اصول اعتقادات اسلامي


بسم الله الرحمن الرحیم  کتابچه آموزشی :  اصول اعتقادات اسلاميرضاقارزی بخش اول:  توحید- توحيد آن است كه خالق آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست. - نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست. - لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است. - توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است. - خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند .  - خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » . - خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 .  چند روايت در باب توحيد•         امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2[1]». •         امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3[2]» . •         امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران[3]» . •  امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است[4] »                                              چند نكته در توحيد:•   ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب[5] . •         توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي[6]. •     حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند[7].     در باب تزكيه (خودسازي)[8]•         قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است. •         انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند. •         به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .•     شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[9] . آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.•                  آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر . بخش دوم:  عدل الهي-   عدل يكي از صفات خداست در مباحث اصول عقايد از آن به گونه ‌اي مستقل بحث مي‌شود و به عنوان اصل دوم از اصول عقايد به شمار مي‌رود.-   معني لغوي عدل، قرارگرفتن هر چيز درجاي شايسته و بايسته‌ي خود است. اين معنا در كل جهان آفرينش حكمفرماست. حديث پيامبرصل‌الله‌عليه‌وآله نيز به اين معنا اشاره دارد كه «بِالعَدلِ قامت السَّماواتُ والارض» به عدالت، آسمان‌ها و زمين برپاست. -   معناي اصطلاحي عدل مراعات حقوق ديگران است كه نقطه برابر آن، ظلم است يعني حق ديگران را پايمال كردن. در رعايت عدل بايد استحقاق‌ها و اولويت‌ها در نظر گرفته شود و هر صاحب حقي به آنچه حق و شايسته اوست برسد. اگر استحقاقها و اولويت‌ها مساوي باشند مراعات عدالت اين است كه پاداش آنها مساوي باشد و اگر استحقاقها و اولويتها متفاوت باشند عدالت با پاداش متفاوت آنها حاصل مي‌شود. - عدالت خداوند در سه مرحله «تكوين»، «تشريح» و «جزا» جريان دارد. خداوند، هم در تكوين و آفرينش اشياء، استحقاق و ظرفيت آنها را مراعات نموده، هم در تشريع و قانونگذاري، تاب و توان افراد را لحاظ مي‌كند و هم در جزا، آنچه را سزاي نيك و بد عمل افراد است به آنان مي‌دهد.  از جمله آيات و روايات : عدل در تكوين : « وَ السماءَرَفَعَها وَ وَضَع الميزانَ » و آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. سوره الرحمن آيه‌ي 7 «رَبنا الذي اَعطي كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي» پروردگار ما كسي است كه به هرچيزي آفرينش ويژه همان را داده و سپس آن را هدايت نموده است. (سوره طه/ آيه50)عدل در تشريح: «لا يُكَلِّفُ الله نَفساً اِلّا وسعَها» خدا بر هيچ كس مگر بر قدر توانايي او تكليف نمي‌كند. (سوره بقره/ آيه286)« وَ ما جَعَل عَلَيكُم في الدّينِ مِن حَرَجٍ» و در دين كاري سخت برشما ننهاده است. (سوره حج/ آيه78)رسول اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايند: « از امت من نُه چيز برداشته شده است... و (يكي ازآنها) چيزهايي است كه بدان اضطرار يابند.» ( بحارالانوارج58 ص325  ) عدل در جزا :  «اَفَنَجعَلُ المُسلمينَ كالمُجرمين» آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مي‌دهيم. (سوره قلم/ آيه35)«مؤمنان خانه‌نشين – كه زيان ديده نيستند- با آن مجاهداتي كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي‌كنند يكسان نيستند- خداوند كساني را كه با مال و جانشان جهاد مي كنند به درجه‌اي به خانه‌نشينان برتري بخشيده است.» (سوره نساء/ آيه95)«فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّاً يَرَه» پس هر كس هموزن ذره‌اي، نيكي كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد و هركس هموزن ذره‌اي بدي كرده باشد (كيفر) آن را خواهد ديد. (سوره زلزال/ آيه 7و8)«وَمن جاءَ بِالسَّيئَهِ فَلا يُجزي اِلّا مِثلَها» و هركس گناهي انجام دهد تنها مانند آن جزا داده مي‌شود. (سوره انعام/ آيه160)قرآن و اختيار انسان : علاوه بروجدان، آيات فراواني از قرآن به آزادي و اختيار انسان گواهي مي‌دهند كه مي‌توان آنها را به چند دسته تقسيم كرد: الف: آيات مربوط به رسالت پيامبران و دعوت انسان به آئين حق با انذار و تبشير (كه) اگر از نظر قرآن انسان مختار و آزاد نمي‌بود ارسال پيامبران و دعوت آنها بيهوده مي‌بود. ب: آياتي كه به صراحت از اختيار و آزادي انسان در پذيرش يا نفي ايمان سخن مي‌گويند. از جمله: (سوره دهر/آيه3- سوره كهف/ آيه29.)ج: آياتي كه ايمان اجباري را خواست خدا نمي‌دانند و آن را نكوهش مي‌كنند: از جمله آيات: (سوره شعرا/آيه3و4- سوره انعام/ آيه107)د: آياتي كه پيامبران را تنها دعوت كننده، راهنما و ترساننده مي‌شمرند. از جمله آيات: (سوره شوري/آيه 48- سوره غاشيه/ آيه 21و22) 1 چند مطلب: -   اعتقاد ما در باب عدل آن است كه حق تعالي ما را به عدل مأمور فرموده و خود معامله با ما به مافوق عدل يعني تفضل نموده، دليل آن قول الهي است كه درقرآن كه مي‌فرمايند: « هر كه نيكي آورده ، ده برابرش براي اوست و هر كه بدي آورده جزا داده نمي‌شود (مگر مثل همان) و عدل آن است كه ثواب عمل نيك را نيك دهند به همان قدر و جزاي بد را بد به همان قدر» و جناب نبوي صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند كه: « احدي داخل بهشت نمي‌شود به عمل خود، مگر به رحمت حق عزوجل» 2« خداوند عادل است، خداوند يك ذره هم ظلم نمي‌كند چه ظلم به موجود چه ظلم به انسان، اين اعتقاد آرامش بخش است انسان در هرحال كه باشد مي داند حقش محفوظ است. نتيجه كار اين است كه هيچ كس از حقش محروم نمي‌شود و به يك ذره هم ظلم نمي‌شود. هيچ موجودي در عالم بي‌حساب نيست عدالت هم معنايش همين است بالعدل قامت السموات و الارض زمين و آسمان روي عدالت است ، روي اعتدال است . آسمان و زمين را بدون ستون آفريد يك اعتدالي در كار است عدالت هم معنايش همين است . عدالت الهي آن است كه هر كاري و هر موجودي را كه آفريده در موقعيت مناسبش قرار داده. هركاري كه اين زيبايي عالم را به هم بزند خلافست و در برابر اين زيبايي‌ها در عالم است. كه از آن جمله آثار سوء و مضرات تجهيزات و وسايل صنايع غرب حاضر در جهان است. حديث دارد: خداوند عالم را آفريد خواست اين عالم را كوچك كند (ماكت عالم را بسازد) انسان را آفريد. انسان خلاصه جهان است. در رأس عادلين ائمه‌اطهار(س) هستند . » 1 بخش سوم:  نبوت« هو الّذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» ترجمه: « اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا برآنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل واخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي بياموزد با آنكه پيش از اين همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند» .(سوره جمعه / آيه2)اصل نبوت يكي از اصول ماست و زندگي ما روي اين پايه‌ها و اصول است ما معتقديم خداوند براي بشر پيامبر فرستاده كه اولين آنها حضرت آدم صلوات‌الله‌عليه‌ و خاتم آنها حضرت محمدصل‌الله‌عليه‌وآله است. كاري كه پيامبر انجام مي‌دهد عمده كار پيامبر در آيه فوق بيان شده است، اولين كار پيامبراينست كه نشانه‌هاي توحيد، عدل، حساب و... را براي مردم بخواند، دومين كار پيامبر اين است كه مردم را تزكيه كند در آيات مختلف قرآن كريم مي‌خوانيد قدافلح‌من تزكي، در جاي ديگر ذلك من تزكي، اين جزاي كسي است كه تزكيه شده است. پيامبر آمده حالات حرص، حسد و آز و تندي و ستيز و....را كه گرفتاري انسانها هم همين است را از آنها بردارد. انسان تزكيه نشده حريص است جمع مي كند و خرج نمي‌كند. مردم ناراحتند، زن و بچه ناراحت است اين زندگي خراب است. جهنم است. پيامبر آمد. اين حالات را از انسان ببرد اين معني تزكيه است. كه اگر انسان آن برنامه عبادي كه آورده عمل كند اين حالات از او دفع مي‌شود. متقي‌ها آنانند كه خدا را مي‌پايند آنها در باغستانها هستند. آدم متقي همه جا براي او باغ است، خانه بازار و... و زندگي مبدل به بهشت مي‌شود قبل از بهشت موعود دنيا برايش بهشت است و در وسعت است يعني در همه احوال، خواندن قرآن حالات تزكيه را در انسان ايجاد مي‌كند. آيات قرآن واجب است خوانده شود حضرت علي‌(ع) مي‌فرمايد: برهر مسلماني واجب است روزي 50 آيه بخواند . 1حضرت امام رضاعليه‌السلام : اگر كسي بگويد: « چرا خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است؟» در پاسخ بايد گفت: از آن جا كه در آنان چيزي كه مصالحشان را به گونه اي شايسته برآورد نيست و پروردگار والاتر از آن است كه با چشم ديده شود-تا مردم مصالح خويش را بي‌واسطه از او برگيرند- و ناتواني و عجز آنان از ادراك و آشكار است، چاره‌اي جز آن نيست كه ميان خداوند و خلقش پيامبري معصوم باشد تا امر و نهي و آداب او را به آنان برساند و آنان را به چيزهايي كه به واسطه‌شان منافع خويش را به دست آوردند و ضررها را دفع مي‌نمايند آگاه سازد.» بحارالانوار ج11ص40 ويژگيهاي پيامبران الهي : پيامبران الهي، ويژگيها و برتريهايي بر ديگر انسان‌ها دارند كه در اين‌جا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود : 1- وحي: پيامبران افزون بر برخورداري از دو نيروي ادراك حسي وعقلي به نيروي ديگري به نام وحي مجهزند كه هيچ گونه خطا و اشتباهي در آن راه ندارد. علم آنان از مبدأ هستي محيط برتمام كائنات افاضه مي‌گردد به گونه‌اي كه پيامبر درس نخواند. با نزول وحي از والاترين معارف و قوانين براي رشد و تكامل و اداره جامعه بشري آگاه مي‌شود. 2- عصمت : عصمت به معناي دوري از هرگونه گناه عمدي و سهوي و اشتباه است. البته آنان انسانهايي مختار و در انتخاب كار خوب يابد آزادند ولي در همان حال به هيچ گناهي آلوده نيستند. اين ويژگي پيامبران، شايستگي اعتماد را به تمام و كمال به آنان مي‌بخشد. پيامبران كساني‌اند كه به اوج بندگي رسيده و خداوند آنان را برگزيد و از آغاز آفرينش انسان، كه شيطان در پي گمراهي كردن فرزندان آدم برآمد از گمراه او به دور بوده‌اند. عصمت پيامبران به بينش و درجه يقين و ايمانشان مربوط است. 3- رهبري بي‌مانند: پيامبران براي برپايي قسط و عدالت و هدايت انسانها به توحيد و خداپرستي و مبارزه با طاغوت به پا مي‌خيزند و با بيدار كردن نيروهاي خفته و شكوفا نمودن استعدادها و گسيختن غل و زنجير از دست و پاي مردم ستمديده، چنان دگرگوني و تحول در جامعه پديد مي‌آوردند كه آثار كوشش‌هاي آنان براي هميشه به جاي مي‌مانند چنان كه بيشتر قهرمانان حماسه‌هاي قرآني را پيامبران تشكيل مي‌دهند و قرآن با بازگو كردن حماسه رهبري و دعوت پيامبران به توحيد و مبارزه با ظلم آنان را به عنوان نمونه‌هايي آرماني به مردم معرفي مي‌كند و در سوره انعام پس از نام بردن از هيجده پيامبر مي‌فرمايد: « آنان كساني‌اند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هويت آنان اقتدا كن.» و بايد گفت كه سامان بخشيدن و به حركت درآوردن و به حركت درآوردن نيروهاي خفته در نهان انسان در جهت رضاي خدا و صلاح بشريت تنها از عهده‌ي پيامبران الهي برمي‌آيد. 4- خلوص و قاطعيت: از ديدگاه اسلام ارزش هركاري در گرو خلوص آن كار براي خداست و پيامبران از آن جا كه از سوي خدا برانگيخته مي‌شوند رسالت الهي بردوش دارند. در كار خود انگيزه و هدف جز تحصيل رضاي خداوند ندارند. از اين رو چنان استقامت و پايمردي از خود نشان مي‌دهند كه در تاريخ بي‌نظير است و اين جز از گذر خلوص نيت و پشتوانه الهي صورت نمي‌پذيرد. قاطعيت و استواري پيامبران معلول همين خلوص نيت و الهي بودن است. 5- مبارزه با ظلم: قرآن كريم مي‌فرمايد: « (پيامبري كه) آنان را به نيكي امر مي‌كند و از زشتي باز مي‌دارد و پاكيزه‌‌ها را برآنان حلال و پليدي‌ها را برآنان حرام مي‌كند و قيد و زنجيرشان را برمي‌دارد.»  راههاي شناخت پيامبران الهي از سه راه مي‌توان بهره جست :1- يافتن نشانه‌اي در شخص پيامبر كه دليل بر ارتباط با خدا باشد و اين را «معجزه» گويند ؛2-     گردآوري قراين و شواهد ؛ 3-     گواهي پيامبران پيشين يا معاصر4- معجزه: كاري كه به اراده خداوند برخلاف عادت و طبيعت به وسيله‌ي شخص مدعي پيامبري انجام مي‌شود به گونه‌اي كه ديگران از انجام مثل آن عاجزند.5-  گردآوري قراين : از مهمترين قوانين براي شناسايي پيامبران: الف- مطالعه درباره‌ي گذشته شخص مدعي پيامبري ب- بررسي محيط دعوت  ج- محتواي آيين 4- پيروان 5- ايمان به گفته‌هاي خود.6-  گواهي پيامبران پيشين يا معاصر: از جمله آيات برنبوت    پيامبر ما :  (سوره صف/6- سوره اعراف/157) 1 بخش چهارم: امامتامامت امتداد راه پيامبراكرم(ص): از اصول دين ما امامت است؛ توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. امامت يعني ما معتقديم كه بعد از پيغمبرصل‌الله‌عليه‌وآله دوازده نفر وصي آن بزرگوار هستند كه هريك وظايفي داشتند، حاكم نگهبان دين و مفسر وحي بودند. اسلام واقعي به زبان ائمه اطهار(س) تفسير شده است . در صلوات شعبانيه مقداري از مقامات ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم بيان گرديده است. بارالها صلوات مرا برمحمدوآل محمد بفرست آنها كه: شجره نبوت، موضوع رسالت، مختلف الملائكه آمدوشد ملائكه به خانه وحي بود، معدن علم بودند، اميرالمؤمنين، امام حسن عليه‌السلام تا آخر معدن علم‌اند، تمام علم در خانه محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم است.الفلك الجاريه كشتيهاي جاريه، يأمَنُ مَنْ رَكبَها هركس سوار دراين كشتيها شد از غرق شدن در امان است. خدايا درود فرست بر محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين درود بسيار كه آن درود موجب خشنودي آنها باشد و اداي حق آنها بر ما شود. آنها كه پاكان بودند و نيكوكاران و اخيار هستند. خداوند اداي حق آنها را برما واجب كرده است. و واجب كرده است كه از اهل بيت صلوات‌الله عليهم اطاعت كنيم. ما تمام زندگيمان بايد طبق موازيني باشد كه محمدوآل‌محمد گفته است. خدايا پيامبر را براي من شفيع مقبول الشفاعه قرار بده و طريق مستقيم هموار بسوي خود گردان، خداوند مرا پيرو آن بزرگوارانت گردان تا روزي كه به لقاء تو برسم تا اينكه روز قيامت را ملاقات كنيم در حالي كه از من راضي هستي، امامت و امتداد راه پيامبر اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله است.  انتظار فرج حضرت ولي‌عصر(عج): حقيقت وجود حضرت ولي‌عصر(عج) مثل خورشيد روشن است، خورشيد پشت ابرو حقيقتي است انكار ناپذير. ايشان در گرفتاريها آمده و به داد شيعيان رسيده است و گاه افرادي از طرف ايشان ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان بالاي سرماست بزرگترين قوت ما وجود نازنين حضرت ولي‌عصر(عج) است. از اصلي‌ترين مطالب در مورد امام زمان‌(عج) اعتقاد به آمد نشان انتظار فرج و دعا براي فرجشان است. بار پروردگارا انقلاب اسلامي ما را به انقلاب جهاني ولي‌عصر(عج) متصل بفرما ما را از اعوان و انصارش قرار بده، اسلام و مسلمين را نصرت عنايت فرما.  ولايت فقيه حكومت اسلامي: اَطيعواالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم ( سوره نساء/ آيه 59). تمام مناصب امام معصوم(ع) به جز مقام عصمت و.... به ولي فقيه تفويض شده به نص آيه فوق و توحيد امام معصوم عليه‌السلام و به تأكيد روايات، مرجعيت و حاكميت در زمان غيبت مانند تصرف در بيت‌المال ، قضاوت، اقامه نمازجمعه و جهاد و جنگ در راه خدا است. جهاد رمز قدرت و عزت مسلمانان و به تعبير بهتر دريچه بهشت است كه به دست ولي‌فقيه برروي امت باز مي‌شود. ملت ايران مانند قوم بني‌اسرائيل نيست كه سروصداي فرعون و فرعونيان اينها را تحت تأثير قرار بدهد امروز بايد ايران اسلامي شرق و غرب را به يوغ خود بكشد. امروز تمام كفر در مقابل تمام اسلام ايستاده بايد مسلمانان كاري بكنند كه در جهان سربلند باشند. تاريخ تكرار مي‌شود، الان هم مثل دوران حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است الان هم ولايت فقيه عادل وجود دارد ولي مردم به طرف معاويه مي‌روند وعده كمي دور علي‌عليه‌السلام‌اند معاويه صفتها ظاهرشان را درست مي‌كنند ولي باطنشان خراب است. جامعه اسلامي به معناي حقيقي آن دوران امام زمان‌عجل‌الله تعالي درست مي‌شود (تحقق خواهد يافت) مسلمانان بايد قيام كنند آمريكا دارد عزت اسلام را لگد مال مي‌كند واجب است از مرزهاي اسلامي دفاع كنيم كافر آمده در مرزهاي اسلامي آماده باشيم براي جهاد بايد پشت سر رهبرمان حركت كنيم، ما به ياري خدا قدرت داريم كفار‌(آمريكا و...) را از كشورهاي اسلامي بيرون كنيم. برويد از رهبر حكم جهاد بگيريد، امروز جهاد برعليه كفار واجب است، ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان(عج) بالاي سرماست.«واعدولهم ما استعطعتم من قوه . و من رباط الخَيْل ترهبون به عدوالله و عدوكم» ترجمه: هرچه مي‌توانيد نيرو بر عليه آنها آماده كنيد....آماد‌گي داشته باشيم اگر رهبر حكم جهاد بدهد برويم و به كمك امام و رهبرمان حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي حركت كنيم و نام امريكا را براي هميشه دفن كنيم 1. چند مطلب 2: -  پيامبراكرم(ص) پيش از وفات خود به امر خدا، حضرت‌علي‌عليه‌السلام را به جانشيني برگزيد و بارها او رابه مسلمانان معرفي كرد و از آنان خواست با او بيعت كنند و قبول خلافتش را اعلام كنند و چنين نيز شد. -   تعيين جانشين براي پيامبر كه حضرت علي و فرزندانش عليهم‌السلام (12 معصوم) هستند كاري ضروري و حياتي بود زيرا: 1- پيامبر اكرم در طول بعثت به تعليم و بيان احكام معارف قرآن كريم پرداخت و ضروري بود در طول زمانهاي آتي پاكان و شايستگان و امانت داراني از جانب خداوند، مأمور تعليم وتبيين و ابلاغ پيامها و احكام معارف قرآن باشند 2- بايد مفسري معصوم مي بود تا نظر او معيار و ميزان براي جامعه باشد تا هم در فهم قرآن بخصوص موارد اختلاف به او رجوع گردد و معيار مفسران ديگر بوده و همچنين راه سوء استفاده بر دشمنان مسدود گردد . 3- تشكيل حكومت شايسته‌ترين، عالم‌ترين، مديرترين و مدبرترين فرد جامعه براي حاكم اسلامي باشد و با اختيار ولايتي كه خداوند به او داده به جانشيني پيامبر نصب گردد. لذا پيامبر اكرم اهل‌بيت(ع) در حديث ثقلين را قرين عدل، مفسر و مبين قران معرفي نموده و روز 18 ذي‌حجته سال دهم هجري در غديرخم حضرت‌علي(ع) را بر تمام مسلمانان اعلام و از آنان بيعت گرفت. -  ولايت فقيه استمرار امامت در دوران غيبت است، حاكم دين، مفسردين، امامت، تشخيص احكام، حل اختلافات مخصوص حكومت ولي فقيه است.  بخش پنجم: معاداز ديگر اصول دين ما معاد است، ما يقين داريم كه زندگي دنيا موقت و گذرا و آزمايش است و ما زنده خواهيم شد « و بالاخره هم يوقنون» البته اين يقين داشتن ، عارضي نيست. اين را آيات قرآن به ما مي‌رساند خداوند عادل است و عادل كار بيهوده عبث نمي‌كند خداوند بالاتر از اين است كه انسان را پوچ و بي هدف قرار دهد. او بالاتر از اين است كه زندگي بي هدف بيافريند. پادشاه به حق بالاترين  از اين است كه اين آفرينش دقيق انسان را براي چند صباحي موقت و بي‌هدف آفريده باشد. تمام اينها از روي علم است، از روي حساب و ما دوباره زنده مي‌شويم. آن كساني كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي آشكارند. گمراهي بالاتر از اين نيست كه انسان با داشتن عقل زندگي را منحصر در اين چند روز بداند. زندگي براي چيست؟ زندگي بي‌هدف نيست. چيزي كه انسان را از ناراحتي‌ها كه هميشه دامن گير انسان است خلاص مي‌كند اعتقاد به قيامت است. پيامبران الهي معتقد به اجر و پاداش قيامت بودند. قرآن مي‌گويد: همه چيزها و كارهايتان در خط بندگي خدا باشد كسب، تجارت، خوردن، خوابيدن و... انسان وقتي از حالات حيواني خارج مي‌شود كه در راه بندگي خدا حركت كند. همه چيز او براي خدا باشد. تزكيه يعني بنده خدا بودن اين فرد رستگار مي‌شود، مي‌رود تا به خدا مي  رسد و بنده خدا مي شود.انسان وقتي از زندگي عادي گذر كرد فقط آن را به اندازه نياز استفاده كرد آن وقت تازه به اصل زندگي وارد مي‌شود و مي‌فهمد زندگي چيست متقيان آنهايي هستند كه خدا را مي‌پايند آنان در باغستانها هستند، بهشت دنيا قبل از بهشت موعود ، حالات بهشت گونه دارند، او در بهشت در وسعت است يعني در همه احوال در تنگي نيست، داشتن و نداشتن براي اين آدم مساوي است و اين توحيد است. خداست كه روزي را به هر كه بخواهد زياد مي‌دهد و به هر كه بخواهد كم مي‌دهد ، ما فقط مكلف به انجام تكليفيم .  آنچه مطلوب است، رحمت خداوند است آن خدايي كه رب السموات‌والارض و ما بينهما است، خدايي كه رحمتش همه جا را فراگرفته. روز قيامت كسي مالك خطاب نيست، آن روز كه روح و ملائكه صف مي‌كشند و كسي حرفي ندارد خطابي نمي‌گويد: مگر بفرمان خدا، روز موعود در پيش است و ترديدي نيست پس هر كس مي‌خواهد به سوي خدا راهي پيدا كند و خود را مهيا كند تا روي رفتن به سوي حق را داشته باشد. زندگي دنيا جز متاع فريب چيزي نيست و اصل آخرت است و داخل شدن در بهشت اگر انسان بخواهد فقط اين جسم را اينجا (دردنيا) نگه دارد و وسائل زندگي مادي‌اش را فراهم بياورد اين نقص است اگر هدف ما اين باشد بيچارگي و پستي است. در صورتي كه آخرت بهتر است يعني آن زندگي بالاتر از اين زندگي است، آن زندگي الهي كه در بطن دين زندگي بايد آن را پيدا كرد آنچه در كتابهاي آسماني تعريف شده همين زندگي الهي است نه زندگي پست حيواني، زندگي پست حيواني آتش است. تزكيه يعني بنده خدا بودن، يعني از حالات انسان (نفساني) درآمدن و وارد شدن در جرگه بندگي خدا مثال او آيات اول سوره مؤمنون است ، اين فرد رستگار مي‌شود مي‌رود و به خدا مي‌رسد و بنده خدا مي‌شود. راه نجات فقط بندگي خداست ، آن است كه انسان را نجات مي‌دهد همه چيز را به او دادن و سپردن. بنده خدا هروقت گفت الحمدالله رب العالمين، لااله الا الله ، معتقد مي‌شود و اول خود را خلع سلاح مي‌كند و به خود مي‌گويد، من هيچ و هر چه هست اوست اولين قدم، از بين بردن تكبر است امام زين‌العابدين عليه‌السلام مي‌فرمايد: « خداوندا من با آن همه عبادات، در نزد تو از ذره هم كمترم» اگر اين رويه درست نشود ما هم درست نمي‌شويم. و تا وقتي كه شيوه ائمه‌اطهارعليهم‌السلام را كنار بگذاريم و به آن عمل نكنيم درست نمي‌شويم. وقتي مردم به خوشگذراني عادت كردند محكومند ، راه نجات يافتن ، رهايي از كبر است كه با عبادت و بندگي خدا حاصل مي‌شود حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «خداوند تبارك و تعالي دعوت بربندگي خدا مي‌كند كسي كه بنده خدا شد بنده غيرخدا نمي‌شود.» بنده شهوت، بنده دنيا، بنده زن و... حتي امام صادق عليه‌السلام در حال طواف كعبه مي‌فرمايد: الهي قِ شح نفسي الهي مرا از بخل نفس نجات بده . (مطالب معاد برگرفته از بيانات، جلسات عقايد و آثار حضرت آيت‌الله العظمي فاطمي دام ظله  ) ________________________________________1) جلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي رحمه الله علیه 2) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است . 3) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129[3])بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94[4]) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92[5])‌شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم[6])‌طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري[7]كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي[8]برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله فاطمي[9]جزاء من تزكي/ طه 761) كتاب معرفت ديني ، ج 23 بحث عدل الهي 2) مجموعه آثار شيخ صدوق ، ص 108 و 109 ، باب اعتقاد در عدل الهي 1) آثار و جلسات آيت الله العظمي فاطمي 1) برگرفته از جلسات اصول عقايد آيت الله فاطمي 1) كتاب معرفت ديني ، ج 23 1 )    بخش امامت برگرفته از بيانات و آثار حضرت آيت‌الله فاطمي دام ظله2) از كتاب معرفت ديني شماره 23     ترجمه عربی کتاب:اصول عقاید اسلام 
ترجمه عربی کتاب:اصول عقاید اسلام
 
بسم الله الرحمن الرحیمالكتيب التربوي: أصول العقيدة الإسلاميةرضاقارزی
الجزء الأول: التوحيدالتوحيد هو أن خالق السماوات والأرض وما بينهما هو الإله الواحد ، ليس فقط الخليقة ، بل أيضًا خطة الله ، وكل الأشياء ، وكل الأحداث ، سواء كانت شخصية أو اجتماعية ، كلها تحت إشراف الله ومشيئة الله.- الخطوة الأولى في طريق التدين وعبادة الله هي معرفة الله ومعرفة أساس معرفته وحدها.- لذة عبادة الله وعبادته هي أفضل وأسمى مكانة.- التوحيد: أيا كان ، فهو إنسان لا عمل له إلا بإذنه. التوحيد هو نفس سورة قال الله أحد.- التوحيد يعني أن الأشياء لله ، وعبادته ، ولهذا خُلقنا. "نحن من خلق الجن والبشر ، الأحباش". عندما جاء الإنسان إلى هذا الخط ، كان التفسير هو نفس الصراط المستقيم.- الله ليس ببعيد عن الإنسان ، ولكن هؤلاء هم بعيدين عن الله وبعيدين عن الله ، وسببهم هواء الروح (الغطرسة ، والجشع ، والغيرة ، إلخ) الإنسان ، عندما يكون على حق ، فهو بعيد عن هذا الانجذاب. عرفوا الله وطاعته.- يزدهر الإنسان في التوحيد ، والتوحيد يؤسس الإنسان ويزده.الله مع كل جسيمات الكون وليس بعيدًا عن جسيم واحد. إنه مع كل جسيم ، ليس بطريقة مختلطة ، وبعيدًا عن كل شيء ، ليس بعيدًا. لا يوجد شيء مثله ، لكنه الرائي والمستمع ، يعرف ألمنا ويفهم احتياجاتنا. ونحن في حضرته.- أسمى درجات الشكر لله "فناء الله" ، أي أن الله قد وهبنا كل شيء ، فكل شيء في طريقه له ، والذوبان في الله وتحقيق بقاء الله هو عبادة الله. كلما كسر الإنسان نفسه أمام الله ، اقترب منه أكثر. ويذكر الله دور الإنسان في القرآن ، ومن قرأ القرآن وجد طريق الإنسان. فإذا لم يكن الأمر كذلك ، فهو سقوط الفقير ، فعندما يذكر الإنسان الله بطريقة عظيمة ، غير الله (المال ، السيارة ، الشهوة ، إلخ) يصغر في عينيه ، يصبح العالم صغيراً في عينيه ، وفي عينيه الله أكبر ، هذه هي الجنة. وشروط الجنة ، الجنة الموعودة للعالم قبل الجنة الأبدية ، ولكن إذا نسي الإنسان الله ، فإن حجاب الكفر يزداد ثخانة ، ويثخن نفس الرجل الذكي حجاب كفره حتى لا يعود يرى الله. ليس عنده ، وعندما يغضب الإنسان لم يعد له السلطان ، "لقد سمع الله قلوبهم وعلى أعينهم وعيونهم وعذابهم العظيم".إن الله صبور كأنه لا يعلم ويغفر كأنه لم يره ويستر كأنه غير متمرد ولا يتسرع في معاقبته من رحمته ومغفرته وصبره.- الله أسمى وأعلى من الذين يصفونه بالصفات التي ينسبها إليه ، وأن الذين يصفونه بقدر أنفسهم وليس بعظمته ومجده ، فإن الله أسمى ممن يصفونه. لكي نفهمه فإن الله غني بعباده ، ولا يحتاج إلى عبادة عباده ، بل على الإنسان أن يقوم بواجبه ، ويجب أن تكون حياتنا حياة محمد ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم.بعض الروايات عن التوحيديقول الإمام السادس (ع): "لله كيان ثابت وعلمه هو نفسه وهو غير معروف وسمعه هو نفسه وهو غير مسموع وبصره هو نفسه وهو ليس رائيا وقوته هي نفسها. وهو ما لم يكن ممكنا 2 [1] ».• يقول الأئمة الخامس والسادس والسابع والثامن ع: "الله تعالى نور لا يمتزج بالظلمة وهو علم لا جهل فيه حياة لا موت فيها". [2]يقول الإمام الثامن (ع): "للناس ثلاث ديانات في صفاتهم: من يثبت الصفات إلى الله بتشبيهها بالآخرين ، ومنهم ينكر الصفات. ] ».• قال الإمام (ع): "إن الله تعالى لا يبرره الزمان والمكان والحركة والسكون ، بل هو خالق الزمان والمكان والحركة والسكون" [4].بعض النقاط في التوحيد:• جوهر الله لانهائي ولانهائي ، وهذه الكمالات ، التي ثبتت له في شكل صفات (صفات وألقاب) ، هي في الواقع نفس الجوهر وكذلك نفس بعضها البعض. المرحلة مفهوم وليست في الواقع وحدة لا تتجزأ ، ولمنع هذا الخطأ الجائر (التهديد بوصف إنكار مبدأ الكمال) ، يحفظ الإسلام معتقدات أتباعه في وسط الإنكار والإثبات ويأمرهم بالاعتقاد بأن : الله له معرفة لا تشبه معرفة الآخرين ، وله قوة لا قوة غيره ، ولا يسمع بالأذن ، ولا يرى بالعين وهكذا [5].• التوحيد له مستويات وأنواع: التوحيد الجوهري ، التوحيد ، التوحيد اللفظي ، التوحيد التعبدي [6].• الحكمة التي أوصى الله تعالى بمناشدة أهل البيت (عليهم السلام) هي التعريف بالمكانة الرفيعة للخدام المستحقين وتشجيع الآخرين على العبادة والطاعة مما أدى بهم إلى هذا المنصب وذاك. ليمنعوا عباداتهم من التكبر [7].
 
حول الزراعة (تحسين الذات) [8]• يبرهن القرآن بالآيات ويقود الإنسان إلى معرفة أن الحياة هادفة وأن هدف النمو البشري هو رفاه الإنسان ويصل الإنسان إلى المكان الذي خلق الله من أجله وهو الجنة الأبدية.• يجب على الإنسان أن يعرف الأقدار الإلهية ، وما هو شرعي وما هو غير شرعي ، وما إلى ذلك ، وصايا الأنبياء الذين هم في نسل الله.• نقول لله بعظمة نخدمك أنت إلهنا أنت إلهنا.• ازدهار الإنسان في الإيمان بالتوحيد. إذا امتلكه الآخرون ، فلن ينزعج ، ولن يشعر بالغيرة ، وإذا كان لديه آخرين ، فلن يكون جشعًا وبخلًا ، ومن الصفات الجيدة والجميلة الأخرى ، والتي هي الرخاء ، بمعنى آخر ، هي تربية الإنسان ، وهي مفتاح الجنة.نعم ، إن الإسلام بتعاليمه وقواعده اليومية ، الصلاة ، والزكاة ، والحج ، والجهاد ، ونحو ذلك ، يرفع حتى أولئك الذين لا يعرفون القراءة والكتابة إلى هذا المنصب ، والعالم وجمالها ، إذا كانت صغيرة ولا قيمة لها في العين ، مكان آخر للجشع. البخل والغيرة وسائر الرذائل الجهنمية لن تبقى والحياة كالجنة ، قال الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم: من أحتمل فقره يكون معي يوم الدين.نعم المسلم عبد الله بأي حال ، وامتلاكه أو عدم وجوده مختلف (متساوٍ) ، لديه نفس واثقة راضية على أي حال ، والله يرضى عنه ، يلجأ إلى الله بأي حال ، الله الذي "له السماوات والأرض ، ولكل منهما الآخر ... الآية 6:" إنه يخاطب دائمًا الآية: (‌ سورة الفجر 27-30) قبل الجنة الموعودة كان في جنات الدنيا (فيها دول الجنة) وهي مذكورة في الآيتين 54 و 55 من سورة قمر ، التيارات في موقع الحق في وجود الحاكم القوي.الجزء الثاني: العدل الالهي- العدل صفات من صفات الله ، وفي مناقشة مبادئ العقائد تناقش باستقلالية ، وتعتبر المبدأ الثاني من مبادئ العقيدة.- المعنى الحرفي للعدالة هو وضع كل شيء في مكانه الصحيح. هذا المعنى يحكم الكون كله من الخلق. كما أن حديث النبي صلى الله عليه وسلم يشير إلى أن "العدل علو السماوات والأرض" ، أي العدل والسماء والأرض.- مصطلح العدالة يعني احترام حقوق الآخرين ، والمساواة فيه هو القهر ، أي الدوس على حقوق الآخرين. مع مراعاة العدالة ، يجب مراعاة الحقوق والأولويات ، ويجب على كل صاحب حق تحقيق ما هو حق له ويستحقه. إذا تساوت الاستحقاقات والأولويات ، فإن مراعاة العدالة هي أن مكافأتها متساوية ، وإذا اختلفت الاستحقاقات والأولويات ، تتحقق العدالة بمكافآتها المختلفة.يتم عدالة الله على ثلاث مراحل: "الخلق" و "التفسير" و "العقاب". إن الله في خلق الأشياء وخلقها ، يراعي مزاياها وقدراتها ، وفي التشريع والتشريع يراعي قدرة الأفراد على التحمل وقوتهم ، وفي العقاب يعاقبهم على حسنات وسيئات الأفراد.ومنها الآيات والروايات:العدل في التكوين: "والسماء وضبط الميزان" ورفع السماء وضبط الميزان. سوره الرحمن آیه 7 "ربنا الذي أعطى كل شيء لخلقه ثم هدى" ربنا هو الذي أعطى كل شيء خلق خاص ثم هديه. (سوره طه / آیه 50)العدل في التفسير: "لا يثقل الله الروح إلا بالقدر" ولا يكلف الله أحداً إلا بقدر قدرته. (سورة البقرة / الآية 286)"وجعلناكم في دين الحرية" ولم نقم بأي عمل شاق لكم في الدين. (سوره حج / آیه 78)قال صلى الله عليه وسلم: "نزلت من أمتي تسعة أشياء .. و (منها) ما قد يحتاجون إليه". (بحرالانوارج 58 ص 325)العدل في العقوبة: "اجعلوا المسلمين الجناة" هل نعامل المؤمنين كمجرمين؟ (سورة القلم / الآية 35)."إن ربات البيوت المؤمنات - اللواتي لم يصبحن - ليسن مثل أولئك الذين يسعون بثرواتهم وأرواحهم في سبيل الله - لقد جعل الله أولئك الذين يسعون بثرواتهم وحياتهم أعلى درجة من أهلها".(سوره نساء / آیه 95)فَمَن يَعَمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَمَلَع مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّا يَرَه » (سوره زلزال / آیه 7 و 8)"ومن يرتكب خطيئة لا يعاقب إلا على مثل مثل". ومن يرتكب خطيئة لا يكافأ إلا على أساسها. (سورة الانعام / الآية 160).القرآن والإرادة البشرية الحرة:بالإضافة إلى الأبراج ، تشهد العديد من الآيات القرآنية على حرية الإنسان وفاعلية ، والتي يمكن تقسيمها إلى عدة فئات:ج: الآيات المتعلقة برسالة الأنبياء ودعوة الإنسان لدين الحق بالإنذار والكرازة (التي) إذا لم يكن الإنسان حراً وحراً حسب القرآن ، فلا فائدة من إرسال الأنبياء ودعوتهم.ب: الآيات التي تتحدث صراحة عن إرادة الإنسان الحرة في قبول أو إنكار الإيمان. ومنها: (سورة الضهر / الآية 3 - سورة الكهف / الآية 29).ج: الآيات التي تجعل الله يريد الإيمان لا تعرفه وتدينه: ومنها الآيات: (سورة الشعراء / الآية 3 و 4 - سورة الأنعام / الآية 107).د: آيات تعتبر أن الأنبياء هم وحدهم الداعين والمرشدون والمنذرون. ومن الآيات: (سورة الشورى / الآية 48- سورة الغاشية / الآيات 21 ، 22)
 
 
بعض المقالات:- إيماننا بالعدل أن الله تعالى قد أمرنا بالعدل ، وجعل التعامل معنا أسمى من العدل ، أي أن السبب هو الكلمة الإلهية التي جاء فيها القرآن:"من أتى به خيرا بعشر أمثاله ، ومن أتى بالشر لا يعاقب إلا إذا كان مثله ، والعدل أنهم يجازون الحسنات بالخير ، والسوء سيء كالسوء" وقداسة النبي صلى الله عليه وسلم. هم قالوا ذلك:"ما من أحد يدخل الجنة بفعله إلا برحمة حق تعالى"."الله عادل. الله لا يظلم على الإطلاق ، سواء كان يضطهد المخلوق أو يضطهد الإنسان. هذا الاعتقاد مطمئن. والإنسان على أي حال يعرف أن حقه محفوظ. والنتيجة أن لا أحد يحرم من حقوقه ولا أحد مضطهد. لا وجود في العالم بدون حساب ، العدل يعني هذا أيضًا ، في العدل ، السماوات والأرض والأرض والسماء على العدل ، على الاعتدال. خلق السماوات والأرض بغير أعمدة ، هناك اعتدال ، وهذا ما يعنيه العدل. العدل الإلهي هو وضع كل عمل وكل مخلوق خلقه في المكانة المناسبة. كل ما يزعج جمال هذا العالم هو خطأ وضد هذه الجمال في العالم. من بينها الآثار السلبية لمعدات وأدوات الصناعات الغربية الموجودة في العالم.هناك حديث: خلق الله العالم ، أراد أن يجعل هذا العالم صغيراً (جعله نموذجاً للعالم) ، خلق الإنسان. الإنسان هو خلاصة الدنيا. وعلى رأس الصالحين الأئمة. »1الجزء الثالث: النبوةوهو الذي أرسل رسولا إلى الكفار. لتطهيره من فساد الجهل والأخلاق القبيحة ، وتعلم شريعة الكتاب والحكمة الإلهية ، رغم أنهم كانوا بالفعل في هاوية الجهل والضلال.وأصل النبوة من أصولنا ، وحياتنا مبنية على هذه الأسس والأصول ، ونؤمن أن الله تعالى أرسل نبياً إلى البشرية ، أوله آدم عليه السلام ، وآخرهم محمد صلى الله عليه وسلم. ما يفعله الرسول: العمل الرئيسي للنبي مذكور في الآية السابقة ، فالمهمة الأولى للنبي هي تلاوة آيات التوحيد والعدل والحساب وغيرها على الناس ، ومهمة الرسول الثانية هي تربية الناس ، وتقرأ في آيات مختلفة من القرآن الكريم. قذافمان التازكي ، في الجزء الآخر من الزلق ، أنا تازكي ، هذه عقاب من تمت زراعته.جاء الرسول لإزالة حالات الجشع والغيرة والجشع والمرارة والفتنة وما إلى ذلك ، والتي هي مثل معاناة الإنسان. الرجل غير المثقف جشع يجمع ولا ينفق. الناس مستاءون ، النساء والأطفال مستاءون ، هذه الحياة سيئة. إنه الجحيم. جاء النبي. إن أخذ هذه الحالات بعيدًا عن الإنسان هو زراعة. إذا عمل الشخص في خطة العبادة التي أحضرها ، فسيتم صد هذه المواقف عنه.الأتقياء هم الذين يتبعون الله وهم في الجنات. والإنسان الورع جنة له في كل مكان ، وسوق ، ونحو ذلك ، وتصبح الحياة جنة ، وقبل الفردوس الموعود ، كان العالم جنة له ، وهو شاسع ، أي أن قراءة القرآن في كل الأحوال تخلق حالات تنشئة في البشر. وجوب قراءة آيات القرآن ، يقول الإمام علي (ع): يجب أن يقرأ كل مسلم خمسين آية في اليوم. 1حضرة الإمام الرضا عليه السلام: إذا قال قائل: "لماذا فرض الله على الناس معرفة الأنبياء والاعتراف بهم وطاعتهم؟" وردًا على ذلك يجب أن يقال: بما أنه لا يوجد فيهم ما لا تقدر مصالحهم بشكل صحيح وأن الله أعلى مما يمكن رؤيته بالعين المجردة - حتى يأخذ الناس مصلحتهم منه مباشرة - وعدم قدرتهم وعدم قدرتهم على الإدراك. "ومن الواضح أنه لا خيار إلا أن يكون هناك نبي معصوم بين الله وخلائقه ليبلغهم بأوامره ونواهي وآدابها ويطلعهم على الأشياء التي نالوا بها نفعهم وصدوا خسائرهم". بهارالانوار المجلد 11 ص 40صفات الأنبياء:للأنبياء السماويين صفات ومزايا على غيرهم من البشر نذكر بعضها هنا:1- الوحي: بالإضافة إلى وجود قوتين للإدراك الحسي والفكري ، فإن الأنبياء مجهزون بقوة أخرى تسمى الوحي ، ولا يوجد فيها خطأ. إن معرفتهم بأصل البيئة منتشرة في الكون بأسره بطريقة لا يدرسها النبي. بوحي الوحي ، يصبح على دراية بأعلى معرفة وقوانين لنمو المجتمع البشري وتطوره وإدارته.2- العصمة: المعصومة تعني تجنب أي إثم مقصود وغير مقصود وخطأ. بالطبع ، هم أشخاص أحرار لهم الحرية في اختيار عمل جيد ، لكن في نفس الوقت ، ليسوا مصابين بأي خطيئة. هذه الصفة المميزة للأنبياء تمنحهم ميزة الثقة الكاملة. فالأنبياء هم من بلغوا ذروة العبودية واختارهم الله ، وبعيدين عن ضلاله منذ بداية خلق الإنسان ، عندما سعى الشيطان إلى تضليل بني آدم. ترتبط عصمة الأنبياء ببصيرةهم ودرجة اليقين والإيمان.3- قيادة لا مثيل لها: يقوم الأنبياء بإقامة العدل وإرشاد البشر إلى التوحيد والتقوى ومحاربة الطاغوت ، وإيقاظ القوى الراكدة وازدهار المواهب وكسر أغلال الشعب المظلوم مثل هذا التحول والتحول. لقد خلقت التغيرات في المجتمع أن آثار جهودهم ستبقى إلى الأبد ، حيث أن معظم أبطال الملاحم القرآنية هم أنبياء ، والقرآن يقدمهم للناس كأمثلة مثالية من خلال سرد ملحمة القيادة ودعوة الأنبياء إلى التوحيد ومحاربة الظلم. وفي سورة أنعام بعد أن ذكر ثمانية عشر نبياً قال: "هم الذين هداهم الله.
3- قيادة لا مثيل لها: يقوم الأنبياء بإقامة العدل وإرشاد البشر إلى التوحيد والتقوى ومحاربة الطاغوت وإيقاظ القوى الراكدة وازدهار المواهب وكسر أغلال المظلومين مثل هذا التحول والتحول. وقد أوجدت التغيرات في المجتمع أن آثار جهودهم ستستمر إلى الأبد ، فمعظم أبطال الملاحم القرآنية هم أنبياء ، والقرآن يقدمهم للناس كأمثلة مثالية من خلال سرد ملحمة القيادة ودعوة الأنبياء إلى التوحيد ومحاربة الظلم. وفي سورة أنعام ، بعد ذكر ثمانية عشر نبياً ، قال: "هم الذين هداهم الله فاتبعوا هويتهم". ويجب أن يقال إن تنظيم وتحريك وتحريك القوى الكامنة في سر الإنسان لإرضاء الله وخير البشرية لا يمكن إلا للأنبياء الإلهيين.4- الطهارة والعزم: من وجهة النظر الإسلامية ، فإن قيمة كل شيء تتوقف على نقاء هذا العمل عند الله ، والأنبياء هم من يحملون الرسالة الإلهية لأنهم موحى بهم من الله. ليس لديهم دافع أو هدف في عملهم سوى السعي وراء مرضاة الله. ومن ثم ، فإنهم يُظهرون مثل هذه المثابرة والمثابرة التي تجعلها فريدة من نوعها في التاريخ ، ولا يمكن القيام بذلك إلا من خلال نقاء النية والدعم الإلهي. وعزم الأنبياء وثباتهم يعود إلى طهارة النية والألوهية هذه.5- محاربة الظلم: قال القرآن الكريم: "(أمرهم (النبي) بالخير ، ونهى عن القبح ، ونهى عن الطاهر ، ونهى عنهم القذارة ، ورفع أغلالهم".طرق معرفة الأنبياءهناك ثلاث طرق لاستخدامه:1- إيجاد علامة في شخص الرسول تثبت وجود علاقة مع الله وتسمى هذه "الإعجاز".2- جمع الاستدلالات.3- شهادة الأنبياء السابقين أو المعاصرين4- المعجزة: فعل يتم بمشيئة شخص يدعي أنه نبي على عكس إرادة الله وطبيعته بحيث لا يستطيع الآخرون القيام به.5- جمع الأدلة: من أهم قواعد التعرف على الأنبياء: أ- دراسة ماضي الشخص الذي يدعي أنه نبي. ب- فحص بيئة الدعوة ج- محتوى الدين. 4- الأتباع 5- الإيمان بأقوالهم.6- شهادة الأنبياء السابقين أو المعاصرين: ومنها آيات نبينا برنابوت: (سورة صاف / 6- سورة عرف / 157) 1
الباب الرابع: الإمامةالإمامة على طريق الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم:من مبادئ ديننا الإمامة. التوحيد ، العدل ، النبوة ، الإمامة ، القيامة. والإمامة: أن نؤمن أنه بعد النبي صلى الله عليه وسلم كان أوصياءها اثنا عشر رجلاً ، ولكل منهم واجبات ، كان هو صاحب الدين ومفسر الوحي. لقد تم تفسير الإسلام الحقيقي بلغة الأئمة.في صلاة الشعبانية ، ذكر بعض رجال الأئمة الطاهرين ، صلاة الله (ع). وصلى على محمد ومحمد.السماء الحالية السفن الحالية في مأمن من الغرق ، ومن يصعد على هذه السفن في مأمن من الغرق. وصلى الله وسلم على محمد ومحمد صلى الله عليه وسلم أجمعين ، والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته. أولئك الذين كانوا طاهرين وفاضلين وفاضلين. لقد جعل الله علينا إتمام حقهم. وقد أوجب علينا طاعة أهل البيت عليهم السلام. يجب أن نعيش حياتنا كلها وفقًا للمعايير التي قالها محمد ومحمد. اللهم اجعل النبي مقبولاً لي شفيعاً ، وهدني إلى الصراط المستقيم ، اجعلني الله أتبع نبلاءك حتى يوم مقابلتك حتى نلتقي يوم القيامة وأنت راضي عني والإمامة واستمرار الصراط. النبي الكريم صلى الله عليه وسلم.في انتظار رحيل حضرة والي العصر (ع):حقيقة وجود إمام العصر (ع) واضحة كالشمس ، والشمس خلف الحاجبين حقيقة لا تنكر. لقد جاء لمساعدة الشيعة في أوقات الشدة ، وأحياناً الناس نيابة عنه ، نحن المسلمين ، ليسوا وحدهم ، وإمام العصر فوق البرد.ومن النقاط الرئيسية في إمام العصر (ع) الاعتقاد بأن انتظار الفرج والصلاة على فرجهم. اللهم اربط ثورتنا الإسلامية بالثورة العالمية لولي العهد عليه الصلاة والسلام ، اجعلنا من أنصارها ، وانصر الإسلام والمسلمين.حكومة ولاية الفقيه الإسلامية:طاعة الله وطاعة الرسول وأول وصية منك (سورة النساء / الآية 59). جميع مواقف الإمام معصوم (ع) ماعدا منصب العصمة و .... إلى المرشد الأعلى المفوض إلى نص الآية أعلاه وتوحيد الإمام معصوم (ع) والتأكيد على الروايات والسلطة والحكم أثناء الغياب مثل الاستيلاء على الخزانة والحكم وإقامة صلاة الجمعة. والجهاد والحرب في سبيل الله. الجهاد سر قوة المسلمين وكرامتهم ، أو بعبارة أخرى باب الجنة الذي يفتحه الولي الفقيه على الأمة. شعب إيران ليس مثل شعب إسرائيل المتأثر بضوضاء فرعون والفراعنة ، واليوم يجب على إيران الإسلامية أن تنير الشرق والغرب. اليوم يقف جميع الكفار ضد الإسلام كله ، ويجب على المسلمين أن يفعلوا شيئًا يفتخرون به في العالم. التاريخ يعيد نفسه ، الآن مثل عهد أمير المؤمنين صلى الله عليه وسلم ، وحتى الآن ، هناك ولاية الفقيه فقط ، لكن الناس يذهبون إلى معاوية ، ويعدون أن معاوية سيصحح صفاتهم قليلا ، لكن دواخلهم سيئة.سوف يقوم المجتمع الإسلامي بالمعنى الحقيقي لزمن إمام العصر (عجل الله به) ويجب على المسلمين أن يثوروا .. أمريكا تدوس على كرامة الإسلام .. لا بد من الدفاع عن حدود الإسلام .. الكفار وصلوا إلى حدود الإسلام .. يجب أن نكون مستعدين للجهاد. نعم لدينا القدرة بإذن الله على طرد الكفار (أمريكا وغيرها) من البلاد الإسلامية. اذهب واحصل على حكم الجهاد من القائد ، اليوم الجهاد على الكفرة واجب ، نحن المسلمين لسنا وحدنا ، وإمام العصر (عليه السلام) فوق البرد."ويمكن لخصومنا استخدام قوتي. ومن حبل الخيال خاف اعدائك واعدائك.الترجمة: قم بإعداد أكبر قدر ممكن من القوة ضدهم ...دعونا نكون مستعدين للذهاب إذا أمر المرشد الأعلى بالجهاد والتحرك بمساعدة الإمام ومرشدنا الأعلى آية الله خامنئي ودفن اسم أمريكا إلى الأبد.بعض الأشياء 2:قبل موته بأمر الله ، اختار الرسول الكريم (صلى الله عليه وسلم) الإمام علي (ع) خلفا له ، وعرفه مرارا على المسلمين ، وطلب منهم مبايعته وإعلان خلافته ، وهكذا كان.كان تعيين خليفة للنبي وهو الإمام علي (ع) وأبناؤه (12 معصوم) مهمة ضرورية وحيوية لأن: على أمناء الله أن يكونوا مسئولين عن تعليم وشرح وإيصال رسائل وقواعد تعاليم القرآن. 2- أن يكون هناك معلّق معصوم ليكون رأيه معيارًا ومقياسًا للمجتمع حتى يتمكن من الرجوع إليه في فهم القرآن خاصة في حالات الخلاف. وكذلك يسد الطريق أمام الإساءة للأعداء. 3- يجب أن يكون تشكيل الحكومة هو الأكثر قيمة ، والأكثر علمًا ، والأكثر إدارة ، والأكثر ذكاءً في المجتمع بالنسبة للحاكم الإسلامي ، ويجب تعيينه ليحل محل النبي بسلطة الولاية التي وهبها الله له.لذلك قدم الرسول الكريم (صلى الله عليه وسلم) آل البيت (ع) في حديث صقلين رفيق العدل ، المفسر والمعلن للقرآن ، وفي الثامن عشر من ذي الحجة من السنة العاشرة للهجرة في غدير خم أعلن الإمام علي (ع) جميع المسلمين وبايعهم.- ولاية الفقيه استمرار الإمامة في زمن الغياب.
الجزء الخامس: القيامةمبدأ آخر في ديننا هو القيامة ، فنحن على يقين من أن حياة هذا العالم مؤقتة وعابرة ومغرية ، وسنقوم "وأخيراً نحن أحياء" ، بالطبع هذا اليقين ليس صدفة. هذا ما تخبرنا به آيات القرآن ، والله عادل ، ولا يفعله عبث ، والله أسمى من إفراغ الإنسان بلا هدف. إنه أعلى من خلق حياة بلا هدف. يتفوق الملك بحق على حقيقة أن هذا الخلق الدقيق خلق الإنسان لبضع أيام مؤقتة بلا هدف. كل هذا من العلم والحساب ونحن من البعث. أولئك الذين لا يؤمنون بالآخرة يظهرون في العذاب والخطأ. ليس الضلال أعلى من الحكمة في اعتبار الحياة محدودة في هذه الأيام القليلة. ما هي الحياة؟ الحياة ليست بدون هدف. الشيء الذي يحرر الإنسان من المتاعب التي تحل بالإنسان دائمًا هو الإيمان بالقيامة.آمن الأنبياء بمكافأة يوم القيامة. يقول القرآن: يجب أن تكون كل ما تبذلونه من الأشياء والأفعال في خدمة الله ، التجارة ، التجارة ، الأكل ، النوم ، إلخ. عندما يترك الإنسان حالة الحيوان ، يتحرك في خدمة الله. قد يكون كل شيء لله. تعني الزراعة أن تكون خادماً لله ، وهذا الإنسان يخلص ويذهب إلى اللهوصل وصار خادما لله.عندما يمر الإنسان بحياة طبيعية ، فإنه يستخدمها فقط بقدر ما يحتاج ، ثم يدخل جوهر الحياة ويدرك ماهية الحياة. الأتقياء هم أولئك الذين يتبعون الله. إنهم في الحدائق. جنة العالم قبل الجنة الموعودة بها حالات الفردوسية. إنه واسع في الجنة ، أي أنه ليس في ضيق في كل الظروف ، وله مساوٍ له وعدم وجوده ، وهذا هو التوحيد. إن الله هو الذي يرزق من يشاء ويعطي من يشاء ، ونحن ملزمون فقط بأداء واجبنا.المستحب رحمة الله ، ربّ السماوات والأرض ، ورحمته منتشرة في كل مكان. في يوم القيامة ، لن يخاطب أحد ، في اليوم الذي تصطف فيه النفوس والملائكة ولا أحد لديه كلمة ، لن يقول المتحدث: ما لم يكن اليوم الموعود بأمر الله أمامنا ولا شك ، فمن أراد أن يجد طريقًا إلى الله ويجهز نفسه لذلك. لديك الحق في الذهاب.إن حياة هذه الدنيا ما هي إلا ملك للخداع ، وهي مبدأ الآخرة ، والدخول إلى الجنة ، إذا أراد الإنسان أن يحافظ على هذا الجسد فقط (في الدنيا) ، وأن يوفر له سبل العيش المادية ، فهو عيب. إذا كانت الآخرة أفضل ، أي أن الحياة أعلى من هذه الحياة ، تلك الحياة الإلهية التي يجب أن توجد في قلب دين الحياة ، فإن ما تحدده الكتب السماوية هو هذه الحياة الإلهية ، وليس الحياة الحيوانية المنخفضة ، والحياة الحيوانية المنخفضة للنار.التربية تعني أن تكون خادماً لله ، أي الدخول من الحالة الإنسانية (الروحية) والدخول إلى بيت عباد الله ، ومثاله هو الآيات الأولى من سورة المؤمنون ، ينجح هذا الإنسان ويذهب ويصل إلى الله ويصبح عبدًا لله.الطريقة الوحيدة للخلاص هي خدمة الله ، أي خلاص الإنسان من خلال العطاء والتكليف بكل شيء له. إن عبد الله كلما قال الحمد لله رب العالمين لا إله إلا الله آمن بنفسه ونزع سلاحه أولاً وقال لنفسه أنا لا شيء ومهما كان فالخطوة الأولى هي القضاء على الغطرسة. "كل هذه العبادات هي أقل من جسيم معك". إذا كان هذا الإجراء غير صحيح ، فلن نكون على صواب أيضًا. ولن نكون على صواب ما لم نتخلى عن منهج الأئمة ولا نعمل به.عندما اعتاد الناس على التسلية هلكوا ، والطريق إلى الخلاص هو التحرر من الغطرسة الذي يتحقق بعبادة الله وخدمته ، يقول حضرة أبا عبد الله الحسين (ع): "الله تبارك وتعالى يدعو لخدمة الله. عبد الشهوة ، خادم الدنيا ، خادم امرأة ، إلخ. حتى الإمام صادق (عليه السلام) وهو يطوف حول الكعبة يقول: اللهم نجني من طمع روحي. (مواد القيامة مأخوذة من أقوال واجتماعات عقائد وأعمال آية الله العظمى فاطمي دام زوله)__________________________________________1) لقاءات وأعمال آية الله فاطمي رحمه الله2) بهارالانفار ، ج 2 ، ص 125 ، الأخبار والروايات المروية عن أهل البيت كثيرة في هذه الأمور.3) بهارالانوار ج 2 ص 129[3]) Baharalanvar، vol. 2، p. 94[4]) Baharalanvar، vol. 2، p. 92[5] الشيعة في الإسلام ، العلامة السيد محمد حسين طباطبائي ، الجزء الثالث[6] ‌ تنقية الروح مأخوذة من أعمال العلامة الشهيد مطهري[7] كتاب أصول عقائد آية الله مصباح يزدي[8] مأخوذة من اجتماعات مبادئ المعتقدات وتفسير آية الله الفاطمي[9] جزاء من تبكي / طه 761) كتاب المعرفة الدينية ج 23 مناقشة العدل الإلهي2) مجموعة مؤلفات الشيخ صدوق ص 108 و 109 باب الإيمان بالعدل الإلهي1) أعمال واجتماعات آية الله العظمى فاطمي1) مأخوذة من اجتماعات مبادئ عقائد آية الله فاطمي1) كتاب المعرفة الدينية ، المجلد 231) قسم الإمامة مأخوذ من أقوال وأعمال آية الله فاطمي دام زوله2) من كتاب المعارف الدينية رقم 23
 
 
 
 
 
 
ترجمه انگلیسی کتاب اصول عقاید اسلامی                                                          Educational booklet: Principles of Islamic beliefsrezaGarezi(rezagharezi)SatisfactionPart One: MonotheismMonotheism is that the Creator of the heavens and the earth and what is between them is the one God, not only creation, but also the plan of God. All things, all events, whether personal or social, are all under the supervision of God and by the will of God.- The first step in the path of religiosity and worship of God is to know God and to know the basis of knowing Him alone.- The pleasure of serving God and His worship is the best and highest position.- Monotheism means that whatever it is, he is a person who has no work except with his permission. Tawhid is the same as Surah Qalahullah Ahad.- Monotheism means that things are for God, for His servitude, which is why we are created. "We are the creation of the jinn and mankind, the Abyssinians." When man came to this line, the interpretation is the same straight path.- God is not far from man, but these are the people who are far from God and are far from God, the cause of which is the air of the soul (arrogance, greed, jealousy, etc.) Man, when he is right, he is far from this attraction. They knew God and moved in obedience to it.- Man is flourishing in monotheism. Monotheism establishes and flourishes man.God is with all the particles of the universe and is not far from one particle. He is with every particle, not in a mixed way, and apart from everything, not far away. There is nothing like him, but he is the seer and the hearer, he knows our pain and understands our needs. And we are in his presence.- The highest level of gratitude to God is "annihilation of God", meaning that God has given us everything, so everything is in His way for him, and to melt in God and achieve the survival of God is the worship of God. The more man breaks himself before God, the closer he gets to God. God states the role of man in the Qur'an and whoever reads the Qur'an finds the way of man. So if this is not the case, then it is the downfall of the poor. When man mentions God in a great way, other than God (money, car, lust, etc.) becomes small in his eyes, the world becomes small in his eyes, and in his eyes God is great, this is paradise. And the conditions of paradise, the promised paradise of the world before the eternal paradise, but if man forgets God, the veil of disbelief becomes thicker, and the same intelligent man thickens the veils of his infidelity so that he can no longer see God. He does not have it, and when a person becomes angry, he no longer has the authority, "God Almighty has overheard their hearts, and over their eyes, their eyes, and their great torment."God is patient as if he does not know and forgives as if he has not seen and covers as if he is not rebellious and does not rush to punish him in terms of his mercy and forgiveness and patience.- God is higher and higher than those who describe Him with the attributes that He attributes to it, and it is only that those who describe it as much as themselves and not as much as His greatness and glory, God is higher than those who describe Him. To understand him, God is rich in His servants, He does not need the worship of His servants, but man is obliged to do his duty, our life should be the life of Muhammad and Muhammad, peace be upon him and his family.A few narrations about monotheismThe sixth Imam (pbuh) says: "God has a fixed existence and His knowledge is Himself while it was not known and His hearing is Himself while it was not audible and His sight was Himself while He was not a seer and His power was Himself while Which was not possible 2 [1] ».• The fifth, sixth, seventh and eighth Imams (as) say: "God Almighty is a light that is not mixed with darkness and is a science in which there is no ignorance and there is a life in which death is not." [2]• The eighth Imam (as) says: "People have three religions in their attributes: some prove the attributes to God by likening them to others and some deny the attributes. The third way is the truth of the truth and that is proving the attributes by denying the likeness to others. ] ».• The sixth Imam (as) said: "God Almighty is not justified by time, place, movement, transfer and stillness, but He is the creator of time, place, movement and stillness." [4]A few points in Tawhid:• The essence of God is infinite and infinite. These perfections, which are proved to him in the form of (attributes and titles) attributes, are in fact the same essence and also the same as each other, and the contradiction between essence and attributes as well as among the attributes itself The stage is a concept and is not, in fact, an indivisible unit. : God has knowledge not like the knowledge of others, he has power not like the power of others, he hears neither with the ear, he sees not with the eye and so on [5].• Monotheism has levels and types: intrinsic monotheism, attribute monotheism, verbal monotheism, devotional monotheism [6].• The wisdom that God Almighty has commanded to appeal to the Ahl al-Bayt (PBUH) is to introduce the high position of worthy servants and to encourage others to worship and obey that has led them to reach such a position and that some people To prevent their own worships from being arrogant [7].About cultivation (self-improvement) [8]• The Qur'an proves with verses and leads man to the knowledge that life is purposeful and the goal of human growth is human well-being and man reaches the place for which God was created and which is eternal paradise.• Man must know the divine destinies, what is lawful and what is unlawful, etc., the instructions of the prophets who are in the line of God.• We say to God with greatness: We serve you, you are our God, you are our god.• Man's prosperity is in believing in monotheism. If others have him, he will not be upset, he will not be jealous, and if he has, he will not be greedy and stingy, and other good and beautiful qualities, which are the same as prosperity, in other words, is the cultivation of man, which is the key to paradise.Yes, Islam, with its teachings with its daily rules, prayer, zakat, Hajj, jihad, etc., brings even those who are not literate to this position. The world and its beauties, if they are small and insignificant in the eyes, are another place for greed. Stinginess, jealousy and other hellish vices will not remain and life will be like paradise. The Holy Prophet (PBUH) said: Whoever endures his poverty will be with me on the Day of Judgment.Yes, a Muslim is a servant of God in any case, and having or not having him is different (equal), he has a confident soul that is satisfied in any case, and God is pleased with him, he turns to God in any case, God who "To Him belongs the heavens and the earth, and to each other ... verse 6:" He always addresses the verse: (‌ Surah Fajr 27-30) Before the promised Paradise, he was in the gardens in the world (it has paradise states) and is included in verses 54 and 55 of Surah Qamar, The streams are in the position of truth, in the presence of the powerful ruler. Part II: Divine justice- Justice is one of the attributes of God. In the discussions of the principles of beliefs, it is discussed independently and is considered as the second principle of the principles of beliefs.- The literal meaning of justice is to put everything in its proper place. This meaning rules the whole universe of creation. The hadith of the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) also refers to the meaning that "justice is the height of the heavens and the earth" and stands for justice, the heavens and the earth.- The literal meaning of justice is the observance of the rights of others, the equal point of which is oppression, that is, trampling on the rights of others. In the observance of justice, entitlements and priorities should be considered and every right holder should achieve what is right and worthy of him. If the entitlements and priorities are equal, the observance of justice is that their reward is equal, and if the entitlements and priorities are different, justice is achieved with their different rewards.- God's justice takes place in three stages: "creation", "explanation" and "punishment". God, in the creation and creation of things, observes their merits and capacities, and in legislation and legislation, considers the endurance and power of individuals, and in punishment, gives them what is the punishment for good and bad deeds of individuals. Including verses and narrations:Justice in Genesis: "And the heavens and the setting of the balance" and raised the sky and set the balance. سوره الرحمن آیه 7 "Our Lord, Who has given all things to His creation and then guided" Our Lord is the One who gave everything a special creation and then guided it. (سوره طه / آیه 50)Justice in the explanation: "God does not burden the soul except to the extent" God does not burden anyone except to the extent of His ability. (Sura Al-Baqarah / Ayah 286)"And we have made you in the religion of freedom" and has not done any hard work for you in religion. (سوره حج / آیه 78)The Holy Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) said: "Nine things have been taken away from my ummah ... and (one of them) are things that they may be in need of." (Baharalanwarj 58 p. 325)Justice in Punishment: "Make the Muslims the culprits" Do we treat the believers as criminals? (Surah Qalam / verse 35)"The believing housewives - who are not harmed - are not the same as those who strive with their wealth and lives for the sake of God - God has made those who strive with their wealth and lives to a degree superior to the dwellers."(سوره نساء / آیه 95)فَمَن يَعَمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَمَلَع مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّا يَرَه » (سوره زلزال / آیه 7 و 8)"And whosoever committeth a sin, he shall not be punished except for a parable." And whoever commits a sin, he shall be recompensed only according to it. (Surah An'am / verse 160)Quran and human free will:In addition to the constellations, many verses from the Qur'an testify to human freedom and agency, which can be divided into several categories:A: Verses related to the mission of the prophets and the invitation of man to the religion of truth by warning and evangelism (which) if man was not free and free according to the Qur'an, sending prophets and inviting them would be in vain.B: Verses that explicitly speak of human free will in accepting or denying faith. Including: (Surah Dahr / verse 3- Surah Al-Kahf / verse 29.)A: The verses that make God want compulsory faith do not know and condemn it: including the verses: (Surah Al-Shu'ara / verse 3 and 4- Surah An'am / verse 107)D: Verses that consider the prophets as the only inviters, guides and warners. Among the verses: (Surah Shura / verse 48- Surah Ghashiyah / verses 21 and 22) 1A few articles:- Our belief about justice is that the Almighty has commanded us to do justice and has made the deal with us superior to justice, that is, the reason is the divine word which in the Qur'an says:"Whoever brings good is ten times as much for him, and whoever brings evil will not be punished (unless it is the same), and justice is that they reward the good deed as good and the bad reward as bad as bad" and His Holiness the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) They said that:"No one can enter Paradise by his own action, except by the mercy of the right of the Exalted.""God is just. God does not oppress in the slightest, whether he oppresses the creature or oppresses man. This belief is reassuring. The result is that no one is deprived of their rights and no one is oppressed. There is no being in the world without account. Justice also means this. In justice, the heavens and the earth, the earth and the sky are on justice, it is on moderation. He created the heavens and the earth without pillars. There is a moderation. This is what justice means. Divine justice is to put every work and every creature He has created in the proper position. Anything that disturbs this beauty of the world is wrong and is against these beauties in the world. Among them are the adverse effects of equipment and tools of Western industries present in the world.There is a hadith: God created the world. He wanted to make this world small (make a model of the world). He created man. Man is the summary of the world. At the head of the righteous are the Imams. »1Part III: ProphecyHe is the one who sent a messenger to the unbelievers. To purify him from the filth of ignorance and ugly morality and to learn the Shari'a of the Book and the Divine Wisdom, even though they were already in the abyss of ignorance and misguidance. ”(Surah Jumu'ah / verse 2)The principle of prophecy is one of our principles and our life is based on these foundations and principles. We believe that God sent a prophet to mankind, the first of whom is Adam, peace be upon him, and the last of them is Muhammad, peace and blessings be upon him. What the Prophet does The main work of the Prophet is stated in the above verse. The first task of the Prophet is to recite the signs of monotheism, justice, reckoning, etc. to the people. The second task of the Prophet is to cultivate the people. You read in different verses of the Holy Quran. Qaddafh‌man Tazki, in the other part of Zalq, I am Tazki, this is the punishment of the one who has been cultivated.The Prophet came to remove the states of greed, jealousy, greed, bitterness, strife, etc., which are the same as human suffering. Uncultured man is greedy, he collects and does not spend. People are upset, women and children are upset, this life is bad. It's hell. The Prophet came. To take these states away from man is to cultivate. If a person acts on the worship plan he has brought, these situations will be repelled from him.The pious are those who follow God, they are in the gardens. A pious person is a garden for him everywhere, a market house, etc., and life becomes paradise. Before the promised paradise, the world is a paradise for him and it is vast, that is, in all circumstances, reading the Qur'an creates cultivation states in human beings. It is obligatory to recite the verses of the Qur'an. Imam Ali (as) says: It is obligatory for every Muslim to recite 50 verses a day. 1Hazrat Imam Reza Ali (as): If someone says: "Why has God made it obligatory on people to know the prophets and confess and obey them?" In response, it should be said: Since there is nothing in them that their interests are not properly estimated and God is higher than what can be seen with the naked eye - so that people can take their interests directly from Him - and their inability and inability to perceive "And it is clear that there is no choice but to have an infallible prophet between God and His creatures in order to convey His commands, prohibitions and etiquettes to them and to inform them of the things by which they have gained their benefits and repelled their losses." Baharalanwar vol. 11 p. 40Characteristics of divine prophets:Divine prophets have characteristics and advantages over other human beings, some of which are mentioned here:1- Revelation: In addition to having two forces of sensory and intellectual perception, the prophets are equipped with another force called revelation, in which there is no error. Their knowledge of the origin of the environment is spread over the entire universe in such a way that the Prophet does not study. With the revelation of revelation, he becomes aware of the highest knowledge and laws for the growth, development and management of human society.2- Infallibility: Infallibility means avoiding any intentional, inadvertent and wrong sin. Of course, they are free people who are free to choose a good job, but at the same time, they are not infected with any sin. This characteristic of the prophets gives them the merit of complete trust. The prophets are those who have reached the peak of servitude and God has chosen them, and they have been far from his misguidance since the beginning of the creation of man, when Satan sought to mislead the children of Adam. The infallibility of the prophets is related to their insight, degree of certainty and faith.3- Unparalleled leadership: The prophets rise up to establish justice and guide human beings to monotheism and godliness and to fight against Taghut, and by awakening dormant forces and flourishing talents and breaking the shackles of oppressed people, such a transformation and Changes in society have created that the effects of their efforts will last forever, as most of the heroes of Qur'anic epics are prophets, and the Qur'an introduces them to the people as ideal examples by recounting the epic of leadership and inviting prophets to monotheism and fighting oppression. And in Surah An'am, after mentioning eighteen prophets, he says: "They are the ones whom God has guided, so follow their identity." And it should be said that organizing and moving and moving the forces dormant in the secret of man for the pleasure of God and the good of humanity can only be done by the divine prophets.4- Purity and determination: From the Islamic point of view, the value of everything depends on the purity of that work for God, and the prophets carry the divine mission because they are inspired by God. They have no motive or goal in their work except to seek the pleasure of God. Hence, they show such perseverance and perseverance that it is unique in history, and this can only be done through the purity of divine intention and support. The determination and steadfastness of the prophets is due to this purity of intention and divinity.5- Fighting oppression: The Holy Qur'an says: "(The Prophet) commands them to good and forbids ugliness, and forbids the pure from them, and forbids the filth from them, and removes their shackles." Ways to know the divine prophetsThere are three ways to use it:1- Finding a sign in the person of the Prophet that is a proof of a relationship with God and this is called a "miracle";2- Collecting evidence;3- The testimony of previous or contemporary prophets4- Miracle: A deed that is done by the will of a person claiming to be a prophet, contrary to God's will and nature, in such a way that others are unable to do the same.5- Gathering evidence: One of the most important rules for identifying prophets: a- Studying about the past of the person claiming to be a prophet b- Examining the environment of invitation c- The content of the religion 4- Followers 5- Believing in their own words.6- Testimonies of previous or contemporary prophets: including the verses of our Prophet Barnabut: (Surah Saf / 6- Surah A'raf / 157) 1 Part 4: ImamateImamate along the path of the Holy Prophet (PBUH):One of the principles of our religion is Imamate; Monotheism, justice, prophecy, Imamate, resurrection. Imamate means that we believe that after the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him), twelve people are its guardians, each of whom had duties, was the ruler of the religion and the interpreter of revelation. True Islam has been interpreted in the language of the Imams.In the Salawat of Sha'baniya, some of the officials of the Imams have been mentioned. Send my blessings upon Muhammad and Muhammad.The current sky The current ships are safe from drowning. Anyone who gets on these ships is safe from drowning. May God send peace and blessings on Muhammad and Muhammad, peace and blessings of God be upon him, all of them. May that peace be pleasing to them and may their rights be fulfilled for us. Those who were pure and virtuous and virtuous. God has made it obligatory for us to fulfill their right. And it has made it obligatory for us to obey the Ahl al-Bayt, peace be upon them. We should live our whole lives according to the standards that Muhammad and Muhammad said. O God, make the Prophet an intercessor for me, the intercessor, and guide him straight to the straight path. May God make me follow those of your nobles until the day I meet you, until we meet on the Day of Resurrection while you are satisfied with me, the Imamate and the continuation of the path. The Holy Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) is. Waiting for the departure of Hazrat Wali Asr (AS):The truth of the existence of the Imam of the Age (pbuh) is as clear as the sun, the sun behind the eyebrows is an undeniable truth. He has come to the aid of the Shiites in times of trouble, and sometimes people on his behalf, we Muslims, are not alone. The Imam of the Age is above the cold. Our greatest strength is the presence of the beloved Hazrat Wali Asr (AS).One of the main points about the Imam of the Age (pbuh) is the belief that waiting for the vulva and praying for their vulva. O God, connect our Islamic Revolution to the world revolution of the Guardian of the Age (pbuh), make us one of its supporters, and grant victory to Islam and Muslims. Velayat-e-Faqih Islamic Government:Obedience to God and obedience to the Messenger and the first commandment of you (Surah An-Nisa '/ verse 59). All the positions of Imam Masoom (AS) except the position of infallibility and .... And jihad and war are in the way of God. Jihad is the secret of the power and dignity of Muslims, or in other words, the door to paradise that is opened by the Wali al-Faqih over the ummah. The people of Iran are not like the people of Israel who are affected by the noise of Pharaoh and the Pharaohs. Today, Islamic Iran must yoke the East and the West. Today, all infidels stand against all of Islam, and Muslims must do something Part 5: ResurrectionAnother principle of our religion is resurrection, we are sure that the life of this world is temporary and transient and tempting, and we will be resurrected "and finally we are alive". Of course, this certainty is not accidental. This is what the verses of the Qur'an tell us. God is just and the just do not do in vain. God is higher than making man empty and aimless. He is higher than creating a purposeless life. The king is rightly superior to the fact that this precise creation created man for a few temporary and aimless mornings. All this is from science, from arithmetic, and we are resurrected. Those who do not believe in the Hereafter are manifest in torment and error. Misguidance is not higher than man having wisdom in considering life limited to these few days. What is life for? Life is not without purpose. The thing that frees man from the troubles that always afflict man is the belief in the resurrection.The divine prophets believed in the reward of the Day of Judgment. The Qur'an says: All your things and deeds should be in the service of God. Business, trade, eating, sleeping, etc. When a person leaves the animal state, he moves in the service of God. May everything be for God. Cultivation means being a servant of God. This person is saved, he goes to GodHe arrives and becomes a servant of God.When a person goes through a normal life, he only uses it as much as he needs, then he just enters the essence of life and understands what life is. The pious are those who follow God. They are in the gardens. He is wide in heaven, that is, he is not in distress in all circumstances, having and not having is equal for this person, and this is monotheism. It is God who gives sustenance to whomever He wills and diminishes to whomever He wills. We are only obliged to do our duty.What is desirable is the mercy of God, the God whose Lord is the Lord of the heavens and the earth, and whose mercy is omnipresent. On the Day of Judgment, no one will be addressed, on the day when the souls and angels line up and no one has a word, the addressee will not say: "Unless by the command of God, the promised day is ahead and there is no doubt. Have the right to go.The life of this world is nothing but the property of deception, and it is the principle of the Hereafter, and to enter Paradise, if man wants to keep only this body here (in the world) and provide his material means of subsistence, is a defect. If the Hereafter is better, that is, that life is higher than this life, that divine life which must be found in the heart of the religion of life, what is defined in the heavenly books is this divine life, not the low animal life, the low animal life of fire.Cultivation means being a servant of God, that is, entering from the human (carnal) state and entering the House of Servants of God. His example is the first verses of Surah Al-Mu'minun.The only way to salvation is to serve God, that is, to save man by giving and entrusting everything to him. The servant of God, whenever he says Alhamdulillah, the Lord of the worlds, La ilaha illa Allah, believes and first disarms himself and says to himself, I am nothing and whatever he is, the first step is to eliminate arrogance. "All those acts of worship are less than a particle with you." If this procedure is not correct, we will not be correct either. And we will not be right unless we abandon the method of the Imams and do not act on it.When people are accustomed to having fun, they are doomed. The way to salvation is liberation from arrogance, which is achieved by worshiping and serving God. Hazrat Aba Abdullah Al-Hussein (AS) says: "God, the Blessed and Exalted, invites the service of God. The servant of lust, the servant of the world, the servant of a woman, etc. Even Imam Sadegh (as) while circumambulating the Ka'bah says: O God, save me from the greed of my soul. (Resurrection materials taken from statements, meetings of beliefs and works of Grand Ayatollah Fatemi Dam Zoleh) __________________________________________1) Meetings and works of Ayatollah Fatemi, may God have mercy on him2) Baharalanvar, vol. 2, p. 125, the news and narrations narrated from Ahl al-Bayt are very much in these matters.3) Baharalanwar, vol. 2, p. 129[3]) Baharalanvar, vol. 2, p. 94[4]) Baharalanvar, vol. 2, p. 92[5] Shiites in Islam, Allama Seyyed Mohammad Hussein Tabatabai, part three[6]) Purification of the soul taken from the works of Allameh Shahid Motahari[7] The book of principles of beliefs of Ayatollah Mesbah Yazdi[8] Taken from the meetings of the principles of beliefs and interpretation of Ayatollah Fatemi[9] جزاء من تبكي / طه 761) The book of religious knowledge, vol. 23, discussion of divine justice2) Collection of works of Sheikh Saduq, pp. 108 and 109, chapter on belief in divine justice1) Works and meetings of Grand Ayatollah Fatemi1) Taken from the meetings of the principles of Ayatollah Fatemi's beliefs1) Book of Religious Knowledge, vol. 231) The Imamate section is taken from the statements and works of Ayatollah Fatemi Dam Zoleh2) From the book of religious knowledge No. 23    

کتابچه آموزش اسلام شناسی(نگاهي كوتاه به مباني اسلام ناب محمدی (ص))

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

کتابچه  آموزش  اسلام شناسی

نگاهي كوتاه به مباني اسلام ناب محمدی (ص)

فهرست مطالب:

* آشنايي با دين مقدس اسلام

* اصول اعتقادات اسلامي ( اصول دين )

1 – توحيد

2 – عدل الهي

3 – نبوت

4 – امامت

5 – معاد

* احكام و دستورات عملي اسلام ( فروع دين يا احكام )

* اخلاق و آداب اسلامي 

اسلام وتعالیم  ومعارف نجات بخش آن

اسلام شناسی (خلاصه)

دین مقدس اسلام یک برنامه عمومی وهمیشگی است که ازجانب خدای متعال برای زندگی انسان دردوجهان به سوی خاتم پیغمبران حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) نازل شده است تا درجامعه بشری به مورد اجراء درآید وکشتی انسانیت را ازگرداب جهالت و بدبختی بیرون کشیده وبه ساحل نجات وسعادت دودنیا برساند.

دین درلغت به معنای اطاعت وجزا و..آمده واصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان وانسان وهمچنین دستورات عملی متناسب با این اعتقاد می باشد. کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده نیستند «بی دین» وکسانی که معتقد به آفریننده برای جهان هستند «دیندار» شمرده می شوند. اینها (بی دین ها) جهان را تصادفی ویا صرفاً معلول فعل وانفعالات مادی وطبیعی می دانند. براین اساس ادیان موجود درمیان انسان ها به حق وباطل تقسیم می شوند. دین حق آئینی است که دارای عقاید درست ومطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه وتأکید قر اردهد که از ضمانت کافی برای صحت واعتبار برخوردارباشد.

خداوند تعالی درآیه 120 سوره بقره می فرماید: «ولن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی یتبع ملتهم قل ان هدی الله هوالهدی ولئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاء ک من العلم مالک من الله من ولی ولانصر».

ترجمه : (ای پیامبر) هرگزیهود ونصاری ازتو راضی نخواهند گشت تا اینکه  بطورکامل تسلیم خواسته های آنها شوی وازآئین (تحریف یافته ) آنان پیروی کنی، بعد ازآن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری ازسوی خدا برای تو نخواهد بود.

همچنین درسوره صف آیه 6 و 7 می فرماید:« وباز یاد آور هنگامی که عیسی بن مریم با بنی اسرائیل گفت : من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می کنم ونیز شما را مژده می دهم که بعد ازمن رسول بزرگواری که نامش درانجیل من احمد است بیاید (قرآنش عالمی را به نورعلم حکمت روشن سازد). چون با آیات ومعجزات به سوی خلق آمد گفتند : این سحری آشکاراست . آیا ازآن کس که به راه اسلام وسعادتش می خوانند واو همان دم، برخدا افتراء و دروغ می بندد درجهان کسی ستم کارترهست؟ وخدا هم هیچ قوم ستمکاری را هدایت نخواهد کرد».

پس دین حق امروز فقط دین مقدس اسلام به صریح آیات وروایات و تنها مذهب و صراط مستقیم تشیع اثنی عشری (دوازده امامی) است.وطبق نظر اکثرمراجع تقلید آیین تحریف شده یهود ونصاری درعصر حاضر به دلیل نپذیرفتن پیامبر حضرت خاتم کافرمحسوب می شود بجزکسانی ودرجایی ازجهان باشند که ندانند پیامبر اکرم (ص) آمده است و به دین خالص و اصیل (بدون تحریف) خود مقیّد و پایبند که از رستگاران خواهد بود.

تعالیم متعالی دین اسلام شامل سه بخش عقاید اسلام، احکام و دستورات عملی وبخش اخلاقیات (مسائل روانی) وآداب وسنن اسلامی می باشد. که بخش عقاید(اصول) وبخش احکام عملی واخلاقیات  وآداب وسنن  « فروع دین» نامیده می شود که بوسیله ابر که مبنای تکلیف الهی است با علوم آن از منابع دین (قرآن و سنت؛ زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین صلوات الله علیه و در مواردی نظر اجماعی علمای اسلام) که بوسیله علوم اسلامی لازم.

اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هرفردی ازانسان درعالم آخرت ودریافت پاداش وکیفر اعمالی که دراین جهان انجام داده است واعتقاد به بعثت پیامبران ازطرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی وبه سعادت دنیا وآخرت این سه اصل درواقع پاسخ هایی است به اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود که :مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ ازچه راهی می توان بهترین برنامه زیستن را شناخت که برخاسته ازجهان بینی الهی می باشد و متن برنامه ای که ازراه تضمین شده وحی شناخته می شود همان ایدئولوژی دینی است و همچنین اصول عدل و امامت.

عقاید اصلی لوازمات و ملزومات وتوابع وتفاضیلی دارد که مجموعاً نظام عقیدتی دینی را تشکیل می دهد و اختلاف دراینگونه اعتقادات موجب پیدایش ادیان وفرقه ها و نحله های مذهبی مختلف شده است مانند اعتقاد به تثلیث مسیحی که با توحید وفق نمی دهد هرچند مسیحیان درصدد توجیه آن برمی آیند (درباب نبوت ) همچنین اختلاف درکیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید ازطرف خدا یا ازطرف مردم تعیین شود عامل اصلی اختلاف بین شیعه وسنی دراسلام شده است.

چند نکته :

- درنظرآیین مقدس اسلام فراگیری اصول مقدس اسلام وعمل به فروع «احکام» ودستورات آن وهمچنین آراسته شدن به اخلاقیات وآداب اسلامی به هرمسلمانی واجب وتکلیف می باشد.

-جهان بینی ها کلا به دوبخش : الهی (امروزاسلام) ومادی تقسیم می شود. که به پیروان جهان بینی مادی درزمان سابق «طبیعی»، «دهری» ، احیاناً «ملحد» و«زندیق» نامیده می شدند ودرزمان ما «مادی» و«ماتریالیست» نامیده می شوند.

- مادی گری نحله مختلفی ومشهورترین آنها درعصرما «ماتریالیسم دیالکتیک» است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می دهد.

-واژه ی «اصول دین» را می توان به دومعنای عام وخاص به کاربرد: اصطلاح عام آن در برابر«فروع دین» و بخش احکام به کارمی رود و شامل همه عقاید معتبرمی شود و اصطلاح خاص آن به اساسی ترین عقاید اختصاص می یابد.

- منابع دین که اصول و فروع به وسیله عقل از آن استخراج می شود عبارتست از قرآن و سنت و در برخی موارد اجماع علمای اسلام و این استخراج توسط علوم اسلامی انجام می گیرد که باید آن ها را فرا گرفت.

 

منابع وتعالیم دین اسلام
تعالیم و معارف دین اسلام یا بخش های دین اسلام شامل 3 بخش:

1- عقاید اسلام یا اصول دین اسلام

2- احکام و دستورات عملی اسلام یا فروع دین

3- اخلاق و آداب معنویات اسلامی است که با استخراج ، استنباط و استناد و اعلام عقل ( که مبنای تکلیف الهی است) از قرآن و سنت ( منابع دین) و در بعضی موارد از اتفاق آراء علمای مسلمین می باشد.

قرآن کریم یا کتاب خدا اولین و مهمترین منبع فهم این اسلام است که مبنای استنباط دیدگاه های دین قرار می گیرد بیشتر آیات قرآن در زمینه مبدا و معاد، عقاید و معارف، اخلاقیات و آداب و معنویات است و بخشی از آیات مربوط به احکام و دستورات الهی می باشد. سنت یعنی قول « گفتار»، فعل « کردار» و تقریر « تایید» پیغمبر اسلام و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشد[1]  که باعث تبیین، توضیح و تفضیل قرآن کریم است.

بنابراین دین سه قسمت تقسیم می شود:

1- اعتقادات             2- اخلاق و آداب 3- عمل یا دستورات و احکام عملی


اصول اعتقادات اسلامي


ما اگر به عقل و وجدان خود مراجعه کنیم درک می کنیم که این جهان پهناور هستی با نظام حیرت آور خود نمی شود خود به خود بوجود آمده باشد و سر تا پا نظم و ترتیب آن، بدون نظم دهنده یی انجام یابد؛ مسلماً آفریننده ی هست که با توانایی و علم بی پایان خود این جهان بزرگ را پدید آورده و با قوانین ثابت و تغییر ناپذیری که در تمام امور برقرار کرده نظام جهان را با عنایت عدل و داد براه انداخته است. هیچ چیز بیهوده و بگزاف آفریده نشده و هیچ موجودی از قوانین خدایی مستثنی نیست و نمی توان باور کرد که چنین خدای مهربان با همه عنایت و لطفی که با آفریده های خود دارد جامه بشری را به عقل خودشان که بیشتر اسیر هوی و هوس شده و در نتیجه دچار گمراهی و بدبختی می شود واگذار نماید.
بنابراین بدین وسیله پیامبرانی که از خطا و اشتباه دورند دستورهایی برای افراد بشر بفرستد تا بکار بستن آن دستورها آنان را به سعادت و نیکبختی برساند.و چون پاداش فرمانبرداری از دستورهای پروردگار در زندگی این جهان کاملاً به ظهور نمی رسد باید عالم دیگری باشد که در آنجا بکارهای مردم رسیدگی شود تا اگر عمل خیری انجام داده اند پاداش آن را ببینند و اگر کار زشتی از آنان سر زده بجزای آن برسند.دین، مردم را به این اعتقادات و سایر عقاید حقه یی که بعداً به طور تفصیل بیان می کنیم تشویق می نماید و آنان را از جهل و بیخبری بر حذر می دارد.

1- توحید

 توحيد آن است كه خالق آسمان و زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست. تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.
- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.
- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.
- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.
- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.
- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .
- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند .  
- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.
- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .
- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.
- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 .  
چند روايت در باب توحيد
امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2».
امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3» .
امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران» .
امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است »                                                 
چند نكته در توحيد:
 ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب .
توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي  .
حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند

در باب تزكيه (خودسازي)

قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.
انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.
به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .
شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري .
آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.
آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . (‌ سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر.

 2-عدل الهي

عدل يكي از صفات خداست در مباحث اصول عقايد از آن به گونه ‌اي مستقل بحث مي‌شود و به عنوان اصل دوم از اصول عقايد به شمار مي‌رود.
معني لغوي عدل، قرارگرفتن هر چيز درجاي شايسته و بايسته‌ي خود است. اين معنا در كل جهان آفرينش حكمفرماست. حديث پيامبرصل‌الله‌عليه‌وآله نيز به اين معنا اشاره دارد كه «بِالعَدلِ قامت السَّماواتُ والارض» به عدالت، آسمان‌ها و زمين برپاست.
معناي اصطلاحي عدل مراعات حقوق ديگران است كه نقطه برابر آن، ظلم است يعني حق ديگران را پايمال كردن. در رعايت عدل بايد استحقاق‌ها و اولويت‌ها در نظر گرفته شود و هر صاحب حقي به آنچه حق و شايسته اوست برسد. اگر استحقاقها و اولويت‌ها مساوي باشند مراعات عدالت اين است كه پاداش آنها مساوي باشد و اگر استحقاقها و اولويتها متفاوت باشند عدالت با پاداش متفاوت آنها حاصل مي‌شود.
عدالت خداوند در سه مرحله «تكوين»، «تشريح» و «جزا» جريان دارد. خداوند، هم در تكوين و آفرينش اشياء، استحقاق و ظرفيت آنها را مراعات نموده، هم در تشريع و قانونگذاري، تاب و توان افراد را لحاظ مي‌كند و هم در جزا، آنچه را سزاي نيك و بد عمل افراد است به آنان مي‌دهد.

عدل در تكوين : « وَ السماءَرَفَعَها وَ وَضَع الميزانَ » و آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. سوره الرحمن آيه‌ي 7 «رَبنا الذي اَعطي كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي» پروردگار ما كسي است كه به هرچيزي آفرينش ويژه همان را داده و سپس آن را هدايت نموده است. (سوره طه/ آيه50)
عدل در تشريح: «لا يُكَلِّفُ الله نَفساً اِلّا وسعَها» خدا بر هيچ كس مگر بر قدر توانايي او تكليف نمي‌كند. (سوره بقره/ آيه286)
« وَ ما جَعَل عَلَيكُم في الدّينِ مِن حَرَجٍ» و در دين كاري سخت برشما ننهاده است. (سوره حج/ آيه78)
رسول اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله مي‌فرمايند: « از امت من نُه چيز برداشته شده است... و (يكي ازآنها) چيزهايي است كه بدان اضطرار يابند.» ( بحارالانوارج58 ص325  )                                                                                                                                                                                        
عدل در جزا :  «اَفَنَجعَلُ المُسلمينَ كالمُجرمين» آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مي‌دهيم. (سوره قلم/ آيه35(
مؤمنان خانه‌نشين – كه زيان ديده نيستند- با آن مجاهداتي كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي‌كنند يكسان نيستند- خداوند كساني را كه با مال و جانشان جهاد مي كنند به درجه‌اي به خانه‌نشينان برتري بخشيده است. 
سوره نساء/ آيه95

فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خيراً يَرَه و مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَهٍ شَرّاً يَرَه. پس هر كس هموزن ذره‌اي، نيكي كرده باشد (پاداش) آن را خواهد ديد و هركس هموزن ذره‌اي بدي كرده باشد (كيفر) آن را خواهد ديد. (سوره زلزال/ آيه 7و8)
((وَمن جاءَ بِالسَّيئَهِ فَلا يُجزي اِلّا مِثلَها)) و هركس گناهي انجام دهد تنها مانند آن جزا داده مي‌شود. (سوره انعام/ آيه160)


قرآن و اختيار انسان :
علاوه بروجدان، آيات فراواني از قرآن به آزادي و اختيار انسان گواهي مي‌دهند كه مي‌توان آنها را به چند دسته تقسيم كرد:
الف: آيات مربوط به رسالت پيامبران و دعوت انسان به آئين حق با انذار و تبشير (كه) اگر از نظر قرآن انسان مختار و آزاد نمي‌بود ارسال پيامبران و دعوت آنها بيهوده مي‌بود.
ب: آياتي كه به صراحت از اختيار و آزادي انسان در پذيرش يا نفي ايمان سخن مي‌گويند. از جمله: (سوره دهر/آيه3- سوره كهف/ آيه29.(
ج: آياتي كه ايمان اجباري را خواست خدا نمي‌دانند و آن را نكوهش مي‌كنند: از جمله آيات: (سوره شعرا/آيه3و4- سوره انعام/ آيه107)
د: آياتي كه پيامبران را تنها دعوت كننده، راهنما و ترساننده مي‌شمرند. از جمله آيات: (سوره شوري/آيه 48- سوره غاشيه/ آيه 21و22) 1
اعتقاد ما در باب عدل آن است كه حق تعالي ما را به عدل مأمور فرموده و خود معامله با ما به مافوق عدل يعني تفضل نموده، دليل آن قول الهي است كه درقرآن كه مي‌فرمايند:
(( هر كه نيكي آورده ، ده برابرش براي اوست و هر كه بدي آورده جزا داده نمي‌شود (مگر مثل همان) و عدل آن است كه ثواب عمل نيك را نيك دهند به همان قدر و جزاي بد را بد به همان قدر ))و جناب نبوي صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند كه:)) احدي داخل بهشت نمي‌شود به عمل خود، مگر به رحمت حق عزوجل(( 2
)) خداوند عادل است، خداوند يك ذره هم ظلم نمي‌كند چه ظلم به موجود چه ظلم به انسان، اين اعتقاد آرامش بخش است انسان در هرحال كه باشد مي داند حقش محفوظ است. نتيجه كار اين است كه هيچ كس از حقش محروم نمي‌شود و به يك ذره هم ظلم نمي‌شود. هيچ موجودي در عالم بي‌حساب نيست عدالت هم معنايش همين است بالعدل قامت السموات و الارض زمين و آسمان روي عدالت است ، روي اعتدال است .

آسمان و زمين را بدون ستون آفريد يك اعتدالي در كار است عدالت هم معنايش همين است . عدالت الهي آن است كه هر كاري و هر موجودي را كه آفريده در موقعيت مناسبش قرار داده. هركاري كه اين زيبايي عالم را به هم بزند خلافست و در برابر اين زيبايي‌ها در عالم است. كه از آن جمله آثار سوء و مضرات تجهيزات و وسايل صنايع غرب حاضر در جهان است.
حديث دارد: خداوند عالم را آفريد خواست اين عالم را كوچك كند (ماكت عالم را بسازد) انسان را آفريد. انسان خلاصه جهان است. در رأس عادلين ائمه‌اطهار(س) هستند . 1  

- عدالت در مقابل ظلم (وضع كل شي موضع) بوده و هر چيز را در جاي خود قرار دادن است.
-  اصل عدالت رحمت دادن است.
-  نتيجه ثواب بهشت است، فرق ندارد چه براي دارا چه فقير، هركس وظيفه را انجام داد به نتيجه مي‌رسد.
-  انسان موظف است كه تكليف را انجام دهد.
-  بايد با حالت خوف و رجاء زندگي كنيم. 

 

3-نبوت

 

« هو الّذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» ترجمه: « اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا برآنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل واخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي بياموزد با آنكه پيش از اين همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند» .(سوره جمعه / آيه2)
اصل نبوت يكي از اصول ماست و زندگي ما روي اين پايه‌ها و اصول است ما معتقديم خداوند براي بشر پيامبر فرستاده كه اولين آنها حضرت آدم صلوات‌الله‌عليه‌ و خاتم آنها حضرت محمدصل‌الله‌عليه‌وآله است. كاري كه پيامبر انجام مي‌دهد عمده كار پيامبر در آيه فوق بيان شده است، اولين كار پيامبراينست كه نشانه‌هاي توحيد، عدل، حساب و... را براي مردم بخواند، دومين كار پيامبر اين است كه مردم را تزكيه كند در آيات مختلف قرآن كريم مي‌خوانيد قدافلح‌من تزكي، در جاي ديگر ذلك من تزكي، اين جزاي كسي است كه تزكيه شده است.
پيامبر آمده حالات حرص، حسد و آز و تندي و ستيز و....را كه گرفتاري انسانها هم همين است را از آنها بردارد. انسان تزكيه نشده حريص است جمع مي كند و خرج نمي‌كند. مردم ناراحتند، زن و بچه ناراحت است اين زندگي خراب است. جهنم است. پيامبر آمد. اين حالات را از انسان ببرد اين معني تزكيه است. كه اگر انسان آن برنامه عبادي كه آورده عمل كند اين حالات از او دفع مي‌شود.
متقي‌ها آنانند كه خدا را مي‌پايند آنها در باغستانها هستند. آدم متقي همه جا براي او باغ است، خانه بازار و... و زندگي مبدل به بهشت مي‌شود قبل از بهشت موعود دنيا برايش بهشت است و در وسعت است يعني در همه احوال، خواندن قرآن حالات تزكيه را در انسان ايجاد مي‌كند. آيات قرآن واجب است خوانده شود حضرت علي‌(ع) مي‌فرمايد: برهر مسلماني واجب است روزي 50 آيه بخواند . 1
حضرت امام رضاعليه‌السلام : اگر كسي بگويد: « چرا خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت آنان را بر مردم واجب كرده است؟» در پاسخ بايد گفت: از آن جا كه در آنان چيزي كه مصالحشان را به گونه اي شايسته برآورد نيست و پروردگار والاتر از آن است كه با چشم ديده شود-تا مردم مصالح خويش را بي‌واسطه از او برگيرند- و ناتواني و عجز آنان از ادراك و آشكار است، چاره‌اي جز آن نيست كه ميان خداوند و خلقش پيامبري معصوم باشد تا امر و نهي و آداب او را به آنان برساند و آنان را به چيزهايي كه به واسطه‌شان منافع خويش را به دست آوردند و ضررها را دفع مي‌نمايند آگاه سازد.» بحارالانوار ج11ص40

ويژگيهاي پيامبران الهي :
پيامبران الهي، ويژگيها و برتريهايي بر ديگر انسان‌ها دارند كه در اين‌جا به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود :
1-وحي: پيامبران افزون بر برخورداري از دو نيروي ادراك حسي وعقلي به نيروي ديگري به نام وحي مجهزند كه هيچ گونه خطا و اشتباهي در آن راه ندارد. علم آنان از مبدأ هستي محيط برتمام كائنات افاضه مي‌گردد به گونه‌اي كه پيامبر درس نخواند. با نزول وحي از والاترين معارف و قوانين براي رشد و تكامل و اداره جامعه بشري آگاه مي‌شود.
2- عصمت : عصمت به معناي دوري از هرگونه گناه عمدي و سهوي و اشتباه است. البته آنان انسانهايي مختار و در انتخاب كار خوب يابد آزادند ولي در همان حال به هيچ گناهي آلوده نيستند. اين ويژگي پيامبران، شايستگي اعتماد را به تمام و كمال به آنان مي‌بخشد. پيامبران كساني‌اند كه به اوج بندگي رسيده و خداوند آنان را برگزيد و از آغاز آفرينش انسان، كه شيطان در پي گمراهي كردن فرزندان آدم برآمد از گمراه او به دور بوده‌اند. عصمت پيامبران به بينش و درجه يقين و ايمانشان مربوط است.
3-رهبري بي‌مانند: پيامبران براي برپايي قسط و عدالت و هدايت انسانها به توحيد و خداپرستي و مبارزه با طاغوت به پا مي‌خيزند و با بيدار كردن نيروهاي خفته و شكوفا نمودن استعدادها و گسيختن غل و زنجير از دست و پاي مردم ستمديده، چنان دگرگوني و تحول در جامعه پديد مي‌آوردند كه آثار كوشش‌هاي آنان براي هميشه به جاي مي‌مانند چنان كه بيشتر قهرمانان حماسه‌هاي قرآني را پيامبران تشكيل مي‌دهند و قرآن با بازگو كردن حماسه رهبري و دعوت پيامبران به توحيد و مبارزه با ظلم آنان را به عنوان نمونه‌هايي آرماني به مردم معرفي مي‌كند و در سوره انعام پس از نام بردن از هيجده پيامبر مي‌فرمايد: « آنان كساني‌اند كه خداوند هدايتشان كرده پس به هويت آنان اقتدا كن.» و بايد گفت كه سامان بخشيدن و به حركت درآوردن و به حركت درآوردن نيروهاي خفته در نهان انسان در جهت رضاي خدا و صلاح بشريت تنها از عهده‌ي پيامبران الهي برمي‌آيد.
4-خلوص و قاطعيت: از ديدگاه اسلام ارزش هركاري در گرو خلوص آن كار براي خداست و پيامبران از آن جا كه از سوي خدا برانگيخته مي‌شوند رسالت الهي بردوش دارند. در كار خود انگيزه و هدف جز تحصيل رضاي خداوند ندارند. از اين رو چنان استقامت و پايمردي از خود نشان مي‌دهند كه در تاريخ بي‌نظير است و اين جز از گذر خلوص نيت و پشتوانه الهي صورت نمي‌پذيرد. قاطعيت و استواري پيامبران معلول همين خلوص نيت و الهي بودن است.
5- مبارزه با ظلم: قرآن كريم مي‌فرمايد: « (پيامبري كه) آنان را به نيكي امر مي‌كند و از زشتي باز مي‌دارد و پاكيزه‌‌ها را برآنان حلال و پليدي‌ها را برآنان حرام مي‌كند و قيد و زنجيرشان را برمي‌دارد((.

راههاي شناخت پيامبران الهي



1- معجزه: كاري كه به اراده خداوند برخلاف عادت و طبيعت به وسيله‌ي شخص آن پيامبر انجام مي‌شود به گونه‌اي كه ديگران از انجام مثل آن عاجزند. يافتن نشانه‌اي در شخص پيامبر كه دليل بر ارتباط با خدا باشد و اين را «معجزه» گويند .

 

 2- گردآوري قراين :

که از مهمترين قوانين براي شناسايي پيامبران الف- مطالعه درباره‌ي گذشته شخص مدعي پيامبري

ب- بررسي محيط دعوت  ج- محتواي آيين.

 

3-گواهي پيامبران پيشين يا معاصر

 

 4- پيروان

 

 5- ايمان به گفته‌هاي خود.

 

6-گواهي پيامبران پيشين يا معاصر: از جمله آيات برنبوت پيامبر ما :  (سوره صف/6- سوره اعراف/157)

 

 

 

4-امامت


امامت امتداد راه پيامبراكرم(ص)
از اصول دين ما امامت است؛ توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. امامت يعني ما معتقديم كه بعد از پيغمبرصل‌الله‌عليه‌وآله دوازده نفر وصي آن بزرگوار هستند كه هريك وظايفي داشتند، حاكم نگهبان دين و مفسر وحي بودند. اسلام واقعي به زبان ائمه اطهار(س) تفسير شده است .
در صلوات شعبانيه مقداري از مقامات ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم بيان گرديده است. بارالها صلوات مرا برمحمدوآل محمد بفرست آنها كه: شجره نبوت، موضوع رسالت، مختلف الملائكه آمدوشد ملائكه به خانه وحي بود، معدن علم بودند، اميرالمؤمنين، امام حسن عليه‌السلام تا آخر معدن علم‌اند، تمام علم در خانه محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم است.
الفلك الجاريه كشتيهاي جاريه، يأمَنُ مَنْ رَكبَها هركس سوار دراين كشتيها شد از غرق شدن در امان است. خدايا درود فرست بر محمدوآل‌محمد صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين درود بسيار كه آن درود موجب خشنودي آنها باشد و اداي حق آنها بر ما شود. آنها كه پاكان بودند و نيكوكاران و اخيار هستند. خداوند اداي حق آنها را برما واجب كرده است. و واجب كرده است كه از اهل بيت صلوات‌الله عليهم اطاعت كنيم. ما تمام زندگيمان بايد طبق موازيني باشد كه محمدوآل‌محمد گفته است. خدايا پيامبر را براي من شفيع مقبول الشفاعه قرار بده و طريق مستقيم هموار بسوي خود گردان، خداوند مرا پيرو آن بزرگوارانت گردان تا روزي كه به لقاء تو برسم تا اينكه روز قيامت را ملاقات كنيم در حالي كه از من راضي هستي، امامت و امتداد راه پيامبر اكرم صل‌الله‌عليه‌وآله است.

انتظار فرج حضرت ولي‌عصر(عج
حقيقت وجود حضرت ولي‌عصر(عج) مثل خورشيد روشن است، خورشيد پشت ابرو حقيقتي است انكار ناپذير. ايشان در گرفتاريها آمده و به داد شيعيان رسيده است و گاه افرادي از طرف ايشان ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان بالاي سرماست بزرگترين قوت ما وجود نازنين حضرت ولي‌عصر(عج) است.
از اصلي‌ترين مطالب در مورد امام زمان‌(عج) اعتقاد به آمد نشان انتظار فرج و دعا براي فرجشان است. بار پروردگارا انقلاب اسلامي ما را به انقلاب جهاني ولي‌عصر(عج) متصل بفرما ما را از اعوان و انصارش قرار بده، اسلام و مسلمين را نصرت عنايت فرما.

ولايت فقيه حكومت اسلامي
اَطيعواالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم ( سوره نساء/ آيه 59). تمام مناصب امام معصوم(ع) به جز مقام عصمت و.... به ولي فقيه تفويض شده به نص آيه فوق و توحيد امام معصوم عليه‌السلام و به تأكيد روايات، مرجعيت و حاكميت در زمان غيبت مانند تصرف در بيت‌المال ، قضاوت، اقامه نمازجمعه و جهاد و جنگ در راه خدا است. جهاد رمز قدرت و عزت مسلمانان و به تعبير بهتر دريچه بهشت است كه به دست ولي‌فقيه برروي امت باز مي‌شود. ملت ايران مانند قوم بني‌اسرائيل نيست كه سروصداي فرعون و فرعونيان اينها را تحت تأثير قرار بدهد امروز بايد ايران اسلامي شرق و غرب را به يوغ خود بكشد. امروز تمام كفر در مقابل تمام اسلام ايستاده بايد مسلمانان كاري بكنند كه در جهان سربلند باشند. تاريخ تكرار مي‌شود، الان هم مثل دوران حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است الان هم ولايت فقيه عادل وجود دارد ولي مردم به طرف معاويه مي‌روند وعده كمي دور علي‌عليه‌السلام‌اند معاويه صفتها ظاهرشان را درست مي‌كنند ولي باطنشان خراب است.
جامعه اسلامي به معناي حقيقي آن دوران امام زمان‌عجل‌الله تعالي درست مي‌شود (تحقق خواهد يافت) مسلمانان بايد قيام كنند آمريكا دارد عزت اسلام را لگد مال مي‌كند واجب است از مرزهاي اسلامي دفاع كنيم كافر آمده در مرزهاي اسلامي آماده باشيم براي جهاد بايد پشت سر رهبرمان حركت كنيم، ما به ياري خدا قدرت داريم كفار‌(آمريكا و...) را از كشورهاي اسلامي بيرون كنيم. برويد از رهبر حكم جهاد بگيريد، امروز جهاد برعليه كفار واجب است، ما مسلمانها تنها نيستيم امام زمان(عج) بالاي سرماست.
((واعدولهم ما استعطعتم من قوه . و من رباط الخَيْل ترهبون به عدوالله و عدوكم))
ترجمه: هرچه مي‌توانيد نيرو بر عليه آنها آماده كنيد....
آماد‌گي داشته باشيم اگر رهبر حكم جهاد بدهد برويم و به كمك امام و رهبرمان حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي حركت كنيم و نام امريكا را براي هميشه دفن كنيم


چند مطلب :
-  پيامبراكرم(ص) پيش از وفات خود به امر خدا، حضرت‌علي‌عليه‌السلام را به جانشيني برگزيد و بارها او رابه مسلمانان معرفي كرد و از آنان خواست با او بيعت كنند و قبول خلافتش را اعلام كنند و چنين نيز شد.
تعيين جانشين براي پيامبر كه حضرت علي و فرزندانش عليهم‌السلام (12 معصوم) هستند كاري ضروري و حياتي بود زيرا:

1- پيامبر اكرم در طول بعثت به تعليم و بيان احكام معارف قرآن كريم پرداخت و ضروري بود در طول زمانهاي آتي پاكان و شايستگان و امانت داراني از جانب خداوند، مأمور تعليم وتبيين و ابلاغ پيامها و احكام معارف قرآن باشند

2-بايد مفسري معصوم مي بود تا نظر او معيار و ميزان براي جامعه باشد تا هم در فهم قرآن بخصوص موارد اختلاف به او رجوع گردد و معيار مفسران ديگر بوده و همچنين راه سوء استفاده بر دشمنان مسدود گردد .

  1. تشكيل حكومت شايسته‌ترين، عالم‌ترين، مديرترين و مدبرترين فرد جامعه براي حاكم اسلامي باشد و با اختيار ولايتي كه خداوند به او داده به جانشيني پيامبر نصب گردد.لذا پيامبر اكرم اهل‌بيت(ع) در حديث ثقلين را قرين عدل، مفسر و مبين قران معرفي نموده و روز 18 ذي‌حجته سال دهم هجري در غديرخم حضرت‌علي(ع) را بر تمام مسلمانان اعلام و از آنان بيعت گرفت.ولايت فقيه استمرار امامت در دوران غيبت است، حاكم دين، مفسردين، امامت، تشخيص احكام، حل اختلافات مخصوص حكومت ولي فقيه است. 

5-معاد

از ديگر اصول دين ما معاد است، ما يقين داريم كه زندگي دنيا موقت و گذرا و آزمايش است و ما زنده خواهيم شد « و بالاخره هم يوقنون» البته اين يقين داشتن ، عارضي نيست. اين را آيات قرآن به ما مي‌رساند خداوند عادل است و عادل كار بيهوده عبث نمي‌كند خداوند بالاتر از اين است كه انسان را پوچ و بي هدف قرار دهد. او بالاتر از اين است كه زندگي بي هدف بيافريند. پادشاه به حق بالاترين  از اين است كه اين آفرينش دقيق انسان را براي چند صباحي موقت و بي‌هدف آفريده باشد. تمام اينها از روي علم است، از روي حساب و ما دوباره زنده مي‌شويم. آن كساني كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهي آشكارند. گمراهي بالاتر از اين نيست كه انسان با داشتن عقل زندگي را منحصر در اين چند روز بداند. زندگي براي چيست؟ زندگي بي‌هدف نيست. چيزي كه انسان را از ناراحتي‌ها كه هميشه دامن گير انسان است خلاص مي‌كند اعتقاد به قيامت است.
پيامبران الهي معتقد به اجر و پاداش قيامت بودند. قرآن مي‌گويد: همه چيزها و كارهايتان در خط بندگي خدا باشد كسب، تجارت، خوردن، خوابيدن و... انسان وقتي از حالات حيواني خارج مي‌شود كه در راه بندگي خدا حركت كند. همه چيز او براي خدا باشد. تزكيه يعني بنده خدا بودن اين فرد رستگار مي‌شود، مي‌رود تا به خدامي  رسد و بنده خدا مي شود.

انسان وقتي از زندگي عادي گذر كرد فقط آن را به اندازه نياز استفاده كرد آن وقت تازه به اصل زندگي وارد مي‌شود و مي‌فهمد زندگي چيست متقيان آنهايي هستند كه خدا را مي‌پايند آنان در باغستانها هستند، بهشت دنيا قبل از بهشت موعود ، حالات بهشت گونه دارند، او در بهشت در وسعت است يعني در همه احوال در تنگي نيست، داشتن و نداشتن براي اين آدم مساوي است و اين توحيد است. خداست كه روزي را به هر كه بخواهد زياد مي‌دهد و به هر كه بخواهد كم مي‌دهد ، ما فقط مكلف به انجام تكليفيم آنچه مطلوب است، رحمت خداوند است آن خدايي كه رب السموات‌والارض و ما بينهما است، خدايي كه رحمتش همه جا را فراگرفته. روز قيامت كسي مالك خطاب نيست، آن روز كه روح و ملائكه صف مي‌كشند و كسي حرفي ندارد خطابي نمي‌گويد: مگر بفرمان خدا، روز موعود در پيش است و ترديدي نيست پس هر كس مي‌خواهد به سوي خدا راهي پيدا كند و خود را مهيا كند تا روي رفتن به سوي حق را داشته باشد
زندگي دنيا جز متاع فريب چيزي نيست و اصل آخرت است و داخل شدن در بهشت اگر انسان بخواهد فقط اين جسم را اينجا (دردنيا) نگه دارد و وسائل زندگي مادي‌اش را فراهم بياورد اين نقص است اگر هدف ما اين باشد بيچارگي و پستي است. در صورتي كه آخرت بهتر است يعني آن زندگي بالاتر از اين زندگي است، آن زندگي الهي كه در بطن دين زندگي بايد آن را پيدا كرد آنچه در كتابهاي آسماني تعريف شده همين زندگي الهي است نه زندگي پست حيواني، زندگي پست حيواني آتش است
تزكيه يعني بنده خدا بودن، يعني از حالات انسان (نفساني) درآمدن و وارد شدن در جرگه بندگي خدا مثال او آيات اول سوره مؤمنون است ، اين فرد رستگار مي‌شود مي‌رود و به خدا مي‌رسد و بنده خدا مي‌شود.
راه نجات فقط بندگي خداست ، آن است كه انسان را نجات مي‌دهد همه چيز را به او دادن و سپردن. بنده خدا هروقت گفت الحمدالله رب العالمين، لااله الا الله ، معتقد مي‌شود و اول خود را خلع سلاح مي‌كند و به خود مي‌گويد، من هيچ و هر چه هست اوست اولين قدم، از بين بردن تكبر است امام زين‌العابدين عليه‌السلام مي‌فرمايد: « خداوندا من با آن همه عبادات، در نزد تو از ذره هم كمترم» اگر اين رويه درست نشود ما هم درست نمي‌شويم. و تا وقتي كه شيوه ائمه‌اطهارعليهم‌السلام را كنار بگذاريم و به آن عمل نكنيم درست نمي‌شويم
وقتي مردم به خوشگذراني عادت كردند محكومند ، راه نجات يافتن ، رهايي از كبر است كه با عبادت و بندگي خدا حاصل مي‌شود حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام مي‌فرمايد: «خداوند تبارك و تعالي دعوت بربندگي خدا مي‌كند كسي كه بنده خدا شد بنده غيرخدا نمي‌شود.» بنده شهوت، بنده دنيا، بنده زن و... حتي امام صادق عليه‌السلام در حال طواف كعبه مي‌فرمايد: الهي قِ شح نفسي الهي مرا از بخل نفس نجات بده . (مطالب معاد برگرفته از بيانات، جلسات عقايد و آثار حضرت آيت‌الله فاطمي رحمه الله علیه)     

ب- اخلاق و آداب اسلام

دین بما می گوید که در زندگی صفات پسندیده و آداب و سنن صحیح اختیار کنیم و خود را با خویهای ستوده و نیکو بیاراییم، وظیفه شناس، خیرخواه، بشردوست؛ مهربان خوش و دادگستر باشیم و از حق خود دفاع کنیم و از حدود و حقوق خود تجاوز نکنیم و به مال عرض و جان مردم تعدی روا نداریم؛ در طلب دانش و بینش از هیچگونه فداکاری و از خود گذشتگی کوتاهی ننماییم و بالاخره عدل و اعتدال ( میانه روی) را در تمام امور زندگی پیشه خود سازیم.

دين اسلام همه دستوراتش طبق بهترين آداب و اخلاق است و تمام شئون اسلام اعم از عبادات و داد و ستدها و غيره بر پايه‌هاي بلند اخلاق و فضيلت استوار است. بر هر مسلماني لازم است بكوشد تا عقايد اسلامي را شناخته و كاملاً برقوانين مقدس اسلام چه در زمينه فروع دين و چه در زمينه اخلاق و آداب دين عمل نمايد.

واژه اخلاق جمع خُلِق است آدمي موجودي مركب از جسم مادي و نفس مجرد است ويژگيهاي جسمي انسان «خَلقِ» و ويژگيهاي روحي و نفساني او «خُلق» ناميده مي‌شود در بيان ديگر مي‌توان گفت خَلق صورت ظاهري انساني و خُلق سيرت باطن انساني است. عالمان مسلمان اخلاق را به معناي ملكات نفساني در نظر مي‌گرفتند؛ يعني «هيأتهايي راسخ و پايدار در جان آدمي كه او را به انجام دادن كارهايي بدون انديشه و تأمل بر مي‌انگيزاند.»

اخلاق به آدمي مي‌آموزد كه:

  1. خلق‌هاي پسنديده و خوي‌هاي ناپسند كدام است.
  2. راه پيراستن نفس از خلق‌هاي ناپسند چيست.
  3. روش آراستن نفس به سجاياي پسنديده كدام است.

بايد بدانيم در مكتب انبياء عليهم‌السلام انسان موجودي است دوبعدي يعني