اسلام است. (مأخذ: نشریه معیار، نهاد نمایندگی ولی فقیه درنیروی مقاومت بسیج شماره 17).

ازتاثیرات ونقش های صهیونیسم بربشریت :

1- استعمار (دردنیا) پدیده ای بوجود آمده توسط مال اندوزان یهود است. آنها ازیکسو بغارت کشورهای جهان می پردازند وازطرفی با بدست آوردن ثروت های غیرقابل محاسبه توانسته اند اروپا وآمریکا را زیرسلطه درآورند.

2- دنیای سرمایه داری ودراوج آن امپریالیسم یک پدیده صهیونیستی است. 3- امروز تمام دنیای سرمایه داری با همه منابع اقتصادی، مادی وشبکه های بانکی دراختیار آنها است. 4-تبعیض نژادی با ریشه عمیق درآئین یهود ازابتکارات استعمارگران یهودی است. 5-سه انقلاب (منحوس)ی: انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی انگلستان (رنسانس)، انقلاب استقلال آمریکا کاملا زیرنظر فراماسونری طرح ریزی و اجرا گردیده و هرسه درجهت منافع یهود و تثبیت حاکمیت آن براین کشورها بوده است. 6- جنگ جهانی اول ودوم برنامه کاملاً صهیونیستی است که توسط صهیونیست ها طرح ریزی و اجرا گردیده جهت نابودی نیروهای غیریهودی 7- تفکرجهان داری یهود ازطریق کمونیسم وسازمان ملل که آن دراختیار صهیونیست ها است. 8- نفی خدا، دین، اعتقادات مذهبی 9- ایجاد تفکرمارکسیسم ( که بیشتر به خاطر مطامع یهود بود دربین کشورهای شرق وحرکت درجهت سلطه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی برجهان 10- جنایت ها و مسائل دیگر درجهان. (مأخذ: جهان زیرسلطه صهیونیسم ، ناشرسپاه پاسداران).

ازمعضلات صهیونیسم درحال وآینده :

انزوا طلبی صهیونیسم ، یهود به عنوان ابزارهای سودمند استثمار گری درون ساختمان تمدن غرب، سلاح های نظامی نهفته، تأمین هزینه ها واقتصاد اسرائیل، مناطق تحت سلطه اقتصادی و.. شهرک نشینان صهیونیست وتبدیل شدن آنها به بردگان شهرک نشین و.. (مأخذ: صهیونیسم، عبدالوهاب المسیری، ناشر: وزارت خارجه).

جایگزینی دیگر:

حضرت امام خمینی( قدس سره ): باید متحدشویم اسرائیل را ازسرریشه برکنیم وحق مردم فلسطین را به خودشان بسپاریم.

مقام معظم رهبری: این انتفاضه روش مردمی است که ازتمام روش ها ناامید شده اند. فلسطین زنده است صهیونیست ها روی آسایش نخواهند دید.

سازمان ها وگروه های مختلف اسلامی فلسطین درمبارزه با اسرائیل:

اخوان المسلمین، حزب الله، حزب التحریرالاسلامی، التکفیه والهجره... حرکت اصلاح اسلامی وابسته به گروه های دینی دراردن وعراق، التبلیغ والهجره که با مسلمانان هند وپاکستان ارتباط دارند و گروه های فعال دیگر ازآن جمله اند. (مأخذ علل وریشه های تاریخچه انتفاضه فلسطین).

انتفاضه اسلامی فلسطین:  به دنبال وقوع انقلاب اسلامی ایران موجی ازبیداری کشورهای مسلمان وبه ویژه جهان غرب را فراگرفت. موج بیداری اسلامی درفلسطین نیز ازسالهای نیمه دهه 1980 محسوس شد مردم به ویژه قشرجوان فلسطین سرخردگی شان ازجنبش های ناسیونالیستی  عرب وچپ گرایان و عدم اطمینان آنان به رژیم های عرب در حمایت قاطع باعث انتفاضه اسلامی فلسطین گردید.

زمان قیام های مردم مسلمان فلسطین برعلیه دولت صهیونیستی:

قیام مردم مسلمان فلسطین  از 1922 تا 1929 میلادی (انتفاضه اسلامی بزرگ) 1987 میلادی ، انتفاضه اسلامی دوم (انتفاضه مسجد الاقصی) 2000 میلادی تا بحال.

روزقدس روز اسلام است . امام خمینی ( قدس سره ).

آرماگدونیسم  یا صهیونیسم مسیحی چیست؟

صهیونیسم مسیحی واژه ای است که پس ازروی کارآمدن محافظه کاران جدید درآمریکا باردیگر وارد ادبیات دیپلماسی جهان شد وبه معنای حمایت مسیحیان ازصهیونیسم ومسیحیان تازه حیات یافته آمده است وبه تعبیری، صهیونیسم مسیحی جنبش ملی ای است که هدف آن پشتیبانی ازملت یهود برای بازگشت آنان به فلسطین وحاکمیتشان براین سرزمین است. آرماگدون که نام جنبشی یهودی است واژه ای عبری بوده وبه معنای تپه شریفان می باشد که این تپه بزرگ درشمال فلسطین واقع شده است . طرفداران این جنبش ایمان دارند که وظیفه مهم آنها فراهم کردن مقدمات ظهورحضرت مسیح است. لذا برای نیل به این مقصود، تضعیف نظام اعراب ومسلمان ها وحمایت مالی، سیاسی، نظامی وتقویت فن آوری اسرائیل را ازجمله وظایف خود می دانند. طبق ایده آرماگدون استراتژی اسرائیل وآمریکا درخاورمیانه درراستای تضعیف ونابودی قدرت مسلمانان است ودوکانون مهم قدرت دراین میانی فلسطین و ایران می باشند. روبرتسون یکی ازرهبران افراطی یهودی که به بوش کمک کرد تا به هرم قدرت صعود کند دریک برنامه تلویزیونی اسلام را دین منحوسین اعلام کرد ومدعی شد: « اسلام انحرافش ازمسیحیت ویهود بیشتر است وعجیب است که برخی ازآمریکایی ها این دین را انتخاب کرده اند. این یک دیوانگی است». دامنه هجوم به اسلام به وزارتخانه های آمریکا نیز سرایت کرده است. مثلا جان اشکرافت وزیر دادگستری آمریکا اولین مقام رسمی بود که آشکارا علیه قرآن سخن گفت و دین اسلام را آئین مرگ توصیف کرد. رسانه های آمریکایی وصهیونیستی نیز اسلام را منبع شر، که تروریست ازآن متولد می شود معرفی می کنند.

لیندون لاروش سیاستمدارپیشین آمریکا درمجله هفتگی اش تصریح می کند:«جنگ مذهبی درخاورمیانه هرگز واقع نخواهد شد، تازمانی که درپشت آن ائتلاف سازمان های راستگرای یهودی مومن به شعاراسرائیل بزرگ حضور نداشته باشد. البته باید در این سازمان ها، نمایندگانی ازسوی افراد صاحب نفوذ همچون رئیس یهودیان جهان وراستگرایان تندرو مسیحی آمریکا شرکت داشته باشند زیرا آنان معتقدند که پس ازجنگ با مسلمانان جنگ آرماگدون یا هرمجدون (قرن 21)، قرن خوبی خواهد بود».

مهم ترین مشخصه های جنبش ملی طرفدار آرماگدون عبارتند از:

1-تقسیم جهان به خیروشر(سیاه وسفید) نمونه راهبرد بوش مبتنی براین که «هرکه با ما نیست علیه ماست.».

2- لزوم ایجاد کشوری یهودی درفلسطین، به منظورزمینه سازی برای ظهور مجدد حضرت مسیح.

3- اعتبار یهودیت به عنوان اصل مسیحیت، مسیحیان جهان به تورات عقیده دارند وآن را عهد عتیق نامیده وانجیل را عهدجدید می نامند وبه عقیده آنها درواقع مسیحیت شکل تکامل یافته یهودیت می باشد. اما این گروه معتقد است یهودیت اصل مسیحیت است وتفاوتی میان یهودیت و مسیحیت وجود ندارد ومسیحیت ناسخ یهودیت نیست. این دیدگاه درتعارض شدید با دیدگاه سنتی فرق مختلف مسیحی است که یهودیان را قاتلان مسیح معرفی می کنند.

4-ضدیت شدید با دین اسلام، بنیاد گرایان آمریکا، درکنار دوستی با یهودیان احساسات بسیار کینه توزانه ای نسبت به اسلام ومسلمانان دارند ومعتقدند برای ظهورمجدد مسیح، باید با مسلمانان جنگید به نظرآنها درآینده این جنگ درمنطقه ای به نام هرمجدون روی خواهد داد.

5- ادغام دین وسیاست درآمریکا. با وجود این که دولت آمریکا یک دولت لائیک است بنیادگرایان بدنبال پیاده کردن احکام مذهبی درسیاست داخلی وخارجی هستند.

6- شخصیت های مهم این گروه . شخصیت های مطرح و معروف
بنیاد گرایی مسیحی درصحنه سیاسی آمریکا عبارتنداز: افرادی همچون کشیش پت رابرتسون، کشیش جری فالویل، والتررینگر، جان اشکرافت، وزیردادگستری.

 صهیونیستها مالکان و اسپانسرهای باشگاههای مشهور فوتبال اروپا وجهان

مقامهای رژیم صهیونیستی برای رسیدن به استراتژی تبیین شده اقتصادی خود در جهان، در کنار توجه به سیاست توسعه طلبی اراضی در فلسطین و سرزمینهای اعراب نیم نگاهی عمیق به مباحث سودده دنیای معاصر خصوصا ورزش دارند.آنها چشم اندازی را پیش بینی می کنند که محور و هدایت آن توسط ساختار صهیونیست است. پدیده سرمایه گذاری بر روی باشگاههای معتبر فوتبال اروپا و جابجایی بازیکنان و مربیان یک استراتژی دراز مدت است که با دیگرشیوه های اقتصادی رژیم صهیونیستی همانند تبلیغات گسترده برای مواد غذایی یا داروهای پزشکی فرق می کند . به لحاظ این تمرکز در تصمیم گیری، ملاحظات سیاسی رژیم صهیونیستی را در فوتبال باید یک واقعیت انکار ناپذیر در نظر کرفت.اما این روش یک آسیب اجتماعی به جامعه فوتبال واردمی کند ، که همان برده داری مدرن است.اولویت اقتصادی و برنامه های رژیم صهیونیستی در این مقوله نه بر اساس منطق اقتصاد بلکه در چار چوب منطق سیاسی طرح و تدوین میشوند..در عین حال هجوم همه جانبه صهیونیستها به ورزش فوتبال ، حیات اقتصادی این رژیم را با بستر مناسبی مواجه کرده است.                                          

 آژاکس آمستردام ریشه صهيونيستی دارد-طرفداران این تیم همیشه از سمبلهای دین یهود و اسرائیل برای تشویق تیمشان استفاده می کنند.آنها پرچم های بزرگی ازستاره داود  را حمل می کنند و فریاد می زنند:  Joden! Joden! ("Jews Jews!")  این کنش ها به نوعی ریشه صهيونيستی آمستردام و این تیم را نشان می دهد. استادیوم اژاکس در کنار  محله یهودیان قرار دارد اگر چه اکثر بازیکنان آژاکس غیر یهودی اند ولی سنت یهودی همچنان با این تیم باقی مانده است مخالفان تیم اژاکس با شعارهای حماس حماس مخالفت خود را با این تیم نشان می دهند                                                   

  یهودیان صهیونیست انگلیسی حامیان تیم تاتنهام- علت  انصراف تیم تاتنهام انگليس از ديدار دوستانه با تيم ملي ايران بواسطه حضور پر رنگ دلا‌لا‌ن صهيونيسم در فوتبال ليگ برتر انگليس بوده است زیرا جامعه يهوديان انگلستان ازاین تیم حمايت  ویژه مى كنند،   منچستر یونایتد (ثروتمندترین باشگاه جهان) در تملک خانواده متمول گلیزرها ی یهودی- در حال حاضر منچستر به دنبال جذب اسپانسر جدید است. بریان گلیزر پسر مالک فعلی منچستر(مالکوم گلیزر) در حال مذاکره با شرکتهای گوگل ، یاهو ، آی‌بی‌ام و کوکاکولا است که ظاهرا همه آنها حاضرند بیشتر ازدیکر اسپانسرها سرمایه گذاری نمایند.

         سرمایه هنگفت رومن آبراموویچ صهیونیست واقدام وی برای خرید باشگاه چلسی- بزرگترین انتقال در جزیره در سال 2003 مربوط به ( رومن آبراموویچ) است که توسط دلال اسرائیلی فوتبال زهاوی صهیونیست توانست مالک باشگاه  چلسی شود .آبراموویچ عنوان کرده بود که دو ملیت دارد! و به دو ملیت عشق می ورزد ، اول به روسیه دوم به اسرائیل . به خاطر همین مسئله است که وی هر ساله مبلغ کلانی جهت برگزاری یک تورنمنت چند جانبه و دوستانه موسوم به ( Channel one) در تلاویو ترتیب میدهد و در زمان برگزاری مرحله مقدماتی جام ملتهای اروپا 2008 به ملی پوشان اسرائیل وعده پاداشهای نجومی میدهد تا بتوانند تیم انگلیس را شکست دهند ! آبراموویچ که توسط زهاوی توانست صاحب باشگاه لندنی شود تعادل را با ثروت باد آورده اش در بازار نقل و انتقالات جزیره از صورت عادی خارج می کند به طوری که از مبلغی بالغ بر 111 میلیون پوند که باشگاها در مجموع می پردازند وی برای به خدمت گرفتن ستاره ها 441 میلیون پوند را وارد بازار میکند ، رقمی که بالانس چرخه اقتصادی را نه تنها در انگلیس بلکه در اروپا برهم می زند

  

تيم آرسنال حامي صهيونيستها- استفاده از اهرم فشار به هیئت مدیره آرسنال برای واگذاری سهام به یهودیان نکات مرموزی است که "ردپای صهیونیست " در آن بوضوح دیده می شود. باشگاه ورزشی آرسنال طی قراردادی با اسرائیل نقش مبلغ برای جذب توریست را به خوبی ایفا کرده است؛ که تنها با مساعدت این باشگاه سالیانه دو میلیون توریست نصیب اسرائیل می شود

  

With the world boycotting Israel as a tourist destination Israeli tourism minister Abraham Hirchson admitted employing Ernst & Young financial advisers to help develop a new strategy to entice people to Israel. He estimated that the sponsorship deal will bring in an additional 2 million tourist to Israel annually.[3]

Arsenal Football Club has just signed (26th February) a sponsorship deal to promote Israel as a tourist destination.

نفوذی صهیونیستها در فوتبال اروپا-این عروسک دست آموز صهیونیست کسی نیست جز " پینی زهاوی " ( متولد 24 آگوست در منطقه Ness Ziona واقع  در نزدیکی تل اویو ) پینی  زهاوی که کار خود را به عنوان یک ژورنالیست یهودی در روزنامه  Yedith Ahronth" "  شروع کرده بود  خیلی زود از طریق لابی های سیاسی وارد تجارت بازیکن میشود . وی در حال حاضر عنوان بزرگترین مدیر برنامه های فوتبال را درانگلیس یدک میکشد.

 وی که رابطه بسیار نزدیکی با ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل و ریئون ریولین سخنگوی سابق پارلمان اسرائیل داشته است توسط آنها دست به تاسیس یک شبکه تلویزیونی  در اسرائیل زده است وخیلی راحت حق پخش مسابقات لیگ برتر را بدست  می آورد. پینی زهاوی در حال حاضر به صورت مدیر برنامه های سنتی عمل نمی کند ، وی از طریق دوستان سرمایه دار خود در اسرائیل تبدیل شده به یک پل ارتباطی و یک جاده صاف کن یهودیان برای تصاحب باشگاهای بزرگ انگلیسی و این همان حلقه مفقوده ای است که به آن اشاره شد. زهاوی از طریق دوستان سرمایه دار خود مانند (یا کو شاهار ) یکی از بزرگترین وارد کننده های خودرو و سرمایه دار اسرائیلی دست به خرید تیم (مکابی حیفا ) می زند (1992) و بعد از آن دیگر تیم های اسرائیلی مانند (بیتر اورشلیم ) توسط تاجر روسی – اسرائیلی به نام ( آرکادی گیداماک) خریداری می شود. آنها به این موضوع رسیده اند که می توانند بازیکنان اسرائیلی را به تیم های لیگ برتر منتقل کنند واز این طریق سود کلانی را بدون واسطه وارد چرخه اقتصاد ی این رژیم کنند. آنها بازیکنان را صاحب میشوند اولین رد پای وی و شرکایش به سال 1979 بر می گردد ، زمانی که قراردادی به مبلغ 200.000 پوند برای انتقال (آوی کوهن) کاپیتان رژیم صهیونیستی به باشگاه لیور پول منعقد شد. و تقریبأ یک سال بعد زهاوی خیلی راحت قراردادی را تنظیم کرد که به واسطه آن مدافع منچستر سیتی ( باری سیلکمن) به صورت قرضی به تیم مکاوی تل اویو برود. 

زهاوی  که یک نوع جاده صاف کن برای تجار یهودی در بدست آوردن باشگاهای انگلیسی است در زمانی که ( هری ردنپ) مربی پورتموث این تیم را ترک کرده بود (میلان ماندریک) که در حال حاضر مدیر لستر سیتی است در آن زمان مدیر پورتموث بود و به دلیل رابطه ای که بین آنها بود و دوستی بین( زهاوی و ردنپ ) پنج ماه گذشته بود که زهاوی پسر دوست خود آرکادی ( آلکساندر گیداماک) را به عنوان خریدار باشگاه با مبلغ 10 میلیون پوند معرفی کرد . به این صورت هم ردنپ ابقا شد واز آن طرف شخصی یهودی به نام ( آورام گرانت) که بعدها از آن در چلسی استفاده کرد به عنوان مدیر فنی وارد تیم شد. ( گرانت در تیم مکابی حیفا به عنوان آنالیزور مشغول به کار بود)

نوع جدید برده داری- در این انتقالات، بازیکن علنأ هیچ کاره است و طی قراردادهای طولانی مدت مجبور هستند فصل های متوالی در یک باشگاه بازی کنند واگر زمانی بخواهند از باشگاه مورد نظر جدا شده با مشکلاتی مواجه خواهند شد . به خاطر همین موضوع فدراسیون جهانی فوتبال قانونی به نام قانون ( بوسمن) قرار داده که بازیکن موظف است در ازای پرداخت مبلغ باقی مانده از قرارداد بلند مدت خود به صورت بازی کن آزاد درآید ، تازه اگر باشگاه صاحب بازیکن برای فروش وی مبلغ هنگفتی را در بازار نقل و انتقالات طلب نکند !

 البته این مسأله بیشتر در مورد ستاره ها است و   بازیکنان عادی مجبورند تا پایان قرارداد خود  در باشگاه مذبور بازی کنند مانند ( یاکوبو آیگبنی، مهاجم نیجریه ای – که در تیم مکابی حیفا بازی میکرد- ابتدا در سال 2003 به پورتموث واز آنجا به سال 2005 به میدلزبرو پیوست.) که همانند روزنه کوچکی بود و پس از انتقال وی به باشگاه میدلزبرو توسط زهاوی به یکی از خارق العاده ترین انتقال های 30 سال اخیر لیگ برتر تبدیل شد. خبر های منتشر یافته حاکی از این بود که باشگاه میدلز برو مبلغ 3 میلیون پوند از قرارداد 5/7میلون پوندی  وی را به زهاوی داده اند ودر ازای آن این بازیکن مجبور است 5 سال در این تیم بازی کند، این یک نوع برده داری است که بار دیگر در همین تابستان دامن لیگ برتر را گرفته وخبرش جنجالی بزرگ به پا کرده است ، تا جایی که رئیس فیفا ( سپ بلاتر ) واکنش نشان داده و آن را برده داری مدرن نامیده است .

این جریان در پی انتقال یک ستاره است نه یک بازیکن معمولی و آن کسی نیست جز کریستیانو رونالدو بازیکن استثنایی منچستر یونایتد . این بازیکن پرتغالی که 5  فصل متوالی را در باشگاه منچستر گذرانده حالا میخواهد طی یک قرارداد نجومی به باشگاه رئال مادرید اسپانیا نقل مکان کند اما چون مقداری از قرار دادش باقی مانده با کار شکنی هایی از سوی باشگاه واز همه بیشتر مربی خود آلکس فرگوسن مواجه شده وحتی فرگوسن در روزنامه معتبر (سان) این طور عنوان کرده بود که " زندگیت را تباه میکنم !
 نکته جالب این است که بر اساس خبر روزنامه گاردین رابطه نزدیکی بین آلکس فرگوسن و پینی زهاوی ( از سال 1974 زمانی که زهاوی به عنوان یک خبر تگار در جام جهانی حضور داشته ) تا به امروز برقرار است، فرگوسن و زهاوی به همراه ویکتور چاندلر  یکی از دلالان باشگاه شرطبندی (
betting company Bwin  - که در حال حاضر یکی از اسپانسر های تیم های معتبر میلان ایتالیا و رئال مادرید اسپانیا است و آرم تبلیغاتی Bwin   روی پیراهن تیم درج میشود) تشکیل اتحادیه ای در این رابطه داده اند ( 2008-2000).

کتابچه پيرامون جهاد و شهادت در عصر حاضر -رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم  

کتابچه پيرامون جهاد و شهادت در عصر حاضر 

 بیاناتی از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه ا...) پیرامون جهاد امام خمینی (ره):  

فریاد برائت ما ، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزه ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن دردهند و هیهات که خمینی ، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه وآله و سلم و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. (حضرت امام خمینی قدس سره الشریف ، صحیفه امام ، جلد 20 ، ص 318) - در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداخته اند و تمامی مظاهر ملی ، فرهنگی ، دینی و سیاسی ملت ها را بازیچه هوس ها و شهوت ها نموده اند ، چه باید ک رد؟ آیا باید در خانه ها نشست و با تحلیل های غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان ها و القای روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان ، عملاً شیطان و شیطان زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غایت کمال و نهایت آمال است منع کرد؟ و تصور نمود که مبارزه انبیاء با بت و بت پرستی ها منحصر به سنگ و چوب های بی جان بوده است و نعوذبالله پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم و اما در مصاف با ستمگران ، صحنه مبارزه را ترک کرده اند؟ و حال آنکه تمام بت شکنی ها و مبارزات و جنگ های حضرت ابراهیم با نمرودیان و ماه و خورشید و ستاره پرستان مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرت ها و تحمل سختی ها و سکونت در وادی غیرذی ذرغ و ساختن بیت و فدیه اسمعیل ، مقدمه بعثت و رسالتی است که درآن ، ختم پیام آوران سخن اولین و آخرین بانیان و مؤسسان کعبه را تکرار می کند و رسالت ابدی خود را با کلام ابدی «اننی بریء مما تشرکون» ابلاغ می نماید ، که اگر غیر از این تحلیل و تفسیری ارائه دهیم ، اصلاً در زمان معاصر ، بت و بت پرستی وجود ندارد! و راستی کدام انسان عاقلی است که بت پرستی جدید و مدرن رادر شکل ها و افسون ها و ترفندهای ویژه خود نشناخته باشد و از سلطه ای که بتخانه هایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کرده اند ، خبر نداشته باشد؟ (فریاد برائت، ذی حجه 1407 ، صفحه 11 ، به نقل از روزنامه کیهان ، دوشنبه 5 شهریور 1386) - مسلمانان تمامی کشورهای جهان! از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید ، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند ، استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن ، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی ، خصوصاً آمریکا را بر خود حرام کنید. (صحیفه امام ، جلد 21 ، صفحه 82) - و اما امروز ملاحظه می کنیم که به واسطه بی عرضگی این حکومت ها ، آمریکا از آن ور دنیا دارد حکومت می کند به اینجاها. اینجا ها دستش را قطع کردیم که نفس نمی تواند بکشد ، و خلیج دست ماست که آمریکا تا آمده است بجنبد ، دیگر نفتی برای آنها نمی گذاریم بماند ، لکن بی توجهی این حکومت ها اسباب این شده است که آمریکا از آن ور دنیا دستش را دراز کرده و اینجا زمام امور این حکومت ها را به دست گرفته ، قدرت دست اینهاست ، لکن قدرتی که عقل اداره اش را ندارد ، قدرت دارند، لکن اداره نمی توانند بکنند. ایران در اول قدرتی نداشت ، هرچه قدرت بود ، مال شاه معدوم و بستگان آمریکا بود ، ارتش دست آمریکایی ها بود و همه چیز دست آنها بود ، لکن ملت ما هوشیار بود و سران این مملکت عاقل بودند ، توانستند این مردم را توجه بدهند و بیدار کنند و کردند. آن کاری که شایسته یک ملت بود. (صحیفه نور ، جلد 18 ، ص 139) آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در تشریح اهداف جهاد اسلامی می فرماید: مسأله جنگ در اسلام یکی از مسائل اساسی و اصولی است. جنگ حکومت اسلامی ، جنگی برای کشورگشایی نیست بلکه حکومت اسلامی در دو مورد و برای دو منظور می جنگد ، اول برای دفاع از حیثیت اسلام و حاکمیت قرآن ، یعنی وقتی که بر اثر مجاهدت های پیاپی عناصر سلحشور و مسلمان ، حکومت اسلامی برپا شد ، اگر دشمنان بخواهند بر علیه این حکومت قیام بکنند و این گلی را که با خون شهیدان آبیاری شده است، پژمرده و پرپر کنند ، دست توانای حکومت اسلامی از آستین بیرون می آید و دست گلچین غارتگر را قطع می کند ... مورد دوم برای این است که اسلام و حقایق قرآن مانند خورشیدی که نورش را به همه جا می گستراند و می تاباند ، بر همه ملت های مستضعف ، اضائه و نورافشانی می کند ، اگر ابرهای ظلمت طواغیت و جهانخواران بخواهند از اشاعه نور اسلام مانع بشوند ، آن وقت است که دست قدرتمند اسلام باز از آستین بیرون خواهد آمد و جلوی موانع را خواهد گرفت. در هر دو مورد ، اسلام برای معنویت شمشیر می کشد ، از اصالت و از حقیقت دفاع می کند. (کتاب جهاد و دفاع در اسلام ، ص 36 و 37 ، در مکتب جمعه ، ج2 ، ص 356 و 355)  

مقام معظم رهبری: حقوق یک ملت با التماس به سلطه گران و عقب نشینی و نرمش در برابر آنان محقق نخواهد شد ، چرا که حق را باید با تلاش و ایستادگی به دست آورد. (ماهنامه مسجد ، شماره 15 ، 1/تیر/86) 

 سلسله مطالب پيرامون جهاد و شهادت از منابع مختلف -  

یکی از فروع دین که از واجبات مسلمانان محسوب می شود، جهاد می باشد. جهاد با کفار یا ابتدایی است و یا دفاعی. جهاد ابتدایی یعنی طبق شرایط خاص ، برای جهاد با کفار لشکرکشی می نمایند و جهاد دفاعی که برای دفاع از مسلمین و کشورهای اسلامی جنگ می کنند. جهاد برای از بین بردن افراد فاسدی که قابل هدایت نیستند و همچون خاری بر سر راه دیگران قرار گرفته اند ، می باشد و جهاد در اسلام برای تجاوز ، قدرت نمایی نیست بلکه برای رضای خدا و باز کردن راه خدا برای مردم است و گاهی جهاد برای حفظ جان و مال و آبروی فرد مسلمان یا حفظ کشور اسلامی است که نام آن جهاد دفاعی است. - در قرآن کریم ، به صورتهای گوناگون و در موارد متعدد ، از واژه جهاد و کلمات هم خانواده آن نام برده شده و روی آن سخت تأکید گردیده است. برای پی بردن به اهمیت مسأله جهاد از راه مقایسه میان آن و موضوعات مهم دیگر ، لازم است در این نکته دقت کنیم که: در قرآن مجموعاً 71 بار از «صلوه یعنی نماز» ، 33 بار از «زکوه» ، 12 بار از «صوم یعنی روزه» ، 11 باز از «حج» و 12 بار از تطهیر و تطهّر یاد شده است و با توجه به اهمیت و عظمت این مسائل در اسلام ، وقتی می بینیم قرآن کریم از این مسائل عظیم و مهم حداکثر بین 11 تا 71 بار نام برده است ، می توانیم دریابیم که مسأله جهاد از چه اهمیت ویژه ای برخوردار است. مثلاً قرآن کریم ، در 33 مورد از «جهاد» نام برده و از مجاهدان تمجید کرده و متخلفان از جهاد را مورد نکوهش و انتقاد قرار داده و در 38 مورد ، از پیکار و قتال در راه خدا یاد کرده و پیروان این راه را ستوده و مخالفان و متخلفان آن را نکوهش کرده است و نیز آیات بسیار دیگری هست که معنی و مفهوم آنها بر عظمت و برتری و فضیلت جهاد و پیکار در راه خدا گواهی می دهد و در 32 مورد در نهج البلاغه ، نام جهاد و مشتقات این واژه ، افتخارآفرین برده شده و از مجاهدین راه خدا و اسلام تمجید و ستایش فراوان بعمل آمده است (کتاب جهاد ، نوشته آیت ا... نوری همدانی ، ص 15 ، 16 ، 96 خداوند متعال در سوره بقره آیه 183 می فرماید: یا اَیّهاالّذین امنو کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلکُم تَتّقون یعنی: ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد ، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند ، نوشته شداین دستو برای این است که پرهیزگار شوید. و در آیه 216 سوره بقره می فرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وَ هُوَ کُرهٌ لّکم وَ عَسَی اَن تُحِبّوا شَیئاً و هُوَ شَرّلکم و الله یَعلَمُ وَ اَنتم لا تَعلمون یعنی: نوشته و مقرر گردید ، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید. حضرت امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه که دعای آن حضرت (علیه السلام) برای مرزداران است ، می فرماید: اللهم صل علی محمد و آله ، و أنسهم عند لقائهم العدو ذکر دنیاهم الخداعه الغرور ، امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنه نصب اعینهم و لوّح منهالأ بصارهم ما اعددت فیها من مساکن الخلد و منازل الکرامه و الحور الحسان و الأنهار المطرده بأنواع الاشربه ، والأشجار المتدلّیه بصنوف الثّمر حتّی لا یهمّ احد منهم بالإدبار و لا یحدث نفسه عن قرنه بفرار ... . یعنی: خدایا بر محمد (ص) و خاندانش درود فرست و هنگام روبه رو شدن با دشمن ، یاد دنیای فریبنده را از خاطرشان ببر ، و فکر دارایی گمراه کننده را از دلشان دور گردان ، و بهشت را در برابر چشمانشان قرار ده ، و در بهشت آنچه را که از منازل همیشگی ، و سراهای گرامی ، و زنهای زیبا ، و نهرهایی که با آشامیدنی های مختلف روان کرده ای ، و درختانی که میوه های گوناگون دارند ، فراهم کرده ای ، در برابر دیدگانشان قرار ده تا کسی قصد عقب نشینی نکند و فکر فرار از هماورد خود را از خاطر نگذراند... خدایا مسلمانان را در هر ناحیه به جنگ با مشرکینی که در برابرشان هستند ، بفرست و آنها را با صف های پی در پی فرشتگان یاری فرما ، تا دشمنان را به دورترین نقاط برانند و شرشان را با کشتن و اسارت از سر مردم بردارند ، یا به یگانگی تو که هیچ شریکی نداری ، اعتراف کنند. خدایا این سرنوشت را برای همه دشمنانت ، و در همه زمینها ، از هند و روم و ترکستان و خزر و حبشه و نوبه و زنگبار و سقالبه و دیالمه و بقیه مشرکین که نام و نشانشان مشخص نیست و تو بر آنها آگاه هستی و مسلطی ، قرار ده. انقلابی که وضع روحی حمزه را دگرگون کرد. او در جنگهای پیش از اسلام شرکت می کرد و بعد از مبعوث شدن پیغمبر (ص) هم چنان در رکاب آن حضرت در صف اول مجاهدین در راه خدا قرار داشت و گاهی بدون کلاه خود و زره و حتی بدون اسلحه و مرکب به میدان کارزار می رفت. به او گفتند: ای آقای قریش ، تو در جوانی با داشتن شجاعت و نیروی بدنی خیلی احتیاط می کردی. اسب یدکی برمی داشتی ، دو زره بتن می کردی. جناب حمزه گفت: بلی آن روز زندگی را محدود می دانستیم و تصور می کردیم که زندگی هرچه باشد شیرین تر و بهتر از مرگ و نابودی است. اما وقتی که این مرد «محمد» آمد و ما را هدایت کرد، ما از محدودیت بیرون آمدیم ، با زندگی دیگری آشنا شدیم ، امروز ما پیوسته امید رحمت ، الله را داریم و آرزو می کنیم که کی می شود این شیشه بدنم بشکند و به جهان ابدی به قرب پروردگارمان نائل آئیم ، و این است معنای انقلاب فرهنگی ، آری با گفتن الله اکبر خدا در نظرها بزرگ و بزرگتر و غیر خدا هر چه باشد کوچک و کوچکتر می گردد. «عظم الخالق فی انفسهم و صغر مادونه فی اعینهم». (کتاب شهید و برترین آنان حمزه سید الشهداء ، ص 11 ، نوشته حضرت آیت ا... فاطمی). هدف جهاد یکی از موضوعاتی که در قرآن مجید ، در رابطه با جهاد مکرراً روی آن تأکید شده است ، مسأله «هدف جهاد» است و تنها همین موضوع است که جهاد اسلامی را از جنگهای دیگری که در طول تاریخ به وقوع پیوسته است و همچنان به وقوع خواهد پیوست ، به طور کلی ، جدا می سازد و آن این است که در ده مورد جهاد را با کلمه «فی سبیل الله» و همینطور قتال را نیز در ده مورد با کلمه «فی سبیل الله» ذکر کرده است که بالاخره مفاد و منظور این است که جهاد اسلامی لازم است فقط با هدف خدائی انجام بگیرد و برای خدا باشد و بس و حتی عبارت «نَفز» یعنی حرکت و کوچ برای جهاد نیز باید به قصد خدا و فی سبیل الله انجام بگیرد. قرآن کریم براساس همین موضوع جنگاوران را در دو صف متمایز که فقط بر پایه هدف از هم متمایز می گردند ، قرار می دهد و می گوید: «اَلَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلّونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَروُا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطاغوت. فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا.(سوره نساء آیه 76.) افرادی که به خدا ایمان دارند ، در راه خدا پیکار می کنند ، اما پیکار کافران برای طاغوتها و در راه ستمگران است.پس بجنگید با اولیاء شیطان، مکر وحیله شیطان ضعیف است. تهیه و تجهیز وسایل جهاد برای اینکه مسلمانان که رسالت عظیم جهاد در راه پیشبرد اهداف اسلامی را بر عهده دارند ، در تأمین این هدف بزرگ جهانی موفق باشند ، قرآن کریم تأکید می کند که لازم است در زمینه تجهیز و تهیه و تکمیل آلات و ابزار جنگی و وسایل نظامی گامهای مهمی بردارند. باید توجه داشت که هرچند ایمان و صفات روحی مسلمانانی که در مکتب فضیلت پرور اسلام تربیت شده اند ، نقش بسیار مهمی در پیشرفت آنها در صحنه جنگ و نبرد ایفا می کند و ما با توفیق خداوندی در کتاب ازدیدگاه آیات قرآنی فصل مستقلی تحت عنوان «اصالت ایمان یا اصالت ابزار؟» را به بررسی این موضوع اختصاص داده و برتری و اهمیت ایمان را متذکر شده ایم. ولی بالاخره جهاد بدون سلاح و تکنولوژی امکان پذیر نیست و لذا قرآن مجید می گوید: وَ اَعِدُّو الَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوُّهٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُزهِبوُنَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم. (سوره انفال ، آیه 60) آن اندازه که می توانید و در توان خود دارید ، قوه و قدرت و اسبان سواری به قدری که در دل دشمنان خدا و دشمنان خودتان ترس و هراس ایجاد کنید ، فراهم سازید. این آیه دو مطلب را برای ما بیان می کند: الف. شما مسلمانان که زیر پرچم اسلام گام برمی دارید و می خواهید قوانین حیاتبخش اسلام را در شئون فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اخلاقی حاکم بسازید ، مسلماً دشمنانی دارید که لازم است از نقشه ها و دسیسه ها و قدرتهای آنها غافل نباشید؛ بعلاوه آنها را بطور کامل بشناسید و لذا یک فصل از قرآن کریم درباره معرفی دشمنان مسلمانان است و این کتاب مقدس همانطور که می گوید: «انَّ الشَّیطانَ لَکُم عَدُوٌّ» (شیطان دشمن شما است) ، می گوید: اِنَّ الکافِرینَ کانُوا لَکُم عَدُوّاً مُبیناً. (سوره نساء ، آیه 101) کافران بطور کلی دشمنان شمایند. لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الیَهُودَ. (سوره مائده ، آیه 81) این مطلب را خواهی یافت که یهود سرسخت ترین دشمنان مسلمانان هستند. هُمُ العَدُوُّ فَاخذَرهُم. (سوره منافقین ، آیه 4) منافقان دشمنان شما هستند؛ احتیاط لازم را در برابر آنها در نظر بگیرید. نتیجه اینکه مثلث شوم کفر و نفاق و صهیونیسم با تمام امکانات و قدرتی که دارند ، دشمنان شما هستند. ب. می گوید «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُواللهِ وَعَدَوُّکُم»: شما آنقدر در تکمیل و تجهیز نیرو و نفر باید در سطح بالایی باشید که دشمنان شما از شما احساس ترس کنند و مرعوب قدرت شما باشند. مردی به نام حکم بن عمرو می گوید: حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در موقع عزیمت به جهاد به ما فرمان می دادند که ناخنهای خود را نچینیم و بگذاریم همچنان بلند باشد تا علیه دشمن در صحنه جنگ آنرا بکار ببریم. از این نمونه معلوم می شود که اسلام تا چه اندازه به بهره برداری از امکانات در جهاد اهمیت می دهد. آیاتی که شهیدان را در هاله ای از عظمت نشان می دهد هرچند پایان زندگی هر انسانی «مرگ» است و ناگزیر همه انسانها در مسیر مسافرت خود به سوی حق از این «دروازه» باید بگذرند و طعم آن را باید بچشند ولی مرگها با هم تفاوت دارند. برای بعضی ، مرگ «اَحلی مِنَ العَسَل » - یعنی از عسل شیرین تر- و برای گروهی از حنظل تلخ تر است. مقام و منزلت شهید در راه خدا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ یک از اهل بهشت دوست نمی دارد که به دنیا برگردد و از برگشتن به دنیا شادمان نمی شود ، مگر شهید که چون به مقام با عظمت و کرامت شهدا نائل گردیده و به پاداش شهادت دست یافته است ، دوست می دارد که ده مرتبه به دنیا برگردد و کشته شود تا فضیلت و مقام بیشتری را در رابطه با شهادت به دست بیاورد. (کتاب جهاد آیت الله حسین نوری ، ص 144) جهاد تا قیامت باید برپا باشد مردی به نام سلمه بن نغیل می گوید: «من در محضر حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودم؛ شخصی گفت: یا رسول الله ، پس از اینکه اسلام تثبیت شده است ، عده ای اسلحه خود را بر زمین گذاشته و اسبهای خود را برای استراحت فرستاده اند و می گویند دیگر جهاد لزومی ندارد. پیامبر فرمود: این چنین نیست. جهاد لازم است تا روز قیامت برپا باشد و صورت بگیرد. (کتاب جهاد آیت الله حسین نوری ، ص 139 ، جامع الاصول ، ج 3 ، ص 185) آیاتی که امر به جهاد می کند در این قسمت ، به نقل و بررسی آیاتی می پردازیم که مسلمانان و مؤمنان را امر به جهاد می کند. هدف از این آیات ، بیشتر تشویق و تحریض مجاهدان راستین به جهاد در راه خدا و اِعلای اسلام و استقرار شعائر ایمان است. یا اَیُهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ وَالمُنافِقینَ وَاغلُظ عَلَیهِم وَمَاویهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصیرُ. (سوره توبه ، آیه 73). ای پیامبر ، با کافران و منافقان به جهاد برخیز و پیکار کن و بر آنان سخت بگیر و خشونت و شدت عمل نشان بده؛ جایگاه آنان جهنم است که بد جایگاه و سرانجامی است. وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُم وَلا تَعتَدوُا اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدینَ وَاقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم وَ اَخرِجُوهُم مِن حَیثُ اَخرِجُوکُم وَالفِتنَهُ اَشَدُّ مِنَ القَتلِ وَلا تُقاتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّی یُقاتِلُوکُم فیهِ فَاِن قاتَلوکُم فَاقتُلُوهُم کَذلکَ جزاءُ الکافرینَ فَاِنِ انتَهَوا فَاِنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ. (سوره بقره ، آِه 190-193) با کسانی که به جنگ و دشمنی با شما برخیزند ، در راه خدا ، جهاد و پیکار کنید؛ ولی ستم و تجاوز نکنید که خدا ستمکاران و تجاوزگران را دوست نمی دارد. هر کجا که آنها (مشرکان) را یافتید ، به قتل برسانید و همانطور که شما را از شهرهایتان بیرون کردند ، شما نیز آنها را از شهرهایشان بیرون برانید و [بدانید] فتنه هایی که آنها می کنند ، فسادانگیزتر و سخت تر از جنگ و کشتار است. با آنان در نزدیکی حریم مسجدالحرام جنگ و قتال نکنید تا آنها نیز در آنجا با شما نجنگند؛ ولی اگر آنها پیشدستی کردند و در آن محل امن به جنگ دست زدند ، در آن صورت با آنها بجنگید و به قتلشان برسانید که کیفر کافران این است. پس اگر در جنگ و دشمنی کوتاه آمدند و دست از شرک و ستم برداشتند ، شما نیز از آنها درگذرید و دست از جنگ و قتال بکشید که خداوند بخشاینده و مهربان است. ملاحظه می شود که این آیات ، با چه سخن تردیدناپذیر و آشکاری از جنگ با کافران و جهاد با کسانی سخن می گوید که نه تنها سرآشتی با اسلام و دین خدا ندارند ، بلکه کمر به نابودی مسلمین و شعائر اسلامی هم بسته اند. آنهایی که دست از کینه ورزی و دشمن خویی برنمی داشتند یعنی گروهی از مردم مکه ، افراد قبایل قریش و بت پرستان که از آغاز ، به مقابله با اسلام و دشمنی با رسول خدا برخاسته بودند ، چندان به راه خود ادامه دادند و مسلمین را تحت ستم و تجاوز گرفتند که سرانجام چاره ای جز مقابله جدی با آنها باقی نماند. راه و روش این مقابله را نیز خدای تعالی تعیین فرمود و پیش پای مسلمین گذاشت و آن عبارت از جهاد در راه خدا و قتال با این گروه از مشرکان مکه بود. آیات مزبور ، نه تنها تکلیف مسلمانان صدر اسلام را در مقابله با کفار و مشرکان روشن ساخته است ، بلکه برای همیشه ، روشی را که اسلام و مسلمانان باید در برابر ستم و تجاوز داشته باشند ، آشکارا بیان می کند: یا اَیُهَا الَّنبِیُّ حَرِّضِ المُؤمنینَ عَلَی القِتالِ اِن یَکُن مِنکُم عِشرُونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِأتَینِ وَ اِن یَکُن مِنکُم مِائهٌ یَغلِبُوا اَلفاَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا بِاَنَّهُم قَومٌ لا یَفقَهُونَ. (سوره انفال ، آیه 65) ای پیامبر ، مؤمنان را بر جنگ و جهاد تشویق کن ، زیرا که اگر بیست نفر از شما صبر و بردباری داشته باشید و پایداری و مقاومت نشان دهید ، بر دویست نفر از دشمنان پیروز خواهید شد و اگر یکصد نفر باشید ، [بر اثر قدرت ایمان و نیروی صبر و پایداری خود] بر هزار نفر از کافران غلبه خواهید کرد؛ زیرا آنها گروهی افراد نادان هستند [که در برابر دین و دانش شما ، تاب مقاومت نخواهند داشت]. در این آیه همانطور که ملاحظه می کنید رمز پیروزی مسلمانان بر کافران را «فقه» یعنی درک صحیح و جهان بینی درست جهادگران اسلامی معرفی می کند. این تعبیر عیناً در آیه 9 سوره تحریم نیز واقع گردیده است و مفاد این دو آیه این است که پیغمبربزرگ اسلام همانطور که از جانب خداوند مأمور جهاد با کافران بوده است با منافقین نیز مأمور به پیکار بوده است. فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِهِ جِهاداً کبیراً. (سوره فرقان ، آیه 52) از کافران پیروی و اطاعت مکن و با آنها به جهاد دست بزن ، جهادی بزرگ. اِنفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِاَموالِکُم وَ اَنفُسِکُم فی سَبیل اللهِ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمُونَ. (سوره توبه ، آیه 41) سبکبار و سنگین بار [سواره و پیاده ، مجرد و متأهل ، پیر و جوان ، غنی و فقیر و ...] کوچ کنید [و از خانه و دیار خود بیرون بروید] و در راه او با مال و جان خود به جهاد برخیزید که این کار اگر بدانید برای شما بهتر است. وَ جاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ. (سوره حج ، آیه 78) در راه خدا چنانکه شایسته است ، به جهاد برخیزید. جهاد با اهل کتاب قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنُونَ بِاللهِ وَلا بِالیَومِ الآخِرِ وَلا یُحَرِمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولَهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الحَقِ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الکِتابَ حَتّی یُعطُوا الجِزیَهَ عَن یَدٍ وَ هُم صاغِرُونَ. (سوره توبه ، آیه 29) [ای اهل ایمان] با کسانی که اهل کتاب (یهود و نصاری) که به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده اند ، و آنچه را که خدا و رسولش حرام کرده اند ، حرام نمی دانند [و به هرگونه حرام و گناهی اقدام می کنند] و به دین حق و آیین اسلام گرایش و ایمان پیدا نمی کنند ، قتال و کارزار کنید [و با صبر و قدرت و پایداری به جهاد خود ادامه دهید] تا وقتی که به ذلت و زبونی دچار شوند و به حقارت و تواضع [در برابر اسلام و حکومت الله] سر فرود آورند و با دست خود جزیه دهند. این آیه نیز نشان می دهد که مسلمانان و مؤمنان نباید ساکت و آرام بنشینند و شاهد باشند که چگونه دیگران شانه از اجرای احکام خدا خالی می کنند ، به هرگونه حرام و گناهی دست می زنند و فساد و بی ایمانی را گسترش می دهند؛ بلکه وظیفه دارند به جنگ این گروهها بروند و با جهاد مؤمنانه خویش ، آنان را در مسیر حرکت به سوی «الله» قرار دهند. جنگ و قتال با پیشوایان و ریشه های کفر در جهاد اسلامی و پیکار با کفر و شرک ، آنچه در مراتب نخست اهمیت قرار دارد ، مبارزه با ریشه های کفر و رهبران و سردمداران شرک و فتنه و فساد است؛ چنانکه خداوند متعال در موارد متعددی از قرآن کریم این مسأله مهم و اساسی را یادآوری می فرماید ، از جمله: فَقاتِلُوا اَئمَّهَ الکُفرِ. (سوره توبه ، آیه 13) با رهبران و ریشه های اصلی کفر ، جنگ و قتال کنید. از این آیه و آیات دیگر که مشابه همین مفهوم را می رساند ، می توان استفاده کرد که دستور جهاد و پیکار اسلامی ، به مؤمنان می گوید: در پیکار با کفر و شرک ، هدفتان بیشتر سردمداران و رهبران و عوامل اصلی کفر و ناسپاسی باشد ، و این ریشه های اصلی را آماج کارزارهای خود قرار دهید و در جنگ و قتال اسلامی ، آنهایی را که به عنوان رهبران گروههای کفر و ناسپاسی ، دسته هایی از مستضعفان و ناآگاهان را فریب می دهند و به سوی انحراف و شرک می کشانند و به دام بدبختی و تیره روزی این دنیا و عذاب دنیای دیگر می افکنند ، هدف قرار دهید؛ زیرا با نابودی این پیشوایان اصلی ، ریشه های کفر از بین می رود و پیرامون آن ها چه بسا که خودبخود ارشاد و راهنمایی شوند و دیگر نیازی به پیکار با آنان نباشد. قتال با دوستان شیطان اَلَذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّاعُوتِ ، فَقاتِلُوا اَولِیاءَ الشَّیطانِ اِنَّ کیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً. (سوره نساء ، آیه 76) اهل ایمان در راه خدا پیکار و جهاد می کنند ، و کافران در راه طاغوت به جنگ و قتال می پردازند. پس شما [ای مؤمنان] با دوستان شیطان [و پیروان طاغوت] به جنگ و قتال برخیزید [و از آنها بیم نداشته باشید] که مکر و سیاست شیطان ، بسیار سست است. بیان فلسفه جهاد وَلَو لا دَفعُ اللهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذ کَرفیهَا آسمُ اللهِ کَثیراً وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ اِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ. (سوره حج ، آیه 42) و اگر خدا بعضی از مردم را با بعضی دیگر دفع نکند ، همانا صومعه ها و معابد و مساجد که در آن نماز و ذکر خدا می شود ، همه خراب و ویران می شد. و هر که خدا را یاری کند ، البته خدا او را یاری خواهد کرد؛ بدرستی که او هر آینه توانای غالب است. وَ لَولا دَفعُ اللهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرضُ وَلکِنَّ اللهَ ذُوفَضلٍ عَلَی العالَمینَ. (سوره بقره ، آیه 251) اگر خداوند ، برخی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع و نابود نمی کرد [و ستمگران و مفسدان را به وسیله مؤمنان و صالحان به جای خود نمی نشانید] ، فساد بر روی زمین گسترده می شد و جهان را فرا می گرفت؛ ولی خداوند متعال ، بر جهانیان منت می گذارد و از لطف خود اجازه نمی دهد که ناپسندی و فساد در جهان پیروز گردد ، زیرا که او خدای فضل و کرم بر تمامی اهل این عالم است. پیکار برای برانداختن فتنه و فساد وَ قاتِلُوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلهِ فَاِنِ انتَهَوا فَاِنَّ اللهَ بِما یَعمَلُونَ بِصیرٌ وَ اِن تَوَلَوا فَاعلَمُوا اِنَّ اللهَ مَولیکُم نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیرُ. (سوره انفال ، آیه 36 و 40) [ای مؤمنان] به جهاد و پیکار با کافران برخیزید تا در روی زمین دیگر فتنه و فسادی باقی نماند و دین خدا آیین همگانی گردد ، و در صورتیکه کا فران دست از کفر کشیدند [از آنها بپذیرید و دست از قتال بردارید]؛ خدا به اعمال آنها بصیر و آگاه است. و اگر [آن گروه کافران] به دین خدا پشت کردند ، شما مؤمنان [در اندیشه و بیم و غم فرو نروید و] بدانید که خدا سرپرست و بزرگ و آقای شما و بهترین سرپرست و یاور است. بدینگونه خداوند مؤمنان را امر می کند که برای برانداختن فتنه و فساد کافران وارد میدان کارزار شوند و البته به آنان امیدواری و پشتگرمی می دهد که بیمی نداشته باشند و بدانند که سرپرستی آنها را خداوند قادر متعال بر عهده دارد ، و آنها را یاری و سرپرستی خواهد کرد ، تا در راه پیروزی بر کفر و فساد ، محکم و استوار و امیدوار پیش بروند. در این باره ، آیات دیگری نیز وجود دارد که همین گونه به مؤمنان دستور می دهد که تا از بین رفتن فتنه ها و نابودی فسادها با فتنه انگیزان و فسادگران کافر ، جنگ و قتال کنند ، مانند: وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَ تَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ لِلهِ فَاِنِ انتَهَوا فَلا عُدوانَ اِلا عَلَی الظّالِمینَ. (سوره بقره ، آیه 193) با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین ، دین خدا باشد و اگر از فتنه دست کشیدند با آنها با عدالت رفتار کنید که مقابله جز با ستمکاران روا نیست. قتال برای دفاع از مظلومان و مستضعفان وَ مالک لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و النّساء و الوِلدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَهِ الظّالِمِ اَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیّاً وَاجعَل لَنا مِن لَدنکَ نَصیراً. (سوره نساء ، آیه 75) چرا در راه خدا جنگ وکارزار نمی کنید؟ در حالیکه از میان شما جمعی مردان و زنان و کودکان مستضعف و بیچاره شده اسیر ظلم و ستم کافران هستند و دائماً ناله کنان می گویند: خدایا ، ما را از این شهری که مردمانش ظالم و ستمگرند بیرون ببر و برای ما از سوی خود نگهدار و یاوری بفرست. چنانکه از این آیه استفاده می شود ، علاوه بر موارد و مواضعی که برای جهاد در راه خدا و پیکار با کافران و دشمنان دین برشمرده شده است ، دفاع از مظلومان و مستضعفان تحت ستم نیز بر مؤمنان مقرر گشته است و لذا بر آنها لازم است که برای نجات مستضعفین و مظلومین دست به پیکار بزنند تا آنان را از زیر یوغ ستم نجات بدهند. دشمن برای ما چه می خواهد! قرآن کریم از توطئه های دشمنان اسلام پرده برداشته و مسلمانان را به هوشیاری و بیداری فرامی خواند. رسول خدا (ص) فرمود: بهترین شما کسی است که بیش از دیگران ، دشمن و نقشه هایش را بشناسد. قرآن مجید ما را به آمادگی همه جانبه در مقابل دشمن فرمان می دهد: وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه (سوره انفال ، آیه 60) اکنون با مراجعه به قرآن می خواهیم توطئه های دشمن را بشناسیم و خود را برای مقابله آماده کنیم: 1. تضعیف ایمانها: وَدَّ کَثیرٌ مِن اَهلِ الکِتابِ لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ ایمانِکُم کُفّارا (سوره بقره ، آیه 109) بیشتر کافران دوست دارند شما از ایمانتان دست بردارید ، دشمن می خواهد شما را به انحراف و فساد و گمراهی بکشاند. یکی از هدفهای اصلی دشمن سُست کردن عقیده ها و ایمانهاست. مسلمین باید بدانند دشمن فقط با توپ و تانک و هواپیما به جنگ ما نمی آید. کتاب ، نوار ، عکس و فیلم به مراتب اثرش از بمب های مخرب بیشتر است. 2. اختلاف افکنی: اِنَّما یُریدُ الشَّیطانُ اَن یُوقَعَ بَینَکُم العَداوَهَ والبَغضاء (سوره مائده ، آیه 91) شیطان که بزرگترین دشمن شما است می خواهد بین شما اختلاف افکنی کند. قرآن مسلمین را به وحدت و یکپارچگی و صمیمیت و محبت دعوت می کند. 3. اغفال: وَدَّ الذّینَ کَفَرُوا لَو تَغفُلُونَ عَن اَسلَحَتِکُم و اَمتِعَتِکُم (سوره نساء ، آیه 102) دشمنان شما دوست دارند شما از سلاح ها و امکانات خود غافل شوید. دشمن با انواع برنامه های سرگرم کننده می خواهد ما را از مسائل اصلی و استعدادهای توانا بازدارد. چه بسا در یک موقعیت حساس سیاسی با ایجاد یک برنامه ورزشی ، تفریحی و سرگرم کننده ، همه ذهنها را منحرف می کند. 4. ایجاد دردسر: وَ دُّوا ما عَنِتُّم (سوره آل عمران ، آیه 118) دوست دارند شما را به زحمت بیاندازند. آسایش و راحتی شما را نمی خواهند. پیوسته برنامه هایی تهیه می کنند که آرامش جامعه شما را مخدوش کنند. 5. سازش : وَدّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنُون (سوره قلم ، آیه 9) دشمنان شما دوست دارند شما را به سازش بکشانند تا خود هم کنار بیایند حتی به پیامبر اسلام پیشنهاد سازش می کنند اما پیامبر قاطع جواب می دهد لَکُم دینُکُم وَلیَ دینٌ (سوره کافرون). تربیت شدگان مکتب اسلام هم گول نمی خورند. امام خمینی فرمود: اسلام با کفر هیچ گونه سازشی ندارد. در این جا با گوشه ای از توطئه های دشمن آشنا شدیم. تهاجم فرهنگی و تضعیف ایمانها ، تفرقه و اختلاف افکنی ، غفلت از توانائی ها ، ایجاد دردسر ، پیشنهاد سازش از جمله آنهاست. آیا با این همه توطئه خطرناک باز می توانیم به آنها امیدی داشته باشیم. همیشه در مقابل ایمان ، کفر و در مقال حق ، باطل و در مقابل مظلوم ، ظالم مانند نور و ظلمت واقع می باشند. یک عده طالب و ناصر حق و مظلوم می باشند و عده ای تابع کفر و ظلم و جور و طغیان هستند. مثلاً علی بن ابیطالب مرد حق و حقیقت و مظهر عدالت و زهد و تقوی و منبع ایمان و ناصر مظلوم و معین فقراء بود ،درمقابل معاویه هم ظالم و بی دین و دنیا طلب بود و ظلمها انجام می دهد. هر فردیکه اعمال و کردار خود را مشابه اعمال و کردار معاویه بنماید ، از محبین و ناصرین معاویه محسوب می شود و کسانیکه با اعمال و کردار خود علی بن ابیطالب را پیروی نمایند با اینکه زمان علی (علیه السلام) را درک نکرده باشند ، از یاری کنندگان آن حضرت محسوب می گردد و این جمله «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» را تأئید می کند. جهاد و دفع دشمن در زمینه داستان کربلا کسانی هستند که مسأله جهاد را با شهادت امام حسین علیه السلام ، پایان یافته تلقی می کنند و معتقدند که وظیفه ما فعلاً انتظار ظهور امام زمان (عج) است تا بیاید و زمین را پر از عدل و داد کند ، چنانکه از ستم و جور پر شده است. اما داستان از این قرار نیست. هر کسی باید عداوت و دشمنی را از خود دور کند ، چون اگر انسان از خود دفع دشمنی و ستم نماید ، ستم پذیر نیست و از مصداق آیه کریمه خواهد بود. فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوالله واعلمو ان الله مع المتقین (سوره بقره ، آیه 194) هر کس بر شما تعدی نماید ، به اندازه تعدی و تجاوزی که داشته به او پاسخ دهید. پروای خدا را داشته باشید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است. بعضی مردم می پندارند که امام حسین علیه السلام از آنها تکلیفی نخواسته است. همین مقدار را کافی می دانند که برایش گریه کنند و خود هزار حسین علیه السلام را هر روزه در جهان اسلام ، به دلیل تسلیم شدن در برابر کفر می کشند. آیا خضوع در برابر یزیدبن معاویه بیانگر خواری و ذلت بیشتری است یا خضوع در برابر کسی که به نام کفر حکم صادر می نماید ، آن گاه که استکبار جهانی حرکتی انجام می دهد ، تا تمام امکانات سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ما را از بین ببرد ، کدام بزرگتر است؟ آن گاه که امام حسین علیه السلام فرمود: خداوند امتناع دارد از این که من با یزید و عبیدالله دست بیعت بدهم ، آیا خداوند برای ما می پسندد که دست آمریکا را ببوسیم؟ و یا دست کسی را که براساس بوسه دست آمریکا حکومت می کند؟ کسی که خضوع امام حسین علیه السلام را در برابر یزید و ابن زیاد قبول ندارد ، باید خضوع و کُرنش فرزندان امام حسین علیه السلام ، پیروان و سپاهیانش را در برابر آمریکا و کارگزارانش قبول نداشته باشد (برگرفته از کتاب پیام عاشورا ، نوشته حضرت آیت الله سید محمد فضل الله) لزوم حضور داشتن در صحنه: قرآن کریم به شکلهای گوناگون از پیروان خویش می خواهد که در همه صحنه ها که باعث عزت اسلام و ذلت کفر است ، حضور یابند و از بی تفاوتی ، انزوا طلبی و منفی بافی ، به شدت پرهیز کنند. پایبندی به این وظیفه مهم اسلامی در هر زمان و مکان ، شرایط خاص خود را می طلبد که با بینش صحیح و درک و حساسیت لازم قابل تشخیص است. گاه حضور یک نفر در صحنه در سرنوشت جامعه می تواند تأثیرگذار باشد. پیامبر اکرم (ص) در یک ترسیم کلی از شخص بی تفاوت می فرماید: مَن اَصبَحَ لا یَهتَم بِاُمُورِ المُسلمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم. کسی که روز را بدون اهتمام به کار مسلمانان سپری کند ، مسلمان نیست. (بحار الانوار ، جلد 87 ، صفحه 337) و همچنین رسول خدا (ص) فرمود: مَن یَسمَعُ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلمینَ ظَلَم یُجبهُ فلیس بِمُسلم. هر کس بشنود که کسی فریاد می زند ای مسلمانان (یاریم کنید) و وی را اجابت نکند ، مسلمان نیست (بحار الانوار ، ج 74 ، صفحه 339 ، کتاب جهاد و دفاع در اسلام ، صفحه 36) در زمان خلافت امیرمؤمنان علیه السلام ، مردی مرد دیگری را نگه داشته بود و شخص سومی او را کشته و دیگری هم ناظر صحنه بوده و هیچ عکس العملی نشان نداده بود. امام فرد نخستین را محکوم به حبس ابد ، قاتل را اعدام کرد و چشم نفر سوم را به این دلیل که می دید و به مقتول کمک نکرد درآورد. (بحارالانوار ، جلد 104 ، صفحه 398) همچنین در زیارت حضرت امام حسین علیه السلام در روز عرفه نیز چنین می خوانیم: اشهد انک قداقمت الصلوه و اتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر واطعت الله حتی اتیک الیقین فلعن الله امه قتلتک و لعن الله امه ظلمتک و لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به. ای حسین شهادت می دهم که تو نماز را به پا داشتی ، زکات را پرداختی ، امر به معروف و نهی از منکر کردی و تا لحظه فرارسیدن مرگ از خدا و پیغمبر اطاعت نمودی. پس نفرین خدا بر آنان که تو را کشتند ، و بر آنان که بر تو ستم روا داشتند و بر آنهایی که شنیدند و با سکوت و عدم اعتراض خود بر آن مهر تأیید نهادند. جهاد در راه خدا ، چه نقشی در سازندگی جامعه اسلامی دارد؟ نوک بیل به خاطر درگیری با خاک ، همواره سائیده می شود ، ولی در عوض سفید و براق و تیز است ، اما قسمت های بالای آن گرچه آهن ضخیم است ، ولی سیاه و زنگ زده است. همچنین امتی که جهاد می کند و جوانان خود را به جبهه می فرستد و ازمکتب و وطن خود دفاع می کند ، گرچه جوانانی را از دست می دهد و به ظاهر این امت استهلاک دارد اما در دیدگاه بین المللی و قضاوت وجدان های بیدار این امت روسفید و عزیز است ، برخلاف امت ترسو و استعمارپذیری که به ظاهر ، آسایش و نفرات بیشتری دارد ولی روسیاه و زنگ زده و ذلیل است. (برگرفته از کتاب تمثیلات حجت الاسلام قرائتی ، صفحه 52) نکوهش سستی کنندگان در جهاد و متخلفان راه دین فَلا تَهِنُواوَتد عُوا اِلَی السَّلمِ وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ. (سوره محمد ، آیه 35) هرگز سستی به خرج ندهید و کافران را دعوت به صلح و سازش نکنید که شما بر آنها غالب و بلندمرتبه ترید. همچنانکه در آیات قرآن بسیاری از مؤمنان تشویق و ترغیب به پیکار و قتال در راه خدا شده اند و فضیلت و پاداش بزرگی را برای آنان بیان کرده است تا به جهت حفظ اسلام و استقرار شعائر ایمان و دین همواره میدان جهاد گرم و متلاطم باشد. برای متخلفان نیز آیاتی نازل شده است. در اینگونه آیات خداوند کسانی را که از دستور قتال با دشمنان دین تخلّف می ورزند و در راه جنگ و کارزار با دشمنان دچار بیم و هراس می شوند و سستی نشان می دهند ، و یا در خانه های خود می نشینند و راحتی و آسایش شخصی را بر شرکت در جهاد و پیکار در راه خدا ترجیح می دهند به سختی مورد نکوهش قرار داده و از طرز عمل آنان انتقاد فرموده است. یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مالَکُم اِذا قیلَ لَکُم انفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثاقَلتُم اِلَی الاَرضِ اَرَضیتُم بِالحَیوه الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ فَما مَتاعُ الحَیوه الدُّنیا فی الآخِرَهِ اِلّا قلیلٌ. ای ایمان آورندگان ، شما را چه شده است که چون گفته می شود در راه خدا [و برای جهاد و پیکار به خاطر حق] از خانه هایتان بیرون شوید ، به زمین می چسبید و سنگین بار می شوید و از جای خود حرکت نمی کنید؟ آیا به زندگی چند روزه دنیا راضی شده و دل خوش داشته و از آخرت چشم پوشیده اید؟ حال آنکه متاع این دنیا و بهره ای که از زندگی این جهان می توان برد ، در قبال آخرت و زندگی در عالم جاوید ، چیز اندک و کم ارزشی بیش نیست. اِلا تَنفِرُوا یُعَذِّکُم عَذاباً اَلیماً وَ یَستَبدِل قَوماً غَیرَ کُم وَلا تَضُرُّوهُ شَیئاً وَاللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. (سوره توبه ، آیه 39) اگر از جای برنخیزید و به جهاد نروید ، خداوند شما را به عذابی دردناک گرفتار خواهد کرد و به جای شما گروهی دیگر را جایگزین خواهد ساخت. و این جایگزینی دیگران به جای شما ، هرگز صدمه و زیانی به خدا نمی رساند و او به هر چیزی توانا است. در همین جا باید توجه داشت که مسأله «استبدال» و جایگزین شدن امت برتر و شایسته تر به جای قوم سست عنصر و فاقد همت و حمیت ، از بزرگترین و برترین نشانه های قرآنی ، و از اصیل ترین و دقیق ترین اصول جامعه شناسی است ، که بهترین و گویاترین شاهد آن نیز تاریخ ملل و جوامع و امتها است. خطری که از این طریق امتی را تهدید می کند ، در حقیقت یکی از بزرگترین و جدی ترین خطرها است. مسلمانان متعهد همواره به این مسأله توجه داشتند و از کتاب مقدس و آسمانی خود پند و عبرت می گرفتند. فَرِحَ المُخَلَّفُونَ بِمَقعَدِهِم خِلافَ رَسُولٍ اللهِ وکَرِهُوا اَن یُجاهِدُوا بِاَموالِهِم وَ اَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللهِ وَ قالُوا لا تَنفِرُوا فی الحَرِّ قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً لَو کانُوا یَفقَهُونَ (سوره توبه ، آیه 81) کسانی که برخلاف فرمان پیغمبر از جهاد تخلف کرده و در خانه خود نشستند ، خوشحال شدند و کراهت داشتند از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند و مؤمنان دیگر راه هم از رفتن به جهاد منع می کردند و می گفتند: «در این هوای گرم و سوزان از خانه و وطن خویش بیرون نروید». به آنان بگو: آتش دوزخ ، از این هواهای گرم ، بسیار سوزنده تر است؛ اگر می توانستید بفهمید ، این مطلب را درک می کردید. و اِذا اُنزِلَت سُورَهٌ اَن آمِنُوا بِاللهِ وجاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ آستَاذَنَکَ اوُلُوا الطَّولِ مِنهُم و قالوا ذَرنا نَکُن مَعَ القاعِدینَ. رَضُوا بِاَن یَکونوا مَعَ الخَوالِفِ وَطیعَ عَلی قُلُوبِهِم فَهُم لا یَفقَهُونَ. (سوره توبه ، آیات 86 ، 87) و آنگاه که سوره ای نازل می شود که امر می کند به خدای یگانه ایمان آورید و به همراه پیامبرش به جهاد در راه دیدن خدا بروید ، قدرتمندان آنها (صاحبان امکانات و قدرت مالی) از تو اجازه معافی می خواهند و می گویند ما را رها کن و اجازه بده در کنار کسانی که از رفتن به جهاد عذری دارند ، ما نیز در خانه بنشینیم. آنها به همین هم رضایت می دهند که با زنان و کودکان و افراد معلول و عاجز ، در خانه بمانند و به جهاد نروند. بر قلب و اندیشه آنها مُهر ظلمت نقش بسته است و دیگر حقایق را درک نمی کنند. از اینگونه آیات در قرآن کریم فراوان است که در هریک ، به نوعی از عافیت طلبانی که در خانه می نشینند و به میدان جهاد گام نمی گذارند ، انتقاد شده است. امدادهای غیبی امدادهای غیبی خداوند متعال که قدرت او را بر جن و انس ظاهر می کند ، اگرچه فراوانند ، اما عمده ترین آنها را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: 1. نزول ملائکه از جمله جنود غیبیه الهی ، فرستادن ملائکه برای یاری رزمندگان اسلام است؛ چنان که خداوند متعال آنان را در جنگ بدر یاری کرد: وَلَقَد نَصَرَکُم اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم اَذِلَّهٌ فَاتَّقواللهَ لَعَلَّکُم تَشکُروُن اذ تَقُولُ لِلمُؤمنینَ اَلَن یَکفِیَکُم اَن یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلاثَهِ الافٍ مِنَ المَلائِکَهِ مُنزِّلین بَلی اِن تَصبِروا وتتقوا و یَأتوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَهِ الافٍ مِنَ المَلائِکَهِ مُسوَّمینَ. (آل عمران ، 123-125) بی هیچ تردید خداوند شما را در جنگ بدر یاری کرد؛ در حالی که شما در مقابل دشمن ضعیف بودی. پس تقوا پیشه کنید؛ باشد که شکر نعمت های او را به جای آورید. ای رسول! به یاد آر آن گاه که به مؤمنین گفتی آیا خدا به شما مدد نفرموده که سه هزار فرشته به یاری شما فرستاد. بلی ، اگر صبر در جهاد پیشه کنید و پرهیزکار باشید ، چون دشمنانتان بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند ، خداوند برای حفظ و نصرت شما پنج هزار فرشته را با پرچمی که نشان سپاه اسلام است ، به مدد شما می فرستد. در این آیات ، خداوند متعال مؤمنان را از نصرت و یاری خود آگاه ساخت و یادآور شد که هرچه تقوا و توکل رزمندگان به خدا بیشتر باشد ، امدادهای غیبی به مراتب بیشتر خواهد شد. نکته مهم ، اوج خدامداری در متن زندگی مردم است؛ زیرا تنها جایی که انسان مؤمن با همه توان و نیروی خود به حرکت درمی آید ، میدان جنگ و جهاد است. در این جا هم خداوند متعال می فرماید پیروزی یا شکست را ما می دهیم تا انسان در هیچ شرایطی ، حتی جنگ ، خود را از اراده و قدرت خدا فارغ نداند. علامت و نشانه نصرت خدا ، اطمینان و آرامشی است که به هنگام نبرد به قلب مجاهد فی سبیل الله وارد می شود. وَ ما جَعَلَهُ اللهُ إلاَ بُشری لَکُم وَ لِتَطمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَاالنَّصرُ إلاّ مِن عِندِاللهی العَزیزِ الحَکیمِ. (سوره آل عمران ، آیه126) و خدا آن فرشتگان را نفرستاد ، مگر برای این که به شما مژده فتح دهند و دل شما را به نصرت خدا مطمئن کنند. یاری و پیروزی نصیب شما نگشت ، مگر از جانب خداوند توانا و دانا. همچنین خداوند متعال علت شکست سپاه اسلام در بعضی از جنگ ها را ناشی از عدم توکل و توجه به نصرت خدا می داند؛ چنان که علت پراکندگی و ضعف سپاه اسلام در آغاز جنگ حُنین را غرور و اعتماد به کثرت نفرات و عدم اتکال جدی به خدای متعال دانسته است: لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ فی مَواطِنَ کَثیرهٍ وَ یَومَ حُنَینٍ إذا اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شیئاً وَ ضاقَت عَلَیکُم الارضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّیتُم مُدبِرینَ (سوره توبه ، آیه 25) خداوند شما مسلمانان را در مواقع بسیاری یاری کرد و نیز در جنگ حُنین ، که فریفته و مغرور بسیاری لشکر اسلام شدید؛ در حالی که آن لشکر زیاد ، اصلاً به کار شما نیامد و زمین بدان فراخی بر شما تنگ شد تا این که همه رو به فرار نهادید. با ملاحظه آیات فوق ، این حقیقت بر ما آشکار می شود که خدای متعال در همه حال فاعل تام الاختیار است؛ اما هرکاری را با فعل بندگانش انجام می دهد. بندگان هم اگر از روی اخلاص و عرفان صادق خود به این حقیقت واقف شوند ، همواره خود را مظهر اسماء فعلی خدا می دانند و شعار مرتبه و مقامشان این است که: «وَ ما تَشاوُنَ اِلاَّ ان یَشاء الله». 2. ایجاد رعب و ترس در دل دشمنان از دیگر امدادهای غیبی ، ایجاد ترس و وحشت در دل دشمنان است. خداوند متعال وقتی اخلاص و توکل رزمندگان اسلام و عزم جزم آنان را برای پیروزی ملاحظه کند ، علاوه بر نزل رحمت و آرامش در قلوب آنان ، ترس و وحشت را بر دل های دشمنان غلبه می دهد؛ چنان که فرمود: وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقاً تَقتُلُونَ وَ تَأسِروُنَ فَریقاً (سوره احزاب ، آیه 26) در دل های آن ها رعب و هراس افکند تا آن که گروهی از آن ها را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید. امام راحل (قدس سره) نیز در این باره می فرماید: «امروز هرچه می بینید امور غیرعادی است. تمام کارهایی که در داخل شهرها و در جبهه ها می شود ، از اموری است که خداوند متعال بر ما منّت گذاشته است. شما ببینید چگونه لشکریان کفر با آن سلاح ها و آن همه افراد ، از تعداد اندک ما شکست خوردند. این همان نصر به واسطه رعب است که خدا در دل دشمنان ما ایجاد کرده است. (صحیفه نور) 3. عوامل طبیعی از سایر موارد امدادهای غیبی ، عوامل طبیعی نظیر ، باد ، آب ، آتش و ... است. به طوری که در جنگ بدر ، خداوند متعال به منظور استواری سپاه اسلام ، باران نازل کرد: وَ یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ وَ یُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطانِ وَ لِیَربِطَ عَلی قُلُوبِکُم وَ یُثَبِّتَ بِهِ الَقدامَ ( سوره انفال ، آیه 11) خداوند از آسمان بر شما آبی فرو می فرستد تا به وسیله آن ، شما را پاکیزه کند ، پلیدی شیطان را از شما بزداید ، قلب هایتان را محکم و قدم هایتان را بدین وسیله استوار سازد. همچنین خداوند متعال به علامت امداد غیبی در جنگ خندق (احزاب) ، باد را فرستاد و بساط دشمنان را به واسطه آن در هم ریخت: یا اَیُّهُاالَّذینَ آمنُوا اذکُرُوا نِعمَهَ اللهِ عَلَیکُم اِذ جائَتکُم جُنُودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحاً وَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ کانَ اللهُ بِما تَعمَلُونَ بَصیراً. (سوره احزاب ، آیه 9) ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت های خدا را بر خویش به یاد آورید ، آن زمانی که سپاهی از دشمن بر شما حمله آورده بود و ما باد و سپاهی که آن را نمی دیدند به سویشان فرستادیم تا آن ها را در هم بشکنند. خداوند به آنچه انجام می دهد ، بصیر و بیناست. امام راحل (قدس سره) نیز در رابطه با واقعه طبس فرمودند: «یک دست غیبی در کار است! نباید بیدار بشوند آن هایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که می خواستند به ایران بیایند ، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن ها ساقط کردند. شن ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست. این شن ها همه مأمورند.» انسان در شرایط عادی گمان می کند که عوامل طبیعی در اختیار او هستند؛ غافل از این که همه موجودات عالم ، به امر خدای متعال مسخّر او می باشند و در روز امتحان ، همه ذرات عالم ، لشکر حق تعالی هستند و آنچه خدا امرکند ، مأمور اجرای آن می شوند؛ به طوری که به واسطه باد ، قوم عاد را عذاب کرد و به واسطه آب ، قوم نوح را در توفان غرق نمود و به واسطه صاعقه آسمانی ، قوم ثمود را نابود کرد. جنود غیبیه همانطور که در صدر اسلام پشتیبان لشکر اسلام بود و آن لشکر کوچک اسلام بر لشکر روم یا آن بساط 3 هزار نفر بر صد هزار غلبه کرد بواسطه آن تأییدات غیبی و ملائکه الهی بود. شما امروز همان وضعیت را دارید. برای خدا قیام کردید و مقابل مستکبرین و مقابل کفار ، مطمئن باشید که جنود غیبیه با شماست و هریک از شما در مقابل چندین نفر از آنها می تواند عرض اندام کند. ما که با تکبیر این جبهه ها را فتح می کنیم. از کی بخواهیم که ما را همراهی کند؟ ما از خدا می خواهیم که با آن جنود غیبیه که دارد ، با آن ملائکه الله که هست به ما کمک بفرماید و می فرماید. (پیام امام خمینی (ره) 11/9/60 ، برگرفته از کتاب قرآن در جبهه نوشته سید حسین علم الهدی) من به آنها (ارتش و نیروهای مسلح) بشارت می دهم که اگر شما آنها را بکشید ، به بهشت می روید و اگر آنها هم شما را بکشند ، شما به بهشت می روید. این بشارت است. (پیام امام خمینی به ملت و ارتش ایران و عراق ، 28/7/63 ، برگرفته از کتاب قرآن در جبهه نوشته سید حسین علم الهدی) فرعون زمان (آمریکا) امروز مسلمانان جهان دربرابر آمریکا همچوحالت مشابهی پیدا کرده است برمسلمانان جهان است که باید با اتکاء به وعده الهی قرص ومحکم درمقابل فرعون زمان بایستند ودرانتظاروعده الهی و امدادهای غیبی او باشند، ولی متأسفانه اکثرمسلمانان حتی درس خوانده ها هم خود را می بازند و جمله وسخن اصحاب موسی را زمزمه می کنند. « انا لمدرکون» که آمدند ما گیرافتادیم. چرا که قرآن نخوانده اند و نمی خوانند. ازجمله خیرات جنگ این است که انسان تزکیه می شود، محبت دنیا که رأس هر خطاست کم می شود ودرمواقع جنگ انسان ها ازجاذبه های دنیا رها می شوند؛ حرص، بخل و حسد که هریک شعله ای ازآتش جهنم است خاموش می شود وشیرینی زندگی، خود را ظاهر می کند که نسیم بهشتی درهمان حالات است (قبل ازبهشت موعود).

کتابچه آشنایی با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف


بسم الله الرحمن الرحیم
کتابچه آشنایی با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
 سلام علی آل یاسین
- اسم مبارک: حضرت هم نام پیامبر اکرم (ص) می باشد که درزمان غیبت نباید ذکر شود.«م.ح.م. د. علیه السلام»
- لقب حضرت : حضرت القاب بسیار زیادی دارد ازجمله : قائم، منصور، حجت، صاحب الزمان و..
- کنیه حضرت : ابوالقاسم علیه السلام
- پدر گرامی حضرت : حضرت امام حسن عسگری علیه السلام
- مادر گرامی حضرت: نرجس خاتون علیها السلام از نسل شمعون وصی حضرت عیسی علیه السلام.
- زمان تولد : جمعه وقت طلوع فجر، نیمه شعبان سال دویست وپنجاه و پنج (868 میلادی).
- محل تولد حضرت: سامراء از شهرهای عراق
- محل غیبت حضرت: سامرا سرداب مقدس
- محل ظهور وحکومت و سکونت حضرت امام عصر (عج):
امام زمان (عج) درشهرمکه در مسجد الحرام ظهورمی نماید و مدت کوتاهی درآنجا توقف نموده وبه مدینه منوره تشریف می آورند و بعد ازمدت کوتاهی به نجف اشرف وشهر کوفه و آنجا را پایگاه ومرکز حکومت خود قرار می دهند.  حضرت ولی عصر (عج) تمام معجزات پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام را دارا می باشند.
امام باقر (ع) فرمودند : مهدی (عج) درمکه قیام می نماید ونخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است. آنگاه 313 نفر بیعت می کنند. (یوم الخلاص، ج 1، ص 599).
امام صادق (ع) فرمودند:  مرکز سلطنت امام قائم (عج) کوفه است. مرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه است ومحل تقسیم غنایم جنگی مسجد سهله است ومحل خلوت او  تپه های سفید ونورانی نجف اشرف می باشد. ( یوم الخلاص، ص 923).
امام صادق (ع) فرمودند:
گوئی قائم (ع) را با چشم خود می بینم که با اهل وعیالش در مسجد سهله فرود می آید آنجا منزل حضرت ادریس است وآنجا منزل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است. خداوند هیچ پیغمبری نفرستاد جز اینکه درمسجد سهله نمازگزار ده است. آنجا منزل حضرت خضر است.
 نواب خاص حضرت
1-  عثمان بن سعید الاسدی 2- محمد بن عثمان بن سعید 3- حسین بن روح نوبختی 4- علی ابن محمد السمیری
نواب عام :
در زمان غیبت کبری مجتهدین جامع الشرایط نیابت از امام دارند. دراین مورد سه روایت ذکر می کنیم:
1- امام عصرحجه ابن الحسن (ع) درضمن پاسخ به سئوالات اسحق بن یعقوب که ازبزرگان شیعه بود فرمودند:
« واما الحوادث الواقعه فارجعوا علی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم).
از این روایت استفاده می شود که چون اسلام برای هرحادثه ای اعم از اقوال وافعال ونیات حکم ودستوری دارد، حکم آن درزمان غیبت ازمتخصصین در احادیث لازم است سؤال شود.
2- از امام حسن عسگری (ع) نقل شده که فرمودند :
«واما من کان من الفُقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوا»
3- از امام پنجم حضرت امام باقر (ع) روایت شده که فرمودند :
«اُنظُروا الی من کانَ منکم قدرُوی حدیثنا ونظرفی حلالنا وحرامنا وعَرَفَ احکامنا فارصنوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما».
«فاذا حکم بحکمنا فلم یقبَل منه فانما بحکم الله استخف وعلینا رُدَّ والرّادَّ علینا راد علی الله وهو فی حدالشِّرکِ بالله. »
ترجمه و توضیح حدیث دوم وسوم
درحدیث دوم شرایط نایب امام (ص) ذکر شده 1- فقاهت 2- خویشتن دار درمقابل مال ومقام وذخایردنیوی 3- حافظ دین، وقتی احساس خطر برای دین می کند از همه هستی خود درمقام دفاع می ایستد. 4- نسبت به هواهای نفسانی وشهوانی خود دشمن است. 5- فرمانبردار دستورات الهی است. امام عسگری (ع) بعد ازذکر شرایط برای نائب امام تقلید و پیروی از اورا به تمام مکلفین که خود واجد شرایط اجتهاد نیستند واجب نموده است. درحدیث سوم امام پنجم  مرجع احکام وحوادث واقعه را عارفین به احکام واهل نظر دراحادیث معرفی فرموده واورا به عنوان حاکم تعیین نموده و دستور فرمود اورا با کمال میل ورغبت به عنوان حاکم بپذیرید.
 امکان طول عمر حضرت مهدی (عج)
اگر سال تولد امام عصر 255 ه.ق باشد اکنون که ما درسال 1432 ه.ق زندگی می کنیم از عمر مبارک آن حضرت 1177 سال می گذرد برای اینکه شبهه ای در اذهان بوجود نیاید امکان طول عمررا از دیدگاه آیات، تاریخ و طب یادآور می شویم:
1-قرآن کریم: درمورد حضرت یونس آمده «فلولا انه من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون»  می دانیم از انبیاء و امامان گناه صادر نمی شود. از برخی ازآنان ترک اولی مشاهده شده. البته ترک اولی آثار وضعی نامطلوب به دنبال خواهد داشت.
از حضرت یونس ترک اولی صادر شد وآن عمل موجب شد که گرفتار شکم ماهی گردد. وقتی ماهی اورا بلعید ودرآن حال مشغول ذکر وتسبیح خداوند شد. پروردگار متعال می فرماید اگر او ازتسبیح کنندگان درشکم ماهی نبود اورا تا قیامت درشکم ماهی زنده نگه می داشتیم یعنی خداوند قادراست یک انسان را درشک ماهی تا قیامت زنده نگه بدارد.
ونیز در مورد حضرت نوح قرآن کریم می فرماید: «لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فبهم الف سنه وخمسین عاما». ترجمه: تحقیقا فرستادیم نوح را به سوی قومش پس زندگی کرد بین قوم خود هزار سال مگرپنجاه سال. یعنی حضرت نوح فقط 950 سال پیامبری کرد. خداوندی که قادر است حضرت یونس را اگر بخواهد تا قیامت عمر بدهد وبه حضرت نوح 950 سال عمر بدهد قادر است به حضرت مهدی (عج) آنقدر عمر دهد که جهان آماده قیام حضرت شود اگرچه هزاران سال بطول انجامد.
2- از نظر تاریخ: درابتدای کتاب الشیعه والرجعه، تعدادی از معمرین عالم را ذکر کرده به عنوان نمونه عمرحضرت لقمان را 4500 سال نقل نموده بنابراین از نظر تاریخ نیز طول عمر ممکن است.
3- ازنظر طب: دانشمندان می گویند سلول های بدن انسان، به  نوعی خلق شده اند که اگر موادغذایی لازم به آنها برسد وآنچه که مضر است نرسد امکان هزاران سال عمر برای انسان وجود دارد.
بنابراین علم با موضع گیری هایش نشان می دهد که ازجنبه نظری دلیلی برای نفی امکان طول عمر اقامه نمی کند. پس ازآنکه امکان علمی و منطقی عمر طولانی مشخص شد ودریافتیم که دانش نیز درراهی است که این امکان نظری رابه امکان عملی مبدل سازد.
4- فوق الادگی حضرت (عج):
در اینجا یادآورمی شویم پیشی گرفتن علم حضرت مهدی (عج) دربکارگیری عوامل طول عمر بعید نیست بلکه ممکن است ما مشاهده می کنیم مجموعه شریعت اسلامی چندین سده از حرکت علم وتحول طبیعی اندیشه های انسانی پیشی گرفت وپیامبر اسلام به کشف وبازگویی رازهای آفرینش پرداخت، رازهایی که ازخاطره هیچ انسانی نگذشته بود وپس ازسیرتکاملی دانش به اثبات رسید. پس چگونه دشوارمی‏دانیم که مهدی (عج) بردانش زمان پیشی نگیرد.
5- معجزه بودن طول عمر حضرت (عج):
حال اگر استدلال های گذشته را نادیده بگیریم دراین صورت طول عمر امام معجزه خواهد بود. مانند از کار افتادن تاثیر حرارت آن هنگام که ابراهیم را درآتش افکندند و دریا برای حضرت موسی شکافته شد وپیامبر اکرم که ازخانه خویش خارج شد وانبوه قریشیان که درکمین او بودند تا بروی بتازند وکسی اورا ندید. هریک ازاین امور نشان دهنده تعطیل یکی ازقوانین طبیعی است ممکن است قانون پیری وفرسودگی یکی ازاین نمونه ها باشد.
امام احیاگر اسلام راستین
امام با کتاب جدید می آید
امام (ع) با دین جدید وکتاب جدید می آید معنایش این نیست که کتابی ودینی غیر آنچه که رسول خدا (ص) آورده خواهد آمد بلکه معنایش این است آثار واحکام الهی را که به فراموشی سپرده شده احیا می کند وچه بسا احکامی که درعصر آن حضرت اجرا می شود دراثر به فراموشی سپرده شدن آنها بعضی تصور می کنند این احکام وجود نداشته و جدید است.
 یاوران امام زمان  ارواحنا فداه چه کسانی هستند؟
یاوران امام زمان ارواحنا فداه به سه دسته تقسیم می شوند:
الف- یاوران درجه یک که 313 نفر هستند.
ب- یاوران درجه دو که ده هزار نفر هستند.
ج- یاوران درجه سه که هزاران نفر هستند.
بعضی از پیغمبران خدا هم مانند حضرت خضر وعیسی علیهما السلام امام زمان ارواحنا فداه را یاری خواهند نمود.
حضرت جبرئیل و میکائیل واسرافیل علیهم السلام از یاوران درجه یک آن بزرگوار هستند.
گروه زیادی از جن وفرشتگان هم امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.
بیش از هفتاد هزار نفر از مردگان هم زنده شده و امام زمان ارواحنا فداه را یاری می نمایند.
اصحاب کهف هم به یاری امام زمان ارواحنا فداه می شتابند.
ابر وباد وخورشید وماه و کوه ودریا ودرندگان وپرندگان و تمام موجودات عالم دراختیار امام زمان ارواحنا فداه هستند.
لازم به ذکر است که گروهی از خانم های مومنه هم امام زمان را یاری مینمایند.
 نحوه ولادت ولادت فرزند امام حسن عسگری (ع) حضرت حجه ابن الحسن العسگری سلام الله علیه:
وجود مقدس ونازنین حضرت مهدی (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری پا به عرصه دنیا گذاشت.
حکیمه خاتون – دخترامام جواد (ع) وعمه امام حسن عسگری (ع)- کیفیت وچگونگی ولادت حضرت مهدی (عج) را چنین نقل می کند:امام حسن عسگری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب ( نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را برمن آشکار می کند.
پرسیدم: این موجود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس.عرض کردم: من درنرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم!حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم. من درحالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم درآورد وگفت: بانوی من! حالتان چطور است؟
گفتم : تو بانوی من وخانواده‏ام هستی.
او ازسخن من تعجب کرد وناراحت شد وگفت: این چه سخنی است؟گفتم : خداوند امشب به تو فرزندی عطا می کند که سرور وآقای دنیا وآخرت خواهد شد.
بعد از افطار، نماز عشارا به جای آوردم وبه بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد ازتعقیب نماز به خواب رفتم ودوباره بیدار شدم. دراین هنگام، نرجس نیز بیدار شد ونماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم. ازطلوع فجر که با خبرشدم، دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس درخواب است. ناگاه این سئوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی دردلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسگری (ع) از آن اتاق فریاد زد: « ای عمه! شتاب نکن که موعد نزدیک است.»من نیز نشستم وسوره های «سجده» و«یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد.من با شتاب خودم را به او رساندم وپرسیدم: چیزی احساس می کنی؟نرجس گفت: آری.
گفتم: نام خدا را برزبان جاری کن؛ این همان موضوعی است که اول شب به توگفتم. مضطرب نباش و دلت را آرام کن.
در این هنگام پرده نوری میان من واو کشیده شد. ناگاه متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. [1]
2- چرا خبر ولادت امام مهدی (عج) را اعلان نکردند؟
همه مسلمانان سینه به سینه، از پدران خویش شنیده بودند که پیامبر (ص) فرمودند: فرزندم مهدی ( عج) با براندازی حکومتهای ستمگر، اقامه عدل می کند و دوازدهمین جانشین پیامبر (ص) خواهد بود.
همه می دانستند که او فرزند امام حسن عسگری (ع) است، از این روف تمام کسانی که نگران تاج وتخت خود بودند- به ویژه نظام ظالمانه بنی عباس که درآن زمان حکومت را دردست داشت وچند امام را به شهادت رسانده بود- درصدد بودند به هرقیمتی که شده نگذارند از امام حسن عسگری(ع) فرزند پسری باقی بماند.
به همین منظور بنی عباس همیشه مراقب آن حضرت وخانواده ایشان بودند؛ حتی زمانی که امام حسن عسگری(ع) شهید شدند، دستور دادند منزل آن حضرت را بازرسی نمایند و نوزادی را که همه در انتظار تولدش بودند ، بیابند وبکشند.
  شگفتی‏های ولادت امام دوازدهم (ع) ؟
یکی از شگفتی های اندکی قبل ازولادت حضرت، این است که حکیمه خاتون در ضمن روایتی می گوید: نرجس را درهنگام ولادت مضطرب دیدم، لذا اورا درآغوش گرفته، نام الهی را براو خواندم؛ ناگاه امام حسن عسگری (ع) صدا زد: ای عمه! سوره «اناانزلنا فی لیله القدر» را بخوان. از نرجس پرسیدم : حالت چطور است؟ گفت: اثر وضع حمل معلوم است؟ وقتی شروع به خواندن سوره قدر کردم، شنیدم که آن طفل، درشکم مادر با من همراهی می کرد وسوره قدر را می خواند. ترسیدم.
امام حسن عسگری(ع) فرمود: از قدرت الهی تعجب نکن که طفلان ما را به حکمت، گویا می گرداند! [2]
اولین سخن فرزند امام حسن عسگری(ع) پس از تولد:
حضرت مهدی (عج) مانند اجداد معصوم خود، پس از به دنیا آمدن، شهادتین را برزبان جاری ساخته، رو به قبله به سجده افتاده، فرمودند:
«اَشهَدُ اَن لااله الاالله وحده لاشریک له وَاَنَّ جدی رسول الله واَنَّ ابی امیرالمومنین وصی رسول الله ».
گواهی می دهم به یگانگی خداوند بی همتا ورسالت جدم محمد (ص) وامامت پدرم امیر مؤمنان.
سپس حضرت یک یک امامان را نام بردند، تا به خود رسیده، فرمودند:
«اللُّهُمَّ انجِز لی وَعدی وَاَتمَم لی اَمری وَ ثَببِت وطاتی وَاَملاءِ الارضَ بی عَدلاً وَقِسطَاً».
ترجمه :
خدایا! به وعده خود درباره ظهور من وفا کن وامر امامت وخلافت را بر من تمام گردان و زمین را به وسیله من پراز عدل وداد نما. [3]
چون امام حسن عسگری (ع) نورچشم خود را درآغوش گرفتند، فرمودند: فرزندم! سخن بگو وایشان این آیه را تلاوت فرمودند:
« وَنُریدُ اَن نَمُنُّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الارضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّه وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ». [4]
این آیه اشاره به داستان حضرت موسی(ع) است که درقرآن آمده وخداوند درآن وعده داده است که ستمگران جهان را نابود کند واداره جهان را به دست با کفایت بندگان صالح خدا بسپارد. این آیه شریفه ازنمونه آیاتی است که درباره حضرت مهدی (عج) وحکومت او بیان شده است.
القاب وکنیه های امام زمان (عج)
نام اصلی حضرت « محمد» است؛ نامی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن حضرت گذاشتند وفرمودند: اسم او اسم من، وکنیه او کنیه من (ابوالقاسم) است.
القاب حضرت بسیار است، ازجمله :
مهدی، مشهورترین لقب حضرت است. مهدی، اسم مصدر هدایت است، به معنی کسی که به وسیله خدا هدایت شده باشد.
امام صادق (ع) درضمن حدیثی فرمودند: « آن حضرت را مهدی گویند؛ زیرا او مردم را به امری که گم کرده اند، هدایت می کند.»
ونیز امام باقر(ع) فرمودند: «اورا مهدی نامیدند، برای اینکه به امری پنهان ( اسلام راستین) هدایت می کند. »[5]
قائم: یعنی قیام کننده به حق.
رسول خدا (ص) می فرمایند:« ازاین جهت قائم را قائم نامیدند، که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند.»[6]
و امام جواد (ع) درجواب این پرسش که چرا او را «قائم » می نامند؟ چنین فرمودند:«زیرا بعد ازآن که نامش از خاطره ها فراموش شود واکثر معتقدان به امامتش، از دین خدا برگردند، قیام می کند.»[7] ( کمال الدین ، ص 378).
منصور: امام باقر (ع) درتفسیر آیه «فَقَد جَعَلنا» فرمودند:« او حسین بن علی (ع) است، و مقصود از بقیه آیه « فقد جعلنا لولیه سلطانا و لایسرف فی القتل انّه کان منصورا» ، امام زمان (عج) است که نامش دراین آیه «منصور» می باشد؛ چنان که خداوند احمد ومحمد را محمود و عیسی را مسیح خوانده است. »[8]
منتظر: ازامام جواد(ع) پرسیدند چرا وی را منتظر می گویند؟ فرمودند:« زیرا وی برای مدتی طولانی غیبت می نماید و علاقمندان به وی منتظر ظهورش خواهند بود؛ و آن ها که تردید دارند، انکارمی کنند...»[9]
بقیه الله : روایت شده است که چون آن حضرت خروج نمایند، پشت به کعبه کرده سیصد وسیزده مرد به دورایشان جمع می شوند، واولین کلامی که می فرمایند، این آیه است:
« بقیَّهُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین». [10]
آن گاه می فرمایند: منم بقیه الله وحجت او وخلیفه او برشما. پس هیچ سلام کننده ای به او سلام نمی کند، مگر این که می گوید: «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه». [11]
بعضی گفته اند: لقب آن حضرت «حجت الله » است، نقش خانم آن جنابف« انا حجه الله » است.
آن حضرت،القاب دیگری چون خلف صالح، شرید( رانده شده)، غریم( طلب کار)، مؤمل ( منتظر، وآرزو برآورده شده)، منتقم، ماه معین ( آب ظاهر وجاری برروی زمین)، ولی الله، صاحب الامر و صاحب الزمان نیز دارند.
کنیه های آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم، ابوصالح، ابوعبدالله، ابوابراهیم، ابوجعفر وابوالحسین.
چرا امام زمان (عج) معروف به قائم شده اند؛ حال آن که تمام ائمه (ع) قائم به حق هستند؟
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع از ابوحمزه ثمالی نقل می کند:
از حضرت امام محمد باقر(ع) پرسیدم: مگر شما ائمه قائم به حق نیستید؟ فرمودند: بلی.
عرض کردم: پس چرا فقط امام منتظر (ع) قائم نامیده شده است؟
فرمودند: چون جدم امام حسین (ع) شهید شدند، فرشتگان به درگاه الهی نالیدند وگفتند: پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت وزاده اشرف وبرگزیدگانت را به حال خود وامی گذاری؟
خداوند به آن ها وحی فرستاد که ای فرشتگان من!آرام گیرید. به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهم گرفت؛ هرچند بعد از گذشت زمان ها باشد.
آن گاه پروردگار عالم، امامان اولاد امام حسین(ع) را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور گشتند. یکی ازامامان ایستاده، نماز می گذارد. خداوند فرمود:« بذلک القائِمُ اَنتَقِم مِنهُم» : به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم.
درکتاب معانی الاخبار شیخ صدوق این روایت آمده است:
«سُمِّی القائِمُ قائِماً لاِنَّهُ یَقُوم بعد موتِ ذِکره» : از این جهت اورا «قائم» می‏گویند که پس از فراموش شدن نامش، قیام می کند. [12]
 چرا زمانی که نام «قائم» را می برند، بلندشده دست برسرمی گذارند؟
این رفتار در بین تمام شیعیان موسوم بوده و هست ونقل شده که امام رضا(ع) دریکی از مجالس خراسان حضورداشتند که کلمه «قائم» برده شد.
پس آن حضرت ایستادند و دست مبارک بر سرنهاده فرمودند:
«اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَه وسَهِّل مَخرَجَه».
این عمل درعصر امام صادق (ع) هم معمول بوده است. خدمت آن جناب عرض شد: علت چیست که درموقع ذکرقائم باید قیام کرد؟
آن حضرت فرمودند:
«صاحب الامرغیبتی طولانی خواهند داشت ودرآن زمان هرکس ایشان را به لقب «قائم» یاد کند- که این نام یادی از دولت امام زمان (عج) واظهار تأسفی است از غربت او- آن حضرت هم نظر لطفی به او خواهند کرد وچون دراین حال مورد توجه امام (ع) واقع می شود، سزاوار است از باب احترام به پا خیزد وتعجیل فرج را از خدا بخواهد.»[13]
پس این رفتارشیعیان، ریشه روایی دارد.
  امام دوازدهم (ع) درچند سالگی غیبت صغرایشان شروع گردید؟
بعد ازشهادت امام عسگری (ع) درماه ربیع الاول سال 260 ه.ق امام زمان (ع) که پنج سال پیش تر نداشتند، آمدند وبر پیکر پدر نماز خواندند. بسیاری از مردمی که تا آن هنگام خبر ازولادت آن حضرت نداشته، یا اطمینان حاصل نکرده بودند، متوجه تولد ایشان شدند. از طرفی عده ای که رابطه خوشی با آن بزرگوار نداشتند، واز جمله «جعفر کذاب» عموی امام مهدی (ع) که داعیه جانشینی امام عسگری (ع) را داشت، ماجرارا خبر داده ودستگاه خلافت برای دستگیری حضرت وکشتن اوسریعا اقدام کرد، ونیروهایی را به خانه امام عسگری (ع) اعزام نمود.
اما ازآنجا که خداوند اراده کرده بود آخرین حجت خود را حفظ کند، آن حضرت را از دیدگان دشمنان پنهان داشت و هرچه جست و جو کردند وخانه را زیر ورو نمودند، آن حضرت را نیافتند.
از فضائل حضرت مهدی (عج) درروایات:
1- خداوند متعال هنگام معرفی انوار اوصیاء حضرت رسول اکرم (ص) در معراج درباره نور مقدس حضرت مهدی (عج) خطاب به حبیبش پیامبر(ص) فرمود: ای محمد، مهدی را دوست بدار زیرا من او را دوست دارم و نیز هرکس اورا دوست داشته باشد، دوستش دارم. [14]
2- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:خوشا به احوال آن کس که قائم اهل بیت مرا درحالی دریابد که دردوران غیبت، حضرت را پیروی می کرده ودوستان آن حضرت را دوست ودشمنانش را دشمن می داشته است. [15]
3- حضرت رضا (ع) فرمودند: از علامات حضرت مهدی (ع) سن زیاد وچهره جوان می باشد به طوری که هربیننده ای می پندارد که چهل سال یا کمتر دارد. [16]
4- حضرت امام موسی ابن جعفر(ع) فرمودند: حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت از چشم مردم پنهان می گردد و لکن یادش در دل مؤمنان پوشیده نمی ماند. [17]
5- حضرت علی (ع) فرمودند: چون حضرت امام زمان (ع) ازپس پرده غیبت بیرون آید هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند ورای را به قرآن برمی گرداند زمانی که مردم از قرآن چشم پوشیده وآن را به رای واندیشه خود مبدل کرده باشند. [18]
6- حضرت امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: اوکسی است که خدای عزوجل ولادتش را مخفی وخودش را پنهان می دارد تا درزمان ظهور بیعت هیچ کس برگردن او نباشد. [19]
7- حضرت امام حسین (ع) فرمودند: خدای متعال امر فرج حضرت مهدی(ع) را دریک شب اصلاح می فرماید. [20]
8- حضرت امام محمد باقر(ع) فرمودند: آن کس که ازسرصدق بگوید: اگر زمان حضرت مهدی (ع) را درک می کردم اورا یاری می نمودم، مانند کسی است که پیروزمندانه پیشاپیش حضرتش شمشیر بزند، وبلکه مانند کسی است که به همراه حضرتش شهید گردد. [21]
9-حضرت مهدی (ع) فرمودند: ما دررسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما ازخاطرمان نمی رود واگر غیر ازاین بود بلاها ومصائب برشما نازل می گردید ودشمنان برشما چیره می شدند. [22]
10- حضرت صادق (ع) فرمودند: اگر مهدی (ع) را درک می کردم  تمامی روزهای عمرم را به خدمت او می پرداختم. [23]
11- حضرت موسی کاظم (ع) فرمودند: خوشا به حال آن شیعیان ما که درغیبت قائم ما به ریسمان ما تمسک جویند و بردوستی ما وبیزاری از دشمنان ما پایدار باشند. آنان ازما هستند وما ازآنان. خوشا به حال آنان! سوگند به ا لله که آنان درروز قیامت با ما، دردرجات ما باشند. [24]
12- امام صادق (ع) فرمودند:آن گاه که قائم (ع) قیام کند، حکمش به عدل باشد، وستم درروزگار اورخت بربندد، وراهها ایمنی یابد، وزمین برکات خویش را ظاهر سازد وهرحقی به صاحبش برگردانده شود، واهل ادیان همگی به اسلام روی آورند وبه ایمان اقرار کنند. [25]
13- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: هرکه قائم از فرزندانم را انکار کند، مرا انکار کرده است. [26]
14- حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر ازعمر جهان نمانده باشد جز یک روز خدا درآن روز مردی از اهل بیت مرا برانگیزد که عرصه زمین را لبریز از عدل کند، آن گونه که ازستم پر شده باشد. [27]
15- حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: صبح وشام منتظر امام زمان (ع) باش.
16- حضرت سجاد (ع) فرمودند: انتظار فرج، خود بزرگترین گشایش است.[28]
17- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است. [29]
18- حضرت امام هادی (ع) فرمودند: آن گاه که امام زمان شما دردوران حکومت ظلم وستم از نظرها پنهان شد منتظر فرج باشید. [30]
19- امام موسی الکاظم (ع) فرمودند: بهترین عبادت بعد ازشناخت خداوند، انتظار فرج وگشایش است. [31]
 20- حضرت امام جواد (ع) فرمودند: همانا قائم ازما است، او همان مهدی، این است که واجب است درزمان غیبتش منتظرش باشند ودروقت ظهورش اطاعتش کنند واو سومین نفر از اولاد من است. [32]
21- حضرت باقر (ع) فرمودند: صبر کنید برگزاردن احکام شرع، وشکیبایی ورزید دربرابر دشمنان وآماده وحاضریراق باشید برای امامتان که درانتظار او هستید. [33]
22- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه دوست دارد از یاران قائم (ع) باشد، باید انتظار کشد وازگناه پرهیز کند و براخلاق ونیکو باشد درحالی که منتظر است، پس اگر چنین کسی پیش از قیام حضرت مهدی (ع) درگذرد، اورا پاداشی باشد مثل پاداش کسی که حضرت قائم (ع) را درک کرده باشد. پس کوشش کنید وانتظار کشید که گوارایتان باد ای گروه مورد رحمت. [34]
23- حضرت صادق (ع) فرمودند: هرکه ازشما براین آیین (تشیع) بمیرد، درحالی که منتظرباشد، همانند کسی است که درخیمه قائم (ع)، درخدمت آن حضرت باشد. [35]
24- حضرت علی (ع) فرمودند: منتظر فرج وگشایش باشید وازرحمت الهی نومید مشوید، چه محبوب ترین اعمال نزد خدای عزوجل انتظار فرج است، هنگامی که بنده با ایمان برآن مداومت ورزد. [36]
25- رسول اکرم (ص) فرمودند: برترین  عبادت انتظار فرج است. [37]
26- حضرت علی (ع) فرمودند: کسی که درانتظار ظهور دولت فرزندم مهدی (ع) باشد مانند کسی است که درراه خدا به خون خویش بغلتد. [38]
27- امام صادق (ع) می فرماید: کسانی که درانتظار دولت قائم می باشند چون آنانند که درخدمت قائم باشند و چون آنانند که دررکاب مهدی شمشیر زده باشند و چون آن کسانند که درخدمت رسول اکرم (ص) به شهادت رسیده باشند. [39]
28- امام صادق (ع) فرمودند:بی تردید مردم زمان غیبت مهدی (ع) که امامت اورا باوردارند ومنتظر ظهور اویند از مردمان دیگر زمان ها برترند و افضل تر.
29- حضرت امام حسن عسگری (ع) فرمودند: به خدا سوگندهرآینه برای مهدی (ع) غیبتی واقع خواهد شد که درآن غیبت نجات نخواهند یافت مگرآنان که خداوند ایشان را برقول به امامت حضرت مهدی (عج) ثابت دارد و اورا بردعای فرج حضرت موفق فرماید. [40]
30- حضرت مهدی (ع) فرمودند: بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج. زیرا که همان، گشایش شماست. [41]
31- امام صادق (ع) فرمودند: هرکس برای فرج حضرت مهدی (عج) دعا کند آن حضرت هم درحق او دعا می کنند.
32- امام صادق (ع) :دعا برای فرج باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است.
33- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
34- امام صادق (ع) دعا برای فرج خراش انداختن به صورت ابلیس است.
35- امام صادق (ع) :دعا کننده برای فرج ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شده است.
36- امام محمد باقر (ع): دعا برای فرج سبب جاودانگی در بهشت است.
37- امام حسن عسگری (ع): خداوند متعال به این عمل ارزنده (دعا برای فرج حضرت مهدی ) به فرشتگان مباهات می کند.
38- امام صادق (ع): دعا کننده برای فرج رستگاری به شفاعت فاطمه زهرا (ع) پیدا خواهد کرد.
 
آیا چنانچه برخی پنداشته اندموعود جهانی همان عیسی ابن مریم (ع) است؟
با روایات متواتری که درکتب شیعه وسنی آمده، جای هیچ تردید باقی نمی ماند که :
1- موعود جهانی ازخاندان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است.
2- بعد ازظهور موعود جهانی، حضرت عیسی پشت سرآن حضرت نماز می گذارد.  پس موعود جهانی حضرت مهدی فاطمه حجه ابن الحسن العسگری است.  
چرا به موعود جهانی، «قائم آل محمد (ص)» گفته می‏شود؟
امام جواد (ع) فرمودند:
« چون قیام می کند، پس ازآن که نام وی مرده باشد، وبیشتر معتقدان به امامتش مرتد شده باشند». [42]
وامام صادق (ع) فرمودند:
«قائم خوانده شده است، چرا که قیام به حق می کند». [43]
با وجود قرآن و سنت چه نیازی به امام ورهبر دینی( آن گونه که شیعه معتقد است) وجود دارد؟
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیازمردم به امام نیز می باشد زیرا از سویی اسلام آخرین دین وحضرت پیامبر اعظم (ص) نیز آخرین پیامبر خداست. بنابراین اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده است وتبیین وتوضیح آن به پیامبر(ص) واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر بعنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرافت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است ولازم است برای او جانشینان لایقی باشد که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند، تا آنچه را پیامبر (ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان پاسخ گویند. همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جامانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسرحقیقی قرآن کریم هستند، تا دین خدا دستخوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد واین سرچشمه زلال تا قیامت، پاک وپاکیزه باقی بماند.
به علاوه امام به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست، تربیت گردد و درپرتوراهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.
با این بیان معلوم می گردد نیاز به امام یک نیاز حیاتی می باشد.
  چه نیاز به شناخت امام زمان (ع) و وجود آن حضرت داریم؟
آموزه های آفتاب‏گون قرآن ومعارف دریاوش مکتب اهل بیت (ع) به ما می آموزد که هدف ازآفرینش، بندگی خداوند است.[44] واساس وپایه این بندگی، شناخت پروردگار است.[45]وعالی ترین تبلور این شناخت، در معرفت پیامبر خاتم (ص) واوصیای او است. زیرا انسان از راه این بزرگان آموزه های دینی را فرا می گیرد و از همین دانش و آگاهی ها به خدای متعال شناخت پیدا می کند.
حقیقت یاد شده به زیبایی تمام درفرمایش امام باقر (ع) منعکس شده است که فرمود:
همانا کسی خدا را بندگی می کند که ازاو شناخت داشته باشد...( مراد ازشناخت خدا) تصدیق خدا و رسولش و پیروی از علی (ع) وامام دانستن او وسایر امامان هدایت و برائت ازدشمنان آنها است. وخدا این گونه شناخته می شود. [46]
امام حسین بن علی (ع) نیز به اصحاب خود درباره شناخت خداوند متعال چنین فرمود: ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر برای آن که اورا بشناسند پس درآن هنگام که اورا شناختند بندگی اورا خواهند کرد. وآن هنگام که اورا بندگی کردند با عبادت او ازعبادت غیراو بی نیاز می گردند.
شخصی پرسید: « ای پسر رسول خدا! پدرومادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟» ایشان درپاسخ فرمود:
شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هرزمانی از امامی که اطاعتش برآنها واجب است. [47]
بنابراین به روشنی معلوم می شود که شناخت امام ازشناخت خداوند متعال جدا نیست، بلکه یکی ازابعاد آن است.
چنان که دعای معرفت، اشاره لطیفی به آن دارد:
اللّهُمَّ عَرَّفنی نفسک فَاِنَّکَ ان لَم تَعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللُّهمبَ عرفنی رسولک فانک ان لم تُعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی»[48]
از این دعا نکته های ارزشمندی استفاده می شود:
نخست: دردوران غیبت می بایست شناخت خدا ورسول وامام را ازخدا خواست. بنابراین نباید به دانش و آگاهی های خود درزمینه خداشناسی وپیامبرشناسی وامام شناسی بسنده کرد و خود را ازعنایت های خداوند بی نیاز دانست.
دوم: دراین دعا لازمه شناخت خدا، شناخت پیامبر(ص) ولازمه شناخت پیامبر، شناخت امام (ع) وحجت دانسته شده است. بنابراین، اگر امام عصر(ع) شناخته نشود، پیامبر وخدا نیز به درستی شناخته نشده وانسان درگمراهی و ضلالت خواهد بود.
با توجه به نقشی که امامت درحفظ نظام وکمال بشر وسیراو به سوی خدا واجرای احکام خدا دارد، وبا توجه به اینکه اطاعت امر امام از نگاه شرع واز نگاه عقل واجب است، دروجوب معرفت امام نیز برحسب حکم عقل و شرع جای هیچ گونه تردید وشبهه ای نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است که واجب است، وهم برحسب آنچه درروایات استفاده می شود بالخصوص نیز واجب است. [49]
وچنان که درنهج البلاغه است، داخل بهشت شدن، دایرمدار شناختن امامان و ورود به آتش نیز دائر مدار انکار آنها است. [50]
هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) ازبخشی مقامات امام این گونه پرده برمی دارد:
«… امام، امانت‏دار الهی درمیان خلقش، وحجت او بربندگانش، وخلیفه او در سرزمین هایش، ودعوت کننده به سوی خدا ودفاع کننده ازحقوق واجب او بربندگان است. امام پاک گردیده از گناه وبرکنار گشته ازعیب هاست. که همه علم اختصاص به او دارد وبه حلم شناخته می شود. امام نظام دهنده به دین وباعث سربلندی مسلمانان وخشم منافقان وازبین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچ کس درمقام به منزلت او نزدیک نمی شود وهیچ عالمی با او برابری نمی کند. وجایگزین برای او پیدا نمی شود وشبیه ومانند ندارد. همه فضیلت ها مخصوص اوست بدون آن که آنها را طلب کرده باشد، بلکه این امتیازی است ازطرف فضل کننده بسیار بخشنده برای امام..»[51]
امام صادق (ع) درباره کمترین درجه شناخت امام این گونه فرموده‏اند:
«...کمترین مقدار شناخت امام این است که (بدانی) امام، همطراز پیامبر(ص) است مگر درنبوت و وارث او به شمارمی‏آید واین که اطاعت ازامام، اطاعت از خداوند و پیامبر خدا (ص) است. وباید درهرکاری تسلیم او باشیم و حکم کارها را ازاو بخواهیم واز فرمانش پیروی کنیم...»[52]
به راستی اگر فقط همین چند ویژگی را که برشمردیم خوب متوجه شویم، گام بلندی درراه شناخت امام برداشته ایم. آنگاه درپس شناخت است که نوبت به اطاعت و فرمانبرداری می رسد. [53]
  آیا محبت ودوستی امام (ع) مهم ترین اثر شناخت است؟
یکی از مهمترین احساس های شیعه دربرابر امام خود، دلدادگی، شیدایی، محبت ودوست داشتن است وبی گمان از برجسته ترین آثار معرفت امام، محبت به آن وجود مقدس است. حال به هرمیزان این شناخت بیشتر باشد، محبت آنها بیشتر، وهرقدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. همچنین هرمیزان که سنخیت با آن ذوات مقدس افزایش یابد، نشان ازتقرب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است.
رسول اکرم (ص) به عنوان اشرف پیامبران و واپسین فرستاده الهی، آن گاه که سخن از واپسین وصی خود به میان می آورد درنهایت احترام از صمیمی ترین واژگان محبت یعنی «بابی واُمّی/ پدر ومادرم فدای او» بهره برده است.
ونیز علی ابن ابی طالب (ع) چنین فرمود:
«شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنها ساکت شدن ودرخانه نشستند شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر ازشما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، گشایش می بخشد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است.» [54]
درکتاب غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی آمده است  حضرت حسین بن علی (ع) فرمود: «مردی نزد علی (ع) آمد و اوصاف مهدی (ع) ازاو پرسید. وقتی علی (ع) صفات حضرت مهدی (ع) را ذکرکرد، با حالتی سرشار ازعشق وشیدایی آهی کشید و ازشدت اشتیاق خود به ایشان، به سینه خود اشاره کردند.» [55]
شخصی گوید:
از امام صادق (ع) سئوال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ فرمود:« خیر! اگر اورا درک می کردم درتمام ایام زندگانیم خدمت‏گزار او می بودم. »[56]
در روایتی شگفت انگیزتر، پنجمین آفتاب سپهر ولایت وامامت به هنگام گفت وگو از یاران خراسانی فرموده اند: به درستی که اگر من آن روز را درک می کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‏داشتم. [57]
امام علی ابن موسی الرضا (ع) فرمود: «پدرومادرم فدای تو که همنام جدم وشبیه من و شبیه موسی بن عمرانی ....» [58]
 چه نیازی به وجود امام در هرزمان است؟
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان می کند، بیانگر نیاز مردم به «امام» نیز هست، زیرا از سویی، اسلام آخرین دین وحضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست، بنابر این، اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد.
از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول وکلیات احکام ومعارف الهی را بیان کرده است و تبیین وتوضیح آن به پیامبر واگذار شده است. ولی روشن است که پیامبر (ص) به عنوان رهبر مسلمین، مطابق نیازها وظرفیت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشینان لایقی باشند که همچون او متصل به دریای بیکران علم خدا باشند تا آنچه را پیامبر(ص) تبیین نفرموده است، بیان کنند ونیازهای جامعه مسلمین را درهر زمان، پاسخ گویند.
همچنین امامان (ع) نگهبان میراث به جا مانده از پیامبر (ص) ونیز مبین ومفسر حقیقی قرآن کریم هستند تا دین خدا دست خوش تحریف غرض ورزان ودشمنان قرار نگیرد و این سرچشمه زلال تا قیامت پاک وپاکیزه باقی ماند.
به علاوه «امام» به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی درهمه ابعاد انسانی است وبشر نیاز جدی به چنین نمونه ای دارد که با دستگیری وهدایت او، آن گونه که درخور کمال انسانی اوست تربیت گردد ودرپرتو راهنمایی های این مربی آسمانی از انحراف ها ودام های نفس سرکش خود وشیطان های بیرونی محفوظ بماند.
شباهت های میان پیامبران الهی (ص) وامام مهدی (ع)
بی گمان حضرت مهدی عصاره همه خوبی ها وخوبان عالم است. او شبیه بسیاری از پیامبران است که درراه برپایی نظام توحیدی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند.
اگرچه روایاتی پرشمار در این باره دردست است اما دراین جا به دوروایت اشاره می شود:سعید بن حبیر می گوید از امام زین العابدین (ع) شنیدم که فرمود:
در قائم ما چند سنت از سنن پیغمبران است: سنتی از آدم وسنتی از نوح وسنتی از ابراهیم، وسنتی از موسی، وسنتی ازعیسی و سنتی از ایوب وسنتی از محمد (ص) اما آن سنتی که ازآدم ونوح دارد طول عمر است. از ابراهیم پنهان بودن ولادتش ودوری گزیدن وی ازمردم است، ازموسی ترس وغیبت ازمردم، از عیسی اختلافی که مردم درباره او دارند، از ایوب، فرج بعد از شدت، وازمحمد (ص) قیام با شمشیر است.
محمد بن مسلم روایت نموده که گفت: خدمت امام باقر(ع) رسیدم تا درباره قائم آل محمد (ص) ازآن حضرت پرسشی کنم. پیش ازآن که سئوالی کنم فرمود:
ای محمد بن مسلم، درقائم آل محمد(ع) پنج شباهت از پیغمبران است: شباهت یونس بن متی، یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی ومحمد (ص).
شباهتی که به یونس دارد، غیبت اوست که بعد ازپیری به صورت جوانی به سوی قریش بازگشت. شباهت او به یوسف، غیبت و پنهانی او ازخواص خود وعموم مردم وبرادرانش واشکالی بود که کاراو برای پدرش یعقوب پدید آورده بود، با این که مسافت بین او وپدر وکسان وعلاقه مندانش نزدیک بود. شباهتی که به موسی دارد، ترس ممتد او ازمردم وغیبت طولانی ومخفی بودن ماجرای ولایتش، وپنهان گشتن پیروان او به واسطه آزار وخواری که بعد ازوی به آنها رسید؛ تا جایی که خداوند متعال، فرمان را صادر کرد و بردشمنانش پیروز داشت. شباهت او به عیسی، اختلافی است که مردم درباره او دارند. زیرا جماعتی گفتند: او متولد نشده، وعده ای گفتند: اومرده است، وگروهی نیز گفتند: اورا کشتند وبه دارآویختند. ..»[59]
 
ماجرای ازدواج امام حسن عسگری (ع) با شاهزاده رومی
روایات، حکایت ازآن دارد که مادر امام مهدی (ع) شاهزاده ای رومی است به نام «ملیکه» دختریشوعا نوه قیصر روم که جد مادری وی «شمعون» وصی حضرت عیسی است که به گونه ای اعجاز آمیزبه بیت شریف امام عسگری(ع) راه یافته است و به نام «نرجس» خوانده شده است.
اینکه به جهت زیبایی واعجاز، متن کامل این ماجرا را به نقل ازشیخ صدوق می آوریم:
شیخ صدوق درکتاب کمال الدین وتمام النعمه، حکایت مادر حضرت مهدی (ع) را ضمن داستانی مفصل این گونه نقل کرده است: بشر بن سلیمان نخاس گفت : من ازفرزندان ابوایوب انصاری ویکی ازموالیان امام هادی وامام عسگری (ع) وهمسایه آن ها در«سُرّمَن رَای» (سامرا) بودم. مولای ما امام هادی مسائل بنده فروشی را به من آموخت ومن جزبا اذن او، خرید وفروش نمی کردم. از این رو ازموارد شبهه ناک اجتناب می کردم تا آن که معرفتم دراین باب کامل شد و فرق میان حلال وحرام را نیکو دانستم.
یک شب که در«سامرا» درخانه خود بودم وپاسی ازشب گذشته بود، کسی درخانه را کوفت. شتابان به پشت درآمدم، دیدم کافور فرستاده امام هادی است که مرا به نزد آن حضرت می خواند. لباس پوشیدم وبرایشان وارد شدم. دیدم با فرزندش ابومحمد و خواهرش حکیمه خاتون از پس پرده گفت وگو می کند. وقتی نشستم، فرمود: ای بِشر! تو از فرزندان انصاری واعتقاد به ولایت ائمه پشت درپشت، درمیان شما بوده است وشما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید. من می خواهم تورا مشرف به فضیلتی سازم که بدان بر دیگر شیعیان درموالات ما سبقت بجویی. تورا از سری آگاه می کنم وبرای خرید کنیزی گسیل می دارم. آن گاه نامه ای به خط وزبان رومی نوشت وآن را به هم پیچیدو با خاتم خود مهر کرد. دستمال زرد رنگی راکه درآن 220 دینار بود بیرون آورد و فرمود: آن را بگیر وبه بغداد برو وظهر فلان روز، درمعبر نهرفرات حاضر شود وچون زورق های اسیران آمدند، گروهی ازوکیلان فرماندهان بنی عباس وخریداران وجوانان عراقی دور آنها را بگیرند.
وقتی چنین دیدی، سراسر روز شخصی به نام عمربن یزید برده فروش را زیر نظربگیر وچون کنیزی را که صفتش چنین و چنان است ودوتکه پارچه حریر دربر دارد. برای فروش عرضه بدارد وآن کنیز از گشودن رو ولمس کردن خریداران و اطاعت آنان سرباز زند، تو به آن مشتری مهلت بده وتأملی کن. بنده فروش، آن کنیز را بزند واو به زبان رومی ناله وزاری کند و گوید: وای از هتک ستر من! یکی از خریداران گوید: من اورا سیصد دینار خواهم خرید که عفاف او باعث فزونی رغبت من شده است واو به زبان عربی گوید: اگر در لباس سلیمان وکرسی سلطنت او جلوه کنی، درتو رغبتی ندارم، اموالت را بیهوده خرج مکن! برده فروش گوید: چاره چیست؟ گریزی از فروش تونیست، آن کنیز گوید: چرا شتاب می کنی باید خریداری باشد که دلم به امانت و دیانت او اطمینان یابد، دراین هنگام برخیز وبه نزد عمربن یزید برو وبگو: من نامه ای سربسته ازیکی از اشراف دارم که به زبان وخط رومی نوشته وکرامت ووفا وبزرگواری وسخاوت خود را درآن نوشته است.
نامه را به آن کنیز بده تا درخلق وخوی صاحب خود تأمل کند. اگر بدومایل شد وبدان رضایت داد، من وکیل آن شخص هستم تا این کنیز را برای وی خریداری کنم.
بشر بن سلیمان گوید: همه دستورهای مولای خود امام هادی را درباره خرید آن کنیز به جای آوردم و چون درنامه نگریست، به سختی گریست و به عمربن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش! وسوگند اکید برزبان جاری کرد که اگر اورا به صاحب نامه نفروشد، خود را خواهد کشت. درمورد بهای آن گفت وگو کردم تا آن که برهمان مقداری که مولایم دردستمال زرد رنگ همراهم کرده بود، توافق کردیم. ودینارها را ازمن گرفت و من هم کنیز راخندان وشادان تحویل گرفتم. وبه حجره ای که دربغداد داشتم آمدیم و چون به حجره درآمد، نامه مولایم را از جیب خود درآورده، آن را می بوسید وبه گونه ها وچشمان وبدن خود می نهاد و من ازروی تعجب به اوگفتم: ایا نامه کسی را می بوسی که اورا نمی شناسی؟ گفت: ای درمانده وای کسی که به  مقام اولاد انبیاء معرفت کمی داری!
به سخن من گوش فرادار و دل به من بسپار که من« ملیکه» دختر«یشوعا» قیصر روم هستم. مادرم از فرزندان حواریون (شمعون وصی مسیح) است. برای تو داستان شگفتی نقل می کنم: جدم قیصر روم می خواست مرا درسن سیزده سالگی به عقد برادرزاده اش درآورد. ودرکاخش محفلی از افراد زیر تشکیل داد: سیصد تن اولاد حواریون وکشیشان و رهبانان، هفتصد تن ازرجال وبزرگان وچهارهزارتن از امیران لشکری وکشوری وامیران عشایر. تخت زیبایی که با انواع جواهرآراسته شده بود، درپیشاپیش صحن کاخش وبربالای چهل سکو قرار داد وچون برادرزاده اش بربالای آن رفت وصلیب ها افراشته شد وکشیش ها به دعا ایستادند وانجیل ها را گشودند؛ ناگهان صلیب ها به زمین سرنگون شد وستون ها فرو ریخت و به سمت میهمانان افتاد و آن که بربالای تخت رفته بود، بی هوش برزمین افتاد. رنگ از روی کشیشان پرید و پشتشان لرزید و بزرگ آنها به جدم گفت: ما را ازملاقات این نحس ها که دلالت بر زوال دین مسیحی ومذهب ملکانی دارد معاف کن! جدم از این حادثه فال بد زد وبه کشیش ها گفت: این ستون ها را برپا سازید و صلیب ها را برافرازید و برادر این بخت برگشته بدبخت را بیاورید تا این دختررا به ازدواج او درآورم و نحوست اورا به سعادت آن دیگری دفع سازم. چون دوباره مجلس جشن برپا کردند، همان پیشامد اول برای دومی نیز تکرار شد و مردم پراکنده شدند وجدم قیصراندوهناک گردید و به داخل کاخ خود درآمد و پرده ها افکنده شد.
من درآن شب درخواب دیدم که مسیح و شمعون وگروهی از حواریون درکاخ جدم گرد آمدند و درهمان موضعی که جدم تخت را قرار داده بود، منبری نصب کردند که ازبلندی سربه آسمان می کشید. پس حضرت محمد به همراه جوانان وشماری از فرزندانش وارد شدند.
مسیح به استقبال اوآمد وبا اومعانقه کرد. آن گاه محمد به اوگفت: ای روح الله! من آمده ام تا ازوصی توشمعون دخترش ملیکا را برای این پسرم خواستگاری کنم وبا دست خود اشاره به ابومحمد صاحب این نامه کرد. مسیح به شمعون نگریست و گفت: شرافت نزد توآمده است یا رسول خدا خویشاوندی کن. گفت : چنین کردم، آن گاه محمد برفراز منبر رفت وخطبه خواند ومرا به پسرش تزویج کرد. مسیح وفرزندان محمد وحواریون همه گواه بودند وچون از خواب بیدارشدم، ترسیدم اگر این رؤیا را برای پدر وجدم بازگو کنم، مرا بکشند. آن را دردلم نهان ساخته وبرای آنها بازگو نکردم.
سینه ام از عشق ابومحمد لبریز شد تا به غایتی که دست ازخوردن ونوشیدن کشیدم وضعیف ولاغرشدم وسخت بیمارگردیدم. درشهرهای روم طبیبی نماند که جدم اورا بر بالین من نیاورد ودرمان مرا ازوی نخواست وچون ناامید شد، به من گفت: ای نورچشمم! آیا آرزویی دراین دنیا داری تا آنرا برآورده سازم؟ گفتم: ای پدر بزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه وزنجیر را از اسیران مسلمانی که درزندان هستند، برمی داشتی وآنان را آزاد می کردی، امیدوارم که مسیح ومادرش شفا وعافیت به من ارزانی کنند. چون پدر بزرگم چنین کرد، اظهار صحت وعافیت کردم واندکی غذا خوردم. پدر بزرگم بسیار خرسندشد وبه عزت واحترام اسیران پرداخت. پس ازچهار شب دیگر سیده النساء را درخواب دیدم که به همراهی مریم وهزار خدمتکار بهشتی از من دیدارکردند. مریم به من گفت: این سیده النساء مادر شوهرت ابومحمداست. من به اودرآویختم وگریستم وگلایه کردم که ابومحمد به دیدارم نمی آید، سیده النساء فرمود: تا تو مشرک وبه دین نصارا باشی، فرزندم ابومحمد به دیدار تو نمی آید. این خواهرم مریم است که از دین تو به خداوند تبرّی می جوید.
اگر تمایل به رضای خدای تعالی ورضای مسیح و مریم داری و دوست داری که ابو محمد تورا دیدار کند، پس بگو:« اشهدان لااله الاالله و اشهدان محمدا رسول الله ».
چون این کلمات را گفتم، سید النساء مرا درآغوش گرفت ومرا خوشحال کرد و فرمود:اکنون درانتظار دیدار ابومحمد باش که اورانزد تو روانه می سازم . پس ازخواب بیدار شدم وگفتم: واشوقاه به دیدار ابومحمد! وچون فردا شب فرا رسید، ابومحمد درخواب به دیدارم آمد. گویا به اوگفتم: ای حبیب من! پس از آن که همه دل مرا به عشق خود مبتلا کردی، درحق من جفا کردی! او فرمود: تأخیر من برای شرک توبود. حال که اسلام آوردی، هرشب به دیدار تو می آیم تا آن که خداوند وصال ظاهری را میسر گرداند. ازآن زمان تاکنون هرگز دیدار او ازمن قطع نشده است.
بشر گوید از او پرسیدم: چگونه درمیان اسیران درآمدی؟ او پاسخ داد: یک شب ابومحمد به من گفت:پدربزرگت درفلان روز لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد وخود هم درپی آنان می رود. وبرتو است که درلباس خدمتگزاران درآیی وبه طورناشناس از فلان راه بروی ومن نیز چنان کردم. طلایه داران سپاه اسلام برسرما آمدند و کارم بدان جا رسید که دیدی. هیچ کس جز تو نمی داند که من دختر پادشاه رومم که خود به اطلاع تو رسانیدم. آن مردی که من درسهم غنیمت اوافتادم، نامم را پرسید ومن آن را پنهان داشتم و گفتم: نامم نرجس است واوگفت : این نام کنیزان است.
گفتم: شگفتا تورومی هستی؛ اما به زبان عربی سخن می گویی! گفت : پدر بزرگم درآموختن ادبیات به من حریص بود وزن مترجمی را برمن گماشت و هرصبح وشامی به نزد من می آمد و به من عربی می آموخت تا آن که زبانم برآن عادت کرد.
بشر گوید: چون اورا به «سرمن رای» رسانیدم وبرمولایمان امام هادی (ع) وارد شدم، بدو فرمود: چگونه خداوند عزت اسلام وذلت نصرانیت وشرافت اهل بیت محمد (ص) را به تو نمایاند؟ گفت: ای فرزند رسول خدا! چیزی راکه شما بهتر می دانید، چگونه بیان کنم؟
فرمود: من می خواهم تورا اکرام کنم، کدام را بیشتر دوست داری: ده هزار درهم؟ یا بشارتی که درآن شرافت ابدی است؟ گفت: بشارت را. فرمود: بشارت باد تورا به فرزندی که شرق وغرب عالم را مالک شود وزمین را پر از عدل وداد نماید، هم چنان که پر ازستم و جورشده باشد. گفت: ازچه کسی؟ فرمود: ازکسی که رسول خدا در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومی، تورا برای او خواستگاری کرد.پرسید: از مسیح وجانشین او؟ فرمود: پس مسیح و وصی او تورا به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به پسر شما ابومحمد! فرمود: آیا او را می شناسی؟ گفت: ازآن شب که به دست مادرش سیده النساء اسلام آورده ام شبی نیست که اورا نبینم.
امام هادی (ع) فرمود: ای کافور! خواهرم حکیمه را فراخوان و چون حکیمه آمد..اورا زمانی طولانی درآغوش کشید و به دیداراو مسرورشد، پس ازآن مولای ما فرمود: ای دختر رسول خدا اورا به منزل خود ببر وفرایض وسنن را به وی بیاموز که اوزوجه ابومحمد و مادر قائم است. 
علت تولد پنهانی حضرت مهدی (ع) چه بوده وآیا این اتفاق پیش ازآن سابقه داشته است؟
شکی نیست که فشار سیاسی بر امام حسن عسگری (ع) وکنترل آن حضرت برای دسترسی به فرزند گرامی اش امام مهدی ( ع) به حدی شدید بود که ایشان به شیعیان و اصحاب خود سفارش کرده بود حتی درملاء عام براو سلام نکنند یا با دست به سمت ایشان اشاره نکنند. زیرا در غیر اینصورت درامان نخواهند بود. [60]وشدت وفشار به جایی رسیده بود که گاهی امام حسن عسگری (ع) برای ملاقات با اصحاب خود، کسی را به سراغ آنان می فرستاد ومی فرمود: درفلان شب درفلان موضع بعد ازنماز عشا جمع شوید که مرا درآنجا خواهید دید. [61]
دراین موقعیت حساس باید امام مهدی (ع) به دنیا می آمد. کسی که آخرین حجت خدا وموعودی بود که پیامبر ظهور وعدالت گستری اورا وعده داده بود. امامی که بیعت هیچ کس برگردن او نبوده وبا آمدنش بساط ظلم وحکومتهای ستمگر را برمی چید.
با توجه به مبنای بشارتهای کتب پیشینیان، وهمچنین احادیث اسلامی، اشتهار یافته بود که ازامام یازدهم فرزندی پدید آید، که ویران کننده تختها و فروافکننده تاج ها وپایمال کننده قدرت هااست.. وبنای حکومت وقت برجلوگیری از ولادت ونابودی این نوزاد با استفاده از جاسوسان بسیار بود اما خداوند با قدرت خود این نوزاد را به جهان هدیه کرد.
بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی (ع) دورانی که درشکم مادربزرگوار خود بود وسپس تولد او همه وهمه، ازمردم نهان داشته می شد، وجز چند تن معدود، از نزدیک یا شاگردان واصحاب خاص امام عسگری(ع) کسی اورا پس از به دنیا آمدن نمی دید. آنان نیز مهدی را گاه گاه می دیدند، نه پیوسته وبه صورت عادی. [62]
درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین گزارشی که می توان ارائه کرد سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار حضرت حکیمه (ع)- عمه امام عسگری (ع) است.
شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را اززبان آن بانوی بزرگ چنین آورده است: حکیمه دختر امام جواد (ع) گوید :امام حسن عسگری مرا به نزد خود فرا خواند وفرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را که حجت اودرروی زمین است ظاهر سازد. گتفم : مادراوکیست؟ فرمود: نرجس . گفتم: فدای شما شوم اثری در اونیست، فرمود: همین است که به تومی گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم ونشستم، نرجس آمد کفش مرا بردارد وگفت: ای بانوی من وبانوی خاندانم حالتان چطور است؟
گفتم: تو بانوی من وبانوی خاندان من هستی. گوید: از کلام من ناخرسند شد وگفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ گوید: بدوگفتم: ای دخترجان!  خدای تعالی امشب به توفرزندی عطا فرماید که دردنیا وآخرت آقاست. گوید : نرجس خجالت کشید و حیا کرد.
وچون از نماز عشا فارغ شدم، افطارکردم و دربستر خود قرارگرفته و خوابیدم. دردل شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ درحالی که نرجس خوابیده بود ورخدادی برای وی نبود. سپس برای تعقیبات نشستم وپس ازآن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدارشدم. او هم چنان خواب بود، پس برخاست و نمازگذارد و خوابید.
حکیمه گوید: بیرون آمدم و درجست وجوی فجربه آسمان نگریستم و دیدم فجر اول دمیده است و اودرخواب است. شک بردلم عارض گردید، ناگاه ابومحمد ازمحل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که این جا کارنزدید شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره «الم سجده» و سوره« یس» پرداختم. دراین میان او هراسان بیدار شد و من به نزد اوپریدم وبدوگفتم: اسم الله برتوباد، آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن ودلت را استوار دار که همان است که با توگفتم. حکیمه گوید: مرا و نرجس را ضعفی فراگرفت و به آواز سرورم به خود آمدم وجامعه را ازروی او برداشتم و ناگهان سرور خود را دیدم که درحال سجده است ومواضع سجودش برزمین است. اورا درآغوش گرفتم، دیدم پاک ونظیف است. ابومحمد فریاد برآورد: ای عمه! فرزندم را به نزد من آورد!اورا به نزد وی بردم و او دوکف دستش را گشود وفرزند را درمیان آن قرارداد و دوپای او را به سینه خودنهاد. پس زبانش را دردهان اوگذاشت و دستش را برچشمان وگوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت:« اشهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له واشهد ان محمدا رسول الله».  سپس درود برامیرالمؤمنین وائمه (ص) فرستاد تا آن که برپدرش رسید وزبان درکشید. [63]
معمولا کسی که دارای فرزند می شود، خویشان، دوستان و همسایگان ازآن آگاه می شوند، به ویژه اگرشخص دارای موقعیت اجتماعی ممتازباشد، این مسأله ازکسی پوشیده نمی ماند. اما با توجه به آنچه یاد شد ازمهمترین ویژگی های ولادت حضرت مهدی (ع) مخفی بودن آن است
خداوند متعال می دانست اگرامامان پیشین ظاهرشوند ازکشته شدن درامان خواهند بود برخلاف مهدی (ع) که اگرظاهر شود کشته می شود واگر یکی از پدران مهدی کشته می شد حکمت وتدبیر الهی اقتضامی کرد دیگری به جای اونصب گردد ولی اگر مهدی کشته شود مصلحت وتدبیر امورانسان ها اقتضا نمی کرد که خداوند امام دیگری به جای وی نصب نماید.
امام عسگری (ع) با بیانی لطیف این حقیقت را درپاسخ به حکیمه خاتون عمه خویش که پرسیده بود: ازچه کسی حضرت مهدی ( ع) متولد می شود ومن درنرجس آثار بارداری نمی بینم؟ این گونه بیان فرموده است:« از همان نرجس، نه از دیگری». حکیمه گوید: به نزد او رفتم وپشت وشکم او را وارسی کردم وآثار بارداری دراو ندیدم، به نزد امام بازگشتم و کارخود را به او گزارش کردم، تبسمی فرمود وگفت:« درهنگام فجر آثار بارداری برایت نمودار خواهد گردید. زیرا مثل او مثل مادرموسی (ع) است که آثار بارداری دراو ظاهر نگردید و کسی تا هنگام ولادتش ازآن آگاه نشد، زیرا فرعون در جست وجوی موسی، شکم زنان باردار را می شکافت و این نظیر موسی (ع) است». البته این پنهان بودن ولادت درموارد فراوانی نقل شده که می توان ازآن جمله به ولادت پنهانی ابراهیم خلیل  (ع) از ترس کشته شدن به دست پادشاه زمانش وهمچنین به ولادت پنهانی موسی بن عمران (ع) از ترس کشته شدن به دست فرعون اشاره کرد.
 ویژگی های جسمانی حضرت مهدی علیه السلام:
اگرچه ولادت و زندگانی پنهانی حضرت مهدی (ع) راه را برفهم دقیق وشفاف ویژگی های جسمانی آن حضرت تا حدود زیادی بسته است اما از آنچه ازروایات معصومین (ع) که دردست است می توان به پاره ای از این ویژگی ها این گونه اشاره کرد.
مرحوم کلینی درکتابش از مردی از اهل فارس نقل کرده که برخی اوصاف حضرت رادر نوزادی این گونه بیان کرده است:«... پسربچه سفید زیباروی..مویی از بالای سینه تا ناف او به رنگ سبز، نه سیاه، روییده بود..».[64]
 
آیا ممکن است انسانی درسن کودکی به مقام نبوت یا امامت نائل شود؟
از دیدگاه شیعه، «امامت» امرومنصبی الهی است وناگزیر باید خداوند کسی راکه شایسته می داند، برگزیند و به وسیله پیامبر اکرم (ص) شخص اورا برای مردم معرفی کند. بنابراین خداوند مقام امامت وولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی ویژه عطا فرموده وفقط از طرف ذات اوست که امام برجامعه نصب می گردد.
در این دیدگاه تصریح شده که پیامبر اکرم (ص) درموارد فراوان ومواضع گوناگون، به خلافت وجانشینی حضرت علی (ع) وامامت وولایت او برمؤمنان وسپس یازده تن از فرندان معصوم وی تصریح کرده است. براساس روایات قطعی و متواتر، ثابت است که خلیفه و جانشین پیامبر(ص) وامام و پیشوای مسلمانان، حضرت علی (ع) وسپس یازده فرزند معصوم اوست که آخرین آنان حضرت مهدی (ع) است.
پیامبر اکرم (ص) درروایات فراوانی به معرفی امامان معصوم (ع) پرداخته و به ویژه به امامت و پیشوایی امام مهدی (عج) تصریح وتأکید کرده است.
همانا جانشینان واوصیای من وحجت های خداوند بربندگان پس ازمن، دوازده تن هستند، نخستین آنان برادرم وواپسین ایشان فرزندم می باشد. گفته شد: ای رسول خدا برادرت کیست؟ فرمود: علی ابن ابیطالب. گفته شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را ازعدل وداد آکنده می سازد؛ همان گونه که پر ازظلم وستم شده باشد. [65]
درروایات دیگری نیز به نام همه آنها تصریح شده است. [66]
افزون برآنچه درروایات آمده شواهد فراوان تاریخی نیز براین گواه است که برخی ازآن پیشوایان درسن پیش ازبلوغ جسمانی به نبوت وامامت رسیده اند. وبدون شک به پیشوایی آنان تأکید شده است.
نبوت حضرت عیسی (ع) درسنین کودکی
دربخشی از داستان حضرت مسیح (ع) اززبان آن پیامبر الهی درجواب منکران چنین می خوانیم:
«قال انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا» (کودک) گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده ومرا پیامبر قرار داده است.
یزید کناسی می گوید ازامام باقر(ع) پرسیدم: آیا عیسی بن مریم (ع) هنگامی که درگهواره سخن می گفت حجت خدا براهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر وحجت غیرمرسل خدا بود ( یعنی درآن زمان مأمور به تبلیغ ودعوت نبود) مگر نمی شنوی گفته خوداورا که می گوید: من بنده خدایم خدا به من کتاب داده وپیغمبر ساخته وهرجا باشم پربرکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز وزکات سفارش کرده است.
عرض کردم: درآن زمان ودرهمان حالی که درگهواره بود، حجت خدا بود بر زکریا؟ فرمود: عیسی درهمان حال آیه ای بود برای مردم و رحمت خدا بود برای مریم، زمانی که  سخن گفت و ازسوی اودفاع کرد وپیغمبر بود وحجت برهر که سخنش را درآن حال شنید. سپس سکوت نمود تا دوساله شد، سخن نگفت وحجت خدای عزوجل برمردم پس از سکوت عیسی تا دوسال زکریا بود، سپس زکریا درگذشت وپسرش یحیی، کتاب وحکمت را از او به ارث برد، درحالی که کودکی خردسال بود. مگر نمی شنوی خدای عزوجل را؟) ای یحیی کتاب ( تورات) را با قوت بگیرد وما حکم نبوت را درکودکی به اودادیم.
چون عیسی هفت ساله شد وخدای تعالی به اووحی فرستاد، از نبوت ورسالت خود سخن گفت، وبریحیی وهمه مردم حجت گشت... [67]
 
دادن کتاب ومقام نبوت به حضرت یحیی (ع) درکودکی
خداوند دراین باره خطاب به حضرت یحیی می فرماید:
« یا یحیی خُذِالکتابَ بِقُوَّه وآتیناهُ الحُکم صَبیا»[68] ای یحیی کتاب خدا رابه جد وجهد بگیر! ما از کودکی به وی حکم (نبوت) دادیم.»
بنابراین همان‏گونه که خداوند متعال مقام نبوت را به کودک خردسالی عطا فرمود، مقام امامت را نیز می تواند به انسانی با تمام صفات لازم، درسن کودکی عطا فرماید.[69]
البته پیش ازحضرت مهدی (ع) دوامام (امام جواد وامام هادی ) نیز پیش از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی درسن کودکی بوده است.
نخستین امامی که درسن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود وازآنجا که این مسأله دردوران امامت بی سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید عده ای قرارگرفت، ولی کم‏کم با هدایتهای امام رضا (ع) وسخنانی ازخود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.
معمربن خلاد گوید:
از امام رضا (ع) شنیدم که مطلبی راجع به امر امامت بیان کرد وسپس فرمود: شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خودنشانیده، وقائم مقام خود ساخته ام وفرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث می برند. [70]
روایت یادشده بیانگر این حقیقت است که مقام امامت، ربطی به کمی ویا زیادی سن ندارد.
البته انسان های وارسته فراوانی بوده اند که دربرابر فرمایش امام، سر تعظیم و پذیرش فرود می آوردند و دربرابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می پذیرفتند.
شیخ کلینی از محمد بن حسن عمار نقل کرده که گوید:
من دوسال نزد علی ابن جعفربن محمد ( عموی امام رضا (ع)  ) بودم و هرخبری که او از برادرش موسی بن جعفر شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم. ابوجعفر محمد ابن علی الرضا درمسجد رسول خدا براو وارد شد. علی ابن جعفر برجست وبدون کفش وعبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد.
ابو جعفر به اوفرمود: ای عمو! بنشین خدایت رحمت کند. اوگفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟
چون علی ابن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش اورا سرزنش کرده وگفتند:
شما عموی پدر او هستید وبا او این گونه رفتار می کنید؟!او دست به ریش خود گرفت وگفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست واین کودک را سزاوار دانست وبه او چنان مقامی داد، من فضیلت را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده اوهستم. [71]
البته امامان معصوم (ع) تا حدود زیادی زمینه را مساعد کرده وشیعیان را برای درک این مسأله آماده ساخته بودند.
امام باقر (ع) دراین باره فرموده بود صاحب این امر کم سن وسالترین وگمنام ترین ماست. [72]
با توجه به روایات یاد شده وتولد آن حضرت درسال 255 ق وشهادت امام عسگری (ع) درسال 260 ق، آن حضرت درسن پنج سالگی به امامت رسید.
 
کودکان نابغه انسان هایی استثنایی
یکی از اساتید معاصر پس از بیان آیات وروایات، از کودکان نابغه به عنوان موید رخداد بالا، چنین می نویسد: دربین اطفال عادی هم گاهی افراد کمیابی دیده می شوند که ازحیث استعداد، حافظه، نابغه عصرخویش بوده و قوای دماغی وادراکات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است.
ابوعلی سینا فیلسوف نامی را ازاین افراد شمرده اند. از وی نقل است که گفته : چون به حد تمیز رسیدم، مرا به معلم قرآن سپردند و پس ازآن به معلم ادب. پس هرچه را شاگردان براستاد ادیب قرائت می کردند من همه را حفظ می نمودم. به علاوه آن استاد مرا به کتاب های زیرتکلیف کرد: الصفات، غریب المصنف، ادب الکاتب، اصلاح المنطق، العین، شعروحماسه، دیوان ابن رومیف تصریف مازنی ونحوسیبویه.
پس همه را درمدت یکسال ونیم ازبر کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر ازاین مدت حفظ می کردم وبه ده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخارا بودم پس ازآن شروع کردم به یاد گرفتن فقه وچون به دوازده سالگی رسیدم برطبق مذهب ابی حنیفه فتوا می دادم. پس ازآن شروع کردم به علب طب و قانون را درسن شانزده سالگی تصنیف نمودم و درسن بیست وچهارسالگی خودم را درتمام علوم متخصص می دانستم.
درباره فاضل هندی گفته شده : پیش از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول ومنقول را تکمیل کرده بود وپیش از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.
«توماس یونگ» که باید اورا از جمله بزرگترین دانشمندان انگلستان محسوب داشت از کودکی اعجوبه ای بود. از دوسالگی خواندن را می دانست ودرهشت سالگی، خود به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت و از نه سالگی اوقات فراغت خویش را در بین فواصل کوتاه ساعات درس به آموختن زبان های فرانسه وایتالیایی وعبری وفارسی و عربی صرف کرد وزبان های مذکور را به خوبی یاد گرفت. در بیست سالگی مقاله ای درباره تئوری رؤیت به جامعه پادشاهی فرستاد ودرآن شرح داد که چگونه می توان به وسیله تغییر انحنای زجاجیه چشم همواره تصویر را واضح دید.
اگر صفحات تاریخ شرق وغرب را ورق بزنید از امثال ونظائر این نوابغ فراوان خواهید دید.
 
آیا امکان دارد که یک انسان قرن ها زندگی کند؟ تا حضرت مهدی (ع) را مصداق چنین عمری بگیریم؟
یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه بوده، مسأله طول عمر حضرت مهدی (عج) است. طبق روایات ودیدگاه شیعیان، حضرت مهدی (ع) که درآخرالزمان ظهورکرده وجهان را پراز عدل وداد خواهد ساخت فرزند یازدهمین پیشوای معصوم امام حسن عسگری(ع) است که درسحرگاه نیمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شده است. معنای روشن این گفتار آن است که آن منجی موعود، دارای عمری طولانی خواهد بود.
برای بررسی وتبیین مسأله طول عمر امام زمان (ع)، بایستی پیرامون دو مسأله بحث شودک یکی این که آیا ممکن است انسانی سال ها وقرن های طولانی که ازحد معمول عمر همه انسان ها متجاوزاست، عمر کرده وزنده بماند؟ ودوم این که، به فرض امکان، آیا این مسأله درطول تاریخ به وقوع پیوسته و مصداق خارجی دارد یا نه؟ اگر این دومسأله ثابت گردد، مسلم می شود که هیچ گونه استبعادی ندارد که امام غایب حضرت حجه ابن الحسن (ع) نیز از چنین عمر طولانی برخوردار باشد.
ما ابتدا به مسأله امکان طول عمر می پردازیم؛ وسپس به نمونه های متعددی که درطول تاریخ بوده اند وبه نام «معمرین» شهرت یافته اند اشاره می کنیم.
درباره طول عمر باید بگوییم چنانچه دانشمندان بیان کرده اند پیری یک پدیده فیزیولوژیکی است وربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا می رسد و گاهی نیز با فاصله زمانی بیشتری آشکارمی گردد. تا آن جا که برخی از سالمندان را می بینیم که نشانه های پیری براعضای آنان ظاهرنشده و ازنرمی وتازگی برخوردارند؛ امروزه درعلم طب ثابت شده که عمرانسان به 70-80 سال نیست، بلکه تمام اعضای بدن انسان جدا جدا برای یک زندگی طولانی ساخته شده است وعلت اصلی مرگف حدوث اختلال هایی است که درهمه اعضای رئیس بدن یا یکی ازآنها رخ می دهد، وتا آن اختلال ها حادث نشود مرگ فرا نمی رسد.
در گذشته گروهی از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمرطبیعی در موجودات زنده داشتند. مثلا پاولوف عقیده داشت عمرطبیعی انسان صد سال است. مچینکوف می گفت: عمرطبیعی یک انسان 150 تا 160 سال وکوفلاندف پزشک آلمانی دویست سال، فلوگر، فیزیولوژیست معروف ششصد سال، وبیکن، فیلسوف ودانشمند انگلیسی هزارسال برای عمر طبیعی انسان، معین کرده اند. ولی این عقیده از طرف فیزیولوژیست های امروز درهم شکسته شده ومسأله حد ثابت درعمر طبیعی ابطال گردیده است. به گفته پروفسور اسمیس، استاد دانشگاه کلمبیا، همان گونه که سرانجام دیوار صوتی شکسته شده ووسایل نقلیه ای با سرعتی مافوق صوت بوجود آمد، یک روز دیوار سن انسانی نیز شکسته خواهد شد، وازآنچه تاکنون دیده ایم فراتر خواهد رفت. [73]
بنابراین مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز ازآن محال باشد معین نشده است. از آزمایش های دکترالکسیس کارل درموسسه علمی راکفلر نیویورک که روی قسمتی از بدن جوجه وهمچنین اجزاء مقطوع ازجسم انسان مانند عضلات، قلب، پوست وکلیه انجام شد، نتایج زیر به دست آمد:
1- این اجزای سلولی، تاهنگامی که سبب مرگ آنها- از قبیل کمبود تغذیه، یا ورود برخی میکروبها- تحقق نیابد، زنده باقی می ماند.
2- نه تنها زنده می مانند، بلکه سلول های آنها درحال رشد وتکثیر هستند، گویی که درجسم حیوان قرار دارند.
3- شدت وضعف رشد وتکثیر سلول ها ارتباط نزدیکی با تغذیه آنها دارد.
4- گذشت زمان درناتوانی وپیری آنها تأثیر ندارد، بلکه کمتر اثری در باره پیری آنها آشکار نیست، ودرهر زمان مانند زمان های قبل رشد وتکثیر آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشنی حاکی ازآن است که تا هروقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، وآنها را غذای کامل می دادند، هم چنان به زنده بودن ادامه می دادند. [74]
دراین جا سزاوار است نظریه بعضی از دانشمندان را درباره طول عمر بازگو کنیم.
برنارد شو می گوید: « از اصول علمی ثابت نزد تمام علمای بیولوژی آن است که عمر انسان ممکن نیست که برای اوحد ثابتی باشد، طول عمر مسأله ای است که حد نمی پذیرد.» [75]
وایزمن دانشمند معروف آلمانی می گوید:« هیچ تلازمی بین مرگ وقوانین طبیعی نیست؛ زیرا ما درعالم طبیعت، عمری می بینیم که بین یک لحظه تا خلود علی الدوام پایین و بالا می رود..» [76]
دکتر کیلورد هاوز آمریکایی می گوید: « علم طب می تواند قیدها و حدودی راکه مانع از طول عمر انسان است با کمک دانش تغذیه از بین ببرد. ما امروز امیدواریم که برخلاف عمر پدران واجدادمان به چنین طول عمری دست یابیم». [77]
پروفسور اتینگر می گوید:« نسل جدید همان گونه که به سفرهای فضایی ایمان آورد، درآینده ای نه چندان دور ایمان خواهد آورد که خلود انسان درحیات دنیوی امر بعیدی نیست؛ زیرا با پیشرفت تکنولوژی که امروز مشاهده می کنیم  می توان عمر انسان را درقرن آینده به هزاران سال رساند.»[78]
دیمند وبرل از اساتید دانشگاه جونس هبکنس می گوید:« تمام اجزای اصلی انسان بدون استثناء با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است، ویا حداقل قابل عمری طولانی تر ازاین مقدار است..» [79]
اما در مورد بخش دوم سوال باید بگوییم نخستین دانشمندی که به طور جدی مسأله طول عمر امام زمان (ع) را مطرح کرد شیخ صدوق (م 381 ه.ق) است. وی درکتاب کمال الدین و تمام النعمه به تفصیل درباره طول عمر بحث کرده وبه پرسش های مخالفان طول عمر امام مهدی (ع) پاسخ گفته است.
وی، فصل جامعی از کتاب یاد شده را به زندگی «معمرین» اختصاص داده است ودهها نفر ازمعمرین راکه عمری بیش از 120 سال داشته اند نام می برد وشرح حال وزندگی هریک ازآنان را به صورت مختصر ذکر می کند.
پس از وی این روش از سوی دانشمندانی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، فیض کاشانی، علامه مجلسی، ودیگر بزرگان شیعه ادامه یافت.
آنچه این بزرگان دربحث های خود مطرح کرده اند، به طورعمده بررسی طول عمر از دیدگاه قرآن ونگاه روایات بوده است.
درقرآن به برخی ازکسانی که دارای عمری طولانی و غیرطبیعی بوده اند این گونه اشاره کرده است:
درباره حضرت نوح (ع) می فرماید:
«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما..» وبه راستی، نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس درمیان آنان 950 سال درنگ کرد.[80]
از امام سجاد نقل شده است که فرمود: درقائم سنتی از نوح است وآن طول عمر است. [81]
درمورد حضرت عیسی (ع) می فرماید:
وگفته ایشان که : ما مسیح عیسی ابن مریم، پیامبر خدا را کشتیم» وحال آنکه آنان اورا نکشتند ومصلوبش نکردند، لکن امر به آنان مشتبه شد وکسانی که درباره اواختلاف کردند، قطعا درباره آن دچار شک شده اند وهیچ علمی بدان ندارند، جزآن که ازگمان پیروی می کنند ویقینا اورا نکشتند، بلکه خدا اورا به سوی خود بالا برد و خدا توانا وحکیم است وازاهل کتاب کسی نیست مگر آنکه پیش ازمرگ خود، حتما به او ایمان می آورد، وروز قیامت (عیسی نیز) برآنان شاهد خواهد بود. [82]
حال که ازعمر حضرت عیسی (ع) افزون بر دوهزار سال می گذرد، عمر هزاروچند ساله حضرت مهدی (ع) چگونه امربعیدی خواهد بود.
از جمله کسانی که عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» است. [83]
درقرآن آیه‏ای هست که نه تنها از عمرطولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می دهد وآن آیه درباره حضرت یونس (ع) است که می فرماید:
اگر او (یونس ) درشکم ماهی تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز درشکم ماهی می ماند. [84]
بنابراین آیه شریفه عمری بسیار طولانی ( ازعصر یونس تا روز رستاخیز) که دراصطلاح زیست شناسان عمرجاویدان نامیده می شود برای انسان وماهی ازنظر قرآن کریم امکان پذیر است.
علاوه برقرآن درتورات وانجیل نیز سخن ازانسان هایی که عمر طولانی داشته اند مطرح گردیده است.
در تورات آمده است:
تمام ایام آدم که زیست نهصدو سی سال بود که مرد... جمله « انوش» نهصد وپنج سال بود که مرد.. وتمامی ایام «قینان» نهصد وده سال بود که مرد.. پس جمله ایام «متوشالح» نهصد وشصت ونه سال بود که مرد..[85]
بنابراین تورات صریحا به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال ) اعتراف می کند.
در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشان ازآن است که عیسی (ع) پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده وبه آسمان بالا رفته است.[86] ودر روزگاری فرود خواهد آمد ومسلم است که عمر آن بزرگوار ازدوهزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن می شود که پیروان دوآیین یهود ومسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.
گذشته ازاین که طول عمر ازنظر علمی وعقلی پذیرفتنی است ودرگذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، درمقیاس قدرت بی نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم دراختیار خداوند است وتأثیر همه سبب ها وعلت ها به اراده اوبستگی دارد و اگر او نخواهد سبب ها از تأثیر باز می ماند ونیز بدون سبب وعلت طبیعی، ایجاد می کند ومی آفریند.
چنانچه درآیات نورانی قرآن کریم آمده است:« او. خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون می آورد و آتش سوزنده را برابراهیم  (ع) سرد وسلامت می سازد ودریا را برای موسی وپیروانش خشک می کند و آنها را میان دو دیوار آبی عبور می دهد!» [87] آیا ازاین که به عصاره انبیاء واولیاء وآخرین ذخیره الهی ونهایت آمال وآرزوی همه نیکان وتحقق بخش وعده بزرگ قرآن را عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبی (ع) فرموده است:
... خداوند عمراورا (مهدی «ع») دردوران غیبتش طولانی می گرداند، سپس به قدرت خدایی اش اورا درسیمای جوانی زیرچهل سال آشکارمی سازد تا مردمان دریابند که خداوند برهرکاری تواناست. [88]
روایات  پیامبر اکرم (ص) نیز برطول عمر انسان، صحه می گذارد وآن را امری ممکن می شمارد. یکی ازکسانی که درسخنان پیامبر (ع) درمنابع اهل سنت به طول عمر اواشاره شده «دجال» است. اهل سنت، براساس همین روایات، عقیده دارند که دجال درعصر پیامبر (ع) متولد شده و به زندگی خود ادامه می دهد تا درآخرالزمان خروج کند. [89]
حال اگر این احادیث درست باشد چنان که اهل سنت براین باورند دراین صورت شایسته نیست که آنان درحیات وعمرطولانی امام مهدی (ع) تردید کنند! ازطرفی حال که دشمن خدا، به جهت مصالحی، می تواند بیش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده وخلیفه وولی خدا نتواند عمرطولانی داشته باشد؟![90]
در پایان این بخش باید گفت دانشمندان گفته اند:
بهترین دلیل برامکان هرچیزی، واقع شدن آن چیز است. همین که طول عمر درمیان پیشنیان روی داده وتاریخ، افراد زیادی را به ما نشان می دهد که عمری طولانی داشته اند، خود دلیل روشنی است براین که طول عمر ازدیدگاه عقل امری ممکن است. خواجه نصیرالدین طوسی دراین باره گفته است:« طول عمر، درغیر مهدی (ع) اتفاق افتاده ومحقق شده است چون چنین است، بعید شمردن طول عمر درباره مهدی (ع) جهل محض است.[91]
,...

[1] - بحارالانوار، ج 51، ص 19؛ نوادرالاخبار، ص 215
[2] همان
[3] بحارالانوار، ج 51، ص 36
[4] قصص، 5
[5] اثبات الهداه، ج 7، ص 110
[6] معانی الاخبار، ص 65
[7] کمال الدین ، ص 378
[8] تفسیر فرات کوفی، ص 240
[9] کمال الدین ، ص 378
[10] هود، 86
[11] منتهی الامال، ج 2، ص 286
[12] بحارالانوار، ج 51 ، ص 30
[13] دادگستر جهان، ص 125، به نقل از الزام الناصب، ص 81
[14] غایه المرام، باب 23، حدیث 105
[15] کمال الدین، ج 2
[16] همان باب 57، حدیث 12
[17] همان، باب 34، حدیث 6
[18] نهج ا لبلاغه، خطبه 138
[19] کمال الدین، باب 29، حدیث 2
[20] کمال الدین
[21] همان، باب 55، حدیث 2
[22] بحارالانوار، ج 53
[23] غیبه النعمانی
[24] کمال الدین.
[25] کشف الغمه
[26] کمال الدین
[27] سنن ابوداود.
[28] کمال الدین، باب 21
[29] همان، باب 36
[30] همان، باب 37
[31] تحف العقول.
[32] مسند امام الجواد
[33] غیبه النعمانی
[34] همان
[35] همان
[36] الاحتجاج
[37]  کمال الدین
[38] همان
[39] بحارالانوار، ج 52
[40] کمال الدین، باب 38
[41] همان.
[42] کفایه الاثر، ص 279
[43] ارشاد مفید، ص 385
[44] وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ، ذاریات، آیه 56
[45]  اول عباده الله معرفته، توحید صدوق، ص 34.
[46] کافی، ج 1، ص 180
[47] علل الشرایع، ج 1، ص 9
[48]  کافی، ج 1، ص 342
[49] پیرامون معرفت امام، ص 69
[50] نهج البلاغه، ص 212، خطبه 152
[51] کافی، ج 1، ص 198
[52] کفایه الاثر، ص 263
[53] کامل ترین متن امام شناسی زیارت جامعه کبیره است.
[54] شرح نهج البلاغه،  ج 7، ص 58
[55] بحار الانوار، ج 51، ص 148
[56] همان، ص 148
[57] همان،ج 52، ص 243
[58] دلائل الامامه، ص 245
[59] کمال الدین، ج 1، ص 327
[60]  الخرائج، ج 1، ص 435
[61] بحارالانوار،  ج50، ص 304 و ج34، ص 269
[62] خورشید مغرب، ص 2221، با تصرف.
[63] کمال الدین وتمام النعمه، ج 2، ص  424
[64] کافی، ج 1، ص  329
[65] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 280
[66] همان، ج 1، باب  28.
[67] کافی، ج 1، باب حالات ائمه (ع) فی السن.
[68] مریم، آیه 12
[69] درسنامه مهدویت، ج 2، درس اول.
[70] کافی، ج 1، ص 320
[71] همان،  ص 322، ح 12
[72] نعمانی ، الغیبه، ص 184
[73] حکومت جهانی مهدی(ع)، ص 200
[74] دادگستر جهان،  ص 190
[75]  عمر المهدی بین العلم والادیان، ص 6
[76] همان،، ص 6
[77] راهی به سوی حیات نو، ص 4
[78] مجله دانشمند،  سال 6، شماره 6
[79] مجله المقتطف، جزء 3 از سال 59
[80] عنکبوت، آیه 14
[81] کمال الدین وتمام النعمه، ج 1، ص 322
[82] نساء، آیه  157-159
[83] کهف، آیه 65
[84]  الصافات، آیه 144
[85] زنده روزگاران، ص 132 به نقل ازتورات، ترجمه فاضل خانی
[86] زنده روزگاران، ص 134 به نقل از عهد جدید
[87] انبیاء ،آیه 69 وشعراء آیه 63
[88] الاحتجاج، ج 2، ص 289
[89] مسند احمد، ج 4، ص 444
[90] غیبت شیخ طوسی، ص 114
[91] خورشید مغرب، ص 214

کتابچه نگاهی به مبانی اسلام (اسلام شناسی)-رضا قارزی


بسم  االله  الرحمن الرحیم     
کتابچه نگاهی به مبانی اسلام (اسلام شناسی) 
رضا قارزی
فهرست مطالب :
* آشنايي با دين مقدس اسلام
* اصول اعتقادات اسلامي ( اصول دين )
1 – توحيد
2 – عدل الهي
3 – نبوت
4 – امامت
5 – معاد
* احكام و دستورات عملي اسلام ( فروع دين يا احكام )
         * اخلاق و آداب اسلامي 

آشنايي با دين مقدس اسلام
دين مقدم اسلام يك برنامه عمومي و هميشگي است كه از جانب خداي متعال براي زندگي انسان در دو جهان به سوي خاتم پيغمبران حضرت‌محمد(ص) نازل شده است تا در جامعه بشري به مورد اجراء درآيد و كشتي انسانيت را از گرداب جهالت و بدبختي بيرون كشيده و به ساحل نجات و سعادت دو دنيا برساند.
دين در لغت به معناي اطاعت و جزاء و... آمده و اصطلاحاً به معناي اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان و همچنين دستورات عملي متناسب با اين اعتقاد مي‌باشد. كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده نيستند « ‌بي‌دين‌» و كساني كه معتقد به آفريننده براي جهان هستند، « دين‌دار» شمرده مي‌شوند اينها (بي‌دينها) جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي‌دانند. بر اين اساس اديان موجود در ميان انسانها به حق و باطل تقسيم مي‌شوند دين حق آئيني است كه داراي عقايد درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهايي را مورد توصيه و تأكيد قرار دهد كه از ضمانت كافي براي صحت و اعتبار برخوردار باشد.
خداوند تعالي در آيه 120 سوره بقره مي‌فرمايد:
« وَلَن ترضي عنكَ اليَهودُ ولانَصاري حتّي تَتَبِعَ مِلَتَهُم قُل انّ هُديَ اللهِ هَوَ الهدُي و لَبن اتّبَعتَ اَهَواءهُم بَعَد الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلم مَالكَ مِنَ اللهِ من وليٍ و لانصيرٍ»
ترجمه : « (اي پيامبر ! ) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد تا (بطور كامل تسليم خواسته هاي آنها شوي و از آيين (تحريف يافته‌ي) آنان پيروي كني، بعد از آنكه آگاه شده‌اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود. همچنين در سوره‌ي صف آيه 6 و مي‌فرمايد: ( و با زياد آر هنگاميكه عيسي بن مريم به بني‌اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مي‌كنم و نيز شما را مژده مي‌دهم كه بعد از من رسول بزرگواري كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد (قرآنش عالمي را به نور علم حكمت روشن سازد.) چون با آيات و معجزات به سوي خلق آمد گفتند: اين سحري آشكار است(6) آيا از آن كسي كه به راه اسلام و سعادتش مي‌خوانند و او همان دم برخدا افتراء و دروغ مي‌بندد در جهان كسي ستمكارتر هست؟ و خدا هم هيچ قوم ستمكاري را هدايت نخواهد كرد . »
پس دين حق امروز فقط دين مقدس اسلام است به صريح آيات و روايات، تعاليم متعالي دين اسلام شامل 3 بخش عقايد اسلام، احكام و دستورات عملي اسلام  و بخش اخلاقيات (مسائل رواني) و آداب و سنن اسلامي مي‌باشد. كه بخش عقايد       « اصول» و بخش احكام عملي « فروع دين » ناميده مي‌شود و اخلاقيات حلقه اتصال بين اين 2 بخش است :
اعتقاد به خداي يگانه اعتقاد به زندگي ابدي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداي متعال براي هدايت بشر بسوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت اين 3 اصل در واقع پاسخهايي است به اساسي‌ترين سؤالاتي كه براي هر انسان آگاهي مطرح مي‌شود كه: مبداء هستي كيست؟ پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي‌توان بهترين برنامه زيستن را شناخت؟ كه برخاسته از جهان‌بيني الهي مي‌باشد و متن برنامه‌اي كه از راه تضمين شده و شناخته مي‌شود، همان ايدئولوژي ديني مي‌باشد.
عقايد اصلي لوازمات و ملزومات و توابع و تفاضيلي دارد كه مجموعاً نظام عقيدتي ديني را تشكيل مي‌دهد و اختلاف در اينگونه اعتقادات موجب پيدايش اديان و فرقه‌ها و نحله‌هاي مذهبي مختلفي شده است. مانند اعتقاد به تثليث مسيحي كه با توحيد وفق نمي‌دهد هرچند مسيحيان درصدد توجيد آن بر مي‌آيند (در باب نبوت) همچنين اختلاف در كيفيت تعيين جانشين پيامبر كه بايد از طرف خدا يا از طرف مردم تعيين شود عامل اصلي اختلاف بين شيعه و سني در اسلام شده است.
چند نكته :
·  در نظر آئين مقدس اسلام فراگيري اصول مقدس اسلام و عمل به فروع « احكام‌» و دستورات آن و همچنين آراسته شدن به اخلاقيات و آداب اسلامي بر هر مسلماني واجب و تكليف مي‌باشد.
·  جهان بيني‌ها كلاً به دو بخش: الهي (امروز اسلام) و مادي تقسيم مي‌شود كه پيروان جهان‌بيني مادي در زمان سابق « طبيعي»، « دهري» احياناً «ملحد»،« زنديق» ناميده مي‌شدند و در زمان ما «مادي» و «ماترياليست» ناميده مي‌شوند.
·  مادّيگري نحله مختلفي و مشهورترين آنها در عصر ما «ماترياليسم دياليتيك» است كه بخش فلسفيِ ماركيسم را تشكيل مي‌دهد.
·  واژه « اصول دين» را مي‌توان به دو معناي عام و خاص بكار برد: اصطلاح عام آن در برابر « فروع دين»‌و بخش احكام بكار مي‌رود و شامل همه عقايد معتبر مي‌شود و اصطلاح خاص آن به اساسي‌ترين عقايد اختصاص مي‌يابد.
منابع و مآخذ: 1- قرآن كريم 2- اصول عقايد آيت‌الله مصباح يزدي 3- جلسات اصول عقايد آيت‌الله فاطمي 4- مقدمه رساله آيت‌الله سيدصادق شيرازي 5- آموزش دين علامه طباطبائي 6- علوم اسلامي علامه مرتضي مطهري

اصول اعتقادات اسلامي
- توحيد آن است كه خالق آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.
- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.
- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.
- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.
- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.
- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .
- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند . 
- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.
- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .
- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.
- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 . 

چند روايت در باب توحيد
·    امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2[1]».
·     امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3[2]» .
·     امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران[3]» .
· امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است[4] »                                                 

چند نكته در توحيد:
·  ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب[5] .
·   توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي[6]  .
·  حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند[7].    
در باب تزكيه (خودسازي)[8]
·    قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.
·  انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.
·  به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .
·  شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[9] .
آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.
·    آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .

عدل الهي
-  عدل يكي از صفات خداست در مباحث اصول عقايد از آن به گونه ‌اي مستقل بحث مي‌شود و به عنوان اصل دوم از اصول عقايد به شمار مي‌رود.
-  معني لغوي عدل، قرارگرفتن هر چيز درجاي شايسته و بايسته‌ي خود است. اين معنا در كل جهان آفرينش حكمفرماست. حديث پيامبرصل‌الله‌عليه‌وآله نيز به اين معنا اشاره دارد كه «بِالعَدلِ قامت السَّماواتُ والارض» به عدالت، آسمان‌ها و زمين برپاست.
-  معناي اصطلاحي عدل مراعات حقوق ديگران است كه نقطه برابر آن، ظلم است يعني حق ديگران را پايمال كردن. در رعايت عدل بايد استحقاق‌ها و اولويت‌ها در نظر گرفته شود و هر صاحب حقي به آنچه حق و شايسته اوست برسد. اگر استحقاقها و اولويت‌ها مساوي باشند مراعات عدالت اين است كه پاداش آنها مساوي باشد و اگر استحقاقها و اولويتها متفاوت باشند عدالت با پاداش متفاوت آنها حاصل مي‌شود.
-عدالت خداوند در سه مرحله «تكوين»، «تشريح» و «جزا» جريان دارد. خداوند، هم در تكوين و آفرينش اشياء، استحقاق و ظرفيت آنها را مراعات نموده، هم در تشريع و قانونگذاري، تاب و توان افراد را لحاظ مي‌كند و هم در جزا، آنچه را سزاي نيك و بد عمل افراد است به آنان مي‌دهد.
از جمله آيات و روايات :
عدل در تكوين : « وَ السماءَرَفَعَها وَ وَضَع الميزانَ » و آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. سوره الرحمن آيه‌ي 7 «رَبنا الذي اَعطي كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي» پروردگار ما كسي است كه به هرچيزي آفرينش ويژه همان را داده و سپس آن را هدايت نموده است. (سوره طه/ آيه50)
عدل در تشريح: «لا يُكَلِّفُ الله نَفساً اِلّا وسعَها» خدا بر هيچ كس مگر بر قدر توانايي او تكليف نمي‌كند. (سوره بقره/ آيه286)
« وَ ما جَعَل عَلَيكُم في الدّينِ مِن حَرَجٍ» و در دين كاري سخت برشما ننهاده است. (سوره حج/ آيه78)
رسول اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايند: « از امت من نُه چيز برداشته شده است... و (يكي ازآنها) چيزهايي است كه بدان اضطرار يابند.» ( بحارالانوارج58 ص325  )                                                                                                                                                                                            
عدل در جزا :  «اَفَنَجعَلُ المُسلمينَ كالمُجرمين» آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مي‌دهيم. (سوره قلم/ آيه35)
«مؤمنان خانه‌نشين – كه زيان ديده نيستند- با آن مجاهداتي كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي‌كنند يكسان نيستند- خداوند كساني را كه با مال و جانشان جهاد مي كنند به درجه‌اي به خانه‌نشينان برتري بخشيده است.» (سوره نساء/ آيه95)
«فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّاً يَرَه» پس هر كس هموزن ذره‌اي، نيكي كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد و هركس هموزن ذره‌اي بدي كرده باشد (كيفر) آن را خواهد ديد. (سوره زلزال/ آيه 7و8)
«وَمن جاءَ بِالسَّيئَهِ فَلا يُجزي اِلّا مِثلَها» و هركس گناهي انجام دهد تنها مانند آن جزا داده مي‌شود. (سوره انعام/ آيه160)
قرآن و اختيار انسان :
علاوه بروجدان، آيات فراواني از قرآن به آزادي و اختيار انسان گواهي مي‌دهند كه مي‌توان آنها را به چند دسته تقسيم كرد:
الف: آيات مربوط به رسالت پيامبران و دعوت انسان به آئين حق با انذار و تبشير (كه) اگر از نظر قرآن انسان مختار و آزاد نمي‌بود ارسال پيامبران و دعوت آنها بيهوده مي‌بود.
ب: آياتي كه به صراحت از اختيار و آزادي انسان در پذيرش يا نفي ايمان سخن مي‌گويند. از جمله: (سوره دهر/آيه3- سوره كهف/ آيه29.)
ج: آياتي كه ايمان اجباري را خواست خدا نمي‌دانند و آن را نكوهش مي‌كنند: از جمله آيات: (سوره شعرا/آيه3و4- سوره انعام/ آيه107)
د: آياتي كه پيامبران را تنها دعوت كننده، راهنما و ترساننده مي‌شمرند. از جمله آيات: (سوره شوري/آيه 48- سوره غاشيه/ آيه 21و22) 1

چند مطلب:
-  اعتقاد ما در باب عدل آن است كه حق تعالي ما را به عدل مأمور فرموده و خود معامله با ما به مافوق عدل يعني تفضل نموده، دليل آن قول الهي است كه درقرآن كه مي‌فرمايند:
« هر كه نيكي آورده ، ده برابرش براي اوست و هر كه بدي آورده جزا داده نمي‌شود (مگر مثل همان) و عدل آن است كه ثواب عمل نيك را نيك دهند به همان قدر و جزاي بد را بد به همان قدر» و جناب نبوي صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند كه: « احدي داخل بهشت نمي‌شود به عمل خود، مگر به رحمت حق عزوجل» 2                                                             
« خداوند عادل است، خداوند يك ذره هم ظلم نمي‌كند چه ظلم به موجود چه ظلم به انسان، اين اعتقاد آرامش بخش است انسان در هرحال كه باشد مي داند حقش محفوظ است. نتيجه كار اين است كه هيچ كس از حقش محروم نمي‌شود و به يك ذره هم ظلم نمي‌شود. هيچ موجودي در عالم بي‌حساب نيست عدالت هم معنايش همين است بالعدل قامت السموات و الارض زمين و آسمان روي عدالت است ، روي اعتدال است . آسمان و زمين را بدون ستون آفريد يك اعتدالي در كار است عدالت هم معنايش همين است . عدالت الهي آن است كه هر كاري و هر موجودي را كه آفريده در موقعيت مناسبش قرار داده. هركاري كه اين زيبايي عالم را به هم بزند خلافست و در برابر اين زيبايي‌ها در عالم است. كه از آن جمله آثار سوء و مضرات تجهيزات و وسايل صنايع غرب حاضر در جهان است.
حديث دارد: خداوند عالم را آفريد خواست اين عالم را كوچك كند (ماكت عالم را بسازد) انسان را آفريد. انسان خلاصه جهان است. در رأس عادلين ائمه‌اطهار(س) هستند . » 1     
      

نبوت
« هو الّذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» ترجمه: « اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا برآنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل واخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي بياموزد با آنكه پيش از اين همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند» .(سوره جمعه / آيه2)
اصل نبوت يكي از اصول ماست و زندگي ما روي اين پايه‌ها و اصول است ما معتقديم خداوند براي بشر پيامبر فرستاده كه اولين آنها حضرت آدم صلوات‌الله‌عليه‌ و خاتم آنها حضرت محمدصل‌الله‌عليه‌وآله است. كاري كه پيامبر انجام مي‌دهد عمده كار پيامبر در آيه فوق بيان شده است، اولين كار پيامبراينست كه نشانه‌هاي توحيد، عدل، حساب و... را براي مردم بخواند، دومين كار پيامبر اين است كه مردم را تزكيه كند در آيات مختلف قرآن كريم مي‌خوانيد قدافلح‌من تزكي، در جاي ديگر ذلك من تزكي، اين جزاي كسي است كه تزكيه شده است.
پيامبر آمده حالات حرص، حسد و آز و تندي و ستيز و....را كه گرفتاري انسانها هم همين است را از آنها بردارد. انسان تزكيه نشده حريص است جمع مي كند و خرج نمي‌كند. مردم ناراحتند، زن و بچه ناراحت است اين زندگي خراب است. جهنم است. پيامبر آمد. اين حالات را از انسان ببرد اين معني تزكيه است. كه اگر انسان آن برنامه عبادي كه آورده عمل كند اين حالات از او دفع مي‌شود.
متقي‌ها آنانند كه خدا را مي‌پايند آنها در باغستانها هستند. آدم متقي همه جا براي او باغ است، خانه بازار و... و زندگي مبدل به بهشت مي‌شود قبل از بهشت موعود دنيا برايش بهشت است و در وسعت است يعني در همه احوال، خواندن قرآن حالات تزكيه را در انسان ايجاد مي‌كند. آيات قرآن واجب است خوانده شود حضرت علي‌(ع) مي‌فرمايد: برهر مسلماني واجب است روزي 50 آيه بخواند . 1
حضرت امام رضاعليه‌السلام : اگر كسي بگويد: « چرا خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است؟» در پاسخ بايد گفت: از آن جا كه در آنان چيزي كه مصالحشان را به گونه اي شايسته برآورد نيست و پروردگار والاتر از آن است كه با چشم ديده شود-تا مردم مصالح خويش را بي‌واسطه از او برگيرند- و ناتواني و عجز آنان از ادراك و آشكار است، چاره‌اي جز آن نيست كه ميان خداوند و خلقش پيامبري معصوم باشد تا امر و نهي و آداب او را به آنان برساند و آنان را به چيزهايي كه به واسطه‌شان منافع خويش را به دست آوردند و ضررها را دفع مي‌نمايند آگاه سازد.» بحارالانوار ج11ص40

ويژگيهاي پيامبران الهي :
پيامبران الهي، ويژگيها و برتريهايي بر ديگر انسان‌ها دارند كه در اين‌جا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود :
1- وحي: پيامبران افزون بر برخورداري از دو نيروي ادراك حسي وعقلي به نيروي ديگري به نام وحي مجهزند كه هيچ گونه خطا و اشتباهي در آن راه ندارد. علم آنان از مبدأ هستي محيط برتمام كائنات افاضه مي‌گردد به گونه‌اي كه پيامبر درس نخواند. با نزول وحي از والاترين معارف و قوانين براي رشد و تكامل و اداره جامعه بشري آگاه مي‌شود.
2- عصمت : عصمت به معناي دوري از هرگونه گناه عمدي و سهوي و اشتباه است. البته آنان انسانهايي مختار و در انتخاب كار خوب يابد آزادند ولي در همان حال به هيچ گناهي آلوده نيستند. اين ويژگي پيامبران، شايستگي اعتماد را به تمام و كمال به آنان مي‌بخشد. پيامبران كساني‌اند كه به اوج بندگي رسيده و خداوند آنان را برگزيد و از آغاز آفرينش انسان، كه شيطان در پي گمراهي كردن فرزندان آدم برآمد از گمراه او به دور بوده‌اند. عصمت پيامبران به بينش و درجه يقين و ايمانشان مربوط است.
3- رهبري بي‌مانند: پيامبران براي برپايي قسط و عدالت و هدايت انسانها به توحيد و خداپرستي و مبارزه با طاغوت به پا مي‌خيزند و با بيدار كردن نيروهاي خفته و شكوفا نمودن استعدادها و گسيختن غل و زنجير از دست و پاي مردم ستمديده، چنان دگرگوني و تحول در جامعه پديد مي‌آوردند كه آثار كوشش‌هاي آنان براي هميشه به جاي مي‌مانند چنان كه بيشتر قهرمانان حماسه‌هاي قرآني را پيامبران تشكيل مي‌دهند و قرآن با بازگو كردن حماسه رهبري و دعوت پيامبران به توحيد و مبارزه با ظلم آنان را به عنوان نمونه‌هايي آرماني به مردم معرفي مي‌كند و در سوره انعام پس از نام بردن از هيجده پيامبر مي‌فرمايد: « آنان كساني‌اند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هويت آنان اقتدا كن.» و بايد گفت كه سامان بخشيدن و به حركت درآوردن و به حركت درآوردن نيروهاي خفته در نهان انسان در جهت رضاي خدا و صلاح بشريت تنها از عهده‌ي پيامبران الهي برمي‌آيد.
4- خلوص و قاطعيت: از ديدگاه اسلام ارزش هركاري در گرو خلوص آن كار براي خداست و پيامبران از آن جا كه از سوي خدا برانگيخته مي‌شوند رسالت الهي بردوش دارند. در كار خود انگيزه و هدف جز تحصيل رضاي خداوند ندارند. از اين رو چنان استقامت و پايمردي از خود نشان مي‌دهند كه در تاريخ بي‌نظير است و اين جز از گذر خلوص نيت و پشتوانه الهي صورت نمي‌پذيرد. قاطعيت و استواري پيامبران معلول همين خلوص نيت و الهي بودن است.
5- مبارزه با ظلم: قرآن كريم مي‌فرمايد: « (پيامبري كه) آنان را به نيكي امر مي‌كند و از زشتي باز مي‌دارد و پاكيزه‌‌ها را برآنان حلال و پليدي‌ها را برآنان حرام مي‌كند و قيد و زنجيرشان را برمي‌دارد.»

راههاي شناخت پيامبران الهي
از سه راه مي‌توان بهره جست :
1- يافتن نشانه‌اي در شخص پيامبر كه دليل بر ارتباط با خدا باشد و اين را «معجزه» گويند ؛
2-    گردآوري قراين و شواهد ؛
3-    گواهي پيامبران پيشين يا معاصر
4- معجزه: كاري كه به اراده خداوند برخلاف عادت و طبيعت به وسيله‌ي شخص مدعي پيامبري انجام مي‌شود به گونه‌اي كه ديگران از انجام مثل آن عاجزند.
5-  گردآوري قراين : از مهمترين قوانين براي شناسايي پيامبران: الف- مطالعه درباره‌ي گذشته شخص مدعي پيامبري ب- بررسي محيط دعوت  ج- محتواي آيين 4- پيروان 5- ايمان به گفته‌هاي خود.
6-  گواهي پيامبران پيشين يا معاصر: از جمله آيات برنبوت    
پيامبر ما :  (سوره صف/6- سوره اعراف/157) 1             
               






امامت
امامت امتداد راه پيامبراكرم(ص):
از اصول دين ما امامت است؛ توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. امامت يعني ما معتقديم كه بعد از پيغمبرصل‌الله‌عليه‌وآله دوازده نفر وصي آن بزرگوار هستند كه هريك وظايفي داشتند، حاكم نگهبان دين و مفسر وحي بودند. اسلام واقعي به زبان ائمه اطهار(س) تفسير شده است .
در صلوات شعبانيه مقداري از مقامات ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم بيان گرديده است. بارالها صلوات مرا برمحمدوآل محمد بفرست آنها كه: شجره نبوت، موضوع رسالت، مختلف الملائكه آمدوشد ملائكه به خانه وحي بود، معدن علم بودند، اميرالمؤمنين، امام حسن عليه‌السلام تا آخر معدن علم‌اند، تمام علم در خانه محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم است.
الفلك الجاريه كشتيهاي جاريه، يأمَنُ مَنْ رَكبَها هركس سوار دراين كشتيها شد از غرق شدن در امان است. خدايا درود فرست بر محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين درود بسيار كه آن درود موجب خشنودي آنها باشد و اداي حق آنها بر ما شود. آنها كه پاكان بودند و نيكوكاران و اخيار هستند. خداوند اداي حق آنها را برما واجب كرده است. و واجب كرده است كه از اهل بيت صلوات‌الله عليهم اطاعت كنيم. ما تمام زندگيمان بايد طبق موازيني باشد كه محمدوآل‌محمد گفته است. خدايا پيامبر را براي من شفيع مقبول الشفاعه قرار بده و طريق مستقيم هموار بسوي خود گردان، خداوند مرا پيرو آن بزرگوارانت گردان تا روزي كه به لقاء تو برسم تا اينكه روز قيامت را ملاقات كنيم در حالي كه از من راضي هستي، امامت و امتداد راه پيامبر اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله است.


انتظار فرج حضرت ولي‌عصر(عج):
حقيقت وجود حضرت ولي‌عصر(عج) مثل خورشيد روشن است، خورشيد پشت ابرو حقيقتي است انكار ناپذير. ايشان در گرفتاريها آمده و به داد شيعيان رسيده است و گاه افرادي از طرف ايشان ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان بالاي سرماست بزرگترين قوت ما وجود نازنين حضرت ولي‌عصر(عج) است.
از اصلي‌ترين مطالب در مورد امام زمان‌(عج) اعتقاد به آمد نشان انتظار فرج و دعا براي فرجشان است. بار پروردگارا انقلاب اسلامي ما را به انقلاب جهاني ولي‌عصر(عج) متصل بفرما ما را از اعوان و انصارش قرار بده، اسلام و مسلمين را نصرت عنايت فرما.

ولايت فقيه حكومت اسلامي:
اَطيعواالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم ( سوره نساء/ آيه 59). تمام مناصب امام معصوم(ع) به جز مقام عصمت و.... به ولي فقيه تفويض شده به نص آيه فوق و توحيد امام معصوم عليه‌السلام و به تأكيد روايات، مرجعيت و حاكميت در زمان غيبت مانند تصرف در بيت‌المال ، قضاوت، اقامه نمازجمعه و جهاد و جنگ در راه خدا است. جهاد رمز قدرت و عزت مسلمانان و به تعبير بهتر دريچه بهشت است كه به دست ولي‌فقيه برروي امت باز مي‌شود. ملت ايران مانند قوم بني‌اسرائيل نيست كه سروصداي فرعون و فرعونيان اينها را تحت تأثير قرار بدهد امروز بايد ايران اسلامي شرق و غرب را به يوغ خود بكشد. امروز تمام كفر در مقابل تمام اسلام ايستاده بايد مسلمانان كاري بكنند كه در جهان سربلند باشند. تاريخ تكرار مي‌شود، الان هم مثل دوران حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است الان هم ولايت فقيه عادل وجود دارد ولي مردم به طرف معاويه مي‌روند وعده كمي دور علي‌عليه‌السلام‌اند معاويه صفتها ظاهرشان را درست مي‌كنند ولي باطنشان خراب است.
جامعه اسلامي به معناي حقيقي آن دوران امام زمان‌عجل‌الله تعالي درست مي‌شود (تحقق خواهد يافت) مسلمانان بايد قيام كنند آمريكا دارد عزت اسلام را لگد مال مي‌كند واجب است از مرزهاي اسلامي دفاع كنيم كافر آمده در مرزهاي اسلامي آماده باشيم براي جهاد بايد پشت سر رهبرمان حركت كنيم، ما به ياري خدا قدرت داريم كفار‌(آمريكا و...) را از كشورهاي اسلامي بيرون كنيم. برويد از رهبر حكم جهاد بگيريد، امروز جهاد برعليه كفار واجب است، ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان(عج) بالاي سرماست.
«واعدولهم ما استعطعتم من قوه . و من رباط الخَيْل ترهبون به عدوالله و عدوكم»
ترجمه: هرچه مي‌توانيد نيرو بر عليه آنها آماده كنيد....
آماد‌گي داشته باشيم اگر رهبر حكم جهاد بدهد برويم و به كمك امام و رهبرمان حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي حركت كنيم و نام امريكا را براي هميشه دفن كنيم 1.


چند مطلب 2:
-  پيامبراكرم(ص) پيش از وفات خود به امر خدا، حضرت‌علي‌عليه‌السلام را به جانشيني برگزيد و بارها او رابه مسلمانان معرفي كرد و از آنان خواست با او بيعت كنند و قبول خلافتش را اعلام كنند و چنين نيز شد.
-  تعيين جانشين براي پيامبر كه حضرت علي و فرزندانش عليهم‌السلام (12 معصوم) هستند كاري ضروري و حياتي بود زيرا: 1- پيامبر اكرم در طول بعثت به تعليم و بيان احكام معارف قرآن كريم پرداخت و ضروري بود در طول زمانهاي آتي پاكان و شايستگان و امانت داراني از جانب خداوند، مأمور تعليم وتبيين و ابلاغ پيامها و احكام معارف قرآن باشند 2- بايد مفسري معصوم مي بود تا نظر او معيار و ميزان براي جامعه باشد تا هم در فهم قرآن بخصوص موارد اختلاف به او رجوع گردد و معيار مفسران ديگر بوده و همچنين راه سوء استفاده بر دشمنان مسدود گردد . 3- تشكيل حكومت شايسته‌ترين، عالم‌ترين، مديرترين و مدبرترين فرد جامعه براي حاكم اسلامي باشد و با اختيار ولايتي كه خداوند به او داده به جانشيني پيامبر نصب گردد.
لذا پيامبر اكرم اهل‌بيت(ع) در حديث ثقلين را قرين عدل، مفسر و مبين قران معرفي نموده و روز 18 ذي‌حجته سال دهم هجري در غديرخم حضرت‌علي(ع) را بر تمام مسلمانان اعلام و از آنان بيعت گرفت.
- ولايت فقيه استمرار امامت در دوران غيبت است، حاكم دين، مفسردين، امامت، تشخيص احكام، حل اختلافات مخصوص حكومت ولي فقيه است.



معاد
از ديگر اصول دين ما معاد است، ما يقين داريم كه زندگي دنيا موقت و گذرا و آزمايش است و ما زنده خواهيم شد « و بالاخره هم يوقنون» البته اين يقين داشتن ، عارضي نيست. اين را آيات قرآن به ما مي‌رساند خداوند عادل است و عادل كار بيهوده عبث نمي‌كند خداوند بالاتر از اين است كه انسان را پوچ و بي هدف قرار دهد. او بالاتر از اين است كه زندگي بي هدف بيافريند. پادشاه به حق بالاترين  از اين است كه اين آفرينش دقيق انسان را براي چند صباحي موقت و بي‌هدف آفريده باشد. تمام اينها از روي علم است، از روي حساب و ما دوباره زنده مي‌شويم. آن كساني كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي آشكارند. گمراهي بالاتر از اين نيست كه انسان با داشتن عقل زندگي را منحصر در اين چند روز بداند. زندگي براي چيست؟ زندگي بي‌هدف نيست. چيزي كه انسان را از ناراحتي‌ها كه هميشه دامن گير انسان است خلاص مي‌كند اعتقاد به قيامت است.
پيامبران الهي معتقد به اجر و پاداش قيامت بودند. قرآن مي‌گويد: همه چيزها و كارهايتان در خط بندگي خدا باشد كسب، تجارت، خوردن، خوابيدن و... انسان وقتي از حالات حيواني خارج مي‌شود كه در راه بندگي خدا حركت كند. همه چيز او براي خدا باشد. تزكيه يعني بنده خدا بودن اين فرد رستگار مي‌شود، مي‌رود تا به خدا مي  رسد و بنده خدا مي شود.
انسان وقتي از زندگي عادي گذر كرد فقط آن را به اندازه نياز استفاده كرد آن وقت تازه به اصل زندگي وارد مي‌شود و مي‌فهمد زندگي چيست متقيان آنهايي هستند كه خدا را مي‌پايند آنان در باغستانها هستند، بهشت دنيا قبل از بهشت موعود ، حالات بهشت گونه دارند، او در بهشت در وسعت است يعني در همه احوال در تنگي نيست، داشتن و نداشتن براي اين آدم مساوي است و اين توحيد است. خداست كه روزي را به هر كه بخواهد زياد مي‌دهد و به هر كه بخواهد كم مي‌دهد ، ما فقط مكلف به انجام تكليفيم . 
آنچه مطلوب است، رحمت خداوند است آن خدايي كه رب السموات‌والارض و ما بينهما است، خدايي كه رحمتش همه جا را فراگرفته. روز قيامت كسي مالك خطاب نيست، آن روز كه روح و ملائكه صف مي‌كشند و كسي حرفي ندارد خطابي نمي‌گويد: مگر بفرمان خدا، روز موعود در پيش است و ترديدي نيست پس هر كس مي‌خواهد به سوي خدا راهي پيدا كند و خود را مهيا كند تا روي رفتن به سوي حق را داشته باشد.
زندگي دنيا جز متاع فريب چيزي نيست و اصل آخرت است و داخل شدن در بهشت اگر انسان بخواهد فقط اين جسم را اينجا (دردنيا) نگه دارد و وسائل زندگي مادي‌اش را فراهم بياورد اين نقص است اگر هدف ما اين باشد بيچارگي و پستي است. در صورتي كه آخرت بهتر است يعني آن زندگي بالاتر از اين زندگي است، آن زندگي الهي كه در بطن دين زندگي بايد آن را پيدا كرد آنچه در كتابهاي آسماني تعريف شده همين زندگي الهي است نه زندگي پست حيواني، زندگي پست حيواني آتش است.
تزكيه يعني بنده خدا بودن، يعني از حالات انسان (نفساني) درآمدن و وارد شدن در جرگه بندگي خدا مثال او آيات اول سوره مؤمنون است ، اين فرد رستگار مي‌شود مي‌رود و به خدا مي‌رسد و بنده خدا مي‌شود.
راه نجات فقط بندگي خداست ، آن است كه انسان را نجات مي‌دهد همه چيز را به او دادن و سپردن. بنده خدا هروقت گفت الحمدالله رب العالمين، لااله الا الله ، معتقد مي‌شود و اول خود را خلع سلاح مي‌كند و به خود مي‌گويد، من هيچ و هر چه هست اوست اولين قدم، از بين بردن تكبر است امام زين‌العابدين عليه‌السلام مي‌فرمايد: « خداوندا من با آن همه عبادات، در نزد تو از ذره هم كمترم» اگر اين رويه درست نشود ما هم درست نمي‌شويم. و تا وقتي كه شيوه ائمه‌اطهارعليهم‌السلام را كنار بگذاريم و به آن عمل نكنيم درست نمي‌شويم.
وقتي مردم به خوشگذراني عادت كردند محكومند ، راه نجات يافتن ، رهايي از كبر است كه با عبادت و بندگي خدا حاصل مي‌شود حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «خداوند تبارك و تعالي دعوت بربندگي خدا مي‌كند كسي كه بنده خدا شد بنده غيرخدا نمي‌شود.» بنده شهوت، بنده دنيا، بنده زن و... حتي امام صادق عليه‌السلام در حال طواف كعبه مي‌فرمايد: الهي قِ شح نفسي الهي مرا از بخل نفس نجات بده .) مطالب معاد برگرفته از بيانات، جلسات عقايد و آثار                                                                                    حضرت آيت‌الله فاطمي دام ظله( 


احكام و دستورات عملي اسلام
شناخت احكام
« .... لِكُلٍّ جَعَلنا مِنكُم شِرعَهً و منهاجاً »
«.... براي هريك از شما (امتها) شريعت و راه روشني قرار داديم». (سوره مائده/آيه48)
سعادت بشر در اين جهان و جهان آخرت در گرو عمل به برنامه‌هاي اسلامي و تطبيق برنامه‌هاي روزمره در تمام زواياي آن – چه فردي و چه اجتماعي- برقوانين نجات‌بخش اسلام مي‌باشد.
برنامه‌هاي اسلام به سه دسته تقسيم مي‌شود:
الف: برنامه‌هاي اعتقادي (اصول دين).
ب: دستورهاي عملي (فروع دين يا احكام).
ج: مسائل رواني (اخلاق).
دسته‌ي اول، برنامه هايي است در رابطه با سالم سازي فكر و اعتقاد انسان و مكلف بايد نسبت به آنها يقين كند و آنها را از روي دليل بپذيرد و چون اين بخش از برنامه‌هاي اسلام اعتقادي است و نياز به يقين دارد. پيروي از ديگران (تقليد) در آنها راه ندارد گرچه مي‌توان از راهنمايي ديگران براي تحصيل يقين بهره‌مند گرديد.
دسته‌ي دوم، كه برنامه‌هاي عملي است، مشتمل بر «بايدها» و «نبايدها» يي است كه با انجام و ترك آنها (همراه با اعتقاد صحيح) اطاعت الهي تحقق مي‌يابد؛ مانند خواندن نماز و پرداخت زكات و پرهيز از غيبت و سرقت.
دسته‌ي سوم، برنامه‌هايي در رابطه با پرورش روح و سلامت روان آدمي است كه شيوه‌ي تقويت صفات پسنديده؛ مانند عدالت، سخاوت، شجاعت و عزت در نهاد انسانها و مبارزه با صفات ناپسند و زشت آن؛ مانند حسد، بخل، نفاق را بيان مي‌كند.
كتب فقهي كه با تلاش شبانه‌روزي دانشمندان اسلامي به رشته تحرير درآمده در بردارنده‌ي دسته دوم از مسائل ديني است كه احكام نام دارد.
شخص مكلف براي شناخت و پي‌بردن به آن امر و نهي‌ها، بايد اجتهاد كند و از منابع مربوط، بدانها دست يابد يا از كسي كه با اجتهاد احكام را استنباط كرده تقليد كند و يا به احتياط عمل نمايد.
بنابراين وظيفه مكلف نسبت به برنامه‌هاي عملي اسلام يكي از اين سه امر است:
« اجتهاد »      « تقليد »       « احتياط »
پيش از بيان هريك از اين امور، به جاست كه توضيحي پيرامون « شرايط تكليف» و همچنين «تقسيم احكام» بياوريم :
 
شرايط تكليف
آدمي با گوهر گرانبهاي تفكر و تعقل و قوه‌ي انتخاب و اختيار از ديگر موجودات متمايز است و كرامت مسئوليت تكاليف الهي به او ارزاني شده، كه با عمل به آنها به سعادت ابدي خواهد رسيد.
افرادي كه داراي شرايط ذيل باشند مكلّف به آن تكاليف خواهند بود:
·                     بلوغ
·                     عقل
·                     قدرت.[10]
بنابراين اين فرد عاقل و بالغ كه قادر برانجام وظايف شرعي باشد، در مقابل امرها و نهي‌هاي الهي مسئوليت دارد و در صورت سرپيچي از آنها، عذاب خواهد شد و به پاداش اطاعت از آن فرامين هم خواهد رسيد. پس كودكان و افراد ديوانه و كسي كه قدرت بر انجام واجبات ندارد، مكلف نبوده و عملي براو واجب يا حرام نيست. از اين روست كه اگر ديوانه يا طفل دروغ بگويد، يا نماز نخواند عذاب نمي‌شود، گرچه – از فضل الهي- در موارد بسياري، اعمال نيك آنها ثواب دارد؛ مثل اين كه اگر طفلي به طور صحيح نماز بخواند يا حج بجا آورد، پاداش دارد. اما مكلف برانجام اين اعمال نمي‌باشد و در صورت ترك آنها عذاب نخواهد شد.
گفتني است وليِّ آنها و نظام اسلامي نسبت به بسياري از اعمال ناپسند آنها مسئولند و به همين سبب بر ولي طفل است كه او را از تجاوز به حقوق مردم باز دارد و بر حاكم است كه جهت حفظ نظم عمومي و اجراي عدالت او را تنبيه كند.
تقسيم احكام
در يك تقسيم كلي، تمام احكام ديني را به دو دسته تقسيم كرده اند :
·                     تكليفي
·                     وضعي
دسته‌ي اول: احكامي است كه وظيفه‌ي انسان را نسبت به اعمال و رفتار وي مشخص مي‌كند، مانند واجب بودن نماز و حرام بودن ظلم.
دسته‌ي دوم: احكامي است كه وضعيت اشياء را در ارتباط با اعمال انسان مشخص مي‌كند، مثل حلال بودن گوشت كبوتر، حرام بودن مال غصبي، طهارت برخي اشياء و نجاست برخي ديگر.

اقسام احكام تكليفي
1-                واجب؛ عملي است كه انجامش لازم است و ترك آن عذاب دارد؛ مانند نماز.
2-                حرام؛ عملي است كه ترك آن لازم و انجامش عذاب دارد، مانند دروغ.
3-    مستحب؛ عملي كه انجامش مطلوب است و ثواب دارد ولي ترك آن عذاب ندارد، مانند نماز شب.
4-    مكروه؛ عملي كه ترك آن مطلوب است و ثواب دارد و انجامش عذاب ندارد، مانند پوشيدن لباس سياه در نماز.
5-    مباح؛ عملي كه انجام و ترك آن مساوي است؛ نه عذابي دارد و نه ثوابي، مانند بسياري از اعمال.
اين پنج دسته از احكام را « احكام تكليفي» مي‌نامند، چون مربوط به تكليف و وظيفه‌ي مكلفين مي‌باشد، در مقابل آن «احكام وضعي» قرار دارد، كه وضعيت و كيفيت چيزي را مشخص مي‌كند، مانند: طهارت، نجاست، حليّت، حرمت، صحت، بطلان.
 
تقسيمي ديگر براي احكام:
الف: « حكم واقعي» و آن حكمي است كه براساس مصالح و مفاسد واقعي برموضوع خاصي وارد شده است، كه بسياري از احكام شرعي از اين دسته است.
ب: «حكم ظاهري» و آن حكمي است كه برموضوع خاصي به جهت جهل به حكم واقعي وارد شده است؛ مثل آبي كه قبلاً كر بوده و الان معلوم نيست كر است يا قليل، كه حكم آب كر را دارد و چيزي كه معلوم نيست پاك است يا نجس، حكم شيء پاك را دارد.
و كسي كه نمي‌داند، چه تعداد نماز قضا برعهده‌ي اوست، حداقل را اگر انجام دهد، كفايت مي‌كند.

تقسيم سوم براي احكام:
الف: «حكم اولي» حكمي كه برچيزي بنا به مصلحت ذاتي آن وضع شده، بدون در نظر گرفتن حالتهاي اضطراري و استثنايي مكلفين؛ مانند وجوب نماز و روزه و حرمت دروغ و غيبت و شرب خمر.
ب: «حكم ثانوي» حكمي است كه بنا به ضرورت، با توجه به شرايط خاصي كه مكلف گرفتار آن است، وضع شده؛ مانند خوف و اكراه، حرج و مشقت وتقيه؛ مثلاً ترك روزه در صورتي كه براي بدن ضرر داشته باشد و جواز دروغگويي در جايي كه جان در خطر باشد[11].
توجه : جهت كسب توضيحات پيرامون احكام و مسائل عملي اسلام به رساله هاي توضيح المسائل مراجع و كتب فقهي مربوطه مراجعه گردد .


اخلاق و آداب اسلام
دين اسلام همه دستوراتش طبق بهترين آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات و داد و ستدها و غيره بر پايه‌هاي بلند اخلاق و فضيلت         استوار است.
بر هر مسلماني لازم است بكوشد تا عقايد اسلامي را شناخته و كاملاً برقوانين مقدس اسلام چه در زمينه فروع دين و چه در زمينه اخلاق و آداب دين عمل نمايد.
واژه اخلاق جمع خُلِق است آدمي موجودي مركب از جسم مادي و نفس مجرد است ويژگيهاي جسمي انسان «خَلقِ» و ويژگيهاي روحي و نفساني او «خُلق» ناميده مي‌شود در بيان ديگر مي‌توان گفت خَلق صورت ظاهري انساني و خُلق سيرت باطن انساني است. عالمان مسلمان اخلاق را به معناي ملكات نفساني در نظر مي‌گرفتند؛ يعني «هيأتهايي راسخ و پايدار در جان آدمي كه او را به انجام دادن كارهايي بدون انديشه و تأمل بر مي‌انگيزاند.»
اخلاق به آدمي مي‌آموزد كه:
1-                خلق‌هاي پسنديده و خوي‌هاي ناپسند كدام است.
2-                راه پيراستن نفس از خلق‌هاي ناپسند چيست.
3-                روش آراستن نفس به سجاياي پسنديده كدام است.
بايد بدانيم در مكتب انبياء عليهم‌السلام انسان موجودي است دوبعدي يعني فطرت انساني داراي بعد مثبت و منفي است انسان هم مي‌تواند مسير صعودي پيدا كند و هم مسير نزولي، در نهاد او گرايش به خيرها و نيكي ها وجود دارد هم گرايش به شرها و زشتي‌ها، انسان هم داراي عقل ونفس لوامه است كه او را به سوي خيرها و فضيلت‌ها هدايت مي‌كند هم نفس اماره كه او را به رذائل و زشتي‌ها سوق مي‌دهد. نفس انساني هم داراي نيروي صلاح است هم داراي نيروي فساد.
قرآن كريم مي‌فرمايد: « قسم به روز قيامت و قسم به نفس ملامت‌گر» (سوره قيامت/ آيه1و2)و همچنين « همانا نفس به كارهاي بد امر مي‌كند مگر آنكه پروردگار رحم كند» (سوره يوسف/آيه 54)، انسان فطرتاً در بُعد مثبت طبيعت خود گرايش به خدا دارد و قرآن در همين زمينه مي‌فرمايد «فطرت خدايي كه مردم را براساس آن آفريد » (سوره روم/آيه30)، انسان استعداد دارد كه به سوي خدا سير كند و موجودي متعالي شود، استعداد آن را دارد تا خود به مقام «نفس مطمئنه» برسد چه زيباست كلام حق: «اي نفس ملكوتي به سوي پروردگارت باز گرد كه هم تو از او خشنود باشي و هم خداوند از تو، در زُمره بندگان خالص من داخل شو و وارد بهشت شو» (سوره فجر/آيه26-30) در بُعد منفي نيز طبيعت انساني بخيل و حريص و مجادله‌گر و عجول و ناسپاس معرفي شده است چنانچه در آيات قرآن مي‌خوانيم: «كانَ الانسانُ قَتُوراً» (سوره اسراء/ آيه100) « اِنَّ الانسانَ خُلِق هَلُوعا» (سوره معارج/آيه 19)
«و كان الانسانُ اَكثَر شيءٍ جَدَلا» (سوره كهف/آيه54) طبيعت منفي انسان به گونه اي است كه آدمي مي‌تواند خود را به اسفل‌السافلين بكشاند قرآن كريم مي‌فرمايد: «سپس او را به پست‌ترين منازل‌ باز گردانديم، مگر آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.» (سوره تين/ آيه6و7)
بنابراين از ديدگاه قرآن درساختمان وجودي انسان بعدي بي‌نهايت قرارگرفته از يك سوء آن چنان رشد پيدا مي‌كند كه به « اَعلي عِلِّيين» برسد و چنانكه قرآن مجيد نسبت به پيغمبر عظيم‌الشأن حضرت‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايد:
« ثُم دَنا قَقَدّلي فَكانَ قابَ قوسين اَو اَدني» و از سوي ديگر ممكن است آنچنان سقوط كند كه به « اسفل‌السافلين» برسد.
پس بايد بدانيد براي تربيت و رشد انساني لازم است از معلمين اخلاق كه خود به سجاياي انساني و فضائل اخلاقي متخلّق گرديده‌اند و از رذائل اخلاق، خود را برحذر داشته‌اند كمال استفاده را نمود تا رفته‌رفته داراي « ملكه‌ي فضيلت» شويم و اگر به خود نرسيم و خود را رها كنيم مسلماً مي‌رسيم به جايي كه قرآن مجيد نسبت به اين انسان كه خود را رها كرده مي‌فرمايد:« اولئك كالانعام بَل هُم اَضَلَّ » آنها مانند چهارپايان هستند بلكه گمراه‌تر.
انسان موجودي است كه بهترين استعداد را در رسيدن به تكامل دارد و مي‌تواند از نقطقه صفر شروع و بي‌نهايت حركت كند . و هرگز مسير تكاملي او هرگاه مسير خود حركت كند، متوقف نخواهد گشت.
اسلام عالي‌ترين مكتب تربيتي است كه صفات عالي و باارزش را در وجود انسان پرورش مي‌دهد همچنين روح ايمان آگاهي و مسئوليت را در نهاد او تقويت مي‌كند. به همين جهت هيچگاه ممكن نيست كه انسان در زندگي خويش لحظه‌اي از اين مكتب بزرگ‌تر تربيتي بي‌نياز گردد.
هدف نهايي زندگي انسان تقرب الهي است به اين اساس، هر عملي كه انسان را به اين هدف نزديكتر سازد از ارزش اخلاقي برخوردار است چنين عملي را « فضيلت» مي خوانند، و اگر عملي به ظاهر خوب و شايسته باشد ولي انسان آن را به كمال نهايي نزديك نگرداند در نظام اخلاقي اسلام فاقد ارزش است.
هر عملي از دو جزء كاملاً مشخص شكل يافته:
اول: نيت كه به منزله‌ي روح عمل است.
دوم: شكل عمل كه در حكم جسم و كالبد عمل است.
عملي از نظر اسلام فضيلت محسوب مي‌شود ( داراي ارزش اخلاقي است ) كه در انجام آن عمل هم نيت خالص براي خدا باشد (اخلاص در نيت) و هم شكل عمل مطابق فرمان خدا باشد. شرط اول را «حُسن فاعلي» و دومي را «حُسن فعلي» نامد. پس نمي‌توان عمل ناپسندي را با نيت الهي انجام داد چنانچه كه نمي‌توان عمل شايسته را با نيت نادرست به جاي آورد.
از ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام:
1-   وسعت دامنه‌ي آموزشهاي اخلاقي در اسلام گسترده است، تا جايي كه نمي‌توان فهرستي كاملي از آن را ذكر كرد و به جرأت مي‌توان گفت هيچ نكته‌اي راحتي در جزئي‌ترين مسائل ناگفته نگذارد. عميق‌ترين و دقيق‌ترين نكته‌ها در زمينه تربيت روحي و اخلاقي در قالب جمله‌هاي ساده كوتاه بيان شده و دستورات عملي براي سازندگي اخلاقي ارائه گرديده است. همين تعاليم وسيع و عميق خود بزرگترين معجزه در اثبات حقانيت دين اسلام دارد.
2-   جنبه‌ي همگاني داشتن تعاليم اخلاقي اسلام، كه هركس در هر مرتبه از كمال فكري ومعنوي مي‌تواند متناسب با ظرفيت خود از آن بهره ببرد. و همه افراد در تمامي سطوح مي‌توانند از آن سود بجويند.
3-   هماهنگي در پرورش فضائل انسان كامل كسي نيست كه تنها يك يا چند فضيلت در درون او رشد يابد بلكه كسي است كه همه‌ي ارزشهاي انساني در حد اعلاي خود در درون او پرورش يابد و اين رشد، رشدي هماهنگ باشد.
نظام اخلاقي اسلام ديدي همه جانبه نسبت به تربيت انسان دارد و فقط به تنهايي به پرورش يكيا چند ارزش، در وجود انسان نمي‌پردازد.
پيشوايان اسلام نمونه اعلاي تربيت اسلام هستند و در همه زمينه‌ها نمونه و سرمشق بوده‌اند نه تنها در يك يا چند زمينه خاص.
اسلام پايه‌هاي استوار اخلاق اسلامي و چهار اصل معرفي نموده است:
1-        خوش‌نيتي و پاك دلي انسانها نسبت به هم
2-        خوش‌رويي و بشاشيت با همه افراد جامعه
3-        خوش زباني و نيك سخن باكليه مردم اعم از دوست و دشمن‌ها
4-        خوش برخوردي و نيك رفتاري با تمامي مخلوقات و موجودات، چه رسد به افراد بشر.
اسلام همچنين آداب را بر دو پايه محكم استوار مي‌بيند:
1- آداب فردي راجع به حقوق شخصي انسان مانند آداب خوردن و آشاميدن، لباس و پوشاك، خواب و بيداري، سفر و حضر ، صحت و مرض  و... كه در همه آنها اسلام، آدابي منحصر به فرد داشته كه پيروي از آن انسان را در زندگي كامياب و خوشبخت نمود. و از نگرانيها و گرفتاريها، بيماريها و ناهنجاريها دور مي‌دارد.
2- آداب اجتماعي راجع به حقوق اجتماعي انسان، مانند آداب معاشرت با پدرومادر زن و فرزند، خويشان و نزديكان، استاد و شاگرد، دوست و همسايه و همه افراد بشر كه تطبيق اين آداب ضامن امنيت جامعه و حافظ شادابي و خرمي و سعادت و سلامتي همه انسانها مي‌باشد.
دين در واقع همه‌ي دستورات آن طبق بهترين آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات، دادوستدها و غيره همگي برپايه‌هاي بلند اخلاق و فضيلت استوار است و اينك با رعايت اختصار به ذكر آنچه كه طبق اخلاق و آداب سزاوار است انجام داده يا ترك نمود، مي‌پردازيم.

منهيات و محرمات
آنچه به جاآوردنش ممنوع است و اسلام از آن نهي نموده است، كه به آن «حرام» گويند. منهيات ومحرمات عبارتند از:
1- ظلم و ستم، 2- تبذيرواسراف، 3- مسخره كردن ديگران 4- مردم آزاري 5- فاش كردن اسرار ديگران 6- دروغ و تهمت 7- ناراضي كردن پدرومادر 8- احتكارارزاق ملت، 9- زنا، 10- هم جنس بازي، 11- نگاه به زن نامحرم و مرد نامحرم، 12- نوشيدن شراب، 13- قماربازي، 14- رشوه‌خواري، 15- خوردن گوشت مُردار و گوشت خوك و هرغذاي حرام ديگر، 16- خوردن مال مردم بدون رضايت آنان، 17- غِش در معامله، 18- انگشتر طلا و زينت طلا براي مردان، 19- رباخواري، 20- حيله و فريب دادن مردم، 21- استمناء، 22- كنجكاوي و تجسس در اسرار مردم، 23- غيبت و سخن‌چيني، 24- آوازخواني و گوش‌دادن به آن(غنا وموسيقي)، 25- قتل و ترور شخص و شخصيت، 26- دزدي و سرقت، 27- به هم رساندن ديگران براي انجام عمل فحشاء، 28- خيانت، 29- حكم نمودن برخلاف قرآن، 30- پايمال كردن حقوق ديگران، 31- همكاري با كافران و ستمگران، 32- بد زباني و دشنام دادن و....
براي اطلاع بيشتر از اخلاق و آداب اسلامي به رساله حقوق امام‌زين‌العابدين(ع) و كتاب: مكارم‌الاخلاق، و كتاب: آداب و سنن آيت‌الله شيرازي اعلي‌الله درجاته مراجعه شود، و براي شناخت بيشتر واجب و حرام، به كتاب: واجبات و محرمات آيت‌الله‌العظمي شيرازي رضوان‌الله‌عليه مراجعه گردد.

فضايل و آداب
فضايل و آداب كه زينت‌بخش مسلمان است عبارتند از:
1- انصاف، 2- تعاون و همكاري در كارهاي نيك، 3- صبرواستقامت، 4- اصلاح بين مردم، 5- اخلاص در عمل، 6- توكل برخدا، 7- حِلم و بردباري، 8- نيكي به پدرومادر، 9- اطعام كردن، 10- پاكدامني، 11- باصداي بلند سلام كردن، 12- پاكيزگي، 13- كسب دانش، 14- خوش رفتاري با مردم، 15- سخاوت، 16- شجاعت، 17- صِله‌ي رحم 18- ميانه روي درهركار، 19- اخلاق خوب، 20- رسيدگي به بيچارگان، 21- فروتني، 22- برآوردن نياز حاجتمندان، 23- ناديده گرفتن خطاي ديگران، 24- پرهيزكاري، 25- راستگويي، 26- احترام به مردم، 27- خنده‌رو بودن، 28- شرم داشتن از انجام اعمال زشت، 29- ازدواج، 30- سپاسگزاري از نعمت‌هاي خدا.

رذايل و مكروهات
رذايل و مكروهاتي كه انسان را به سقوط مي‌كشاند عبارتند از:
1- انتقام‌جويي، 2- فخرفروشي، 3- ثروت‌اندوزي، 4- خودپسندي، 5- كارهاي بيهوده، 6- حرفهاي بيهوده، 7- تنبلي در انجام وظايف، 8- ترس، 9- بي‌تابي در پيش‌آمدها، 10- رياست طلبي و مقام‌خواهي، 11- خُلف وعده يا بدقولي، 12- حِرص‌و‌آز، 13- بي‌همتي، 14- تعصب ورزيدن، 15- شك وترديد،  16- كينه‌توزي، 17- شتاب‌زدگي، 18- طمع كاري، 19- غفلت و بي‌توجهي به خداي متعال،20- بدخلقي، 21- سنگدلي، 22- منت نهادن و غيره.....
آنچه از فضايل گفته شد همگي از كارهاي مستحب نمي‌باشند بلكه برخي از آنها از نظر شريعت اسلام واجب است.
چنانچه رذايلي را كه شمرديم تماماً از كارهاي مكروه نمي‌باشند، بلكه برخي از آنها هم از نظر اسلام حرام است.
بنابراين بر هر فردِ مسلمان لازم است، بكوشد و جدّيّت به خرج دهد تا خود را با عقايد اصول دين اسلام آراسته و كاملاً به قوانين مقدس اسلام چه در زمينه‌ي احكام و دستورات عملي دين و چه در زمينه‌ي اخلاق و آداب دين عمل نمايد و چنانچه عمل ننمايد، مانند  پرنده‌ي شكسته بالي خواهد بود كه نمي تواند پرواز كند و اتومبيل بي‌چرخي كه نتواند راه برود.
آري، براي يك شخص مسلمان فقط گفتنِ اينكه من مسلمانم كافي نيست، زيرا مانند آن است كه انسانِ مريض بگويد من سالم هستم، همان‌طور كه گفته‌ي مريض به حال او سودي ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامي كه به قوانين اسلام رفتار ننمايد بي تأثير است، لذا بايد گفتار را با كردار توأم ساخته و سخن را با عمل مطابقت و تأييد نمود .

1 ) جلسات و آثار حضرت آيت الله العظمي فاطمي دام ظله
2) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است .  
3) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129
[3]) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94
[4] ) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92
[5]) ‌شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم
[6] )‌طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري
[7] كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي
[8] برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله العظمي فاطمي
[9] جزاء من تزكي/ طه 76
1 ) كتاب معرفت ديني ، ج 23 بحث عدل الهي
2 ) مجموعه آثار شيخ صدوق ، ص 108 و 109 ، باب اعتقاد در عدل الهي
1 ) آثار و جلسات آيت الله العظمي فاطمي
1 ) برگرفته از جلسات اصول عقايد آيت الله العظمي فاطمي
1 ) كتاب معرفت ديني ، ج 23
1 )    بخش امامت برگرفته از بيانات و آثار حضرت آيت‌الله فاطمي دام ظله
2 ) از كتاب معرفت ديني شماره 23
1- اسلام شرط تكليف نيست؛ يعني واجبات و محرمات مختص به مسلمان نيست، بلكه هركس داراي شرايط ذكر شده باشد مكلف است.
1- مطالب قسمت « شناخت احكام» از آموزش فقه در سطح عالي؛ آقاي فلاح‌زاده.

کتابچه داستانها و نکات قرآنی-رضا قارزی

  
بسم الله الرحمن الرحیم

 کتابچه داستانها و نکات قرآنی

رضا قارزی

بهشت و پیرزنان
صفیه که دختر عبدالمطلب و عمۀ رسول خدا بود، به پیامبر گفت: «دعا کنید که من از بهشتیان باشم». پیامبر فرمود: «هیچ پیرزنی در بهشت نخواهد بود». صفیه ناراحت شد و گریه کرد. پیامبر تبسمی کرد و فرمود: «پیرزن ها ابتدا جوان می شوند، سپس به بهشت می روند، چرا که خداوند فرموده است: اِنّا اَنشَأناهُنَّ اِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً؛ ما زنان بهشتی را دوباره آفریدیم و آنان را دوشیزه گرداندیم[1]».[2]
اشکال بر قرآن
ولید بن عقبه که از مشرکان بود، به قرآن ایراد گرفت و گفت: «سه کلمۀ اُستُهزِءَ و عُجابٌ[3] و کُبّار[4] که در قرآن آمده است، فصیح نیستند».
یک بار که پیامبر با شماری از یاران خود در کنار کعبه نشسته بودند، ولید وارد شد. پیامبر به احترام او برخاست و نشست. ولید که انتظار چنین علمی را نداشت، گمان کرد که پیامبر او را مسخره می کند. ناراحت شد و به پیامبر گفت: «أَتَستهزِتُنی وَ أَنا مِن کُبّارِ القُرَیشِ وَ اِنَّ هذا لَشَیءُ عُجابٌ؛ آیا مرا مسرخه می کنی؟ در حالی که من از بزرگان قریش هستم. این کار تو شگفت آور است». و با این حرف، هر سه موردی را که بر قرآن ایراد گرفته بود، در کلام خود به کار بست.[5]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اَلخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ وَ الخَبیثونَ وَ الطَّیِّیاتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبونَ لِلطَّیِّباتِ؛ زن های ناپاک، سزاوار مردان ناپاک می باشند و مردان ناپاک، سزاوار زنا ناپاکند. زن های پاکدامن نیز، شایستۀ مردان پاکدامن هستند و مردان پاکدامن، شایستۀ زنان پاکدامن می باشند[6]». و به قول بندۀ خدا:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
جنابت و تلاوت
عبدالله بن رواحه از یاران پیامبر بود. یک شب همسر عبدالله از خواب بیدار شد و او را در کنار خود ندید. به دنبال عبدالله گشت و او را در اتاق هوویش پیدا کرد. برگشت و چوبی برداشت و به سراغ عبدالله رفت.
تا عبدالله همسرش را دید، از اتاق خارج شد و به طرف او رقت و پرسید: « چرا آشفته هستی؟». گفت: «تو چرا با آن زن خلوت کرده بود؟». عبدالله گفت: «من با وجود تو، هیچ گاه با او خلوت نمی کنم».
زن گفت: «ولی من خودم دیدم!». عبدالله گفت: «خواب آلود بوده ای و اشتباه کرده ای».
زن گفت: « باید ثابت کنی». عبدالله گفت: «تو می دانی که پیامبر، از خواندن قرآن در حال جنابت، نهی کرده است. حال اگر من قرآن بخوانم، تو قبول می کنی که من با او نبوده ام و جنب نیستم؟». زن گفت : «آری». و عبدالله این اشعار را خواند:
اتانا رسول الله یتلو کتابه
کما لاح مشهور من الصبح ساطع
أتی بالهدی بعد العمی فقلوبنا
به موقنات انّ ما قال واقع
یبیت یجافی جنبه عن فراشه
ادا اشتغلت بالکافرین المضاجع
یعنی: «پیامبر خدا در حالی که کتابش را تلاوت می فرمودف به سوی ما آمد. گویا خورشید پرفروغ در سپیده دم نمایان شد. او با روشنگری آمد که پس از  کوربختی ما بود. دل های ما در اعتقاد به او استوار است. آنچه او بگوید، تحقق می پذیرد. او شب را در حالی سپری می کند که بسترش از او تهی است؛ در آن هنگام که بستر خواب، کافران را به خود مشغول کرده است».
زن قبول کرد و عذرخوای نمود. روز بعد، عبدالله پیش پیامبر رفت و جریان را برای ایشان تعریف کرد. پیامبر از گفتار او چنان خندید که دندان های مبارکش نمایان شد.[7]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاَنفُسِکُم وَ اِن اَسَأتُم فَلَها؛ اگر خوبی کنید، به خود خوبی کرده اید و اگر بدی کنیدف به خود بدی کرده اید[8]». و به قول بندۀ خدا:
هر چه کنی به خود کنی                  گر همه خوب و بد کنی
برتر از پیامبران
مقدس اردبیلی در عالم خواب، پیامبر – صلی الله علیه و آله – را دید که با حضرت موسی – علیه السلام- گرم صحبت است. مقدس اردبیلی نزد آنان رفت و سلام کرد. حضرت موسی اسمش را پرسید.
مقدس اردبیلی گفت: «اسمم احمد است و فرزند محمد می باشم. در اردبیل به دنیا آمده ام و در فلان محله و فلان کوچه ساکن هستم».
حضرت موسی گفت: «من فقط اسمت را پرسیدم. دیگر چه نیازی است که این همه طول  تفصیل بدهی!».
مقدس گفت: «وقتی خداوند ر کوه طور از تو پرسید: "وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسی؛ ای موسی! آن چیست که در دست تو است؟[9]چه لزومی داشت که آن همه طول و تفصیل بدهی و بگویی: هِیَ عَصایَ اَتَوَکَّوُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلی غَنَمی وَ لِِیَ فیها مارِبُ اُخری؛ این عصای من است. بر آن تکیه می کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درخت می ریزم و کاربردهای دیگری نیز برایم دارد"[10].
یک کلمه می گفتی این عصای من است و ساکت می شدی».
حضرت موسی رو به پیامبر اسلام کرد و گفت: «واقعاً راست گفته ای که علمای امت من، برتر از پیامبران بنی اسراییل هستند».[11]
بی حساب شدن
عقیل بن ابی طالب پس از رنجیده خاطر شدن از برادرش امیرمؤمنان – صلوات الله علیه- به شام رفت و مدتی را در نزد معاویه به سر برد.
یک روز که سرکردگان و بزرگان شام و حچاز و عراق، در قصر معاویه گرد هم آمده بودند، معاویه برای اینکه عقیل را سرزنش کند، گفت: «ای اهل مجلس؛ ای بزرگان شام و عراق و حجاز! آیا این آیه را شنیده اید  که می گوید: "تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبّ؛ بریده باد دستان ابولهب[12]». همه گفتند: «آری؛ شنیده ایم». معاویه گفت: «ابولهب، عموی همین عقیل است».
عقیل گفت: «ای اهل مجلس؛ ای اشراف شام و حجاز و عراق! آیا این آیه را خوانده اید که می فرماید: " وَ امرَأَتُهُ حَمّالَهَ الحَطَبِ فی جیدِها حَبلٌ مِن مَسَدٍ؛ زن ابولهب، در حالی که بر گردنش ریسمانی از لیف خرما است، هیزم کش جهنم است[13]». گفتند: «آری». عقیل گفت:«زن ابولهب، عمۀ همین معاویه است. پس من و معاویه، بی حساب هستیم».
فتنه جو
مردی پیش خلیفۀ دوم گفت: « من فتنه را دوست دارم و از حق بیزارم و به چیزی که ندیده ام گواهی می دهم». خلیفه نیز بدون هیچ سؤال و جوابی، او را زندانی کرد.
وقتی حضرت علی – صلوات الله علیه- از جریان آگاه شد، از خلیفه خواست که او را آزاد کند. خلیفه علت را پرسید.
فرمود: « فتنه ای که دوست دارد، مال و فرزند است که خدا می فرماید: "اِنَّما اَموالُکُم وَ اَولادُکُم فِتنَهٌ؛ اموال و فرزندانتان، وسیلۀ فتنه و آزمایش شما هستند[14]".  و حقی که او از آن بیزار می باشد، مرگ است که خداوند می فرماید: "جاءَت سَکرَتُ المَوتِ بِالحَقِّ؛ سختی مرگ که حق است، خواهد آمد[15]". و چیزی که ندیده به آن گواهی می دهد، خداوند است».[16]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «هَل یَستَوِی الَّذینَ وَ الَّذینَ لایَعلَمون؛ آیا آنان که می دانند و آنان که نمی دانند، برابرند؟[17]». و به قول بندۀ خدا:
عزیزان زآموختن چاره نیست
که گوید، که دانا و نادان یکی است؟
رویش ریش
عمرو عاص از امام حسین – صلوات الله علیه – پرسید: «چرا ریش شما این قدر پُرپشت و پُرمو است و صورت ما کم پشت و کم مو؟».
حضرت فرمود: «اَلبَلَدُ الطَّیّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِأِذنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لایَخرُجُ اِلاّ نَکِداً؛ گیاه زمینی که خوب و پاک است، به اذن پروردگارش خوب می روید و در زمین ناپاک، چیزی جز گیاه ناچیز و بی ارزش نمی روید[18]».[19]
جواب جاهل
مردی از بنی العباس به مأمون گفت: «علی را در خواب دیدم و به او گفتم: "تو ادعا می کنی که امیر و امام و خلیفۀ راستین مردم، تو هستی. اما بدان که اکنون، خلاقت در دست ما است و ما به آن سزاوارتریم". او هیچ پاسخی نداد و فقط گفت: "سَلاماً سَلاماً».
مأمون گفت: «اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً؛ بندگان خوب خدا، وقتی از طرف افراد نادان، مورد خطاب قرار می گیرند، سلام می دهند[20]».[21]
پاداش نیرنگ
مردم بحرین، چندین بار از دست مغیره که والی آن سرزمین بود، به خلیفۀ دوم شکایت کردند تا او را عزل کند، اما او به شکایت آنان ترتیب اثر نداد. تا اینکه مغیره برای چند روزی، به مدینه رفت.
پیرمردی از اهالی بحرین، مردم را جمع کرد و به آنان گفت: «اگر صد هزار سکۀ نقره به من بدهید، کار مغیره را یکسره می کنم».
مردم آن مبلغ را تهیه کردند و او راهی مدینه شد و نزد خلیفه رفت و گفت: «مغیره، این صد هزار سکه را اختلاس کرده و به اموال مسلمین، خیانت نموده است. او آنها را نزد من به امانت گذاشته بود تا بعدها به او بازگردانم».
مغیره گفت: «ای خلیفه! من دویست هزار سکه به او داده بودم. او صد هزار سکۀ دیگر را برای خود برداشته و می خواهد آنها را بالا بکشد». پیرمرد، متحیر و پریشان شد و گفت: «به خدا قسم، او هیچ امانتی به من نسپرده بود و من دروغ می گفتم».
پس از روشن شدن قضیه، خلیفه به مغیره گفت: «اگر این سکه ها برای تو نیست، پس چرا به دروغ گفتی که دویست هزار سکه بوده است؟». مغیره گفت: «جَزاءُ سَئِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثلُها؛ پاداش بدی، بدی کردن است[22]».[23]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «ما نَنسَخ مِن آیَهٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیرٍ مِنها اَو مِثلَها؛ ما هر آیه و نشانه ای را که باطل یا متروک سازیم، بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم[24]». و به قول بندۀ خدا:
چو ایزد ببندد زحکمت دری
ز رحمت گشاید در دیگری
و چه بسا صحیح تر این باشد که: «ز رحمت زند قفل محکم تری».
زیباترین آفریده
منصور، خلیفۀ عباسی با همسرش مشغول عشقبازی بود که به او گفت:« تو زیباتر و بهتر از ماه و خورشیدی». همسرش گفت: «مبالغه می کنی؟». منصور گفت : «به هیچ وجه مبالغه نمی کنم. به خدا قسم اگر تو بهتر از ماه و خورشید نبودی، تو را سه طلاقه می کردم».
زن بی درنگ لباسش را پوشید و گفت: «من دیگر بر تو حرام شدم، چون هیچ انسانی بهتر از ماه و خورشید نمی شود». منصور، آشفته و پریشان شد و از دانشمندان دینی فتوا و نظر خواست. همه فتوا دادند که طلاق صورت گرفته است.
یکی از دانشمندان گفت: «طلاق صحیح نیست؛ زیار خود خداوند فرموده است: «لَقَد خَلَقنا الانسانَ فی اَحسَنِ تَقویم؛ ما انسان را در بهترین صورت و ترکیب آفریدیم[25]». بنابراین، او بهتر از ماه و خورشید می باشد و خلیفه، سوگند ناحقّی نخورده است.
خواباندن فتنه
القادر بالله که از خلفای عباسی بود، بیمار شد و مرضش طول کشید. در همه جا شایع شد که او مرده است و شهر به هم ریخت.
القادر در روز جمعه به مسجد رفت و پس از خواندن نماز، خطاب به ابوالعباس حاجب که از درباریان بود، این آیه را خواند: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَهِ لَنُغِریَتَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلاً. مَلعونینَ اَینَما ثُقِفوا اُخِذوا وَ قُتِّلوا تَقتیلاً؛ انسان های مریض و دورویی که در شهر، اراجیف و شایعات پخش می کنند، اگر از کارشان دست برندارند، تو را بر آنان مسلط خواهم ساخت؛ به گونه ای که در اندک زمانی فراری شوند و تعداد کمی در اطراف تو باقی بمانند. این ملعون ها را در هر کجا که پیدا کردید، بگیرید و بکشید[26]». اندک زمانی پس از این سخنرانی، شهر آرام شد و فتنه ها خوابید.[27]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ اَنفُسَکُم وَ اَنتُم تَتلونَ الکِتابَ؛ آیا مردم را به نیکی سفارش می کنید و خود را فراموش می نمایید؟ در حالی که شما کتاب خدا را خوانده اید و اهل علم هستید![28]». و به قول بندۀ خدا:
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
سه جرم به یک جرم
خلیفۀ دوم از جایی عبور می کرد که صدایی شنید. از بالای دیوار خانه، سرک کشید و دید زن و مردی با هم خلوت کرده اند. خلیفه فریاد زد: «ای دشمن خدا! گمان کردی که مرتکب گناه می شود و خداوند، گناه تو را پنهان نگه می دارد؟».
مرد گفت: « ای خلیفه! اگر من فقط یک گناه کردم، تو مرتکب سه گناه شدی. چون خداوند فرموده است: «لاتَجَسَّسوا؛ تجسس نکنید[29] و تو تجسس کردی. و فرموده: "و آتوا البُیوتَ مِن اَبوابِها؛ از درِ خانه ها وارد شوید[30]" و تو از دیوار وارد شدی. همچنین خداوند دستور داده است: "اِذا دَخَلتُم بُیوتاً فَسَلِّموا؛ هر گاه خواستید وارد خانه ای شوید، سلام کنید" تا اهل خانه آماده شوند. اما تو سلام نکردی و بدون اینکه ما آمادگی داشته باشیم، وارد شدی و ما را در این حال دیدی، خلیفه حق را به او داد و از خطای او گذشت.[31]*
شعر پیامبرانه
مردی که ادعای شعر و شاعری داشت، شعرش را پیش ادیبی خواند و از او نظر خواست. ادیب گفت: «من کمتر از آن هستم که در مورد پیامبران نظر بهم». شاعر گفت: «اما من پیغمبر نیستم». ادیب گفت: «تو پیامبر هستی و خودت نمی دانی». شاعر گفت: «به چه دلیل این حرف را می گویی؟».
ادیب گفت: «به خاطر اینکه خداوند در مورد پیامبرش فرموده است: "  و ما عَلَّمناه الشِعر وش ما یَنبَغی لَه؛ ما به پیامبر خود، شعر و شاعری نیاموختیم و شعر گفتن شایستۀ او نیست[32]". گویا تو نیز از پیامبرانی و از شعر و شاعری، بهره ای نبرده ای».[33]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «وَ ما عَلَی الرَّسولِ اِلاّ البَلاغ؛ فرستادۀ خدا، وظیفه ای جز رساندن پیام ندارد[34]». و به قول بندۀ  خدا:
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
و همچنین: «حافظ! وظیفۀ تو سخن گفتن است و بس».
دوستی با مسیحیان
زرقان ادیب، ابوالعینای شاعر را دید که با مردی مسیحی گرم صحبت است. برای سرزنش و طعنه زدن به ابوالعینا گفت: «یا اَیُّها الذینَ آمَنوا لاتَتَّخِذوا و النَصاری اَولِیاء؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! با یهودیان و مسیحیان، دوست نشوید[35]».
ابوالعینا بی درنگ به او جواب داد: «لایَنهکُمُِ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم نُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم؛ خداوند از نیکی کردن و عدالت ورزیدن به کسانی که در مورد دین، با شما نجنگیده اند و شما را از شهرهایتان بیرون نکرده اند، نهی نکرده است[36] »[37].
نماز پرغلط
یحیی بن خالد مشغول خواندن نماز بود و چند نفر به او اتقدا کرده بودند. یحیی نماز را بسیار بلند، طولانی و پرغلط خواند. بعد از نماز، یکی از مأمومین گفت: «اَکثَرَ یحیی غَلَطاً فی قُل هُو اللهُ أحد؛ یحیی در قل هو الله احد، غلط فراوانی داشت ».
دوّمی گفت: «قَامَ یُصَلّی دائِباً حَتّی اِذا اَعیی قَعَد؛ نماز را با رنج و مشقت خواند تا اینکه از پا درآمد و نشست ». سومی گفت: «کَاَنَّما لِسانُهُ سُدَّ بِحَبلٍ مِن مَسَد؛ گویا زبانش به وسیلۀ طنابی بسته شده بود ».
چهارمی گفت: «یَزحَرُ فی مِحرابِه زَحیرَ حُبلی لِلوَلَد »؛ او همچون زن آبستنی که از درد بنالد، در محراب می نالید».
ظریفه
به قول کتاب خدا: «لَو بَسَطَ اللهُ الرّزقَ لِعِبادِه لَبَغَوا فِی الاَرض؛ اگر خداوند رزق و روزی را بر بندگانش گسترش دهد، آنان در زمین، گردن کشی و نافرمانی می کنند[38] ». و به قول بندۀ خدا: « خدا خر را شناخت و شاخش نداد». و به قول دیگر: «مور همان بِه که نباشد پرش». اما قول شاعرانه تر این که:
 آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی
یک شکم در آدمی نگذاشتی
آیۀ مهمانی
یونس نحوی[39]، وارد قبیله ای شد. همۀ مردان قبیله جهت انجام کار، بیرون رفته بودند. یونس که گرنه و بی پول بود، بای پر کردن شکم، ترفندی زد و به زن ها گفت: «وقت نماز است. اگر بخواهید، با هم نماز جماعت بخوانیم». زن ها قبول کردند و نماز جماعت برگزار شد.
یونس بعد از خواندن سورۀ حمد، گفت: «یَا اَیَّها الَّذینَ امَنواۀ اذا انزلل بِکُم الضَیفُ، فَلتَقُم رَبَّه البیتِ فَتَملَأ قَعباً زَبَداً و قَعباً تَمراً. فَانَّ ذلک خَیرٌ و اَعظمُ اجراً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر مهمانی برای شما آمد، کدبانوی خانه ظرفی پر از سرشیر و ظرفی پر از خرما برای مهمان بیاورد. به راستی که این کار، کاری خوب و پسندیده است و اجر و پاداش فراوانی دارد[40]».
بعد از تمام شدن نماز، زن ها بی درنگ به خانه رفته و ظرف های پر از غذا آوردند و یونس از انواع غذاهای رنگارنگ و لذیذ تناول کرد.
شب که مردها بازگشتند، یکی از زن ها، جریان را برای شوهرش نقل کرد و گفت: «هیچ گاه آیه ای به زیبایی آیۀ امروز نشنیده بودم». مرد گفت: «خداوند نسبت به بندگانش دلسوز و مهربان است و هر روز آیۀ جدیدی نازل می کند تا ما را به مکارم انسانی راهنمایی نماید»[41]*
آیات دوست داشتنی
از بنان طفیلی که پرخور و شکم پرور بود، پرسیدند: «کدام آیۀ قرآن را دوست داری؟». «ما لَکُم اَلاّ تَأکُلُوا؛ چرا نمی خورید؟[42]».
پرسیدند: « کدام آیه را بیشتر به کار می بندی؟». گفت: «کُلُوا و اشرَبوا؛ بخورید و بیاشامید[43]». پرسیدند: «کدام آیه ورد زبانت می باشد؟». گفت: «رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَهً مِنَ السَّماء؛ پروردگارا! برای ما سفره ای آراسته به طعام های رنگارنگ، از آسمان فرو فرست[44]». گفتند: « به کدام حدیث پایبندی؟». گفت: «به حدیث پیامبر که فرموده است: «لو دُعیتُ اِلی کُراعٍ لَاُجیب؛ اگر به خوردن کله پاچه دعوت شوم، حتماً اجابت می کنم».[45]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «لاتَجعَل یَدَکَ مَغلولَهً الی عنقک ولا تبسطها کل البسط؛ هرگز دست بسته نباش و بخل نورز و بیش از حد نیاز گشاده دستی نکن[46]». و به قول بندۀ خدا:
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت درآید
تکلم با قرآن
عبدالله بن مبارک می گوید: در سفر حج، از کاروان دور افتادم و به زنی برخوردم و از او پرسیدم: «کیستی؟». گفت: «قُل سَلامٌ فَسَوفَ یعلَمون؛ سلام کن، سپس ...[47]». سلام کردم و او در جواب سلام من گفت: «سلامٌ قولاً من رَبّّ رحیمٍ؛ سلامی از جانب خداوند مهربان[48]».
گفتم: «در این بیابان چه می کنی؟». گفت: «مَن یُضلِلِ اللهُ فَلا هادیَ لَهُ؛ کسی را که خداوند گمراه کرده باشد، هدایت گری ندارد[49]». فهمیدم گم شده است.
پرسیدم: «از کجا می آیی؟». گفت: «یُنادَونَ مِن مَکانٍ بعیدٍ؛ از جایی دور ندا می دهند[50]». گفتم: «به کجا می روی؟». گفت: «للهِ علی الناسِ حجُّ البَیت؛ به خاطر خدا، زیارت کعبه بر مردم واجب است[51]». دانستم به مکه می رود.
پرسیدم: «چه مدت در این بیابان بودی؟». گفت: «ثَلاثَ لَیالٍ سَویّاً؛ سه شب تمام[52] ». گفتم: «غذا می خوری؟». گفت: «و ما جَعَلناهم جَسَداً لا یَأکُلونَ الطَّعام؛ آنان را به گونه ای نیافریدیم که غذا نخورند[53]».
مقداری غذا ب او دادم و پرسیدم: «در این سه روز، آّ و غذا از کجا می آوردی؟». گفت: «هُوَ یُطعمنی و یسقین؛ خداوند مرا سیر و سیراب می گرداند[54]».
گفتم: «چرا به وسیلۀ آیات قرآن سخن می گویی؟». گفت: «ما یَلفظُ من قَولٍ الاّ لَدَیه رقیبٌ عتیدُ؛ انسان هیچ سخنی بر زبان نمی راند مگر اینکه مراقبی آمادۀ ثبت آن است[55]».
گفتم: «بشتاب تا به کاروان برسیم». گفت: «لا یُکَلّفُ اللهُ نَفَساً الاّ وُسعَها؛ خداوند، بیش از توان کسی، از او کار نمی خواهد[56]».
گفتم: «پشت سر من، بر شتر سوار شو ». گفت: «لَو کان فیهما الههٌ الا اللهُ لَفَسَدَتا؛ اگر در زمین و آسمان، خدایی جز خداوند یگانه بود، به تباهی کشیده می شدند[57] ».
شتر را خواباندم تا او سوار شود. گفت: «قل للمومنین یغضُّوا من ابصارهم؛ به مردان با ایمان بگو چشم های خود را فرو نهند[58] ». چشمم را به زمین دوختم تا سوار شود. هنگام سوار شدن گفت: «سبحانَ الذی سخَّرَ لنا هذا؛ پاک و منزه است خدایی که ما را بر این چیره ساخت[59] ».
مهار شتر راگرفتم و در حال خواندن آواز، به سرعت آن را راندم. گفت: «وَ اقصد ی مشیک واعضضُ من صوتک؛ در راه رفتن، میانه رو باش و صدایت را آهسته کن[60] ». ساکت شدم و از سرعتم کاستم.
مقداری که راه رفتیم، از او پرسیدم: «شوهر داری؟» گفت: «لا تَسألوا عَن اشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسؤکُم؛ از چیزهایی که اگر آشکار گردد موجب ناراحتی شما می شود، نپرسید[61]». متوجه شدم که سؤال بی موردی کرده ام. به همین جهت ساکت شدم و به راه خود ادامه دادم.
وقتی به قافله رسیدیم، پرسید: «کسی را در این قافله داری؟». گفت: «اَلمالُ وَ البتونَ زینهُ الحیاهِ الدُّنیا؛ مال و پسران، زیور زندگی دنیا هستند[62]». فهمیدم پسرانش در قافله اند.
پرسیدم: «نامشان چیست؟».  گفت: «یا داوُودُ اِنّا جَعَلناکَ خلیفَهً فی الاَرضِ[63]. وَ ما مُحمَّدُ اِ لّا رَ سول[64]. یا یَحیی خُذِ الکِتابَ[65]. یا موسی اِنّی اَنَا رَبُّکَ[66]؛ فهمیدم نامشان، داود، محمد، یحیی و موسی است.
پرسیدم: «کارشان چیست؟». گفت: «وش عَلاماتٍ وَ بِالنَّجمِ هُم یَهتَدونَ؛ به وسیلۀ نشانه ها و ستارگان، راه یابی می  کنند[67]». دانستم پسرانش راهنمای قافله هستنند.
پسرها را با همان نام هایی که گفته بود، صدا زدم. همه حاضر شدند. زن به آنها گفت «فَبعَثوا اَحَدَکم بِوَرَقِکُم هذِهِ اِلَی المَدینَهِ فَلیَنظُرَ اَیُّها اَزکی طَعاماً فَلیَأتِکُم بِرِزقٍ مِنهٌ؛ یک نفر از خودمان را به شهر بفرستید تا با این پول، بهترین غذا را تهیه کرده و بیارود[68]». یکی از آن جوانان رفت و غذایی آورد.
پس از خوردن غذا، به یکی از پسرها گفت: «اِستَأجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَن اِستَأجَرتَ القَوِیُّ الاِمینُ؛ به او اجرت بده. او بهترین کسی است که استخدام کرده ای و نیرومند و مورد اعتماد است[69]».
پسرها هدیه ای آوردند. زن گفت: «وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاء؛ خداوند برای هر کس که بخواهد، چند برابر می کند[70]». پسرها رفتند و هدیه های بیشتری آوردند.
از آن پسرها پرسیدم: « این زن کیست که هم، پرسش ها را با قرآن پاسخ می دهد؟». گفتند: « او فِضّه، کنیز حضرت زهرا- صلوات الله علیها- است که بیست سال است فقط با آیات قرآن، سخن می گوید».[71]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً؛ هنگامی که افراد نادان، ایشان را مورد خطاب قرار می دند، آنان سلام می کنند[72]». و به قول بندۀ خدا: «جواب ابلهان خاموشی است».
ظرف بخیلان
بخیلی دستور داد بر روی ظرف غذایش بنویسند: «وَمَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنّی؛ هر کس از آن نخورد، از من است[73]». و بر روی کوزه اش نوشته شود: «فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی؛ هر کس از آن بنوشد، از من نیست[74]».
دوستی با گمراهان
متوکل عباسی از ابوالعینا پرسید: «نظرت در مورد ابن مکرم و عباس بن رستم چیست؟». گفت: «اِثمُهُما اَ کبَرُ مِن نَفعِهِما؛ ضررشان بیش از نفعشان است[75] ».[76]
خداوند عزیز
اصمعی مشغول خواندن قرآن بود که گفت: «اَلسارِقُ وَ السّارِقَهُ فَاقطَعُوا اَیدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللهِ[77] وَ اللهُ غَفورٌ رَحیمٌ؛ دست های مرد و زن دزد را به خاطر کیفر عملشان و عقوبتی که خداوند بر آنان مقرر داشته است، قطع کنید. خداوند، بخشنده و مهربان است ».
عرب بیابان گردی که در کنار او نشسته بود، پرسید: «این کلام کیست؟». اصمعی گفت: «کلام خدا است». عرب گفت: «دوباره بخوان ». او دوباره خواند. عرب گفت: «این کلام خدا نیست».
اصمعی متوجه اشتباهش شد و به جای «والله غفور رحیم»، گفت: «والله عزیز حکیم؛ خداوند، عزیز و حکیم است». عرب گفت: «حالا درست شد».
اصمعی تعجب کرد و پرسید: «مگر تو همۀ قرآن را حفظ هستی؟». گفت: «نه» پرسید: «پس از کجا فهمیدی که من اشتباه خواندم؟».
عرب گفت: «ای مرد ساده دل! خدا عزیز است که به بریدن دست، حکم می کند. اگر بخشنده و مهربان بود که چنین حکمی نمی کرد».[78]
ظریفه
به قول کتاب خدا: «اَّلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الانثی، تِلکَ اِذاً قِسمَهٌ ضیزی؛ آیا مردها و پسرها برای شما باشند و زن ها و دخترها برای او؟ این، تقسیمی ناعادلانه است[79]». و به قول بندۀ خدا:
آن گربۀ مصاحب بابا از آن تو
و آن قاطر چموش لگدزن از آن من
از سقف خانه تا به ثرّیا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
کسی که فاتحه الکتاب را بخواند گویا تورات، انجیل، زبور و قرآن را خوانده است.[80]
سوره بقره او را نجات داد
جوانی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و به دزدی خود اعتراف کرد تا مورد اجرای حد قرار گیرد و از این گناه پاک گردد و در نتیجه از مشکلات آخرتی آن نجات یابد.
(با توجه به اینکه او جوان بود و متنبه شده بود و از طرفی جز اقرار خود، دلیل و بینه ای بر علیه او اقامه نشده بود و در چنی موردی امام مسلمنین می تواند عفو کند، امیرالمؤمنین علیه السلام تمایل به اجرای حد سرقت بر او نداشت).
حضرت به او فرمود: تو جوان هستی و اقرار و امادگی تو را برای اجرای د به حساب نمی آورم و از او سؤال کرد: از قرائت قرآن چیزی می دانی؟ عرض کرد: آری، سورۀ بقره دستت را به تو بخشیدم (و به خاطر دزدی قطع نخواهم کرد)[81].
تکرار آیات سوره کافرون
ابوشاکر دیصانی یکی از مادیگرایان عصر امام صادق علیه السلام از ابوجعفر اَحوَل دلیل تکرار آیات سورۀ کافرون را سؤال کرد، و گفت آیا ممکن است شخص حکیم این چنین تکراری در کلامش باشد؟
ابوجعفر پاسخی نداشت، چیزی نگفت تا وارد مدینه شد و این سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسید.
حضرت فرمود: علّت تکرار این بود که قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که یک سال تو خدایان ما را بپرست، سال دیگر ما خدای تو را می پرستیم، و دوباره سال بعد تو خدایان ما را پرستش کن و سال چهارم ما خدای تو را می پرستیم و چون آنها تکرار کردند خداوند هم در پاسخ سخن آنها ایات را مکرّر فرمود.
هنگامی که ابوجعفر این پاسخ را برای ابوشاکر بیان کرد او گفت: این سخن تو نیست بلکه از امام صادق علیه السلام است.[82]





حکایتی از سورۀ زلزال
راوی گوید: «ابوامید» را دیدم که در هر موضع از مسجدالحرام دو رکعت نماز می خواند. سؤال کردم این چه کاری است؟ چرا در یک جا نماز نمی گزاری؟
 جواب دد: زیرا مکان هایی که در آنها نماز می گزارم در قیامت برای من گواهی می دهند و  این آیه را قرائت کرد (یَومَئِذٍ تُحَدِّتُ اَخبارَها)
روزی که زمین به حوادث خود خبر می دهد[83].
نتیجه: زمین همانند نوار ضبط صوت که با چرخش خود صدا را ضبط می کند. صداها و اعمال و حوادث را روی خود ضبط می کند تا در صحنۀ قیامت آنها را پخش می کند و بدکاران را افشا و نیکوکاران را شادمان می کند و هر اندازه قطعات بیشتری از زمین به نفع مؤمن شهادت دهند مسرّت بیشتری دارد.

گفته ام سورۀ واقعه را بخوانند
عبدالله بن مسعود صحابی مشهور رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در زمان عثمان بیمار شد و در آن بیماری از دنیا رفت. عثمان به هنگام بیماری به عیادت او رفت و او را اندوهگین یافت. سؤال کرد: از چه ناراحتی؟ جواب داد: از گناهانم.
چه درخواستی داری؟ خواستار رحمت پروردگار خویشم.
طبیب را دعوت نکنم؟
طبیب بیمارم کرده است.
عثمان گفت دستور بدهم از بیت المال به تو چیزی بدهند؟
ابن مسعود گفت: آن روز که نیازمند بودم چیزی ندادی، امروز که نیازمند نیستم می خواهی عطا  کنی؟
عثمان گفت: این بخشش از آندخترانت باشد.
ابن مسعود گفت: آنها هم نیازمند نیستند چرا  که به آنها گفته ام «سورۀ واقعه» را در هر شب بخوانید، و شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که سورۀ واقعه را در هر شب بخواند هرگز گرفتار تنگدستی نمی شود.[84]
چه کسی هر روز قرآن را ختم می کند؟
امام صادق علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود: کدامیک از شما همواره روزه دار است؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
حضتر فرمود: کدامیک از شما شب زنده داری می کند؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
حضرت فرمود: کدامیک از شما هر روز قرآن را ختم می کند؟
سلمان عرض کرد: من یا رسول الله
یکی از اصحاب ناراحت شد و گت: یا رسول الله! سلمان مردی فارس است که می خواهد بر گروه قریش فخر ورزد. فرمودید: کدامیک از شما همواره روزه می گیرد؟ گفت: من، در حالی که در اکثر روزها می خورد و فرمودید کدامیک از شما شب زنده داری می کند؟ گفت: من، در حالی که اکثر شب را خواب است و فرمودید کدامیک از شما هر روز قرآن را ختم می کند؟ گفت من، در حالی که اکثر روز را سکوت می کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ساکت باش ای فلان! کجا مثل لقمان حکیم پیدا می کنی؟ از او سؤال کن به تو پاسخ می دهد.
آن مرد به سلمان گفت: ای اباعبدالله! آیا گمان بردی که همواره روز داری؟
سلمان گفت: آنطور که تو گمان برده ای نیست. من در ماه سه روز روزه می گیرم و خدای عزّوجلّ فرمود: «کسی که کار نیکویی انجام دهد ده برابر آن اجر می گیرد» و من روزه ماه شعبان را به ماه رمضان متّصل می کنم و این روزۀ همیشگی است.
آن مرد گفت: آیا نگفتی شب را احیا می کنی؟
سلمان: آری
آن مرد: اما تو در اکثر شب خوابیده ای .
سلمان گفت: آنطور که گمان برده ای نیست. من شنیدم که حبیبم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمادید: کسی ک با طهارت بخوابد مثل این است که همه شب را احیاء کرده است، و من با طهارت می خوابم.
آن مرد گفت: آیا گمان نبردی همه روز قرآن را ختم می کنی؟
سلمان جواب داد: آری
اما تو در بیشتر روزها سکوت کرده ای.
سلمان گفت: آنطور که گمان برده ای نیست. من شنیدم حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: یا اباالحسن مَثَل تو در امت من مَثَل قل هو الله احد است. پس هر کسی که یکبار ان را بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و کسی که دوبار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و کسی که سه بار آن را بخواند قرآن را ختم کرده است. پس کسی که تو را به زبان دوست داشته باشد یک سوم ایمانش کامل شدها ست، و کسی که تو را به زبان و قلب دوست داشته باشد، دو سوم ایمانش کامل شده است، و کسی که تو را به زبان و قلب دوست داشته باشد و به دست یاری کند، ایمانش را کامل کرده است. به خدایی که مرا برانگیخت، ای علی اگر تمام اهل زمین همانند اهل آسمان تو را دوست داشته باشند، کسی به آتش عذاب نخواهد شد و من «قل هو الله احد» را روزی سه بار می خوانم.
آن مرد از مجلس رفت و مثل اینکه سنگ در دهان او گذاشته شده بود.(کنایه از این است که در مجادله شکست خورده بود».[85]
محبت به سوره توحید
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گروهی را به جنگ فرستاد و حضرت علی علیه السلام را فرماندۀ آنها قرار داد. وقتی برگشتند پیامبر علیه السلام دربارۀ آنچه روی داده بود سؤال کرد. آنها در جواب گفتند: همه چیز به خیر و خوبی گذشت، جز اینکه او در همۀ نمازهای جماعت سورۀ توحید را قرائت می کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! چرا در همۀ نمازهای جماعت سورۀ توحید را قرائت کردی؟ حضرت در جواب عرض کرد: بخاطر محبّتی که به «قل هوالله احد» داشتم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به این سوره محبّت نورزیدی مگر اینکه خدا به تو محبت ورزید.[86]




پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
ترسناک ترین آیه قرآن، آیۀ : فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و ... است.[87]
ایرانیها در این آیه
اما باقر علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را قرائت کرد.
(وَ آخَرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقُوا بّهِم وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیم)[88]
«پیامبر صلی الله علیه و آله برای تعلیم و تزکیۀ عدۀ دیگری برگزیده شده است که به مؤمنین می پیوندند و خداوند توانا و آگاه است».
شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد اینها چه کسانی هستند؟
حضرت دست خود را بر شانه سلمان گذاشت و فرمود:
(لَوکانَ الاِیمانُ فِی الثُّرَیا لَنا لَتهُ رِجالٌ مِن هَؤُلاءِ)
«اگر ایمان در ستارۀ ثریّا (پروین) باشد مردانی از طایفه همین سلمان به آن دست می یابند».[89]
توضیح: تاریخ اسلام ثابت کرده است که ایرانیان بیش از دیگران مورد تعلیم و تزکیۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شده اند و به ایمان دست یافته اند و خدمات عظیمی هم به اسلام کرده اند که در تاریخ ثبت است.
قاری قرآن آمرزیده شد
وقتی نصر بن احمد وارد نیشابور شد تاج بر سر گذارد و مردم به حضور  او می رسیدند. در این هنگام چیزی (خیالات غرور آمیز) به قلبش خطور کرد، به حاضرین گفت: کسی هست که آیه ای از قرآن بخواند؟
مردی شروع به خواندن قرآن کرد، تا به این آیه رسید:
(لِمَنِ المُلکُ الیَومَ)
«در آن روز (قیامت) سلطنت از کیست؟»
امیر از تخت خود پائین آمد، تاج را از سر برداشت و برای خدای تعالی سر به سجده گذارد و گفت: «لک الملک لالی» (خدایا ملک و سلطنت از آن تو است نه برای من).[90]
نتیجه: انتخاب آیات مناسب با مستمعین از جمله اموری است که قاری قرآن می تواند بوسیلۀ آن تأثیر قرائت خود را به گونه ای قابل توجه افزایش دهد.
قرآنی که به دریا افتاد
امام باقر علیه السلام فرمود: قرآنی به دریا افتاد و (پس از مدّتی که) آنرا به دست آوردند، دیدند تمام نوشته هایش پاک شده است و تنها این آیه باقی مانده است:

(اَلا اِلَی الله ِ تَصیرِ الاُمُورُ)[91]
آگاه باشید که همه کارها به خدا باز می گردد[92].
این آیه همه را کفایت می کند
ابوذر  غفاری صحابی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: در قرآن آیه ای است که اگر مردم آن را به کار بندند برای همه کفایت می کند. آنگاه این آیه را قرائت کرد و تکرار فرمود:
(وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهَ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب)[93]
کسی که تقوا و پرهیزکاری پیشه کند، خداوند برای او راه خروج (از مشکلات و فتنه ها) را قرار می دهد و از آن جایی که گمان نمی برد به او روزی می دهد.[94]
همه طب در این آیه جمع است
امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش اما حسن علیه السلام فرمود: فرزندم! میل دارای چهار توصیه به تو داشته باشم تا از طبّ بی نیاز شوی؟
عرض کرد: آری
فرمود: 1- طعام نخور مگر این که گرسنه باشی 2- غذا نخور مگر این که به آن اشتها داشته باشی 3- جویدن غذا را بطور کامل انجام ده 4- قبل از خواب با رفتن به مستراح خود را تخلیه نما.
هر گاه به این چهار مورد عمل کردی از طب بی نیاز خواهی شد.
در قرآن آیه ای وجود دارد که همه طب را در بردارد و آن قول خدای تعالی است که فرمود:
(کُلُوا وَاشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا)[95]
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید[96].
آیه تکان دهنده
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مجلسی که بود این آیات را از سورۀ زلزال قرائت فرمود:
(فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مُثقالَ ذَرَّهٍ شَرَاً یَرَهُ)
هر کس اندکی عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هرکسی اندکی عمل بد انجام دهد آن را می بیند، یک ذره را هم حساب می کنند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری
بادیه نشین برخاست و می گفت: وای بر آشکار شدن بدی و گریه می کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این بادیه نشین دلش از ایمن به خدا برخوردار است.
و همچنین وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله این سوره را قرائت کرد و صعصعه آن را شنید گفت: همین آیه را که از قرآن شنیدم برای من کافی است.[97]
امیدبخش ترین آیه قرآن
علی علیه السلام فرمود: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: روز قیامت، من در موقف شفاعت می ایستم و آنقدر گنهکاران را شفاعت می کنم ک خداوند می فرماید: آیا راضی شدی ای محمد؟ من می گویم: راضی شدم! راضی شدم!
سپس حضرت علی علیه السلام فرمود: امیدبخش ترین آیات قرآن این آیه است:
(وَ لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی)
و بزودی پروردگارت آن اندازه به تو عطا کند که راضی شوی[98]

حکایات قرآنی[99]
امام علی علیه السلام
قرآن بهترین کر است که سینه ها به آن گشاده و قلبها نورانی می شود[100].
حکایتی جالب از سیدقطب
سیُد قطب مفسر معروف مصری می گوید: ما شش نفر از مسلمانان بودیک که با کشتی مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می پیمودیم. مسافران کشتی 120 مرد و زن بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود. روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روی کشتی به جا آوریم و علاوه بر اقامه فریضۀ مذهبی مایل بودیم یک حماسه اسلامی در مقابل یک مبلغ مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه تبلیغاتی خود بر نمی داشت، بیافرینیم، بخصوص که او حتی مایل بود ما را هم به مسیحیت بکشاند.
من بخ خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیرمسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامی بودند.
پس از پایان نماز گروه زیادی از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند اما در میان این گروه خانمی بود که بعد فهمیدیم یک زن مسیحی یوگلساوی است که از جهنم تیتو و کمونیسم او فرار کرده است! او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدیِ که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویش نبود. او به زبان انگلیسی ساده و آمیتخته با تاثر شدید و خضووع و خشوع خاصی سخن می گفت، و از جمله سخنانش این بود: بگویید روحانی شما به چه زبانی با شما سخن می گفت؟ ما به او فهماندیم که این برنامه اسلامی یعنی نماز را هر مسلمان با امیانی می تواند انجام دهد، و سرانجام به او گفتیم که با زبان عربی صحبت می کردیم.
او گتف: اگر چه من یک کلمه از مطالب شما رانفهمیدم اما به خوبی فهمیدم که در لابلای خطبۀ شما جمله هیی وجود داشت که از بقیه ممتاز بود و دارای آهنگ فوق العاده موثر و عمیقی بودند آن چنان که لرزه بر اندام من می انداخت و فکر می کنم امام شما هنگامی که این جمله ها را ادا می کرد مملُو از روح القدس شده بود!
ما کمی فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله ها همان آیاتی از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز، آنها را می خواندم. این موضوع آن چنان ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آن گونه موثر است که حتی بانویی را که یک کلمه مفهوم آن را نمی فهمد تحت تاثیر شدید خود قرار می دهد.[101]
گریۀ وزیر
زمانی «موفق» وزیر عراق بود. او نماز را پشت سر امام جماعتی بجا می آورد. یک بار که در نماز جماعت شرکت کرده بود، امام جماعت این آیه را در نماز تلاوت کرد:
(والا تَرکَنوا اِلَی الذینَ ظَلمُوا فَتَمَسِّکُمُ النّارُ)[102]
«به ستمگران تمایل پیدا نکنید که آتش دوزخ شما را خواهد گرفت».
وزیر که خود را متمایل به شاه ستمگر و بلکه خد را ظالم می دانست از خوف الهی بی هوش شد و به زمین افتاد او را به هوش آوردند و علت حادثه را سؤال کردند؟
در جواب گفت: این آیه دربارۀ کسی است که میل به ستمگر کند، پس حال ظالم چگونه خواهد بود؟[103]
نتیجه: وقتی قرآن این گونه بر دل های ستمگران عافل تاثیر می گذارد، سزاوار است مؤمنین که اهل توجه به خدا و قیامت هستند با قرائت و شنیدن قرآن از تاثیرات معنوی قرآن بهره مند باشند چه اینکه خداوند در وصف مؤمنین فرموده است: وقتی آیات خدای رحمان بر آنهاتلاوت شود، با گریه به سجده می افتند.[104]
نفوذ قرآندر قلب دشمنان بزرگ اسلام
ابوسفیان و ا بوجهل و اخنس بن شریق (دشمنان بزرگ اسلام) یک شب بدون اطلاع ازیکدیگر از خانه های خود بیرون آمدند و راه خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را پیش گرفتند و هر کدام در گوشه ای پنهان شدند. هدف آنها این بود که قرآن «محمد صلی الله علیه و آله» را که شبها در نماز خود با آهنگ دلنشین می خواند بشنوند، هر سه بدون اطلاع از وضع یکدیگر تا صبحگاهان در آنجا ماندند و قرآن را استماع کردند و سپیده دم مجبور شدند که به سوی خانه های خود بازگردند، هر سه نفر در نیمه راه به یکدیگر رسیدند و همدیگر را سرزنش کردند و گفتند که هر گاه افراد ساده لوح از وضع کار ما آگاه گردند دربارۀ ما چه می گویند؟
شب دوم نیز جریان به همین وضع تکرار گردید، گویی یک جاذبه و کشش درونی آنان را به سوی خانۀ پیامبر اسلام می کشاند. موقع مراجعت باز هر سه نفر به همدیگر رسیدند و سرزنش ها را از سر گرفتند و تصمیم گرفتند که این عمل را تکرا نکنند، ولی جذبۀ قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله برای بار سوم باعث شد که هر سه نفر مجدداً بدون اطلاع دیگری در اطراف خانه پیامبر صلی الله علیه و آله جای گرفتند و تا صبح قرآن او را استماع نمودند، هر آنی ترس آنها زیادتر می گشت و با خود می گفتند که هر گاه وعده و وعید «محمد» راست باشد، در زندگی خود خطاکارند.
هوا روشن گردید، از ترس ساده لوحان خانه پیامبر صلی الله علیه و آلهرا ترک گفتند و این دفعه مانند دو دفعه قبل در بازگشت با یکدیگر ملاقات نمودند و همگی اقرار کردند که در برابر جذابیّت دعوت و آیین قرآن او تاب مقاومت ندارند.[105]
تاثیر شگفت انگیز قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله
رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به بازار عکاظ در طائف آمد تا مردم را به اسلام دعوت کند اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نداد، حضرت به ناچار به سوی مکه بازگشت تا به محلّی رسید که آنجا را وادی جن می نامیدند.
حضرت در دل شب در آن محل به تلاوت قرآن پرداخت. جمعی از طایفه جن از آنجا می گذشتند، هنگامی که قرائت قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدند به یکدیگر گفتن ساکت باشید و هنگامی که تلاوت حضرت پایان یافت ایمان آوردند  و به عنوان مبلّغان اسلام به سوی قوم خود آمدند و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند، گروهی از آنها ایمان آوردند و با هم به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و حضرت تعلیمات اسلامی را به آنها آموخت.[106]
این آیه مرا به گریه آورده است
عبدالله بن رواحه از اصحاب جلیل القدر پیامبر صلی الله علیه و آله بود که در جنگ موته در سرزمین موته که از نواحی شام و در قلمرو حاکمیّت روم آن زمان بود به درجۀ بزرگ شهادت رسید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عبدالله را همراه با سه هزار نفر به جنگ موته اعزام فرمود. وقتی او با دوستان و یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وداع می کرد گریه کرد.
سؤال کردند ای عبدالله! چه چیز تو را به گریه آورده است؟
گفت: به خدا سوگند من محبّتی به دنیا ندارم اما آنچه سبب گریه من شدهاست این است که من آیه ای را درباره جهنم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرماید:
(وَاِن مِنکُم اِلا وارِدها عَلی رَبِّکَ حَتماً مًقصِیاً ثُمَّ ننجِّی الِّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظالمینَ فیها جِثِیّاً)[107]
همۀ شما وارد جهنّم می شوید و این یک امر قطعی است. سپس کسانی که تقوا پیشه کردند را نجات میدهیم و ستمگران را در حالی که به زانو درآمده اند در آن وا می گذاریم.
حال من نمی دانم بعد از آنکه در جهنم (پل صرا که برجهنم کشیده شدهاستوباید همه از آن عبور کنند) وارد شدم چگونه خارج می شوم؟
مسلمانان گفتند: خداوند شما را یار ونگهدار باشد وبلا را از شما دور کند و به گونه ای شایسته به ما برگرداند. اما عبدالهل که بدنبال شهادت در راه خدا بود، سه بیت شعر به این مضمون خواند:
اما من از خدا دو چیز می طلبم: امرزش گناهان و ضربه ای جدّی و فراگیر که کف بر لب آورد و به شهادتم رساند، یا سر نیزه ای تیز و موثّر در دست کسی که تشنۀ کشتن من است که در درون دل و جگرم نفوذ کند، تا وقتی بر قبرم عبور می کنند بگویند آفرین بر این جنگجو که به رشد وسعادت رسید.[108]
تأثیر قرآن بر فضیل بن عیاض
فضیل از زهّاد معروف می باشد که در پایان عمر در جوار کعبه می زیست و همان جا در روز عاشورا بدرود حیات گفت.
او در آغاز کار راهزنی خطرناک بود که همۀ مردم از او وحشت داشتند.
یک شب فضیل از دیوار منزلی بالا می رفت تا به مقصود خود برسد در این هنگام در یک از خانه های اطراف شخص بیدار دلی مشغول تلاوت قرآن بود و به این آیه رسید:
(اَلَم یَأنِ آمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ الله و ما نَزَۀَ مِنَ الحَقِّ ...)[109]
آیا وقت آن نرسیده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد ...
این آیه همچون تیری بر قلب آلوده فصیل نشست، درد و سوزی در درون دل احساس کرد، تکان عجیبی خورد، اندکی در فکر فرو رفت، این کیست؟ که سخن می گوید؟ و به چه کسی این پیام را می دهد؟ به من می گوید ای فصیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی، از این راه خطا بگرردی، توبه کنی... ناگهان صدای فصیل بلند شد و پیوسته می گفت: «بلی والله قد آن، بلی والله قد آن».
«آری به خدا سوگند وقت آن رسیده است، آری به خدا سوگند وقت آن رسیده است»
اوتصمیم خود را گرفته بود و با یک جهتش برق آسا از صف شقاوتمندان بیرون آمد و در صف نیکان جای گرفت، به عقب برگشت و از دیوار بام فرود آمد و به خرابه ای وارد شد دید جمعی از کاروانیان آنجا هستند و برای حرکت به سوی مقصد با یکدیگر مشورت می کنند و می گیوند: فصیل و دار و دسته اش در راهند، اگر برویم ثروت ما را غارت می کنند، فصیل تکانی خورد و خود را سخت ملامت کرد و گفت جه بد مردی هستم، در دل شب به قصد گناه بیرون آمده ام و گروهی مسلمان از ترس من به کنج این خرابه گریته اند! رو به سوی آسمان کرد و از صمیم قلب توبه کرد و مجاورت خانه خدا در مکّه را برگزید و از جمله اولیاء خدا شد.[110]
قرآن حکیم عرب را می لرزاند
ولید از قضات عرب بود، بسیاری از مشکلات عرب به دست او حل می گردید. ثروت فراوانی داشت، گروهی از قریش برای حل مشکلا نفوذ اسلام در تمام خانه های آنها به نزد او رفتند و جریان را برای او بیان کردند و خواستار قضاوت او درباره قرآن «محمد» شدند و گفتند آی قرآن «محمد» سحر و جادو است، یا کهانت[111] است، یا خطبه و سخنرانیهائی است که او ساخته است؟ دانای عرب از آنها مهلت خواست تا نظر خود را پس از شنیدن قرآن بیان کند. سپس از جای خود بلند شد و آمد در حجر اسماعیل در کنار پیامبر نشست و گفت: پاره ای از اشعارت را بخوان.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آنچه من می گویم شعر نیست بلکه کلام خداست که آنرا برای هدایت شما فرو فرستاده است.
ولید تقاضا کرد آنرا تلاوت کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سیزده آیه ا آیات آغاز سوۀ «فصّلت» را تلاوت نمود. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به این آیه رسید:
(فَاِن اَعرَضوا فَقِل اَنذرتُکُم صاعِقَهً مِثلَ صاعِقَهِ عادٍ و ثَمودَ)
هر گاه روی برگردانند بگو من شما را از صاعقه های مانند صاعقه عاد و ثمو برحذر می دارم.
ولید سخت بر خود لرزید، تمام موهای او بر بدنش راست شد و با یک حالت بهت زده ای از جای خود بلند شد و راه خانه را پیش گرفت و چند روزی از خانه بیرون نیامد، به طوری که قریش او را به باد مسخره گرفتند، و می گفتند: ولید راه نیاکان خود را ترک کرده است و راه «محمد» را پیش گرفته است.[112]
تاثیر قرآن در بزرگ قریش
عُتبه بن ربیعه از بزرگان قریش بود. در روزهایی که «حمزه» اسلام آورده بود، سراسر محفل قریش را غم و اندوه فرا گرفته بود و سران آنها بیم آن داشتند که دامنۀ اسلام بیش از این توسعه یابد. و در آن میان «عتبه» گفت: من به سوی «محمد» می روم و مطالبی را پیشنهاد می کنم، شاید او یکی از آنها را بپذیرد و دست از آیین جدید بردارد. سران جمعیت نظر او را تصویب کردند. او برخاست و به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله که در مسجد نشسته بود آمد و او را با جمله هایی ستود، و اموری را از قبیل ثروت، ریاست و طبابت پیشنهاد کرد. هنگامی که سخنان او پایان یافت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا سخنان تو خاتمه یافت؟ عرض کرد: آری.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این آیات را بشنو که پاسخ تمام پرسشهای تو است:
(بسمِ اللهِ الرَحمنِ الرحیم، حم تَنزیلُ مِنَ الرّحمنِ الرحیم کِتابُ فُصّّلَت آیاتُهُ قُرآناً عَرَبیّاً لِقَومٍ یَعلَمونَ، بَشیراً و نَذیراً فَاَعرَضَ اَکثَرُهُم فَهُم لا یَسمَعُون)[113]
به نام خداوند بخشنده مهربان، حاء میم، اینکه از جانب خدای بخشنده و مهربان نازل گردیده است کتابی است که آیه های آن برای گروهی که دانا هستند توضیح داده شده است. قرآنی است عربی، بشارت دهنده و ترساننده است، اما بیشتر آنها روی گردانیده اند و گوش نمی دهند.
پیامبر صلی الله علیه و آله آیاتی چند از این سوره خواند، وقتی به آیه 37 رسید، سجده کرد، پس از سجده رو به «عتبه» کرد و فرمود: ای «اباولید» پیام خدا را شنیدی؟
عتبه به قدری مجذوب کلام خدا شده بود که در همان حالی که دست های خود را پشت سر نهاده بود و بر آنها تکیه زده بود، مدتی به همین حالت به صورت پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کرد، گویا قدرت سخن گفتن را از دست داده بود. سپس از جای خود برخاستو مرک تجمّع قریش را در پیش گرفت، سران قریش از پیش از وضع و قیافه او احساس کردند که تحت تاثیر کلام «محمد» واقع شده است و با حالت شکستگی بازگشته است. تمام چشم ها به چهرۀ عتبه دوخته شده بود، همگی گفتند چه واقعه ای رخ داده است؟ گفت: به خدا سوگند کلامی از «محمد» شنیدم که تاکنون از کسی نشنیده بودم. به خدا قسم نه شعر است و نه سحر است، نه کهانت. من چنین صلاح می بینم که او را رها کنیم تا در میان قبایل تبلیغ کند هر گاه پیروز گردد و ملک و ریاست و سلطنتی به دست آورد از افتخار شما محسوب می گردد و شما هم از آن بهره مند می شوید و اگر مغلوب گردد دیگران او راکشته اند و شما را نیز راحت کرده اند.
قریش نظرات عتبه را به باد مسخره گرفتند و گفتند: از کلام «محمد» سحر زده شده است.[114]
تأثیر قرآن در هیأت اعزامی مسیحیان
بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان، یک هیأت تحقیقی از مرکز روحانیت مسیحیان حبشه وارد مکه گردید و با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد ملاقات کرد و از او سؤالاتی کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به پرسشهای آنها پاسخ داد و آنها را به آیین اسلام دعوت فرمود و آیاتی چند از قرآن تلاوت کرد.
آیات قرآن آن چنان روحیه آنها را عوض کرد که بی اختیار اشک از دیدگان آنها سرازیر شد و همگی نبوت او را تصدیق کردند و نشانه هایی را که در کتابِ انجیل  برای پیامبران موعود خوانده بودند در او یافتند.[115]
گریه بعد از نزول آیه
یکی از آیات مؤثر و هشدار دهنده قرآن آیه 6 از سوره تحریم می باشد که خداوند فرموده است:
(یا اَیَّهَا الَذین آمَنُوا قُوا انفُسَکُم وَ اَهلِیکُم ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَهُ ...)[116]
«ای کسانی که ایمان آورده اید خود و اهل خویش را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ آتشین است نگهدارید».
وقتی این آیه نازل گردید، یکی از مردان مسلمان نشست و شروع به گریه کرد و گفت: من از نگهداری خود ناتوان هستم، با این آیه به نگهداری از اهل و بستگانم هم موظف گردیدم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همین اندازه کافی است که همان گونه که خود را به نیکیها امر می کنی و از بدیها باز می داری، آنان را امر به نیکیها و نهی از بدیها کنی.[117]
مستمع نمونه قرآن
عبدالله بن حنظله فرزند حنظله غسیل الملائکه است که در پایان مراسم شب زفاف که تنها یک شب را با همسر خویش گذرانده بود، خود را به لشکریان اسلام رساند و در رکاب رسول خدا به درجه شهادت رسید.
فرزندش عبدالله همانند پدر شهیدش انسانی صالح، فاضل و بلندمرتبه بود و از ایمانی محکم به اسلام و قرآن برخوردار بود. یک بار صدای قرآن به گوشش رسید، و خبر از اهل جهنّم می داد، از شنیدن آیه به گریه افتاد و آن قدر به گریه ادامه داد که گمان کردند نزدیک است جان سپارد.
پس از گریه زیاد برخاست. به او گفتند بنشین.
جواب داد: یاد جهنّم مرا از نشستن باز داشته است، زیرا از کجا معلوم که من یکی از آنان نباشم.[118]
نتیجه: ای عزیز! در این داستان تامل کن و به حال خود بنگر و بعد از مقایسه به نتایج آن تفکر کن که جه باید کرد و نقطۀ شروع کجاست و در این راه از خداوند رحمان استعانت جو که بهترین یاور است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
سرور هر سخن قرآن است.[119]
قرائت قرآن از سر بریده
شیخ مفید گوید: ابن زیاد فرمان داد تا سر امام حسین علیه السلام را در میان کوچه های کوفه و همه قبایل گردانیدند.
زیدبن ارقم گوید: من در بالا خانه ای بودم که سر را بر بالای نیزه عبور می دادند. وقتی سر امام حسین علیه السلام برابرم رسید شنیدم این آیه را تلاوت می کند:
(اَم حَسّبتَ اَنَّ اَصحابَ الکَهفِ وَ الرّّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَبًا)[120]
آیا می پنداری قصه اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما هستند؟
با شنیدن این آیه از سر بریدۀ حضرت، مو بر بدنم راست شد و فریاد کشیدم: یابن رسول الله سرّ تو و کار تو عجیب تر است و عجیب تر![121]
نتیجه: این معجزه بیانگر گوشه ای از عظمت حسین بن علی علیه السلام در جّو انحرافی جامعه یزیدی آن زمان است تا بیشتر معلوم گردد مخالف آنها چه شخصیت بزرگ الهی بوده است و آنها چه اشخاص منحرف و فاسدی هستند.
نور دهان قاریان جبهه را روشن کرده بود
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله لشکری را به سوی قومی از کفار که در نهایت عداوت با مسلمین بودند گسیل داشت، خبری از آنها ترسید پیامبر صلی الله علیه و آله در فکر آنها فرو رفت و فرمود: ای کاش کسی ما را از احوال و جریان ایشان آگاه می کرد.
در این هنگام پیک بشارت رسید که آنها بر دشمنان پیروز شدند و آنها را کشته و یا مجروح کردند و یا به اسارت گرفتند، اموالشان را به غنیمت گرفتند و اعضای خانواده آنها را نیز اسیر کردند.
چون سپاه در بازگشت خود به مدینه نزدیک شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه با اصحاب خود با آنها روبرو گردید. وقتی زیدبن حارثه که فرمانده سپاه بود چشمش به رسول الله افتاد، از شتر خود پیاده شد و به سوی آن حضرت آمد و دست و پای پیامبر صلی الله علیه و آله را بوسید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز او را در آغوش گرفت و سرش را بوسید.
سپس عبدالله بن رواحه از شترش پیاده شد و دست و پای رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و پیامبر صلی الله علیه و آله وی را به سینه چسبانید. پس از آن قیس بن عاصم مِنقَری پیاده شد و دست و پای رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و پیامبر صلی الله علیه و آله او را نیز در آغوش گرفت.
بدنبال آنها بقیه سپاه نیز پیاده شدند و در برابر آن حضرت ایستادند و به درود و صلوات بر او مشغول شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ آنان را به نیکی داد. و سپس فرمود: اینک شما از اخبار و احوال خود با دشمنانتان به من خبر بدهید؟
در حالی که اسیران دشمن و عیال و اموال آنها از طلا و نقره و انواع کالاها به مقار بسیاری بود عرض کردند: یا رسول الله اگر از گزارشات ما مطلع می شدید تعجب شما بیشتر می شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: من هیچ از این جریان خبر نداشتم تا جبرئیل علیه السلام به من خبر داد، و من هیچ چیز را از کتاب خدا و از دین او نمی دانم مگر اینکه پروردگار من به من تعلیم دهد همچنانکه می فرماید:
(وَ کَذلِکَ اَوحَینا اِلَیکَ رُوحاً مِن اَمرِنا ما کُنتَ تَدری مَاالکِتابُ وَ لاَ ایِمانُ وَلکِن جَعَلناهُ نُوراً نَهدی بِه مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا وَ اِنَّکَ لَتَهدی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ)[122]
اما آنچه را که در این سفر بدان برخورد کردید برای این برادران مؤمن خود بازگو کنید، تا من هم بر گفتار شما گواهی دهم زیرا جبرئیل علیه السلام به صدق گفتار شما مرا مطلعه گردانیده است.
گفتند: یا رسول الله! وقتی ما به دشمن نزدیک شدیم جاسوسی را فرستادیم تا ما را از تعداد و مسائل آنها آگاه کند. وقتی برگشت خبر داد: تعداد آنها هزار نفر است و اما سه هزار نفر در داخل شهر آماده کرده اند و به ما می نمایانند که هزار نفرند و در بین خود می گفتند ما هزار نفریم و آنان دو هزار نفرند و ما توان درگیری با آنها را نداریم و راهی جز سنگرگیری در شهر خود را نداریم تا آنها از اقامت ما در منازل خود و طولانی شدن آن خسته شود و برگردند. امّا اینها همه توطئه بود تا ما را غافل کنند.
دشمنان داخل شهر شدند و راههای ورودی شهر را بستند و ما در محل منزلگاه آنها در خارج از شهر توقف کردیم. وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت و شب به نیمه های خود رسید، دروازه های شهر را گشودند و ما بدون اطلاع از توطئه آنها در خواب بودیم و تنها چهارنفر بیدار بودند. اول زید بن حارثه بود که در گوشه ای از سپاه نماز می خواند و مشغول قرائت قرآن بود.
دوم عبدالله بن رواحه بود که در جانب دیگری از سپاه نماز می خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود. سوم قتاده بن نعمان بود ک در جای دیگر نماز می خواند و به خواندن قرآن در نماز مشغول بود. چهارم قیس بن عاصم بود که در جای دیگر نماز می گزارد و مشغول خواندن قرآن در نماز بود.
دشمنان در نیمه شب تاریک از شهر خود بیرون آمدند و بر ما شبیخون زدند، و با تیرهای خود مار ا تیرباران کردند، زیرا آنها در شهر و محیط خود بودند و به راهها و جایگاههای آن مطلع بودند و ما بی اطلاع بودیم. با خود گفتیم مصیبت بزرگی بر ما وارد شد و در دام دشمن افتادیم و توان دفاع از خود در این شب ظلمانی را نداریم زیرا ما بدون دید تیرهای خود را رها می کردیم.
در همین اثناء که تیر از همه طرف بر ما می بارید، ناگهان دیدیم یک قطعه نوری از دهان قیس بن عاصم خارج شد که همانند شعله آتش فروزان بود. و نوری از دهان قتاده بن نعمان خارج شد که مانند تابش ستاره زهره و مشتری بود. و نوری از دهان عبدالله بن رواحه بیرون آمد که مانند شعاع ماه در شب تاریک درخشان بود، و نوری از دهان زید بن حارثه ساطع شد که از خورشید طالع درخشان تر بود. این نورها از چهار طرف لشکر آن چنان لشکرگاه را روشن کردند که از روز روشن تر شد و دشمنان ما در ظلمت شدید بودند و ما آنها را می دیدیم و آنها ما را نمی دیدند. زیدبن حارثه که سمت راست سپاه را به عهده داشت ما را در میان دشمنان پخش کرد و ما گرداگردشان درآمده و آنها را محاصره نمودیم. ما آن ها را می دیدیم بدون آنکه آنها ما را ببینند، ما همگی دارای چشم و بینائی بودیم و آنان کورهای در تاریکی. شمشیرهای برهنه را در میانشان نهادیم، یک عده کشته، جمعی مجروح و گروهی اسیر شدند و سپس وارد شهرشان شدیم و همۀ سکنه آن را به اسارت و ا موالشان را به غنیمت آوردیم که مشاهده می کنید.
ای رسول خدا! ما از این نورهایی که از دهان این چهار نفر خارج شد و تاریکی را به دشمن بازگرداند تا ما بر آنها مسلط شدیم عجیب تر ندیدیم.[123]
تفألی شگفت آور به قرآن
سلطان سلیمان از پادشاهان آل عثمان بود که از کربلا می آمد و به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف می گردید وقتی در نجف به بارگاه و حرم مطهر نزدیک گردید پیاده شد و تصمیم گرفت به احترام آن حضرت تا قبه نورانی او پیاده حرکت کند.
قاضی عسگر که مفتی مردم و از دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام بود، سلطان را همراهی می کرد. وقتی از تصمیم او آگاه گردید با حالت خشم به حضور سلطان آمد و گفت: تو سلطان زنده ای و علی ابن ابیطالب سلطان مرده است، چگونه عزم بر پیاده روی در زیارت او داری؟
سلطان و قاضی عسکر در این باره با یکدیگر سخنانی داشتند تا اینکه او به سلطان پیشنهاد کرد که اگر در سخن او تردید دارد که پیاده رفتن شاه سبب کسر شأن سلطان است به قرآن تفأل جوید تا حقیقت امر معلوم شود. سلطان گفته او را پذیرفت و پس از آن که قرآن را گشود این آیه آمد:
(فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُویً)[124]
نعلین از پا درآور که اکنون در وادی مقدس قدم گذارده ای
سلطان به قاضی رو کرد و گفت: پیشنهاد تو برهنگی پای ما را بر پیاده روی اضافه کرد. پس کفشهای خود را از پا بیرون آورد و با پای برهنه تا روضه منوره امیرالمؤمنین علیه السلام پیاده رفت.[125]
قرآن سخن می گوید
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی مؤمن را در قیامت فرا می خوانند تا به حساب او رسیدگی کنند، قرآن با بهترین چهره در پیش رویش حاضر می شود و می گوید: پروردگارا من قرآنم و این بندۀ مؤمن تو است ک خود را برای خواندن من زحمت می انداخت، و شب خود را با آهنگ خوش خواندن من دراز می کرد و دیدگانش در هنگام تهجد و عبادت شب اشک ریزان بود. پس همانگونه که مرا خشنود ساختی او را خشنود فرما!
سپس خدای عزیز جبار می فرماید: ای بنده من دست راست خود را باز کن و آنرا از رضوان خود دست چپش را از رحمت خویش بر می کند و به او گفته می شود: این بهشت برای تو مباح است. پس با خواندن هر آیه یک درجه بالاتر می رود.[126]
قصّه های قرآن، الفبای و حروف ابجد علم کتاب الهی است
خداوند با حکمت بالغه ی خود واژه هایی را گلچین نموده و آن را با پیامی خاص در قرآن حکیم آورده است. از مباحث پیچیده ی توحید گرفته تا قصّه های شیرین، جذّاب و درس آموز که انسان را در عین مجذوب کردن، متعجّب کرده و به فکر وا می دارد.
آری! قصّه های قرآن صرفاً قصّه ای برای بازگو کردن در جمع دوستانه و یا طرح آن برای مردم یا خواباندن بچه ها نیست، بلکه جدی از همه ی این ها، عبرت از تاریخ است که سبب نجات یا سقوط افراد می شود؛ مثلاً چه عاملی سبب شد که عدّه ای از طوفان زمان حضرت نوح نجات پیدا کنند و عدّه ای دیگر نابود شوند.
قصّه های قرآن به طور کلی سه نوع هستند:
 نوع او: «قصه ی پیامبران» نوع دوم: «قصه ی اقوام و اصحاب» و نوع سوم: «قصّه ی افراد».
قصّه یعنی چه؟
قصّه در لغت به معنای جست و جو کردن اثر است. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی توسط مادرش در قرآن مجید می خوانیم:
وَقالَت لِاُختِهِ قُصّیهِ[127]
قصّه در اصطلاح عبارت است از بیان کرد مطلب به همان صورتی که اتفاق افتاده است. پس وقتی گفته می شود : «قصّ علیه الخبرَ و الرؤیا» یعنی خبر و خوابی را که اتفاق افتاده بود، بیان کرد. در آیه شریفه «نحن نقصّ علیک أحسن القصص» نیز معنای قصّه آمده است؛ یعنی ما برای تود (ای پیامبر) بهترین حکایت ها را بیان خواهیم کرد.
بنابراین قصّه، افسانه یا خیال نیست؛ بلکه بیان کردن جریانی است که اتفاق افتاده و عدّه ای نیز شاهد آن بوده اند.
قصّه های قرآن به چه منظوری آمده اند؟
این که چرا خدای متعال بخشی از گفته های خود را در قرآن به قصّه و داستان اختصاص داده امری است که نیاز به تفکّر و اندیشه دارد.
به طورکلّی می توان امور زیر را از اهّم اهداف حضرت باری تعالی دانست:
چون بیشتر مسلمانان با تفسیر قرآن آشنایی ندارند و فهم آن برای آنها سخت است، برای جلوگیری از این امر، در لابه لای آن مباحث، داستان هایی ذکر شده است و به عبارتی دیگر مسلمانانی هستند که موقع خواندن قرآن یا ترجمۀ آن، مباحثش را سنگین می دانند؛ ولی با رسیدن به آیات مربوط به داستانهای پیشینیان، آن حالت را فراموش کرده و ضمن علاقه مندی شدید نسبت به قرآن مطالب دیگر را هم تعقیب کرده و برای فهم آنها به مفسران یا کتاب های تفسیری مراجعه می کنند و در واقع مباحث سخت قرآنی با قصّه های شیرین، روشن می شود.
داستان های قرآن در واقع ترسیم عملی از نکته های اخلاقی است که در آن، گروهی با فضائل اخلاقی به درجات عالیه رسیده و از عذاب الهی در امان ماندند و گروهی دیگر با انجام رذائل اخلاقی در ورطۀ نابودی قرار گرفته و نابود شدند. پس قرآن، هم صوتی است و هم تصویری. صوتی از این جهت که معارف الهی را بیان می کند و تصویری نیز ار آن جهت که همان معارف را به تصویر می کشد.
خدای متعال با این قصّه ها می خواهد حقّانیت قرآن را به همه ثابت کند؛ چون داستان های قرآنی در انجیل و تورات نیز وارد شده است و آنها نیز این قصّه ها را انکار یا تحریف نکرده اند. پس یهودیان یا مسیحیان با خواندن این قصّه ها در کتاب های خود و دیدن آن قصّه ها در قرآن پی به حقّانیت این کتاب آسمانی خواهند برد.
ویژگی قصّه های قرآن
قرآن در زمینه ی قصّه و داستان نیز متنوع عمل کرده و به چند صورت وارد شده است:
الف) قصّه پیامبران: در قرآن نام بیست و پنج پیامبر وارد شده و به سرگذشت تعدادی از آنها پرداخته و در مورد بعضی از پیامبران به صورت گسترده حرف زده است.
ب) قصّه اقوام و اصحاب، سرگذشت تعدادی از اقوام و اصحاب در زمان پیامبران بیان شده است؛ مثل قوم بنی اسرائیل و اصحاب کهف و ....
ج) قصّه افراد: نام افراد به صورت پراکنده در قرآن آمده و توضیحاتی پیرامون آنها داده شده است؛ مثل هابیل و قابیل، یأجوج و مأجوج و ....
فواتح سوره ها[128]
پنج سوره با «اَلحَمدُلِلّه» شروع می شوند:
سوره های حمد، اَنعام، کهف، سبأ و فاطر.
هفت سوره با «تسبیح» شروع می شوند:
سوره های إسراء، اعلی، تغابن، جمعه، صفّ، حشر و حدید.
سه سوره با «یا أیّها النبیّ» شروع می شوند:
سوره های احزاب، طلاق و تحریم.
دو سوره با «یا أَیُّهَا المُزمَّلُ و یا أَیُّهَا المُدَّثِّر» شروع می شوند:
سوره های مزّمّل و مدّثّر.
سه سوره با «یا أیّها الّذین آمنوا» شروع می شوند:
سوره های مائده، حجرات و ممتحنه.
دو سوره با «یا أَیُّهَا النّاس» شروع می شوند:
سوره های نساء و حج.
پنج سوره با «قُل» شروع می شوند:
سوره های جنَ، کافرون، توحید، فلق و ناس.
چهار سوره با «إنّا» شروع می شوند:

[1]- واقعه، 34.
[2]- لطایف الطوایف، ص 21.
[3]- رعد، 32.
[4]- نوح، ص 22.
[5]- سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن، ج 2، ص 224.
[6]- نور، 26.
[7]- عبدالرحمن محمدی هیدجی، اندیشه های روشن، ص 63
[8]- اسراء، 7.
[9]- طه، ص 17.
[10]- صه، ص 18.
[11]- قصص العلما، ص 345.
[12]- مسد، 1.
[13]- مسد، 4 و 5.
[14]-  تغابن، ص 15.
[15]- ق، ص 19.
[16]- سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن، ج 1، ص 142.
[17]- زمر، 9.
[18]- اعراف، 58.
[19]- کنز الدقایق، ذیل آیۀ 58 سورۀ اعراف.
[20]- فرقان، 63.
[21]. سفینه البحار، ج 1، ص 79.
[22]- شوری، 42
[23]- جوامع الحکایات، ص 143.
[24]- بقره، 106.
[25]- تین، 4.
[26]- احزاب، 60.
[27]- بزم ایران، ص 298.
[28]- بقره، 44.
[29]- حجرات، 12.
[30]- بقره، 189.
[31]- زهر الربیع، ص 16.
4- قابل توجه کسانی که برای انجام امر به معروف و نهی ز منکر، در زندگی دیگران تحسس می کنند؛ آبروها می برند؛ با فاش کردن گناه دیگران، اشاعۀ فحشا می کنند؛ از  غیبت و تهمت و دروغ و افترا، باکی ندارند و این فریضۀ بزرگ الهی را، نه برای خشنودی پروردگار، بلکه برای ارضای هواهای نفسانی و پاسخگویی به عقده های درونی و اغراض شخصی و شوم و شیطانی انجام می دهند.
[32]- یس، 69
[33]- بزم ایران، ص 235.
[34]- مائده، 99.
[35]- مائده، 51.
[36]- ممتحنه، 8.
[37]- بزم ایران، ص 84.
[38]- شوری، 27.
[39]- در سال 80 ه.ق به دنیا آمد و سال 182 ه.ق در 102 سالگی درگذشت.
[40]- در واقع، این آیۀ قرآن نیست؛ بلکه ساخته و پرداختۀ خود یونس است.
[41]- اندیشه های روشن، ص 61
*- اگر چه آگاهی مردم این عصر تا حد زیادی بالا رفته و هر کس و ناکسی این هنر را ندارد که آیه ای بسازد و برای رسیدن به مطامع دنیوی خود، آن را به کار بندد، اما هنوز هم کسانی پیدا می شوند که با زیرکی تمام، آیات  و روایات معصومین را به هر شکل ممکن، تأویل و توجیه نمایند و برای اغراض سوء و شیطانی استفاده کنند.
[42]- انعام، 119.
[43]- بقره، 60.
[44]- مائده، 114.
[45]- لطایف الطوایف، ص 149
[46]- اسراء، 29
[47]- اسراء، 29.
[48]- یس، 58.
[49]- اعراف، 16.
[50]- فصلت، 44.
[51]- آل عمران، 97.
[52]- مریم، 10.
[53]- انبیاء، 8.
[54]-شعرا، 79.
[55]- قٍ 18.
[56]- بقره، 286.
[57]- انبیاء، 22.
[58]- نور، 30.
[59]- زخرف، 13.
[60]-لقمان، 19.
[61]- مائده، 101.
[62]- کهف، 42.
[63]- ص، 26.
[64]- آل عمران، 144.
[65]- مریم، 12.
[66]- طه، 11.
[67]- نحل، 16.
[68]- کهف، 16.
[69]- قصص، 26
[70]- بقره، 261.
[71]- بحار الانوار، ج 43، اعلام النساء المؤمنات.
[72]- فرقان، 63.
[73]- فرقان، 63.
[74]- بقره، 249.
[75]- مطففین، 29.
[76]- بزم ایران، ص 83.
[77]- مائده، 38.
[78]- کشکول شیخ بهایی، ج1، ص 456.
[79]- نجم، 22.
[80]- درِّالمنثور، ج 1، ص 4
[81]. وسائل الشیعه، ج 18، ص 488.
[82]- تفسیر نمونه، ج 27، ص 388.
[83]. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 146
[84]- مجمع البیان، ج 9، ص 212
[85]- بحار الانوار، ج 92، ص 345.
[86]- وسائل الشیعه ج 4، ص 740
[87]- کنزالعمّال: خ 25391
[88]- جمعه: 3.
[89]- مجمع البیان ج 10، ص 284.
[90]- نمونۀ تاثیر ونفوذ آیات، ص 141 به نقل از تفسیر نیشابوریف ج 3، ذیل تفسیر آیه.
[91]- شورا: 53
[92]- اصول کافی کتاب فضل قرآن، باب نوادر.
[93]- طلاق: 2 و 3
[94]- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 11، ص 184.
[95]- اعراف:3.
[96]- بحارالانوار، ج 62، ص 267.
[97]- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 147.
[98]- تفسیر نمونه، ج 27، ص 99.
[99]- قصه های قرآن
[100]غرورالحکم
[101]- تفسیر نمونه ج 8، ص 292.
[102]- هود: 113.
[103]- منهج الصادقین ج 4، 460.
[104]- مریم: 51.
[105]- فروغ ابدیت ج 1 ، ص 270.
[106]- تفسیر نمونه، ج 21، ص 365
[107]- مریم: 71 و 72
[108]- سیره ابن هشام، ج 4، ص 15.
[109]- حدید: 16
[110]- تفسیر نمونه، ج 22، ص 345.
[111]- غیبگوئی
[112]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 239
[113]- سوره فصلت: آیات 1و 2و 3.
[114]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 241.
[115]- فروغ ابدیت، ج 1، ص 258.
[116]- تحریم: 6
[117]- وسائل الشیعه ج 11، ص 471.
[118]- اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج 3، ص 148
[119]- تفسیرابوالفتوح رازی، ج 2، ص 319
[120]- کهف : 9.
[121]- در کربلا گذشت، ص چه 532.
[122]- شورا: 52
[123]- انوار الملکوت علامه محمدحسین تهرانی، ج 1، ص 216
[124]- طه: 11
[125]- حکایات علما با سلاطین، ص 16 به نقل از رنگارنگ.
[126]- اصول کافی: کتاب فضل قرآن حدیث 12.
[127]- قصص/ 11. و (مادر موسی) به خواهر او گفت که از پی طفلم برو.
[128]- سوره های قرآن با کلمات و جملاتی آغاز می شوند. مثلاً سوره ی حمد بااَلحَمد و سوره ی توحید با قل هو الله ... این کلمات و جملات که سوره با آنها شروع می شود، فواتح سُوَر نامیده می شوند.

کتابچه اخلاق،آداب و سنن اسلامی- رضا قارزی

بسمه تعالی

اخلاق،آداب و سنن اسلامی 

رضا قارزی

دین همه دستوراتش طبق بهترین آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات و دادوستدها و غیر بر پایه های بلند اخلاق و فضیلت استوار است بر هر مسلمانی لازم است بکوشد تا عقاید اسلامی را شناخته و کاملاً بر قوانین مقدس اسلام چه در زمینه فروع دین و چه در زمینه اخلاق و آداب دین عمل نماید.

واژه اخلاق جمع خلق است. آدمی موجودی مرکب از جسم مادی و نفس مجرد است. ویژگی های جسمی انسان«خَلق» و ویژگی های روحی و نفسانی او«خُلق» نامیده می شود . در یک بیان می توان گفت خَلق صورت ظاهر انسانی و خُلق سیرت باطن انسانی است . این دو واژه در بسیاری از متون دینی برای اشاره به این دو ساحت وجودی انسان، کنار یکدیگر قرار گرفته اند. پیامبر گرامی در دعاهای خویش عرض می کردند : اللَهمَّ حَسِّن خَلقی و خُلقی؛ خداوندا! صورت و سیرتم را نیکو گردان(شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ص 411) و نیز خطاب به یکی از مسلمانان فرمود :إنَّکَ امرُءً قَد أحسَنَ اللهُ خَلقک فَاحسِن خُلقَک؛ تو مردی هستی که خداوند صورتت را نیکو ساخته، پس سیرت خود را نیکو ساز. (همان، ص 410)

عالمان مسلمان، اخلاق را به معنای ملکات نفسانی در نظر می گرفتند؛ یعنی«هیأت هایی راسخ و پایدار در جان آدمی که او را به انجام دادن کارهایی بدون اندیشه و تأمل بر می انگیزاند» .

بنابراین :

1- خُلق ممکن است خوب یا بد باشد . سخاوت و شجاعت در شمار خلق های نیک، و مقابل آنها(بخل و ترس) در زمره خوی های بد است .

2- خُلق، چگونگی و هیأتی برای نفس است که در او پایدار و ماندگار شده است. حالت های گذرای نفس، خلق نامیده نمی شوند .

3- هر خلقی منشأ صدور پاره ای افعال مناسب باخود می باشد.

4- صدور این افعال از نفس، بدون تأمل و اندیشه صورت می پذیرد.

در اخلاق آن قداست و ارزشمندی در حقیقت از آنِ همان خُلق و خوی های پسندیده و نیک است و اوصافی مانند خوب، بد، صواب و خطا، در اصل از آنِ ملکات نفسانی است و درنتیجه، خوب دانستن یک عمل را ناشی از آن می داند که مبدأ آن عملِ نیک، وجودِ یک خُلق نیکو(فضیلت) بر این اساس انفاق، عملی خوب است، زیرا از ملکه ای به نام سخاوت ناشی می گردد و سخاوت خود از انواع فضیلتی به نام عفّت است.

گرچه انسان، به الهام« وجدان اخلاقی» امّهات فضائل ورذائل را می شناسد و به وسیله هدایت تکوینی اخلاق خوب و بد را تمیز می دهد، ولی این به آن معنا نیست که مردم می توانند تمام مسائل اخلاقی را پیش خود و بدون معلم بفهمند، همه خلقیات پسندیده و ناپسند را به سهولت تشخیص دهند و به پرسش هائی که پیرامون آنها می شود پاسخ گویند، چه «علم اخلاق» بقدری پیچیده و مشکل است که با بررسی های دقیق در طول قرن های متمادی هنوز پاره ای از مسایل آن به خوبی روشن نشده است و نمی توانند با منطق علمی به بعضی از سوالات مربوط به اخلاق جواب قطعی بدهند و به همین جهت باید سعی کنیم دقائق و موارد آن را از قرآن مجید و سخنان خاندان عصمت و طهارت(علیهم السّلام) بگیریم. (تکامل در پرتو اخلاق، شهید علی سلطانی)

باید بدانیم در مکتب انبیاء (علیهم السلام) انسان موجودی است دوبعدی، یعنی فطرت انسانی دارای بعد مثبت و منفی می باشد، انسان هم می تواند سیر صعودی پیدا کند و هم سیر نزولی، در نهاد او گرایش به خیرها و نیکی ها وجود دارد و هم گرایش به شرها و

زشتی ها، انسان هم دارای عقل و نفس لوّامه است که او را بسوی خیرها و فضیلت ها هدایت می کند و هم نفس اماره دارد که او را به رذائل و زشتی ها سوق می دهد .

نفس انسانی هم دارای نیروی صلاح است و هم دارای نیروی فساد .

قرآن مجید در آیات زیادی به هر دو اشاره می کند و می فرماید : « قسم به روز قیامت و قسم به نفس ملامت گر »(سوره قیامت/آیه1و2)و درباره دوم می فرماید: «همانا نفس به کارهای بد امر می کند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند» . (سوره یوسف/آیه54)

انسان فطرتاً در بعد مثبت طبیعت خود گرایش به خدا دارد و قرآن در همین زمینه می فرماید :(فطرت خدایی که مردم را بر اساس آن آفرید) (سوره روم/آیه30)

او استعداد آن را دارد که به سوی خدا سیر کرده و موجودی متعالی شود، استعداد آن را دارد تا خود به مقام«نفس مطمئنه» برساند، چه زیباست کلام حق:(سوره فجر/آیه27- 30 )

ای نفس ملکوتی به سوی پروردگارت باز گرد که هم تو از او خشنود باشی و هم خداوند از تو، در زمره بندگان خاص من داخل شو و وارد بهشت شو» .

در بعد منفی نیز طبیعت انسانی بخیل و حریص، و مجادله گر و عجول و ناسپاس گزار معرفی شده است، چنانکه این عناوین را در آیات قرآن مجید می خوانیم : (سوره عادیات/آیه6).

طبیعت منفی انسان بگونه ای است که آدمی می تواند خود را به اَسفَلُ السافِلینَ بکشاند . قرآن می فرماید : (سپس او را به پست ترین منازل بازگردانیدیم، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند).( سوره تین/آیه 5-6)

این آیه با صراحت به ما می گوید که انسان می تواند پست تر از همه موجودات شود یعنی این امکان برای طبیعت انسان وجود دارد که از همه موجودات پست تر شود .

بنابراین از دیدگاه قرآن و مکاتیب الهی در ساختمان وجودی انسان بعدی بی نهایت قرار گرفته از یک سو آن چنان رشد پیدا می کند که به «اعلی عِلِّیین» برسد چنانکه قرآن مجید نسبت به پیغمبر عظیم الشأن حضرت محمد(صلی الله علیه و آله ) می فرماید:«ثُمَّ دَنا فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوسَینِ اَو اَدنی» .

و از سوی دیگر ممکن است آن چنان سقوط کند که به «اَسفَلُ السّافِلین» برسد.

بعد از اینکه قسمتی از آیاتی که بیانگر فضائل اخلاقی و اهمیت آن و همچنین آیاتی که بیانگر سقوط انسان به خاطر رذائل اخلاقی بود خواندیم باید بدانیم برای تربیت و رشد انسانی لازم است از معلمین اخلاق که خود به سجایای انسانی و فضائل اخلاقی متخلّق گردیده اند و از رذائل اخلاق، خود را برحذر داشته اند کمال استفاده را نمود تا رفته رفته دارای«ملکه فضیلت» شویم و اگر به خود نرسیم و خود را رها کنیم مسلماً می رسیم به جائی که قرآن مجید نسبت به این انسان که خود را رها کرده اند می فرماید :

«اُولئکَ کَالانعامَ بَل هُم اَضَلّ » ( آنان مانند چهارپایان هستند بلکه گمراه تر)

 پس از این جهت باید بدانیم اهمیت اخلاق بقدری است که سرنوشت کامل انسان در گرو فضائل او است .

عَلیکُم بِمَکارِم الاَخلاقِ فَانَّ اللهَ عَزَّوَجَلِّ یُحِبُّها و ایّاکُم وَ مَدامّ الافعالِ فاِنّ اللهَ عَزّوجَلَّ یُبغِضُها «وسائل ج 11 ص 156» .

امام صادق(علیه السلام) : بر شما باد که به مکارم اخلاق متصف شوید، که خداوند سبحان آن را دوست دارد، و از اخلاق ناپسند دوری بجوئید که خداوند عزوجل آن را دشمن دارد.

انسان موجودی است که بهترین استعداد را در رسیدن به تکامل دارد.

و موجودی است که از نقطه صفر و عدم، سیر صعودی خود را آغاز نموده و به سوی
بی نهایت حرکت می کند و هرگز سیر تکاملی او(هرگاه در مسیر خود حرکت کند) متوقف نخواهد گشت.

اسلام؛ عالی ترین مکتب تربیتی است که صفات عالی و با ارزش را در وجود انسان پرورش می دهد و همچنین روح ایمان، آگاهی و مسئولیت را در نهاد او تقویت می نماید، به همین جهت هیچگاه ممکن نیست که انسان در زندگی خویش لحظه ای از این مکتب بزرگ تربیتی بی نیاز گردد.

کسانی هستند که مقام والای انسانیت را نشناخته اند و تکامل آدمی را محدود پنداشته اند ولی ما معتقیدم که تمام موجودات عالم هستی به سوی کمال بی نهایت سیر می کنند از آنجا که انسان موجودی است اجتماعی، تکاملش نیز در دل اجتماع و همراه اجتماع صورت می گیرد . و لازمه تکامل انسان در محدوده اجتماع این است که آن اجتماع دارای احکام و قوانین منّظمی باشد تا افراد در پرتو عمل و احترام به آن قوانین بتوانند

امور خویش را سامان دهند و از برخوردهای ناروا و ناپسند پیشگیری نمایند و همچنین حدود مسئولیتها را مشخص کنند. آری اگر جامعه انسانی صالح شود افراد آن جامع می توانند به هدف نهائی خویش برسند و اگر جامعه فاسد باشد بدیهی است که انسانها از تکامل باز می مانند . و باید بدانیم که کسی به تکامل نمی رسد مگر اینکه در طریق نبوت و وحی آسمانی گام بردارد . بنابراین باید از دستورات اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان عصمت و طهارت پیروی کرد . (تکامل در پرتو اخلاق، شهید علی سلطانی)

 هدف نهایی زندگی انسان قرب الهی است. بر این اساس، هر  عملی که انسان را به این هدف نزدیکتر سازد، از ارزش اخلاقی برخوردار است . چنین عملی«فضیلت» خوانده می شود؛ بنابراین، اگر عملی به ظاهر خوب و شایسته باشد ولی انسان را به آن کمال نهایی نزدیک نگرداند، در نظام اخلاقی اسلام فاقد ارزش است . برای توضیح بیشتر، باید توجه داشت که هر عملی از دو جزء کاملاً مشخص شکل یافته است :

اول : نیّت؛ که به منزله روح عمل است .

دوم : شکل عمل ؛ که در حکم جسم و کالبد عمل است ؛

مثلاً کسی که چیزی را به دیگری می بخشد؛ این بخشش، شکل عمل و روح آن، قصد و نیت کسی است که می بخشد برای این که عملی از نظر اسلام فضیلت محسوب شود(دارای ارزش اخلاقی باشد) باید در انجام آن عمل هم نیّت خالص برای خدا باشد(اخلاص در نیّت) و هم شکل عمل مطابق فرمان خدا باشد؛ شرط اول را «حسن فاعلی» و دومی را«حسن فعلی» می نامند . بنابراین، هر عمل با هر نیّت سازگاری ندارد. نمی تواند عمل ناپسندی را با نیت الهی انجام داد؛ همچنان که نمی توان عمل شایسته را با نیّت نادرست به جای آورد.

به طوری که می دانیم انسانها دارای فطرت واحدی هستند . بر این اساس تأثیر عملکرد واحد در زمینه روحی آنها یکسان است؛ چنین نیست که تأثیر یک عمل در شرایط یکسان بر روی یک فرد مثبت و بر روی فرد دیگر منفی باشد. اگر عملی برای یکی از انسانها فضیلت و کمال باشد، برای همه انسانها فضیلت و کمال به حساب می آید؛ زیرا کمال انسان عبارت است از رشد استعدادهای فطری او در جهت قرب الهی. بنابراین، ارزشهای اخلاقی ریشه در فطرت انسان دارند و از آنجا که فطرت در همه انسانها مشترک است ارزشهای اخلاقی نیز در مورد همه انسانها در همه زمانها و مکانها یکسان است و این همان مطلق بودن اصول اخلاقی است . به عنوان مثال، وقتی از شجاعت، عدالت، حقیقت جویی، نیکوکاری، پاکی و تقوا به عنوان ارزشهای اخلاقی نام می بریم، نظر به عده ای معین در زمان و مکان یا جامعه ای مشخص نداریم؛ بلکه پسندیده بودن عدالت و فضیلت نیکوکاری برای همگان و در هر زمان و در هر جامعه ای مورد تایید است. اگر کسی چنان سرگرم علم شود که از تهذیب نفس و سازندگی اخلاقی خود غفلت ورزد، وجودش منشاء مفاسد زیادی برای جامعه می شود . در روایتی از امام جعفرصادق(ع) آمده است :

قَطَعَ ظَهرِی اثنانِ            دو دسته کمر مرا شکستند :

عالِمُ مُتَهَتِکُ                دانشمند فاسد و بی بندبار،

وَجاهِلُ مُتَنَسّکٌ           و جاهل مقدس مآب؛

هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن عِلمِه بِتَهَتَکِه  اولی با فساد و پرده دری، مردم را از علم

                      خودش باز می دارد

و هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن نُسُکِه   و دومی با جهالت خویش، آنان را از عبادت

بِجَهلِه                     گریزان می سازد.(بحار 1/208)

ويژگي هاي نظام اخلاقي اسلام

نظام اخلاقی اسلام ویژگیهایی دارد که به مطالعه برخی از آنها می پردازیم:

1- وسعت دامنه آموزشهای اخلاقی در اسلام

یکی از امتیازات نظام اخلاقی اسلام وسعت و گستردگی آن است . دامنه تعالیم اخلاقی در اسلام چنان پهناور است که در این جا نمی توان حتی فهرست کاملی از آن را ذکر کرد . کسانی که با کتب حدیث آشنایی دارند می دانند که تعلیمات اسلامی و از جمله آموزشهای اخلاقی آن چنان گسترده است که به جرأت می توان گفت هیچ نکته ای را حتی در جزیی ترین مسائل ناگفته نگذارده است . عمیقترین و دقیقترین نکته ها در زمینه تربیت روحی و اخلاقی در قالب جمله های ساده و کوتاه بیان شده و دستورهای عملی برای سازندگی اخلاقی ارائه گردیده است. همین تعالیم وسیع و عمیق، خود بزرگترین معجزه در اثبات حقانیت این دین آسمانی است .

2- جنبه همگانی تعالیم اخلاقی اسلام

یکی دیگر از ویژگی های نظام اخلاقی اسلام این است که هر کس در هر مرتبه از کمال فکری و معنوی می تواند متناسب با ظرفیت درک خود از آن بهره مند شود؛ یعنی بر خلاف تعالیم اخلاقی فلاسفه که غالباً تنها به درد قشر معینی می خورد . تعلیمات اسلامی چنان است که همه افراد در تمامی سطوح می توانند از آن سود جویند . در اصل باید به این نکته توجه داشت که تعلیم و تربیت در هر جامعه نباید اختصاص به قشر خاصی داشته باشد، بلکه باید چنان باشد که هر کس به اندازه استعداد و توانایی خود بتواند از آن برخوردار شود. آموزشهای اخلاقی اسلام چنان تنظیم شده است که در عین عمیق

بودن، قابل استفاده برای عموم است؛ به طوری که هر چه در مسیر رشد فکری و معنوی پیشرفت بیشتری حاصل شود، عمق و غنای این تعالیم بیشتر شناخته می شود.

بنابراین سادگی ظاهری این آموزشها را نباید دلیل سطحی بودن آنها دانست؛ بلکه این یکی دیگر از جنبه های اعجاز اسلام است که توانسته این دو جنبه به ظاهر متناقض را در یک جا جمع کند .

از ویژگیهای مهم نظام اخلاقی اسلام این است که تنها به پرورش یک یا چند ارزش در وجود انسان نمی پردازد؛ بلکه دیدی همه جانبه نسبت به تربیت انسان دارد و پرورش همه ارزشهای انسانی را مورد توجه قرار می دهد؛ به عنوان مثال، در کنار ارزشهایی چون عبادت، زهد، اخلاص و امثال آن به تحصیل علم، انجام وظایف خانوادگی، اجتماعی و سیاسی نیز سفارش شده است و اهمیت دادن به علم از توجه به دل، و تأکید به وظایف فردی از توجه به وظایف اجتماعی باز نداشته است . پیشوایان اسلام که نمونه اعلای تربیت اسلامی هستند، در همه زمینه ها نمونه و سرمشق بوده اند نه در یک یا چند زمینه خاصّ.

باید توجه داشت که گاه رشد ناهماهنگ یک ارزش در یک فرد یا جامعه سبب می شود که آن ارزش به صورت یک ضدارزش عمل کند و فرد یا جامعه را از حالت تعادل خارج سازد.

کسانی که قدم در راه کمال می گذارند باید از ابتدا به نکاتی چند توجه داشته باشند تا بتوانند در این مسیر به طور اصولی پیشرفت کنند . در زیر به برخی از این نکته های اساسی اشاره می نماییم .

1- حرکت تدریجی : مراحل تکامل روحی انسان را می توان به مراحل رشد جسمانی او شبیه دانست . برای اینکه انسان به رشد جسمی لازم برسد باید دورانهایی را یکی پس از دیگری پشت سر گذارد، در هر دوره بخشی از استعدادهای جسمی او شکوفا می شود ؛ نخست مراحل جنینی، سپس دوران شیرخوارگی و بعد از آن دوره کودکی و ... را سپری می کند تا جسم او به رشد لازم برسد و این همه مستلزم گذشت زمان است . در مورد تکامل فکری و روحی انسان نیز معمولا وضع به همین منوال است؛ نباید انتظار داشت که کسی در مدت زمان کوتاه و بدون طی مراحل لازم، به تکامل معنوی دست یابد. رشد فکری انسان در شرایط عادی مستلزم به کار بستن نیروی اندیشه و تحصیل علم و اندوختن تجربه است و بدون این عوامل رشد فکری خود بخود ایجاد نمی گردد. رشد معنوی انسان نیز بدون مبارزه با صفات نکوهیده و تحصیل فضایل روحی امکان پذیر نیست. گاهی مبارزه با یک صفت زشت اخلاقی( از قبیل حسد، خودنمایی، کبر و ... ) ممکن است سالها به طول انجامد؛ بنابراین، کسانی که توقع دارند پس از مدت زمان کوتاه به وارستگی برسند- و اگر نرسند مأیوس و ناامید می شوند- در اشتباهند .

2- ثبات قدم : با توجه به این که مسیر تکامل معنوی انسان مسیری طولانی است، ثباتِ قدم در این مسیر مهمتر از هر چیز است . بعضی از رهروان راه کمال ممکن است در مراحل اولیه به پیشرفتهایی برسند، اما بعد از مدتی، خسته شده از ادامه راه بازمانند . از این رو همواره باید به این نکته اساسی توجه داشته باشیم که شرط موفقیت ثبات قدم و پشتکار در این مسیر است.

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود  رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

                                       (حافظ)

3- آگاهی و بینش : برای ثبات قدم در مسیر کمال شرایطی لازم است که مهمترین آنها آگاهی و بصیرت است ؛ زیرا اراده ای می تواند از تزلزل و سستی محفوظ بماند که متکی بر شناخت و آگاهی باشد . کسانی که از روی احساسات، یا تحت تأثیر دیگران و بدون برخورداری از آگاهیهای لازم قدم در راه کمال می گذارند، بعد از مدتی، انگیزه خود را از دست می دهند. این قبیل افراد در مراحل اولیه شور و شوقی دارند که گمان میکنند همواره همراه آنها خواهد بود، اما چون چند صباحی می گذرد و شرایط تغییر می كند کند ور و شوق اولیه از میان می رود و آنها قدرت حرکت را از دست می دهند؛ زیرا پشتوانه حرکت آنها احساسات و عوامل زودگذری بوده است که در نهایت سپری می شود و باقی نمی ماند . اما اگر کسی براساس شناخت و آگاهی حق را از باطل تشخیص دهد و آگاهانه قدم در راه حق گذارد، نه تنها با تغییر شرایط و گذشت زمان اراده او سست نمی شود بلکه روز به روز بر قدرت روحی و معنوی او افزوده می شود و با توانایی بیشتر می تواند در راه خدا گام بردارد.

البته نباید فراموش کرد که انسان پس از انجام همه این امور، باید خود را به خدا بسپارد و به او توکل کند و هرگز از رحمت و دستگیری او مأیوس نشود. خداوند در قرآن کریم به همه کسانی که در راه او گام بر می دارند و صادقانه برای رسیدن به رضای او می کوشند، وعده دا ده است که آنان را از گمراهی و سرگردانی رهایی بخشد و به راههای خود هدایت فرماید. این یک وعده الهی است و تخلّف در وعده های خدا راه ندارد :

وَالّذینَ جاهَدُوا فینا            و آنان که در راه ما کوشش کنند،

لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا            محققاً آنها را به راه خویش هدایت می کنیم .

وَانَِّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنینَ        و خداوند با نیکوکاران است .

اسلام پایه های استوار اخلاق چهار اصل معرفی نموده است :

1- خوش نیتی و پاک دلی انسانها نسبت به هم .

2- خوش رویی و بشاشیت با همه افراد جامعه

3-  خوش زبانی و نیک سخنی با کلیه مردم ، اعم از دوست و دشمن

4-  خوش برخوردی و نیک رفتاری با تمامی مخلوقات و موجودات چه رسد به افراد بشر

پایه های آداب اسلامی

اسلام همچنین آداب را بر دو پایه محکم استوار می بیند :

1-  آداب فردی مراجع به حقوق شخصی انسان مانند آداب خوردن و آشامیدن، لباس و پوشاک، خواب و بیداری، سفر و حضر، صحت و مرض و ... که در همه آنها اسلام آدابی

2-  منحصر به فرد داشته که پیروی از آن، انسان را در زندگی کامیاب و خوشبخت نموده و از نگرانیها و گرفتاریها، بیماریها و ناهنجاریها دور می دارد.

3-  آداب اجتماعی راجع به حقوق اجتماعی انسان، مانند آداب معاشرت با پدر و مادر، زن و فرزند، خویشان و نزدیکان، استاد و شاگرد، دوست و همسایه و همه افراد بشر که تطبیق این آداب ضامن امنیت جامع و حافظ شادابی و خرمی، سعادت و سلامتی همه انسانها می باشد. [1]

دین در واقع همه دستورات آن طبق بهترین آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات، دادوستدها و غیره، همگی بر پایه های بلند اخلاق و فضیلت استوار است، و اینک با رعایت اختصار به ذکر آنچه که طبق اخلاق و آداب سزاوار انجام داد، یا ترک نمود، می پردازیم .

منهیّات و محرّمات

آنچه به جاآوردنش ممنوع است و اسلام از آن نهی نموده است، به آن«حرام» گویند.

منهیّات و محرّمات عبارتند از: 

1-«ظلم و ستم » ، 2- «تبذیر و اسراف» ، 3- «مسخره کردن دیگران» 4-«مردم آزاری»، 5- «فاش کردن اسرار دیگران»، 6- «دروغ و تهمت» 7- «ناراضی کردن پدر و مادر»، 8- «احتکار ارزاق ملت»، 9- «زنا»، 10- «هم جنس بازی» 11- «نگاه به

زن نامحرم و مرد نامحرم»، 12- «نوشیدن شراب»، 13-«قماربازی»، 14- «رشوه خواری»، 15- «خوردن گوشت مردار و گوشت خوک و هر غذای حرام دیگر»، 16- « خوردن مال مردم بدون رضایت آنان»، 17- «غِش در معامله» ، 18- « انگشتر طلا و زینتِ طلا برای مردان»، 19- «رباخواری»، 20- «حیله و فریب دادن مردم در کسب و کار»، 21- « اِستمناء»، 22- «کنجکاوی و تجسّس در اسرار مردم»، 23- «غیبت و

سخن چینی»، 24-«آوازخوانی و گوش دادن به آن(غنا و موسیقی)»، 25- «قتل و ترور شخص و شخصیّت»، 26- « دزدی و سرقت»، 27-«به هم رساندن دیگران برای انجام عمل فحشاء»، 28- «خیانت»، 29- «حکم نمودن بر خلاف قرآن»، 30- «پایمال کردن حقوق دیگران»، 31-« همکاری با کافران و ستمگران»، 32-«بدزبانی و دشنام دادن » و ...

فضایل و آداب اسلامي

فضایل و آداب که زینت بخش مسلمان است عبارتند از :

1- «انصاف»، 2- «تعاون و همکاری در کارهای نیک» ، 3-«صبر و استقامت»، 4- «اصلاح بین مردم»، 5- « اخلاص در عمل»، 6- « توکّل بر خدا»، 7- « حِلم و بردباری»، 8- «نیکی به پدر و مادر» ، 9- «اطعام کردن»، 10- «پاکدامنی»، 11- «باصدای بلندسلام کردن»، 12- «پاکیزگی»، 13-«کسب دانش»، 14-«خوش رفتاری با مردم»، 15-«سخاوت»، 16- « شجاعت»، 17- «صِله رحم»، 18-«میانه روی در هر کار»، 19- «اخلاق خوب»، 20- «رسیدگی به بیچارگان»، 21-«فروتنی» 22- برآوردن نیاز حاجتمندان»، 23-«نادیده گرفتن خطای دیگران» ، 24- « پرهیزکاری»،

25- «راستگویی»، 26- «احترام به مردم»، 27- «خنده رو بودن» ، 28- «شرم داشتن از انجام اعمال زشت»، 29-«ازدواج» ، 30- «سپاسگزاری از نعمت های خدا»

رذایل و مکروهات

رذایل و مکروهاتی که انسان را به سقوط می کشاند عبارتند از :

1- «انتقام جویی»، 2-«فخرفروشی» ، 3-«ثروت اندوزی»، 4- « خودپسندی»، 5- «کارهای بیهوده»، 6-« حرفهای بیهوده»، 7-«تنبلی در انجام وظایف»، 8- «ترس»، 9-« بی تابی در پیش درآمدها»، 10- «ریاست طلبی و مقام خواهی»، 11- «خُلف وعده یا بَدقولی»، 12- «حِرص و آز»، 13-«بی همّتی»، 14-«تعصب ورزیدن»، 15-«شکّ و تردید»،16-«کینه توزی»، 17- «شتاب زدگی»، 18- «طمع کاری»، 19- « غفلت و بی توجهی به خدای متعال»، 20- «بدخُلقی»، 21-«سنگدلی»، 22- «منت نهادن» و غیره ...

آنچه از فضایل گفته شد همگی از کارهای مستحب نمی باشند بلکه برخی از آنها از نظر شریعت اسلام واجب است.

چنانچه رذایلی را که شمردیم تماماً از کارهای مکروه نمی باشند، بلکه برخی از آنها هم از نظر اسلام حرام است .

بنابراین بر هر فردِ مسلمان لازم است، بکوشد و جدّیت به خرج دهد تا خود را با عقاید اصول دین اسلام آراسته گرداند و کاملاً به قوانین مقدس اسلام چه در زمینه فروع دین و چه در زمینه اخلاق و آداب دین عمل نماید و چنانچه عمل ننماید، مانند پرنده شکسته بالی خواهد بود که نمی تواند پرواز کند و اتومبیل بی چرخی که نتواند راه برود و پیشرفت نماید.

آری، برای یک شخص مسلمان فقط گفتنِ اینکه من مسلمانم کافی نیست، زیرا مانند آن است که انسانِ مریض بگوید من سالم هستم، همان طور که گفته مریض به حال او سودی ندارد، گفتار مسلمان هم تا هنگامی که به دستورات اسلام رفتار ننماید بی تأثیر است، لذا

باید گفتار را با کردار توأم ساخته و سخن را با عمل مطابقت و تایید نمود، تا دنیای آباد و آخرتی سرافراز داشته باشیم . ان شاء الله تعالی

بیانی از حضرت آیت الله فاطمی دام ظله :

کتاب اخلاق، درس اخلاق همین قرآن است، آداب زندگی پیامبر را از پیامبر بگیریم .

باید قرآن راخواند.(در هر نوبت یا هر جلسه 10 آیه یا بیشتر)، خواندن قرآن حالات تزکیه در انسان ایجاد می کند، از خدا بخواهیم که توفیق تزکیه به ما عنایت فرماید .

سُبحانَ رَبِّکَ ربِّ العِزَّهِ عَمّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی المُرسَلِینَ والحمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ، وَصَلِّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِینَ

.... وادامه



1- برای اطلاع بیشتر از اخلاق و آداب اسلامی به رساله حقوق امام زین العابدین(ع) و کتاب : مکارم الاخلاق، و کتاب : آداب و سنن آیات الله العظمی شیرازی اعلی الله درجاته مراجعه شود، و برای شناخت بیشتر واجب و حرام، به کتاب: واجبات و محرمات آیت الله العظمی شیرازی رضوان الله علیه مراجعه گردد.

کتابچه آیات وروایات احکام(نگاهی به  مهمترین آیات وروایات ابواب فقه و احکام دستورات اسلامی)-رضا قارزی

کتابچه آیات وروایات احکام

(نگاهی به  مهمترین آیات وروایات ابواب فقه و احکام دستورات اسلامی)

رضا قارزی-1385ش

احکام تقلید

«فَاسالَوا اَهلَ الذّکرِ إن کُنتم لا تَعلَمون» (سوره انبیاء آیه 7) ترجمه : اگر نمی دانید از اهل ذکر سئوال کنید .

حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف در نامه خود به اسحاق بن یعقوب می نویسد:وَاَمّا الحَوادثُ الواقِعَهٌ فَارجِعُوا فیها اِلی رُوّاهِ حَدیثِنا[اَحادیثنا] فَانِّهُم حُجَّتی عَلَیکُم  وَ اَنا حُجَهُ اللهِ [عَلَیهِم] ترجمه : و اما در باره رویدادها و پیش آمدهایی که در آینده روی خواهد داد، به راویان حدیث ما رجوع نمایید زیرا آنان حجت من هستند بر شما و من حجت خدا می باشم[بر ایشان] (وسال الشیعه ج 18 ص 101 باب 11 ح 9 – بحار ج 2 ص 90 باب 14 ح 13)

قالَ ابومحمدالعسگری (علیه السلام) : فَأمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِهِ حافِظاً لِدینهِ مُخالِفاً عَلی هَواهُ مُطیعاً لِأمرِ مَولاهُ فَلِلعَوامِ اَن یُقُلِّدُوهُ وَ ذلِکَ لایَکُونُ اِلاّ بَعضَ فُقَهاءِ الشیعَهِ لاجَمیعُهُم ترجمه : امام حسن عسگری(علیه السلام) می فرمایند : واما، هر فقیه که نگهدار نفس خویش و حافظ دین خود و مخالف با هوا و خواهش خویش و مطیع امر مولای خود باشد، بر عوام لازم است تا از او تقلید کنند و این گونه نمی باشند مگر بعضی از فقهای شیعه نه همۀآنان(وسائل الشیعه ج27 ص 131 باب 10 ج 33401- بحار، ج2 ص 88 باب 14 ح 12 )

احکام طهارت

«... وَیُنَزِّلُ عَلَیکُم مِن السّماء ماءً لِیُطّهِرَکم بِهِ و یُذهِبَ عَنکُم رجزَ الشّیطن...» «خداوند به شما آب را از آسمان فرو می فرستند، تا شما را پاک سازد و پلیدی شیطان را از شما ببرد... » سوره انفال آیه 11

«خداوند پاکان و پاکیزگان و توبه کاران را دوست دارد»سوره آیه

اِنَّ الله تبارکَ و تعالبی یَقُولُ : «وَاَنزَلنا مِنَ السّماء ماءً طَهوراً » خداوند تبارک وتعالی که بزرگوار است و فیض و برکت او بر عالیمان فایض است و متعالی است از آنکه ادراک او توان نمود ذات او را، یا کیفیت فیض او را، می فرماید در قرآن مجید که ما فرستادیم از جانب آسمان آبی که پاک کننده شماست از نجاست حدث و خبث(لوامع صاحبقرانی ج1 ص 197) کتاب طهاره)

نجاست

«وَثَیابَکَ فَطَهّر 4 و الرُّجزَ فاهجُر 5 » (سوره مدثر آیۀ 4 و 5)

و لباست را پاک کن 4 و از پلیدی دوری کن 5

و قالَ الصادقُ جَعفَرُبنُ مُحمدٍ صَلواتُ اللهِ عَلَیهِما کُلُّ ماءٍ طاهرٌ اِلاّ ما عَلِمتَ أنَّهُ قَدِرٌ یعنی حضرت فرمودند که هر آبی پاکست تا ندانی که نجس شده است یا نجس است .و همچنین از آن حضرت صلوات الله علیهما به این عبارت که : «کُلّ شی ءٍ نظیفٌ حتّی تَعلَم اَنّهُ قَذِرٌ.»

وضو

قال الله تبارک و تعالی (سوره مائده آیه 108) :

«یأیُّها الّذین ءامَنُوا إذَا قُمتُم إلَی الصّلواهِ فَاغسِلُوا وُجُوهَکُم وَأیدِیَکُم إلَی المَرافِقِ وامسحُوا بِرُوسِکُم وأرجُلَکُم الی اُلکَعبَینِ وَ إن کُنتُم جُنباً فَاطهّرُوا و ان کُنتُم مرضی اوعلی سَفَرٍا وجاءَ أحدٌ مِنکُم مِنَ الغائطِ أولَمستُم النّساءَ فَلَمِ تَجِدُواماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طِیّباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم وَ أیدِیکُم مِنهُ مَایُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرجِ وَلکِنُ یُرِیدُ لِیُطَهّرَکُم وَ لِیُتمَّ نعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ»

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید صورت و دستها را تا ارنج بشویید؛ و سروپاها را تا مفصل(برآمدگی پشت پا) مسح کنید. و اگر جنب باشید، خود را بشویید(و غسل کنید). و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا به یکی از شما قضای حاجتی دست داد، یا با زنان تماس گرفته(و آمیزش جنسی کرده اید)، و آب(برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید؛ و از آن، بر صورت(پیشانی) و دستها بکشید. خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را به جا آورید.

در روایتی از امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می خوانیم :انما امر بالوضوء و بدء به لان یکون العبد طاهراً اذاقام بین یدی الجبار، عند مناجاته ایاه، مطیعاً له فیما امره، نقیاً من الاء ناس والنجاسه، مع ما فیه من ذهاب الکسل، و طرد النعاس و تزکیه الفواد للقیام بین یدی الجبار:برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و یا مناجات می کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاستها برکنار شوند، علاوه بر این وضو سبب می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یا بد. [1]

  • فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود:

«برای این ابتدا به وضو فرمان داده شد که وقتی بنده برای مناجات با خدا، در پیشگاه وی می ایستد، پاکیزه بوده و فرمان او را اطاعت کرده باشد و از کثافات و نجاسات دور باشد، علاوه بر این که وضو، کسالت و چرت را از بین می برد و قلب را برای ایستادن در پیشگاه الهی پاکیزه می گرداند...»(وسائل الشیعه ج 1 ص 275)

غسل

«یأیُّها الذّینَ ءامَنُوا لا تَقرَبُوا الصّلوهَ وَ اَنتُم سُکرَی حَتّی تَعلَمُوا مَا تَقُولونَ وَلاجُنباً إلاّ عابِری سَبیلٍ حَتّی تَغتَسِلُوا وَإن کُنتُم مّرضی اَوعَلی سَفَرٍآوجَاء اَحَدُ مِنکم مِن الغائِطِ اَولَمستُم النّساءَ فَلَم تَجِدُوا مَآءً فَتَیَمّموا صَعیدا طیباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم واَیدیکُم اِنّ اللهَ کانَ عَفوّاً غفُوراً » سوره نساء آیه 43

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید و همچنین هنگامی که جنب هستید- مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید و اگر بیمارید، یا مسافر و یا قضای حاجت کرده اید. و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید و در این حال، آب(برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمم کنید؛ (به این طریق که ) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید.خداوند بخشنده وآمرزنده و مهربان است.

حضرت صادق(علیه السلام) فرموده : غسل در 14 مورد است:غسل میت، جنابت، مس میت، جمعه، عیدفطر و قربان، روز عرفه برای احرام، دخول در خانه کعبه، ورود به مدینه، دخول در حرم، زیارت، شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان؛ (3 قسم اول از این غسلهای واجب و باقی مستحب است و 3 قسم دیگر از غسلهای واجب یعنی غسل حیض و نفاس و استحاضه که مخصوص بانوان است ذکر نشده).

تیمم

سوره مائده آیه 6 : «وَ اِن کُنتُم مَرضَی اَو عَلَی سَفَرٍ اَوجاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الفائد أولمَستُمُ النّساءَ فَلَم تَجدوا مآءً فَتَیَمّوا صَعیداً طیِّباً فآمسَحُوا بِوُجُوهکم وَاَیدیکم منهُ ... » «اگر بیمار و یا در سفر باشید، یا یکی از شما را قضای حاجت دست داد، یا با زنان نزدیکی کرده اید و آبی نیافتید، پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید.» (سوره مائده، آیه 6)«... فَلَم تجدوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامسَحُوا بِوجُوهِکُم وَ اَیدیکُم...»سوره نساء آیه 43 ترجمه : « ... و آب برای تطهیر و غسل نیافتید در این صورت به خاک پاک تیمم کنید آنگاه صورت و دستها را بدان مسح کنید...»

احکام نماز

خدای متعال می فرماید : «قُل لِعَبادِیَ الّذینَ ءَامَنُو یقُیِموا الصّلوهَ و ...      سوره ابراهیم آیه 31

ترجمه : به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را بر پا دارند و ...

حدیث :«هر کس نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت ما در قیامت نخواهد شد.» و در سوره عنکبوت آیه 45 می فرمایند : «نماز را به پای دار که نماز آدمی را از زشتکاری و اعمال ناپسند باز می دارد و یاد خدا از هر چیز بزرگتر است و خداوند می داند که شما چه می کنید » .

امام صادق علیه السلام :«نخستین چیزی که بنده را مورد آن بحساب می کشند نماز است اگر از او قبول شد سایر اعمالش نیز قبول می شود و اگر نمازش رد شد سایر اعمال نیز مردود است»                        محجه البیضاء جلد 1

حضرت امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی در حق نماز می فرمایند :« حق نماز این است که بدانی ورود به دربار خداوندی است و در آن حال برابر خدا ایستاده ای، چون این معنی را دریافتی شایسته است چنان بایستی که بنده ای ذلیل بی مقدار راغب و ترسان، امیدوار و بیمناک، و بیچاره ی زار در برابر مولایی پرعظمت ایستد، با کمال آرامش و وقار می ایستی، حضور قلب را رعایت میکنی و نماز را با کلیه ی حدود و شرایط انجام می دهی.» نصایح تألیف آیت اله مشکینی 413

خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه مومنون (آیه 1 و 2 ) می فرماید: «افراد مومن رستگار شدند، آنانکه در نماز خود خشوع دارند.» و همچنین در آخر سوره مبارکه ماعون می فرماید :«وای بر نمازگزارانی که از نماز خویش غفلت می کنند، آنها که ریاکارند و از زکات و خدمت به خلق باز می دارند.»

قبله

«قدنری تَقلُّبَ وَجهَکَ فی السّماء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَهً تَرضَیَها فَوَلِّ وَجهَکَ شطر المَسجِدِ الحَرامِ وَحَیثُ مَاکُنتُم فَوَلُّوا وُجُوهُکُم شَطرَهُ ...» ، «توجه روی تو را به آسمان می بینیم، پس تو را به قبله ای که بدان خشنود شوی برگردانم، پس روی خود را به جانب مسجد الحرام برگردان و هر جا بودید روی خود را به سوی آن برگردانید ...» سوره بقره 144

احکام روزه

خداوند در سوره بقره آیه 183 می فرماید : یا اَیُّها الذینَ ءَامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلّکُم تَتَّقون ترجمه : ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا خدا پا شوید.

روایت : وَ کَتَب َ حَمزَهُ بنُ مُحَمَّدٍ اِلی أبِی مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ لَمِ فَرَضَ اللهُ الصّومَ فَوَرَدَ فی الجواب لیحد الغنی مسّ الجوع فیمن علی الفقیر ترجمه و در قوی منقولست از حمزه که عریضه بخدمت حضرت امام حسن عسگری صلوات الله علیه نوشتم که حق سبحانه و تعالی چرا روزه را واجب گردانیده است پس فرمان آن حضرت صلوات الله علیه بما رسید که تا بیابد غنی حرارت و مشقت گرسنگی را تا انعام کند بر فقیر(لوامع صاحبقرانی و ج 6 ص 149)

احکام خمس

«وَاعلَمُوا أنّما غَنِمتُم مِن شَی ءٍ فَأنَّ للهِ خُمسَهُ و للرَّسُولِ وَ لِذی القربی وَاتیامی والمساکِینِ وَ ابنِ السّبیل إن کُنتُم بالله وَ ما اَنزلَنا عَلی عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ یَومَ التَقی الجَمعانِ واللهُ عَلَی کُلَّ شی ءٍ قَدِیرُ» سوره انفال آیه 41

بدانید که هر چه به شما غنیمت و فائده رسد خمس آن خاص خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است اگر به آنچه بر بندۀ خود در روز جدایی حق از باطل روز درگیری دو گروه(با ایمان و بی ایمان) نازل کردیم ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزی تواناست.

قال امام صادق (ع) :اِنّ الله لا اله الا هو لّما حرم علینا الصدقهِ أنزل لنا الخمس فالصدقهِ علینا حرام و الخمس لنا فریضهِ والکرامهِ لنا حلال خداوند یکتا بر ما (اهل بیت) صدقه را حرام نموده و خمس را روا داشته پس صدقه بر ما حرام و خمس واجب است و سخاوت کردن بر ما حلال است .

قال امام موسی کاظم(ع) : « به خدا سوگند خدا برای مومنان در روزیشان بسیار آسان گرفته که در پنج درهم یک درهم برای خویش منظور فرموده است و مومنان چهار درهم دیگر را حلال و پاکیزه بخورید سپس فرمود این سخن ما دشوار و بسیار سخت است و به آن عمل نمی کند و بر آن صبر نمی نماید مگر کسی که دلش با ایمان آزموده شده باشد.» وسائل الشیعه ج 9 ص 485

احکام زکات

خداوند عَزّوجَلَّ می فرماید در قرآن مجید در آیات بی شمار: «اَقیموالصلوه واتوالزکوه »

رَوس عَبدُاللهِ بسنُ لینانٍ عَن اَبی عَبداللهِ صلواتُ اللهِ عَلَیهِ قالَ اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلِّ فَرَضَ الزّکوهَ کَما فَرَضَ الصّلوهَ فَلو اَنَّ رَجُلاً حَمَلَ الزکوهَ فَاعطاها عَلایتهً لَم یکُن عَلَیه فی ذلِکَ عیبٌ [عَتبٌ خ ل] و ذلِکَ اَنّ اللهَ عَزّوَجَلّ فَرَضَ لِلفُقراء فی اموالِ الاَغنیاء مایکُتَفونَ به وَ لَو عَلِمَ اَنّ الذی فَرَضَ لَهُم لایکفیهم کزادَهُم و اِنّما یُوءتَی الفُقراءُ فیما اُوتوا مِن مَنع مَن مَنَعَهُم حُقُوقهُم لا مِنَ الفَریضَهِ به اسانید صحیحه منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی چنانکه نماز را بر عالمیان واجب گردانیده است زکات را نیز به شرائط واجب گردانیده است بلکه با هم مقرون ساخته است .

احکام حج

قرآن کریم سوره حجج آیه 26- 27 می فرماید : «وَاَذّن فی النّاسِ بِالحَجّ یَاتُوکَ رِجالاً وعَلَی کُلّ ِ ضَامِرٍ یَأتینَ مِن کُلّ فَجٍ عَمیقٍ * لِیَشهدوا مَنافِعَ لَهُم».« و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره از هر راه دوری به سوی تو بیایند تا شاهد منافع گوناگون خویش « دراین برنامه حیات بخش» باشند .

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند :«خداوند روزه را واجب نمود تا به نیازمندان ترحم نماید و شخص غنی و بی نیاز هر وقت چیزی را اراده کند به آن دسترس دارد. خداوند خواست که بین آفریدگان مساوات برقرار شود و غنی، گرسنگی و درد را بچشد تا بر ناتوان رقت ورزیده و بر گرسنه ترحم نماید.» وسائل الشیعه ج 7 ص 3.

امام باقر علیه السلام می فرماید : «تَمامُ الحَجَّ لِقاءُ الاِمامِ » تمامیت حج به ملاقات با امام است . (بحارالانوار ج 99 ص 374)

شیخ کلینی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرموده : «هر کس از دنیا رود و حجه الاسلام را به جا نیاورد، بدون اینکه او را حاجتی ضرورتی باشد یا آن که به جهت بیمارشدن از آن باز بماند یا آن که پادشاهی از رفتن او جلوگیری نماید چنین کسی در حال مردن به آیین یهودیان یا نصرانیان از دنیا خواهد رفت» مناسک حج امام خمینی ص 15 چاپ دوم و کلیات فقه اسلامی علی رضا علی نوری ص 101

  • امام صادق علیه السلام ضمن برشمردن حکمت های حج برای هشام بن حکم فرموده : «خداوند در حج وسیلۀ اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورده تا همدیگر را بشناسند و تفاهم کنند ... » و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شناخته شود و اخبار وی یادآوری شود و فراموش نگردد... » بحار الانوار ج 99 ص 33 .

احکام خرید و فروش

قال الله تبارک و تعالی : «یَمحَقُ الله الرِبوا وُ یُربی الصّدَقاتِ وَ اللهُ لَایُحِبُّ کُلَّ کَفّار اَثیم. ترجمه : خداوند، ربا را نابود می کند، و صدقات را افزایش می دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی دارد(آیه 276 سوره بقره)«وَلیَکُنِ البَیعُ بَیعاً سَمحاً بِمَوازینِ عَدلٍ وَ اَسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَریقَینِ مِنَ البایِعِ وَالمُتناعِ فَمَن قارَفَ حُکرَهً بَعدَ نَهیکَ اِیّاهُ فَنَکِّل بِه وَعاقِبه فی غَیرِ اِسرافٍ »؛ «باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد، با موازین عدل و نرخ هایی که نه به فروشنده زیان برساند و نه به خریدار! و هرگاه کسی پس از نهی تو از احتکار به چنین کاری دست بزند، او را کیفر کن! و در مجازاتش بکوش، ولی زیاده روی نکن»

قرآن کریم بقره آیه 276 :«خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام قرار داده است . » سوره بقره 184 : «ثروت یکدیگر را بیهوده و بخیانت تصرف نکنید.»

سوره مبارکه مائده ج / 5 : «ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها(و قراردادها) وفا کنید.»

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه : «وَیحَکَ الفِقهُ ثُمَّ المَتجَرُ، فَاِنَّهُ مَن باعَ وَ اشترَری وَلَم یَساَل عَن حرامٍ وَلا حَلالٍ ارتَعلَمَ فی الرِّبا، ثُمّ ارتَعَلَم.» مستدرک الواسئل، ج13، ص 247.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید :«مَن ارادَ التِّجارَهَ فَلیَتَفَقّه فی دینه لِیَعلم بذلِکَ ما یَخِلّ کهُ مِمّا یَحرُمُ عَلَیهِ وَ مَن لم یَتَفَقِّه فی دینه ثُمَّ اَتّحَجَر تُوَرَّط الشُبهاتی.» ترجمه : «هر که می خواهد تجارت کند باید با مسائل دینش آشنا شود تا حلال و حرام را از هم باز شناسد و کسی که قبل از فراگیری احکام دینش تجارت کند، داخل کارهای شبهه ناک خواهد شد» . وسائل الشیعه ج 12 ص 283

احکام صلح

وَ إن طَآئِفَتانِ مِنَ المُومنینَ اقتَتلُوا فَأصلحوا بَینَهُما فَان بَغَت احدَهما عَلی الاُخرَی فَقتلوا الّتیِ تَبغی حَتّی تَفِی ء إلی اَمرِاللهِ فَإن فَآءَت فَاَصلحو بَینَهُمَا بِالعَدلِ و اَقسِطُوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطینَ سورۀ حجرات آیۀ 9

هرگاه 2 گروه از مومنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد؛ و هرگاه بازگشت(و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشینه کنید که خداوند عدالت پیشه گان را دوست میدارد.

1- حَمّادِبنِ أبی طَلحه، عَن حَبیب الأحوَلِ قالَ :

سَمِعتُ اَباعَبداللهِ (علیه السلام) یَقُولُ : صَدَقهَ یُحبُّها اللهُ اِصلاحُ بَینِ الناسِ إذا تفاسَدُوا و تَقاربُ بَینهِمِ إذا تَباعَدُوا عَنهُ، عَن مُحَمّدِبن سِنان، عَن حُذیفَهِ بنِ مَنصورٍ، عَن أبی عَبدِاللهِ (ع) مِثلهُ

2- هِشامِ بنِ سالِمٍ، عَن أبی عبد الله(ع): قالَ: لَأن اَصلَحَ بَینَ اثَنینِ اَحَبُّ اِلیّ مِن أن اتَصَدّق بدینارینِ.

1- امام صادق(ع) می فرمود : صدقه ای را که خدا دوست دارد، اصلاح میان مردم است، زمانی که اختلاف و فساد یابند، و نزدیک ساختن آنها بیکدیگر زمانی که از هم دور شوند.

2- و فرمود : اصلاح کردنم میان 2 نفر نزد من محبوب تر است از اینکه دو دینار تصدق دهم .

احکام اجاره

آیه 26 و 27 سوره قصص : قَالَت إحداهُما یا اَبَتِ استَئجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ استَئجرتَ القویّ الأمینُ قالَ انّی أریدُ اَن اُنکِحَکَ إحدَی ابنَتَیّ هاتَینِ علی اَن تَأجُرَنی ثَمانِی حِحج ... ترجمه : یکی ازآن دو (دختر) گفت : پدرم! او ( حضرت موسی) را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کس است که قوی و امین باشد( و او همین مرد است) (شعیب) گفت من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی ...

- این آیه دلالت دارد که اجاره دادن و اجیرگرفتن کار مشروعی است.

احکام قرض

در سوره مبارکه بقره آیه 245 می خوانیم : «مَن ذَاالّذی یُقرِضُ الله قَرضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ ، اًضعافاً کثیره و الله یَقبِضُ و یَبصُطُ واِلیه تُرجُعون» ترجمه : «کیست که به خدا قرض الحسنه ای دهد(و از اموالی که خدا به او بخشیده انفاق کند) تا آن را برای او چندین برابر کند و خداوند است که (روزی بندگان را) محدود یا گسترده می سازد (و انفاق هرگز باعث کمبود روزی آنها نمی شود) و به سوی او بازگردانده می شوید.

امام صادق علیه السلام می فرماید : اگر قرض دهم برایم بهتر از این است که همانند آن را صدقه دهم ... (وسائل الشیعه ج 13 ص 87 ، کلیات فقه اسلامی ص 181 )

احکام رهن

آیه 283 سوره بقره : و إن کُنتُم عَلی سَفَرٍ وَلَم تَجِدُوا کاتباً فَرهانٌ مقبوضَهٌ

ترجمه : اگر در سفری بودید و به کسی دینی دارید و کاتبی که بنویسید نبود پس گرو گرفته شود . این آیه دلالت دارد که گرو گرفتن جائز است و رسول خدا برای قرضی زره خود را نزد یهودی گرو گذاشت (احکام القرآن ص 564)

احکام ضمان یا ضمانت

آیه 72 سوره یوسف : قَالوا نَفقِدُ صُوَاعَ المَلِکِ وَلِمَن جاءَ بِهِ حِملُ بَعیرٍ وَأنا بِه زَعیمٌ ترجمه : گفتند پیمانه پادشاه را ! و هر کس آن را بیاورد یک بارِ شتر(غلّه) به او داده می شود و من ضامن این(پاداش) هستم . این آیه دلالت دارد بر جواز ضمانت .

احکام ازدواج

و مِن ایاته اشن خَلَقَ لشکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنو اِلیها وجَعَلَ بینکُم مَوَدّهً و رحمهً اِنّ فی ذلکَ لایاتٍ لقومٍ

ترجمه : و باز یکی از آیات الهی آنستکه برای شما از (جنس) خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود همانا در این امر نیز برای مردم با فکرت ادله علم وحکمت حق آشکار است. سوره روم آیه 21

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : «در اسلام سازمانی محبوبتر از ازدواج تشکیل نگردد.»

امام باقر(علیه السلام) : «کسی که همسر اختیار کند نصف دین خود را نگاه داشته است.») کتاب احکام دین نشر دفتر فرهنگ اسلامی ص 69 (

ازدواج

(وَأنکِحُوا الایامی مِنکُم وَ الصّالِحینَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکُونوا فُقَرَاءَ یغنهمُ الله مِن فضلِهِ واللهُ واسعٌ علیمٌ * وَلیَستَعفِفِ الذینَ لَایَجدُون نِکاحاً حتی یُغنِیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ » سوره نور آیه 32 و 33

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد؛ خداوند گشایس دهنده و آگاه است و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند؛ باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.حدیث : امام علی علیه السلام : بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر برای امر ازدواج میانجگیری کنی، تا این امر به سامان برسد.             وسائل الشیعه ج 14 ص 27

حدیث : امام موسی بن جعفر علیه السلام ؛ سه طایفه اند که در روز قیامت در سایه عرش خدا قرار دارند، روزی که سایه ای جز سایه او نیست ؛ کسی که وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و کسی که به هنگام نیاز به خدمت، خدمت کننده ای برای او فراهم کند و کسی که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد. وسائل ج 14 ص 27

احکام متعه(صیغه)

(... فَما اِستَمتَعتُم بِهِ مِنهُنّ اُجُورَهُنّ فَریضَه)        سوره نساء آیه 24

ترجمه : و زنانی را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه ای[واجب] به آنان بدهید.از حضرت باقر و حضرت صادق علیه السلام آمده که آیه درباره متعه نازل شده و سنت پیغمبر بر آن جاری شده است .

حدیث : امام علی(ع) می فرماید : اگر عمر، از ازدواج موقت نهی نمی کرد
بی تردید به جز شقاوتمندان کسی دامان به زنا نمی آلود. ر.ک بحارالانوار ج100 ص 314

احکام نگاه کردن

سوره نور آیه 30 : قُل لِلمُومنینَ یَغُضّوامِن اَبصارِهِم وَیَحفَظَُوا فُرُوجَهُم ذالکَ أزکی لَهُم إنّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصنَعون ترجمه : به مومنان بگو چشمهای خود را(از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان
پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است.

- قال رسول الله (ص) مِن ملاء عینه من حرام ملاء الله عینه یوم القیمه من النار الا ان یتوب و یرجع   ،ترجمه : حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند کسی که چشمش را از حرام پر کند خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پر می کند مگراینکه توبه و بازگشت نماید. (بحارالانوار، جلد 104، ص 32 ، حدیث 3، سه رساله نوشته آیت ا... مجتهدی تهرانی ص 6 )

احکام طلاق

از رسول خدا، صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده :

«... ما مِن شَی ءٍ اَبغَضُ اِلی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِن بَیتٍ یَخرَبُ فیِ الاِسلامِ بالفُرّقَهِ یَعنی الطّلاقَ » یعنی چیزی نزد خداوند نکوهیده تر از این نیست که خانواده ای در اسلام به وسیله طلاق خراب شود. «وسائل الشیعه ج 7 ص 267

امام صادق علیه السلام فرمود : «ما مِن شَی ءٍ مِمّا اَحَلّهُ اللهُ عَزّوَجَلَ اَبغَضُ اِلَیهِ مِنَ الطّلاقِ و اِنّ اللهَ یَبغِضُ المِطلاق الذّوّاقَ » چیزی در میان حلالهای خدا، نزد او منفورتر از طلاق نیست و همانا خداوند با هر شخصی بسیار اطلاق دهندۀ هوسباز، دشمن است . فروع کافی ج 6، ص 54 .

وإن عَزَمُوا الطلاق فَإنّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 227 بقره و اگر تصمیم به جدایی گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعی ندارد) خداوند شنوا و داناست .

احکام غصب

وَلاتأکُلوُا أموالَکُم بَینَکُم بِالبطلِ وَتُدلُوا بِهآ إلَی الحُکّامِ لِتَأکُلُوا فَریقاً مِن اَموالِ النّاسِ بِالا ثمِ و أنتُم تَعلَمُونَ 188 سوره بقره

و اموال یکدیگر را بباطل(و ناحق) در میان خود نخورید و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را(به عنوان رشوه) به قضاوت ندهید، در حالی که می دانید (این کار، گناه است)

احکام شکار

سوره مائده آیه 4

یَسئَلُو نَکَ مَاذآ أحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَکُمُ الطّیّبت وَمَاعَلّمتُم مِنَ الجَوارحِ مُکَلّبینَ تُعَلِمونَهُنّ مِمّا عَلّمَکُمُ اللهُ فَکُلُوا مِمّا اَمُسکنَ عَلَیکُم وَاذکُرُا اسمَ اللهِ عَلیهِ وَ تَقُواللهَ اِنّ اللهَ سَریعُ الحِسابِ. از تو سوال می کنند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است ؟ بگو : آنچه پاکیزه است، برای شما حلال گردیده ؛ و (نیز) صید حیوانات شکاری و سگهای آموخته(و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد داده اید، ( بر شما حلال است ) پس، از آنچه این حیوانات برای شما(صید می کنند و ) نگاه می دارند، بخورید، نام خدا را ( به هنگام فرستادن حیوان برای شکار) بر آن ببرید و خدا را بپایید که خداوند سریع الحساب است .

احکام خوردنیها و آشامیدنی ها

آیه 168 سوره بقره : یَاَیُّهاالنّاسُ کُلُوا مِمّا فی الارضِ حَلَلاً طِیباً وَلاتَتَّبِعُوا خُطُوتِ الشیطنِ إنَّهُ لَکُم عَدُومبینٌ

ترجمه : ای مردم از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید؛ و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ چه اینکه او، دشمن آشکار شماست .

احکام نذر

اِنّ الأبرار یَشرَبُونَ مِن کَأسٍ کَاِنَ مِزاجُها کافُورا * عیناً یَشرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجّرونَهَا تَفجِیراً * یُوفُونَ بالنّذرِ و یَخَافُونَ یَوماً کانَ شَرُّهُ مُستطیراً * وَ یُطعِمُون الطّعَامَ عَلَی حُبّهِ مُسکیناً وَ یتیماً وَ أسیراً * إنّما نُطعِمُکُم لوجهِ الله لانریدُ مِنکُم جَزَاءً وَلاشُکُوراً إنا نخافُ مِن ربّنا یَوماً عَبُوساً قمطریراً*

بیقین ابرار و نیکان از جامی نوشند که با عطر خوشی آمیخته است * از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند * آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزی که شر وعذابش گسترده است می ترسند، و غذای(خود) را بااینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به«مسکین» و«یتیم» و «اسیر» می دهند* (و می گویند) ما شما را به خاطر خدا طعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاس از شما نمی خواهیم * ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است .

احکام قسم خوردن

سوره مائده آیه 89

لَایواخِذُکُمُ اللهُ بِاللّغوفی اَیمَنِکُم وَلکِن یُواخِذکُم بِما عَقّدتُّمُ الأیمنَ فَکفّرَتُهُ به اطعامُ عَشَرهٍ مَسنکینِ مِن اَوسَطِ مَاتُطعِمُونَ اَهلیکُم اَوکسِوَتُهُم اَو تَحریرُ رَقَبهٍ فَمَن لّم یَجد فَصِیَامُ ثَلثهِ اَیّام ذالک کَفرهُ ایمنکم اذا خَلفتم و حفظوا ایمنکم کذلک یُبَیّنُ اللهُ لَکُم ءایَتِه لَعَلّکُم تَشکُرُون 89 مائده خداوند شما را بخاطر سوگندهایی بیهوده(و خالی از اراده ) مواخذه نمی کند؛ ولی در برابر سوگندهایی که(از روی اراده) محکم کرده اید، مواخذه می نماید. کفاره این گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهای معمولی است که به خانواده خود می دهید؛ با لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و یا آزاد کردن یک برده؛ و کسی که هیچ کدام از اینها را نیابد، 3 روز روزه می گیرد؛ این، کفاره سوگند های شماست به هنگامی که سوگند یاد می کنید (و مخالفت می نمایید) و سوگندهای خود را حفظ کنید(و نشکنید) خداوند آیات خود را این چنین برای شما بیان می کند، شاید شکر او را بجا آورید.

احکام وصیت

لِلوالِدَینِ وَالاَقرَبینَ بالمَعرُوفِ حَقّاً عَلی المتّقینَ . سوره بقره آیه 180

ترجمه : بر شما نوشته شده است چون مرگ یکی از شما فرا رسید اگر مالی را به جای گذارده باشد، بر پرهیزکاران وصیت کردن برای پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته حق است . حدیث : حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید : کسی که بدون وصیت بمیرد مانند مردن جاهلیت مرده است.تفسیر روان جاوید جلد اول ص 283

حدیث : امام صادق علیه السلام می فرماید : سزاوار نیست از برای مردم مسلمان آن که شب را به روز آورد مگر آن که وصیت او زیر سرش باشد. تفسیر روان جاوید ج 1 ص 283

احکام ارث

آیه 6 سوره احزاب : وَأولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولابِبَعضٍ فی کتاب الله ... ترجمه : و خویشاوندان نسبت به یکدیگر ازمومنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته اولی هستند . (این آیه راجع به ارث است که دلالت می کند که خویشان انسان بعضی مقدم بر بعض دیگرند)

آیه 7 سوره نساء : لِلرّجَالِ نَصیبُ مِمّا تَرَکَ الوَلِدَانِ وَالأقرَبُونَ و لِلنّسَاء نَصیبُ مِمّا تَرَکَ الوَالدَانِ و الأقرَبُونَ مِمّا قَلّ مِنهُ اَوکَثُرَ نَصِیباً مّفروضاً 7 سوره نساء

برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند سهمی است؛ و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی

وَلَکُم فِی القَصاص حَیاهٌ یَاأولیِ الألبابِ بقره آیه 179 ))   و ای صاحبان خرد، برای شما در قصاص، حیات و زندگی است . ((

یَا ایهَالّذینَ ءامَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فی القَتلَی الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبد بِالعَبدِ بالانثی فَمَن عُفِیَ لَهُ مِن اَخِیهِ شی ءٌ فَاتّباعٌ بِالمعروفِ وَ أدَآءٌ إلیهِ بإحسنٍ ذلکِ تَخفِیفٌ مِن رَبِکُم وَرَحمَهٌ فَمَنِ اعتَدیَ بَعدَ ذلکَ فَلَهُ، عَذَابٌ ألِیمٌ 178 سوره بقره ای افرادی که ایمان آورده اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است : آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر(دینی) خود چیزی به او بخشیده شود (حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروی کند(و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد) و او[= قاتل] نیز، به نیکی دیه را (به ولیّ مقتول) بپردازد، (و در آن، مسامحه نکند) این تخفیف و رحمتی است از ناحیۀ پروردگار شما، و کسی که بعد از آن، تجاوز کند عذاب دردناکی خواهد داشت.

یُومِنُونَ بِاللهِ وَالیَوم الأخِرِ وَیَأمُرُونَ بِالمَعروفِ وَینهَون عَنِ المُنکَرِ یُسرِعُونَ فی الخَیراتِ وَ اولئکَ مِنَ الصّلِحینَ ،به خدا و روز واپسین ایمان می آورند، امرو به معروف و نهی از منکر می کنند، و در انجام کارهای نیک، پیشی می گیرند و آنها از صالحانند . سوره آل عمران آیه 114

حدیث : پیغمبر اکرم می فرماید : کسی امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست .

ولتکن مِنکم أمَّهٌ یَدعُونَ إلَی الخَیرِ وَ یَأمُروُنَ بِالمعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکرِ و اولئکَ هُمُ المفلِحُونَ .باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند وآنها همان رستگارانند . سوره آل عمران آیه 104

حدیث :امام علی علیه السلام فرمودند : تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان است در برابر دریای پهناور.                  نهج البلاغه کلمات قصار شماره 374

احکام امر به معروف و نهی از منکر

حضرت امیرالمومنین علیه السلام روزی خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند : «امتهایی که پیش از شما بودند همینکه آلوده به گناهان شدند و علماء و پیشوایان دینی آنان را از این گناهان و مفاسد باز نداشتند، آنان هم به گناهان خویش افزودند، گرفتاریهای عظیم پیدا کردند . پس شما امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدانید که عمل به این دو وظیفه بزرگ نه أجل کسی را نزدیک می کند و نه روزی کسی را از بین می برد.» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : «همیشه امت من در خیر و خوشبختی بسر می برند مادامیکه به کارهای نیک فرمان دهند و از کارهای ناروا جلوگیری نمایند و در نیکوکاری همکاری کنند وقتی این مراقبت و نظارت همگانی از بین رفت برکت از آنان سلب می شود دو گروهی از اشرار و بداندیشان بر آنان مسلط می شوند . آنگاه زمین و آسمان دادرس و یاوری پیدا نمی کنند.» دو حدیث از کتاب دین ، نشر فرهنگ اسلامی ص 51.

باب جهاد

«وَقاتِلُوا فی سَبیل اللهِ الذین یُقَاتِلُونکُم و لا تَعتَدُوا . » «و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، پیکار کنید و از حد تجاوز نکنید.» سوره بقره آیه 190

خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه بقره آیه 216 می فرماید:«کُتَب عَلَیکُم القِتَالُ وَ هُوَ کُرهُ لَکُم وَعسی اَن تَکرَهُوا شیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم و عسی اَن تحبوا.»

شیئاً و هو شرٌ لکفر و الله ُ یَعلَمُ و انتَم لا تعلَمُون

جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید.

«وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَتکُونَ فِتنَهٌ وَیَکُون الدّینُ کُلّهُ لله »

با آنان پیکار کنید تا فتنه ای نماند و دین همه اش برای خدا باشد. (سوره انفال آیه 39)

حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره جهاد فرموده است :

«اما بعد جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداست . مردمی که از جهاد روی برگردانند،خداوند لباس ذلت بر تن آنها می پوشاند و بلا بر آنان هجوم می آورد، حقیر و ذلیل می شوند، عقل و فهمشان تباه می گردد و به خاطر تضییع جهاد، حقشان پایمال می شود و نشانه های ذلت در آن ها آشکار می گردد و از عدالت محروم می گردند . » (نهج البلاغه فیض الاسلام خ 27)  

 تحقیق و گردآوری :رضا قارزی-1385ش



1- وسائل الشیعه جلد اول صفحه 257 .

آينده تحولات غرب آسيا(خاورميانه)وقدرت‌يابي حركت‌هاو دولت‌هاي شيعي

بسمه تعالي

آينده تحولات غرب آسيا(خاورميانه)وقدرت‌يابي حركت‌هاو دولت‌هاي شيعي

سير تحولات و روند مسائل روز منطقه خاورميانه نشانگر افزايش و اوج‌گيري قدرت، تسلط بر اوضاع كنوني جنبش‌ها، قيام‌ها، دولت‌ها و حكومت‌هاي شيعي به محوريت ايران اسلامي با عنوان جبهه مقاومت اسلامي مي‌باشد. انقلاب اسلامي نقطه شروع و آغازين اين حركت بود و روزبه‌روز شاهد قوت‌گيري تعالي و رشد اين حركت در سطوح جهاني، منطقه و داخل كشورهاي اين جبهه مي‌باشد.

حركات و تلاش‌هاي غرب، امريكا، رژيم صهيونيستي و نوكران حلقه بگوشي منطقه‌اي آنان در راستاي ادامه مبارزه با جبهه مقاومت، استمرار دارد اما مسير سرآشيبي ضعف، فرسايشي شدن اقدامات آنها، افزايش نگراني، استيصال و ناتواني آنها در مديريت شرايط امروز مشهود مي‌باشد.

توافق نامه ژنو 3 با موضوع هسته ايران با 1+5 يا (3+3) و مذاكرات ژنو 1 و 2 و عدم سرانجام و موفقيتي براي غرب و جبهه عربي ضد شيعي، ادامه پيروزي‌ها و پيشروي‌هاي عرصه ميداني سوريه، ادامه اعتراضات مسالمت‌آميز در برابر دولت‌هاي عربي زير سلطه امريكا به ويژه بحرين، يمن، ضعف جبهه غربي، عربي در بحران سوريه، مقاومت دولت افغانستان بر عدم پذيرش توافقنامه امنيتي نگين كابل و گسترش آشتي ملي و جذب مردم به نظام سوريه عليه واشنگتن، ادامه قوت‌يابي تجاري اقتصادي روسيه و چين در معادلات اقتصادي منطقه، تحكيم روابط ايران روسيه و ده‌ها مورد ديگر دلالت بر آينده قدرتمندانه و موفقيت‌آميز جبهه مقاومت و فروپاشي و شكست سياسي امنيتي اقتصادي استراتژيكي غرب، امريكا و عرب‌هاي وابسته به امريكا در صحنه تقابل منطقه را نشان مي‌دهد.

ايدئولوژي ناب واحد اسلامي با استراتژي‌ها، راهبردها، راهكارها و رويه‌هاي ضروري آن نويد دهنده زندگي، برنامه، اهداف كلان، اجرايي و عملياتي موفقيت‌آميز براي جبهه مقاومت در آينده نزديك مي‌باشد.

مهمترين نظريات و ديدگاه‌ها مطرح پيرامون آينده منطقه را در چند محور مي‌توان خلاصه نمود:

1- نظريات تحول‌گرا و تعمير صحنه ميداني:

كه تأكيد بر ترميم و تعويض اوضاع كنوني با نگاه عربي و بيگانه در جهت منافع امريكا، غرب و هم‌پيمانان و نوكران آنان مانند تغيير اوضاع بهم ريخته‌ي خاورميانه در سال‌هاي 1920 تا 1940 قبل از جنگ جهاني و رسيدن به اوضاع تثبيت شد و اقتدار‌گرايي امريكا در منطقه كه جز خيال و تلاشي غير محقق چيزي بيش نيست.

2- نظريات آنارشيستي و بهم ريختگي منطقه:

در اين نظريات و ديدگاه‌ها تحولات و رويدادها دو سر دارد. يك طرف آن عربستان سعودي و طرف ديگر آن ايران اسلامي است كه عرصه ميدان سياست منطقه، بين اين دو قطب تقسيم شده است.

در آسيايي مركزي، تركيه، سومالي، يمن، بحرين و هرجاي ديگر در منطقه تقابل عربستان با تلاش‌هاي مسالميت‌آميز ايران اسلامي در جهت رشد و تعالي و جلو رفت جهان اسلامي را شاهديم ليكن قدرت‌يابي حركت‌هاي شيعه‌ كاملاً مشهود بوده و همچنين شكست‌هاي متعدد عربستان در ابعاد مختلف استراتژيكي آن. به عبارت ديگر روياي تسلط و تقابل عربستان و نفوذ جريان‌هاي وهابي و سلفي باعث بهم ريختگي اوضاع منطقه در حال و آينده نزديك گشته و مي‌گردد.

عربستان در شرق آسيا و جهان اسلام به دمباي تثبيت موقعيت خود و عدم رشد و قدرت‌گيري ايران و ديگر حركت‌ها و دولت‌هاي شيعي مي‌باشد، با رهبريت غرب و امريكا.

پر واضح مي‌نمايد كه در آينده، تحولات ايران، عراق، سوريه، لبنان و غيره تأثير بسزا و محوري در آينده منطقه خواهد داشت. آثار رشد حركت‌هاي جبهه مقاومت در بحرين، يمن، افغانستان، عربستان و كشورهاي حوزه خليج‌فارس و شمال آفريقا بسيار شگرفت و عميق مي‌باشد و تحولات بسياري در آينده ايجاد خواهد نمود و باعث كاهش توان و قدرت جريان‌هاي مخالف، سلفي و وهابي چند شيعي مي‌شود.

3- نظريات و ديدگاه‌هاي‌ حفظ منافع امريكا و مبارزه با جبهه مقاومت، در عين قدرت‌گيري انقلاب اسلامي و حركت‌هاي شيعي:

منطقه اين نظريه كه آشكارتر از نظريات تحول‌گرا، تعميري و آنارشيستي مي‌باشد به واقعيت نزديكتر است و نشان از طراحي و تلاش غرب به رهبريت امريكا در عرصه تحولات كنوني منطقه با رويكرد تضعيف، تخريب، فشار، كشتار، ترور، تغيير ماهيت و نابودي جريان انقلاب اسلامي، جبهه مقاومت و حركت‌هاي شيعي و تأثير آنان در آينده سياسي خاورميانه مي‌باشد كه تاكنون معادلات جهاني و منطقه را تغيير داده است و به اعتراف دوست و دشمن ايران مبدل به ابر قدرتي در منطقه و آثار فرامنطقه‌اي و جهاني‌اش شده است.

در جمع‌بندي و نتيجه‌گيري مطالب به نكات مهمي در آينده تحولات و رويدادهاي سياسي منطقه مي‌توان اشاره نمود از جمله:

1- ترس و رعب امريكا رژيم اشغالگر صهيونيسم و همراهان منطقه آنان در جريان تهديد جبهه مقاومت و قوت‌گيري جبهه مقاومت خاصه ايرن در ابعاد نظامي، سياسي، امنيتي، اقتصادي، انساني، علمي و فني.

2- معادلات منطقه كاملاً بر هم خورده و ظهور قدرت جهاني جبهه مقاومت و ايرن اسلامي انكار ناپذير است.

3- گسترش فعاليت‌هاي سياسي اقتصادي چين و روسيه در منطقه و شكست‌هاي متوالي غرب و امريكا در عرصه ميداني به ويژه اقتصادي.

4- نگراني امنيت رژيم اشغالگر صهيونيستي و توانمندي‌هاي خاص ايران اسلامي.

5- عدم توقف رشد علمي، صنعتي و تكنولوژيكي برنامه هسته‌اي ايران و قابليت‌هاي موشكي، علمي، فني، انساني ايران مانع بزرگ غرب در منطقه گرديد. و اهرم فشار بر سر مستكبر جهاني است به ويژه قدرت مافوق ولايت الهي، عنايت معصومين به ويژه حضرت وليعصر و رهبري و ولايت مطلقه فقيه.

6- ناتواني‌ها، شكاف‌ها، اُفت‌هاي مختلف جبهه غربي، عربي، تركي در منطقه.

7- افزايش اعتراضات تلاش‌هاي ملت‌هاي منطقه و جان عليه جريانات استكبار غربي در منطقه و گسترش شعارهاي جبهه مقاومت.

مطلب پاياني

ايران اسلامي و جبهه مقاومت با انديشه اسلام ناب و مبارز با صهيونيسم و تقابل با سلطه جهاني امريكا بر مسلمانان و مظلومان جهان در اقصي نقاط دنيا حضور داشته و عقبه استراتژيكي، اقتصادي، اجتماعي آن، نابودي امريكا، اسرائيل و حكومت‌هاي غير الهي و ماترياليستي امروز را در آينده نويد مي‌دهد. اينده بشريت در نظر دولتمردان، نظريه پردازان و مجريان انديشه ماترياليستي غرب جز پرداختن به دنيا و مسائل آن چيزي نبوده و راه آينده بشر را جز زندگي ليبراليستي دموكراتيك در بحران‌ها مشكلات جمعي، امنيتي، اجتماعي و اخلاقي، قتل‌ها و نظام‌هاي غير اخلاقي و ضد ديني چيز ديگري نمرداند، حال آنكه سال‌هاست كه بطلان و عدم پاسخگويي مكاتب انديشه تفكر غيرالهي (ماترياليستي) بر جهانيان اثبات گرديد.

ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي انديشه ناب شيعي در جهان و رابطه با خالق مطلق توانا و واحدي دانا و مدبّر و قاهر و مقتدر نشانگر جهان بيني و ايدئولوژي كامل، جامع، متعالي و بروز و جوابگو مي‌باشد كه انسان گرفتار در سراب‌هاي مختلف و عقايد باطل و غيرحقيقي را به سر منزل نجات مي‌رساند.

انديشه ناب و متعالي حضرت امام رحمه‌الله عليه و مقام عظماي ولايت امام خامنه‌اي دام‌ظله و پيروان، شيعيان، مراجع، شهدا و بزرگان در عصر امروز نسخه‌اي نجات دهنده بشر مي‌باشد كه دسيسه‌هاي غيرحكومتي امريكا، انگليس، اروپائيان متحد آن و ديگران همسو آنان را نقش برآب كرده و باعث تعالي، رشد، عدالت‌محوري، تكامل و توانمندان در زندگي او مي‌نمايد.

به اُميد توانمندي و قدرت‌گيري بيشتر حركت‌ها و دولت‌هاي شيعي تا نجات كامل بشر و پيروزي به سلطه‌گران جهان

رضا قارزي

حکومتها و انواع آن  

بسمه تعالی  

حکومتها و انواع آن  

دریک تقسیم بندی کلی به «الهی» و«غیرالهی» ، (طاغوتی) تقسیم می شود. این تقسیم بندی درقرآن با تعبیر«ولایت الله» و«ولایت طاغوت» آمده است. حکومت الهی، حکومتی است که براساس احکام وقوانین الهی ونیازهای فطری انسان اداره می شود. وحاکم آن نیز با معیارهای الهی انتخاب می گردد. حکومت طاغوتی یعنی هرحکومتی که با معیارهای الهی همخوانی ندارد وحق حاکمیت وحاکم را دراین نوع حکومت، زوروقلدری (دررژیم های استبدادی) وتبلیغات فریبکارانه کارتل ها (دررژیم های مدعی دموکراسی ، تعیین می کند. وقوانین آن برمبنای نظرشخص حاکم یا خواست اکثریت مردم تدوین می شود. براساس این تقسیم بندی انواع حکومت عبارت است از:  

الف: استبدادی (سلطنتی، دیکتاتوری یا شاهنشاهی)  

حکومت استبدادی حکومتی است که زمام امورجامعه به دست یک فرداست و او بدون هیچ گونه قانون ومعیار.. مورد قبولی هرچه را بخواهد انجام می دهد. این نوع حکومت دارای ویژگی های زیراست: 1- تنها سرچشمه وخاستگاه قدرت درآن، غلبه است. هرکس براساس توارث یا تبانی یا کودتا و توطئه برجامعه غلبه کند حاکم آن جامعه محسوب می شود. درچنین حاکمیتی، حاکم برای به دست آوردن قدرت وحفظ آن ازهروسیله ای بهره می گیرد. 2-منشأ دستورها وخواسته ها، اراده شخص حاکم است وهمه باید با اراده وتمایل حاکم هماهنگ باشند. 3-هدف اصلی حکومت تأمین منافع طبقه حاکم است وکلیه سیاست ها با این هدف هماهنگ می شود. 4- محوررابطه حاکمیت ومردم، سلطه وتسلیم است. حاکم با زوروتهدید برمردم، مسلط می شود وآنان چاره ای جز اطاعت ندارند. 5- مبنای گزینش کارگزاران وعوامل اجرایی، تبعیت ووفاداری به حاکم است وفضائل اخلاقی مورد توجه نیست . بلکه درموارد زیادی بی توجهی به اخلاق وفضیلت وداشتن روحیه درندگی وچاپلوسی لازمه کار مأمورحکومت است. 

 ب: دموکراسی دموکراسی، واژه ای یونانی است که ازدوکلمه «دموس» و«کراتوس» ترکیب شده است. «دموس» یعنی مردم و«کراتوس» یعنی حکم. دراصطلاح سیاسی به معنای حکومت مردم برمردم است. حکومتی که از اراده مردم سرچشمه گرفته باشد. دموکراسی، نوعی حکومت است که به موجب آن، اکثریت مردم کنترل سیاسی جامعه را دردست دارند و دررأس آن فرمانروایی قرارگرفته که ازجانب مردم انتخاب شده است.اعم از این که مردم اورا به طورمستقیم انتخاب کرده باشند ویا منتخب نمایندگان مردم باشد. مهم ترین ویژگی حکومت دموکراسی عبارت است از: 1- منشأ حاکمیت درحکومت دموکراسی، ظاهرا قرارداد اجتماعی است ومجموعه ای ازمردم برای حفظ منافع ودفع زیان، دولتی ( با رضایت اکثریت) برسرکار می آورند. 2-مبنای کارومنشأ حقوق وقوانین، طبق ادعا، خواست مردم است. 3-هدف اصلی، تأمین منافع شهروندان وبرآوردن آرزوهای آنان درحدامکان می باشد که محوراین آرزوها ومنافع زندگی دنیوی وحیات مادی وروزمره آنان است. 4-دراین نوع حاکمیت،خواست مردم باید تأمین شود وبه هرمیزان که هیأت حاکمه وعوامل حکومتی درتأمین خواست مردم موفق باشند به همان مقدار ازحمایت وپشتیبانی وآرای مردم برخوردارخواهند بود. 5-معیارگزینش کارگزاران وعوامل اجرایی، محبوبیت ومقبولیت اجتماعی آنان است. خواه شایسته وکاردان باشند ویا نباشند، مثلا ممکن است یک هنرپیشه سینما که چیزی ازسیاست نمی داند، آرای مردم را به دست آورد. به عنوان نمونه می توان ازریاست جمهوری ریگان دردو دوره حکومت نام برد که هنرپیشه ای بیش نبود اما توانست براثر تبلیغات فریبکارانه و..آرای مردم را به دست آورد. ترجیح خواست مردم برنیازواقعی ومصالح عمومی آنان، تحمیل خواست اکثریت نسبی اقتصادی برآرای مردم برکل جامعه، تأثیرمستقیم تبلیغات متکی برقدرت اقتصادی برآرای مردم ازکاستی های حکومت دموکراسی است. علاوه براین، تاریخ حکومت های دموکراسی نشان می دهد که درعمل هیچ یک ازاین اصول به ظاهرزیبا، به اجرا درنیامده وحکومتهای دموکراتیک جهان نه تنها تعهد وپایبندی خود به اصول دموکراسی را به اثبات نرسانده اند، بلکه سیاست ها ونقد ومنش های خود را همراه درست درجهت مخالف این اصول به اجرا نهاده اند. رفتار تبعیض آمیزآمریکا با سیاهان وسرخپوستان درداخل آن کشور، حمایت ازرژیم غاصب اسرائیل وزیرپا نهادن حقوق حقه مردم فلسطین، رفتارخصمانه فرانسه با مستعمرات خود ازجمله الجزایر ورفتاروحشیانه انگلیس، درمواجهه با مستعمرات خویش نمونه های روشنی به دروغین بودن ادعای دموکراسی دراین کشوراست. توجه : از جمله اقسام بعدی حکومتهای غیر الهی حکومت مشروطه سلطنتی، حزبی و غیره می باشد.  

ج: دینی یا ولایی : حکومت دینی برمبنای حاکمیت خدا برمردم است نه حکومت فرد برمردم اقلیت براکثریت ویامردم برمردم. معیاردینی بودن حکومت، دخالت دادن آموزه های دینی درشئون مختلف جامعه است. آنچه حکومت دینی را از دیگر حکومت ها متمایز می سازد، پذیرش مرجعیت دین درامورسیاسی است، ازاین روهویت حکومت دینی بستگی کامل به پذیرش نقش دین درحیات اجتماعی بشردارد. حکومت دین نیز دارای خصوصیات خاص خود است که به اهم آن ها به اختصار اشاره می شود. 1-درحکومت دینی، حاکمیت مطلق از آنِ خداوند است. قرآن کریم می فرماید: «ولله ملک السموات والارض ومابینهما یخلق مایشاء والله عل کل شی قدیر» مائده، 17، ترجمه :«حکومت آسمان ها وزمین وآنچه میان آن دوقرار دارد ازآنِ خداست، هرچه بخواهد، می آفریند واو برهرچیز تواناست.» دراین نوع حکومت، احدی ازانسان ها بردیگری ولایت ندارد مگرخداوند به اوچنین ولایتی داده باشد. ازاین روانتخاب ورأی مردم به معنای متداول غربی آن، رکن منحصر درتعیین حاکم نیست وبه جای انتخاب، بیعت مطرح است؛ یعنی باید با حاکم جامع الشرایط ومنصوب ازطرف خدا بیعت کند بیعت که اوولایت را پذیرفت. 2- منشأ حقوق وقوانین اراده وفرمان خداوند ونیازها ومصالح حقیقی مردم است وتمایلات شخصی افراد طبقه حاکم، درآن نقش ندارد چنان که تمایلات غیرحقیقی ونفسانی، مردم نیز نمی توانند این قوانین را تغییردهد. 3-هدف حاکمان، تأمین مصالح امت درزمینه معاش ومعاد است. با توجه ویژه به جنبه های معنوی انسان ها که برخلاف دیگرحکومت ها که محوروهدف تنها برآوردن آرزوهای دنیایی وحیات مادی است. 4-رابطه مردم وحاکمیت برمبنای ولایت وبیعت است. ولایت به معنای رهبری آگاهانه ازموضعی علمی واخلاقی وبیعت به معنای پذیرش ولایت که ناشی ازایمان به مبانی واصول مکتب است. ازاین رو ازنظام ولایی، ولی امرجامعه اسلامی، بادستمایه ای که ازمنبع آسمانی یک کتاب وسنت می گیرد امت را به سوی حیات جاودان رهبری می کند ومردم با بیعت وپذیرش ولایت او، درتحقق عملی ولایت درجامعه نقش کلیدی این امر کنند. 5-درنظام دینی معیارگزینش کارگزاران ، کاردانی ودیندار است و به عبارت دیگرمعیار مسئولیت،تخصص وتعهد است. زیراتا کسی کاردان نباشد نمی تواند کارآیی داشته باشد. وتا دیندارنباشد نمی تواند با جریان حرکات دینی جامعه هماهنگ باشد. درنظام ولایی مورد منتخب باید افزون بردینداری و تعهد دینی بتواند ازعهده کار نیز برآید و در این جهت ازهمه برتر باشد. 6- درحکومت دینی، کوشش درهمه مشاغل وامور ازولایت امرتا کارگری که دریک مزرعه یاکارخانه کارمی کند، جنبه ادای تکلیف دارد ووسیله تقرب به حق وتکامل معنوی انسان است. ازمقایسه تطبیقی انواع حکومت ها وبیان ویژگی های هریک می توان نتیجه گرفت که : حکومت دینی و ولایی ازامتیازات دیگر حکومت ها، البته درشکل دینی وبه صورتی کامل تربرخوردارو ازنقایص آنها مبرا است.(درس سیزدهم از نشریه حاکمیت دینی درعصرغیبت ناشر نیروی مقاومت بسیج شماره 10، ص 12-20)

انقلاب اسلامی محور تحولات منطقه ای با استراتژی وحدت ،پیشرفت ومقاومت مقابله ای-رضا قارزی  

بسمه تعالی

 انقلاب اسلامی محور تحولات منطقه ای با استراتژی وحدت ،پیشرفت ومقاومت مقابله ای

منطقه خاورمیانه مرکزی مهم و  تاثیر گذاردر تحولات جهانی محسوب می گردد که بخش عمده کنونی تحولات آن، متاثر از انقلاب اسلامی ، سیاست ها و  استراتژی های آن بوده است. نقش بی بدیل مقام معظم رهبری  دام ظله به عنوان سکاندار انقلاب اسلامی و رهبری و تئوری پرداز و تصمیم ساز نظام کاملا آشکار میباشد. مقام عظمای ولایت آیت‌الله العظمی امام  خامنه ای دام ظله در سیر تحولات منطقه به ویژه مقاومت و موج بیداری اسلامی، نقش و جایگاهی متمایز دارند که سایر رهبران منطقه و جهان فاقد آن هستند. ترسیم استراتژ ی های موثر وآینده ساز چون حرکت رو به جلو مسلمانان، مقاومتی که باعث پیروزی و سر بلندی جهان اسلام گردد همچنین وحدت و دوری از اختلاف و عدم گسست بین مسلمانان یادآور و بازخوان اندیشه های انسان ساز و جامعه سازمعمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله علیه می باشدکه به حق رهرو راستین آن آشنای دلهای مسمانان جهان می باشد . مقام معظم رهبری  در کسوت یک فقیه و عالم دینی، نقش رهبری سیاسی را توام با بصیرت و روشن بینی خاصی بر عهده داشته و نه تنها در داخل ایران،‌ بلکه در منطقه و جهان اسلام به ارائه رهنمودهای راهبردی و سرنوشت ساز می پردازند.موفقیت هاى علمى و اقتصادى و سیاسى و نظامى جمهوری اسلامی ایران نشانگرنظام مردم سالاری دینی در ایران است . توصیه رهبری به ملت های انقلابی آن است که در روند دولت سازی به این دو اصل مهم اسلامیت و مردمی بودن توجه خاص نمایند. نکته قابل توجه در الگوسازی جمهوری اسلامی آن است که این الگودهی لزوما به معنای ارائه نسخه ای عینی از نظام ولایت فقیه نیست. به اعتقاد رهبر معظم انقلاب ولایت فقیه یک استنباط شیعی است و چون اکثریت جهان عرب اهل سنت هستند می توانند استنباطات خاص خود را از مذاهب خود مبنی بر مردمسالاری دینی ارائه کنند. مهم آن است که جوهره و روح حاکمیت، دینی و بر اساس آموزه های قرآن و شریعت بوده و الگوهای غربی،مادی و التقاطی به کشورهای مسلمان تحمیل نشود. تجربه‌ جمهوری اسلامی ایران از این حیث مهم است که در سه دهه‌ گذشته مشکلات و چالش‌های بسیاری همچون تحریم‌های اقتصادی و غیره را تحمل کرده و از سر گذرانده است. ایران ثابت کرده که می‌توان در برابر این چالش‌ها مقاومت کرد و به پیش رفت. از همین رو ایران الگوو محوری برای ملت‌های منطقه شده تا بدانند که اسلامگراها هم می‌توانند همانند گذشته از پیشرفت‌های علمی وفنی برخوردار شوند.این اتفاقی است که در ایران رخ داده است. پس همکاری و همگرایی کشورهای عربی و اسلامی می ‌تواند راه را کوتاه کند تا به جای آن‌که از صفر شروع کنند،رهبری ایران در مواضع خود تمام قد در مقابل سیطرة غربی‌ها و استکبار جهانی ایستاد.درالگوبخشی جمهوری اسلامی از نگاه رهبر انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی به عنوان پیش قراول بیداری اسلامی در سطح منطقه است که هم آزمون انقلاب و هم آزمون حکومتداری را با موفقیت پشت سر گذارده و تجارب ارزنده ای در دست داردومی تواند به ملت های انقلابی الگو ارائه دهد.بیداری اسلامی در قلب مسلمین و از زمان امام خمینی رحمه الله علیه و انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد و آغاز گردیده و این بیداری در قلب تمام مسلمانان جهان در سراسر دنیا وجود دارد. سیاست مقام عظمای ولایت امام  خامنه ای دام ظله سیاست خدایی است و سیاست آمریکا سیاست شیطانی است و بین این دو تقابل کامل وجود دارد. درماههای اخیرافزایش تحركات و اقدامات مختلف سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیك آمریكا وغرب علیه جمهوری اسلامی ایران وهمچنین تصویب قطعنامه های مختلف شورای امنیت سازمان ملل بر علیه تلاشهای صلح آمیز هسته ای ایران موجب گردیده است كه عده ای اینگونه اقدامات را آغاز های نو علیه كشور اسلامیمان  ارزیابی نمایند در واقع آغاز دور جدیدی از جنگ روانی و تبلیغی دشمن می باشد كه با بهره گیری از توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماسی دشمن كه در برخی مواقع چاشنی خشونت را نیز بهمراه دارد، در حال انجام است. و از طرف دیگرجایگاه رفیع انقلاب اسلامی و توانمندی های روز افزون و بی نظیر كشور اسلامیمان در ابعاد مختلف و در مقایسه با گذشته ضمن ارتقاء جایگاه ایران اسلامی بعنوان قدرت برتر منطقه، موجب خنثی نمودن توطئه های گوناگون بیگانگان گردیده است. قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران و بهره مندی كشور از توانمندی های مختلف در عرصه امكانات و تجهیزات دفاعی، نیروی انسانی كارآمد و آموزش دیده و بویژه بهره مندی كشور از میلیون ها نیروی فداكار و سازماندهی شده بسیج مردمی و همچنین برخورداری نظام جمهوری اسلامی ایران از پشتوانه مردمی از جمله بزرگترین مولفه های قدرت انقلاب اسلامی و مانع بزرگی بر سر راه هرگونه تعرض به جمهوری اسلامی ایران تلقی می گردد. قدرت الهام بخشی و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران موجب برهم خوردن معادلات جاری منطقه و ایجاد زمینه رشد و گسترش هرچه بیشتر بیداری اسلامی در كشورهای مسلمان منطقه است.

از بعد دیگرآمریکا  در منطقه هدف اصلی‌‌اش شکستن خط مقاومت است بویژه در سوریه  که جبهه مقاومت باید به تبلیغات دشمن توجه نداشته باشیم چرا که سوریه خط مقدم مقاومت است و این واقعیت انکارناپذیر است؛ ما وظیفه داریم از مسلمانان حمایت کنیم زیرا آنها زیر فشار و ظلم هستند. در تلاش علیه سوریه ۷ کشور در خط مقدم قرارداشته  و در واقع معتقد به سقوط بشاراسد هستند، این کشورها عبارتند از قطر، ترکیه، عربستان، فرانسه، انگلیس، آمریکا، اسرائیل. پس از سقوط قذافی یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس ۴ میلیارد دلار در لیبی سرمایه‌گذاری کرد که ایران در آنجا نفوذ نداشته باشد؛ الان برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس ایران هراسی را در دستور کار خود قرار داده‌اند .۹۵ درصد کسانی که در سوریه می‌جنگند از خارج وارد این کشور شده‌اند و رهبرانشان در خارج هستند و ۵ درصد باقیمانده نیز فراریان ارتش به حساب می‌آیند که ارتش آزاد را تشکیل داده‌اند و برخی سلفی‌های سوریه نیز جزء این ۵ درصد هستند.جبهه النصره پاتوقی از کشورهای مختلف شده است و کارهای بسیار وحشیانه‌‌ای انجام می‌دهند که برخی از آنها بقدری فجیع است که نمی‌توان گفت، بطوری که برخی از مخالفان اسد می گویند اگر انتخابات صورت گیرد به بشار رای می‌دهند و معتقدند بشار از آنها دموکراتیک‌تر‌ است.علمای اهل سنت عراق و روحانیون به دست القاعده کشته می‌شوند تا جنگ شیعه و سنی به راه بیا‌ندازد.آمریکا در مصر به دنبال دموکراسی، در سوریه به دنبال حقوق بشر و در ایران نگران بحث هست  ه‌ای نیست بلکه هدف اصلی‌شان این است که خط مقاومت را بشکنند؛ ما تا آخر از سوریه حمایت می‌کنیم و الان آمریکا دست و پا می‌زند .تحولات و رویداد‌های درونی سوریه با آن چیزی که از شبکه‌های غربی و عربی وابسته بیان می‌گردد تضاد کامل دارد. بیشتر مردم سوریه از بشار اسد حمایت کرده و حامی اویند و تا زمانی که این حمایت وجود دارد نیرنگ‌ها وجنگ داخلی و اختلافات گروهی راه به جایی نخواهد برد.. هدف اصلی طراحی آمریکا در سوریه ضربه زدن به خط مقاومت در منطقه بود. تا سوریه دست از حمایت مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان بردارد.دشمنان جبهه مقاومت در انتظار شکستی های بزرگتر در منطقه اند.

به وضوح آشکار است که آمریکا، همراهان و نوکران منطقه‌ای‌اش همواره در غرب آسیا، حامی جریانهای رادیکال، سلفی و ضد شیعی بوده اندو کلیه نظامها، جریانها و حرکتهای مردمی اسلامی مخالف اش را مورد سرکوب، ستیز و حمله قرار می‌دادند. انقلاب اسلامی ملت ایران رفتار مستکبرانه غرب و آمریکادر از ابتدای شکسته طوری که آمریکا در سالهای اخیر بخصوص بعد از بیداری اسلامی بدمبال جایگاه از دست رفته و آینده خود در منطقه می گرددوجبهه مقاومت اسلامی تشکیل شده بر علیه استکبار جهانی و اسرائیل زمینه فروپاشی و نابودی‌ آنها می‌باشد . تحولات میدانی جدید سوریه نوید شکست های  بسیار تلخ همچون وقایع لبنان، جنگ 22 روز و 8‌ روز را برای غرب، اسرائیل، اعراب همراه را نوید می دهدبه امید پیروزی های سیاسی آن.

با بررسی فضای سیاسی منطقه در یک نگاه می‌توان به موضوعات ونتایج مهم تحلیلی رسید از جمله موارد زیر:

ـ ضعف، ناتوانی، غافلگیر شدن در جریانهای مقابله با جبهه مقاومت و ارتش سوریه و اختلافات درونی شدید کاملا مشهود آنها.

ـ انتظار مکارانه غرب از فضای منطقه علاوه بر مطرح کردن دوباره طرح تروریسم اسلامی& قتل عام  علویان و شیعیان وهدف پنهان درونی کشتار جریانهای تندرو ،رادیکال، سلفی و ضد شیعی درکنار شیعیان در تمام منطقه  با توجه به هدف راحت شدن از آنها در عین استفاده ابزاری آنها به عبارت دیگر عرصه نابود شدن نوکران خود فروخته وهابی،سلفی ، النصره ، القاعده تندرو که خواست  آمریکا و اسرائیل  در سوریه و دیگر مناطق است.

-ـسر افرازی ، وحدت بیشتر و مقاومتی مثال زدنی جبهه مقاومت در تقابل با جبهه غربی –عربی در منطقه.

ـ کسب برتری نسبی سیاسی استراتژیکی جبهه مقاومت در فضای جهان و اعراب و کاهش اقبال و جانبداری‌ و حمایت از مخالفان .

ـ برپایی تظاهرات، اعترضات و تجمعات گوناگون مردمی شیعی در محکومیت دشمنان در مناطق تحت ظلم چون بحرین ،یمن و ...

ـ حمله های متکثرتروریستها به  شیعیان در منطقه عراق ،پاکستان، لبنان، افغانستان، بحرین، حمله به خانه‌ها و کشتار زنان و کودکان در ازای شکستهای سوریه.

ـ آشکار شدن قوت بشار اسد و ارتش و دولت سوریه و ایستادگی در مقابل معارضین ودر اختیار گرفتن نقاط حساس توسط ارتش سوریه.   

-ادامه تنش ، اختلاف و کشمکش سیاسی دراوکراین باعث اثر گزاری و شرایط مثبتی برای جبهه مقاومت اسلامی گردیده ازجمله سوریه.    

 به امید یروزی کامل حق بر باطل در جهان.                                    1392 رضا قارزی           

معیارهای صحیح در انتخابات -رضا قارزی

بسمه تعالی

معیارهای انتخاباتی


(نگاهی به ویژگی های وحساسیت های انتخاباتها  درانقلاب اسلامي به وي‍‍ژه درسالهاي اخير)

انتخابات ها ازحساسیت های ویژه ای برخوردارهستند ازجمله اين وژگي ها وحساسيت ها عبارتند از:

1- تأثیرتحولات منطقه ای وبین المللی:

شرایط حساس بین المللی، تحولات وچالش های فرامرزی خصوصا حضورنیروهای بیگانه درکنارمرزهای ایران وخلیج وفارس، جنجال های هسته ای علیه ایران، تهدیدات آمریکا ورژیم صهیونیستی، بهانه سازی های دشمنان درطرح مسائلی چون تروریسم، سلاح های هسته ای، حقوق بشر ومخالفت با روند سازش خاورمیانه، شرایط حساسی را ازبعد امنیتی برنظام جمهوری اسلامی تحمیل کرده است ازسوی دیگربا پیروزی اسلام سیاسی درعراق وگسترش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی درکشورهای اسلامی منطقه وموج بیداری اسلامی مسمانان با الهام ازانقلاب اسلامی وطرح خاورمیانه بزرگ ودولت سازی ودموکراسی سازی آمریکایی درتغییر رژیم های مخالف آمریکا وتفوق وتأثیرگذاری ایران بعنوان پایه ثبات وامنیت درخاورمیانه ونقش بی بدیل ایران درتحولات عراق، افغانستان، فلسطین اشغالی و.. چالش های جدی را برای نظام هژمون و سلطه جوی آمریکا فراهم نموده است.

راهبرد آمریکا درطول 30 سال گذشته براساس  رفتار سینوسی آمریکایی ها درمواجهه با جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آمریکایی ها با تغییر رژیم وتغییررفتار وتضعیف توانمندی جمهوری اسلامی درصدد این بودند که ایران الهام بخش، به کشوری هسته ای وقدرتمند منطقه ای تبدیل نگردد.نا امیدی غرب خصوصا آمریکا ازعدم کارآیی تغییر رژیم براساس الگوهای تهدیدات سخت افزاری ودلخوش کردن آنان به انقلاب های مخملی ونارنجی براساس الگوی اوکراین، گرجستان و.. حساسیت وتوجه آنان را نسبت به انتخابات ها بیشتر نموده است.

زیرسئوال رفتن مدل دموکراسی غرب با الگوی مردم سالاری دینی درایران، شدیدترین فشارجنگ روانی رسانه های آمریکایی وغربی دردوران گذر انتخابات، برمردم قهرمان ایران تحمیل می شود. تأثیر یاعدم تأثیر گذاری منفی تحولات فرامرزی بر انتخابات ها  وفضای انتخاباتی منوط به حفظ مصالح ومنافع ملی، اهتمام احزاب وجریانات سیاسی وآحاد جامعه درعملیاتی کردن راهبرد مشارکت حداکثری، حاکمیت قانون واخلاق دررقابتهاي انتخاباتی وانتخاب گفتمانی براساس مطالبات وانتظارات توده های مردم دررفتار نامزدهای انتخاباتی ودرنتیجه انتخابات هاي سالهاي اخير نماد مکانیسم کارآمدی وبازدارندگی درمقابله با تهدیدات بین المللی ومنطقه ای است.

2-بهره برداری دشمن ازعملیات روانی

دشمن به منظور انجام عملیات روانی برای نیل به اهداف خود از
 ظرفیت های زیربه عنوان ابزاراستفاده می کند:

الف- مجامع وسازمان های بین المللی: سازمان هایی چون سازمان ملل، سازمان انرژی هسته ای، اتحادیه اروپا، گروه هشت (کشورهای صنعتی)، عفو بین الملل و.. به عنوان ابزاربهره برداری تمدن غرب درمواجهه با نظام اسلامی درطول سالهای پس ازپیروزی انقلاب اسلامی مطرح بودند. هدف دنیای استکبار مشغول کردن نظام اسلامی (خود مشغولی) وجلوگیری ازپیشرفت ایران ومانع شدن الگوی مردمسالاری دینی ایران با بهانه هایی ازجمله حقوق بشر، تروریسم، سلاح های اتمی، نقض حقوق بشر و.. میسر است.

ب: رسانه های ضد انقلاب: دعوت ازعناصرمطرود وواخورده ضد انقلاب توسط رادیوها وشبکه های فارسی زبان ماهواره ای وتحلیل انتخاباتها والقای صوری بودن انتخابات وایجاد یأس وناامیدی درمردم وبزرگ نمایی مشکلات مردم واختلافات داخلی جریانات وشخصیت های سیاسی و.. ازسوی رادیوهایی چون اسرائیل، آمریکا وبی بی سی و.. همگی با هدف تحریم انتخاباتها وعدم حضور مردم درپای صندوق های رای می باشد.

سرمایه گذاری استکبار درافزایش شبکه های فارسی زبان درطول یک سال گذشته از 9 شبکه به 25 شبکه ناشی ازتجربه والگوی اوکراین وبه ثمررسیدن الگوی جنگ تبلیغاتی وعملیات سیاسی روانی علیه حریف ودرنتجیه مواجهه با راهبرد نرم افزاری با جمهوری اسلامی ایران می باشد. قطعا ایام انتخابات مهم ترین دوران وفرصت درمهندسی افکارعمومی ازسوی رسانه های استکباری وصهیونیستی است.

ج: بهره برداری ازپایگاههای اینترنتی ووبلاگ های فارسی: القای صدها مطلب درپایگاههای اینترنتی ووبلاگ های فارسی علیه انتخابات درجمع 5 میلیون کاربر وتوسعه روزافزون آن، شیوه جدید ومنحصربه فردی را برای انتخابات ایجاد کرده است. روی آوری نامزدهای انتخاباتي ریاست جمهوری به سمت راه اندازی سایتی ویژه برای القای دیدگاهها و اندیشه های خود با این تحول جدید درعصرانقلاب ارتباطات، موج جدیدی را دراطلاع رسانی به کاربران ایجاد مي كند.

د: مزدوران داخلی وپیروان مکتب ماکیاولی:  تحریکات قومی، تشدید اختلافات مذهبی وسوء استفاده ازاحساسات مردم درنشریات سکولار داخلی، صدور بیانیه ها ونامه های زنجیره ای، تشکیل جلسات ومیتینگ های حزبی، ازدیگر فعالیت های آنان بمنظور تکمیل پازل عملیات روانی است.

3- تجدید حیات ودوران اصول گرایی اسلامی درجامعه

جریان ارزشی درسالیان اخیر دست به اقدامات وتحولات بزرگی زده که درنوع خود یک انقلاب ودگرگونی اساسی درمجموعه نیروهای ارزشی محسوب می شود. حاکم شدن فعال انفعال برنیروهای اصولگرا پس ازدوم خرداد 76 وپیدایش حوادثی چون 18 تیر 78 وخنثی شدن این پدیده ورفتار کودتا گونه با هوشیاری وتدبیر مقام معظم رهبری وحضورمدافعان نظام اسلامی درحماسه 23 تیرماه 78، ضرورت وفاق وهمدلی نیروهای انقلابی وصف آرایی آنان درمقابل دشمن را دوچندان کرد.

درسالهاي اخیر خانه تکانی وبازنگری درحوزه های نظری ساختاری و رفتاری وتجمع درحول چهارمحور اساسی اسلام، نظام وانقلاب اسلامی، سیره وروش امام خمینی (ره)، ولایت فقیه ورهبری مقام معظم رهبری  به عنوان یک واقعیت جدی مطرح گردید. دربازسازی جدید اصولگرایان، با گسترش حلقه محدود وسنتی تصمیم گیری وپذیرفتن خرد جمعی وتصمیمات گروهی، جوان گرایی، عدم سهم خواهی گروهی، توسعه چترشورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی ودیگر سیاست ها، اصولگرایان درصددند با دوبال تهدید زدایی وکارآمدسازی راهبرد جدیدی را طراحی کنند.

این تحول وعملیات درسالیان اخیرمنشأ دستاوردهای بی شماری برای جامعه گردید. پیروزی اصولگرایان با سازوکارجدید در انتخابات هاي اخير ازسال 81 تا بحال  نمونه هاي موفق ازاین کارجمعی وگروهی با اصول وموازین جدید بود. اقبال افکار عمومی به اصولگرایان وادبار به جریان اصلاح طلبی ودموکراسی خواهی دربررسی وپاسخگویی به مطالبات حقیقی مردم وطرح گفتمان خدمت صادقانه برای پیشرفت همه جانبه ایران اسلامی بود. اعتماد به اصولگرایان وسپردن امانت های حساس وذیقمت به آنان نویدبخش آرامش وتوسعه همه جانبه کشوراست. حفظ این مزیت نسبی برای اصول گرایان درگروه پاسخگویی به مطالبات مردم وافزایش اعتماد عمومی آنان با رعایت شایسته سالاری و.. می باشد. آنان امید دارند تجدید حیات اصولگرایی را با گام خود درانتخابات هاي سالهاي اخير ماندگار گردد.

4-افول جایگاه اصلاح طلبان درجامعه

حضورهشت ساله اصلاح طلبان درعرصه های قوه مجریه، مقننه، شورای اسلامی اول، خانه احزاب و.. پیامدهای ناگوار حضور آنان برای نظام اسلامی ازجمله افراطی گری، انحصارطلبی، باند بازی، ناکارآمدی، عدم پاسخگویی به مطالبات حقیقی مردم، ایجاد بحران وتنش زدایی، سردادن شعارهای ساختارشکن ورویارویی با ارکان نظام، منجربه دست رد زدن مردم به سینه مدعیان اصلاح طلبی شد ودرنتیجه به تدریج پس ازواگذاری شوراهای دوم، مجلس هفتم وهشتم نیز به اصولگرایان واگذارشد.

بررسی دلایل رویگردانی مردم ازمدعیان جبهه اصلاحات، به عملکرد ورفتاررهبران ومدیران آنان معطوف است. نقش تئوری پردازان، درطراحی مفاهیمی چون جامعه مدنی، توسعه سیاسی، خروج ازحاکمیت، تحصن و.. همچنین عدم بکارگیری امکانات دراختیار آنان درعرصه اجرایی، تقنینی و.. برای پاسخگویی به مطالبات حقیقی مردم ومتأسفانه عدم ارائه کارنامه قابل قبول درعرصه قدرت سیاسی، وعملکرد تخریبی آنان دربعد فرهنگی ونیز تحمیل هزینه های سنگین برنظام چون غائله 18 تیر 78 و عدم مرزبندی با ضد انقلاب واپوزیسیون سیاسی همچنین عدم تلاش برجسته درجهت تغییر فضای اقتصادی کشور به نفع محرومان ومستضعفان جامعه ونیز جای دادن برخی نااهلان ونامحرمان اصلاح طلب افراطی درپست های کلیدی ومراکز علمی ازمهم ترین دلایل افول اصلاح طلبان درمیان آحاد جامعه بوده است.

انتخابات درسالهاي اخير درحالی برگزار می گردد که طیف های مختلف درلایه های جبهه دوم خرداد با نامزد کردن افراد خاص درصدد تعیین وزن برای آینده خود دررقابت های سیاسی وظهورتکثر سیاسی دراین جبهه می باشند، ازسوی دیگرناکارآمدی آنان درطول هشت سال قدرتشان ه درپاسخگویی به انتظارات ومطالبات افکار عمومی ودرنتیجه کاهش محبوبیت ومشروعیت آنان وتضعیف جایگاه اصلاح طلبان درمیان اقشار گوناگون جامعه احتمال بروز رفتارهای نابخردانه وتحریک آمیز ازسوی لایه هاي  افراطی آن متصوراست.

5- اقبال جامعه به مدیریتی تحول گرا وگفتمانی عدالت محور:

به احتمال زياد انتخابات هاي سالهاي اخير برآیند چهارجريان  مدیریتی خواهد بود. جریان های دوم خرداد، جریان کارگزاران سازندگی ، جريان مستقل گرا  وجریان نیروهای اصیل انقلاب ازمهم ترین آن می باشند. عملکرد جریان کارگزاران درطول 8 سال دوران سازندگی وپیامدهای نامطلوب مدیریت آنان منجربه شکل گیری حاکمیت جبهه دوم خردادگردید. اصلاح طلبان دوم خرداد نیز درطول 8 سال دوران توسعه سیاسی به دلیل ناکارآمدی وتهدید زایی برای نظام دینی، هزینه های سنگینی را برنظام تحمیل نمودند. بنابراین مدیریت نیروهای اصول گرا با اتکاء به تجربه مدیریت هشت سال دفاع مقدس وظهور وبروز توانمندی های خود درمدیریت شوراهای اسلامی وشهرداری ها، طعم شیرین خدمت صادقانه را برای مردم احیاء کرد.

دهه چهارم انقلاب اسلامی با توجه به چالش های زیرنیازمند مدیریتی ویژه توام با تحول خواهی، عدالت محوری، کارآمدی و درحقیقت مدیریت بسیجی برای آینده نظام اسلامی است. چالش های اساسی دهه چهارم انقلاب عبارتند از: 1- بحران هویت درابعاد اعتقادی وملی وبه ویژه درنسل جوان 2- بحران اشتغال جوانان وبیکاری 3-شکاف های اجتماعی وفاصله های طبقاتی 4- بحران مهاجرت ازحاشیه به کلان شهرها 5- تزلزل دربنیان خانواده 6- بالا رفتن سطح انتظارات اقتصادی مردم وافزایش شکاف میان انتظارات وامکانات درجامعه 7-توجیه کم کاری ها یا عدم توانمندی برخی ازمدیران کشور 8- ایجاد روحیه یأس وناامیدی، تنبلی وتبدیل فرهنگ کار به پشت میز نشینی 9-احتمال درگیری بیشتر با استکبار جهانی 10- معضلات کشورهای همسایه بخصوص عراق وافغانستان 11- مقابله جهاني اسلام با غرب.

درخصوص انتخابات هاي رياست جمهوري نقش وتأثیر انتخابات وانتخاب شخصیتی که بتواند دربرون رفت ازاین چالش ها ایفای وظیفه نماید برکسی پوشیده نیست. انتخاب رئیس جمهوری که بتواند با تکیه براعتقادات و باورهای دینی وچشم اندازبیست ساله نظام اسلامی حل معضلات ومشکلات   اجتماعی واقتصادی وفرهنگی  را به اثبات برساند وبا تشکیل دولتی هماهنگ و سیاستی واحد با اصل خدمت رسانی، بتواند هم امکانات بالقوه و بالفعل مملکت را بسیج نموده و با وحدت ملی برای خروج ازمعضلات موجود گام بردارد ومحصول نهایی آن ، امیدواری به آینده واطمینان به توانمندی نظام جمهوری اسلامی ایران برای آحاد جامعه باشد. دراین راستا ویژگی های فردی وشخصی رئیس جمهورهای آینده شامل: مقبولیت عامه، آشنایی با مبانی حکومت اسلامی، ساده زیستی، کارآمدی ومدیریت، اصول گرایی، کلان نگری، شجاعت دراقدام، مجری کامل منویات رهبری، زندگی سالم اقتصادی، قدرت تعامل، با جریانات وقدرت ایجاد اجماع نظر درنخبگان برای توسعه کشور، دارای تیم متعهد ومتخصص وکاردان، عدم توجیه پذیری، پاسخگو بودن خود ودولت او، عدالتخواهی، دارای فکرتشکیلاتی وتوانی سازماندهی، توان مدیریت بحران، اعتقاد واقعی به مبارزه با فقر، فساد وتبعیض و.. گفتمان جدیدی برپایه عدالت وکارآمدی وتحولخواهی را برای سعادت و خوشبختی آحاد جامعه اسلامی فراهم نماید.

درجمع بندی نهایی این بخش باید اضافه کرد که نظام جمهوری اسلامی دردهه چهارم خود با توجه به چالش ها وموانع جدی خارجی وداخلی وتجربیات گرانسنگ مسئولین نظام دراداره کشورو پیاده کردن اهداف وآرمانهای مقدس انقلاب اسلامی وثبت کارآمدی نسبی درکارنامه عملکرد خود وتوجه به بررسی دلیل عدم تحقق کامل برخی ازاهداف وآرمانهای انقلاب ازجمله ضعف های جدی درعملکرد دولتمردان وکارگزاران نظام (علیرغم خدمات واقدامات شایسته نظام درطول سه دهه گذشته ) وضعف نگرش جامع وراهبردی به مقوله توسعه درابعاد مختلفش همچون اقتصاد، سیاست وفرهنگ، وعدم اتخاذ الگوی مناسب مبتنی برارزشهای اجتماعی، فرهنگی وقابلیت های بومی ودرحقیقت اتخاذ توسعه نامتوازن دردولت های گذشته، سبب ایجاد ناهماهنگی هایی درتنظیم اهداف، نارسایی هایی درتخصیص منابع وامکانات، اختلالاتی درروابط اجتماعی وبه تبع نارضایتی هایی دربین بخش هایی ازجامعه شده است که این بعد ازعملکرد، مبین درصدی ازضعف وناکارآمدی درمجموعه کارگزاران نظام می باشد. اگرچه درطول سالهای پس ازپیروزی انقلاب همواره درارزیابی وضع موجود کشور، تحلیل ها وقضاوت های غیرمنصفانه وغیرواقع بینانه ازسوی مغرضین ودشمنان انقلاب و..ارائه گردیده، وموارد منفی وطبیعی بزرگنمایی شده وبسیاری ازاقدامات و دستاوردهای مثبت نظام نادیده گرفته شده است وتلاش جهت دار ومعنی دار درالقای این نکته به اکثریت مردم وبخش بزرگی ازفرهیختگان وخواص جامعه صورت گرفته که وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشوردرمقایسه با قبل ازانقلاب بدترشده است  درصورتی که عکس مطلب می باشد و باید اذعان نمود که نظام جمهوری اسلامی تا تحقق اهداف تعیین شده ازسوی انقلاب ورسیدن به آرمان مطلوب ومدینه فاضله، فاصله ای بسیارداشته و با یک نگاه واقع بینانه ومنصفانه به کارنامه نظام جمهوری اسلامی درسه دهه گذشته، رشادتها، خدمات، تلاشها، زحمات، برنامه ها وروشها واصول زیادی داشته ودارد وباید گفت ایران اسلامی مراحل دشوار وموانع بسیاری را با هوشیاری پشت سرنهاده واینک درمسیرپیشرفت های اقتصادی، علمی، تکنولوژیکی و.. قراردارد. تدوین چشم انداز 20 ساله کشور با تدبیررهبر اندیشمند انقلاب وهمفکری صاحبنظران امور که آرمان های مطلوب وجهت گیری کلی نظام در آن روشن گردیده، ازافتخارات بزرگ نظام است که مسئولین ومدیران آینده نظام با راهبرد آن می توانند آرمان ها واهداف انقلاب را تعقیب نمایند.دراین راستا، وجود مدیریت اجرایی ومدیریتهای تحت پوشش کارآمد، هماهنگ ومعتقد به مبانی و اهداف نظام اسلامی ضروری به نظرمی رسد. مدیریتی که با تمام توان درراستای بهره برداری ازظرفیت های معطل مانده وامکانات موجودتلاش کند وبا قاطعیت، شجاعت ونوگرایی، افکار، افراد وساختارهای مزاحم وناهمگون با آرمان های نظام را کنارزده ودرجهت رفع ودفع مشکلات اساسی مردم ازقبیل فقر، فساد، تبعیض وبیعدالتی اقدام نماید.امروزه، مدیریت اجرایی کشورنیازمند مردانی است معتقد، کوشاف نترس، پایبند  به اصول وارزشهای انقلاب ،کارآمد، مردمی، دلسوز وعملگرا که تشنه خدمت هستند ومسؤولیت را به عنوان فرصت مغتنمی برای خدمتگزاری به مردم تلقی کنند. افرادی که با نگاه کلان نگر، برنامه محوروخلاق وتحول گرا، تمام استعدادهای موجود را به بهترین وجه درراستای رفع نواقص وپیشرفت کشوربه کارگیرند. به گونه ای که حرکت رو به رشد کشوروتلاش مسئولین برای گره گشایی ازمشکلات عمومی برای مردم محسوس وامید آفرین باشد.نکته دیگر اینکه ، بدنه مردمی نظام به عنوان سرمایه وپشتوانه اصلی انقلاب، ضروری است خود را درمسیرپیشرفت وآبادانی کشورسهیم بدانند و باچشمانی بیداروروحیه ای امیدوار، درعرصه های اجتماعی، سیاسی وسازندگی حضوری فعال داشته باشند. قطعا درانتخابات ها ، تصمیم وانتخاب مردم، نقش سترگ وماندگاری را درحرکت به سوی افق های افتخارآمیزچشم انداز20 ساله کشوروگامی نو درمسیر سرافرازی وپایداری کشورخواهد داشت. [1]


معیارها وضوابط اصلی کاندیدای مورد نظر در انتخابات های مختلف  ازدیدگاه حضرت امام (ره) ومقام معظم رهبری دم ظله

نظام مردم سالاری دینی ایران درطول بیش ازربع قرن گذشته منشأ اصلی تحولات والگوآفرینی برای افراد، گروهها وملت های گوناگون بوده است. درنظام مردم سالاری دینی یکی ازملاک های واگذاری مسئولیت ها وپست های کلیدی به افراد، شایستگی وتوانمندی افراد است. شایسته سالاری وصالح تباری وحکومت صالحین یکی ازعوامل امتیاز وتمایزنظام های مردم سالار درمقایسه با نظام های غیرمردمی می باشد. سمت گیری و رویکردهای عمومی رهبران نظام اسلامی و آحاد جامعه اسلامی درطول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی اینگونه بوده است. اتخاذ چنین رویکردی ناشی ازپیوند بین انتخابات با نتایج ناشی ازآن وتعیین سرنوشت وجهت گیری های سیاسی، اقتصادی وفرهنگی دولتمردان ومسئولین داشته است.

انتخاباتهای مختلف درکشور درجهت اسلام گرایی، مدیریت اسلامی درنظام،  تهدید زدایی وبازدارندگی درمقابل توطئه ها ودسیسه های دشمنان ونیزکارآمدی نظام ومردم درحل مشکلات اساسی نظام والگوآفرینی نظام جمهوری اسلامی وکسب رضایت واعتماد توده ها، همواره یکی از دغدغه ها ونگرانی های امام راحل ورهبری معظم انقلاب بوده است.

انتخابات همواره منشأ تحولات اساسی درعصرپس ازپیروزی انقلاب بوده وبه میدانی جهت آزمون وتست تفکرات وایده های فعالان، نخبگان وجریانات سیاسی تبدیل گردیده ودرحالی که تجربیات گرانسنگی ازهشت دوره ریاست جمهوری و 25 انتخابات گوناگون را پشت سرگذاشتیم وبرای مثال میزان موفقیت ویا عدم موفقیت وقوت وضعف هفت دولت گذشته ازجمله دولت های موقت (بازرگان)، بحران (بنی صدر)، مکتبی(شهید رجایی)، دفاع (مهندس موسوی)، سازندگی (هاشمی رفسنجانی)، اصلاحات (خاتمی) عدالت (دکتراحمدی نژاد)  ونیز تجربه کشورداری ومدیریت رؤسای سابق کشوروجریانات وگروههای سیاسی را به عینه ملاحظه کرده ایم؛ امروزه دردهه چهارم انقلاب اسلامی، مردم بزرگ وقهرمان ایران اسلامی وبسیاری ازنخبگان کشور به این نتیجه رسیده اند که تنها راه واقعی جهت رسیدن به آرمان های بلند امام راحل (ره) وشهیدان، درجهت ایجاد تمدن نوینی اسلامی وحرکت درمسیر توسعه همه جانبه وتحقق گفتمان رهبری وبرپایی جنبش عدالت خواهی وحاکمیت پاسخگو«تنها درگرورئیس جمهوری کارآمد واعمال مدیریت بسیجی ومکتبی» است.

دراین شرایط روشن بینی وهوشمندی آحاد جامعه ورسالت خطیر گروه های مرجع درانتخاب کاندیدای اصلح، ورهنمون شدن به شایسته گزینی امری مهم واساسی است. اگرچه شناخت وویژگی های کاندیدای اصلح وآگاهی ازمعیارهای انتخاب وراههای کسب چنین شناختی مهم است، اما مهم تر ازآن، منابع ومآخذ تعیین ویژگی ها است که گروه ها وجریانات ونخبگان وفرهیختگان با سلیقه ها وگرایشات گوناگون سعی درمعرفی نامزدها وکاندیدای مطلوب خود دارند. دراین میان، مهم ترین وبهترین ومشروع ترین منبع کسب معیارها، قانون اساسی بعنوان میثاق ملی وبیانات امام راحل وولی امر مسلمین مقام معظم رهبری است.

برای مثال براساس اصل 151 قانون اساسی رئیس جمهورباید ازمیان رجال مذهبی وسیاسی که ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر ومدبر، دارای حسن سابقه وامانت وتقوا، مومن ومعتقد به مبانی جمهوری اسلامی ومذهب رسمی کشورباشند، انتخاب گردند.

اما مهم ترین معیارها وضوابط اصلی کاندیدای اصلح  در انتخاباتها براساس برداشت از رهنمودهای امام راحل (ره) ومقام معظم رهبری به شرح ذیل می باشد:

1-آرمانگرایی وتحکیم مبانی دینی نظام:

علاوه برویژگی اصلی منتخب که باید مؤمن ومعتقد به مبانی دینی نظام اسلامی باشد، تحکیم وتقویت مبانی دینی نظام واجرای اصولی ازقانون اساسی که طی سالهای اخیرمغفول مانده ویا به درستی اجرا نشده است، جزو اولویت های اساسی است. طی سالهای اخیربه دلیل عملکرد عوامل وجریانات نفوذی ونیز حضورنیروهای سکولار نامحرم درپست های کلیدی وکارشناسی نظام که اعتقادی به مبانی دینی وکارآمدی دینی درپاسخگویی به نیازهای مردم واداره جامعه نداشته ودرنتیجه درجهت تخریب مبانی دینی نظام وسیرواگرایی نسبت به این مبانی، نگرانی دلسوزان ورهبران نظام را به دنبال داشته است.

تجانس وهمپیوندی عمیق آرمانی درمناسبات مسئولین ورهبری نقش تعیین کننده دراجرایی وعملیاتی کردن رهنمودهای رهبری وسیاست های کلی نظام دارد. امری که درسال های اخیردربعد مبارزه با مفاسد اقتصادی واجتماعی واحیای عدالت اجتماعی و.. چالش های مهمی را فراروی نظام اسلامی قرار داد.

2-کارآمدی

به اعتقاد بسیاری ازکارشناسان، مهم ترین چالش انقلاب اسلامی درچهارمین دهه ازحیات خود مسأله کارآمدی است، بی تردید تناسب وارتباط میان سه مقوله «اندیشه»، «نظام» و« کارگزاران»  نظام باعث شده تفکیکی میان آنها چندان میسورنباشد. بروز چالش های عصربعد ازانقلاب وجنگ روانی وسیاسی دشمنان درالقای اندیشه ناکارآمدی نقشی اساسی داشته است. با بررسی مفهوم کارآمدی مشخص می گردد که موفقیت درتحقق اهداف با توجه به امکانات وموانع درسه شاخصه اهداف، امکانات وموانع تعیین می شود. یک نکته اساسی دراین بحث این است که وجود کارآمدی گرچه موضوعی عینی می باشد اما احساس وجود کارآمدی یک موضوعی ذهنی است. نکته دیگر اینکه کارآمدی، شاخصی است که ازمقایسه امکانات وتوانمندی ها ازیک سو وموانع ومشکلات ازسوی دیگرحاصل می شود، بنابراین قضاوت منصفانه دراین باره، باید با توجه دقیق به هردومسأله انجام پذیرد.

نگاه ما براین است که کارنامه وعملکرد کارگزاران نظام جمهوری اسلامی دراکثرعرصه ها توسعه یافتگی براساس معیارهای متعارف وبومی توسعه وبا توجه به امکانات موجود، مبین موفقیت وکارآمدی نسبی است. لکن ازسوی دیگراین عملکرد به دلیل عدم یا ضعف نگرش جامع وراهبردی به مقوله توسعه درابعاد مختلفش همچون اقتصاد، سیاست وفرهنگ وعدم اتخاذ الگوی مناسب مبتنی برارزش های اجتماعی، فرهنگی وقابلیت های بومی وبه عبارت دیگر به دلیل درپیش گرفتن سیاست توسعه نامتوازن، موجب ایجاد ناهماهنگی هایی درتنظیم اهداف نارسایی هایی درتخصیص منابع وامکانات، اختلالاتی درروابط اجتماعی وبه تبع نارضایتی هایی دربین گروه هایی ازجامع شده است که این بعد ازعملکرد نیز مبین درصدی ازضعف وناکارآمدی کارگزاران نظام می باشد.

دراینجا باید این نکته را نیز اذعان نمود که اگرمقصود وتعریف ما ازکارآمدی، تخصیص بهینه امکانات درجهت دستیابی به اهداف تعیین شده ازسوی انقلاب ونظام جمهوری اسلامی برای تحقق الگوی مطلوب ازیک جامعه دینی، انقلابی وانسانی برخوردار ازحداکثر مواهب مادی ومعنوی است، دراین صورت، قطعا تا تحقق آن آرمان مطلوب ومدینه فاضله، فاصله ای بسیار داریم وضروری است برای رسیدن به آن وضعیت، ضمن نقد وضع موجود به علت یابی مشکلات وبررسی دلایل عدم تحقق برخی ازاهداف وآرمان ها بپردازیم ومتعاقبا با ارائه راهکارها وپیشنهادات جهت رفع آنها اقدام کنیم. دراین خصوص با تدبیررهبر اندیشمند انقلاب، چشم انداز 20 ساله کشور با همفکری صاحب نظران امور، تدوین گردیده تا راهبرد وجهت کلی حرکت مسئولین نظام مشخص وهماهنگ شود ومجموعه نظام درجهت این آرمان ها حرکت وتمام ظرفیت را به کارگیری آن اعمال نمایند.

غفلت ازنیازهای اساسی مردم درسالهای اخیر ومغفول ماندن مطالبات و خواسته های اساسی اصلاحی مردم درشوراهای اول، مجلس ششم و عملکرد دولتمردان به شدت کارآیی منتخبین را درحل مشکلات اقتصادی واجتماعی زیرسئوال برده است.

وجود مدیریت اجرایی کارآمد، هماهنگ ومعتقد به مبانی واهداف نظام ضروری است. مدیریت کارآمدی که با تمام توان درراستای بهره برداری ازظرفیت های معطل مانده وامکانات موجود کشورتلاش کند وبا قاطعیت وشجاعت ونوگرایی افکار، افراد وساختارهای مزاحم وناهمگون با آرمان های نظام را کنارزده ودرجهت رفع ودفع مشکلات اساسی مردم ازقبیل فقر، فساد، تبعیض وبیعدالتی اقدام نماید.

3-عدالتخواهی

طرح گفتمان عدالتخواهی ازسوی رهبر نظام اسلامی درسالهای اخیربه عنوان شعارملی وعلاج مشکلات کشور ودرخواست ایشان ازهمه جریانات برای همه گیر شدن ودر نتیجه تلاش برای زنده نگهداشتن پرچم عدالتخواهی درجامعه، وپیگیری توسط قوای سه گانه کشورازمعیارها وضوابط مهم انتخابات است.

کم توجهی به عدالت اجتماعی وگسترش فقر، فساد وتبعیض درعرصه اجرایی وقضایی، چهره نظام اسلامی را درسالهای اخیرتیره خواهد کرد. بدیهی است تأثیراین روند آفت پایگاه اجتماعی نظام وکاهش مشارکت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. برای مثال :رفاه نسبی اگرچه دردوران دولت دفاع با تمرکز براقتصاد دولتی مورد توجه قرارگرفته است ورضایت نسبی توده های مردم را درپی داشت، اما تمرکز برنامه ها دردوره دولت سازندگی برتوسعه اقتصادی ودردوره دولت اصلاحات برتوسعه سیاسی، گسترش شکاف اجتماعی را درپی داشت. قسط وعدل، رفع تبعیضات نارونا وایجاد امکانات عادلانه برای همه، درهمه زمینه های مادی ومعنوی ازاموری است که دراصول دوم وسوم قانون اساسی جمهوری اسلامی برآن تأکید شده وآن ازاموری بوده  که دولت عدالت برآن نظر داشته وتلاش شده وامید است دردولتهای بعد نیز مورد توجه باشد. توجه به عدالت اجتماعی ومقابله با فقر وفساد وتبعیض این روزها (دردهه چهارم انقلاب اسلامی) یکی ازضروریات اساسی نظام تبدیل شده است، به گونه ای که فعالان سیاسی گفتمان مورد نیاز دولتهای آتی ومسئولین وکارگزاران نظام  را گفتمان عدالت وخدمت وتلاش می دانند.

مدیریت عدالت خواه راهبرد بی بدیل مدیریت وتفکربسیجی است که درپی کاهش شکاف طبقاتی وحمایت ازمحرومان ومستضعفان جامعه است.

نظام جمهوری اسلامی که برآمده از تلاش وازخود گذشتگی طبقات واقشارکم درآمد ومحروم جامعه درپیروزی انقلاب وخصوصا دوران هشت سال دفاع مقدس می باشد، شایسته است اغلب جهت گیری ها وبرنامه ریزی ها به ویژه درمسائل اجرایی بسوی سامان دهی زندگی محرومان وبهبودی وضعیت زندگی آنها باشد، چرا که آنها همواره ستون فقرات وپاسداران حقیقی نظام اند. تأکید واصرارامام راحل دردعوت وفراخوان مسئولان نظام درفقرزدایی ازجامعه با این نگاه بود که پشتوانه اصلی بازدارندگی درمقابل تهدیدات دشمن وقوام وماندگاری انقلاب درطوفان های سهمگین داخلی پابرهنگان می باشند. ازاین روامام از پابرهنگان جامعه به عنوان صاحبان اصلی انقلاب یادمی کردند. چنانچه خلف صالح حضرت امام، مقام معظم رهبری نیز امروزه تأکید دارند که مردم باید دنبال مسئولینی  باشند که این توانایی، این شادابی، این قدرت، این احساس مسئولیت واین آمادگی به کاردراو وجود داشته باشد... علاج مشکلات این کشوراین است که بطورجدی اجرای عدالت پیگیری، تبعیض برداشته شود، با فساد وفقر وعوامل فقر بطور واقعی مبارزه شود.

4-اصلاح گری انقلابی

انقلاب همواره یک حرکت روبه رشد وتعالی بوده که هیچ گاه توقف وایستادگی درآن راه نداشته ومدام درهوای تازه وبا مدیریتی تحول گرا درصدد بازسازی خویش درعرصه ساختاری، رفتاری ونگرشی بوده که بنا به نیازها واقتضائات وبا توجه به فقه پویا وقدرت استنباط واجتهاد ولی امر مسلمین، درعرصه پویایی نظام گام برمی دارد.

اصلاح گری انقلابی، ازاینکه نظربه آینده مطلوب دارد، تحول ازوضع موجود به مطلوب است. وازاین حیث که نظربه درک فرصت ها و دفع تهدیدها دارد، رهایی ازفرهنگ ولش وبه من چه وفرهنگ بی خیالی است.

گذشت بیش ازسی سال ازانقلاب وتوفیقات وناکامی هایی که دولتمردان ما درطول این سالها درعرصه اجرایی نظام به دست آورده اند، بازسازی و ترمیم خط مشی ها، رویکردها، رفتارها و.. درگرواصلاح گری انقلابی است. پروژه هایی چون انرژی هسته ای، سلول های بنیادین و.. نشان ازاین الگوست که فروغ امید را دردل مدیران وفرهیختگان تحول گرا زنده کند وبا گفتمان اصلاح انقلابی، ضمن توجه به تحول، زمینه های هویت یابی وهویت سازی را دردل آحاد جامعه روشن گرداند وبا هویت علم وایمان، سرود پرصلابت «مامیتوانیم » رادرهرچالش ومشکل فراروی نظام مورد بازیابی قراردهد وبا تضمین سعادتمندی ابنای بشربراساس بصیرت به منزلت و حقوق شهروندی ومعرفت به توانمندی و کارآمدی خود، ایرانی فردا را رقم زنیم.

ازجمله ملاک های دیگر ( به اختصار) عبارتنداز:

5- اسلام گرایی                                         6-تبعیت ازولایت فقیه              7- مدیریت صحیح       

8- تفکر بسیجی داشتن                                9- تعهد به وظایف کاری وتخصص کار

10- سوابق خوب قبلی                                11- توجه وتلاش برای مردم به ویژه نسل جوان

12-پایبندی به قوانین                                  13- حفظ ارزشهای اسلامی وانقلابی

14- مبارزه با تهاجم فرهنگی             15- تلاش درجهت حل مشکلات مردم

16-مبارزه با اشرافیگری                             17- ناامید نکردن مردم

18- دشمن ستیزی                         19- برنامه ریزی برای جوانان

20- تولید علم وجنبش نرم افزاری                  21- توجه به نخبگان

22- وجدان کاری                          23- دقت درگزینش مدیران

24- اشتغال جوانان                                    25-مبارزه با گرانی

26- ضرورت اصلاحات اسلامی نه آمریکایی27- امانت داری        28- پاسخگویی

29- مبارزه با غربزدگی وناتوی فرهنگی 30- قیام به حق وضد کفر ونفاق



[1]نشریه انتخاب، نیروی مقاومت بسیج.

انتخابات سوریه شکست و انزوای دیگر برای جبهه غربی عربی- رضا قارزی

بسمه تعالی 

 انتخابات سوریه شکست و انزوای دیگر برای جبهه غربی عربی 

 ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری سوریه انجام گردیده و قرار است این انتخابات 13 خردادماه باشرکت شماری از نامزدهای واجد الشرایط از جمله بشار اسد برگزار گرددو این کشور به طور رسمی برای برگزاری این انتخابات آماده می شود. پیامهای گوناگونی این انتخابات دارد از جمله آنکه : اگر انتخابات بدون حادثه برگزار گردد قطعا باعث تقویت جبهه مقاومت اسلامی گشته ونظام سوریه بحران را پشت سر گذاشته در نتیجه انتخابات موفق در سوریه سیاستهای امریکا،غرب و همپیمانان منطقه ای اش در راستای تغییر قهری نظامهای غیرهمسو با سیاستهای امریکاو اسرائیل غاصب را باشکست مواجه نموده است و این سیاستهای جبهه مقاومت هزینه های سنگینی برای جبهه غربی عربی به دنبال خواهد داشت. همچنین اسرائیل و جایگاه آن در منطقه تضعیف می گرددو به تقویت محورییت بیروت دمشق کمک شایانی می کند.از دیگر آثار این انتخابات موفق آنست که دشمنان سوریه در داخل و خارج دیگر به اهداف خود برای تشکیل یک نظام دست نشانده و وابسته به امریکا ،غرب و اسراییل غاصب دست نیافته و ناکام می مانند و این امر باعث شکست و انزوا و جبهه غربی عربی می گردد . روند انتخابات در سوریه به رغم فشارها برای متوقف کردن آن آغاز شده است،سوریه در سه سال گذشته همه پرسی قانون اساسی و دو انتخابات پارلمان و شوراها را برگزار کرده که از دستاوردهای حکومت بشار به حساب مییاید .قانون اساسی جدید سوریه از پیشرفته ترین قوانین سوریه پس از استقلال این کشور در سال 1946 م تاکنون محسوب می گردد در قانون اساسی گذشته حزب بعث حزب حاکم به حساب آمده ولی در قانون اساسی جدید تک حزبی حذف و تشکیل احزاب مخالف غیر مسلح از خصوصیات آن می باشد. آزادی های فردی واجتماعی ، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی های رسانه ای از دیگر تغییرات قوانیین به حساب می آید. فضای سیاسی سوریه نشانگر انست که بشار اسد بیش از اکثر آرای مردم سوریه را داراست و قویا یک دوره 7 ساله دیگر رئیس جمهور نظام سوریه خواهد بود.این انتخابات تاثیر بسیار زیادی بر فضای منطقه خواهد گذاشت و معیارهای دموکراتیک بودن ،الگوهای جمهوری اسلامی ایران ،روسیه ، مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین را داراست که نوید بخش نظامی قوی و پویا می باشد.در ادبیات سیاسی ماتریالیستی امریکااین مطلب رایج است که: ((تمام دشمنان امریکا دیکتاتور و تمام دوستان امریکا دموکراتند.))واز آنجا که بشار اسد یا سیاستهای سوریه،به طور طبیعی مخالف امریکا ستحتی اگر با رای صد در صد مردمی روی کار آید باز جزء مخالفان اوست و جبهه مخالفان امریکا محسوب می گردد. پارلمان سوریه آمادگی خود برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور اعلام نموده است، باید در انتظار تأیید صلاحیت نهایی بودو مسیر حرکت انتخابات در سوریه بسیار قدرتمندتر از آن است که تحت فشارهای مخالفان متوقف گردد.انتظار می‌رود که سوری‌ها بار دیگر به رهبری کنونی خود اعتماد کرده و رای حداکثری را به وی بدهند و بنابراین رهبری سوریه مرحله جدیدی از طرح خود برای پایان دادن به بحران دایر در سوریه و جنگ با تروریسم که بخش وسیعی از سوریه را نابود کرده است، شروع نموده است. انتخابات سوریه که برای اولین بار در تاریخ این کشور با حضور بیش از یک نامزد برگزار خواهد شد، همزمان با عملیات بزرگ ارتش سوریه برای پاکسازی کامل حلب از گروه‌های تروریستی خواهد شد و این مهمترین موفقیتی است که فرمانده نظامی سوریه محقق خواهد کرد و به عنوان پاسخی زیبا به ملتی خواهد بود که پیش‌بینی می‌شود بار دیگر به بشار اسد، رئیس جمهور کشورشان تکیه کنند. استقبال گسترده مردم و احزاب در عرصه سیاسی سوریه از انتخابات پیشروآشکار است و موفقیت‌های پی در پی ارتش سوریه با آغاز فرایند انتخاباتی این کشور همزمان شده،مزدوران اطلاعاتی مستکبران در سوریه ماموریت جدیدی یافته‌اند برای ناکام گذاشتن فرآیند انتخابات آینده. انتخابات سوریه چالش بزرگی پیش روی واشنگتن قرار داده است و پیش بینی می شود که آمریکا و هم پیمانانش برای مانع تراشی بر سر راه این انتخابات از هیچ اقدامی فروگذاری نکنند. جنگ علیه سوریه که واشنگتن در نوک پیکان آن قرار دارد، با صخره انتخابات دموکراتیک و آزاد که گزینه انتخابی مردم است، مواجه شده است. هم اکنون جنگ در سوریه هم بر مردم سوریه که نظام و ارتش و کشور خود را انتخاب کردند وهم بر گروه‌های مسلح تروریستی که هم اکنون به دشمنی علیه کشورهای حامی خود از جمله شیوخ عربی تبدیل شده‌اند اثر گزار است ،انتخاب سوریه ازطرف امریکا ، اسرائییل و نوکران منطقه ای آنان برای بحران به این دلیل اصلی بود که سوریه از جمله کشورهای تاثیرگذار و فعال محور مقاومت بود و اسرائیل آن را خطری علیه موجودیت خود به شمار می‌آورد، به همین دلیل تصمیم به مبارزه با آن گرفتند،اما این جنگ هیچگاه نتوانست موجب فروپاشی نظام در سوریه شود، بلکه آنچه به نظر می‌رسد، نزدیک شدن اسرائیل به پایان راه خود است و بدون تردید دامنه آنچه اکنون در سوریه رخ می‌دهد به اسرائیل نیز کشیده خواهد شد.حضور حداکثری مردم سوریه در پای صندوق‌های رای سیلی ای محکمی به گوش تمام طرف‌هایی است که بر سر سرنگونی نظام در این کشور شرط بندی کرده بودند. دشمنان سوریه بوسیله گروههای معارض سوریه از الان ساز عدم سلامت انتخابات را شروع کرده و از هیچ تلاشی در معاضه کوتاهی نکرده چون میدانند بشار اسد به دلیل حمایت جبهه مقاومت ،حفظ انسجام ملی ،پرهیز ازگرایش های طایفه ای وفرماندهی هوشمندانه در نیروهای مسلح خود محبوبیت وموفقیت های بسیاری در داخل دارد.در این راستا فشارهای آمریکا و غرب و هم پیمانانش چون سازمان ملل و شورای امنیت علیه سوریه بازهم افزایش خواهد یافت و صرف نظر از بعد نظامی در ابعاد سیاسی و رسانه‌ای نیز تشدید خواهد شد. سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا موسوم به «سازمان سیا» برنامه جدیدی را برای حمایت از گروه‌های مسلح فعال در سوریه وضع نموده است. افزایش کمک‌های نظامی عربستان سعودی به گروه‌های مسلح، به گونه‌ای که این سلاح‌ها در این مرحله موشک‌های ضد هواپیما را نیز در برخواهد گرفت تا به این طریق مانع حملات نیروی هوایی ارتش سوریه بر مواضع و پایگاه‌های گروه‌های مسلح شود. در اولین مرحله از ارسال این کمک‌ها 5 سکوی پرتاب موشک در اختیار گروه‌های مسلح قرار خواهد گرفت. قطر موافقت کرد تا حمایت‌های مالی خود از گروه موسوم به «جبهه اسلامی» را متوقف کند. چون آشکار شد تمام این کمک‌های مالی به دست گروه‌های وابسته به گروه تروریستی القاعده در سوریه می‌رسد. خبر انتخابات سوریه واکنش منفی کشورهای دشمن سوریه از جمله آمریکا را به دنبال داشت و حتی در سخنانی رابرت فورد، سفیر سابق آمریکا در دمشق با بیان اینکه اوضاع جاری در سوریه و قرار داشتن برخی از مناطق این کشور در دست گروه‌های مسلح امکان برگزاری چنین انتخاباتی را فراهم نمی‌کند، بار دیگر بر مطرح بودن گزینه نظامی در بحران سوریه سخن گفت.پافشاری نظام سوریه در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مخالفت کشورهای دشمن دمشق در برگزاری چنین انتخاباتی پرواضح می نماید. صفوف معارضان سوری به طور عام به شدت منفک و از هم گیسخته است و گروه‌های تروریستی تکفیری نیز به شدت در گروه‌های معارض سوری نفوذ کرده‌اند. مهمترین تحولات سوریه نشانگرپیروزی های بزرگ برای ارتش در آینده نزدیک در حلب میباشد. بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه تاکید کرد: حس میهن‌دوستی مردم سوریه دلیل مهم مقاومت این کشور در برابر قدرتمند‌ترین نیروهایی است که با حمایت از تروریست‌ها به دنبال تحقق اهداف خود در سوریه بودند. بشار الجعفری نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد گفت: اسرائیل به گروه‌های تروریستی حاضر در سوریه از جمله گروه‌های مرتبط با القاعده کمک می‌کند. نماینده روسیه در سازمان ملل تصریح کرد، کشورهای غربی تلاش دارند، قطعنامه‌ای ضد سوری تدوین و طی آن خواستار اجرای بند هفتم منشور سازمان ملل علیه این کشور شوند. نماینده روسیه در سازمان ملل تصریح کرد، کشورهای غربی تلاش دارند، قطعنامه‌ای ضد سوری تدوین و طی آن خواستار اجرای بند هفتم منشور سازمان ملل علیه این کشور شوندبشار الجعفری نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد گفت: اسرائیل به گروه‌های تروریستی حاضر در سوریه از جمله گروه‌های مرتبط با القاعده کمک می‌کند.هدف اصلی عملیات‌هایی که آغاز شده را باید آزادسازی کامل این مناطق و پاکسازی آنها از عناصر مسلح دانست.اعتماد و اطمینان مردم سوریه به دستگاه‌ها و موسسات حکومتی به طور عام و نهادهایی که روند انتخابات را دنبال و بر آن نظارت می‌کنند، راه را بر هر طرح و توطئه‌ استعماری در کشور خواهد بست. مشارکت همه طیف‌ها و طرف‌هایی در انتخابات ایستادگی مردمی باعث دفع توطئه‌های خارجی خواهد شد به فضل خدای قهارومنان. به امید پیروزی کامل حق بر باطل در جهان. رضا قارزی1392 اردیبهشت

آموزشهای سیاسی(4)فرقه هاي ساخته صهيونيسم   مقدمه کتاب فرقه های غیر الهی -رضا قارزی

بسمه تعالی 

آموزشهای سیاسی(4) 

)فرقه هاي ساخته صهيونيسم و فرقه هاي مورد حمايت صهيونيسم(

   مقدمه کتاب فرقه های ضاله -رضا قارزی

من الَّذِيـنَ هـَادُوا يـحـَرِّفـُونَ الْكـلِمَ عـَن مَّوَاضـِعـِهِ(نساء-46):(جماعتي از يهود، سخنان را از محل خـود تحريف مى كنند)در طی 25 سال گذشته به دنبال روی آوردن مردم به سوی‌ معنویات و به منظورجلوگیری ازگرایش مردم به سوی عرفان حقيقي صهيونيستها 2500 فرقه جدید ساخته اند كه با یك حساب سرانگشتی یعنی تقریبا هفته ای 2 فرقه !يهوديان تحريفگر جبهه وسيعي را در حوزه فرهنگ آغاز نموده كه رهبر فرزانه مان از آن به عنوان شبيخون فرهنگي ياد كردند . بر همين اساس حركت خزنده و خاموشي از سوي صهيونيزم آغاز شد و در اين تهاجم باورهاي ديني و معنوي مردم خصوصا نسل جوان مورد هدف واقع گرديد. با توجه به رويكرد جوانان به معنويت ،اين دشمنان خدا وپيامبر در صدد برآمدند تا با يك توطئه از پيش طراحي شده و با ارائه الگوهاي به ظاهر معنوي و عرفاني باورهاي ديني و معنوي جوانان را به انحراف و نهايتا به ورطه سقوط بكشانند

 امروزه شاهد رواج بسیاری از فرقه های ساختگی توسط صهیونیسم هستیم که تنها راه مشروعیت آنها دادن آزادیهای بی حد و تأیید این آزادیها از سوی این فرقه هاست. فرقه هاي ساخته صهيونيسم از راههای تلفن همراه ، کتاب ،سی دی، اینترنت وبرنامه های ماهواره ای آرام آرام جای خود را در میان جوانان بی اطلاع و زانو زده در برابر غرب باز می کند. اعتیاد به مواد مخدر ، ناهنجاریهای اخلاقی و هرزگی ، مو سیقی های مخرب اعصاب و روان ، دوری از فعالیتهای انساندوستانه ، گرایش به خشونت از جمله رفتارهای شایع در اعضای این فرقه های ساخته شده توسط مافیای دین ساز اسرائیلی و انگلیسی است که از زمینه های پاک انسانها در گرایش به معنویات و خداپرستی سوء استفاده نموده و با انحراف فطرت الهی آنها را به منجلاب زشتیها سوق می دهند.

از هنگام باز شدن پاي يهود به سرزمين اسلامي فلسطين، آنان تمامي تلاش خود را براي فائق آمدن بر دين اسلام به كار بسته‌اند. كتاب‌هاي آسماني را تحريف و دستورات آن‌ها را زير پا مي‌گذارند، شعائر ديني را به استهزا گرفته و اماكن مقدس و مساجد را تخريب مي‌كنند.وهنگامي كه مسلمان فلسطيني از شكنجه گران صهيونيست مي‌خواهد كه به خاطر خدا بر او رحم كنند، به او مي گويند(خداي تو زير لگدهاي ماست) صهيونيستها همچنين تعدادي قرآن تحريف شده توزيع كرده‌اند تا از طريق دستبرد، جابجايي يا حذف بعضي از آيات قرآن كريم به ترويج افكار صهيونيستي‌شان بپردازندچند سال پيش در غياب مسلمانان به حرم حضرت ابراهيم(ع) هجوم بردند و به هتك حرمت و تخريب آن پرداختند  از جمله اين‌كه] آنان يك جلد از قرآن كريم را برداشتند و آن را پاره پاره كردند. پيامبر اكرم نيز از تيرهاي زهرآگين يهود ايمن نبوده اند آنان آن حضرت را متهم به دروغ‌گويي كردند و عليه ايشان اعلان جنگ نمودند. در تلمود۶ آمده است:از آن رو كه مسيح دروغگوست و بدان سبب كه محمد(ص) به [حقانيت] او (مسيح) اعتراف كرد، و اعتراف كننده به [حقانيت] دروغگو، دروغگويي مانند اوست، واجب است كه با دروغگوي دوم به جنگ برخيزيم هم‌چنان كه با دروغگوي اول جنگ كرديم رژيم نامشروع اسرائيل پس از سال ۱۹۶۷ به شكل آشكار و واضح به جنگ با عقايد اسلامي پرداخته است. از جمله اين روش‌ها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد

حمايت از فرقه هاي استعماري (اسماعيليه ،بهاييت ، قادياني و...) رژيم صهيونيستي اجازه نشر افكار و عقايد بهاييت را در فلسطين اشغالي صادر، و راه را براي عرضه جهاني (افكار و عقايد) آنان از طريق ايجاد كنگره جهاني آن در شهر حيفا هموار كرد. اين رژيم، به افكار و عقايد منحرف اين گروه‌ها در رسانه‌هاي عمومي مختلف خود حق انتشار داده است.

قادياني كه جهاد را ملغي دانسته و قرآن را مطابق رأي خود تفسير مي‌كند. مورد حمایت ویژه صهیونیسم می باشد اعضاي اين گروه در فلسطين اشغالي حضور دارند. آنان به خود عنوان «احمديه» داده و مبلغان آن اقدام به انتشار مجلاتي مانند: «بشري» مي‌كنند كه به دواير حكومتي اسراييل و ميان مردم بدون دريافت وجه ارسال مي‌شود.

        ماخذ : فرقه های ضاله ص 1- 3 -رضا قارزی

                                                                                                                                 

آموزشهای سیاسی -3 (نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله به سیاست)

بسمه تعالی

آموزشهای سیاسی -3)نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله به سیاست(

 سیاست در منابع آیات و روایات:

 درروایت صحیحه ازامام صادق علیه السلام نقل شده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: « هیچ چیزی نیست مگر آن که کتاب وسنت درآن زمینه سخن دارند». سیاست بخشی ازمنظومه منسجم اندیشه اسلامی تلقی می گردد ورویکرد مسلمانان به آن ریشه دروحی وسنت وسیره معصومین علیهم السلام داشته و دارد. به عبارت دیگر سیاست درمتن اسلام قرار دارد واصولا اسلام که عهده دار سعادت دنیا وآخرت انسان است نمی تواند چنین نباشد . سیاست ازکلمه «ساس»  و«یسوس» به معنای رعیت داری، اصلاح امور مردم، مملکت داری ونگاه داشتن حد هرچیز وازمعانی دیگر آن «حکومت وریاست وداوری»، «مصلحت و تدبیر»، « دوراندیشی وعقوبت» ، تنبیه، و «اداره کردن مملکت و حکومت کردن» می باشد. درزیارت جامعه است که پیامبر وائمه اطهار(س)  «ساسه العباد» نیز هست ودرروایت است که پیامبر (ص) مبعوث شد که سیاست امت را متکفل باشد. دراصطلاح علم سیاست به آئین کشورداری وروش اداره کردن جامعه اشاره دارد. حضرت علی (ع) می فرمایند: « سیاست، عدالت وحکمرانی و گذشت ازموضع قدرت است». درحدیث آمده : « کان بنواسرائیل یسوسهم انبیائهم» .  ترجمه : « بنی اسرائیل تحت سیاست پیامبرانشان بودند». یعنی ولایت واداره امورشان را عهده داشتند.  حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند:« مگرسیاست چیست؟ روابط مابین حاکم وملت، روابط مابین حاکم با سایرحکومت ها، جلوگیری ازمفاسد، همه اینها سیاست است، احکام سیاسی اسلام بیشتر ازاحکام عبادی آن است». همچنین ایشان دربیان دیگری می فرمایند:« سیاست به معنای اینکه (شخص) جامعه را راه ببرد وهدایت کند وبه آنجایی که صلاح جامعه است». ودربیان دیگر فرموده اند:« مگر سیاست غیرازاین است که مملکت داری به طرز صحیح و عاقلانه موفق با روابط وضوابط که در اسلام بوده است».  وهمچنین نیز می فرمایند:« دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است حتی عبادتش...» ودربیان دیگر« اسلام همه احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است. ، نمازش مخلوط به سیاست است حجش مخلوط به سیاست است، زکاتش هم سیاست است. اداره مملکت است.». وباز فرموده اند: « ..انبیاء علیهم السلام شغلشان سیاست است ودیانت همان سیاست است که مردم را از اینجا حرکت می دهد(وبه ) تمام چیزهایی که به صلاح ملت ومردم است (هدایت می کند).» حضرت امام می فرماید:«..شیاطین بزرگ وکوچک وآنهایی که می خواستند ومی خواهند تمام قدرت ها را درهرجا قبضه و تمام منافع ملت ها را چپاول کنند، ازسال های طولانی نقشه های عجیب وغریبی داشتند ومع الاسف قشرهای زیادی غافل بودند. ازجمله این مطالب که روحانیون نباید درامورسیاسی دخالت کنند، آنها باید مردم را درنماز، روزه وامثال اینها هدایت کنند وجای آنها وشغل آنها مسجد ومنزل است، مسجد بیایند نمازبخوانند ومنزل بروند استراحت کنند. وبه طوری این تبلیغ انجام گرفته بود که همه باورشان آمده بود. اگر می گفتند فلان آخوند سیاسی است این به منزله یک فحشی تلقی می شد. اگرراجع به یک امر اجتماعی گفته می شد بعضی ها می گفتند که ما درامور سیاسی دخالت نمی کنیم. «..اینها می خواستند که یک قشربزرگی ازجامعه راکه جامعه هم تبع (وپیرو) آنهاست منزوی کنند وخودشان به جای آنها بنشینند. (وبگویند) حکومت مال ما، نمازجماعت خشکی که درآن اصلا بحث اجتماعی وسیاسی نباشد هم مال شما.» ازمنظر عالمان ومتفکران اسلامی سیاست عبارت از «تدبیر جامعه براساس مصالح مادی ومعنوی». این مفهوم ازسیاست درادبیات اسلامی دربحث امامت به کاررفته است چنان که یکی ازعالمان اسلامی درتعریف امامت می نویسد:« امامت، ریاست عامه مسلمین دراموردنیا ونیابت ازپیامبراست» واجماع شیعیان درتعریف فوق را یادآور می شود.

درتعریف دیگری ازامامت گفته شده است که : «امامت پیشوایی وزمامداری کلی دراموردینی ودنیوی است» ودرروایات وادعیه نیز یکی ازصفات بارز معصومین علیه السلام «ساسه العباد» ذکرشده است. درعصر غیبت نیز رهبری اسلامی به نیابت ازمعصومین به فقهای بزرگ اسلامی واگذارشده است.             

ازویژگی های سیاست دراسلام:

1- انطباق بانیازهای واقعی انسان   

2- جامعیت سیاست دراسلام

3-اتکاء برمبانی استوار ومنطقی

مراتب سیاست دراسلام

« انسان یک بعد ندارد، جامعه هم یک بعد ندارد، انسان فقط یک حیوان نیست که خورد وخوراک همه شئون او باشد، سیاست اگرصحیح هم باشد، امت را دریک بعد هدایت می کند و راه می برد وآن بعد حیوانی است. بعد اجتماعی مادی است واین یک جزء ناقص سیاسی است که دراسلام برای انبیاء واولیاء ثابت است». حضرت امام خمینی  1/8/59. - فخر رازی دراین مورد می نویسد:« تأثیر سیاست یا برظاهر است یا برباطن ویا برهردو: آنچه برظاهر پیدا می شود، سیاست پادشاهان است، آنچه برباطن ها باشد سیاست عالمان است که عقاید باطل را ازدرون مردم زایل کنند وعقاید درست را با برهان ودلیل دردرون مردم بنشانند، اما آن که درعلم وتدبیر کامل باشد سیاستمدار است. وچنانچه عقل وقوای حیوانی اوتابع نفس مطمئنه باشد شایسته خلافت الهی است وشرایط آن عبارت است از: 1-عفت2- شجاعت  3- کفایت 4- علم. »

فضیلت سیاست دراسلام سیاست ازسه جهت دارای اهمیت است:

1- گستردگی نفع آن، چه بدون تردید تدبیر وسیاست رهبران الهی ازهمه کارها مفید ترونفع آن عمومی تر است زیرا درسایه عدالت اجتماعی وامنیت وآسایشی که رهبران الهی ایجاد می کنند، هرکس به مقصود خود نائل می گردد.

2- وازآنجا که ابزارسیاست، عبارت است ازعقل کامل ورأی ثابت وتأیید الهی وارشاد غیبی، بنا بر این سیاست شریف ترین کارها است.

3-محل سیاست نفوس وارواح آدمیان است وجوهرانسانی ازهمه موجودات مهم تر و با ارزش تر است.

نحوه سیاست اسلامی

 « سیاست اسلامی« می خواهد ملت واجتماع واشخاص را راه ببرد درهمه مصالحی که ازبرای انسان وجامعه متصوراست. همان راهی که درقرآن صراط مستقیم گفته می شود». حضرت امام خمینی (ره) 1/8/59

          ماخذ:کتاب رساله نوین امام رحمه الله جلد سیاسی - تهیه:رضا قارزی

                                                                                                                                                    

آموزشهای سیاسی- 6 ( تحليل مسائل سياسي)

بسمه تعالی 

 آموزشهای سیاسی- 6 ( تحليل مسائل سياسي)  

اهميت هدايت، تفسير، توجيه و تحليل سياسي در جامعه اسلامي از ديدگاه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري(دام‌ظله): 1- ديد صحيح سياسي 2- كوركورانه عمل نكردن 3- تربيت و سازماندهي خواص سياسي 4- اطلاع‌رساني صحيح 5- ابهام زدايي 6- پيش‌بيني آينده 7- كمك به تصميم و موضع‌گيري صحيح 8- توازن معتدل سياستهاي حاكم و خواسته‌هاي مردم 9- تأثيرگذاري و هدايت‌گري جامعه 10- شناخت دشمنان داخلي و خارجي اسلام و انقلاب(دشمن‌شناسي)11- حفظ تداوم حضور در صحنه‌هاي انقلاب 12- انجام وظايف اسلامي در بعد سياسي و...  

مراحل تحليل مسائل سياسي 1- انتخاب موضوع تحليل 2- تعيين دامنه و گستره موضوع 3- جمع‌آوري اخبار و اطلاعات 4- نقد و بررسي و معيارسنجي 4- جمع‌بندي 5- نتيجه‌گيري 6- موضع‌گيري 

 ابزارهاي جمع‌آوري اخبار و اطلاعات سياسي: 1- كتب 2- نشريات 3- نرم‌افزارها 4- سي‌دي هاي صوتي و تصويري و تلفن همراه 5- روزنامه 6- رسانه‌هاي جمعي 6- سايتها 7- مراكز 8- جلسات تحليل و ...  

رضا قارزی

آموزشهای سیاسی -5 :( انواع حکومت ازدیدگاه اسلام)

بسمه تعالی  

آموزشهای سیاسی -5 :( انواع حکومت ازدیدگاه اسلام) 

 انواع حكومتها : (تقابل اسلام و سكولاريسم) تقسيم‌بندي حكومتها به حكومت الهي و غيرالهي در قرآن با تعبير ولايت الله و ولايت الهي (يا ولايي) آمده : 1- حكومت ولايي(اسلامي) حكومتي كه براساس احكام قوانين و الهي اداره مي‌شود و حاكم آن نيز با معيارهاي الهي كه به معني حاكميت حكومت خدا بر مردم است. معيار ديني بودن حكومت دخالت دادن آموزه‌هاي ديني در شئون مختلف جامعه است. از اين رو هويت حكومت ديني بستگي كامل به پذيرش نقش دين در كليات اجتماعي بشر دارد. 2- غيرالهي(شيطاني و مادي)كه چند دسته‌اند: 1- استبدادي يا شاهنشاهي (ديكتاتوري): حكومتي است كه زمام امور جامعه به دست فردي است كه هيچگونه معيار مورد قبول و صحيح ندارد و هر چه بخواهد انجام مي‌دهد كه خواستگاه قدرت در آن غلبه فرد است. 2- دموكراسي : حكومت مردم بر مردم مي‌باشد كه در رأس آن فرمانروايي قرار مي‌گيرد و مبنا و منشاء حقوق و قوانين خواست اكثريت است چه صحيح باشد يا نباشد، خوب باشد يا نباشد، بايد باشد يا نبايد باشد، و هدف اصلي تأمين منافع مادي، دنيوي و حيات مادي و روزمره آنان است و معيار گزينش كارگزاران و عوامل اجرايي محبوبيت و مقبوليت اجتماعي آنان است خواه شايسته باشد يا نباشد ودموكراسي منهاي دين است. دموكراسي به دو نوع دموكراسي سوسياليستي و ليبراليستي تقسيم مي‌شود. نكته : از جمله ديگر انواع حكومتهاي غيرالهي غيرمعروف را مي‌توان از حكومتهاي مشروطه سلطنتي و حزبي نام برد. اهميت آگاهي از تاريخ سياسي اسلام و غرب از ابتدا تا عصر حاضر : از جمله اهميت آن لزوم شناخت زمينه‌ها و افكار و اهداف برنامه‌هاي آنها است. آينده جهان : از ديدگاه اسلام : ادامه امتداد حكومتهاي پيامبران و ائمه معصومين عليهم السلام در دوران غيبت امام عصر(عج) حكومت ولايت فقيه است كه انشاء الله به حكومت جهاني حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه ملحق خواهد شد و جهان پر از عدل و داد مي‌شود. از ديدگاه غيرالهي:‌ براساس زيربناي ماترياليستي غرب و شرق، آينده جهان را چنين عنوان مي‌كنند. 1- نظريه : ماركسيسم كه حدود 70 سال، بخشي از جهان را زير سلطه داشت و از هم پاشيد. 2- نظريه دهكده جهاني مك كوهان كه مروج فرهنگ دموكراسي ليبرال مي‌باشد كه در حال اضمحلال و فروپاشي است و منحط است. 3- نظريه پايان تاريخ فوكوياما : كه او بهترين مدل را دموكراسي مي‌داند كه چيزي جز خودمحوري انسان به جاي خدامحوري و ارضاي تمايلات نفساني او را تأمين نمي كند. 4- جنگ تمدنها توسط هانيگتون: كه از اعضاء موثر شوراي سياست‌گذاري سياست خارجي آمريكا در ذهن تصور مي‌شود كه او اسلام را مغاير با غرب دانسته و غرب را به روياروي با اسلام مي‌خواند و نظريه نابودي اسلام و تمدن آن را مطرح نموده كه استعمارگران بسيار طرفدار آنند. 5- نظريه آلوين تافلر: كه او هم ليبرال دموكراسي غرب را نجات دهنده بشريت مي‌داند. منابع :اموزش دين و شيعه در اسلام علامه طباطبايي(ره)، سيره سياسي امام علي(ع)، اصول عقايد مصباح يزدي، مهدي(ع) تجسم اميد و نجات، غرب شناسي و نظام سياسي موسسه امام خميني(ره) علوم اسلامي شهيد مطهري 

رضا قارزی 

بررسی کوتاه هویت حقیقی صهیونیسم جهانی -رضا قارزی

                                                                                    آموزشهای سیاسی (1)  

بررسی کوتاه هویت حقیقی صهیونیسم جهانی

مفهوم صهیونیسم: حرکتی نشأت گرفته ازغرب برای اسکان یهودیان جهان درمکانی به نام فلسطین به طورمتمرکز وانتقال یهودیان ازغرب به شرق (آنجا) که نیاز به خلاصی ازساکنان اصلی فلسطین اعراب فلسطینی دارد که ازطریق انتقال به مکان های دیگر، متواری کردن وپراکنده کردن پیگیری می کنند. (صهیونیسم، عبدالوهاب المسیری، ناشر: وزارت خارجه).

به عبارت دیگرحرکتی سیاسی است که داعیه گردآوری قوم یهود واصطلاح «رهایی آنان» دارند وآن را به غلط، دروغ وبرای تظاهردر دنیا به کاربرده اند ویک جریان سیاسی بین المللی ضد توحید ومذهب است که مسأله اشغال سرزمین فلسطین مقدمه اهداف واغراض آن برای سلطه به کشورهای اسلامی ودرنتیجه حذف دین وایمان درزندگی بشری است. (جریان شناسی / ناشر نیروی مقاومت بسیج ).

تاریخچه  پدیده صهیونیسم :بیش ازیک قرن سابقه ندارد وبنیانگذار تفکر این پدیده تئودورهرتصل بود که اندیشه آن را ازسال 1882 تدارک دیده ودر 1984 درکتاب دولت یهود تدوین کرده است. هرتصل نه تنها به عنوان بنیانگذار اولین همایش صهیونیستی (1897) می باشد بلکه رهبروبانی وموسس صهیونیستی جهان بود واوسرآغازپیدایش صهیونیست است. (علل وریشه های انتفاضه).

                                          

امریکای امروزهمان شیطان بزرگ دیروز (مروری بر ایدئولوژی مستحکم ملت ایران اسلامی در مسئله امریکا شناسی

بسمه تعالی

امریکای امروزهمان شیطان بزرگ دیروز

(مروری بر ایدئولوژی مستحکم ملت ایران اسلامی در مسئله امریکا شناسی)

از مهمترین مسائل مطرح در فضای سیاسی کشور برداشتها و ماهیت شناسی پیرامون هویت و مقوله مسئله امریکا و غرب وزوایای مختلف آن می باشد .دشمن شناسى و استكبارستيزىو راهبردهای آن از مهمترين عناصر تشكيل دهنده فرهنگ و تمدن در حيات اجتماعى انسانهاست ، جاودانگى وادامه اين انديشه بيش از هر چيز مرهون تلاش موحدان فرزانه ای است كه با تلاش والاى خويش جوامع بشرى را به قسط، خدامحوری، عدالت ، آزادى ، سعادت و جاودانگى فرا خوانده اند.قيام انبياء و ائمه معصومين عليهما السلام سرمایه عظیمی است كه بر تارك تاريخ مبارزات اديان الهى بر ضد كافران ، ستمگران و بت پرستان چون خورشيد تابان پرتو افشانى مى كند. اگر نهضت انبياء و قيام هايى كه به تاءسى از سيره آنان و در جهت تداوم ابلاغ رسالت دينى انجام نمى پذيرفت ، زندگى بشر در سايه حكومت قدرتمندان و هواپرستان و خودگامگى سردمداران دنياطلب به مردابى متعفن و آگنده از ظلم و ستم تبديل مى گشت. ازجمله نکاتی که بايد امروز به هر مناسبتي يادآور شد آنکه آثار شوم انحراف چهارصد سال رنسانس غرب منحرف و زوال یافته را در تمام دنيا درابعادمختلف اعتقادی ،سیاسی ،اجتماعی،فرهنگی و.. می توان دید مخصوصاً در كشورهاي اسلامي قيام كننده و خواهان اصلاح جهان.قدرتهاى استعمارى همواره در طول تاريخ در پى سلطه بر جوامع بشرى بوده اند و ويژگيهاى سياسى ، اجتماعى و اقتصادى قلمرو پهناور سرزمينهاى اسلامى به خصوص كشور ايران باعث طمع بيشتر زور مداران گشته و تلاش گسترده آنان را جهت حضور در اين مناطق موجب شده است .اهميت سوق الجيشى منطقه خاورميانه و آبهاى گرم خليج فارس ، كشف منابع غظيم و گسترده نفتى ، وجود منابع ، معادن و ذخاير غنى ، حاصلخيزى و تنوع آب و هوا، هم مرز بودن ايران با شوروى سابق و... مجموعه عواملى بودند تا چشم طمع قدرتهاى بزرگ به ويژه آمريكا را به اين منطقه بخصوص ‍ ايران معطوف دارد.برپایی انقلاب کبیر اسلامی ایران پس از قرن‌ها ظلمت و تباهی بشریت، برای عاقلان نویدگر تهذیب حقیقی اسلام از پیرایه‌های خودساخته من و مایی است تا وعده الهی محقق شده، زمین از لوث شیاطین و شیطنت‌ها رها شده و مستضعفین وارث نهایی گردد.طراحان كاخ سفيد مدتى پس از پیروزی ملت مظلوم ايران بر سياست گذارى ها و برنامه ريزى استعمارواستکباری اش در منطقه بسیار کوشیدند جلوی رشد و فراگير شدن این اسلام راستين  در جهان رابا اعمال هرسياست استعماری در منطقه خاورميانه بگیرندو تا به امروز از هیچ تلاشی کوتاهی نکردند.

آمریکا همواره به دنبال ابرقدرتی و سلطه همه جانبه خود بر دنیاست. پایگاههای نظامی در سراسر دنیا ، شبکه‌های رسانه‌ای تبلیغاتی در سراسر دنیا ، تربیت مدیران و سیاستمداران وابسته به منافع آمریکا در کشورهای دیگر، نفوذ فرهنگی و سعی در ترویج سبک زندگی خود به همه دنیا از طریق هنر سینما و غارت ثروت‌های مادی و معنوی (استعداد و نیروی انسانی) ملت‌ها از جمله اقدامات آمریکا در محور سلطه‌گری همه جانبه است.در نظر گرفتن منافع اسرائیل در تصمیمات سیاستمداران آمریکایی از جمله رویکردهای حیاتی امریکا است که گستردگی لابی صهیونیستی در آمریکا، نقش صهیونیست در اقتصاد و فرهنگ آمریکایی و هم پیمانی سیاسی نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ملت های مستقل از آن جمله‌اند. بر اساس منطق قرآنی نیز «حزب شیطان» و طاغوت می‌کوشد به اجبار مومنان را به ساختارهای داوری طاغوت و حکام باطل بکشاند: «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً. تلاشهای ضد اسلامی در غرب از طریق ایجاد یأس و ناامیدی در حرکت‌های بومی ملت‌ها، ایجاد هراس از اسلام و معنویت سعی در قلب واقعیات و اعمال سلطه تبلیغاتی خود بر جهان معاصر را دارد. نابرابری درآمدی طی دههای گذشته درآمریکا به سرعت و به شدت در حال افزایش است و برخی صاحب نظران سیستم سرمایه داری را عامل اصلی فقر در آمریکا می‌دانند. این رژیم با استفاده از ابزار تحریم، در پی متلاشی کردن اقتصاد داخلی کشورهای مستقل است.دولت آمریکا در طول حیات خود همواره مدعی برتری نژادی و فرهنگی خود بوده است و با زبان تحقیر با ملت‌ها سخن گفته است. تحقیر فرهنگ‌های بومی ملت‌ها و القای عقب ماندگی سنت‌های دینی و در مقابل فخر فروشی به نظام مادی لیبرال دموکراسی از جمله مصادیق «استکبار آمریکایی» است که باعث شباهت این رژیم به شیطان سرکش می‌شود.و بر اساس منطق قرآنی نیز  «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُو لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلّا إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ» استکبار و خودبرتربینی از مهمترین راهبردهای شیطان در مواجهه با انسان است.ا ز فعاليتها و دخالتهاى آمريكا در منطقه و كشور ايران ، شناخت عوامل و طرفداران آن ، سياستهاى مرموز و پيچيده استكبار براى شكست نظام اسلامى است . دولت آمریکا رژیمی عهد شکن و غیرقابل اعتماد است که تاریخ معاصر مملو از وعده‌های فریبنده او به دوستان ساده‌اندیش خود است. از جمله مساله فلسطین که اوج عهد شکنی آمریکا ست.شبکه رسانه‌ای آمریکایی صهیونیستی که امروز بر روند تولید اخبار در دنیا سایه افکنده است با استفاده از ابزارهای هنری و رسانه‌ای و تبلیغاتی سعی در وارونه جلوه دادن حقایق و واقعیات جهان امروز دارد. اگر جریان رسانه‌ای فریب و تحمیق توسط آمریکا وجود نداشت بسیاری از ملت‌ها خیلی زود به چهره واقعی آمریکا و دنیای غرب پی‌برده و ماهیت آن زودتر فاش می‌شد. جهیز گروههای تروریستی علیه ملت‌های مستقل، فروش تجهیزات نظامی و سلاح‌های کشتار جمعی، حضور آمریکا در پشت صحنه درگیریهای منطقه‌ای، لشکر کشی نظامی به کشورها، مناطق و آبهای دنیا، تلاش برای سرنگونی رژیم های انقلابی و مردمی ، تشکیل دستگاههای اطلاعاتی برای شناسایی و سرکوب مخالفان و حمایت از کودتا و ترور مخالفان در کشورهای دیگر حتی ترور چهره‌های علمی کشورهای مستقل از جمله اقدامات آمریکا است که از آن می‌توان به مظهر تروریسم دولتی یادکرد. (شیطان در پی عصیان گر و سرکش و متمرد است و در پی شرارت است. مریم/44- صافات/7- نساء/117).دولت آمریکا در طول حیات خود همواره از سیاست تفرقه بین ملت‌ها در جهت منافع خود بهره برده و با فرقه سازی (وهابیت و سلفی و...) و دامن زدن به اختلافات قومی، نژادی و مذهبی و فرهنگی در میان ملت‌ها در امور داخلی کشورها دخالت کرده است.تشکیل و حمایت از شبکه‌های سازمان یافته فساد و فحشا در سراسر دنیا ، حمایت از گسترش اعتیاد و مواد مخدر ، راه اندازی شبکه هالیوود، نشر هرزگی و برهنگی ، توهین به مقدسات ادیان بخصوص دین اسلام، تولید و زایش عرفان‌های نوظهور و معنویت‌های مادی ،ناهنجاری‌های اخلاقی و حمایت از سنت‌های جاهلی همچون همجنس گرایی از اقداماتی است که می‌توان امروز دولت آمریکا را مظهر نشر فساد شیطانی دانست.دولت آمریکا مظهر یک حکومت شرور و فاقد خیر برای همه ملتها است. اعمال زور و خشونت و تحریم علیه کسانی که به نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی اعتقادی ندارند از بنیان‌های فکری سیاستمداران آمریکایی است.اکنون که بیش از هر زمان دیگری نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی درگیر بحران‌های اقتصادی، افت مشروعیت سیاسی آمریکا در دنیا و ظهور بحران‌های اخلاقی و فرهنگی است. شاکله و بنیان فکری اقتصاد آمریکا بر مبنای سرمایه داری و غارت ملت‌ها است و این ایده را در سراسر جهان پیاده می‌کند. در حال حاضر سیستم سرمایه داری آمریکا چیزی جز گسترش فقر برای عموم مردم  نداشته و تنها منافع ثروتمندان در آن لحاظ شده است.

ملت اسلامی ایران در 36سال عمر با برکت انقلاب اسلامی اعلام کرده اند، به هیچ وجه تسلیم زورگویی و باج خواهی امریکا نخواهد شد. ایمان عمیق دینی، غیرت دینی، شجاعت، موقع شناسی و اقدام به هنگام، پیشرو و صف شکن بودن، و انجام کارهای نوآورانه در راه اهداف، خصلت های برجسته مردم اسلامی ایران است. پیوستگی و اتصال ملت نقطه ای است که بدخواهان ملت ایران، برروی آن متمرکز شده اند و می خواهند ملت ایرانی را مقابل هم قرار دهندکه هیچگاه نباید اتحاد و همدلی و همگامی را از یاد برود. امریکا امروزهمان شیطان بزرگ دیروز على رغم کوششهاو تهديدات گوناگون آمريكا و همپیمانان و ایادی منطقه آن در مدت 36 سال  جبهه مقاومت اسلامی به محوریت ایران سلامی مبدل به قدرت بسیار قویدر دنیا گردیده که دراعترافات سران کفر و استکبار و اسرائیل غاصب کاملا مشهود است .مبارزه عليه كفر و استكبار جهانى با ژرف انديشى ، بينش عميق و بصيرت كافى در برابر هر گونه توطئه و دسيسه آمريكا و ايادى آن قد برافراشته و مسلمانان و مستضعفان جهان را با فرياد بيدار باش به هوشيارى دعوت كرده است.امام رحمه الله ومقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای دام ظله با حفظ اصول و انديشه ناب اسلامى نه شرقى و نه غربى ضمن انتقاد و حمله به سياستهاى مزورانه دنیا طلبان جهان اكثر توطئه هاى منطقه اى و جهانى عليه مستضعفان و مسلمانان جهان  را خنثی و مبدل به فرصتی برای آینده سازی جهان اسلام نمود.در فرهنگ‌نامه سیاسی امام (ره)، اسلام ناب، اسلام پابرهنگان و رنج دیدگان، اسلام عارفان مبارزه جو و فقرای دردمند است. اسلام زهد و ساده زیستی و مکتب قیام الله و اصلاح‌گری است که مأموریت دارند بر اساس «برنامه‌ای خدایی» زمین را از لوث شیطان بزرگ پاک کنند. سخنان امام راحل قدس سره الشريف مى تواند بهترين دستورالعمل و راهگشاى نسل حاضر جهت شناخت و مبارزه با ام الفساد قرن و سياستهاى شيطانى او باشد. تبیین اسلام ناب و تمیز آن از اسلام آمریکایی بعنوان اصلی ترین سرفصل‌های اندیشه سیاسی امام رحمه الله علیه در  مبارزه با ام الفساد قرن و سياستهاى شيطانى او می باشد. اولین و اصلی ترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام ، مسئله اسلام ناب محمدی است.نکاتی  ازبیانات مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله امام خامنه ای دام ظله: ((انقلاب اسلامی دارای «آرمانهای ایجابی» و «آرمانهای سلبی» است. آرمانهای ایجابی آن، عمل به تعالیم اسلام، تحقق عدالت اجتماعی، حضور مردمی در صحنه ها و حوادث مختلف، اقتصاد مستقل، فرهنگ غیروابسته و اصیلِ ایرانی – اسلامی، پناه دادن به مظلوم و مقابله با ظالم، پیشرفت کشور، برجستگی علمی، و پیش قدمی در اخلاق و معنویت است.تسلیم نشدن در مقابل زورگویی و باج خواهی نظام سلطه را که مظهر آن امریکا است، آرمان سلبی انقلاب اسلامی است ملت ایران در 22 بهمن اعلام کرد که تسلیم زورگویی و باج خواهی امریکا نخواهد شد. برخی افراد تلاش دارند با بزک کردن چهره امریکا، زشتی ها و خشونت ها و وحشت آفرینی ها را از این چهره بزدایند و دولت امریکا را دولتی علاقمند به مردم ایران و انسان دوست معرفی کنند، اما تلاش این افراد به نتیجه نخواهدرسید. به راه انداختن جنگ های خونین و کشتار انسانهای بیگناه، حمایت از دیکتاتورهای ظالم در نقاط مختلف جهان، حمایت از تروریسم بین المللی، حمایت از تروریسم دولتی که مظهر آن رژیم جعلی، غاصب و جنایتکار صهیونیستی است، حمله به عراق و کشتار حداقل دهها هزار نفر از مردم، حمله به افغانستان، راه اندازی شرکت های آدم کشی و ترور همچون بلک واتر و راه اندازی گروههای تندروی تکفیری و حمایت از آنها، بخشی از سیاهه اعمال امریکا است.چگونه می توان این چهره زشت و جنایتکار را ، در مقابل ملت ایران، با بزک تغییر داد. ملت ایران از کودتای 28 مرداد سال 1332 تا سال 1357 و از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون همواره با خباثت ها، آزارها، توطئه ها و تحریم های امریکا مواجه بوده است که آخرین مورد آن حمایت وقاحت آمیز رئیس جمهور امریکا از فتنه گرانِ سال 88 بود و اخیراً هم بار دیگر اعلام حمایت کردند.این فهرست، تنها گوشه ای از بدکاری های دولت امریکا در قبال ملت ایران است که اکنون نیز ادامه دارد . تنها راه علاج این دشمنی تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی و مستحکم تر کردن ساخت درونی کشور است. راه حل مشکلات کشور، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تکیه به درون و چشم ندوختن به بیرون است.من اصرار دارم که مسئولان به نیروی داخلی تکیه و به مردم اعتماد کنند تا این سرچشمه فیاض و تمام نشدنی در داخل، خروشان و فروزان و جوشان شود. به توفیق الهی اهداف امریکا و استکبار جهانی نسبت به ملت ایران و نظام اسلامی شکست خواهد خورد و این ملت پیروزی خود را در مقابل چشم بدخواهان، جشن خواهد گرفت.)) .

 حقیانیت ندای مظلومانه انقلاب اسلامی و ایستادگی جریان مقاومت ظهور بیشتری یافته است. مقوله مقاومت اسلامی به عنوان یکی از شاخصه ها و ارکان انقلاب اسلامی، در نگاه نافذ مقام معظم رهبری جایگاه ویژه ای دارد. نگاه معظم له به مقاومت یک نگاه اعتقادی و قرآنی است، بدین معنا که مقاومت در راه حق، متضمن تحقق وعده های الهی و پیروزی جبهه حق در برابر لشکریان باطل است. از طرفی جمهوری اسلامی ره توشه ای سترگ از تجارب مقاومت چندین ساله چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، در اختیار دارد و رهبر انقلاب اسلامی بر این باور است که این تجارب راهگشای ملل منطقه خواهد بود.انشاء الله بزودی شاهد فروپاشی ومرگ رژیم ظالمانه آمریکا خواهم بود.بر اساس وعده های قرآن نابودی این تمدن مادی حتمی است؛ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»آیه81 سوره مبارکه اسراء-به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در جهان.                                                                      رضا قارزی

گزیده مطالب -آمریکا بعد از مرسی به دنبال چه چیزی است؟رضا قارزی httpwww.ssweekly.ircomp617617.htm-صبح

                مرسی به دنبال چه چیزی است آمریکا بعد از

گزیده مطالب

آمریکا بعد از مرسی به دنبال چه چیزی است؟
آمریکا در جریان بیداری اسلامی و سقوط حکومت مبارک به‌دنبال این بود تا با برگرداندن وضعیت دوران مبارک، بتواند اهداف خود را در مصر و منطقه دنبال کند، به‌گونه‌ای که برای رسیدن به این مقصود هزینه‌های بسیاری متحمل شد ولیکن در حال حاضر به دنبال روند تغییر و تحول با ابزار کنترلی ارتش در فضای سیاسی مصر است.در جریان پیروزی، مرسی و اخوان در انتخابات آنان، فقط ریاست‌جمهوری را گرفتند، ولی اکثر نظامیان و کارمندان و حاکمیت همان سیستم مبارک بودند. پناه بردن مرسی به آمریکا و آن را به‌عنوان قدرت بلا فصل جهان پذیرفتن، بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی مرسی بود. آمريكا به دنبال كسب مشاغل و تسلط سياسي خود در مصر بوده و هست. اين وابستگان سالیانه به آمريكا رفته و در مراكز مشخصي آموزش‌ها و ايده‌هاي لازم را کسب می‌کنند. آمريكا با حفظ موقعيت و امنيت رژیم صهیونیستی در منطقه و به دست آوردن انرژي، برنامه‌هاي اصلي خود را در مصر دنبال مي‌كند. دولت موقت حاضر در ابتداي كار با سفر به آمريكا و تأیيد معاهده كمپ ديويد كاملاً منافع آمريكا، رژیم صهیونیستی و نوكري آنها در مصر را دنبال مي‌كند. هواپيماهاي نظامي رژیم صهیونیستی در فضاي امنيتي مصر پرواز مي‌كنند و وضعیت حاضر به نفع آمريكا و اسرائيل است.در سياست كنوني آمريكا در منطقه؛ عدم حمايت از ديكتاتورها در زمان سقوط و عدم سنگ‌اندازي آشكار در مقابل قيام‌ها و وانمود كردن به پذيرش اشتباهات در حكومت‌ها برای جايگزين كردن خود در رأس فضاهاي سياسي كشورها آشکار است. آمريكا بر اين اعتقاد است كه در مصر و تركيه و ديگر كشورهاي اسلامي نبايد اسلام حكومت كند و جایگزین آنها حکومت‌های لائيك يا حكومت اسلامي لائيكی باشد. مطلب پاياني اينكه با وجود اهداف راهبردی ثابت شده آمريكا در جهت تلاش برای تغيير حاكميت مسلمانان در منطقه و جهان چرا بايد مسلمانان به‌جاي استكبارستيزي و تقابل و رويارويي با دشمنان، با آنها كنار آمده، فريب خورده، كنار گذاشته شده و حتی زندانی شوند.
رضا قارزی

ماخذ: httpwww.ssweekly.ircomp617617.htm-صبح صادق ،عنوان :گزیده مطالب مقاله:  آمریکا بعد از مرسی به دنبال چه چیزی است؟  رضا قارزی 

 

آشنایی با دین  مقدس اسلام - رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم 

آشنایی با دین  مقدس اسلام 

  دين مقدس اسلام يك برنامه عمومي و هميشگي است كه از جانب خداي متعال براي زندگي انسان در دو جهان به سوي خاتم پيغمبران حضرت‌محمد(ص) نازل شده است تا در جامعه بشري به مورد اجراء درآيد و كشتي انسانيت را از گرداب جهالت و بدبختي بيرون كشيده و به ساحل نجات و سعادت دو دنيا برساند. دين در لغت به معناي اطاعت و جزاء و... آمده و اصطلاحاً به معناي اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان و همچنين دستورات عملي متناسب با اين اعتقاد مي‌باشد. كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده نيستند « ‌بي‌دين‌» و كساني كه معتقد به آفريننده براي جهان هستند، « دين‌دار» شمرده مي‌شوند اينها (بي‌دينها) جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي‌دانند. بر اين اساس اديان موجود در ميان انسانها به حق و باطل تقسيم مي‌شوند دين حق آئيني است كه داراي عقايد درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهايي را مورد توصيه و تأكيد قرار دهد كه از ضمانت كافي براي صحت و اعتبار برخوردار باشد. خداوند تعالي در آيه 120 سوره بقره مي‌فرمايد: « وَلَن ترضي عنكَ اليَهودُ ولانَصاري حتّي تَتَبِعَ مِلَتَهُم قُل انّ هُديَ اللهِ هَوَ الهدُي و لَبن اتّبَعتَ اَهَواءهُم بَعَد الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلم مَالكَ مِنَ اللهِ من وليٍ و لانصيرٍ» ترجمه : « (اي پيامبر ! ) هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد تا (بطور كامل تسليم خواسته هاي آنها شوي و از آيين (تحريف يافته‌ي) آنان پيروي كني، بعد از آنكه آگاه شده‌اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود. همچنين در سوره‌ي صف آيه 6 و مي‌فرمايد: ( و با زياد آر هنگاميكه عيسي بن مريم به بني‌اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم و به حقانيت كتاب تورات كه مقابل من است تصديق مي‌كنم و نيز شما را مژده مي‌دهم كه بعد از من رسول بزرگواري كه نامش (در انجيل من) احمد است بيايد (قرآنش عالمي را به نور علم حكمت روشن سازد.) چون با آيات و معجزات به سوي خلق آمد گفتند: اين سحري آشكار است(6) آيا از آن كسي كه به راه اسلام و سعادتش مي‌خوانند و او همان دم برخدا افتراء و دروغ مي‌بندد در جهان كسي ستمكارتر هست؟ و خدا هم هيچ قوم ستمكاري را هدايت نخواهد كرد . » پس دين حق امروز فقط دين مقدس اسلام است به صريح آيات و روايات، تعاليم متعالي دين اسلام شامل 3 بخش عقايد اسلام، احكام و دستورات عملي اسلام و بخش اخلاقيات (مسائل رواني) و آداب و سنن اسلامي مي‌باشد. كه بخش عقايد « اصول» و بخش احكام عملي « فروع دين » ناميده مي‌شود و اخلاقيات حلقه اتصال بين اين 2 بخش است : اعتقاد به خداي يگانه اعتقاد به زندگي ابدي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداي متعال براي هدايت بشر بسوي كمال نهايي و سعادت دنيا و آخرت اين 3 اصل در واقع پاسخهايي است به اساسي‌ترين سؤالاتي كه براي هر انسان آگاهي مطرح مي‌شود كه: مبداء هستي كيست؟ پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي‌توان بهترين برنامه زيستن را شناخت؟ كه برخاسته از جهان‌بيني الهي مي‌باشد و متن برنامه‌اي كه از راه تضمين شده و شناخته مي‌شود، همان ايدئولوژي ديني مي‌باشد. عقايد اصلي لوازمات و ملزومات و توابع و تفاضيلي دارد كه مجموعاً نظام عقيدتي ديني را تشكيل مي‌دهد و اختلاف در اينگونه اعتقادات موجب پيدايش اديان و فرقه‌ها و نحله‌هاي مذهبي مختلفي شده است. مانند اعتقاد به تثليث مسيحي كه با توحيد وفق نمي‌دهد هرچند مسيحيان درصدد توجيد آن بر مي‌آيند (در باب نبوت) همچنين اختلاف در كيفيت تعيين جانشين پيامبر كه بايد از طرف خدا يا از طرف مردم تعيين شود عامل اصلي اختلاف بين شيعه و سني در اسلام شده است. چند نكته : • در نظر آئين مقدس اسلام فراگيري اصول مقدس اسلام و عمل به فروع « احكام‌» و دستورات آن و همچنين آراسته شدن به اخلاقيات و آداب اسلامي بر هر مسلماني واجب و تكليف مي‌باشد. • جهان بيني‌ها كلاً به دو بخش: الهي (امروز اسلام) و مادي تقسيم مي‌شود كه پيروان جهان‌بيني مادي در زمان سابق « طبيعي»، « دهري» احياناً «ملحد»،« زنديق» ناميده مي‌شدند و در زمان ما «مادي» و «ماترياليست» ناميده مي‌شوند. • مادّيگري نحله مختلفي و مشهورترين آنها در عصر ما «ماترياليسم دياليتيك» است كه بخش فلسفيِ ماركيسم را تشكيل مي‌دهد. • واژه « اصول دين» را مي‌توان به دو معناي عام و خاص بكار برد: اصطلاح عام آن در برابر « فروع دين»‌و بخش احكام بكار مي‌رود و شامل همه عقايد معتبر مي‌شود و اصطلاح خاص آن به اساسي‌ترين عقايد اختصاص مي‌يابد. 

 رضا قارزی

استمرار اندیشه ولایی ضرورت امروز نیروهاو مسئولان مومن-رضا قارزی  

بسمه تعالی

استمرار اندیشه ولایی ضرورت امروز نیروهاو مسئولان مومن

نگاه‌ با بصیرت و تیزبین نیروهاو مسئولان مومن و رزشی انقلاب اسلامی در رویارویی حاضر دشمنان با حقیقت دین اسلام انقلاب و ولایت به این واقعیت پی می‌برد که صبر،پایداری،استقامت،هوشمندی،کارآمدی،برنامه‌ریزی،آرامش سیاسی، تلاش جهادی با تکیه بر توان درونی و عظم ملی ، ولایت ‌پذیری آگاهانه و از الزامات جامعه در تقابل با جنگ هوشمند حاضرغرب در عرصه های مختلف انقلاب اسلامی  می‌باشد.دشمنان  فریبکار مادی‌گرای دور از انسانیت و اخلاق ، در میدان‌های گوناگون حاضردر تلاش برای اهداف کلان طراحی شده خود در بعد سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی می باشند ،فشارهای مختلف به نظام ، ایجاد شرایط سخت اقتصادی و هجوم فرهنگی نارضایی، اعتراض مردم،انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود، تضعیف روحیه مردم و مسئولان،به ضعف کشاندن و استحاله، تغییر ماهیت و گفتمان نظام ، نهایتاًسازش و تغییر حکومت الهی‌مان.باید با تقوای جمعی و مراقبت  و هوشیاری همگانی متوجه طرح های دشمن باشیم و اجازه ندهیم هیچ مسئله ای ،حواسمان را از دشمن پرت کند.

انقلاب اسلامی ثمره خون هزاران شهید، ایثارگری هزاران رزمنده وجانباز و آزاده و خانواده‌هایشان می باشد. به یاری الهی ،توجهات خاصه ملی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدایت و مدیریت بالای مقام عظمای ولایت بار دیگر از برهه ها جدید سیاسی کشور به سلامت وبا پیروزی و حماسه جدید عبور خواهد کرد.

غالب جامعه اسلامی‌مان محکم و پایدار درباره‌ی اصول ارزش‌ها، اهداف نهایی حکومت اسلامی خود ایستاده‌اند.هوشیاری و بصیرت‌دهی و شناخت صحیح از شرایط حاضر داخل و خارج، اهداف، سناریوها و پروژه‌های دشمنان در جهت داشتن تفکر، اندیشه، عملکرد و روش‌های سیاسی صحیح لازم می‌باشد.

جریانات ،احزاب و گروه‌ها باید با آرامش تعقل و تدبیر، اعتدال حقیقی سیاسی که پایبندی به ارزشها، اصول و بیانات رهبرمعظم انقلاب است، عدم اختلاف، تعامل و گفتگو سازنده، رایزنی‌های کاربردی و عملیاتی در جهت هرچه پیشبرداهداف نظام و انقلاب  ویژه عملی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی و حل مشکلات و معضلات روزانه اقتصادی و معیشتی مردم تلاش جدی در راستای نهادینه‌کردن ارزش‌های دینی و حاکمیت دینی در جامعه گام رو به جلوبردارند. محور تمام این آگاهی ها و بصیرت دهی هادر برنامه‌ها وروش‌ها می‌بایست نظرات و محوردهی هاو تبیین رهبری عظیم‌الشأن انقلاب باشد.عرصه‌های گوناگون انقلاب اسلامی نشان دهنده عزم الهی وعنایت ولی عصر (عج) در پیروزی این امت اسلامی بوده است و  به حقیقت آمریکا و ایادی و همسویان داخلی خود هیچ غلطی نمی‌توانند کنند .          رضا قارزی  

                                         

((القاعده))یمن و ناآرامی‌های کنونی-رضا قارزی-هفته نامه صبح صادق

بسم الله الرحمن الرحیم 

((القاعده))یمن و ناآرامی‌های کنونی
 

رضا قارزی

درگیری میان نیروهای ارتش و القاعده در جنوب یمن ادامه دارد. بسیاری از مراکز مهم یمن برای مقابله با حملات انتقام‌جویانه القاعده تحت تدابیر شدید امنیتی است، از سوی دیگر القاعده تلاش می‌کند که خود به مراکز نظامی، امنیتی و دولتی حمله کنند. ارتش یمن در جنگ تمام‌عیار با القاعده در استان‌های جنوبی بسیاری از اعضای این گروه تروریستی را به هلاکت رسانده است. پایتخت یمن به عرصه درگیری میان شبه‌نظامیان القاعده با نیروهای امنیتی این کشور تبدیل شده است.ارتش یمن عملیات گسترده‌ای را در جنوب این کشور به اجرا درآورده تا بتواند مناطقی را که محل حضور شبه‌نظامیان القاعده‌ای در این کشور است تحت کنترل درآورد. القاعده در شبکه‌های اجتماعی وعده داده که از مقامات دولت یمن به دلیل همکاری با آمریکا در حملات هواپیماهای بدون سرنشین انتقام بگیرد. القاعده طی ماه‌های گذشته فعالیت خود را در یمن گسترش داده، به طوری که عملاً بخش‌هایی از این کشور از کنترل دولت صنعا خارج شده است و دولت صنعا تلاش دارد با حمایت آمریکا و حملات مستمر هواپیماهای بدون سرنشین القاعده را مهار کند.یکی از مجریان خبر سی‌ان‌ان در خلاصه اخباری آورد: «امروز در یمن، در سفارت آمریکا به روی عموم بسته شد. مسئولان به سی‌ان‌ان می‌گویند اطلاعات موثقی درباره وقوع یک خطر نسبت به منافع غرب در این کشور در دست دارند، این یمنی است که سی‌ان‌ان معرفی می‌کند. این یمنی است که گویا فقط برای یک هدف وجود دارد و بس. ابقای منافع غرب و به تبع آن، منافع آمریکا، در آن بخش از دنیا. فقط وقتی این منافع به خطر می‌افتد، یمن اهمیت پیدا می‌کنددر نگاه غرب به یمن امروز گویا وجود القاعده در شبه جزیره عرب برای توجیه مداخله نظامی آمریکا و جنگ بی‌پایان پهپادها است. نقل غربی از یمن منافع را به پیش می‌برد و خرده مسائلی دیگر و نهایتاً هدفی جز کنترل مناطق راهبردی ندارد. مرز عظیم یمن با عربستان سعودی و دسترسی به آبراه‌های عمده و همسایگی نزدیک آن با آفریقا و سومالی به طور خاص، همگی نشانگر اهمیت بی‌نظیر یمن برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی است. یمن مرتبط با نفت و امنیت است. مرتبط با نوعی از «ثبات» است که تضمین می‌کند وضعیت موجود منافع غرب دست نخورده باقی بماند. حتی خود جغرافیای یمن به نوعی بر اساس منافع تعریف می‌شود.اگر چه بعضی از گروه‌ها و احزاب سیاسی یمن فریب طرح‌های آمریکا و عربستان را خورده و سکوت اختیار کرده‌اند، ولی عموم مردم یمن همچنان بر خواسته‌های خود مبنی بر سرنگونی باقی‌مانده‌های رژیم صالح تأکید دارند. آمریکا میان مسلمانان تفرقه می‌اندازد، سازمان جاسوسي آمريكا درحال ايجاد اختلافات طايفه‌اي و مذهبي ميان مسلمانان است. مسئولان سعودی درباره جلوگیری از حمایت ارتش یمن از عناصر سلفی در جنگ با حوثی‌ها ابراز نارضایتی کرده‌اند.حوثي‌ها در يمن با هيچ طرفي از نظر مذهبي و طايفه‌اي يا منطقه‌اي مشکل ندارند و مشكل آنان فقط سياسي است. صدها هزار یمنی بر ادامه انقلاب تأکید دارند، آمریکا قادر به اجرای طرح‌های خود در یمن نیست. برخي‌ها با استفاده از سادگي سلفي‌ها آنان را به دام انداختند و با دروغ‌پردازی از طریق رسانه‌های خود با هدف گمراه كردن و ايجاد اختلافات طايفه‌اي و مذهبي تلاش کردند به درگيري‌هاي طايفه‌اي و مذهبي در يمن دامن بزنند.به گفته عبدالمالک الحوثی رهبر جنبش انصارالله یمن برنامه و خط‌مشی‌ای برای پنهان و مرموز ماندن ترورها وجود دارد و هیچ جدیتی از سوی دستگاه‌های امنیتی در برخورد با این موضوع وجود ندارد. دولت مسئول است، زیرا اقدامی در قبال ترورهای مرموز انجام نداده است. رژیم با ترورها همسو است و هیچ حس ملی نسبت به ساکنان خود ندارد. این ترورها بحران امنیتی و ناکارآمدی دولت را نشان می‌دهد. دولت باید کنار برود زیرا ناکارآمد است.تغییرات انجام شده در کابینه، نمایشی و با هدف ساکت کردن ملت یمن است.تحولات پرشتاب منطقه بر لزوم همکاری مشترک کشورهای منطقه برای حل مشکلات تأکید دارد و امکانات کشورهای منطقه باید در خدمت منافع مشترک قرار گیرد. نكته قابل توجه آنكه بخشي از سركوب‌گري‌ها در يمن به بهانه مقابله با همكاري تركيه با اخوان يمني صورت مي‌گيرد، چنانكه يمن بارها ادعای توقيف محموله‌هاي تسليحاتي تركيه‌اي را مطرح كرده است. با توجه به بحران‌هاي گسترده جاري در يمن و تشديد دخالت آمريكا و عربستان، اكنون اين سناريو در يمن مطرح است كه آمريكا به دنبال بازگرداندن نظاميان به قدرت با تشديد فضاي امنيتي باشد. از يك سو القاعده به شدت فعال شده، از سوي ديگر جدايي‌طلبي در جنوب شعله‌ور شده و در مناطق شمالي نيز دولت در حال سركوب حوثي‌ها است. وضعیت انساني نيز در يمن به سوي فاجعه‌اي بزرگ پيش مي‌رود، چنانكه سازمان ملل نسبت به مرگ صدها هزار كودك هشدار داده است. اين وضعیت يك مولفه را در بر مي‌گيرد و آن اينكه غرب به دنبال تكرار سناريوي مصر در يمن يعني بازگرداندن ژنرال‌ها به قدرت باشد. طرحي كه هزاران يمني را قرباني ساخته و اين روند همچنان ادامه دارد.

1392

اسلام شناسی (خلاصه)-رضا قارزی

                                                                         بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام شناسی (خلاصه)-رضا قارزی

دین مقدس اسلام یک برنامه عمومی وهمیشگی است که ازجانب خدای متعال برای زندگی انسان دردوجهان به سوی خاتم پیغمبران حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) نازل شده است تا درجامعه بشری به مورد اجراء درآید وکشتی انسانیت را ازگرداب جهالت و بدبختی بیرون کشیده وبه ساحل نجات وسعادت دودنیا برساند.

دین درلغت به معنای اطاعت وجزا و..آمده واصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان وانسان وهمچنین دستورات عملی متناسب با این اعتقاد می باشد. کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده نیستند «بی دین» وکسانی که معتقد به آفریننده برای جهان هستند «دیندار» شمرده می شوند. اینها (بی دین ها) جهان را تصادفی ویا صرفاً معلول فعل وانفعالات مادی وطبیعی می دانند. براین اساس ادیان موجود درمیان انسان ها به حق وباطل تقسیم می شوند. دین حق آئینی است که دارای عقاید درست ومطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه وتأکید قر اردهد که از ضمانت کافی برای صحت واعتبار برخوردارباشد.

خداوند تعالی درآیه 120 سوره بقره می فرماید: «ولن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی یتبع ملتهم قل ان هدی الله هوالهدی ولئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاء ک من العلم مالک من الله من ولی ولانصر».

ترجمه : (ای پیامبر) هرگزیهود ونصاری ازتو راضی نخواهند گشت تا اینکه  بطورکامل تسلیم خواسته های آنها شوی وازآئین (تحریف یافته ) آنان پیروی کنی، بعد ازآن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری ازسوی خدا برای تو نخواهد بود.

همچنین درسوره صف آیه 6 و 7 می فرماید:« وباز یاد آور هنگامی که عیسی بن مریم با بنی اسرائیل گفت : من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می کنم ونیز شما را مژده می دهم که بعد ازمن رسول بزرگواری که نامش درانجیل من احمد است بیاید (قرآنش عالمی را به نورعلم حکمت روشن سازد). چون با آیات ومعجزات به سوی خلق آمد گفتند : این سحری آشکاراست . آیا ازآن کس که به راه اسلام وسعادتش می خوانند واو همان دم، برخدا افتراء و دروغ می بندد درجهان کسی ستم کارترهست؟ وخدا هم هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد».

پس دین حق امروز فقط دین مقدس اسلام به صریح آیات وروایات و تنها مذهب و صراط مستقیم تشیع اثنی عشری (دوازده امامی) است.

وطبق نظر اکثرمراجع تقلید آیین تحریف شده یهود ونصاری درعصر حاضر به دلیل نپذیرفتن پیامبر حضرت خاتم کافرمحسوب می شود بجزکسانی ودرجایی ازجهان باشند که ندانند پیامبر اکرم (ص) آمده است و به دین خالص و اصیل (بدون تحریف) خود مقیّد و پایبند که از رستگاران خواهد بود.

تعالیم متعالی دین اسلام شامل سه بخش عقاید اسلام، احکام و دستورات عملی وبخش اخلاقیات (مسائل روانی) وآداب وسنن اسلامی می باشد. که بخش عقاید(اصول) وبخش احکام عملی واخلاقیات  وآداب وسنن  « فروع دین» نامیده می شود که بوسیله ابر که مبنای تکلیف الهی است با علوم آن از منابع دین (قرآن و سنت؛ زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین صلوات الله علیه و در مواردی نظر اجماعی علمای اسلام) که بوسیله علوم اسلامی لازم.

اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هرفردی ازانسان درعالم آخرت ودریافت پاداش وکیفر اعمالی که دراین جهان انجام داده است واعتقاد به بعثت پیامبران ازطرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی وبه سعادت دنیا وآخرت این سه اصل درواقع پاسخ هایی است به اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود که :مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ ازچه راهی می توان بهترین برنامه زیستن را شناخت که برخاسته ازجهان بینی الهی می باشد و متن برنامه ای که ازراه تضمین شده وحی شناخته می شود همان ایدئولوژی دینی است و همچنین اصول عدل و امامت.

عقاید اصلی لوازمات و ملزومات وتوابع وتفاضیلی دارد که مجموعاً نظام عقیدتی دینی را تشکیل می دهد و اختلاف دراینگونه اعتقادات موجب پیدایش ادیان وفرقه ها و نحله های مذهبی مختلف شده است مانند اعتقاد به تثلیث مسیحی که با توحید وفق نمی دهد هرچند مسیحیان درصدد توجیه آن برمی آیند (درباب نبوت ) همچنین اختلاف درکیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید ازطرف خدا یا ازطرف مردم تعیین شود عامل اصلی اختلاف بین شیعه وسنی دراسلام شده است.

چند نکته :

- درنظرآیین مقدس اسلام فراگیری اصول مقدس اسلام وعمل به فروع «احکام» ودستورات آن وهمچنین آراسته شدن به اخلاقیات وآداب اسلامی به هرمسلمانی واجب وتکلیف می باشد.

-جهان بینی ها کلا به دوبخش : الهی (امروزاسلام) ومادی تقسیم می شود. که به پیروان جهان بینی مادی درزمان سابق «طبیعی»، «دهری» ، احیاناً «ملحد» و«زندیق» نامیده می شدند ودرزمان ما «مادی» و«ماتریالیست» نامیده می شوند.

- مادی گری نحله مختلفی ومشهورترین آنها درعصرما «ماتریالیسم دیالکتیک» است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می دهد.

-واژه ی «اصول دین» را می توان به دومعنای عام وخاص به کاربرد: اصطلاح عام آن در برابر«فروع دین» و بخش احکام به کارمی رود و شامل همه عقاید معتبرمی شود و اصطلاح خاص آن به اساسی ترین عقاید اختصاص می یابد.

- منابع دین که اصول و فروع به وسیله عقل از آن استخراج می شود عبارتست از قرآن و سنت و در برخی موارد اجماع علمای اسلام و این استخراج توسط علوم اسلامی انجام می گیرد که باید آن ها را فرا گرفت.

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است .برگرفته  ازجلسات تفسیر و آثار استاد بزرگوار ال

بسمه تعالی

ما مسلمانها شریفترین علم را داریم و آن علم توحید است .

سوره محمد آیه19 :

فَاعلَم اَنَّه لا الهَ الاّ اللهُ وَ استَغفِر لَذنبِک

 

پس بدانکه معبودی غیر از الله نیست، خیزی جز الله نیست پناهی جز الله نیست

تمام خیرها غیر از خدا عارضی و فانی است، قدرتها، زیبائیها و ... خداوند است که همه صفاتش ذاتی و باقی است، به آفتاب و ماه سجده نکنید بخدائی سجده کنید که آنها را آفریده است .

سوره فصلّت آیه 37 :

لا تَسجُدوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَر وَ اسجُدُوا لله الّذی خَلَقَهُنَّ اِن کُنتُم ایاهُ تَعبُدُون

 

نه به آفتاب و نه بماه سجده نکنید سجده بخدا کنید که آنها را آفریده است اگر فقط او را می پرستید

شکوفائی انسان در اعتقاد به توحید است(قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللهَ تُفلِحُوا) انسان که به این اعلی رسد، خدا در نظرش عظیم می شود و غیر خدا هر چه باشد حقیر و کوچک، یعنی دنیا با تمام زیبائیهایش در نظر یک مسلمان کوچک و حقیر است، اگر دیگران دارند، او ناراحت نمی شود حسد نمی کند و اگر خود دارد حریص نیست و بخل نمی ورزد و خصوصیتهای خوب و زیبای دیگر که همان شکوفائی انسان است .

بعبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت می باشد بهشت سرتاسری، (جزاء من تزکی 76 طه) آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش ، نماز، زکوه، حج، جهاد و ... حتی کسانی را هم که سواد خواندن و نوشتن ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا و زیبائیهای آن اگر در چشمها صغیر و ناچیز باشد محلی برای حرص و بخل و حسد و دیگر حالات رذل جهنمی باقی نمی ماند و زندگی بهشت گونه می گردد. پیغمبر فرمود هر کس بفقرش صبر کند روز قیامت با من خواهد بود .

- آری شخص مسلمان در هر حال بنده خدا است داشتن و نداشتن پیش از او سواء است او دارای نفس مطمئنه است که بهر حال رضایت دارد خدا هم از او راضی است او در هر حال و در هر حادثه بخدا رجوع می کند خدائی که (لَهُ ما فیِ السّماواتِ وَ الارضَ وَ ما بینَهُما وَ ما ... آیه 6 طه ) او همواره مخاطب:(یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فَادخلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی، آیات 27 الی 30 سوره الفجر) است او قبل از بهشت موعود در دنیا هم در باغستانها است و مشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد.

اِنّ المُتَقینَ فی جنّاتٍ وَ نَهَرَ فی مَقَعَدِ صدِق عِند مَلیکَ مُتَدِر

 

بی گمان متقیان در باغها و نهرها هستند در مقام و منزلتی صدق نزد فرمانروای مقتدر

فی جناه و نهر : از رسول خدا که در ذیل این آیه آمده : نهر بمعنای وسعت است یعنی در هر حال چه فقر و چه غنا و چه صحت و چه مرض در باغ است امام صادق(ع) فرمودند : «دنیا برای شیعیان ما بهشت است، بهشت هم بهشت است او به مقام خلیفه اللهی رسیده است» در حدیث قدسی است : عبدی اطعتی حتی اجعلک مثلی من بچیزی می گویم باش، می شود تو هم بگوئی باش بشود. امام صادق(ع) فرمودند :«مومن اگر به این کوه بگوید بیا جلو می آید. دیدند کوه دارد جلو می آید حضرت با اشاره دست فرمود بایست، ایستاد، در زلزله مدینه که در بحار نقل کرده، مردم پناه به آن حضرت آوردند،حضرت دست گذاشت بر زمین، نهیب زد(هی اسکن) زمین ساکت شد، مردم خیلی تعجب کردند، فرمود تعجب نکنید من همان انسان هستم که در سوره زلزال آمده : اِذا زِلزِلتُ الاَرضُ زلزالها وَ اخرجَتُ الارضُ اَثقالَها وَ قالَ الاِنسانُ مالَها.

« علم به ماوراء توأم با حکمت عملی»

ما مسلمانها علوم متنوع قرآنی داریم از جمله بماوراء(امداد غیبی) توام با حکمت عملی است از سرتاسر قرآن این علوم بدست می آید بخصوص در احوالات انبیاء علیهم السلام، موسی علیه السلام تولدش، رشدش ... تا می رسد آنجا که فرعون تهدید می کند و موسی پیامبر خدا بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.دشمن از عقب می رسد و موسی کنار دریا قوم مضطرب می شوند موسی علم به ماوراء دارد و می گوید کلا انّ معیَ ربی سیهدینی که خطاب می شود اضطرب بعصاک البحر، آب سنگ می شود ... در بیابان هم سنگ آب می شود، عیسی علیه السلام مجسمه از گل بصورت پرنده درست می کند و باذن خدا فوت می کند و پرنده می شود، یونس در بطن ماهی خدا را تسبیح می کند و پس از مدتی سالم از شکم ماهی بیرون می آید، فانجیناهُ منَ الغَمِّ وکَذلکِکَ نُنَجی المُومنین، امام صادق(ع) در ذیل این آیه فرماید تعجب می کنم از کسیکه گرفتار غم سنگینی می شود چرا از این آیه غافل است. عاصف بن برخیا در یک لحظه تخت بلقیس را از دوازده روز راه حاضر می کند(و قال الذی عندَهُ عِلمٌ منَ الکِتاب اَنا اتیکَ بهِ قَبلَ اَن یَرتَدِّ اِلَیکَ طرفک)به ابراهیم(ع) آتش سرد و سلام می شود .

رسول خدا هم اعلان مقابله با دشمن می دهد و می گوید : اِنَّ وَلِیَّ اللهَ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلِّی الصالِحین متولی امور من کسیست که کتاب را نازل کرده و او متولی صالحان نیز می باشد(آیه 196 سوره اعراف) و خلاصه اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ امَنُوا فِی الحیوهِ الدُّنیا ... تمام اینها توام با حکمت عملی می باید باشد.(مجموعه آیات 22 الی 39 از سوره اسراء) گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل پای اشتر را ببند، امیرالمومنین وارد مسجد شد دید عده در گوشه مشغول ذکر هستند جلو آمد فرمود شما کیستید؟ عرض کردند ما متوکلان هستیم فرمود یعنی چه ؟ گفتند خداوند روزی رسان است اگر رسد می خوریم، نرسید صبر می کنیم، حضرت فرمود سگهای محل ما هم چنین اند، پا شوید بروید بیرون مشغول کاری بشوید. بلی کار و شغل نیز عبادت است بشرطی که بعنوان بندگی باشد، در این حال اگر گرهی در کار افتد او خود مشگل گشا است که وَ مَن یَتَّقِ الله یَجَعَلَ لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب. هر کس خدا را بپاید و تکالیف خود را انجام دهد خداوند در گرفتاری ها راه خروج بر او قرار می دهد از راه ماوراء که مافوق حساب های طبیعی است به او روزی می دهد حضرت مریم هم گفت : هُوَ مِن عِندَ اللهِ انَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءِ بِغَیرِ حِساب. و آیا دیگر که سرتاسر قرآن مشحون است با این آیات نورانی .

امروز کشور ایران بحمدالله از موقعیتی برخوردار است که بعد از زمان ائمه سلام لله علیهم هیچگاه این موقعیت را نداشت.و در زمان بعد از زمان ائمه تا زماننا هذا سلاطین جور از صفویه ها و پهلویها ملعون همیشه مسلط بودند و مراجع عظام  شیعه همواره محکوم به سکوت بودند اما امروز بحمدالله در رأس کشور ولی فقیه است مرجعی وارسته و فرمانده کل قوا و بحمدالله سپاه و بسیج و ارتش و قوای انتظامی نیرومند تحت فرمان اند. بدبخت و بیچاره است افرادی و جریانهایی که با داشتن موقعیت ایران ترسی هراسی بخود راه دهد و از هیاهوی دشمن بترسد آنها مانند ضعفای بنی اسرائیل هستند که مضطرب می شوند. غافل از آنکه هزارها موسی در کشور هستند و دریاها را می شکافند و ...

برگرفته  ازجلسات تفسیر و آثار استاد بزرگوار الهی آیت الله سید جواد سید فاطمی دام ظله - تهیه: رضا قارزی     1382

فاجعه منا علت حقیقی  و سناریو های  دروغین دیگر-رضا قارزی

بسم الله الرحمن الرحیم 

فاجعه منا علت حقیقی  و سناریو های  دروغین دیگر  

رضا قارزی

دربررسی ابعاد گوناگون  فاجعه غمبار منا علل واهداف حقیقی حادثه در کنار سناریوهای دروغین ساختگی آل سعود و حامیان آن  اهمیت خاص و برجسته ای دارد  همچنین ناگفته های آشکارو پنهان در ماجرا  وجود دارد که دراین نوشتار کوتاه کوشش می گردد به نکاتی پیرامون آن پرداخته شود.

حقیقت ماجرا خودخواهی همچنین کشمکش قدرت فرزند سلمان با بن نایف

دربین نزدیک دو میلیمون  زائر بیت الله الحرام در حال برگزاری مراسم روز عید قربان در مکه معظمه فاجعه بزرگی رخ داد که کام همه مسلمان ها در سراسر جهان را تلخ کرد. پنجشنبه، منا شاهد به خاک و خون کشیده شدن هزاران زائر بی گناهی بود که در کام بی خردی عده ای غرق در خون شدند.درباره علل حادثه نظرهای فروانی  بین و مطرح شده است. برخی بنا بر شواهدی، عمدی بودن حادثه را قطعی قلمداد کرده و عده ای دیگر نیز دلایل غیر عمدی را علت اصلی حادثه محسوب می کنند. به عبارتی در مورد فاجعه منا که در دهه های اخیربی‌سابقه بود دو نظر وجود دارد،عده‌ای معتقدند این فاجعه در نتیجه جنگ قدرت در خاندان سعودی برای بی‌اعتبار کردن یکدیگر است و برخی‌ها نیز بی‌کفایتی و بی‌تدبیری آل سعود را عامل این حادثه می‌دانند که در هرصورت ریاض عامل اصلی این حادثه است. مقام عظمای ولایت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای فرافکنی حکام عربستان و سرباز زدن از پذیرش مسئولیت این فاجعه را توسط حکومت عربستان را نادرست و اقدامی عقیم و بی‌اثر خواندند و فرمودند: دنیای اسلام سؤالات زیادی دارد و جان‌باختن بیش از هزار نفر در این حادثه مسئله کوچکی نیست همچنین فرمودند: مسئولیت فاجعه بزرگ منا بر دوش حکام عربستان سعودی است.

بررسی  ماهیت حقیقی حادثه وهمچنین در مقابل آن به سناریوهای دروغین ساختگی آل سعود و حامیان روشن می نماید که حقیقت ماجرا این است که هنگام ازدحام حجاج در منا، محمد بن سلمان تصمیم گرفت در این مراسم شرکت کند، پس با کاروانی شامل 200 نیروی ارتشی و 150 نیروی پلیس که از همه طرف آن را اسکورت می‌کردند وارد جمعیت شد و به مرکز منا می رسد. در این لحظه جهت حرکت حجاج تغییر و حتی به جهت عکس حرکت اولیه تبدیل شده تا بسرعت ازدحام شدیدی میان حجاج حاصل می شود. فاجعه از همین‌جا آغاز شد و پسر شاه سفرش را پایان داد و بازگشت اما فاجعه خیلی بزرگ بود. حجاج به همدیگر فشار می‌آوردند و ناخودآگاه بر زمین می‌افتادند حال آنکه هزاران حاجی دیگر آنان را زیر پا له می‌کردند و شمار کشته‌ها از ده و بیست حاجی شروع می کردد تا انتهای واقعه .روزنامه الدیار لبنانی در گزارشی، علت مرگ  حجاج سرزمین منا در پنج کیلومتری مکه مکرمه را حضور کاروان پر خدم و حشم سلمان بن عبدالعزیز جانشین ولی‌عهد سعودی، پسر شاه و وزیر دفاع در مرکز منا دانسته  واعلام کرد که حضوراین کاروان در سرزمین «منا» سبب تغییر حرکت حجاج و در نتیجه تلنبار شدن آنان و زیر دست‌وپا ماندن صدها حاجی و نهایتا مرگ آنان گردیده است.

مقامات عربستان سعودی تلاش می‌کنند خبر عبور کاروان رسمی را که به کشته شدن حجاج  و مصدومیت آنان منجر شده رامخفی نموده و آنرا در راستای اشتباهات نیروهای موجود  آنجا توجیه کنند. در عین حال پادشاه عربستان برای جلوگیری از افشای پشت پرده فاجعه منا دستور داده تمام دوربین های مدار بسته درمحل حادثه (سرزمین منا)را جع آوری کنند.پایگاه خبری تحلیلی امریکا کانترپانچ در گزارشی  ضمن معرفی آل سعود به عنوان رژیمی سرکوبگر و حامی بزرگ تروریسم جهانی آمریکا را همدست جنایت سعودی‌ها دانسته و با اشاره به سکوت واشنگتن در قبال موارد متعدد نقض حقوق بشر در عربستان، موارد نقض حقوق بشر در این کشور را بررسی کرده است که بدرفتاری شدید با زنان، نبود آزادی مذهبی، صدور افراطی گری به جهان، تامین‌کننده مالی تروریسم در سراسر جهان از جمله مواردی است که مورد توجه این رسانه آمریکایی قرار گرفت. در پایان نتیجه گرفته است که واشنگتن باید در روابطش با ریاض تجدید نظر کند. نقض گسترده حقوق بشر در عربستان در حالی است که آمریکا با حمایت‌های فراوان از سعودی‌ها نشان داده است که این نوع حکومت مدل مطلوب آنها برای خاورمیانه است، در غیراین‌صورت از آن حمایت نمی‌کردند و این نشان می‌دهد ادعاهای آمریکا در مورد حمایت از حقوق بشر شعارهایی گوش نواز بیش نیستند.

نتیجه و تحلیل درحد پایین حادثه آنست که است که بگوییم حکام آل سعود در اثر سوء تدبیر این حادثه را آفریدند و خود را رسوا کردند و جهان اسلام نیز بیشتر از گذشته نسبت به بی کفایتی و بی لیاقتی این خاندان آگاه تر شدند، و لذا آنان دیگر نمی توانند برای اقناع مسلمین جهان توجیهی برای جنایات خود بیان کنند. این حادثه به‌سبب سوءمدیریت سعودی‌ها بود و این بی‌تدبیری‌ها در سابق نیز وجود داشته است اما عدم ابراز همدردی،عدم  تعیین گروه بررسی، عدم جبران خسارات و در ‌‌نهایت  عدم تدبیر برای آینده چهار وظیفه برای هر حادثه‌ای است که متأسفانه آل‌سعود چنین نکرد در نتیجه خود نشان از طراحی آشکا  و قوت یافتن  نظریه اول مطرحه مان دارد. کارشناسان علت این حادثه مرگبار را بی کفایتی دولت رژیم سعودی در اداره امور حج می دانند.

 آنچه که به وضوح آشکار است عملکرد ناصحیح و مغرضانه آل سعود در برنامه حج  آل‌سعود بوده و الزام  ورود سیاسی مدیریتی  مسلمانان به این موضوع که واقعه دلخراش منا نشانه بی‌دقتی و سوء مدیریت آل‌سعود است،حرمین شریفین در عربستان متعلق با تمام مسلمانان می باشد . مناسک حج امسال در حالی رنگ خون به خود گرفت که بی‌لیاقتی و عدم کفایت آل سعود در اداره حرمین شریفین را بیش از پیش نمایان ساخت.

سناریوهای دروغین و ساختگی آل سعود وحامیان آن

عمده سناریواظهارات حکومت سلمان و حامیانشان در چند محور خلاصه میگردد:

1-  سناریو دستور مخفی ماندن خبر توسط شاه ومعرفی مسببین دیگر

سلمان دستور داده تا لیستی از مسئولان برگزاری سفر حجاج در منا تهیه گشته و به این عنوان مسببان حادثه منا معرفی کردند والبته که نتیجه تحقیقات به جانشین ولی‌عهد نمی‌رسد و حجاج کشته شدند قربانی تکبر و عدم برگزاری مناسب مراسم حجاج خواهند شد و مسئول این واقعه 28 مسئول برگزاری مراسم حجاج اعلام گردد. این سناریو نشان می دهد تا چه حد استدلال ارائه شده مقامات عربستانی در این زمینه پوشالی و عجیب به نظر می رسد و چیزی جز خالی کردن شانه از بار مسئولیت و فرافکنی نیست. در ابتدای رخ دادن این فاجعه، برخی از رسانه ها اعلام کردند علت حادثه این بوده است که ماشین های پلیس سعودی حامل بن سلمان فرزند پادشاه، یکی از مسیرهای رمی جمره را برای اختصاص به مقامات سعودی مسدود کردند و باعث ازدحام و تراکم جمعیت و وقوع این فاجعه شدند. البته این ادعا بلافاصله از سوی مقامات سعودی تکذیب شد.

2-  سناریوبی نظمی حجاج

مقامات سعودی در اظهارات خود در توجیه این حادثه اعلام کردند که این حادثه ناشی از بی انضباطی حجاج بوده است. در واقع عربستانی ها گرمای شدید هوا، حرکت بعضی از حجاج در جهت معکوس مسیر اعلام شده و پایبند نبودن بعضی از کاروان ها به عبور از مسیرهای تعیین شده را علل بروز این حادثه اعلام کرده بودند. البته در این میان، متأسفانه برخی از مقامات سعودی نیز این بی انضباطی را به زوار ایرانی نسبت می دادند.

3-  سناریو دفاع هدفمند از بى تدبیرى آل سعود

 رساته های خط و جبهه عربی غربی و صهیونیستی همچنین  مقامات در صدد توجیه و انکار حقیقت جریان برآمدند.آیا نیروهای امنیتی آل سعود وقتی تصمیم به مسدود سازی راه ها می کنند و هیچ راه خروجی اضطراری نیز تدارک ندیده اند، نمی دانند چه اتفاق تلخی در انتظار سرنوشت زائران خواهد بود؟ و بدتر از این جنایت، عدم اجازه به حضور امدادگران برای کمک رسانی است و با بی رحمی تمام شاهد جان دادن مجروحین حادثه بر روی زمین داغ منا بودند. و خدا می داند حاجیان با چه آه و ناله ای به سمت آسمان ها عروج کردند. و کسی جز حضرت بقیه الله(عج) صدای ناله و تضرع آن ها را نمی شنید.اساسا مدیریت صحراى منا که یازده ماه از سال کاملا خالى از سکنه است و جزئیات رفتار حجاج قابل پیش بینى و برنامه ریزى ست بسیار آسان تر از آن است که چنین فجایعى را بتوان احتمال داد ، آل سعود خائن تنها به حرکت هاى نمایشى در جهت خدمت به حجاج اکتفا مى کند آن ها به هیچ وجه نمى خواهند حج رونق پیدا کند. آنگاه برخى سیاسیون ورشکسته به دفاع و توجیه بى تدبیرى آل سعود مى پردازند.

4- سناریوتوجیه نادرست و خیلی بد با قضا و قدر الهی
نه تنها هیچ‌یک از این اقدامات را انجام ندادند، بلکه گفتند که قضا و قدر الهی بوده است. مثل این است که ما همه مأموران و تدابیر را در جاده‌ها برداریم و بعد بگوییم کشته‌های جاده‌ها، قضا و قدر است.از همه بد‌تر اینکه مفتی اعظم سعودی گفته است برخی دلشان می‌خواست در منا که اجر بالایی دارد، کشته شوند و این بسیار توجیه بدی بود. اگر برخورد خوبی می‌کردند و واکنش صحیحی نشان می‌دادند، مانند آبی بر آتش بود اما گفتند که از بی‌نظمی حجاج بوده است؛ اگر این‌طور است پس شما آنجا چه‌کاره هستید؟ امت اسلامی همواره راضی به قضا و قدرالهی است ولی عدم مسئولیت پذیری آل سعود نسبت به این حادثه فاجعه‌ای دیگر است.استدلال عقلی انسان ازقابلیتهای بشری است و آل سعود باید با استفاده از نیروهای باتجربه و برگزاری  توجیهات از مذمت خود جلوگیری می‌کرد.

مطلب پایانی

در واقع حقایق دردناکی در آینده از ابعاد این  فاجعه و مسئله  پیچیده روشن خواهد شد. اگر کسی از مناسک حج و شرایط حضور حاجیان در منا اطلاع داشته باشد و نیز متوجه دشمنی و بغض منافقین نسبت به تجمع مسلمین در موسم حج نیز باشد، به این نتیجه می رسد که امکان ندارد بدون برنامه ریزی این جنایت اتفاق بیافتد چرا که انواع دوربین های امنیتی و نیروهای نظامی دائماً آنجا را رصد می کنند و خیلی راحت اوضاع امنیتی منا و مکه را تحت کنترل خود دارند و محال است با این همه امکانات بصری و حضور نیروهای شان در سرزمین منا از قتل عام دوهزار نفری بی خبر باشند و یا اظهار بی اطلاعی کنند، و با علم به این مسائل، زائران مظلوم زیر گرمای سوزان و بدون هیچ امکاناتی در پشت نرده ها محصور شدند، و آنان هیچ اقدامی جهت نجات زائران انجام ندادند.وقوع این حادثه در منا به جامعه بشریت ثابت کرد که آل‌سعود خادم‌‌الحرمین نیستند زیرا اگر این‌چنین بود به‌طور قطع به زائران حرمین شریفین بیشتر توجه و رسیدگی می‌شد.بر اساس آیات قرآن کریم ایجاد آرامش برای زائران حرمین شریفین  لازم می باشدو زائران باید با خیالی راحت به عبادت ذات‌الله بپردازند ولی آل‌سعود با ایجاد تشویش و اضطراب میان مسلمانان تنها نظاره‌گر است .

رضا قارزی7مهر1394